سلام استاد: ممنون که با سخنان پر گوهرتان ما را کمک میکنید. استاد من همیشه عاشق میهمان بودم و به خیر و برکتی که مهمان با خودش می آورده ایمان داشتم. چند وقتی است که جلساتی در منزلمون برقرار است و با حضور استادی کتاب معرفت نفس شما را پیش میبریم و گاها میهمانی های دور همی و دعوت کردن اقوام هم داریم. راستش من اخیرا چیزی شنیدم که یکم از این دورهمی های خانگی ترسیده ام. اینکه بعضی میگویند کسانی که به خانه آدم میآیند ممکنه اهل سحر جادو باشن و یا حسادت کنند و یا... و روی زندگی اون صاحب خانه اثر منفی بذارن. آیا این صحبت ها درسته؟ و ما باید میهمانی های کم با افراد کم و افراد شناخته شده بگیریم؟ لطفا کمکم کنید. تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: ابداً اینطور نیست. برکات کاری که میکنید آنقدر زیاد است که حتی اگر بر فرض هم سحری در میان باشد به کلّی باطل میشود. موفق باشید
سلام: اگر حقیقتش را بخواهیم ما به تک تک انبیایی که حتی ندیدیمشان، به تک تک مبارزان تاریخ آدمی، به تک تک شهیدانی که در جنگ های گوناگون علیه باطل کشته شدند، به تک تک کسانی که برای استقرار حق و حرف خدا شکنجه های زجرآور شدند و به کلی افراد دیگری که به ذهن من نمی رسد مدیون هستیم و باید ادای دین کنیم تا پیش برویم این را که در کنار حق الناس های زندگی ام بویژه نسبت به خانواده ام فکر می کنم می بینم من با این حال نه تنها هرگز امکان ندارد پیش بروم، بلکه وحشتم گاهی می گیرد که آیا امکان امان از عذاب هم ممکن می شود برای من؟ من حتی برای خانواده ام هم نمی توانم جبران کنم هرگز؛ و این داغ سنگینی است روی دلم شاید تا همیشه؛ بعد مدیونی ام نسبت به این همه آدم را در طول تاریخ چه کنم؟ واقعا فکر که کنیم وحشت دارد اگر خدا جبران کند خب زورش می رسد؛ اما اگر جبران نکند چه کنم؟ حتی فکرش هم میخکوبم می کند سرجایم، عینش که بماند.... یعنی خدا اینهمه سلسله آدم را می شود همه شان را از من راضی کند؟! حالا چه باید کرد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ما در حضور خدا در واقع در کنار همه انبیاء و اولیاء خواهیم بود و به حکم آنکه فرمود: «إِنَّ الْحَسَنَاتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئَاتِ» انجام اعمال نیک، گناهان را از میان میبرد و اینجا است که انسان با رعایت حقالناس و حقالله، در حدّ توان خود عملاً خود را در کنار حضرت حق مییابد. موفق باشید
سلام علیکم: اینجانب اعتقاد دارم قبل از اینکه دیر شود می بایست ضمن احترام به نیت صادقانه دولت کنونی، حداقل اشتباهات مرگ آورش را متذکر شد تا اصلاح کرده و ناخواسته ضربه به اعتماد مردم و پیکر انقلاب وارد نشود. اما نمیدانم چرا برخی از جمله استاد بزرگوار بلافاصله سخن رهبری با این مضمون را پیش میکشند که «نا امید کردن مردم خیانت است و...» ؟ آیا این کلام یعنی چشم را بر هر اشتباهی بستن و نصیحت نکردن؟ آیا اینکه طرح بسیار خوب اصلاح ارز با اجرای بسیار بد به فنا برود حیف نیست؟ وقتی قرارست مردم اقلامی که یارانه آنها حذف می شود را بوسیله کارت الکترونیکی به همان قیمت قبل بخرند چرا قبل از آماده شدن زیر ساخت ها پول نقد به دست آنها داده می شود تا اینگونه بازار وحشی و درنده شود و بجای ۴ قلم ۴۰۰۰ قلم گران شود؟ چرا وقتی در اساسی ترین بخشِ اجرا که نظارت بر بازار است ضعف جدی وجود دارد ، طرح را عملی کنیم که اینگونه اسیر سودجویان شویم؟ آیا اگر با همین فرمان یعنی روحیه انقلابی گری بدون داشتن برنامه و تیم اجرایی قوی و فشارها به مردم و نارضایتی های فعلی آنها و سکوت و عدم خیرخواهی ما از ترس عدم القای ناامیدی به جامعه پیش برویم خدای نخواسته نبايد نگران اولین دولت یک دوره ای در طول انقلاب اسلامی باشیم؟ این هشدار اینجانب است در این تاریخ که شاید جدی گرفته نشود اما شخصا برای بنده که در دل بازار و مردم هستم ایجاد نگرانی کرده است. آیا آدم خوب و مخلص و مردمی بودن همه ی معیار است و برای اداره جامعه کافیست؟ یا مدیر اجرایی و با برنامه و تیم قوی را هم نیاز دارد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: انتقاد به دولت، نهتنها خیانت نیست، بلکه لازم است. میماند که متوجه تنگناهای تاریخیِ دولتی باشیم که با عزم کامل به میدان آمده است تا از کوتاهیهای دولتمردانِ قبلی کم کند حتی عدهای معتقدند دولت در مورد حذف ارز ۴۲۰۰ تومانی باید از همان روز اول اقدام میکرد. حتماً در جریان هستید که شرایط از درون و بیرون بسیار حساس است و خداوند به لطف خود، دولتی را برای حفظ انقلاب به میدان آورد که رویهمرفته به جای باختنِ خود در مقابل تنگناهای دشمن، عزمِ عبور از آنها را دارد و حتماً موفق میشود و توصیههای رهبر معظم انقلاب بر مبنای بصیرت و آگاهیهای ایشان است. موفق باشید
سلام علیکم استاد گرامی: عبادت قبول. در مورد فرضیه جهان موازی جنابعالی نظری دارید؟ فکر می کنم (شاید اشتباه باشد) هر از چند گاهی فرضیاتی خیالی را مطرح می کنند تا بتوانند اصل خلقت و خالق واحد و مباحث اعتقادی را مورد تشکیک قرار بدهند خواستم نظر جنابعالی را بدانم. التماس دعا
باسمه تعالی: سلام علیکم: به طور پراکنده بنده نیز چیزهایی در این موارد میشنوم و یا می خوانم ولی هرچه دقت میکنم مبنایی برای این سخنان جز فرضیههای ذهنی نمییابم، برعکسِ آنچه که ما در سخنان حکیمان و یا آیات الهی مییابیم. موفق باشید
سلام وقت بخیر استاد: برای کتاب منازل السائرین، آیا شرح شما کفایت می کند یا نیازه در کنارش شرح استاد یزدانپناه هم دنبال بشه؟ با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر به شرح ایشان هم رجوع فرمایید معلوم است که کار کاملتر خواهد شد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: حضور ذهن چندانی در این رابطه ندارم. موفق باشید
سلام استاد: حال و روز بهم ریخته. این چند روزه خود را در متنی نوشتم لطفا ملاحظه بفرمائید و چراغی را بر اين بنبست زندگانی من روشن کنید: بنام عالم پنهانیها دلم برای خودم تنگشده برای خود خود خودم برای او که نمیدانم چه بود و چگونه بود اما فقط میدانم این نبود دلم برایش خیلی تنگ شده گم گشته است. این گرد و غبار و آلودگی ها مانع از دیدار میشود. نیست اما میدانم بهتر از این است دلم برای خدای خودم تنگ شده. دلم برای امام حسین خودم تنگ شده. دلم برای خودم تنگ شده وقت تنگ و من هنوز به دنبال خودم میگردم. چگونه بعد از دو هفته خدمت به مادر عشقت یکهو میفهمی دلت برای خودت تنگ شده و نمیدانی چرا و چگونه و حتی برای چه و به دنبال چه به این حال و روز افتادهای. حالم اصلا خوب نیست. حسین جان برام یه کاری کن در هیاهوی این روزها همه غریبهاند حس میکنم نمیتوانم زبان بگشایم و یا حتی در کنارشان در سکوت بنشینم نگاه هایشان عذابم میدهد صداها و رفتار و حرکاتشان حرکاتی که نه از برای اذیت کردن من باشد. نه، سبک زندگیشان مرا آزار میدهد. این روزها نه تنها درک نمیشوم کسی را هم درک نمیکنم بعضی وقت ها که این حال بهم دست میدهد فکر میکنم باید حرکت بزرگ و تحولی در خود ایجاد کنم و به این فکر میکنم که چه قدر از این مسیر را اشتباه آمدهام الان فقط و فقط یک جمله میشناسم آن هم «الهی استعملنی لما خلقتنی له» اما مگر خلقت من به جز عبادت است من که این را میدانم اما درس و شغل و زن و زندگی را چه کنم. چرا حس عبادت را در هیچ یک احساس نمیکنم. اما انگار همیشه یک چیز کمه یک نفر یک پشتیبان، یک حامی، یک رفیق پا کار یکی که درکت کنه یکی که باهاش هم مسیر بشی. خدایا کمکم کن حالم اصلا این روزا خوب نیست. «الهی استعملنی لما خلقتنی له»
