باسمه تعالی: سلام علیکم: این مباحث را خوب است با دقت کامل در شرح کتاب «ده نکته در معرفت نفس» و کتاب «خویشتن پنهان» دنبال بفرمایید که چگونه نفس نباتی مناسب شرایطی که آمادهی پذیرش آن است، تجلی میکند و لذا در شرایط جدید، نفسی که مناسب آن شرایط است متجلی میشود مثل آنکه نفسِ یک جوان پس از مدتی به جایِ نفس کودکیِ آن فرد برای جسم او متجلی میشود. موفق باشید
سلام استاد گرامی: آیا دختر خانمی که اهل نماز و حجاب است اگر ولی فقیه را قبول نداشته باشد میشود به ایشان گفت شما کافر هستید؟ کلا چطور باید با این افراد صحبت کرد چون خودشان هم دنبال حقیقت هستند؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ابداً نباید چنین افرادی را کافر محسوب نمود. زیرا اساساً مانند بسیاری متوجه این امر نیستند که لازمه دینداری در زمان غیبت تبعیت از ولیّ مسلمین است. إنشاءالله باید به مرور متذکر این امر بشوند که در زمان غیبت برای قرارگرفتن ذیل ولایت الهی با توجه به برکاتی که دارد، قرار گرفتن ذیل ولایت ولیّ امر است. موفق باشید
سلام و عرض احترام و وقت بخیر خدمت استاد بزرگوارم: سوالی که داشتم خدمتتون این هست که در جلسه اول معرفت النفس فرمودید: می شود از وادی معنی و ذهنی عبور کنیم و با خود واقعیت ارتباط بر قرار کنیم. می شود از معلوم مفهومی رها شویم و با خود معلوم ارتباط بر قرار کنیم. سوال اینجاست که استاد ما چطور باید از این وادی خیال یا همان وادی معنی و ذهنی عبور کنیم؟ در صورتی که خیال بر ما سلطنت دارد و گویا داریم با مفاهیم خیال خود زندگی می کنیم. و از ذهن فراتر نمی رویم. چه باید کرد که وارد وادی حقیقت شد؟ و از خیال عبور کرد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: در تفسیر «معرفت نفس» ما خود را احساس میکنیم و این غیر از تخیّل خود میباشد. و در مسیر درک وجودِ خود است که نسبتی از طریق وجود خود با وجود خداوند مییابیم به همان معنایی که خود را، آری! خود را در آغوش خدا احساس میکنیم نه آنکه در مفهوم و تخیّل که امری است عارض بر خود، قرار داشته باشیم. موفق باشید
با سلام و خدا قوت استاد: در منزل فرار. من از نماز جماعت کمتر از نماز فرادا لذت میبرم با توجه به اینکه سالهای سال نماز جماعت شرکت کرده ام و آنچنان حس معنیتی بهم دست نداده اما با نماز فرادا بیشتر احساس تقرب میکنم. البته اوقاتی که شرایط مساعد باشه در منزل با همسرم نماز جماعت میخونیم و سؤال من برای زمان هایی غیر از این زمان است. خدا بهتون قوت بده
باسمه تعالی: سلام علیکم: به این نکته توجه داشته باشید که در نماز جماعت با حضور در محضر خدا به وسعت نمازگزاران حاضر میشویم به همان معنایی که حضرت حق فرمودند: «وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا ۚ» موفق باشید
من در رشته فیزیک تحصیل کردم و تا کنون در زمینه معارف اسلامی و دینی و... هیچگونه مطالعهای نداشتم. دوست عزیزی سایت صبار رو به من معرفی کردند جهت استفاده از مبحث ده نکته از معرفت نفس. من صوت تمام جلسات را گوش دادم و بسیار برای من جذاب بود و علاقه مند شدم که بیشتر مطالعه داشته باشم، ولی اصلا نمیدونم چه مباحث و چه کتبی را دنبال کنم. ممنون میشم اگر من رو راهنمایی بفرمایید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: خوب است با سیر مطالعاتی که سایت «لُبّ المیزان» پیشنهاد کرده است؛ کار را جلو ببرید. إنشاءالله نتیجه لازم حاصل میشود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: هر چه هست با طرح نظریات کپرنیکی آن نوع هیئت که زمین را مرکز عالم می دانست به هم ریخت إلا اینکه مطلب را طور دیگر توجیه کنیم والله اعلم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به طور شخصی جواب به ایمیل جنابعالی ارسال شد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به این باید فکر کرد که با انقلاب اسلامی، ما در جهان دیگری که برگشت به حیاتی است ماورای زندگیِ تنگِ سکولار غربی وارد شدهایم و دنیا در مقابل ما است ولی هزینهی کار بزرگ را ملتهای بزرگ همیشه به جان خریدهاند. پیشنهاد بنده مطالعهی جزوهی «انقلاب اسلامی، جهانی بین دو جهان» و نیز کتاب «انقلاب اسلامی، بازگشت به عهد قدسی» خوب است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در مباحث فلسفی تفاوت چندانی بین نفس و روح گذاشته نمیشود. موفق باشید
با سلام خدمت استاد گرامیم: همانگونه که انسان با خواندن قرآن تاثیرات قلبی و نوری گیرش می آید و یا به زیارت امام معصوم (ع) میرود به این تاثیرات قلبی و نو ری میرسد. بلاتشبیه كتاب فصوص الحکم این عربی کتابی است که انسان با خواندن آن به تاثیرات قلبی و نوری میرسد. آیا این اندیشه ام درست است؟ با تشکر از زحمات استاد گرامیم!
