بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
34249

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با عرض سلام خدمت استاد بزرگوار: پیرامون سوال ۳۴۲۳۱ عنوان می‌کنند که ماده اولیه ای در کار نیست و انرژی صرفا هست به معنای ازلی و ابدی در این صورت پاسخ چیست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال چیزی می‌تواند ازلی و ابدی باشد که در ذات خود و در وجود و بودنش، محتاج غیر نباشد و عین وجود و بودن باشد و این برای موجودی معنا می‌دهد که هیچ نقص و محدودیتی نداشته باشد و به یک معنا کمال مطلق باشد و این جز خدای واجب‌الوجود نیست. بحثی که جناب صدرالمتألهین تحت عنوان «برهان صدیقین» به میان آورده‌اند. موفق باشید

34055

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام و عرض ادب محضر استاد طاهرزاده: اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۚ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَاةٍ فِيهَا مِصْبَاحٌ ۖ الْمِصْبَاحُ فِي زُجَاجَةٍ ۖ الزُّجَاجَةُ كَأَنَّهَا كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ يُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبَارَكَةٍ زَيْتُونَةٍ لَا شَرْقِيَّةٍ وَلَا غَرْبِيَّةٍ يَكَادُ زَيْتُهَا يُضِيءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ ۚ نُورٌ عَلَىٰ نُورٍ ۗ يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشَاءُ ۚ وَيَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ ۗ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ با توجه به این آیه بسیار با عظمت و اینکه قرآن کتاب همه زمان هاست و انقلاب اسلامی جلوه توحید و ربوبیت حضرت حق هست لطفا نسبت و تفسیر این آیه نسبت به حقیقت انقلاب اسلامی را تببین بفرمایید. با تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در بحث سوره نور بحمدلله در این رابطه شده است. خوب است که به آن مباحث رجوع فرمایید. موفق باشید  https://lobolmizan.ir/sound/782

33482

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام: آیا یک مجتهد اگردرعمل اشتباه کند ازمقام فقاهتی میفتد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فقه، یک علم است حال چه فقیه عامل به آن علم باشد و یا نباشد، بحث علمیِ فقه جداست. موفق باشید

33429

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد: نظرتون راجع به حدیثی که در وسایل الشیعه در خصوص این موضوع که هر قیامی و پرچمی قبل از قیام قایم محکوم به شکست است چیست؟ اینا که الان راس کار هستند آبروی دین و اسلام را بردند. چیزی از دین نمانده. حیثیت اسلام را لکه دار کردند، اعتقاد مردم را از بین بردند.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: روایت مذکور همچنان‌که قبلاً نیز عرض شد مربوط به کسی است که ادعای مهدویت بکند. در ضمن فراموش نکنید که اصل انقلاب اسلامی راهی است جهت احیای بشریت و عبور از مشکلاتی که انسان‌های تحت تأثیر غرب برای ملت ما ایجاد کرده‌اند. در این مورد پیشنهاد می‌شود مصاحبه جناب آقای دکتر فؤاد ایزدی با آقای علیزاده را دنبال بفرمایید. https://eitaa.com/matalebevijeh/11446 موفق باشید

33208

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام: چند سوال دارم: ۱. آیا در عالم قیامت کبری انسان بدن جسمانی دارد؟ چون در جایی شما فرمودید که موجودات عالم عقل و قیامت جسم ندارند. ۲. آیا این که گفته می شود موجودات عقلی بدن دارند، منظور جسمانی است یا ما بدن غیر جسمانی هم داریم؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد خوب است به جزوه «چگونگی حیات بدن اخروی» https://lobolmizan.ir/leaflet/171?mark=%D8%A8%D8%AF%D9%86%20%D8%A7%D8%AE%D8%B1%D9%88%DB%8C  رجوع فرمایید. ۱.آری! عقل، به خودی خود جسم ندارد، ولی همین‌که در مظاهر به ظهور آید در مظاهر خود عملاً حالت جسمانی به خود می‌گیرد. ۲. در هر صورت حقایق عالم در مقام خود، حقیقت‌اند و در مظاهرشان خود را می‌نمایانند. موفق باشید

33113

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام: لطفا جلسات دوشنبه ها رو نیم ساعت تا چهل و پنج دقیقه قبل از اذان قرار دهید، بعد از اذان خیلی دیر میشود می‌توانید در کانال مطالب ویژه هم نظرسنجی بگذارید یا در مسجد.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد بحث شده. متأسفانه امکان چنین پیشنهادی نیست. البته بعد از جلسه امشب تا بعد از روز عاشورا، جلسه دوشنبه‌ها تشکیل نمی‌شود. موفق باشید

38242

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام و تحییت خدمت شما استاد طاهرزاده: چه کنیم هم از بازیگریمان در دنیا لذت ببریم و هم آنرا تحلیل کنیم؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تعمق در معارفی مانند «معرفت نفس»، انشاءالله نتیجه‌‌بخش است. خوب است نظری به پرسش و پاسخ شماره 38238 بیندازید. موفق باشید 