باسمه تعالی: سلام علیکم: چه اندازه شایسته توانستهاید در قبضی که برایتان پیش آمده با جمله: «الهی استعملنی لما خلقتنی له» با خدا رابطه برقرار کنید و از او بخواهید که شما را و همه ما را در مسیری که مسیر حقیقی خلقت ما هست، قرار دهد و در این رابطه است که در دلِ آن قبض، منتظر رحمت واسعه الهی باید بود. آری! در این موارد، عمقبخشیدن به معارف الهیه بسیار مهم است مانند مباحث «معرفت نفس» یا تأمّل بر مقدمه تفسیر قیّم «المیزان». موفق باشید
سلام و عرض ادب. چقدر عیار ما انسان ها در بزنگاه ها نمایان میشود! چقدر بندگی خدا در حال عادی و چه بسا در حال شکم سیری راحت است. اما امان از بزنگاه هایی که حقیقت باطنمان رو میشود و تازه متوجه میشویم چقدر سست و کم اراده بوده ایم و جنس اصلی مان چقدر مغشوش بوده. عاجزانه از شما استاد عزیز در این شب و روزهای مهمانی خداوند خواستارم راهکارهایی بفرمایید تا خودمان را در بزنگاه ها جمع و جور کنیم تا نه به گناه آلوده شویم و نه به توبه شکنی و افسوس بر از دست رفتن فرصت ها و روز از نو و روزی از نو دچار شویم. یا علی
باسمه تعالی: سلام علیکم: چرا از توصیههای فوقالعاده همهجانبه مولای متقیان علی «علیهالسلام» به فرزندشان در نامه ۳۱ نهجالبلاغه که تحت عنوان کتاب «فرزندم؛ اینچنین باید بود» و روی سایت هست؛ در این ماه غافل باشیم؟!! در کنار انس طولانی با آن توصیههای فوقالعاده، خوب است نظری نیز به کتاب «روزه؛ دریچهای به عالم معنا» انداخته شود. موفق باشید
سلام: من همانی هستم که سوال ۳۴۲۱۸ رو پرسیدم . استاد ابهام بنده زیاد برطرف نشد. از یه طرف من باید دین رو کامل بفهمم تا به رسالت خودم عمل کنم. از طرفی دیگر فکر نمی کنم دروس حوزه این توانایی رو داشته باشند. بر عکس دروس حوزه، وقتی به سخنرانی های جناب عالی و استاد رائفی پور و پناهیان رجوع می کنم، دین واقعی رو پیدا می کنم. منظورم این است که مرادم نزد شما و دیگر اساتید هست نه دروس حوزه. از طرف دیگر فرمودید به مبانی قرآنی و روایی مسلط بشوم. چه طور این ممکن میسر میشه؟ با دروس حوزه؟ گمان نمی کنم. با شاگردی کردن نزد اساتید بزرگ؟ اساتید بزرگ از کجا پیدا کنم؟ مسئله دیگر مدل سیر مطالعاتی سایت شما است. اساتید معمولا مطرح می کنند که برای قوی شدن مبانی دینی اول باید اعتقادات رو یاد گرفت بعد تاریخ اسلام و بعد نوبت به تفسیر و فلسفه و عرفان می رسد. حال چرا سایت شما این گونه نیست؟ چرا از عرفان و تفسیر شروع شده است؟ چه طور خودم را ذیل رهبری و امام تعریف کنم؟ برای فهمیدن عمیق امام و رهبری مجبور می شوم دوباره به سخنرانی های جناب عالی و استاد رائفی پور و پناهیان رجوع کنم. عجب تناقض جالبی. باز بر می گردم سر خانه اول
باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید مبنای فکری امثال بنده و عزیزانی که نام بردید همه با اُنس با حوزههای علمیه و با روشی که در آنجا جاری است؛ حاضر بودهایم. لذا اگر ذهن و فکر خود را بتوانید در درون همان روش حوزوی و موضوعاتی که در آن جا مطرح است، پرورش دهید در ادامه، راهی بهتر و با نقصی کمتر کار را جلو میبرید. آری! در کنار حوزه، کاری مثل سیر مطالعاتی که از معرفت نفس شروع میشود، موجب قوت عقاید انسان میگردد و چنانچه بخواهید با قرآن مأنوس شوید، با حاضربودن در روش حوزوی حتماً بهتر میتوانید با قرآن مرتبط گردید. موفق باشید
