بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
33367
متن پرسش

سلام استاد عزیز: بنده معلول هستم و از ویلچر استفاده می‌کنم. چگونه می‌توانم تسلیم باشم؟ خیلی استرس دارم استرس مدام. حتی این مشکل تمرکز من را گرفته است و نمی‌توانم یک خط کتاب را دنبال کرده و حفظ کنم. چه کنم؟ حتی در نماز مقداری تمرکز ندارم. احساس می‌کنم زندگی را باخته ام. اگر روی این ویلچر نبودم حتما شرایط بهتر و لذتهای بیشتری از زندگی را تجربه می‌کردم! خشم و نارضایتی زیادی از شرایط و موقعیت و واقعیتی که با آن روبه رویم، دارم که برایم غیرقابل کنترل است. از آن طرف عشق و علاقه ی شدیدی به اهل و بیت و خدا دارم و زبانم از شکایت به آنها بسته است. ولی این احساسات درونم را ضد و نقیض کرده است. در درونم همواره جنگی به پاست! چه کنم!؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این امر بسیار مهمی است که انسان بتواند در هر موقعیتی که به هر حال برایش پیش آمده است، خود را در همان موقعیت بپذیرد تا حضور او برایش حضوری الهی شود. در این مورد به سخن رسول خدا «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» نظر کنید که می‌فرمایند: «لَأَنْ تَصْبِرُوا عَلَى مِثْلِ مَا أَنْتُمْ عَلَيْهِ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ أَنْ يُوَافِيَنِي كُلُّ امْرِئٍ مِنْكُمْ بِمِثْلِ‏عَمَلِ جَمِيعِكُمْ وَ لَكِنِّي أَخَافُ أَنْ تُفْتَحَ عَلَيْكُمُ الدُّنْيَا بَعْدِي فَيُنْكِرَ بَعْضُكُمْ بَعْضاً وَ يُنْكِرَكُمْ أَهْلُ السَّمَاءِ عِنْدَ ذَلِكَ فَمَنْ صَبَرَ وَ احْتَسَبَ ظَفِرَ بِكَمَالِ ثَوَابِهِ ثُمَّ قَرَأَ «ما عِنْدَكُمْ يَنْفَدُ وَ ما عِنْدَ اللَّهِ باقٍ وَ لَنَجْزِيَنَّ الَّذِينَ صَبَرُوا» (بحار الأنوار، ج‏79، ص: 138)  و اگر شما بر آنچه هستيد صبر كنيد در نزد من بهتر است از اين كه هر يك از شما به اندازه همه، عمل انجام دهد ولى مى‌‏ترسم بعد از من دنيا بر شما گشوده شود، آنگاه يك ديگر را انكار نماييد. در آن وقت اهل آسمان شما را انكار نمايند. پس هر كه در راه خدا صبر كند به كمال ثواب و پاداش خويش نايل مى‏‌گردد.» سپس حضرت اين آيه را قرائت فرمود: «ما عِنْدَكُمْ يَنْفَدُ وَ ما عِنْدَ اللَّهِ باقٍ وَ لَنَجْزِيَنَّ الَّذِينَ صَبَرُوا أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما كانُوا يَعْمَلُونَ» (نحل/96) بنابراین پیامبر اکرم «صلوات‌الله‌علیه‌وآله»  می‌فرمایند اگر بر آنچه هستید شکیبا و پایدار باشید برای من پذیرفتنی‌تر و دوست داشتنی‌تر است تا آن‌که عبادات همه اصحاب را داشته باشید، زیرا شکیبایی در آن «بودن» که برایمان پیش آمده، عملاً انسان را در مرکز «وجود» حاضر می‌کند. موفق باشید  

33133

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام و عرض ادب: استاد می‌خواستم بدونم در عرفان اسلامی، جایگاه این کلمات که در عرفان های شرقی به خصوص خیلی مطرحه چیست؟ روح کهن، جفت روحی، ماتریکس، نیمه تاریک وجود و امثال این موارد. متاسفانه برخی تحت عنوان تجربه نزدیک به مرگ و اعتقادات بظاهر اسلامی و شیعی در حال جذب افراد از طریق این مفاهیم هستند که حتی افراد متاهل را به عنوان جفت روحی خود معرفی می‌کنند. ممنون میشم در این خصوص راهنمایی بفرمایید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هیچ مبنایی در این نوع سخنان ندیدم. بیشتر توهّمات افراد است که به میان آمده، و به همین جهت امکان ورود شیطان هست. موفق باشید

33051

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام خدمت استاد بزرگوار: مطلبی را عرض می‌کنم‌ چون درباره برخورد حضرتعالی با برخی سوالات برای بنده ابهامی پیش آمده. لطفا راهنمایی بفرمایید. بنده چند بار دیده‌ام که وقتی یک سخنران مطلبی را در بیانات خود داشته که با مبانی دینی فاصله دارد و برای افراد ابهام و دوگانگی ایجاد می‌کند. وقتی از حضرتعالی سوال می‌کنند، سعی می‌کنید حمل به صحت کنید. فهم حقیر این بود که حمل به صحت در امور شخصی است مثلا وقتی حس می‌کنیم از طرف کسی به ما توهینی شده، حمل به صحت می‌کنیم که دلمان به مومنین صاف باشد. اما وقتی یه سخنران مذهبی به اسم دین مطالبی بیان می‌کند که خلاف خواست دین از ماست جای حمل به صحت نیست با حفظ احترام آن شخص و حتی بدون ذکر نام او می‌شود تغییری که با سلایق شخصی خود در دین ایجاد کرده گوشزد کرد. می‌شد دوستان سایت اسم سخنران را حذف کنند اما حضرتعالی نظر واقعی خود را درباره خطای مکرر ایشان در برخی مسائل بیان بفرمایید. اگر تصور من اشکال دارد لطفا راهنمایی بفرمایید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده کاملاً با نظر جنابعالی موافق هستم زیرا اگر در مقابل عقیده غلطی که منجر به انحراف جامعه می‌شود، سکوت کنیم عملاً به حقیقت ظلم کرده‌ایم مگر آن‌که بتوان نظر آن فرد را به نحوی توجیه کرد که با معارف اسلامی همراهی داشته باشد. به همین جهت اگر نمونه‌ای در این مورد هست متذکر شوید؛ متشکر می‌شوم. موفق باشید

32704

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و خدا قوت: ببخشید این که کسی خواب های معنوی نمی بینه دلیل بر معنوی نبودنش هست؟ و هنوز پاک و با تقوا نیست؟ یا اعتدال مزاج نداره؟ یا دلیل دیگه ای داره؟ ایدک الله