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است از آن جهت که به گفتۀ جناب ابن عربی در آن کشفی که از رسول خدا «صلواتاللهعلیهوآله» داشته، «فصوص الحکم» ظهورِ ارادۀ آن حضرت است که از طریق جناب ابن عربی به کلمات در آمده و همانطور که حضرت امام در نامه به گورباچف مرقوم فرمودند، نکاتی است باریکتر از مو. موفق باشید
با سلام و عرض ادب: ی سوال داشتم از خدمت استاد طاهرزاده عزیز، بین بچه هایی که الان یا چند سالی هست که جلسات حاج آقا را شرکت میکنند شبهه یا چالش بوجود آمده مبنی بر اینکه تا زمانی که تمدن اسلامی بوجود نیاید مشکلات جوامع اسلامی حل نخواهد شد و لذا گفتمان فعلی استاد و امثال ایشان همچون آیت الله میرباقری حفظه الله در حال حاضر حرفی برای گفتن ندارد و تا بحال جز مراتب اعتقادی راهکاری نداشته. خواهشمنداست راهنمایی بفرمایید🌷
باسمه تعالی: سلام علیکم: تصور ما آن است تا انسان معنای تاریخی و معنای هستیِ گسترده خود را نیابد، اساساً افقی از تمدن اسلامی برایش پیش نمیآید تا بخواهد برای تحقق آن تلاش کند. اکثر تلاشهایی که عزیزان در رابطه با تمدن اسلامی انجام می دهند، چندان در افق تاریخی انقلاب اسلامی نیست و به انسانی که در عین نظر به هویت جهانیاش باید در هویت قدسی خود حاضر باشد، کمتر فکر میشود. موفق باشید
با سلام: عین وجود، تمام کمالات اشیا را به جامعیت دارد یا به مجموعیت؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! هر آنچه که کمال محسوب شود و نقص به حساب نیاید، از آن جهت که عین وجود، عین همه کمالات است، همه کمالات را به «وحدته» و به جامعیت دارد و این امری است که در بحث «برهان صدیقین» به خوبی مطرح است. زیرا مجموعیت که با وحدت ذاتی نمیخواند. موفق باشید
سلام علیکم ناظر: به نظام خانواده در اسلام در موضوع تعدد زوجات آیا بایستی دو خانواده تعریف کرد با یک مرد و یا یک خانواده با دو یا چند زن؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد با توجه به فرهنگی که ما درایران داریم و تعدد زوجات در این فرهنگ جایگاهی ندارد و نظر رهبر معظم انقلاب نیز چنین است که در فرهنگ ما تعدد زوجات پذیرفته نیست؛ شاید نتوان در دوگانه مذکور، تعریفی به عنوان خانواده برای آن داشت و در عمل نیز همین روشن شده است. موفق باشید
سلام و عرض ادب: استاد در کتاب اسرار نماز آیت الله جوادی بین آداب و حکمت و اسرار نماز تفاوت قائل شده است و حکمت را به نتایج عمل، آداب را به مسائل اجرایی نماز و اسرار را به عوالم وجودی بالاتر که باطن عمل است ربط می دهد اما در کتاب حکمت عبادات، حکمت و اسرار را یکی می داند! راز این تناقض چیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید در آنجایی که بین حکمت و اسرار تفکیک کردهاند، خواستهاند مطلب را دقیقتر بیان کنند از آن جهت که حکمت عبادات را میتوان با مخاطب در میان گذارد، ولی راز آنها را هرکس در نزد خود مییابد به همان معنایی که جناب مولوی میفرمایند: «هرکه را اسرار حق آموختند / مُهر کردند و لبانش دوختند». موفق باشید