سلام: استاد چند وقتی هست در عالم ذهنم فکرهای عبث و بیهوده و لغو و بعضا گناه میاد، این مشکلات و این وهم و خیالات الان به جایی رسیده که ذهنم به اهل بیت علیهم السلام توهین و بی ادبی و جسارت میکنه. هر وقت تنها و خلوت میشم این فکرها میاد سراغم و حقیقتا داره آزارم میده. حس میکنم اهل بیت من رو از در خونهشون روندن، جلو ذهنم هم نمی تونم بگیرم که این تصورات رو نکنه، حقیقتا نمی دونم چیکار باید بکنم. لطفا کمک کنید
باسمه تعالی: سلام علیکم: این حالات را برای کسی که بنا دارد مسیری را به سوی قرب الهی طی کند، طبیعی است و پیش میآید و در همین رابطه مرحوم آیت الله بهجت میفرمودند آمدن این امور به دست ما نیست، ولی دنبالکردنش که به دست ما میباشد؛ نباید دنبال کنیم. پیشنهاد میشود کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» که روی سایت هست مطالعه شود. موفق باشید
سلام استاد وقتتون بخیر: نظر حضرتعالی را درباره این روش در مواجهه با بن بست ها رو می خواستم "از مطالبتون یک بیت مولوی رو هم به انتهای ماجرا اضافه کردم" تصمیمگیری! یکی از واحدهای ارتش سوئیس در یکی از مانورها ی کوهستانی گم شده بود و ناامیدانه در کوههای آلپ سرگردان بود. هوا سرد و ذخیره غذای گروه کم و محدود بود. ناگهان، یکی از اعضا نقشه منطقه را در کوله خود پیدا کرد. آنها نقشه را دنبال کردند و به اقامتگاه اولیه باز گشتند و از مرگ نجات یافتند. وقتی نقشه را به فرمانده خود نشان داند، او متعجب شد و پرسید که چگونه با چنین نقشهای راه را پیدا کرده اید؟ نقشه مربوط به کوههای آلپ نبود، بلکه مربوط به کوههای پیرنه بود. آنها راه خود را با پیروی از یک نقشه غلط پیدا کرده بودند. اگر آن نقشه را نمییافتند، ساعتها و روزها به امید اینکه گروههای نجات آنها را خواهند یافت، در جای خود میماندند. اما آنها با دیدن نقشه راه افتادند. اغلب اوقات بهتر است حتی با نقشه غلط راه بیفتیم و به دنبال راه نجات بگردیم تا اینکه به امید رسیدن نیروی کمکی در جای خود متوقف شویم و از گرسنگی بمیریم. وقتی از همهچیز ناامید هستید، دست به کاری بزنید. آنها که در رودخانه قایق سواری کردهاند، میدانند بیشترین حالت پایداری قایق، نه در سکون، بلکه در هنگام حرکت کردن و پارو زدن ایجاد میشود. شاید این گفته بر خلاف تصور عمومی و غریزهامان باشد، اما در درستی آن تردیدی نیست. چونکه رخنه نیست در عالم پدید / خیره یوسفوار میباید دوید مولانا
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! در بستر حضور در آینده و با نظر به چشماندازی که خالق ما در مقابل ما قرار میدهند، میتوان یوسفگونه حرکت کرد از آن جهت که آن حضرت در بستر رعایت دستورات الهی و دوری از گناه، حرکت کردند و در نتیجه همه موانعی که به ظاهر، مانع بودند در مقابلشان برطرف شد. مانند دفاع مقدس و مثل ایستادگی ملت ما در مقابل دشمن استکباری که به تعبیر مقام معظم رهبری، از ته درّه شروع کردهایم و بحمدلله به پیشرفتهای خوبی رسیدهایم و دشمن از این نگران است که میداند ایرانِ اسلامی یکی از مراکز قدرت جهان آینده است با این هویت که در معنای قدسیِ انسان، حرفها دارد و این نقطه ضعف جهان مدرن است که آن رابیآینده کرده. موفق باشید
سلام: میخواسم بدونم چرا خدا در قران میفرمایند که قوم بنی اسرائیل رو برگزیدم از میان جهانیان؟ در حالی که اینهمه بهونه آوردن و آنقدر پیامبران ما رو اذیت کردن و قوم خوبی نبودند که حتی خود این آیه برای خودشون هم باعث غرور میشه که میگن خدا ما رو برگزیده و برتر از جهانیان قرار داده.
