با سلام و خدا قوت: استاد کانال مطالب ویژه رو چگونه باید مطالعه کنیم؟ آیا از اولین پیام شروع کنیم؟ استاد ما دلمون میخواهد با دل این مطالب را قدم به قدم پیش بیایم ولی نمیشه. خدا قوت
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این رابطه که میفرمایید خوب است با سایت «لب المیزان» مرتبط شوید و موضوع مورد نظر خود را با توجه به تقسیماتی که نسبت به موضوعات در آن سایت شده است، گزینش نمایید. خوب است که در این مورد بحث « شرح دعای مکارم الاخلاق» که روی سایت هست را دنبال بفرمایید. موفق باشید https://lobolmizan.ir/leaflet/206
بسمه و رحمته و رضوانه «وَاعْلَمُوا أَنَّ فِيكُمْ رَسُولَ اللَّهِ لَوْ يُطِيعُكُمْ فِي كَثِيرٍ مِنَ الْأَمْرِ لَعَنِتُّمْ وَلَكِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإِيمَانَ وَزَيَّنَهُ فِي قُلُوبِكُمْ وَكَرَّهَ إِلَيْكُمُ الْكُفْرَ وَالْفُسُوقَ وَالْعِصْيَانَ أُولَئِكَ هُمُ الرَّاشِدُونَ» (آیه ۷ سوره حجرات)
در راستای جایگاه تفکر تاریخی امروز و سخن از دین و جایگاه دین در تاریخ و حضور تاریخی دین در عصر بشر امروز به نظرم آمد در ذیل کلام حضرت امیر با جنابتان سخنانی را در میان بگذارم تا از کلام جنابعالی بهرهمند شویم. امیرالمومنین (علیه السلام) میفرمایند: كسي كه ديندار شد خود را در پناهگاه در آورده است آری، اینچنین است که در روزگاری که انسان ها از آوارگی و پوچی و بن بست های دوران تاریخ مدرن فریاد می زنند و از مناسبات جهان بهم پیوسته احساس نارضایتی دارند و از نظم عالم تکنیکی بهم ریخته شده اند و زندگی ماشینی روح شان را مانوس عالم مکانیکی کرده است و از غیب بی بهره شدند این دین است که همچون حصاری امن و قلعه ای محکم می تواند آدمی را دربرگیرد و از رنج بیهودگی و افسردگی دوران برهاند و این مائیم در این زمانه که دین را به عنوان طریق زندگی سر زنده و راه جدید و معهود فطری بشر پیش روی تاریخ زندگی اش قرار دهیم تا او دین را، راه نجات از مسیری ببیند که در آن گیر افتاده است... دین، همان طلب نهفته و پنهان جان بشر امروزی است که زیر خروارها نفسانیات و شهوات و میل های سردرگم پنهان شده است و انسان بی دریغ در تلاش های نامعلوم در زندگی چنگ می زند تا دامن آسودگی را به دست آورد اما غافل از آنکه در مصداق طلبی که می خواهد به اشتباه رفته است. حال چه کنیم با گوش هایی که صدای فریاد دین و مسیر حصن تاریخ آخرالزمانی را نمی شنود؟ باید بگذاریم تا او سخن بگوید و ما گوش باشیم تا در دل سخن هایش مسیری را که دوای جانکاه دردهای روز شب زندگی اش شده است را به او نشان دهیم... آیا این رویه اثر دارد؟ آری، همانگونه که تشییع شهید حججی عزیز همچون گوش پذیرای درد جان انسان به بن بست رسیده ی این زمانه شد تا آن جوان به ته خط رسیده فریاد به گل نشستگی اش را در تشییع این جوان عزیز فریاد زد و طلبش را با حججی ابراز کرد که من همانی را می خواهم که این جوان در پی اش رفت یا آنچه در تشییع شهید حاج قاسم عزیزمان پیش آمد که یک امت و ملت و نه تنها ملت که یک جهان تشنه ی معنویت به تشییع این جهان گشوده آمد تا فریادخواهی کند و حیثیت و هویت از دست رفته ی تاریخی اش را از بن بست لیبرالیسم و اومانیسم بستاند و به نظرم توانست. اگر به امتداد تاریخ و حضوری که تاریخ و انسان بعد از این سالها با تجلی گاه های انقلاب اسلامی با خود مرور کرده است و روبرو شده است نظر بیفکنیم نوید این اتفاق و شروع تازه ای که به راه افتاده است را به وضوح در عالم می بینیم. از همه گمراه تر خفاش بود کاو عدو آفتاب فاش بود امروز، دین آن مسیر گمشده ی بشری است که می خواهد علیه یک عالمه توطئه و استعمار و استثمار تاریخ انسانیت فریاد خواهی کند و بپاخیزد. دین، جواب طلب فطری بشر است بایست دین را همانگونه که شهیدان و امامین انقلاب در تاریخ و در بستر عالم تاریخ قدسی در برابر عالم غربی به میان آوردند به صحنه ی زیست انسان ها حاضر کرد و به میان آورد آنگاه انسان ها خودشان را در آن عالم به جستجو می یابند و به تماشای انسانیت و هویت ملکوتی انسان دست دراز می کنند آنچنانی که جوانانی از دل فساد و فحشای دوران پهلوی با ظهور انقلاب اسلامی به دل جبهه های جنگ رفتند تا بیش از دیروز خودشان در تاریخ حاضر باشند و نه در تاریخ خود که در فردای تاریخ قدسی انسانیت و این شدنی است و اولین گام آن ظهور انقلاب اسلامی بود که با امام آغاز شد و گام دوم آن که در آن حاضر شدیم بست و گسترش آن است در رویارویی کامل و تمام قد تاریخی در برابر عالم غربی و این تازه شروعی است در پی شروع ها و آنچنان که آقا فرمودند خرمشهر هایی که در پیش است.... به نظر می رسد سخنان رهبری عزیز در این تاریخ و سخنان دینی او خبر از افق های گشوده ای از دین را به ما گوشزد می کند که دینداری دیروز ما نیست بلکه حضور زنده ی دین قدسی ای است که طلب انسان عالم مدرن نیز می باشد و تشنه ی آن است
باسمه تعالی: سلام علیکم: چه اندازه جای سخن جنابعالی در مکالمات امروزین بشر جدید خالی است. از آن جهت که آیا میتوان به این نکته تاریخی فکر کرد که انقلاب اسلامی اشاره به آیندهای است که باید در راستای همین انقلاب در انتظار آن آینده بود؟ راستی! چرا ما خود را با آنچه نیستیم، پریشان میکنیم و به آنچه پیش آمده است نظر نمینماییم که همان میدان حضور ما میباشد نزد خودمان؟ سختگیری نسبت به خود، روح لطیف و پاکیزه انسان را که با خود میتواند بهسر برد، منجمد میکند. اینجا است که حتماً شنیدهاید آن نوجوان شهید در مقابل اصرار پدرش که آمده بود به قرارگاه بسیج تا فرزندش را به خانه برگرداند؛ فقط سر خود را پایین میاندازد و چون سر بالا کرد، چشمان او از اشک پر شده بود. یعنی بگذارید خودم راه خود را انتخاب کنم. او آنچه بود را در همان جایی که آمده بود، احساس میکرد و پدرش میخواست او در جهان دیگری باشد که جهان او نبود.
آیا جوانانی که در جهان گشوده خود، دیروزِ دینداری ما را تجربه کردهاند و نمیتوانند آن باشند و امروز و فردای بشر مدرن را نیز تجربه کردهاند و میفهمند باز خود را در آنچه نیستند مییابند؛ جز به پسفردایی که همان پریروز است نظر دارند؟ پریروزِ درک هستی خود در تاریخ توحیدی.
بگذارید به عنوان درد و دل و نیز به عنوان تأکیدی که همواره باید داشته باشم، عرض کنم؛ آن کس که با هیچ خواستی متلاطم نمیشود و به هیچ روی نمیخواهد چیزی جر آنچه هست، شود و همچون دریایی آرام است؛ همان کسی است که متوجه «حضور اکنون بیکرانه جاودانه» خود شده است. در این حال وقتی به ارزشمندترین امیدها و اهداف بشر مدرن مینگرد مییابد درآن جهان، جدّیماندنی که توصیه میکنند چه اندازه دشوار و چه اندازه با توهّمات همراه است. پس باز مائیم و «حضور اکنون بیکرانه جاودانه خود» و ادامه راه.
