با سلام: ۱. برای رسیدن به رشد شخصیتی که باید برسیم، نیاز به یادگیری برخی حرفه ها داریم، نیت درست برای اینکار چیست؟ ۲. برای مطالعه علوم مختلف برای رسیدن به هدف خاصی چطور؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: باید در این تاریخ در این جهان هرکدام از زنان و مردان ما انسانهای اولی العزمی باشند با وسعتی فراوان، تا هر آنچه احساس میکنند نیاز است را کسب کنند و کوتاهی ننمایند. آیا رهبر معظم انقلاب را نمونهای از این نحوه حضور همهجانبه نمییابید؟ موفق باشید
سلام و رحمت خدا بر شما: جناب استاد طاهر زاده! در بحث عقل تکنیکی بر این تاکید کردید که وظیفه تاریخی ما فقط حضور در میدان است و باید منتظر بود تا چه پیش می آید و وجود با چه ظهوری بر ما تجلی کند، فلسفه آماده گر هایدگر را فرمودید و اینکه فقط «باید اماده بود و منتظر» ایا در این صورت آیه «قد نری تقلب وجهک فی السماء فلنولینک قبله ان ترضیها» بر ما نازل نشده و در حضور این حقیقت نیستیم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است. در مورد آیه فوق هم رسول خدا«صلواتاللهعلیهوآله» میدانستند در مورد قبله، خبری در راه است و حاصل آن انتظار، آن شد که وحی آمد و قبله به سوی مسجدالحرام تغییر کرد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اطلاعی از اساتیدی که میفرمایید، ندارم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: تفاوت در سالکِ مجذوب و مجذوبِ سالک است. سعی کنید این دو واژه را در اینترنت جستجو فرمایید. إنشاءالله مطلب روشن خواهد شد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در طبع و فطرت است. انسان از نظر طبعِ حیوانی خود رجوع به پستیها دارد و از نظر فطرت الهیِ خود، نظر به خوبیها. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اینطور جواب داده شد: موفق باشید
۲۷۱۳۷- باسمه تعالی: سلام علیکم: در این موارد باید به مشاوران متدین و تجربهدار که با این موارد روبهرو هستند، رجوع شود. پیشنهاد بنده آقای دکتر قاسمزاده به شمارهی 03132306295 میباشد. موفق باشید
سلام علیکم خدمت استاد طاهرزاده: احساس میکنم هدفی تو زندگیم ندارم اصلا برام سوال شده زندگی چیه؟ با اینکه مطالعات خوبی در مورد هدف خلقت و انسان شناسی و... داشتم حتی بحث معرفت نفس و گم شدن انسان ها. به مباحث انقلاب اسلامی که دارید که میرسم احساس میکنم این چیزی هست که بهش نیاز دارم اما زندگی که نمیدونم چیه طبق این مباحث جلو نمیره و تو اون فضا قرار نمیگیرم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! بالاخره این قصه روحِ زمانه است که بپذیریم مهمانِ ناخواندهای به نام نیهیلیسم در سر درِ این تاریخ ایستاده است و باید نیهیلیسم را با تمام وجود درک کرد تا جایگاه دینداری و درک حضور انسانی خود را در نزد خود بیابیم. مشکل ما آن است که هنوز گمان نمیکنیم راهی در پیش است که آن روبهروشدن با احساس پوچی در خود میباشد و با درک چنین احساسی، تازه جایگاه آموزههای دینی و با نظر به عبور از این نوع نیستانگاری، معنای خود را پیدا میکند. گویندگان مذهبی ما با حرفهای خوب خود، ما را متذکر اموری متعالی مینماید ولی اگر آن نوع پوچی که در پیش است را مدّ نظر قرار ندهند، همان میشود که جنابعالی با آن روبهرو شدید. در حالیکه قرآن عموماً صفت انبیاء را با واژه «مبشرین و منذرین» میآورد تا معلوم شود اگر راهی برای سعادت هست، خطری نیز در میان است و اگر خطر را درست نفهمیم، معنی جایگاه بشارتها، درست معلوم نمیشود به همان شکلی که میبینید آنطور که شایسته است نتوانستهایم از بشارتهای انبیاء استفاده نماییم. موفق باشید