سلام استاد: دو دغدغه. اول. استاد جو امروز انقلاب و خصوصا جوانها به شدت تشنه ی حقایق و معارفی هستن که سرریزش در کتب شماست. از دوستان انقلابی و مذهبی گرفته تا جبهه های دیگه. استاد بلطف خدا خیلی از مبانی فکری من توی کلاسهای شما در مسجد خدیجه کبری شکل گرفت و الان که کلاسها برگزار نیست یا تق و لقه خیلی دلم میسوزه استاد خیلی نیازه با یه کادر خوش فکر صحبت کنید و تحولی در دوره های سیر مطالعاتی تون ایجاد بشه برای فراگیر شدن معارف از جذب مخاطب گرفته تا روند اجرای دوره نیاز به تحول داره. واقعا حرفهای شما بلطف خدا درمان خیلی از دردهای امروزه و حیفه که بی نصیب بمونیم. از توجهتون ممنونم. دوم. استاد وقتی خدا به فردی عنایت کنه و لطف خودش رو همه جوره شامل حالش کنه و بعضی از صفات خودش رو در وجود اون شخص رشد بده خب باطبع اون شخص احتمالا مورد توجه، تقدیر و ستایش دیگران قرار میگیره و این حالت خیلی سختیه اصلا میمونه تا ستایش میشه تو پاسخ چی بگه سکوت کنه، بگه ما هیچی نیستیم و هر چی داریم از خداست یا همش باز میتونه باعث ستایش بشه، گاهی آدم انکار دلش میخواد برای نشنیدن این حرفها منزوی بشه. از طرفی درد مردم نمیگذاره باید باشه و تسری بده. با این حالت درون چه طور باید رفتار کرد؟ ممنون
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. به نظر بنده تعطیلی موقت جلسات دوشنبه، کمک میکند تا با نظر به سیر مطالعاتی موجود در سایت، رفقا نسبت به حضور خود، بازبینی داشته باشند و إنشاءالله با آمادگی بیشتر در جلسات آینده حاضر شوند. ۲. آری! باید متوجه باشیم «هر عنایت که داری ای درویش / هدیه حق بُوَد نه کرده خویش». پس راهکارِ اصلی انزوا نیست، توجه به این نکته است که این مردم به دنبال حقاند و نه به دنبال ما. موفق باشید
با سلام استاد عزیز: استاد یه مطلبی که هست و احتمالا خودتون واقفید اینه که بنده گمان میکنم از ظرفیت بعضی نفوس خیلی اونطور که باید استفاده نشده شاید هم کار فرهنگی غلط و یا بعضا کم کاری و یا مسایل مربوط به دولتها باعث این قضیه شده باشه و یا کار بدون معرفت عمیق و شایسته باعث این موضوع شده باشه بنده با نفوسی گاه مواجه میشم که خیلی مستعد هستن گاه اصلا کار فرهنگی روشون صورت نگرفته ولی مستعد هستن نمونه اش خانواده شهدا، مادران، و قشر ایثار و شهادت، استاد این مادران و اینها همانانند که شهدا را پرورش دادن و بعضا سیرشان با شهداست گمانم اگر یه گروه یا موسسه ای در خود بنیاد ایجاد بشه حالا اگربحث زن هم دنبالش باشه بد نیست حالا مثل همین مجموعه هایی که بوسیله خودتون مدیریت میشه اعم از معرفت النفس و یا... تا از یه طرف بحث ایثار و شهادت که به حاشیه رفته دردول مختلف ترمیم شه هم اون نفوس مستعد دوباره جایگاه خود را پیدا کنن هم بحث علم جهت دهی اش بیاد روی انسان شناسی که در واقع وجود داره، و لطفا اگر صلاح دیدید بنده را هم مطلع کنید از چنین گروهی چون آنچه دارم میبینم آینه افراد این قشرشاید دچار یه سردرگمی سلوکی شدن که به گفته خودتون با ذیل شخصیت امام بودن و معرفت نفس درس میشه ۲. استاد مطلب دیگه اینکه بنده که خودم متولد سال شصت هستم گاهی وقتی از وقایع دوران خودم آگاه میشم و مثلا میفهمم امام (ره) در فلان دوره خودم فلان کار را انجام دادن هویت مناسب ترین برام ایجاد میشه یه مسیله که هست مثلا بچه های هر دوره نمیدونم دوره قبلی چه اقداماتی کرده براشون اگر تقویم یا چیزی از این قبیل بود و یا هست که هر فرد بفهمه خودش بتونه اون کارهایی که روش صورت گرفته دریافت کنه خوب هست بخصوص الان که خیلی نمیشه امر و نهی کرد و باید مطالب رو تبیین کرد. ممنون استاد