باسمه تعالی: سلام علیکم: از آن جهت که آنها در شرایط خود فرزندان جناب یعقوب بودند و تنها جریان توحیدی در زمانه حاکمیت فرعونیان هستند؛ قابل توجه میباشند. مشکل، مربوط به ضعفهایی بود که بعداً گرفتار آن شدند و شأن خود را پاس نداشتند. موفق باشید
با سلام: استاد عزیز با مطالعه کتب شما در مورد مقام و جایگاه امامان معصوم در نظام هستی و عاقبت اخروی مخالفان آنها، سوالی برایم پیش آمد که جایگاه خلفا ابوبکر و عمر و عثمان با در نظر گرفتن تمام جوانب کارشان در آخرت چه جایگاهی متصور خواهد بود؟ با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: ما نمیدانیم عاقبت آنها به کجا میکشد؟ وظیفه ما نیست در این مورد نظر دهیم. آنچه هست مسلّم آنها اسلام را به عنوان آغاز تاریخی در مقابل جهالت اُموی در نظر نگرفتهاند. تنها به آداب آن اکتفا کردهاند و همین امر موجب شد مانند بسیاری از شیعیان، استفاده لازم را از اسلام نبرند وگرنه امروز به حکم «هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَىٰ وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ» (توبه/33) استعداد آن را دارد که بر سایر ادیان و اندیشهها برتری خود را نشان دهد و اندیشه اندیشمندان را به خود جلب نماید. موفق باشید
خوب است به دشمنان انسانیت و انقلاب اسلامی گفته شود شما که در جایی به جز دنیا تا کنون برای خود حساب باز نکردهاید، این همه پول هایتان را خرج نکنید برای گمراهی جوانان! زیرا هم فقیر می شوید و هم مایوس :) امروز در گستره وجودی خلق الله انقلاب اسلامی همچون اقیانوسیست که نه میتوان آن را خروشان کرد و نه میتوان گل آلود! و با آرامش و سعه ای که دارد اگر ادمی از آدمیان بگوید معنای خلقتم را نفهمیدم راست نگفته است... (و همواره پاسخگوی درخواست های اصیل انسانی ما هست...) به ذهنم رسید که بگویم خود را تقلیل ندهیم، کثرت تفکرات! ما را جوابگو نیست! بجای آنکه خود را با نگرشی کوتَه که تا کنون به ما داده اند ادامه دهیم تا در مقابله با حرف ها به خشم برسیم که نتیجه سطحی بودن فهممان از انقلاب است! متوجه ظهورات جدید این اسلام ناب باشیم تا ناگهان خود را در جایی ببینیم که خوب روشن است نه تنها در مقابل دشمن پیروزیم بلکه خود را میابیم! و این معنای سلوک الی الله در این تاریخ است. اینکه بزرگان متذکر می شوند ولایت فقیه را به رجوعی دائمی و جدید و زنده تر از هر روز ببینیم یعنی ما بزرگیم و بزرگان به راحتی سیر نمی شوند... آنقدر میدانم که وظیفه همه ماست که متذکر بزرگی همدیگر و ابعاد بیکران انقلاب باشیم و ان شاء الله همین شروعی است برای یافتن افق هایی برای خود که همواره جدیدند و معنای زندگی و بودنمان است و این یافتن یعنی فهم ولایت. چرا منتظریم کسی بگوید با یافتن همواره ظهورات ولایت فقیه از انقلاب چه نصیبمان می شود؟! بیاییم و با این آغاز در خود نظاره کنیم چه احساس رضایتی بر ما حاکم می شود که یعنی رشد، و این تشنگی هایی که بعد از آن سیری هاست و سپس... با قرار گرفتن در اصالت وجودی خود یعنی انقلاب اسلامی بوجود می آید اگر نباشد باید ترسید زیرا کسی که از حضور دائم و زنده حضرت روح الله رضوان الله تعالی علیه بماند دو خطر را با خود دارد: یکی انجماد و غرور و نفی دیگری و یکی عقب ماندن از خود و گرفتاریِ مُردگی و دنیا شدن. از استاد عزیزم جناب طاهرزاده در خواست دارم جملاتی اضافه و کم کنند زیرا این جملات برای افرادی است که چون بنده به دنبال رشد خویشیم و با جستجوی خود در این حرف هاست که میتوانیم ولایتی و انقلابی اکنون خود باشیم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمدلله در این تاریخ متوجه حضوری بس عالی و رسیدن به مأوایی بس متعالی شدهاید. انقلاب اسلامی آنچنان ظرفیتی را دارد که اگر ما خود را در حضور تاریخیِ آن قرار دهیم، هماکنون خود را در بهشت احساس میکنیم.
درست است که امروزه انسانها در داشتن آگاهیهای زیاد در طول تاریخ بینظیرند ولی آنچه در این انبوه آگاهیها مورد غفلت قرار گرفته، «خودآگاهی» و «دلآگاهی» است. اینجا است که باید به آیندهای فکر کرد که با توجه به آگاهیهایی که پیش آمده، انسان نسبت به چنین شرایطی به «خودآگاهی» برسد تا بتواند آگاهیهای خود را مدیریت کند و از آن مهمتر بتواند در خودآگاهیِ خود، هویت قدسی خود و احساس حضور در جهان بیکرانه «وجود» را جستجو کند وگرنه همچنان شتابزدگی، که وضع جهان امروز بشر است، ادامه مییابد تا آنجایی که متوجه شتابزدگی خود نیست.
در بستر خودآگاهی تاریخی است که بشر آماده میشود به آیندهای بیندیشد که در آن آینده همه این بحرانها به سامانِ خود خواهد رسید تا به جای یافتن انواع تئوریها، در چشماندازی وجودی، با حقیقت رابطهای متقابل پیدا کند.
