بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
32869

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با عرض سلام: یکی از اقوام قبلا مردم میگفتن که نزول خور بوده و خودم ندیدم شنیدم و مطمئن نیستم که نزول خور هست... الان اگه من ازش پول قرض کنم بدون ربا مشکل داره؟ (قرض کنم ولی سودی بهش ندم و عین پول بهش برگردونم) ممنون میشم پاسخ بدین🙏🙏🙏🙏

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نه. در ضمن به جهت کمکی که به شما می‌کند بهانه‌ای خوب است تا از خجالتش در آیید. مثل دادن هدیه‌ای. موفق باشید

38906

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم می‌خواستم بپرسم جناب محی الدین ابن عربی رحمت الله علیه در این حکم و امثالهم با توجه به اینکه شیعه ای بوده که تقیه می‌کرده و در عرفان کسی پس از انبیا و اوصیا به پای او نمی‌رسد، این بزرگ عارف الهی می‌خواهند ما را در چه محیط و تاریخی حاضر کنند و به کجا نظر داشته اند: «من أکل أو شرب متعمدا فقال قوم: علیه القضاء و الکفارة التی أوجبها (الشرع) فی الجماع. و قال آخرون: لا کفارة علیه.- و الذی أقول به: إنه لا قضاء علیه و لا کفارة، فإنه لا یقضیه أبدا... اگر روزه دار عامدانه چیزی بخورد یا بیاشامد، گروهی گفته اند که قضا و کفاره ای که شرع در بحث جماعِ روزه دار واجب کرده بر وی واجب است و دیگران گفته اند کفاره ای بر او واجب نیست. آن چه که من بدان اعتقاد دارم آن است که نه قضا و نه کفاره بر او واجب نیست و هرگز روزه اش را قضا نمی کند.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که آیت الله جوادی در شرح فصوص الحکم فرمودند این عربی از نظر فقهی سنی‌مذهب است و بر همان مبنا نظر می دهد و از عقیدتی شیعه می‌باشد. و از این جهت این نوع گفتار را باید در رابطه با نگاه فقهی او مدّ نظر داشت. موفق باشید

38901

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام خدمت استاد گرامی: اینجانب چند سالی است که قرآن حفظ می‌کنم و استرس هام کاهش پیدا کرده حس آرامش، اطمینان و ترک معاصی برای من بعد از دوران حفظ پیش آمده، ولی بعضا با افرادی روبرو می‌شوم که توصیه می‌کنند حفظ قرآن توجه به ظاهر است و لازم نیست، بهتر است سعی کنم با حقیقت قرآن ارتباط برقرار کنم مگر حقیقت قرآن غیر از همین نورانیت و آرامش است؟ با توجه به اینکه افراد توصیه کننده اهل معرفت هستند میشه تفاوت ظاهر و باطن قرآن را بفرمایید؟ با تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! همین کلمات با آهنگ آسمانیِ خود حقیقتاً به لطف خدا، جان را آسمانی می‌کند. ولی چرا در این کلمات آسمانی در کنار حفظ آن‌ها در حدّ ممکن با رجوع به تفاسیر، تدبّر نکنیم؟! موفق باشید 

35841

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با عرض سلام. خدا کیست و چیست و با این عظمت غیرقابل وصفش، چرا اصلا من رو خلق کرده؟ حس می‌کنم خدا بیش از حد منو جدی گرفته. خودم تا این حد خودم رو جدی نمی گیرم. یعنی چرا خدا اینقد آدما رو جدی میگیره؟ یه حال حیرتی دارم. بعد از مرگ همه چیز رو می فهمیم و از حیرت در میایم؟ یا ادامه داره؟ ببخشید مزاحمتون میشم و تشکر خاص و التماس دعا دارم‌.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. آری! «نظری خواست که بیند به جهان صورت خویش / خیمه در آب و گل مزرعه‌ی آدم زد.» ۲. خداوند بعد از آن‌که انسان‌ها در قیامت حاضر شدند و از این‌همه حقایق و واقعیات در حیرت آمدند می‌فرماید: «لَقَدْ كُنْتَ فِي غَفْلَةٍ مِنْ هَذَا فَكَشَفْنَا عَنْكَ غِطَاءَكَ فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَدِيدٌ» و تو از این روز در غفلت بودی تا آنکه ما پرده از کار تو برانداختیم و امروز چشم بصیرتت بیناتر گردید. موفق باشید

35087

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام به استاد عزیز گرامی: بنده سخنرانی حضرتعالی راجع به شرح خطبه شعبانیه و شرح دعای سحر هنگامی که سر کار هستم در هنگامی که در مدرسه کلاس ها را تمییز می کنم یا در حین که می خواهم استراحت کنم در ماه مبارک رمضان بیشتر سخنرانی شما را گوش دادم در هر فرصتی سخنرانی صوتی شما را گوش می دهم یک چند روزی هست تصمیم دارم غذا را کم بخورم و حرف هم زیاد نزنم حرفهای بی خود بگذارم کنار ولی وقتی غذا را کم کردم یک کمی میلم به غذا زیاد می شود نمی خورم ولی ضعف دارم چون تو دستورات شما فرمودید باید در ماه مبارک رمضان غذا کم بخوریم ومعده زیاد پر نشود و بعد از ماه مبارک هم می خواهم معده کمتر غذا بش بدهیم چون روح قوی شود آیا این کارها که انجام بدهم برای سیر سلوک وسیر به سوی حق خوب هست؟ کم حرف زدن، کم دیدن اشیا وسایل دنیا چون فرمودید خداوند به پیامبر علیه سلام گفت چشمش را به دنیا نکشد من هم سعی کردم چشمم را کنترل کنم زیاد اطراف را نگاه نکنم برای حضور قلب در نماز خیلی خوب هست. آیا درست هست در نماز تمام تمرکزم روی معنای هست و یک وقتهای هم بی اختیار در نماز گریه می کنم حالا می خواهم به طور دایم این جور شوم چه کنم و چند شب پیش در حینی که کتابی در مورد تفکر از علامه طباطبایی بود می خواندم در حین خواندن که هی چرت می زدم و در حین خواب بیداری شنیدم به اسم مرا صدا زد در حین جواب با سر تکان دادم بعد هر چی فکرم که کی بود شوکه شدم نمی دانم یکبار یک کتاب می خواندم از عارف بزرگ مرحوم انصاری باز بین خواب بیداری یک صدای شنیدم مثل شیپور و یک صدای گفت ۴۸ نمی دانم حالا آیا این صدا را شنیدم آیا خیال بوده ولی با دو گوشم شنیدم ولی باز اعتنا نکردم. نمی دانم برای شرح دعای سحر به غیر از کتاب حضرت امام چه کتاب دیگری را بخوانیم و از بحث شرح دعای سحر خیلی لذت بخش هست و خیلی عاشق این دعای سحر هستم ولی استاد چه کارکنم که این دعای عظیم شأن با تمام وجودمان بر قلب وارد شود و با قلبم بخوانیم و یک سوالی داشتم استاد چندین سال قبل در جلسه می رفتم ویرایش آن جلسه سخنرانی می کردم بحث شرح خطبه شعبانیه دادم و بحث کتابهای حضرت امام کتاب نفس اماره می گفتم تو مناسبهای مختلف مباحث می گفتم شرح دعای صحیفه سجادیه که قبل ماه مبارک رمضان وارد شده و مباحث حضرت عالی را ولی نمی دانم وقتی صحبت می کردم بعضی در جلسه با هم حرف می زدند و رشته کلام از دستم می رفت و خیلی ناراحت شدم هر چی می گفتم گوش نمی دادم و تصمیم گرفتم به جلسه وهیئت نروم و یکبار با صاحب جلسه بحث و دعوا شد و بعد چند سال تو مسجد من دید گفت بروم جلسه آنها ولی دیگر راغب نیستم بروم چون به من بی احترامی کرد و به احادیث که می گفتم بی احترامی شود چون همه با هم صحبت کردند دیگر از آن جلسه جای صحبت سخنرانی نکردم تنها فقط برای خودم مطالعه می کنم بعضی وقت ها برای عیالم سخنرانی می کنم در وقتی که فرصت باشد البته بعضی مسایل که آسان باشد و نه مسایل عرفانی را ویک مقدار کرامات علما را وغیره با تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این که میل و رغبت خود را به معارف الهیه می یابید، را لطف خدا بدانید. خوردن باید در تعادل باشد، نه زیاد و نه آنچنان کم که امکان ادامه فعالیت را از ما بگیرد. آنچه پیش می اید از صوت هایی که فرمودید، نباید معطل آن ها باشید و به آن ها توجه کنید. کتاب «شرح اسماء دریچه های نظر به حق» که روی سایت هست، تکمیل کننده نگاه ما است به «دعای سحر». آری! اگر جلسه ای بود که آماده باشند نکاتی برایشان گفته شود، شما کوتاهی نکنید. عمده آن است که انسان در نزد خود، نسبت خود را با خدا محکم کند. مباحث شرح سوره «جاثیه» که جناب آقای موسویان دنبال می کنند نکات خوبی را به میان می آورند. https://eitaa.com/matalebevijeh/13748 موفق باشید

34811
متن پرسش

سلام علیکم و رضوانه: امیدوارم همه‌ی ما در حضور سفره‌ی توحیدی ماه مبارک رمضان از بهترین بهره‌های معنوی بهره‌مند شویم و این حضور توحیدی را به صحنه‌ی اجتماعی زندگی خود وارد کنیم. باز هم به خاطر اطاله‌ی کلام و تصدیع وقت جناب حضرتتان و همچنین کاربران و عزیزانی که این وجیزه‌ی ناچیز را مطالعه می‌کنند و وقت می‌گذارند؛ باشد که این نوشته باب فتحی باشد برای سخنانی در افق آینده‌ی تاریخی پیش رویی که بس شگفت و بس عظیم و بس متحیر العقول خواهد بود.

