بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
36358

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

اگر بنا را بر این بگذاریم که تمام مخلوقات در حال حرکت در نزد خودند و دارند خود را هر روز تجربه می‌کنند تا بیشتر و بیشتر خود را بیابند و نزد خودتر باشند البته بالحق پس من هم چنین انتظاری از خود داشتم و دارم اما آدمی از این زندگی برتر خارج شد! این مسئله مرا خستگی داده که هنوز حس می‌کنم مال من نبود. خوابی سنگین و باری گران و پیری بدی به من تحمیل کرد. دوست دارم در سخنان علی علیه السلام فنا شوم که فرمودند: پسرکم بدان که تو برای آخرت آفریده شدی نه برای دنیا و برای رفتن نه ماندن و برای مرگ نه زندگی و در جایگاه کوچی و در سرای موقت بر سر راه آخرت تو تحت تعقیب مرگ هستی که گریزنده از آن رهایی ندارد و خواستار آن هم از دستش نمی رهد و ناگریز آن را در خواهد یافت. با وجود اینکه مردم امروزی را می‌شناسم اما آنها نمی‌شناسم هرچه بیشتر آنها را بشناسم بیشتر آنها را نمی‌شناسم آنها در عین اینکه مرا می‌پذیرند و من آنها می‌پذیرم اما هرگز دنیای آنها را نمی‌فهمم و نمی‌شناسم و نمی‌خواهم و درک نمی‌کنم هرچند گویی دنیای دیگری ساخته بشود، که بشود در آن زیست و من هم خواهم زیست ان‌شاء الله اما مرگ سر نوشت زیباییست که آن‌را به کل دنیا نمی‌دهم . بخدا حتی اگر آخرتی و سرای جاویدی و بهشت هایی و دین پایداری نبود باز مرگ انتخابم بود. من مرگ را خود می‌دانم خودی که دنیاداران می‌خواهند آن‌را گم کنم. دنیا را دوست نداشتم ای کاش هیچ وقت نمی‌دیدمش خدایا دنیا را از یادم ببر.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! اگر انسان برای آخرت آفریده شده است ولی دنیا، مزرعه آخرت است و به اندازه‌ای که در دنیا با انتخاب‌های خوب و همراه با تواضع زندگی کنیم، در ابدیت خود حضور بهتر و متعالی تری خواهیم داشت. مهم آن است که زندگی را برای خود تنگ و سخت نکنیم. موفق باشید

36056
متن پرسش

سلام خدمت استاد گرامی: ذیل شرح کتاب «بنیان‌های حکمت حضور انقلاب اسلامی در جهان بین دو جهان» شماره ۱۸۱ بنیان‌ها، بحث از «عقل قرآنی» شد و این‌که به کمک آن عقل بشر متوجه نقش اصل خود در عالم، مطابق نوامیس و سنت‌های عالم می‌شود. خواستم نکته‌ای که به نظرم رسیده است را خدمت شما عرض کنم تا نظر شما را بدانم. عقل زمانه و حاکم بر هستی اگر عقل تکنیک است چون وجود به تعبیر هایدگر به صورت تکنیک آشکار شده است و لازمه زندگی در تاریخی که به سر می‌بریم تکنیکی زندگی کردن است، گریزی از این عقل وجود ندارد هرچند بشر آن عقل را به گشتل کشانده است، و در طول تاریخ بشریت هر بار عقلی به ظهور رسید تا جایی که وقتی ایرانیان با اسلام مواجه شدند متوجه گشتند که این مبانی اسلامی نیاز به عقلی دارد که آن عقل موید همه اصول اسلام باشد، نمی دانم اگر فلسفه ارسطویی و فلوطینی وارد جهان اسلام نشده بود ایرانیان چگونه دست به عقلی کردن مبانی اصولی دین می زدند، ولی تقدیر اینگونه رقم خورده که عقلی که تاریخ متافیزیک با آن آغاز شد، به دست ایرانیان بیفتد و آنها به این عقل متافیزیک زده جهت بدهند، عقلی که برای اسلام ایرانی که حتماً غیر از اسلام اعراب شبه جزیره حجاز بوده متفاوت است، ایرانیان باید این مبانی را عقلا به صحنه می‌آوردند و چنین نیز کردند، با این شرایط که عقل به صحنه آمده آنها عقلی بود که از ارسطو و فلوطین به آنها رسیده بود، و همه متفکران اذعان دارند فلسفه‌ای که فارابی آن را اسلامی کرد کاملاً متفاوت با فلسفه یونانی بود، و شاید بتوان گفت ظاهری متافیزیکی و باطنی وجودی داشت، رنگ فلسفه اسلامی نمی توانست وجودی نباشد و اسلامی گردد، چون همه اسلام وجودی بود، و به نظرم هرگز فلسفه در جهان اسلام ماهوی نبود، روح متافیزیک ماهوی نگاه کردن است، ولی از فارابی تا صدرا که اوج فلسفه اسلامی بود همه به هستی وجودی نگاه کردند، با این تفاوت که در یک تشکیک تاریخی کم کم توانستند از روح متافیزیک خلاص گردند، اما همواره در تاریخ فلسفه اسلامی روح نگاه وجودی بوده و نه موجودبینانه و متافیزیکی، فلسفه در دوران اسلام به معنای عام خودش تا ابن سینا و سهروردی عقل جهان اسلام را تغذیه می کرد و جهان تاریخی آن تاریخ با این فلسفه تعقل می کرد و فهم جهان بیش از آن نبوده، هرچند که بعد از تهافت الفلاسفه غزالی سهروردی سمت فلسفه و نگاه معقول به هستی را کمی تغییر داد و نتیجه این تغییر چیزی جز کشتن او نبود و جهان اسلام در عین نیاز به فلسفه سهروردی که خواجه نصیر ها به آن محتاج بودند نشان داد تحمل اینگونه نگاه وجودی را ندارد، با حاکمیت صفویه و رسمی شدن تشیع دوازده امامی، دیگر حتی عقل سهروردی نیز نمی توانست ما را قانع کند که نگاه به هستی تا اینجا متوقف گردد، آنچه که شیعه از اهل البیت به دست آورده بود چیزی فراتر از عقل سهروردی بود، عقلی که از عالم عقول سینایی رها شده بود و عالم مثال را به عقل جهان اسلام هدیه داد، ولی مثالی که بیش از قوس نزول حرفی برای گفتن نداشت، نظام شیعی ای که پایه گذاری شده بود نیاز به عقلی داشت که شیعه بودن او را به تمام معنا هستی وار نشان دهد، و ملاصدرا قهرمان نمایش چنین عقلی شد که با اصالت وجود تمام تاریخ فلسفه اسلامی و یونانی را زیر و رو کرد، ملاصدرا این‌بار وجودی به ما نشان داد که تمام روح متافیزیک موجود در فلسفه اسلامی را کشید و ما را وارد تمام هستی کرد، و این همان عقل جامع و قدسی بود که شیعه به دنبال آن بود، تا بتواند پایه های عقلانی شیعه را محکم کند، و مگر اگر امام زمان عقل خود را در این تاریخ می خواست به ظهور در آورد چیزی غیر از عقل صدرایی بود، همان عقلی که خمینی کبیر توانست انقلاب اسلامی را با آن حاکم کند، خمینی ای که خود را مدیون چنین عقلی می دانست و فریاد می زد:«ملاصدرا و ما ادریک ما ملاصدرا؟! او مشکلاتی را که بوعلی به حل آن‏ در بحث معاد موفق نشده بود حل کرده است»، ملاصدرا عالم مثال صعودی را به ما نشان داد و قیامت را برای ما آشکار کرد، اما این سیر وجودی پایان پذیر نیست، زیرا وجود را پایانی نخواهد بود، و عقل جامع تری را انتظار می کشیم، عقلی که یک وجه گم شده آن در تاریخ ما، عقل تکنیک بود و ملاصدرا نتوانست آن را نمود دهد، و تاریخ آن عقل را آشکار کرد، و اگر به گشتل منتهی نشده بود خدا می داند چه تمدنی این دو عقل در کنار هم شکل می دادند! تاریخی شیعی تکنیکی که روح تکنیک آن چنان با عقلانیت شیعی همرنگ بود که جهان را زیر و رو می کرد. متاسفانه امروز این دو، دو عقل متفاوت و گسسته از هم هستند و دلیل همراه نشدن این دو چیزی جز گشتل نبوده است، آنچه که قرار است در آینده به کنار برود نه عقل تکنیک بلکه گشتل است که همچون حبابی و کفی بر روی طلای ناب نشسته است، لذا تاریخ وقتی به عقل جامع می رسد که این دو عقل بتوانند یکدیگر را پیدا کنند، زیرا تمدن نیازمند به عقل تکنیک است و تمدن اسلامی شیعی آینده نمی تواند بی نیاز از عقل تکنیک باشد، پس نیازمند به عقل جامعی هستیم که در عین غفلت نکردن از وجود، تمدنی به صحنه آورد که عقل تکنیک ذیل آن عقل قدسی فعال باشد، لذا تاریخ آینده چیزی بدون عقل تکنیک نیست، اما این بار این عقل به واسطه گشتل به حجاب نخواهد رفت و انسانی قدسی به صحنه خواهد آمد که عقل تکنیک ابزار تمدن سازی او خواهد بود، بدون اینکه تکنیک همه زندگی او را در بر بگیرد و این بار تکنیک دیگر افسار گسیخته و فرمان ده نخواهد بود بلکه عقل قدسی به او می گوید که کجا برود و خدا می داند این تکنیک تا چه اندازه ما را وسعت می دهد، اعم از وسعت در دنیا تا وسعت در کیهان و وسعت در هستی و وجود. هایدگر درست متوجه شد که غفلت از هستی در تمدن غرب نتوانسته اجازه دهد که آنها از عقل تکنیک درست بهره ببرند، بلکه آنها را گرفتار گشتل نموده است، ما با هایدگر متذکر وجود و غفلتی که در تاریخ متافیزیک بودیم گشتیم، و فهمیدیم چگونه تاریخی به هستی نگاه کنیم، و متوجه شدیم چگونه تاریخ هستی در وجهی به نام تکنیک به ظهور درآمده، وجهی که ملاصدرا نتوانست به ما نشان دهد، و به همین خاطر با صدرا نتوانستیم تمدن سازی کنیم. ولی به تعبیر جنابعالی هایدگر اجمال دارد ولی با ملاصدرا وجود را تفصیل یافته می یابیم، ما وجود اجمالی تفصیلی هر دو را می خواهیم، تا تذکر هایدگر به عقل تکنیک را با وجود تفصیل یافته ملاصدرا جمع کنیم و جهان و تمدن آینده را که حتماً شیعی است بسازیم. البته جمع این دو از سنخ جمع دو نفر نیست بلکه جمع در حقیقت واحدی است که عقلی توحیدی در نظام دنیایی را شکل خواهند داد. بی‌اندازه مشتاق رسیدن این دو عقل به یکدیگر هستم...

