با عرض سلام و ادب خدمت استاد گرانقدر و آرزوی قبولی طاعات و عبادات: بحمدالله توفیقی فراهم شد تا جزوه فاخر «حیات بدن اخروی» حضرتعالی را مطالعه و از مباحث قابل تامل و حکیمانه ای که در راستای زندگانی و بودن ابدی انسان در نشئه قیامت کبری است، بهره ببرم و حقیقتا از تدبرات عمیق بزرگانی چون صدرالمتالهین و علامه طباطبایی در مسئله معاد مسرور شوم. تنها یک سوال و ابهام با توجه به مباحث آن جزوه برایم مانده است و اینکه روایتی از امام صادق (ع) درباره جسم اخروی وجود دارد که خواستم لطفا چنانچه میسر است توضیحی بفرمایید که چگونه با حیات بدن اخروی که در جزوه مطرح شده است، سازگاری و تطبیق دارد چون احساس ابهام کردم که شاید تنافی بین این روایت با مباحث جزوه باشد. روایتی از امام صادق (ع) در صفحه 38 از جلد 7 بحارلانوار و صفحه 494 جلد اول تفسیر نورالثقلین: "در تفسير آيه {كَلَّما نَضِجَتْ جُلودُهُمْ بَدَّلْنا هُمْ جُلُوْداً غَيْرَها لَيَذُوقُوا الْعَذابَ؛ هر زمان پوستهاى تن آنها بسوزد، پوستهاى ديگرى بجاى آن قرار پیدهيم تا عذاب را بچشند}. در پاسخ سؤال ابن ابى العوجاء كه سؤآل كرد: ما ذَنْبُ الغَير؟ گناه آن پوستهاى ديگر چيست كه بايد بسوزند؟ امام در پاسخ فرمود: هِىَ هِىَ وَ هِىَ غَيْرُها؛ پوستهاى نو همان پوستهاى سابق است و در عين حال غير آنست. ابن ابى العوجاء تقاضاى توضيح بيشتر كرد و عرض نمود مثالى از امور دنيا در اين زمينه براى من بزنيد! امام فرمود: ارَأَيْتَ لَو انَّ رَجُلًا اخَذَ لَبِنَةً فَكَسَّرَها ثَمَّ رَدَّها فى مَلْبَنِها، فَهِىَ هِىَ وَ هِىَ غَيْرُها؛ همانند آنست كه كسى خشتى را بشكند و خرد كند، دو مرتبه آنرا در قالب بريزد و بصورت خشت تازه اى درآورد، اين خشت همان خشت اوّل است، و در عين حال غير آنست".
باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به آنکه تغییر «جلود» در آیه مذکور، «جلود»، بدنهای قیامتی است با همان صورتهای متفاوت قوه واهمه اهل نار با همان هویتی که دارند. در مورد مثالی که حضرت صادق «علیهالسلام» زدند همانطور که آیت الله جوادی در این موارد تذکر میدهند، این مثالها بر مبنای تصور مخاطب در حکم جدال احسن است و این غیر از فضایی است که اولیای الهی «بالحکمه» سخن میگویند. موفق باشید
سلام: رهبری در دیدار اخیر با پوتین فرمودند در قضیه اوکراین چنانچه شما ابتکار عمل را به دست نمیگرفتید، طرف مقابل با ابتکار خود، موجب وقوع جنگ میشد. این جمله را حقیر نتوانستم هضم کنم و تا حدودی جا خوردم و نسبت به رهبری دچار تردید شدم. سابق شخصی گفته بود ایران مستعمره روسیه است ولی باور نداشتم اگر غرب حمله می کرد که متجاوز آنها بودند ولی الان پوتین متجاوز است به فرض برای قصاص قبل از جنایت پوتین صلاح دیده حمله کند تجزیه آن کشور چه معنایی دارد؟ خطر را مرتفع کند ولی تمامیت ارضی کشور اوکراین که از حقوق آن ملت است را به چه حقی نقض نمود؟ جدایی کریمه نیز مگر محل اشکال نیست؟ حضرتعالی نیز سابق فرمودید با اینهمه ترس از اسلحهها بیشتر کارآمد است تا بهکاربردنِ آنها، و از این جهت ظاهراً نیاز به جنگ نبود.