فرمودید که بشر جدید باید از زندگی ماشینی خود به سوی غیب سیر کند و این دین است که همچون حصاری امن و قلعهای محکم میتواند آدمی را در برگیرد و از رنج بیهودگی و افسردگیِ دوران برهاند؛ و بنده در پیش خود گفتم این عزیز از کدام دین سخن میگوید که بعد متوجه شدم در سطور آخر خود می فرمایید: «بایست دین را همانگونه که شهیدان و امامین انقلاب در تاریخ و در بستر عالم تاریخ قدسی در برابر عالم غربی به میان آوردند به صحنه ی زیست انسان ها حاضر کرد و به میان آورد آنگاه انسان ها خودشان را در آن عالم به جستجو می یابند و به تماشای انسانیت و هویت ملکوتی انسان دست دراز می کنند آنچنانی که جوانانی از دل فساد و فحشای دوران پهلوی با ظهور انقلاب اسلامی به دلِ جبهه های جنگ رفتند تا بیش از دیروز خودشان در تاریخ حاضر باشند و نه در تاریخ خود که در فردای تاریخ قدسی انسانیت و این شدنی است و اولین گام آن ظهور انقلاب اسلامی بود که با امام آغاز شد.» و در رابطه با آخرین سخنتان که فرمودید: «به نظر می رسد سخنان رهبری عزیز در این تاریخ و سخنان دینی او خبر از افق های گشوده ای از دین را به ما گوشزد می کند که دینداری دیروز ما نیست بلکه حضور زنده ی دین قدسی ای است که طلب انسان عالم مدرن نیز می باشد.» بسیار باید سخن گفت. در این رابطه طیّ سه جلسه عرایضی شد، باشد که تذکری نسبت به سخنان ایشان باشد. https://eitaa.com/matalebevijeh/14719 هنوز باید پرسید: راستی! چرا ما خود را با آنچه نیستیم، پریشان میکنیم. یعنی به جای آنکه به حضور بیکرانه اکنون خود نظر کنیم، خود را از صندوقی به صندوقی میبریم. در نتیجه: «او سمایی نیست صندوقی بود». موفق باشید
سلام استاد: یه مدت من زیاد افکار غلطی نسبت به امور جنسی داشتم. الان بشدت پشیمانم. میترسم قیافه برزخی بنده بد شده باشد و بمیرم و بی آبرو شوم و در پیشگاه امامان و خدا تا ابد شرمنده بمانم. یا اگرخدا من را کلا نبخشد چی؟ مدام خود را سرزنش میکنم. عذاب وجدان دارم. و مدام گریه میکنم. بی نمازی ها داشتم. خشم و بد دهنی. سوء ظن به همسرم. اصلا یه روح آشفته که بهتره نگم چطور آدمی (هیولا) بودم!! . معلوم نیست چه چهره و بدن قیامتی برای خود ساخته ام. آیا با یه توبه ما سریع برمیگردیم به یک بدن برزخی و قیامتی خوب؟ یا زمان میبرد که بدن بد ما به خوب تبدیل شود؟ ذکری راهی نمازی چیزی نداره؟ دارم دیونه تر میشم از این افکار. عده ای هم که این وسط اذیت شدن. میگن هرگز نمیبخشیمت. که دیگر حال من رو بد از بدتر میکنه حرفاشون.
باسمه تعالی: سلام علیکم: عظمت توبه با نظر به سیره انسانهای کامل همچون علی «علیهالسلام» غوغا میکند و بهکلّی شخصیت انسان را تغییر میدهد و جهان و ساحت او را متفاوت میگرداند؛ وقتی انسان در میدان توبه همچنان خود را حاضر نگه دارد. ملاحظه نکردهاید معجزه توبه را که چگونه از آن «حرّ»، حرّی ساخت که به گفته حضرت صادق «علیهالسلام» أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ يَقُولُ: إِنَّ اَلْحُرَّ حُرٌّ عَلَى جَمِيعِ أَحْوَالِهِ إِنْ نَابَتْهُ نَائِبَةٌ صَبَرَ لَهَا وَ إِنْ تَدَاكَّتْ عَلَيْهِ اَلْمَصَائِبُ لَمْ تَكْسِرْهُ وَ إِنْ أُسِرَ وَ قُهِرَ وَ اُسْتُبْدِلَ بِالْيُسْرِ عُسْراً كَمَا كَانَ يُوسُفُ اَلصِّدِّيقُ اَلْأَمِينُ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَيْهِ لَمْ يَضْرُرْ حُرِّيَّتَهُ أَنِ اُسْتُعْبِدَ وَ قُهِرَ وَ أُسِرَ وَ لَمْ تَضْرُرْهُ ظُلْمَةُ اَلْجُبِّ وَ وَحْشَتُهُ وَ مَا نَالَهُ أَنْ مَنَّ اَللَّهُ عَلَيْهِ فَجَعَلَ اَلْجَبَّارَ اَلْعَاتِيَ لَهُ عَبْداً بَعْدَ إِذْ كَانَ لَهُ مَالِكاً فَأَرْسَلَهُ وَ رَحِمَ بِهِ أُمَّةً وَ كَذَلِكَ اَلصَّبْرُ يُعْقِبُ خَيْراً فَاصْبِرُوا وَ وَطِّنُوا أَنْفُسَكُمْ عَلَى اَلصَّبْرِ تُوجَرُوا .
آزاد مرد در همه احوال آزاد مرد است اگر گرفتارى برايش پيش آيد، صبر كند، و اگر مصيبتها بر سرش ريزد، او را شكسته نكند، اگر چه اسير شود و مغلوب گردد و سختى جايگزين آسايشش شود، چنان كه يوسف صديق امين صلوات اللّه عليه را بردگى و مغلوبيت و اسارت زيان نبخشيد، و تاريكى و ترس چاه و آنچه بر سرش آمد زيانش نزد تا خدا بر او منت گذارد و ستمگر سركش را بنده او كرد، بعد از آنكه مالك او بود، خدا او را برسالت فرستاد و بسبب او به امتى رحم كرد، صبر اين چنين است، و خير در پى دارد، پس شكيبا باشيد و دل بشكيبائى دهيد تا پاداش بينيد.
و این به جهت آن بود که در منظر خود، شخصیت امام حسین «علیهالسلام» را احساس کرد و دید باید کسِ دیگری باشد. موفق باشید
سلام استاد عزیز: در مورد حرکت جوهری یه سیب میبینیم که سبزه بعدش رنگش میشه زرد یعنی حرکت کیفی سیب، حالا حرکت جوهری عالم دنیا را چطوری باید ببینیم که الان نسبت به ده سال پیش جوهرش از عالم بالا تغیر کرده حالا مثلا شده این وضع موجود؟ تغییر را چطور باید دید؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: حرکت جوهری به عنوان جوهر عالم ماده یا کلیّت عالم ماده بابی را میگشاید تا روشن شود ذات یا جوهر عالم ماده در حال تغییر قوه آن به فعلیت است تا در این مسیر به سوی حضور قیامتی خود که سراسر فعلیت است، جای گیرد. بنابراین نباید انتظار داشت که مثل حرکات عرضی آن ذات، درکِ حسی شود. در این رابطه در متن «برهان حرکت جوهری» مطالبی عرض شده است که خوب است به صوت آن مطالب رجوع شود. موفق باشید
سلام وقت بخیر: کثرت انسان ها چگونه با وحدت قیامت کبری قابل جمع است؟ ممنونم
باسمه تعالی: سلام علیکم: هرکس خود را در آن جهان احساس کند، کثرتِ آنجا عین وحدت آن عالَم میباشد. از این جهت جمع کثرت و وحدت ممکن میشود. موفق باشید
سلام: تشکر میکنم از اینکه به سوال 33906 پاسخ دادید در ادامه همان سوالات، یک نکته و دو سوال دارم از محضر شما: ۱. اینکه عرض کردم تقریبا بهترین مدرسه شهر به این معنی نیست که مادران دانش آموزان کاملا انقلابی یا خیلی باسواد باشند (هم مخالف نظام دارند، هم بی تفاوت، هم انقلابی و هم متدین) و با توجه به اوضاع اخیر و اغتشاشات و مسائل بوجود آمده، در این صورت آیا باز هم کتاب چه نیازی به نبی را پیشنهاد می کنید؟(البته در نهایت نظر و کتاب مطرح شده توسط شما انتخاب خواهد شد) ۲. برای معلمان همین مدرسه نیز می خواهیم مسابقه کتابخوانی برگزار کنیم ان شاءالله، معلمان این مدرسه غالبا جوان ۳۵ سال و با طرز فکر معمولی و شاید کم اعتنا به دین و انقلاب هستند، برای این عزیزان چه کتابی را پیشنهاد می کنید؟ آیا به سراغ کتبی با موضوعات شیوه های معلمی برویم یا کتاب دیگری پیشنهاد میکنید؟ با تشکر فراوان
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. شاید به جهت آنکه سطح بحث در آن کتاب حالت عمومی دارد، إنشاءالله مفید افتد. ۲. إنشاءالله کتاب «آشتی با خدا» کمک کند زیرا در فصلهای اولیه کتاب، نظر به مسائلی شده است که مسائل چنین افرادی نیز هست. البته با بقیه نیز مشورت بفرمایید بهتر است. موفق باشید
سلام علیکم: خوبین ۱. هنگام هجوم تفکرات منفی و حساسیت های بیجا چه کار کنیم؟ ۲. راه درمان خطورات منفی و اصلا عالم خیال چیه؟ ۳. چجوری خوش بینی و مثبت اندیشی رو تو خودمون تمرین کنیم؟ ۴. درمان خوف بیش از حد و ناامیدی از خدا چیه؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» إنشاءالله در این مورد و مواردی که میفرمایید راهگشا خواهد بود. کتاب روی سایت هست. موفق باشیدhttps://lobolmizan.ir/book/78?mark=%D8%A7%D8%AF%D8%A8%20%D8%AE%DB%8C%D8%A7%D9%84
سلام: طاعات و عبادات شما قبول باشه ان شاءالله. الحمدلله بنده مربی پرورشی یک مدرسه ابتدایی پسرانه با ۳۴۰ دانش آموز هستم (تقریبا بهترین مدرسه شهر) ۱. بنظر شما اولویت کاری و پرورشی را روی چه موضوعاتی بگذارم؟ ۲. ان شاءالله قصد داریم برای مادران دانش آموزان مدرسه چند دوره مسابقات کتابخوانی برگزار کنیم، پیشنهاد شما برای انتخاب کتاب چیست؟ آیا کتابهایی مدنظر دارید که بتوانیم از آنها برای این مسابقات استفاده کنیم؟ ( البته کتاب زن آنگونه که باید باشد را هم خوانده ام) با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. سعی کنید آنها را بعد از مباحثی مثل «من کو؟» در کتاب «جوان و انتخاب بزرگ» متوجه ارزشهای انقلاب و شهدا و آینده روشن انقلاب اسلامی بکنید. ۲. امید است کتاب «چه نیازی به نبی» قبل از کتاب «فرزندم؛ اینچنین باید بود» شروع خوبی باشد. موفق باشید
