بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
34136

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد: ان شاءالله حالتون خوب باشه. استاد توی این اوضاع کشور که فشارها از داخل و بیرون هست می‌خواستم نظر شما رو در مورد این موضوعات بدونم و اینکه برداشتن روسری داره عادی میشه. آینده رو چطور می‌بینید آیا همون پیش بینی هایی که اهل بیت (ع) از آخرالزمان کردند باید درانقلاب ما رخ بده یا...؟ ممنونم 🙏

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که در جواب سؤال شماره 34127 عرض شد اتفاقاً این افراد با سرخوردگیِ شدیدی روبرو خواهند شد. مگر تا حال شده است که انسان‌ها با بی‌حجابیِ سیاسی کاری از پیش ببرند؟ جز شکستی که آن‌ها را گرفتار بی‌تصمیمی و افسردگی می‌کند؟ آری! می‌توان گفت قصه آخرالزمان در میان است به همان معنایی که ظلمات محض در مقابل نور محض قرار دارد.

با توجه به دروغ‌های فوق‌العاده جریان مقابله با نظام جمهوری اسلامی، وظیفه همه معتقدین به نظام جمهوری اسلامی این است که اولاً: در جریان آن دروغ‌ها و تهمت‌ها باشند. و ثانیاً: مخاطبان خود را متوجه دام‌های فریب‌کارانه دشمنان بنمایند. و این‌که امیدوار باشیم آن‌گاه که دشمنان این نظام تا این اندازه در جایگاه باطل قرار دارند، مسلّماً این نظام آینده‌ای بس متعالی دارد و در دل خود کوتاهی‌هایی که دشمنان بر آن انگشت می‌گذارند را در خود مرتفع می‌سازد. موفق باشید

33961

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد گرامی: پدر بنده مدتی هست که از دنیا رفتند. می‌خواستم بدانم حال ایشان چطور هست و چه کاری می توانم برای ایشان انجام دهم؟ راهی هست که بفهمم چه حالی دارند؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وظیفه ما آن است که با صدقه دادن و برای او نماز خواندن، آرزوی رحمت بیشتر برایشان داشته باشیم. بقیه موضوع به ما ربطی ندارد. موفق باشید

33762

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و عرض ادب: سرنوشت یهودیان اطراف مدینه چه شد؟ لطف بفرمائید اگر در مورد این سوال منابعی می شناسید معرفی بفرمائید. بسیار سپاسگزارم

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بعد از جنگ احزاب و خیانتی که یهودیان از پشت جبهه به مسلمانان کردند، پس از جنگ با آن‌ها برخورد شد و اکثراً مجبور به ترک مدینه شدند. در این مورد می‌توانید به تفاسیری که جریان جنگ احزاب را شرح داده، رجوع فرمایید. موفق باشید

33492

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

استاد ارجمندم سلام علیکم: این روزها دلم پره از شور شعف پیروزیهای جبهه اسلام و ایران، علیه کفر و نفاق. سنگرهای شیطان و جنودش یکی پس از دیگری در حال تصرفه، بشدت دارم اون آرامشی که رهبری صلوات الله علیه به شهید خوش لفظ دادند رو حس می‌کنم، دارم با تمام وجود «إِنَّ مَعِيَ رَبّي سَيَهدينِ» رو که آقاجان فرمودند رو حس می‌کنم، چقدر قشنگ داریم از وسط دریایی که فرعونها را در خودش غرق کرد به سلامت رد می‌شیم، دارم می‌بینم دست خدا را که داره تیر می‌ندازه، دارم می‌بینم که خواب از چشم صهیونیستها ربوده شده و امریکائیهایی که روزی تو این کشور به ناموس ایران تجاوز می‌کردن و هیچ‌کس جلودارشون نبود امروز دست به دامن مسیح علینژاد و مریم رجوی، چند تا زن بدکاره و چند تا بازیگر دست چندم شدن، دارم حس می‌کنم اون طنین آمریکا هیچ غلطی نمی‌تواند بکند حضرت روح الله رو، می‌بینم این حضور اربعینی با این تنوع ملتها، قومیتها و ادیان رو، می‌بینم این ذلیل شدن دشمنان اسلام و پیروزیهای جبهه مقاومت رو، هیبت علوی آقاجان در دیدار فرماندهان و پیش کسوتان جنگ تحمیلی قلبم رو جلا داد، دیروز وقتی همه ی اسلام در سرزمین شیاطین عکس سردار دلها رو بالا برد و علی وار رجز خوند فقط دلم می‌خواست دست و پای سید ابراهیم را ببوسم، استاد بارها به «کُلُّ یَوم هُوَ فِى شَأن» اشاره کردید و من دیروز در سازمان ملل با تمام وجود این جلوه از حضرت حق را دیدم. استاد از اینکه خودم هیچ کاره این اتفاقاتم و انفعال تمام وجودم رو گرفته دلگیرم. اگه ممکنه مطلبی بفرمائید بتونم از این هیچی نبودن در بیام. التماس دعا.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمدلله حضور رئیس جمهور با آن صلابت و با سخنان آنچنان متین، عملاً حضور انقلاب اسلامی در چنین مجامعی به حساب می‌آید. آری! همین‌که امثال بنده و جنابعالی خود را در این عالم یعنی عالم انقلاب اسلامی قرار دهیم، خود به خود یک ارزش است تا از چنگال‌های شیطانی رسانه‌های دنیای کفر رهایی یابیم. موفق باشید

33018

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

استاد عزیز و بزرگوار سلام: می خواستم در مورد ذکر شرف الشمس و صحت آن بدانم. آیا استفاده از آن مشکلی دارد؟ ممنونم

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده در این مورد تحقیق نکرده‌ام بعضی از افرادی که تحقیق کرده‌اند صحت موضوع را چندان تأیید نمی‌کنند. با این‌همه رجائاً می‌توان مسئله را دنبال کرد. موفق باشید.

