سلام و عرض ادب خدمت شما استاد گرامی: در صوت جدیدی که در جوابِ سوال «عارف چگونه دنیا را میبیند» فرمودید که عارف واصل خوب زندگی میکند و بعد فرمودید که > کاش در همین صوت تعریف درستی از زندگی میکردین. از حرفای شما در این صوت این طور برداشت میشه که من از امروز بشینم پای نگاه کردن سریال های بی سرو ته تلویزیون و مشغول بازی هایی بشم که به تازگی مد شده مثل مافیا و پانتومیم و گل یا پوچ و یا از فردا هر شب بریم پارک و بازار گردی و و یا منی که مراعات میکردم که دو روز پشت سرهم گوشت نمی خوردم از این به بعد بخورم و در جمع های لغو که همراه با جک و خنده است وارد بشم و از فردا مبل و لوستر و زندگی آنچنانی و پرده های گرانقیمت و ... داشته باشم و شروع کنم به تعویض وسایل زندگی و... چون تعریف زندگی در این تاریخ یعنی همین. امروزه من متهم هستم که زندگی نمیکنم. با این صوت، بیشتر این اتهام به بنده زده میشه. البته بنده امکانات زندگی رو در حد معمول دارم و کم و کسری نیست. ولی خب من که سعی میکردم که خیلی با مد زندگی نکنم و به کفاف زندگی کنم با این صوت انگار باید روش زندگیم رو عوض کنم. مثلا من هنوز تلویزیون ۲۱ اینچ ۱۷ سال قبل رو دارم استفاده میکنم، با وجود اصرار بقیه به خرید ال سی دی و ال ای دی هنوز با همین دارم زندگی میکنم و هیچ مشکلی هم ندارم و اصلا احساس کمبود نمیکنم. شما در جلسه ۴۳ معاد فرمودید که اولین شرط سلوک فاصله گرفتن از زندگی عوام الناس است. در بحث های حدیث معراج نیز همین نوع زندگی رو تاکید میکنید که از دنیا در حد کفاف داشته باشید. به من انگ خشک بودن می زنند چون نمیشینم پای تلویزیون و فیلم و سریال ببینم نفریح و شادی رو نشستن پای سریال ها میدونند و بالاتر از اون نشستن پای این نوع برنامه ها رو جزئی از دین به عنوان تاکید اسلام به تفریح میدونند یا اینکه عمرم رو در پارک ها و شب نشینی ها و مسافرت های پوچ و بی معنی نمیگذرونم و یا اینکه جشن تولد رو قبول نمیکنم و عروسی شرکت نمیکنم. در یک کلام من متهم به زندگی نکردن هستم ولی من در اوج نشاط هستم. تعریف زندگی امروز یعنی زندگی در عیش مردن در خوشی. همیشه مثال عینک امام خمینی رو میزنید اما مردم اکثرا این رو زندگی نمیدونن و عقیده دارند که باید بهترین چیزها رو استفاده کنیم. پس خطبه ۱۶۰ نهجالبلاغه رو چکار کنیم؟ ببخشید که طولانی شد.
باسمه تعالی: سلام علیکم: در سؤالی که تحت عنوان «عارف دنیا را چگونه میبیند» شد بحث در آن بود که «ره چنان رو که رهروان رفتند» مانند علمای جلیلالقدر که نمونۀ روشن آن حضرت امام خمینی «رضواناللهتعالیعلیه» بودند. نمیدانم از کدام قسمت از آن بحث، این برداشت شد که ما خود را مشغول زندگی اهل دنیا کنیم که اکثراً زندگی را به بطالت میگذرانند؟!!! موفق باشید
با سلام و عرض ادب: استاد بنده چهار سوال از شما دارم که اگر لطف کنید پاسخ را برای بنده بفرستید از شما ممنون میشم، سوال اول: استاد با توجه به اینکه خود خداوند در سوره غافر آیه 60 فرمودهاند که مرا بخوانید تا شما را اجابت کنم. بنده باید چگونه دعا کنم که هم دعایم مستجاب شود و هم برای خداوند تعیین تکلیف نکنم؟ سوال دوم: استاد برای مثال خداوند در سرنوشت حتمی بنده تعيين کرده است که برای مثال در تاریخ 1402/10/23 یک اتفاق بزرگ در زندگی بنده بیفتد اگر بنده با دعا کردن از خداوند بخواهم که این اتفاق بزرگ در چند روز آینده برای بنده بیفتد خداوند که تمام قضاها و قدرها زیر سلطه اش می باشد اگر اراده کند می تواند طوری اتفاقات را برای بنده جورچین کند که آن اتفاق بزرگ برای بنده در چند روز آینده بیفتد؟ سوال سوم: استاد بنده برای مثال حاجاتی دارم و می خواهم که علاوه بر بنده ۱۴ معصوم (ع) نیز برای بنده برای رسیدن به اون حاجات دعا کنند و با توجه به اینکه ۱۴ معصوم (ع) واسطه فیض وجودی بین خالق و مخلوقند همین که بنده بگویم یا محمد و یا آل محمد آن ها متوجه می شوند که دلیل اینکه آن ها (ع) را مورد خطاب قرار دادهام چیست؟ سوال چهارم: استاد برای مثال ذهن بنده درگیر یک فکر است ناخودآگاه یاد خداوند یا یکی از ۱۴ معصوم (ع) میوفتم آیا ابتدا آن معصوم (ع) برای مثال امام حسین (ع) و... به یاد بنده افتادهاند که بنده نیز یاد او (ع) افتادهام؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. دعا، تقاضایی است تا حضرت حق نظر به نیازهای بندهاش بنماید. و این غیر از تعیین تکلیفکردن برای خداوند است. آری! آنچه را موجب حضور بیشتر در محضر حق میشود را از او طلب میکنیم. در این مورد خوب است به کتاب «با دعا در آغوش خدا» که روی سایت هست، رجوع شود. ۲. آری! تقدیرات الهی مبتنی بر شخصیت افراد است، حال اگر با دعا، جهت خود را متعالی نمودیم آن تقدیرات، تغییر میکند و در این رابطه در روایت داریم: «اَلدُّعَاءُ يَرُدُّ اَلْقَضَاءَ بَعْدَ مَا أُبْرِمَ إِبْرَاماً» دعا، حتی قضا را با اینکه بر آن تأکید شده است، تغییر میدهد. در این مورد خوب است به کتاب «انسان و سرنوشت» از مرحوم شهید مطهری رجوع شود. ۳. آری! ولی وقتی آن دعا بر زبان آید زمینه تجلی رحمت الهی و ظرفیت پذیرش آن رحمت، بهتر فراهم میشود. ۴. علیالقاعده همینطور است. عمده آن است که متوجه نقش فوقالعاده دعا در تعیین جایگاه متعالی خود از طریق دعا باشیم. موفق باشید
سلام استاد. ان شاءالله که سال پر از خیر و برکتی داشته باشید. یه سوال در مورد سحر و جادو هست. خیلی سال هست که هر خواستگاری برای دختر داییم میاد جور نمیشه یهو بهم میخوره. ایشون یه خواستگاری داشت که بنا به دلایلی بهش جواب منفی داد. تعریف میکرد یه شب وقتی برگشته بودند خونه میبینن یه لیوان خاکستر دم در خونشون ریختن و دختر داییم هم ندیده پاگذاشتن روش و رفته داخل. چند وقت بعد هم یه سنجاق بزرگ که به پتوی دختر داییم بوده رو پیدا میکنن. آیا امر ازدواج ایشون که جور نمیشه مربوط به این اتفاقات هست؟ آیا این طلسم هست و باید باطل بشه؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: هرچه هست طبق عرایضی که در کتاب «جایگاه جنّ و شیطان و جادوگر» مطرح شده، ما با حضورِ توحیدی خود میتوانیم آن امور را خنثی کنیم و با اعتماد به حضرت حق و تواضع و صداقت، کار را جلو ببریم و از موانعی که میفرمایید، عبور کنیم. موفق باشید