با سلام و عرض ادب: ی سوال داشتم از خدمت استاد طاهرزاده عزیز، بین بچه هایی که الان یا چند سالی هست که جلسات حاج آقا را شرکت میکنند شبهه یا چالش بوجود آمده مبنی بر اینکه تا زمانی که تمدن اسلامی بوجود نیاید مشکلات جوامع اسلامی حل نخواهد شد و لذا گفتمان فعلی استاد و امثال ایشان همچون آیت الله میرباقری حفظه الله در حال حاضر حرفی برای گفتن ندارد و تا بحال جز مراتب اعتقادی راهکاری نداشته. خواهشمنداست راهنمایی بفرمایید🌷
باسمه تعالی: سلام علیکم: تصور ما آن است تا انسان معنای تاریخی و معنای هستیِ گسترده خود را نیابد، اساساً افقی از تمدن اسلامی برایش پیش نمیآید تا بخواهد برای تحقق آن تلاش کند. اکثر تلاشهایی که عزیزان در رابطه با تمدن اسلامی انجام می دهند، چندان در افق تاریخی انقلاب اسلامی نیست و به انسانی که در عین نظر به هویت جهانیاش باید در هویت قدسی خود حاضر باشد، کمتر فکر میشود. موفق باشید
با سلام خدمت جناب طاهرزاده: شاید بتوان نهیلیسم را طور دیگری نیز تعریف کرد! زمانی که با گذران مدت قابل توجهی از عمر خود پای معارف و دستورات و نصایح بهترین روش زیستن، و به امید دیدن و رسیدن و چشیدن ناگهان کشف جدیدی اتفاق بیفتد و هدف را همین در راه بودن تعریف کند؟! شاید هم از سر ناچاری و گره های کور معارف تو در تو و روایات ضد و نقیض که شاید صدسال هم خارج فقه جوابگویش نباشد. روزی شخصی از دستاوردهای انقلاب در چندین جلد کتاب میگوید و روزی بالای منبر از قصورات عمیق و نابخشودنی عاملان به شدت انقلابی، ریزش ها و رویش ها، جهانی بین دو جهان؟! مگر میشود فردی را فقط به در راه بودن تشویق کرد؟ در این راه اگر هیچ منزلی نباشد، هیچ پیشرفتی نباشد، اگر به دستور محکم و قطعی عمل کند و یا به جهت عدم خلوص و یا به جهت عدم شناخت و یا به هزاران عذر و بهانه نتیجه نگیرد، مسلم دچار پوچ انگاری میشود. حتما باید برای روشی که هم «شمر» پرورانده و هم «بشر حافی» و کذا و کذا در راه بودن را هدف قرار داد. پس چه شد که انقلاب شد؟ تمدن تاریخی یا آینده خیالی؟ خمینی یا بروجردی؟ حکومت معصوم یا زمینه سازی ظهور؟ عالم انسان دینی یا حواله های تاریخ گذشته؟ جذب حداکثری یا پررنگ کردن خطوط نفاق؟ روزی تاکید به نماز اول وقت و بعد کم عقلی ابراز شصت ساله نزد آیت الله بهجت؟! الحاصل استاد عزیز بیش از یک دهه پیروی از سیر مطالعاتی و محافل جنابتان چنان سردرگمی به بار آورده که عین عالم پوچی را درک کرده و میکنم. کاش میشد فهمید چطور با «سبحان الله» گفتن میشود احساس وظیفه کرد که جنابتان شجاعانه اعلام ارشاد و غیره می کنید؟ والسلام. موفق و پیروز
باسمه تعالی: سلام علیکم: پیشنهاد میشود سری به سؤال و جواب شماره 34142 بزنید و باز به نیهیلیسم به عنوان روحی که زمانه امروزینِ بشریت را در بر گرفته است، فکر کنید و متوجه استعدادهای بلند نسلتان باشید که باید جوابی درخور به آن استعدادها داد، آن هم در رجوع به حقیقت، و نه در حدّ آگاهی از حقیقت و خبردادن از آن. آری! در نسبت با حقیقت است که با اذکار قدسی، جهانی در مقابل انسان گشوده میشود در زمانهای که انسان جز در جهان خود نمیتواند خود را بیابد. مسلّماً این نیازها است که انسان را جلو میبرد تا برآورده شوند ولی باید از خود پرسید نیازها را چه عواملی بهوجود میآورند؟ آیا اگر نیازهای ما را روح غربزدگیِ ما تعیین میکند، در آن صورت آیا تلاش برای برآوردهکردن آن نیازها، تلاش برای رسیدنِ بیشتر به روح غربی نیست که انسان را بیبنیاد میکند؟ درک این موضوع ما را دعوت میکند تا به نوعی از حضور در زندگی فکر کنیم که نیازهای ما معنابخشِ ما باشند و در برآوردن آنها احساس آزادی و شکوفایی بکنیم و منتظر آغازی شویم که در ذات خود هستیم. آغاز شور و شیدایی برای آنکه صیدِ «وجود» باشیم که عین قرار است در عین بیکرانگی و این یعنی جاودانگی که گذشته را به آینده مبدّل میسازد و این یعنی حضور در انقلاب اسلامی و حضور در بودنی که گذشته را به آینده مبدّل میکند به معنای پایداری و بقاء.