32914

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام خدمت استاد عزیز وقت شما بخیر: یک نکته ای به ذهنم رسیده بود در ادامه پاسخ شما به سوال 32908 خواستم مطرح کنم در باره قارون و آیه «قَالَ إِنَّمَآ أُوتِيتُهُۥ عَلَىٰ عِلْمٍ عِندِىٓ» - بعضی جاها گفته می شه این علم ربا بود و یا ... ، ولی با دقت بیشتر بنظر میاد مشکل این نیست، علم عندی یعنی علم غیر متصل به حق ما علمی (هرچقدر هم زیاد) داشته باشیم و گمان کنیم با اون علم می تونیم کار رو پیش ببریم و تکیه بر علم کنیم - اون بیت حافظ که می فرماید تکیه بر تقوا و دانش در طریقت کافریست راهرو گر صد هنر دارد توکل بایدش تشکر می کنم راهنمایی فرمایید و اگر ایراداتی بود اصلاح فرمایید

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است که می‌فرمایید. شخصیت قارون شبیه شخصیت همین رانت‌خوارهای خودمان بوده که با حضور در انقلاب و با زرنگی‌هایی که به گمان خود دارند، از امکانات انقلاب به نفع خود استفاده کرده‌اند و متوجه نیستند همین انقلاب با نور توحیدی‌اش آن‌ها را در بر می‌گیرد و به نحوی که خودشان تصور نمی‌کنند، در زمین فرو می‌برد. موفق باشید

32814

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام و احترام: در صفحه ۱۱۳، کتاب خویشتن پنهان فرمودید اگر رابطه بین نفس و بدن درست برقرار شود، نفس بدن را به خوبی تدبیر می کند. سوالم این است از کجا باید یاد گرفت تنظیم رابطه بین نفس و بدن را؟ علمی عهده دار این امر است؟ یا عرفان انسان را به اینجا می رساند؟ از طرفی شاهدیم که آقایان عرفا هم پیر و مریض می شوند و به دکتر می روند! لطفا اگر منبع مطالعاتی یا کتابی در این زمینه دارید، معرفی بفرمایید. با تشکر، التماس دعا

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با رعایت دستورات شرع مبین نسبت بین جسم و روح در تعادل خود قرار می‌گیرد و این غیر از آن است که بنا به تقدیر الهی، شخص بیمار شود و از این جهت هرکس چنانچه خود را در معرض حضوری نسبت به حضرت حق قرار دهد که آن حضور موجب تجلیات انوار رحمانیِ خداوند قرار گیرد، عملاً آن نوع بیماری که به جهت عدم تعادل بین جسم و نفس است برایش پیش نمی‌آید به اعتبار آن‌که فرمود: «وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا » نفس در مقام اعتدال است و بدن نیز زمینه تدبیر چنین نفسی است. موفق باشید

32685

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام خدمت استاد طاهرزاده: استاد نمیدونم چرا این جنس رفتارها چطور در من به وجود آمده، لکن من از این جنسم که اگر شخصی در قالب مذهبی و حتی طلبه از مفاهیم و آیات و روایات در جهت اثبات فضائل ائمه بگوید و بگوید نوکر خدا و پیغمبر هم هستم ولی در پایان سخنش نسبتی با انقلاب و ولایت فقیه نداشته باشد و جایگاه ولی امرمسلمین و اولی الامری که در رأس نظام اسلامی است را با روایات و قرآن نفی کند، نمی‌توانم ساکت بنشینم و او را تایید کنم. انگار جنس امیرالمومنین او با ما فرق می‌کند. امیرالمونینی که در قسمتی از تاریخ بوده و حالا امتدادی ندارد! «یک امیرالمومنین وهمی و انتزاعی که نسبتی با حقیقت امروز ما ندارد.» معنی ندارد شخص از امام امت اطاعت نکند و بگوید من راه خدا و ائمه اطهار را می‌روم، حضرت آقا می‌فرمایند: نه آقا این راه خدا نیست، راه شیطان است. حالا این شخص استاد حوزه هم که باشد بنده نمی‌توانم ساکت بنشینم، لکن با اینکه این جنس رفتار را در خود مشاهده می‌کنم، می‌خواهم خودم را بازیابی کنم و نسبت به برخوردم با این اشخاص که گاه با غرض این حرف ها را می‌زنند، چگونه باید رفتار کرد که حد اعتدال باشد و او متوجه غلط فاحش خود شود در عین حالی که حرمت ها حفظ شود؟! چون این افراد بسیار محکم و با تعصب مذهبی نمی‌خواهند متوجه حقیقت شوند‌. اینها فقط نقل را قبول دارند نه عقل را ...