خدایا مرا به دریای جنون خودت ببر ولی آنجا دستم را نگیر، رهایم کن، بگذار در دریای جنونت غرق شوم، من اصلا درد دیوانگیِ تو را دارم، این جنون طعم دیگری دارد. خدایا همه اش فدای یک لبخند شیرینت، همه آسودگی ساحل امن عقلم فدای یک لبخندت. خدایا به کسی نگو بگذار بین خودمان بماند ولی من تو را خیلی دوستت دارم؛ نگاه نکن به سربه هوایی و بیتوجهیام، نگاه نکن به این همه گناه و بدیام؛ به عزّت و جلالت قسم که تو را خیلی دوستت دارم، کاش هر صبح چشمم که باز می شد اول از همه خیره در چهره تو بود، خدایا بگذار بگویند کافرم، دیوانه ام ، مجنونم، ولی به خودت قسم که بارها گرمای وجودت را حس کرده ام، گرمی دستانت را! خدایا عقل و استدلال راست می گوید که تو جسم نداری اما قلبم بارها گرمی دستان تو را چشیده! بارها لبخند و دلجویی تو را دیده، این عقل، خودش انگار بیشتر آدم را دیوانه میکند. خدایا راستی یک سوالی داشتم، یعنی خیال میکنم که سوالی دارم چرا که تو خودت سوال منی و جواب سوالم هستی، یعنی شاید خودت را در کالبد سوالی مثل یک برقی، مثل شهابی از خاطرم عبور میدهی و میگذرانی، خدایا من که از خودم چیزی ندارم؛ اصلا خودم هم چیزی نیستم که چیزی داشته باشم و گویا همه سوالها در واقع تو هستند که جلوه میکنی؛ یا شاید همه نوشتهها، همه شعرها. خدایا اگر کسی به مقام ثبات برسد و در ساحت بهشت قرار بگیرد می گویند با حوریان دمساز است اما چگونه کسی که تو را داشته باشد حاضر میشود حضور تو را کنار نهد و سرگرم حوری شود!؟ چه معامله اندوهبار و زیان باری! نکند که حوری هم خودت هستی؟ حتی اگر تو حوری نباشی باید آنوقت آدمها دیوانه باشند که حوری بطلبند! خدایا! ببین همین کارها را میکنی که میگویم به میدان آمدهای تا دیوانهام کنی، قربان عهدت بروم خدا، حالا که به میدان آمدهای کار را تمام کن؛ یکسره مرا دیوانه خودت کن! همه جانم را، همه ایمانم را، همه سامانم را، خدایا رهایم نکن که میمیرم. خدایا مدتی است خیلی گرفتار دنیا شدهام، دنیا مثل غذای متعفنی است که کلی اسانس و چاشنی به آن زدهاند تا لذیذ به نظر آید، وقتی میچشیم هم انگار لذیذ است، ولی آخرش کار خودش را میکند، اگر نکُشد، دست کم مریضمان میکند. خدایا! خیلی ادعایم میشد سر خودم، آب نبود وگرنه شناگر ماهری بودم، اما آنقدر دریای دنیا عمیق و بیسر و تَه است که حتی ماهرترین شناگر هم که باشی آخرش توان جانت کم میشود، خسته میشوی و اگر پناهی پیدا نکنی غرق میشوی. خدایا! حیف نیست وقتی اینهمه جا در آسمان برایم گذاشتهای در دریا غرق شوم؟ خدایا وحشتم گرفته از این دنیای سیاه و گود و بیساحل، التماست میکنم که مرا برکش، خدایا حیف نیست وقتی تو را داشته باشم با گناهآلودگیام؛ تو باشی و من با تو نباشم، خدایا مرا تنهایم نگذار، خدایا دیگر کم آوردهام از فرط کوتاهیهایم، آه مردم مرا دعا بکنید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: چه خوش است که حضرت محبوب آغوش میگشاید تا خود را به ما بشناساند و سپس رُخ برمیکشد تا ما را با سوز جدایی از او همچنان تنها بگذارد و در همین رابطه به ما گفتهاند: «دلا بسوز که سوز تو کارها بکند».
قصه دلدادگی به حضرت محبوب، اتفاقاً بیشتر از دیروز قصه امروزینِ بشر جدید است با ظرفیت گستردهای که دارد. بشری که جناب مولوی خیلی زودتر از امروز در فضای آن قرار گرفت و گفت:
آزمودم عقلِ دوراندیش را / بعد از آن دیوانه سازم خویش را
عقل، بندِ رهروان است ای پسر / وان رها کن ره عیان است ای پسر
حال باز مائیم و جلوه او، و باز رُخبرکشیدنش، و ما و سوز حرمان او. اینجا است که همراه جناب مولوی ندا سر میدهیم:
رحم کن برآن که چون روی تو دید / فرقت تلخ تو چون خواهد کشید
موفق باشید
سلام: استاد چند وقتی هست در عالم ذهنم فکرهای عبث و بیهوده و لغو و بعضا گناه میاد، این مشکلات و این وهم و خیالات الان به جایی رسیده که ذهنم به اهل بیت علیهم السلام توهین و بی ادبی و جسارت میکنه. هر وقت تنها و خلوت میشم این فکرها میاد سراغم و حقیقتا داره آزارم میده. حس میکنم اهل بیت من رو از در خونهشون روندن، جلو ذهنم هم نمی تونم بگیرم که این تصورات رو نکنه، حقیقتا نمی دونم چیکار باید بکنم. لطفا کمک کنید
باسمه تعالی: سلام علیکم: این حالات را برای کسی که بنا دارد مسیری را به سوی قرب الهی طی کند، طبیعی است و پیش میآید و در همین رابطه مرحوم آیت الله بهجت میفرمودند آمدن این امور به دست ما نیست، ولی دنبالکردنش که به دست ما میباشد؛ نباید دنبال کنیم. پیشنهاد میشود کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» که روی سایت هست مطالعه شود. موفق باشید
سلام: چند وقتیست در به در دنبال شرحی، تفسیری میگردم که بشود از آن آیههای قرآن یا دعاها یا نهجالبلاغه و یا به هرحال متونی که از معصومین باشد رو شرح بدهند. خستهام از اینکه قرآن میخونم ولی نمیدونم واقعا چی میگه. دنبال فهم قرآن هستم که البته میدونم طبعا آسان نیست. دعا میخونم همینطور، احادیث و... اما چاره چیست!؟ تا کنون ۲۳ سال از خدا عمر گرفتم اما هنوز درکی از قرآن و نهجالبلاغه و سایر ادعیه و اینکه چه میگویند ندارم. مسیر طولانیست و عمر دنیا کم و یک بار بیشتر فرصت زندگی نداریم. در حالیکه اینا محتوای اصلی ما هستند برای رسیدن به حقیقت ولی نمیدونیم چطور باید بخونیم و استفاده کنیم و بفهمیم. خواستم تفسیرالمیزان شروع کنم منتها گیر آوردن کتابش در شرایطی که هستم فعلا سخت هست و اینکه نمیدونم چقدر اصلا میتونم با این تفسیر پیش برم. از طرفی میدانم که جانم بیشتر و بالاتر از کتب متفکرین و... میخواد (در عین اینکه دارم میخونم) اما از طرف دیگر ذهن جاییرو قد نمیده. چرا که نمیدانم چه بخوانم که پاسخ جانم باشد و چگونه بخوانم. در این مورد راهنمایی بفرمایید. ممنون میشم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به همین دغدغهها، بحثهای مطرحشده در سیر مطالعاتی سایت پیشنهاد میشود تا آرامآرام کاربران محترم را به سوی قرآن و نهجالبلاغه و روایات سوق دهد. موفق باشید
با سلام: بر اساس دلایل اثبات مجرد بودن نفس، انسان مادی نبوده و فانی نیست. در این صورت خدا نمی تواند انسان را نابود کند. اگر بگویید خدا می تواند انسان را نابود کند، پس انسان فانی است. آیا این جملات درست است؟ با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید مجردبودنِ یک موجود، به معنای آن است که فوق زمان و مکان است، نه آنکه فوق مخلوقبودن و در عرض خداوند باشد. آری! هر ممکنالوجودی اعم از مجرد و غیر مجرد، مخلوق خداوند است و وجود آن از خداوند است و هرگاه اراده کند وجود آن مخلوق را از او میگیرد. موفق باشید
بسمه تعالی. باعرض سلام و آرزوی قبولی عزاداریها: استاد در یکی ازجلسات فرمودید که ابوعلی سینا خود را ملزم کرده بود که داستان نخواند اگر امکان دارد منبع آن را بیان کنید. سوال دوم: برخی پژوهش های علوم حدیثی اخیر مثل آقای امامی فر حدیث «لولاک لما خلقت الافلاک» را غلو معرفی کرده اند. لطفا توضیحی راجع به این جریان حدیث پژوهی که کلی از تراث شیعه را به کنار میفرستد بفرمایید. با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. در ذهنم نیست که در کدام کتابهای او این مطلب را دیدم. ۲. حتی اگر آن روایت هم نبود، مگر جز این است که انگیزه و فلسفه خلقت خداوند، ظهور اسماء حسنای اوست به صورت کامل در مظهری که نمایانگر همه آن اسماء باشد؟ جناب ابن عربی در «فصّ آدمی» در این مورد نکات خوبی دارند. موفق باشید
ترجمه جلسه سوم کتاب آشتی با خدا به صورت pdf و doc
باسمه تعالی: سلام علیکم: کاربرانی که آمادگی لازم جهت بررسی و نقد ترجمه کتاب «آشتی با خدا» به زبان انگلیسی را دارا هستند، میتوانند به آدرس زیر مطلب را دنبال بفرمایند و مترجم محترم را از نظرات خود بهرهمند سازند. موفق باشید
https://lobolmizan.ir/book/69?mark=%D8%A2%D8%B4%D8%AA%DB%8C