موفق باشید
سلام استاد گرامی: پدر بنده مدتی هست که از دنیا رفتند. میخواستم بدانم حال ایشان چطور هست و چه کاری می توانم برای ایشان انجام دهم؟ راهی هست که بفهمم چه حالی دارند؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: وظیفه ما آن است که با صدقه دادن و برای او نماز خواندن، آرزوی رحمت بیشتر برایشان داشته باشیم. بقیه موضوع به ما ربطی ندارد. موفق باشید
سلام علیکم: ۱. دیشب یعنی شب چهارم محرم فرمودین که امثال اصحاب اباعبدالله در تاریخی حضور یافتن که اباعبدالله حضور یافت تا ابدی بشن و شناخته بشن و مورد الگو واقع بشن، خب شبهه ای که برای من بوجود اومده اینه که شهدای گمنام یا شهیدانی که اسم و رسمی ازشون نمونده اینها چگونه در تاریخ انقلاب اسلامی حضور یافتن؟ چگونه جاودانه میشن وقتی که هیچ نام و نشونی از آنها نیست تا در آینده و ده ها قرن بعد مورد توجه آیندگان باشند؟ ۲. و اینکه فرمودین باید که حضور در تاریخ انقلاب اسلامی پیدا کرد همانطور که اصحاب اباعبدالله حضور پیدا کردن در تاریخ حسین علیه الاسلام، خب حضور تاریخی آنها با جنگیدن و شمشیر زدن و جا نزدن از معرکه کربلا بود و یک راه مشخص و معین بود. مسئله اینجاست که ما چگونه در تاریخ انقلاب اسلامی حضور پیدا کنیم، باید چکاری انجام بدیم؟ از منِ به شخصه چه بر می آید تا حضورم ابدی شود؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. ملاک، حضوری است که در نزد خود و در جان خود مییابند. بحث در حضوریبودن است که در جان آنها پیش آمده و در این راستا در آن تاریخ حاضر شدهاند، حال چه گمنام و چه با نام، برای خود آنها چه تفاوتی میکند؟ مهم حضور تاریخی است که برایشان پیش میآید و روحی که با شخصیت خود بر تاریخشان میدمند. ۲. برای ما آنچه میتواند مبنا باشد آن است که خود را به عنوان یک سرباز در تاریخ انقلاب اسلامی تعریف کنیم، حال هرچه پیش آید خوش آید. موفق باشید
با سلام: سوال اول: آیا انسان کامل بودن از مقوله وجود است و اشتدادی است؟ سوال دوم: اگر جواب مثبت است، آیا ابن عربی انسان کامل بوده است؟ سوال سوم: آیا استاد علامه طباطبایی (قاضی طباطبایی) انسان کامل بوده است؟ سوال چهارم: در زمانه ما چه کسانی مصداق انسان کامل بودن هستند؟ با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: با تعریفی که میتوان از سخنان خود جناب ابن عربی استنباط کرد، انسانهای کامل عموماً پیامبران هستند و آن مقام را میتوان امری موهبی دانست[1]. آری! ذیل حضور آن عزیزان، بزرگان سلوک میتوانند حاضر شوند و از کمال همهجانبه آنها بهرهمند گردند مانند نور بیرنگ که حتی در شرایطی که نسبت به منبع نور در مرتبه نازله هست، همه طیف نوری را که هفت رنگ هست به صورت جامعیت در خود دارد. موفق باشید
[1] - در این مورد خوب است رجوع شود به جواب سؤال شماره 33124