باسمه تعالی: سلام علیکم: قضیه، بسیار عمیقتر از این حرفها میباشد و عظمت سخنان مقام معظم رهبری را وقتی خواهیم فهمید که در جریان عمیق خطرات اوکراین و فاشیستها نازی آن جریان باشیم. شمّهای از آن را یکشنبه شب در شبکه افق کارشناسان خبره بر ملا کردند. اگر فرصت کردید به کانال آقای دکتر مرتضی محیط در تلگرام سر بزنید بد نیست. در ضمن مصاحبه آقای علیزاده با آقای محیط را که کانال مطالب ویژه گذاشته است برای شروع کمک میکند. https://eitaa.com/matalebevijeh/9840 موفق باشید
با عرض سلام و ادب: جوانی ۱۹ ساله هستم که الحمدلله توفیق بوده مشغول فعالیت های فرهنگی و طلبگی میباشم. بنده از کودکی عواطف خود را بروز میدادم و روحیه احساسی زیادی داشتم به شدت به دوستان و برادران دینی خودم عشق میورزم و آنها را از صمیم قلبم دوست دارم اما راستش مدتی هست در شک و عذاب وجدان قرار دارم از طرفی نمیدانم آیا این موضوع هم جز مواردی هست که باید با نفسم مبارزه کنم و خودم را از ابراز محبت منع کنم؟ از طرف دیگر میترسم ابراز محبت هایم خدایی نکرده از روی نفس و شهوت بوده باشد و مثلا هربار که دوستان خود را در آغوش میگیرم مرتکب فعل حرام شده باشم و اثر و صور جهنمی در نفس خودم ایجاد کرده باشم به شدت این موضوع مرا اذیت میکند. لطفا مرا راهنمایی کنید چطور تشخیص بدهم و بفرمایید اگر کار اشتباهی انجام میدادم چطور اثرات آن را از بین ببرم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره محبت به مؤمنین از الطاف الهی است ولی باید سعی کرد در این امور، افراط نکنیم تا واهمه به میان آید و مسیر ورود شیطان را هموار کند و به همین جهت ما را توصیه به تقوا میکنند به معنای آنکه احساسات خود را کنترل کنیم تا از مرز تعادل خارج نشویم. موفق باشید
با عرض سلام خدمت استاد عزیز: با توجه به صحبت های اخیر حضرت آقا برای معلمان و تاکید بر اندیشه های امام در آموزش و پرورش در مقطع ابتدایی از چه سنی شروع کنیم و با کدام کتاب امام شروع کنیم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: عمده حضوری است که معلمان باید با احساس مسئولیت نسبت به نسلی که در مقابل خود دارند، برای خود شکل دهند و زندگی را در همین حضور و احساس مسئولیتْ احساس کنند که موجب رضایت درونی غیر قابل توصیفی خواهد شد. در مورد حضرت امام عمده توجه به شخصیت تاریخی ایشان است که باید از این جهت الگو و اسوه باشد. موضوع معارف عرفانی حضرت امام «رضوان اللهتعالیعلیه» امر دومی است که به نظر میآید کتاب «مصباحالهدایه» مبنای خوبی را به مخاطبان میدهد. شرح آن کتاب را در سایت میتوانید دنبال بفرمایید. موفق باشید
https://lobolmizan.ir/sound/653
سلام بر استاد بزرگوار: بنده از شاگردان شما در تربیت معلم بودم، بعد از بیست سال معلمی در درس حرفه و فن، امسال شرایطی پیش آمد که معاونت مدرسه ای به من داده شد، بنده با این فکر این پیشنهاد را قبول کردم که احتمالا بتوانم به امید خدا دانش آموزانی را شناسایی کنم و مباحث خداشناسی و معاد و... را با آنها کار کنم، برای این کار هم خیلی از خدا خواستم که اگر به صلاحم هست معاونت برایم درست شود، الان ۲ ماهه که درست شده ولی چون مدرسه ی ما از مدارس حاشیه شهر میباشد و مشکلات زیادی دارد و دانش آموزان هم مشکلات انضباطی زیادی دارند، فعلا متاسفانه طبق برنامه ام نتوانستم کار کنم البته بعد از عید من به این مدرسه رفته ام، آیا الان به نظر شما ادامه دهم یا فکرم اشتباه بوده، من قبلا معلم حرفه و فن بوده ام الان گفتم شاید بتوانم از این فرصت استفاده کنم، از کتاب ها و جزوه های شما هم در این سالها برای خودم استفاده کرده ام، و در کلاس های تدریسم اگر وقت بوده در هدایت دانش آموزان استفاده کرده ام، لطفا راهنماییم کنید. ان شا ء الله موفق و سلامت باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: عجله نکنید. إنشاءالله خیر در همین است که پیش آمده است. با دلسوزی و محبّت با همین دانشآموزان با همه ضعفهایی که دارند، مدارا کنید. همین نحوه برخورد شما برای خودتان نوعی سلوک و برای دانشآموزان راهی است جهت هدایت. موفق باشید