سلام استاد: در کتاب آخر آرمان فرمودید وقتی یک مکتب اندیشه ی انسان ها را مورد خطاب قرار داد، آن مکتب صاحب آینده است. دیگر نباید گفت تعداد ما شیعیان کم است. این حرف حرف منتظران امام زمان نیست. استاد جان شما تفکر زیاد شدن تعداد شیعیان را رد میکنید و تفکر زیاد کردن تعداد فرزند؟ در زمان الان تعداد فرزند را زیاد کردن مهمتره و بیشنر رضای خدا در آن است یا رشد دادن خودمون و بچه هامون و کار فرهنگی کردن؟ تشکر استاد عزیزم از محبت های شما
باسمه تعالی: سلام علیکم: هر دو. ولی این جمله مولایمان فراموش نشود که فرمودند: «أَیُّهَا النَّاسُ لَا تَسْتَوْحِشُوا فِی طَرِیقِ الْهُدَی لِقِلَّةِ أَهْلِهِ» در مسیر هدایت الهی و توحید ربّانی کمیِ رهروان شما را به وحشت نیندازد. زیرا کیفیت در کنار کمیّتها امر مهمی است. موفق باشید
سلام علیکم استاد: نظر شما در مورد برنامه زندگی پس از زندگی که توسط آقای موزون اجرا میشود چیست؟ آیا آن تونل که همه میبینند مربوط به انصراف نفس از بدن است که در دستگاه ادراک آنها به صورت تونل متمثل میشود؟ آن حالات بدی که پیش میآید همان مواقف برزخی است که در رجوع به مراحل عالیه برای آنان پیش میآید و بعد از عذابهایی وضع بهتر و بهتر میشود؟ و آن افراد که مواقف را طی کردند در مرگ واقعی باز برای آنان تکرار میشود یا پاک شده اند؟ چرا نفس در همین حوادث گاهی در بی خبری مطلق فرو میرود در حالی که نفس عین آگاهیست؟ همین تجربیات را خیلی از غربیها هم داشته اند و بر خلاف توقع بعضی ها اکثرا ادراکات زیبایی داشته اند و خیلی از آنها ملک الموت را ندیده اند و چرا بعضی خود را به صورت بیننده ای که بدنی ندارد درک کرده اند.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که قبلاً عرض شده برنامه زندگی پس از زندگی در کلّ برنامۀ خوبی است و بیشتر گزارش احوالات روح آن افراد است که نزد خود برایشان پیش میآید نسبت به فطرت توحیدی که دارند و آموزههای دینی که شنیدهاند و آن، نوعی حضور در نزد خود است و ربطی به حضور برزخی که بعد از سؤال ملکینِ نکیر و منکر پیش میآید ندارد. البته در این مورد بحث، مفصل است. خوب است به جواب سؤالاتی که در این رابطه شده است، با جستجو در قسمت سؤالات سایت رجوع فرمایید. موفق باشید
سلام استاد عزیز از اینکه تا گرفتار میشیم میایم سراغ شما و وقتتون را میگیریم متاسفم. ولی حقیقتا راه دیکه ای به ذهنم نمیرسه. استاد از حرام خسته شدم. حرمت و حیا م در مقابل فعل حرام حسابی کم شده و و دیگه مثل دوراننوجوانی و اوایل جوانی تنفرم از گناه کم شده. الانم دقیقا نمیدونم سوالمچیه ولی کاش جایگاه حرام، گناه، نامحرم و ...اونقدری برام روشن میشد که حیا میکردم. استاد خسته شدم. سال هاست تلاش میکنم و هر بار شرایط داره بدتر میشه. هر بار کارهای عجیب تری میکنم. منم یه جوونم و قلبم توانایی ندارد. هر چه جایگاه گناه هم روشن میشه باز انگار نمیتونم انجام ندم .دارم عمرمو از دست میدم. آروم آروم دارم یه آدم جهنمی میشم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به آیه « يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا آمِنُوا...» فکر کنید که ایمانِ دیروزین برای حضور در امروزِ این تاریخ کافی نیست. همانطور که اگر مار نتواند پوست بیندازد میمیرد، اگر ذهن انسان برای تغییر دچار مانع باشد، دیگر ذهن نیست، انبار اطلاعات است. اگر خود را در آینده تاریخ خود حاضر نکنیم و همچنان در گذشته متوقف باشیم، عملاً گور خود و نظام را پیشاپیش کندهایم، زیرا در برابر آنچه در حال رشد و بالندگی است، کور و نابینا شدهایم. انسانهایی میخواهیم که معنای سعه توحیدیِ انقلاب اسلامی را بفهمند که چگونه انقلاب، اقیانوس شده است و دوره دریاچه بودنش بهسر آمده. زیرا وقتی خود را در مرحلهای از تاریخ پیدا میکنیم باید سعی کنیم «گاه به گاه خود را گم کنیم» تا دوباره از نو بازیابی شویم. این است آن شدنِ ابدی که بودنی خشک و ساکن نمیباشد. موفق باشید
سلام علیکم خدمت استاد عزیز: وجیزهای را خدمت شما فرستادم تا در این ماه عزیز یاد این حقیر در ایام اعتکاف هم باشید، امید آنکه این کمترین، از برکات توحیدی ماه رجب به برکت دعای دوستان بهرهمند باشم. پیشاپیش از شما بابت وقتی که در خواندن این نوشته از دست میدهید عذرخواهم و شرمنده.
ماه رجب و عبور از سکرات نیهیلیسم
بسم الله الرّحمن الرّحیم
امیرالمومنین «علیهالسلام» در غررالحکم میفرمایند: «إنّ الأكياسَ هُمُ الذينَ للدُّنيا مَقَتوا، و أعيُنَهُم عن زَهرَتِها أغمَضوا، و قُلوبَهُم عنها صَرَفوا، و بالدّارِ الباقِيَةِ تَوَلَّهوا» زيركان، كسانى هستند كه دنيا را دشمن دارند و از زرق و برق آن چشم فرو بندند و دلهايشان را از آن روي گردان كنند و شيفته سراى جاويدان شوند.
پنج حسی هست جز این پنج حس / آن چو زرِّ سرخ و این حسها چو مس
صحت این حس، ز معموری تن / صحت آن حس، ز ویرانی بدن
صحت این حس بجویید از طبیب / صحت آن حس بجویید از حبیب
عَنِ اَلنَّبِيِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ: «إِنَّ لِرَبِّكُمْ فِي أَيَّامِ دَهْرِكُمْ نَفَحَاتٍ أَلاَ فَتَعَرَّضُوا لَهَا.» ماه رجب همان نفحهای است در کالبد وجودی که آن را عفونتِ پوچی زمینگیر کرده است. نسیمی است برای روحهایی که از دردِ بیگانگی، به خود میپیچند و راهِ پیش روی حقیقت را گم کردهاند. «رجب»، بازگشت به انسانیت است در اصیلترین لایههای وجودی خودش، همان هویت اتصالی او که یک سرش وصل به کمال مطلق است و در این سو وصل است به توجه به این اتصال. میماند نحوهی رجوع به این حقیقت و اتصال به آن کمالات که فتح الفتوحش در ماه رجب رخ میدهد آنگاه که انسان خسته میشود و نفسهایش به شماره میافتد از تنگی و ضیقِ عالم دنیا از افق تاریک و سیاه عالَم مجازی که او را غرق در توهّم و از خود بیگانگی کرده است و سرپوشی شده است برای رهاییاش.
انسان گمان میکرد این تاریخ، عصری است که انسانها را وسعت میدهد و انسان در آن میتواند خودش را در تجربههای مختلف عالم مدرن که برایش به میان آورده است تجربه کند و وسعت پیدا کند، و از حصارهای مختلف مشکلات و مسایل پیرامونی دنیا آزاد شود؛ اما خیلی زود به این پیبرد که سرابی که برایش دریا جلوه کرد، جویِ کوچکی بود که به قیمت لجنمالشدنِ روحش تمام میشد و حالا در میان علفزار هرزِ عالمِ مدرن، این افق توحیدی ماه رجب است که نسیم دشتزارِ حقیقتش را به روی او نشان میدهد تا او حقیقت را از درون جان خود و نه بیرون از خود «بچشد» و «حس» کند و «بیابد» و «تصدیق» کند و «لذت» ببرد. و فریاد برآورد: «من کیستم؟!!» آتش به دل افروخته در خرمن عشق، چهره بر در دوخته ماه رجب از آن منظر که انسان از خود گسیخته شده و در تاریخ عالم نیهیلیسم دست و پا میزند و از درون فریاد بیهویتی سر میدهد، اشارتی است برای رجوع به «هویت اصیل انسان» در امتداد افق معنایی وجودش که عین اتصال به حقیقت است، در این صورت است که میتوان سکراتِ بیهویتی و بیمعنایی را به او متذکر شد و او را از وحشت و مرگِ خاموش و زجرآور نیهیلیسم بیدار کرد.
