با سلام: از طرف چند جوان، خدمت استاد عرض ادب میکنم شاید دغدغه ای که امروز از زبان خودم و از درد دل دوستان هم سن و سالم با شما میکنم دغدغه اغلب جوانهای این نسل باشد. در هنگامه کار که میرسد، کاردانی و شناخت اولویت برای بنده سخت می شود یعنی توانایی تشخیص صحیح بهترین فعل را از دست می دهم. حتی قبل از این مرحله، مسئله های نوین را هم به طور واضحی درک نمیکنم و دقیق نمیدانم که بشر کنونی چه مسائلی دارد. در درجه سوم نمیدانم که در حد و اندازه یک انسانی که در عالم آخرالزمان است - با آنهمه پتانسیل و با آنهمه توانایی اللهی بالقوه- چگونه باید عمل کنم و چگونه در حوزه کاری خودم به طور صحیحی ظاهر بشوم! در صورتیکه اگر بتوانم مسئله را خوب درک کنم به احتمال زیاد در حد خودم میتوانم در آن مسئله اثرگذار باشم. ما کارهای زیادی شاید در طول روز انجام بدهیم اما اینکه این کار بنده چقدر در پیشروی در حل مسائل بشری سهیم است یا اینکه اصلا تاثیر دارد یا نه ذهنم را مشغول کرده است. آیا راهکاری هست که یک انسان مسئله شناس خوبی بشود و بتواند به طور کافی نقش خود را در حل آن مسئله ایفا کند؟ در ذهنم هست که حتی این مسئله شناسی به امور غیبی نیز میتواند وابسته باشد همانند الهامات اللهی بر قلب مؤمنین. لطفا راهنمایمان باشید. با تشکر 🌹
باسمه تعالی: سلام علیکم: پیشنهاد بنده آن است که مدتی با قرآن از طریق تفسیر قیّم المیزان مأنوس شوید، به لطف الهی مأمنی که اگر در آن قرار گیرید؛ احساس وجود و حضور و تأثیر میکنید، پیش میآید. عجله نکنید. قرآن، دریای وسیعی است که میتوانید در آن گوهرهای بیحسابی بهدست آورید. موفق باشید
سلام: خانمِ بنده دچار وسواس طهارت هست. هر کاری هم کردیم، تاثیر زیادی نداشته (مشاوره، روانشناش، روانپزشک، مشاوره مذهبی و..). خودشون و اطرافیان را دچار سختی و عذاب می کنند. البته این کار را عمدی نمی کنند و می گویند یک چیزی در درونم آزار می دهد و باید بشویم و یا به دیگران بگویم که فلان چیز را بشویید تا آرامش پیدا کنم. بهرحال به هر دری زدیم، درمان نشده. ۱. به نظر حضرتعالی درمانی داره؟ ۲. وظیفه ما (اطرافیان ایشان) چیست؟ با ایشان مقابله کنیم یا دستوراتی که می دهند انجام دهیم؟ ۳. صبر بر این بلا، اجری هم دارد؟ التماس دعای ویژه از حضرتعالی برای ایشان و دیگر مبتلایان
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. با تمرکز در معارف الهی مثل «معرفت نفس» و تدبّر در قرآن، قوه عاقله بر قوه واهمه غلبه مییابد و وسواس که امری است به جهت غلبه قوه واهمه؛ از میان میرود. ۲. بدون مقابله با چنین افرادی، لازم نیست از سخن آنها تبعیت کنیم. ۳. إنشاءالله به جهت صبر و شکیبایی که انجام میدهید نتیجه میگیرید. موفق باشید
سلام و درود خدا استاد عزیز: میخواستم نظرتون را درباره شخصیت حجت الاسلام قنبریان و مباحثی که مطرح میکنند چیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمدلله حساسیت این عزیزان نسبت به تحقق عدالت ارزشمند است و باید ادامه داشته باشد. میماند که در نظام اجرایی برای تحقق این اهداف نیاز به حوصله و برنامهریزی دارد و از این جهت به نظر بنده دولت در مسیر تحقق عدالت تلاش لازم را به عمل خواهد آورد ولی محدودیتهای اجرایی چیز سادهای نیست که گمان کنیم یک شبه حل میشود. موفق باشید
سلام استاد ارادتمند هستم: استاد چه کار کنیم که اراده ما محکم و استوار شود و و نفس ما را سمت تمایلات دنیوی نکشاند؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: تعمق در معارف اسلامی از یک طرف و حضور در جمع مؤمنین مصمم به دفاع از انقلاب و رهبری از طرف دیگر کارساز است. موفق باشید
سلام استاد ارجمند، خداوند بر بنده حقیر توفیق دادند ماه رجب و ماه شعبان را روزه گرفتم، استاد فایل های صوتی گرسنگی و اثر آن بر روح، خیلی روم تاثیر گذاشت، طوری که خورد و خوراکم رو خییلی کم کردم شبها گرسنه صبح ها هم گرسنه بودم، ولی سعی داشتم به حرفهای شما عمل کنم، ولی متاسفانه چندروزی بیمار شدم، دکتر گفت که روزه نباید بگیری. حال بنده چه کنم این روزه ها هم انگار در ملکوتی شدنم اثر نداشت، انگار کوه گناه پشتم را خمیده، چکارکنم استاد خدا رو میخوام، از کری و کوری ام عذاب میکشم، این فراق و دوری ام از خدا دلمو سوزونده، هیچی حالم رو خوب نمیکنه سرگشته و حیرانم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال باید در هر کاری جانب تعادل را محفوظ بداریم و خداوند به همان اندازه که روزهداران را در این ماه مورد لطف قرار میدهد از آن جهت که به وظایف خود عمل کردهاند؛ آنانی که نمیتوانند روزهدار باشند و غمِ چنین حالتی را در دل دارند، مورد محبت قرار میدهد. زیرا او میداند که اینان نیز در شرایط مناسب، اهل روزه و روزهداری هستند. موفق باشید
با سلام خدمت استاد طاهرزاده ارجمند: چرا مباحث شرح کتاب مصباح الهدایة امام خمینی (ره) به صورت کتاب منتشر نشده؟ مشتاقانه منتظریم
باسمه تعالی: سلام علیکم: کار آسانی نیست و نیاز به فرصت کافی دارد. به نظر میآید اگر به کمک صوت شرح کتاب در متن تمرکز لازم انجام گیرد، إنشاءالله نتایج خوبی حاصل میشود. موفق باشید
