با سلام و عرض ادب: استاد ببخشید چرا در قرآن کریم دو نوع مواجه با زنده شدن مردگان داریم یکی در داستان حضرت ابراهیم که پرنده ها زنده میشن یکی هم داستان عزیر نبی که صد سال میمیره بعد زنده میشه. آیا تفاوتی در مقام پیامبران هست؟! با تشکر از توجهتون
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث این دو موضوع در آیات ۲۶۰ و ۲۵۹ سوره بقره به طور مفصل آمده است. از آن جهت که حضرت عزیر خواستند تجربه مردن را در خودشان داشته باشند ولی حضرت ابراهیم «علیهالسلام» در مقامی بس بالاتر خواستند نحوه احیای مردگان را که عملاً امریست الهی، تجربه کنند. به همین جهت عرضه داشتند: «رَبِّ أَرِنِي كَيْفَ تُحْيِي الْمَوْتَىٰ». موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: تدبّر در قرآن در این موضوع، بسیار مهم است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: نمیدانم چه ربطی دارد؟!! آیا جریان طبس معجزه نبود؟ موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: این نیز آینهای دیگر نسبت به فرآیند حضور انقلاب اسلامی در این تاریخ است که خداوند ذیل ولایت فقیه در مقابل ملت ما میگشاید. موفق باشید
سلام استاد: شرمنده از مزاحمت مجدد. آموزش پرورش برای آموزگار ابتدایی پذیرش جدید دارد و چون فرصت کم بود از طریق سایت مزاحمتان شدم. حقیقتش من عطشی برای معلمی ندارم مخصوصا با آموزش های مجازی و محتواهای جدید آموزشی و رنگ و لعاب دادنهای زیاد به آموزش و... معلمی را شغل شریف و یک مسوولیت می دانم و حتی یک رسالت میدانم هرچند انگار یک رسالت فراموش شده شده برای خیلی ها. درواقع اگر شغلی برایم فراهم بود دوست نداشتم سراغ معلمی بروم ولی الان شغل ثابت و قطعی ندارم و اطرافیان اصرار می کنند که ثبت نام کنم و خودم هم نمی دانم که آیا باید به این میدان بروم یا نباید بروم. راستش در شرایط فعلی اگر بخواهم وارد این شغل شوم بیشتر برای رفع بیکاری است نه عشق معلمی، ولی می ترسم که این کار را هم دنبال نکنم و همچنان درسردرگمی و تسویف بمانم. ممنون میشوم راهنمایی ام کنید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: تجربه بنده حکایت از آن دارد که معلمی موجب نوعی پیشوایی در شخصیت معلم برای دانشآموزان میشود و عملاً در این مسیر، خودِ انسان است که وسعت مییابد. پیشنهاد میشود به صوت و متن https://eitaa.com/matalebevijeh/10999 تحت عنوان «معلمی و پیشوایی» رجوع شود. موفق باشید
بسم الله الرحمن الرحیم. سلام علیک و رضوانُه خدمت استاد طاهرزاده عزیز: و باز دوباره با زحمت خواندن وجیزه این کمترین مواجه شدید جداً پیشا پیش از اینکه این نوشته باعث زحمت و وقت شما میشود عذرخواهم و امیدوارم مطلبی را که جایی نداشتم یا گوشی نیافتم و یا دلی ندیدم برای حضورِ آن، این جا را اختیار کردم؛ برای آنکه مفتاحی باشد برای دیگر فتوحات.
«اتَّقُوا اللَّهَ وَ يُعَلِّمُكُمُ اللَّه»: ما با انسانِ امروز از وجوهِ محدود و دست و پا گیرِ دین سخن گفتهایم و هیچگاه فراخنای وسعت و سعه زندگی در بستر تقوا را با او در میان نگذاشتهایم و یا در سخن، از آزادی وسیع انسان در جهان و عوالم وجودی درونیاش سخنی با او نزدیم. انسانِ امروز گسترهاش و محدودهاش و کرانهاش در رسانهای است که او را به تمام نقاط دنیا متصل کرده است آنهم اتصال عرضی و نه طولی، آنهم محدود و نه وسیع، و همچنین پنهان و نه پیدا. اینجا آن نقطه شروعی است که اگر خوب بتوانیم وجهی از جهانبودگی و یا زیست جهانِ گشوده متعالی او را در برابر او بگشاییم و با او مفاهمه کنیم انسان در کرانه ابدی خود که همه خود اوست و همه در جهان پنهان اوست و اوست که مرتبط با عالمهاست، دیگر تلاش نمیکند تا خود را از رنج عالم مدرن که بر اساس خیالات و توهّمات بنا شده است جستجو کند و در آخر هم دست به خودکشی یا افسردگی یا پوچی بزند. به نظر میرسد مسیر پوچی انسانِ این تاریخ، نه از سر انتخابِ آزاد او بلکه از سر گسیختگی او از عالم معنا صورت گرفت و او در این انتخاب مخیر در میان این یا آن نبود بلکه ناگزیر خود را در توهمات سراسر پوچ عالمی یافت که وجهی از معنا که مأمن اُنس یا ملجأ آرامش او در دنیا باشد نبود و حال انسانی مانده است و یک دنیا پوچی و تاریکی و سرگردانی در عرض و افقی به میان آمده است دقیقا در طول زندگی او که از جنس دیگری است و در ساحت نهان و پنهان خود اوست که برای درک آن نیازمند تنبه و اشارتی است تا خود را از شر تاریخ نهیلیسم نجات دهد و درست در مقابل این گسیختگی دست شهدا را می توان به این نسل نشان داد که از افق مقدس تاریخ حیات معنوی آویخته شده است تا این گسیختگیِ انسا ن را درمان کند و اگر ما او را در این حیات به وسعت انتخاب آزادی که دارد و سالهاست که این آزادی را در ذیل جبر زمانه عالم و مناسبات تاریخ غرب یا گم کرده است و یا بدان راه ندارد، به او نشان ندهیم؛ بدانیم هزاران کار فرهنگی هم رنگی به او نخواهد بخشید و دستی از او نخواهد گرفت. آیا وقت آن نرسیده است تا در هنگامه ندای جهاد تبیین بر کرانه این دستور الهی آن افق بیکرانگی انسان را به روی او بگشاییم تا انسان از ضیق تنگ و معیشت ضنک امروزین خود بیرون بیایید و دست به انتخابی فوق رسم زمانه بزند؟ کاری که در هر برهه از تاریخ اسلام با جلوه های ناب و متعالی از آن رویرو بودیم!! آیا وقتش نشده تا فکری کنیم که چرا بشرِ امروز، از سخنان مذهبی و دین خسته است و گوشش بدهکار این سخنان نیست؟ شاید بازگشت جواب این سخن به همان وجه متعالی انسان این عصر است که در طلب ساحتی دیگراز سخن و زبان و انسان است و دیگر سخنان دینی و مفاهیم مذهبی نیوشای وجود او نمیباشد و او خود را در طلب کمالی دیگر و سخنانی از جنس سخنان اولیا و انبیا جستجو میکند! در این عصر انسان سخن زیاد شنیده است و مفاهیم زیادی میداند و انباری از اطلاعاتی است که دهکده جهانی با او در میان گذاشته است اما آنچه این انسان گم کرده است و طلب امروزین اوست و نیاز فردایی اوست، همان مطلوب متعالی و حقیقت قدسی و ندای فطری اوست که نه در ارتباط عرضی که در سیر طولی انسان نهان شده است و هر از چند گاهی در بروزات تاریخی همانند تشییع شهدا و یا مقابله با استکبار ظهور میکند. مگر در تشییع شهید حاج قاسم این را ندیدیم؟ یا در تشییع شهید حججی؟ یا در تشییع شهدای امنیت یا مدافعان حرم یا در شبهای قدر یا در اعتکافها یا در پیادهروی اربعین؟ پس زبانی دیگر باید به میان آید و آوینیها بایست به سخن درآيند که تاریخ، گوشی است برای سخنانی از این جنس و از این نسل، آنگاه خواهید دید که دیگر در این جهان، قدرتِ نظام مدرن و جهانِ استکبارْ قدرت نخواهد بود. بلکه قدرت، زبان ملتی خواهد شد که سخنش مطلوب و مطبوع گوشِ فردایِ انسان و بشر آخرالزمانی است و این زبان از آنِ امت محمّدی است که طلب جمع انسانی را در اوج دارد - البته در این وجه سخنان زیادی است که در این وجیزه حقیر نمیگنجد- خلاصه سخن آنکه دین هیچگاه از بدو تولدش صِرف اعمال دست و پا گیر نبوده است و رسالت پیامبران، تعلیم اعمال عبادیِ صِرف در پیشگاه خدای غایب نبوده است. دین یک گستره طولی و لایههای تو در تو و به هم پیوستهای است که امم در قله و عمیقترین لایه آن قرار دارد که انسان را از ظاهر به ابعاد درونی دین رهنمون میشود. یعنی هم راه را نشان میدهد و ارائه طریق میکند و هموست که دست بشر را میگیرد و به تاریخ مدد میرساند و او را ایصال به مطلوب نهاییاش میکند.