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمدلله متذکر نکات خوبی شدید به‌خصوص که فرمودید: فلسفه فارابی به عنوان فلسفه اسلامی کاملاً متفاوت با فلسفه یونانی است. از عقل صدرایی گفتید و از جامع و قدسی بودن آن. تا آن جایی که حتی بنده معتقدم این عقل با هویت متعالیه‌ای که دارد جامع‌تر از عرفان ابن عربی است با آن همه خوبی‌هایی که آن عرفان در اختیار ما می‌گذارد، ولی حکمت متعالی است که جواب‌گویی بشر امروز و حضور سلوکی اوست. در موضوع عقل تکنیکی که می‌توان گفت تاریخ و عصر حضور وجود است در آخرین منزل به اعتبار آن‌که به تعبیر هایدگر: «تاریخ چیزی نیست جز اعصار وجود». در اینجا است که می توان گفت اگر با حضور اصالت وجود صدرایی در این تاریخ حاضر شویم به خوبی هایدگر را و دغدقه او را می‌فهمیم که روشن کرد چگونه عقل تکنیکی به عنوان حوالت تاریخیِ این زمانه اصالت دارد و گشتل حجاب آن است، همانطور که فلسفه تحلیلی، حجابِ حکمت متعالیه صدرایی. آری! این دو عقل در مواجهه با همدیگر، همدیگر را معنا می‌کنند و این امر مهمی است از آن جهت که یکی از بالا شروع می‌کند و تا آخرین منزل که عین حرکت است، حاضر می‌شود که همان فلسفه اصالت وجود صدرایی است. فلسفه‌ای که ما را تنها در عالم عقول و غیب نگه نمی‌دارد و تا جایی حاضر می‌کند که «بودن»، همان «شدن» است. و دیگر فلسفه‌ای که از پایین شروع کرد و با نگاه وجودی نگرش ما را در پهنه هستی حاضر کرد تا افقی به سوی عالم بالا باشد، و این مائیم و حاضرشدن در مواجهه این دو فلسفه و این دو فیلسوف بزرگ. اجازه بدهید بعضی از جمله‌های هایدگر را از جلد سوم کتابی که در باره نیچه نوشته است، مطرح کنم تا ملاحظه بفرمایید چگونه در مواجهه با هایدگر، می‌توان به صدرا اندیشید و در مواجهه با صدرا، می‌توان به هایدگر فکر کرد. هایدگر در باره هستی می‌گوید: هستی، تهی‌ترین چیز و در عین حال غنی‌ترین است، هم اوست که به همه موجودات، آنچه شناخته شده و آنچه تجربه شده وآنچه ناشناخته است و نخست باید تجربه شود، وجود را عطا می‌کند. هستی یگانه‌ترین چیزی است که دست هیچ موجودی به مقام بلند یگانگی‌اش نرسد. بر ضدّ هر موجودی که می‌خواهد سر برآورد، همواره باز موجودی هم‌تراز با او قد علم می‌کند. حال هر اندازه می‌خواهد متفاوت باشد. اما هستی را مثل و مانندی نیست، آنچه در تقابل با هستی است، نیستی است، و چه بسا آن نیز خود ذاتاً فقط و فقط تابع هستی است. هستی بدیهی‌ترین چیز است، آنچنان که توجه نداریم که چگونه خستگی‌ناپذیر در فهم آن می‌کوشیم. در عین حال این بدیهی‌ترین چیز کمتر از همه چیز مفهوم است و به ظاهر حتی قابل فهم نیست. بر چه مبنایی باید آن را بفهمیم؟ خارج از آنچه چیزی وجود دارد که به اتکای آن بتوان برای آن تعریفی به دست آورد؟ دست کم هیچ چیز برای تعریف به دست دادن مناسب نیست، زیرا آن خود نامتعین و تعین ناپذیر است بدیهی‌ترین چیز با هرگونه مفهوم بودنی سر ستیز دارد. هستی بیش از هر چیز کاربرد دارد، ما در هر علمی و در هر موضع‌گیری به آن استناد می‌کنیم. زیرا همه جا در بین موجودات می‌مانیم و با موجودات سر و کار داریم. ما را از هستی بهره‌مندی است اما در عین حال در هر لحظه در ظهور خود نااندیشه می‌ماند. هستی قابل اطمینان‌ترین چیز است که هرگز آرامش ما را با شک و تردید به هم نمی‌زند. گاه ما دچار تردید می‌شویم که آیا این موجود یا آن موجود هست یا نه، اغلب در نظر می‌گیریم که آیا موجود خاصی این گونه است یا آن گونه. هستی، که بدون آن ما درباره موجودات حتی نمی‌توانیم از هیچ نظر تردید رواداریم، این اطمینان را می‌بخشد که در هیچ کجا نمی‌توان قابل اطمینان‌تر از آن یافت. و با این وصف، هستی هیچ بنیاد و زمینه‌ای را به دست ما نمی‌دهد، همچون موجودات - که رو به سوی بتوانیم بنا کنیم و به دامنش آویزیم. هستی نفی نقش چنین بنیادگذاری است، در حقیقت نفی هرگونه بنیادگذاری می‌باشد، ژرف و رازآمیز است. موفق باشید