سلام استاد: آنچه میخوانید بشارتی است برای بنده و مومنین این تاریخ که گاها در تنگناها با اضطرار میگوییم: متی نصرالله؟ که در پاسخ باید گفت «و اُخری تحبونها نصر من الله و فتح قریب و بشرالمومنین» (۱۳ صف) کمی حوصله کنید تا «فتح قریب» را روایت کنم: دختر ۱۶ ساله ام در دبیرستان خاصی که شهرت به فضایی غیر دینی ولی درس خوان دارد مشغول به تحصیل است. الحمد لله به لطف دعاهای مادرانه حضرت کوثر جای خود را در این سن پر خطر یافته و برای آرمانهایش خطر میکند، استقامت و صبوری دارد، جدال احسن را تمرین کرده و... دیروز از مدرسه گریان آمد، توصیف علت از زبان خودش: بچه ها گفتن که در کف دستشویی عکس مقدس و پاک امام خمینی (عذر خواهم بابت روایت حقیقت) در سنگ دستشویی افتاده، حالم بد شد اما مگر میتوانستی دم بزنی، با بغض در گلو رفتم عکس را برداشتم، شستم و جای خوبی گذاشتم، تاب شنیدن درس نداشتم از معلم اجازه خروجبرای گفتگو با مدیر گرفتم، نیم ساعت منتظر تا بروم و بگویم: چرا اجازه نمی دهید ما با هم گفتگو کنیم؟ چرا کف و دیوار دستشویی باید محل نزاع بیهوده ما باشد؟ چرا تابلوی گفتگوی مکتوب نداریم تا پرسش و پاسخ های متفکرانه ما رد و بدل شود؟ من که امام را ندیدم، اما تو دیده ای، من فقط میدانمکه او را دوست دارم و دفاع میکنم. و مدیر که انگار وظیفه خود می داند که ما فقط خوب درس بخوانیم تا از کیفیت کنکور مدرسه کمنشود مرا به مربی پرورشی ارجاع میدهد و بعد هم میگوید: باشه برو کلاس. رفتم مربی پرورشی را دیدم، گفتم غیبت کلاس و معطلی پشت در که برای گفتن با شما نبود من باید این حرف را به گوش مدیر میرساندم. اما امروز: امروز آمد و چه آمدنی، روایت امروز: دختری از کلاس بالاتر پیشم آمد، ظاهرش اصلا مثل من نبود اصطلاحا بد حجاب بود، پر از سوال بودم که چرا آمده، ناگهان گفت: تو ......هستی؟ گفتم بله خودم هستم. گفت خیلی خوش حالم که در مدرسه یکی مثل خودم پیدا شده، غریب نیستم و تنها، گفتم چی شده؟ مشکلت چیه؟ گفت دیروز توهین به عکس امام را خودم دیدم و.... و او نیز قصه بغض فرو خورده اش را باز گو کرد. گفتممگر تو هم امام را دوست داری؟ _بله _چقدر جالب و خوب که با همیم. کمی راه رفتیم با گنگی نیم ساعته، دست و پا میزد که طی چند سوال غیر مستقیم در نهایت بپرسد: تو هم انقلابی هستی؟ و پاسخ من: تعریف تو از انقلاب را نمیدانم، اما من انقلاب به مفهوم شهادت حججی و سلیمانی، انقلاب به مفهوم دفاع از حقیقت ها و آرمانهای انسانی را دوست دارم و نه انقلاب انحرافی و ظاهری را که خیلی هم ایراد وارد است. آن دختر ظاهرا بدحجاب گریه اش افتاد، بغلم کرد، و گفت من هم انقلابی ام ومن در حیرت که خدایا چه اتفاقی افتاده است؟ اکنون روایت ما: در جلسه تفسیر شنبه فرمودید ما به خدا قسم کوتاهی کردیم از: _گفتگوی درست با نسل جوان _از شنوندگی آنان - و ... و از هزار کار نکرده ای که عزمش را نداشتیم تا راه باز شود. و اکنون میگویم: آیا این دو دختر ۱۶ ساله دبیرستان بالاشهری، فتح الفتوح تاریخ خمینی نیستد؟ اینها امام را ندیدند اما چگونه بغض توهین به او را در گلو و غم جانکاه در سینه و اشک در چشم دارند؟ چگونه دو دختر نوجوان محجب و بد حجاب آغوش همدیگر را امن می بینند و گوشهای همدیگررا شنواو محرم ناگفته ها؟ سوالی از متفکران، معلمان، عالمان دین، هنرمندان، سیاست ورزان و سیاست کاران و از خودم به عنوان مادر دارم: آیا ما به تجدید عهدی تازه با این رخداد تاریخی یعنی انقلاب اندیشیده ایم؟ به چگونه میتوان با دختران و پسران حقیقت طلب آزادی خواه این تاریخ هم زبان شد؟ در افق جان ما گوشمان برای شنیدن قصه های آنان مَحرَم است؟ آیا برای مهیا شدن حرکت برای آینده راهی جز همین وجودهای پر هیجان پر نشاط می شناسیم؟ آیا همین جوانان امکانهای آینده و حال ما نیستند؟ و ای امام عزیز: تو چه بانگی برآوردی که دخترهای ۱۶ ساله این تاریخ ندیده، تو را عاشقند و شیدا؟ کدامین زبان میتواند روایت این عاشقی وجود بین و نه موجود بین نوجوان فلسفه نخوانده را توصیف کند؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! مسیر، مسیرِ بازیابی هرچه بیشتر نسل جوان به فطرتی است که در منظر خود به کمتر از خدایِ حضوری راضی نمیشوند و از این جهت باید نسبت به آینده بسیار امیدوار بود وقتی با جوانان خود در عین رعایت انسانیتِ آنها و آزادی در راستای انتخاب هر آنچه آنان را شکوفا میکند، با آنها مواجهه باشیم. اینجا است که تازه همین جوانان احساس سلحشوری میکنند و گمشده خود را که خودشان است در ساحتی برتر، در این صحنهها مییابند به همان معنای «بازگشت به خویشتنِ خویش». موفق باشید
با عرض سلام و خداقوت: موقعیت درآمد زایی و شرافت طلبگی ۱. اگر کمی دقت داشته باشیم این موضوع برایمان روشن خواهد شد که هر علتی معلولی دارد و نمیتوان به چیزی دست یافت مگر اینکه تحت تأثیر مؤثرش قرار خواهیم گرفت. صفت این دنیای دنی و خاکی، غفلت است و خواه نا خواه دچار غفلت خواهیم شد از آن جهت که به تکامل اکمل نرسیده ایم وهمچون انسان کامل نمیتوانیم کاملاً حجاب های پیش رو را کنار بزنیم و تابش آفتاب جمال حق را در دل احساس کنیم، مگر با قرار گرفتن در مسیرِ انسانِ کامل (که بحث بنده اینجا نیست و میگذرم) ۲. بر هیچ احدی پوشیده نیست که طلب روزی حلال از مفزوضات است و سفارش هایی نیز در این زمینه است که هر انسانی به طریقی خود را مشغول کسب روزی بکند. ۳. طلبگی، طالب وصال یار بودن است در عاشقانه ترین راه ها. اگر از بنده بپرسید، خواهم گفت که هدف خلقت را: که همگی باید مسیر طلبگی را در پیش بگیریم چرا که حضرت حافظ میفرماید: ما بدین در نه پیِ حشمت و جاه آمده ایم از بد حادثه این جا به پناه آمده ایم / رهروِ منزل عشقیم و ز سرحدِّ عَدَم / تا به اقلیم وجود این همه راه آمده ایم. یا حداقل بنا را بر این میگذاشتم که این نظام ۱۲ سالهء صهیونیستی آموزش و پرورش، برنامه عمیقی برای دین شناسی و دین داری داشته باشد و این انسانِ نوپا از شدت عشقی که از به سر حد کمال رسیدن دید حقیقتی دارد، بداند اللخصوص در این نظام مقدس جمهوری اسلامی چه وزیر باشد چه رفتگر هیچ فرقی میان آن ها نیست و حامل توجه خواهند بود که هر دو در مسیر رشد و تعالی این انقلابی هستند که به تعبیر حضرت علامه حسن زاده: همانگونه که حضرت حجت غیبت صغری و کبری داشتند، حضور نیز صغری و کبری ای دارد و این انقلاب اسلامی ظهور صغری حضرت است. ۵. دنیا به خودی خود دار تزاحمات است و هیچ جای سخن نیست اما در مذهب عشق معصیتی کبیره میدانم که کسی لباس هادی طریقت علیاء و صاحب شریعت کبری را بپوشد و سخنش را بر زبان جاری کند و عامل به عمل او باشد و وقت لقمان را به لقمه ای نا چیزْ حرام کند.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال این ماییم و زمان و زمانهای که در آن هستیم و هنر اولیای الهی و انبیای ربّانی همین بود که در ظلماتِ زمانه، جهان را به نور دعوت کنند زیرا فرار از آن جهان، عاقلانه نبود، تسلیم ظلمات هم عالمانه نیست. سعی آنها آن بود که در همان جهان و در درون و در مواجهه با همان جهان متذکر حقایق انسانی شوند. امری که در مباحث «جهان بین دو جهان» با مخاطبان محترم در میان گذاشته شد که عبارت باشد از حضور در جهان جدید و در عین حال با نظر به هویت قدسی انسانها. موفق باشید
یا فارس حجاز: با عرض سلام و تشکر من صوت که فرمودید را دو سه روز پیش گوش دادم. به استاد بفرمایید من غلط کردم به شما بزرگوار ایراد بگیرم منظورم این بود که فکر میکردم روی این دو تا آیه بیشتر. صحبت میکنند و ادامه این نور الهی را به ظهور مرتبت میدونن آخه من خودم وقتی این آیات سوره ی صف را میخونم به این فکر میکنم که از زمان پیامبر تا حالا چقدر دشمن کار میکنه که بتونه نور خدا را خاموش کنه ولی خداوند بشارت میده که با فرستادن این رسول دینش را بر همه ی ادیان چیره میدهد.
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده در جریان این موضوعی که میفرمایید و صوت مورد نظر نیستم. موفق باشید
با سلام: برای اینکه من خودم را به عنوان وجود حس کنم، منظورم آن است که برای درک اینکه من فقط هستم، آیا باید از طریق رعایت حلال و حرام به این چنین درکی (اینکه فقط هستم)، برسم؟ ممنونم!
باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّماً هر اندازه انسان به تقوا مقیّدتر باشد، بودن خود را که عین ربط به حضرت حق است، بهتر احساس میکند. موفق باشید
سلام استاد عزیز: بنده معلول هستم و از ویلچر استفاده میکنم. چگونه میتوانم تسلیم باشم؟ خیلی استرس دارم استرس مدام. حتی این مشکل تمرکز من را گرفته است و نمیتوانم یک خط کتاب را دنبال کرده و حفظ کنم. چه کنم؟ حتی در نماز مقداری تمرکز ندارم. احساس میکنم زندگی را باخته ام. اگر روی این ویلچر نبودم حتما شرایط بهتر و لذتهای بیشتری از زندگی را تجربه میکردم! خشم و نارضایتی زیادی از شرایط و موقعیت و واقعیتی که با آن روبه رویم، دارم که برایم غیرقابل کنترل است. از آن طرف عشق و علاقه ی شدیدی به اهل و بیت و خدا دارم و زبانم از شکایت به آنها بسته است. ولی این احساسات درونم را ضد و نقیض کرده است. در درونم همواره جنگی به پاست! چه کنم!؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: این امر بسیار مهمی است که انسان بتواند در هر موقعیتی که به هر حال برایش پیش آمده است، خود را در همان موقعیت بپذیرد تا حضور او برایش حضوری الهی شود. در این مورد به سخن رسول خدا «صلواتاللهعلیهوآله» نظر کنید که میفرمایند: «لَأَنْ تَصْبِرُوا عَلَى مِثْلِ مَا أَنْتُمْ عَلَيْهِ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ أَنْ يُوَافِيَنِي كُلُّ امْرِئٍ مِنْكُمْ بِمِثْلِعَمَلِ جَمِيعِكُمْ وَ لَكِنِّي أَخَافُ أَنْ تُفْتَحَ عَلَيْكُمُ الدُّنْيَا بَعْدِي فَيُنْكِرَ بَعْضُكُمْ بَعْضاً وَ يُنْكِرَكُمْ أَهْلُ السَّمَاءِ عِنْدَ ذَلِكَ فَمَنْ صَبَرَ وَ احْتَسَبَ ظَفِرَ بِكَمَالِ ثَوَابِهِ ثُمَّ قَرَأَ «ما عِنْدَكُمْ يَنْفَدُ وَ ما عِنْدَ اللَّهِ باقٍ وَ لَنَجْزِيَنَّ الَّذِينَ صَبَرُوا» (بحار الأنوار، ج79، ص: 138) و اگر شما بر آنچه هستيد صبر كنيد در نزد من بهتر است از اين كه هر يك از شما به اندازه همه، عمل انجام دهد ولى مىترسم بعد از من دنيا بر شما گشوده شود، آنگاه يك ديگر را انكار نماييد. در آن وقت اهل آسمان شما را انكار نمايند. پس هر كه در راه خدا صبر كند به كمال ثواب و پاداش خويش نايل مىگردد.» سپس حضرت اين آيه را قرائت فرمود: «ما عِنْدَكُمْ يَنْفَدُ وَ ما عِنْدَ اللَّهِ باقٍ وَ لَنَجْزِيَنَّ الَّذِينَ صَبَرُوا أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما كانُوا يَعْمَلُونَ» (نحل/96) بنابراین پیامبر اکرم «صلواتاللهعلیهوآله» میفرمایند اگر بر آنچه هستید شکیبا و پایدار باشید برای من پذیرفتنیتر و دوست داشتنیتر است تا آنکه عبادات همه اصحاب را داشته باشید، زیرا شکیبایی در آن «بودن» که برایمان پیش آمده، عملاً انسان را در مرکز «وجود» حاضر میکند. موفق باشید
سلام بر شما: انسان باید چه رویه ای را در شبانه روز دنبال کند تا همیشه متذکر حضور خداوند و فراگیری او باشد؟ در صورتیکه وقتی این حضور را از یاد می بریم و دچار فراموشی میشویم در این مورد؛ بسیار احتمال گناه کردن و خروج از صراط مستقیم زیاد می شود.
باسمه تعالی: سلام علیکم: هرچه بیشتر انسان متوجه ضعفها و ناتواناییهای خود شود، بیشتر متوجه حضور خدا در همه ابعاد زندگی میگردد که چگونه حضرت حق همواره ما را از سقوط در مشکلات میرهاند. از این جهت است که ندا سر میدهیم:
صد هزاران دام و دانهست ای خدا
ما چو مرغان حریص بینوا
دم بدم ما بستهٔ دام نویم
هر یکی گر باز و سیمرغی شویم
میرهانی هر دمی ما را و باز
سوی دامی میرویم ای بینیاز
موفق باشید
با سلام وعرض ادب: استاد زمانهایی که محدودیت در عبادات داریم مثلا نماز را نمی توانیم بخوانیم یا قرآن را از رو بخوانیم، باید چه کاری را جایگزین آن کنیم؟ البته من تعقیبات و بعضی دعاها را میخوانم که البته نمیدانم باید حتما با ترجمه بخوانم یا نه، و صوت سوره هایی که باید بخوانم را گوش میدهم که مطمئن نیستم از نظر شرعی درست باشد وهم چنین سخنرانیها و...، در کل من ماهی یکبار انگاررفرش میشوم وباید از اول شروع کنم و نمیدانم چاره چیست؟! کار خاصی هست که باید انجام دهم؟ مشکل روالی که پیش می روم چیست؟ با سپاس فراوان🌺
باسمه تعالی: سلام علیکم: ابتدا باید در انجام واجبات کوتاهی نکرد و سپس سعی کنیم معارف توحیدی خود را رشد دهیم زیرا عبادات ما به اندازه معارف ما تأثیرپذیر و نتیجهبخش است و پس از آن انجام امورات زندگی و مستحبات، برکات خود را خواهد داشت. موفق باشید
سلام: تولد حضرت فاطمه (ع) مبارک. در قوس نزول وجود دچار کثرت میشود؟ مگر قوس نزول از جلال خدا شروع نمیکند و با قوس صعود به جمال خدا نمیرسد؟ پس عرفان وحدت وجودی باید جلالی باشد اما جمالی است؟ چه توضیحی وجود دارد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: در بحث «وحدت وجود» نظر به جمال خداوند است در عالم کثرت و یگانگی که در کثرات هست. موفق باشید
سلام و درود بر استاد عزیزم: امیدوارم در مسیر یاری امام زمان سالم و با نشاط باشید گستاخی من رو ببخشید اگر سوالهام زیاده یا بهم ریختهست، اصلا حال خوشی ندارم و اونقدر مغزم رو مشغول کردن که حقیقتا حس میکنم حالت تهوع دارم (برای پاسخشون از افراد متعددی پرس و جو کردم اما قانع نشدم و در ضمن سیر مطالعاتی شما رو هم دارم با دقت و جدیت تمام هر روز دنبال میکنم) خواهش میکنم حداقل شما بی توجه نباشید به سوالاتم واقعا فلج کننده ان، کسی رو جز شما ندارم ۱. اگر امام زمان اونقدر قدرت دارن که قراره پس از ظهورشون با صلح و عدالت بر کل دنیا حکومت کنن، پس چرا تامین حفاظت جانیشون باید توسط شیعیان انجام شه؟ که تازه ما نیاز به انرژی هسته ای داشته باشیم برای حفظ جانشون... این با چه منطقی جور در میاد؟! ۲. قرآن میفرمایید انسان هدایت نمیشود و حقیقت را نمیبیند مگر اینکه خدا بخواهد. پس اختیار انسان چی میشه؟ ۳. از طرفی تمام آدم ها با یک دینی به دنیا میان. منم اگه تگزاس به دنیا اومده بودم الان کافر بودم. این عادلانه نیست، حقیقت و آیات خدا به طور مساوی به افراد نشون داده نمیشه. شیعه بودن من ارزشی نداره! ۴. اگر خدا میدونه یکسری انسان ها شر هستن و این مقدر شده، پس چرا اصلا اجازه میده به دنیا بیان تا سپس به جهنم برده شن؟ مگه مهربون نیست؟ ۵. میگن خدا میدونه نتیجه آزمایش بنده چیه، ولی همچنان آزمایشش میکنه تا رشد کنه. آیا نمیتونه این رشد و آزمایش رو از طریقی به غیر از مشکلات و رنج کشیدن رقم بزنه؟ ۶. اسلام چه توجیهی داره برای تولد کودکانی با بیماری خاص نظیر پروانه ای ها یا سرطانی ها که از بچگی درحال عذاب کشیدن هستن؟ خواهش میکنم نگید رشد و کمال و آزمایش و... الان فردی که تن سالم داره و در مسیر کسب علوم دینی و مددرسانی به مردم و... قدم بر میداره بیشتر رشد کرده یا اون بنده خداها که اصلا چیزی از دنیا نمیفهمن؟! ۷. من متوجهم که جریانات غزه برای بقیه مردم جهان یک آزمایش و معیار سنجشه، اما برای خود غزه ای ها چی؟ بچه ای که کل خانوادشو از دست داده باید چطوری به زندگیش ادامه بده؟ چرا خداوند داره تماشا میکنه آخه تا کی؟ ۸. بسیاری از تبهکارها و بزهکارها کودکی وحشتناکی داشتن، بنابراین نمیتونیم تمام بار گناهانشون رو اختیار خودشون بدونیم. منم اگه جای اون بودم همینجور میشدم. این چطور در حیطه سنجش خداوندی میگنجه؟ ۹. وقتی یک دختر در خانواده ای معتاد به دنیا میاد و پدرش او رو مجبور میکنه از بچگی برای تامین پول موادش تن فروشی کنه، این چطور در عدالت خداوند قابل توضیحه؟ میلیاردها مصداق این شکلی وجود داره که بنظر میاد خدا فقط ناظره یا براش اهمیتی نداره. ۱۰. اینما تولوا فثم وجه الله. خب پس نتانیاهو هم وجهی از خداست؟! چطور ممکنه از خداوندی بی نهایت مهربان و بی نهایت بخشنده، چنین بندگان شر و شیطانی خلق شده باشن؟! ۱۱. اصلا مگه نمیگن «بیده ملک السماوات و و الارض»؟ اگه اراده خداوند بی نهایته و همه جا هست پس چطور ممکنه اراده انسان خارج از حیطه اراده خدا باشه؟ منظورم اینه که میگید انتخاب دین یا کافر شدن به خود انسانه. یعنی خدا نقشی در این انتخاب انسان نداره؟! مگه همه چیز دست او نیست؟ اندیشه های بودایی یا هندوئیسم که رنج ها رو نتیجه ی کارما و زندگی های قبلش شخص میدونن خیلی بیشتر با عقل جور در میاد. ببخشید استاد من دارم دیوانه میشم. یعنی شدم. خیلی وقته.