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این‌که باید به حکم «کلّ یومٍ هو فی شأن» در هر تاریخی مظاهر الهیه آن تاریخ را ذیل اسلام بشناسیم، حرفی نیست و امروزه غفلت از جایگاه تاریخی انقلاب اسلامی غفلت از توحید و نور خداوند است. با این‌همه نمی‌توان آن افراد مذهبی که هنوز متوجه این امر نشده و در تاریخ گذشته زندگی می‌کنند را طرد و یا نفی کرد. اگر زمینه هست باید متذکرشان شد و اگر زمینه نیست، باید به حالِ خودشان واگذار کرد تا إن‌شاءالله به مرور متوجه شوند، آیا خُلقِ محمدی «صلوات‌الله علیه‌وآله» جز این است؟ موفق باشید

32308

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام استاد عزیز: استاد یه مطلبی که هست و احتمالا خودتون واقفید اینه که بنده گمان می‌کنم از ظرفیت بعضی نفوس خیلی اونطور که باید استفاده نشده شاید هم کار فرهنگی غلط و یا بعضا کم کاری و یا مسایل مربوط به دولتها باعث این قضیه شده باشه و یا کار بدون معرفت عمیق و شایسته باعث این موضوع شده باشه بنده با نفوسی گاه مواجه میشم که خیلی مستعد هستن گاه اصلا کار فرهنگی روشون صورت نگرفته ولی مستعد هستن نمونه اش خانواده شهدا، مادران، و قشر ایثار و شهادت، استاد این مادران و اینها همانانند که شهدا را پرورش دادن و بعضا سیرشان با شهداست گمانم اگر یه گروه یا موسسه ای در خود بنیاد ایجاد بشه حالا اگربحث زن هم دنبالش باشه بد نیست حالا مثل همین مجموعه هایی که بوسیله خودتون مدیریت میشه اعم از معرفت النفس و یا... تا از یه طرف بحث ایثار و شهادت که به حاشیه رفته دردول مختلف ترمیم شه هم اون نفوس مستعد دوباره جایگاه خود را پیدا کنن هم بحث علم جهت دهی اش بیاد روی انسان شناسی که در واقع وجود داره، و لطفا اگر صلاح دیدید بنده را هم مطلع کنید از چنین گروهی چون آنچه دارم می‌بینم آینه افراد این قشرشاید دچار یه سردرگمی سلوکی شدن که به گفته خودتون با ذیل شخصیت امام بودن و معرفت نفس درس میشه ۲. استاد مطلب دیگه اینکه بنده که خودم متولد سال شصت هستم گاهی وقتی از وقایع دوران خودم آگاه میشم و مثلا می‌فهمم امام (ره) در فلان دوره خودم فلان کار را انجام دادن هویت مناسب ترین برام ایجاد میشه یه مسیله که هست مثلا بچه های هر دوره نمیدونم دوره قبلی چه اقداماتی کرده براشون اگر تقویم یا چیزی از این قبیل بود و یا هست که هر فرد بفهمه خودش بتونه اون کارهایی که روش صورت گرفته دریافت کنه خوب هست بخصوص الان که خیلی نمیشه امر و نهی کرد و باید مطالب رو تبیین کرد. ممنون استاد

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. همین‌طور که می‌فرمایید بنیاد شهید در زمانی که آقای کروبی مسئول بودند، کوتاهی‌های فرهنگی انجام شد و سعی رهبر معظم انقلاب آن است که با توجه به خانواده شهدا، آن کوتاهی‌ها راحتی‌الامکان جبران کنند ۲. به نظر بنده تلویزیون سعی دارد در این رابطه کارهای خوبی انجام دهد. موفق باشید

31175

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: با توجه به سوال 31171 عرض می‌شود که با توجه به اینکه نفس ناطقه داشتن مورد شهود راستین عرفاست را حقیقتا نمی‌توان منکر شد و ما نباید تسلیم نگاه های تقلیل گرایانه بعضا پوزیتیویستی غرب شویم چون غرب نفس ناطقه داشتن انسان را هم پذیرا نیست گرچه هیچ دلیلی بر نفیش ندارد اما اینکه علم هیئت منسوخ شده باشد هم صحیح نیست و خود غربیان هم می‌گویند در عمل نجوم جدید بیشتر به کار ما می آید نه آنکه بطلان هئیت قدیم را ثابت کرده باشند اما نظر مرحوم مطهری هم چون ایشان در غرب شناسی کامل نیستند نظری متخصصانه نیست والله اعلم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هر چه هست با طرح نظریات کپرنیکی آن نوع هیئت که زمین را مرکز عالم می دانست به هم ریخت إلا اینکه مطلب را طور دیگر توجیه کنیم والله اعلم. موفق باشید

30172

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: حضرت استاد سوالی پرسیدم در رابطه با بحث کار کردن طلبه و درس خواندن، که جواب ندادید لطف می‌فرمایید پاسخ دهید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به طور شخصی جواب به ایمیل جنابعالی ارسال شد. موفق باشید

29792

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی: پرسش بنده درباره بنیاد اخلاق در نگاه شما است. به طور ساده اگر این سوال مطرح شود که مثلا چرا عفت آری و هرزگی نه، شما چگونه جواب می دهید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در نسبت به افقی که انسان به سوی خدا برایش گشوده است، راه‌هایی را باید طی کند جهت نزدیکی به آن حقیقت الهیه. و عقاید صحیح و اعمال صالح یا اخلاق برای رسیدن به آن مقصد است. موفق باشید

28416

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام عليكم: عذر می خوام پاسخ سوال بنده (۲۸۴۰۶) در سایت موجود نیست.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این‌طور به صورت شخصی جواب داده شد: ۲۸۴۰۶ - باسمه تعالی: سلام علیکم: عرض شد با داشتن مدرک، راحت‌تر انسان کارهایش را انجام می‌دهد، ولی ضرورتی در میان نیست. منظور از مراکز کاربردی مثل مراکز پیام نور که چندان در دادن مدرک سخت نمی‌گیرند. موفق باشید