37238
متن پرسش

بسم الله الرّحمن الرّحیم سلام علیک و نفحات ایامه:
 معرفت نفس و انقلاب اسلامی، «افضل المعرفة معرفة الانسان نفسه»
 با حضور آدمی در زمین و شروع تاریخ حیات بشر، انسان به زیستی جدید اندیشید. حیاتی که بنابر شواهد با آغاز آدمی در زمین با توحید شروع شد و بسط حضور اجتماعی و بستر سلوک انسان را در دامن توحید بنا نهاد تا انسان خود را نه گسیخته از مبدا تکون بیابد و نه بریده از معاد به آغاز. انسان ظهوری بود از محبت و عشق تا زندگی را در دامان این عشق به سامان و سرانجام خود برساند و اینگونه بود که اولین انسان، کامل‌ترین وجه و صفات و کمال را دارا بود تا انسان‌ها با نظر به کامل‌ترین ظهور، خود را به اصیل‌ترین وجه انسانی خویش نزدیک کنند و حیات را در بستر دنیا به سوی عقبی تجربه کنند و برای این حیاتْ نظرشان را به آن کامل‌ترین وجه بیندازند تا نه درمانده شوند و نه وامانده. اساساً حیرت و سردرگمیِ انسان از زمانی آغاز شد که حیات را از بستر اصلی خود منحرف کرد و از نظر به وجه کامل‌ترین انسان غفلت کرد، آن انسانی که نمایش اصیل‌ترین بودن انسان در زمین بود. انسان در رجوع به هویت اصلی‌اش و حرکت از نقص به کمالش نظر به کمال مطلق دارد و این کمال مطلق در صورت کامل‌ترین انسان که حقیقتِ اصیل خود است، ظهور خواهد کرد. چنانکه هر فرعی در رجوع به اصل و هر ذات غیر مستقلی، نظر به ذات مستقل دارد و هر تری به عین تری رجوع می‌کند و هر نیازی به نازی که بی‌نیاز است رجوع دارد. انسان نیز در گردونه‌ حضور در این عالم هستی به عین هستی نظر دارد و آن جز وجه کمالی و بی‌نقص اصیل انسانی نخواهد بود، وجهی که کامل ترین وجه است و صورتی که کامل ترین صورت انسانی است تا انسان با نظر به آن خود را کامل کند که به آن عین الانسان یا انسان کامل گویند و این همانی است که مبدا حیات بشر و معاد انسان است. شروع و انجام انسان با نظر به اوست و گرنه انسان، انسان نخواهد شد. اما عصر نوزایی بشر بعد از رنسانس نگاهی دیگر را به انسان بخشید و او را در ساحتی دیگر اما بدون نظر به غایت‌اش به اراده‌های خودبنیاد رهنمون کرد، اراده‌هایی معطوف به خود بریده از خدا و ملکوت انسان. در این جا بود که انسان آن وجه یمینی‌اش را و آن ساحت قدسی‌اش را از دست داد (لوازم نگاه مکتب اومانیست را امروز باید در تمدن و نظام‌های اجتماعی ی دنیا که بر پایه این تمدن بنا شده‌اند به مشاهده نشست) انسان را از دامن معنویتی که البته در غرب گرفتار مناسبات نمایشی و فساد شده بود کنار گذاشت و از یک درد، به آغوش دردهایی بدتر گرفتار شد و بشر امروز مولود همین بی‌خانمانی است که از رنسانس متولد شد. جدایی انسان از آسمان و ملکوت و توغل در زمین با شعارهای اصلاحی و تزیینی که آزادی خود بنیادی به نام اومانیزم را برای انسان به ارمغان آورد اما نباید انسان را از نظر به اصیل‌ترین وجه انسان که کامل‌ترین صورت انسانی خودش بود به مزبله آزادی‌هایی انداخت که زمین را برای زندگی انسان‌ها تنگ کرد و انسان به محدوده خود راضی نشد و دست به دزدی و غارت فرهنگ‌ها و تمدن‌های انسانی برد و چه دزدی و غارتی بدتر از دزدی هویت اصیل انسانی و چه نکبتی بدتر از حیات متعفن دنیا که بستری برای کمالات اصیل انسان‌ها نشود و کرامت انسان در ارزش روحانی‌اش محک نخورد و زینت‌های طبیعت، معیار قیمت انسان باشد. سکولاریسم از همین جا پا گرفت، بنیان مکاتب اجتماعی بر پایه نگاهی است که به انسان‌ها می‌بخشند وقتی انسان را محور اندیشه‌های مطالعاتی خود قرار دادند و آن را بدون در نظرگرفتن ساحت روحانی‌اش معنا بخشیدند، دیگر جایی برای حضور دین در رفتارهای فردی و اجتماعی و حیات قدسی پیش روی بشر نمی‌ماند و این شروع عصری از انحطاط معنا و ظهور ارزش‌های بی‌مبنا و اصول انسانی بی‌بنیاد قرار گرفت که انسان را هر روز بیش از بیش در باتلاق شکوفایی خیالی عصر مدرن غرق کرد و انسان روز به روز ناراضی‌تر و ساعت به ساعت از محبت و عشق و ایثار و همدلی و همدمی و همرازی و همراهی دورتر و به ساحت کثرات موهوم خودساخته بشر، مأنوس‌تر کرد. توغل در کثرات وهمی که پایه تمدن غرب است رجوعی به ساحت وحدت ندارد چون اساساً ظهور این کثرات در تمدن غرب زاییده اعتبار خیالاتی بود که انسانِ خودبنیاد بنا نهاد و در آمال مدینه فاضله‌ای می‌گشت که انسان در آن به آرامش برسد اما به جنگ جهانی اول و دوم رسید با چیزی قریب به هفتاد میلیون کشته نگاهی که بشر امروز از خود می‌شناسد، نه آنی است که طلب فطری‌اش می‌خواهد، و نه آنی است که پیامبران مذکر آن بودند. بشر در این کثرتِ نمک‌گیرِ دنیا گرفتار سفره رنگین تمدنی شد که انسان برایش ابزار بود که انسان هم جزو همین سفره بود نه آنکه به سر این سفره دعوت شده باشد، خیر! انسان هم به پای نظام سرمایه‌داریِ این مکتب سر بریده شد. این جا بود که انقلاب اسلامی با سخنی نو و مکتبی جدید و حرف‌هایی اصیل پس از قرن‌ها و سال‌ها محجوریتِ انسان از معنا و معنویتْ در تاریخ ظهور کرد تا بر بلندای دست انسان‌های مستضعف و پا برهنه و کارد به استخوان رسیده مناسبات عالم غربی، سخنی در میان شرق و غرب عالم به میا ن آورد، تا نه شرق باشد و نه غرب و هم غرب غرب شود و هم شرق شرق و بنیادی در اندازد تا انسان خودِ مناسبات انسانی‌اش را در اصالت قدسی‌اش پی گیرد و معنا کند، نه از خود غافل شود و نه خدا را فراموش کند. و انسان بار دیگر متولد شد با تاریخی که ظهور خدا بود و افول استکبار.
 انسانِ انقلاب اسلامی، انسانی است که هم سر به آسمان دارد و هم دست بر زمین، هم دل به زندگی دنیا دارد و هم میل به آبادانی آخرت، هم دنیا را می‌بیند و هم عقبی را. راحت بگویم انسان انقلاب اسلامی ذوالعینین است انسانی است جامع میان مشهود و محسوس، هم به غیب اعتقاد دارد و هم به شهادت نظر دارد. و ساحت شهادت را بی‌تدبیر از غیب نمی‌فهمد و تحلیل‌اش مرهون دست غیبی آسمان است که زمین را اگر آبادی است به مدبر توانایی محتاج است و او در این تدبیر، بی‌نیاز از او نیست و برای تدبیر زمین دست توانای اوست که زمین را آباد می‌کند. و اینچنین است که خرمشهر را خدا آزاد می‌کند؛ بازی دراز را خدا تدبیر می‌کند؛ مهران را خدا آزاد می‌کند؛ شکست حصر آبادان را خدا می‌شکند؛ و جبهه را خدا اداره می‌کند. و آنی که جنگ را با ما شروع می‌کند دیوانه‌ایست که سنگی در چاه انداخته و فرار کرده است. امروز هم دقیقاً انقلاب اسلامی بر فراز همین اندیشه استوار ایستاده است و بر سر بنیادهای تمدنی دنیا فریاد می‌کشد و مدعی سخنانی است که بشر بیش از هر روز دیگر آماده شنیدن آن است. این بزرگ‌ترین جهاد تبیین است، تبیین گستره تمدنی که با انقلاب اسلامی آغاز شد و شروع طلوع انسانی که در عین فقر و وابستگی و ربط به حقیقت هستی می‌باشد. انسان انقلاب اسلامی، انسانی است که از طوق بندگی فرعونیت غرب گریخته است و آزادی را فریاد می‌زند اما آزادی از بندگی جنسی، آزادی از بردگی لذت‌های حسی، آزادی از انتخاب‌های انتخابی مناسبات غربی، انسانی که در عین حیات شهادت را انتخاب می‌کند تا بستر کمالی باشد برای قرب به خداوند و زمینه ای باشد برای سعادت و کمال انسانیت انسان‌ها. شهادت بار دیگر با انقلاب اسلامی به تاریخ ما بازگشت تا انسان بار دیگر شهادت را برای حیات بخشی به تاریخ انسان‌ها پیش روی خود حاضر ببیند و دست به انتخاب بین جان و مال بزند. جان را فدا کند تا اجتماع را جانانه کند آنچنان که شهادت حاج قاسم به حیات اجتماعی‌مان بخشید آنچنان که فاع مقدس به سراغ‌مان آمد با انسان‌هایی دیگر در برابر انسان غرب و امروز ما برای انسان سخن‌ها داریم و به دنبال فرصتی برای گوش‌هایی هستیم که آماده شنیدن این سخن تاریخی هستند. 
انقلاب اسلامی، انسان را دعوت به کرامت بنیادین خودش کرد و این بود که غرب، انقلاب اسلامی را رقیب تمدنی خویش یافت و از بدو شروع حیات انقلاب اسلامی آن را جبهه اصلی تمدن غرب به حساب آورد. و امروز ما از هر روز در این جبهه قوی‌تر شده ایم و تمدن غرب ضعیف‌تر. نشانه‌های این ادعا آنچنان مشهود است که از بداهتش نیازمند به استدلال نیست. کافی است فریادهای انسان‌هایی را که از پوچی زمانه تاریخی خود به فریاد در آمده‌اند را بشنویم که این آن چیزی نبود که به دنبالش بودیم. آری، ضرورت فهم معرفت نفس امروز در دامن پر خیر انقلاب اسلامی از هر روز دیگر احساس می‌شود و برای هم سخنی با انسان چه سخنی بهتر از خود او و بودن و هستی اصیلی خودش؟ و مگر نزدیک تر از انسان به خودش سخنی در این تاریخ ما را برای گفتگو یاری می رساند تا به آن تمسک کنیم و با او هم کلام شویم و به او متذکر حقیقت اصیل جاودانه ای که با او همراه است شویم؟ معرفت نفس باب ورود انسان امروز تاریخ با حقیقت است و بهترین نحوه مواجهه این انسان با تاریخ. چرا که تاریخ گسسته از او نیست، سخنی رساتر از معرفت نفس نیست تا نهاد جان انسانی که به تخدیر عالم غرب دچار است را از این خماری برهاند و مستی را به هوشیاری بدل کند. آری! امروز بیش از هر چیز انسان با خود غریبه است و مانوس به عالم بیرون از خود و این رسالت اصحاب آخرالزمانی مهدی (ارواحنا فداه) است تا انسان را به ساحت و لایه‌های غیبی و عمیق انسانی‌شان رهنمون کنند و او را با خودش آشتی دهند و به این قهر جبری تاریخ عالم غرب که به انسان هبه کرد پایان دهند و اینجا شروعی است بر یک طلوعی که با بیداری انسانی دیگر پدید آمده و تازه این جاست که باب هزار حرف ناگفته و هزار سخن نشنفته به میان می‌آید و تازه می‌بایست با این آدم از آدمیت و رجوع آدمی به حقیقت الحقایق سخن گفت. معرفت نفس، همان بیرون‌کشیدن دفینه انسان امروزین است که منتظر شنیدن حرف‌هایی نو به طلب نهایی حضور خودش در تاریخ است و ما باید متذکر حقیقتی باشیم که با او و همراه او و درون جان اوست. از اینجاست که عارف روشن ضمیر و تاریخ ساز ما کتاب «مصباح الهدایه» را به میان آورد و این تحفه قدسی را در تاریخی رونمایی کرد که انسان از ساحت ولایی و قرب نهایی‌اش و اصالت و جاودانگی‌اش کوچانده بودند و تمدن مدرن آدمی را از عالمی که درونش بود به بیرونِ توهمی و تخیلی‌اش رهنمون می‌ساخت و آدمی در غربت غریب غربی‌اش محتاج نَفَس گرمی بود تا راه را نشان دهد و گوهر درونی‌اش را که گنجینه‌ای است برایش بر ملا کند تا ماورای آنچه که بوده و هست باشد و زندگی بسازد و حیف و صد حیف که این نفس قدسی را از تفسیر عرشی سوره حمد بازداشتند و مانع شدند و گرنه بنیان و بنیاد انقلاب اسلامی همانی بود که از حنجره ملکوتی پیر و مراد ما به گوش‌ها رسید و قرار بود انقلاب را در همان ساحت قدسی و بروزات توحیدی‌اش دنبال کنیم تا ذیل مدرنیته و عالم انسان غربی، ناگزیر از هزینه‌هایی که امروز به عنوان سرمایه‌هایی انسانی می‌دهیم نباشیم اما آن اندیشه راقی تاریخی در بستر زمانه زیست ما با دفاع مقدس ظهور یافت و انسان هایی در قامت الگوی تاریخ به میان آمدند. اما دیری نپایید که با شروع خیزی که دولت‌ها به سمت صنعتی‌شدن برداشتند و نگاهی که بایست هم پای توسعه و پیشرفت ذیل اندیشه الهیاتی و قدسی مکتبی‌مان رشد می‌کرد همراه نبود و ما به سرعت از آن اندیشه بنیانی و مکتبی فاصله گرفتیم و در رسیدن به ساحت تاریخ غرب حتی از ترجمه الهیاتی غرب و عالم مدرن نیز دریغ نکردیم و بجای آنکه فهم تاریخی‌مان را در تعالی و پیشرفت صنعتی‌مان با بنیان اندیشه معارفی و مکتبی خودمان دنبال کنیم به هوس کام پیشرفت از هیچ دستاورد ساحت مدرن کوتاه نیامدیم. 
آری! انسان امروزین ما ثمره جدالی است تاریخی که از سویی در گیر و دار فرهنگی اصیل است اما از سوی دیگر درگیر مناسبات و لوازم عالم مدرن و اندیشه لیبرال و چاره این گمگشتگی چیست جز معرفتی اصیل که عالی‌ترین نحوه شناخت را به انسان می‌بخشد و او را بجای آنکه در ذیل تاریخ مدرن و توسعه معنا کند و فهم ابزاری و مکانیکی از انسان به ما بدهد، غرب را در تسخیر تاریخ قدسی قرار می‌دهد و تمدن دیگری را پایه‌ریزی می‌کند. کتاب‌هایی که در این تاریخ به میان آمد بعد از «مصباح الهدایه» و «رساله الولایه» علامه طباطبایی نشان از ظرفیتی بود که در تاریخ با انسان آخرالزمان به صحنه آمده است و انسان‌ها به کمتر از این معارف ناب قانع نخواهند شد و تشنگی و عطش تاریخی آدمی جز معرفت نفس فروکش نخواهد کرد، و ماییم و طلبی بس وسیع در مقابل این انسان که جز با تفرج در صنع تاریخ انقلاب اسلامی آرام نخواهد گرفت و بهترین مسیر و آسان‌ترین راه و کوتاه‌ترین روش برای انسان این عصر «معرفت نفس» است. باید به گفتگویی دیگر از جنسی دیگر با انسان امروزین اندیشد، انسانی که به شدت عجول و ظلوم است و عمیقاً بی‌نهایت طلب و کمال‌جو و بی‌حوصله! نزدیک‌ترین راه برای گفتگو و کم مؤنه‌ترین راه برای متذکر شدن او و روبرویی و مواجه با این انسان نزدیک ترین مسیری است که خودش باشد و از خودش آغاز شود و او را با خودش در درون درگیر کند و مواجهه ای باشد با ابعاد وسیع و پنهانی که بس وسیع است و سرآغازی شود برای آن طلب نهایی و اشتهایی بی نهایت طلب و لذت جویی او. در معرفت نفس دقیقا در نهان و پنهان، متوجه به لایه‌های انسان است و می‌تواند گره کور ابعاد انسان را به روی او بگشاید و او را آرام کند و کوره‌راه‌های تاریخ را به روشنی‌گاه مبدل کند و این جز با معرفت نفس محقق نخواهد شد. 
سخن از این باب و از این طریق بسیار است و پایان‌ناپذیر اما این آغازی است بر شروع سخنانی که الحمدلله آغاز شده است و باید به تفصیل بیاید بیش از آنی که بود و معرفت نفسی در وسط میدان تاریخی، نه در کنج خلوت مدرسه و نه در مسجد و می‌ّخانه ! بلکه باید بازاری شود و ادمی و عالمی را فرا گیرد تا آدم ها در فضای تاریخ معرفت نفس تنفس کنند و فضای اجتماع را بسازد و تحول انفسی در ساحت ساختارها و اجتماعات بشود و نه در منبر و مدرسه. 
معرفت نفس اگر ساختار اجتماعی پیدا نکند و تاریخی نشود در کنج پستوی مدارس چیزی جز بحث آکادمیک و خشک درسی نخواهد بود. بایست از دل معرفت نفس جهادسازندگی بیرون بیاید باید معرفت نفس منجر به حسن باقری شود در طرح ها و ساختارهای اجتماعی امروزین مان باید منجر به روایت فتح آوینی شود . ما یکبار در یک میدان ۸ ساله این را چشیده‌ایم اما امروز باید برای تحقق تاریخ و عینی آن در دل ساختار تاریخ‌مان در افقی تمدنی پیگیر شویم. و ما می‌توانیم....... نمونه‌ای از احادیث در این باب هست که خوب است در یک نگاهی جدید از آن‌ها بحث کرد و فقط از باب نمونه برخی را برای تنویر قلب ها می آوریم این چند حدیث را از غرر و درر آمدى یاد شده نقل مى‏‌کنیم:

اعظم الجهل جهل الانسان امر نفسه. (بزرگترین نادانى، نادانى انسان در کار نفس خودش است). اعظم الحکمة معرفة الانسان نفسه و وقوفه عند قدره (بزرگترین دانش خودشناسى است و وقوف انسان نزد قدر و اندازه ‏اش). افضل العقل معرفة المرأ بنفسه (معرفة الانسان نفسه، نسخة) فمن عرف نفسه عقل و من جهلها ضل. (برترین خرد شناسایى آدمى به نفس خود است پس هر که خود را شناخت با خرد است و آنکه خود را نشناخت گمراه است). اکثر الناس معرفة لنفسه أخوفهم لربه. العارف من عرف نفسه فأعتقها و نزهها عن کل ما یبعدها (عارف کسى است که نفس خود را شناخت و آن را آزاد کرد و از هر چه که دورش مى‌‏کند پاک گردانید). الکیس من عرف نفسه و أخلص أعماله (زیرک کسى است که خود را شناخت و کارهایش را خالص گردانید). المعرفة بالنفس انفع المعرفتین (معرفت نفس نافعترین دو معرفت است- معرفت آفاق و معرفت انفس، سنریهم آیاتنا فى الافاق و فى انفسهم-). ان النفس لجوهرة ثمینة من صانها رفعها و من ابتذلها وضعها. عجبت لمن ینشد ضالته و قد أضل نفسه فلا یطلبها (در شگفتم از کسى که گمشده خود را مى‏‌جوید و خودش را گم کرده و نمى‏‌جوید). عجبت لمن یجهل نفسه کیف یعرف ربه (در شگفتم از کسى که جاهل به خود است، چگونه مى‏‌خواهد عارف به ربش شود؟) غایة المعرفة أن یعرف المرأ نفسه. (غایت معرفت این است که آدمى خود را بشناسد). کفى بالمرأ جهلا أن یجهل نفسه. کفى بالمرأمعرفة أن یعرف نفسه. کیف یعرف غیره من یجهل نفسه. (کسى که از خود آگاهى ندارد، چگونه از دیگرى آگاهى مى‏‌یابد). لا تجهل نفسک فان الجاهل معرفة نفسه جاهل بکل شى‏ء. معرفة النفس انفع المعارف (خودشناسى سودمندترین شناسائیها است). کح- من جهل نفسه أهملها. (کسى نفس خود را نشناسد آن را مهمل مى‌‏گذارد). کط- من جهل نفسه کان بغیره (بغیره نفسه- نسخة) أجهل. ل- من عرف نفسه تجرد. لا- من عرف نفسه جاهدها. (هر کس نفس خود را شناخت با آن مجاهده مى‏‌کند). با عرض پوزش از اسائه ادب محضر استاد عزیز و اتلاف وقت شریفتان بابت مطالعه ی این وجیزه غیر از آیات و روایات شریف. 