باسمه تعالی: سلام علیکم: خیلی خوب است که ذهن جنابعالی دارای چنین سؤالاتی است و مسیر دینداری آن است که انسان بتواند بالاخره جواب این نوع سؤالات را بدهد. خود بنده نیز در چنین شرایطی بودم. ولی اولاً: متوجه هستید که جواب به هر کدام از این سؤالات نیاز به زمان زیادی دارد و ثانیاً: مانند کاری است که شهید مطهری عزیز در کتابهایی مثل «عدل الهی» و «انسان و سرنوشت» انجام دادند. به همین جهت پیشنهاد بنده آن است که در مسیر مطالعاتی که شروع کردهاید، متوجه معارفی خواهید شد که در دل آن معارف، جواب بسیاری از سؤالات خود را خودتان خواهید داد بخصوص وقتی خود را با عبادات الهی مأنوس کنید که در آن صورت قصۀ «خود، راه بگویدت که چون باید رفت» به ظهور میآید. به عنوان مقدمه، علاوه بر سیر مطالعاتی سایت، مطالعۀ کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» را که روی سایت هست شروع بفرمایید خوب است. موفق باشید
با سلام و تحییت خدمت شما: آیا این که خداوند تو قرآن از خانه و درخت مثال زده این خانه و این درخت مطابق با جسم آخرتیمونه؟ و اصلا منظور از درخت و خانه چیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در سوره واقعه در این مورد شده است که خوب است به آنجا رجوع شود. https://lobolmizan.ir/sound/689?mark=%D9%88%D8%A7%D9%82%D8%B9%D9%87 . موفق باشید
سلام علیکم میخواستم بپرسم جناب محی الدین ابن عربی رحمت الله علیه در این حکم و امثالهم با توجه به اینکه شیعه ای بوده که تقیه میکرده و در عرفان کسی پس از انبیا و اوصیا به پای او نمیرسد، این بزرگ عارف الهی میخواهند ما را در چه محیط و تاریخی حاضر کنند و به کجا نظر داشته اند: «من أکل أو شرب متعمدا فقال قوم: علیه القضاء و الکفارة التی أوجبها (الشرع) فی الجماع. و قال آخرون: لا کفارة علیه.- و الذی أقول به: إنه لا قضاء علیه و لا کفارة، فإنه لا یقضیه أبدا... اگر روزه دار عامدانه چیزی بخورد یا بیاشامد، گروهی گفته اند که قضا و کفاره ای که شرع در بحث جماعِ روزه دار واجب کرده بر وی واجب است و دیگران گفته اند کفاره ای بر او واجب نیست. آن چه که من بدان اعتقاد دارم آن است که نه قضا و نه کفاره بر او واجب نیست و هرگز روزه اش را قضا نمی کند.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که آیت الله جوادی در شرح فصوص الحکم فرمودند این عربی از نظر فقهی سنیمذهب است و بر همان مبنا نظر می دهد و از عقیدتی شیعه میباشد. و از این جهت این نوع گفتار را باید در رابطه با نگاه فقهی او مدّ نظر داشت. موفق باشید
سلام علیکم: خسته نباشید. خدا قوت. استاد سوالی دارم. میخواستم بعد انتخابات بپرسم نتونستم نیهیلیسم نمیذاره🤣🤣 من احساس میکنم مباحث معرفت نفس انطور که باید باشد مطرح نشده. البته شما هم ادعا نداشته اید که تمام اشارات و مباحث معرفت النفس را گفته اید ولی با توجه به ملاصدرا و امام خمینی و هایدگر احساس میکنم باید بنشینید و مباحث معرفت النفسی که برای امروز هست را بگید. البته تمام مباحث شما را من معرفت النفس میدانم حتی مباحث سیاسی را اما نیاز هست، من نتوانستم در مباحث شما آنچه جانم میطلبد به تمام و کامل پیدا کنم. منظورم این نیست که شما باید یک دستگاه واضح و مفهومی طراحی کنید بلکه یک نحوه پدیدارشناسی دین و معرفت النفس آنگونه که الان نیاز هست میخواهیم صرف ده نکته و خویشتن پنهان الان کافی نیست. جزوه چگونگی تبیین معارف دینی رو هم مطالعه کردم شاید هم من متذکر اون حضور شما نیستم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همین طور است که میفرمایید. به نظر بنده تا بحث «وجود» به قرائت جناب صدرالمتألهین و جناب هایدگر خوب مطرح نشود، ما در نسبت بودن خود یا با هویت «عین الربطی» و یا با هویت «دازاین» نمیتوانیم حاضر شویم. مباحث «انقلاب اسلامی، انتظار، وارستگی»https://lobolmizan.ir/sound/1096?mark=%D9%88%D8%A7%D8%B1%D8%B3%D8%AA%DA%AF%DB%8C که در ۳۰ جلسه عرض شد، با افقِ نگاه هایدگر و مباحث «راز طلوع بشر جدید و نسبت آن با اصالت وجود در حکمت متعالیه» که در ۸ جلسه باب آن گشوده شد؛ مقدماتی است تا عرایضی که تحت عنوان «انسان! و باز انسان!» تنظیم شده است، بتواند به میان آید. موفق باشید
با سلام به استاد عزیز گرامی: بنده سخنرانی حضرتعالی راجع به شرح خطبه شعبانیه و شرح دعای سحر هنگامی که سر کار هستم در هنگامی که در مدرسه کلاس ها را تمییز می کنم یا در حین که می خواهم استراحت کنم در ماه مبارک رمضان بیشتر سخنرانی شما را گوش دادم در هر فرصتی سخنرانی صوتی شما را گوش می دهم یک چند روزی هست تصمیم دارم غذا را کم بخورم و حرف هم زیاد نزنم حرفهای بی خود بگذارم کنار ولی وقتی غذا را کم کردم یک کمی میلم به غذا زیاد می شود نمی خورم ولی ضعف دارم چون تو دستورات شما فرمودید باید در ماه مبارک رمضان غذا کم بخوریم ومعده زیاد پر نشود و بعد از ماه مبارک هم می خواهم معده کمتر غذا بش بدهیم چون روح قوی شود آیا این کارها که انجام بدهم برای سیر سلوک وسیر به سوی حق خوب هست؟ کم حرف زدن، کم دیدن اشیا وسایل دنیا چون فرمودید خداوند به پیامبر علیه سلام گفت چشمش را به دنیا نکشد من هم سعی کردم چشمم را کنترل کنم زیاد اطراف را نگاه نکنم برای حضور قلب در نماز خیلی خوب هست. آیا درست هست در نماز تمام تمرکزم روی معنای هست و یک وقتهای هم بی اختیار در نماز گریه می کنم حالا می خواهم به طور دایم این جور شوم چه کنم و چند شب پیش در حینی که کتابی در مورد تفکر از علامه طباطبایی بود می خواندم در حین خواندن که هی چرت می زدم و در حین خواب بیداری شنیدم به اسم مرا صدا زد در حین جواب با سر تکان دادم بعد هر چی فکرم که کی بود شوکه شدم نمی دانم یکبار یک کتاب می خواندم از عارف بزرگ مرحوم انصاری باز بین خواب بیداری یک صدای شنیدم مثل شیپور و یک صدای گفت ۴۸ نمی دانم حالا آیا این صدا را شنیدم آیا خیال بوده ولی با دو گوشم شنیدم ولی باز اعتنا نکردم. نمی دانم برای شرح دعای سحر به غیر از کتاب حضرت امام چه کتاب دیگری را بخوانیم و از بحث شرح دعای سحر خیلی لذت بخش هست و خیلی عاشق این دعای سحر هستم ولی استاد چه کارکنم که این دعای عظیم شأن با تمام وجودمان بر قلب وارد شود و با قلبم بخوانیم و یک سوالی داشتم استاد چندین سال قبل در جلسه می رفتم ویرایش آن جلسه سخنرانی می کردم بحث شرح خطبه شعبانیه دادم و بحث کتابهای حضرت امام کتاب نفس اماره می گفتم تو مناسبهای مختلف مباحث می گفتم شرح دعای صحیفه سجادیه که قبل ماه مبارک رمضان وارد شده و مباحث حضرت عالی را ولی نمی دانم وقتی صحبت می کردم بعضی در جلسه با هم حرف می زدند و رشته کلام از دستم می رفت و خیلی ناراحت شدم هر چی می گفتم گوش نمی دادم و تصمیم گرفتم به جلسه وهیئت نروم و یکبار با صاحب جلسه بحث و دعوا شد و بعد چند سال تو مسجد من دید گفت بروم جلسه آنها ولی دیگر راغب نیستم بروم چون به من بی احترامی کرد و به احادیث که می گفتم بی احترامی شود چون همه با هم صحبت کردند دیگر از آن جلسه جای صحبت سخنرانی نکردم تنها فقط برای خودم مطالعه می کنم بعضی وقت ها برای عیالم سخنرانی می کنم در وقتی که فرصت باشد البته بعضی مسایل که آسان باشد و نه مسایل عرفانی را ویک مقدار کرامات علما را وغیره با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: این که میل و رغبت خود را به معارف الهیه می یابید، را لطف خدا بدانید. خوردن باید در تعادل باشد، نه زیاد و نه آنچنان کم که امکان ادامه فعالیت را از ما بگیرد. آنچه پیش می اید از صوت هایی که فرمودید، نباید معطل آن ها باشید و به آن ها توجه کنید. کتاب «شرح اسماء دریچه های نظر به حق» که روی سایت هست، تکمیل کننده نگاه ما است به «دعای سحر». آری! اگر جلسه ای بود که آماده باشند نکاتی برایشان گفته شود، شما کوتاهی نکنید. عمده آن است که انسان در نزد خود، نسبت خود را با خدا محکم کند. مباحث شرح سوره «جاثیه» که جناب آقای موسویان دنبال می کنند نکات خوبی را به میان می آورند. https://eitaa.com/matalebevijeh/13748 موفق باشید