ما متاسفانه با جوان امروز و بشر این تاریخ سخن از لایههایی از دین گفتهایم که او را قانع نکرده است، بلکه موجب درگیری او با دین و دیانت شده است. باید پرسید چرا؟ مگر نه این است که دین، طلب و نهاد فطری بشر فردای و امروز ماست و سخن انبیا سخن گوش جان بشر است و مطلوب نهایی و آزادی بخش اسنان در گرو گوش سپردن به این سخنان است؟ پس چرا این مطلوبِ حقیقی بشر در تضاد با طلب انسان این تاریخ قرار گرفته است؟ باید بگوییم ما در یک خلل و نارساییهای تاریخی قرار گرفتهایم و نتوانستیم با وجه تاریخیِ انسان امروز ارتباط برقرار کنیم تا در طلب لذتها و زیباییپسندیِ او، دین را قادر به رفع طلب او نشان دهیم و انبیا را کمال نهایی و وجه غیبی خویشتن انسا ن بیابیم و آنان را وجهه رجوع انسان به خود اصیل و متعالی و در «خودبودگیاش» نشان دهیم تا انسان در این عصر کاملاً فردایی زندگی کند، فردایی متعالی و پیوسته در غیبِ دین و در افق عالم معنایی که از دین برای زندگیاش پسندیده است. کاری که انبیا در زیستِ تاریخی خود انجام دادند انسان را در بودنِ جاودانه خود که اصیلترین و حقیقیترین بودنهاست، حاضر کردند و نه قانع، و انسانها نیز تصدیق کردند و نه تأیید. ما با انسان در وسعت ابدی و بیکرانگی «وجود» برخورد نکردهایم و برای رفع این نقص به دنبال هزاران کار (دام) افتاده ایم. انسان در ساحت ورود به عالم حقیقتِ وجود، حقیقت را در تمام مراتب آن از صدر تا ذیل تصدیق میکند و آنگاه است که فراتر از وَهم و خیالِ زمانه زندگی خواهد کرد. بنابراین به عنوان مثال وقتی سخن از تقوا میشود باید در افق آزادی متعالی انسانِ حاضر در عالمها، «تقوا» را معنا کنیم تا انسان، تقوا را وجه آزادی و رهایی از اسارتِ تاریخِ پوچانگاری بیاید و تصدیق کند، نه آن را معیشت ضیق تنگ در رسم و رسومات مذهبی! «تقوا» وجه مطلوب آزادیِ انسان است که در قالب مفاهیم و الفاظ دینی به حجاب رفته است و به همین خاطر است تا سخن از تقوا میشود افراد احساس بیگانگی میکنند در حالیکه از آن چیزی میگریزند که مطلوب و گمشده جانشان است .«تقوا»، همان گستره عالمی از آزادی و آزادگی است که نیاز امروز و فردای بشر این تاریخ است که باید در همان ساحت و همان زبان با او در میان بگذاریم. آنگاه خواهیم دید که چگونه انسان به سوی او اشتیاق نشان خواهد داد! و باز باید بگویم سخن در این مطلب زیاد است و ترس از ملال خاطر عزیزان دارم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: مسئله درست در همین جا است که جهان مدرن، عوالم طولی را با سیطره پوزیتیویسم و حسّگرایی در حجاب برد و زبانی ماند که همین زبان عرفی است بدون اشاره به جهانهای بیکرانه دیگر که پیامبران خدا متذکر آن شدند. در جلسه اخیر مربوط به سوره شمس با نظر به آیه «فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها» (شمس/8) که بعد از آیه «وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها» آمده، اینطور عرض شد:
تعارضِ بین «تقوا» و «فجور» در درون و بیرون
«وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها (7) فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها (8) قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاها» (9) [1]
۱. حضرت محمّد «صلواتاللهعلیهوآله» از بالای کوه حِرا، پس از خلوت نشینی های طولانی با آن سوابق پاک، به عنوان پیامبر خدا، از انسان سخن میگوید و پس از آن اشارات عجیب که در آیات ۱ تا ۷ سوره شمس با ما در میان گذارد که حکایت از جهانی میکند که برای آن حضرت گشوده شده و پس از آنکه فرمود: «وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا» و نظر به نفسِ انسان نمود و تعادلی که خداوند در آن شکل داد تا انسان را به عالیترین شکل وصف کند. حال میفرماید: «فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا.»
از عظمت انسان سخن میگوید که در درون خود باید فجور و تقوایِ خود را احساس کند، زیرا فجور و تقوا را در خودش به او الهام کرد تا انسان به خود آید، که چه هست و چه نیست. آری ای انسان! در تنهایی خود هرچه هستی، خودت همان میباشی.
۲. هان! ای جوانی که احساس میکنی نسبت به بیرون، هیچ نسبتی با هیچ چیز نمیتوانی برقرار کنی - حتی با خودت و دینت- همچنان با خودت همراه باش و در این حال بنگر آیا میتوانی در خود احساس کنی، هرگاه که وارستگی پیشه میکنی، احساس بالیدن و پرورشیافتن داری؟ این همان تقوایی است که از درونات به تو الهام شده خود را دنبال نماید و از طریق تذکرات تقوای درونی خود را پاک نگه دارد تا بالیدن خود را احساس کند.
فرمود: «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاهَا»: حقیقت این است که آنکسی بالیدن خود را درک میکند و احساس نتیجهمندی میکند، که با تقوایی که میشناسد و به او الهام شده (که قصه تقوا چیست) خود را پاک نگه دارد.
۳. وقتی میفرماید: «فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا» حکایت از آن دارد که تعارضی در درون انسان هست، که باید نسبت به آن انتخابی داشته باشد، حال یا خود را با تقوایی که میشناسد، از فجور، پاک نگه میدارد و یا در حالت دوم با فرورفتن در آلودگیها زندگی را میبازد.
۴. پیامبران و والدین دلسوز و حکیم متذکر همان الهام از فجور و تقوایی هستند که هرکس در درون خود آن را میشناسد. پس ما نباید با جوانان از امری سخن بگوییم که نسبت به آن بیگانهاند، باید با خودشان و از پیش خودشان، با خودشان آشنایشان کنیم.
۵. نا امیدی و غفلت، هر دو موجب میشود تا انسان در اکنونِ تکراری خود بماند و خود را متعلّق به آیندهای که به کمک تقوایِ جان، ظهور میکند و او را در نزد خود بسط میدهد؛ نیابد و این همان احساس پوچی است که بشر مدرن گرفتار آن شده است.
۶. زندگی و انتخابهای ما اگر با جان ما اتصال پیدا نکند، با اصل اصلها که اتصال جان ماست با خداوند، ارتباط پیدا نمیکند و عملاً از حضور خود در آغوش گسترده خداوند محروم میشویم و این یعنی: «وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسَّاها».
۷. خطر سقوط انسانها و جامعه از موقعی پیش میآید که انسان از مواجهه با «خود» صرف نظر کند، و در روبهرویی با هرچیزی و هرکسی، این مواجهه را در نظر نگیرد. در حالیکه باید در میدان انتخابِ فجور و تقوا با هرکس و هرچیز مواجه شد، تا از اتصالِ با خود باز نمانیم.