سلام علیکم: استاد ما بطور کلی حضور قلبمون در نماز خیلی ضعیفه اما یه مدتی هستش که صبحها که برای عبادت پا میشیم، همه مصیبتهایی دنیا بهمون هجوم میکنه و کلی با افکار منفی، نگرانی، حدیث نفس سر کله میزنیم. نمیدانم چرا قدرت دفع این افکار تو صبح نسبت به بقیه روز ضعیف تر هستش، نماز و عبادات صبح با همین افکار پیش میره و هیچ چیزی دستگیرمون نمیشه. اما همین که صبح که میشه و زندگی جریان عادیش رو شروع میکنه انگار نه انگار که همون آدمیم، همه چی آروم و سر جاشه و هیچ نگرانی نیست. فردا صبح دوباره همین برنامس. از جنابعالی راهنمایی میخواستم که چطوری بر این موضوع غلبه کنیم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: خوب است که این نوع خطورات، قبل از سکرات و قبل از حضور در برزخ سراغ انسان بیاید تا انسان نسبت به راه حلّهای عبور از آنها بیندیشد. پیشنهاد ما در این مورد رجوع به کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» است که در سایت هست و دنبالکردن راهحلهای پیشنهادی آن کتاب. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به صورت شخصی اینطور جواب داده شد: 30720- باسمه تعالی: سلام علیکم: چرا که نه! چرا از رحمت خدا مأیوس باشیم؟ موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: باید بدون توجه به وسوسههای نفس امّاره به حکم وظیفه کار خود را انجام دهید. آری! «اگر نفس بنالد، بگیریم کَریها». موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: جواب سوال بطور خصوصی برای ایمیل شما ارسال شده است،مجددا نیز ارسال شد.اگر جواب به دستتان نرسیده است مشکل مربوط به ایمیل و یا سیستمی که با آن کار میکنید میباشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: نذر مثل کمککردن به فقرا به هر شکلی، چه مادی و چه معنوی. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: طرح موضوعات کلی در محدودهی سؤال و جواب نمیگنجد. در یک کلمه آری! وقتی جامعه دارای اندیشه شد، جامعهی زندهای است. موفق باشید
و سلام... نمی دانم چه ام شده که از چیزهایی که اینقدر دوستشان دارم اینقدر گریز دارم، اینقدر فراری ام!! خدا، کتاب،... ماه رمضان شده ایام الحسرت هر ساله ی من، اصلا چه ام شده را هم نمی دانم؛ از طرفی بسیار بی حوصله برای مطالعه و از طرفی در عطش یاد گرفتن، باور کنید نمی خواهم تنبلی کنم ولی وقتی به این در و آن در زدم، و از این استاد به استادی دیگر، همه برای حل مسئله دائم کتاب معرفی کردند، کلی اسم کتاب نوشته ام که بخوانم ولی انگار روحم دنبال دوای دیگری است و با من نمی سازد، چه کنم؛ از طرفی روحم سرکشی می کند و از طرفی خودم هم با من کنار نمی آید، کدام را آرام کنم؟ زاری قلبم را یا فریاد روحم را؟ هیچکدام هم سر سازگاری با من ندارند، با خودشان هم حتی نمی سازند، من چه کنم؟ من اصلا نمی توانم کتاب بخوانم و دائم به کتاب حواله می شوم، من چه کنم با وحشت از عقوبتهایی که در برم گرفته، با روحی که نه با خودش می سازد و نه با من، با قلبی که سر سازش جلوی کتاب فرود نمی آورد، با وجدانی که از دست من خسته شده ولی دست از سرم بر نمی دارد! (این وجدان هم برای خودش چیز عجیبی است، یک موجود آزاردهنده ولی دوست داشتنی؛ لازمتر از آب و غذا و هوا)... چه کنم با خدایی که از اکسیژن لازمترم هست و تنفسش نمی کنم، دم و بازدمم نیست، من چه کنم با زمانی که برای من متوقف نمی شود، با «وقتی» که «اهل» آن نیستم و بی جانم کرده، این بن بست مرا بشکنید تا کمی در صحن خدا قدم بزنم، با خودش قدم بزنم، حوصله ام سر رفته، گوشت تنم گاهی انگار از ناکامی میخواهد از هم بپاشد! کتابهایی که می گویید از کتابخانه می گیرم ولی روح خواندن ندارم، رمان را خب بهتر می شود خواند شاید که جنس آن هم جنس هجرت است وگرنه کتابهای دیگر هم خیلی خوبند ولی عین وزنه ای سنگین روی قلبم هستند که نمی توانم ورقشان بزنم شاید هم خود قلبم است که ورق نمی خورد و دربند وزنه های سنگین است... از امام مهدی که مدتهاست بی خبرم؛ خواب و شکم که لعنت بر هر دوشان نسبت به من باد، جای خودم و امام مهدی را برایم پر کرده، گاهی می خوابم تا فقط بیدار نباشم، انقدر که می گویند "بیداری" خوب است و آرزویش می کنند ولی وقتی بیدار بودن بخواهد فقط دردهایت را حس کنی دیگر شاید آرزوی بیداری نکنی! خواب گاهی مسکّن خوبی است! حال کسی را دارم که در مسابقه ی دو عقبِ عقب مانده، رسیدن و نرسیدنش خیلی فرقی ندارد، کی رسیدنش هم خیلی فرقی ندارد، خب گاهی حس می کنی بی خیالش... ولی مگر دلت دست از سرت بر می دارد... ...ناکامی ماه رمضان امسال کاری با من کرده که دلم می خواهد دستم به این خودم می رسید و از پا درش می آوردم، حسرت و ناکامی، بیشترین مونس تنهایی های چهار فصل من است، یکی به خدا بگوید به فریاد من برسد، بیچاره خدا هرچقدر تلاش می کند از این باتلاق نجاتم بدهد باز خودم خودم را گرفتار می کنم، فقط خوب است که خداست! بی قرآنی به این حالم انداخته و اینقدر دیوانه ام کرده که می بینید، حالا کتابهای دیگر اصلا به کناری، بی قرآنی را چه کنم، و ناتوانی در خواندن را، من خیلی خسته ام.