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. همینطور که میفرمایید بنیاد شهید در زمانی که آقای کروبی مسئول بودند، کوتاهیهای فرهنگی انجام شد و سعی رهبر معظم انقلاب آن است که با توجه به خانواده شهدا، آن کوتاهیها راحتیالامکان جبران کنند ۲. به نظر بنده تلویزیون سعی دارد در این رابطه کارهای خوبی انجام دهد. موفق باشید
سلام و رحمت خدا بر شما: جناب استاد طاهر زاده! در بحث عقل تکنیکی بر این تاکید کردید که وظیفه تاریخی ما فقط حضور در میدان است و باید منتظر بود تا چه پیش می آید و وجود با چه ظهوری بر ما تجلی کند، فلسفه آماده گر هایدگر را فرمودید و اینکه فقط «باید اماده بود و منتظر» ایا در این صورت آیه «قد نری تقلب وجهک فی السماء فلنولینک قبله ان ترضیها» بر ما نازل نشده و در حضور این حقیقت نیستیم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است. در مورد آیه فوق هم رسول خدا«صلواتاللهعلیهوآله» میدانستند در مورد قبله، خبری در راه است و حاصل آن انتظار، آن شد که وحی آمد و قبله به سوی مسجدالحرام تغییر کرد. موفق باشید
سلام و ادب و احترام محضر استاد معزز حفظک الله تعالی: با توجه به بحث آخرالزمان و شرایط ظهور غیب و باطن در عالم، راه های رسیدن به غیب در ابعاد فردی و اجتماعی به چه صورتی امکان پذیر است؟ با تشکر از استاد معزز و همکاران گروه فرهنگی
باسمه تعالی: سلام علیکم: هر اندازه در بستر انقلاب اسلامی به عنوان نور توحید این زمانه صادقانه حاضر شویم، به همان اندازه ابعاد توحیدی و غیبی و باطنی آن بیشتر برایمان ظهور میکند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اراده تشریعی در حوزه اختیار انسان است که خود ما باشیم. موفق باشیم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اینطور به صورت شخصی جواب داده شد: ۲۸۴۰۶ - باسمه تعالی: سلام علیکم: عرض شد با داشتن مدرک، راحتتر انسان کارهایش را انجام میدهد، ولی ضرورتی در میان نیست. منظور از مراکز کاربردی مثل مراکز پیام نور که چندان در دادن مدرک سخت نمیگیرند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: این نوع نوشتهها که بیشتر در فضای نوعی از تفکر فلسفی و منطقی نوشته و شرح داده میشود، غیر از کتابهایی است که علمای دین بر اساس شخصیت خود مینویسند مثل کتاب «المراقبات» از ایت اللّه ملکی و یا کتابهای حضرت امام. با اینهمه، قسمتهای توحیدی «منظومه» مرحوم سبزواری با روحی که توحید را چشیده است، به ظهور میآید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: «تو پای به راه در نِه و هیچ مپرس / خودْ راه بگویدت که چون باید کرد». با دنبالکردنِ سیر مطالعاتی است که جواب این سؤالها را مییابی. موفق باشید
سلام و احترام خدمت استاد بزرگوار: در صفحه ۲۷۷ کتاب عقل و ادب فرمودید تاریخی شروع شده که در آن جریان های غربگرا دیگر در آن جایی ندارند و مردم به چیزی غیر از غرب نظر دارند. سوألم اینه که اگه از غربگراها و جریان اصلاحطلب عبور کردیم، پس چرا سال ۱۴۰۳ فقط چهل درصد از مردم رأی میدهند اونم به جریان غربگرا و اصلاح طلب؟ پس چرا غرب و غربگرایی در منازل و اجتماع و ادارات و بازار و تمامی شئون زندگی جاری و ساریست؟ حتی بیشتر و بی رحمانه تر از قبل. اونقدر جزئی از ما شده که بیگانه بودنش با جانمون را هم حس نمیکنیم. متشکر و شرمنده ام از زمانی که میگذارین