سلام خدمت استاد طاهرزاده: استاد نمیدونم چرا این جنس رفتارها چطور در من به وجود آمده، لکن من از این جنسم که اگر شخصی در قالب مذهبی و حتی طلبه از مفاهیم و آیات و روایات در جهت اثبات فضائل ائمه بگوید و بگوید نوکر خدا و پیغمبر هم هستم ولی در پایان سخنش نسبتی با انقلاب و ولایت فقیه نداشته باشد و جایگاه ولی امرمسلمین و اولی الامری که در رأس نظام اسلامی است را با روایات و قرآن نفی کند، نمیتوانم ساکت بنشینم و او را تایید کنم. انگار جنس امیرالمومنین او با ما فرق میکند. امیرالمونینی که در قسمتی از تاریخ بوده و حالا امتدادی ندارد! «یک امیرالمومنین وهمی و انتزاعی که نسبتی با حقیقت امروز ما ندارد.» معنی ندارد شخص از امام امت اطاعت نکند و بگوید من راه خدا و ائمه اطهار را میروم، حضرت آقا میفرمایند: نه آقا این راه خدا نیست، راه شیطان است. حالا این شخص استاد حوزه هم که باشد بنده نمیتوانم ساکت بنشینم، لکن با اینکه این جنس رفتار را در خود مشاهده میکنم، میخواهم خودم را بازیابی کنم و نسبت به برخوردم با این اشخاص که گاه با غرض این حرف ها را میزنند، چگونه باید رفتار کرد که حد اعتدال باشد و او متوجه غلط فاحش خود شود در عین حالی که حرمت ها حفظ شود؟! چون این افراد بسیار محکم و با تعصب مذهبی نمیخواهند متوجه حقیقت شوند. اینها فقط نقل را قبول دارند نه عقل را ...
باسمه تعالی: سلام علیکم: در اینکه باید به حکم «کلّ یومٍ هو فی شأن» در هر تاریخی مظاهر الهیه آن تاریخ را ذیل اسلام بشناسیم، حرفی نیست و امروزه غفلت از جایگاه تاریخی انقلاب اسلامی غفلت از توحید و نور خداوند است. با اینهمه نمیتوان آن افراد مذهبی که هنوز متوجه این امر نشده و در تاریخ گذشته زندگی میکنند را طرد و یا نفی کرد. اگر زمینه هست باید متذکرشان شد و اگر زمینه نیست، باید به حالِ خودشان واگذار کرد تا إنشاءالله به مرور متوجه شوند، آیا خُلقِ محمدی «صلواتالله علیهوآله» جز این است؟ موفق باشید
سلام استاد: دو دغدغه. اول. استاد جو امروز انقلاب و خصوصا جوانها به شدت تشنه ی حقایق و معارفی هستن که سرریزش در کتب شماست. از دوستان انقلابی و مذهبی گرفته تا جبهه های دیگه. استاد بلطف خدا خیلی از مبانی فکری من توی کلاسهای شما در مسجد خدیجه کبری شکل گرفت و الان که کلاسها برگزار نیست یا تق و لقه خیلی دلم میسوزه استاد خیلی نیازه با یه کادر خوش فکر صحبت کنید و تحولی در دوره های سیر مطالعاتی تون ایجاد بشه برای فراگیر شدن معارف از جذب مخاطب گرفته تا روند اجرای دوره نیاز به تحول داره. واقعا حرفهای شما بلطف خدا درمان خیلی از دردهای امروزه و حیفه که بی نصیب بمونیم. از توجهتون ممنونم. دوم. استاد وقتی خدا به فردی عنایت کنه و لطف خودش رو همه جوره شامل حالش کنه و بعضی از صفات خودش رو در وجود اون شخص رشد بده خب باطبع اون شخص احتمالا مورد توجه، تقدیر و ستایش دیگران قرار میگیره و این حالت خیلی سختیه اصلا میمونه تا ستایش میشه تو پاسخ چی بگه سکوت کنه، بگه ما هیچی نیستیم و هر چی داریم از خداست یا همش باز میتونه باعث ستایش بشه، گاهی آدم انکار دلش میخواد برای نشنیدن این حرفها منزوی بشه. از طرفی درد مردم نمیگذاره باید باشه و تسری بده. با این حالت درون چه طور باید رفتار کرد؟ ممنون