سلام علیکم: در رابطه با این نوشتار که از یکی از گروه های روایی هست و البته وزین، در رابطه با برداشت جناب سوری نجفی از روایات قیام قبل ظهور. خواهشمندم نظرتان را در رابطه با برداشت ایشان مبسوط بفرمایید. یادداشت کوتاه _ ۱۵ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِي السِّلْمِ كَافَّةً وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّيْطانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِين، خاستگاه روایی ضد انقلاب، در دوگانه انقلابی _ضد انقلاب! تذکر: در این نوشتار «قیام» در روایات را به معنای انقلاب سیاسی، و اصطلاح «ضد انقلاب» را با فرض وجود عداوت عملی و اراده براندازی در نظر گرفته ایم. 🌐 @GHMaariz ______________________ دستهای از روایات با محتوای نهی از قیام، حاکی از وظایف، منش و روش متفاوت مومن در عصر غیبت میباشند. نوشتار پیشرو به دنبال بررسی سندی و دلالی این دست از روایات نیست، و علیه یا له آن موضعی نخواهد داشت. اما به نکتهای اشاره میدهد که کمتر بدان توجه شده است و آن بررسی نقطه مقابلِ قیام و انقلاب، یعنی ضدیت و دشمنی با انقلاب، و پشتوانه روایی آن است. در ابتدا نمونه ای از «روایات قیام» تقدیم میشود: 1⃣ الصحيفة السجادية، ص ۲۰ : ... قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ- عَلَيْهِ السَّلَامُ- : مَا خَرَجَ وَ لَا يَخْرُجُ مِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ إِلَى قِيَامِ قَائِمِنَا أَحَدٌ لِيَدْفَعَ ظُلْماً أَوْ يَنْعَشَ حَقّاً إلَّا اصْطَلَمَتْهُ الْبَلِيَّةُ، وَ كَانَ قِيَامُهُ زِيَادَةً فِي مَكْرُوهِنَا وَ شِيعَتِنَا. 2⃣ الكافي، ج8، ص264، ح382 : ... عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ع قَالَ: وَ اللَّهِ لَا يَخْرُجُ وَاحِدٌ مِنَّا قَبْلَ خُرُوجِ الْقَائِمِ ع إِلَّا كَانَ مَثَلُهُ مَثَلَ فَرْخٍ طَار مِنْ وَكْرِهِ قَبْلَ أَنْ يَسْتَويَ جَنَاحَاهُ فَأَخَذَهُ الصِّبْيَانُ فَعَبِثُوا بِهِ. 3⃣ الكافي، ج8، ص274، ح412 : ... عَنِ الْفَضْلِ الْكَاتِبِ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فَأَتَاهُ كِتَابُ أَبِي مُسْلِمٍ فَقَالَ لَيْسَ لِكِتَابِكَ جَوَابٌ اخْرُجْ عَنَّا فَجَعَلْنَا يُسَارُّ بَعْضُنَا بَعْضاً فَقَالَ أَيَّ شَيْءٍ تُسَارُّونَ يَا فَضْلُ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ ذِكْرُهُ لَا يَعْجَلُ لِعَجَلَةِ الْعِبَادِ وَ لَإِزَالَةُ جَبَلٍ عَنْ مَوْضِعِهِ أَيْسَرُ مِنْ زَوَالِ مُلْكٍ لَمْ يَنْقَضِ أَجَلُهُ ... . 4⃣ الكافي، ج8، ص295، ح425 : ... عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: كُلُ رَايَةٍ تُرْفَعُ قَبْلَ قِيَامِ الْقَائِمِ فَصَاحِبُهَا طَاغُوتٌ يُعْبَدُ مِنْ دُونِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ. 5⃣ علل الشرائع، ج2، ص467، ح22 : ... عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عُمَارَةَ عَنْ أَبِيهِ قَالَ سَمِعْتُ الصَّادِقَ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ ع يَقُولُ ... الْمُؤْمِنُ مُجَاهِدٌ لِأَنَّهُ يُجَاهِدُ أَعْدَاءَ اللَّهِ تَعَالَى فِي دَوْلَةِ الْبَاطِلِ بِالتَّقِيَّةِ وَ فِي دَوْلَةِ الْحَقِّ بِالسَّيْفِ. فارغ از سند و اعتبار، از مجموع روایات چنین برداشت میشود که قیام کنندگانِ غیر معصومِ قبل از ظهور، مطلقا (در عصر حضور ائمه و عصر غیبت) یا محکوم به شکستاند _خاصه اهل حقی که برای احقاق حق و رفع ظلم اقدام کرده باشند _، یا در صورت استقرار و موفقیتهای جزیی، باز هم جمع جبری عملکرد ایشان بدتر شدن شرایط شیعیان خواهد بود. ممکن است برخی با این قرائت موافق یا مخالف باشند؛ مهم نیست! آنچه مهم است، این است که در صورت موافقت و همسویی با برداشت فوق و معتبر دانستن ادله، باید به سایر لوازم آن نیز پایبند شد. بر این اساس، دست کم بعد از استقرار انقلاب و پایگاه یافتن آن هر کس مجددا برای دفع ظلم و احقاق حق، علیه ایشان خروج کند باز هم مصداق این روایات قرار خواهد گرفت. هر ضد انقلابی که از قِبل روایاتِ ضد قیام عناد ورزد _ در ادبیات دینی و روایات مورد پذیرشش، خود نیز _ شخصی انقلابی و اهل قیام محسوب میشود، خاصه وقتی ضدیت او بعد از ظهور و استقرار تام انقلاب پیشین ابراز شود. البته تفاوت دیدگاه و عدم همکاری و همراهی، مورد بحث نیست بلکه مقصود، کارشکنی، عدوات عملی و براندازی است. اگر چه، ممکن است بعد از استقرار و موفقیت قیام، به جهت تحفظ بر منافع مذهب حقه، همکاری با ایشان نیز در مواردی ارجح و اولی باشد. بنابراین دوگانه انقلابی _ غیر انقلابی، تنها میتواند دوگانهای دینی و برخاسته از نصوص تلقی گردد، نه دوگانه انقلابی _ضد انقلاب و نه چندگانه انقلابی _ غیر انقلابی _ ضد انقلاب، که بر اساس عرف و منطق، قابل فرض و تصور میباشند! ملخص کلام: تلقی ضد انقلابی خاستگاه روایی ندارد. پس اگر روایات قیام را بپذیریم، دوگانه انقلابی _ غیر انقلابی شکل خواهد گرفت و انقلابیون و ضد انقلاب (براندازی، ضدیت عملی و احتمالا موارد خلاف تقیه)، همگی تحت عنوان انقلابی (اهل قیام) در روایات قرار گرفته و تحلیل میشوند. در نتیجه هر ضد انقلابی، انقلابی است و هر غیر انقلابی قطعا ضد انقلاب نیست! 🖊 محمد سوری شهر رمضان 1442 نجف اشرف 🌐 @GHMaariz
باسمه تعالی: سلام علیکم: حضرت امام خمینی «رضواناللهتعالیعلیه» در کتاب ارزشمند «ولایت فقیه» به طور مبسوط، جواب این موارد را دادهاند که این روایات در این رابطه میباشد که کسی قبل از قیام حضرت مهدی «عجلاللهتعالیفرجه» به عنوان مهدی قیام کند. در حالیکه انقلاب اسلامی حرکتی است در راستای امر به معروف، و هرگز تعطیلبردار نیست. موفق باشید
سلام علیکم: اینجانب طلبه هستم. با توجه به اینکه یادگیری مسائل شرعی از رساله عملیه خیلی مهم است ولی بنده راهی پیدا نمیکنم که بتوانم رساله عملیه مراجع را خوب یاد بگیرم به بعضی از اساتید هم گفتم گفتند با دیگر طلاب مباحثه کنید ولی طلبه ای که علاقه به احکام داشته باشد پیدا نکردم و حتی حاضر نیستند مسائل مبتلابه را بخوانند چه برسد به کل رساله. از نظر حضرتعالی اگر بخواهم رساله مطالعه کنم چه روشی باید باشد؟ ۲. لطفاً دو نفر از مراجعی را که به اعلمیت میشناسید بفرمایید به ترتیب اعلمیت.
