سلام و درود استاد طاهرزاده: مدتی است گرفتار بیماری شدم، بسیار بی حوصله و ناامیدم. هرچند خیلی شنیدم انسان بیمار خیلی مقرب هست و چه و چه. اما هر مشکلی در زندگی راه حل داشته غیر از بیماری های صعب. خانواده ام هم خیلی سرحال نیستند و اینجور بگم بسیار بسیار خودم رو در قعر دره ای میبینم که راه نجات نیست و همین موارد باعث دلسردی و حسادت و نفرت شده. صبرم تمام شده. بنظر شما چرا خدا شفا نمیده، مخصوصا این امراض را؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال باید به این فکر باشیم که شاید مصلحت ما در این نوع بیماریها باشد. اینجا است که صبر بر بلا معنا میدهد و موجب گشایش معنوی میگردد. موفق باشید
سلام استاد بزرگوارم: اگر برای کسی که به بلایی مبتلاست طلب صبر کنیم یعنی طلب بلای بیشتر کردیم؟ یا چون بلا رسیده با اون روایت که میفرماید طلب صبر یعنی طلب بلا و عافیت بخواهید منافات دارد یا نه؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: طلب صبر در معارف دینی ما به معنای طلب توانایی است تا از آن امتحانها بهخوبی عبور کنند و هرگز طلب صبر برای کسی به معنای طلب بلا نیست. موفق باشید
سلام: برخی خیال میکنند وقتی انسان میخوابد، خوابی که میبیند ساخته ی ذهنش است و مثلا اگه چهار نفر رو تو خواب ببینه ذهنش اون ها رو ساخته، حالا چطور میشه به آنها اثبات کرد که در واقعیت این روحه انسانه که حین خواب جسم رو رها میکنه و....؟ با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این موارد آنچه حکایت از حضور نفس ناطقه انسان در صحنه های آینده برایش پیش میآید و بعداً انسان با آن روبرو میشود یعنی از طریق رویای صادقه معلوم میشود نفس ناطقه تنها با ساخته های ذهنش در خواب روبرو نیست. موفق باشید
سلام و ادب: إِنَّ الْإِنْسانَ خُلِقَ هَلُوعاً «۱۹» إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً «۲۰» وَ إِذا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعاً «۲۰» إِلَّا الْمُصَلِّينَ «۲۲» الَّذِينَ هُمْ عَلى صَلاتِهِمْ دائِمُونَ «۲۳» همانا انسان، بىتاب و حريص آفريده شده است. هرگاه بدى به او رسد، نالان است. و هرگاه خيرى به او رسد، بخيل. مگر نمازگزاران! آنان كه بر نمازشان مداومت دارند. سوالی که از این سوره پیش اومده اینکه خب طبیعتا تا چیزیرو ندانیم چی هست نمیتوانیم برپاش کنیم و نمیتوانیم بهش برسیم و در نتیجه میبینیم مثلا نماز اون تاثیری که تو آیات و روایات ذکر شده و دارهرو بر ما نمیگزاره. خب نماز چیست!؟ از طرفی هم فکر میکنم لازم هست بدانیم و چیزی نیست که نشه بهش رسید چراکه خدا خودش واجب کرده تحت هرشرایطی. خدا هم که تکلیف مالایطاق نمیدهد! پس قطعا میشود فهمید و رسید که اینطور تو قرآن و روایات گفته شده. توضیح میفرمایید؟!
باسمه تعالی: سلام علیکم: به این نکته خوب است فکر کنید که خداوند «ربّ العالمین» است و به نور ربوبیت خود بنا دارد انسانها را به کمالی که نیاز آنها است برساند و با نماز به عنوان راهی به سوی او ما را وارد عالَمی میکند که فطرت ما نیاز دارد. یعنی عالمِ «ربّ العالمینی» و لذا فرمود: «اَقِم الصلواة لذکری» نماز به پا دارید تا به یاد من باشید. و این راهی است که برای کمال ما در مقابل ما گذارده، حال هرکس مایل است به کمالات خود نایل شود میتواند آن راه را انتخاب کند. موفق باشید
با سلام و خسته نباشيد: ١. چرا وقتي از ماندن اثر وضعي گناه بعد از توبه اين همه تفاوت نظر هست و حتي شما هم مثلا در بعضي جواب ها مي گوييد خوب حالا اين تغيير نمي كند بعنوان تقدير بپذير؟ خدايي كه اثرات روحي رو مثلا از بين مي ره چطور اثر جسمي رو نمي تونه؟ كه خيلي مي گويند بخاطر قضاي تكويني و اين مسايل هست ما مي خواهيم بدانيم آيا واقعا همه چيز مثل گناه نكرده ميشه؟ مثلا كسي در اثر كناه دستش رو از دست مي ده در نمياد دوباره يه دست جديد؟ ٢. آيا اشتباهات زندگي هم مثل گناهان هست و حساب ميشه كه مثل توبه بهش نگاه كرد مثلا حتي يه اشتباه كوجك در انتخاب؟ ٣. از كجا بفهميم كل تلاش و كرديم بخصوص اينكه تو زندگي تقسيم زماني هست مثلا يكي مي تونه بيست ساعت در روز درس بخونه و يكي ده ساعت. از كجا بفهميم تلاش ما براي رسيدن به اون قضاي الهي بوده و ناكافي نبوده مثلا غير احساس كه در جواب كسي گفتيد؟ ممنون از پاسخگويي
باسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً عنایت دارید که چنین موضوعی گستردهتر از آن است که بتوان در یک جمله روشن کرد. زیرا بحثْ در قرارگرفتن در جاده توحید است که در عین احساس حضور، همچنان باید ادامه داد تا اگر راهی به جهت گناه یا به جهت هر امر دیگری در مقابل انسان بسته شد، راههای دیگری گشوده باشد. آری! حتی اگر به هر دلیلی دست فرد قطع شد و دست دیگری نروئید، ولی راهی که انسانِ بیدست نتواند خود را ادامه دهد، بسته نیست و باز باید به سخن عطار نیشابوری توجه کرد که میفرمایند: «تو پای به راه در نِه و هیچ مپرس / خودْ راه بگویدت که چون باید کرد». موفق باشید