۸. فرمود: «فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا»: آیا این آیه، حکایت از ابعاد میدانی انسان در هستی نمیکند که چگونه باید با خود کنار بیاید؟ رازِ اشارات آیات قبل از این آیه و آیات بعد از این آیه را، میتوان در همین آیه جستجو کرد که میفرماید: «فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا». یعنی وقتی در خود حاضر شدی و تعارض بین فجور و تقوای خود را درک کردی، مییابی چگونه در جهان محمّدی میتوان حاضر شد. در این مورد خوب است شهید حاج قاسم سلیمانی را مدّ نظر آورید، که چگونه در این زمانه، فجور و تقوایِ نفس خود را شناخت و تا کجاها در این جهان و این تاریخ پیش رفت، جهانی که به تعبیر مقام معظم رهبری در یک «پیچ تاریخی» است و باید جای خود را در آن مشخص کنیم.
۹. با ظهور انقلاب اسلامی، رویهمرفته انسانی در حال طلوع است که متوجه فجور و تقوای خود و دیگران است. برعکسِ انسان غربی و جهان استکباری که متوجه ابعاد متفاوت انسان نیست و لذا اگر در قضایای اخیر، به تعبیر رهبر معظم انقلاب، دشمنان نقشه جامع میکشند ولی محاسبههای آنها، برای پیادهکردن آن نقشهها غلط در میآید - مانند نقشههای قبلیشان- به جهت نشناختن انسان و تعارض درونی است که دارد.
۱۰. انسانِ انقلاب اسلامی، بهتر و بهتر متوجه میشود در میدان تعارضِ فجور و تقوای درونی، باید و باید در جهان بیرونی انتخابی را به عهده بگیرد که میدان تقابل فجور و تقوا است حتی اگر به قیمت همه سختیهایی باشد که برای انسانهای بزرگ پیش آمد، مثل زندانیشدن حضرت یوسف «علیهالسلام» و یا مانند سالهای تبعید حضرت امام خمینی «رضواناللهتعالیعلیه» در عراق.
۱۱. با نظر به آیه مورد بحث، جنگی در میان است که چون در درون، از آن گریزی نیست، در بیرون نیز نمیتوان جبهه خود را مشخص نکرد. یا با تندادن به فجور در جبههای خواهیم بود که مریم رجوی را برای ما به عنوان رئیس جمهور انتخاب میکنند، و یا با حضور در تقوای درونی در جبههای حاضر میشویم که رهبر معظم انقلاب آن را فرماندهی میکنند و اسلام و شریعت محمّدی «صلواتاللهعلیهوآله» با امثال آیه «فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا» به ما کمک میکند تا در مبارزه درونی و بیرونی موفق شویم و در زمره متقین قرار گیریم.»
باید به زبانی اندیشید که قرآن را برای ما بگشاید که این البته، اول بحث است. موفق باشید
[1] - سوره شمس
سلام استاد گرامی: در مورد حضرت زهرا «سلاماللهعلیها» بسیار شنیدهایم ولی همیشه برای بنده این سوال هست که واقعاً چرا خداوند به آن حضرت آن طور که شایسته شأن آن حضرت باشد، کمک نکردند؟ به طوری که گویا دشمنان آن حضرت پیروز شدند.
باسمه تعالی: سلام علیکم: اتفاقاً به نکته بسیار دقیقی اشاره میکنید بخصوص که در قرآن هم داریم: «وَ لِلهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنينَ» و از این جهت هرگز نباید حضور تاریخی حضرت زهرا «سلاماللهعلیها» را طوری گزارش داد که از حضور حماسی و انقلابی و تاریخیِ آن حضرت غافل شود. اخیراً عرایضی تحت عنوان «نظر به حضور تاریخی حضرت زهرا «سلاماللهعلیها» در خطبه فدکیه» شده است که ذیلاً متن آن گفتار و لینک صوت آن تقدیم میشود. موفق باشید
* نظر به حضور تاریخی حضرت زهرا «سلاماللهعلیها» در خطبه فدکیه
بسم الله الرّحمن الرّحیم
«اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یَا مُمْتَحَنَةُ امْتَحَنَکِ الَّذِی خَلَقَکِ قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَکِ»
* درک ظرفیت تاریخی و هنر حضرت زهرا«سلاماللهعلیها»
۱. از حضور حضرت زهرا «سلاماللهعلیها» در مسجد مدینه و طرح آن خطبه با آن محتوای خاص، متوجه میشویم چگونه حضرت متوجه ظرفیت تاریخی شدهاند که با اسلام شروع شده و جریان سقیفهساز از آن غفلت داشت. درک ظرفیت تاریخی، هنر بزرگ اولیاء الهی است که متوجه میشوند شرایطی پیش آمده تا بگویند «آنچه را باید بگویند». مهم نیست که بسیاری نشنیدند، ولی بالاخره آنچه باید گفته میشد، گفته شد.
*تاریخی توحیدی و انتظار حقیقی در وارستگی انسان
۲. درک تاریخی که با اسلام و توحیدِ خاص اسلامی شروع شود، انسان را منتظر گشایشهایی نسبت به خود و دیگران میکند و این است معنی وعده رسول خدا «صلواتاللهعلیهوآله» که به زهرای مرضیه «سلاماللهعلیها» خبر دادند: «مهدی امت، از ما است». و در جای دیگر میفرمایند: «الْمَهْدِیُّ مِنْ عِتْرَتِی، مِنْ ولد فَاطِمَة؛»
*چرا باید به آینده انقلاب اسلامی امیدوار بود؟
۳. اگر حضرت زهرا «سلاماللهعلیها» در آخرین کلمات خود در آن خطبه فرمودند: «فَاعْمَلُوا إنَّا عَامِلُونَ وَ انتَظِرُوا إنَّا مُنتَظِرُونَ» شما انجام دهید آنچه را میتوانید انجام دهید، ما نیز آنچه را میتوانیم انجام میدهیم، شما منتظر باشید، ما نیز منتظر خواهیم بود. با این جمله خواستند آنان را متوجه نگاه خود به آینده تاریخی کنند که با اسلام پیش آمد و پس از آن کلمات، اشاره به وعده خداوند کردند که فرموده است: «وَ سَيَعْلَمُ الَّذينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُون» (شعراء/227) بدین معنا که مقابله هر جریان با مسیری که با اسلام شروع شده است، به شکست و ناکامی میانجامد و این است راز امیدواری ما به آیندهای که با انقلاب اسلامی شروع شده، هرچند استکبار با تمام قدرت مقابل آن ایستاده.
*باز نظر به سیره حضرت زهرا «سلاماللهعلیها» و گفتگو از اسلام در قالب انقلاب اسلامی
۴. در این زمانه این مائیم که باز باید به حضرت زهرای مرضیه «سلاماللهعلیها» رجوع نماییم و به گفتگویِ آن حضرت در مسجد مدینه و توجهدادن به تاریخی که دیروز، با اسلام در مقابل جاهلیت گذشته شروع شد توجه کنیم و امروز در همان راستا در مقابل جاهلیت مدرن به تاریخی نظر داشته باشیم که اگر هزاران مانع در مقابل خود دارد، ولی به جهت حقّانیت این تاریخ یعنی انقلاب اسلامی، هرگز امید در ما نمیمیرد زیرا بالاخره: «إِنَّ الْباطِلَ كانَ زَهُوقاً».
*مطالبهگری و اعتراض، آری، ولی اغتشاش و براندازی، نه!
۵. اگر آقای سلیمان کتانی نام کتاب خود را «فاطمه زهرا، زهی در نیام» گذاردند، خواستند بفرمایند حضور فاطمه «سلاماللهعلیها» یعنی اعتراض بر هر انحرافی که جامعه را از اصالتهایش جدا میکند. اعتراضی در بستر گفتگو و تبیین و نقدی متفکرانه و عالمانه و تذکر به افقی که با اسلام پیش آمده است. این اعتراض غیر از اغتشاشات بیریشهای است که جریان براندازِ آمریکایی- اسرائیلی در عین بیریشهگی، بدان دامن میزند و خود را گرفتار انواع ناکامیها و افسردگیها میکند.
*غفلت از حضرت زهرا «سلاماللهعلیها» و تحجّرِ وهّابیگری
۶. با سقیفه راه آیندهای که اسلام میتوانست بپیماید، گم شد و حضرت زهرا «سلاماللهعلیها» در خطبه خود متذکر آینده و تاریخی شدند که با اسلام پیش میآید وگرنه بدون تذکرات حضرت زهرا «سلاماللهعلیها» میتوان همچنان در تاریخ جاهلیت بود و در عین حال به ظاهر عبادات اسلامی مشغول گشت.
