سلام استاد: کوتاه عرض میکنم وقتی بعضی مراجعه میکنند و راهکار میخواهند برای نماز خوان کردن شخص تارک نماز، راهکار قرآنی و روایی چیست؟ خودمان چه صحبتهایی با تارک الصلوة داشته باشیم که نماز خوان شود؟ ممنون خدا حفظتون کنه
باسمه تعالی: سلام علیکم: ابتدا باید این افراد را متوجه حضور ابدیشان نمود که مباحث «معرفت نفس» چنین توانی را دارد. پیشنهاد میشود مباحث مطرح در کتابهای «جوان و انتخاب بزرگ» و «ده نکته در معرفت نفس» و «خویشتن پنهان» که همه در سایت موجود است؛ را با آنها در میان بگذارید. موفق باشید
فضای مجازی و تریبونهای نماز جمعه خیلی مردم مومن رو برای برخورد با بی حجابی و امر به معروف تهییج میکنن، به نظر شما وظیفه شرعی ما با دیدن خانم بی حجاب چیه؟ در صورتی که میدونیم امر به معروف نهایتا سی ثانیه ای براشون هیچ تاثیری نمیذاره و بعضا برخوردای بدی فرد مقابل و اطرافیانش انجام میدن؟ وظیفه ما چیه که مدیون شهدا نشیم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال باید نسبت به این نوع بیحجابی که پیش آمده است، حساس بود. و وزارت کشور در این رابطه بیانیه درستی داده است. ولی در مورد جایگاه این پدیده که مربوط به شرایط امروزی ما میباشد باید تبیین کافی انجام گیرد. در همین رابطه عرایضی در جواب سؤالهای شماره 34654 و 34827 داده شده و این امر بسیار مهمی است که معلوم شود بیحجابیِ اخیر چه نوع بیحجابی است و نگاه پدیدارشناسانه تاریخی آن را چگونه میبیند؟ و جوانانی که بدان دست میزنند، چه چیزی را دنبال میکنند؟ آنچه در این مورد باید با دقت دنبال کرد، جایگاهِ نیستانگاری این پدیده است و این غیر از آن نوع بیحجابی است که در قبل از انقلاب جهت حضور در جهان مدرن مطرح بود. موفق باشید
با سلام خدمت استاد: با توجه به متن یکی از دوستان که برای شما فرستاده بودند که از استاد ملکیان بود پس چرا مسلمانی را اختیار کنیم و یا چرا اصلا بر اعمال یک دین باقی بمانیم نه از روی شهوت مثلا آیا نمیشود بر فقه دیگر ادیان بود و یا اصلا فقه اهل سنت؟ واقعا با این طرح که شما داشتید چرا نباید دست را بست یا باز گذاشت؟ اصلا چرا باید در این امور غور کرد و فقه را کشف کرد آیا این مقدار همه چیز را به باطن بردند درست است با توجه به اینکه ظاهر در دین اسلام بر خلاف مسیحیت قدرت مند است و پیامبر ما توجه جدی داشتند و از این جهت دین ما دارای فقه شد دینی که اگر دو تا سجده بیشتر انجام بدهیم حکم به اعاده میکند!!! به نظرتان به این راحتی می شود این مقدار ظاهر را کم شمرد؟ از متن شما احساس کردم با توجه به تمرکز شما روی فلسفه یا عرفان و... کمی از ظاهر شرع روی گردان می شوید، برخی اوقات بوی مسیحی بودن اسلامتان را حس میکنم. اینقدر تلاش برای اینکه ظاهر را به باطن حوالت دادن آیا از اثرات فهم مسیحی از دین نیست؟ من از اسلام فهمیدم آنچه آقای بهجت فرمود نماز اول وقت شما رو به اوج می رساند، این چه دینی است که خم و راست شدن در زمانی مشخص ما را به حقیقت دین نزدیک می کند در اسلام راه باطن از راه ظاهر نیست؟ البته که شما موافق هستید و درست است که اصل و اساس باطن است اما آیا در اسلام خود ظاهر ذاتا محل توجه نیست ؟؟!! و کلی دقت های ریز فقهی در کلام ائمه که با نظر عرفی اصلا اهمیت ندارد آیا در منطق دین اسلام اگر مسیحی به اسلام برسد می تواند باز بر توحید دین خود بماند و اعمال آنرا انجام دهد و مثلا نماز اسلام را نخواند و...؟؟!!!
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! ظاهر دین و شریعت الهی دریچههای حضور در باطن دین است و لذا نباید از ظاهر دین عدول کرد. ولی از آن طرف نباید در ظاهر دین نیز متوقف شد. در این مورد پیشنهاد میشود حدیث ۱۲ از کتاب «چهل حدیث» حضرت امام خمینی «رضواناللهتعالیعلیه» مربوط به جایگاه تفکر مطالعه شود. موفق باشید
با سلام: استاد متاسفانه یه آسیب جدی که داره به خانواده و بچه های شهدا و ایثارگران میخوره ازسمت جامعه هست، گاه گمان میکنم حساسیت بعضیشون اونقدرزیاده ولی چون داخل اجتماع و بین مردم هستن بهشون آسیب میزنن، از آنطرف هم اگر با نشانه ای شناخته بشن یه مدل دیگه بهشون آسیب میزنن، چندین مورد به شخصه حتی توسط قشرمذهبی و طلاب در زمینه ازدواج به اینها آسیب شدید رسیده دیدم، یا بعضا اینها را بی دلیل رد کردن, یا بی احترامی و توقع زیاد داشتن، یا به دلیل عدم شناخت روحیات و ظرافت اینها مشکلات متعدد ایجاد کردن، استاد از یه طرف آسییب پذیری زیاد را میبینیم از یه طرف واقعا نمیشه فهمید راهکارها چی باید باشه، یه ذره اینطرف یا اونطرف کنی چپه میشه و انگار داری رو یه لبه راه میری. من نمیتونم اینقدر رعایت کنم و در توانم نیست واقعا مراعات میکنم مراعات میکنم بعد خسته میشم میزنم زیرپل همه چیز.