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در روایت داریم هر اندازه جنبه‌های عقلی انسان شدیدتر شود، خواب‌دیدن‌هایش کم‌تر می‌شود. بنابراین نباید نسبت به آنچه می‌فرمایید حساس باشید بیشتر به معارف توحیدی خود بپردازید. موفق باشید

32469

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام وعرض ادب: استاد زمانهایی که محدودیت در عبادات داریم مثلا نماز را نمی توانیم بخوانیم یا قرآن را از رو بخوانیم، باید چه کاری را جایگزین آن کنیم؟ البته من تعقیبات و بعضی دعاها را می‌خوانم که البته نمی‌دانم باید حتما با ترجمه بخوانم یا نه، و صوت سوره هایی که باید بخوانم را گوش می‌دهم که مطمئن نیستم از نظر شرعی درست باشد وهم چنین سخنرانیها و...، در کل من ماهی یکبار انگاررفرش می‌شوم وباید از اول شروع کنم و نمی‌دانم چاره چیست؟! کار خاصی هست که باید انجام دهم؟ مشکل روالی که پیش می روم چیست؟ با سپاس فراوان🌺

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ابتدا باید در انجام واجبات کوتاهی نکرد و سپس سعی کنیم معارف توحیدی خود را رشد دهیم زیرا عبادات ما به اندازه معارف ما تأثیرپذیر و نتیجه‌بخش است و پس از آن انجام امورات زندگی و مستحبات، برکات خود را خواهد داشت. موفق باشید

36511

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام و خدا قوت: استاد کانال مطالب ویژه رو چگونه باید مطالعه کنیم؟ آیا از اولین پیام شروع کنیم؟ استاد ما دلمون می‌خواهد با دل این مطالب را قدم به قدم پیش بیایم ولی نمیشه. خدا قوت

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این رابطه که می‌فرمایید خوب است با سایت «لب المیزان» مرتبط شوید و موضوع مورد نظر خود را با توجه به تقسیماتی که نسبت به موضوعات در آن سایت شده است، گزینش نمایید. خوب است که در این مورد بحث « شرح دعای مکارم الاخلاق» که روی سایت هست را دنبال بفرمایید. موفق باشید https://lobolmizan.ir/leaflet/206

36085

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام و عرض ادب و احترام: در برهان صدیقین فرمودین عین هستی عین کمال است. چرا؟ چرا دیوار به خودی خود نمی‌تواند عین هستی باشد؟ فرمودین دیوار استقامت و دیوار بودن را دارد. اما رافت، شجاعت، حرکت و... را ندارد. پس عین هستی نیست. این پاسخ در فرضی است که ما قبول کنیم عین هستی همان عین کمال است. در صورتی که ما با بدیهیاتی جلو آمدیم که این را نمی‌گوید. فرمودین من هستم. من با همه نواقصم هستم. من در مقام سوال عرض می‌کنم فرض اینکه (حضرت آدمی بوده است که از ابتدا بوده است خودش خودش را به وجود آورده و بعد از مدتی هم با تکثیر نسل تبدیل به بشریت شده است) این فرض چه اشکالی دارد؟ چرا عین هستی باید عین کمال باشد؟ و اگر کمالی را نداشت پس عین هستی نیست؟ این دیوار همیشه بوده است همانگونه که برای خداوند متعال می‌گوییم همیشه بوده است.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد باید روی این نکته متمرکز شد که عدم، مساوی است با نقص و وجود، مساوی است با کمال. پس عین وجود، همان عین کمال است. حال اگر در شرح بحث «برهان صدیقین» و با توجه به مثال‌هایی که زده شد بتوانید این موضوع را تصدیق بفرمایید، برهان صدیقین را پذیرفته‌اید وگرنه باید منصرف شد. موفق باشید

34811
متن پرسش

سلام علیکم و رضوانه: امیدوارم همه‌ی ما در حضور سفره‌ی توحیدی ماه مبارک رمضان از بهترین بهره‌های معنوی بهره‌مند شویم و این حضور توحیدی را به صحنه‌ی اجتماعی زندگی خود وارد کنیم. باز هم به خاطر اطاله‌ی کلام و تصدیع وقت جناب حضرتتان و همچنین کاربران و عزیزانی که این وجیزه‌ی ناچیز را مطالعه می‌کنند و وقت می‌گذارند؛ باشد که این نوشته باب فتحی باشد برای سخنانی در افق آینده‌ی تاریخی پیش رویی که بس شگفت و بس عظیم و بس متحیر العقول خواهد بود.

بسم الله الرّحمنّ الرحیم

 ماه مبارک رمضان و مأوای انس انسانِ این تاریخ آمد.

آمد شهر صیام سنجق سلطان رسید             دست بدار از طعام مائده جان رسید

جان ز قطیعت برست دست طبیعت ببست          قلب ضلالت شكست لشكر ایمان رسید

لشكر والعادیات دست به یغما نهاد                   ز آتش والموریات نفس به افغان رسید

البقره راست بود موسی عمران نمود                  مرده از او زنده شد چونك به قربان رسید

روزه چو قربان ماست زندگی جان ماست             تن همه قربان كنیم جان چو به مهمان رسید

صبر چو ابریی است خوش حكمت بارد از او            زانك چنین ماه صبر بود كه قرآن رسید

نفس چو محتاج شد روح به معراج شد                     چون در زندان شكست جان بر جانان رسید

پرده ظلمت درید دل به فلك برپرید                  چون ز ملك بود دل باز بدیشان رسید

زود از این چاه تن دست بزن در رسن                  بر سر چاه آب گو یوسف كنعان رسید

عیسی چو از خر برست گشت دعایش قبول                دست بشو كز فلك مائده و خوان رسید

دست و دهان را بشو نه بخور و نه بگو                   آن سخن و لقمه جو كان به خموشان رسید