بشر امروز چگونه باید خود را احساس کند تا آن احساس، اصیلترین احساس باشد؟ بحثِ هویت تعلّقی انسان که جناب صدرالمتألّهین مدّ نظرها آورده در اینجا به میان میآید و احساس حضوری که از این طریق در بیکرانه حضور خدا در عالَم برای انسان مطرح میشود. در دل این احساسِ حضور که حضوری است در آغوش خدا و با حضور در انقلاب اسلامی ظهور میکند، انسان در این زمانه در عین آنکه در نزد خویشتن است، به طوری ملموس خود را در آغوش خدا احساس کند و این همان حضور تاریخی در این دوران است. موفق باشید
بسمه تعالی. باعرض سلام و آرزوی قبولی عزاداریها: استاد در یکی ازجلسات فرمودید که ابوعلی سینا خود را ملزم کرده بود که داستان نخواند اگر امکان دارد منبع آن را بیان کنید. سوال دوم: برخی پژوهش های علوم حدیثی اخیر مثل آقای امامی فر حدیث «لولاک لما خلقت الافلاک» را غلو معرفی کرده اند. لطفا توضیحی راجع به این جریان حدیث پژوهی که کلی از تراث شیعه را به کنار میفرستد بفرمایید. با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. در ذهنم نیست که در کدام کتابهای او این مطلب را دیدم. ۲. حتی اگر آن روایت هم نبود، مگر جز این است که انگیزه و فلسفه خلقت خداوند، ظهور اسماء حسنای اوست به صورت کامل در مظهری که نمایانگر همه آن اسماء باشد؟ جناب ابن عربی در «فصّ آدمی» در این مورد نکات خوبی دارند. موفق باشید
با سلام: درباره حدیث «کنت کنزا مخفیا فاحببت ان اعرف» آیا خداوند نیازمند معرفی است؟ آیا خواستن خداوند محدود کردن خداوند نیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در این مورد بسیار مفصل صورت گرفته است از جمله در «فصّ آدمی» که جناب ابن عربی در «فصوص الحکم» مطرح کردهاند که خداوند در آینه مخلوقات، وجهی از حضور خود را احساس میکند و یا به تعبیر بعضی از اساتید، حضور خود را در مخلوقات میچشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به یاد ندارم. احتمالاً در اسفار باید باشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: تدبّر در قرآن در این موضوع، بسیار مهم است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ای کاش متن بحث را مرقوم فرموده بودید، زیرا نتوانستم در اینترنت بیابم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده در حال حاضر این کار ممکن است و نتیجه میدهد. موفق باشید
سلام استاد عزیز از اینکه تا گرفتار میشیم میایم سراغ شما و وقتتون را میگیریم متاسفم. ولی حقیقتا راه دیکه ای به ذهنم نمیرسه. استاد از حرام خسته شدم. حرمت و حیا م در مقابل فعل حرام حسابی کم شده و و دیگه مثل دوراننوجوانی و اوایل جوانی تنفرم از گناه کم شده. الانم دقیقا نمیدونم سوالمچیه ولی کاش جایگاه حرام، گناه، نامحرم و ...اونقدری برام روشن میشد که حیا میکردم. استاد خسته شدم. سال هاست تلاش میکنم و هر بار شرایط داره بدتر میشه. هر بار کارهای عجیب تری میکنم. منم یه جوونم و قلبم توانایی ندارد. هر چه جایگاه گناه هم روشن میشه باز انگار نمیتونم انجام ندم .دارم عمرمو از دست میدم. آروم آروم دارم یه آدم جهنمی میشم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به آیه « يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا آمِنُوا...» فکر کنید که ایمانِ دیروزین برای حضور در امروزِ این تاریخ کافی نیست. همانطور که اگر مار نتواند پوست بیندازد میمیرد، اگر ذهن انسان برای تغییر دچار مانع باشد، دیگر ذهن نیست، انبار اطلاعات است. اگر خود را در آینده تاریخ خود حاضر نکنیم و همچنان در گذشته متوقف باشیم، عملاً گور خود و نظام را پیشاپیش کندهایم، زیرا در برابر آنچه در حال رشد و بالندگی است، کور و نابینا شدهایم. انسانهایی میخواهیم که معنای سعه توحیدیِ انقلاب اسلامی را بفهمند که چگونه انقلاب، اقیانوس شده است و دوره دریاچه بودنش بهسر آمده. زیرا وقتی خود را در مرحلهای از تاریخ پیدا میکنیم باید سعی کنیم «گاه به گاه خود را گم کنیم» تا دوباره از نو بازیابی شویم. این است آن شدنِ ابدی که بودنی خشک و ساکن نمیباشد. موفق باشید
