سلام خدمت استاد عزیز: بنده یک انسان ۳۲ ساله به همراه خواهر ۴۰ ساله و برادر ۴۸ ساله ام تصمیم به اجرای تغییراتی در سبک زندگی خود گرفته ایم. در واقع خستگی از زندگی فعلی و روزمرگی و در کنار آن مطالعه کتاب رشد آقای علی صفایی حائری ما را بر آن داشت تا وضع خودمون رو تغییر بدیم. متاسفانه در اطراف ما استاد مناسبی برای جهت دهی و فرم دهی به شخصیت خود نداریم و از فقر این موضوع رنج میبریم. اما بیکار ننشستیم و به دنبال تدوین یک برنامه ی زندگی بودیم. خودمان چیزهای کمی بلد بودیم اما گفتیم ببینیم با همین چیزهایی که داریم چه میکنیم! برنامه ای روزانه به شکل زیر تدوین کردیم: هر روز شب نماز شب خوانده و سحر بعد از نماز صبح تا طلوع آفتاب بیدار بمانیم. تعقیبات و دعای بعد از نماز انجام شود. شکل نماز را با توجه به کتاب «چگونه یک نماز خوب بخوانیم» آقای پناهیان تغییر دادیم. سکوت در روز باید بیشتر رعایت شود. برنامه محاسبه نفس در آخر شب رعایت شود. ۳ روز روزه در ماه رعایت شود. در طول روز ذکر گفتن رعایت شود. کنترل خیالات و افکار بیهوده شروع شود. احکام خواب و ادعیه قبل از خواب رعایت شود. هر روز صدقه پرداخت میشود. هر گناهی که انجام میشود مثل دروغ و غیبت باید ترک شود و اگر انجام شد توبه بعد از آن فراموش نشود. نیت قبل از هر کاری برای خدا باشد. شکر خدا پس از هر کاری انجام شود. یک گروه در ایتا تشکیل دادیم و هر روز شرح امور فوق را برای هم مینویسیم. این امور با شدت و ضعف در حال پیگیری است و در کنار آن ۲ جلسه در طول هفته انجام میشود. یک جلسه شرح کتابهای استاد صفایی حائری (الان کتاب عوامل رشد، رکود و انحطاط) و یک جلسه هم شرح کتاب جنود عقل و جهل امام با توضیحات سخنرانی شما. اما احساس میکنیم پیوستگی در بین این امور ما کمرنگ است و یک گسستگی رو در ارتباط این امور بهم احساس میکنیم. یا گاهی احساس میشود اینها یک فرم است. یک مناسک است. نکند بما گفته اند فلان کار را بکن، ما اشتباهی گرفته ایم و داریم یکسری کارهای دیگر را تقویت میکنیم که منظور علما در آن نباشد. ضمن آنکه همواره میترسیم که نکند این اموریکه برای خودمان فرض کردیم بجای رشد سریع و جبران عقب ماندگی ها وقت و انرژی زیاد از ما بگیرد اما حرکت در مسیر واقعی نباشد. حالا استاد عزیز، خواهشمندم شما به برنامه ی ما نظری بیندازید و کمی و کاستی های آن را بفرمایید و آنچه لازم است به آن اضافه و آنچه لازم است از آن کم کنیم. در واقع ما یک برنامه قوی میخواهیم. و سوال بعد آنکه ما چطور باید نشانه های سلامت و دقیق بودن مسیر را مطمئن شویم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. اصل این کار و اصل آن برنامه خوب است البته هرکس باید در امور مستحب، به توانایی و ذوق خود نظر کند و در این امور نباید طوری به خود سختگیری شود که انسان احساس خستگی نماید. ۲. از حضور بیشتر در معارف اسلامی بخصوص در تدبّر در قرآن از طریق تفسیر «المیزان» غفلت نشود. ۳. نسبت به حقیقت انقلاب و شخصیت اشراقی حضرت امام «رضواناللهتعالیعلیه» باید سختْ حساس باشیم و در این رابطه کتاب «سلوک ذیل شخصیت حضرت امام خمینی» پیشنهاد میشود. موفق باشید
سلام استاد گرامی یک متن از آیت الله علوی بروجردی فرستادم نظر حضرتعالی رو جویا شدم پاسخ نیومد؟ https://www.khabaronline.ir/news/1685885/%D8%A2%DB%8C%D8%AA-%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87-%D8%B9%D9%84%D9%88%DB%8C-%D8%A8%D8%B1%D9%88%D8%AC%D8%B1%D8%AF%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D8%AD%D9%88%D8%A7%D8%AF%D8%AB-%D8%A7%D8%AE%DB%8C%D8%B1-%D8%A8%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D8%B1%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D8%AD%D8%B1%D9%85%D8%AA-%D9%87%D8%A7-%D8%B4%DA%A9%D8%B3%D8%AA%D9%87
باسمه تعالی: سلام علیکم: اینطور جواب داده شد و هم اکنون آن جواب همراه با متن سخنان آیت الله علوی روی سایت با همان شماره سؤال، هست. موفق باشید
33763- باسمه تعالی: سلام علیکم: هرچند که سخن عزیزان سخنان با ارزشی است، ولی عنایت داشته باشید این متن ابعاد مختلفی دارد که هر کدام قابل بحث است. اگر سؤال کلّی که نسبت به نکتهای از نکات متن دارید آن متن و آن نکته را بفرمایید، امید است بتوانم در خدمتتان باشم. موفق باشید