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. ظاهراً کتاب «آموزش فقه» اثر جناب آقای فلاحزاده که در پایههای ابتدایی حوزهها خوانده میشود، کتاب خوبی است. ۲. با توجه به اینکه ما در تحقیق خود از جوانب مختلف رهبر معظم انقلاب را اعلم و ارجح میدانیم؛ نمیتوانیم کس دیگری را در عین احترام به همه مراجع محترم به عنوان اعلم پیشنهاد کنیم. موفق باشید
با سلام: ۱. ببخشید برای وارد شدن به حکمت متعالیه و کار و سیر در کتاب اسفار اربعه جناب ملاصدرا، چه منابعی از شما را باید استفاده کرد؟ یعنی چه کتاب هایی؟ چه صوت هایی؟ کدام تفاسیر قرآن کریم؟ و کدام شروح نهجالبلاغه؟ و... ۲. کسانی که در حال حاضر پزشک هستند نیاز خود دیده اند که علاوه بر الهیات صدرایی، فلسفه طبیعی را هم کار کنند. برای فلسفه طبیعی چه منابعی را پیشنهاد میفرمایید؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب «ده نکته» و «برهان صدیقین» و کتاب «معاد، بازگشت....» با شرح صوتی آن إنشاءالله میتواند ورود خوبی جهت درک الهیاتِ صدرایی باشد. ولی بنده در مورد فلسفه طبیعی تخصصی ندارم. موفق باشید
عرض سلام خدمت استاد گرامی: بنده از دوران نوجوانی به شعر بسیار علاقه مند بودم و خودم نیز شعر میگفتم اما اخیرا دچار تردید شدم، حالا سوالم اینه چه دلیلی دارد که انسان بطور عام ادبیات به معنی الخاص چه داستانی، چه غیر داستانی، چه شعر بخواند؟ اگر برای حکمت است که چرا فلسفه های مضاف و تاریخ نخواند؟ و دوم اینکه فائده و دلیل اینکه انسان بطور تخصصی بعنوان یک رشته دانشگاهی ادبیات بخواند چیست؟ اگر برای مخاطب عام فوادی دارد، آیا مطالعه تخصصی ادبیات اتلاف وقت نیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: بستگی دارد که جنابعالی با چه انگیزهای وارد تراث ادبی و تاریخی خود خواهید شد و در آن راستا آینده را که ریشه در گذشته دارد، به ظهور آورید.
ادبیات ما حضوری است در ریشههای انسانیِ قومی که ما بدان تعلّق داریم و شعر و شاعری به معنای ظریفترین حضور در هر تاریخی است. حضوری که دیروز را به فردا متصل میکند. در جواب سؤال شماره 34334 نکتهای در رابطه با شاعرانگی شد، همان نوع شاعرانگی که رسول خدا «صلواتاللهعلیهوآله» را به جهت زیبایی کلمات در عین حکیمانه بودن متهم به شاعربودن کردند و این حکایت از آن دارد که ما وقتی میتوانیم نسل امروزین خود را به خودشان بیاوریم که در میراث ادبی آنها حاضرشان کنیم. نمونه آن را در https://www.aparat.com/v/YESVd ملاحظه خواهید کرد. موفق باشید
سلام علیکم: ۱. هدف از آفرینش انسان، هدف از خلقت چیست؟ ۲. هدف و وظیفه طلبه چیست؟ ۳. هدف و غایت و کمال انسان چیست؟ ۴. منظور از اینکه شهدا به بالاترین درجه نزد خداوند رسیده اند چیست؟ ۵. آیا روح مرگ دارد؟ اگر دارد چگونه است؟ ۶. عالم ذر چگونه است و اقوال در اون چیه و بهترین قول چیه؟ ۷. عرفان چیست و خوب است یا خیر و....؟لطفا در مورد اون توضیح بدید؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: میدانید که جواب این سؤالها در جای خود چند کتاب هست. پیشنهاد ما آن است که با سیر مطالعاتی سایت شروع بفرمایید. https://lobolmizan.ir/page/seyr .اکثر کتابها روی سایت هست. موفق باشید
سلام: با دوستی مباحثه ای می کردم می گفت از منظر فلسفه اسلامی این بحث های پاردایم محوری که محافل آکادمیک دانشگاهی بحث می شود و مقاله و پایان نامه نوشته می شود اصلا معنا ندارد و درست نیست. به نظر حضرت عالی درست است؟ مثلا از منظر دانشگاهی دین شناسی را از رویکردها، پارادایم ها، روش شناسی های مختلف به آنها می پردازند آیا چنین کاری اشتباه است در فرایند معرفت؟ تحقیق دوست عزیز می گفت این کار به این جا می رساند ما را که درباره هر موضوع و مسئله ای می توان گفت با چه رویکرد و پارادایمی به بحث نگاه می کنی و یک حرف در هر رویکردی یک جور تفسیر می شود و این اصلا در فلسفه اسلامی معنا ندارد! ممنون راهنمایی بفرمایید، یا جایی که باعث خلط بحث شده است را بفرمایید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده هم با توجه به تجربیاتی که دارم فکر نمیکنم این نوع پایان نامه نویسی که فعلاً در مراکز علمی ما معمول است، راه به جایی ببرد. موفق باشید
خدمت استاد عزیز سلام عرض میکنم. امید وارم حالتون خوب باشه. خواستم ازتون خواهش کنم اگه سفری به استان همدان کردین، به منزل ما تشریف بیارین و چند روز مهمان ما باشید. بنده ساکن شهر رزن در استان همدان هستم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: امید است که در ملاقات دوستان، توفیق حضور در شهر همدان و زیارت بزرگانی همچون شهید حسین همدانیان و مجاهد بزرگ حاجیه خانم مرضیه دبّاغ و از آن مهمتر زیارت مرحوم میرزا محمد بهاری داشته باشیم. موفق باشید
استاد سلام علیکم: استاد تازگی متوجه شدم دبیر دینی ما در سال ۶۷ شاگرد شما بودن. اسم ایشون ... هست. ایشان با یک حسرتی از روزگاری که با شما بودند صحبت میکنند و آرزو داشتند کاش ۵ دقیقه به سال ۶۷ برمیگشتند. شما ایشون رو میشناسید و نظرتان در این مورد چیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: خدا حفظشان کند. دقتهای خوبی داشتند. بعضی مواقع هم به بنده اشکال میگرفتند که شیرینی کار را بیشتر میکرد. سلام بنده را به ایشان برسانید. بعضاً نکاتی در کانال «مطالب ویژه» از بنده آورده میشود که خوب است ایشان نظری بیندازند و نظرشان را بفرمایند. موفق باشید https://eitaa.com/matalebevijeh
با سلام: استاد من به یادگیری زبان انگلیسی علاقه مند هستم و علاوه بر آن برای آزمون های مختلف نیاز به نمره آن هست، من کتب و نرم افزارهای مختلفی برای یادگیری آن از قبل دارم، می خواستم نظر شما را در این مورد بدانم که آیا می توانم در جهت یادگیری انگلیسی قدم بردارم یا آن را کنار بگذارم و مطالعات دیگری را جایگزین آن کنم بهتر است؟ با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: مگر میشود امروزه و در این تاریخ، از این نوع حضورها غفلت کرد؟! در حالیکه انسان این تاریخ باید با وسعت جهانی خود، خود را بپروراند تا نقشی مؤثر در عالم داشته باشد. موفق باشید
به اسم حضرت معـشوق تنها سلامی که آرزو دارم تقدیمتان کنم سلامی ورای زمان از یار است. او که هر دم سلاممان می دهد امیدوارم هر لحظه بهتر شنونده باشید. امروز روز زنده شدن حقیقی آقا مرتضی است! باشد که با آن حقیقت قدسی واسطه ی زنده شدن ما نیز باشند در این شب پر قدر التماس دعای وصال داریم. در میان سوالات گاه نام عشق بر چشمم میخورد. آری عشق! زیبا مسلخی که جز نکو در آن از غیر از معشوق کشته نشود و اما دردِ عشق! عجب دردیست ناامید اگر بشوی معشوقی میابی از رگ گردن به خود نزدیک تر به قول مولایمان آنکه جانم در دست اوست آنکه شبی ما را عاشق نمود اما آنچه دل را به درد می آورد نامروتی است خارج از دایره ی دردِ عشق و آن دور شدن های منِ توهم بار است. وا مصیبتا حال دریافتم گناه را چرا عذابی سخت گویند چرا که ز تو دور میشویم. فکر ها و سخن هایی که بوی نیستی میدهند گاه اشکم را در می آورند نیستی هایی که طناب بر گردنم انداخته اند یا به قول خودتان شاید اگر شیطان بیاید بگوید تو که خودت می آیی طناب دیگر نیاز نیست. آری هرگاه معشوق به ظاهر عقب نشینی کند به معنای محرومیت نیست که در جواب یکی از سوال ها فرمودید اما این دور شدن هایی که دلیلش این من توهم انگیز است چه؟ در باب رحمت هست و ناامیدی جایز نیست توبه نیز هست جواب سوال نیز مشخص اما گاه بعضی جوانب عجیب جانکاه و جانزا میشوند گویا قرار است سخنی از حق بشوند تا در جایگاه پیشین خود که درست نبوده را ترک کنند در میکده ی عشق پریشان و پرسان سراغ صاحب خانه را گیرند
باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتاً همینطور است که زندگی یعنی «انس با خداوند»، و در این تاریخ، انس با خدای حضرت روح الله «رضواناللهتعالیعلیه» یعنی خدایی که شهید آوینی عزیز پیدایش کرد و از آرمانِ آوینی با آن سبیلِ نیچهایاش تبدیل شد به آقا سید مرتضی آوینی. و ما نیز با همه ضعفهایمان یک راه بیشتر نداریم و آن اینکه با آن شهید بزرگوار، خود را و زندگیمان را معنا کنیم. روز گذشته در رابطه با آن شهید عرایضی شد که خوب است به صوت آن جلسه رجوع فرمایید https://eitaa.com/sabbar_ir/1933. موفق باشید
سلام عرض میکنم خدمت استاد گرامی، میبخشید استاد ممکنه کارهای لغو را مثال بزنید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: مانند سخن بیجا، و یا مانند تجملات و آنچه لازم نیست بگوییم و یا داشته باشیم و یا انجام دهیم و ما را از حضور توحیدیمان باز می دارد. موفق باشید
با سلام خدمت استاد: نظرتان را راجع به متن زیر می خواستم بدانم. لطفا به امثال شهید آرمان علی وردی و... ارجاع ندهید، همه ملتفت به گذار از این وضعیت واقف هستیم و می دانیم اینها در مسیر انقلاب پیش می آید بحث توصیف است شما که بیشتر در جریان هستید آیا همچین یاسی در بین جوانان نمیبینید؟ ما که سخت از دست انقلابی ها خسته شدیم، از وضع بد اقتصادی اینقدر خسته نیستم که از دست این دزدان قانونی و شرعی، آیا برخوردی که با جریان عدالت خواه شد را ندیدید؟ آیا برخوردی که با جمهوریت و حتی کسانی که عمری در مسیر انقلاب زحمت کشیدند؟ دغدغه من مایوس شدن است که به نظرم این متن خوب متذکر شده و الان اون شور رو بین دوستان که همگی جوان هستیم نمی بینم. افراد مذهبی و عاشق انقلاب اما اصلا دیگه حتی بحث سیاسی و....هم در کار نیست همه چیز را رها کردند و دنبال یه زندگی ساده ساختن رفتیم و اصلا انگار نه انگار امثال آقای قنبری و... هم هیچ کاری نمی توانند پیش ببرند جز چهار تا سخنرانی برای چند جوان هم سن من که وقتی از مجلس بلند می شویم هیچ امیدی برای به دست ما حل شدن امور وجود ندارد مگر امثال ایشان و.... توانستند کاری کنند که ما بتوانیم؟ اصلا مگر کسی می گذارد؟ البته اکثرا از این مسائل دوستان حتی انقلابی من گذشته اند و فقط می گویند ان شاءالله درست می شود و گویی همه می دانند کار دست غیر است ربطی به ما ندارد و ما برویم یک زندگی خودمان را بسازیم. امروز در حوزه نوجوانی را دیدم آمده بود و معلوم بود تازه طلبه است دوست داشتم بپرسم چرا امدی؟ مگر نمیبینی بزرگتر ها هم خسته شده و به یک میز در اینجا بسنده کردند تا گذران زندگی باشد و دعا حواله انقلاب می کنند. آمدی که چی؟ چهار تا حرف از سخنرانی آقایانی مثل پناهیان و ازغدی و.... گوش دادی فکر کردی خبری است؟ خود آنها هم ول معطل هستند چه برسد به نسل بعد. این چینی دیگر بند نمی خورد! در طول سالیان گذشته آنچه همواره عامل تولید قدرت برای حاکمیت جمهوری اسلامی بود. انرژی برخاسته از همراهی حداکثری توده و البته کنشگری حلقه های میانی اثرگذار بر توده بود. (مصطلح به جوان مومن انقلابی) آنچه امروز عامل از دست رفتن قطعی قدرت جمهوری اسلامیست اولا فقدان همراهی توده هاست. ملت با فهم دوگانگی ها اساسا دیگر زیست تحمیلی «ضدزندگی» موجود را با گزاره های ایدئولوژیک و دینی تحمل نمی کنند و نمی پذیرند. اتفاقی که در دهه های گذشته حسب عدم دسترسی به رسانه های آزاد و بی اطلاعی از درون ساختار(دعواهای خودتان را به میان مردم نبرید) و البته تحفظ بیشتر مسئولان در همراهی نسبی با ملت عامل همراهی توده ملت با ساختار بود. اما نکته مهمتر فهم وضعیت کلی حاکم بر اتمسفر حلقه های میانیست. همان جمعیتی که نقطه اتصال جمهوری اسلامی به آحاد ملت بود. من اگر بخواهم وضعیت روانی کلی حاکم بر حلقه های میانی را بربشمرم، مهمترین آنها «سرخوردگیست»! سرخوردگی ایدئولوژیک: این جوانها پس از فهم واقعیتهای عریان سیاسی و اعتقادی موجود دچار نوعی کولپس می شوند. فروپاشی که پیامدش سرخوردگی ست. محال است باب گفتگو را با یکی از دوستان حزب اللهی خود باز کنید و این سرخوردگی در سطوح عمیق را مشاهده نکنید. سرخوردگی که بعضا کار را به استعفا و ترک کار هم کشانده است. سرخوردگی اقتصادی: این جوانان هنگامی که با بخش واقعیتهای عریان اقتصادی آقایان مواجه می شوند دوباره به حجم سرخوردگی های قبلی آنها افزوده می شود. حق هم دارند عمده آقایان در راس از نظر اقتصادی وضعیت بسیار مطلوبی دارند و لااقل مثل عمده جوانان حاضر در حلقه میانی اسیر امور یومیه نمی باشند. در یک هم افزایی ناخودآگاه بین ساختار و جوانان حاضر در حلقه های میانی، جوانان با کوچ داده شدن بسمت ایجاد موسسه و تشکل و اندیشکده گامی بزرگ بسمت رفع حوائج اقتصادی برداشتند. البته این سفره نیز گستردگی آنچنانی ندارد. فلذا باز سر خیل کثیر جوانان حاضر در خلقه های میانی بی کلاه می ماند! بماند که اوضاع دهشتناک اقتصادی که طرح های استراتژیکی همچون جوانی جمعیت را هم از بودجه بی بهره نموده است، اجازه تخصیص بودجه به همان اندک جوانان حاضر در موسسات و اندیشکده ها و تشکلها را هم نمی دهد. و آنهم چند سالیست سرشان بی کلاه مانده است. حال اتفاقی که این بار حادث شده است و بنده و دیگر دوستانی را به این باور قطعی رسانده است که این چینی جمهوری اسلامی دیگر بند نمی خورد، عریان شدن انگیزه های اقتصادی خود حلقه های میانیست! این بچه ها بصورت خیلی واضح و در یک رقابت سخت و حتی خشن در اشلهای ملی و استانی با یکدیگر، دربه در بدنبال پول و بودجه هستند. حالا اینکه دلایل این تنازع خشن چیست چند موردی را می توان برشمرد: ۱.بی اعتمادی به وضعیت کلی پیش روی جمهوری اسلامی و ضرورت بستن بار خویش ۲. بی اعتمادی به وضعیت کلی پیش روی دولت مطبوع و عدم اطمینان از ۸ ساله شدن آن ناظر به کیفیت فاجعه بار عملکرد ۳. اجبار و تنگنای بی امان اقتصادی عمومی که بالتبع دامان این قشر را نیز گرفته است. (حلقه های میانی عمدتا بر خلاف حاضرین در قله هرم خیلی وضعیت اقتصادی مطلوبی ندارند) ۴. انتقامجویی اقتصادی بجهت فروکش نمودن حس سرخوردگی از بابت همه تلاشهایی که در طول سالیان گذشته با انگیزه های خاص) شهدا و انقلاب و امام حسین و...) انجام دادند اما به ناگاه واقعیتهای سیاسی و اقتصادی عریان هیئت حاکمه همه آنها را ویران کرد! علی ای حال بزرگترین اشتباه ساختار این است که فکر می کند این چینی را می شود با قدرت سرنیزه و تفنگ بند زد! نه آقاجان اولا این چینی تاکنون خیلی بند خورده است. ثانیا ملات اصلی بند زدن در طول سالهای گذشته با همه آن ناکارآمدی ها نه تفنگ که مردم و همین انگیزه های غیرمادی حلقه های میانی بود که دیگر نیست. این چینی دیگر بند نمی خورد.