بسم الله الرّحمنّ الرحیم

 ماه مبارک رمضان و مأوای انس انسانِ این تاریخ آمد.

آمد شهر صیام سنجق سلطان رسید             دست بدار از طعام مائده جان رسید

جان ز قطیعت برست دست طبیعت ببست          قلب ضلالت شكست لشكر ایمان رسید

لشكر والعادیات دست به یغما نهاد                   ز آتش والموریات نفس به افغان رسید

البقره راست بود موسی عمران نمود                  مرده از او زنده شد چونك به قربان رسید

روزه چو قربان ماست زندگی جان ماست             تن همه قربان كنیم جان چو به مهمان رسید

صبر چو ابریی است خوش حكمت بارد از او            زانك چنین ماه صبر بود كه قرآن رسید

نفس چو محتاج شد روح به معراج شد                     چون در زندان شكست جان بر جانان رسید

پرده ظلمت درید دل به فلك برپرید                  چون ز ملك بود دل باز بدیشان رسید

زود از این چاه تن دست بزن در رسن                  بر سر چاه آب گو یوسف كنعان رسید

عیسی چو از خر برست گشت دعایش قبول                دست بشو كز فلك مائده و خوان رسید

دست و دهان را بشو نه بخور و نه بگو                   آن سخن و لقمه جو كان به خموشان رسید

و انسان در میان سرگشتگی و آوارگیِ عصر حیرت و بی‌عالمی، با ماهی روبه‌رو شده است که شب‌هایش هزاران هزار برابر شب‌های دیگر است و روزهایش صد مقابل بیش، و اگر نمی‌بود این ماه مبارک تا انسان در آن حاضر شود، دنیا بستری برای عروج انسان به ساحت کمال نمی بود. ماه مبارک رمضان؛ بازگشت به مبدأ انسانی است که زندگی را از نقطه‌ی آغازینش پی بگیرد. ماهی پر شکوه و رحمتی بی‌منتهی برای یاری انسانی که سر در آخور خیالات و توهّمات برساخته‌ی جهانی است که بریده از ساحت ملکوت قدس، انسان را می‌شناسد. انسان‌ها برای عبور از عالم خیالِ هرزه‌ی دنیا، راهی جز ماه مبارک رمضان ندارند. این ماه، راهِ تربیتِ خیال هرزه‌گردی است که تخیلات مدرنیته او را در اراده‌های بی‌معنا تحریک می‌کند و دائم در خیالات سردرگم و متحیّر است، گاهی با خیالی خوش است و گاهی از خیالی ناخوش. بعضاً آن‌چنان ضربات این خیالات سنیگین است که انسان تن به گرگی می‌دهد و انسانیت را قربانی توهّمات پوچی می‌کند که سرابی است تهی، و این انسان است که در تشنگیِ این سراب، داد سر می‌دهد که: منم که هیچم!!! امروز انسان در راهی قدم گذاشته که انتهای آن بن‌بست است، اما غبارِ وَهم‌آلود و خیال‌انگیزِ عیش و نوش آن، او را از دیدن انتهای مسیرِ پیش رویش محروم کرده است و اکثر ناله‌های بشر امروز ناله‌ای است که از کاردِ به استخوان رسیده‌ی پوچی‌اش حکایت می‌کند. از نرسیدن‌هایی که رسیدنی نبود! و از خواستنی‌هایی که خواستنی نبود! و از لذّت‌هایی که لذیذ نبود! و از اراده‌هایی که جز خستگی چیزی نداشت!!

 علامه حسن زاده آملی (رضوان‌الله‌علیه) در «رساله انسان در عرف عرفان» سخنی را به میان آورده‌اند که خوب است به میان آید. اساساً امروز بهترین فرصتی است که بهترین و ناب‌ترین معارف را می‌شود با انسان‌ها در میان گذاشت و اگر این معارف به تاریخ ما حاضر نشوند قطعاً فردای سختی در برابر پوچی زندگی، بشری داریم که دستش از همه جا کوتاه است و راهی پیش روی آینده‌ی زندگی انسانیِ خود نمی‌یابد، این‌چنین انسانی را یأس زمانه و جورِ بی‌معنایی از پا در می‌آورد و سرمای بی‌تاریخی از او سلبِ هویت می‌کند و از انسان برده‌ای می‌سازد تا در مناسبات عالم مدرن و توهّماتِ نظام استکبار تن به زندگی دهد تا بمیرد و کیفیت زندگی‌اش را قربانی کمیّت‌های مناسبات اندیشه‌ی خودبنیادِ لیبرالیسم کند؛ و این‌جاست که ما باید بدانیم با انسانی روبرو هستیم که ظرفیت وسعت حضور در «فردایی برتر» را دارد که اگر آن «فردا» را پیش روی او حاضر نکنیم، چاره‌ای جز حضور در دلِ بی‌معنایی برای او نگذاشتیم (البته سخن در این مظلب فراوان است). اما آنچه علامه حسن‌زاده  می‌فرمایند:

 «این است که قوه خیال در انسان مبدأ و ابتدای تحریکات انسان است. و این قوه از آن جهت که به بدن نزدیک‌تر است و این قوه است که صورت‌گری می‌کند در انسان، یعنی صورتی به وِزان آنچه که اندیشیده و در این قوه نقش پذیرفته است، همین صورت‌هایی که برای خود بافته موجب انفعالات بدن و حرکات او می‌گردد. لذا قوه‌ی خیال را مبدأ اول و قوه‌ی عاقله را مبدأ ثانی حرکات بدن گویند. چنان‌که در اطفال که هنوز به عقل نرسیده‌اند به خوبی مشهود و معلوم است. مبدأ اول تحریک بدن آن‌ها به قوه‌ی خیال و خواسته‌های خیالیه است و همین قوه مبدأ تحریک بدن حیوانات نیز هست.»

 «از خیالی صلح‌شان و وز خیالی جنگ‌شان/ وز خیالی فخرشان و وز خیالی ننگ‌شان». یعنی بسیاری از اموری که امروز بشر جدید گرفتار آن است برخاسته از خیال است، نه برخاسته از روح و عقل و معنا، و این چنین است که بنیاد غرب مدرن را بایست بر اساس خیال منتظم دانست نه روح و عقل و معنا، و انسان در آن عالم سر و کارش در انتخاب و اراده‌ی زندگی جز در صورت‌های حسی و خیالی و محسوس نیست و دائم در جنگ است تا زندگیِ بهتری را تصویر کند و بسازد، اما غالباً ناکام می‌ماند، نه غالباً، بلکه بگو همه.

خلق اطفال‌‌اند جز مست خدا ** نیست بالغ جز رهیده از هوا

جنگ خلقان همچو جنگ کودکان ** جمله بی‌‌معنی و بی‌‌مغز و مهان‌‌

آری! ماه مبارک رمضان محل بازگشت انسان به بنیاد معنایی خویش است تا خود را از تحریک خیال‌های سرابیِ دنیا برهاند و آزاد کند و بار عامی که از رحمت حق در این ماه جاری و ساری است خبر از پیوستگی «مُلک» و «ملکوت» می‌دهد. خبرِ معنایافتنِ انسان و بنیادبخشی به بشری که هویت‌اش در تحت توهّمات عالم مدرن مسلوب‌الحیثیت شده است و در یک جبر تاریخی ناچار از اراده‌های مخالف با فطرت انسانی خویش گشته و از فعلیت‌های کمالی بسیار محروم مانده است و در میانه‌ی مکر و لیلِ زمانه‌ی تاریخی به دنبال راه آزادی خود از این اسارت مدرن می‌گردد و کجا بهتر از مأمن فدسی «ماه مبارک رمضان» تا دوباره انسان را با خودش روبرو کند و از حجاب اومانیسم پرده بردارد و چهره‌ی دلربایِ یار دیرین را به او بنماید تا او خود را نشسته در مقابل حقیقت بیابد. «بنازم به بزم محبّت که آن‌جا گدایی به شاهی مقابل نشیند».

 خلاصه آن‌که «ماه مبارک رمضان» جبران گذشته‌ی انسانی است که از درد خویش به دنبال مرهم می‌گردد. دردِ لا علاجی که تنها چاره‌اش «انس انسان است با حقیقت» و با «اصلِ اصیلِ جاودانه‌اش» با آن بُعد ملکوتی و انسانی‌اش، با آن صورت خدایی‌اش. این انس و خلوت در دل ظلمت زمانه را ماه مبارک رحمت و مغفرت رمضان است که پیش پای انسان نهاده است و ما باید راه متذکرشدن به این حقیقت را به انسان این تاریخ بیابیم و راه گفتگوی سخن از چنین حقیقتی را پیدا کنیم، و گرنه بشر امروز بیش از هر زمانه‌ی دیگری طالب سخنان متعالی است، چرا که گوشش از سخنانِ کم عمق خسته شده است و دنبال سخنانِ نو می‌گردد. و «ماه مبارک رمضان» بزرگ‌ترین بستر برای سخنان نو و عمیق و معارفی بس سترگ برای راهیابی انسان به باطن حقیقتی است که سال‌هاست در طلب آن کو به کو عالم را سیاحت کرده است و مکاتب را زیر و رو.

بلی! باید راهِ سخن با وجه قدسی انسان‌ها را یافت. باید با انسانِ امروز سخن گفت اما از ساحت دیگر. باید به گفتگو نشست، اما با فهم مناسباتی که او را در خیال درگیر کرده است. باید راه آزادی او را از چنگال خیالات رنگارنگ پیدا کرد و عقل قدسی را به صحنه آورد؛ و این خودْ باب گفتگوست که چگونه؟ راهش از جمله راه‌هایی است که سهلِ ممتنع است، سهل است؛ چرا که با انسانی سخن خواهیم گفت که در ابعاد درونی‌اش با فطرتی توحیدی آشناست، و ممتنع است از آن جهت که با انسانی روبرو هستیم که عالم مدرن در تار و پود زندگی‌اش و در صحنه‌های اجتماعی و ساحت خیال او چمبره زده است و او را در وادی حیرتِ اراده‌های نامعلوم تحریک می‌کند. بنابراین بایست تأمّل کرد و با این انسان در این تاریخ به گفتگو نشست تا آرام‌آرام «عقلی» را به صحنه آورد که زینت‌آرایِ مجلس خیالش شود.