متن پاسخ


 باسمه تعالی: سلام علیکم: هر اندازه در فرازهای مختلف سخنان فوق بیشتر تأمّل نمودم، بیشتر به این نتیجه رسیدم که یک دائرة المعارف سخن در این متن نهفته است و طوری از ضرورت «معرفت نفس» سخن به میان آمده که حقیقتاً باید در نظر به «معرفت نفس» با جدّیتی بسی عمیق و گسترده به آن نظر کرد. در این کلمات با انسانی حکیم روبه‌رو هستیم که حقیقتاً از خصوصیات انسان جدید با ما سخن می‌گوید و اینکه با کدام سبک و روش می‌توان با او به گفتگو نشست؟ بنده نویسنده این سخنان را نمی‌شناسم ولی چه اندازه او را در گفتار و سخنانش آشنای جان خود یافته‌ام. پیشنهاد بنده آن است که رفقا نه‌تنها این سخنان را چندین مرتبه بخوانند، بلکه چه خوب است در جمع دوستان در مورد آن گفتگو کنند تا معرفت نفسی مدّ نظرشان آید که به گفته ایشان، حضور تاریخیِ شهید حسن باقری معنا شود و یا منجر به «روایت فتح» شهید آوینی گردد به همان معنایی که حضرت آیت الحقّ علامه طباطبایی به این نتیجه رسیدند که بگویند روش ما «معرفت نفس» است. آن معرفت نفسی که علامه از طریق آن معنی مواجهه با انسان جدید را پیش آوردند. موفق باشید        

34948

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم استاد طاعات و عبادات قبول، التماس دعا دارم. هرچقدر خواستم مزاحمتون نشم دیدم دیگه چاره ای ندارم. استاد دارم از دست خودم دیوانه میشم. از بچگی تخیلات بد و باطل داشتم که به لطف حق دو سه سالی می‌شد که برطرف شده بود ولی بیشتر از دو ماهه که دوباره گرفتارش شدم، گاهی از خدا از اعماق وجودم خواهش می کنم نجاتم بده و بعد از اون یک روز به طور عجیبی تخیلی نیست ولی از فرداش دوباره میاد، و من انگار گم شده ام رو پیدا کردم، یاد حرف شما می افتم که طرف میوفته دنبال شیطان که بدون تو نمی تونم زندگی کنم. از خدا و امام زمان شرمنده ام، استاد نور بیداری در من خاموش شده، حس می کنم دیگه عاشق خدا نیستم  فکر و ذکرم دیگه فقط خدا نیست، اسم علی (ع) رو که میارم دیگه دهنم شیرین نمیشه، احساس اینکه عمر داره می گذره و من دست خالیم ندارم، شرح نهج البلاغه تون رو گوش می دم اثر نداره، شرح مقالاتتون رو که گوش می کردم دست و پام از شوق می لرزید ولی الان انگار حرف عادی می شنوم. نزدیک سی سالگی میشم و به جای اینکه دست و پام رو جمع تر کنم هی تو دلم می گم همش مشغول بچه دنیا آوردن و بچه داری بودی داره عمرت می گذره و لذتی نبردی!!! انگار که فقط برای لذت های دنیایی آفریده شده باشم! انگار که تو مملکت آقام سید علی بچه شیعه دنیا آوردن و بزرگ کردن لذت نداره! استاد پارسال ماه رجب، عجب حالی داشتم شب آخر رجب سر سجاده بودم که شخص نورانی رو دیدم که اومد و گفت من ماه رجب هستم و با صوت زیبایی برام دعا و استغفار کرد و بعد از هر دعا جمعیت فراوانی که پشت سرم بودن آمین می گفتن بعد من رو به شخص دیگه ای سپرد که اون ماه شعبان بود، وقتی می خواستم وارد ماه رمضان بشم انگار از شوق روحم داشت از بدنم خارج می شد و برای اولین بار به وضوح بسته بودن شیطان رو حس کردم. چقدر منتظر این رجب و شعبان و رمضان بودم اما افسوس که یکی از یکی خاموش تر شد. اینکه اگر خدا نخواد حتی توفیق نماز واجبمم نخواهم داشت و این از لطف رب هست، و اینکه توان جذب هیچ خیر و دفع هیچ شری رو ندارم، و چقدر ضعیف و ناچیز و ناتوان هستم رو در این مدت با اعماق وجودم حس می کنم. استاد غم غربت ندارم، چیکار کنم با این بی غمی؟ چیکار کنم با این خاموشی و وهمی که امانمو بریده؟ ببخشید طولانی شد، لطفاً راهنمایی ام کنید. ممنون