بسم الله الرحمن الرحیم. سلام علیکم: برای کسی که زمان زیادی ندارد در ماه رجب، از ادعیه و نماز های وارد شده به نظر شما کدام افضل است تا انجام دهیم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید تأمّل بر دعایی که از ناحیه مقدسه آمده است و در مفاتیح موجود است و بنده نیز شرح مختصری بر آن دادهام؛ و نیز سرزدن به کتاب «ماه رجب، ماه یگانهشدن با خدا» و شرح سوره «حمد» که بنا است از روزهای اول ماه رجب در کانان «مطالب ویژه» قرار گیرد، إنشاءالله مفید باشد. موفق باشید
استاد عزیز و گرامی سلام و رحمت و برکت خدا بر شما. اگر زحمتی نیست نظرتون را راجع به متن زیر بفرمایید. کمال تشکر. امروز روزی است که هر آنچه از واجبات یا مستحبات یا مباحات منجر به اتحاد و همدلی ما ایرانیان شود، نه تنها اشکالی ندارد بلکه امری لازم و ضروری است. و فوتبال و بازیهای تیم ملی از مباحات ضروری است. أَلَم يَجعَل كَيدَهُم في تَضليلٍ ان شاء الله با برد تیم ملی، همه کیدهای دشمنان مبنی بر فرقه فرقه کردن ایران اسلامی نابود شد.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده نیز این سخن، سخنی است بسی درست و آگاهانه. حقیقتاً برای از بینبردن گسلی که بین مردم ایجاد کردهاند، به هر کارِ مباحی که دست بزنیم آن کار مباح برای ما برکت هزار امر واجب را پیش میآورد. به هر حال بخواهیم و نخواهیم، امروز ما در جهانی زندگی می کنیم که بیرون از جهان مدرن نیست و از این جهت فوتبال، جزو جهان ما شده است، آری! باید تلاش کرد از وجوه توهّمی آن کم کنیم و با انگیزههای دیگری به آن بپردازیم. مثل آنکه آن را یک بازی برای تقویت بدن و راههایی برای تمرین هماهنگیها بدانیم. موفق باشید
با عرض سلام و ارادت خدمت استاد طاهرزاده: لطفا اگر ممکن است راجع به متن زیر نظرتان را بفرمایید که آیا از فضای پیش آمده در کشمکش های سیاسی و فرهنگی و فوتبالی، این نوع نگاه به قضیه درست است؟! متن: 🇮🇷 برای ایران 🇮🇷 خداقوت برغیورمردان ایرانی مستطیل سبز. آنچه به ذهن میرسد این است که این جوان ها همگی دنبال افتخار آفرینی برای کشوراند لکن خب تحت تاثیر رسانه ها و یا به دلایلی دیگر این نقص عدم قرائت سرود ملی در تیم ملی کشورمان دیده شد اما دلیل نمیشود که این جوانان فداکار و پرشور را متهم به بی غیرتی و .. کنیم، در ضمن این برخورد پیش آمده در بازی و مسدومیت آقای بیرانوند ما را ناراحت کرد و این حادثه بوجود آمده را انشاءالله تفعُّل به خیر میدانیم و به نظر می آید که عدم قرائت سرود ملی توسط بازیکنان را نمیتوان علت کم کاری و باخت تیم ملی و یا مسدومیت آقای بیرانوند دانست و این نوع نگرش و برخورد را میتوان از روی تعجیل افراد و یا جهل افراد و حتی در حالت دشمنانه و مرض، تهمت ناروا دانست و ظاهرا این قضیه، یک «قضیه ی اتفاقی» است و نمیتوان علت تامه باخت تیم ملی ایران و مسدومیت آقای بیرانوند عزیز را، به خاطر عدم قرائت سرود ملی دانست و قضاوت عجولانه و ناروا کرد . برای_ایران پرچم_ایران_بالاست
باسمه تعالی: سلام علیکم: تصحیح بنده: با این نگاه کاملاً موافق هستم از آن جهت که بالاخره ورزشکاران با تمام وجود مقابل تیم کشور انگلستان بازی کردند و نشان دادند میتوان به تیمی گل زد که فوتبال در آن کشور، بنیانگذاری شده است و فرهنگ آنها با فوتبال عجین است و البته در عین آنکه در مثال مناقشه نیست، میتوان از آن صحنه این نتیجه را گرفت که مانند دفاع مقدس با آنهمه هجومی که از همه جوانب به ما شد و به یک معنا ضربه محکمی در ابتدای حمله به ما زدند، ولی طوری به خود آمدیم که با جمع بین وسایل نظامی ساخته و پرداختهشدن جهان مدرن و روحیه قدسی و معنوی، صحنه را به پیروزی تبدیل کنیم و این نشان میدهد که حتی میتوان با پشتکار در این نوع صحنهها نیز از جهان مدرن عقب نیفتاد. و این عرض بنده با توجه به جواب سؤال شماره 34035 میباشد که از قول جناب آقای دکتر رضا داوری عرض شد فوتبال اگر عملاً به دین تبدیل شده است، ولی دین توهّمی است آیا میتوان این فضای توهّمی را طوری مدیریت کرد که نوعی عقلانیت در آن حاضر شود و در این راستا به فضای مجازی نیز ورود کرد و عبرتی را برای آینده خود مدّ نظر آورد و در این راستا فهمی را در میدان فضای مجازی به میان آورد؟ موفق باشید