باسمه تعالی: سلام علیکم: این حالت را باید نوعی مژده به حساب آورید به امید آنکه بنا بر آن است تا با حضوری دیگر، نزد خود حاضر باشید. حضوری که در آن همهچیز معنای دیگری پیدا کند و ما در نزد خود با معارف دینی مأنوس باشیم و در عمیقترین نوع حضور که همان انسانیتِ انسانی خودمان است با خدایی روبهرو شویم که آنقدر در نزد ما است که خودمان نزد خودمان نیستیم. با این دید، ماه رمضان، ماهِ بیشتر نزدیکترشدن به خودمان است و قرآن نیز کتاب انسانشناسی خواهد بود در رابطه با نظر به انسان است که می فرماید: «لَقَدْ أَنْزَلْنا إِلَيْكُمْ كِتاباً فيهِ ذِكْرُكُمْ أَ فَلا تَعْقِلُونَ» (10)/ انبیاء» اخیراً عرایضی تحت عنوان «باز آوینی و وسعت روزه داری پس از فتنه این روزها» شد. امید است که افقی را در مقابل عزیزان گشوده باشد. https://eitaa.com/sabbar_ir/1933 آری! هنوز قصه ما قصه چنین سخنی است که گفت:
«اگر دیر آمدم مجروح بودم/ اسیر قبض و بسط روح بودم» یعنی به این راحتیها آن حضوری که در پیش است، پیش نمیآید، ولی همچنان باید ماند و در انتظاری که با پایداری همراه است، خود را نگه داشت. موفق باشید
با سلام خدمت استاد گرامی: چرا حتما باید عمل صالح ما همراه با ایمان باشد که در قیامت به آن پاداش دهند؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: وگرنه آن عمل، عمل صالح نیست. زیرا در تعریف عمل صالح، انگیزه ایمانی و نظر به قرب الهی نهفته است وگرنه عمل خیری خواهد بود که مثلاً از سر دلسوزی انسان گرسنهای را غذا دهد، این عمل، خیر است ولی در راستای قرب الهی انجام نشده است تا به عنوان عمل صالح محسوب شود، زیرا افقی متعالیتر از سیرکردنِ آن گرسنه مدّ نظر آن شخص نبوده، هرچند بالاخره کاری انسانی انجام داده و ارزش خود را دارد. موفق باشید
سلام به استاد گرامی: حقیقتاً از کسانی نیستم که نسبت به متون دینی و کتابهای مذهبی حتی عرفانی و فلسفی غافل و ناآگاه باشم و نسبت به حضور در حوزه و دانشگاه بیگانه باشم. ولی احساس نوعی سرگردانی در خود احساس میکنم از آن جهت که اولاً: از کجا باید شروع کنم؟ و ثانیاً: به دنبال چه نتایجی باید باشم که در نزد خود احساس رضایت کنم و برای سایرین نیر مؤثر و مفید باشم؟
باسمه تعالی، سلام علیکم: نکته حساسی است و مکرراً رفقا از بنده در این مورد سؤال کردهاند و بنده نیز در این مورد فکر کردهام. حاصل فکر و تحقیقهای که در جمعبندی به آن رسیدهام را خدمت جنابعالی ارسال میکنم. امید است که مفید افتد. موفق باشید
بسمه تعالی
سلام علیکم: در مورد نسبتی که ما باید با تراث معنوی و معرفتی خود پیدا کنیم؛ عرض بنده آن است: با فرض اینکه هر یک از بزرگان ما، اعم از ابن عربی و جناب خواجه عبدالله انصاری و صدرالمتألّهین که در میدان حضور تاریخی گذشته حاضر بودهاند و یا امثال جناب هایدگر که در میدان حضور تاریخی جهان مدرن حاضرند؛ هر کدام بر اساس مسائل تاریخی خود با حقیقت زمانه و تاریخی که در آن حاضر بودهاند، مسائلی داشتهاند و مطابق آن مسائل، اندیشه خود را در آثارشان گزارش دادهاند. حال ما در امروزِ تاریخ خود با توجه به مسائل خودمان به آن اندیشمندان رجوع میکنیم تا در تاریخ خود حاضر باشیم و در این راستا دینداریِ خود را، آری! دینداری خود را فهم و دنبال میکنیم.[1] با توجه به این امر، بنده بهخصوص در مورد ابن عربی به دنبال حاضرکردن تفکر آن عارف بزرگ در تاریخ خودمان، شرح «فصوصالحکم» را در آن کتاب و همراه با شروح صوتی آن به میان آوردم.[2] با این نیّت که نه بنا بر آن است که مخاطب ما در آن مباحث بخواهد استاد تدریس «فصوص الحکم» باشد و نه آنکه بنا بر این باشد که در تاریخ دیروزینِ «فصوصالحکم» با جناب ابن عربی همراهی کند، بلکه قصد ما آن است که با فهم ابن عربی در این تاریخ در نسبتی که باید با دینداری خود نزد خود حاضر باشیم، به «فصوصالحکم» رجوع شود، از آن جهت که با نسلی روبهرو هستیم که به تعبیر قرآن: «وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ» (نور/35) آماده است مطلب را بدون حواشی و شروح امثال قیصری بیابد و خود را در تاریخ انقلاب اسلامی ادامه دهد.[3]
در مورد نزدیکی به تفکر صدرالمتألّهین گمان میشود در راستای حضور در مسائل زمانه خود نظر به کتاب «ده نکته در معرفت نفس» همراه با شرح صوتی آن و کتاب «خویشتن پنهان» و شرح «برهان صدیقین» و «حرکت جوهری» و کتاب «معاد، بازگشت به جدّیترین زندگی» همراه با شرح صوتی آنها میتواند کارساز باشد.[4]
در مورد نظر به تفکر هایدگر و کمکگرفتن از تفکر ایشان نسبت به مسائل خودمان گمان میشود تأمّل روی سه کتاب «انقلاب اسلامی، طلوع جهانی بين دو جهان» و «انقلاب اسلامی و چگونگی تحقق آينده دينداری ما» و «در راستای بنیانهای حکمت حضور انقلاب اسلامی در جهانی بین دو جهان» تا حدّ زیادی کافی باشد مگر آن که کسی که بخواهد دانشآموخته فلسفه هایدگر باشد که باید از کتاب «هستی و زمان» ایشان شروع کند.[5]
[1] - این غیر از آن است که مثلاً تصمیم گرفته باشیم با هایدگر در فلسفه غرب و یا با ملاصدرا در فلسفه اسلامی، فیلسوفی کنیم.