باسمه تعالی: سلام علیکم: در اینکه بنا به گفته رهبر معظم انقلاب به هر دلیلی شرایطمان مطلوب نیست؛ حرفی نیست. بحث در آن است که آینده خود و ملت و انقلاب را در مواجهه با جهان مدرن چگونه باید تحلیل کرد؟ و چه آیندهای را باید مدّ نظر آورد؟ به نظر بنده نباید از این سخن رهبر معظم انقلاب که اخیراً با کارآفرینان و دانشبنیانها فرمودند، ساده گذشت که میفرمایند: «آنچه بنده در ذهن خودم، در مقابل چشمِ ذهنی و عقلی خودم از آیندهی کشور و از آیندهی ملّت و از پیشرفت دانش این کشور مشاهده میکنم، خیلی بیشتر از آن چیزی است که در این حدسیّاتِ متعارف اظهار میشود یا فکر میشود و واقعاً خیلی بیش از این حرفها است. ۱۴۰۱/۱۱/۱۰
اتفاقاً روز گذشته در إزای همین نوع نکات و سؤالاتی که فرمودید، عرایضی در مدرسه علمیه «صاحبالزمان» شد که متن آن عرایض و لینک صوت آن تقدیم میشود امید است که نسبت به آینده تاریخی خودمان، ما را به تفکر ببرد. موفق باشید
راز امیدواری به آینده در تاریخ انقلاب اسلامی
باسمه تعالی
لَقَدْ نَصَرَكُمُ اللَّهُ فِي مَوَاطِنَ كَثِيرَةٍ ۙ وَيَوْمَ حُنَيْنٍ ۙ إِذْ أَعْجَبَتْكُمْ كَثْرَتُكُمْ فَلَمْ تُغْنِ عَنْكُمْ شَيْئًا وَضَاقَتْ عَلَيْكُمُ الْأَرْضُ بِمَا رَحُبَتْ ثُمَّ وَلَّيْتُمْ مُدْبِرِينَ
نظر به امکانات زمانه
۱. حضور در آینده با درک زمانه و روشنکردن راهی که در پیش است، فراهم میشود و غفلت از حضوری که در پیش است، همان بیخردی و جهل و نشناختن زمانه است که در روایات از قول حضرت صادق «علیهالسلام» داریم: «عَلَى الْعَاقِلِ أَنْ يَكُونَ بَصِيراً بِزَمَانِهِ مُقْبِلًا عَلَى شَأْنِه حَافِظاً لِلِسَانِه»[1] لازم است بر عاقل كه نسبت به زمانه خود بصیر باشد و با پیشآمدها مطابق شأن و بصیرتی که دارد برخورد کند و حافظ زبان خود باشد تا مطابق زمانهاش سخن بگوید.
آیا جز این است که اهل نظر باید به امکانهای زمانه بیندیشند و در طلب چشمانداز آینده باشند؟ زیرا بدون آن چشمانداز، آینده معنا ندارد و گرفتار تکرار زمانه میشویم. به نظر میآید آینده انقلاب اسلامی، آیندهای است که در آن انسانها معنای دیگری به خود میگیرند، ماورای انسانِ گرفتار پوچیها.
۲. نقش شهدا در آینده ما
در بستر حضور تاریخ توحیدی و آیندهای که گشوده میشود خوب است به آیات 169 تا 171 سوره آلعمران نظر کنیم که میفرماید: «وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلُوا في سَبيلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ & فَرِحينَ بِما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ يَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذينَ لَمْ يَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلاَّ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ & يَسْتَبْشِرُونَ بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ وَ أَنَّ اللَّهَ لا يُضيعُ أَجْرَ الْمُؤْمِنينَ».
اولاً: میفرماید آنهایی که در راه خدا به قتل رسیده و به شهادت نایل شدهاند دارای حیات خاصی هستند ماورای حیات دنیاییِ اهل دنیا و یا حیات برزخیِ مردگان. بلکه حیاتی که در نزد پروردگارشان هستند و از رزق خاصی بهرهمند میگردند که بنده این حیات را سومین حیات مینامم با بهرهمندیهای خاصی که آنها را راضی و شادمان کرده. ثانیاً: میفرماید آن شهیدان متوجه همراهان خود و آینده راهی که در آن تاریخ گشوده شده هستند و به همراهان خود که به آنها ملحق نشدهاند بشارت میدهند که نه نگران و محزونِ کوتاهیهای گذشته باشند و نه نگران موانعی که در مقابل این راه هست و معنای حضور در آینده در دل این بشارت که شهدا به همراهان خود میدهند روشن میشود. ثالثاً: در آیه بعد بشارت را به اوج خود میرساند و از «نعمت الهی» به طور مطلق سخن میگوید که به تعبیر علامه طباطبایی «رحمتاللهعلیه» این ولایت است که مطلق نعمت میباشد، حاکی از آنکه در بستر حضور در تاریخ توحیدی که انسانها برای تحقق آن از فداکردن جان خود إبایی ندارند کار تا آنجا جلو میرود که آن جامعه و آن مردم ذیل ولایت الهی قرار میگیرند که حاصلش «يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّور» است تا از هرگونه ضعفهای فردی و اجتماعی رهایی یابند و به نتایجی میرسند مافوق تصور. به همین جهت فرمود شهدا علاوه بر اینکه بشارت به نعمت الهی دادند و «فضلٍ» به امری افزون بر آن نیز بشارت دادند. رابعاً: در آخر آیه فرمود: خداوند اجر مؤمنین را ضایع نمیکند و صراحتاً خبر از آیندهای بس متعالی داد که حتمیالوقوع است زیرا بحث در اجر شهدایی بود که در بستر حضور در تاریخی که بنا است توحید الهی و ولایت ربّانی را حاکم کند، در مقابل استکبار ایستادگی کردند و اجر آنها چیزی نخواهد بود مگر افول سیطره تاریخ استکباری و به میانآمدن تاریخ توحیدی و ولایت الهی.