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این موارد عملاً رسالتهایی در میان است، رسالتی که از یک طرف به عهده جریانهای فرهنگی بخصوص در قسمت فرهنگی بنیاد شهید است که باید به صورتی حکیمانه با چنین مواردی برخورد کنند که به آن نوع تبعاتی که متذکر شدید، منجر نشود. و از طرف دیگر نیروهای متدیّناند که باید وظیفه خود را نسبت به خانواده شهدا و ایثارگران فراموش نکنند. موفق باشید
روز سوم و روز آخر و به تعبیری روز وداعِ اعتکاف مصادف شده است با وفات حضرت زینب (سلام الله علیها) گویا باید دستی از جنس دستی که بر قلب بانو گذاشته شد بر قلب معتکفین واقعی گذارده بشه تا صاحب قلبی صبور از جنس قلب زینبی شوند تا بتوانند وداع جانسوز رو انجام دهند و با تاسی به بانو رسالتی سنگین که همان دعوت به توحید هست را به خوبی بر دوش گیرند و با قلبی صبور از معشوق جدا شوند تا بروند که هر کدام رهبری شوند برای جاماندگان این طریق، تا آنان را نیز به این وادی عشق و عاشقی بکشانند. بر معتکف واقعی خیلی سخت است که بخواهد از حریم امن و نورانی الهی جدا بشود و حقا که صبری زینبی میطلبد برای این وداع.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است. ملاحظه میکنید ما در این صحنهها با زینبی روبهرو هستیم که نهتنها حضرت سجاد «علیهالسلام» در وصف او میفرمایند: «أنتِ بِحَمدِ الله عالِمَةٌ غَيرُ معلَّمَةٍ فَهِمَةٌ غَيرُ مُفهَّمَةٍ» شما بحمدلله عالمی هستید بدون آنکه از معلّمی تعلیم گرفته باشید و فهمی دارید بدون آنکه انسانی به شما آن فهم را داده باشد؛ بلکه آن حضرت همینکه به مدینه آمدند متوجه شدند با نور شهادتی که در نهضت اباعبدالله «علیهالسلام» پیش آمد وجدان جهان اسلام را آماده کرده است تا رسالت دیگری به عهده بگیرند و آن، حضورِ غلبه نرمافزاری بر نظام استکباریِ امویان بود[1]. لذا بعد از حضور در مدینه در راستای حرکت نرم خود، طوری در جهان اسلام حاضر شدند که درست در حساسترین مناطق یعنی در شام و در مصر که هر دو تحت تأثیر امویان بود، آنچنان نقشآفرینی کردند که ما در مصر شاهد جریان فاطمیون و علاقه شدید مردم مصر به اهل بیت «علیهمالسلام» هستیم و در شام با جریان علویون روبهرو میباشیم. حرکت نرم حضرت زينب «سلاماللهعلیها» بعد از رفتن از مدینه آنچنان عمیق و دقیق است که حتی مزار آن حضرت به طور مشخص معلوم نیست در مصر است یا در شام، و این معجزه حضور نرم است تا همه روحها و وجدانها خود را متعلّق به حضرت زینب «سلاماللهعلیها» یعنی بانویی بدانند که قهرمان نهضت کربلا است.
حال آیا این ما نیستیم که با شهادت فرزندان ناب انقلاب اسلامی از جمله حاج قاسم سلیمانی باید زینبوار وجدانهای مردممان و مردم جهان را متوجه جریانی کنیم که قاتلان بهترین انسانها در ایران بودند؟ تا از این طریق جهتگیریِ فرهنگ مدرن که همراه با کفر و خشونت است، تغییر کند؟
در بستر نهضت نرمافزاری انتقام آری! ولی خشونت نه. مانند اشعاری که در جای خود انتقام است و شمشیر تیزی هستندکه بدون خونریزی دشمن را میکُشد. به گفته مولوی که در وصف حضرت علی «علیه السلام» میگوید:
تیغ حلمت جان ما را چاک کرد آب علمت خاک ما را پاک کرد
بازگو دانم که این اسرار هوست زانک بی شمشیر کشتن کار اوست
با توجه به این امر یعنی در نسبت بین حقیقت و قدرت میتوان به کربلا فکر کرد و شب عاشورا، که از یک طرف حضرت اباعبدالله«علیهالسلام» فرمودند: همه افراد فردا شهید خواهند شد. زیرا حضرت خود را در بستر حقیقتی یافتند که شهادت آن را معنا میکرد و از طرف دیگر فردا با تمام نیرو جنگیدند و نشان دادند دارای قدرت روحی بزرگی هستند که ترس در آن راه ندارد. راستی! بین شهادتِ حتمیِ حضرت اباالفضل «علیهالسلام» که از قبل میدانستند و آنهمه دلاوری و قدرتنمایی، پیچیدهترین رازی نیست که میتواند مرز بین قدرت و خشونت را از هم جدا کند تا معلوم شود چگونه خشونت با ترس همراه است ولی قدرت، با پشتوانه حقیقت، شجاعتآفرین است؟ و راهی میشود تا وجدان جامعه برای درک حقیقت به جوش آید.
باید به این نکته فکر کرد که انتقام سخت اگر انتقامی است پایدار و موجودیتِ دشمن را نشانه میگیرد، حتماً انتقامی است که در بستر حرکتی نرم نتیجه نهایی خود را آشکار میکند تا هویت تاریخی دشمن استکباری بیمعنا گردد. مانند حرکت حضرت زهرا «سلاماللهعلیها» بهخصوص آنجایی که حضرت وصیت فرمودند مرا شبانه غسل دهید و کفن و دفن کنید. تا جریان مقابل هیچ کاری نتواند بکند، مگر آنکه ناظر آبشدن و تبخیرِ به مرورِ خود در تاریخ باشد. «امّ ابیها»بودنِ حضرت زهرای مرضیه «سلاماللهعلیها» یعنی بعد از رسول خدا «صلواتاللهعلیهوآله» نیز باید این نهضت با روحِ مادرانه آن حضرت ادامه یابد و پایدار بماند. لذا یک طرف خشونت است و جسارت به آستانه آن حضرت، و یک طرف حقیقت است و شجاعت، و این است که شیعه در ذکر مصائب آن حضرت متوجه رنجی میباشد که در مسیر بهظهورآوردنِ حقیقت در مقابل خشونت باید تحمل کرد تا معلوم شود پیروزی اصلی و انتقام سخت در حرکات نرمافزارانه نهفته است و هرکس باید در هر زمان مطابق دشمنی که در مقابل خود دارد، آن حرکت را به میان آورد.
در این مورد باز باید به حضور و نقش حضرت زینب «سلاماللهعلیها» بعد از حضور در مدینه در جهان اسلام فکر کرد و معجزه حضور نرم نسبت به وجدانهایی که پس از شهادت بیدار شدند و امکان گفتگو با آنها در راستای درک حقیقت فراهم گشت. موفق باشید
[1] - در این مورد خوب است به سخنان رهبر معظم انقلاب بعد از شهادت حاج قاسم سلیمانی و حضور میلیونی مردم در تشییع پیکر آن شهید توجه فرمایید که فرمودند: «البتّه آنچه در شهادت او اتّفاق افتاد، اوّلین سیلی سختی بود که به آمریکا زده شد و تا آن زمان، مهمترین سیلی به آمریکا همین حرکت مردمی عظیمی بود که انجام گرفت؛ بعد هم که خب برادرها یک سیلیای زدند؛ لکن سیلی سختتر عبارت است از غلبه نرمافزاری بر هیمنه پوچ استکبار که نیازمند همت جوانان انقلابی و نخبگان مؤمن ما است .