35941

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد: از چند روز پیش عکس کودکان گرسنه ی سومالی را که دیدم اصلا یه حال بدی دارم. آیا نهاد و خیریه ای در کشور وجود داره که کمک مالی ما را هرچند اندک به آن کودکان مظلوم برساند؟ همسرم میگه اگه بخوای پول واریز کنی باید به حساب دولتهای آنها واریز کنی. و آن دولتها به دست کودکان که نمی‌رسانند. استاد نکنه آن دولتمردان به اصطلاح بیزینس راه انداختند و اصلا این کودکان را اینگونه در اینترنت به نمایش گذاشته اند تا کمکهای خیریه مردم خیِر دنیا را جمع کنند ولی به خود کودکان ندهند؟ به هر صورت، در ایران کجای معتبر سراغ دارید. لطفا معرفی کنید که ما به آنجا مراجعه کنیم حداقل  و از این طریق کمک کنیم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال «کمیته امداد» همان طور که شعبه‌ای جهت مردم یمن دارد شعبه ای هم باید جهت همین امورداشته باشد و قابل اطمینان نیز می‌باشند. موفق باشید

34803

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

درود استاد: خسته نباشید. استاد ببخشید ۳ سوال داشتم که این ۳ سوال می‌تونه انحراف که در مسیر که دارم به سمت سیر سلوک عرفانی پیش میرم کمکم می‌کنه. سوال اول من تقریبا اکثر کتاب های شما رو مطالعه کردم و بی نظیر هستش و من که می‌خوام مراتب سیر سلوک رو طی کنم چگونه استاد پیدا کنم؟ چون اکثر عرفا از جمله آیت الله آملی و قاضی و..... گفتن بدون معلم پای در این راه نگذارید ولی من دوست دارم مراتب سیر سلوک رو طی کنم ولی بابت همین ترس دارم چه کار کنم بدون استاد میتونم مسیر طی کنم؟ و سوال دوم این هستش که: بعد از مطالعه کتاب چه کتاب های شما چه کتاب های دیگری این مسیر به ما کمک می‌کنه مطالعه کنیم؟ (سیر سلوک عرفان) یعنی کتاب شما به عنوان نقشه راه اصلی باشه و بقیه کتاب ها به عنوان ابزار و مطالعه و... باشه و سوال آخر این هستش که من در این ماه مبارک رمضان به علت بیماری نمیتونم روزه بگیرم و خیلیی ناراحت هستم چه کار کنم؟ بنده یکی از راه هایی که بتونم گناهانم رو پاک کنم و به خداوند نزدیک بشم از طریق روزه هستش حالا که نمیتونم روزه بگیرم چه کار کنم؟ آیا راه دیگری وجود دارد در این ماه مبارک ثمره دریافت کنم؟ در واقع یکی از مهم ترین دستورات شرعی رو نمیتونم اجرا کنم😔

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. در این مورد خوب است به جمله مشهور آیت الله بهجت نظر کنید که می‌فرمایند: «علم تو، استاد توست» رجوع شود به جزوه «شرح مختصر دستورالعمل آیه الله بهجت«رحمه الله»» که روی سایت هست. https://lobolmizan.ir/leaflet/231?mark 2- کتاب «منازل السائرین» جناب خواجه عبدالله انصاری در این مورد راهنمای خوبی است. عرایضی در شرح آن شده است که می‌توانید جهت استفاده از شرح صوتی آن با جناب حاج آقا نظری به شماره 09136032342 تماس بگیرید. ۳. همین‌که نگران این امر می‌باشید إن‌شاالله ثواب و برکات آن نصیب شما می‌شود. از سحرخیزی‌های ماه رمضان و حضور در جمع مؤمنین و غذای حداقلی غافل نباشید. موفق باشید

34138

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با عرض سلام خدمت استاد عزیز: استاد من در جلسات شنبه و دوشنبه شرکت می‌کنم. برای اینکه بتوانم نمازی با حضور قلب داشته باشم چه بکنم؟ خیلی ممنون

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال به ما فرموده‌اند: «آن‌قَدَر ای دل که توانی بکوش / گرچه بهشت‌اش نه به کوشش دهد». باید امیدوارِ رحمت الهی بود. «هم‌چو چَه کَن خاک می‌کن گر کسی / زین تن خاکی که در آبی رسی». موفق باشید