استاد عزیز و گرانقدر با سلام مجدد: در مورد پاسخی که فرمودین «برای سرنگونی این نظام باید مانند آنهایی که برای سرنگونی نظام شاهنشاهی کشته دادند و شکنجه شدند، کشته بدهند.» استاد بفرمایید تفاوت سخن شما با این که بگوییم بسیاری دلباختگان به نظام و انقلاب مطمئنا تا پای جان پای نظام می ایستند چیست؟ شما حداقل در نظر بگیرید این نظام سی هزار نفر داشته باشه تا پای جان پای نظام باشن (حد بسیار بسیار پایین در نظر گرفتم) اینها تا پای جان پای نظام بایستند، دشمن حمله کنه، از کشتن ابایی نداشته باشه، بعد از جنایت طیف خاکستری به نفع نظام برنگرده و ..... ، این افراد اونقدر با ملایمت برخورد کنند که اگر ده نفر از اینان کشته شد یک نفر از طرف مقابل بیشتر کشته نشه، با این اوضاف باز شد همون حرف - دشمنان و مخالفان همون عدد سه هزار رو کشته میدن یعنی واضح است وقتی می گوییم دلباختگان نظام تا پای جان می ایستند، آن حرف شما رو در بطن خودش داره ولی اون حرف تحریک آمیز که باید کشته بدین، و ظاهر استکباری داشته باشه، در این جو رسانه ای کجا و این بیان کجا؟ استاد همچنین فرمودین : «واین جریان، با نظر به وابستگی شدیدش، خواسته و ناخواسته جریانی است که باید در دل آیه «إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا سَوَاءٌ عَلَيْهِمْ أَأَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ» مدّ نظر داشت» استاد سران و تحریک کنندگان اصلی شاید ولی بدنه ای که توخیابونن نه، بسیاری از اونهایی که طرفدار جریان مخالف هستند نه، طیف خاکستری نه اینطور نیست از قضیه ای ناراحته حرفی می زنه، آزادیش گرفته شده ، حقی ازش خورده شده و اجازه حرف زدن بهش داده نشده ...، حتی شاید کسی از زندگی نا امیده دنبال مقصر می گرده، دنبال هیجانه ، و ... («ویژگی مشترک همه آنها این بود که چیزی برای از دست داشتن نداشتند.») استاد مورد سوم که فرمودین : «نهتنها حتی به دنبال سرگونی نظام بلکه به دنبال نابودی کل ایران میباشند. جریانهای استکباری و تحجّر منطقه، به این نتیجه رسیدهاند که اگر ایران باشد حتی با حاکمیتی که غیر اسلامی است به جهت سابقه تاریخی و فکری و فرهنگی که دارد، همچون تیغی است در چشم آنها.» دقیقا دو سه هفته است به همین موضوع فکر می کنم، در حد خودم از این آدمین های گروه ها و کانال ها می پرسم فرض بگیریم معترضا موفق شدن و نظام برگشت و نظام جدید و کاملا همسو با غرب در ایران مستقر شد، سود و زیان کشورهای منطقه و جهان به چه صورته؟ آیا خود آمریکا منفعت می بره؟ (کی بیاد این کشورهای عربی رو بترسونه و باعث لزوم تحق قیمومیت قرار گرفتن اونها توسط امریکا و فروش چند صد میلیارد دلاری سلاح بشه؟ چجور بتونن قیمت نفت رو کنترل کنن؟) آیا ترکیه سود می بره؟ آیا اروپا سود می بره؟ آیا کشورهای عربی سود می برن؟ طالبان سود می بره؟ روسیه سود می کنه؟ ایران یکپارچه غربی به سود هیچکدوم نیست، خیلی دوست داشتم در یک برنامه آزاد چند نفر بشینن توجیه کنن که چرا ایران طرفدار غرب به نفع آمریکا و بقیه کشور هاست؟ اگر ایران یکپارچه به نفع کسی نباشه حتما تجزیه اش می کنند.
باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت دارید که هر کدام از نکاتی که میفرمایید دارای ابعادی است. به نظر میآید به تقابل دو جبهه در کلیّت آن نظر کنیم به معنای کلیّت یک جبهه با اصراری که در باطل دارد و جبهه دیگری که نظر به حق میکند، آن هم در کلیّت. در این شرایط است که میتوانیم میدان تفکر به آنچه میفرمایید را گشوده نگه داریم. آری! بحث در انگیزه دشمن است ولی توجه دارید که در دل همین فتنهها است که حقّانیت نظام اسلامی در مقابل استکبار به ظهور میآید و حضوری که در جهان آینده خواهی نخواهی برای آن رقم خورده است. به هر حال مثل روز روشن است که جهان استکبار متوجه آینده نظام اسلامی شده است و همه تلاشش آن است تا مانع آن حضور بشود و ما بیشتر اتفاقات را در دل این نحوه تلاشها تحلیل میکنیم، وگرنه در اینکه چند نفر موتور سوار بعضی از مردم و یا نیروهای انتظامی را به رگبار ببندند، هیچ معنایی نخواهد داشت و معلوم است که هیچ نتیجهای که دشمن بتواند روی آن حساب کند، حاصل نمیشود. موفق باشید