سلام شیخ: عیدت مبارک. من متولد ۷۹ هستم و تازه دانشجو شدم درکنار بیکاریام و ولگردی هام کتابای شما رو میخونم اما چون سیر مطالعاتی کتابای شما رو ندارم پخش و پلا میخونم برا همینم از شما یه سیر مطالعاتی میخوام که درست و حسابی بخونم. دمت گرم شیخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: سعی ما نیز این بوده است که با سیر مطالعاتی که درسایت هست، جواب امثال جنابعالی را بدهیم. إنشاءالله مفید خواهد بود. موفق باشید
سوالی که من از محضر استاد عزیز دارم این هست که حکم فعالیت هایی که به شبهه و ایجاد شک در امور مختلف حکومت دینی می پردازند چه هست؟ شک و شبهه به اصول دین به صورت کلی یا نسبت به جنبه حاکمیتی دین، نسبت به حاکم دین یا نسبت به کارگزاران حکومت دینی چه هست؟ در حکومت دینی آیا می توان حتی به هدف خرابکاری کار فکری علیه مبانی دینی انجام داد؟ آیا تا زمانی که این کارهای فکری و تبلیغی منجر به حرکت مسلحانه و درگیری نشد می توان حکم قضایی صادر کرد؟ به عنوان مثال در جامعه امروز ما یک نفر در فضای مجازی کانالی دارد و مدام شبهه پراکنی می کند در حکومت دینی خصوصا در حکومتی دینی اسلامی و خصوصا در حکومت پیامبر و امامان آیا آزادی های اینچنینی وجود داشت یا از ابتدا جلوی این نوع فعالیت ها می ایستادند و برخورد قضایی می کردند؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آنچه میدانم بخواهیم و نخواهیم در این شرایط بالاخره و در این فضا از روبهروشدن با این شبهات، گریزی نیست عمده آن است که با جوابگویی درست به آنها بدون تعصب بیجا، عظمت اسلام حقیقی روشن میشود و مرز بین اسلام حقیقی و غیر حقیقی معلوم میگردد. موفق باشید
سلام و عرض ادب استاد بزرگوار: میبخشید مدتیست، همسرم درگیر بیماری صعب العلاجی شدند و پزشکان هم امیدی ندارند. اضطراب بالایی دارم و واقعا کم آوردم، غم زیادی بر دل و قلبم وارد شده. شما چه توصیه ای دارید؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: مهم آن است که در این نوع سختیها در دل انجام وظایفی که داریم از امتحانبودن این نوع مسائل غفلت نکنیم. عرایضی اخیراً در رابطه با سوره تغابن تحت عنوان «بسط وجود انسان در سایۀ بلا و ابتلا»https://eitaa.com/matalebevijeh/18004 شده است خوب است به آن عرایض توجه شود. موفق باشید
🔻 اطلاعیه🔻🎤🎤🎤🎤🎤🔻 اطلاعیه🔻 نمونه ای از جنگ نیابتی دشمن درسطوح مختلف❓️که لازم است ۰۰ محافظین امنیت هوشیارترباشند.وهم مردم▪️ وعدم این ۲ باعث سردرگمی واختلال وضرر وزیان میشود ⛔️🚫🚫🚫🚫 با عرض سلام پیامک های دریافتی از اقوام و دوستان با عنوان بسته کمک معیشتی را به هیچ عنوان باز نکنید، این لینک جعلی و تقلبی است و موجب هک شدن گوشی و اطلاعات بانکی شما خواهد شد. اصولا سایتهای دولتی صرفا با پسوند .ir معتبر هستند و نه .com.⛅️⛅️⛅️ ⛅️🪴🪴🪴🕋https://eitaa.com/joinchat/953352387Cc754308909 🌍🇮🇷
🔻 اطلاعیه🔻🎤🎤🎤🎤🎤🔻 اطلاعیه🔻 نمونه ای از جنگ نیابتی دشمن درسطوح مختلف❓️که لازم است ۰۰ محافظین امنیت هوشیارترباشند.وهم مردم▪️ وعدم این ۲ باعث سردرگمی واختلال وضرر وزیان میشود ⛔️🚫🚫🚫🚫 با عرض سلام پیامک های دریافتی از اقوام و دوستان با عنوان بسته کمک معیشتی را به هیچ عنوان باز نکنید، این لینک جعلی و تقلبی است و موجب هک شدن گوشی و اطلاعات بانکی شما خواهد شد. اصولا سایتهای دولتی صرفا با پسوند .ir معتبر هستند و نه .com.⛅️⛅️⛅️ ⛅️🪴🪴🪴🕋https://eitaa.com/joinchat/953352387Cc754308909 🌍🇮🇷
با سلام موضوع؛ وجه تمایز ناقص با غلط..... سوال مهمی برای مطلع این بحث لازم است اینست که؛ آیا آنچه که ما از خود و امورات جهانِ هستی درک میکنیم، حقیقتـــــــــــــاً آنچه که هست، است؟ زمانیکه رسولش فرمود اللهم أرنی أشیا کما هي_ الهی امور را آنگونه که هست بر من بنمای و از طرفی در فرمایشات مولی علی (ع) است « اگر پرده از پیش روی من برداشته شود چیزی بر یقینم افزوده نگرد. برای کشف این سرّ از خود! باید در مسیرِ لامسیر میان رسالت تا امامت سیری کرد. و ای بسا از اجمال به تفصیل حداقل در این کانال برمن خرده گرفته نخواهد شد «انشاءالله» اگر بگویم سیر از امام خمینی (قدس سره) تا امام خامنه ای (حفظ الله)........ مولانا در مثنوی شریف اشان راهکار جالبی دارند میفرمایند برای این سیر بایست به خروس بنگرید ببینید که صبح کاذب نمیتواند فریبش دهد چون او در این میان برای بیان حق همت گماشته نه بیان خود! اهل دنیا از این رو همیشه در اشتباه اند که صبح کاذب رهزن آنان است یعنی صدق و کذب را نمیتوانند تشخیص دهند.