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال حضور در تاریخی که تازه گشوده، همانطور که در آن کتاب عرض شد؛ در یک فرآیند تاریخی خود را حاضر و حاضرتر میکند همانطور که با کربلا تاریخی آغاز شد برای عبور از سیطرۀ امویان، ولی آن امر، در یک فرایند تاریخی صورت گرفت وگرنه در ظاهر قضیه که امام و یارانشان را شهید کردند و زن و فرزندانشان هم اسیر؛ ولی حضرت زینب «سلاماللهعلیها» با آن بصیرت فوقالعاده اظهار داشتند «ما رأیت الا جمیلا» زیرا معنای عبور از سیطرۀ امویان را در دل همان جنایتها متوجه شدند. موفق باشید
سلام استاد: حال و روز بهم ریخته. این چند روزه خود را در متنی نوشتم لطفا ملاحظه بفرمائید و چراغی را بر اين بنبست زندگانی من روشن کنید: بنام عالم پنهانیها دلم برای خودم تنگشده برای خود خود خودم برای او که نمیدانم چه بود و چگونه بود اما فقط میدانم این نبود دلم برایش خیلی تنگ شده گم گشته است. این گرد و غبار و آلودگی ها مانع از دیدار میشود. نیست اما میدانم بهتر از این است دلم برای خدای خودم تنگ شده. دلم برای امام حسین خودم تنگ شده. دلم برای خودم تنگ شده وقت تنگ و من هنوز به دنبال خودم میگردم. چگونه بعد از دو هفته خدمت به مادر عشقت یکهو میفهمی دلت برای خودت تنگ شده و نمیدانی چرا و چگونه و حتی برای چه و به دنبال چه به این حال و روز افتادهای. حالم اصلا خوب نیست. حسین جان برام یه کاری کن در هیاهوی این روزها همه غریبهاند حس میکنم نمیتوانم زبان بگشایم و یا حتی در کنارشان در سکوت بنشینم نگاه هایشان عذابم میدهد صداها و رفتار و حرکاتشان حرکاتی که نه از برای اذیت کردن من باشد. نه، سبک زندگیشان مرا آزار میدهد. این روزها نه تنها درک نمیشوم کسی را هم درک نمیکنم بعضی وقت ها که این حال بهم دست میدهد فکر میکنم باید حرکت بزرگ و تحولی در خود ایجاد کنم و به این فکر میکنم که چه قدر از این مسیر را اشتباه آمدهام الان فقط و فقط یک جمله میشناسم آن هم «الهی استعملنی لما خلقتنی له» اما مگر خلقت من به جز عبادت است من که این را میدانم اما درس و شغل و زن و زندگی را چه کنم. چرا حس عبادت را در هیچ یک احساس نمیکنم. اما انگار همیشه یک چیز کمه یک نفر یک پشتیبان، یک حامی، یک رفیق پا کار یکی که درکت کنه یکی که باهاش هم مسیر بشی. خدایا کمکم کن حالم اصلا این روزا خوب نیست. «الهی استعملنی لما خلقتنی له»
باسمه تعالی: سلام علیکم: چه اندازه شایسته توانستهاید در قبضی که برایتان پیش آمده با جمله: «الهی استعملنی لما خلقتنی له» با خدا رابطه برقرار کنید و از او بخواهید که شما را و همه ما را در مسیری که مسیر حقیقی خلقت ما هست، قرار دهد و در این رابطه است که در دلِ آن قبض، منتظر رحمت واسعه الهی باید بود. آری! در این موارد، عمقبخشیدن به معارف الهیه بسیار مهم است مانند مباحث «معرفت نفس» یا تأمّل بر مقدمه تفسیر قیّم «المیزان». موفق باشید