بشر امروز سخت محتاج عبور از پیچ هویتی خود است و اگر وجه اصیلی در برابر آنچه که با تشنگی به سراب رسیده است، در برابر خود پیدا نکند، اگر نتواند خود را با روزمرّگی سرگرم کند؛ لاجرم دست به انتحار خود میزند، چرا که آنچه میخواست آنی نبود که ابعاد وجودیاش را اشباع یا ارضاء کند، فلذا سرد و سردرگم و خسته خواهد شد. روزمرّگیِ تاریخِ ما وجهی از سرگردانی انسان در میان بیهویتی و عالَم معناست، نه میتواند با آنچه که هست خود را راضی کند، و نه میداند آنچه که جواب طلب اوست چیست!! شاید بتوان وجهی از عصبانیت انسان امروزین را هم در این سو تحلیل کرد که در اصل او از خودش و نارضایتی از افق کور عالمی است که در برابرش قرار گرفته و آنی نیست که انسان میخواست فلذا بهانهگیری میکند و مشکلات را به گردن بیرون میاندازد. در این میان این رجب است که در حال ظهورکردن در این عصر است برای «یگانگی» و «یافت حقیقت» و «روبهروشدن با طلب اعلای انسان آخرالزمانی» تا در این خلوت و انس، انسان آرامآرام متذکر لایههای عمیق حضور در عوالمی شود که برتر از افق طبیعت است، تا خلأ اُنسی که طبیعت، او را از آن محروم کرد، بچشد آنگاه است که میبینید در سحری یا شبی در دل همین خلوتها با صدایی رسا اعلام خواهد کرد که:
مژده بده مژده بده، یار پسندید مرا / سایهی او گشتم و او، برد به خورشید مرا
جانِ دل و دیده منم، گریهی خندیده منم / یارِ پسندیده منم، یار پسندید مرا
آری! ماه رجب شکفتگیِ درون است و راهش از انسان آغاز میشود. یعنی باید بگوییم «رجب»، فتح انسان است در عصر تاریک پوچیها. یا اینگونه بگوییم: شروعی است بر یک پایان یا آغازی است از طلیعهی اُنس انسان با خودِ وجودیاش، نه خودِ شخصی یا اعتباریاش. مطلع الفتحِ آغاز انسان در تاریخی که عالم مدرن آمده است تا انسان را بردهی ساحتهای مکاتب خود کند یا انسان را منفعتطلب و سودجو پروش دهد، یا آنکه انسان را محور تصمیمهای اساسی زندگیاش قرار دهد، همان انسانمحوری به آن معنایی که انسا ن، گرگ انسان میشود، نه آنکه انسان، آینهی انسان باشد.
«ماه رجب» است. در «رجب» انسان، محور قرار میگیرد اما در انس و اتصال، فرقش با اومانیست در آن است که در مکتب انسانمحوری، انسان ربطی با عالم و آدم ندارد، بلکه «خودش» در سود و منفعت و نظام سرمایهداری مهم است، حتی فضیلت و اخلاق از آن جهت که انسان اخلاق و معنویت را در زندگی به عنوان سود و منفعت نیاز دارد. اما انسانِ «عالَم رجب» متفاوت از انسان عالم نیهیلیسم، محوریتاش در عین ربط و اتصالی است که با افق معناییِ عالم قدس دارد که انسان در عین یگانگی میتواند در تمام عالم باشد. یعنی حضور بیکرانگی که نه راهی بر کسی میبندد، و نه میگذارد کسی راه بر او ببندد، آنگاه تجلیِ ظهور و بروزش میشود. کربلا، آری! میشود اربعین که انسان در آنجا فقط «هست» و «هست» و «هست»، در عین اتصال به ملکوت قدیم الإحسانی در صورت حسینی. حال باید بگوییم ماه رجب ماه انس است و انس در بستر تمرکز و خلوت و کنارهگیری از وجوه کثرت عالم طبیعت بهدست میآید و «رجب» بستری است تا در دل ظلمتِ عالم بیمعنای پیرامونمان سر در گریبان وجود و درونمان کنیم تا حالت انس پدید آيد آنگاه پس از انس جذبه خواهد آمد و پس از آن عشق و آنگاه اتصال روی خواهد داد پس باید بگوییم شروعی است مبارک و راهی است گشوده برای آنی که می خواهد دوباره خود را بیابد و با خود آشنا شود و ساحتی دیگر از افق عالم را تجربه کند . این راه رفتنی است ......مرد سفر کجاست؟ خلاصه آنکه جمعیت رلف پریشان عالم مدرن انسان را به هم ریخته است و این ماه رجب است که به سراغمان آمده تا با آن همراه شویم، به خدا که نیاز نیست کاری بکنیم چون ما عین ناتوانی و فقریم در برابر نسیم فضل او، فقط کافی است طبق روایت، خود را در مسیر و همراه با آن نفحه کنیم، او «خود»ِ شما را در بر خواهد گرفت و با او همدم خواهیم شد فقط باید همراه شد و منتظر ماند.... رجب همان روح قُرب است که تروح جسم میباشد، از آن جهت که انسان را مسانخ با عالم مجردات میکند، عالمی که تجربتاً برای انسان مورد تصدیق است، عالَمی فراتر که انسان بدون مزاحمت احکام بدن طبیعی در آن عین بودن است و عین لذت است و عین توحّد و انس است. باید برای ورود به آن عالم، به خود رجوع کرد و برای رجوع به خود نیازمند خلوتی هستیم تا با خود روبرو شویم و آنگاه که با خود روبرو شدیم سوال از من کیستم که روی دهد، تصدیق خواهی کرد برتر از آنچه که به آن تن دادهام،
مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک / چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم
باید به پرسش این خلوت صادقانه جواب داد که نمیتوانی خودی باشی جدای از حقیقتی عالی تر و برتر که عین کمال و صدق و صفاست، مگر نه آن است که ناقص در ذیل کامل معنادار میباشد؟ و مگر نه آن است که نقص با کمال جبران میشود؟ و اگر کمالی مطرح شود که در عین کمالیت نقصی در آن راه ندارد، قطعا مطلوب خواهد بود و انسان ذاتاً کمالطلب است. سخن زیاد است و حرف ها در میان و آینده در انتظار رجبیون است... «این الرجبیون»!!
والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته
باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتاً آنچه را که از ماه رجب به مشامِ دلتان رسیده است، از همان نوعی از احساس روحانی است که روح روایات ما بدان اشاره دارد. معلوم نیست چه سرّی در گشودگیِ ماه رجب است که گویا هرکس به جایی رسیده است، از نسیمی بوده است که ماه رجب بر قلب او تابانده و از عالیترین هوشیاریها بهرهمندش کرده است. و این درستْ همان نسیمی است که ما را به گفته شما از سکرات نیهیلیسم به بهشت حضور در نزد خود حاضر میکند تا در وسعت بیکرانه خود عرشی که فوق ملکوت است و دارای جامعیت خاص میباشد؛ تجربه کنیم. اینجا است که معنی سخن خدا را مییابیم که فرمود: «ماه رجب، ماه من است» و این همان جامعیت شب قدر است که آرامآرام با «ماه شعبان» که نور تعیّن نبیّ را به ظهور میآورد و «ماه رمضان» که ناس را در جلوه الهیشان به کثرت و تعیّن ظاهر میکند، شکل میگیرد. مگر نه آن است که جامعیت شب قدر در دلِ سالی که پس از آن پیش میآید، در جلوات مختلف خود را مینمایاند؟!
گفتید: «توحید ماه رجب، نسیمِ دشتزار حقیقت را در مقابل انسان میگشاید تا انسان از سکرات بیهویتی خود را آزاد کند.» و این قصه بشر امروز است که از دست خودش کلافه شده است و خداوند با سفره گسترده ماه رجب او را به خود میآورد تا نهتنها خودِ گمشده خود را بیابد، بلکه خدایی را که نیز گم کرده است، با دعاهای ماه رجب پیدا کند. و این همه حرف بنده برای معتکفین عزیز است که متوجه باشند خدای خود را گم کردهاند، آری! خدایِ دیروز، خدایِ امروز نیست، به دنبالِ خدای دیروزگشتن، سرگردانی است. پس خدای خود را گم کردهایم و به گفته جناب مولوی: «هر روز مرا تازه خدای دگری هست» و میتوان او را با اشاراتی که مولایمان حضرت علی«علیهالسلام» در دعای مخصوص ماه رجب به او کرده است، پیدایش نمود. دعایی که در ابتدای آن میخوانیم: «اَللّهُمَّ يا ذَاالْمِنَنِ السّابِغَةِ وَالاْلاَّءِ الْو ازِعَةِ والرَّحْمَةِ الْو اسِعَةِ وَالْقُدْرَةِ الْجامِعَةِ...». موفق باشید
سلام به استاد محترم: با تبریک به جهت حلول ماه مبارک رجب و آرزوی توفیق جنابعالی در این ماه، حقیقتش احساس میکنم باید با روحیهای بهتر از روحیههای قبلی وارد این ماه عزیز بشوم. چون از یک طرف احساس میکنم در دنیا خبرهایی است که در این ماه رجب میتوان به توفیقات بیشتری دست پیدا کرد ولی از طرف دیگر نمیدانم چه کار کنم؟ فقط میدانم گویا خبری هست. پیش خود گفتم شاید این موضوع را با شما در میان بگذارم به امید آنکه راهی گشوده شود. با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمدلله و به لطف الهی متوجه امر مهمی شدهاید. آری! به همان معنایی که جناب مولوی میفرماید: «بیزارم از آن کهنه خدایی که تو داری / هر روز مرا تازه خدای دگری هست»، باید از خود پرسید خدای بعد از اغتشاشات اخیر در نسبتی که باید با خود و با خدا و با انقلاب اسلامی داشته باشیم، کدام خدا است؟ اینجا است که باید نظر به انوار و جلوات خدایی داشت که به زیباترین شکل به میدان آمد و حیله دشمنان انقلاب را که به بهانههای پوچ خواستند ضربه اساسی بزنند، خنثی کرد و ما در این ماه مبارک رجب با انگیزه رجوع به شأن خدای این زمانه میتوانیم ماه رجب خود را آباد و آبادتر کنیم و در همین رابطه متن سخنانی که اخیراً عرض شده است تحت عنوان «ماه رجب و نظر به نیّت امروزین ما» خدمتتان ارسال میشود. موفق باشید
ماه رجب و نظر به نیّتِ امروزین ما
بسم الله الرّحمن الرّحیم
«السَّلامُ عَلَیْکَ یَا بَاقِرَ عِلْمِ النَّبِیِّینَ»
سلام و صلوات بر امامی که انسانیت را در بحرانیترین شرایطِ تاریخی مدّ نظر قرار دادند تا هرکس در هر زمانهای که هست، بیشتر به خود آید و از خودبیگانگی فاصله بگیرد، بهخصوص در تاریخی که تاریخ بحران انسانیت و بیمأوایی او میباشد. با تبریک نسبت به میلاد حضرت باقر «علیهالسلام».