*غفلت از «غدیر» و نفیِ «دیگری»
۷. در غدیر، سیاست و حاکمیت نظر به وجود متعالی انسان دارد، تا انسانها هر کدام به حکم «الْمُؤمن مِرآتُ الْمُؤمن» آینه دیگری شوند و با غفلت از غدیر یعنی با غفلت از وسعت انسانی که امام علی «علیهالسلام» میتواندآینه انسانیت او باشد، روحیه نفی دیگری و روحیه تکفیری جایگزین آن شد، روحیهای که هیچ فهمی از دین جز فهم محدود خود را نمیپذیرد.
*مقابله با جاهلیت دوران و پذیرفتن هزینههای آن
۸. حضرت زهرا «سلاماللهعلیها» با درک عظمت اسلام و نحوه ادامه آن با انسانی معصوم، متوجه شدند از مأموریت تاریخی خود نباید غافل شد هرچند مقابله با جاهلیت دوران، چه در امروز و چه در دیروز بیهزینه نیست، مأموریتی که در این روزها بسیجیان و نیروهای انتظامی با درک هزینه از دستدادن جان، آن را به جان خریدند و خدا میداند به خوبی میدانستند با مادرِ معنویشان حضرت زهرای مرضیه «سلاماللهعلیها» محشور میشوند و این را چون قبل از شهادتشان درک کرده بودند این اندازه نسبت به شهادت بیقرار بودند. گواه ما، مادران و همسران شهدای امنیت است.
*درک تاریخ توحیدی و تأکید بر «مقاومت»
۹. مشکل جریان سقیفهسازان، همان بیتاریخی است و گرفتاری در اکنونزدگیِ دوران جاهلیت و غفلت از تاریخی که با اسلام شروع شده بود، امری که حضرت زهرا«سلاماللهعلیها» متذکر آن بودند. همانند جریان اغتشاشگر این دوران که در دل تاریخی که با انقلاب اسلامی پیش آمده تا انسان را معنا ببخشد، حاضر نیست و همانطور که زهرای مرضیه و حضرت علی «علیهماالسلام» در مقابل آن جریان کوتاه نیامدند، انقلاب اسلامی بر تأکید بر وجه الهی و فطری انسانیِ انسانها در مقابل این جریان کوتاه نخواهند آمد.
*مشکلاتی که امکان عبور از آن بود
۱۰. با غفلت از تذکرات حضرت زهرا «سلاماللهعلیها» و توجه به افقی که با اسلام پیش آمده بود، جامعه آن روز مسلمانان با اموری روبهرو شد که امکان آن را داشت تا با آن مشکلات روبهرو نشود، امری که بحمدلله جامعه تشیع امروزین با بصیرت لازم متذکر آن شد و در همه مراحل انقلاب اسلامی در مقابل فشارهای بیرونی و سقیفهسازانِ درونی ایستادگی و مقاومت کرد. باشد که به حکم «بَشِّرِ الصّابرین» نتایج صبر و مقاومت خود را در افول استکبار جهانی نظاره کند.
إنشاءالله. به امید آیندهای که مردم ما پاداش «صبر» و «مقاومت» خود را به بهترین نحو بچشند.
«والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته»
https://eitaa.com/matalebevijeh/12429
سلام استاد وقتتون بخیر: من با توجه به موضوع پایان نامهام در رشته شهرسازی که مرتبط با بحثهای تمدن نوین و نگاه به انسان ویژه تمدن نوین بود با مباحث کتب مرتبط با تمدن شما (مثل گزینش تکنولوژی، فرهنگ مدرنیته و توهم، علل تزلزل تمدن غرب) آشنا شدم، و بعد بر اساس منابع استفاده شده در آن کتابها با آقای احمد فردید و هایدگر و ملاصدرا. اما استاد عزیز احساس میکنم احتیاج به یک ذهنیت نظاممند دانشی دارم، اینکه کلیتی در ذهن من نشسته باشد که هر یک از این اندیشمندان از ابتدا تا کنون چگونه نگریستهاند به طور کلی و پس از روشن شدن این نظم و چیدمان در ذهنم مرور دقیقتری که از هر یک داشتم را جایگذاری در این نظام کنم تا ان شاءالله بتواند موثرتر باشد. لذا پرسشم از شما این است که میشود منبعی به من معرفی کنید که صادقانه این دیدگاههای مختلف را توضیح مختصری از همگی داده باشد تا بتوانم با مطالعه آن به این ذهنیت کلی دست یابم تا بعد مطالعات دقیقتر را در آن جایگذاری کنم؟ کتب و مقالاتی در این زمینه موجود بود، اما از آنجا که این ذهنیت قرار است زیربنای مطالعات آتی باشد خواستم از شما طلب کنم تا منبعی صادق و سالم را در صورت امکان به من معرفی کنید. ممنونم از شما
باسمه تعالی: سلام علیکم: در مورد فلسفه غرب تصور میکنم متأسفانه کسی هنوز آنطور که شایسته و بایسته باشد، کتابی را تنظیم نکرده است. مرحوم سید جلال الدین مجتبوی، کتاب «کلیات فلسفه» اثر ریچارد پاپکین-آوروم استرول را ترجمه کردهاند. شاید هم کتابهایی به بازار آمده باشد که بنده اطلاع ندارم. ولی رویهمرفته به طور پراکنده ترجمههای خوبی از بعضی فیلسوفان غرب هست. در مورد فلسفه اسلامی بهخصوص اسلوب صدرایی آن میتوانید در ابتدا به کتابهای «ده نکته در معرفت نفس» و «برهان صدیقین» و کتاب «معرفتِ نفس و حشر» رجوع فرمایید. موفق باشید
با عرض سلام خدمت استاد بزگوار: از آنجایی که مقام معظم رهبری می فرمایند: (تفکر فلسفی اسلامی) و (فهم درست از مبانی اسلامی) کاری میکند که انسان در هر لحظه احساس می کند به سمت کدام هدف حرکت میکند و قدرت تحلیل حوادث را می یابد. سپس اشاره میکنند که جوانان امروز باید اینگونه باشند. و نیز علاقه بسیار شدید خودم به منطق و فلسفه با در نظر گرفتن محدودیت های شغلی علاوه بر رشته تخصصی جهت کسب نظام فکری توصیه حضرتعالی در باب مطالعه چه کتب و یا سیر مطالعاتی و یا استادی است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: پیشنهاد ما این است که ابتدا سیر مطالعاتی سایت را از «ده نکته در معرفت نفس» و «برهان صدیقین» و «حرکت جوهری» همراه با شرح صوتی آنها شروع بفرمایید و سپس به بحثی که در کتاب «معاد» شده است، همراه با شرح صوتی آن بپردازید. موفق باشید
با سلام: شما در برهان صدیقین میگویید که خداوند وجود مطلق است. اگر خدا مطلق است، پس باید کمالات یک مورچه را هم داشته باشد. سوال لطفاً بفرمایید که کمالات یک مورچه مثلاً چه چیزهایی است؟ و چه چیزهایی مربوط به مورچه است که مربوط به خدا نیست (مورچه به عنوان مثال بود) با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: خداوند کمال مطلق است و هر آنچه کمال محسوب میشود او آن کمال را به صورت مطلق دارد. مورچهبودن به خودی خود کمال نیست. موفق باشید
خوب است به دشمنان انسانیت و انقلاب اسلامی گفته شود شما که در جایی به جز دنیا تا کنون برای خود حساب باز نکردهاید، این همه پول هایتان را خرج نکنید برای گمراهی جوانان! زیرا هم فقیر می شوید و هم مایوس :) امروز در گستره وجودی خلق الله انقلاب اسلامی همچون اقیانوسیست که نه میتوان آن را خروشان کرد و نه میتوان گل آلود! و با آرامش و سعه ای که دارد اگر ادمی از آدمیان بگوید معنای خلقتم را نفهمیدم راست نگفته است... (و همواره پاسخگوی درخواست های اصیل انسانی ما هست...) به ذهنم رسید که بگویم خود را تقلیل ندهیم، کثرت تفکرات! ما را جوابگو نیست! بجای آنکه خود را با نگرشی کوتَه که تا کنون به ما داده اند ادامه دهیم تا در مقابله با حرف ها به خشم برسیم که نتیجه سطحی بودن فهممان از انقلاب است! متوجه ظهورات جدید این اسلام ناب باشیم تا ناگهان خود را در جایی ببینیم که خوب روشن است نه تنها در مقابل دشمن پیروزیم بلکه خود را میابیم! و این معنای سلوک الی الله در این تاریخ است. اینکه بزرگان متذکر می شوند ولایت فقیه را به رجوعی دائمی و جدید و زنده تر از هر روز ببینیم یعنی ما بزرگیم و بزرگان به راحتی سیر نمی شوند... آنقدر میدانم که وظیفه همه ماست که متذکر بزرگی همدیگر و ابعاد بیکران انقلاب باشیم و ان شاء الله همین شروعی است برای یافتن افق هایی برای خود که همواره جدیدند و معنای زندگی و بودنمان است و این یافتن یعنی فهم ولایت. چرا منتظریم کسی بگوید با یافتن همواره ظهورات ولایت فقیه از انقلاب چه نصیبمان می شود؟! بیاییم و با این آغاز در خود نظاره کنیم چه احساس رضایتی بر ما حاکم می شود که یعنی رشد، و این تشنگی هایی که بعد از آن سیری هاست و سپس... با قرار گرفتن در اصالت وجودی خود یعنی انقلاب اسلامی بوجود می آید اگر نباشد باید ترسید زیرا کسی که از حضور دائم و زنده حضرت روح الله رضوان الله تعالی علیه بماند دو خطر را با خود دارد: یکی انجماد و غرور و نفی دیگری و یکی عقب ماندن از خود و گرفتاریِ مُردگی و دنیا شدن. از استاد عزیزم جناب طاهرزاده در خواست دارم جملاتی اضافه و کم کنند زیرا این جملات برای افرادی است که چون بنده به دنبال رشد خویشیم و با جستجوی خود در این حرف هاست که میتوانیم ولایتی و انقلابی اکنون خود باشیم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمدلله در این تاریخ متوجه حضوری بس عالی و رسیدن به مأوایی بس متعالی شدهاید. انقلاب اسلامی آنچنان ظرفیتی را دارد که اگر ما خود را در حضور تاریخیِ آن قرار دهیم، هماکنون خود را در بهشت احساس میکنیم.