34056

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد خوبین. استاد من پارسال که با جلسه تفسیر تون آشنا شدم خیلی خوب بود. این تفسیرها کمک کرد که برم تو یه عالم. اون موقع توی عالم دیگه ای بودم و هرچی شما می‌گفتین رو انگار می‌دیدم ولی الان نه اون عالم دیگه برام نیست و فقط دربارش حرف می‌زنم. یعنی الان دیگه خودم نمی‌بینم ولی دربارش حرف می‌زنم درصورتی که پارسال انگار واقعا می‌دیدم و یه رشد خیلی خوبه داشتم. چیکار کنم؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! «ای برادر عقل، یک دم با خود آر / دَم به دَم در تو خزان است و بهار» عمده صبر و پایداری است تا از خزانِ «قبض» عبور کنیم و جهانی بسی برتر و بهتر از بهار دیروزین در ما شکوفا گردد و به ظهور آید. موفق باشید

34042

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام خدمت استاد طاهرزاده عزیز: استاد من چند سال هست که در قنوت همه نمازها دعای سلامتی فرج امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف را می‌خوانم، چون نظرم این است که همه دعاهای ما در پرتوی دعا برای امام زمان تحقق می‌یابد و در طول روز هم همیشه مواظب هستم در هر نیت و کاری رضایت امامم را مد نظر قرار بدهم. استاد می‌خواستم نظر شما را در این مورد بدانم و بیشتر راهنمایی فرمایید. با تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عالیِ عالی است. چه خوش می‌گذرد که فکر و ذکر ما در نسبت با کامل‌ترین انسان، زنده و زنده‌تر باشد، بخصوص که آثار آن نورانیت را انسان در نایب ایشان تجربه می‌کند. موفق باشید

33566

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم: با عرض تشکر فراوان با توجه به اینکه بنده چهل سالم گذشته و عمرم تلف شده آیا برای سیر معنوی مستمر گوش دادن و کارکردن آثار امام خمینی (ره) که جنابعالی شرح کردید کافیه یا مثلا شرح کتاب مقالات مرحوم آیت الله شجاعی را کار کنم؟ دوم اینکه از کجا بفهمم خراباتی ام یا مناجاتی که شما بین این دو فرق گذاشته بودید؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. به نظر می‌اید اگر روح و روحیه اُنس با «مقالات» را داشته باشید از آن غفلت نفرمایید. ۲. ما را چه باک که خراباتی باشیم، یا مناجاتی!! مائیم و هرچه پیش آمد خوش آمد. موفق باشید

32875

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد وقت بخیر: من در مورد خواستن دنیا خیلی اذیت شدم هم دنیا رو می‌خوام هم آخرت و هر دو رو میخوام به کمال برسونم هم دوست دارم بهترین‌های دنیا رو داشته باشم هم آخرت ولی یک مدت طوری زندگی کردم که سعی کردم فقط آخرت رو بخوام و دنیا رو نخوام، این اتفاق کلا درونم رو داغون کرد و دیگه خودم نبودم و درواقع خواسته‌هام رو سرکوب کردم و اینجوری از خود واقعیم عقب موندم و بعدش به طور افراطی درگیر خواستن دنیا شدم طوری که آخرتم رو فراموش کردم و نمیدونم کی به تعادلم می‌رسم ولی هیچ فکری ندارم که این طوری که دارم پیش میرم کجاش اشتباهه اینکه ظاهر زندگیت رو هم بخوای به کمال برسونی اشتباهه؟ اینکه بهترین‌ چیزای دنیایی رو بخوای کجاش اشتباهه؟ چرا میگن زندگی لاکچری و تفکر کاخ نشینی بده؟ من این مدل زندگی اصلا انگار تو خونمه نمیتونم ازش جدا بشم و هیچ ایده‌ای برای جدا شدن ازش ندارم. لطفا راهنماییم کنید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در مباحث «معرفت نفس» روشن می‌شود انسان وسیع تر از حضور دنیایی‌اش در نزد خود حاضر است و دنیا مانند بدن انسان، بستر تعالیِ ابعاد روحانی او است و از این جهت دنیا و بدن زمینه آن تعالی هستند، نه آن‌که خودشان هدف باشند. موفق باشید

32844

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

به نام حق. سلام استاد: خدا قوت. استاد در اوایل شرح مقالات درباره ی ذکر یونسیه فرمودین و بنده در طول روز به صورت پراکنده می گفتم ولی رساله ی لقاءالله مرحوم ملکی تبریزی را هم مطالعه کردم و تصمیم به مداومت بر این ذکر داشتم اما با دیدن پرسش های سایت متوجه شدم که باید استاد اجازه دهند، حالا استاد اجازه می دهید؟ یا باید برای شروع التماس خروج از ظلمات ۱۲_۱۳ سال صبر کنم؟ مدتی ذکر اللهم اغننی بحلالک عن حرامک... را ده مرتبه بعد از نماز صبح برای تقرب می گفتم نه به نیت خاصی، بعد از مدت کوتاهی حالم بسیار دگرگون شد مدام گریه می کردم و بسیار بیتابی می کردم و خودم را به نحو عجیبی از همه جز خدا بی نیاز می دیدم، دوست داشتم یک گوشه بنشینم و فقط برای خدا اشک بریزم و اصلا دلیلش را نمی دانستم که یک لحظه انگار کسی به من گفت که به خاطر آن ذکر است و پس از مدتی خود به خود آن ذکر از سرم افتاد. به نظرتان اگر ادامه می دادم برای انقطاع بهتر نبود؟ و درباره ی ریاضت شنیدم که قبل از چهل سالگی وهم را تقویت می کند، بنده خیلی به خوردن تنقلات عادت داشتم، از اول ماه رمضان برای تضعیف نفس شکر خدا ترک کرده ام آیا اینطور کارها ریاضت است؟ بعد استاد از سال ها پیش گاهی با کسی در ذهنم صحبت می کنم که مرا راهنمایی می کند و گاهی دعوایم می کند او از من بهتر و انسان تر است و بیشتر از من می داند، ولی خجالت می کشیدم به کسی بگویم. برایم سؤال بود که این کیست دیشب موقع خواب او که صورت و جسمی ندارد به من گفت که او همان خود بالاتر من است و برایم سؤال شد که من او هستم یا او من است؟ و او گفت تو من هستی یعنی او اصل است و منِ فعلی فرع، و من باید بروم تا او بیاید و من های دیگری هم بالاتر از او منتظر هستند. اصلا منِ برتر آدم با آدم حرف می زند یا من توهم می زنم؟ ببخشید که مزاحمتان می شوم ولی این حرف ها را زیر آسمان خدا و سایه ی مولایمان به چه کسی می توان گفت جز شما؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در مورد ذکر یونسیه و آن نوع مداوتی که اساتید تأکید بر ۴۰۰ مرتبه و یا نیم ساعت به صورت مستمر را مطرح می‌کنند , باید بعد از سن چهل سالگی و آن هم به نظر میآید  بهتر است از طریق استادی که روحیه شما را میشناسد, انجام شود. ولی ذکر مشهوری که بعد از نماز دارید ذکر خوبی است. در مورد آن احوالاتی که می‌فرمایید کسی با شما صحبت می‌کند, سعی کنید منصرف شوید زیرا خطر ورود شیطان با همان مقدس مآبی هایش هست بالاخره ما معارف و روایات و آیات را برای خود حجت می‌دانیم. موفق باشید