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. به نظر بنده تعطیلی موقت جلسات دوشنبه، کمک میکند تا با نظر به سیر مطالعاتی موجود در سایت، رفقا نسبت به حضور خود، بازبینی داشته باشند و إنشاءالله با آمادگی بیشتر در جلسات آینده حاضر شوند. ۲. آری! باید متوجه باشیم «هر عنایت که داری ای درویش / هدیه حق بُوَد نه کرده خویش». پس راهکارِ اصلی انزوا نیست، توجه به این نکته است که این مردم به دنبال حقاند و نه به دنبال ما. موفق باشید
سلام نظریه روح معنا چقدر می تواند در تفسیر قرآن موثر باشد؟ آیا این نظریه را می توان برای همه استدلال کرد یا اینکه بیشتر دوقی است و چشیدنی؟ چنانچه مورد تایید حضرتعالی است، را ههای رسیدن به این درجه چیست؟ (مسیر عرفان و رشد اخلاق یا عقل و فلسفه)
باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید بتوان گفت همان نگاه هرمنوتیکی به متون میباشد که ما متوجه روحی باشیم که الفاظ متون، اشاره به آن دارند و این حساسیت خوبی است برای نزدیک شدن به معانی متون دین. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: آنچه ما در این رابطه میدانیم سنتی است که رسول خدا «صلواتاللهعلیهوآله» برایمان باقی گذاردهاند. بقیهاش بیشتر احتمالی است که میدهیم. آری! در مورد آب و خاک، بالاخره طراوتی به میان میآید که متوفی آن را در نزد خود نیز احساس میکند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی انسان از حجابهای دنیا از طریق تقوا آزاد شود، شور اُنس با خدا در او شعلهور میگردد. بد نیست سری به کتاب «آشتی با خدا» که روی سایت هست اگر میلتان اجازه داد، بزنید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: از لطف جنابعالی کمال تشکر را دارم و آرزوی توفیق و عاقبت بالخیر برایتان دارم. در زیارت آن حضرت حتی مقابل درهای بستهی حرم، التماس دعا دارم دیدن گنبد آن حضرت از دور هم غنیمت است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در آن سوره نظر به حضرت حق است که در زاویههای مختلف، مردم را در برگرفته و به ما توصیه میشود به خدایی پناه ببرید که از همهی جهات متوجهی مردم میباشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: مگر آنکه زمانهی خود را درست بشناسد. فرمود سوگند به عصر و زمانه، از آن جهت که غفلت از آن موجب خسران انسان میشود مگر آنکه ایمان داشته باشد و عمل صالحی که مناسب زمانه است انجام دهد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به صورت شخصی اینطور جواب داده شد:
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد سری به جواب سؤال شمارهی ۲۵۳۹۷ بزنید. موفق باشید
با سلام خدمت استاد گرامیم: همانگونه که انسان با خواندن قرآن تاثیرات قلبی و نوری گیرش می آید و یا به زیارت امام معصوم (ع) میرود به این تاثیرات قلبی و نو ری میرسد. بلاتشبیه كتاب فصوص الحکم این عربی کتابی است که انسان با خواندن آن به تاثیرات قلبی و نوری میرسد. آیا این اندیشه ام درست است؟ با تشکر از زحمات استاد گرامیم!