[2] - عنایت داشته باشید علومی مانند «فصوصالحکم» علومی نیست که به صرف مطالعه متون نوشتاری نزد مخاطب حاضر باشد، بلکه علومی است که باید سینه به سینه منتقل شود. به همین جهت بر شرح صوتی دویست وچهارگانه آن، که در خدمت عزیزان بودیم همراه با توجه به متن و شرح نوشتاری آن تأکید میشود.
[3] - البته برای درک اصطلاحات جناب ابن عربی بهتر است رفقا قبل از ورود به «فصوص الحکم»، به جزوه «مبانی نظری عرفان در اسلام» که طی 27 جلسه شرح داده شده، رجوع فرمایند. هرچند که در متن خود فصوص میتوان متوجه معنای آن اصطلاحات شد.
[4] - البته اگر بعد از نظر به کتاب «معاد، بازگشت به جدّیترین زندگی» همراه با شرح صوتی آن به متن کتاب «معرفتِ نفس و حشر» که ترجمه جلد 8 و 9 «اسفار» است، رجوع شود؛ برای تکمیل نگاهی که جناب صدرالمتألّهین به امر انسان و امر «وجود» دارد، خوب است.
[5] - نظر و توجه به آثار اقای دکتر رضا داوری در کتابهای مذکور در راستای هرچه نزدیکترشدن به تفکر آقای مارتین هایدگر میباشد در عین حضور در فرهنگِ خودی.
با سلام خدمت استاد گرامی: استاد بعضی افراد میگویند هر کس با صلاحی که بقیه را کشته؛ کشته خواهد شد مثل حضرت علی که با شمشیر کشته شدن ولی حضرت عیسی اصلا از شمشیر. استفاده نکردن و بعد هم عروج کردن. میگویند دین حضرت عیسی بهتر است که اصلا جنگ و قتل در آن نبوده و لی دین اسلام همش با جنگ و قتل بوده و امروز تعداد مسیحیان بیشتر از مسلمانان هستند به خاطر اینکه اونا دستشون بهتر از ماست. باید چی بگیم به این افرادی که از این حرفا میزنن؟ ممنون استاد جان
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در حق و باطلبودنِ عمل است در زمان و زمانه خود. آری! حضرت عیسی «علیهالسلام» در آن شرایطی که بنیاسرائیل در اوج خشم و سنگدلی بودند، با سیره و روش خود تلاش کردند آن قوم را به تعادل برگردانند و متأسفانه به قول قرآن با انکار و کفر آنها روبهرو شدند و نتیجهاش آن شد که در جنگ جهانی اول و دوم همانهایی که به ظاهر مسیحی بودند، بیش از ۶۰ میلیون از افراد خود را به قتل رساندند. و اسلام به عنوان آخرین دین، در تعادل کامل بین رحمت تامّه نبوی و غضب حکیمانه آن حضرت، در قرآن جمع کرد. لذا یک جا در خطاب به پیامبر خود میفرماید: «فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ ۖ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ ۖ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ ۖ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ» (آلعمران/159) به مرحمت خدا بود که با خلق مهربان گشتی و اگر تندخو و سختدل بودی مردم از گِرد تو متفرق میشدند، پس از (بدیِ) آنان درگذر و برای آنها طلب آمرزش کن و (برای دلجویی آنها) در کارِ (جنگ) با آنها مشورت نما، لیکن آنچه تصمیم گرفتی با توکل به خدا انجام ده، که خدا آنان را که بر او اعتماد کنند دوست دارد. و در جای دیگر به رسول خدا «صلواتاللهعلیهوآله» امر میکند:
«فَإِذَا لَقِيتُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقَابِ حَتَّىٰ...»(محمد/4) چون با کافران رو به رو شوید باید شجاعانه آنها را گردن زنید.