1- اولین نکتهای که باید در این زمانه در ماه رجب بدان فکر کرد، انگیزه و نیّتی است که باید با ورود در این ماه در خود زنده نگه داریم و از خود بپرسیم راستی را! ما در اعمال این ماه به دنبال چه چیزی باید باشیم تا همچون حضرت زهرای مرضیه و حضرت علی مرتضی «سلاماللهعلیهما» که با عبادات خود متوجه حضور اسلام در تاریخِ پیش رو تا ظهور حضرت مهدی «عجلّاللهتعالیفرجه» شدند، به حضوری نایل شویم که افقِ در پیش رویِ امروزینمان که همان انقلاب اسلامی است، برایمان گشوده و گشودهتر گردد. در این راستا است که باید به راز عبادات طولانی حضرت زهرا و حضرت علی «علیهماالسلام» فکر کرد تا اعمال ماه رجب برای ما شیرین و شیرینتر گردد.
۲. آیا میتوان در این ماه به درک خود، ذیل اراده الهی نظر کرد، به آن صورتی که شهدا بدان نایل شدند؟ و فهمیدند چگونه باید عمل کنند تا خود را در قبضه اراده الهی به سوی حقیقت جلو و جلوتر ببرند؟
۳. رسول خدا «صلواتاللهعلیهوآله» فرمودند: ماه رجب، ماه استغفار و ماه من است و نیز فرمودند: ماه رجب، «رجبُ الأصب» است یعنی ماه جاریشدن رحمت خداوند. آیا توانستهایم با معناکردنِ استغفار در این ماه، خود را در معرض و در فضای رحمت الهی قرار دهیم؟ رحمتی که ما را فرا گیرد و با امیدواری نسبت به آیندهای که با انقلاب اسلامی در پیش داریم از هرگونه پوچی و افسردگی برهاند؟ [1]
۴. به ما فرمودهاند در این ماه ذکر «اَستَغفِرُاللهَ وَ اَسئَلُهُ التَوبَهَ» را زیاد تکرار کنیم بدین معنا که از یک طرف از حضرت پروردگار درخواست داریم که با نور غفران خود، موانع رجوع به خودش را در ما برطرف نماید و از طرف دیگر از او رجوعش به جان خودمان را طلب میکنیم تا مطابق شأن این زمانه، به ما نظر کند و جان و قلب ما متوجه حقیقت این زمانه در آینههایی شود که به ظهور آمدهاند، به همان معنایی که فرمود: «كُلَّ يَوْمٍ هُوَ في شَأْنٍ»(الرّحمن/29). خدا را در شأنِ توجه به ما در این حوادث بیابیم.
۵. آیا درک مشروعیت نظام اسلامی با فهم معنای انسان که بنا دارد از تاریخ سکولاریته خارج شود، همان درک رجوع خداوند به بشریت در این زمانه نیست تا استغفارهای ما معنای حقیقی خود را به خود بگیرد؟ از او تقاضا میکنیم تا هر مانعی که موجب میگردد حقیقت این انقلاب را درک نکنیم و در نتیجه یا گرفتار غربزدگان شویم و یا سرگردانِ متحجّرین، از ما برطرف کند.
۶. رعایت آداب ماه رجب میتواند عامل رسیدن به شعوری باشد، ماورای علمهای آموختنی، یعنی رسیدن به شعور و علوم لدنی و علم حضوری، با رجوع به ادعیه، بهخصوص ادعیه ماه رجب. لذا همواره باید در درون ادعیه این ماه منتظر شعور و فهمی باشیم که ما را از جهان غربزدگی به جهانی وارد کند که انقلاب اسلامی بدان اشارت دارد و میتواند مشکلات امروزین و فردای ما را در درون خود مرتفع نماید. این است مرز دیانت واقعی و بیدینیِ پنهان.
۷. آری! ماه رجب، ماه زندهنگهداشتنِ دینداری واقعی است تا گرفتار دینداریِ تکراری و فرسوده نباشیم و لذا از یک طرف نسبت به خودبینی خود استغفار میکنیم و در ادامه از طرف دیگر با ذکر «وَ اَتُوبُ اِلَیْهِ» رجوع او را نسبت به خود طلب میکنیم تا ما را به دامان گشوده خود راه دهد، برای درک راستی و درستی که پس از آن استغفار برای انسان پیش میآید. در دل رجوع او به ما است که همچون حضرت حق، انسانیت انسانها را پاس میداریم، و اگر در این زمانه با دلسوزی لازم و گشودگی نسبت به انسانیت انسانها به خوبی حاضر باشیم، بهرهای که باید از ماه رجب ببریم، نصیب ما خواهد شد، إنشاءالله.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
https://eitaa.com/matalebevijeh/12739
[1] - رهبر معظم انقلاب اخیراً در سخنان خود با مداحان تأکید فرمودند: « آن چیزی که ملت را نگه میدارد «امید» است و «وحدت».(22دیماه)
سلام: من همانی هستم که سوال ۳۴۲۱۸ رو پرسیدم . استاد ابهام بنده زیاد برطرف نشد. از یه طرف من باید دین رو کامل بفهمم تا به رسالت خودم عمل کنم. از طرفی دیگر فکر نمی کنم دروس حوزه این توانایی رو داشته باشند. بر عکس دروس حوزه، وقتی به سخنرانی های جناب عالی و استاد رائفی پور و پناهیان رجوع می کنم، دین واقعی رو پیدا می کنم. منظورم این است که مرادم نزد شما و دیگر اساتید هست نه دروس حوزه. از طرف دیگر فرمودید به مبانی قرآنی و روایی مسلط بشوم. چه طور این ممکن میسر میشه؟ با دروس حوزه؟ گمان نمی کنم. با شاگردی کردن نزد اساتید بزرگ؟ اساتید بزرگ از کجا پیدا کنم؟ مسئله دیگر مدل سیر مطالعاتی سایت شما است. اساتید معمولا مطرح می کنند که برای قوی شدن مبانی دینی اول باید اعتقادات رو یاد گرفت بعد تاریخ اسلام و بعد نوبت به تفسیر و فلسفه و عرفان می رسد. حال چرا سایت شما این گونه نیست؟ چرا از عرفان و تفسیر شروع شده است؟ چه طور خودم را ذیل رهبری و امام تعریف کنم؟ برای فهمیدن عمیق امام و رهبری مجبور می شوم دوباره به سخنرانی های جناب عالی و استاد رائفی پور و پناهیان رجوع کنم. عجب تناقض جالبی. باز بر می گردم سر خانه اول
باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید مبنای فکری امثال بنده و عزیزانی که نام بردید همه با اُنس با حوزههای علمیه و با روشی که در آنجا جاری است؛ حاضر بودهایم. لذا اگر ذهن و فکر خود را بتوانید در درون همان روش حوزوی و موضوعاتی که در آن جا مطرح است، پرورش دهید در ادامه، راهی بهتر و با نقصی کمتر کار را جلو میبرید. آری! در کنار حوزه، کاری مثل سیر مطالعاتی که از معرفت نفس شروع میشود، موجب قوت عقاید انسان میگردد و چنانچه بخواهید با قرآن مأنوس شوید، با حاضربودن در روش حوزوی حتماً بهتر میتوانید با قرآن مرتبط گردید. موفق باشید
سلام استاد گرامی: در مورد حضرت زهرا «سلاماللهعلیها» بسیار شنیدهایم ولی همیشه برای بنده این سوال هست که واقعاً چرا خداوند به آن حضرت آن طور که شایسته شأن آن حضرت باشد، کمک نکردند؟ به طوری که گویا دشمنان آن حضرت پیروز شدند.