سلام و عرض ادب: ببخشید استاد به نمایندگی از دانشجویان و فارغ التحصیلان جامعه اسلامی دانشجویان دانشگاه اصفهان و علوم پزشکی میخواستم ازتون کسب تکلیف کنم. در این شرایط وظیفه و تکلیف ما دانشجویان در مقابله با این رفتارهای اخیر مخصوصا در دانشگاه چی هست؟ آیا ما نباید در سطح شهر و دانشگاه حاضر باشیم؟ آیا همچنان در خانه بمانیم و غصه بخوریم؟ پس وظیفه ما در دفاع از ارزشها و نظام و ولایت چی میشه؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: اولاً: ما به جهت روحیه تمامیتخواهی که فضای اعتراض را به اغتشاش تبدیل کرده است، همراهی نمیکنیم. ثانیاً: در اولین فرصت، انتقادها و توجه به گرفتارشدن معترضین در گردونه نقشههایی که دشمن برایشان کشیده است را، به میان خواهیم آورد. موفق باشید
سلام و احترام خدمت استاد: بنده جوانی ۱۹ ساله هستم و میخواهم همچون حضرت فاطمه، بانو زینب کبری و حضرت معصومه جهاد کنم و نسبت به جامعه بی تفاوت نباشم. برداشتی که بنده از این بانوان دارم مقابله با ظلم مسئولین بی کفایت بود و آنها را امر به معروف و نهی از منکر میکردند. بنده میخواهم پیرو راستین حضرت فاطمه باشم، شهیدانه زندگی کنم و شهید از دنیا بروم. لطفا بفرمایید چه سبک زندگی را انتخاب و عمل کنم که به مقصود برسم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: با حضور در راهی که رهبر معظم انقلاب «حفظهالله» متذکر آن هستند، از یک طرف، و با دنبالکردن معارف اسلامی و آگاهی از معارف قرآنی، خود به خود خداوند آنچه در اطراف ما برایمان پیش میآورد را همان چیزی قرار میدهد که موجب رضایت او میشود. پیشنهاد اولیه جهت حضور در معارف اسلامی و قرآنی، دنبالکردن سیر مطالعاتی سایت است https://lobolmizan.ir/page/seyr . موفق باشید
با سلام: در بحث حرکت جوهری، که ماده عین حرکت است، آیا می توانیم بگوییم که حرکت جوهری آغازی ندارد؟ چون عین حرکت است نه اینکه چیزی باشد که حرکت میکند؟ با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: آریً ماده از نظر حرکت، آغازی ندارد ولی وجودی است که عین حرکت است بنابراین از نظر وجود، آغاز برایش مطرح است نسبت به عدم. موفق باشید
سلام استاد: در سالهای پیش در صوتی از حضرتعالی شنیدم که فیزیک و شیمی مدرن هم شکاکیت زاست. امروز قدری فرمایش حضرتعالی را درک می کنم می شود قدری این صحبت را شرح دهید و از چرایی آن بگویید. با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که آیان باربر در کتاب «علم و دین» میفرماید به هر حال انسان بر اساس تصور و طلبی که نزد خود پیش میآورد، به طبیعت رجوع میکند تا آنچه را میطلبد از آن بیابد و این غیر از نگاه پدیدارشناسانه است که سعی می کند اجازه دهد تا طبیعت یا هر پدیده دیگری خود را بنمایاند. در این مورد در بحث «۱۵ نکته در عقل تکنیکی» عرایضی شد. هایدگر در بحث «جایگاه علوم دقیقه در راستای ساختن تکنولوژی» در مقاله «پرسش از تکنولوژی» نکات خوبی را به میان میآورد. موفق باشید
سلام و عرض ادب: روایتی هست از پیامبر که مسلمانان را از مصاحبت با کسی که او را همسنگ خود نمیداند منع کرده اند اینجا دقیقا معنای همسنگ و مصاحبت چیست؟ ضمن این که روایاتی هست با بهتر از خودت نشست و برخاست کن این مسئله ایست که ذهن تعدادی را درگیر کرده. ممنون میشم پاسخ بدید اجرتون با امام حسین
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر متن روایت در میان بود، بهتر میشد نظر بدهیم. شاید منظور آن باشد که انسان مؤمن همواره باید نظر به وجه متعالی خود داشته باشد. موفق باشید
بسم الله الرحمن الرحیم. سلام علیکم استاد گرامی. سوال من از شما این است که تفکر گادامر منجر به نسبیت گرایی نمیشود؟ اگر نمیشود بفرمایید معیار صحت فهم نزد او چیست؟ و السلام علیکم
باسمه تعالی: سلام علیکم: مگر برای فهم خود، فهمْ به خودی خود راهنما نیست؟ همانطور که برای صحت عقل، خودِ عقل راهنماست – شرح عشق و عاشقی هم عشق گفت- در روش قیاسی هم باز به خودِ فهم رجوع داریم برای تصدیق نتیجه حاصل از موضوع و محمول و تکرارِ حدّ وسط. ارزش کار جناب گادامر آن است که «فهم» را ماهیت انسان میداند و اینکه ما در فهم، نسبتی با جهان برقرار میکنیم همانطور که در مواجهه با اثر هنری میتوان با حقیقت مرتبط شد. با تاریخ نیز میتوان با حقیقت ارتباط پیدا کرد. موفق باشید
سلام خدمت استاد ارجمند: بنده در چند ماه گذشته مطالبی راجع به استاد و لزوم آن در طریقت برای شما ارسال کردم و در پی اشکال به سخنان شما برآمدم. اما الان فهمیدم که تا انتها میشود حتی بدون استاد طی کرد چرا که استاد یک حقیقت باطنی است که از درون ذات هر شخص سرچشمه میگیرد و اگر کسی مجرای آن را به روی خود باز نکند حتی اگر خارجاً نزد صدها کامل برود و دستور بگیرد برای او بی فایده است. البته این طی کردن بدون استاد برای همه شاکله ها ممکن نیست بلکه عموم مردم در ابتدا برای عبور از برخی عوالم نیاز به کسی دارند و پس از آن سیر تا آخر از طریق الهامات صورت میگیرد. اشکال من و امثال بنده به شما از جهل و نقص ماست و شما عزیز هستید. واقعا شرح صدر شما مهمترین درس شما به من است در عمل.