و انسان در میان سرگشتگی و آوارگیِ عصر حیرت و بی‌عالمی، با ماهی روبه‌رو شده است که شب‌هایش هزاران هزار برابر شب‌های دیگر است و روزهایش صد مقابل بیش، و اگر نمی‌بود این ماه مبارک تا انسان در آن حاضر شود، دنیا بستری برای عروج انسان به ساحت کمال نمی بود. ماه مبارک رمضان؛ بازگشت به مبدأ انسانی است که زندگی را از نقطه‌ی آغازینش پی بگیرد. ماهی پر شکوه و رحمتی بی‌منتهی برای یاری انسانی که سر در آخور خیالات و توهّمات برساخته‌ی جهانی است که بریده از ساحت ملکوت قدس، انسان را می‌شناسد. انسان‌ها برای عبور از عالم خیالِ هرزه‌ی دنیا، راهی جز ماه مبارک رمضان ندارند. این ماه، راهِ تربیتِ خیال هرزه‌گردی است که تخیلات مدرنیته او را در اراده‌های بی‌معنا تحریک می‌کند و دائم در خیالات سردرگم و متحیّر است، گاهی با خیالی خوش است و گاهی از خیالی ناخوش. بعضاً آن‌چنان ضربات این خیالات سنیگین است که انسان تن به گرگی می‌دهد و انسانیت را قربانی توهّمات پوچی می‌کند که سرابی است تهی، و این انسان است که در تشنگیِ این سراب، داد سر می‌دهد که: منم که هیچم!!! امروز انسان در راهی قدم گذاشته که انتهای آن بن‌بست است، اما غبارِ وَهم‌آلود و خیال‌انگیزِ عیش و نوش آن، او را از دیدن انتهای مسیرِ پیش رویش محروم کرده است و اکثر ناله‌های بشر امروز ناله‌ای است که از کاردِ به استخوان رسیده‌ی پوچی‌اش حکایت می‌کند. از نرسیدن‌هایی که رسیدنی نبود! و از خواستنی‌هایی که خواستنی نبود! و از لذّت‌هایی که لذیذ نبود! و از اراده‌هایی که جز خستگی چیزی نداشت!!

 علامه حسن زاده آملی (رضوان‌الله‌علیه) در «رساله انسان در عرف عرفان» سخنی را به میان آورده‌اند که خوب است به میان آید. اساساً امروز بهترین فرصتی است که بهترین و ناب‌ترین معارف را می‌شود با انسان‌ها در میان گذاشت و اگر این معارف به تاریخ ما حاضر نشوند قطعاً فردای سختی در برابر پوچی زندگی، بشری داریم که دستش از همه جا کوتاه است و راهی پیش روی آینده‌ی زندگی انسانیِ خود نمی‌یابد، این‌چنین انسانی را یأس زمانه و جورِ بی‌معنایی از پا در می‌آورد و سرمای بی‌تاریخی از او سلبِ هویت می‌کند و از انسان برده‌ای می‌سازد تا در مناسبات عالم مدرن و توهّماتِ نظام استکبار تن به زندگی دهد تا بمیرد و کیفیت زندگی‌اش را قربانی کمیّت‌های مناسبات اندیشه‌ی خودبنیادِ لیبرالیسم کند؛ و این‌جاست که ما باید بدانیم با انسانی روبرو هستیم که ظرفیت وسعت حضور در «فردایی برتر» را دارد که اگر آن «فردا» را پیش روی او حاضر نکنیم، چاره‌ای جز حضور در دلِ بی‌معنایی برای او نگذاشتیم (البته سخن در این مظلب فراوان است). اما آنچه علامه حسن‌زاده  می‌فرمایند:

 «این است که قوه خیال در انسان مبدأ و ابتدای تحریکات انسان است. و این قوه از آن جهت که به بدن نزدیک‌تر است و این قوه است که صورت‌گری می‌کند در انسان، یعنی صورتی به وِزان آنچه که اندیشیده و در این قوه نقش پذیرفته است، همین صورت‌هایی که برای خود بافته موجب انفعالات بدن و حرکات او می‌گردد. لذا قوه‌ی خیال را مبدأ اول و قوه‌ی عاقله را مبدأ ثانی حرکات بدن گویند. چنان‌که در اطفال که هنوز به عقل نرسیده‌اند به خوبی مشهود و معلوم است. مبدأ اول تحریک بدن آن‌ها به قوه‌ی خیال و خواسته‌های خیالیه است و همین قوه مبدأ تحریک بدن حیوانات نیز هست.»

 «از خیالی صلح‌شان و وز خیالی جنگ‌شان/ وز خیالی فخرشان و وز خیالی ننگ‌شان». یعنی بسیاری از اموری که امروز بشر جدید گرفتار آن است برخاسته از خیال است، نه برخاسته از روح و عقل و معنا، و این چنین است که بنیاد غرب مدرن را بایست بر اساس خیال منتظم دانست نه روح و عقل و معنا، و انسان در آن عالم سر و کارش در انتخاب و اراده‌ی زندگی جز در صورت‌های حسی و خیالی و محسوس نیست و دائم در جنگ است تا زندگیِ بهتری را تصویر کند و بسازد، اما غالباً ناکام می‌ماند، نه غالباً، بلکه بگو همه.

خلق اطفال‌‌اند جز مست خدا ** نیست بالغ جز رهیده از هوا

جنگ خلقان همچو جنگ کودکان ** جمله بی‌‌معنی و بی‌‌مغز و مهان‌‌

آری! ماه مبارک رمضان محل بازگشت انسان به بنیاد معنایی خویش است تا خود را از تحریک خیال‌های سرابیِ دنیا برهاند و آزاد کند و بار عامی که از رحمت حق در این ماه جاری و ساری است خبر از پیوستگی «مُلک» و «ملکوت» می‌دهد. خبرِ معنایافتنِ انسان و بنیادبخشی به بشری که هویت‌اش در تحت توهّمات عالم مدرن مسلوب‌الحیثیت شده است و در یک جبر تاریخی ناچار از اراده‌های مخالف با فطرت انسانی خویش گشته و از فعلیت‌های کمالی بسیار محروم مانده است و در میانه‌ی مکر و لیلِ زمانه‌ی تاریخی به دنبال راه آزادی خود از این اسارت مدرن می‌گردد و کجا بهتر از مأمن فدسی «ماه مبارک رمضان» تا دوباره انسان را با خودش روبرو کند و از حجاب اومانیسم پرده بردارد و چهره‌ی دلربایِ یار دیرین را به او بنماید تا او خود را نشسته در مقابل حقیقت بیابد. «بنازم به بزم محبّت که آن‌جا گدایی به شاهی مقابل نشیند».

 خلاصه آن‌که «ماه مبارک رمضان» جبران گذشته‌ی انسانی است که از درد خویش به دنبال مرهم می‌گردد. دردِ لا علاجی که تنها چاره‌اش «انس انسان است با حقیقت» و با «اصلِ اصیلِ جاودانه‌اش» با آن بُعد ملکوتی و انسانی‌اش، با آن صورت خدایی‌اش. این انس و خلوت در دل ظلمت زمانه را ماه مبارک رحمت و مغفرت رمضان است که پیش پای انسان نهاده است و ما باید راه متذکرشدن به این حقیقت را به انسان این تاریخ بیابیم و راه گفتگوی سخن از چنین حقیقتی را پیدا کنیم، و گرنه بشر امروز بیش از هر زمانه‌ی دیگری طالب سخنان متعالی است، چرا که گوشش از سخنانِ کم عمق خسته شده است و دنبال سخنانِ نو می‌گردد. و «ماه مبارک رمضان» بزرگ‌ترین بستر برای سخنان نو و عمیق و معارفی بس سترگ برای راهیابی انسان به باطن حقیقتی است که سال‌هاست در طلب آن کو به کو عالم را سیاحت کرده است و مکاتب را زیر و رو.