درست است که امروزه انسانها در داشتن آگاهیهای زیاد در طول تاریخ بینظیرند ولی آنچه در این انبوه آگاهیها مورد غفلت قرار گرفته، «خودآگاهی» و «دلآگاهی» است. اینجا است که باید به آیندهای فکر کرد که با توجه به آگاهیهایی که پیش آمده، انسان نسبت به چنین شرایطی به «خودآگاهی» برسد تا بتواند آگاهیهای خود را مدیریت کند و از آن مهمتر بتواند در خودآگاهیِ خود، هویت قدسی خود و احساس حضور در جهان بیکرانه «وجود» را جستجو کند وگرنه همچنان شتابزدگی، که وضع جهان امروز بشر است، ادامه مییابد تا آنجایی که متوجه شتابزدگی خود نیست.
در بستر خودآگاهی تاریخی است که بشر آماده میشود به آیندهای بیندیشد که در آن آینده همه این بحرانها به سامانِ خود خواهد رسید تا به جای یافتن انواع تئوریها، در چشماندازی وجودی، با حقیقت رابطهای متقابل پیدا کند.
بشر امروز چگونه باید خود را احساس کند تا آن احساس، اصیلترین احساس باشد؟ بحثِ هویت تعلّقی انسان که جناب صدرالمتألّهین مدّ نظرها آورده در اینجا به میان میآید و احساس حضوری که از این طریق در بیکرانه حضور خدا در عالَم برای انسان مطرح میشود. در دل این احساسِ حضور که حضوری است در آغوش خدا و با حضور در انقلاب اسلامی ظهور میکند، انسان در این زمانه در عین آنکه در نزد خویشتن است، به طوری ملموس خود را در آغوش خدا احساس کند و این همان حضور تاریخی در این دوران است. موفق باشید
با سلام و خسته نباشید خدمت استاد بزرگوار: سوالم اینه که وجود بما هوهو که چیزی نیست که بخواهد موجود باشد بالاخره هر چه که وجود دارد یک ذاتی دارد اما صرف وجود هیچ ذاتی ندارد فقط به معنای هستی و بودن است. و اگر قائل شویم خداوند وجود بما هو وجود است دیگر نمیتوانیم خداوند را چیزی فرض کنیم باید آن را صرف بودن بدانیم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! همینطور است. میماند که قرآن متذکر میشود «له الاسماء الحسنی» او در هر جایگاهی از مخلوقات و ممکنالوجودها که ظرفیت تجلی او را دارند، به نور اسمی از اسمای حسنایش ظاهر میشود و ما هستیم و انوار اسمای حسنای او، آیا آینهای زیباتر از حسین بن علی «علیهماالسلام» در نمایش انوار اسماء الهی او میشناسید که به ظهور و به فعلیت آمده باشد؟ موفق باشید
با سلام: درباره حدیث «کنت کنزا مخفیا فاحببت ان اعرف» آیا خداوند نیازمند معرفی است؟ آیا خواستن خداوند محدود کردن خداوند نیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در این مورد بسیار مفصل صورت گرفته است از جمله در «فصّ آدمی» که جناب ابن عربی در «فصوص الحکم» مطرح کردهاند که خداوند در آینه مخلوقات، وجهی از حضور خود را احساس میکند و یا به تعبیر بعضی از اساتید، حضور خود را در مخلوقات میچشد. موفق باشید
سلام علیکم: در کتاب آشتی با خدا فرمودین که «کسی با دنیا آرام نمیشود و آرامش فقط با خدا فرا میرسد». مسیر بندگی هم که آرامشی ندارد و همه اش اضطراب است؟ مانند خوف از خدا، ترس از رانده شدن از سوی خدا، درگیری قبل از گناه، دلهره بعد از گناه و ... این نوع اضطراب که آرامش را به هم میزند چیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: مسیر بندگی، مسیر اعتماد به راهی است که خالق ما و خالق عالَم در مقابل ما گذاردهاند و از این جهت انسان در زندگی خود وقتی رعایت دستورات الهی را بکند، سرگردان و مضطرب نیست و آن خوفی هم که در مسیر بندگی پیش میآید خوف از آن است که در بهرهمندیهای حضور در دیانت خود کوتاهی نکنیم و این غیر از اضطرابی است که اهل دنیا نسبت به دنیایی که هرچه میدوند به آن نمیرسند؛ برایشان پیش میآید. موفق باشید
سلام خسته نباشید: من حدود دو سال پیش به چند دعا نویس برای بیماری مراجعه کردم، الان پشیمون شدم و میخوام دعا ها رو دور بندازم. چطور دعا رو دور بندازم که مشکلی پیش نیاد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: بهتر است آنها را در منطقه دور دست مثل بیابانهای اطراف دفن کنید. موفق باشید
با سلام: استاد این حدیث مدتی هست مرا بهم ریخته علی عليه السلام: إنّ بِشرَ المؤمنِ في وَجهِهِ ، و قُوّتَهُ في دِينِهِ ، و حُزنَهُ في قَلبِهِ. حديث امام على عليه السلام: شادى مؤمن در چهره اوست، قدرتش در دينش و اندوهش در دلش. نمیدانم چرا بعد از ۴ سال دنبال کردن دروس معرفت النفس تازگیها اینقدر احساس دلمردگی و غم و تاریکی دورن میکنم هر چه جستجو میکنم دلیل رو نمی یابم واقعا خسته شدم. هر چه تلاش میکنم شاد باشم نمیشه همه میگن چرا چهرت غم آلوده. خلاصه زوری میخندم حس میکنم انگار باید از یه چیزی عبور کنم گیر کردم. قبلا اصلا اینجوری نبودم تازگیها این حالت رو دارم. گاهی حتی زن و بچه ام هم میپرسن چته انگار تو فکری؟ اصلا حس عجیبی هست. انگار از زندگی لذت نمیبرم. حس تاریک بودن داره اذیتم میکنه. خیلی تلاش میکنم ازش عبور کنم ولی راه و چاره رو نمی یابم. نماز اول وقت، زیارت، دعا و .... رو انجام میدم گاهی با خدا و امام زمان (عج) در تنهایی و در جمع در فکر قلب و ذهن حرف میزنم ولی انگار یه جای کار لنگ میزنه مشکلات و حوائج و مثل بقیه مردم سپردیم دست خدا. مثل بی خونگی، دوری از پدر و مادر و اقوام رو هم مثل دیگران بخاطر شغل می گذرونیم به قول معروف هر چه میگردم راه رو نمیابم چه کنم این چه حالتی هست واقعا خوشم نمیاد اونم تو میان سالی راهنمایی بفرمایید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! تاریخی شروع شده به نام انقلاب اسلامی و باید سعی کرد خود را در آن تاریخ احساس کنیم تا در استقراری قرار گیریم فوق دنیا و آخرت. در این رابطه خوب است به سؤال و جواب شماره 32203 سری بزنید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد مطالعهی جزوات «نقش فرآیندی انقلاب اسلامی در این تاریخ» http://lobolmizan.ir/leaflet/1690 و «انقلاب اسلامی و عصری جدید در گام دوم»
http://lobolmizan.ir/leaflet/1720 إنشاءالله افقی را در این مورد میگشاید.