در این مورد خوب است به سخنان حصرت امام خمینی «رضوان الله تعالی» نظر کنید که می فرمایند:
« ما برای درک کامل ارزش و راه شهیدانمان فاصله طولانی را باید بپیماییم و در گذر زمان و تاریخ انقلاب و آیندگان آن را جستجو نماییم. مسلّم خون شهیدان، انقلاب و اسلام را بیمه کرده است. خون شهیدان برای ابد درس مقاومت به جهانیان داده است. و خدا میداند که راه و رسم شهادت کور شدنی نیست؛ و این ملتها و آیندگان هستند که به راه شهیدان اقتدا خواهند نمود. و همین تربت پاک شهیدان است که تا قیامت. مزار عاشقان و عارفان و دلسوختگان و دارالشفای آزادگان خواهد بود. خوشا به حال آنان که با شهادت رفتند! خوشا به حال آنان که در این قافله نور جان و سر باختند! خوشا به حال آنهایی که این گوهرها را در دامن خود پروراندند! خداوندا، این دفتر و کتاب شهادت را همچنان به روی مشتاقان باز، و ما را هم از وصول به آن محروم مکن. خداوندا، کشور ما و ملت ما هنوز در آغاز راه مبارزهاند و نیازمند به مشعل شهادت؛ تو خود این چراغ پر فروغ را حافظ و نگهبان باش.»
۳. حضور در آیندهای قدسی
در موضوع اندیشیدن نسبت به آینده، لازم است به نظری توجه داشت که بشر جدید به خویشتن خویش دارد و در همین راستا میتواند خود را در بستری از سنتهای اصیل عالم احساس کند، در این صورت در عین جوابگویی به یقینی که در درون خود به دنبال آن است، سعی دارد به نوعی از توهّمزدگی که عموماً فرهنگ مدرنیته گرفتار آن است، دچار نشود. آری! برای حضور در آیندهای قدسی باید حضور در سنتهای الهی دائماً مدّ نظر باشد، تا در همه صحنهها بر خلاف فضاسازی شبکه جهانی که فریبکارانه ما را در توهّمات متوقف میکنند، در واقعیترین واقعیات بهسر بریم. واقعیترین واقعیات در این زمانه، تاریخی است که با انقلاب اسلامی شروع شده تا انسانهایی همچون حاج قاسم سلیمانی در آن متولد شوند و تولد چنین انسان هایی همچنان ادامه یابد. این است راز امیدواری به آینده در تاریخ انقلاب اسلامی.
۴. حضوری در راستای گستردگی انسان جدید
در نظر به «آینده» در عین حضور در سنتهای الهی، با آیندهای روبهرو خواهیم بود که مفهومی و ذهنی نیست، بلکه حضوری است در راستای گستردگی انسان و انسان در دل این نوع حضور با امر بسیار مهمِ «جاودانگی» در عین حضورِ تاریخی خود روبهرو میشود، امری که متأسفانه عموماً مورد غفلت قرار میگیرد که چگونه انسان میتواند در آیندهِ وجود خود حاضر باشد و جاودانگی خود را احساس کند. عظمت حضورِ تاریخی در انقلاب اسلامی را باید در چنین نگاهی دنبال کرد و اینکه انسان جاودانگی خود را در آن حضور و در سنتهای الهی احساس میکند و مییابد که این تاریخ همراه ما است و از این جهت میتوان گفت یکی از شاخصههای حاج قاسم در فهم تاریخی که با انقلاب اسلامی پیش آمده، آن است که متوجه میشود دیگر این تاریخ، تاریخی است که همراه ما می باشد و همه فعالیتهای آن شهید بزرگوار را میتوان در این راستا تحلیل کرد، هرچند میداند ایران در واقع دو کشور است؛ کشورِ زیباکلامها و کشور آقای رئیسیها. و هنر او مانند رهبر انقلاب آن است که اتفاقاً در همین کشور، به جهت ظرفیتهایی که انقلاب دارد، با صبر راهبردی به اهداف اصیل انقلاب فکر کند. با توجه به هوشیاری نسبت به ظرفیتهای تاریخی انقلاب اسلامی و با رعایت چنان صبری، نه جریان استکبارِ دیروز توانست در سوریه پیروز شود و نه کودتای هفتاد روزه «زن، زندگی، آزادی» توانست در ایران چیزی به دست آورد.
۵. تنها بیش از دو تاریخ در مقابلمان نیست
با نظر به شخصیت حاج قاسم سلیمانی و برخوردی که آمریکا با او انجام داد، ما باید متوجه باشیم تنها بیش از دو تاریخ در مقابلمان نیست و با توجه به اینکه انسان موجودی است تاریخی و «تفکر» نیز امر تاریخی میباشد؛ خود را در کلیّت یکی از این دو تاریخ میتوانیم معنا کنیم و اینجا است که با حضور در تاریخی غیر از تاریخی که حاج قاسم به آن تعلّق دارد، باید مریم رجوی را به عنوان رئیس جمهور بپذیریم، به عنوان حضور در تاریخی که مقابل جمهوری اسلامی است. از این جهت است که ابتدا و به صورت کلی باید در نزد خود مشخص کنیم به کدام تاریخ در این زمانه تعلّق داریم، وگرنه با اکنونزدگی و بیتاریخی، آنچنان دچار پوچی و سرخوردگی میشویم که نمیتوانیم «خود» را ادامه دهیم و مانند آقای محمد مرادی به دنبال بهانهای هستیم تا خودکشی کنیم حتی اگر بهانه ما دفاع از شعار «زن، زندگی، آزادی» باشد. والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
https://eitaa.com/matalebevijeh/12824
[1] - إرشاد القلوب إلى الصواب، ج 1، ص 140
خدایا مرا به دریای جنون خودت ببر ولی آنجا دستم را نگیر، رهایم کن، بگذار در دریای جنونت غرق شوم، من اصلا درد دیوانگیِ تو را دارم، این جنون طعم دیگری دارد. خدایا همه اش فدای یک لبخند شیرینت، همه آسودگی ساحل امن عقلم فدای یک لبخندت. خدایا به کسی نگو بگذار بین خودمان بماند ولی من تو را خیلی دوستت دارم؛ نگاه نکن به سربه هوایی و بیتوجهیام، نگاه نکن به این همه گناه و بدیام؛ به عزّت و جلالت قسم که تو را خیلی دوستت دارم، کاش هر صبح چشمم که باز می شد اول از همه خیره در چهره تو بود، خدایا بگذار بگویند کافرم، دیوانه ام ، مجنونم، ولی به خودت قسم که بارها گرمای وجودت را حس کرده ام، گرمی دستانت را! خدایا عقل و استدلال راست می گوید که تو جسم نداری اما قلبم بارها گرمی دستان تو را چشیده! بارها لبخند و دلجویی تو را دیده، این عقل، خودش انگار بیشتر آدم را دیوانه میکند. خدایا راستی یک سوالی داشتم، یعنی خیال میکنم که سوالی دارم چرا که تو خودت سوال منی و جواب سوالم هستی، یعنی شاید خودت را در کالبد سوالی مثل یک برقی، مثل شهابی از خاطرم عبور میدهی و میگذرانی، خدایا من که از خودم چیزی ندارم؛ اصلا خودم هم چیزی نیستم که چیزی داشته باشم و گویا همه سوالها در واقع تو هستند که جلوه میکنی؛ یا شاید همه نوشتهها، همه شعرها. خدایا اگر کسی به مقام ثبات برسد و در ساحت بهشت قرار بگیرد می گویند با حوریان دمساز است اما چگونه کسی که تو را داشته باشد حاضر میشود حضور تو را کنار نهد و سرگرم حوری شود!؟ چه معامله اندوهبار و زیان باری! نکند که حوری هم خودت هستی؟ حتی اگر تو حوری نباشی باید آنوقت آدمها دیوانه باشند که حوری بطلبند! خدایا! ببین همین کارها را میکنی که میگویم به میدان آمدهای تا دیوانهام کنی، قربان عهدت بروم خدا، حالا که به میدان آمدهای کار را تمام کن؛ یکسره مرا دیوانه خودت کن! همه جانم را، همه ایمانم را، همه سامانم را، خدایا رهایم نکن که میمیرم. خدایا مدتی است خیلی گرفتار دنیا شدهام، دنیا مثل غذای متعفنی است که کلی اسانس و چاشنی به آن زدهاند تا لذیذ به نظر آید، وقتی میچشیم هم انگار لذیذ است، ولی آخرش کار خودش را میکند، اگر نکُشد، دست کم مریضمان میکند. خدایا! خیلی ادعایم میشد سر خودم، آب نبود وگرنه شناگر ماهری بودم، اما آنقدر دریای دنیا عمیق و بیسر و تَه است که حتی ماهرترین شناگر هم که باشی آخرش توان جانت کم میشود، خسته میشوی و اگر پناهی پیدا نکنی غرق میشوی. خدایا! حیف نیست وقتی اینهمه جا در آسمان برایم گذاشتهای در دریا غرق شوم؟ خدایا وحشتم گرفته از این دنیای سیاه و گود و بیساحل، التماست میکنم که مرا برکش، خدایا حیف نیست وقتی تو را داشته باشم با گناهآلودگیام؛ تو باشی و من با تو نباشم، خدایا مرا تنهایم نگذار، خدایا دیگر کم آوردهام از فرط کوتاهیهایم، آه مردم مرا دعا بکنید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: چه خوش است که حضرت محبوب آغوش میگشاید تا خود را به ما بشناساند و سپس رُخ برمیکشد تا ما را با سوز جدایی از او همچنان تنها بگذارد و در همین رابطه به ما گفتهاند: «دلا بسوز که سوز تو کارها بکند».
قصه دلدادگی به حضرت محبوب، اتفاقاً بیشتر از دیروز قصه امروزینِ بشر جدید است با ظرفیت گستردهای که دارد. بشری که جناب مولوی خیلی زودتر از امروز در فضای آن قرار گرفت و گفت:
آزمودم عقلِ دوراندیش را / بعد از آن دیوانه سازم خویش را
عقل، بندِ رهروان است ای پسر / وان رها کن ره عیان است ای پسر
حال باز مائیم و جلوه او، و باز رُخبرکشیدنش، و ما و سوز حرمان او. اینجا است که همراه جناب مولوی ندا سر میدهیم:
رحم کن برآن که چون روی تو دید / فرقت تلخ تو چون خواهد کشید
موفق باشید
سلام: در مورد حضور تاریخی شهید روحالله عجمیان بیشتر توضیح میفرمایید. بنده هرچی بیشتر به ایشون و حضوری که داشتن فکر میکنم به نورانیتی که در وسط پوچی و تاریکی تو اون لحظه ضرب و شتم ایشون رخ داده بیشتر پی میبرم. نمیدانم. گویا هنوز جامعه توان شناخت نقشی که شهید عجمیان داشته را ندارد که به شکلی تقریبا ساده ازش عبور کرد، درحالیکه در شهادت شهید حججی غوغا بپا شد اما شهید عجمیان آنطور که باید خیر، نمیدانم در این چه رازیست. بنظر حقیر شهید عجمیان نقشی به مراتب بیشتر از شهید حججی بازی کرده، نورانیتی که به صحنه آورده انگاری بیشتره. نمیدانم آن لحظه که به ایشون حمله کردن او در صحنه چه میدید که وقتی سوار آمبولانس شد با همان حال زخمی و شکستگی و...، از تخت پایین آمد و سجده شکر رفت و در بیمارستان به شهادت رسید. واقعا در شهادت ایشون جز زیبایی چیزی یافت نمیشود، لذت بخشترین صحنه آنجایی دیده میشود که پیکر نیمهجانش را بر زمین میکشیدند. من که نمیفهمم. اما احساس میکنم در این زمان باید شهید عجمیان شد و صد البته شهید عجمیان شدن را به هرکس ندهند.
باسمه تعالی: سلام علیکم: در مورد شهید عجمیان و زوایای شخصیت عجیب او همین اندازه میتوان فهمید که حقیقت او عامل رسواییِ رسواهایی شد که چهره خود را پنهان کرده بودند و این کم عظمتی نیست. چه کسی باور میکرد فرزندان عمو سام تا این اندازه در انسانیت سقوط کنند و چهره همه جنایتکاران آخرالزمانی را که نهایت ظلمات است در مقابل نور، یکجا به نمایش بگذارند؟!! مطمئن باشید هرگز چنگیز خان مغول این اندازه پست و رذل نبود. به فکر فرو روید که آیا آخرالزمان جز این است که نهایت ظلمات در مقابل نهایت نور قرار میگیرد؟ و حکایت شهید روح الله عجمیان چنین حکایتی است و انسان حقیقتاً در میماند که این انسان، چه انسانی است که این اندازه میتواند در نشاندادن حقّانیت همه شهدای ما توانا باشد. تنها میتوانم بگویم:
یک دهان خواهم به پهنای فلک
تا بگویم وصف آن رشک ملک
ور دهان یابم چنین و صد چنین
تنگ آید در فغان این حنین
این قدر گر هم نگویم ای سند
شیشهٔ دل از ضعیفی بشکند
شیشهٔ دل را چو نازک دیدهام
بهر تسکین بس قبا بدریدهام
حقیقتاً طاقت فکرکردن در این مورد برای ما نمانده است. بنده این شهدا را نماینده همه شهدای همه تاریخ میدانم. شهدایی که در همه تاریخ بنا داشتند استکبار را در همه جلوههایش رسوا کنند و نقشههای دشمن را به هم بریزند تا به تعبیر مقام معظم رهبری نقشههای مهندسیشده بسیار دقیق، قابل پیادهشدن نباشد. همه اینها را باید به حساب شهیدان این دوران گذاشت. بنده حیرانم که اینان در درون خود به دنبال چه تأثیری بودند که خداوند تماماً جواب تقاضای اینها را در بیشترین تأثیر ممکنه گذاشت از خانواده محترم اینان نیز حیرانم، از مادر آرمان عزیز بگو تا خواهر روح الله عجمیان و مادر شهید دانیالزاده. اینان چه دیدند که این اندازه با حقیقت در متن انقلاب آشنا شدند؟!! این نیز صفحه دیگری از انقلاب است که هنوز خوانده نشده است!!
همراه جناب مولوی باید گفت: «شیشهٔ دل را چو نازک دیدهام / بهر تسکین بس قبا بدریدهام»
این گفتهها تنها برای تسکین دل خودمان بود که شیشه دل نشکند و از عظمت کار، قالب تهی نکنیم. موفق باشید
سلام و عرض ادب خدمت استاد بزرگوار: آیا موسیقی رپ اشکال شرعی ندارد؟ در کانال مطالب ویژه در ایتا یک کلیپی منتشر شده که با ریتم رپ هست.