ای خروسان از وی آموزید بانگ / بانگ بهر حق کنید نه بهر دانگ
صبح کاذب آید و نفریبدش / صبح کاذب عالم و نیک و بدش
اهل دنیا عقل ناقص داشتند / تا که صبح صادقش پنداشتند
حال سوال مهم ملاک سنجش صدق از کذب چیست؟ جواب، اگر میان صدق و کذب نمیتوانیم تفکیک کنیم، نباید نظریه پردازی کنیم یعنی همینکه متوجه باشیم «ما ملاک سنجش را ابتدا نداریم» و حقیقتا بر سر این نمیدانیم بمانیم قدم اول را نیک برداشته ایم. قدم بعدی اینست که ما (با مقدمه قدم اول) متوجه میشویم ملاک تشخیص را میتوانیم داشته باشیم، فعلا نداریم اما میــــــــــتوانـــــــیم داشته باشیم! یعنی جمع میان (نه _بلی) بعبارتی بپذیریم ما امور جهان و خود را آنگونه که هست، نمییابیم اما میتوانیم بیابیم! این نحوه از برخورد دیگر تعارضی میان سخن رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم با امیر المومنین علی (ع) نخواهد بود که هیچ، بلکه سیر تکاملی است، میشناسم که اگر از خود پرستی خارج شویم به خود اصلی میرسیم، و هکذا نسل جوان امروز اگر در چهره رهبری، بطور تمام و کمال چهره امام خمینی ببیند، کاری کارستان کرده، به این مهم دست نخواهد یافت مگر با ندیدن خودیت، خود! ما باید به این سخن امام خمینی (ره) رجوع دوباره کنیم که نگوید انقلاب برای ما چه کرده بگوید ما برای انقلاب چه کرده ایم؟ متعاقبا رهبری میفرماید جوانان مطالبه گری کنند، چرا؟ چون میفهمانند که دیروز حربه تشخیص میان صدق و کذب بود اما اکنون تلاش برای کمال از نقصان است اینکه صدق و کذب را ما به نقص کمال نباید خلط کنیم تلاش تمام رسانه های معاند را بطور خلاصه، بنظر بنده، در این میشود عرض کرد که آنان دست به خلط نقص و غلط زدهاند امید آفرینی امروز ما در رفع ابهام در این خلط نهفته است. ما نقص داریم اما درمسیر غلط نیستیم، ما امور را آنگونه که هست نمییابیم اما میتوانیم بیابیم. بگشای به امیدی تو دیده جاویدی / تا تابش خورشیدش از عرش فرازآید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بگذار از همین بیت آخری سخن گفته شود و آن نظر به امیدی است که امید تابش خورشید است از عرش. خدا میداند شهدای عزیز ما هرگز کمتر از این در نسبت با انقلاب اسلامی در افقِ نگاهشان نبود و اینکه میتوانند در میدانی حاضر شوند که «فرش» و «عرش» به هم نزدیک گردند. آری! اینجا است که از یک جهت این رسول خدا «صلواتاللهعلیهوآله» است که عرضه میدارند: «اللّهمّ ارنى الأشياء كما هي.» و از حضرت محبوب تقاضا میکنند حقیقت هر چیزی را بر او بنمایاند و از طرف دیگر در دل همین بستر حضور، مولایمان علی «علیهالسلام» در کلیّتِ حضور در نسبت بین این دنیا و آن دنیا اعلام میفرماید: «لَوْ كُشِفَ الْغِطَاءُ مَا ازْدَدْتُ يَقِيناً» یعنی آنچنان در حضور بیکرانه خود حاضر شدهاند که اگر پردههای دنیا کنار رود، هیچ چیزی بر یقین آن حضرت گشوده نمیشود زیرا خود را در تاریخی احساس میکنند که با اسلام شروع شده است و راه توحید در ظلمات جاهلیت به میان آمده است. در این راه است که اگر با پیامبر شروع شد و آن تقاضای متعالی به میان آمد، هرچه جلو رویم و باز جلو رویم این اجمال حقیقت است که به تفصیل بیشتر میآید و به گفته شما نسل جوان میتواند در آینه شخصیت فوق العاده رهبر معظم انقلاب به یک معنا همه حضرت روح الله را بنگرد هرچند که آینه، حکایت گزارش صاحبصورت را به ما نشان میدهد. و این همان تلاش برای عبور از «کذب دوران» و نزدیکشدن به «صدق زمانه» است تا «امید» چون خورشیدی در جان ما به درخشش آید. خدا میداند راستترین سخن در این زمانه همان کلامی است که رهبر معظم انقلاب با ما در میان گذاشتهاند یعنی «ایمان» به وعده الهی و امیدواربودن به هر آنچه در دل این ایمان به عنوان عطای الهی پیش میآید. موفق باشید