32732

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با عرض سلام خدمت استاد عزیزتر از جانم استاد طاهرزاده: 🔖عنوان: : ای معلّم عزیز 💓 روز معلم مبارک ✨ اگر معلمی، نظر کردن بر افق‌های دور حیات انسان‌ها و نمایاندن راه‌ها و بیراهه‌هاست، تا انسان‌ها در مسیر حیات خود به بیراهه نروند و از پای نیفتند، این گونه معلمی بودن، همان امتداد راه انبیاست. جان من و هزاران دانش آموز به فدای چنین معلمانی. التماس دعا ✨┈•

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! «طالب مردی چنینم کو به کو». حقیقتاً حرکت توحیدی انقلاب اسلامی آینده‌ای را نوید می‌دهد که نه حضور در گذشته است و نه حضور در جهان سکولارزده؛ بلکه حضور در آینده‌ای است که نام آن را می‌توان «جهان بین دو جهان» گذارد. جهانی که نه جهان گذشته است و نه جهان سکولار، بلکه حضور در امروز است ولی با هویت قدسی، راهی که معلّمان می‌توانند نسل امروز و فردای ما را در آن جهان حاضر کنند و از این جهت هنوز می‌توان درباره تعهد به انسان فکر کرد و هنوز می‌توان به ذات عاشقانه انسان فکر نمود و هنوز می‌توان معلّمی را یک «عشق» دانست. موفق باشید

32316

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد: نظرتون راجع به آقای حسین علیپور شاگرد آقای سعادت پرور رو بفرمایید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در جریان کار عزیزان نیستم. موفق باشید

34917
متن پرسش

سلام و عرض ادب خدمت استاد: طاعاتتون قبول حق ان شاءلله. بنده به تازگی و با دیدن برنامه ی «کلمه» با شما آشنا شدم، حرف هایی که زده شد عجیب بر جانم نشست. انگار قسمت خدا این بوده که با شما آشنا بشم تا بتونم این درد تازه ی دلم رو با کسی که اهل معناست در میون بذارم... استاد، دیشب که شب ۲۳ ام ماه رمضون بود از درون تُهی شدم. به هیچ رسیدم... فاقد ارزش شدم. بنده ی بی مقدار، مدتی بود که عجیب حال خوبی با خدا داشتم و طوری شده بود که اگه لحظه ای فکر خطا یا ذره ای غفلت بهم دست می‌داد حالم خیلی بد می‌شد و سراسیمه مثل یه بچه ی بی پناه خودم رو می رسوندم به آغوش خدا. با یه سبحان الله جانم انگار تازه می‌شد و با یه صلوات محبت و شوق زیادی بهم دست می‌داد. و همه ی اینا رو دیشب که شب قدر بود از دست دادم. دیشب سعی کردم به اینکه چطور باطن شب قدر رو کمی هم که شده درک کنم و چطور به خدا نزدیک تر بشم فکر کنم. حال خیلی خوبی هم داشتم… ثلت آخر شب به دلم افتاد که نماز امام زمان عجل الله تعالی فرجه بخونم، و تا حالا هم ازینجور نماز های مستحبی مخصوص ائمه نخونده بودم. دو رکعت، حمد و توحید، هر رکعت آیه ی «إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ» صد بار. به خیال خودم گفتم نماز راحتی هست و حداقل یه عمل عبادیِ اینجوری انجام داده باشم شب قدر! آماده شدم و قبل اینکه اقامه ببندم دلم یه شور عجیبی افتاد که اینکارو نکنم.. نمیدونم چرا! انگار همه چی بهم می‌گفت نمازو شروع نکن، حس قوی ای بود. استاد، تا بنده این آیه رو شروع کردم به تکرار کردن وجودم شروع کرد به ترسیدن.. حتی فکر کنم به پنج بار گفتن هم نرسیده بودم که حس خوف بدی بهم دست داد. یهو ذهنم پر شد از اینکه «تو اصن در حدی نیستی که بخوای روی این حرف تاکید و تکرار کنی » ، « گفتن این حرف اصلا لقمه ی دهن تو نیست» ، «داری چیزی رو میگی که ظرفیتشو نداری» یعنی اگه یه شخص حقیقی اونجا باهام حرف می‌زد اونقدر برام واضح نبود که این فکرها برام صاف و واضح بود. با خودم گفتم بهتره این آیه رو بیشتر ازین نگم و نماز رو تموم کنم، انگار برام خوب نیست. باز ولی گفتم همین یه کار عبادی رو هم نصفه نیمه انجام بدم امشب؟! بذار ادامه بدم. کاش این کار رو نمی‌کردم. انقدر بهم سخت گذشت که قابل توصیف نیست. انقدر برام طول کشید این نماز، نه از نظر زمانی… انگار هر ثانیه ش روحم خالی تر می‌شد. هی از خدا توی دلم ملتمسانه کمک می‌خواستم ولی همچنان خالی می‌شدم. استاد، وقتی سلام آخر رو گفتم باورتون میشه به پوچی رسیده بودم؟ گفتن «پوچ» هم توصیف نمیکنه میزان خالی بودن وجودم رو… قبل شروع نماز حضور خدا رو انقدر عاشقانه حس می‌کردم، ولی حالا بعد از اتمام نماز با خودم بگم نعوذبالله خدا اصلا هست؟! همینقدر ناگهانی و ترسناک. وجودم پر شد از شک. کل وجودم میلرزید. از اواسط نماز بدنم شروع کرده بود به خشک شدن و لرزیدن. انگار توی یه بشکه یخ من رو گذاشتن… انقدر حالم بد بود و به خودم می پیچیدم که فکر کردم در حال احتضارم و جون داره از بدنم میره. نمیدونم چطوری توصیف کنم… گریه می‌کردم، زجه می‌زدم .. مثل بید می‌لرزیدم… بدترین عذاب عمرم رو تجربه کردم. اگه خدا بهم می‌گفت قعر جهنم بسوز برام راحت تر بود حداقلش خدا رو داشتم هرچند ازم راضی نباشه. ولی اون لحظه خدا خودشو ازم گرفته بود. دیگه هیچی نداشتم. دلم می‌خواست نباشم فقط. برای منِ بی مقداری که وقتی چند لحظه حضور خدا برام کمرنگ می‌شد انقد بی قرار و آشفته می‌شدم، حالا دیگه این عذاب واقعا غیرقابل تحمل بود. مرگ روحم بود… هر چی خدا رو صدا زدم، هر چی به حضرت حجت عجل الله تعالی فرجه، به فاطمه ی زهرا سلام الله علیها، به امیرالمؤمنین علیه السلام متوسل شدم… هیچ! انگار مثل یه لاشه ی گندیده من رو بندازن یه گوشه و دیگه کسی نگاهمم نکنه. هیشکی رو نداشتم. نماز شبم رو با همون حال خوندم، همچنان هیچی… نماز صبحم رو خوندم ، حیران و بی پناه… هیچی. دیدم دیگه هیچی حالم رو خوب نمیکنه … با همون حال خرابم خوابیدم. امروز هم همچنان به خودم می پیچم، هم جسمی هم روحی. انگار سوخته شدم.. پودر شدم. چیزی ازم نمونده. با مخ سقوط کردم به قعر تباهی. با تمام وجودم این جملات رو مزه مزه کردم: خدایا آن که تو را ندارد، چه دارد؟ و آن که تو را دارد، چه ندارد؟ ببخشید استاد که مثنویِ هفتاد مَن نوشتم، به نظر شما چه کنم؟ چه شد که این شد… حالم خیلی خرابه لطفاً لطف کنید و برام دعا کنید