بلی! باید راهِ سخن با وجه قدسی انسان‌ها را یافت. باید با انسانِ امروز سخن گفت اما از ساحت دیگر. باید به گفتگو نشست، اما با فهم مناسباتی که او را در خیال درگیر کرده است. باید راه آزادی او را از چنگال خیالات رنگارنگ پیدا کرد و عقل قدسی را به صحنه آورد؛ و این خودْ باب گفتگوست که چگونه؟ راهش از جمله راه‌هایی است که سهلِ ممتنع است، سهل است؛ چرا که با انسانی سخن خواهیم گفت که در ابعاد درونی‌اش با فطرتی توحیدی آشناست، و ممتنع است از آن جهت که با انسانی روبرو هستیم که عالم مدرن در تار و پود زندگی‌اش و در صحنه‌های اجتماعی و ساحت خیال او چمبره زده است و او را در وادی حیرتِ اراده‌های نامعلوم تحریک می‌کند. بنابراین بایست تأمّل کرد و با این انسان در این تاریخ به گفتگو نشست تا آرام‌آرام «عقلی» را به صحنه آورد که زینت‌آرایِ مجلس خیالش شود.

آری! می‌توان از این وجه به حضور در «ماه مبارک رمضان» متوجه شد و انسان را به دعوت در این ضیافت فرا خواند، آن‌هم چیزی فراتر از یک عبادت و تکلیف شرعیِ صِرف، بلکه راهی برای یافتن معنا و حضوری در ساحت انس با برترین صورت از انسان و تعیّنی فراتر از جنس تعیّن مادی، و هم‌آغوشی در عالمی که انسانِ گشوده از زمانه و جنسیت و زمان در بودن‌اش، آن بودنی که نمود و ظهور خداوند است در تاریخ، و انسان دیگر خود را در حصار دست و پاگیر مناسبات عالم محدود نمی‌بیند. فلذا در این صورت هرچه که باشد و هرکه باشد، در هر جای عالم خود را صورتی از لطف ظهور حق در این عالم می‌یابد و در انس و یگانکی با حق زندگی می کند.(البته قبول دارم که در سخن اجمالی است که نیازمند تفصیل در گفتگو است، اما بابی است در اشارت به آن تفصیل).

آدمی امروز بیش از هر روز دیگری در تاریخ، به این ماه مبارک نیاز دارد. به این افقِ گشوده‌ی آسمان در این زمانِ رمضان محتاج است. به این فرصتِ بازگشت از نکبت زمانه به دامن لطف و رحمت خداوندی نیازمند است. آنچنانی که در دعای افتتاح حضرت مهدی(روحی‌فداه) می‌فرمایند:

 اللّهُمَّ إِنَّا نَشْكُو إِلَيْكَ فَقْدَ نَبِيِّنا صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَآلِهِ، وَغَيْبَةَ وَ لِيِّنا ، وَكَثْرَةَ عَدُوِّنا، وَقِلَّةَ عَدَدِنا، وَشِدَّةَ الْفِتَنِ بِنا، وَتَظاهُرَ الزَّمانِ عَلَيْنا، فَصَلِّ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ ، وَأَعِنَّا عَلىٰ ذٰلِكَ بِفَتْحٍ مِنْكَ تُعَجِّلُهُ، وَبِضُرٍّ تَكْشِفُهُ، وَنَصْرٍ تُعِزُّهُ، وَسُلْطانِ حَقٍّ تُظْهِرُهُ، وَرَحْمَةٍ مِنْكَ تُجَلِّلُناها، وَعافِيَةٍ مِنْكَ تُلْبِسُناها، بِرَحْمَتِكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ.»

خدایا، از نبود پیامبرمان که درودهای تو بر او و خاندانش، و از ناپیدایی مولای‌مان و بسیاری دشمنان‌مان و کمیِ نفرات‌مان و سختی فتنه‌هائی که گریبان‌گیر ما شده و از جریان زمان بر زیان‌مان به درگاه تو شکایت می‌آوریم، بر محمّد و خاندانش درود فرست و ما را در برابر همه این امور یاری فرما، به گشایشی از سوی خود که زود برسانی، و بدحالی که آن را برطرف کنی، و پیروزی با عزّت که آن را برای‌مان قرار دهی، و سلطنت حقی که آشکارش فرمایی، و به رحمتی که از سویت ما را فراگیرد، و به سلامتی کاملی که از سویت ما را بپوشاند، ای مهربان‌ترین مهربانان.

 می‌شود در جزء‌جزءِ عبارت‌های این فراز، سخن‌ها گفت و راه انسان را برای ورود به رحمتی که امروز به آن پشت کرده را، یافت. اما سخن در آن قسمتی است که می‌فرمایند: «و تظاهر الزمان علینا»، تظاهر زمانْ امروز، انسان را از وجه ملکوتی جانش غافل کرده است و انسان بیش از آن‌که با دیگری دشمن باشد، دشمنِ خویش گشته و از خود فراری است در عین آن‌که راهِ آرامشش یافتِ «خود» است. عجب از این زمانه! و عجب از این انسان! که «از آنی می‌گریزد که باید بدان رجوع کند». سکرات عالم مدرنیته را جز با تنبهات ماه مبارک رمضان نمی‌توان برطرف کرد. وحشت قبری که عالمِ غرب بر سر انسانِ این تاریخ آورده است جز با انس «ماه مبارک رمضان» نمی‌توان به سرور مبدل کرد. باید به راهی اندیشید که ورای مکر و لیل نهار انس جان انسان شود و بدون آن‌که بخواهیم او را نصیحت کنیم فقط راه را پیش رویش حاضر کنیم، آنگاه انسان خود را در میان غربِ توهّمات و خیالات و شرقی که با انقلاب اسلامی به میان آمده است دست به انتخابی فوق زمانه خواهد زد و اینجاست که انتخاب معنا پیدا می‌کند که یا در زیر تظاهر زمانه و فشارهای هوسِ عالم خیالات و مکری که ناخواسته به تظاهر زمان گرفتار آن شده است، باز هم خود را در زیر تابوت حاج قاسم پیدا می‌کند؛ یا آن‌که رسماً تظاهر زمان را می‌پذیرد و در کنار علی کریمی‌ها و علینژادها قرار می‌گیرد!