باسمه تعالی: سلام علیکم: رهبر معظم انقلاب سالها قبل در سخنرانی خود در دانشگاه تهران فرمودند هیچ نوع موسیقی در ذات خود حرام نیست، حرمت موسیقی به محتوای آن و یا آنچه باعث فتنه و فحشاء میگردد؛ میباشد. موفق باشید
با سلام و احترام خدمت استاد عزیز که معرفت های عمیق عمیق عمیق دین رو لقمه لقمه در دهن ما گذاردند که اجر آن فقط در خزانه ی الهی یافت می شود. استاد عزیز به لطف الهی در سال های اول جوانی در کنار مباحث شما به معرفت های عمیقی از توحید اسلام رسیدم و برهان صدیقین من را تا اوج به پرواز درآورد که تا کنون که سال هایی از آن دوران می گذرد با اینکه عین حقیقت را در حضور ندارم ولی هر متنی که بوی معرفت بدهد یاد آن روزها را برایم زنده می کند ولی گرفتاری های تحصیل و بچه داری و متاسفانه عدم برنامه ریزی من را از آن دوران دورکردن است. حال سوالم این است که: این که بوی هر سخن بامعرفتی من را مست و مشتاق می کند این نشان می دهد که چیزی از آن معرفت موجود هست یا همه اش شده ذهن و خیال؟ جواب این سوال از جهت اینکه به من امید میدهد برایم مهم است.
باسمه تعالی: سلام علیکم: مگر نه آن است که حضرت حق عقل را حجّت درک حقیقت قرار داده و این عقل است که مرز بین واقعیت و توهّم را مشخص میکند؟ با توجه به این امر هر اندازه ما بر اساس عقل زندگی کنیم و نظر به سنن الهی داشته باشیم، از توهّمات آزاد خواهیم شد. موفق باشید
سلام استاد گرامی: وقت شما بخیر. مطلبی درباره پرهیز از نگاه امنیتی و آزادی رسانه خدمتتون ارسال کردم، متن از بی بی سی بود حضرتعالی گفتین نباید از دشمنی دشمنان که از در نصیحت با ما در اومدن غفلت کرد، و به آیه قرآن اشاره فرمودین و فریب خوردن حضرت آدم و حوا از شیطان و علتش رو غفت آنها از دشمنی شیطان بیان کردین. داشتم مطالب مختلف رو می دیدیم که این قسمت از صبحت های آیت الله علوی بروجردی دقیقا با اونچه که در ذهن داشتم تطابق داشت، دیگه روی این نمی شه اسم دشمنی در قالب نصیحت گذاشت. خواستم نظر حضرتعالی رو جویا شوم:(ذهنیت و نظر من این است این رسانه های خارجی در سایه بگیر ببیند و فضای امنیتی و مگوهای فراوان و ... اعتبار پیدا کرده اند و بهشون مراجعه میشه، چرا نباید رسانه صدا و سیما ملی باشه و چرا حرف همه اونجا زده نشه) حضرتعالی می فرمایید امام خمینی اون زمان به شاه گفت رادیو رو روزی نیمساعت به ما بدهید چنین و چنان می کنیم الان خود جمهوری اسلامی آیا نیم ساعت فضای آزاد در بین ۵۰ شبکه رادیو تلویزیونی به مراجع می دهد؟ به بقیه تفکرات می دهد؟ اجازه بحث و گفتگو می دهد؟ قسمتهایی از صحبت های آیت الله علوی بروجردی که مد نظر من بود: (امیدوارم فرمت متنی که شما مشاهده می فرمایید مانند فرمت متنی که در صورت پرسش و پاسخ نشان داده می شه نباشه - و مشکل عدم تفکیک خطوط فقط در نمایش باشه ) .................................................................................................... به دشمنان فرصت بهرهبرداری ندهیم! ما منکر این نیستیم که خارجیها در مسائل ما دخالت دارند. در این موضوع شکی نیست. خارجیها اگر خودشان هم فتنه ایجاد نکرده باشند، از هر فتنه ای در داخل کشور ما حمایت و از آن بهرهبرداری میکنند. اما ما نباید اجازه بدهیم که بهرهبرداری کنند. این بچهها در مدارس ما هستند. چرا به صداوسیمای خودمان توجه نکنند؟ چرا ساخته و پرداختۀ صدا و سیمای عربستان یا آمریکا و انگلیس را ببینند و بشنوند؟! چرا؟! آیا ما نباید به این مسائل دقت کنیم؟! اگر ما اجازه میدادیم همۀ این افکار و همۀ این بحثها از طریق صدا و سیمای خودمان مطرح شود، شاید وضعیت اینگونه نمیشد؟ وزارت کشور برای انتقاد و اعتراض فضایی فراهم کند من جداً از همه مسئولان کشور و بهویژه مقام معظم رهبری حفظه الله تقاضایی دارم و آن اینکه برای این جوانان، این دانشگاهیان که حرف دارندـ حالا حرف درست یا غلطـ جایی را در نظر بگیرید که بتوانند حرفشان را بزنند. چرا به اغتشاش کشیده شود؟! کسی به سراغ این جوانان و دانشجویان برود و حرف آنها را بشود. این جزء قانون اساسی کشور ماست که وزارت کشور اجازه بدهد مردم و احزاب در جایی با حفاظت خود وزارت کشور جمع بشوند و حرف خود را بزنند تا تجمعات به اغتشاش کشیده نشود.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است که فرمودهاند. بنده نیز از زاویهای که مربوط به اطلاعات خودم میباشد از روحی که در صدا و سیما جاری است؛ گلهمندم که وقتی هم حتی مناظرهای گذاشته میشود مناظره متفکرانهای نیست و به تعبیر رهبر معظم انقلاب، بیشتر جدال است. در حالیکه در مناظره متفکرانه، اهل فکر در دل گفتگویی عالمانه، زوایای مختلف مسئلهای را بررسی میکنند. تصور بنده آن است که هنوز در این سطح از گفتگو، ما نتوانستیم حاضر شویم. عموماً در این گفتگوها هر طرف حرف خود را میزند بدون اینکه در فضای سخن طرف مقابل حاضر شود. امید است جریانهای اخیر، ما را به فکر فرو ببرد تا در موضوعات پیشآمده در فضایی متفکرانه، فکر کنیم و صدا و سیما با جدیت بیشتر نسبت به مسائل پیشآمده متفکران را دعوت به گفتگو کند. موفق باشید
ضمن عرض سلام و آرزوی صحت و سلامتی خدمت استاد بزرگوار: استاد میشه بفرمائید رنگین کمان کدام حقیقت قدسی هست که تنزل کرده و در عالم عنصری بدین صورت ظاهر شده است؟ مثلا فرمودید آب تجلی اسم لطیف هست. شیطان تجلی اسم مضل هست. بنده احساس میکنم رنگین کمان باید یک حقیقت مستتر به سر باشد. ممنون از شما و کمک های بی دریغ شما
باسمه تعالی: سلام علیکم: به همان شعری که از جناب حافظ عرض شد، بپردازید که میفرماید: «ابرو نمود و جلوهگری کرد و رو ببست». آری! در دل فضای بیکران رُخ مینمایاند و جلوهگری میکند در حالیکه هیچچیز مشخصی نیست جز همان هوای بیرنگ. و قصه حقیقت همیشه همینطور است که تنها حقیقت است، هرچند به صورتهای گوناگون جلوهگری کند. اما باز حقیقت است و لاغیر. موفق باشید
سلام و ادب: وقتتون بخیر. استاد نظرتون درباره کتاب «چیستی و نحوه وجود فرهنگ» استاد یزدان پناه رو میخواستم بدونم؟ با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب مذکور را مطالعه نکردهام. موفق باشید