آری! می‌توان از این وجه به حضور در «ماه مبارک رمضان» متوجه شد و انسان را به دعوت در این ضیافت فرا خواند، آن‌هم چیزی فراتر از یک عبادت و تکلیف شرعیِ صِرف، بلکه راهی برای یافتن معنا و حضوری در ساحت انس با برترین صورت از انسان و تعیّنی فراتر از جنس تعیّن مادی، و هم‌آغوشی در عالمی که انسانِ گشوده از زمانه و جنسیت و زمان در بودن‌اش، آن بودنی که نمود و ظهور خداوند است در تاریخ، و انسان دیگر خود را در حصار دست و پاگیر مناسبات عالم محدود نمی‌بیند. فلذا در این صورت هرچه که باشد و هرکه باشد، در هر جای عالم خود را صورتی از لطف ظهور حق در این عالم می‌یابد و در انس و یگانکی با حق زندگی می کند.(البته قبول دارم که در سخن اجمالی است که نیازمند تفصیل در گفتگو است، اما بابی است در اشارت به آن تفصیل).

آدمی امروز بیش از هر روز دیگری در تاریخ، به این ماه مبارک نیاز دارد. به این افقِ گشوده‌ی آسمان در این زمانِ رمضان محتاج است. به این فرصتِ بازگشت از نکبت زمانه به دامن لطف و رحمت خداوندی نیازمند است. آنچنانی که در دعای افتتاح حضرت مهدی(روحی‌فداه) می‌فرمایند:

 اللّهُمَّ إِنَّا نَشْكُو إِلَيْكَ فَقْدَ نَبِيِّنا صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَآلِهِ، وَغَيْبَةَ وَ لِيِّنا ، وَكَثْرَةَ عَدُوِّنا، وَقِلَّةَ عَدَدِنا، وَشِدَّةَ الْفِتَنِ بِنا، وَتَظاهُرَ الزَّمانِ عَلَيْنا، فَصَلِّ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ ، وَأَعِنَّا عَلىٰ ذٰلِكَ بِفَتْحٍ مِنْكَ تُعَجِّلُهُ، وَبِضُرٍّ تَكْشِفُهُ، وَنَصْرٍ تُعِزُّهُ، وَسُلْطانِ حَقٍّ تُظْهِرُهُ، وَرَحْمَةٍ مِنْكَ تُجَلِّلُناها، وَعافِيَةٍ مِنْكَ تُلْبِسُناها، بِرَحْمَتِكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ.»

خدایا، از نبود پیامبرمان که درودهای تو بر او و خاندانش، و از ناپیدایی مولای‌مان و بسیاری دشمنان‌مان و کمیِ نفرات‌مان و سختی فتنه‌هائی که گریبان‌گیر ما شده و از جریان زمان بر زیان‌مان به درگاه تو شکایت می‌آوریم، بر محمّد و خاندانش درود فرست و ما را در برابر همه این امور یاری فرما، به گشایشی از سوی خود که زود برسانی، و بدحالی که آن را برطرف کنی، و پیروزی با عزّت که آن را برای‌مان قرار دهی، و سلطنت حقی که آشکارش فرمایی، و به رحمتی که از سویت ما را فراگیرد، و به سلامتی کاملی که از سویت ما را بپوشاند، ای مهربان‌ترین مهربانان.

 می‌شود در جزء‌جزءِ عبارت‌های این فراز، سخن‌ها گفت و راه انسان را برای ورود به رحمتی که امروز به آن پشت کرده را، یافت. اما سخن در آن قسمتی است که می‌فرمایند: «و تظاهر الزمان علینا»، تظاهر زمانْ امروز، انسان را از وجه ملکوتی جانش غافل کرده است و انسان بیش از آن‌که با دیگری دشمن باشد، دشمنِ خویش گشته و از خود فراری است در عین آن‌که راهِ آرامشش یافتِ «خود» است. عجب از این زمانه! و عجب از این انسان! که «از آنی می‌گریزد که باید بدان رجوع کند». سکرات عالم مدرنیته را جز با تنبهات ماه مبارک رمضان نمی‌توان برطرف کرد. وحشت قبری که عالمِ غرب بر سر انسانِ این تاریخ آورده است جز با انس «ماه مبارک رمضان» نمی‌توان به سرور مبدل کرد. باید به راهی اندیشید که ورای مکر و لیل نهار انس جان انسان شود و بدون آن‌که بخواهیم او را نصیحت کنیم فقط راه را پیش رویش حاضر کنیم، آنگاه انسان خود را در میان غربِ توهّمات و خیالات و شرقی که با انقلاب اسلامی به میان آمده است دست به انتخابی فوق زمانه خواهد زد و اینجاست که انتخاب معنا پیدا می‌کند که یا در زیر تظاهر زمانه و فشارهای هوسِ عالم خیالات و مکری که ناخواسته به تظاهر زمان گرفتار آن شده است، باز هم خود را در زیر تابوت حاج قاسم پیدا می‌کند؛ یا آن‌که رسماً تظاهر زمان را می‌پذیرد و در کنار علی کریمی‌ها و علینژادها قرار می‌گیرد!

بنابراین رسالت تاریخی امروز ما این است که شروق طلوع انقلاب اسلامی را به گوش بشر برسانیم تا انسان آزادانه دست به انتخاب‌های سخت و دشوار تاریخ بزند و جبهه‌ی تمدنی خود را بیابد و در آن حاضر شود، یا در وجهِ یمینی خویش با حاج قاسم‌ها دم خور خواهد شد، و یا در وجهِ یساری خود در کنار بی‌بی‌سی به تحلیل می‌پردازد. «ماه مبارک رمضان» همان راه ورود به وجه یمینیِ بشر است تا در عین شدت فتنه‌ها و تظاهر زمان و لرزه‌های هوی و هوس و جراحت‌های خیالات تحریک‌آمیز باز هم به آینده‌ی عبور از این فتنه‌ها و تظاهرات می‌اندیشد و صبر تاریخی را معنا می‌بخشد و استقامت را هویت بنیادی عبور از این پس‌لرزه‌ها و لرزه‌های زلزله آخرالزمانی که به زندگی بشر افتاده، می‌بیند و «ماه مبارک رمضان» دقیقاً در باطن خویش، همین زندگی را به بشر هدیه می‌دهد، زندگی‌ای ورای تظاهر زمانه و حضور در ساحتی برتر از مکر «لیل و نهار».

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: «جانا سخن از زبان ما می‌گویی». چه اندازه با تمام وجود با سخنان جنابعالی همراه هستم. چه آن‌جایی که می‌فرمایید: «ماه مبارک رمضان، مأمنی قدسی است تا انسان‌ها دوباره با «خود» روبرو شوند و در معنای «خود» تجدید نظر کنند» و چه آن‌جایی که می‌فرمایید: «انسان‌ها باید در این زمانه با وجوه قدسی خود به گفتگو بنشینند تا از چنگال خیالات رنگارنگ این دوران رهایی یابند». حقیقتاً اگر ماه مبارک رمضان در زندگی ما نبود و ما در آن حاضر نمی‌شدیم، چه می‌شد؟!! تصور می‌شود ابداً نمی‌دانیم بر آنانی که از این ماه الهی بهره‌مند نیستند، چه بر آن‌ها می‌گذرد؟! آن‌جایی که می‌فرمایید: «آدمیان امروز بیش از هر روز دیگری در این تاریخ به ماه مبارک رمضان نیاز دارند»؛ همه حرفی است که بنده در شرح غزل شماره ۱۲۳ به همراه جناب حافظ با دوستان در میان گذاشتم.

آری! ماه مبارک رمضان، همان راه ورود به وجهِ یمینیِ انسان است تا قدم‌قدم خود را به سوی وجوهی از انسانیت جلو ببرد که گویا خود را پرتویی از حضور مولای حیّ و حاضرش در عالَم احساس کند و نه‌تنها معنی حضور آن حضرت را در عالم درک کند، بلکه حتی سایه‌های حضور آن حضرت را در انقلاب اسلامی و در ولیّ امرِ امروزین مسلمین احساس نماید. و این بزرگ‌ترین هدیه‌ای است که در این ماه نصیب هرکس خواهد شد، إن‌شاءالله. موفق باشید         

34353

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و رحمه‌الله: إن شا الله توفیقتون روز افزون، یک سوال خدمتتان داشتم، یک زمان هایی هست عزممون جزم میشه برای کار درست و خدایی کردن وهمه آنچه که می‌دانیم درست هست، یک مدتی هم می‌ریم جلو با انرژی اما بعد از مدت کوتاهی خسته میشیم، یک حالتی بر ما رخ میده که یک فشار سنگین روانی در فکر و خیالمون به شدت ما رو منصرف و خسته از ادامه راه می‌کند! بعد دوباره برمی‌گردیم به همون حالت قبل که اون انرژی و عزم نیست و کوتاهی هست و بی‌خیالی و روزمرگی و... ما از طرفی می‌دونیم اون حالت اول درست هست و باید انجام بدیم اما از طرفی احساس می‌کنم عادت پیدا کردیم به حالت دوم چه باید کرد که ثابت قدم شد؟ و قلباً راضی و عاشق به حالت اول بود. ممنون خدا شما رو خیر بده بی زحمت بنده را راهنمایی کنید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال قصه آدم‌ها از همین نوع است. عمده روحیه صبر و شکیبایی و مقاومت است تا اگر قبضی هم به سراغ انسان آمد، همچنان در انجام وظایف فردی و اجتماعی‌اش کوشا باشد تا شامل این وعده الهی بگردد که می‌فرمایند: «وَالَّذِينَ صَبَرُوا ابْتِغَاءَ وَجْهِ رَبِّهِمْ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَأَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ سِرًّا وَعَلَانِيَةً وَيَدْرَءُونَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ أُولَٰئِكَ لَهُمْ عُقْبَى الدَّارِ» آن‌هایی که در طلب رضای خدا راه صبر پیش می‌گیرند و نماز به پا می‌دارند و از آنچه نصیبشان کردیم پنهان و آشکار انفاق می‌کنند و در عوضِ بدیهای مردم نیکی می‌کنند، اینان هستند که عاقبت منزلگاه نیکو یابند. موفق باشید