با سلام و ادب خدمت استاد عزیزم: همان طور که مستحضر هستید انسان دارای ابعاد گوناگون است. تربیت و رشد انسان در مکتب اسلام ناب مبتنی بر رشد همه ابعاد انسانی است. لذا برای تربیت یک انسان جامع اسلامی که بر مسیر صراط مستقیم حرکت کند باید برای تربیت اعتقادی، اخلاقی، علمی، جنسی، جسمی، روانی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، دفاعی و فرهنگی او برنامه ریزی کرد. بر اساس مقدمه فوق، به خصوص در دوران هجمه فکری، فرهنگی، رسانهای و جنگ اقتصادی اجانب به حریم نظام اسلامی و آلوده شدن سطح وسیعی از جوانان و نوجوانان به انحرافات گوناگون، به نظر شما در شرایط امروز، کدام یک از وجوه فوق که به صورت تفصیل در زیر آمده، در راهاندازی یک طرح تعالیبخش برای نجات جوانان و رشد آنان در سطح یک شهر باید محور باشد و نسبت بقیه انواع تربیت با آن چیست؟ ۱. تربیت اعتقادی مستقیم از طریق پاسخ به شبهات ذهنی. ۲. تربیت اخلاقی مستقیم از طریق اصلاح سبک زندگی در امثال برگزاری مجالس آل الله صلوات الله علیهم اجمعین و انس با زندگینامه شهدا. ۳. تربیت علمی از طریق ارائه آموزشهای مؤثر و مورد نیاز به همراه مهارت افزایی در خصوص کنترل خشم، ارتباط مؤثر و... ۴. تربیت جنسی و تسهیل شرایط ازدواج و همسریابی و مشاوره در این خصوص و تبیین مسئله حجاب و پوشش ۵. تربیت جسمی و آموزشها و مهارتهای لازم در نوع تغذیه و ورزش و تندرستی ۶. تربیت روانی و ارائه مشاورههای روانشناختی و خانوده ۷. تربیت سیاسی با رویکرد تقابل با جنگ روایتها، دشمنشناسی و تبیین کارآمدی انقلاب اسلامی و محور قراردادن ارشادات و مطالبات رهبر معظم انقلاب اسلامی از مردم و جوانان. ۸. تربیت اقتصادی از طریق کارآفرینی و توانمندسازی جوانان در حوزه اشتغال مبتنی بر خلاقیت و روشهای نوین. ۹. تربیت اجتماعی از طریق اصلاح شبکه روابط در امثال رسیدگی به حال محرومان، اردوهای جهادی، راهیان نور، زیارت مشهد و قم با رویکرد ارتقای مسئولیتپذیری اجتماعی. ۱۰. تربیت دفاعی و ارائه آموزشهای نظامی و دفاع شخصی و تبیین عناصر جنگ شناختی و سواد رسانهای. تربیت فرهنگی که به نوعی حاصل جمع همه موارد فوق است. سؤال فوق از بابت تنظیم ایده اولیه برای انسجامبخشی به فرایندهای هدایتی و تربیتی در سطح یک شهرستان با جمعیتی حدود ۷۰ هزار نفر است.
باسمه تعالی: سلام علیکم: خیلی خوب متوجه ابعاد تربیتی که باید انسانها متذکر آن باشند، شدهاید. حقیقتاً اکثر مواردی که میفرمایید در جای خود اولویت دارد. عمده آن است که این امور در دلِ حضور در تاریخ انقلاب اسلامی و توجه اصلی به آن، هرکدام پیش آمد را باید دنبال کنیم. با این افق که در دلِ انقلاب اسلامی است که بنا داریم وارستگیِ خود را در این ابعاد رشد دهیم و به جهانی که استکبار در حال افول است، فکر کنیم. موفق باشید
سلام وقت بخیر: کثرت انسان ها چگونه با وحدت قیامت کبری قابل جمع است؟ ممنونم
باسمه تعالی: سلام علیکم: هرکس خود را در آن جهان احساس کند، کثرتِ آنجا عین وحدت آن عالَم میباشد. از این جهت جمع کثرت و وحدت ممکن میشود. موفق باشید
سلام استاد: من معلم دینی هستم. بعضی دانش اموزان میگن اصلا کی گفته که این حرفها رو ائمه زدند؟ کی از پیش ائمه اومده؟ من با اینکه بحث علم تاریخ و حدیث رو میدونم فکر میکنم این جوابها خیلی جوابهای مناسبی نیستند. شما نظرتون چیه؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: مطالب را میتوانید به صورت استدلالی و با مخاطبقراردادنِ عقل آنها با آنها در میان بگذارید و خودشان را مخیر و مختار کنید در پذیرفتن آن مطالب و اینکه خودشان با انکار آنها و زیر پاگذاردن عقلشان، از سعادت خود محروم میشوند. بحث «معرفت نفس» شروع خوبی است بخصوص اگر به بحث «چه نیازی به نبی» است منتهی شود. موفق باشید
سلام و عرض احترام خدمت استاد بزرگوار: - سوالی که داشتم خدمت تون این هست که بنده طلبه سطح ٢ حوزهٔ علمیه خواهران هستم. و دروس معرفت النفس و فلسفی رو خارج از حوزه دنبال میکنم. استاد، بنده حس میکنم فقط در سیر نظری متوقف شدم و از جمع آوری یکسری اصطلاحات و شنیدنی ها و خواندنی ها در زمینه معرفتی و عرفانی / سلوکی فراتر نمی روم. و در سیر عملی (منازل سلوکی) شهودی بسیار ضعیف و حتی شاید صفر باشم. استاد بنده نمیدونم مشکل از کجاست که حس میکنم علمی که دنبال میکنم چه در حوزه و چه در خارج از حوزه ثمره ی چندانی ندارد و هم چنان سر گردان و تشنه هستم گویا از مرحله علم عبور نکرده ام و وارد سیر عملی نشده ام. استاد بفرمایید بنده باید چه کنم که از این سردرگمی نجات پیدا کنم؟ واقعا خسته شدم که فقط خوندم و شنیدم اما در مقام عمل وارد منازل توحیدی و سلوکی نشده ام. سطح مراقبات روزانه بنده هم در حد معمول هست. و مراقبات خاصی ندارم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال نباید از خود انتظار بیش از حدّ داشت و به خود سختگیری نمود بالاخره «المعرفة بذر المشاهده» همین معارف إنشاءالله منشأ ظهور انوار الهی میشود. موفق باشید