موفق باشید.
با عرض سلام و ادب خدمت استاد عزیز و آرزوی توفیقات روزافزون برای حضرتعالی: هرچند پیش از این هم حداقل در این چند ساله اخیر، حضرتعالی بسیار در باب این امر سخن گفتید و بنده نیز توسط همین پرسش و پاسخها، عرایضی خدمتتان کرده بودم و بسیار از پاسخهای تان استفاده برده بودم، اما حیفم آمد به جهت پرسش ۳۹۲۵۴، باز هم از این مسئله حیاتی امروزمان، سخن نگوییم. آن پرسش، نمونهای از دغدغه و دلهرهای در سطح بسیاری از مردم دلسوز ما، در جریان این حجم سنگین آتش توپخانه خصم دین و ملت علیه اذهان و قلوب آحاد جامعه بود که انصافاً هم انسان ممکن است با دیدن بسیاری از مطالبی که از حنجرههای مختلفی در فضای حقیقی و مجازی اشاعه داده شود [حتی چه بسا از سوی برخی افراد ظاهرالصلاح] و ایضاً کاستیها و چالشهایی که علی الارض هم وجود دارند، در خود فرو رود و بگوید «واقعاً گویا شرایط، تیره و تباه است و به بن بست خوردهایم!». قصد نوشتن این وجیزه هم این نبود که بنویسم در باب ارمغانهای مادی و معنوی این مسیر عظیمی که در طی ۴۶ سال گذشته آمدهایم [ولو به استناد مراجع و دادههای مراکز جهانیای که دل خوشی هم از ما و انقلاب مان ندارند و عزیزانی هم مثل حجت الاسلام راجی در کتبی نظیر دو جلد صعود چهل ساله به آن پرداختهاند] و ظرفیتهای معتنابه کشور و وجود عناصری مانند آیت الله رئیسی (ره) که مشی و عزم شان، تبلور بسیج گری این ظرفیتها و عبور از چالشها و تنگناهایی بود که از آن به فشار حداکثری تعبیر میشد و نه تنها به شکست انجامید بلکه امروز حتی وزیر خارجه آمریکا نیز از پیچیدگی و پویایی مرموز جامعه ایرانی و بی ثمری امتداد سیاست دههها تلاش برای تغییر نظام در ایران میگوید: https://eitaa.com/IMANI_mohammad/5576 غرض اصلی اطاله کلام حقیر، این بود که به بهانه آن پرسش، غُرری از بیانات بسیار مهم دیده بان حکیم انقلاب در ۲۷ مهر ۱۴۰۱ را مرور کنیم که متاسفانه غالباً زود از کنار سخنان این عزیز بدون تدبر لازم، گذر میکنیم و حتی گاهی اوقات، بعنوان جملاتی انگیزشی به آنها مینگریم:
«من درباره همین افق دید و اینکه حالا چگونه بایستی افق دید را تصحیح کرد، عرض بکنم. از اوایل انقلاب اسلامی، غربیها در تبلیغاتشان اینجور وانمود میکردند که نظام جمهوری اسلامیِ بر اثر انقلاب بهوجودآمده، رو به زوال است؛ از همان روزهای اول [میگفتند] رو به زوال است. گاهی میگفتند دو ماه دیگر، گاهی میگفتند یک سال دیگر، گاهی میگفتند پنج سال دیگر؛ زمان معین میکردند! یک عدهای هم متأسفانه در داخل -حالا یا از روی غفلت، بعضیها هم از روی بدخواهی- همین را ترویج میکردند. زمان امام، یک روزنامهای برداشت یک مقاله مفصلی نوشت، به نظرم تیتر هم زدند -از آن تیترهای درشت صفحه اولی- که مضمونش این بود، حالا عینش یادم نیست که خلاصه نظام در حال فروپاشی است! امام آنوقت جواب دادند، گفتند: شما خودتان در حال فروپاشی هستید؛ نظام، محکم و مستحکم ایستاده. نه اینکه حالا چون امام بود و هیبت امام مانع میشد. نه خیر! زمان امام هم میگفتند. بعد از رحلت امام، در سال ۶۹، بعضی از موجهین -آدمهای موجهی هم بین شان بودند؛ چهرههای معروف نظام و موجه که سابقهی کاری هم در نظام داشتند- یک اعلامیهای دادند که نظام در لبه پرتگاه است؛ یعنی همین روزها است که خلاصه قضیّه تمام بشود! کِی؟ سال ۶۹. در سال ۸۲ یک عده از نمایندگان مجلس، نامه نوشتند به بنده؛ یک نامه واقعاً غیر منصفانهای بود، خیلی غیر منصفانه بود. یک چیزهایی را گفتند، یک سؤالهایی از ما کردند که جوابش را خودشان باید میدادند؛ چون هم مجلس دست خودشان بود، هم دولت دست خودشان بود؛ باید آنها جواب میدادند، از من سؤال کرده بودند! آن وقت مضمون آن نامه و خلاصهاش این بود که باید تسلیم بشوید و الا کارتان تمام است! مال سال ۸۲ است. تسلیم نشدیم، ایستادیم و ان شاء الله باز هم خواهیم ایستاد. خب، این کار دشمنان ما بود که مکرر این کار را انجام دادند. آنچه به نظر من در این زمینه ما بایستی نگاه کنیم، این است که ببینیم تحلیل مان از اوضاع چیست؛ تحلیل درست کنیم. دو نظام تحلیلی وجود دارد: یک نظام تحلیلی این است که کار در مقابل هنجارهای همهگیر جهانی، بیفایده است؛ فایدهای ندارد. یک هنجارهای بینالمللی وجود دارد، دولتها بر اساس این هنجارها شکل گرفتهاند، قدرت گرفتهاند؛ آمریکای مقتدر و ثروتمند بر اساس این هنجارها [شکل گرفته]، اروپا همین جور، دیگران همین جور؛ در مقابل این هنجارها بیخود نایستید! از بین میروید. این یک تحلیل. [فقط] امروز هم این را نمیگویند؛ همین طور که عرض کردم، چهل سال است همین حرفها را مرتب دارند میگویند. آن وقت آن کسانی که این تحلیل را میکنند، دیگران را متوهم تصور میکنند! میگویند اینها دچار توهم اند -مثلاً بندهی حقیر؛ در رأس شان خود من-. [میگویند] اینها دچار توهم اند خیال میکنند دارد کار پیش [میرود]. این یک تحلیل. یک تحلیل هم نه؛ تحلیل واقع بینانه است. این تحلیل، واقعیات را میبیند؛ نه فقط واقعیات خوب را، واقعیات بد را هم میبیند. ما هرگز نقاط منفی را انکار نکردهایم. بنده در ملاقاتهای مسئولان، در این جلساتی که ماه رمضانها هست که همه آنها را [دعوت میکنیم]، بیشترین نقاط ضعف را تذکر میدهم؛ در جلسات خصوصی خیلی بیشتر. و توجه به این نقاط ضعف وجود دارد، نه اینکه نیست؛ من بارها گفتهام ما عقبیم؛ در این شکی نیست، اما آن طرف قضیه این است که ما از انتهای قافله، یک حرکت پرشتابی را شروع کردهایم حالا به نزدیکهای جلو رسیدهایم؛ این یک واقعیت است. هنوز به آن جلو نرسیدهایم اما خیلی پیش رفتهایم، باز هم پیش خواهیم رفت. ما در مسائل گوناگون کشور پیشرفت کردهایم؛ در دانش پیشرفت کردهایم، در مدیریتها پیشرفت کردهایم. ضعفها هست؛ بعضی از مسئولین ما، بعضی از دولتهای ما کوتاهیهایی داشتهاند؛ اینها وجود دارد اما حرکت، حرکت انقلاب است؛ پیشرفت انقلاب است. شما نگاه کنید ببینید جمهوری اسلامی چهل سال پیش کجا بود، امروز کجا است؛ بیست سال پیش کجا بود، امروز کجا است. با گذشت چهار دهه میتوان فهمید که کدام یک از این دو تحلیل، واقع بینانه است؛ تحلیل غربگراها و غربیها واقع بینانه است و ما متوهم ایم یا نه، تحلیل انقلاب، واقع بینانه است؛ [و] آنها متوهم اند. واقع قضیه، این است. حرکت انقلاب، حرکت محکمی است؛ شما جوانها یکی از بزرگترین نشانههایش هستید. بعد از گذشت چهار دهه و بعد از این همه دشمنی و بعد از این همه تبلیغات؛ دلیل بهتری از این وجود دارد برای اینکه نشان بدهد آن تحلیل، تحلیل غلطی است و تحلیل درست، تحلیل انقلاب است؟»