34307

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد عزیز: در مورد حرکت جوهری یه سیب می‌بینیم که سبزه بعدش رنگش میشه زرد یعنی حرکت کیفی سیب‌‌، حالا حرکت جوهری عالم دنیا را چطوری باید ببینیم که الان نسبت به ده سال پیش جوهرش از عالم بالا تغیر کرده حالا مثلا شده این وضع موجود؟ تغییر را چطور باید دید؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حرکت جوهری به عنوان جوهر عالم ماده یا کلیّت عالم ماده بابی را می‌گشاید تا روشن شود ذات یا جوهر عالم ماده در حال تغییر قوه آن به فعلیت است تا در این مسیر به سوی حضور قیامتی خود که سراسر فعلیت است، جای گیرد. بنابراین نباید انتظار داشت که مثل حرکات عرضی آن ذات، درکِ حسی شود. در این رابطه در متن «برهان حرکت جوهری» مطالبی عرض شده است که خوب است به صوت آن مطالب رجوع شود. موفق باشید

34256
متن پرسش

سلام استاد وقت بخیر. سوالی مطرح شد، با این مضمون که تا کی پای این انقلاب خواهید ماند، پاسخی ارائه دادین و شرایط سقیفه را مثال زدین ماها که تا حدودی تکلیف خودمان را می دانیم و راهمان عوض شده است، البته امید اصلاح داریم ولی دیگر نه اینکه چشم بر مفاسد ببندیم و خودمان را کور و کر کنیم، علاقه ای هم به طرفداری شما از نظام یا مخالفتتان نداریم، به هرحال حساب کار شما را ماها نخواهیم داد، و اگر ما را در مسیر اشتباهی بیاندازید، شما توان پاسخگویی به عملکرد ما را در روز قیامت نخواهید داشت، (این دوره هیچ علاقه ای به شرکت در انتخابات نداشتم ولی نظر شما را بر نظر و تشخیص خودم ترجیح دادم) سوال اول: تا کی پای آقای خامنه ای خواهید ماند؟ سوال دوم از شما: واقعا تغییر موضع پیشکش، در چه موقعی از قسمتی از عملکرد نظام انتقاد خواهید کرد (انتقاد از اصل بدنه حاکمیت) دقت شود پرسش من این نبود که با همان معیاری که عملکرد دشمن و بیگانه را می سنجید با همون معیار عملکرد نظام را بسنجید، سوال این بود که یک انتقاد؟ سوال سوم: واقعیت این است مشکل من نه آقای خامنه ایست نه حکومت، من با این وزارت اطلاعات سپاه و خود سپاه که اومده در عرصه اقتصادی و کشور رو امنیتی کرده مخالفم، توضیح: از اصطلاحات مغلوب شده جناح طرفدار حکومت استفاده کردم وگرنه هر کسی می داند حمایت از یک شخص، سازمان، کشور و غیره به معنای پوشاندن گندکاری آن و زیبا جلوه دادن زشتیهای آنان نیست.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمدلله از سر تفکر سخن گفته‌اید. در این شرایط هرچه عمیق‌تر رخدادها و مشکلات را مدّ نظر آوریم و به آن‌ها فکر کنیم، به همان اندازه اندیشمندانه با پدیده‌ها روبه‌رو می‌شویم. در این رابطه نظر به کلیت نظام و حضور تاریخی آن داریم که در مقابل استکبار است و استکبار نیز بر همین مبنا با نظام اسلامی مقابله می‌کند و رهبر معظم انقلاب در چنین جایگاهی نسبت به حفظ کلیت نظام در مقابل فتنه‌ها بسیار موفق بوده‌اند در آن حدّ که توانستند انقلاب اسلامی را از جریان‌های فکریِ آقای هاشمی و آقای روحانی عبور دهند. و حتماً متوجه هستید که از بیانیه گام دوم به بعد، مکرر متذکر بازبینی کوتاهی‌ها داشته‌اند. عمده آن است که آیا شرایط تاریخی ما و فرهنگ دینی ما، اگر مردم راهی جز اصلاح در بستر حفظ جمهوری اسلامی را مطالبه کنند تا با هر قدمی و تلاشی به جلو بیایند، درست است؟ کاری که دولت آقای رئیسی در حال انجام آن است و یا بحث در نفی کلی نظام اسلامی باشد تا ایران به عنوان کشوری که با قامت افراشته و سابقه فرهنگی‌اش در این منطقه موجب نشان‌دادن بی‌ریشه‌گی کشورهای قبیله‌ای اطراف ما نباشد.

در مورد مخالفت‌هایی که امثال جنابعالی دارید، شاید در بعضی موارد امثال بنده نیز همان مخالفت‌ها را داشته باشم. ولی با ادامه انقلاب و جمهوری اسلامی به سوی اهدافی که در ذات خود دارد می‌توان از این مشکلات و تنگناها عبور کنیم و این به جهت ذات انقلاب است و در همین رابطه حضرت امام خمینی «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» مکرر می‌فرمودند ما هنوز در ابتدای راه هستیم.

34154
متن پرسش

سلام: پیرو سوال ۳۴۱۴۲ خواستم مطلبی خدمتتان بگویم انگار لطف خدا را می توان به وضوح در کشفی که در مطالعه برای ایشان به وقوع پیوسته و توسعه پیدا کرده دید دلمان را روشن کرد کاش این متن به دست توانای کسی می رسید و سرآغاز داستان و رمانی می شد، همانطور که نخل و نارنج در لباس داستانی به میدان آمده (و حقیقتا به میدان آمده) ولی جدای از اصل داستان، آنچه همو هم بسیار ارزشمند است آن همه حکمتی است که زیر این ردا قامت کشیده و آن را قائم نگه داشته از طرفی هم چند وقت پیش قسمتی از کتاب جبران خلیل جبران را می خواندم و چیزی که دیدم این بود که ایشان هم حرفهایی که دارند در لابلای متن داستان گنجانده شده، آن‌وقت یاد کتابهای شما افتادم و گفتم کاش می‌شد بعضی کتابهای شما هم با قلم توانمند فردی چون آقای یامین پور و یا قلم های توانمند امثال ایشان در قالب رمان در می آمیخت و شیرینی حکمت و شور مطالعه در کالبد رمان به هم طعم تفکر را بیشتر به کام جانها می چشانید (با توجه به جذبه و شوق بیشتری که در قصه هست و خداوند نیز از این ادبیات در کتب آسمانی بهره گرفته) ببخشید اگر وقتتان را گرفتم ممنون

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمدلله انتظارهای حضرت روح الله «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» و رهبر معظم انقلاب «حفظه‌الله‌تعالی» برای به ظهورآمدن نسلی بس اندیشمند و سرزنده، نتیجه داد؛ و باز هم باید منتظر بود. عمده آن است که ما مانع اینان در میدانی که می‌توانند حاضر شوند، نباشیم. و همان‌طور که فرمودید بنیان‌های معنوی و روحانی آخرالزمانی آن‌ها را درک کنیم و در چنین فضایی با اینان به گفتگو بنشینیم به جای آن‌که باز از واژه‌های عرفی و کهنه دیروزین سخن به میان آوریم، به تعبیر رهبر معظم انقلاب باید مفاهیم و واژه‌ها «بازتولید» شود تا جهانی بس گسترده را در مقابل مخاطبانی بگشاید که بنا دارند آزادی خود را در انتخابی بس بزرگ تجربه کنند. موفق باشید

34094

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و عرض ادب خدمت استاد عزیز: می‌خواستم اگه امکانش هست منبعی معتبر در مورد اتفاقات مربوط به آخرالزمان معرفی بفرمایید. سپاسگزارم

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب در این مورد زیاد هست ولی باید با نگاه دقیق تاریخی و معرفتی موضوع دنبال شود. در این مورد به نظر می‌آید کتاب «آشنایی با نشانه‌های ظهور و آخر الزمان» از آقای ابراهیم شفیعی سروستانی، خوب باشد. و کتاب «آخرالزمان؛ شرایط ظهور باطنی‌ترین بُعد هستی» که روی سایت هست، می‌تواند در این مورد کمک کند.  موفق باشید

34029

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام وقت بخیر: کثرت انسان ها چگونه با وحدت قیامت کبری قابل جمع است؟ ممنونم

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هرکس خود را در آن جهان احساس کند، کثرتِ آن‌جا عین وحدت آن عالَم می‌باشد. از این جهت جمع کثرت و وحدت ممکن می‌شود. موفق باشید

33319

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم: خیلی افراد هستند که به اصول دین معتقد هستند و با استدلالات عقلی پذیرفته و علم تحصیلی بدست آورده اند. اما این علم، تبدیل به علم حضوری نشده و به قلب آن ها نرسیده. به خاطر همین در عمل و رفتار، زیاد پایبند به دستورات دینی نیستند. با اینجور افراد باید چطور برخورد کرد و چگونه آن ها را رشد داد؟ اگر خودمون اینجور باشیم باید چگونه خودمون را رشد بدهیم؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌که به مرور متوجه می‌شویم ظرفیت بیشتری در مواجهه با دستورات دینی داریم، عملاً به کمالات بیشتری نظر خواهیم کرد و این به گفته آیت الله جوادی منجر می‌شود که «از علم به عین» سیر کنیم و این همان رسیدن به حضور قلب است. موفق باشید