باسمه تعالی: سلام علیکم: این لطف شما است. إنشاءالله موفق باشید. عرض بنده آن است که در شرایط تاریخی حاضر، با توجه به افقی که حضرت امام «رضواناللهتعالیعلیه» در مقابل ما گشودهاند، با رعایت تقوای الهی و عبادات شرعی، حتی مانند شهدا إنشاءالله میتوانید ره صد ساله را یکشبه طی کنید. موفق باشید
بسم الله الرحمن الرحیم. سلام الله علیکم: استاد ممنون می شوم اصلاح فرمایید. چون انسان مظهر اسماء و صفات پروردگار عالمیان است. و از آنجا که ذکر و ذاکر و مذکور یکی است. میتوان در نظر داشت که در هنگام نماز و ذکر و دعا، خود را با حقیقت آیات و اذکاری که در همه عالم یکی است، هم جهت کرده ایم تا آنها به ذهن و زبان ما جاری شوند. و ما در این لحظه با هرچه که مظهر این کلمات است یکی شده آیم. و با اراده خود میشود با ذکر دیگری هماهنگ شد، به آن منتقل شد و آن را بروز داد؟ به همین طریق همه اعمال دیگرمان را؟ و غفلت از این حضور همان گناه و معصیت است؟ سایه حضرتعالی مستدام. آمین 🤲
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! رحمت حضرت حق همچنان گشوده و واسعه میباشد و ما را به سوی افقهای بلندمرتبه میخواند تا در آن عوالم عالی حاضر شویم. پس چرا با اذکاری که موجب قرب بیشتر به حضرت «الله» که جامع جمیع اسماء است و با اعمالی که ما را در آغوش حضرت محبوب قرار میدهد، ورود نکنیم؟ آری! «کم نخواهد شد بگو دریاست این». موفق باشید
با توجه به متنی که در یکی از جلسات اخیر استاد فرمودند: «با نظر به سخن امام سجاد «علیهالسلام» انسان آخرالزمانی را انسانی میدانیم که بیشتر به ذات گسترده و وجودی خود نزدیک شده و در این راستا بنا دارد حضور گسترده خود در جهان را تجربه کند و حضرت امام خمینی «رضواناللهتعالیعلیه» به چنین بودنی که از انسانِ این دوران میشناختند، تاریخ انقلاب اسلامی را ماورای تاریخ مدرن به میان آوردند. انقلاب اسلامی با تذکر حضرت امام «رضواناللهتعالیعلیه»، توجه به بودن گشوده انسان این دوران است. انسانی که بودن خود را مقدم بر دانشاش میفهمد.» منظور از این بودن چه نوع بودنیست و چه ابعاد و ویژگیهایی دارد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: مباحث «معرفت نفس» جهت شروع این نوع مطالب میتواند کمککار قضیه باشد و پس از آن کتاب «در راستای بنیان حکمت حضور انقلاب اسلامی در «جهانی بین دو جهان» افق بحث را روشن میکند. موفق باشید
سلام خدمت استاد گرامی: این روزها در جلسات رفقا فکرها معطوف به این شده که چرا معرفت نفس؟ نمی دانم عالم تغییر کرده یا معرفت نفس تاریخش به پایان رسیده است؟ ولی می دانم که برای من هنوز معرفت نفس تاریخی به وسعت وجود دارد. نمی دانم معرفت نفس باید زبانش تغییر کند یا مواجهه ما در معرفت نفس باید تغییر کند؟ آنچنان که فهمیده و یافته ام معرفت نفس راهی برای مواجهه ما با وجود بود. هایدگر متقدم با کتاب وجود و زمان بسیار تلاش کرد تا وجود را با دازاین بیابد ولی نتوانست، علتش چه بود شاید خالی بودن دست هایدگر از منابع گستردهای بود که امثال ملاصدرا در دست داشت، زیرا ملاصدرا غیر از تراث قدمای فلاسفه اسلامی، قرآن و روایات شیعی و عرفان محیی الدین را نیز در اختیار داشت و توانست حکمت متعالیه را ارائه کند، اما هایدگر که از تراث فلسفی خودش در حال اعراض کردن است و از طرفی منابعی نیز در اختیار ندارد طبیعی است که از یافت وجود از طریق دازاین منصرف گردد و در مابقی عمر دنبال خود وجود بدون دازاین باشد. هایدگر متقدم وجود را با زمان می یابد اما هایدگر متأخر وجود را فارغ از هر قیدی به کاوش می پردازد. هایدگر چقدر در این امر موفق بوده باید بحث کرد. هایدگری که وجود را تاریخی یافت در دوران متأخر وجودی را یافت فارغ از زمان و تاریخ، هایدگر از وجودی پرسش می کند که هست مطلق است، وجود فقط الثیا یا وجود آشکار نیست بلکه به وجود پنهان و باطن هم توجه می کند، هایدگر به دنبال مواجهه با وجودی است که با دازاین نتوانست آنگونه که می خواست آن را بیابد. ولی ملاصدرا ابتدا با اصالت وجود مواجهه ای بدون وجود انسان با وجود را به زیبایی تمام نشان داد و در برهان صدیقین کار را تمام کرد و توحید را به تمامه برای ما ترسیم کرد. به تعبیر بزرگان علت حقیقی ملاصدرا و عین ربط بودن معلول به علت از قاعده بسیط الحقیقه بودن هم بالاتر است. ملاصدرا در ادامه ما را وارد معرفت نفس می کند تا حال این وجود را حضوری مورد ادراک قرار دهیم و در ادامه قیامتی بودن هستی ای که مواجهه با حقیقت وجود است را به او نشان می دهد، تا انسان متوجه گردد که وجود در نسبت با خودش چه صورتی به خود گرفته است، زیرا هر انسانی در مواجهه با وجود صورتی برای خود ساخته است و این صورت حقیقت او و یافت او از وجود است که قیامت او محسوب می گردد. قیامت مواجهه با وجه باطنی وجود است هر چند در حدود وجودی هرکسی، ولی با قیامت وجود از زمان و تاریخ می رهد تا وجود بی زمان و تاریخ آشکار گردد، همان وجودی که علت وجود