سلام و عرض ادب خدمت استاد گرامی: بنده سوالی هست که خیلی ذهنم درگیر کرده و حتی میشه گفت شبهه ای است که برام ایجاد شده. ما وقتی به دین اسلامی که بهمون در حال حاضر حتی از منابع صحیح معرفی میشه جایگاه امام زمان برامون مشخص نیست یعنی مشخص نیست چرا ما نیاز به امام زمان داریم؟ خب ما خیلی راحت انجام به واجبات و کار فرهنگی و هیئت و.... انجام می دهیم و خب اعتقاد داریم خدا هم کمک می کنه خب الان امام زمان کجای این زندگی هست حتی برای بچه هایی که فعالیت فرهنگی و معنوی دارند. منظور من این هست واقعا نیازی که شاید بغیر امام زمان رفع نشود. چون من احساس می کنم باید یک همچین چیزی باشد. ممنون میشم راهنمایی بفرمایید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ابعاد بسیاری از انسانها هنوز همچنان نهفته است. و در همین رابطه در روایت داریم: «الْعِلْمُ سَبْعَةٌ وَ عِشْرُونَ حَرْفاً فَجَمِیعُ مَا جَاءَتْ بِهِ الرُّسُلُ حَرْفَانِ، فَلَمْ یَعْرِفِ النَّاسُ حَتَّى الْیَوْمِ غَیْرَ الْحَرْفَیْنِ، فَإِذَا قَامَ الْقَائِمُ ع أَخْرَجَ الْخَمْسَةَ وَ الْعِشْرِینَ حَرْفاً فَبَثَّهَا فِی النَّاسِ، وَ ضَمَّ إِلَیْهَا الْحَرْفَیْنِ حَتَّى یَبُثَّهَا سَبْعَةً وَ عِشْرِینَ حَرْفا»ً علم، بیست و هفت حرف است. همه آنچه تا به امروز رسولان الهی آورده اند، تنها دو حرف است و مردم بیش از این دو حرف نمی دانند. هر گاه قائم ـ عج الله تعالی فرجه الشریف ـ قیام کند، بیست و پنج حرف دیگر را به اضافه آن دو حرف ارائه و در میان مردم اشاعه و آموزش می دهد. پیشنهاد میشود در این مورد کتاب «بصیرت و انتظار فرج» که روی سایت هست، مطالعه شود. موفق باشید
با سلام خدمت شما استاد بزرگوار! در رابطه با پاسخگویی شما در رابطه با سوال ۳۳۶۰۰، سخنی داشتم. بزرگوار این سوالات شاید از نظر جنابعالی ابتدایی باشد اما برای من حیاتی است. شما کتاب مینویسید، من برایم سوال پیش میآید. چه کسی جز شمای بزرگوار باید پاسخگو باشد. من مراء نمیکنم. چون بیکار نیستم. اگر ناراحت هستید که سوال میپرسم، خوب بفرمایید تا نپرسم. شما در برابر وجدان مسئول هستید پاسخگو باشید. شما که چند دهه معرفت نفس کار کرده اید، آیا هنوز نمی دانید که حق شاگرد است که پاسخ دریافت کند! واقعا این نحو ه پاسخگویی شما مرا ناراحت کرد. این سوالات پس از خواندن کتاب خویشتن پنهان برای من رخ داد. شاید باور نکنید که من با کتابهای شما سلوک می کنم. اگر نتیجه این معرفت نفس این نحوه برخورد است بهتر است فکری به حال خودتان کنید. نکند شما مانند بعضی ها دکان زده اید. ای کاش این بر خورد شما را قبل از خواندن کتاب های شما بود، چرا که الان نمی توانم حرفهای شما را رها کنم. من در زندگی سعی کردهام که از دیگران برای خودم بت نتراشم. راستش من بر سر دوراهی مکتب تفکیک و سخنان شمای بزر گوار هستم. اما راستش دلم با سخنان شما بیشتر حشر دارد اما متاسفانه نوع برخورد شما مرا دلسرد میکند. شما پاسخ بعضی سوالات مرا نمی دهید یا مانند پاسخ سوال ۳۳۶۰۰ پاسخ می دهید. در پایان شما مختارید بخش سوال را سانسور کنید و یا اصلا پاسخ ندهید. با تشکر از پاسخ گویی استاد ارجمند!
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال اگر به روش صحیح و حسابشده در موضوعاتی که عموماً روح فلسفی دارد، وارد نشوید نتایجی که باید به دست آورید را نمییابید. بدین جهت پیشنهاد بنده آن است که اگر در خود استعداد فلسفی احساس میکنید ابتدا به کتاب شریف «بدایة الحکمه» از علامه طباطبایی و بخصوص با شرح استاد امینینژاد رجوع فرمایید تا إنشاءالله آن انضباط فکری که برای ورود به مسائل فلسفی نیاز است، رشد کند. موفق باشید
سلام خدمت استاد گرامی: در اربعین امسال که پیاده روی کردیم از نجف تا کربلا. برای من جالب بود که در بین راه، صدای همخوانی کربلا کربلا ما داریم می آییم که اولین بار سال شصت دو یا شصت و سه شنیده بودم در پیاده روی اربعین پخش می شد. البته آن موقع کودک من بسیار کوچک بود، شاید حدود دو سال داشت ولی بعد ها آن را تکرار میکرد و شعر کودکی او شده بود و امسال اولین بار بود که خداوند توفیق زیارت ائمه (ع) را نصیب او کرده بود و شنیدن این صوت پیاد روی و در راه کربلا بسیار جالب بود. من متوجه شدم که بعد از اینکه کتابی یا مطلبی خوانده یا دیده و یا شنیده میشود، بعد از سال ها به آن می رسد. آیا همینطور است؟ ممنون
باسمه تعالی: سلام علیکم: چنین مواردی بعضاً پیش میآید ولی نمیتوان آن را یک قاعده دانست. موفق باشید
با سلام: آیا همان گونه که در برهان صدیقین از اشدالوجود، خفیف الوجود تجلی می کند، در تشکیک در مظاهر (منظور در عرفان) آیا میشود یک مظهر واسطه ظهور مظهر دیگر شود؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: در بحث «تشکیک در مظاهر»، حضرت حق به جلوات مختلف در میان هستند. موفق باشید
با سلام: برای اینکه من خودم را به عنوان وجود حس کنم، منظورم آن است که برای درک اینکه من فقط هستم، آیا باید از طریق رعایت حلال و حرام به این چنین درکی (اینکه فقط هستم)، برسم؟ ممنونم!
باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّماً هر اندازه انسان به تقوا مقیّدتر باشد، بودن خود را که عین ربط به حضرت حق است، بهتر احساس میکند. موفق باشید
با عرض سلام و احترام: نظر به مباحثی که پیرامون فعالیت های شبه قدسی و مثال های آن در کتاب «آنگاه که فعالیت های فرهنگی پوچ میشوند» مطرح فرموده اید دو سوال برای بنده پیش آمده است: ۱. با توجه به اینکه افراد از ظرفیت های متعددی در فهم و پذیرش مسائل برخوردارند آیا درست است که مبلغین دین با استناد بر چنین مسیله ای مسایل دینی را بصورت مادی شده همچون نمونه هایی که در کتاب ذکر شده مطرح کنند تا افراد آنرا بپذیرند سپس در طول زمان بطن آن مسایل را مطرح کنند؟ ۲. پیرامون فلسفه قدسی بودن اعمال دینی از جمله وضو و نماز که در کتاب نیز به آنها اشاره شده، در صورتیکه فردی درمورد قدسی بودن آن به صورت حقیقی اطلاعی نداشته باشید و صرفا نگاهش به این اعمال به عنوان اعمال دینی واجب باشد آیا عبادات وی مورد پذیرش است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. باید مواظب باشیم مطالب طوری گفته نشود که مخاطب گمان کند تماماً آن حقایق حالت مادی دارد که در این صورت، سخنان ما حجابِ رجوع به حقیقت میشود. ۲. آری! زیرا نیّت و قصد او انجام نماز است به اعتبار تبعیت از حکم خدا. موفق باشید
سلام علیکم استاد بزرگوار: بنده تازه با شخصیت و کتاب های شما آشنا شدم واقعا بحثتون به بنده آرامش و انگیزه میده. یه سوالی دارم که هروقت یادم میاد دلزده میشم که هرلحظه به من حس ناامیدی میزنه یعنی حس میکنم من از چشم خدا و اهل بیت (ع) افتادم و پیشرفت هم نمیکنم. بنده در نماز اول وقت خیلی مقیدم چه برسه به قضای نماز که حتی دعا کردم که هیچ وقت نمازم قضا نشه ولی یه بار که خیلی خسته بودم شب عید غدیر که مراسم و جشن در مسجد داشتیم نماز صبحم قضا شده اینقدر گریه و زاری کردم که حتی خودم به صورتم میزدم که چرا اینجوری شد به امیرالمومنین (ع) خطاب کردم که چرا اینجوری شده مگه من دیشب به تو خدمت نکردم و این حرفا. استاد عزیز اولا چرا اینجوری شده؟ ثانیا به من روحیه و انگیزه بدهید که چکار کنم و آیا از چشم خدا و اهل بیت (ع) افتادم و پیشرفت نمیکنم؟ باتشکر استاد عزیز
باسمه تعالی: سلام علیکم: این غمِ از دستدادن نماز به وقت، خودش حکایت از نورانیت قلب دارد و همینکه راضی نیستید به این امر، إنشاءالله قدم به قدم خداوند شما را به افقی بیشتر از نورانیت سیر میدهد. موفق باشید
سلام: تقلید در اصول عقاید جایز نیست. در احکام برای غیر مجتهد و غیر اهل احتیاط واجب است: ۱. در حوزه اخلاق باید تقلید کنیم؟ - چون بالاخره واجبات و محرمات چون احتکار، غیبت ... هم این که بدانیم چه چیزهایی هستند از نظر تعداد هم از نظر موارد را ما خودمان نمی توانیم به دست بیاوریم - فرقی بین اعمال اخلاقی و اخلاق ندارد در تقلید؟ ۲. اگر باید تقلید کنیم شرایط ذکر شده در رساله از جمله زنده بودن را هم باید رعایت کنیم؟ ۳. معمولا وقتی کتاب های مختلف اخلاق یا کلام های افراد مختلف از علمای متعدد را می خوانیم یا می شنویم چون قدرت برداشت نداریم و اهل نظر نیستیم باز یک حالت تذبذب و سرگردانی و تشتت آراء و واسواسی گری در ما هست ***به نظر شما بهتر نیست برای امثال ما که یک نفر مثل بخش احکام، مرجع تقلید است حرف آخر را بزند؟ تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: درک حُسن اعمالی مانند صدق و خدمت به خلق و رعایت حقوق افراد و قبح کذب و ظلم به افراد، اموری است عقلانی. آری! ممکن است انسان در مصداق، بعضاً نیاز به راهنما داشته باشد در آن صورت هم باز عقل خود را نباید تعطیل کرد. از طرفی فراموش نکنیم خداوند بنا دارد با نور ربوبیت و پرورشدهندگیاش در شریعتهای الهی، ما را در ابعاد مختلف از جمله در عقل رشد دهد. بنابراین نباید به راحتی عقل را در اموری مثل امور اخلاقی به حاشیه برد. موفق باشید
ترجمه جلسه سوم کتاب آشتی با خدا به صورت pdf و doc
باسمه تعالی: سلام علیکم: کاربرانی که آمادگی لازم جهت بررسی و نقد ترجمه کتاب «آشتی با خدا» به زبان انگلیسی را دارا هستند، میتوانند به آدرس زیر مطلب را دنبال بفرمایند و مترجم محترم را از نظرات خود بهرهمند سازند. موفق باشید
https://lobolmizan.ir/book/69?mark=%D8%A2%D8%B4%D8%AA%DB%8C
با سلام خدمت استاد بزرگوار: مطلبی را عرض میکنم چون درباره برخورد حضرتعالی با برخی سوالات برای بنده ابهامی پیش آمده. لطفا راهنمایی بفرمایید. بنده چند بار دیدهام که وقتی یک سخنران مطلبی را در بیانات خود داشته که با مبانی دینی فاصله دارد و برای افراد ابهام و دوگانگی ایجاد میکند. وقتی از حضرتعالی سوال میکنند، سعی میکنید حمل به صحت کنید. فهم حقیر این بود که حمل به صحت در امور شخصی است مثلا وقتی حس میکنیم از طرف کسی به ما توهینی شده، حمل به صحت میکنیم که دلمان به مومنین صاف باشد. اما وقتی یه سخنران مذهبی به اسم دین مطالبی بیان میکند که خلاف خواست دین از ماست جای حمل به صحت نیست با حفظ احترام آن شخص و حتی بدون ذکر نام او میشود تغییری که با سلایق شخصی خود در دین ایجاد کرده گوشزد کرد. میشد دوستان سایت اسم سخنران را حذف کنند اما حضرتعالی نظر واقعی خود را درباره خطای مکرر ایشان در برخی مسائل بیان بفرمایید. اگر تصور من اشکال دارد لطفا راهنمایی بفرمایید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده کاملاً با نظر جنابعالی موافق هستم زیرا اگر در مقابل عقیده غلطی که منجر به انحراف جامعه میشود، سکوت کنیم عملاً به حقیقت ظلم کردهایم مگر آنکه بتوان نظر آن فرد را به نحوی توجیه کرد که با معارف اسلامی همراهی داشته باشد. به همین جهت اگر نمونهای در این مورد هست متذکر شوید؛ متشکر میشوم. موفق باشید
با عرض سلام خدمت استاد عزیزتر از جانم استاد طاهرزاده: 🔖عنوان: : ای معلّم عزیز 💓 روز معلم مبارک ✨ اگر معلمی، نظر کردن بر افقهای دور حیات انسانها و نمایاندن راهها و بیراهههاست، تا انسانها در مسیر حیات خود به بیراهه نروند و از پای نیفتند، این گونه معلمی بودن، همان امتداد راه انبیاست. جان من و هزاران دانش آموز به فدای چنین معلمانی. التماس دعا ✨┈•