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ملاحظه می‌کنید که این تنها داستان و قصه شما نیست. در جواب سؤال شماره 34944 در این رابطه عرایضی شد که خوب است به آن سؤال و جواب رجوع شود. در مورد خودتان نیز بدانیدبناست در ساحتی بس گشوده‌تر حاضر شوید. سؤالات اخیر کاربران شما را متوجه این امر می‌کند مثل سؤال شماره 34880. موفق باشید

34785
متن پرسش

استاد عزیزم سلام: من ظاهراً زندگی فردی خوبی دارم. ۲۶ ساله‌ام، ازدواج خوبی کرده‌ام، باردارم، در حال نوشتن پایان‌نامه ارشد در رشته‌ای که دوست دارم هستم، در حوزه‌ای که مورد علاقه ام هست و مفید می‌دانم مشغول به کارم، از نوجوانی فعالیت‌های فرهنگی و علمی داشته‌ام و... . اما در باطن، آدم پوچ شکست‌خورده‌ای هستم که هیچ چشم‌اندازی مرا به ذوق نمی‌آورد. همه‌چیز دنیا مثل تیر در قلبم فرو می‌رود. سختی های این عالم را نمی‌توانم تحمل کنم. دوست دارم بمیرم ولی دوست ندارم جهان بعد از مرگی باشد. از وجود داشتن خودم ناراحتم. چون می‌دانم حتی اگر بمیرم هم از رنج کشیدن راحت نمی‌شوم. بارها و بارها و بارها آرزو کرده‌ام که کاش خاک بوده‌ام! من نمی‌توانم در این دنیا انسان باشم. من نمی‌توانم بار امانت خدا را به دوش بکشم. من خسته‌ام. جانی برای تلاش کردن ندارم. هیچ لذتی در این دنیا نیست که مرا سر شوق بیاورد. خوشی‌هایم لحظه‌ای و سطحی است. مدت‌ها برای امام زمان نامه می‌نوشتم و جواب می‌گرفتم و از لذت شنیده شدن سرمست بودم. اما حالا دیگر به آن دنیایی که سختی های اینجا را می‌شود به خاطر شیرینی‌های آنجا تحمل کرد راهی ندارم. دیگر نامه نوشتن به امام هم به من حس شنیده شدن نمی‌دهد. استاد! من کسی بودم که آدم‌ها وقتی بی‌انگیزه می‌شدند به من پناه می‌آوردند. من روزهای دبیرستانم را با نامه شهید بیضایی و سوختن در آتش خیال مطلع تحقق وعده آخرالزمانی ظهور می‌گذراندم.من توی سرمای زمستان لباس گرم نمی‌پوشیدم چون شنیده بودم سوریه خیلی سرد است و می‌خواستم از راه دور هم‌درد مجاهدان راه خدا باشم. من با شیخ زکزاکی گریه می‌کردم. من قید سهمیه استعداد درخشان برای ورود به ارشد را زدم و یک سال پشت کنکور ماندم چون فکر می‌کردم برای کمک به حکومت اسلامی باید در حوزه دیگری تخصص داشته باشم. من می‌خواستم شهید شوم و جز این عاقبت دیگری را برای خودم تصور نمی‌کردم. من... اما حالا برای صبح‌ها بیدار شدن از خواب هم انگیزه‌ای ندارم. من به دعای شما اعتقاد دارم. برای من دعا کنید و لطفا راهی به من نشان بدهید. ماندن در جهنم و پیدا نکردن راه خروج درد زیادی دارد.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این تنها مشکل جنابعالی نیست. همان طور که در جواب یکی از کار بران محترم عرض شد ،این قصه روح بشر جدید است که برای هرکس به نوعی ظهور می‌کند و در این رابطه بنده در سال اخیر بیشتر از قبل با رفقایی که در این نحوه از حضور وارد شده‌اند، روبرو شده‌ام. نه! قصه، قصه دیگری است و آن این‌که بنا است در جهانی بسی گشوده‌تر با هستی خود روبرو شویم، وگرنه در دل حرکات مذهبی و فعالیت‌های دینی به بودنی که وسعت ما را با انسانیت انسان‌ها یگانه کند، نمی‌رسیم. در این رابطه پیشنهاد اولیه بنده آن است که عرایض مطرح‌شده در سوره «صف» را دنبال بفرمایید و این شروعی است برای درک انسانیت گسترده انسان‌ها تا همان کس و کسانی که نزدیک‌ترین‌ها به شما هستند و دورشان می‌پنداریم، به نحوی دیگر نزدیکی و نزدیک‌تربودن‌شان را بیابید. ما در این مرحله از انقلاب در جهانی دیگر باید حاضر شویم و این‌جا است که بیش از آن‌که شرایط را تغییر دهیم، باید در خودِ دیگری خود را حاضر کنیم. پیشنهاد بنده آن است که قسمت دوم مصاحبه‌ای که با مجله «سوره» شد را دنبال بفرمایید. https://eitaa.com/matalebevijeh/12424

به نظر بنده اگر رفقا از طریق انقلاب اسلامی وارد روحیه آخرالزمانی خود نشوند، بالاخره نوعی نیست‌انگاری که مخصوص این تاریخ است، به سراغ آن‌ها می‌آید. پیشنهاد می‌شود در ماه رمضان به کتاب «تفسير انفسی سوره مرسلات و اشاره‌های قدسی» همراه با شرح صوتی آن رجوع شود.

https://lobolmizan.ir/book/1095?mark=%D9%85%D8%B1%D8%B3%D9%84%D8%A7%D8%AA

موفق باشید

34710

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد: در فص یعقوبی محی الدین چنین فرموده اند که «اگر نسبت به آن قوانینی که مطمئن هستیم باعث تقربمان به حضرت حق می‌شود کوتاهی کنیم فاسق هستیم» حال می‌خواستم بیشتر توضیح بفرمائید. زیرا من در این خصوص تنبلی می‌کنم یا خودم را توجیه می‌کنم. استاد آیا این فسق با آن فسقی که عرق خورها و زناکاران انجام می‌دهند یکی است؟ لطفا کمی توضیح بفرمائید. ان شاءالله زیر سایه ی امام زمان (عج) باشید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نه! یکی نیست. عنایت داشته باشید معارفی که در مباحثی چون کتاب «فصوص‌الحکم» پیش می‌آید باید بر اساس مقدماتی خاص، تجزیه و تحلیل شود، به همین جهت تأکید می‌شود کسانی وارد مباحث مطرح در کتاب «فصوص‌الحکم» شوند که آن مقدمات را گذرانده باشند وگرنه همین‌طور که ملاحظه می کنید با سؤالاتی روبرو می‌شوند که آن‌ها را متوقف می‌کند. موفق باشید