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حالتِ پیش‌آمده را به فال نیک بگیرید و آن را از برکات سکراتیِ شب قدر بدانید، سکراتی که ایمان انسان را که در دنیا بدان مأنوس بوده است، به لرزه می‌اندازد.  همه عرض بنده آن است که «گاه به گاه باید خود را گم کنیم تا دوباره از نو بازیابی شویم»

به آیه «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا آمِنُوا...» فکر کنید که ایمانِ دیروزین برای حضور در امروزِ این تاریخ کافی نیست. همان‌طور که اگر مار نتواند پوست بیندازد می‌میرد، اگر ذهن انسان برای تغییر دچار مانع باشد، دیگر ذهن نیست، انبار اطلاعات است. اگر خود را در آینده‌ تاریخ خود حاضر نکنیم و همچنان در گذشته متوقف باشیم، عملاً گور خود را پیشاپیش کنده‌ایم، زیرا در برابر آنچه در حال رشد و بالندگی است، کور و نابینا شده‌ایم. انسان‌‌هایی می‌خواهیم که نه‌تنها در نسبت با درک وجودی خود تامل کافی داشته باشند، بلکه معنای سعه‌ توحیدیِ انقلاب اسلامی را بفهمند که چگونه انقلاب، در این زمانه همچون اقیانوس شده است و دوره‌ دریاچه‌ بودنش به‌سر آمده. زیرا وقتی خود را در مرحله‌ای از تاریخ پیدا می‌کنیم باید سعی کنیم «گاه به گاه خود را گم کنیم» تا دوباره از نو بازیابی شویم. این است آن شدنِ ابدی که بودنی خشک و ساکن نمی‌باشد. و حضرت امام خمینی «رضوان‌الله‌

تعالی‌علیه» در غزل مشهور خود متذکر آن «بودنِ دوباره» می‌شوند و اظهار می‌دارند:

در میخانه گشایی به رویم شب و روز        که من از مسجد و از مدرسه بیزار شدم

زمانه، زمانه حضورِ وجودی نسبت به حقایق شده است. اخیراً در این رابطه عرایضی تحت عنوان «نگاهی پدیدارشناسانه به شخصیت شهید آوینی» https://eitaa.com/matalebevijeh/13463 شده است که خوب است به آن رجوع شود. از نو شروع‌کردن را می‌توانید با کتاب «ده نکته در معرفت نفس» و شرح صوتی آن که روی سایت هست، شروع کنید.

34530

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام خدمت شما استاد عزیز: شما در همه صحبتهایاتان تکیه کلامتان افق انقلاب و آینده روشن انقلاب تحت زعامت آقای خامنه ای هست. من می‌خواهم از حضرتعالی بپرسم و شما هم جواب بدین که قانع بشم شاید هدایت بشوم. اما لطفا توجیه نفرمایید و سوال منم پخش کنید تا دیگران هم ببینند افق انقلاب بعد از ۴۳ سال بدبختی یک ملت و یک کشور و پایمالی خون شهدایی مثل خرازی و باکری و چمران و همت است. افق انقلاب اینست که پسران و دختران بدلیل سو مدیریت نمی‌توانند ازدواج کنند و خانواده دچار اضمحلال شده است. افق انقلاب اینست که شما سری بزنید به سایت ها و گروههای مجازی ببنید دختران بیست سال و نوزده سال دکان باز کرده اند و روزانه نوبت می‌دهند برای صیغه شدن، افق انقلاب اینست که مسجد دانشگاه اصفهان ۶ نفر در صف نمازجماعت هستند و بقیه جاهها هم وضع بهتری ندارند. صبح که از خواب بیدار می شود قیمت حداقل مایحتاج زندگی چند برابر شده است. افق اینست که زن های شوهردار تن فروشی می‌کند تا مخارج خاواده اش را تامین کند. پیاده شدن اسلام اینست که کسی برای اعتراض به بیکاری و فقر و گرانی در خیابان فریاد می زند و اعتراض می‌کند بعد او را می‌گرند و برایش زندان می‌برند و بعد هم آقای محسنی اژه ای منت سرش می‌گذارد و عفوش می‌کند بعد می‌گویند ما احکام اسلام را پیاده نمودیم. کجای اسلام و سیره اهل البیت اینچنین بوده است؟ افق انقلاب اینست که افراد مذهبی و ریشه دار به خاطر رفتار حاکمان نماز و روزه را کنار گذاشته و از دین اسلام زده شده اند، آبروی اسلام و مسلمانی و انسانیت را اینان بردن و بدتر از این هم می‌کنند و هزاران هزار دیگر که همه می‌دانند و حضرتعالی هم می‌دانید ولی نمی‌دانم جواب خدا را چه می‌دهید که علنا از طلم و ستم موجود حمایت می‌کنید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اتفاقاً به جهت آن‌که بنده در جریان این امور هستم و قبل از انقلاب هم مدتی در تهران زندگی می‌کردم و فجایع آن زمان را نیز مشاهده نمودم؛ و تا حدّی وضع جهانی که در آن زندگی می‌کنیم را می‌شناسم؛ عرض می‌کنم برای عبور از این مشکلات باید به انقلاب اسلامی نظر داشت. به این معنا که ما تنها بیش از دو تاریخ در مقابل‌مان نداریم. با نظر به شخصیت حاج قاسم سلیمانی و برخوردی که آمریکا با او انجام داد، ما باید متوجه باشیم تنها بیش از دو تاریخ در مقابل‌مان نیست و با توجه به این‌که انسان موجودی است تاریخی و «تفکر» نیز امر تاریخی می‌باشد؛ خود را در کلیّت یکی از این دو تاریخ می‌توانیم معنا کنیم و این‌جا است که با حضور در تاریخی غیر از تاریخی که حاج قاسم به آن تعلّق دارد، باید مریم رجوی را به عنوان رئیس جمهور بپذیریم، به عنوان حضور در تاریخی که مقابل جمهوری اسلامی است. از این جهت است که ابتدا و به صورت کلی باید در نزد خود مشخص کنیم به کدام تاریخ در این زمانه تعلّق داریم، وگرنه با اکنون‌زدگی و بی‌تاریخی، آن‌چنان دچار پوچی و سرخوردگی می‌شویم که نمی‌توانیم «خود» را ادامه دهیم و مانند آقای محمد مرادی به دنبال بهانه‌ای هستیم تا خودکشی کنیم حتی اگر بهانه ما دفاع از شعار «زن، زندگی، آزادی» باشد. موفق باشید