آیا کوتاهآمدن در مقابل چنگیزها و هیتلرها، بیتفاوتی نسبت به مظلومان نیست؟! موفق باشید
سلام و احترام خدمت استاد بزرگوار وقت شما بخیر: استاد محبت می کنید راهنمایی بفرمایید که برای شروع یک سیر مطالعاتی عمیق در زمینه معرفت النفس که ان شاء الله از مرحله ادراک عقلانی به ادراکات قلبی برسیم - از کجا باید شروع کنیم ان شاء الله؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: بعد از «ده نکته در معرفت نفس» همراه با شرح صوتی آن، با کتاب «خویشتن پنهان» کار را میتوان جلو برد تا به بحث معاد و کتاب «معاد، بازگشت به جدّیترین زندگی» برسید با شرح صوتی آن. موفق باشید
سلام علیکم و رحمت الله: به سبب نیاز خاص و متفاوتی که در ما با حضور اراده های خاص خدا در این تاریخ پیش آمده و ما گرفتار زمانه تاریک و کثرات شدید زمانه ایم! آیین اهل بیت صلوات الله علیم اجمعین چه برنامه ای برای این شرایط ما دارند تا ما هرچه بهتر از حضور خاص خدا بهرمند شویم تا ان شاء الله مسلمان باشیم؟ آیا مناجات های حضرت ابا عبدالله خوب است یا مناجات های حضرت سجاد علیه السلام همان مناجات هایی که راه های زنده ایست در همه تواریخ برای هرچه بهتر بهرمند شدن ما از حضور خدا تا با نظر به مجموع حقیقت انقلاب اسلامی یعنی حضرت روح الله رضوان الله علیه بهترین بهره ها را ببریم؟ لطف میکنید راهنمایی بفرمایید
باسمه تعالی: سلام علیکم: متوجه امر مهمی شدهاید. در آخر جلسه هفتم «دولت – مردم- آزادی» https://eitaa.com/soha_sima/1678 عرایضی در رابطه با راز رویکرد حضرت امام به عباداتهای طولانی شد.
آری! آخرالزمان باید انسانها با معرفتی بس عمیقتر و عبادات و دعایی گشوده، افق حضور معنوی خود را بیش از پیش بگشایند. حضرت سجاد «علیهالسلام» در رابطه با بشر آخرالزمان میفرمایند: « «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ عَلِمَ أَنَّهُ يكُونُ فِي آخِرِ الزَّمَانِ أَقْوَامٌ مُتَعَمِّقُونَ فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَي «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» وَ الْآياتِ مِنْ سُورَةِ الْحَدِيدِ «إِلَي قَوْلِهِ وَ هُوَ عَلِيمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ» فَمَنْ رَامَ وَرَاءَ ذَلِكَ فَقَدْ هَلَك»، خداى عزّوجلّ مى دانست كه در آخرالزمان مردمانى مى آيند بسيار عميق، لذا سوره «قُلْ هُوَ اللّهُ اَحَد» و آياتى از سوره حديد را تا «وَ هُوَ عَليمٌ بِذاتِ الصُّدُور» فرو فرستاده و هركه ماورای آنها را خواهد هلاك گردد.(الكافى، ج 1، ص 91)».
انسانهای آخرالزمانی که روایت فوق متذکر آنها میباشد، متوجه میشوند چگونه از طریق اسلام میتوانند به ابعاد آخرالزمانی و حضور جهانی خود دست یابند و لذا نهتنها از اسلامی که سیاست را نیز تغذیه میکند خسته نمیشوند بلکه ما شاهد خواهیم بود نسل جدید برای جوابگویی به ظرفیت آخرالزمانی خود حتی در عین فارغ التحصیلی از دانشگاه، به حوزههای علمیه رجوع میکنند تا در عین تغذیه ابعاد مختلف وجودی خود، رسالتِ نشاندادن تواناییهای اسلامی که حضرت امام خمینی «رضواناللهتعالیعلیه» متذکر آن بودند را به بشر جدید متذکر شوند، تا معلوم شود اسلامِ منهای سیاست، نه اسلاماش اسلام است و نه سیاستاش متعالی و انسانی است و حاصل آن سیاست که جدای از دیانت بود؛ دو جنگ جهانی اول و دوم شد و کینهای که در این نوع سیاست بین انسانها نهادینه گشت.