27492

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: چرا در این سوره، با توجه به پناه بردن به رب مردم، مالک مردم، خدای مردم، این مقدار تاکید بر استفاده پروردگار از واژه مردم شده است و آیا متضمن منطق اسلام در مورد مردمسالاری است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در آن سوره نظر به حضرت حق است که در زاویه‌های مختلف، مردم را در برگرفته و به ما توصیه می‌شود به خدایی پناه ببرید که از همه‌ی جهات متوجه‌ی مردم می‌باشد. موفق باشید  

27206

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد عزیز: بین روح و نفس تفاوتهایی وجود دارد؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در مباحث فلسفی تفاوت چندانی بین نفس و روح گذاشته نمی‌شود. موفق باشید

33579

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام: عین وجود، تمام کمالات اشیا را به جامعیت دارد یا به مجموعیت؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! هر آنچه که کمال محسوب شود و نقص به حساب نیاید، از آن جهت که عین وجود، عین همه کمالات است، همه کمالات را به «وحدته» و به جامعیت دارد و این امری است که در بحث «برهان صدیقین» به خوبی مطرح است. زیرا مجموعیت که با وحدت ذاتی نمی‌خواند. موفق باشید

33516

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام و دعای فراوان خدمت استاد: ۱. استاد رنگین کمان کدام حقیقت است که تنزل یافته و به صورت رنگین کمان نمایان شده است؟ ۲. استاد عزیزم که قلبا شما رو دوست دارم؛ شما فرمودید وقتی بدون هیچ نسبتی وعاری از خود به حضور یک حقیقت می‌رویم به میزانی که توجه مان از خودمان دور شده باشد به محضر آن حقیقت شرف یاب می‌شویم. مثلا در مصباح الهدایه در توضیح فیض اقدس فرمودید «ببینید چقدر به محضرش می‌روید». استاد من باورم نمیشه که واقعا به محضر این حقایق بروم. لب اللباب، ده نکته در معرفت نفس، برهان صدیقین، معاد، مصباح الهدایه ،عرفان نظری فص آدمی و شیثی رو هم بارها گوش دادم. الان باب توبه منازل هستم. خداحفظ تون کنه

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مگر جز این است که جنس حقیقت همواره به گفته جناب حافظ این‌چنین است که:  شیدا از آن شدم که نگارم چو ماه نو      ابرو نمود و جلوه‌گری کرد و رو ببست

تا همواره در افق جان خود به سوی او باشیم و در عین حال در اکنون خود با او زندگی کنیم و او را بیرون از خود ندانیم؟ موفق باشید

33158
متن پرسش

با عرض سلام و ادب خدمت استاد گرانقدر و آرزوی قبولی طاعات و عبادات: بحمدالله توفیقی فراهم شد تا جزوه فاخر «حیات بدن اخروی» حضرتعالی را مطالعه و از مباحث قابل تامل و حکیمانه ای که در راستای زندگانی و بودن ابدی انسان در نشئه قیامت کبری است، بهره ببرم و حقیقتا از تدبرات عمیق بزرگانی چون صدرالمتالهین و علامه طباطبایی در مسئله معاد مسرور شوم. تنها یک سوال و ابهام با توجه به مباحث آن جزوه برایم مانده است و اینکه روایتی از امام صادق (ع) درباره جسم اخروی وجود دارد که خواستم لطفا چنانچه میسر است توضیحی بفرمایید که چگونه با حیات بدن اخروی که در جزوه مطرح شده است، سازگاری و تطبیق دارد چون احساس ابهام کردم که شاید تنافی بین این روایت با مباحث جزوه باشد. روایتی از امام صادق (ع) در صفحه 38 از جلد 7 بحارلانوار و صفحه 494 جلد اول تفسیر نورالثقلین: "در تفسير آيه {كَلَّما نَضِجَتْ جُلودُهُمْ بَدَّلْنا هُمْ جُلُوْداً غَيْرَها لَيَذُوقُوا الْعَذابَ؛ هر زمان پوستهاى تن آنها بسوزد، پوستهاى ديگرى بجاى آن قرار پیدهيم تا عذاب را بچشند}. در پاسخ سؤال ابن ابى العوجاء كه سؤآل كرد: ما ذَنْبُ الغَير؟ گناه آن پوستهاى ديگر چيست كه بايد بسوزند؟ امام در پاسخ فرمود: هِىَ هِىَ وَ هِىَ غَيْرُها؛ پوستهاى نو همان پوستهاى سابق است و در عين حال غير آنست. ابن ابى العوجاء تقاضاى توضيح بيشتر كرد و عرض نمود مثالى از امور دنيا در اين زمينه براى من بزنيد! امام فرمود: ارَأَيْتَ لَو انَّ رَجُلًا اخَذَ لَبِنَةً فَكَسَّرَها ثَمَّ رَدَّها فى مَلْبَنِها، فَهِىَ هِىَ وَ هِىَ غَيْرُها؛ همانند آنست كه كسى خشتى را بشكند و خرد كند، دو مرتبه آنرا در قالب بريزد و بصورت خشت تازه اى درآورد، اين خشت همان خشت اوّل است، و در عين حال غير آنست".