تاریخی بود و بدون وجود باطنی ظاهری هم نبود. الثیا ریشه در وجود باطنی دارد که ذات این وجود آشکار شده محسوب می گردد، ذاتی که فراحس است و فقط در بی زمانی می توان با آن مواجه شد، این مواجهه فقط در قیامت و در حد ظهور وجودی هرکس در جهان رقم می خورد، پس قیامت افق ذاتی ماست که ما از آن جدا نیستیم و این همان چیزی است که همه وجود الثیا وابسته به آن بوده است. پس بی قیامت چگونه حقیقت وجود را بیابیم در حالی که ذات ما در بی زمانی است و جز در عالم بی زمانی با خود حقیقی مان مواجهه پیدا نخواهیم کرد و این مواجهه همان حقیقتی است که از وجود یافته ایم. چگونه می توان پذیرفت که وجود ظاهر تمام وجود است در حالی که به ذات و باطن آن توجه نکنیم. این توجه به ذات توجه به قیامت است و ملاصدرا ما را از وجود به وجود سوق داده و انسان را محفوف بین دو وجود قرار داده است و شاید باید گفت وجود ظاهر و باطن و اول و آخر همین دو وجود است که نفس انسان در مواجهه با آن دو حقیقت را می یابد. راهی که ملاصدرا ابتدا از وجود بدون توجه به انسان طی کرد و بعد به انسان ختمش نمود، هایدگر کاملاً برعکس رفت، او ابتدا با دازاین وجود را می خواهد بیابد ولی گویی از جایی متوجه می گردد که وجود را ابتدا باید می یافت و بعد به سراغ دازاین می رفت، این امر باعث شد که از یافت وجود با دازاین انصراف دهد و به سراغ حل مسئله وجود برود، اما او تا آخر نتوانست از آن خارج گردد، زیرا وجود همواره برای هایدگر ابهام داشت، و این ابهام او را در وجود نگه داشت، هر چند ابهام وجود به معنای حیرت است و امر مذمومی نیست ولی صدرالمتالهین یافتش از وجود دقیق تر و عمیق تر بود و چنین ابهامی برای او رقم نخورد چون دست او به مراتب پرتر از هایدگر بود. بنده نمی خواهم بگویم هایدگر ما را وارد فهم جدیدی از وجود نکرده است بلکه معتقدم هایدگر چیزهایی به ما تذکر داد که ملاصدرای عزیز به آن دست نیافته بود بلکه بنده روش هایدگر و ملاصدرا را مورد بررسی می خواهم قرار دهم، که چرا صدرا ابتدا با اصالت وجود آغاز کرد و بعد به معرفت نفس رسید ولی هایدگر ابتدا با دازاین شروع کرد و بعد به وجود بدون دازاین رسید. به نظر می رسد که روش صدرا دقیق تر بوده است. صدرا همان وجودی که هایدگر در انتها به دنبال آن بود را در ابتدا شکوهمند و زیبا نشان داد و بعد برای درک حضوری این وجود ما را وارد عالم نفس و آیات انفسی نمود و نسبت انسان و وجود را به نمایش گذاشت. حال سوال بنده این است اگر هایدگر ابتدا وارد وجود مطلق شده بود و از ابتدا با وجود آغاز می کرد بعد بهتر با دازاین روبرو نمی گشت و دازاینی را به ما نشان نمی داد که همان وجود است؟ و سوال دیگر اینکه، اگر نمی توانیم با معرفت نفس ارتباط برقرار کنیم ریشه در آن ندارد که مسئله وجود برای ما حل نشده است و باید در مورد وجود بیشتر تأمل کنیم؟ ظاهراً بدون وجود و یافت آن راهی برای معرفت نفس نیست و چه زیبا مولای ما اباعبدالله الحسین علیه السلام در دعای عرفه اینگونه فرمودند:«مَتَي غِبْتَ حَتَّي تَحْتَاجَ إلَي دَلِيلٍ يَدُلُّ عَلَيْكَ= كي پنهان بوده اي، تا نيازمند به دليلي باشي كه بر تو دلالت كند. عَمِيَتْ عَيْنٌ لاَ تَرَاكَ عَلَيْهَا رَقِيباً= كور باد ديده اي كه تو را بر آن ديده بان نبيند». و امام سجاد علیهالسلام در دعای ابو حمزه می فرماید:«بِكَ عَرَفْتُكَ وَ أَنْتَ دَلَلْتَنِي عَلَيْكَ وَ دَعَوْتَنِي إلَيْكَ وَ لَوْ لاَ أَنْتَ لَمْ أَدْرِ مَا أَنْتَ= تو را به تو شناختم، و تو مرا بر هستي خود راهنمايي فرمودي، و به سوي خود خواندي، و اگر راهنمايي تو نبود، من نميدانستم تو كه هستي؟». مواجهه با وجود قبل از توجه به نفس باید رقم بخورد و ملاصدرا قهرمان این مواجهه با وجود است و در برهان صدیقین اوج این مواجهه را به ما نشان می دهد اما او متوجه است که نسبت انسان با وجود چیست و چرا باید قیامت داشته باشد و نسبت وجود با من بعد از یافت خود وجود باید شروع شود نه قبل از توجه به وجود. احساس می کنم این مواجهه با وجود اگر درست صورت نگیرد جایگاه معرفت نفس درست مشخص نمی گردد. انسان امروز چنان در حجاب از وجود فرو رفته است که جایگاه شناخت نفس را گم کرده است و بی توجه به خود و نسبتش با وجود است. اولاً چرا اهمیت معرفت نفس برای ما نیز کمرنگ شده است آیا چیزی غیر از آن بوده که مواجهه وجودی که ابتدا صدرا داشته برای ما رقم نخورده است؟ ثانیاً آیا ما می توانیم از معرفت نفس عبور کنیم و چیزی ورای آن بیابیم که نسبت ما با وجود را نشان دهد؟ عبور از معرفت نفس آیا امکان دارد؟ اگر امکان دارد چه جایگزینی برای آن سراغ داریم؟ نسبت من با وجود چگونه محقق گردد؟ بعضی می گویند نسبتی که شهدا رقم زدند و معرفت نفس هم نخواندند باید مدنظر ما باشد، آیا این نسبت در شرایط خاص و زمان معینی رقم نمی خورد؟ در مابقی وقتها چه کنیم که چنین نسبتی و چنین ظهوری رقم نمی خورد؟