بنابراین رسالت تاریخی امروز ما این است که شروق طلوع انقلاب اسلامی را به گوش بشر برسانیم تا انسان آزادانه دست به انتخاب‌های سخت و دشوار تاریخ بزند و جبهه‌ی تمدنی خود را بیابد و در آن حاضر شود، یا در وجهِ یمینی خویش با حاج قاسم‌ها دم خور خواهد شد، و یا در وجهِ یساری خود در کنار بی‌بی‌سی به تحلیل می‌پردازد. «ماه مبارک رمضان» همان راه ورود به وجه یمینیِ بشر است تا در عین شدت فتنه‌ها و تظاهر زمان و لرزه‌های هوی و هوس و جراحت‌های خیالات تحریک‌آمیز باز هم به آینده‌ی عبور از این فتنه‌ها و تظاهرات می‌اندیشد و صبر تاریخی را معنا می‌بخشد و استقامت را هویت بنیادی عبور از این پس‌لرزه‌ها و لرزه‌های زلزله آخرالزمانی که به زندگی بشر افتاده، می‌بیند و «ماه مبارک رمضان» دقیقاً در باطن خویش، همین زندگی را به بشر هدیه می‌دهد، زندگی‌ای ورای تظاهر زمانه و حضور در ساحتی برتر از مکر «لیل و نهار».

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: «جانا سخن از زبان ما می‌گویی». چه اندازه با تمام وجود با سخنان جنابعالی همراه هستم. چه آن‌جایی که می‌فرمایید: «ماه مبارک رمضان، مأمنی قدسی است تا انسان‌ها دوباره با «خود» روبرو شوند و در معنای «خود» تجدید نظر کنند» و چه آن‌جایی که می‌فرمایید: «انسان‌ها باید در این زمانه با وجوه قدسی خود به گفتگو بنشینند تا از چنگال خیالات رنگارنگ این دوران رهایی یابند». حقیقتاً اگر ماه مبارک رمضان در زندگی ما نبود و ما در آن حاضر نمی‌شدیم، چه می‌شد؟!! تصور می‌شود ابداً نمی‌دانیم بر آنانی که از این ماه الهی بهره‌مند نیستند، چه بر آن‌ها می‌گذرد؟! آن‌جایی که می‌فرمایید: «آدمیان امروز بیش از هر روز دیگری در این تاریخ به ماه مبارک رمضان نیاز دارند»؛ همه حرفی است که بنده در شرح غزل شماره ۱۲۳ به همراه جناب حافظ با دوستان در میان گذاشتم.

آری! ماه مبارک رمضان، همان راه ورود به وجهِ یمینیِ انسان است تا قدم‌قدم خود را به سوی وجوهی از انسانیت جلو ببرد که گویا خود را پرتویی از حضور مولای حیّ و حاضرش در عالَم احساس کند و نه‌تنها معنی حضور آن حضرت را در عالم درک کند، بلکه حتی سایه‌های حضور آن حضرت را در انقلاب اسلامی و در ولیّ امرِ امروزین مسلمین احساس نماید. و این بزرگ‌ترین هدیه‌ای است که در این ماه نصیب هرکس خواهد شد، إن‌شاءالله. موفق باشید         

34490

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام خدمت استاد گرامی: در حال شروع فص اسماعیلی و با کسب اجازه دو سؤال از محضرتان دارم: ۱. امام جماعت ما که رئیس اداره ی ما نیز هست به من چندین بار حرف هایی زده که مصداق دروغ است از آن حرف هایی که جوری می‌گویند که ما معنی دیگری را از آن برداشت کنیم یا با زبان متلک و کنایه صحبت می‌کند و... من هم دوست دارم نمازم را به جماعت بخوانم ولی ایشان را دارنده ی شرایط امام جماعتی نمی‌بینم. چکار باید بکنم؟ ۲. استاد علاقه ی شدید به روزه در ماه های رجب و شعبان و رمضان دارم ولی همچنان که در کتاب لب اللباب آمده فردی به من گفت ممکن است از آن طرف بام بیافتم و یک باره علاقه ام را به این امور از دست بدهم. امسال همه ماه رجب را بجز امروز روزه گرفته ام. با این حرف در دلم شک انداخت. حال نمی‌دانم آیا با تمام قدرت به روزه و دیگر عبادات بپردازم یا کمتر عمل کنم ؟ خدا قوت

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. آیا امام جماعت در حدّی هستند که واقعاً نمی‌خواهند عدالت را رعایت کنند، یا بیشتر سهل‌انگاری می‌کنند؟ تا می‌توانید باید حساس نباشیم و حمل بر صحت کنیم. ۲. بستگی به موقعیت خودتان دارد که روزه، بر روح و روان‌تان فشار می‌آرود و یا جان‌تان را به سوی معنویت می‌گشاید؟ موفق باشید

34256
متن پرسش

سلام استاد وقت بخیر. سوالی مطرح شد، با این مضمون که تا کی پای این انقلاب خواهید ماند، پاسخی ارائه دادین و شرایط سقیفه را مثال زدین ماها که تا حدودی تکلیف خودمان را می دانیم و راهمان عوض شده است، البته امید اصلاح داریم ولی دیگر نه اینکه چشم بر مفاسد ببندیم و خودمان را کور و کر کنیم، علاقه ای هم به طرفداری شما از نظام یا مخالفتتان نداریم، به هرحال حساب کار شما را ماها نخواهیم داد، و اگر ما را در مسیر اشتباهی بیاندازید، شما توان پاسخگویی به عملکرد ما را در روز قیامت نخواهید داشت، (این دوره هیچ علاقه ای به شرکت در انتخابات نداشتم ولی نظر شما را بر نظر و تشخیص خودم ترجیح دادم) سوال اول: تا کی پای آقای خامنه ای خواهید ماند؟ سوال دوم از شما: واقعا تغییر موضع پیشکش، در چه موقعی از قسمتی از عملکرد نظام انتقاد خواهید کرد (انتقاد از اصل بدنه حاکمیت) دقت شود پرسش من این نبود که با همان معیاری که عملکرد دشمن و بیگانه را می سنجید با همون معیار عملکرد نظام را بسنجید، سوال این بود که یک انتقاد؟ سوال سوم: واقعیت این است مشکل من نه آقای خامنه ایست نه حکومت، من با این وزارت اطلاعات سپاه و خود سپاه که اومده در عرصه اقتصادی و کشور رو امنیتی کرده مخالفم، توضیح: از اصطلاحات مغلوب شده جناح طرفدار حکومت استفاده کردم وگرنه هر کسی می داند حمایت از یک شخص، سازمان، کشور و غیره به معنای پوشاندن گندکاری آن و زیبا جلوه دادن زشتیهای آنان نیست.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمدلله از سر تفکر سخن گفته‌اید. در این شرایط هرچه عمیق‌تر رخدادها و مشکلات را مدّ نظر آوریم و به آن‌ها فکر کنیم، به همان اندازه اندیشمندانه با پدیده‌ها روبه‌رو می‌شویم. در این رابطه نظر به کلیت نظام و حضور تاریخی آن داریم که در مقابل استکبار است و استکبار نیز بر همین مبنا با نظام اسلامی مقابله می‌کند و رهبر معظم انقلاب در چنین جایگاهی نسبت به حفظ کلیت نظام در مقابل فتنه‌ها بسیار موفق بوده‌اند در آن حدّ که توانستند انقلاب اسلامی را از جریان‌های فکریِ آقای هاشمی و آقای روحانی عبور دهند. و حتماً متوجه هستید که از بیانیه گام دوم به بعد، مکرر متذکر بازبینی کوتاهی‌ها داشته‌اند. عمده آن است که آیا شرایط تاریخی ما و فرهنگ دینی ما، اگر مردم راهی جز اصلاح در بستر حفظ جمهوری اسلامی را مطالبه کنند تا با هر قدمی و تلاشی به جلو بیایند، درست است؟ کاری که دولت آقای رئیسی در حال انجام آن است و یا بحث در نفی کلی نظام اسلامی باشد تا ایران به عنوان کشوری که با قامت افراشته و سابقه فرهنگی‌اش در این منطقه موجب نشان‌دادن بی‌ریشه‌گی کشورهای قبیله‌ای اطراف ما نباشد.