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به آن‌که تغییر «جلود» در آیه مذکور، «جلود»، بدن‌های قیامتی است با همان صورت‌های متفاوت قوه واهمه اهل نار با همان هویتی که دارند. در مورد مثالی که حضرت صادق «علیه‌السلام» زدند همان‌طور که آیت الله جوادی در این موارد تذکر می‌دهند، این مثال‌ها بر مبنای تصور مخاطب در حکم جدال احسن است و این غیر از فضایی است که اولیای الهی «بالحکمه» سخن می‌گویند. موفق باشید

33115

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام: استاد من برهان صدیقین، سی جلسه حمد و چندین دور مصباح الهدایه رو خدمتتون بودم و کتاب مصباح الهدایه اکثرا کنار منه در همه جا. استاد معنی اسم شریف مرید رو میشه برام توضیح بدید در ومیض ۶ هست. یعنی با رعایت همه ی موارد و نکاتی که در توحید باید رعایت بشه و پس از تنزیه، تقدیس و تحمید و تهلیل واقعا حضرت حق (جل جلاله و عظم شانه) مرید خواسته های موحدین هستند؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چرا که نه! مگر در حدیث گرانقدر «قرب نوافل» نداریم که سالک در فنای خود تا آن‌جا جلو می‌رود که به لطف الهی حضرت معبود چشم و گوش او می‌شود و او به نور حق می‌بیند و می‌شنود؟ بدین معنا که سالک اراده کند همان می‌شود که حضرت حق اراده کرده است و یا حضرت حق اراده کند، عملاً سالک است که در خود چنین اراده‌ای را می‌یابد. امری که ما در این تاریخ در حضرت روح الله «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» یافتیم که چگونه به اراده الهی، آن کرد که حضرت ربّ اراده کرده است. موفق باشید

32580

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و عرض ادب: استاد در کتاب اسرار نماز آیت الله جوادی بین آداب و حکمت و اسرار نماز تفاوت قائل شده است و حکمت را به نتایج عمل، آداب را به مسائل اجرایی نماز و اسرار را به عوالم وجودی بالاتر که باطن عمل است ربط می دهد اما در کتاب حکمت عبادات، حکمت و اسرار را یکی می داند! راز این تناقض چیست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید در آن‌جایی که بین حکمت و اسرار تفکیک کرده‌اند، خواسته‌اند مطلب را دقیق‌تر بیان کنند از آن جهت که حکمت عبادات را می‌توان با مخاطب در میان گذارد، ولی راز آن‌ها را هرکس در نزد خود می‌یابد به همان معنایی که جناب مولوی می‌فرمایند: «هرکه را اسرار حق آموختند / مُهر کردند و لبانش دوختند». موفق باشید

32567

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام و احترام: من در معیارهای ازدواج دچار مشکل شده‌ام. با دوستم که حرف می‌زدم بسیار سختگیرانه با من صحبت می‌کردند و می‌گفتند باید دختری که انتخاب می‌کنی از لحاظ رعایت مسائل دینی یک پله از خودت بالاتر باشد تا بتواند تو را رشد دهد. اما من با نظر ایشان مخالفم و معتقدم لزومی به این مسئله نیست و حتی ممکن است کسی که ظاهرا از شما کمتر رعایت مسائل را می‌کند شخص مناسبی برای ازدواج با شما باشد. می‌خواستم نظر استاد را در این مورد بدانم. سوال دوم اینکه آیا ما می‌خواهیم با مرجع تقلید ازدواج کنیم که مبری از هرگونه ترک واجب یا عمل به حرام باشد یا با کسی که از نظر اخلاق و رفتار و علاقه بین طرفین مورد پسند شماست، ولو اینکه ایراداتی در التزام به مسائل دینی در ایشان باشد؟ چون خود ما هم طبیعتا مبری از هرگونه گناه نیستیم

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نظر بنده نیز به نگاهی که جنابعالی به موضوع فوق دارید، نزدیک است. آری! نهایتاً ما در نسبت با همسر خود بر مبنای شرع مقدس اسلام می‌توانیم در موضوع رعایت واجبات و ترک محرمات سخن بگوییم و عدم انجام مستحبات و یا انجام مکروهات، امری است که مربوط به خود افراد است و در دل آن رخصتی از طریق شریعت نهفته است. موفق باشید