استاد بزرگوار سلام و احترام: بنده نزدیک ده سال مادری داشتم که متبلا به سرطان بودند و دیدن رنج های ایشان به همراه سایر مشکلات خانوادگی، و در نهایت فوت ایشان منجر به افسردگی بسیار شدید در بنده شد. مدتی پس از فوت مادرم سعی کردم صبر پیشه کنم و با قرآن و امور معنوی به دنبال درمان خلأهای روحی خودم بودم، اما متأسفانه مدتی بعد به دلیل افسردگی شدید و تعدد مشکلات در زندگی نعوذ بالله دچار حس بدبینی به خداوند و کاهلی در انجام امور دینی شدم و بویژه کنترل طهارت چشم را از دست دادم و گناهانی را مرتکب شدم که تصور نمیکردم به آنها آلوده شوم. دانشگاه هم فضایی به شدت در نقد و انکار همه حلقه های اتصال معنوی از قرآن کریم تا مهدویت و ولایت فقیه را داشت و ناخواسته به تضعیف باورهای ما منجر میشد. همزمان با این اتفاقات دانشجوی بسیار موفقی بودم و اخبار مربوط به موفقیت هایم نقل مجالس شده بود و مستمراً شاهد پیشرفت در کارهایم بودم. به حدی که به دلیل موقعیت های شغلی خوب تصمیم به تأهل گرفتم. این وضعیت ادامه پیدا کرد تا زمستان سال گذشته که مجدداً تصمیم به اهتمام در انجام امور دینی و معنوی گرفتم اما آن زمان شدیدا به وسواس فکری و عملی دچار شدم. تا حدی که مرا به بیقراری های شبانه و گاه بی خوابی های مطلق چند روزه کشاند. مدتی دچار وسواس سلامتی شدم و هر نوع تغییر در وضعیت جسمی ام را نشانه ای از ابتلا به یک بیماری تلقی میکردم. سپس به شدت دچار وسواس عملی در زمینه طهارت شدم، بگونه ای که در تمام نماز مشکوک به شماره رکعات و صحت اذکار بودم و از طرف دیگر هجوم افکار ناخواسته شیطانی سراسیمه ام میکرد. هر زمان میخواستم به یکی از ائمه اطهار (ع) متوسل شوم، افکار توهین آمیز ناخواسته حلقه اتصالم را دچار اختلال میکرد و هر زمان در خیابان گام مینهادم، هجوم افکار منفی درباره دیگران و تصویرسازی های ناپسند از آنان عذابم می داد. اساتید طب سنتی علت را غلبه سودا عنوان کردند و تدابیر سودازدایی را تجویز نمودند. اساتید طب مدرن هم تشخیصشان ابتلا به ocd یا اختلال وسواس فکری عملی اجباری بود. اما نمی دانم چرا تصورم این است که بیش از همه این وضعیت معلول مسائل اخلاقی و روحی بنده است و اگر درمانی اساسی میخواهم باید در این زمینه جستجو کنم. در ماه مبارک رمضان مدتی مصرف داروهای شیمیایی را کنار گذاشتم و با انجام برخی دستورالعملها الحمدلله باورهای دینی ام بسیار تقویت شد و حالم رو به بهبود نسبی رفت و آن تصاویر ناخواسته کمرنگ شدند، اما همچنان بی خوابی آزارم میدهد و باعث میشود حال معنوی برای عبادت و ذکر نداشته باشم. از طرفی هم دلم نمیخواهد به مصرف داروهای شیمیایی روی بیاورم. و هم از ظهور گاه و بیگاه افکار شیطانی ناخواسته مکدر و ناراحت میشوم. از طرف دیگر، بسیار اهل استماع موسیقی بویژه سنتی و عرفانی بودم، اکنون از صبح که بلند میشوم تا آخر شب انگار در مغزم قطعات پراکنده موسیقی به صورت غیر ارادی پخش میشود و از کنترل من خارج است. به این فکر میکنم که شاید نیاز است از موسیقی توبه کنم. در زمینه امور معنوی واقعا دچار حیرت هستم. نمی دانم این وضعیت را عقوبت گناه بدانم، امتحان الهی بدانم، یا سحر و چشم زخم تلقی کنم؟ یا چون فرد به شدت موفقی بودم و بعد یکباره بیماری شدید پیدا کردم را استدراج بدانم. در کلام اساتیدی چون جنابعالی هر کدام از این موارد دستورالعملهای جداگانهای دارند و من نمی دانم به کدام عمل کنم. چون علت را نمیشناسم درمان را هم نمیدانم چیست. آیا مراجعه به اساتید حوزوی علوم غریبه را مفید می دانید؟ از جنابعالی درخواست دارم اول اینکه لطفاً بفرمایید برای درمان این احوال چه کارهایی باید انجام بدهم؟ دوم اینکه برای بنده دعا بفرمایید تا ان شاالله بازگشت سلامتی ام فرصتی باشد تا بتوانم در ادامه عمر گذشته ام را جبران کنم و ان شالله به حد لیاقت مصداق «قَوِّ عَلى خِدمَتِكَ جَوارِحي وَاشدُد عَلَى العَزيمَةِ جَوانِحي» باشم و البته نذر کرده ام در صورت شفا از بیماری تمام تلاشم برای تحقق این دعا باشد. در ماه رمضان مدام به این فراز دعا فکر میکردم: وَاَعِنّي بِالْبُكآءِ عَلي نَفْسي فَقَدْ اَفْنَيتُ بِالتَّسْويفِ وَالاْمالِ عُمْري وَقَدْ نَزَلْتُ مَنْزِلَةَ الاْيسينَ مِنْ خَيري فَمَنْ يكوُنُ اَسْوَءَ حالاً مِنّي و نمیدانم خداوند فرصت دیگری در اختیارم قرار می دهد یا خیر ان شاالله سلامت باشید و خداوند به حضرتعالی عمر با عزت بدهد
باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به روحانیتی که بحمدلله در عمق وجودتان هست و مانع میشود از حقیقت منقطع شوید و باید شکر کنید؛ بنده اولاً: جهت شفای هرچه بیشتر جنابعالی دعا میکنم و ثانیاً: رجوع به علوم غریبه را قابل اعتماد نمیدانم و پیشنهاد میشود بعد از مطالعه کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» با کتاب «ده نکته در معرفت نفس» و شرح صوتی آن خود را وارد عالم مجرد خود بگردانید تا إنشاءالله به نتایج خوبی نائل شوید. موفق باشید