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که متذکر سخنان رهبر بصیر و زمانشناسِ انقلاب شدهاید، آری! دو تحلیل در میان بوده و هست. و همانطور که در جواب کاربر محترم سؤال شماره 39268 عرض شد بالاخره با انقلاب اسلامی ذیل تاریخی که در مواجهه با جاهلیت مدرن آغاز شده، جریانهای شیفتۀ غرب این حضور را برنمیتابند. ولی به گفتۀ رهبر معظم انقلاب که شما نیز متذکر شدهاید «با گذشت چهار دهه میتوان فهمید که کدامیک از این دو تحلیل، واقعبینانه است». راستی! چرا غرب در نسبت با انقلاب اسلامی، نگران آیندۀ خویش است؟ مگر حضور انقلاب اسلامی چه نوع حضوری است که فرهنگ مدرنیته تحمل حضور آن را ندارد؟ اینجا است که متوجه میشویم به لطف الهی با حضور در انقلاب اسلامی در راهی حاضر شدهایم که نظر به آیندهای ارزشمند و متعالی دارد که همان صراط مستقیم است. صراطی که هر اندازه بیشتر در آن حاضر شویم و ادامه دهیم، بیشتر به آن آیندۀ متعالی که در منظر حضرت زهرای مرضیه«سلاماللهعلیها» بود؛ نزدیک میشویم. بر عکسِ حضور در تاریخی که با فرهنگ مدرنیته پیش آمده که به گفتۀ آقای دکتر رضا داوری اردکانی در کتاب خوب «بلای بیتاریخی و جهان بیآینده» فرهنگ غرب عین بیآیندگی است. موفق باشید
با عرض سلام و احترام: راجع به پاسخ سوال ۳۵۱۳۸ هر چند که موافق نوع پرسش سوال کننده نیستم فرمودید جهت گیری دولت مناسب اهداف انقلاب است، در صورتی که در تاریخ ۱۰/۱۱/۱۴۰۱ که رهبر معظم انقلاب (حفظه الله) در سال تولید دانش بنیان و اشتغال آفرین فرمودند: «من این را گواهی میدهم، شهادت میدهم که مسئولین محترم دولتی با همهی وجود دارند کار میکنند؛ یعنی واقعاً تلاشی که دارد انجام میگیرد، تلاش بسیار خوبی است؛ ⬅️ منتها جهتگیریها را مراقبت کنند و کار را جوری انجام بدهند که انشاءالله نتایج مطلوبی داشته باشد». و در دی ماه همان سال نیز فرمودند: 👈 اگر طریقی که شما دارید میروید، کاری که شما دارید میکنید، جهتگیری شما، نصرت خدا [باشد] ــ نصرت خدا یعنی نصرت دین خدا، یعنی نصرت ارزشهای الهی؛ یعنی این ــ اگر در این جهت حرکت بکنید، پیروز خواهید شد، خدا شما را کمک خواهد کرد. البتّه به شرطی که حرکت کنید. ۱۴۰۱/۴/۷ «اِن تَنصُرُوا اللَهَ یَنصُرکُم»؛ این سنت_الهی است. یعنی اگر جهت گیری دولت مناسب با اهداف انقلاب اسلامی و ارزش های الهی باشد مطابق سنت الهی پیروز خواهد شد و ان شاءالله نتایج مطلوب دارد، البته به شرط حرکت که معظم له حرکت و تلاش خوب داشتن دولت را تایید فرمودند ولی منتها جهت گیری ها را توصیه به مراقبت کردند و تایید نفرمودند. سیر مقام معظم رهبری مدظله العالی در دیدار با مسئولان دولت نیز اینگونه بوده که ابتدا توفیقات دولت را بیان کرده و سپس توصیه های دارند مثل: از کار نمایشی پرهیز کنید. دولت مردمی فقط به این نیست میان مردم بروید جلب مشارکت مردم را برنامه ریزی کنید. عمل به وعده ها را فریضه بدانید مثل نماز اولویّتها را رعایت کنید. در برنامههای اقتصادی اولویّتهایی وجود دارد، بعضی را گفتیم؛ مثلاً بخش مسکن یکی از اولویّتها است. مسکن خیلی مسئلهی مهمّی است. اوّلاً خود حرکت در بخش مسکن، ایجاد اشتغال میکند و...
باسمه تعالی: سلام علیکم: دقیقاً عرض بنده در جواب آن کاربر عزیز در همین رابطه بود و این غیر از همه کارهای اعضای دولت میباشد. آری! همانطور که رهبر معظم انقلاب فرمودند جهتگیری دولت، مناسب اهداف انقلاب است. موفق باشید
سلام استاد وقتتون بخیر: نظر حضرتعالی را درباره این روش در مواجهه با بن بست ها رو می خواستم "از مطالبتون یک بیت مولوی رو هم به انتهای ماجرا اضافه کردم" تصمیمگیری! یکی از واحدهای ارتش سوئیس در یکی از مانورها ی کوهستانی گم شده بود و ناامیدانه در کوههای آلپ سرگردان بود. هوا سرد و ذخیره غذای گروه کم و محدود بود. ناگهان، یکی از اعضا نقشه منطقه را در کوله خود پیدا کرد. آنها نقشه را دنبال کردند و به اقامتگاه اولیه باز گشتند و از مرگ نجات یافتند. وقتی نقشه را به فرمانده خود نشان داند، او متعجب شد و پرسید که چگونه با چنین نقشهای راه را پیدا کرده اید؟ نقشه مربوط به کوههای آلپ نبود، بلکه مربوط به کوههای پیرنه بود. آنها راه خود را با پیروی از یک نقشه غلط پیدا کرده بودند. اگر آن نقشه را نمییافتند، ساعتها و روزها به امید اینکه گروههای نجات آنها را خواهند یافت، در جای خود میماندند. اما آنها با دیدن نقشه راه افتادند. اغلب اوقات بهتر است حتی با نقشه غلط راه بیفتیم و به دنبال راه نجات بگردیم تا اینکه به امید رسیدن نیروی کمکی در جای خود متوقف شویم و از گرسنگی بمیریم. وقتی از همهچیز ناامید هستید، دست به کاری بزنید. آنها که در رودخانه قایق سواری کردهاند، میدانند بیشترین حالت پایداری قایق، نه در سکون، بلکه در هنگام حرکت کردن و پارو زدن ایجاد میشود. شاید این گفته بر خلاف تصور عمومی و غریزهامان باشد، اما در درستی آن تردیدی نیست. چونکه رخنه نیست در عالم پدید / خیره یوسفوار میباید دوید مولانا
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! در بستر حضور در آینده و با نظر به چشماندازی که خالق ما در مقابل ما قرار میدهند، میتوان یوسفگونه حرکت کرد از آن جهت که آن حضرت در بستر رعایت دستورات الهی و دوری از گناه، حرکت کردند و در نتیجه همه موانعی که به ظاهر، مانع بودند در مقابلشان برطرف شد. مانند دفاع مقدس و مثل ایستادگی ملت ما در مقابل دشمن استکباری که به تعبیر مقام معظم رهبری، از ته درّه شروع کردهایم و بحمدلله به پیشرفتهای خوبی رسیدهایم و دشمن از این نگران است که میداند ایرانِ اسلامی یکی از مراکز قدرت جهان آینده است با این هویت که در معنای قدسیِ انسان، حرفها دارد و این نقطه ضعف جهان مدرن است که آن رابیآینده کرده. موفق باشید