34636

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام خدمت استاد طاهرزاده: ضمن عرض پوزش، چرا باید از طریق برخی عبادات مثل روزه داری زیاد و سجده های طولانی، واهمه در انسان تقویت بشود یا مشکلات دیگری به وجود بیاید؟ حقیقتاً این مسأله برای بنده دردآور است و از خدا گلایه دارم. انسان عبادات نکند یک جور گرفتار می شود، عبادت کند جوری دیگری گرفتار می شود! در حالیکه بزرگان فرموده اند زیباترین زندگی در همین روزه داری ها و سجده های طولانی و امثال ذلک است. بنده از ترس همین نوع مشکلات نمی توانم به این نوع عبادات با عزم زیاد رجوع کنم. در حالیکه خودِ دین ما را با انواع و اقسام تعابیر به عبودیت و عبادت تشویق کرده.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: علیکم به تعمیقِ معارف توحیدی! مباحث «یا هشام» که حضرت کاظم «علیه‌السلام» برای انسان فرهیخته‌ای مثل جناب هشام بن حکم به میان آورده‌اند، مربوط به مخاطبانی است همچون جنابعالی. موفق باشید https://eitaa.com/matalebevijeh/13028

34544

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام عليكم استاد عزیزم: خدا قوت. برای خواندن فلسفه نظر شما را دیدم که روی بدایه و نهایه است آیا می شود با شرح منظومه شروع کرد یا همان بدایه بهتر است؟ آیا کلا به خواندن منظومه نیازی هست یا خیر؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به تدوین «بدایه الحکمه» و «نهایه الحکمه» توسط علامه طباطبایی و از آن مهم‌تر با وجود استادانی که آن دو کتاب را به خوبی شرح داده‌اند مانند جناب آقای امینی‌نژاد و جناب آقای یزدان‌پناه، نباید از این فرصت غفلت کرد. به نظر می‌آید با توجه به این امر، رجوع به منظومه جناب سبزواری چندان نیاز نباشد هرچند که کار ارزشمندی است بخصوص که با وجود آن اشعار، مطالب به خوبی در ذهن می‌ماند. موفق باشید

34317

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام خدمت استاد عزیز: حدیثی از امام کاظم علیه السلام هست که می‌فرمایند به اخلاص کامل نمی رسد کسی که با تعریف کردن مردم از اون خوشحال شود و با بدی گفتن در موردش ناراحت می‌شود. استاد من خیلی زود رنج هستم و کارهامم برای رضای خدا انجام میدم ولی مشمول حدیث بالا هم می‌شوم. اگر کسی باهام بحث کنه همینجور تا چند ساعت یا چند روز خود خوری می‌کنم و از این صفت رذیله کلافه هستم. اگه میشه راهنماییم کنید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال با حضور در معارف توحیدی و الهی و استمرار در عبادات به لطف الهی آن حالتی که حضرت می‌فرمایند به مرور پیش می‌آید عمده صبر و شکیبایی در مسیر دینداری است آن‌هم در همه ابعاد آن. مگر حاج قاسم سلیمانی از همان ابتدا، حاج قاسم سلیمانی شد آن‌طور که جناب آقای سعدا لله زارعی در روزنامه کیهان در مقاله خوب‌شان تحت عنوان «سلیمانی، انسان مسلمان در تراز جمهوری اسلامی» مطرح می‌کنند. موفق باشید

34278
متن پرسش

سلام و احترام خدمت استاد بزرگوار: مدتی است لازم می‌دانم مساله‌ای را با حضرتعالی مطرح کنم اگر صلاح دانستید برای کاستن از مشکل، اگر راه حلی به نظرتان رسید بزرگواری کنید، دست فرزندان‌تان را بگیرید. چند سالی است با مرکز فرهنگی آشنا شده‌ام که بحمدالله دغدغه انقلابی هم دارند و ظاهرا اهل فکر و مطالعه هم هستند اما از آنجا که کار بشری بی نقص نیست، نقائصی در این جمع می‌بینم که از صمیم دل مایلم رفع شود. ۱. گاهی از زبان شما هم شنیده‌ام که می‌فرمایید این حرف را یا این توصیه را یک توصیه اخلاقی نبینید مساله فراتر از این حرفهاست یا مساله، مساله وجودی است، آیا این فرمایش شما به معنای عدم ضرورت پایبندی به مسائل و تعهدات اخلاقی است؟ جلسات حضرتعالی کاملا منظم و سر وقت برگزار میشه ولی این بزرگواران هیچ تعهدی نسبت به کسی که بهش قولی می‌دهند ندارند جلسات بی نظم هست گاهی واقعا اتلاف وقت زیادی هست ولی حتی بابت تاخیر یا عدم حضورشان عذرخواهی هم نمی‌کنند. ۲. وقتی فردی جدید وارد جمع می‌شود به جهل او درباره برخی مسائلی که به نظر آنها بسیار مهم است رحم نمی‌کنند و متاسفانه بارها مورد نقد و ملامت قرار می‌گیرد که فلان حرف تو موجود بینی بود آن دیگری شرق شناسانه و آن دیگری مشهورات، هیچ مسیری برای دستگیری و حرکت فرد از ندانسته‌هایش به آنچه باید بداند ترسیم نکرده اند. بسیاری افراد با شنیدن کلمات پرطمطراق این بزرگواران آنچنان زمین گیر می‌شوند و خود را می‌بازند که یا مطیع کامل می‌شوند یا یاس آنها را فرامی‌گیرد. و متاسفانه خیلی از افرادی که برای کمک فکری و نفس کشیدن در فضای فکری_ انقلابی به آنها پناه می‌آورند یا کسانی که دوست دارند در این زمینه باری به دوش بگیرند، آزرده و سرخورده از مرکز فاصله می‌گیرند. ۳. تاکید بیش از حد به دستاوردها یا تحلیل‌های برخی بزرگان هم راه تنوع فکری را بسته و هم پویایی را از جمع گرفته، مثلا اگر بنده به حضرتعالی ارادت دارم اگر فقط کتابهای شما را بخوانم فقط اراء شما را بپذیرم و نه راه نقد را بازبگذارم نه با اندیشه‌های متنوع ارتباط داشته باشم و نه مسیر علمی و سلوکی شما را داشته باشم، برای کسانی که با من به عنوان پیرو اندیشه شما مواجه می‌شوند، سوء تفاهم ایجاد می‌شود که من حاصل اندیشه شما هستم و مسیر رسیدن دیگران به حقیقتِ اندیشه شما را مسدود یا دشوار می‌کنم. و خود را از شنیدن اندیشه های دیگر و فهم دیگران از اندیشه و آثار شما محروم می‌کنم ۴. نگاه از بالا. یا همان نگاه عاقل اندر سفیه این دوستان اجازه شنیدن نظر دیگران را از آنها گرفته. مسلم می‌دانند که درست فهمیده‌اند، درست می‌روند و بی هیچ درنگی دیگران را زیر شنی تانکهای کلمات بی تعریف، ادعاهای بی دلیل و حتی تمسخرهای فکری شان له می‌کنند. بنده واقعا متاسفم که مجبور شدم در این سطور ضعفهای عزیزانی را بگویم که هنوز هم به زعم خودم برای خدمت به اسلام و انقلاب دور هم جمع شده اند و از بسیاری آسایش ها و مزایا چشم پوشیده اند‌. این سطور پر درد را نوشتم چون هنوز به صفای باطنشان اعتقاد دارم اما آنها را دچار خطا می‌دانم. لطفا در جلساتی که با این بزرگواران دارید نه در حد چند جمله تذکر، چند جلسه آسیب شناسی خودمانی داشته باشیم. از صبر جنابعالی ممنونم