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است از آن جهت که به گفتۀ جناب ابن عربی در آن کشفی که از رسول خدا «صلواتاللهعلیهوآله» داشته، «فصوص الحکم» ظهورِ ارادۀ آن حضرت است که از طریق جناب ابن عربی به کلمات در آمده و همانطور که حضرت امام در نامه به گورباچف مرقوم فرمودند، نکاتی است باریکتر از مو. موفق باشید
سلام و نور: عرض تسلیت به مناسبت ایام شهادت. از مجموعه خانه طلاب جوان قم (نشریه خط) هیئت تحریریه در شماره جدید نشریه علاوه بر پیگیری موضوع اصلی آن که به نظم نوین جهانی میپردازد، همچنین به دنبال بررسی و تبیین سبک زندگی علمی طلبه عصر انقلاب هستیم، در این میان برخی ریزموضوعات انتخاب شده اند که به پیوست خدمت تان تقدیم می شود، لکن اگر فراغت بالی برای حضرت استاد حاصل است توفیقی است که از قلم جنابتان در رابطه با موضوع عرفان نظری و سوالاتی که ذیل این موضوع مطرح شده استفاده کنیم. سوالات درباره عرفان نظری: اولا عرفان نظری آری یا نه؟ (با توجه به کلیپ معروف رهبری و موضع ایشان نسبت به عرفان نظری که منجر به حرف و حدیث هایی است) چرا عرفان نظری ضرورت دارد؟ ثانیا آیا این درس باید عمومی باشد یا خصوصی (نظر حضرت امام نسبت به تعطیلی درس فلسفه مرحوم علامه و ممشای ایشان در طرح مباحث عمیق عرفان نظری در جلسات تفسیر سوره حمد از صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران به ظاهر متناقض به نظر می رسد)؟ عرفان نظری چه کاربردی دارد آیا مبانی این علم در جامعه شناسی سرریز دارد؟ می توان از مباحث عرفان نظری در تحلیل های سیاسی بهره برد؟ چه میزان در امامت و رهبری امت دخیل است؟ شیوه مطلوب تحصیل این علم چیست؟ برای تعمیق در اندیشه و مکتب علمی امام آیا تحصیل عرفان نظری لازم است یا خیر؟ و در نهایت اگر عرفان نظری نخوانیم از چه چیزی محروم خواهیم شد؟ پیشاپیش از بذل توجه حضرتعالی سپاسگزاریم
باسمه تعالی: سلام علیکم:
۱. عرفان نظری به عنوان مبانی معرفتی که دستورات شریعت بر آن بنا شده است، همواره مورد توجه دین و ائمه هدی «علیهمالسلام» بوده است. در آن حدّ که امام صادق «علیهالسلام» مى فرمايند: «أَفْضَلُ الْعِبَادَةِ إِدْمَانُ التَّفَكُّرِ فِي اللَّهِ وَ فِي قُدْرَتِه»؛ بالاترين عبادت ادامه تفكر در باره خدا و قدرت او است. در اين روايت، خداوند و آلاء و نشانه هاى قدرت او موضوع تفكر است. مى فرمايند تفكرى كه موضوعش خدا و آثار قدرت پروردگار باشد، بالاترين عبادت است. ولی عرفان نظری به عنوان موضوعاتی که تحت این عنوان بحث میشود مثل «اعیان ثابته» و یا «احدیت» و امثال آن، موضوعاتی نیست که نیاز همگان باشد و ملاحظه فرمودید که شهدای ما ره صدساله را یک شبه طی کردهاند آنهم با نظر به شخصیت حضرت امام خمینی «رضواناللهتعالیعلیه» و اشاراتی که ایشان نسبت به حقایق داشتند و به نظر میآید رهبر معظم انقلاب متذکر این امر هستند که فکر کنیم همه مردمان باید متوجه این اصطلاحات باشند.
۲. به هر حال مباحثی که در عرفان نظری مطرح است از آن جهت که نظر به اسمای الهی دارد بسیار مهم است و قرآن میفرماید: «وَلِلّهِ الأَسْمَاء الْحُسْنَى فَادْعُوهُ بِهَا»؛ (اعراف/۱۰۸) براى خداوند اسماء حسنايى هست، او را به آن اسماء بخوانيد. يعنى گاهى حق به صفت رحمان جلوه مىكند، به آن تجلى مىگويند: «اسم رحمان» يا به صفت رحيم جلوه مىكند، به آن تجلى مىگويند: «اسم رحيم» اينها اسماء حسناى الهى هستند يعنى حق اند در صفاتى خاص. آن وقت آن اسماء مظهر مى خواهد تا به نمايش در آيند: امام صادق«علیهالسلام» در رابطه با آيه فوق مى فرمايند: «نَحْنُ وَ اللّه الاسْماءُ الْحُسْني» به خدا سوگند ماييم اسماء حسناى الهى. ملاحظه كنيد امام خودشان را چطورى به ما معرفى مى كنند و ما را به كجا راهنمايى مى فرمايند. ابتدا بايد متوجه بود «اسماء حسنا» يعنى چه که عرفان نظری در این مورد به ما کمک شایانی مینماید بخصوص اگر گرفتار اصطلاحات نباشیم و اشارات مطرح شده در عرفان نظری را مدّ نظر داشته باشیم. بعد از آن است که می توانیم متوجه باشیم چرا ائمه معصومين (عليهم السلام) اسماء حسناى پروردگار هستند.