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! «طالب مردی چنینم کو به کو». حقیقتاً حرکت توحیدی انقلاب اسلامی آیندهای را نوید میدهد که نه حضور در گذشته است و نه حضور در جهان سکولارزده؛ بلکه حضور در آیندهای است که نام آن را میتوان «جهان بین دو جهان» گذارد. جهانی که نه جهان گذشته است و نه جهان سکولار، بلکه حضور در امروز است ولی با هویت قدسی، راهی که معلّمان میتوانند نسل امروز و فردای ما را در آن جهان حاضر کنند و از این جهت هنوز میتوان درباره تعهد به انسان فکر کرد و هنوز میتوان به ذات عاشقانه انسان فکر نمود و هنوز میتوان معلّمی را یک «عشق» دانست. موفق باشید
سلام علیکم استاد: طاعات و عبادات قبول ان شاءالله. ببخشید نظرتون در مورد این مطلب چیه؟! 🏴 به بهانهی وفات نادر، «خالی شدن دست انقلاب از نوادر» 📆 زمستان ۱۳۹۹ بود. جلسهای یک روزه در خصوص مسائل راهبردی و مغفول کرونا در منزل مرحوم دکتر طریقتمنفرد شکل گرفت که جمعی از بزرگان در حوزههای مختلف، از جمله استاد #نادر_طالبزاده حضور داشتند. ✅ منظور از موضوعات مغفول، نگاه به کرونا، نه صرفاً بهعنوان یک بیماری بلکه بستری چندجانبه برای طراحی دشمن در راستای تحقق نظم_نوین_جهانی است و جالب آنکه تمامی اعضای حاضر در آن جلسه، تدریجا بابت مواضعشان، کم و بیش مورد هجمه و بایکوت رسانهای قرار گرفته و بعضی نیز از دنیا رفتهاند. ⭕️ قصد بر مرور مسألهی کرونا و فضای دو سالهی آن ندارم؛ بلکه نیتم طرح یک پرسش است. پرسشی که شاید همهی ما باید نسبت به آن تأمل ژرف داشته باشیم. ⬅️ کرونا هر چه که بود و نبود، در بخشی از آن پیروز شدیم و در بخشی دیگر، سنگرهای دشمن کماکان فتح نشده است. 🔵 اما فرض کنیم امروز، اوایل سال ۱۳۹۸ است: - نه کرونایی است، نه بیماری، نه شرایط اضطراری و ... - همه چیز عادی است؛ - هنوز علمدار عزیز اماممان، سردار دلهایمان هست؛ - نخبهی عزیزمان، شهید فخریزاده هست؛ - مراجع گرانقدر هستند؛ - علمای بینظیرمان هستند؛ - فعالان دلسوز فرهنگی اعم از طلبه و غیر طلبه هستند؛ - برخی سردارانمان هنوز هستند؛ - دلسوزانی همانند مرحوم طریقتمنفرد هستند؛ - همه هنوز هستند و نادر هم هنوز هست... از آن سو: - تشتتهای کاذب درون جریان انقلابی نیست؛ - برچسبزنیهای شیطانشادکن نیست؛ - «هرکه از ما نباشد، ضد ولایت است» نیست؛ - تنگتر و تنگتر کردن دایرهی انقلاب و ولایت مداری نیست؛ - فراموش کردن دشمن_اصلی و سرگرم شدن به فرعیات نیست... ⏰ حال بیاییم به امروز و این ساعت؛ به اردیبهشت ۱۴۰۱؛ با فرض آنکه تمام پیچ و خمها و فراز و فرودهای این بیش از دو سال، رخ نداده است. ناگهان چشم باز میکنیم و میبینیم جمع کثیری از نوادر_انقلاب در بینمان نیستند❗️ اما از جبههی دشمن، اعم از داخلی و خارجی؛ از اصلاحاتیهای امید نتانیاهو گرفته تا منافقین رانده شده، از بزرگان جهانی یهود گرفته تا وزنههای فکری و مالی آنها؛ تا حتی پیر ملکهی لندنیشان احدی کم نشده‼️ ⬅️ در حالی که بعضاً هم بهلحاظ سنی، هم وضعیت سلامت و ... از بسیاری عزیزان رحلتکردهی ما، به مرگ نباتی نزدیکتر بوده و هستند. آیا شک نمیکردیم که چه شده؟! نمیپرسیدیم چرا دست روزگار فقط به گلچینی افتاده و با علفهای هرز کاری ندارد؟! قطعاً چنین میکردیم❗️ کما اینکه برای عزیزانی مثل دکتر کاظمی آشتیانی و فرجالله سلحشور، تا مدتها چنین بررسیهایی بهصورت عمومی و خصوصی مطرح بود. چرا؟! چون هنوز کرونایی نبود که همه چیز را عادیانگاری کنیم... 💠 خیلیها میگویند کرونا، حس بویایی را تضعیف میکند اما ظاهراً شم_دشمنشناسی ما را بیش از دیگر موارد از بین برده! 🔴 بهخود بیاییم و از خود بپرسیم چرا فقط نوادر و نخبگان انقلاب؟؟ آن هم در شرایطی که: ۱. اولاً در نظام عالم الهی، چیزی بهنام اتفاق اصلأ تعریف نشده، ۲. ثانیاً دشمنی داریم که برای تأخیر در ظهور حجتالله و عقب انداختن شکست حتمیاش، نسبت به کوچکترین مسائل برنامهریزی میکند! آری❗️ 🔶🔹 نادر طالبزاده هم در روز_قدس که برایش جهادها کرد، آسمانی شد؛ و آیا همچنان نادرهای دیگر هم؟ ✍️مهندس شکوهیانراد
باسمه تعالی: سلام علیکم: در جریان نظرات آقای مهندس شکوهیان راد نسبت به کرونا از قبل بودهام و البته به عنوان یک نگاه باید نسبت به آن فکر کرد. ولی نتوانستم نگاه ایشان را نگاه همهجانبه نسبت به چنین موضوعاتی بدانم. بالاخره باید فکر کرد. موفق باشید
سلام علیکم: احتراما مستدعی است در صورت امکان در مورد نگاه درست به مسأله متاورس و ارتباط آن با ابعاد شناختی و عملی توضیح فرمایید. با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: هم موضوع بسیار پیچیده است هم بنده در این مورد بسیار ناشی هستم. موفق باشید
سلام استاد: نظرتون راجع به آقای حسین علیپور شاگرد آقای سعادت پرور رو بفرمایید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: در جریان کار عزیزان نیستم. موفق باشید
سلام استاد این لینک دست نوشته ها هست https://uupload.ir/view/قصّه_های_کوچک_من_wpz.docx/ استاد این روزها درحال مطالعه کتاب شرح اسم هم هستم و از راهنمایی تان به این کتاب ممنونم آقا ببخشید سوالی هم داشتم، فتح الفتوح ورود به ساحت و جناب مهدی و سبیل ملاقات ایشان چیست؟ آن تبر بزرگ ابراهیمی که این خودم را بشکند یا بشکنم و از شر مستمر آن خلاصم کند و راحتم کند چیست؟ تسویف رهایی از این غفلت ها و هوس پردازی ها تمامم دارد می کند
باسمه تعالی: سلام علیکم: نکات بسیار جالب و دل نشینی را به میان آورده اید. آیا اجازه دارم فایل آن را برای رفقا بفرستم تا در فضای مجازی به صورت عکسنوشته در آورم؟
2- در این مورد خوب است که اولاً: به کتاب «فرزندم؛ اینچنین باید بود» و ثانیاً: به کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی«رضواناللهتعالیعلیه» رجوع فرمایید. موفق باشید
سلام علیکم خدمت استاد عزیز: وجیزهای را خدمت شما فرستادم تا در این ماه عزیز یاد این حقیر در ایام اعتکاف هم باشید، امید آنکه این کمترین، از برکات توحیدی ماه رجب به برکت دعای دوستان بهرهمند باشم. پیشاپیش از شما بابت وقتی که در خواندن این نوشته از دست میدهید عذرخواهم و شرمنده.