پس بحث در ظرفیت بیشتر نسلی است که در این تاریخ به میان آمده و انتظار بیشتری که از روحانیت دارد جهت جوابگویی به نیازهای اصیل او و عموماً جوابگویی به چنین نیازی از عهده روحانیت برمیآید و روحانیت باید منتظر باشد که در آینده رجوع فراوانی به او میشود. موفق باشید
با عرض سلام و خسته نباشید خدمت استاد گرانقدر طاهرزاده: و تشکر و قدردانی میکنم از اینکه به ما وقت میدهید و جواب های ما را میدهید. بر حسب اطلاعی که دارم حضرتعالی به تفسیر المیزان خیلی علاقه دارید بنده هم برنامه مطالعه آن تفسیر را دارم ولی به دلیل عبارات سخت تفسیر نیاز به شرح و تدریس داره. میتوانید یک مدرس و سایتی و یا دوره ای برای بنده معرفی کنید؟ مطلب دوم به کتب آیت الله مصباح یزدی علاقه دارم و از کتاب فلسفه و خداشناسی شروع کردم میخواستم بدونم از این کتابها اطلاع دارید و میتوانید یک مدرس برامون معرفی کنید البته اگر کسی رو سراغ دارید؟ البته خیلی ضروری و لازم دارم با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: خدا را باید شکر کنید که علاقه شما را به نوشتههایی مثل المیزان و آثار آیت الله مصباح انداخته است. به نظر میآید اگر سیر مطالعاتی سایت را دنبال بفرمایید، مقدمهای خواهد شد برای درک بهتر المیزان. و برای فهم آثار آیت الله مصباح، همان پشتکارتان کافی است. موفق باشید
استاد عزیز و بزرگوار سلام: می خواستم در مورد ذکر شرف الشمس و صحت آن بدانم. آیا استفاده از آن مشکلی دارد؟ ممنونم
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده در این مورد تحقیق نکردهام بعضی از افرادی که تحقیق کردهاند صحت موضوع را چندان تأیید نمیکنند. با اینهمه رجائاً میتوان مسئله را دنبال کرد. موفق باشید.
من در رشته فیزیک تحصیل کردم و تا کنون در زمینه معارف اسلامی و دینی و... هیچگونه مطالعهای نداشتم. دوست عزیزی سایت صبار رو به من معرفی کردند جهت استفاده از مبحث ده نکته از معرفت نفس. من صوت تمام جلسات را گوش دادم و بسیار برای من جذاب بود و علاقه مند شدم که بیشتر مطالعه داشته باشم، ولی اصلا نمیدونم چه مباحث و چه کتبی را دنبال کنم. ممنون میشم اگر من رو راهنمایی بفرمایید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: خوب است با سیر مطالعاتی که سایت «لُبّ المیزان» پیشنهاد کرده است؛ کار را جلو ببرید. إنشاءالله نتیجه لازم حاصل میشود. موفق باشید
با سلام و احترام: من در معیارهای ازدواج دچار مشکل شدهام. با دوستم که حرف میزدم بسیار سختگیرانه با من صحبت میکردند و میگفتند باید دختری که انتخاب میکنی از لحاظ رعایت مسائل دینی یک پله از خودت بالاتر باشد تا بتواند تو را رشد دهد. اما من با نظر ایشان مخالفم و معتقدم لزومی به این مسئله نیست و حتی ممکن است کسی که ظاهرا از شما کمتر رعایت مسائل را میکند شخص مناسبی برای ازدواج با شما باشد. میخواستم نظر استاد را در این مورد بدانم. سوال دوم اینکه آیا ما میخواهیم با مرجع تقلید ازدواج کنیم که مبری از هرگونه ترک واجب یا عمل به حرام باشد یا با کسی که از نظر اخلاق و رفتار و علاقه بین طرفین مورد پسند شماست، ولو اینکه ایراداتی در التزام به مسائل دینی در ایشان باشد؟ چون خود ما هم طبیعتا مبری از هرگونه گناه نیستیم
باسمه تعالی: سلام علیکم: نظر بنده نیز به نگاهی که جنابعالی به موضوع فوق دارید، نزدیک است. آری! نهایتاً ما در نسبت با همسر خود بر مبنای شرع مقدس اسلام میتوانیم در موضوع رعایت واجبات و ترک محرمات سخن بگوییم و عدم انجام مستحبات و یا انجام مکروهات، امری است که مربوط به خود افراد است و در دل آن رخصتی از طریق شریعت نهفته است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: نمیدانم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر نمیکنم. موفق باشید