«بسمِ ربّ الزهرا» میدانی گمکرده ام؛ چه چیز را؟! همه بود و نبودم، را نسبت هایم را، وجودم را و حتی شاید درد هایم را. میدانی شاید اصلاً قصه ما همین فراموشی است، و مگر نگفت او: «نَسُوا اللَّهَ فَنَسِيَهُمْ» فراموش کردند و خدا فراموششان کرد؟! ما قصهمان را فراموش کردهایم و به تب تاب افتادهایم. قصه را که فراموش کنی دیگر برایت در راه بودن معنی ندارد. آری! خط پایان برایت مهم میشود. آری! یاد کن قصهات را، نسبتت با امام مولایت را، نسبتت با برادرانت را، نسبتت با مادر و اُمَت را، نسبتت با سیرِ سیلآسایِ هرزگیات را. راستی را! کجا میشود پیدایش کرد؟! آری! قصه و نسبتهایت را. دل تنگم، دل تنگِ قصهگویی که برایم قصه بخواند و بنشینم و اشک بریزم و یاد کنم سرآغازم را، درد هایم را، چشمانم را، عزمهای رفته بر بادم را، دوستان گمشدهام را، گرمای سرد شدهام را، چشمان کورَم را، گوشهای کَرَ و دستانِ بیقرارم را، شورِ عشق جوانی و نوجوانی از دست رفتهام را، خدایم را، امام غایبم را، رهبر تنهایم را، عزمهای کورم را و اشکهای خشک شدهام را! کجایی ای قصهگو؟ که پیدایت کنم، دلتنگم، وجودم پریشان و آشفته است. او که خوب میداند و خوب ما را راه میبرد، ماییم که فراموش کردهایم بهرِ چه آمدهایم و از کجا آمدهایم و به کجا میرویم؟! کجاست آن مصحف و قاریِ گمشده ما؟! کجاست مُحَمّد مصطفی و ندایِ قلبنوازش؟! کجاست آوینی جبهههای ما؟! بیا و بار دیگر قصه ما بخوان و از یادمان مَبَر که بهرِ چه آمده بودیم و چرا گم شدهایم، و چون اسبی که چشمانش را بستهاند در بیابان تاریک میتازیم. بیا که نمیدانیم به کجا رویم و کی می رسیم؟! بیا و چشمان ما را باز کن، دستی بر قلبهای سردِ ما بزن و بخوان بنام زهرای مرضیه و حسین و حسن، و ما را بیاب و جان ده که سرمایِ مرگ چه نزدیک است و سرد، و وَه که چه ترسناک و هولناک! بیا و شور عشقِ خالصانه بچه بسیجیهای خمینی را در ما زنده کن. چه جایت خالیستْ ای قصهگوی بیابانِ تاریک ما، چه خوش گفت آن فیلسوف پیر: «که وجودَت را فراموش میکنند، ولی عَدَمتْ را هرگز» خدایا چشمانمان را باز کن، قلبمان را پاکْ و دستانمان را پرتوان، و از پرتوی نور خویش بر چشمانمان بتاب که قصهگوی تو باشیم و برای تو باشیم، و قصه فراموششده نسلمان را دوباره بخوانیم بلند با بانگی بلند و رسا. «آمین یا ربّ العالمین»
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور که متذکر شدهاید ما در نسبت با انسانهایی که توانسته اند از پل صراط دنیا بگذرند، میتوانیم خود را پیدا کنیم و از این جهت قصه ما، قصه آنها است و قصه آنها در راهبودن است. آری! در راهبودن. این جا است که آن مرد الهی و زمانشناس بزرگ حضرت مولوی فرمود: «ای برادر عقل، یک دم با خود آر / دم به دم در تو خزان است و بهار». چرا به او که قصهگوی زندگیها است، گوش ندهیم و اگر بهاری را تجربه کردیم نخواهیم در این راه، خزانی را احساس کنیم؟!! هنوز مائیم و راهی که در آن آوینیها متولد خواهند شد، ولی این صراط و این راه، اگر دشتهایی دارد با دستهایی گشوده، ناگهان دامنههایی از قلههایی برافراشته دارد و ما که به دشت عادت کردهایم، این سختیها را به عنوان نوازش تعبیر نمیکنیم و آنگاه که بنا است از قلّه فرود آییم، بیباکی میکنیم. بازشدن چشم یعنی عزمی به اندازه حضور در سرد و گرم این عالَم، یعنی امام خامنهای «حفظهاللهتعالی» و هزاران غم به خاطر مظلومیت مردم غزه، و هزاران امید به خاطر حضور در تاریخی دیگر. قصه انسان چه اندازه عجیب و پیچیده و بزرگ است!!! موفق باشید