با سلام و ارادت و ضمن قبولی طاعات: با توجه به احادیثی مثل «اول ما خلق الله روحی» آیا این روح همان حیقیقت نوری اهل بیت (ع) و پیامبر(ص) می باشد؟ و اینکه اگر این روح همان حقیقت ست چرا در شب قدر نازل می شود؟ منظور از نازل شدن چیست؟ مگر همیشه این حقیقت موجود نیست چرا باید بر قلب پیامبر نازل شود؟ مگر همیشه پیامبر (ص) در اتصال با حق (واسطه فیضی) نیست؟ و اینکه نسبت حقیقت نوری اهل بیت (ع) با این روح در آیات و روایات چیست؟ چرا در سوره قدر می فرماید ملائکه و روح (تَنَزَّلُ الْمَلائِکَةُ وَ الرُّوحُ) نازل می شود ولی در سوره نحل می فرماید ملائکه به وسیله روح (يُنَزِّلُ الْمَلَائِكَةَ بِالرُّوحِ...) نازل می شوند؟ تفاوت و جدایی این دو مسئله در چیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. در شب قدر، اولیای الهی با نزول ملائکه و روح در نزد خود و در باطن خود، بیشتر و بیشتر حاضر میشوند و این در واقع، نوعی نزول یا سیر به باطن به حساب میآید. ۲. شب قدر دارای ظرفیت فوقالعادهای است که حتی روح هم نازل میشود، روحی که از سایر فرشتگان برتر است حتی به نعبیری فرمودهاند: اعظم فرشتگان است. و لذا در آیه (يُنَزِّلُ الْمَلَائِكَةَ بِالرُّوحِ) متذکر این امر است که در غیر از شب قدر، بعضاً به نورِ روح، سایر فرشتگان نازل میگردند. موفق باشید
خداوندا! نمیدانم چه شد که اینجا نشستهام در برِ تو! مینویسم از دردهای رفتهام و از دردهای آمدهام. خداوندا! با من چه کردی؟ مرا از خانه بیرون کردی و دردهایم را جامه دیدارِ حضور پوشانیدی، و من در این حین به دنبال راهی برای، برای تو بودن میگشتم. خدایا! چه گشتی بر روزگار افتاد که من در برِ تو نشستهام و مینویسم؟!! مرا که نوجوانی بودم با قلبی لطیف و زود رنج که کاری به کارِ دردها نداشتم. چه در من بود که اینچنین عاشقانه مرا از خود نمودی و در برِ خویش مرا به نوشتن واداشتهای؟! چه بود زندگیِ روزمرهای که سراپایش بوی مرداب میداد، تو با شکست رودِ مردابگونهام مرا به عمق دریاها بردی و فرصتِ بودنم دادی. راستی را! دیگران را چگونه راه میدهی؟! خدایا! تو خوب میدانی که دستان تو بوی مهربانی میدهد با لطف و کرم به بندگان، و من همانم که در دست تو خوابیدم، آرامش یافتم و سپس به بیرون افتادم. با دردِ تو سیاه کردم، بود و نبودهایم را، تا شاید آهنگِ دردم راهی به دستان تو باز کند. دوباره خدایا! بندگان تو مجال امتحان ابتلایی نداشتند، چرا که آنچنان حجاب زمانه دست بر چشمانشان بسته بود که در موقف خیر و شرّ نبودند و اصلا موقف امتحانی در پیشگاهت نداشتند که میان بهشت و جهنم، بهشتیبودن یا جهنمیبودن را انتخاب کنند، ولی تو با فریاد و اشارات خمینی که میگفت:
«ای سران اسلام، به داد اسلام برسید. ای علمای نجف، به داد اسلام برسید. ای علمای قم، به داد اسلام برسید؛ رفت اسلام.»
همگان را به امتحان کوفی و کربلایی کشاندی و منت نهادی تا با امام، «بودن» و «نبودن» را به ما بچشانی و در بیابانها و هورها و خاکریزهای آن جنگ چنان طعمِ «بودن» را به آنان چشانیدی که امام میگفت:
«خدا مىداند که راه و رسم شهادت کورشدنى نیست و این ملتها و آیندگان هستند که به راه شهیدان اقتدا خواهند نمود. و همین تربت پاک شهیدان است که تا قیامت مزار عاشقان و عارفان و دلسوختگان و دارالشفاى آزادگان خواهد بود.»
و ما را بگو؛ با ما بگو از آن آیندهای که نیامده است، خواهد آمد و در پیش توست. آیا دوباره طعمِ «بودن» را به کاممان شیرین میکنی؟! آیا دوباره خون سرخ ما ملجأ عارفان دلسوخته میشود؟! یا خونیاست برای آمدن او، برای آنکه او بیاید دستی بر سر جانهای خواب آلوده بزند و بگوید اَیْنَ المنتظرون؟؟ و من چگونهام در این میان؟! حاضر یا غایب؟ نمیدانم که چه بر این نسل تقدیر کردهای و خواهی کرد؟ و چه آیندهای را برای این نسل مقدّر کردی؟ ای ولیّ! میدانی که جانها از «نبودن» به ستوه آمدند! و مباد که «نیست» بر «هستِ» این جانها غلبه یابد، تو «هستی» و از «هستِ» تو ما هستیم، ولی راستی! اگر چنان است پس ارادههای ما نیز از آنِ توست و تویی که در جانها عزمها را قرار میدهی و راهیِ سفرشان میکنی و راستی! چه کس را به این سفر میخوانی منتظران؟! عاشقان؟! عاقلان؟! یا هم غافلان، آنان که در دردِ «نبودن» به خود میپیچند؟؟!!