32432
متن پرسش

با عرض سلام خدمت استاد گرانقدر: برای رسیدن به شهود جمعی در فیلمنامه نویسی لطفا راهنمایی بفرمایید. فیلمنامه نویسی گزارشی است که مخاطب در روحانیتش قرار می گیرد. فیلمنامه نویس باید صفات بشری (کثرتی که اصیل نیست) را دفع کند تا حقیقت را تصدیق کند و روح تزکیه بر کل فیلم حاکم باشد زیرا هر کثرتی که به وحدت نرود سایه و دروغ است. ما به جای اینکه صُوَر ذهنی خودمان را به قصه تحمیل کنیم، می خواهیم با فیلمنامه و کارگردانی صُوَری که از ذات صحنه یا رفتار و یا قصه برمی خیزد را مشاهده کنیم و از آنجایی که وزن از خود حقیقت است، صفتی که ذاتی هر صحنه است، میزانی برای فیلمنامه و کارگردانی محسوب می‌شود. در سه گام طراحی صحنه؛ انتظار تجلی، رویت تجلی و رجوع به تجلی می تواند، حس وجودی صحنه را روشن تر کند. و خروجی تقوی پیشه ایی را برای ورود به صحنه ی بعد محقق کند؛ خروجی از ظلمت به نور در تقوی پرهیز، تقوی گریز و تقوی ستیز. همچنین شروع و پایان با حقیقت است. هو الاول و الآخر و الظاهر و الباطن. و اگر قرار باشد باطنی تجلی کند، در صورت ظاهر می‌شود و عبودیت صحنه جایگاه تجلی و یا به عبارتی مجلای حقیقت می‌شود. اینکه روح حاکم بر صحنه به چه اشاره می کند، چقدر عبودیت دارد و چگونه با فیلمنامه نویسی می شود بندگی کرد اهمیت دارد. و به فیلمنامه نویس در زمان انتخاب عناصر کمک می کند که از نفس اماره عبور کند و با نفس مطمئنه پیش برود. در گام های اولیه ی فیلمنامه نویسی باید روحانیتی از داستان برای جمع ایجاد شود تا جهان کثرت فیلمنامه نویسان در آن به وحدت برسد و آن فراتر از طرح کلی سفر شخصیت است. و نگاه به احوالات حاکم بر داستان است که می تواند حتی اگر حلقه های زنجیر تقدیر در داستان هنوز شکل نگرفته است زیباییِ نگاه شهود آمیزی را به تصویر بکشد. عبودیتی که در ترکیب هر صحنه، توسط شبکه ی عناصر داستانی ایجاد می‌شود، پیوندی اصیل با ربوبیت عالم داستان دارد. به همین خاطر گزارش فیلمنامه نویس از شهود حقیقت در تطبیق با نسبت حضرت محمد (ص) با حقیقت که اصل است، می تواند در نظر گرفته شود. کشف در فیلمنامه نویسی رجوع به حقیقت است و اگر در خارج واقع نباشد شیطانی است. زیرا وقتی یک سایه سنگین از افکار و افق بر روی داستان می اندازیم احساسات سنگین می شود و نمی تواند با حقیقت بالا برود. وقتی فکر می سازیم و بر اساس دستگاه فکرمی کنیم، توقف و حدود پیش می آید. در فیلمنامه، یک حقیقت وجودی است که ظرفیت های مختلف آن، در عناصر داستان به ظهور می‌رسد. و فیلمنامه نویسی و «حسِ وجودیِ نوشیدن» از حقیقت به نحوه ی رجوع به حقیقت مرتبط می‌شود. و تنها با نگاه جامع محمدی می‌تواند جمعیتی از نویسندگان را وحدت ببخشد. زیرا در برزخیت کبری که صفتی بر صفتی غلبه نکند و در تعادل باشد، چنین جامعیتی وجود دارد. ترجمه ی وجودی تک تک عناصر صحنه، رجوع وجودی فیلمنامه به حقیقت را مشخص می کند و توافق گروه را میسّر می کند. و عقل تکنیکی آهسته آهسته به ظهور می آید و شاعرانگی فرم از وجود برمی خیزد. در فیلمنامه نویسی گروهی نباید متن طرف دیگر را در متن خود ترجمه کرد. بلکه باید وجهی از قضیه که متن می خواهد به آن اشاره کند را یافت. و آن وجه را با وجوه اشاره شده توسط متنی دیگر، در صحنه به جامعیت رسانید. اشاره ی متن که ترکیب صحنه آن را ایجاد می‌کند، مهم است و ملاک ارزیابی قرار می گیرد. در هر صورت باید در نظر گرفت ذهنِ دیگری، محدوده ی ناشناخته است که از خود چیزی در آن نمی شناسیم. و با کوچکترین بحث و جدل عالم شهود از میان بر می خیزد. همین که فیلمنامه نویس و کارگردان خود دارد، نسبتش با صور خیالیه نسبت محروم شدن از حقیقت است. همین که در نفس خودش و و نسبت با نفس خودش ببیند، فیلمنامه از حقیقتش می افتد. حق و اتصال به حق همه چیز است و نگاهی که در آن فقر ذاتی هر صحنه از فیلمنامه و اتصال به غنی مطلق اصالت داشته باشد، به صحنه ها وجود می بخشد و تجلی رخ می دهد. فیلمنامه نویسی صاف کردن دل است، نباید رجوع به خلق باشد. اصلا رجوع به خلق نداریم. رجوع به خلق باید از رجوع به خالق شروع شود و در دل رجوع به حق، رجوع به خلق نهفته است. جنس نشانه ها در فیلمنامه، آدرس حقیقتی است که به آن رهنمون می شویم و معرفت در این راستا بسیار اهمیت دارد. برای فیلمنامه نویسی از درون به بیرون باید اول به محضر حقیقت داستان برویم، نه اینکه با خودمان در داستان او قدم بزنیم. باید بی خود باشیم، تا آنجا باشیم. آن وقت است که داستان حقیقت درونش را نشان می‌دهد. در فیلمنامه نویسی و حرکت دوربین نسبتی را می جوییم که خدا در میان آن نسبت حضور داشته باشد و هر آن او را شهود کنیم. به همین دلیل فیلمنامه و کارگردانی با خودش درگیر می‌شود تا از مرتبه ی مادون به مافوق برود، زیرا اگر بازاری شود دیگر نمی تواند حقیقت را تصدیق کند. فیلمنامه نویس اگر در فیلمنامه خودش را بخواهد نشان بدهد، غیر پیدا می شود، تا همه ی خودش را نفی نکند رجوعش حقیقی نیست. به اندازه ایی که الله را می شناسد خودش را نفی می‌کند. او جویی که به دریای حقیقت می‌رسد، را کشف می کند و خودش را در آن می اندازد. قدرتِ فیلمنامه به احقاق حق است. زیرا در هر صحنه حقی باید رعایت شود و ترکیب بندی بر اساس آن صورت می پذیرد تا به تعادل برسد. و رعایت حقوق در همه ی مناسباتِ صحنه در نظر گرفته می‌شود. اینجا سیاست به میدان می آید. سیاست یعنی رعایت حقوق (حق خدا، حق خلق و حق نفس). سیاست نحوه ی ارتباطات است. اینکه در فیلمنامه با چه سیاستی صحنه ها چیده می‌شود، بسیار مهم است. سیاست خودش رجوع الی الله و حرکت حق مدارانه است، موضع گیری به جا، شایسته و مناسب. سیاستِ دوربینِ فیلمنامه نویس، جاذبه و دافعه ایجاد می کند. زیبایی سیاست، زیبایی وجودی است. و عبارت «سیاست ما عین دیانت ماست» جمعیت فیلمنامه نویسان را برای تدبیر به تفکر می برد.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده متن جنابعالی تذکری است برای فیلمنامه نویسانِ امروزینی که بنا دارند خود را  دوباره در فیلمنامه‌های‌شان پیدا کنند و بسط دهند. آری! ما به فلیم‌نامه‌هایی نیاز داریم که می‌فرمایید. فلیم‌نامه‌هایی که ناگفتنی‌ها را در قالب فلیمنامه به زبان آورد و ابعاد متعالی انسان بدون واژه‌های به ظاهر اخلاقی مدّ نظر آورده شود، ابعادی که وجه فطرت توحیدگرایِ انسان را با او در میان می‌گذارد.