در مورد مخالفت‌هایی که امثال جنابعالی دارید، شاید در بعضی موارد امثال بنده نیز همان مخالفت‌ها را داشته باشم. ولی با ادامه انقلاب و جمهوری اسلامی به سوی اهدافی که در ذات خود دارد می‌توان از این مشکلات و تنگناها عبور کنیم و این به جهت ذات انقلاب است و در همین رابطه حضرت امام خمینی «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» مکرر می‌فرمودند ما هنوز در ابتدای راه هستیم.

34115

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد وقتتون بخیر: سخنرانی می‌گفتند کسانی که از صراط رد می‌شوند اندکند و بعد صراط مقام محمود است که همان شفاعت هست. درسته؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! با شفاعت اولیای الهی، انسان‌های اهل توحید بهتر و سریع‌تر از صراط عبور می‌کنند. مثل صراط دنیا که شهدای عزیز با نور ولایت، سریعاً عبور کرده‌اند و ننگ به شهادت رساندن آن‌ها بر پیشانی قاتلان‌شان گذاشته شد. در حالی‌که همان قاتلان به آن‌ها کمک کردند تا سریع‌تر راهی که باید طی کنند طی نمایند و با دستانی هرچه گشوده‌تر به مدد اسلام و انقلاب وارد شوند. موفق باشید

33750
متن پرسش

سلام علیکم: بنده دانشجو هستم و در دانشگاه شاهد فضای عجیبی هستم. اینجا دانشجویانیی هستند که ندای حق طلبی شان در هیاهوی مخالفان نظام گم شده. کسانی را می‌بینم که می‌دانند اینها حق نیستند ولی چون صدایشان به جایی نمی‌رسد با آنها فریاد می‌زنند زن زندگی آزادی! خواسته هایی دارند که با اعتقاداتشان تضاد دارد؛ گم شده اند؛ نور را در تاریکی جست و جو می‌کنند و در مقابل وقتی برخورد مرگ بر فتنه گر را از طرف دانشگاه و بسیج می‌شنوند بیشتر به هم می‌ریزند و آشفته می‌شوند. اگر میشه پیشنهادی برای واکنش ما به این گروه بدین و برای ما دعا کنید که این جوانان از همه نسل ها بیشتر محتاج دعایند. یا علی

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! این جوانان از همه نسل ها بیشتر محتاج دعایند. زیرا ظرفیت گسترده‌ای دارند تا در دل انقلاب اسلامی گمشده خود را بیابند. ولی دشمنان انسانیت آن‌ها را گرفتار دست‌کاریِ ذهنی و بعضاً ویرانی شخصیت کرده است. عجله نکنید. با برخوردهای حکیمانه با آن‌ها، آن‌ها به خود می‌آیند. مطمئن باشید در این رابطه باز این انقلاب اسلامی و نظام اسلامی است که با داشتن دشمنانی این اندازه جاهل و نادان، عظمت خود را می‌نمایاند. موفق باشید

33731

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد: فارغ از بحث تعبدی موضوع، یک زن بالغه رشیده عاقله فاضله چرا باید برای خروج از منزل از شوهرش اجازه بگیرد؟ مگر صغیر است؟ مگر عقلش نمی رسد کجا برود و کجا نرود؟ آخر حکمت ظاهری این حکم چیست؟ بحث اطلاع رسانی هم نیست بلکه اجازه است. از دید تعبدی ما به خداوند می گوییم سمعا و طاعتا. ولیکن.....

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. به نظر می آید باید علما در این مورد نسبت به جامعه امروزی در نگاه خود تجدید نظر کنند. زیرا در جامعه گذشته عموماً همه مایحتاج انسان در خانه و زندگی بومی آن‌ها حاضر بود و خروج از خانه بسیار سؤال‌برانگیز می‌نمود. ولی امروز چنین نیست. ۲. بحث در هماهنگی در زندگی است. خروج مرد از خانه معلوم است ولی از این جهت که خروج زن از خانه اگر تعریف‌ خاصی مثل کارمندی و یا معلمی نداشته باشد، معلوم است که باید به مرد به اعتبار هماهنگی، خبر داده شود، به اعتبار این‌که آن دو با همدیگر زندگی می‌کنند. موفق باشید

33695

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

المنه لله که در میکده باز است. بازخوانی هویت دینی و ملی. محضر طربناک استاد سلام و احترام: کدام اگزیستانسیالیسم؟ اگزیستانسیالیسم ژان پل سارتر یا اگزیستاسیالیسم جناب هایدگر؟ و اگر اگزیستانسیالیسم حقیقی تفکر جناب هایدگر است، پس چرا ایشان خود را یک رهرو اگزیستانسیالیسم نمی‌داند؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: زیرا آقای ژان‌پل‌سارتر این عنوان را برای خود انتخاب کرده و مدعی بوده آن را از هایدگر گرفته. در حالی‌که هایدگر معتقد است سارتر هیچ مطلبی از فلسفه هایدگر را متوجه نشده. و بدین لحاظ سعی دارد از سارتر فاصله بگیرد. موفق باشید