با سلام و احترام: استاد علمی که یاد میگیریم در مغز و حافظه ما میماند و با مرگ از بین میرود، یا در عقل و روح و در عالم دیگر هم با ما میماند؟ با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: همچنانکه در کتاب «ده نکته در معرفت نفس» روشن شد نفس انسان مجرد است و علم، با نفسِ انسان متحد میشود و همواره مائیم در ابدیتمان با آگاهیها و عقاید و انتخابهایی که داشتهایم که یا آن علم و انتخاب و عمل مطابق فطرت الهی ما هست تا در آرامش نسبت به خود باشیم و یا نسبت به انتخابهای خود در سختی و عذاب هستیم. قرآن در این مورد میفرماید: «يَوْمَ تَجِدُ كُلُّ نَفْسٍ مَا عَمِلَتْ مِنْ خَيْرٍ مُحْضَرًا وَمَا عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَيْنَهَا وَبَيْنَهُ أَمَدًا بَعِيدًا ۗ وَيُحَذِّرُكُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ ۗ وَاللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ» روزی که هر شخصی هر کار نیکو کرده همه را پیش روی خود حاضر بیند و نیز آنچه بد کرده؛ آرزو کند که ای کاش میان او و کار بدش به مسافتی دور جدایی بود! و خداوند شما را از (عقاب) خود میترساند، و خداوند در حق بندگان بسی مهربان است. موفق باشید
با عرض سلام و ادب: تأملی در جریان فکری خودم داشتم متوجه شدم فهم بنده از قرآن به تناسب سوالات و سابقه ذهنی من متفاوت است خب شرایط زندگی و مطالعه نظرات اندیشمندان مختلف غربی و شرقی و ... باعث شکل گیری این سوالات و سیاق ذهن بنده میشود خب منطقی است که جواب خود را بخواهم از وحی دریافت کنم اما نکته ای که ذهن من را به خود متوجه خود کرده اینست که همین شکل گیری سوالات که از منابع نامعتبری هستند ممکن است خودش منجر به انحراف فکری و شکل گیری دیدگاه های غیرواقع شود چون در ضمن هر سوال ما یک زاویه دید و فرض را برای خود مورد پذیرش قرار میدهیم از طرفی هم تا انسان جولان فکری پیدا نکند و با مسائل مختلف رو به رو نشود نمیتواند به فهم زوایای جدید و کنه وحی دست پیدا کند حتی شاید طرح برخی سوالات ما را از الویت ها باز دارد پس ما برای داشتن ذهنیت صحیح و حرکت فکری، سوالات خود را چگونه بیابیم؟ سوال های ما از کجا باید شکل بگیرد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ما هر اندازه متوجه مسائل خود و مسائل بشریت بشویم وعمیقاً به آن امور فکر کنیم و سپس به سوی قرآن آییم، ملاحظه خواهیم کرد چه اندازه کلام الهی برای ما، برای جوابگویی به همه ابعاد بشر حرف دارد. اتفاقاً مشکل ما آن است که عمیقاً متوجه مسائل بشر امروز نیستیم وگرنه مانند امثال هانری کربنها میدیدیم که آخرین سخن برای رفع مشکلات بشر، قرآن است و علامه طباطبایی با توجه به همین امر تفسیر شریف المیزان را تدوین کردند. موفق باشید
سلام استادِ جان: خدا قوت به شما آنچه از شرایط زمانه و روح زمانه میفهمم اینکه فکر کنم غدیر انتقال عرش یا انتقال مقام انسان کامل از پیامبر صلوات الله علیه ـ به علی ـ علیه السلام بود یا هست و یا به عبارتی مهاجرت منزل خدا از امکان پیامبر ـ ص ـ به امکان علی ـ ع ـ است و انقلاب اسلامی ظهور غدیرست و ظهور مولا در این تاریخست و والیوم اکملت لکم دینکم حالا معنا میدهد و بدون انقلاب اسلامی اصلأ دین کامل نشده است. پس غدیر یک روز نیست بلکه یک تاریخ است و بالاترین مسئله نظام هستی است انتقال قران هست، انتقال بار هستی به دوش علیست ـ جه بگویم که کلام، توان ظهورش را داشته باشد؟ به نظر بنده، هیچ معجزه ای بالاتر از انقلاب اسلامی نبوده و نخواهد بود و از عجایب انقلاب اینکه هر روز جلوه ای از جلوات انقلاب در عرصه های مختلف به ظهور میاید و این زیبایی های جلوه از انقلاب، حیرت آور است. خصوصأ با آمدن دولت رئیسی شدت حضور غدیر بیشتر شده (بدون سیاسی نگاه کردن و جناحی فکر کردن). [شاید همان اقبال خدا به شدیدترین وجه ممکن به انقلاب در این زمان باشد با دولت آقای رئیسی] ببخشید به نظر کلام پراکنده و منظم نیست اما اصل حرف را عرض کردم. حفظکم الله
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است که میفرمایید. بحمدلله حقیقت غدیر در منزل امروزینِ تاریخ ما با زیباییِ تمام به ظهور آمد تا باز بشریت بتواند راه را از بیراهه تشخیص دهد و آنانی که بنا دارند در بیکرانگی عالم وجود، حقیقت خود را تجربه کنند و خود را نیز اینهمه وسیع بیابند، این گوی و این میدان.
این انقلاب اسلامی است در اوج نمایش بشرِ آخرالزمانی و این بشرِ آخرالزمانی است در اوجِ حضور در بیکرانه عالَم با تجربه جهانیبودن خود، بشری که تنها به «بودنِ» خود نظر دارد ولی بودنی که به کمتر از حضور در آغوش خدا راضی نیست، راهی که شهدای عزیز به خوبی به ما نشان دادند. عجیب است از انقلابی که در این تاریخ به ظهور آمد، آری! در همین تاریخ که خودبنیادیِ بشر نیز غوغا میکند، حضرت روح الله «رضواناللهتعالیعلیه» شهادت را به میان آورد و حال مائیم با آیندهای که به مرور این شهادت معنای خود را به ظهور میآورد و بشری متولد میشود که مزار شهدا را دارالشفای خود مییابد یعنی بشری که تلاش دارد در فنایِ به سوی حق خود را بیش ازپیش تجربه کند. موفق باشید.
سلام: چطور ممکنه کسی پا در کفش خدا کنه یا طلب چیزی رو داشته باشه که اختصاص به خداوند داره؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر حضرت حق، خودش آنچه را به خود اختصاص دارد عطا کند، باز خودش عطا کرده. خود خداوند میفرماید: «عَبْدِي أَطِعْنِي أَجْعَلْكَ مِثْلِي، أَنَا حَيٌّ لاَ أَمُوتُ أَجْعَلُكَ حَيّاً لاَ تَمُوتُ، أَنَا غَنِيٌّ لاَ أَفْتَقِرُ أَجْعَلُكَ غَنِيّاً لاَ تَفْتَقِرُ، أَنَا مَهْمَا أَشَاءُ يَكُونُ أَجْعَلُكَ مَهْمَا تَشَاءُ يَكُونُ.» بنده من، مرا اطاعت كن تا تو را مانند خود سازم. همان طورى كه من زنده هستم و نمىميرم تو هم هميشه زنده باشى. همان طورى كه من غنى هستم فقير نمىشوم تو هم هميشه غنى باشى. همان طورى كه من هر چه را اراده كنم مىشود تو را هم همين طور سازم. موفق باشید
سلام استاد: اضافه وزنی که دارم گاها در مسیر بندگی برایم مشکل ساز میشود. خواب و خوراکم زیاد میشود برای نماز خواندن خسته میشوم به زانوهام فشار میاید و... سوالم این است که با توجه به اینکه شما خیلی از جریانات حاکم بر جامعه رو دستپخت مدرنیته میدانید و درست هم هست، برنامه های کاهش وزن در غالب رژیم های غذایی که بالاخره توجه انسان را به خود میکشاند و تا حد زیادی ناخوداگاه توجه به تن رو برای انسان افزایش میدهد میتواند روش مناسبی برای کاهش وزن باشد؟ یا پیشنهاد دیگری دارید؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آنچه باید در این مورد مدّ نظر قرار داد اولاً: کنترل غذا و ثانیاً: تنقلات نخوردن و ورزش و پیادهروی داشتن است. چیز دیگری نمیدانم. موفق باشید