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآیدباید به آنهایی فکر کرد که به گفته شما از دردِ «نبودن» به خود میپیچند. حرف اینان است که میگویند: «چون یافتمت جانان، بشناختمت جانا». زیرا او را دوای دردِ خود مییابند. مانند حضرت روح الله که به گفته شما، او معنای «بودن» و «نبودن» را به ما چشاند. آری! با هستِ او بود که ما معنای هستی را فهمیدیم و اگر انقلاب اسلامی را پاس میداریم، از آن جهت است که در دیروزمان از خود میپرسیدیم «ما کیستیم؟» و برای چه زنده هستیم؟ - آیا جز این است که وقتی انسان زندگی را گم کند، این سؤال برایش پیش میآید؟ هر کدام از ما چون رُباطی بودیم که بدون هر معنایی باید در برنامهای از پیش تعیینشده قرار میگرفتیم بدون هیچ آیندهای که معلوم کند ما حقیقتاً موجودات زندهای هستیم که میتوانیم با ابتکارات خود به آیندهمان معنا بدهیم. ولی این خداوند است که در دل این تاریخ، ما را در بر گرفت و این شد که شما را با نوشتنی اینگونه به میدان آورد تا خود را در این نوشتهها «بسط» دهید و به گفته خود، به عمق دریایی که در پیش است، سیر کنید و از اشاراتی که حضرت روح الله«رضواناللهتعالیعلیه» به میان آورد، جهانی در مقابل ما گشوده شد که با حضور در آن جهان، ما قامت بلند خود را با زیارت شهیدانمان تجربه خواهیم کرد، قامت بلندی که زندگی را بیرون از آرزوهای وَهمی جهانِ مدرن به ما برمیگرداند. موفق باشید
عرض سلام و وقت بخیر: استاد ببخشید شما ارتباط نظریه ی وحدت وجود ابن عربی رو با مکتب پاتئیستی چطور تلقی میکنید؟ یکین؟ متضادن؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: این مکتبها را نمیشناسم. آری! وحدت وجود به معنای آنکه حقیقتی در همه عالم با یگانگیِ خاصاش جاری است و همه عالم مظاهر حضور بیکرانه او هستند؛ قابل قبول است ولی نمیدانم آیا مکاتبی که میفرمایید به همین معنا حضور حضرت حق را متذکر هستند؟ یا پایههایی از توهّم و تصور در آنها در میان است؟ موفق باشید
بسم الله الرحمن الرحیم. سلام علیکم: روز ها با پستی و بلندی در گذرند و ندانم که چون منم... حس و احوالم همانند آنیست که مسیر را رفته اما از بد حادثه این جا به پناه آمده. روزهایی که بر من میگذرد احوالی که در نظاره نشسته ام، گویای احوالیست نه چندان ناشناخته بلکه از یاد رفته... استاد اکثر سیر مباحث ها و کتاب ها بخصوص مباحث معرفتی را که از چشم میگذرانم و بر گوش مینوازانم ، اینگونه بر نظرم جلوه گر میشوند که با آنها مأنوس بوده ام و حال آنها یادآورم شده اند. از همین رو رنجورم و دلخسته، البته نه به معنای تا امیدی به معنای شرمساری که توان از کف رفته و پیش بردن مطالعه در هر زمینه برایم آنچنان دلکش نیست و با این حال از مباحث معرفتی توان گذر ندارم... چه کنم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: إنشاءالله در این مسیر با طی مقدمات لازم، با اُنس با روایات و قرآن، جهانی که برای اولیای الهی گشوده شده است، برایتان گشوده میشود. موفق باشید
سلام و عرض ادب خدمت استاد گرامی: طبق استنباط بنده در خصوص علت خلقت با توجه به آیه شریفه وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُونِ عبادت هست و این عبادت طبیعتا نماز و روزه و خمس و زکات و... که حداقل هایی هست که خداوندمتعال برای بنده خود تکلیف کرده نیست و منظور از عبادت برطرف کردن مشکلات بنده خدا و دستگیری ار بندگان خدا می باشد. خداوند متعال به هر انسان استعدادها و توانایی هایی داده و در مقابل این استعدادها نیازهایی رو در بعضی افراد ایجاد کرده، به طور مثال بنده مهندس عمران هستم و توانایی ساخت خانه را دارم و این استعداد و توانایی هست که خداوند متعال به من داده و در مقابل افرادی هستند که به خانه نیاز دارن و من با ساخت خانه برای این افراد هم خدمت به خلق کردم و عبادت کردم و مطابق روایات کار کردن مرد جهاد در راه خدا حساب میشود و هم به در آمد رسیدم. نظر شما را در رابطه با این موضوع جویا هستم آیا این تفکر صحیح است که اگر هر فرد مسیر استعداد خدایی خود را تقویت کند و خدماتی که به بندگان خدا میدهیم آیا به هدف نهایی خلقت میرسیم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است که میفرمایید و در همین رابطه جناب سعدی میفرمایند:
عبادت به جز خدمت خلق نیست
به تسبیح و سجاده و دلق نیست
تو بر تخت سلطانی خویش باش
به اخلاق پاکیزه درویش باش