33641

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام: لفظ مجرد را آیا می‌توان درباره غیب الغیوب اطلاق کرد یا نه؟ با تشکر!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هر موجودی که محدودیت ماده را نداشته باشد در حیطه موجودات مجرد قرار می‌گیرد و البته چون تجرد، امری است وجودی، دارای شدت و ضعف است و حضرت حق در تجرد در مقام اطلاق قرار دارند. موفق باشید

33634

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد گرامی: وقت شما بخیر باشه. نظرتون رو در مورد متن زیر می خواستم (در باره شعر معروف سعدی می گوید که شعر اشتباه است) يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُواْ رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ. تنها انسان های به انسانیت رسیده هستند که واقعاً اعضای یک پیکرند، روح واحد بر آنها حکم فرماست و «چو عضوی به درد آورد روزگار- دگر عضوها را نماند قرار». چنین انسان هایی که همه ارزش های فطری در آنها روییده است همان انسان های «مؤمن»اند، زیرا ایمان در رأس فطریات و ارزش های اصیل انسانی واقع است. پس آنچه واقعاً انسان ها را به صورت «ما» درمی آورد، روح واحد در آنها می دمد، «هم ایمانی» است نه هم گوهری و هم ریشه ای و هم زایشی که در سخن سعدی آمده است. آنچه سعدی گفته ایده آل است نه واقعیت، بلکه ایده آل هم نیست. چه جهتی دارد که موسی هم پیکر فرعون و ابوذر هم درد معاویه باشد؟ آنچه هم واقعیت است و هم ایده آل، وحدت انسان های به انسانیت رسیده و ارزش یافته است. این است که رسول اکرم (ص) در سخن خود، که سعدی آن را اقتباس کرده و با تعمیمِ غلط خرابش کرده است، فرمود: مؤمنان اعضای یک اندام اند، هرگاه عضوی به درد آید، با تب و بی خوابی با او هم دردی می کنند. شک نیست که انسانِ به انسانیت رسیده، نسبت به همه انسان ها بلکه نسبت به همه اشیاء مهر می ورزد حتی نسبت به انسان های مسخ شده و تغییر ماهیت داده. این گونه انسان ها نسبت به کسانی که به آنها دشمنی می کنند نیز مهرورزند. ولی سخن در «محبت متقابل» و «دردمندی متقابل» است. محبت و مهرورزی متقابل تنها در میان جامعه اهل ایمان تحقق پذیر است و بس.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! امروز ذیل اسلام و تعیّنِ امروزین آن که انقلاب اسلامی است می‌توان به آن یگانگی و گشودگی که غذای جان انسان است، رسید و در چنین وسعتی حتی می‌توان سایر انسان‌ها را به حکم انسانیت دوست داشت. باید سخنان امثال جناب سعدی را طوری توجیه کرد که منظور آن همان فضایی است که اسلام مدّ نظر دارد. موفق باشید

33344

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

استاد عزیز سلام: آیه ۳۳ سوره نور آخر آیه خداوند می فرماید: اگر صاحب کنیزی کنیز را وادار به زنا نماید خداوند آمرزنده است و می‌بخشد. چه کسی را می‌بخشد صاحب کنیز یا کنیز را و چرا؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که متوجه‌اید موضوع مربوط به آن کنیزی است که نسبت به آن موضوع کراهت دارد. موفق باشید

33214

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام: نظر استاد راجع به شخصیت علمی مرحوم فیرحی، آثار ایشان و نظراتشان، خصوصا نظرشان راجع به وحدت که ایشان استراتژی وحدت را عامل خشونت بیشتر می دانند، یا نظرشان راجع به علوم انسانی اسلامی، ترکیب حکمرانی سنتی اسلامی و مدرن و... چیست؟

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در این مورد مفصل است و نباید منکر بعضی از نکات خوب نظرات ایشان شد. آنچه کار را مشکل می‌کند نوعی روشنفکرزدگی است که در شخصیت ایشان نهفته بود و مانع می‌شد تا به عمق حضور تاریخیِ انقلاب اسلامی بیندیشند. موفق باشید

32959

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و عرض ادب خدمت استاد گرامی: من بسیار علاقه به مطالعه و خودسازی در زمینه مذهبی و معنوی دارم. اما متاسفانه نمی‌توانم زمانم را مدیریت کنم و روزم با کارهای روزمره تمام می شود و به هیچ کارمفیدی مثل مطالعه، مراقبه، دعا و... نمی‌رسم. شدیدا احساس نیاز به یک راهنما و پشتیبان دارم ولی هیچ کس را سراغ ندارم. لطفا راهنمایی بفرمایید. از این گذشتن عمر بیهوده خیلی رنج می‌برم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید با دنبال‌کردن بحث مشخص مثل «معرفت نفس» بتوانید از این مشکل عبور کنید. موفق باشید

38901

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام خدمت استاد گرامی: اینجانب چند سالی است که قرآن حفظ می‌کنم و استرس هام کاهش پیدا کرده حس آرامش، اطمینان و ترک معاصی برای من بعد از دوران حفظ پیش آمده، ولی بعضا با افرادی روبرو می‌شوم که توصیه می‌کنند حفظ قرآن توجه به ظاهر است و لازم نیست، بهتر است سعی کنم با حقیقت قرآن ارتباط برقرار کنم مگر حقیقت قرآن غیر از همین نورانیت و آرامش است؟ با توجه به اینکه افراد توصیه کننده اهل معرفت هستند میشه تفاوت ظاهر و باطن قرآن را بفرمایید؟ با تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! همین کلمات با آهنگ آسمانیِ خود حقیقتاً به لطف خدا، جان را آسمانی می‌کند. ولی چرا در این کلمات آسمانی در کنار حفظ آن‌ها در حدّ ممکن با رجوع به تفاسیر، تدبّر نکنیم؟! موفق باشید 

38887

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

باعرض سلام خدمت استاد گرامی: ۱. استاد عزیز با تشکر بابت انتشار خلاصه تفسیرالمیزان خواستم بدانم برای بنده که شاید دانستن نکات ریز المیزان برایم واجب نیست چقدر با خواندن این خلاصه از آن مستغنی می شوم؟ ۲. استاد اینکه مثلا بدون اینکه قصد حفظ کردن مطلبی را داشته باشم فقط به مدت چند روز ان را می خوانم بعد می‌بینم که کلا مطلب را حفظ شدم یا اینکه انسان عملی را که انجام می دهد بعد چندبار خیلی راحت آن را فرامی‌گیرد تا اینکه آن را دائم در ذهن بیارد یا نگه دارد به نظر شما این چه ارتباطی با وجود ما دارد؟ این ذهن چه ویژگی دارد که در اختیار من نیست؟ ممنون از پاسخگویتان