ماه رجب و عبور از سکرات نیهیلیسم
بسم الله الرّحمن الرّحیم
امیرالمومنین «علیهالسلام» در غررالحکم میفرمایند: «إنّ الأكياسَ هُمُ الذينَ للدُّنيا مَقَتوا، و أعيُنَهُم عن زَهرَتِها أغمَضوا، و قُلوبَهُم عنها صَرَفوا، و بالدّارِ الباقِيَةِ تَوَلَّهوا» زيركان، كسانى هستند كه دنيا را دشمن دارند و از زرق و برق آن چشم فرو بندند و دلهايشان را از آن روي گردان كنند و شيفته سراى جاويدان شوند.
پنج حسی هست جز این پنج حس / آن چو زرِّ سرخ و این حسها چو مس
صحت این حس، ز معموری تن / صحت آن حس، ز ویرانی بدن
صحت این حس بجویید از طبیب / صحت آن حس بجویید از حبیب
عَنِ اَلنَّبِيِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ: «إِنَّ لِرَبِّكُمْ فِي أَيَّامِ دَهْرِكُمْ نَفَحَاتٍ أَلاَ فَتَعَرَّضُوا لَهَا.» ماه رجب همان نفحهای است در کالبد وجودی که آن را عفونتِ پوچی زمینگیر کرده است. نسیمی است برای روحهایی که از دردِ بیگانگی، به خود میپیچند و راهِ پیش روی حقیقت را گم کردهاند. «رجب»، بازگشت به انسانیت است در اصیلترین لایههای وجودی خودش، همان هویت اتصالی او که یک سرش وصل به کمال مطلق است و در این سو وصل است به توجه به این اتصال. میماند نحوهی رجوع به این حقیقت و اتصال به آن کمالات که فتح الفتوحش در ماه رجب رخ میدهد آنگاه که انسان خسته میشود و نفسهایش به شماره میافتد از تنگی و ضیقِ عالم دنیا از افق تاریک و سیاه عالَم مجازی که او را غرق در توهّم و از خود بیگانگی کرده است و سرپوشی شده است برای رهاییاش.
انسان گمان میکرد این تاریخ، عصری است که انسانها را وسعت میدهد و انسان در آن میتواند خودش را در تجربههای مختلف عالم مدرن که برایش به میان آورده است تجربه کند و وسعت پیدا کند، و از حصارهای مختلف مشکلات و مسایل پیرامونی دنیا آزاد شود؛ اما خیلی زود به این پیبرد که سرابی که برایش دریا جلوه کرد، جویِ کوچکی بود که به قیمت لجنمالشدنِ روحش تمام میشد و حالا در میان علفزار هرزِ عالمِ مدرن، این افق توحیدی ماه رجب است که نسیم دشتزارِ حقیقتش را به روی او نشان میدهد تا او حقیقت را از درون جان خود و نه بیرون از خود «بچشد» و «حس» کند و «بیابد» و «تصدیق» کند و «لذت» ببرد. و فریاد برآورد: «من کیستم؟!!» آتش به دل افروخته در خرمن عشق، چهره بر در دوخته ماه رجب از آن منظر که انسان از خود گسیخته شده و در تاریخ عالم نیهیلیسم دست و پا میزند و از درون فریاد بیهویتی سر میدهد، اشارتی است برای رجوع به «هویت اصیل انسان» در امتداد افق معنایی وجودش که عین اتصال به حقیقت است، در این صورت است که میتوان سکراتِ بیهویتی و بیمعنایی را به او متذکر شد و او را از وحشت و مرگِ خاموش و زجرآور نیهیلیسم بیدار کرد.
بشر امروز سخت محتاج عبور از پیچ هویتی خود است و اگر وجه اصیلی در برابر آنچه که با تشنگی به سراب رسیده است، در برابر خود پیدا نکند، اگر نتواند خود را با روزمرّگی سرگرم کند؛ لاجرم دست به انتحار خود میزند، چرا که آنچه میخواست آنی نبود که ابعاد وجودیاش را اشباع یا ارضاء کند، فلذا سرد و سردرگم و خسته خواهد شد. روزمرّگیِ تاریخِ ما وجهی از سرگردانی انسان در میان بیهویتی و عالَم معناست، نه میتواند با آنچه که هست خود را راضی کند، و نه میداند آنچه که جواب طلب اوست چیست!! شاید بتوان وجهی از عصبانیت انسان امروزین را هم در این سو تحلیل کرد که در اصل او از خودش و نارضایتی از افق کور عالمی است که در برابرش قرار گرفته و آنی نیست که انسان میخواست فلذا بهانهگیری میکند و مشکلات را به گردن بیرون میاندازد. در این میان این رجب است که در حال ظهورکردن در این عصر است برای «یگانگی» و «یافت حقیقت» و «روبهروشدن با طلب اعلای انسان آخرالزمانی» تا در این خلوت و انس، انسان آرامآرام متذکر لایههای عمیق حضور در عوالمی شود که برتر از افق طبیعت است، تا خلأ اُنسی که طبیعت، او را از آن محروم کرد، بچشد آنگاه است که میبینید در سحری یا شبی در دل همین خلوتها با صدایی رسا اعلام خواهد کرد که:
مژده بده مژده بده، یار پسندید مرا / سایهی او گشتم و او، برد به خورشید مرا
جانِ دل و دیده منم، گریهی خندیده منم / یارِ پسندیده منم، یار پسندید مرا
آری! ماه رجب شکفتگیِ درون است و راهش از انسان آغاز میشود. یعنی باید بگوییم «رجب»، فتح انسان است در عصر تاریک پوچیها. یا اینگونه بگوییم: شروعی است بر یک پایان یا آغازی است از طلیعهی اُنس انسان با خودِ وجودیاش، نه خودِ شخصی یا اعتباریاش. مطلع الفتحِ آغاز انسان در تاریخی که عالم مدرن آمده است تا انسان را بردهی ساحتهای مکاتب خود کند یا انسان را منفعتطلب و سودجو پروش دهد، یا آنکه انسان را محور تصمیمهای اساسی زندگیاش قرار دهد، همان انسانمحوری به آن معنایی که انسا ن، گرگ انسان میشود، نه آنکه انسان، آینهی انسان باشد.