به صدق و ارادت میان بستهدار
ز طامات و دعوی زبان بستهدار
قدم باید اندر طریقت نَه دَم
که اصلی ندارد دمِ بیقدم
با توجه به آیه مذکور، اساساً عبادات وقتی در همه ابعاد آن صورت گیرد موجب هرچه بیشتر نزدیکشدن به خداوند و معرفت عمیقتر نسبت به خداوند میشود. موفق باشید
سلام: وقت بخیر استاد! استاد داشتم خطبه فدکیه رو مطالعه میکردم رسیدم به آخر داستان که حضرت زهرا سلام الله علیها از مسجد برگشتن خانه و با امام علی علیه السلام گفتگو هایی داشتن راستش من کسی نیستم که بخوام ایراد بگیرم ولی هر جور فکر میکنم نمیتونم گفته های حضرت زهرا به امام علی رو بپذیرم چون کلماتی بکار برده شده در معنی خیلی تند و یه جورای طعنه زدن به امام و برداشت نوعی تعلل کردن از امام رو میرسونه اصل خطبه که کاملن مشخصه ولی همون آخرش رو اگه لطف کنید تبیین کنید. ممنون میشم خدا خیرتون بده.🌹
باسمه تعالی: سلام علیکم: مرحوم دکتر سید جعفر شهیدی در کتاب خود تحت عنوان «زندگانی فاطمۀ زهرا «سلاماللهعلیها» دقیقاً همین اشکال را مطرح میکنند و میفرمایند این قسمت به احتمال زیاد، ساختگی باشد زیرا آن کسی که این قسمت را جعل کرده است متوجه نبوده حضرت زهرا «سلاماللهعلیها» در خانه، خطبه نمیخوانند. در حالیکه جملاتی که از حضرت با همسرشان در خانه نقل شده است، همان حالت سجعگونه خطبهای را دارد که در مسجد مدینه نقل کردهاند. علاوه بر این اساساً فضای سخن، فضایی نیست که بتوان آن را به حضرت زهرای مرضیه «سلاماللهعلیها» نسبت داد. موفق باشید
سلام: با توجه به این که جنیان مسلمان نیز داریم چرا هیچ کدام از آنها فتوای امام خمینی مبنی بر وجوب قتل سلمان رشدی را عامل نشدند؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: احتمالاً این امر باید در شرایط طبیعیاش انجام شود مثل عدم اجازه حضرت اباعبدالله «علیهالسلام» به ورود زعفر جنّی جهت دفاع از حضرت. موفق باشید
سلام و خسته نباشید: استاد قیافه برزخی افراد که میگویند برخی بسیار زشت و بد شده است. آیا به محض عوض شدن حالات درونی فرد در این دنیا آن چهره نیز تغییر میکند؟ یا آن چهره ثابت و پایدار است؟ وسواس گونه به این موضوع فکر میکنم. من در جوانی گناهانی و حتی بی نمازی داشته ام ولی الان توبه کرده و پشیمانم. هراسانم بعد از مرگم چه میشود؟ خواب بدی در این مورد دیدم که مرا پریشان تر کرده است. وای از رسوایی برزخ و قیامت...
باسمه تعالی: سلام علیکم: چهره برزخی و قیامتیِ انسان مطابق همان احوالات و باورها و اخلاقی است که در همان موقعیت دارد و ربطی به احوالات و باورها و اخلاقیات قبلی او که از آن عبور کرده است، ندارد. موفق باشید
بسم الله الرحمن الرحیم. سلام علیکم: استاد من حدود ۲۱ سال سن دارم و امشب (شب تاسوعا) به نور حضرت ابوالفضل یک دغدغه ای به ذهنم آمد که به شما عرض میکنم. یک حسی به من القا شد که حس میکنم ( با توجه به قرائن و شواهد) تمام ابعاد وجودی ام در حجاب اکبر قرار گرفته است و از یک زمانی به بعد رشد نکرده اند، بخواهم برایتان واضح بگویم؛ اینست که بعدهای مختلفم مانند دانه ای میماند که هنوز سر از خاک بر نیاورده است، مثلاً رشد فردی، اجتماعی، فهم، عقل، روح، دید، نگاه، بیان، حتی جسم و رشد علمی، معنوی، و هر چیزی که فکرش را بکنید که در معرض رشد قرار دارند، متوقف شده اند و وارد یک حجابی شده اند که نه میدانم سببش چیست و نه میدانم اسباب رفع آن چه می تواند باشد!! یک حس خیلی ضعیفی که دارم، اینست که حس میکنم آن دانه که هنوز سر از خاک بر نیاورده، دائماً درحال ریشه دوانی است واقعاً از جهاتی که درکشان میکنم و عرض کردم، (به خصوص رابطه اجتماعی که نمیتوانم ارتباط برقرار کنم) در تنگنای سختی هستم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: باید در این موارد به قبض و بسطِ روح خودتان بیندیشید و اینکه انسان در هر دو حال میتواند با رعایت دستورات الهی راه خود را به سوی خدا بگشاید. و در همین رابطه تقویت ابعاد معرفتی از یک طرف و ابعاد سیاسی مثل حضور در تاریخی که با انقلاب اسلامی به میان آمده است از طرف دیگر، کار ساز است. موفق باشید
سلام استاد ارادتمند هستم: استاد چه کار کنیم که اراده ما محکم و استوار شود و و نفس ما را سمت تمایلات دنیوی نکشاند؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: تعمق در معارف اسلامی از یک طرف و حضور در جمع مؤمنین مصمم به دفاع از انقلاب و رهبری از طرف دیگر کارساز است. موفق باشید