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. همین اندازه که اشاراتی قرآنی در رابطه با آیات مقابل‌تان گشوده می‌شود؛ ان شاءالله مفید خواهد بود. ۲. ظاهراً این استعداد که مربوط به حافظه انسان‌ها می‌باشد در اکثر افراد وجود دارد و چیز خوبی هم هست. موفق باشید

34753

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام خدمت استاد طاهرزاده ارجمند: چرا مباحث شرح کتاب مصباح الهدایة امام خمینی (ره) به صورت کتاب منتشر نشده؟ مشتاقانه منتظریم

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کار آسانی نیست و نیاز به فرصت کافی دارد. به نظر می‌آید اگر به کمک صوت شرح کتاب در متن تمرکز لازم انجام گیرد، إن‌شاءالله نتایج خوبی حاصل می‌شود. موفق باشید

34743

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و عرض ادب خدمت استاد گرانقدر آقای طاهرزاده: استاد از موقعی که صوت خانم ژاله صادقیان رو گوش کردم روزی چندبار هربار که گوش می‌کنم برایم تازه است اصلا خسته نمیشم بلکه مشتاق تر آرامتر میشم، حال بگویید راه عاشق شدن و رسیدن به خیمه ی آقایم مهدی ارواحنافداه از کجاست؟ از کجا باید شروع کنم؟ این همه سال درس های معرفتی و...، از اصل مطلب که وجود نازنین آقایمان مهدی علیه السلام است یک عمر به بیراهه رفتم انگار، آقای طاهرزاده میخوام مثل حضرت نرجس علیها السلام به امام زمانم عاشق شوم و تب کنم برایش قلبم از فراقش بسوزد و آب شود. بگویید از کجا شروع کنم؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هر اندازه از طریق رعایت دستورات شرع، خود را از گناه دور کنیم و در نتیجه به عصمت نزدیک شویم و در این راستا به انسانیت خود نظر کنیم، إن‌شاءالله نسبتی با انسان کامل برای‌مان پیش می‌آید. موفق باشید

34700

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

بسم الله الرحمن الرحیم. یا مادر مدد. سلام استاد خدا قوت: خدا رو شکر استاد هفته دیگه اگه قسمت بشه ان‌شالله با خانواده میخوایم بریم کربلا‌‌‌. من خودم از جهتی واقعا خوشحالم ولی از یه طرف هم نگرانم و نمیدونم باید چیکار کنم چون امسال مخصوصا دیگه اون عطش و اون خضوری که برای کربلا و توی خود کربلا داشتم رو ندارم. مثلا اربعین هر چی زور زدم هیچ حس و حال و خضوری نتونستم داشته باشم حالا نمیدونم شاید هم کلا مال حال این چند وقتمه که کلا همه چی پوچ شده و شما هم گفتین یه حضور وسیع تر حاج قاسمی نیاز داریم ولی گفتم بازم ازتون بپرسم ببینم چیکار کنم که کربلا یه حالت دموده برام پیدا نکنه و تکراری بشه و دیگه اون حضور از بین بره . خدا خیرتون بده ان‌شالله

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: صرف حضور در آن فضا که همانند حضور در گلستان با طراوتی است، خود به خود روح انسان را نوازش می‌دهد و عالم دیگری را مقابل انسان می‌گشاید. موفق باشید

34191

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم استاد عزیزم: ۱. در ذیل آیات سوره مبارکه نمل از آیات ۱۸ الی ۲۶ از موجوداتی (نمله و هدهد) صبحت می‌شود که نسبت به پیامبران دارای علومی هستند که پیامبران (در ظاهر متن قرآن) نداشته اند؟ آیا علم پیامبر احاطه اش فقط در حیط رسالتش بوده و نیازی به دانستن آنچه آنها می دانستن نبوده یا اینکه می دانستن ولی مامور به ظاهر بوده اند ولی آگاه به این علوم بوده اند؟ ۲. اگر در فرض بالا جواب قسمت دوم درست است. ظاهر قرآن که می فرماید «لا یشعرون و لم تحط به» چگونه با می دانستن در باطن و عمل به آنچه که امر شدن در ظاهر هم خوانی دارد؟ ۳. اگر به سوالات بالا جواب دهیم حالا در داستان حضرت یونس علیه السلام ترک اولی یا هرچیز دیگر که باعث گرفتار شدن در دل ماهی شد را چگونه با دانستن این ماجر می توانیم یکی بدانیم؟ در همین آیات واژه ظن را چگونه بررسی کنیم؟ و خطاب های سنگینی که در صورت نگفتن این ذکر بیان شده است. همان طور که می‌دانید علم عصمت آوراست. یعنی اگر همان طور که هست اهل البیت و پیامبران می دانند حقیقت و باطن گناه را به هیچ وجه انجام نمی دهند پس این ابتلائات پیامبران از عدم علم بوده است؟ از طولانی شدن سوال عذر خواهم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به آنچه در جواب سؤال شماره 34190 عرض شد پیامبران علم ذاتی ندارند تا آن حدّ که در قرآن داریم: «قُلْ لا أَمْلِكُ لِنَفْسي‏ نَفْعاً وَ لا ضَرًّا إِلاَّ ما شاءَ اللَّهُ وَ لَوْ كُنْتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ لاَسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَيْرِ وَ ما مَسَّنِيَ السُّوءُ إِنْ أَنَا إِلاَّ نَذيرٌ وَ بَشيرٌ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ» (188/ اعراف) بگو: «من مالك سود و زيان خويش نيستم، مگر آنچه را خدا بخواهد؛ (و از غيب و اسرار نهان نيز خبر ندارم، مگر آنچه خداوند اراده كند؛) و اگر از غيب با خبر بودم، سود فراوانى براى خود فراهم مى‏ كردم، و هيچ بدى (و زيانى) به من نمى‏‌رسيد؛ من فقط بيم‏ دهنده و بشارت‏ دهنده ‏ام براى گروهى كه ايمان مى ‏آورند! (و آماده پذيرش حق اند). آری! حتی حضرت یونس «علیه‌السلام» گمان نمی‌کردند ترک‌کردنِ قوم‌شان منجر به آن سخت‌گیری‌ها می‌شود و به همین جهت که با بصیرتِ پیامبرانه خود متوجه شدند قرار گرفتن در شکم ماهی نوعی تنبیه الهی است؛ ندا سر دادند: «سبحانک إنّی کنتُ من الظالمین». موفق باشید

نمایش چاپی