سلام و عرض ادب: سوال های سایت را راجع به استخاره خواندم ولی جوابی نگرفتم. نوشته بودید که به وسیله ی عالمان دینی، عقل و قرآن هدایت ما محقق میشود. اولین مسئله برای عالمان دینی اینکه اولا به کدام عالم میشود اعتماد کرد و مطمئن شد که اشتباه نمیرود فقط به رهبری میشود اعتماد کرد که ایشان هم در دسترس ما نیستند و چقدر علما بودند که با ملاک های دین سازگاری داشتند و یکدفعه سقوط کردند. دسترسی به علمای خوب هم واقعا سخت هست. الان من با اینهمه اطلاعات به کدام طرف بروم؟ چه کنم تا به سمت خدا بروم؟ هر کس یه چیز میگوید. سردرگمی دارم که نمیدانم چطور حل بشود. خدا به من عقل داده تا درست انتخاب کنم ولی عقل من هم که نمیتواند راهنمای خوبی باشد. عقل و ذهن من کاملا در گرو اطلاعات ورودی من است. خدا در سوره یوسف مگر نمیگوید شیطان از ذهنش برد که فلان مسئله را بگوید پس به ذهن و عقل هم که نمیشود اعتماد کرد. یک بار فکر میکنم اگر کار فرهنگی کنم خوب است یک بار اگر فرزندآوری، یک بار... عقلم نمیتواند پاسخگوی سوالاتم باشد. نمیتواند مسیرم را درست مشخص کند می ماند قران. قبلا قرآن میخواندم، هم تفسیر، هم حفظ. اما چیز زیادی دستگیرم نمیشد، تا اینکه اربعین امثال پیش آمد، همه مخالف رفتن من و پسرم کوچکم بودند عقل و مشورت و اینا هم تایید میکرد که نباید این سفر رو بروم ولی از خدا خواستم که من بگوید نطرش چیست و او از من چه میخواهد، استخاره کردم و صفحه ۳۱۳ قران آمد و من با هر سختی بود رفتم و خیلی هم خوب بود بعد از آن خیلی حال خوش معنوی داشتم و خیلی با قران انس گرفتم، قبل از هر کاری قران میخواندم و برداشت میکردم انتطار خدا در این کار از من چیست و اصلا هم برایم مهم نبود سود دنیایی دارد یا ندارد. فقط میخواستم کاری کنم که خدا دوست داشته باشد. با همبن کار به سمت جهاد تبین سوق داده شدم و بعد به سمت تشکیل یه گروه برای اینکه کاری برای انقلاب و ظهور کنیم. دوستانم رو جمع کردم. یک سری از این چیزها را تعریف کردم برایشان، آیه ها را یکی یکی میخواندم و ازشان خواستم بر اساس توانایی هایشان بیایند در گروه تا در جهت ظهور رشد پیدا کنیم و ان شاءلله یار آقا شویم ولی دوستم میگفت ادبیاتت اصلا شکل علما نیست و مثل رهبران فرقه های عرفانی منحرف است. میگفت نباید استخاره کنی و فقط در موقع ضروری، میگفت برداشت هایت میتواند تاثیر شیطان باشد و شاید به جای اینکه در مسیر هدایت الهی باشی در مسیر هدایت شیطانی. من هیچ وقت برای دنیا استخاره نکردم فقط میخواستم کاری را انجام دهم که خدا دوست دارد خودم را و همه چیزم را ( که خدا به من داده) میخواستم وقف خودش کنم. این حرف ها را که زده خیلی ترسیده ام از اینکه نکند به جای رفتن به سمت خدا به سمت شیطان رفته ام. نکند روی من تسلطی دارند؟ من استخاره میکردم دلم آرام میشد که خدا همین را از من میخواهد. اما الان باز پر از سردرگمی شده ام. خب اگر من میخواستم بر اساس مشورت و عقل و... برای اربعین تصمیم میگرفتم نباید میرفتم چون استخاره حجت نیست اما به خدا و قران اعتماد کردم و رفتم و نتیجه اش را هم دیده ام حالا اینکه بخواهم فکر کنم همین هم ممکن است تحث تاثیر شیطان بوده باشد خیلی مرا ترسانده. اینطور دیگر نمیشود به فکر کردن به ایه های قران و تصمیم برای خدا هم اعتماد کرد. ترسیده ام، سردرگمم که کدام راه خوب برای من مناسب است تا به خدا برسم و میخواهم به طنابی دست بیندازم که مطمئن شوم به خدا میرسد نظر شما چیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال همین قرآن وقتی میفرماید: «افلا تعقلون» ما را دعوت به تعقل میکند و عقل، نوری است که اگر اشتباه هم بکنیم متذکر اشتباه هم میشود به همین جهت حضرت صادق «علیه السلام» روایت مشهور «جنود عقل و جهل» را به میان آوردند. از طرفی معلوم است که عدهای امثال حضرت امام و رهبر معظم انقلاب و علامه طباطباییها با دقتهای قرآنی خود، معارف ارزشمندی را در اختیار ما گذاشتهاند. چه اندازه خوب است با مطالعه آثار چنین علمایی بیشتر و بیشتر به قرآن نزدیک شویم. موفق باشید
با سلام خدمت استاد: نظرتان را راجع به متن زیر می خواستم بدانم. لطفا به امثال شهید آرمان علی وردی و... ارجاع ندهید، همه ملتفت به گذار از این وضعیت واقف هستیم و می دانیم اینها در مسیر انقلاب پیش می آید بحث توصیف است شما که بیشتر در جریان هستید آیا همچین یاسی در بین جوانان نمیبینید؟ ما که سخت از دست انقلابی ها خسته شدیم، از وضع بد اقتصادی اینقدر خسته نیستم که از دست این دزدان قانونی و شرعی، آیا برخوردی که با جریان عدالت خواه شد را ندیدید؟ آیا برخوردی که با جمهوریت و حتی کسانی که عمری در مسیر انقلاب زحمت کشیدند؟ دغدغه من مایوس شدن است که به نظرم این متن خوب متذکر شده و الان اون شور رو بین دوستان که همگی جوان هستیم نمی بینم. افراد مذهبی و عاشق انقلاب اما اصلا دیگه حتی بحث سیاسی و....هم در کار نیست همه چیز را رها کردند و دنبال یه زندگی ساده ساختن رفتیم و اصلا انگار نه انگار امثال آقای قنبری و... هم هیچ کاری نمی توانند پیش ببرند جز چهار تا سخنرانی برای چند جوان هم سن من که وقتی از مجلس بلند می شویم هیچ امیدی برای به دست ما حل شدن امور وجود ندارد مگر امثال ایشان و.... توانستند کاری کنند که ما بتوانیم؟ اصلا مگر کسی می گذارد؟ البته اکثرا از این مسائل دوستان حتی انقلابی من گذشته اند و فقط می گویند ان شاءالله درست می شود و گویی همه می دانند کار دست غیر است ربطی به ما ندارد و ما برویم یک زندگی خودمان را بسازیم. امروز در حوزه نوجوانی را دیدم آمده بود و معلوم بود تازه طلبه است دوست داشتم بپرسم چرا امدی؟ مگر نمیبینی بزرگتر ها هم خسته شده و به یک میز در اینجا بسنده کردند تا گذران زندگی باشد و دعا حواله انقلاب می کنند. آمدی که چی؟ چهار تا حرف از سخنرانی آقایانی مثل پناهیان و ازغدی و.... گوش دادی فکر کردی خبری است؟ خود آنها هم ول معطل هستند چه برسد به نسل بعد. این چینی دیگر بند نمی خورد! در طول سالیان گذشته آنچه همواره عامل تولید قدرت برای حاکمیت جمهوری اسلامی بود. انرژی برخاسته از همراهی حداکثری توده و البته کنشگری حلقه های میانی اثرگذار بر توده بود. (مصطلح به جوان مومن انقلابی) آنچه امروز عامل از دست رفتن قطعی قدرت جمهوری اسلامیست اولا فقدان همراهی توده هاست. ملت با فهم دوگانگی ها اساسا دیگر زیست تحمیلی «ضدزندگی» موجود را با گزاره های ایدئولوژیک و دینی تحمل نمی کنند و نمی پذیرند. اتفاقی که در دهه های گذشته حسب عدم دسترسی به رسانه های آزاد و بی اطلاعی از درون ساختار(دعواهای خودتان را به میان مردم نبرید) و البته تحفظ بیشتر مسئولان در همراهی نسبی با ملت عامل همراهی توده ملت با ساختار بود. اما نکته مهمتر فهم وضعیت کلی حاکم بر اتمسفر حلقه های میانیست. همان جمعیتی که نقطه اتصال جمهوری اسلامی به آحاد ملت بود. من اگر بخواهم وضعیت روانی کلی حاکم بر حلقه های میانی را بربشمرم، مهمترین آنها «سرخوردگیست»! سرخوردگی ایدئولوژیک: این جوانها پس از فهم واقعیتهای عریان سیاسی و اعتقادی موجود دچار نوعی کولپس