آیا می توانیم معرفت نفس را امری که گرفتار حجاب حصول است بدانیم و مواجهه وجودی را در شهادت و یا در شریعت بیابیم؟ آنگاه چگونه همواره در حال نماز باشیم( خوشا آنان که دائم در نمازند)؟ این نماز دائم و در حضور بودن با معرفت نفس امکان ندارد؟ یا من موفق نشده ام که مواجهه درستی با وجود مثل صدرا پیدا کنم و بعد مواجهه خودم با وجودم را درک کنم؟ آیا این انتظار که معرفت نفس نتوانسته تحول روحی و اخلاقی در من ایجاد کند توقع درستی از معرفت نفس است یا این توقع را باید جای دیگری جست؟ اینها و صدها سوال دیگر که ما را امروز گرفتار کرده است. شما بفرمایید تا بهتر بیابیم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: اینکه حضرت اباعبدالله «علیهالسلام» در دعای عرفه میفرمایند: «مَتَي غِبْتَ حَتَّي تَحْتَاجَ إلَي دَلِيلٍ يَدُلُّ عَلَيْكَ» و یا خطاب به حضرت حق عرضه می دارند: «عَمِيَتْ عَيْنٌ لاَ تَرَاكَ عَلَيْهَا رَقِيباً» مربوط به حضوری است ماورای میدانی که عقل و حتی حکمت متعالیه میگشاید و این صرفِ حضور مربوط به عمق دینداری است و تجلیاتی که حضرت حق بر سالک مینماید و سالک به خود حق، حق را مییابد. به همان معنای: «بِكَ عَرَفْتُكَ وَ أَنْتَ دَلَلْتَنِي عَلَيْكَ وَ دَعَوْتَنِي إلَيْكَ وَ لَوْ لاَ أَنْتَ لَمْ أَدْرِ مَا أَنْتَ». ولی بحث در مقام دیگری است که انسان ها در هر دوره تاریخی چون به خود آیند و از خود پرسش کنند، از آن حضور پرسش مینمایند. اینجا است که امثال خواجه عبدالله انصاری به یک معنا دست به «منازل السائرین» میزند و باز این ابن عربی است که از آن حضور، پرسش میکند و دست به خلق «فصوص الحکم» میزند با همه انکشافی که برایش در آن شهود و ملاقات رسول خدا «صلواتاللهعلیهوآله» پیش میآید. و باز مائیم و تاریخی دیگر و پرسش از آن حضور اولیه و خلقِ مثنوی مولوی و دیوان شمس. و البته پا به پای این حضور، حضور جناب فارابی و ابن سینا و سهروردی را داریم که آنان نیز از همان حضور اولیه ایمانی پرسش دارند ولی عقلانیت خود را بیش از آن حضور خاص به میان آوردند و تاریخ همچنان در نزد ما و با ما ادامه داشت تا مواجهه ما با جهان جدید در چهارصد سال پیش آنگاه که دربار صفوی میدان مواجهه بزرگانی همچون شیخ بهائی و میرفندرسکی از یک طرف و مستشرقینی شد که از غرب حامل اندیشه دکارت بودهاند. و اینجا است که جناب صدرا یعنی شاگرد جناب شیخ بهائی و جناب میرفندرسکی با دو جهان روبهرو شد و موجب طلوع حکمت متعالیه گردید.
بنده مقدمهای را که تحت عنوان «راز طلوع بشر جدید و نسبت آن با اصالت وجود در حکمت متعالیه» بنا شد خدمت رفقا عرض کنم، در جواب سؤالهای جنابعالی تقدیم میکنم. به امید آنکه بابی از تفکر نسبت به پرسشهایی که فرمودید؛ گشوده شود. البته بحث همچنان قابل تفکر و اندیشه است. موفق باشید
بسم الله الرّحمن الرّحیم
در آخرین روزهای تاریخ قرون وسطی، آرامآرام این حالت برای انسان پیش آمد که گویا برای درخشش ایمان باید خود را بیشتر احساس کند و اینجا بود که به بودنِ خود و اینکه باید به آن بودن فکر کرد یا نه توجه کرد، توجهی که رنه دکارت (۱۵۹۶-۱۶۵۰) در شک دستوری خود پیش کشید که: «من شک میکنم پس هستم» و این شروعی بود برای آنکه انسان بیش از پیش، خود را مدّ نظر آورد و با نظر به بودنِ خود راهی برای ایمانی زندهتر بیابد. در همین مسیر و در همان فضای تاریخی با کانت (۱۷۲۴ – ۱۸۰۴) روبهرو میشویم، کانتی که تا مرز بنیاد دادن به انسان و فهم انسان از خودش جلو و جلوتر رفت، به همان معنایی که انسان سوژه خودش گردید. آنچه در این شرایط تاریخی پیش آمد همین بود که اولاً: انسان به بودن و هستی خود توجه کرد و ثانیاً: اینکه باید هستی و یقین را در درون خود جستجو کند. و این راز طلوع بشر جدید است و عقلانیتی که در صدد ایمانی است اصیلتر از ایمانی که در قرون وسطی تجربه کرده بود.
درست در همین دوران یعنی در سالهای (۱۶۴۰-۱۵۷۱م) (۱۰۴۵-۹۷۹ق) جناب ملاصدرای شیرازی در تاریخ حاضر است و این یعنی نوعی معاصرت بین جناب ملاصدرا و جناب دکارت و تاریخی که انسان نسبت به هستی خود و جهانی که در نزد خود دارد توجهی ویژه کرده است. اینجاست که میتوان گفت با توجه به حضور جناب ملاصدرا در اصفهان در کنار جناب شیخ بهایی و جناب میرفندرسکی و ارتباط آن اساتید بزرگ با دربار صفوی و حضور مستشرقینی که از اروپا میآمدند و از دکارت در عین توجه به ریشههای تاریخی آن، سخن میگفتند، میتوان جایگاه اندیشه اصالت وجود جناب ملاصدرای شیرازی را مدّ نظر آورد، اصالت وجودی که در راستای ایمانی زندهتر در عین عقلانیت، از یک طرف به وجود و هستی نظر دارد و از طرف دیگر به انسان میاندیشند. با توجه به نکات فوق خوب است که نظری به اندیشه اصالت وجود بیندازیم و در بستر این اندیشه، به انسان و به تاریخی که در آن قرار داریم و افقی که ما را به ایمانی خاص دعوت میکند، فکر کنیم، ایمانی که عقل را در هویت قدسی خاصی که همان اصالت دادن به وجود است، با ما در میان میگذارد. امری که آخرین انسان درصدد آن است.