۳. همانطور که متوجه هستید حضرت امام در مرحلهای از تاریخ متوجه هستند مباحث عرفانی اگر عمومی گردد و لقلقه زبان عدهای شود، علاوه بر آنکه آن معانیِ بلند از جایگاه خود تقلیل می یابند، حتی ممکن است مورد سوء استفاده قرار گیرد ولی با ظهور انقلاب اسلامی و افق جدیدی که برای مردم ما پیش آمد، اصطلاحات عرفان نظری اشارات خاص خود را به میان آورد و ملاحظه فرمودید که چه اندازه حضرت امام در شرح سوره «حمد» از آن اصطلاحات به طور خاص استفاده کردند و چه اندازه جایگاه آن خالی بود تا معلوم شود آموزههای دینی تا کجاها انسان را جلو میبرد و چه اندازه جای تأسف دارد که ما آن راه را با جوانان خود در میان نگذاشتیم تا آن حدّ که آنها گمان میکنند دین، تنها همین اصطلاحات عرفی و تکالیف ساده است. در حالیکه بشر جدید و نسل جوان ما نظر به نهایتها دارند که مباحث عرفانی متذکر آن میباشد.
۴. مسلّماً عرفان نظری به معنای خاص آن که جایگاه انسان را در هستی در ابعاد متعالی آن مدّ نظر قرار می دهد، امری نیست که در مباحث سیاسی بتوان از آن سخن نگفت و جامعه ایدهآل مدّ نظرِ اسلام را از آن طریق تبیین نکرد.
۵. مسلّماً شخصیت حضرت امام خمینی از مباحث عرفانی ایشان جدا نیست و اگر متوجه باشیم امروز که انسان خودش برای خودش مسئله شده است و موضوع سوبژگیِ انسان در میان است؛ شخصیت فکری حضرت امام مدّ نظر نیاید، عملاً انسان جدید همواره از گمشده خود محروم خواهد بود و اینجا است که با نظر به شخصیت امام و مباحث حِکمی و عرفانیِ ایشان میتوان بشر امروز را که به نهایتها نظر دارد؛ مورد خطاب قرار داد و با او به گفتگو نشست.
۶. به نظر میآید امروز بیش از هر روز ما نیاز به معارف عرفانی و حِکمیِ موجود در آموزههای دینی خود داریم زیرا بشر آخرالزمانی بشری است که اگر نتواند خود را در نهایتِ خوبیها حاضر کند, خود به خود برای جوابگویی به خلأ درونی خود در میدان ظلمانیترین ظلماتها قرار میگیرد و این امری است که متفکران امروز متوجه آن شدهاند و نباید جایگاه طرح سوره «حمد» امام را در تلویزیون را ساده گرفت و یا از آن غزل خاصی که خانواده حضرت امام پس از رحلت ایشان مطرح کردند را ساده گذشت. غزلی که در یکی از ابیات میفرمایند: «در میخانه گشایید به رویم شب و روز / که من از مسجد و از مدرسه بیزار شدم». باید از خود پرسید این میخانه کدام میخانهای است که حضرت روح الله «رضواناللهتعالیعلیه» طالب گشوده شدنِ در آن میباشند و آن مدرسه و مسجد کدام مدرسه و مسجدی است که حضرت ایشان از آن بیزار گشتهاند؟ در حالیکه همه میدانیم آن مرد بزرگ فرزند مدرسه و مسجد بودهاند. موفق باشید