33312

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم استاد بزرگوار: بنده تازه با شخصیت و کتاب های شما آشنا شدم واقعا بحثتون به بنده آرامش و انگیزه میده. یه سوالی دارم که هروقت یادم میاد دلزده میشم که هرلحظه به من حس ناامیدی میزنه یعنی حس می‌کنم من از چشم خدا و اهل بیت (ع) افتادم و پیشرفت هم نمی‌کنم. بنده در نماز اول وقت خیلی مقیدم چه برسه به قضای نماز که حتی دعا کردم که هیچ وقت نمازم قضا نشه ولی یه بار که خیلی خسته بودم شب عید غدیر که مراسم و جشن در مسجد داشتیم نماز صبحم قضا شده اینقدر گریه و زاری کردم که حتی خودم به صورتم می‌زدم که چرا اینجوری شد به امیرالمومنین (ع) خطاب کردم که چرا اینجوری شده مگه من دیشب به تو خدمت نکردم و این حرفا. استاد عزیز اولا چرا اینجوری شده؟ ثانیا به من روحیه و انگیزه بدهید که چکار کنم و آیا از چشم خدا و اهل بیت (ع) افتادم و پیشرفت نمی‌کنم؟ باتشکر استاد عزیز

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این غمِ از دست‌دادن نماز به وقت، خودش حکایت از نورانیت قلب دارد و همین‌که راضی نیستید به این امر، إن‌شاءالله قدم به قدم خداوند شما را به افقی بیشتر از نورانیت سیر می‌دهد. موفق باشید

39913

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام و تحییت خدمت شما: آیا این که خداوند تو قرآن از خانه و درخت مثال زده این خانه و این درخت مطابق با جسم آخرتیمونه؟ و اصلا منظور از درخت و خانه چیست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در سوره واقعه در این مورد شده است که خوب است به آن‌جا رجوع شود. https://lobolmizan.ir/sound/689?mark=%D9%88%D8%A7%D9%82%D8%B9%D9%87 . موفق باشید

38887

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

باعرض سلام خدمت استاد گرامی: ۱. استاد عزیز با تشکر بابت انتشار خلاصه تفسیرالمیزان خواستم بدانم برای بنده که شاید دانستن نکات ریز المیزان برایم واجب نیست چقدر با خواندن این خلاصه از آن مستغنی می شوم؟ ۲. استاد اینکه مثلا بدون اینکه قصد حفظ کردن مطلبی را داشته باشم فقط به مدت چند روز ان را می خوانم بعد می‌بینم که کلا مطلب را حفظ شدم یا اینکه انسان عملی را که انجام می دهد بعد چندبار خیلی راحت آن را فرامی‌گیرد تا اینکه آن را دائم در ذهن بیارد یا نگه دارد به نظر شما این چه ارتباطی با وجود ما دارد؟ این ذهن چه ویژگی دارد که در اختیار من نیست؟ ممنون از پاسخگویتان

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. همین اندازه که اشاراتی قرآنی در رابطه با آیات مقابل‌تان گشوده می‌شود؛ ان شاءالله مفید خواهد بود. ۲. ظاهراً این استعداد که مربوط به حافظه انسان‌ها می‌باشد در اکثر افراد وجود دارد و چیز خوبی هم هست. موفق باشید