34416

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم: وقتتون بخیر. استادی «من عرف نفسه فقد عرف ربه» را اینگونه مطرح کرد که هرکس خودش را شناخت به تحقیق قبل آن خدا را شناخته. یعنی خودشناسی را قبل از خدا شناسی مطرح نکرد بلکه خدا شناسی را قبل از خودشناسی مطرح کرد. نظر شما چیست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! از وجهی می‌توان آن روایت را همین‌طور فهمید که حقیقتاً تا انسان خدا را نشناسد، خود را درست نمی‌شناسد. ولی روایاتی هم که علامه طباطبایی در رابطه با «معرفت نفس» در کتاب «رسالة الولایه» آورده‌اند، آن‌طرف قضیه را هم آن روایات، متذکر می‌شوند که با شناخت خود به معنایی که در معرفت نفس مطرح است، راهِ شناخت خداوند فراهم می‌شود.

34007

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و عرض ادب: در کتاب خویشتن پنهان فرمودید: اگر با ریاضت های شرعی توجه خود را به عالم غیب و معنویت معطوف کنید، خود را در آن عالم احساس می کنید. منظور از ریاضت شرعی چیه، یعنی باید چیکار کنیم که خودمون درآن عالم احساس کنیم؟ سوال بعدی که دارم اینه: با توجه به اینکه اصل انسان «من انسان» است و در خواب انسان با من خود روبه رو است، پس چرا من انسان به هرجا که دوست دارد در خواب سیر می‌کند و چرا از اراده ما بیرون است، به عنوان مثال من دوست دارم در خواب بروم کربلا ولی وقتی می‌خوابم «من» از اختیار من بیرون است و هرجا خودش دوست داشت می رود؟ آیا امکانش به وجود میاد که در اختیار خودمون باشه؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. ریاضت‌های شرعی همان رعایت دستورات واجب الهی است و انجام مستحبات در حدّی که برای انسان امکان دارد. ۲. در خواب و در برزخ و قیامت، ملکات انسان در صحنه است و انتخاب و اختیار، مربوط به دنیا می‌باشد. موفق باشید

33940

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و عرض ادب خدمت استاد گرامی: بنده سوالی هست که خیلی ذهنم درگیر کرده و حتی میشه گفت شبهه ای است که برام ایجاد شده. ما وقتی به دین اسلامی که بهمون در حال حاضر حتی از منابع صحیح معرفی میشه جایگاه امام زمان برامون مشخص نیست یعنی مشخص نیست چرا ما نیاز به امام زمان داریم؟ خب ما خیلی راحت انجام به واجبات و کار فرهنگی و هیئت و.... انجام می دهیم و خب اعتقاد داریم خدا هم کمک می کنه خب الان امام زمان کجای این زندگی هست حتی برای بچه هایی که فعالیت فرهنگی و معنوی دارند. منظور من این هست واقعا نیازی که شاید بغیر امام زمان رفع نشود. چون من احساس می کنم باید یک همچین چیزی باشد. ممنون میشم راهنمایی بفرمایید

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ابعاد بسیاری از انسان‌ها هنوز همچنان نهفته است. و در همین رابطه در روایت داریم: «الْعِلْمُ سَبْعَةٌ وَ عِشْرُونَ حَرْفاً فَجَمِیعُ مَا جَاءَتْ بِهِ الرُّسُلُ حَرْفَانِ، فَلَمْ یَعْرِفِ النَّاسُ حَتَّى الْیَوْمِ غَیْرَ الْحَرْفَیْنِ، فَإِذَا قَامَ الْقَائِمُ ع أَخْرَجَ الْخَمْسَةَ وَ الْعِشْرِینَ حَرْفاً فَبَثَّهَا فِی النَّاسِ، وَ ضَمَّ إِلَیْهَا الْحَرْفَیْنِ حَتَّى یَبُثَّهَا سَبْعَةً وَ عِشْرِینَ حَرْفا»ً علم، بیست و هفت حرف است. همه آنچه تا به امروز رسولان الهی آورده اند، تنها دو حرف است و مردم بیش از این دو حرف نمی دانند. هر گاه قائم ـ عج الله تعالی فرجه الشریف ـ قیام کند، بیست و پنج حرف دیگر را به اضافه آن دو حرف ارائه و در میان مردم اشاعه و آموزش می دهد. پیشنهاد می‌شود در این مورد کتاب «بصیرت و انتظار فرج» که روی سایت هست، مطالعه شود. موفق باشید

33481

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام: آیا همان گونه که در برهان صدیقین از اشدالوجود، خفیف الوجود تجلی می کند، در تشکیک در مظاهر (منظور در عرفان) آیا می‌شود یک مظهر واسطه ظهور مظهر دیگر شود؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در بحث «تشکیک در مظاهر»، حضرت حق به جلوات مختلف در میان هستند. موفق باشید

33194

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

بسم الله الرحمن الرحیم. سلام علیکم: طبق گفته عرفا انسان تا ۲ سالگی در حالت فنای فی الله به سر می برد و پس از آن تعداد انگشت شماری از انسان ها به غیر از معصومین هیچ گاه معصیت خدا را انجام نمی دهند و برخی نیز انجام می دهند. آن انسان که گناهی مرتکب نشده است به مقاماتی می‌رسد. حال سوال این است که انسان گناه کار بعد از توبه آیا با مجاهدت و مراقبت می تواند حتی به مقامات بالاتری نسبت به انسانی که هیچ گناهی نکرده است دست پیدا کند؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نمی‌دانم از کجا می‌فرمایید «طبق گفته عرفا انسان تا ۲ سالگی در حالت فنای فی الله به سر می برد»؟ لازمه فنای فی الله اراده‌های ممتد و عبور از امیال نفسانی است. در مورد نکته دوم به سخن رسول خدا «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» بیندیشید که می‌فرمایند: «التَّائِبُ مِنَ الذَّنْبِ كَمَنْ‏ لَا ذَنْبَ لَه» توبه ‏كننده از گناه مثل آن است كه گناهى براى او نيست. موفق باشید