سلام وقت بخیر: ببخشید یک سوال که اگر لطف کنید پاسخ را با بله یا خیر برای بنده بفرستید از شما ممنون میشم، سوال: با توجه به آیه «قل هو الله احد» و با توجه به اینکه در سایت های مختلف از عرفا نقل شده است که هو در این آیه هویت غیبیه می باشد و با توجه به اینکه در همان سایت ها در مورد هویت غیبیه گفته شده است که هویت غیبیه هیچ تجلی و ظهوری ندارد. سوال اصلی بنده از شما این است که آیا هویت غیبیه به مرتبه احدیت ذاتی که بالاترین مرتبه از مراتب وجودی می باشد نیز تجلی و ظهوری ندارد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به اعتبار هویت غیبیه، نه. موفق باشید
با عرض سلام و توفیق روز افزون: ببخشید استاد قبلا این سوال را در سایت ازتون پرسیدند ولی پاسخ واضح و عمومی نبود. میخواستم نظرتان را در مورد مستند شنود که توسط حجت الاسلام امینی خواه تنظیم شده موضوع آن هم در مورد تجربه نزدیک به مرگ یک مسئول امنیتی تهران است بدانم. با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: همچنانکه عرض شد بعضی از گفتههای جناب آقای امینیخواه را که میشنیدم، ایشان را شخصی فهمیده در حکمت اسلامی یافتم. ولی نکاتی که در آن کانال تحت عنوان مسند «شنود» یافتم، طوری نبود که احساس شود لازم است. شخص خود ایشان حرفهای دقیقتر و عمیقتری دارند. موفق باشید
سلام استاد عزیز: از غم و درد چند روزی هست به خودم می پیچم. درد و ناله دارد عمری درب خانه اهل بیت گدایی کنی و به قول حضرتعالی سلوک قلبی داشته باشی و آخر امر مصداق این بیت شعر باشی: دردا که دوش طاعت سی سال خویش را / دادم به می فروش به یک جرعه برنداشت / عمری درب خانه احمدبن موسی شاه چراغ شب نشینی و زیارت و سلوک داشته باشی آخر امر متوجه شوی که حضرتش شما را لیاقت خویش ندانسته و در آن شب حادثه ترور به ماموریت خارج از شهر رفته باشی لااقل برای دفاع از حرمش نباشی. من که خودم رو دوستار اهل بیت میدانم نکند که آنان ما رو لیاقت خودشان ندانند. حرفی حدیثی جناب استاد بفرمایید که خیلی احساس حقارت و کوچکی میکنم. نکند همه زیارات و شب نشینی خیال بوده. نکند شاهچراغ من رو اصلا به چشم ندیده. نکند این همه رفت و آمد به حرم در سرما و گرما و باران و... الکی بوده و حضرتش ما را لیاقت خویش ندانسته. نکند. التماس دعا
باسمه تعالی: سلام علیکم: چرا اینطور فکر میکنید؟! همهچیز روی حساب است حتی خارجشدن شما از شهر. ما باید همواره امیدوار رحمت حضرت حق باشیم و نه امید به اعمال خود. و در امیدواری به رحمت حضرت ربّ العالمین، یأسی در میان نمیماند. موفق باشید
با عرض سلام و خدا قوت: پیدا کردن معلوم زنده ۱. بعد از بالغ شدنِ نطفه بسته شده، فطرت انسان اقتضای بر تعامل دارد، اصلا یدالله مع الجماعت است، انسان نمیتواند بدون تعامل اجتماعی رشد کند، اصلا معنایی ندارد. اولین ارتباط اجتماعی یک انسان با جنس مرد، پدر اوست و با جنس محبت و لطافت که تعبیر اعم آن زن است، مادرِ اوست. ۲. اینجاست که نقش پدر و مادر بیش از پیش رنگ میگیرد و شخصیت اجتماعی فرزند شکل میگیرد. ۳. فضای مدرسه و دانشگاه جدای از اینکه فضای آموزشی هستند، اولین و بزرگترین و مهمترین محل شکلی گیری انسانیتِ انسان و شخصیت و تفکرات اوست. ۴. در همین حال و هوای رشد نوجوان در دنیای امروزی که در هیچ عنوان قابل قیاس با انسان های دیرین ندارد و در جستجوی خود در بستری فراتر از آنچه که هستْ هست، فضای مجازی را می جوید و خود را در جای جای جهان حاضر می بیند. طبیعتاً تا حدودی می تواند خود را آرم کند. ۵. تولدِ بدون فرهنگ فرزند، تحصیلِ بدون فرهنگ انسان و در نهایت فعالیت در جامعه و بسترِ بدون فرهنگ یا به بیان بهتر کج فرهنگْ، که دشمن تمام توان ازلی و ابدی اش فرهنگ بوده، مطمئناً وی را با پوچی روبروی میکند. توضیح اضافه است اما خوب است برای تکمیل نوشته اشاره ای شود؛ مستحضرید که کشور های غرب زده به چه شکلی تشنه حقیقت از فضای مذهبی حوزه های علمیه هستند، البته دین را به عنوان یک مجموعه احکام مذهبی و به طور کلی دین را یک حضور مذهبی نمیبیند، البته منافاتی ندارد این عرض بنده با اینکه فعالیت های مذهبی نیز انجام بدهند، عرض بنده اینجاست که تشنه حقیقت اند و در رسیدن به مقصود حاضر به انجام احکام مذهبی نیز می شوند. ۶. در فضای انقلاب اسلامی بعد از اینهمه تاکید سرداران این انقلاب، هنوز فرهنگ از همیشه زخمی تر و خسته تر است. نوجوان ما، جوان ما، یا راحت تر بیان کنم خوده بنده پس از تلاش های فراوان در پی جستجوی خود پناه آوردم به دین که آنهم متاسفانه در جمهوری اسلامی جز حوزه های علمیه، آنهم به صورت ضعیف در مکانی دیگر قابل جستجو نیست یا به بیان بهتر نقطه شروع دیگری نیست. ۷. حالا من هستم و یک خدای ساختگیِ به ظاهر زیبا در حوزه علمیه!!! با تنها هدفی که شهید عزیز، بهشتیْ فرمودند: ما به دنیا آمده ایم برای تلاش پر نبرد و پر رنج در راه تکامل خویش و انسانیت.