37238
متن پرسش

بسم الله الرّحمن الرّحیم سلام علیک و نفحات ایامه:
 معرفت نفس و انقلاب اسلامی، «افضل المعرفة معرفة الانسان نفسه»
 با حضور آدمی در زمین و شروع تاریخ حیات بشر، انسان به زیستی جدید اندیشید. حیاتی که بنابر شواهد با آغاز آدمی در زمین با توحید شروع شد و بسط حضور اجتماعی و بستر سلوک انسان را در دامن توحید بنا نهاد تا انسان خود را نه گسیخته از مبدا تکون بیابد و نه بریده از معاد به آغاز. انسان ظهوری بود از محبت و عشق تا زندگی را در دامان این عشق به سامان و سرانجام خود برساند و اینگونه بود که اولین انسان، کامل‌ترین وجه و صفات و کمال را دارا بود تا انسان‌ها با نظر به کامل‌ترین ظهور، خود را به اصیل‌ترین وجه انسانی خویش نزدیک کنند و حیات را در بستر دنیا به سوی عقبی تجربه کنند و برای این حیاتْ نظرشان را به آن کامل‌ترین وجه بیندازند تا نه درمانده شوند و نه وامانده. اساساً حیرت و سردرگمیِ انسان از زمانی آغاز شد که حیات را از بستر اصلی خود منحرف کرد و از نظر به وجه کامل‌ترین انسان غفلت کرد، آن انسانی که نمایش اصیل‌ترین بودن انسان در زمین بود. انسان در رجوع به هویت اصلی‌اش و حرکت از نقص به کمالش نظر به کمال مطلق دارد و این کمال مطلق در صورت کامل‌ترین انسان که حقیقتِ اصیل خود است، ظهور خواهد کرد. چنانکه هر فرعی در رجوع به اصل و هر ذات غیر مستقلی، نظر به ذات مستقل دارد و هر تری به عین تری رجوع می‌کند و هر نیازی به نازی که بی‌نیاز است رجوع دارد. انسان نیز در گردونه‌ حضور در این عالم هستی به عین هستی نظر دارد و آن جز وجه کمالی و بی‌نقص اصیل انسانی نخواهد بود، وجهی که کامل ترین وجه است و صورتی که کامل ترین صورت انسانی است تا انسان با نظر به آن خود را کامل کند که به آن عین الانسان یا انسان کامل گویند و این همانی است که مبدا حیات بشر و معاد انسان است. شروع و انجام انسان با نظر به اوست و گرنه انسان، انسان نخواهد شد. اما عصر نوزایی بشر بعد از رنسانس نگاهی دیگر را به انسان بخشید و او را در ساحتی دیگر اما بدون نظر به غایت‌اش به اراده‌های خودبنیاد رهنمون کرد، اراده‌هایی معطوف به خود بریده از خدا و ملکوت انسان. در این جا بود که انسان آن وجه یمینی‌اش را و آن ساحت قدسی‌اش را از دست داد (لوازم نگاه مکتب اومانیست را امروز باید در تمدن و نظام‌های اجتماعی ی دنیا که بر پایه این تمدن بنا شده‌اند به مشاهده نشست) انسان را از دامن معنویتی که البته در غرب گرفتار مناسبات نمایشی و فساد شده بود کنار گذاشت و از یک درد، به آغوش دردهایی بدتر گرفتار شد و بشر امروز مولود همین بی‌خانمانی است که از رنسانس متولد شد. جدایی انسان از آسمان و ملکوت و توغل در زمین با شعارهای اصلاحی و تزیینی که آزادی خود بنیادی به نام اومانیزم را برای انسان به ارمغان آورد اما نباید انسان را از نظر به اصیل‌ترین وجه انسان که کامل‌ترین صورت انسانی خودش بود به مزبله آزادی‌هایی انداخت که زمین را برای زندگی انسان‌ها تنگ کرد و انسان به محدوده خود راضی نشد و دست به دزدی و غارت فرهنگ‌ها و تمدن‌های انسانی برد و چه دزدی و غارتی بدتر از دزدی هویت اصیل انسانی و چه نکبتی بدتر از حیات متعفن دنیا که بستری برای کمالات اصیل انسان‌ها نشود و کرامت انسان در ارزش روحانی‌اش محک نخورد و زینت‌های طبیعت، معیار قیمت انسان باشد. سکولاریسم از همین جا پا گرفت، بنیان مکاتب اجتماعی بر پایه نگاهی است که به انسان‌ها می‌بخشند وقتی انسان را محور اندیشه‌های مطالعاتی خود قرار دادند و آن را بدون در نظرگرفتن ساحت روحانی‌اش معنا بخشیدند، دیگر جایی برای حضور دین در رفتارهای فردی و اجتماعی و حیات قدسی پیش روی بشر نمی‌ماند و این شروع عصری از انحطاط معنا و ظهور ارزش‌های بی‌مبنا و اصول انسانی بی‌بنیاد قرار گرفت که انسان را هر روز بیش از بیش در باتلاق شکوفایی خیالی عصر مدرن غرق کرد و انسان روز به روز ناراضی‌تر و ساعت به ساعت از محبت و عشق و ایثار و همدلی و همدمی و همرازی و همراهی دورتر و به ساحت کثرات موهوم خودساخته بشر، مأنوس‌تر کرد. توغل در کثرات وهمی که پایه تمدن غرب است رجوعی به ساحت وحدت ندارد چون اساساً ظهور این کثرات در تمدن غرب زاییده اعتبار خیالاتی بود که انسانِ خودبنیاد بنا نهاد و در آمال مدینه فاضله‌ای می‌گشت که انسان در آن به آرامش برسد اما به جنگ جهانی اول و دوم رسید با چیزی قریب به هفتاد میلیون کشته نگاهی که بشر امروز از خود می‌شناسد، نه آنی است که طلب فطری‌اش می‌خواهد، و نه آنی است که پیامبران مذکر آن بودند. بشر در این کثرتِ نمک‌گیرِ دنیا گرفتار سفره رنگین تمدنی شد که انسان برایش ابزار بود که انسان هم جزو همین سفره بود نه آنکه به سر این سفره دعوت شده باشد، خیر! انسان هم به پای نظام سرمایه‌داریِ این مکتب سر بریده شد. این جا بود که انقلاب اسلامی با سخنی نو و مکتبی جدید و حرف‌هایی اصیل پس از قرن‌ها و سال‌ها محجوریتِ انسان از معنا و معنویتْ در تاریخ ظهور کرد تا بر بلندای دست انسان‌های مستضعف و پا برهنه و کارد به استخوان رسیده مناسبات عالم غربی، سخنی در میان شرق و غرب عالم به میا ن آورد، تا نه شرق باشد و نه غرب و هم غرب غرب شود و هم شرق شرق و بنیادی در اندازد تا انسان خودِ مناسبات انسانی‌اش را در اصالت قدسی‌اش پی گیرد و معنا کند، نه از خود غافل شود و نه خدا را فراموش کند. و انسان بار دیگر متولد شد با تاریخی که ظهور خدا بود و افول استکبار.
 انسانِ انقلاب اسلامی، انسانی است که هم سر به آسمان دارد و هم دست بر زمین، هم دل به زندگی دنیا دارد و هم میل به آبادانی آخرت، هم دنیا را می‌بیند و هم عقبی را. راحت بگویم انسان انقلاب اسلامی ذوالعینین است انسانی است جامع میان مشهود و محسوس، هم به غیب اعتقاد دارد و هم به شهادت نظر دارد. و ساحت شهادت را بی‌تدبیر از غیب نمی‌فهمد و تحلیل‌اش مرهون دست غیبی آسمان است که زمین را اگر آبادی است به مدبر توانایی محتاج است و او در این تدبیر، بی‌نیاز از او نیست و برای تدبیر زمین دست توانای اوست که زمین را آباد می‌کند. و اینچنین است که خرمشهر را خدا آزاد می‌کند؛ بازی دراز را خدا تدبیر می‌کند؛ مهران را خدا آزاد می‌کند؛ شکست حصر آبادان را خدا می‌شکند؛ و جبهه را خدا اداره می‌کند. و آنی که جنگ را با ما شروع می‌کند دیوانه‌ایست که سنگی در چاه انداخته و فرار کرده است. امروز هم دقیقاً انقلاب اسلامی بر فراز همین اندیشه استوار ایستاده است و بر سر بنیادهای تمدنی دنیا فریاد می‌کشد و مدعی سخنانی است که بشر بیش از هر روز دیگر آماده شنیدن آن است. این بزرگ‌ترین جهاد تبیین است، تبیین گستره تمدنی که با انقلاب اسلامی آغاز شد و شروع طلوع انسانی که در عین فقر و وابستگی و ربط به حقیقت هستی می‌باشد. انسان انقلاب اسلامی، انسانی است که از طوق بندگی فرعونیت غرب گریخته است و آزادی را فریاد می‌زند اما آزادی از بندگی جنسی، آزادی از بردگی لذت‌های حسی، آزادی از انتخاب‌های انتخابی مناسبات غربی، انسانی که در عین حیات شهادت را انتخاب می‌کند تا بستر کمالی باشد برای قرب به خداوند و زمینه ای باشد برای سعادت و کمال انسانیت انسان‌ها. شهادت بار دیگر با انقلاب اسلامی به تاریخ ما بازگشت تا انسان بار دیگر شهادت را برای حیات بخشی به تاریخ انسان‌ها پیش روی خود حاضر ببیند و دست به انتخاب بین جان و مال بزند. جان را فدا کند تا اجتماع را جانانه کند آنچنان که شهادت حاج قاسم به حیات اجتماعی‌مان بخشید آنچنان که فاع مقدس به سراغ‌مان آمد با انسان‌هایی دیگر در برابر انسان غرب و امروز ما برای انسان سخن‌ها داریم و به دنبال فرصتی برای گوش‌هایی هستیم که آماده شنیدن این سخن تاریخی هستند. 
انقلاب اسلامی، انسان را دعوت به کرامت بنیادین خودش کرد و این بود که غرب، انقلاب اسلامی را رقیب تمدنی خویش یافت و از بدو شروع حیات انقلاب اسلامی آن را جبهه اصلی تمدن غرب به حساب آورد. و امروز ما از هر روز در این جبهه قوی‌تر شده ایم و تمدن غرب ضعیف‌تر. نشانه‌های این ادعا آنچنان مشهود است که از بداهتش نیازمند به استدلال نیست. کافی است فریادهای انسان‌هایی را که از پوچی زمانه تاریخی خود به فریاد در آمده‌اند را بشنویم که این آن چیزی نبود که به دنبالش بودیم. آری، ضرورت فهم معرفت نفس امروز در دامن پر خیر انقلاب اسلامی از هر روز دیگر احساس می‌شود و برای هم سخنی با انسان چه سخنی بهتر از خود او و بودن و هستی اصیلی خودش؟ و مگر نزدیک تر از انسان به خودش سخنی در این تاریخ ما را برای گفتگو یاری می رساند تا به آن تمسک کنیم و با او هم کلام شویم و به او متذکر حقیقت اصیل جاودانه ای که با او همراه است شویم؟ معرفت نفس باب ورود انسان امروز تاریخ با حقیقت است و بهترین نحوه مواجهه این انسان با تاریخ. چرا که تاریخ گسسته از او نیست، سخنی رساتر از معرفت نفس نیست تا نهاد جان انسانی که به تخدیر عالم غرب دچار است را از این خماری برهاند و مستی را به هوشیاری بدل کند. آری! امروز بیش از هر چیز انسان با خود غریبه است و مانوس به عالم بیرون از خود و این رسالت اصحاب آخرالزمانی مهدی (ارواحنا فداه) است تا انسان را به ساحت و لایه‌های غیبی و عمیق انسانی‌شان رهنمون کنند و او را با خودش آشتی دهند و به این قهر جبری تاریخ عالم غرب که به انسان هبه کرد پایان دهند و اینجا شروعی است بر یک طلوعی که با بیداری انسانی دیگر پدید آمده و تازه این جاست که باب هزار حرف ناگفته و هزار سخن نشنفته به میان می‌آید و تازه می‌بایست با این آدم از آدمیت و رجوع آدمی به حقیقت الحقایق سخن گفت. معرفت نفس، همان بیرون‌کشیدن دفینه انسان امروزین است که منتظر شنیدن حرف‌هایی نو به طلب نهایی حضور خودش در تاریخ است و ما باید متذکر حقیقتی باشیم که با او و همراه او و درون جان اوست. از اینجاست که عارف روشن ضمیر و تاریخ ساز ما کتاب «مصباح الهدایه» را به میان آورد و این تحفه قدسی را در تاریخی رونمایی کرد که انسان از ساحت ولایی و قرب نهایی‌اش و اصالت و جاودانگی‌اش کوچانده بودند و تمدن مدرن آدمی را از عالمی که درونش بود به بیرونِ توهمی و تخیلی‌اش رهنمون می‌ساخت و آدمی در غربت غریب غربی‌اش محتاج نَفَس گرمی بود تا راه را نشان دهد و گوهر درونی‌اش را که گنجینه‌ای است برایش بر ملا کند تا ماورای آنچه که بوده و هست باشد و زندگی بسازد و حیف و صد حیف که این نفس قدسی را از تفسیر عرشی سوره حمد بازداشتند و مانع شدند و گرنه بنیان و بنیاد انقلاب اسلامی همانی بود که از حنجره ملکوتی پیر و مراد ما به گوش‌ها رسید و قرار بود انقلاب را در همان ساحت قدسی و بروزات توحیدی‌اش دنبال کنیم تا ذیل مدرنیته و عالم انسان غربی، ناگزیر از هزینه‌هایی که امروز به عنوان سرمایه‌هایی انسانی می‌دهیم نباشیم اما آن اندیشه راقی تاریخی در بستر زمانه زیست ما با دفاع مقدس ظهور یافت و انسان هایی در قامت الگوی تاریخ به میان آمدند. اما دیری نپایید که با شروع خیزی که دولت‌ها به سمت صنعتی‌شدن برداشتند و نگاهی که بایست هم پای توسعه و پیشرفت ذیل اندیشه الهیاتی و قدسی مکتبی‌مان رشد می‌کرد همراه نبود و ما به سرعت از آن اندیشه بنیانی و مکتبی فاصله گرفتیم و در رسیدن به ساحت تاریخ غرب حتی از ترجمه الهیاتی غرب و عالم مدرن نیز دریغ نکردیم و بجای آنکه فهم تاریخی‌مان را در تعالی و پیشرفت صنعتی‌مان با بنیان اندیشه معارفی و مکتبی خودمان دنبال کنیم به هوس کام پیشرفت از هیچ دستاورد ساحت مدرن کوتاه نیامدیم. 
آری! انسان امروزین ما ثمره جدالی است تاریخی که از سویی در گیر و دار فرهنگی اصیل است اما از سوی دیگر درگیر مناسبات و لوازم عالم مدرن و اندیشه لیبرال و چاره این گمگشتگی چیست جز معرفتی اصیل که عالی‌ترین نحوه شناخت را به انسان می‌بخشد و او را بجای آنکه در ذیل تاریخ مدرن و توسعه معنا کند و فهم ابزاری و مکانیکی از انسان به ما بدهد، غرب را در تسخیر تاریخ قدسی قرار می‌دهد و تمدن دیگری را پایه‌ریزی می‌کند. کتاب‌هایی که در این تاریخ به میان آمد بعد از «مصباح الهدایه» و «رساله الولایه» علامه طباطبایی نشان از ظرفیتی بود که در تاریخ با انسان آخرالزمان به صحنه آمده است و انسان‌ها به کمتر از این معارف ناب قانع نخواهند شد و تشنگی و عطش تاریخی آدمی جز معرفت نفس فروکش نخواهد کرد، و ماییم و طلبی بس وسیع در مقابل این انسان که جز با تفرج در صنع تاریخ انقلاب اسلامی آرام نخواهد گرفت و بهترین مسیر و آسان‌ترین راه و کوتاه‌ترین روش برای انسان این عصر «معرفت نفس» است. باید به گفتگویی دیگر از جنسی دیگر با انسان امروزین اندیشد، انسانی که به شدت عجول و ظلوم است و عمیقاً بی‌نهایت طلب و کمال‌جو و بی‌حوصله! نزدیک‌ترین راه برای گفتگو و کم مؤنه‌ترین راه برای متذکر شدن او و روبرویی و مواجه با این انسان نزدیک ترین مسیری است که خودش باشد و از خودش آغاز شود و او را با خودش در درون درگیر کند و مواجهه ای باشد با ابعاد وسیع و پنهانی که بس وسیع است و سرآغازی شود برای آن طلب نهایی و اشتهایی بی نهایت طلب و لذت جویی او. در معرفت نفس دقیقا در نهان و پنهان، متوجه به لایه‌های انسان است و می‌تواند گره کور ابعاد انسان را به روی او بگشاید و او را آرام کند و کوره‌راه‌های تاریخ را به روشنی‌گاه مبدل کند و این جز با معرفت نفس محقق نخواهد شد. 
سخن از این باب و از این طریق بسیار است و پایان‌ناپذیر اما این آغازی است بر شروع سخنانی که الحمدلله آغاز شده است و باید به تفصیل بیاید بیش از آنی که بود و معرفت نفسی در وسط میدان تاریخی، نه در کنج خلوت مدرسه و نه در مسجد و می‌ّخانه ! بلکه باید بازاری شود و ادمی و عالمی را فرا گیرد تا آدم ها در فضای تاریخ معرفت نفس تنفس کنند و فضای اجتماع را بسازد و تحول انفسی در ساحت ساختارها و اجتماعات بشود و نه در منبر و مدرسه. 
معرفت نفس اگر ساختار اجتماعی پیدا نکند و تاریخی نشود در کنج پستوی مدارس چیزی جز بحث آکادمیک و خشک درسی نخواهد بود. بایست از دل معرفت نفس جهادسازندگی بیرون بیاید باید معرفت نفس منجر به حسن باقری شود در طرح ها و ساختارهای اجتماعی امروزین مان باید منجر به روایت فتح آوینی شود . ما یکبار در یک میدان ۸ ساله این را چشیده‌ایم اما امروز باید برای تحقق تاریخ و عینی آن در دل ساختار تاریخ‌مان در افقی تمدنی پیگیر شویم. و ما می‌توانیم....... نمونه‌ای از احادیث در این باب هست که خوب است در یک نگاهی جدید از آن‌ها بحث کرد و فقط از باب نمونه برخی را برای تنویر قلب ها می آوریم این چند حدیث را از غرر و درر آمدى یاد شده نقل مى‏‌کنیم:

اعظم الجهل جهل الانسان امر نفسه. (بزرگترین نادانى، نادانى انسان در کار نفس خودش است). اعظم الحکمة معرفة الانسان نفسه و وقوفه عند قدره (بزرگترین دانش خودشناسى است و وقوف انسان نزد قدر و اندازه ‏اش). افضل العقل معرفة المرأ بنفسه (معرفة الانسان نفسه، نسخة) فمن عرف نفسه عقل و من جهلها ضل. (برترین خرد شناسایى آدمى به نفس خود است پس هر که خود را شناخت با خرد است و آنکه خود را نشناخت گمراه است). اکثر الناس معرفة لنفسه أخوفهم لربه. العارف من عرف نفسه فأعتقها و نزهها عن کل ما یبعدها (عارف کسى است که نفس خود را شناخت و آن را آزاد کرد و از هر چه که دورش مى‌‏کند پاک گردانید). الکیس من عرف نفسه و أخلص أعماله (زیرک کسى است که خود را شناخت و کارهایش را خالص گردانید). المعرفة بالنفس انفع المعرفتین (معرفت نفس نافعترین دو معرفت است- معرفت آفاق و معرفت انفس، سنریهم آیاتنا فى الافاق و فى انفسهم-). ان النفس لجوهرة ثمینة من صانها رفعها و من ابتذلها وضعها. عجبت لمن ینشد ضالته و قد أضل نفسه فلا یطلبها (در شگفتم از کسى که گمشده خود را مى‏‌جوید و خودش را گم کرده و نمى‏‌جوید). عجبت لمن یجهل نفسه کیف یعرف ربه (در شگفتم از کسى که جاهل به خود است، چگونه مى‏‌خواهد عارف به ربش شود؟) غایة المعرفة أن یعرف المرأ نفسه. (غایت معرفت این است که آدمى خود را بشناسد). کفى بالمرأ جهلا أن یجهل نفسه. کفى بالمرأمعرفة أن یعرف نفسه. کیف یعرف غیره من یجهل نفسه. (کسى که از خود آگاهى ندارد، چگونه از دیگرى آگاهى مى‏‌یابد). لا تجهل نفسک فان الجاهل معرفة نفسه جاهل بکل شى‏ء. معرفة النفس انفع المعارف (خودشناسى سودمندترین شناسائیها است). کح- من جهل نفسه أهملها. (کسى نفس خود را نشناسد آن را مهمل مى‌‏گذارد). کط- من جهل نفسه کان بغیره (بغیره نفسه- نسخة) أجهل. ل- من عرف نفسه تجرد. لا- من عرف نفسه جاهدها. (هر کس نفس خود را شناخت با آن مجاهده مى‏‌کند). با عرض پوزش از اسائه ادب محضر استاد عزیز و اتلاف وقت شریفتان بابت مطالعه ی این وجیزه غیر از آیات و روایات شریف. 

متن پاسخ


 باسمه تعالی: سلام علیکم: هر اندازه در فرازهای مختلف سخنان فوق بیشتر تأمّل نمودم، بیشتر به این نتیجه رسیدم که یک دائرة المعارف سخن در این متن نهفته است و طوری از ضرورت «معرفت نفس» سخن به میان آمده که حقیقتاً باید در نظر به «معرفت نفس» با جدّیتی بسی عمیق و گسترده به آن نظر کرد. در این کلمات با انسانی حکیم روبه‌رو هستیم که حقیقتاً از خصوصیات انسان جدید با ما سخن می‌گوید و اینکه با کدام سبک و روش می‌توان با او به گفتگو نشست؟ بنده نویسنده این سخنان را نمی‌شناسم ولی چه اندازه او را در گفتار و سخنانش آشنای جان خود یافته‌ام. پیشنهاد بنده آن است که رفقا نه‌تنها این سخنان را چندین مرتبه بخوانند، بلکه چه خوب است در جمع دوستان در مورد آن گفتگو کنند تا معرفت نفسی مدّ نظرشان آید که به گفته ایشان، حضور تاریخیِ شهید حسن باقری معنا شود و یا منجر به «روایت فتح» شهید آوینی گردد به همان معنایی که حضرت آیت الحقّ علامه طباطبایی به این نتیجه رسیدند که بگویند روش ما «معرفت نفس» است. آن معرفت نفسی که علامه از طریق آن معنی مواجهه با انسان جدید را پیش آوردند. موفق باشید        

36085

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام و عرض ادب و احترام: در برهان صدیقین فرمودین عین هستی عین کمال است. چرا؟ چرا دیوار به خودی خود نمی‌تواند عین هستی باشد؟ فرمودین دیوار استقامت و دیوار بودن را دارد. اما رافت، شجاعت، حرکت و... را ندارد. پس عین هستی نیست. این پاسخ در فرضی است که ما قبول کنیم عین هستی همان عین کمال است. در صورتی که ما با بدیهیاتی جلو آمدیم که این را نمی‌گوید. فرمودین من هستم. من با همه نواقصم هستم. من در مقام سوال عرض می‌کنم فرض اینکه (حضرت آدمی بوده است که از ابتدا بوده است خودش خودش را به وجود آورده و بعد از مدتی هم با تکثیر نسل تبدیل به بشریت شده است) این فرض چه اشکالی دارد؟ چرا عین هستی باید عین کمال باشد؟ و اگر کمالی را نداشت پس عین هستی نیست؟ این دیوار همیشه بوده است همانگونه که برای خداوند متعال می‌گوییم همیشه بوده است.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد باید روی این نکته متمرکز شد که عدم، مساوی است با نقص و وجود، مساوی است با کمال. پس عین وجود، همان عین کمال است. حال اگر در شرح بحث «برهان صدیقین» و با توجه به مثال‌هایی که زده شد بتوانید این موضوع را تصدیق بفرمایید، برهان صدیقین را پذیرفته‌اید وگرنه باید منصرف شد. موفق باشید

34753

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام خدمت استاد طاهرزاده ارجمند: چرا مباحث شرح کتاب مصباح الهدایة امام خمینی (ره) به صورت کتاب منتشر نشده؟ مشتاقانه منتظریم

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کار آسانی نیست و نیاز به فرصت کافی دارد. به نظر می‌آید اگر به کمک صوت شرح کتاب در متن تمرکز لازم انجام گیرد، إن‌شاءالله نتایج خوبی حاصل می‌شود. موفق باشید

34700

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

بسم الله الرحمن الرحیم. یا مادر مدد. سلام استاد خدا قوت: خدا رو شکر استاد هفته دیگه اگه قسمت بشه ان‌شالله با خانواده میخوایم بریم کربلا‌‌‌. من خودم از جهتی واقعا خوشحالم ولی از یه طرف هم نگرانم و نمیدونم باید چیکار کنم چون امسال مخصوصا دیگه اون عطش و اون خضوری که برای کربلا و توی خود کربلا داشتم رو ندارم. مثلا اربعین هر چی زور زدم هیچ حس و حال و خضوری نتونستم داشته باشم حالا نمیدونم شاید هم کلا مال حال این چند وقتمه که کلا همه چی پوچ شده و شما هم گفتین یه حضور وسیع تر حاج قاسمی نیاز داریم ولی گفتم بازم ازتون بپرسم ببینم چیکار کنم که کربلا یه حالت دموده برام پیدا نکنه و تکراری بشه و دیگه اون حضور از بین بره . خدا خیرتون بده ان‌شالله

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: صرف حضور در آن فضا که همانند حضور در گلستان با طراوتی است، خود به خود روح انسان را نوازش می‌دهد و عالم دیگری را مقابل انسان می‌گشاید. موفق باشید