باسمه تعالی: سلام علیکم: اتفاقاً به نکته بسیار دقیقی اشاره میکنید بخصوص که در قرآن هم داریم: «وَ لِلهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنينَ» و از این جهت هرگز نباید حضور تاریخی حضرت زهرا «سلاماللهعلیها» را طوری گزارش داد که از حضور حماسی و انقلابی و تاریخیِ آن حضرت غافل شود. اخیراً عرایضی تحت عنوان «نظر به حضور تاریخی حضرت زهرا «سلاماللهعلیها» در خطبه فدکیه» شده است که ذیلاً متن آن گفتار و لینک صوت آن تقدیم میشود. موفق باشید
* نظر به حضور تاریخی حضرت زهرا «سلاماللهعلیها» در خطبه فدکیه
بسم الله الرّحمن الرّحیم
«اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یَا مُمْتَحَنَةُ امْتَحَنَکِ الَّذِی خَلَقَکِ قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَکِ»
* درک ظرفیت تاریخی و هنر حضرت زهرا«سلاماللهعلیها»
۱. از حضور حضرت زهرا «سلاماللهعلیها» در مسجد مدینه و طرح آن خطبه با آن محتوای خاص، متوجه میشویم چگونه حضرت متوجه ظرفیت تاریخی شدهاند که با اسلام شروع شده و جریان سقیفهساز از آن غفلت داشت. درک ظرفیت تاریخی، هنر بزرگ اولیاء الهی است که متوجه میشوند شرایطی پیش آمده تا بگویند «آنچه را باید بگویند». مهم نیست که بسیاری نشنیدند، ولی بالاخره آنچه باید گفته میشد، گفته شد.
*تاریخی توحیدی و انتظار حقیقی در وارستگی انسان
۲. درک تاریخی که با اسلام و توحیدِ خاص اسلامی شروع شود، انسان را منتظر گشایشهایی نسبت به خود و دیگران میکند و این است معنی وعده رسول خدا «صلواتاللهعلیهوآله» که به زهرای مرضیه «سلاماللهعلیها» خبر دادند: «مهدی امت، از ما است». و در جای دیگر میفرمایند: «الْمَهْدِیُّ مِنْ عِتْرَتِی، مِنْ ولد فَاطِمَة؛»
*چرا باید به آینده انقلاب اسلامی امیدوار بود؟
۳. اگر حضرت زهرا «سلاماللهعلیها» در آخرین کلمات خود در آن خطبه فرمودند: «فَاعْمَلُوا إنَّا عَامِلُونَ وَ انتَظِرُوا إنَّا مُنتَظِرُونَ» شما انجام دهید آنچه را میتوانید انجام دهید، ما نیز آنچه را میتوانیم انجام میدهیم، شما منتظر باشید، ما نیز منتظر خواهیم بود. با این جمله خواستند آنان را متوجه نگاه خود به آینده تاریخی کنند که با اسلام پیش آمد و پس از آن کلمات، اشاره به وعده خداوند کردند که فرموده است: «وَ سَيَعْلَمُ الَّذينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُون» (شعراء/227) بدین معنا که مقابله هر جریان با مسیری که با اسلام شروع شده است، به شکست و ناکامی میانجامد و این است راز امیدواری ما به آیندهای که با انقلاب اسلامی شروع شده، هرچند استکبار با تمام قدرت مقابل آن ایستاده.
*باز نظر به سیره حضرت زهرا «سلاماللهعلیها» و گفتگو از اسلام در قالب انقلاب اسلامی
۴. در این زمانه این مائیم که باز باید به حضرت زهرای مرضیه «سلاماللهعلیها» رجوع نماییم و به گفتگویِ آن حضرت در مسجد مدینه و توجهدادن به تاریخی که دیروز، با اسلام در مقابل جاهلیت گذشته شروع شد توجه کنیم و امروز در همان راستا در مقابل جاهلیت مدرن به تاریخی نظر داشته باشیم که اگر هزاران مانع در مقابل خود دارد، ولی به جهت حقّانیت این تاریخ یعنی انقلاب اسلامی، هرگز امید در ما نمیمیرد زیرا بالاخره: «إِنَّ الْباطِلَ كانَ زَهُوقاً».
*مطالبهگری و اعتراض، آری، ولی اغتشاش و براندازی، نه!
۵. اگر آقای سلیمان کتانی نام کتاب خود را «فاطمه زهرا، زهی در نیام» گذاردند، خواستند بفرمایند حضور فاطمه «سلاماللهعلیها» یعنی اعتراض بر هر انحرافی که جامعه را از اصالتهایش جدا میکند. اعتراضی در بستر گفتگو و تبیین و نقدی متفکرانه و عالمانه و تذکر به افقی که با اسلام پیش آمده است. این اعتراض غیر از اغتشاشات بیریشهای است که جریان براندازِ آمریکایی- اسرائیلی در عین بیریشهگی، بدان دامن میزند و خود را گرفتار انواع ناکامیها و افسردگیها میکند.
*غفلت از حضرت زهرا «سلاماللهعلیها» و تحجّرِ وهّابیگری
۶. با سقیفه راه آیندهای که اسلام میتوانست بپیماید، گم شد و حضرت زهرا «سلاماللهعلیها» در خطبه خود متذکر آینده و تاریخی شدند که با اسلام پیش میآید وگرنه بدون تذکرات حضرت زهرا «سلاماللهعلیها» میتوان همچنان در تاریخ جاهلیت بود و در عین حال به ظاهر عبادات اسلامی مشغول گشت.
*غفلت از «غدیر» و نفیِ «دیگری»
۷. در غدیر، سیاست و حاکمیت نظر به وجود متعالی انسان دارد، تا انسانها هر کدام به حکم «الْمُؤمن مِرآتُ الْمُؤمن» آینه دیگری شوند و با غفلت از غدیر یعنی با غفلت از وسعت انسانی که امام علی «علیهالسلام» میتواندآینه انسانیت او باشد، روحیه نفی دیگری و روحیه تکفیری جایگزین آن شد، روحیهای که هیچ فهمی از دین جز فهم محدود خود را نمیپذیرد.
*مقابله با جاهلیت دوران و پذیرفتن هزینههای آن
۸. حضرت زهرا «سلاماللهعلیها» با درک عظمت اسلام و نحوه ادامه آن با انسانی معصوم، متوجه شدند از مأموریت تاریخی خود نباید غافل شد هرچند مقابله با جاهلیت دوران، چه در امروز و چه در دیروز بیهزینه نیست، مأموریتی که در این روزها بسیجیان و نیروهای انتظامی با درک هزینه از دستدادن جان، آن را به جان خریدند و خدا میداند به خوبی میدانستند با مادرِ معنویشان حضرت زهرای مرضیه «سلاماللهعلیها» محشور میشوند و این را چون قبل از شهادتشان درک کرده بودند این اندازه نسبت به شهادت بیقرار بودند. گواه ما، مادران و همسران شهدای امنیت است.
*درک تاریخ توحیدی و تأکید بر «مقاومت»
۹. مشکل جریان سقیفهسازان، همان بیتاریخی است و گرفتاری در اکنونزدگیِ دوران جاهلیت و غفلت از تاریخی که با اسلام شروع شده بود، امری که حضرت زهرا«سلاماللهعلیها» متذکر آن بودند. همانند جریان اغتشاشگر این دوران که در دل تاریخی که با انقلاب اسلامی پیش آمده تا انسان را معنا ببخشد، حاضر نیست و همانطور که زهرای مرضیه و حضرت علی «علیهماالسلام» در مقابل آن جریان کوتاه نیامدند، انقلاب اسلامی بر تأکید بر وجه الهی و فطری انسانیِ انسانها در مقابل این جریان کوتاه نخواهند آمد.
*مشکلاتی که امکان عبور از آن بود
۱۰. با غفلت از تذکرات حضرت زهرا «سلاماللهعلیها» و توجه به افقی که با اسلام پیش آمده بود، جامعه آن روز مسلمانان با اموری روبهرو شد که امکان آن را داشت تا با آن مشکلات روبهرو نشود، امری که بحمدلله جامعه تشیع امروزین با بصیرت لازم متذکر آن شد و در همه مراحل انقلاب اسلامی در مقابل فشارهای بیرونی و سقیفهسازانِ درونی ایستادگی و مقاومت کرد. باشد که به حکم «بَشِّرِ الصّابرین» نتایج صبر و مقاومت خود را در افول استکبار جهانی نظاره کند.
إنشاءالله. به امید آیندهای که مردم ما پاداش «صبر» و «مقاومت» خود را به بهترین نحو بچشند.
«والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته»
https://eitaa.com/matalebevijeh/12429
سلام: میخواسم بدونم چرا خدا در قران میفرمایند که قوم بنی اسرائیل رو برگزیدم از میان جهانیان؟ در حالی که اینهمه بهونه آوردن و آنقدر پیامبران ما رو اذیت کردن و قوم خوبی نبودند که حتی خود این آیه برای خودشون هم باعث غرور میشه که میگن خدا ما رو برگزیده و برتر از جهانیان قرار داده.
باسمه تعالی: سلام علیکم: از آن جهت که آنها در شرایط خود فرزندان جناب یعقوب بودند و تنها جریان توحیدی در زمانه حاکمیت فرعونیان هستند؛ قابل توجه میباشند. مشکل، مربوط به ضعفهایی بود که بعداً گرفتار آن شدند و شأن خود را پاس نداشتند. موفق باشید
سلام و رحمت خدا بر شما: برداشتم از دنبال کردن مباحث مربوط به انقلاب اسلامی و امام خمینی را در نکات زیر خلاصه کرده ام، ممنون میشوم ایرادات و نکات تکمیلی را بفرمایید: بسم الله الرحمن الرحیم ۱. انقلاب اسلامی تجلی اراده خدا در این تاریخ است. ۲. خداوند عین هستی است و از هستی، هستی صادر می شود. ۳. خداوند در قید زمان و مکان نیست. انقلاب اسلامی نیز، مرزهای زمان و مکان را درنوردیده است. ۴. انقلاب اسلامی مسیری است که از غدیر، بلکه از بعثت، آغاز گشته و به ظهور منتهی می شود. ۵. قبل از تجلی اسمی از اسماء الله، انسان مسوولیتی نسبت به آن ندارد و مخاطب آن اسم نیست، اما پس از ظهور آن اسم، انسان با اختیار و انتخاب خویش، آیینه ای از این اسم میشود. خواه مکدر باشد و نور را پس زند، خواه صیقلی باشد و همه نور را یکجا از آن خود کند. ۶. انقلاب اسلامی به حکم «هو الاول و والاخر»، ازلی و ابدی است. شاید منظور سید شهیدان اهل قلم، از «کرانه وجود» نیز همین باشد که «ای شهید ، ای آنکه بر کرانه ابدی و ازلی وجود برنشسته ای. دستی بر آر و ما قبرستان نشینان عادات سخیف را نیز از این منجلاب بیرون کش.» ۷. شهدا با درک این چنین ، مرزهای زمان و مکان را در نوردیده و از یک سو با شهدای صدر اسلام، و از دیگر سو با شهدای وقت ظهور، بل؛ رجعت، احساس یگانگی کرده اند. ۸. انقلاب اسلامی مثل هر امر وجودی و مجرد دیگری، هر ماهیت و وجودی را که جز جنس خود (وجود) نیست، پس میزند. شهید دیالمه میفرمایند: «هر از گاهی انقلاب موجی میزند و زباله هایش را بیرون می اندازد.» ۹. مسوولیت و نقش تاریخی هر فردی، بنابر تقدیر الهی در آن تاریخ، رقم میخورد. قبل از بعثت، مسوولیت ابوطالب ها، با بعد از آن تفاوت داشت و نیز مسولیت و نقش عمارها، قبل و بعد غدیر، و نیز مسولیت و نقش عباس بن علی ها، قبل و بعد از کربلا، و نیز مسولیت و نقش مطهری ها و سلیمانی ها، قبل و بعد از انقلاب... و این تجلی های پی در پی و نقش های به ظاهر متفاوت، اما در باطن، یگانه را بروز میدهد. «جلوه کند نگار من، تازه به تازه، نو به نو / دل برد از دیار من، تازه به تازه، نو به نو» ۱۰. آنگاه که اسم مرید خداوند به صحنه می آید، آزادی و اختیار انسان نیز، ذیل این اسم، تجلی میابد. به عبارتی خداوند، تقدیر انسانها را به دست خود انسانها رقم میزند. در بستر ظهور تقدیری جامعتر، یا همان اجتماع. «ان الله لایغیرما بقوم حتی لا یغیر ما بانفسهم» ۱۱. هر سیر توحیدی نیاز به زعیمی دارد، که در سفر از خلق بسوی خلق با حق، آنهایی را که عزم سفر دارند، با وِلایت و وَلایت، تا سرچشمه خورشید برساند. من به سرچشمه خورشید، نه خود بردم راه ذره ای بودم و مهر تو مرا بالا برد و حضرت روح الله در چنین زمانه ای، زعیم امتی است که روح خدا را در او دیدند و با او بسوی «الله»، رهسپار گشتند. ۱۲. هر حرکت توحیدی ظاهری دارد و باطنی، «هو الظاهر و والباطن». واگر علمدار اسم ظاهر انقلاب اسلامی، حضرت روح الله هست، علمدار اسم باطن آن، مقام معظم رهبری است. که او مامور به تنزیل بود و این مامور به تاویل. ۱۳. هنگامه طلوع، وقت تفکری انتزاعی درباره نور نیست. فقط باید خاموش بود و ناظر. ناظری که نور را محیط بر خود میبیند، با آن متحد گشته و یکی میشود. دیگر نه نور بر او سبقت دارد و نه او بر نور. این نسبتی است که شهدا با انقلاب اسلامی یافته اند. شهدا با انقلاب، تعریف می شوند و انقلاب با شهدا. دوئیت و بینونیتی در کار نیست. ۱۴. نسبت شهدا با امام و رهبری، دلدادگی است. اما نه یک دل و یک دلبر. بلکه از هر دو سو چنان جذبه ای به یکدیگر دارند، که از هر ولیجه ای در این راه دل میکنند. اگر تنها وصیت شهدا، تنها نگذاشتن امام و رهبری است، آرزوی امام نیز، چنین است: «خدایا مرا با بسیجیانم محشور گردان» و این معجزه انقلاب اسلامی است.: ظهور عشق در زمانه ای که همه چیز هست، جز عشق. ۱۵. و اینک ماییم و انقلاب اسلامی و شهدا: اگر نسبتمان استدلال و بحث و اغنا باشد، در تاریکستان خویش، فرو میمانیم. و اگر ناطر خلوت شهدا و انقلاب و دلدادگی آنها با زعیم دوران باشیم، خویش را فانی در این سیر میابیم. من خس بی سرو پایم که به سیل افتادم او که میرفت، مرا هم به دل دریا برد. والسلام علی من اتبع الهدی
باسمه تعالی: سلام علیکم: نظر به تکتک نکاتی که فرمودهاید، کار مشکلی است. ولی بحمدلله متوجه نکات خوبی شدهاید و چه خوب است که کاربران محترم نسبت به نکاتی که مطرح شده توجه لازم را بنمایند. موفق باشید
با سلام خدمت شما استاد بزرگوار: آیا درست است که بگوییم انسان ذاتا شنوا و بیناست؟ با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به اینکه نفس ناطقه، همان ذات انسان است و قوه بینایی و شنوایی مربوط به نفس ناطقه است، آری! میتوان گفت که انسان در ذات خود شنوا و بینا است و به همین جهت حتی اگر چشم یا گوش او از بین برود با پیوند چشم و گوش دیگر باز آن قوهها به صحنه میایند و در همان گوش و چشم جدید عمل میکنند. موفق باشید
با عرض سلام خدمت استاد بزرگوار: استاد طاهرزاده ی عزیز اینجانب صوت دو جلسه ی آزادی و مردم جنابعالی را گوش دادم و به نظرم رسید استاد طاهرزاده جلسه ی دوم خلاف جلسه ی اول به آزادی فکر نمی کردند و هرچه می گفتند هرچه بود غیر از آزادی. به نظر می رسد سخن گفتن از آزادی، این فرزند دنیای مدرن نیازمند جسارتی است همانطوری که زمانی که از علم سخن می گوییم علمی که به هرحال تصرف طبیعت است. به نظر می رسد شما از آزادی پریدید و اصلا آزادی فرصتی بروز پیدا نکرد. در شوروی جز به تکنولوژی و ایدئولوژی و سیاست به چیزی اعتنا نشد و با این توجه گزینشی و بی اعتنایی به روح و تفکر، نظام بلشویکی از درون تهی و مستعد فروپاشی شد. همان طور که شما در جلسه ی اول اشاره کردید اگر به نسبت آزادی و مردم توجه نشود آینده ی انقلاب در خطر است و اگر منصف باشیم در علم نمی توانیم گزینش کنیم یعنی شرکت دانش بنیانی که جهادی در حال کار است در نهایت یک طرف آن آلودگی محیط زیست است اما راهی جز دانش بنیانی ما نداریم در نسبت با آزادی هم نمی توان گزینش کرد و باید جسارت رو به رو شدن با آزادی را داشت نمی توان آزادی را گزینش کرد یا تقلیل داد یا جنبه هایی از آن را نادیده گرفت به نظر می رسید بعضی جاها شما آزادی را با عرفان تفسیر می کردید و به دشت کربلا می زدید. کربلا ارزشمند است اما در قصه ی آزادی آیا شما جسارت این را دارید که کربلایی عمل کنید و آزادی را بپذیرید؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: اتفاقاً در جلسه دوم معنایی از آزادی در نگاه آقای دکتر داوری به میان آمد به آن معنا که آزادی با پیروی از میل و هوس متفاوت است و مربوط به انسانهایی است که بنای حضور در راهی را دارند که در پیش است. از این جهت نکته زیر که برگرفته از نگاه جناب آقای دکتر داوری است خدمتتان ارسال میشود. موفق باشید
مشکل اینجا است که کمتر متوجه هستیم اصل و آغاز توانایی، نخواستن است. آن کس که محکوم امیال سرگردان خود میباشد نباید پیروی از امیالی که نمیتواند آنها را نخواهد، آزادی بگذارد، در حالیکه به «بودنِ» اصیل خود نظر ندارد تا به چشماندازهایی نظر کند که او را در نخواستنهایش توانا کرده است. معلوم است آنهایی که آزادی را پیروی از امیال خود پنداشتهاند، اهل راهپیمودن نیستند و مردمیبودن نظام اسلامی به معنای مانع نبودن آن نظام است در مقابل مردمی که اهل راه و اهل راه پیمودن هستند، این است آن فرهنگی که باید در بستر آزادی آن را بزرگداشت و مورد توجه قرار داد تا انسانها به «بودنِ» اصیل خود نظر کنند. آیا ما نباید سخنگوی تاریخی باشیم که آزادی انسان را به این معنا مدّ نظر آورده و منتقد موانع حضور این نوع از آزادی باشیم؟ اگر سخنگوی تاریخی نیستیم که آزادی انسان را به معنای ظهور امکاناتی که او مدّ نظر دارد، محترم میشماریم، در هیچ کجای این عالم نیستیم.