در فلیمنامه، صحنه، صحنه جاری‌بودن روحی است در تن بی‌جانِ بازیگران تا تن‌هایِ بی‌جانِ مخاطبان را جانِ دوباره بخشند. این‌جا است که بازیگران می‌توانند متوجه نقش عظیم انسانی خود باشند و در نقش خود رسالتی را احساس کنند که انبیای الهی در خود احساس کردند. دائماً باید در هر صحنه‌ای از فیلم به رسالت خود نظر داشته باشند و کار فلیم‌نامه‌نویس در این فضا، کارِ خلقِ انسانیتی است که گم شده است.

 بنده در کار خوب شما تحت عنوان «صدایی از اعماق اقیانوس» چنین رسالتی را احساس کردم به طوری که نوعی آدرس‌دادن به حقیقت بود.

چه خوب می‌فرمایید که سیاست یعنی رعایت حقوق «خدا» و «خلق» و «نفس»، و این وظیفه فلیمنامه‌نویس است که با اشاره به این حقوق در قالب تصاویر، متوجه زیبایی چنین سیاستی شود که عین دیانت است. امید است رفقایی که بنا دارند از «دوربین» و «تصویر» در این تاریخ بهره‌های انسانی و ایمانی بگیرند، از متن جنابعالی غفلت ننمایند. موفق باشید 

32430
متن پرسش

با عرض سلام خدمت استاد گرامی، در جستجوی مبحث حق الیقین دوربین هستیم. لطفا راهنمایی بفرمائید. فرم مجلای حقیقت است و صداقت در فرم، زمانی رخ می دهد که با ادب و حضور به حقیقت تقرّب بجوئیم، تا فرم و تکنیک را در تجلی خود حقیقت بیابیم. زیرا می‌خواهیم با حقیقت و جنبه های پایدار هر چیز به سر ببریم. به همین خاطر حقیقت، از نحوه ی فیلمنامه نویسی و کارگردانی جدا نیست. اگر وجود در فیلمنامه و کارگردانی باشد حتما ظهور دارد. حتما تجلی دارد. تجلی مال وجود است. تجلی یعنی تعین و اگر حضور تاریخی و وجودی در فیلمنامه و کارگردانی نباشد تجلی ندارد. پس در فیلمنامه نویسی و کارگردانی باید تلاش بر این باشد که وجودی حرکت کنیم. وجودی حرکت کردن یعنی عین ربط به حق حرکت کردن. این عین ربط بودن در فیلمنامه و کارگردانی چگونه منعکس می شود؟ زیرا امکانِ دوربین به او اختیار می‌دهد. اما هر چقدر دوربین به حقیقت نزدیک شود بی اختیارتر می شود. زیرا حقیقت است که مختار است و دوربین در تکوینش از حقیقت حکم می‌گیرد. دوربین در داستان با خودش یک روح می برد. اگر فقط تماشاگر باشد به نتیجه نمی رسد. باید اهل عمل باشد تا بیابد. این راه تدبر دوربین را می خواهد. دوربین باید اهل ریاضت و تقوی باشد. و تقوی دوربین یعنی آزاد شدن از دنیا و نه گیرافتادن در دام اعتباریات که منجر به گوشه نشینی دوربین و عدم حضور می شود. تقوی یعنی نزدیک ها را نزدیک دیدن و حقیقت نزدیکترین است و وجود به اعتبار حق بودن از همه چیز به همه چیز نزدیک تر است. و دورها را دور دیدن زیرا که مشغول شدن به جزئیات، دوربین را از حقیقت غافل می‌کند. فیلمنامه نویسیِ دوربینی، ترکیب حقیقی تری را از نیّت انتخاب صحنه ها ارائه می دهد. از آنجایی که رسیدن به حق الیقین اولین شرطش نفی خود است. و در تاریخ حق الیقین انقلاب هر جا طرف خودش را نفی کرد، بیشتر اراده ی الهی را در خودش حس می‌کند. آیا یگانگی دوربین با شخصیت اصلی می‌تواند با حذف شخصیت اصلی از تصویر حق الیقین را به تصویر بکشد؟ و دوربین به جای شخصیت ببیند، بشنود، تیر بیاندازد. با این نگاه هویت قاب بندی و حرکت دوربین در هر مرحله از علم الیقین، عین الیقین و حق الیقین شخصیت اصلی می‌تواند متمایز ظاهر شود. یگانگی دوربین با شخصیت و یا عناصر مختلف، ارزشی از جنس حضور به آنها می دهد. در نگاهِ دوربین ماهیت نباید غلبه کند. در ساحت رجوع به وجود با وجهی که در قلب هست و برعکس حس، سریع از کثرت به وحدت منتقل می‌شویم. دوربین بر مبنای ملکوت داستان حرکت می‌کند و تحت تأثیر ملکوت داستان به انکشاف می‌رسد. نه بر اساس اتفاق ها و حادثه ها. دوربین می‌خواهد از طریق شریعتِ فیلمنامه وارد عالم تکوین شود و می‌خواهد ملکوت را بالفعل کند. دوربین باید با رفتارش وارد یک عالم بشود و عالم یعنی آنچه حضرت حق را با آن ببینیم. با رؤیت تجلی اسمائی در هر صحنه، دوربین تلاش می‌کند حس وجودی مربوط به آن را تداعی کند. حقیقت نسبت به دوربین در اسمائش تجلی می‌کند. اسم ها اشاره به هم دارند و حجابی هستند که نورَند و می‌خواهند ما را به جایی ببرند نه اینکه بیرون نگه دارند. اسماء، نیروها و ملائکه و کارگزاران هستی هستند. در رجوع اسماء به اعتبار جامعیت، عناصر داستانی و شخصیت ها در مظهریت تعریف می شوند. حق می خواهد حضوری را به دوربین بدهد، دوربین باید دریابد و عقب نکشد و اگر با معرفت دوربین حس عبودیت از فرم گرفته شد، آن وجه با انسان کامل شناسایی شود.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! آنچه چشم‌های گرفتار عقل مدرن دیگر نمی‌توانند ببینند، این دوربین‌ها هستند که توان اشاره به آن‌ها را می‌توانند به عهده بگیرند و بحمدلله این اتفاقی است که با حضور در تاریخ انقلاب اسلامی در حال رخ‌دادن است تا از آن به بعد، سینما خانه به خودآمدنِ انسان‌ها باشد و نه خانه بی‌خودشدن و غفلت انسان‌ها.