باسمه تعالی: سلام علیکم: حوزه به عنوان بستری است که پس از طی مقدمات مثل آموزش ادبیات عرب، میتواند زمینهای باشد برای انس با معارف عالیه قرآنی و روایی و انسانشناسی. پس از اینکه انسان تا حدّی در این موارد توانا شد خداوند میدان حضور ما را برای ارتباط بیشتر با انسانها در موقعیتهای مختلف فراهم میکند. هنر ما در اینجا خواهد بود که بتوانیم با درک انسانها و احترام به انتخابهای آنها، آنها را متوجه حقایق و معارف الهی بکنیم. موفق باشید
با سلام و عرض ادب! سوالی داشتم از محضر استاد گرامی! امیدوارم که پاسخ آن را بدهید! سوال: شما که ما را تشویق به معرفت النفس می فرمایید، لطفا در صورت امکان بفرمایید که شما که در طی این سالها روش معرفت النفس را رفته اید، به چه نتایجی رسیده اید؟ چون حق شاگرد است که بداند استادش در چه راهیست. امیدوارم که صادقانه پاسخ دهید. لطفا توجیه نفرمایید. منتظر پاسخ با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: مسئله «معرفت نفس» امری نیست که مربوط به بنده باشد. موضوع بشر جدید است که نیاز دارد ابعاد گسترده خود را بیابد، حال یا از طریق معرفت نفسی که امثال علامه طباطبایی و یا آیت الله حسنزاده به میان میآورند؛ یا از طریقی که جناب هایدگر در موضوع «دازاین» مطرح میکند. موفق باشید
سلام علیکم: عرضی داشتم و خواستهای. آن هم اینکه در این شلوغ بازار، راه و مسیر خودمان را گم نکنیم. ترس آن دارم که در هیاهوهای این روزها، اخبار و حرفهای مهم بگذرند و ما به آن توجهی نکنیم که به گفته رهبر انقلاب توقف هم معنی عقبگرد دارد. انشاءالله که چنین نشود و نباشد.
باسمه تعالی: سلام علیکم: مهم توجه به اصلِ اصیل انقلاب اسلامی است که دشمنان بزرگ دارد و عظمت انقلاب آن است که همین دشمنان را با همه تلاش بیوقفه و امکانات گسترده ناکام کند و ما را هرچه بیشتر نسبت به سواد رسانهای خود در این جهان رشد میدهد. در این رابطه عرایضی اخیراً تحت عنوان «گمان کوتاه دشمنان حقیقت نسبت به آن» در شرح سوره «صف» شد. https://eitaa.com/matalebevijeh/11605
در ضمن خوب است در این رابطه به مقاله آقای مهدیان سری بزنید. موفق باشید https://eitaa.com/matalebevijeh/11599
سلام استاد وقت شما بخیر: نظر شخصی حضرتعالی در باره ۱. حجاب اجباری و همچنین ۲. در باره نحوه صحیح برخورد با افراد بد حجاب و یا بی حجاب و همچنین ۳. درباره گشت ارشاد چیست (منظور افرادی نیستند که با تبرج سعی در انحراف جامعه دارند - صرفا فردی که بدون روسری اومده در جامعه) قبلا در این زمینه سوالی پرسیدم و به مقاله ای در همین سایت و همچنین به گفتگوی رادیو جدال ارجاع دادین اونها رو کامل گوش دادم مطالب قبلی شما رو هم تقریبا خوانده ام در اینجا صرفا نظر شخصی شما رو می خواستم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به شرح جلسه اول مقاله «تقابل حجاب و آزادی! چرا؟» که شروع شده است با توجه به ابعاد گسترده موضوع، إنشاءالله نکاتی در این رابطه از جوانب مختلف روشن میگردد. موفق باشید
https://eitaa.com/matalebevijeh/11593
با سلام: آیا ملا ئکه همان اسماء الله هستند یا تجلی اسما ء الله یا جور دیگری؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: چنانچه با حوصله و بعد از طی مقدمات مربوطه، مباحث «فصوص الحکم» ابن عربی را حتماً با شرح صوتی دنبال بفرمایید روشن میشود که اساساً مقام اسماء، چه مقامی است و نسبت آن با فرشتگان چگونه خواهد بود. موفق باشید
بسم الله الرحمن الرحیم. چطور میتوان برای زنان اثبات کرد که اگر فرزند آوری نکنند به پوچی میرسند؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد خوب است به جواب سؤال شماره 32960 رجوع فرمایید. موفق باشید
سلام: من از تو از بودنت در جايي كه من و امثال من هستيم و سير مي كنيم پرسيدم و نوشتم و تو مرا دعوت به حضور شهدايي كردي و از پس فردايي گفتى كه متصل به آن است، اما حالِ منِ اسيرِ در اين دوران را نديدي يا شايد هم نخواستي كه ببيني. نديده اي كه من محو آن حضور عاشقانه، آن زيبايي هاي عارفانه ام و نمي توانم اينجا اكتفا به ديدن و شنيدن كنم، نمي توانم اكتفا به رفتن و بازديد كردن كنم، من آن حال را نه در فاصله، نه در گاهى از اوقات كه نسيمي وزيدن مي كند، نه در آمدن و رفتن، در همه ى ثانيه هايم، همه ي ثانيه هايي كه پاي جان در ميان است، همه ى آنچه بايد زندگى مي بود و نيست، همه ى راه رفتنم، خوردنم، خوابيدنم، همه و همه و همه مي خواهم. طلب من از روزگار پس فردا نمي فهمد، پس فردا در شوق و انتظار معنايي ندارد، انتظار من كالمح البصر است، يا حتى نزديك تر فرداي من گويي يك ثانيه بعد است و حتى آن زمان هم برايش دير است، خيلي