سلام: اگر حقیقتش را بخواهیم ما به تک تک انبیایی که حتی ندیدیمشان، به تک تک مبارزان تاریخ آدمی، به تک تک شهیدانی که در جنگ های گوناگون علیه باطل کشته شدند، به تک تک کسانی که برای استقرار حق و حرف خدا شکنجه های زجرآور شدند و به کلی افراد دیگری که به ذهن من نمی رسد مدیون هستیم و باید ادای دین کنیم تا پیش برویم این را که در کنار حق الناس های زندگی ام بویژه نسبت به خانواده ام فکر می کنم می بینم من با این حال نه تنها هرگز امکان ندارد پیش بروم، بلکه وحشتم گاهی می گیرد که آیا امکان امان از عذاب هم ممکن می شود برای من؟ من حتی برای خانواده ام هم نمی توانم جبران کنم هرگز؛ و این داغ سنگینی است روی دلم شاید تا همیشه؛ بعد مدیونی ام نسبت به این همه آدم را در طول تاریخ چه کنم؟ واقعا فکر که کنیم وحشت دارد اگر خدا جبران کند خب زورش می رسد؛ اما اگر جبران نکند چه کنم؟ حتی فکرش هم میخکوبم می کند سرجایم، عینش که بماند.... یعنی خدا اینهمه سلسله آدم را می شود همه شان را از من راضی کند؟! حالا چه باید کرد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ما در حضور خدا در واقع در کنار همه انبیاء و اولیاء خواهیم بود و به حکم آنکه فرمود: «إِنَّ الْحَسَنَاتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئَاتِ» انجام اعمال نیک، گناهان را از میان میبرد و اینجا است که انسان با رعایت حقالناس و حقالله، در حدّ توان خود عملاً خود را در کنار حضرت حق مییابد. موفق باشید
سلام: آیا امام زمان انسان کامل است؟ سوال دوم آیا رهبری هم انسان کامل است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: انسان کامل به معنی واقعی آن فقط انسانهای معصوم میباشند که در کمال انسانی هیچ نقصی برای آنها نیست، بقیه بزرگان دین به اندازهای که ذیل شخصیت آنها قرار میگیرند از بهرههای کمال برخوردار خواهند بود. موفق باشید
با عرض سلام و احترام خدمت استاد بزرگوار: ان شاءلله که شهد شیرین طاعت و عبادت در ماه مبارک رمضان برجانتان بیش از پیش نشسته باشه، سوالی از خدمتتون دارم ممنون میشم بنده رو راهنمایی کنید که از این حال بد و سردرگمی نجات پیدا کنم. بنده به لطف خدا ۲۲ سال دارم از سن۱۶ سالگی باز هم به لطف خدا در مسیری قرار داده شدم و تونستم ۳ سال حساس نوجوانیم رو در مدرسه ای مذهبی با مدیر و معلمانی دلسوز بگذرانم، در این سه سال از همنشینی با این خوبان خصوصاً در سال آخر دبیرستانم از لحاظ معنوی بسیار بسیار حال خوش و سبکی داشتم، ارتباط با شهدا، امام زمان، نماز شب، مطالعه ی کامل کتب مذهبی مثل نهج البلاغه، نهج الفصاحه، مطالعه ی عالی دروس مدرسه از الطاف ویژه ی خداوند به بنده بود و طی همین حال خوب عهدی که با خدا بستم که در رشته ای قبول شوم که واقعا مفید باشم و بتوانم تمام تلاشم را در خدمت به خلق او و امام زمان (عج) انجام دهم مشوق عالی من در این مسیر بود، به لطف خدا با تمام سختی ها و مشقتی که در زندگی شخصی و تحصیلی ام داشتم توانستم در رشته ی مشاوره دانشگاه فرهنگیان قبول شوم، در ابتدای ورود به دانشگاه همچنان این حال خوب و این امید و تلاش همراهم بود اما بعد از گذشت مدت کمی با گذراندن اوقات در خوابگاه دانشجویی در اتاق های ۱۰ نفره با افراد متفاوت و اهمال کاری و غفلت خودم بسیاری از این حال خوب را از دست دادم، نه توانایی حفظ مطالب دارم نه حتی انگیزه ای برای حرکت در مسیر، هدف همچنان هست اما من تغییر کردم نمیدانم علت دقیقش چیست ولی هرچه که هست شرایط جدید اصلا خوب نیست. نه قرائت قرآن و نمازش مثل قبل است نه دیگر مثل گذشته مطالعه ی کتب دینی دارم، حتی از لحاظ درسی نیز بسیاار افت کرده ام، حافظه ام ضعیف شده، دوره ی حفظ قرآن که روزی آرزویم بود را شرکت کردم اما نیمه رها کردم، شوق درس خواندن ندارم وقتی هم سراغ کتاب های درسی ام می روم نمیتوانم مطالب را حفظ کنم و همان مطالبی هم که از رو خواندم فراموش میکنم، دیگر آن شوق نماز شب را ندارم ولی برای رهایی از عذاب وجدان همراه نماز صبح قضای ۳ رکعتش را میخوانم آن هم با عجله، سعی میکنم دوره های معرفتی مثل تبیین منظومه ی فکری رهبری را شرکت کنم اما باز هم در وسط راه ادامه نمیدهم، برنامه ریزی برای انجام کار های روزمره که انجام میدهم به برنامه اصلا عمل نمیکنم، حال خوشی ندارم هدفی که داشتم کمرنگ شده و اینکه زیر قولم با خدا بزنم اشکم را در می آورد با اینکه جلسات مشاوره برنامه ریزی و تقویت انگیزه و اراده را شرکت کردم اما با این لالایی ها خودم خواب نمیروم، از اینجا رانده و از آنجا مانده شده ام، اگر نسخه ای برای این حال دارید از جوانی که سردرگم شده دریغ نفرمایید. 🙏😓
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید بالاخره برای حضور در مرتبه معرفتیِ بیشتر، باید معلوم گردد معارف قبلی را باید رشد داد تا اعمال ما با نشاط بیشتر و مطابق معارف عمیقتر شکل بگیرد و از این جهت حالتی که پیش آمده حالت بدی نیست تا به حکم: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا آمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَالْكِتَابِ الَّذِي نَزَّلَ عَلَىٰ رَسُولِهِ » خود را با حضور در معارف عمیقتر بازخوانی کنید. توصیه بنده رجوع به مباحث «معرفت نفس» از یکطرف و حضور در تاریخ انقلاب اسلامی به عنوان سرباز این انقلاب از طرف دیگر میباشد. موفق باشید
سلام: با توجه به بحث حهانی میان دو جهان بصورت کوتاه علت پیروز شدن انقلاب اسلامی در مقایسه با دیگر انقلاب ها مثل الجزایر و کوبا و... چیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: انقلاب اسلامی در بستر تاریخی ماورای تاریخ مدرن که نه بیرون از آن تاریخ است و نه عین آن تاریخ به ظهور آمده است تا توحید را در جهان جدید به ظهور آورد. در حالیکه انقلابهای مذکور در همان بستر غربیشدن تلاش میکردند. منتها بنا داشتند خود را از استعمار آزاد کنند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ای کاش متن بحث را مرقوم فرموده بودید، زیرا نتوانستم در اینترنت بیابم. موفق باشید