«ماه رجب» است. در «رجب» انسان، محور قرار میگیرد اما در انس و اتصال، فرقش با اومانیست در آن است که در مکتب انسانمحوری، انسان ربطی با عالم و آدم ندارد، بلکه «خودش» در سود و منفعت و نظام سرمایهداری مهم است، حتی فضیلت و اخلاق از آن جهت که انسان اخلاق و معنویت را در زندگی به عنوان سود و منفعت نیاز دارد. اما انسانِ «عالَم رجب» متفاوت از انسان عالم نیهیلیسم، محوریتاش در عین ربط و اتصالی است که با افق معناییِ عالم قدس دارد که انسان در عین یگانگی میتواند در تمام عالم باشد. یعنی حضور بیکرانگی که نه راهی بر کسی میبندد، و نه میگذارد کسی راه بر او ببندد، آنگاه تجلیِ ظهور و بروزش میشود. کربلا، آری! میشود اربعین که انسان در آنجا فقط «هست» و «هست» و «هست»، در عین اتصال به ملکوت قدیم الإحسانی در صورت حسینی. حال باید بگوییم ماه رجب ماه انس است و انس در بستر تمرکز و خلوت و کنارهگیری از وجوه کثرت عالم طبیعت بهدست میآید و «رجب» بستری است تا در دل ظلمتِ عالم بیمعنای پیرامونمان سر در گریبان وجود و درونمان کنیم تا حالت انس پدید آيد آنگاه پس از انس جذبه خواهد آمد و پس از آن عشق و آنگاه اتصال روی خواهد داد پس باید بگوییم شروعی است مبارک و راهی است گشوده برای آنی که می خواهد دوباره خود را بیابد و با خود آشنا شود و ساحتی دیگر از افق عالم را تجربه کند . این راه رفتنی است ......مرد سفر کجاست؟ خلاصه آنکه جمعیت رلف پریشان عالم مدرن انسان را به هم ریخته است و این ماه رجب است که به سراغمان آمده تا با آن همراه شویم، به خدا که نیاز نیست کاری بکنیم چون ما عین ناتوانی و فقریم در برابر نسیم فضل او، فقط کافی است طبق روایت، خود را در مسیر و همراه با آن نفحه کنیم، او «خود»ِ شما را در بر خواهد گرفت و با او همدم خواهیم شد فقط باید همراه شد و منتظر ماند.... رجب همان روح قُرب است که تروح جسم میباشد، از آن جهت که انسان را مسانخ با عالم مجردات میکند، عالمی که تجربتاً برای انسان مورد تصدیق است، عالَمی فراتر که انسان بدون مزاحمت احکام بدن طبیعی در آن عین بودن است و عین لذت است و عین توحّد و انس است. باید برای ورود به آن عالم، به خود رجوع کرد و برای رجوع به خود نیازمند خلوتی هستیم تا با خود روبرو شویم و آنگاه که با خود روبرو شدیم سوال از من کیستم که روی دهد، تصدیق خواهی کرد برتر از آنچه که به آن تن دادهام،
مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک / چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم
باید به پرسش این خلوت صادقانه جواب داد که نمیتوانی خودی باشی جدای از حقیقتی عالی تر و برتر که عین کمال و صدق و صفاست، مگر نه آن است که ناقص در ذیل کامل معنادار میباشد؟ و مگر نه آن است که نقص با کمال جبران میشود؟ و اگر کمالی مطرح شود که در عین کمالیت نقصی در آن راه ندارد، قطعا مطلوب خواهد بود و انسان ذاتاً کمالطلب است. سخن زیاد است و حرف ها در میان و آینده در انتظار رجبیون است... «این الرجبیون»!!
والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته
باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتاً آنچه را که از ماه رجب به مشامِ دلتان رسیده است، از همان نوعی از احساس روحانی است که روح روایات ما بدان اشاره دارد. معلوم نیست چه سرّی در گشودگیِ ماه رجب است که گویا هرکس به جایی رسیده است، از نسیمی بوده است که ماه رجب بر قلب او تابانده و از عالیترین هوشیاریها بهرهمندش کرده است. و این درستْ همان نسیمی است که ما را به گفته شما از سکرات نیهیلیسم به بهشت حضور در نزد خود حاضر میکند تا در وسعت بیکرانه خود عرشی که فوق ملکوت است و دارای جامعیت خاص میباشد؛ تجربه کنیم. اینجا است که معنی سخن خدا را مییابیم که فرمود: «ماه رجب، ماه من است» و این همان جامعیت شب قدر است که آرامآرام با «ماه شعبان» که نور تعیّن نبیّ را به ظهور میآورد و «ماه رمضان» که ناس را در جلوه الهیشان به کثرت و تعیّن ظاهر میکند، شکل میگیرد. مگر نه آن است که جامعیت شب قدر در دلِ سالی که پس از آن پیش میآید، در جلوات مختلف خود را مینمایاند؟!
گفتید: «توحید ماه رجب، نسیمِ دشتزار حقیقت را در مقابل انسان میگشاید تا انسان از سکرات بیهویتی خود را آزاد کند.» و این قصه بشر امروز است که از دست خودش کلافه شده است و خداوند با سفره گسترده ماه رجب او را به خود میآورد تا نهتنها خودِ گمشده خود را بیابد، بلکه خدایی را که نیز گم کرده است، با دعاهای ماه رجب پیدا کند. و این همه حرف بنده برای معتکفین عزیز است که متوجه باشند خدای خود را گم کردهاند، آری! خدایِ دیروز، خدایِ امروز نیست، به دنبالِ خدای دیروزگشتن، سرگردانی است. پس خدای خود را گم کردهایم و به گفته جناب مولوی: «هر روز مرا تازه خدای دگری هست» و میتوان او را با اشاراتی که مولایمان حضرت علی«علیهالسلام» در دعای مخصوص ماه رجب به او کرده است، پیدایش نمود. دعایی که در ابتدای آن میخوانیم: «اَللّهُمَّ يا ذَاالْمِنَنِ السّابِغَةِ وَالاْلاَّءِ الْو ازِعَةِ والرَّحْمَةِ الْو اسِعَةِ وَالْقُدْرَةِ الْجامِعَةِ...». موفق باشید