جنابعالی در نوشته خودتان به خوبی می‌فرمایید دوربین باید کجاها را نشان دهد تا آنچه مدّ نظر قرار می‌گیرد حقیقت باشد در آینه تصویر. و این غیر از آن است که با حجاب‌شدنِ تصاویر، حقیقت گم شود.

امروزه با سیطره کمّیت باز باید هنر درست‌دیدن به یاری بشر آید و صحنه‌هایی آفریده شود که انسان در دل تصاویر، چیزهایی را بنگرد که بنده آن را معجزه دوربین در این دوران می‌دانم همان‌طور که پیامبران نگاه‌ها را از ظاهر به باطن بردند و ظاهر را آینه باطن قرار دادند. کاری که شهید آوینی عزیز نیز از آن غافل نبود.

توصیه بنده آن است که کاربران محترم متن جنابعالی را چندین مرتبه بخوانند تا به جای فرار از سینما، به سینمایی که در بستر انقلاب اسلامی در حال تولد است فکر کنند و اگر حضرت روح الله «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» فرمود: «درِ میخانه گشایید به رویم شب و روز» آن میخانه در این زمانه می‌تواند سینما باشد. موفق باشید

32376

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام: آیا داشتن حس برتری طلبی نسبت به دیگران و یا کشورهای دیگر و دنبال بهترین بودن ایرادی دارد؟ اینکه سعی کنیم از دیگران بهتر باشیم مثلا توس کلاس درس سعی کنیم بهترین دانش آموز باشیم و با دیگران رقابت کنیم ایرادی در این کار هست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به معنایی که قرآن می‌فرماید: «فَاسْتَبِقُوا الْخَيْراتِ أَيْنَ ما تَكُونُوا» به سوی خیرات و خوبی‌ها بشتابید، هرکجا که هستید. آری! این‌طور فعالیت برتری‌جویی نیست. ولی اگر منجر به خودبزرگ‌بینی و تکبّر بر دیگران شود، خوب نیست. موفق باشید

32298

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم: با توجه به اینکه تفسیر المیزان مسایل عرفانی رو به‌طور مستور بیان کرده و اگر اشتباه نکنم به تعبیر حضرت آیت الله جوادی آملی «لا یمسه الا العارفون» هست و تفسیر بیان السعاده هم در برخی جاها نقد هایی بهش هست برای همین لطفاً یک تفسیر عرفانی که مورد اعتماد و بر اساس اعتقادات شیعه باشد معرفی نمایید

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: پیشنهاد بنده آن است که اگر با مطالعه جزوه «روش کار با تفسیر المیزان» به سراغ المیزان بروید نتایج خوبی می‌گیرید. تفسیر مشهور ابن عربی که تأویلات جناب عبدالرزاق کاشانی است نیز در این مورد مطالب خوبی دارد. در رابطه با نگاه عرفانی به سوره «فتح» می‌توانید به کتاب «سوره فتح و آینده روشن مجاهدان سالک» که روی سایت هست رجوع فرمایید. موفق باشید

نمایش چاپی