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. آری! اگر گفته می‌شود با واژه‌های اخلاقی بحث را شروع نکنیم، بدان معنا است که فرموده‌اند نگاه عقل عملی باید مبتنی بر عقل نظری باشد، نه آن‌که اخلاق را به عنوان آثار عقل عملی نفی کنیم، بلکه باید تلاش کرد با تأکید بر مبانی نظریِ آن، اهمیت آن را بیشتر نمود. ۲. این حقیقتاً یک ضعف است و حکایت از محدودیت تفکر می‌کند هرچند آن تفکر، بزرگ باشد تا آن‌جایی که پیامبر خدا «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» یعنی همان کسی که دین اسلام را که کامل‌ترین دین است، آورده‌اند باز می‌فرمایند: «اطلبوا العلم  و لو بالصین فان طلب العلم فریضه» و بدین لحاظ آن کس که  طالب علم است واز علم برخوردار است نسبت به دیگران گشوده می‌باشد. امید است مباحثی که بنا می‌باشد تحت عنوان «انقلاب اسلامی، انتظار، وارستگی» در روزهای سه شنبه در مرکز «سُها» انجام گیرد، بتوانیم برای خود و دیگران متذکر امر گشودگی نسبت به سایرین و از بالا نگاه‌نکردن به افراد باشیم. موفق باشید

33594

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام: از ظواهر بسیاری از روایات به نظر می‌رسد که امامان قائل به اصالت ماهیت بوده‌اند؟ آیا این مطلب درست است؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید دوگانه اصالت «وجود» و یا اصالت ماهیت، مربوط به مباحث فلسفی است. در حالی‌که در نگاه دینی، آزاد از بحث اصالت ماهیت و یا اصالت وجود، همه مخلوقات مظاهر انوار اسمای الهی هستند. موفق باشید

33574

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام خدمت استاد بزرگوار: استاد بنده مدتی پای صحبت های استاد معمار منتظرین بودم تا بعد از مدتی به پیشنهاد یکی از دوستان با شما آشنا شدم و از هر دو بهره بردم به حمدالله، ولی یه بار یه کاربری سوال از شما کرده بود، گمانم شما یه نقدی اگر اشتباه نکنم داشتید. استاد الان یه وقتهایی خیلی موضوع درگیرم میکنه و دوست دارم بدونم نقد شما دقیقا چی بود؟ با تمام احترامی که برای هر دو بزرگوار و همه خدمتگذارن نظام قایلم، استاد قبلا یه ثباتی داشتم در سلوک ولی مدت زیادیه هرکی یه عالم معرفی میکنه، وقتی حرفهای هر کدوم را گوش میدم دقیق گاه می‌بینم همه یه چیز میگن ولی به زبان های مختلف، یه بار هم ازتون سوال کردم فرمودید برای این که به یه وحدت برسید بیاید ذیل شخصیت امام، به حمدالله خیلی نتیجه دیدم ولی چون در اجتماعی هستم که به قول یکی از دوستان صد میلیون آدم دارن کار فرهنگی روت میکنن اذیت میشم، قبلا خیلی لطیف با اهل بیت ارتباط برقرارمی‌کردم ولی متاسفانه به دلیل سخت گیری یه عده دچار مشکلاتی شدم، نمیتونم حرکت کنم. قبلا راحت مسافرت می‌رفتم الان نمی تونم، قبلا نمیدونستم خدا همه جا هست و ازم محافظت میکنه ولی خیلی راحت تا توی دل مشکلات می‌رفتم الان می‌دانم خدا برعالم حاکم است و نمی‌تونم تکون بخورم، الانم پر از سوال و ایده و نظر راجع به مطالبی که از شما یاد گرفتم هستم ولی اگر بخواهم صحبت کنم طومار میشه استاد. التماس دعا ممنون ازتون.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: توجه داشته باشید وقتی در راهی که راه توحیدی است، قدم می گذارید تازه وسوسه‌های شیطان شروع می‌شود و این‌جا است که با صبر و شکیبایی در مسیر دینداری به مرور راه‌هایی گشوده می‌گردد که خودتان جواب سؤال‌هایتان را خواهید داد و مزه دینداری‌تان برایتان شیرین می‌شود. موفق باشید

33534

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

ضمن عرض سلام و آرزوی صحت و سلامتی خدمت استاد بزرگوار: استاد میشه بفرمائید رنگین کمان کدام حقیقت قدسی هست که تنزل کرده و در عالم عنصری بدین صورت ظاهر شده است؟ مثلا فرمودید آب تجلی اسم لطیف هست. شیطان تجلی اسم مضل هست. بنده احساس می‌کنم رنگین کمان باید یک حقیقت مستتر به سر باشد. ممنون از شما و کمک های بی دریغ شما

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به همان شعری که از جناب حافظ عرض شد، بپردازید که می‌فرماید: «ابرو نمود و جلوه‌گری کرد و رو ببست». آری! در دل فضای بیکران رُخ می‌نمایاند و جلوه‌گری می‌کند در حالی‌که هیچ‌چیز مشخصی نیست جز همان هوای بیرنگ. و قصه حقیقت همیشه همین‌طور است که تنها حقیقت است، هرچند به صورت‌های گوناگون جلوه‌گری کند. اما باز حقیقت است و لاغیر. موفق باشید

33460

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با عرض سلام: این شبهه در ذهن من است که اگر بگوییم وجود در جایی پایان می‌پذیرد یعنی محدود می‌شود اشکال منطقی ندارد. اگر اشکال بگیریم که وقتی وجود محدود باشد این حد، وجود را از ماورای خود تفکیک می‌کند پس ماورایی وجود دارد پس آن نیز وجود است و ایراد بگیریم که نخیر بعد از آن حد ماورایی نیست و وجود در آن حد پایان می‌پذیرد چه اشکال عقلانی پیش می آید؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این صورت لازم می‌اید بعد از «وجود» عدم باشد. در حالی‌که عدم، عدم است و این یعنی نوعی تناقض که گمان کنیم می‌شود در ادامه وجود، عدم در میان باشد. موفق باشید

33435

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام: در رابطه با سوال ۳۳۴۳۱ من به کتاب معاد شما مراجعه کردم اما مطلبی به عنوان (دوگانگی صورت و معنا) پیدا نکردم. لطفاً دقیق تر راهنمایی بفرمایید. با تشکر!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که موضوع یگانگی صورت و معنا از مباحث بسیار مهمی است که در صورت درک مقام برزخی و قیامتی انسان روشن می‌گردد و چنانچه مایل باشید در این موارد قدم بزنید؛ باید تمام بحث کتاب «معاد؛ بازگشت به جدّی‌ترین زندگی» همراه با ۷۵ جلسه شرح صوتی آن را دنبال بفرمایید تا موضوع برایتان معنا پیدا کند. موضوعی نیست که با یک سؤال و جواب و یا با یک تیتر و عنوان بتوانید چیزی از آن بیابید. موفق باشید

33238

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و درود خدا استاد عزیز: می‌خواستم نظرتون را درباره شخصیت حجت الاسلام قنبریان و مباحثی که مطرح می‌کنند چیست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمدلله حساسیت این عزیزان نسبت به تحقق عدالت ارزشمند است و باید ادامه داشته باشد. می‌ماند که در نظام اجرایی برای تحقق این اهداف نیاز به حوصله و برنامه‌ریزی دارد و از این جهت به نظر بنده دولت در مسیر تحقق عدالت تلاش لازم را به عمل خواهد آورد ولی محدودیت‌های اجرایی چیز ساده‌ای نیست که گمان کنیم یک شبه حل می‌شود. موفق باشید