می شوند. فروپاشی که پیامدش سرخوردگی ست. محال است باب گفتگو را با یکی از دوستان حزب اللهی خود باز کنید و این سرخوردگی در سطوح عمیق را مشاهده نکنید. سرخوردگی که بعضا کار را به استعفا و ترک کار هم کشانده است. سرخوردگی اقتصادی: این جوانان هنگامی که با بخش واقعیتهای عریان اقتصادی آقایان مواجه می شوند دوباره به حجم سرخوردگی های قبلی آنها افزوده می شود. حق هم دارند عمده آقایان در راس از نظر اقتصادی وضعیت بسیار مطلوبی دارند و لااقل مثل عمده جوانان حاضر در حلقه میانی اسیر امور یومیه نمی باشند. در یک هم افزایی ناخودآگاه بین ساختار و جوانان حاضر در حلقه های میانی، جوانان با کوچ داده شدن بسمت ایجاد موسسه و تشکل و اندیشکده گامی بزرگ بسمت رفع حوائج اقتصادی برداشتند. البته این سفره نیز گستردگی آنچنانی ندارد. فلذا باز سر خیل کثیر جوانان حاضر در خلقه های میانی بی کلاه می ماند! بماند که اوضاع دهشتناک اقتصادی که طرح های استراتژیکی همچون جوانی جمعیت را هم از بودجه بی بهره نموده است، اجازه تخصیص بودجه به همان اندک جوانان حاضر در موسسات و اندیشکده ها و تشکلها را هم نمی دهد. و آنهم چند سالیست سرشان بی کلاه مانده است. حال اتفاقی که این بار حادث شده است و بنده و دیگر دوستانی را به این باور قطعی رسانده است که این چینی جمهوری اسلامی دیگر بند نمی خورد، عریان شدن انگیزه های اقتصادی خود حلقه های میانیست! این بچه ها بصورت خیلی واضح و در یک رقابت سخت و حتی خشن در اشلهای ملی و استانی با یکدیگر، دربه در بدنبال پول و بودجه هستند. حالا اینکه دلایل این تنازع خشن چیست چند موردی را می توان برشمرد: ۱.بی اعتمادی به وضعیت کلی پیش روی جمهوری اسلامی و ضرورت بستن بار خویش ۲. بی اعتمادی به وضعیت کلی پیش روی دولت مطبوع و عدم اطمینان از ۸ ساله شدن آن ناظر به کیفیت فاجعه بار عملکرد ۳. اجبار و تنگنای بی امان اقتصادی عمومی که بالتبع دامان این قشر را نیز گرفته است. (حلقه های میانی عمدتا بر خلاف حاضرین در قله هرم خیلی وضعیت اقتصادی مطلوبی ندارند) ۴. انتقامجویی اقتصادی بجهت فروکش نمودن حس سرخوردگی از بابت همه تلاشهایی که در طول سالیان گذشته با انگیزه های خاص) شهدا و انقلاب و امام حسین و...) انجام دادند اما به ناگاه واقعیتهای سیاسی و اقتصادی عریان هیئت حاکمه همه آنها را ویران کرد! علی ای حال بزرگترین اشتباه ساختار این است که فکر می کند این چینی را می شود با قدرت سرنیزه و تفنگ بند زد! نه آقاجان اولا این چینی تاکنون خیلی بند خورده است. ثانیا ملات اصلی بند زدن در طول سالهای گذشته با همه آن ناکارآمدی ها نه تفنگ که مردم و همین انگیزه های غیرمادی حلقه های میانی بود که دیگر نیست. این چینی دیگر بند نمی خورد.
باسمه تعالی: سلام علیکم: در اینکه بنا به گفته رهبر معظم انقلاب به هر دلیلی شرایطمان مطلوب نیست؛ حرفی نیست. بحث در آن است که آینده خود و ملت و انقلاب را در مواجهه با جهان مدرن چگونه باید تحلیل کرد؟ و چه آیندهای را باید مدّ نظر آورد؟ به نظر بنده نباید از این سخن رهبر معظم انقلاب که اخیراً با کارآفرینان و دانشبنیانها فرمودند، ساده گذشت که میفرمایند: «آنچه بنده در ذهن خودم، در مقابل چشمِ ذهنی و عقلی خودم از آیندهی کشور و از آیندهی ملّت و از پیشرفت دانش این کشور مشاهده میکنم، خیلی بیشتر از آن چیزی است که در این حدسیّاتِ متعارف اظهار میشود یا فکر میشود و واقعاً خیلی بیش از این حرفها است. ۱۴۰۱/۱۱/۱۰
اتفاقاً روز گذشته در إزای همین نوع نکات و سؤالاتی که فرمودید، عرایضی در مدرسه علمیه «صاحبالزمان» شد که متن آن عرایض و لینک صوت آن تقدیم میشود امید است که نسبت به آینده تاریخی خودمان، ما را به تفکر ببرد. موفق باشید
راز امیدواری به آینده در تاریخ انقلاب اسلامی
باسمه تعالی
لَقَدْ نَصَرَكُمُ اللَّهُ فِي مَوَاطِنَ كَثِيرَةٍ ۙ وَيَوْمَ حُنَيْنٍ ۙ إِذْ أَعْجَبَتْكُمْ كَثْرَتُكُمْ فَلَمْ تُغْنِ عَنْكُمْ شَيْئًا وَضَاقَتْ عَلَيْكُمُ الْأَرْضُ بِمَا رَحُبَتْ ثُمَّ وَلَّيْتُمْ مُدْبِرِينَ
نظر به امکانات زمانه
۱. حضور در آینده با درک زمانه و روشنکردن راهی که در پیش است، فراهم میشود و غفلت از حضوری که در پیش است، همان بیخردی و جهل و نشناختن زمانه است که در روایات از قول حضرت صادق «علیهالسلام» داریم: «عَلَى الْعَاقِلِ أَنْ يَكُونَ بَصِيراً بِزَمَانِهِ مُقْبِلًا عَلَى شَأْنِه حَافِظاً لِلِسَانِه»[1] لازم است بر عاقل كه نسبت به زمانه خود بصیر باشد و با پیشآمدها مطابق شأن و بصیرتی که دارد برخورد کند و حافظ زبان خود باشد تا مطابق زمانهاش سخن بگوید.
آیا جز این است که اهل نظر باید به امکانهای زمانه بیندیشند و در طلب چشمانداز آینده باشند؟ زیرا بدون آن چشمانداز، آینده معنا ندارد و گرفتار تکرار زمانه میشویم. به نظر میآید آینده انقلاب اسلامی، آیندهای است که در آن انسانها معنای دیگری به خود میگیرند، ماورای انسانِ گرفتار پوچیها.
۲. نقش شهدا در آینده ما
در بستر حضور تاریخ توحیدی و آیندهای که گشوده میشود خوب است به آیات 169 تا 171 سوره آلعمران نظر کنیم که میفرماید: «وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلُوا في سَبيلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ & فَرِحينَ بِما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ يَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذينَ لَمْ يَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلاَّ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ & يَسْتَبْشِرُونَ بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ وَ أَنَّ اللَّهَ لا يُضيعُ أَجْرَ الْمُؤْمِنينَ».
اولاً: میفرماید آنهایی که در راه خدا به قتل رسیده و به شهادت نایل شدهاند دارای حیات خاصی هستند ماورای حیات دنیاییِ اهل دنیا و یا حیات برزخیِ مردگان. بلکه حیاتی که در نزد پروردگارشان هستند و از رزق خاصی بهرهمند میگردند که بنده این حیات را سومین حیات مینامم با بهرهمندیهای خاصی که آنها را راضی و شادمان کرده. ثانیاً: میفرماید آن شهیدان متوجه همراهان خود و آینده راهی که در آن تاریخ گشوده شده هستند و به همراهان خود که به آنها ملحق نشدهاند بشارت میدهند که نه نگران و محزونِ کوتاهیهای گذشته باشند و نه نگران موانعی که در مقابل این راه هست و معنای حضور در آینده در دل این بشارت که شهدا به همراهان خود میدهند روشن میشود. ثالثاً: در آیه بعد بشارت را به اوج خود میرساند و از «نعمت الهی» به طور مطلق سخن میگوید که به تعبیر علامه طباطبایی «رحمتاللهعلیه» این ولایت است که مطلق نعمت میباشد، حاکی از آنکه در بستر حضور در تاریخ توحیدی که انسانها برای تحقق آن از فداکردن جان خود إبایی ندارند کار تا آنجا جلو میرود که آن جامعه و آن مردم ذیل ولایت الهی قرار میگیرند که حاصلش «يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّور» است تا از هرگونه ضعفهای فردی و اجتماعی رهایی یابند و به نتایجی میرسند مافوق تصور. به همین جهت فرمود شهدا علاوه بر اینکه بشارت به نعمت الهی دادند و «فضلٍ» به امری افزون بر آن نیز بشارت دادند. رابعاً: در آخر آیه فرمود: خداوند اجر مؤمنین را ضایع نمیکند و صراحتاً خبر از آیندهای بس متعالی داد که حتمیالوقوع است زیرا بحث در اجر شهدایی بود که در بستر حضور در تاریخی که بنا است توحید الهی و ولایت ربّانی را حاکم کند، در مقابل استکبار ایستادگی کردند و اجر آنها چیزی نخواهد بود مگر افول سیطره تاریخ استکباری و به میانآمدن تاریخ توحیدی و ولایت الهی.