39879

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام خدمت استاد عزیز: در جایی فرمودین معنای حضور قلب در نماز چیزی فراتر از توجه به معانی آیه هاست و توجه به معانی در واقع حضور قلب واقعی نیست لطفا بفرمایید منظور از حضور قلب چیست و چطور می توان به این درجه رسید؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حالتی نیست که وصف آن در لفظ آید. مهم رجوع به خداوند است از طریق همان نماز و نظر به حضوری که در دل آن الفاظ برای انسان پیش می‌آید. موفق باشید

38902

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام و عرض خدا قوت: با توجه به کاهش رشد جمعیت و مطالبه جدی رهبری در مورد فرزند آوری بنده خیلی دوست داشتم در این جهاد شریک باشم با اینکه در ابتدای زندگی مشترک قرار دارم اما نگرانی که وجود دارد این است که همسرم علی رغم اینکه انسان متشرعی است اما در پایبندی به اصول و احکام به نظرم در سطح بالایی قرار ندارد و فکر می‌کنم اگر صبر کنیم این مسئله اصلاح شود و بعد اقدام به فرزند آوری کنیم بهتر باشد. به نظر شما اهم و مهم در این مسئله کدام است؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر نگران رزق او هستید، آن فرزند، رزق خود را با خود می‌آورد حتی زودتر و بیشتر. و اگر نگران تربیت او هستید کافی است ما خودمان امور اخلاقی را رعایت کنیم، او خودش انتخاب می‌کند و این برای ما هم خوب است. موفق باشید

38166

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام خدمت استاد طاهرزاده: الان که درگیری و نزاع تاریخی جمهوری اسلامی و اسرائیل تا حدودی جدی تر شده و به نقطه خاصی رسیده، این بحث در برخی از اذهان مطرح هست که ایران صرفاً با اسرائیل مواجه نیست. بلکه در واقع با آمریکا و ناتو مواجه هست‌. هم خطر حمله اتمی از جانب این سگ هار و رها و درنده وجود دارد، و هم پشتیبانی جبهه غرب با سلاح های فوق مدرن شان از او. از طرفی ایران هم به تنهایی مگر توان جنگیدن با چند کشور را دارد؟ از لحاظ داخلی هم شرایط نظام ایران از لحاظ اقتصادی و مقبولیت مردمی تا حدودی با مشکلاتی مواجه شده. در یک چنین شرایطی پشتوانه و مبنای تهدید و حمله سخت و دردناک ایران به اسرائیل چیست؟ عذرخواهم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به گفته کارشناسان متعلق به جهان استکباری، نه آمریکا و نه اسرائیل توان جنگ با ایران را ندارند. حتماً آن جمله بایدن را ملاحظه کرده‌اید که از او می‌پرسند چرا با ایران وارد جنگ نمی‌شوید؟ و او او می‌گوید ایران قدرت زیادی دارد. البته ما بنا نداریم با اسرائیل مستقیماً وارد جنگ شویم زیرا آنچه پیش آمده است، همان‌طور که رهبر معظم انقلاب متذکر شدند، اسرائیل در حال ذوب‌شدن است. مهم آن است که بر عهد خود نسبت به حضور در تاریخ انقلاب اسلامی پایدار باشیم. موفق باشید

34947
متن پرسش

یا محبوب! به اسم خدایی که بعد از شعبان، رمضان و بعد از رمضان، ماه‌های دیگر و بعد از آن‌ها ماه محرم را آفرید تا دل بیچارگانی مثل من از دوری‌اش صد پاره نشود! عرض سلام و رضوان حضرت معشوق بر شما باد. فرمودید سؤال نپرسیم زود تر می‌یابیم، و حالا این سؤال نیست، شرح دلی است از آنچه یافتم و به دست خود آتش زدم! اما نه آتش عشق. غفلت‌هایی که مرا سوزاند، اما نه سوختنی که نشانه‌ی عشق است. این‌ها جای هزاران وا مصیبتا دارد!! غفلت‌هایی که مژده‌ی آن‌که یار پسندیده است را خاموش می‌دارد از ابن‌الوقت و ابوالوقت و کلاً وقت زمان به هشدار بودنِ یار هم ما را بیرون می‌کشد. باور کنید هر بار غفلتی می‌کنم و آن عمق دوری را در می‌یابم تن و بدن که نه، وجودم به لغزش در می‌آید و می‌دانم دگر نباید دوری گزید. از حال بدی که به کوی یار آمد این دلم حال دارد آن رجوع شوم را دل می‌دهد. من اصلاً حال خوش را نمی‌خواهم، منتها غفلت‌هایم گاه مرا تا دره‌ی هلاکت می‌برند، و ای وای! که نمی‌دانم چه بر من رفته است. اصلاً دگر زبان سخن ندارم، دگر قصه‌ام قصه‌ی معمولی نیست، چه می‌شود یک شبه بیچاره‌ای گلستان می‌شود؟!! و چه می‌شود یک شبه آن گلستان ویران می‌شود؟!!! انگار دارم برمی‌گردم به پوچی‌های قبل از دیدار یار، می‌ترسم. سخت بر خود می‌لرزم، آغوش معشوق را می‌دانم و می‌دارم و اما ای وای!! می‌ترسم بروم و برنگردم، می‌ترسم!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! «دوست دارد یار، این آشفتگی» وای اگر آن حال‌های قبلی می‌ماند و ما را در کودکیِ احوالاتِ معنوی اولیه‌مان، متوقف می‌کرد!!! در حالی‌که فرموده‌اند: «من چه غم دارم که ویرانی بُوَد / زیرِ ویران، گنج سلطانی بود». عرض شد: «گاه به گاه باید خود را گم کنیم تا دوباره از نو بازیابی شویم». موفق باشید  

34915

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام: خسته نباشید، ببخشید صوت استاد فیاض بخش رو که توی کانال ارسال فرمودید، توی صوت استاد اشاره داشتند که رشد عقول و معرفت داشته باشید، می‌خواستم بپرسم بنظرتون چه کارهایی باعث رشد عقل می‌شود؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مثل مباحث «معرفت نفس» و یا مثل مباحث صدرایی در رابطه با «وجود» در برهان صدیقین و از همه مهم‌تر مثل تأمّل در خطبه‌های توحیدیِ نهج البلاغه و عرایض صوتی که در شرح کتاب «آن‌گاه که فعالیت‌های فرهنگی پوچ می‌شود». موفق باشید

34862

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد وقتتون بخیر: خواستم بدونم چطوری باید خودسازی کنیم؟! یا چه کتابی باید بخونیم؟! خدا قوت التماس دعا

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: پیشنهاد می‌شود با «ده نکته در معرفت نفس» و سپس با «برهان صدیقین» مبانیِ فکری خود را شکل داده و سپس با مباحث اخلاقی مثل شرح کتاب «جامع السعاده» نفسِ ناطقه خود را منوّر به فضائل اخلاقی بنمایید. هر سه موضوع همراه با شرح صوتی آن‌ها روی سایت هست. موفق باشید

نمایش چاپی