33212

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام: ببخشید سوالی دارم: من به نماز بسیار علاقه مندم و همیشه با علاقه می خونم. همه کتاب های شما رو هم خوندم. سوالم اینه چرا باید نماز اجبار باشه یعنی اگه یک نوبت هم خوانده نشد عذاب های سختی داشته باشه. مثل اینه که من به دوستم بگم سه بار در روز «باید» با من تماس بگیرید. حتی اگه دوستم مشتاق باشه روزی ده بار با من تماس بگیره با خودش میگه این چه حرفیه؟ سخت گیرترین افراد هم مثلا در آزمون ها میگن مثلا از ده مورد، نه مورد ضروریه و یک مورد به انتخاب خودتون حذف کنید. این اجبار از طرف خدا که ما باهاش صحبت کنیم حتی وقتی به نفع خودمون باشه، برای من قابل درک نیست. چرا مثلا نمیشه کسی بگه من امروز صبح کشش نداشتم و معذرت می خوام که این بار رو نمی خونم و نوبت بعدی رو می خونم؟ ممنون میشم توضیح بدید. التماس دعا.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در باقی‌ماندن در هویت تعلّقی‌مان است نسبت به حضرت ربّ العالمین و اینکه این تعلّق، امری است دائمی. و برای باقی‌ماندن در این هویت در ساحت حرکات و سکنات فرموده‌اند سه یا پنج موقع نماز برگزار کنیم و تشریع این امر در راستای حاضرشدن در تعلّقِ دائمی ما است نسبت به حضرت ربّ العالمین. موفق باشید

39904
متن پرسش

سلام استاد: من سوالم رو کوتاه می‌کنم که کمتر مزاحم شوم. متن های شما رو در مورد آینده انقلاب خواندم ولی آینده ایران برای من پر از ترس و نگرانیست! زبانم لال بعد فوت رهبری عزیز چه بلایی سر ما خواهد آمد، خداوند ما رو چگونه امتحان می کند! امتحانهای آخر الزمانی رو چگونه طی خواهیم کرد! این افکار حرکت رو از من گرفته و بی اندازه نگرانم کرده، با توجه به اینکه می بینیم که چه گرگ هایی در کمین هستند و از طرفی ما و جامعه چقدر ناشکر نعمت های انقلاب و اسلام هست، و از طرفی فوت کثیری از علما و خالی شدن زمین از آنها استاد ما می گفتند دوران امام سجاد پیش روی ماست. لطفا یاری بفرمایید حقایق رو از دل واقعیت ها ببینم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به آغاز تاریخی بیندیشید که حضرت روح الله «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» آغاز نمود. یگانه مردی که بی‌نظیر بود و همان تاریخ در ادامۀ خود مردی از همان جنس را در ادامۀ آن تاریخ به ظهور آورد. و این یعنی آن آغاز، جهانی را مدّ نظر آورده است که موانع بزرگ جبهۀ مخالف، قدرت نفی آن را ندارد زیرا حکایت، حکایتِ به ظهورآمدنِ جهانی است که مردان آزاده در جستجوی آن بودند و به خوبی با آن موانع در هر چهره‌ای که باشند – اعم از متحجّرین و یا روشنفکرها-  مقابله می‌کنند و زندگی جز مقابله با همین موانع نیست. از این جهت باید به سَبکی فکر کرد که نیروهای حزب الله باید ذیل حضرت روح الله و حضرت امام خامنه‌ای، روز به روز بهتر و بهتر در مقابل ما قرار می‌دهند. و این است سبکِ خاصی که جریان حزب الله جدا از متحجّرین و روشنفکران غرب‌زده مدّ نظر دارد. موفق باشید         

36888

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد وقتتون بخیر: استاد راستش من کنکوریم و بخاطر اعمال البیض شب بیدار میموندم درس میخوندم و روز می‌خوابیدم و الانم عادت کردم. آیا ماه رجب و شعبان هم شب بیداری ثواب داره؟ یا فقط ماه رمضانه که برکت داره یا اینکه جدا از این سه ماه هم سیستم عادت کنه اشکالی داره؟ ممنون میشم توضیحی بدین بهم راجع به این ماه ها و اینکه راجع مهم بودن احترام والدین و ضرر کردن از اینکه حرفشون رو گوش ندیم یه پیشنهادی بهم بدین ممنونتون میشم. التماس دعا یا علی

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. تا می‌شود از خواب شب، غفلت نگردد مگر زمانی از آن ۲. احسان به والدین یعنی نظر به مسیری که خداوند از آن مسیر وجود ما را به ما داده است. بنابراین آن‌ها یکی از راه‌های ارتباط ما با خداوند هستند و می‌توان در آینه وجود آن‌ها میدان انس با حضرت حق را تجربه کرد. موفق باشید

36376

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

عرض سلام و ادب: متن زیر برگرفته از سخنرانی حضرت آیت‌الله مصباح یزدی در جمع اساتید مراکز آموزش عالی قم در تاریخ 1391/02/21. هست و سوالی برای بنده ایجاد کرده که مرحوم استاد با استناد به چه دلیل و توضیحی می‌فرمایند که می‌شود از گفته های فروید درباره ضمیر ناخودآگاه فهمید که وجود ناخودآگاه متکی به وجود روح است و اصالتا ناخودآگاه مربوط به روح است و نه روان یا جسم! این مسئله برای بنده بسیار مهم است من دانشجوی روان‌پرستاری هستم و دائما با این گذاره ها درگیر هستم اگر اثبات شود که واقعا ضمیر unconscious به روح بازمی‌گردد خیلی مطالب باید تجدید نظر شوند. متشکر واقعا اما گفته های آیت الله مصباح: در روان‌شناسی و علوم دیگر مکاتبی هم هست که بر اساس آنها، روح هم واقعیتی دارد، خواه در این صدد برآمده و تصریح کرده باشند، یا لازمه حرف‌هایشان این باشد. حالا این خیلی گفتنی نیست و شاید هم از این حرف سوء استفاده بشود که بعضی از نظریات فروید ناخودآگاه بر پذیرفتن وجود روح مستقل از بدن مبتنی است، هرچند من تصریحی از خودش ندیده­ ام؛ این مسأله، فلسفی است و در روانکاوی مطرح نمی‌­شود، اما بعضی از نظریات را اگر تحلیل فلسفی کنیم، بر اصل وجود روح مستقل از بدن مبتنی است.»

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به این‌که فروید بی‌ارتباط با نگاه هایدگر به انسان نیست، و در هایدگر، انسان به عنوان دازاین، امری است گشوده نسبت به وجود، می‌توان فروید را با قرائتی غیر از قرائت روان‌شناسانه دنبال کرد از آن جهت که علم روان‌شناسی نظر به عکس‌العمل‌هایی در انسان دارد که از طریق جسم ظهور می‌کند ولی روح، امری است وجودی که در نزد خود مستقر است که البته بحث آن مفصل است. از آن جهت که پرسش از «وجود»، پرسشی است که باید همواره گشوده بماند، بدون آن‌که از چیستی آن سؤال شود، همان‌طور که گل سرخ بدون چرا است، می‌شکفد چون می‌شکفد. وجود نیز چون وجود است، حاضر است و وجود دارد، امری که اندیشه اصالت‌دادن به وجود، متذکر آن است. موفق باشید

نمایش چاپی