34008
متن پرسش

سلام استاد عزیز وقت بخیر: استاد گرامی در این جریانات اخیر، مواضعی از شما می بینیم واقعا جای تعجب داره شخصی از شما درباره تغییر یک نظام می پرسه، پاسخ می دین نظر رحیم پور ازغدی، «تغییر نظام چیز دیگری است مثل کاری که مردم ما با انقلاب و کشته و شهید‌دادن، نظام شاهنشاهی را سرنگون کردند.» استاد مگر مردم با ضحاک روبرو هستند که سر و مغز ده بیست جوان، بقول رحیم پور سه هزار نفر رو بخوردند و بعد راضی بشوند؟ استاد این حرف ها چیه می زنید؟ فرض بگیریم جواب شما همین باشه قبلا خیلی پخته تر جواب می دادین، اینها چیه به مردم می گین؟ براحتی می تونید بگین به هرحال انقلاب طرفدارانی داره که تا پای جان پای انقلاب هستند، و یا اینکه امیدواریم ایرادات ما به فضل خدا و عنایت ولی عصر حل بشه، و طیفی از مردم که حقوق خودشون رو مطالبه می کنند و از مسائلی ناراضی هستند، به حقشون برسند.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید ما در جریان‌های اخیر با اموری روبه‌رو هستیم که خواسته و ناخواسته نه‌تنها حتی به دنبال سرگونی نظام بلکه به دنبال نابودی کل ایران می‌باشند. جریان‌های استکباری و تحجّر منطقه، به این نتیجه رسیده‌اند که اگر ایران باشد حتی با حاکمیتی که غیر اسلامی است به جهت سابقه تاریخی و فکری و فرهنگی که دارد، همچون تیغی است در چشم آن‌ها. و این‌جا است که حقیقتاً باید در مقابل این جریان یک سخن بیشتر نداشت. آری! برای سرنگونی این نظام باید مانند آن‌هایی که برای سرنگونی نظام شاهنشاهی کشته دادند و شکنجه شدند، کشته بدهند واین جریان، با نظر به وابستگی شدیدش، خواسته و ناخواسته جریانی است که باید در دل آیه «إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا سَوَاءٌ عَلَيْهِمْ أَأَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ» مدّ نظر داشت زیرا به دشمنی با کلیّت نظام و مردم به میدان آمده است. کوتاهی در این موارد، کوتاهی نسبت به حق و حقیقت است. موفق باشید

33906

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام: طاعات و عبادات شما قبول باشه ان شاءالله. الحمدلله بنده مربی پرورشی یک مدرسه ابتدایی پسرانه با ۳۴۰ دانش آموز هستم (تقریبا بهترین مدرسه شهر) ۱. بنظر شما اولویت کاری و پرورشی را روی چه موضوعاتی بگذارم؟ ۲. ان شاءالله قصد داریم برای مادران دانش آموزان مدرسه چند دوره مسابقات کتابخوانی برگزار کنیم، پیشنهاد شما برای انتخاب کتاب چیست؟ آیا کتابهایی مدنظر دارید که بتوانیم از آنها برای این مسابقات استفاده کنیم؟ ( البته کتاب زن آنگونه که باید باشد را هم خوانده ام) با تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. سعی کنید آن‌ها را بعد از مباحثی مثل «من کو؟» در کتاب «جوان و انتخاب بزرگ» متوجه ارزش‌های انقلاب و شهدا و آینده روشن انقلاب اسلامی بکنید. ۲. امید است کتاب «چه نیازی به نبی» قبل از کتاب «فرزندم؛ این‌چنین باید بود» شروع خوبی باشد. موفق باشید

33700

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با عرض سلام و خدا قوت: پیرو پرسش شماره ۳۳۶۸۶؛ دانشگاه فرهنگیان ۱. طلبه، شخصی که طالب وصال یار است خواهان آیینه شدن را دارد که وصلت پریطلعتان را می طلبد. خلیفة الأرض، انسان کاملی است که جز حضور حق را در جمادات و نباتات و حیوانات نمی‌بیند و زمان آن فرا می‌رسد که زمین را با عشق در آغوش بگیرد. از آن جهت که در حضور حضرت رب العالمین غرق است همه چیز و خودْ نیز خودی از خود ندارد. ۲. به یاد دارم که استاد طاهرزاده می‌فرمود: دوره آخر الزمانی، دوره فرزندانی است که وقتی از آنها پرسیده شود که می‌خواهی چکاره شوی، پاسخ به هیچ کاره شدن می‌دهند. خاطرم هست که هر زمانی که در جست و جوی مسیر آینده ‌و موقعیت شغلی بودم، هیچگاه راضی نبودم و همیشه به دنبال مسیری بودم که یکی نباشد بلکه در عین حال همه باشد و همه جا باشد، راحت‌تر بگویم اصلا تصور اینکه محدودْ به فرض مثال منسب دکتری یا مهندسی باشم، خاطرم را آزرده می‌کرد. ۳. پیروعرایضی که در موضوعٍ تحت عنوان « پیدا کردن معلوم زنده» داشتم، (البته مردد هستم اما) از ظاهر شدن به شکل مردمانی که دم از دین می‌زنند اما دنبال خود پرستی هستند، بیزارم. حرکت های توحیدی اخیرِ سلام فرمانده و خیابان ولی عصردر روز ولادت امام زمان و پیاده روی اربعین که با عنوان موضع سیاسی به آن می‌نگرند، جوش و خورشی را در وجودم به ظهور می‌رساند که عیناً یدالله مع الجماعة دیده می‌شود. متأسفانه به دلیل دوری فضای آخوندی با عامه مردم که حتی سلام کردنمان نیز با مردم عادی متفاوت است (البته اشتباه برداشت نشود که منظورم همین سلام کردن است) و می‌شود اینطور برداشت نمود که یک امرِ خشک و نامأنوسی برایشان است، که ارتباط گیری بسیار ضعیف یک شخص معمم با عامه‌ی مردمم باعث این ضعف شده است ۴. گمانم اینست یا به تعبیر بهتر می‌توانم بگویم که خواهان زندگی با عموم مردم با حفظ تمام مراتب و شؤنات انسانی هستم، چرا که رشد و تعالی ام را در این مسیر با سعه صدری که به دنبال دارد، می‌بینم ۵. پیروعرایضْ تحت عنوان «موقعیت درآمد زایی و شرافت طلبگی» و صفات اخلاقی بسیار ویژه خودم از کسب در آمد، در راه طلبگی و فکر در رابطهء کسبِ مالْ در راه طلبگی بسیار بیزارم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال آنچه مهم است قدم‌گذاشتن درست و صحیح در راهی است که مقابل انسان گشوده می‌شود. اگر آن راه با تقوای لازم طی شود و حتی از امور لغو پرهیز گردد، آنچه می‌خواهید مثل «زندگی با عموم با حفظ مراتب و شئونات» پیش می‌آید. موفق باشید

33648

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد عزیز: این حقیر می خوام امام زمان خود را بشناسم تا به مرگ جاهلی از دنیا نروم چه کار کنم استاد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ابتدا خوب است در این مورد نسبت به جایگاه آن حضرت در هستی و در نگاهی که در متون دینی ما نسبت به آن حضرت در میان است؛ مجهز شوید. در ابتدا خوب است در این رابطه مطالعه کتاب‌های «مبانی معرفتی مهدويت» و «بصیرت و انتظار فرج» انجام گیرد. کتاب‌ها روی سایت هست. موفق باشید

33634

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد گرامی: وقت شما بخیر باشه. نظرتون رو در مورد متن زیر می خواستم (در باره شعر معروف سعدی می گوید که شعر اشتباه است) يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُواْ رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ. تنها انسان های به انسانیت رسیده هستند که واقعاً اعضای یک پیکرند، روح واحد بر آنها حکم فرماست و «چو عضوی به درد آورد روزگار- دگر عضوها را نماند قرار». چنین انسان هایی که همه ارزش های فطری در آنها روییده است همان انسان های «مؤمن»اند، زیرا ایمان در رأس فطریات و ارزش های اصیل انسانی واقع است. پس آنچه واقعاً انسان ها را به صورت «ما» درمی آورد، روح واحد در آنها می دمد، «هم ایمانی» است نه هم گوهری و هم ریشه ای و هم زایشی که در سخن سعدی آمده است. آنچه سعدی گفته ایده آل است نه واقعیت، بلکه ایده آل هم نیست. چه جهتی دارد که موسی هم پیکر فرعون و ابوذر هم درد معاویه باشد؟ آنچه هم واقعیت است و هم ایده آل، وحدت انسان های به انسانیت رسیده و ارزش یافته است. این است که رسول اکرم (ص) در سخن خود، که سعدی آن را اقتباس کرده و با تعمیمِ غلط خرابش کرده است، فرمود: مؤمنان اعضای یک اندام اند، هرگاه عضوی به درد آید، با تب و بی خوابی با او هم دردی می کنند. شک نیست که انسانِ به انسانیت رسیده، نسبت به همه انسان ها بلکه نسبت به همه اشیاء مهر می ورزد حتی نسبت به انسان های مسخ شده و تغییر ماهیت داده. این گونه انسان ها نسبت به کسانی که به آنها دشمنی می کنند نیز مهرورزند. ولی سخن در «محبت متقابل» و «دردمندی متقابل» است. محبت و مهرورزی متقابل تنها در میان جامعه اهل ایمان تحقق پذیر است و بس.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! امروز ذیل اسلام و تعیّنِ امروزین آن که انقلاب اسلامی است می‌توان به آن یگانگی و گشودگی که غذای جان انسان است، رسید و در چنین وسعتی حتی می‌توان سایر انسان‌ها را به حکم انسانیت دوست داشت. باید سخنان امثال جناب سعدی را طوری توجیه کرد که منظور آن همان فضایی است که اسلام مدّ نظر دارد. موفق باشید

نمایش چاپی