بنی امیه در چهار فاز با اسلام جنگیدند. فاز اول فاز ابوسفیان: در این مرحله بنی امیه تلاش کردند اسلام را در نطفه خفه کنند و از پاگرفتن آن جلوگیری کنند. در این فاز مخالفت آنها با ظاهر و باطن اسلام بود. برخورد اردوگاه اسلامی در این فاز مقابله آشکار تا پیروزی بود (پیامبر ص). فاز دوم فاز عثمانی: در این فاز تلاش شد اسلام بگونه ای تاویل شود تا با اشرافیت بسازد و طبقه اشرافی که بنی امیه خود را از آن میدانست احیا شود. خاصه خواری و باندبازی از ضروریات و خصوصیات این دوره بود. برخورد مرکزیت حقیقی اردوگاه اسلام در این فاز نصیحت و عدم تأیید بود تا مردم به آگاهی برسند (امیرالمؤمنین ع). فاز سوم فاز معاویه: در این فاز دیکتاتوری اشراف به اوج رسید و اسلام به کلی از محتوا تهی شد. اما ظواهر اسلام حفظ شد. برخورد مرکزیت حقیقی اردوگاه اسلام در این فاز مماشات و صبر استراتژیک بود (امام حسن ع). فاز چهارم فاز یزید: بنی امیه به تقابل آشکار با باطن و ظاهر اسلام برخواست و چون ظواهر دین نیز در معرض خطر افتاد مرکزیت اردوگاه اسلام نیز به تقابل آشکار پرداخت تا امت بیدار شود (امام حسین ع). فاز اول را میتوان معادل انقلاب سال ۵۷ دانست. فاز دوم معادل دولت هاشمی رفسنجانی، فاز سوم معادل دولت روحانی و فاز چهارم مقابله آشکار با ظواهر اسلامی مانند حجاب و تئوریزه کردن مماشات با آن است. در فاز چهارم امام حسین علیه السلام به بهای بقای ظاهری خود از ظواهر دین عبور نمیکند. ما امروز در فاز یزیدی هستیم. استاد بزرگوار لطف بفرمایید و نظرتان را راجع به این نوع تفکر در جامعه امروز بفرمایید. سپاسگزارم
باسمه تعالی: سلام علیکم: نگاه تاریخی به رخدادها، نگاهِ متفکرانه است و نگاهی که مدّ نظر آوردهاید مخاطب را به ساحتی از تفکر دعوت میکند. آری! در حال حاضر جبهه یزیدی میخواهد همه آنچه در جامعیت انقلاب اسلامی به ظهور آمده است را نفی کند و جبهه حسینی انقلاب اسلامی که نمادی همچون حاج قاسم سلیمانی به میان آورده، طوری در این مرحله از تاریخ به ظهور آمده که میتواند ما را دعوت کند تا در همه ابعاد انقلاب اسلامی، بازاندیشی کنیم و در این راستا جهانِ اموی را بهکلی نفی نماییم. این است معجزه انقلابی که شهدا پشتوانه آن میباشند. آنانی که با شهادتشان نشان دادند فردایی را مدّ نظر دارند بسی گستردهتر و گشودهتر از امروز؛ که البته بحث آن مفصل است و باید بیش از این از آن سخن گفت. موفق باشید
حضرت استاد سلام: طاعات و عبادات تان قبول. التماس دعا. امام خمینی رحمة الله علیه در حدیث بیستم از چهل حدیث در تعریف اخلاص مرقوم داشتند که، عبادت اهل خلوص، نقشه تجلیات محبوب است، و در قلب آنها جز ذات حق واحد راه ندارد، و با آنکه افق امکان، به وجوب متصل، و تجلی ذاتی و دنو مطلق حقیقی برای آنها پیدا شده، و رسوم غیریت به کلی مرتفع شده، با این وصف به تمام وظایف عبودیت اقدام و قیام می نمایند و عبودیت آنها بالرویه و بالتفکر نیست، بلکه عبودیت بالتجلی است. آیا نقش اراده و اختیار ما، که هیچیم ولی مستعد اینکه بتوانیم که بخواهیم، انتخاب در بروز و ظهور صفات و اسماء الهی است؟ همین و بس؟ قل ان صلاتی و نسکی و محیای و مماتی لله رب العالمین.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! انسان در نسبتِ وجودی خود و در مقام تکوینیاش تنها و تنها «قبول» است. به همان معنایی که ذات او چیزی جز امکان نیست. حال چنانچه انسان در مسیر نزدیکی به خود و رسیدن به حقیقت وجودی خود تا آنجا جلو آمد و رفع اختیار نمود که تنها با امکانِ ذاتی خود در محضر حضرت محبوب حاضر شد. در اینجا چیزی در میان نمی ماند مگر همان طلب ذاتی و امکان ذاتی که در محضر حضرت حق قرار گرفته است به معنای حضور در میدانِ «فقیر إلی الله». آری! فقیری که جهت فقر او و طلب و تقاضایش به سوی حضرت الله میباشد، آنهم اللهی که «هو الغنیّ الحمید» است. اینجا است که به معنای واقعی کلمه «اخلاص» به ظهور میآید و نتیجه این اخلاص، پیشآمدنِ ظرفیت پذیرش تجلیات غنیّ حمید است تا نهتنها فقر وجودی انسان را به غنای خود بهرهمند میکند، بلکه با حمیدبودن خود جانِ انسان را نسبت به این بهرهمندی شیرین و قابل و پذیرش مینمایاند تا آنجا که ندا سر میدهد:
مژده بده، مژده بده، یار پسندید مرا
سایه ی او گشتم و او برد به خورشید مرا
جانِ دل و دیده منم، گریه ی خندیده منم
یارِ پسندیده منم، یار پسندید مرا
پرتو دیدار خوشش تافته در دیده ی من
آینه در آینه شد: دیدمش و دید مرا
آینه خورشید شود پیش رخ روشن او
تابِ نظر خواه و ببین کاینه تابید مرا
گوهرِ گم بوده نگر تافته بر فرق فلک
گوهریِ خوب نظر آمد و سنجید مرا
نور چو فواره زند بوسه بر این باره زند
رشکِ سلیمان نگر و غیرتِ جمشید مرا
هر سحر از کاخ کرم چون که فرو می نگرم
بانگِ لک الحمد رسد از مه و ناهید مرا
چون سر زلفش نکشم سر ز هوای رخ او
باش که صد صبح دمد زین شب امید مرا
پرتو بی پیرهنم، جان رها کرده تنم
تا نشوم سایه ی خود باز نبینید مرا
موفق باشید