سلام و عرض ارادت. به خدا گفتم ای صاحب زمان و مکان، به فقیری که هیچ ندارد و حتی خودش را هم ندارد رحم کن. با خدا بارها عهد کرده بودم که به راه ادب اباالفضلی برسم، ولی عهد شکستم و سستی کردم، و چه بد کردم، بارها عهد کردم که سکوت کنم تا از جهنم زبانم بیرون بزنم ولی خرابش کردم، از خدا خواستم به من فرصت دهد تا در حق والدینم جبران کنم، بارها فرصتم داد و بارها خراب کردم؛ دعا کنید باز رحمم کند و فرصتم دهد؛ وگرنه من با اینهمه شرمندگی چه کنم؟ واقعا والدین می توانند دو بال پرواز باشند همچنانکه اگر بشکنند عامل سقوط، دعا کنید بال هایم جان بگیرد و بالا بروم، برای سلامتی جان و ابدیت والدینم دعا کنید، من، هم خسته ام، هم شرمنده، هم سرگشته. دعا کنید خدا نعمت ها را برای من ادامه دهد که در این فقر خود نمیرم، آنقدر که فقر دنیا آدم را عاشق می کند فقر ابدیت تمامِ آدم را فرسایش می دهد، دعا کنید از اربعین جا نمانیم که این کابوس سختی برای ماست. دعا کنید امام حسین که می آید و می رود، سری هم به موکب دل ما بزند، من هوس نوکری زائران به سرم زده، و اول والدینم، من هوس سختی کشیدن به سرم زده، دعا کنید در ضریح ذوب شوم و طائر سرگردان مقتل شوم، دعا کنید حسین، زهیرِ قلب مرا هم زنده کند، و دست حرّ دلم را بگیرد و به پای خیمه ها ببرد، من بی حسین دیوانه نمی شوم، من دیوانه «بودم» که اینهمه بی حسین زندگی کردم! دلم می خواهد چهره ی والدینم را تا هستم در این پیاده روی ها ببینم. دعا کنید. راستی اربعین پیاده رفتن است یا پیاده آمدن؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: خیر! از این حرفها گذشته است. همان کسی که بدون حسین «علیهالسلام» زندگی کرده است «دیوانه» است و همو که تنها وقتی حسین «علیهالسلام» را پیدا کرد، «دیوانه» او میگردد. قصه دیوانگی قصه عجیبی است که چگونه انسان، همه چیز دارد و هیچ چیز ندارد؛ و این، همه زندگی است. مانند دیوانه دیوانگان حضرت مولانا، همو که در مثنوی قصه دیوانگی خود را سرود و در دیوان شمس، دیوانه دیوانهبودنِ خود را افشاند و گفت:
عاشق شده ای ای دل سودات مبارک باد
از جا و مکان رستی آن جات مبارک باد
از هر دو جهان بگذر تنها زن و تنها خور
تا ملک ملک گویند تنهات مبارک باد
ای پیشروِ مردی امروز تو برخوردی
ای زاهد فردایی فردات مبارک باد
کفرت همگی دین شد تلخت همه شیرین شد
حلوا شدهای کلی حلوات مبارک باد
در خانقه سینه غوغاست فقیران را
ای سینه بیکینه غوغات مبارک باد
این دیده دل دیده اشکی بد و دریا شد
دریاش همیگوید دریات مبارک باد
ای عاشق پنهانی آن یار قرینت باد
ای طالب بالایی بالات مبارک باد
ای جان پسندیده جوییده و کوشیده
پرهات بروییده پرهات مبارک باد
خامش کن و پنهان کن بازار نکو کردی
کالای عجب بردی کالات مبارک باد
موفق باشید
با سلام خدمت استاد گرامی: چرا حتما باید عمل صالح ما همراه با ایمان باشد که در قیامت به آن پاداش دهند؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: وگرنه آن عمل، عمل صالح نیست. زیرا در تعریف عمل صالح، انگیزه ایمانی و نظر به قرب الهی نهفته است وگرنه عمل خیری خواهد بود که مثلاً از سر دلسوزی انسان گرسنهای را غذا دهد، این عمل، خیر است ولی در راستای قرب الهی انجام نشده است تا به عنوان عمل صالح محسوب شود، زیرا افقی متعالیتر از سیرکردنِ آن گرسنه مدّ نظر آن شخص نبوده، هرچند بالاخره کاری انسانی انجام داده و ارزش خود را دارد. موفق باشید