دير انگار كه زمان آن گذشته است، انگار بايد ميشد و نشده، و من نشدنش را جار مي زنم. براي من از دور تر از فردا نگو! اكنونِ من شاهد سيل روان عمري است كه دارد در طلب زندگى جان مي دهد. براي من از گذشتن از عمر نگو! طول عمر هر ثانيه آنقدر زياد هست، آنقدر دشوار هست كه نتوان از گذشتن حرفي زد پيش چشم من انباشته اي از ثانيه هايي است كه جز نگاه كردن به آن ها، جز داغ بر دل شدنشان، جز التماس هايي براى نرفتن جوانى، نرفتن عمر هيچ ندارند. من ديگر نه «حضور» را ميفهمم نه تمايلي براي خواستنش و براي درك كردنش دارم. در اين حضورى كه مدام و مدام پيش چشممان مي آورى نسبتي هست، فاصله اي هست، دورى اي هست كه ديگر اين جان تاب آن را ندارد. اين «حضور» را آميخته به هر چه كنى براي من جز بيانِ نبودن و نداشتن آن چيز، عايده اي ندارد. كاش جسارتى در عالم بود كه همه ى نسبت ها را، فاصله ها را، دور ها را، دير ها را به آتش مي كشيد تا ببينيم چه نداريم، تا خالي بودنمان را ببينيم تا جز دست هاي تهي هيچ چيز پيشمان نباشد. تا براي يك بار هم كه شده بتوانيم التماس كنيم. تاكنون التماس كرده اي؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! کاش خالیبودنمان را میدیدیم تا متوجه حضوری شویم که به صورت تکوینی در آن مستقر هستیم و آن، همه بودن ما میباشد و این با تقوایی محقق میشود که شریعت الهی متذکر آن است و با همین تقوا میتوان آن حضور را پاسداشت. زیرا ذاتی ما میباشد. موفق باشید
سلام علیکم: استاد مطالعه معرفت نفس زمان بره؟ صوت جلسات شما رو گوش دادم و با یکی از دوستان مباحثه هم دارم ولی فکر میکنم دیره و بایستی زودتر رد بشم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر صورت هرطور که خودتان صلاح میدانید عمل کنید. موفق باشید
عرض سلام و ادب و احترام: الان که جامعه به سمت آرامش نسبی میرود چرا برخی افراد مقتضیات زمان را در نظر نگرفته و از تعبیر آتش به اختیار توسط مردم برای بی حجاب ها سخن میگویند؟ جامعه ما چقدر تا به حال تاوان برخی از سخنان نسنجیده برخی مسئولین را داده. هنوز جامعه در حال تاوان دادن به خاطر جملات «بی حجاب نباید در جامعه امنیت داشته باشد» و «بی حجابها از مترو استفاده نکنند.» و .... هست. سوال اول: چرا میزان تاثیر این گونه جملات در ناامنی های اخیر توسط مرجعی بررسی نمیشود و فقط سلبریتی ها به دادسرا فراخوانده میشوند؟ که البته این فراخوان سلبریتی ها، به حق است و به جا. اما میزان خشم القا شده توسط این سخنان به نیمی از جمعیت زنان که افرادی در پی نادیده گرفتن حق مسلم شهروندی آنها بودند، کجا لحاظ میشود؟ یا طراح شیوه گشت ارشاد که نقش قابل توجهی در این هزینه عظیمی که به جامعه و جان بیش از ۲۰۰ نفر تحمیل شد، کجا بازخواست میشود؟ چرا ریشه های یک جریان باز خواست نمیشوند؟ سوال دوم: چرا اگر افرادی برای نظام اینقدر هزینه مادی و معنوی ایجاد میکنند، توسط رهبری بر کنار نمیشوند؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نکات خوب و ارزشمندی اشاره میفرمایید. حقیقتاً ما در بعضی موارد «خُلقِ محمّدی» را از دست دادهایم خُلقی که خداوند در وصف آن فرمود: «فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ ۖ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ ۖ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ» (آلعمران/159) میفرماید اگر این مداراها را نداشتی افراد از اطرافت پراکنده میشدند. ولی ما متأسفانه با غفلت از این خُلق و صفای پیامبرمان با دست خودمان بعضاً چوب به اسلام و انقلاب میزنیم.
در مورد روش مقام معظم رهبری عنایت داشته باشید که روش ایشان دخالت مستقیم در امور نیست، زیرا مسئولان مربوطه باید مطابق رهنمودهای رهبری، آن افراد را آنطور که لازم است، مورد تذکر و برخورد قرار دهند. موفق باشید
سلام و عرض ادب: در کجای قرآن خداوند متعال خودش را اثبات می کند؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: قرآن میفرماید: «أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ ۚ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلَافًا كَثِيرًا» (نساء/82) آیا در قرآن تدبّر میکنند تا بنگرند اگر این سخنان و اشارات و راهکارها از غیر خدا صادر شده باشد، مسلّم اینچنین انسجام و یگانگی در آن نمیبود. از اینجا است که میتوان گفت وجود قرآن دلیل بر وجود خداوند است و در واقع هرکس با کمی تدبّر در قرآن وارد شود، مییابد که با سخن خدا و انوار الهی روبهرو شده است. در این مورد خوب است به کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» به قسمت «دریچههای اعجاز قرآن» رجوع فرمایید. کتاب روی سایت هست. موفق باشید