در این مورد خوب است به سخنان حصرت امام خمینی «رضوان الله تعالی» نظر کنید که می فرمایند:
« ما برای درک کامل ارزش و راه شهیدانمان فاصله طولانی را باید بپیماییم و در گذر زمان و تاریخ انقلاب و آیندگان آن را جستجو نماییم. مسلّم خون شهیدان، انقلاب و اسلام را بیمه کرده است. خون شهیدان برای ابد درس مقاومت به جهانیان داده است. و خدا میداند که راه و رسم شهادت کور شدنی نیست؛ و این ملتها و آیندگان هستند که به راه شهیدان اقتدا خواهند نمود. و همین تربت پاک شهیدان است که تا قیامت. مزار عاشقان و عارفان و دلسوختگان و دارالشفای آزادگان خواهد بود. خوشا به حال آنان که با شهادت رفتند! خوشا به حال آنان که در این قافله نور جان و سر باختند! خوشا به حال آنهایی که این گوهرها را در دامن خود پروراندند! خداوندا، این دفتر و کتاب شهادت را همچنان به روی مشتاقان باز، و ما را هم از وصول به آن محروم مکن. خداوندا، کشور ما و ملت ما هنوز در آغاز راه مبارزهاند و نیازمند به مشعل شهادت؛ تو خود این چراغ پر فروغ را حافظ و نگهبان باش.»
۳. حضور در آیندهای قدسی
در موضوع اندیشیدن نسبت به آینده، لازم است به نظری توجه داشت که بشر جدید به خویشتن خویش دارد و در همین راستا میتواند خود را در بستری از سنتهای اصیل عالم احساس کند، در این صورت در عین جوابگویی به یقینی که در درون خود به دنبال آن است، سعی دارد به نوعی از توهّمزدگی که عموماً فرهنگ مدرنیته گرفتار آن است، دچار نشود. آری! برای حضور در آیندهای قدسی باید حضور در سنتهای الهی دائماً مدّ نظر باشد، تا در همه صحنهها بر خلاف فضاسازی شبکه جهانی که فریبکارانه ما را در توهّمات متوقف میکنند، در واقعیترین واقعیات بهسر بریم. واقعیترین واقعیات در این زمانه، تاریخی است که با انقلاب اسلامی شروع شده تا انسانهایی همچون حاج قاسم سلیمانی در آن متولد شوند و تولد چنین انسان هایی همچنان ادامه یابد. این است راز امیدواری به آینده در تاریخ انقلاب اسلامی.
۴. حضوری در راستای گستردگی انسان جدید
در نظر به «آینده» در عین حضور در سنتهای الهی، با آیندهای روبهرو خواهیم بود که مفهومی و ذهنی نیست، بلکه حضوری است در راستای گستردگی انسان و انسان در دل این نوع حضور با امر بسیار مهمِ «جاودانگی» در عین حضورِ تاریخی خود روبهرو میشود، امری که متأسفانه عموماً مورد غفلت قرار میگیرد که چگونه انسان میتواند در آیندهِ وجود خود حاضر باشد و جاودانگی خود را احساس کند. عظمت حضورِ تاریخی در انقلاب اسلامی را باید در چنین نگاهی دنبال کرد و اینکه انسان جاودانگی خود را در آن حضور و در سنتهای الهی احساس میکند و مییابد که این تاریخ همراه ما است و از این جهت میتوان گفت یکی از شاخصههای حاج قاسم در فهم تاریخی که با انقلاب اسلامی پیش آمده، آن است که متوجه میشود دیگر این تاریخ، تاریخی است که همراه ما می باشد و همه فعالیتهای آن شهید بزرگوار را میتوان در این راستا تحلیل کرد، هرچند میداند ایران در واقع دو کشور است؛ کشورِ زیباکلامها و کشور آقای رئیسیها. و هنر او مانند رهبر انقلاب آن است که اتفاقاً در همین کشور، به جهت ظرفیتهایی که انقلاب دارد، با صبر راهبردی به اهداف اصیل انقلاب فکر کند. با توجه به هوشیاری نسبت به ظرفیتهای تاریخی انقلاب اسلامی و با رعایت چنان صبری، نه جریان استکبارِ دیروز توانست در سوریه پیروز شود و نه کودتای هفتاد روزه «زن، زندگی، آزادی» توانست در ایران چیزی به دست آورد.
۵. تنها بیش از دو تاریخ در مقابلمان نیست
با نظر به شخصیت حاج قاسم سلیمانی و برخوردی که آمریکا با او انجام داد، ما باید متوجه باشیم تنها بیش از دو تاریخ در مقابلمان نیست و با توجه به اینکه انسان موجودی است تاریخی و «تفکر» نیز امر تاریخی میباشد؛ خود را در کلیّت یکی از این دو تاریخ میتوانیم معنا کنیم و اینجا است که با حضور در تاریخی غیر از تاریخی که حاج قاسم به آن تعلّق دارد، باید مریم رجوی را به عنوان رئیس جمهور بپذیریم، به عنوان حضور در تاریخی که مقابل جمهوری اسلامی است. از این جهت است که ابتدا و به صورت کلی باید در نزد خود مشخص کنیم به کدام تاریخ در این زمانه تعلّق داریم، وگرنه با اکنونزدگی و بیتاریخی، آنچنان دچار پوچی و سرخوردگی میشویم که نمیتوانیم «خود» را ادامه دهیم و مانند آقای محمد مرادی به دنبال بهانهای هستیم تا خودکشی کنیم حتی اگر بهانه ما دفاع از شعار «زن، زندگی، آزادی» باشد. والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
https://eitaa.com/matalebevijeh/12824
[1] - إرشاد القلوب إلى الصواب، ج 1، ص 140
سلام استاد گرامی: وقت شما بخیر. مطلبی درباره پرهیز از نگاه امنیتی و آزادی رسانه خدمتتون ارسال کردم، متن از بی بی سی بود حضرتعالی گفتین نباید از دشمنی دشمنان که از در نصیحت با ما در اومدن غفلت کرد، و به آیه قرآن اشاره فرمودین و فریب خوردن حضرت آدم و حوا از شیطان و علتش رو غفت آنها از دشمنی شیطان بیان کردین. داشتم مطالب مختلف رو می دیدیم که این قسمت از صبحت های آیت الله علوی بروجردی دقیقا با اونچه که در ذهن داشتم تطابق داشت، دیگه روی این نمی شه اسم دشمنی در قالب نصیحت گذاشت. خواستم نظر حضرتعالی رو جویا شوم:(ذهنیت و نظر من این است این رسانه های خارجی در سایه بگیر ببیند و فضای امنیتی و مگوهای فراوان و ... اعتبار پیدا کرده اند و بهشون مراجعه میشه، چرا نباید رسانه صدا و سیما ملی باشه و چرا حرف همه اونجا زده نشه) حضرتعالی می فرمایید امام خمینی اون زمان به شاه گفت رادیو رو روزی نیمساعت به ما بدهید چنین و چنان می کنیم الان خود جمهوری اسلامی آیا نیم ساعت فضای آزاد در بین ۵۰ شبکه رادیو تلویزیونی به مراجع می دهد؟ به بقیه تفکرات می دهد؟ اجازه بحث و گفتگو می دهد؟ قسمتهایی از صحبت های آیت الله علوی بروجردی که مد نظر من بود: (امیدوارم فرمت متنی که شما مشاهده می فرمایید مانند فرمت متنی که در صورت پرسش و پاسخ نشان داده می شه نباشه - و مشکل عدم تفکیک خطوط فقط در نمایش باشه ) .................................................................................................... به دشمنان فرصت بهرهبرداری ندهیم! ما منکر این نیستیم که خارجیها در مسائل ما دخالت دارند. در این موضوع شکی نیست. خارجیها اگر خودشان هم فتنه ایجاد نکرده باشند، از هر فتنه ای در داخل کشور ما حمایت و از آن بهرهبرداری میکنند. اما ما نباید اجازه بدهیم که بهرهبرداری کنند. این بچهها در مدارس ما هستند. چرا به صداوسیمای خودمان توجه نکنند؟ چرا ساخته و پرداختۀ صدا و سیمای عربستان یا آمریکا و انگلیس را ببینند و بشنوند؟! چرا؟! آیا ما نباید به این مسائل دقت کنیم؟! اگر ما اجازه میدادیم همۀ این افکار و همۀ این بحثها از طریق صدا و سیمای خودمان مطرح شود، شاید وضعیت اینگونه نمیشد؟ وزارت کشور برای انتقاد و اعتراض فضایی فراهم کند من جداً از همه مسئولان کشور و بهویژه مقام معظم رهبری حفظه الله تقاضایی دارم و آن اینکه برای این جوانان، این دانشگاهیان که حرف دارندـ حالا حرف درست یا غلطـ جایی را در نظر بگیرید که بتوانند حرفشان را بزنند. چرا به اغتشاش کشیده شود؟! کسی به سراغ این جوانان و دانشجویان برود و حرف آنها را بشود. این جزء قانون اساسی کشور ماست که وزارت کشور اجازه بدهد مردم و احزاب در جایی با حفاظت خود وزارت کشور جمع بشوند و حرف خود را بزنند تا تجمعات به اغتشاش کشیده نشود.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است که فرمودهاند. بنده نیز از زاویهای که مربوط به اطلاعات خودم میباشد از روحی که در صدا و سیما جاری است؛ گلهمندم که وقتی هم حتی مناظرهای گذاشته میشود مناظره متفکرانهای نیست و به تعبیر رهبر معظم انقلاب، بیشتر جدال است. در حالیکه در مناظره متفکرانه، اهل فکر در دل گفتگویی عالمانه، زوایای مختلف مسئلهای را بررسی میکنند. تصور بنده آن است که هنوز در این سطح از گفتگو، ما نتوانستیم حاضر شویم. عموماً در این گفتگوها هر طرف حرف خود را میزند بدون اینکه در فضای سخن طرف مقابل حاضر شود. امید است جریانهای اخیر، ما را به فکر فرو ببرد تا در موضوعات پیشآمده در فضایی متفکرانه، فکر کنیم و صدا و سیما با جدیت بیشتر نسبت به مسائل پیشآمده متفکران را دعوت به گفتگو کند. موفق باشید
با سلام: لفظ مجرد را آیا میتوان درباره غیب الغیوب اطلاق کرد یا نه؟ با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: هر موجودی که محدودیت ماده را نداشته باشد در حیطه موجودات مجرد قرار میگیرد و البته چون تجرد، امری است وجودی، دارای شدت و ضعف است و حضرت حق در تجرد در مقام اطلاق قرار دارند. موفق باشید