سلام به استاد گرامی: حقیقتش چون عازم حج هستم و همه به حساسیت آن سفر هم اقرار دارند، با توجه به اینکه جزوه های شما را در رابطه با حج خوانده ام؛ خواستم اگر باز نکاتی هست که خوب است روی آن فکر کنم، بفرمایید تا دنبال شود. با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمدالله اساتید بزرگ نکات ظریفی را در رابطه با حج به میان آوردهاند که بنده سعی کردم در جزوۀ «حقیقت حج» نکات اصلی مطالبی که آیت الله جوادی در کتاب «صهبای حج» و یا جناب سید حیدر آملی در کتاب «جامع الأسرار» فرمودهاند را خدمت رفقا عرض کنم. مهم آن است که متوجه باشیم آخرین پیامبر که نهاییترین حضور در محضر حق را برای بشریت به ارمغان آوردهاند؛ نظر به «کعبه» داشتند تا به حکم: « لِى مَعَ اللَّهِ وَقْتٌ لَا يَسَعُنِى فِيهِ مَلَكٌ مُقَرَّبٌ وَ لَا نَبِىٌّ مُرْسَلٌ» ما را حضور و وقتی حاصل شود که فوق حضور فرشتگان و انبیای گذشته است و این، آن امری است که باید مدّ نظر قرار دهید. جناب آقای موسویان اخیراً در رابطه با سفر حج نکاتی را فرمودهاند که خوب است به آن نکات نیز توجه شود. https://eitaa.com/sabbar_ir/3256 موفق باشید
سلام استاد گرامی: ان شاءلله میخواهم اعتکاف شرکت کنم راهنمایی بفرمایید بهترین کارهایی که با توجه به سن خودم باید انجام بدهم و بهره ی کافی که برایم باقی بماند چه اعمالی هست؟ اگر مطالبی در سایت خودتان دارید لطفاً آدرس بفرمایید تا استفاده کنم. خدا خیرتان بدهد.
باسمه تعالی: سلام علیکم: خوب است ابتدا به جزوۀ «اعتکاف و چگونگی ورود به عالم آن» https://lobolmizan.ir/leaflet/173?mark=%D8%A7%D8%B9%D8%AA%DA%A9%D8%A7%D9%81 رجوع شود و سپس به مباحثی که در سالهای گذشته در رابطه با حضور در اعتکاف پیش آمده، رجوع گردد https://lobolmizan.ir/search?search=%D8%A7%D8%B9%D8%AA%DA%A9%D8%A7%D9%81&tab=sounds موفق باشید
بسم الله الرحمن الرحیم سلام و عرض ادب استاد محترم.
مدتی است مسئولیتی به بنده داده شده هم احساس می کنم باید برم هم دو دل و مضطربم برای از دست دادن معارفی که خدا به من عنایت و فضل کرده و میترسم در این شلوغی و همهمه شیطان در منیت ها و حب جاه ها گم شود حیران یک قدم میرفتم و یک قدم می ماندم و از خودم می پرسیدم ادامه بدم؟ و چند روز پیش جمله ای از شما نجاتم داد به فضل الهی که فرمودید در سفر اربعین امسال نمیدانم چرا اینجا هستم اما میدانم نمی توانم اینجا نباشم پس می روم و برای عرض تشکر و مشورت این دل نوشته را تقدیمتان می کنم. در دوران پزشکی وقتی رشته ای قبول شدم که ظاهرا تاپترین رشته بود و شهرت و پول و... داشت فهمیدم گمشده ای دارم که اینا در بالاترین حدش نمیتونه جوابم رو بده. رفتم حوزه دنبال گمشده ام گشتم وقتی دین رو در ظواهری دیدم که باید توضیح و تفسیرش میکردیم اما در رفتارها نبود فهمیدم گمشده ام کیه اما ندیدمش. رفتم سیر مطالعاتی شهید مطهری خوندم چیدمان فکری ام کمی مرتب شد حالا فهمیدم کج و راستی های خودمه که نمیذاره گمشده رو ببینم. خدا لطف کرد بحثهای معرفت نفس رو دنبال کردم. گمشده ام خیلی نزدیک شده بود دانسته هام قابل رویت شده بود نیاز نبود بیرون از خودم دنبال گمشده حقیقی باشم تا اینکه خداوند فرمود وقت کارزار فرا رسیده این همه درس خوندی حالا فصل امتحاناته چه ادعاهایی کرده بودی این مدت؟ بیا خودت ببین مرد ادعاهات هستی؟ اما خدای ارحم الراحمین هرجا کم آوردم خوابی هدیه کرد، جمله ای برام فرستاد یا هزاران چشم روشنی که برم تا برسم به گمشده. وارد حیطه مسئولیت در نظامی که ادعای پیاده سازی حکم خدا را در اجرا داشت فقه و اجتهاد صرف نبود اجتهاد نوع دوم بود میخواست احکام فقهی رو در جامعه اسلامی پیاده کنه خیلی سخت بود از این وادی به اون وادی گشتم از صفا به مروه دویدم و از مروه به صفا گاهی افتادم اما خدا بلندم کرد. گاهی حیران شدم و خداوند راه باز کرد نگران شدم نا امید شدم خسته شدم از جلسات بی فایده ببش از ۲۰۰ جلسه از حرفهای بی فایده و غیر عملیاتی و رهنمودهای به ظاهر زیبا از آدمهایی که دنبال حب جاه بودن به اسم اسلام از آدمهای ترسویی که پشت اسلام قایم شده بودن، از آدمهای دورویی که هر بار رنگی عوض میکردن. اولا باورم نمیشد این همه سال سختیهای انقلاب و این همه جانفشانی امروز به کجا میرویم بعد دیدم همه در امتحان بزرگ الهی هستیم و غافل. کم کم نا امیدی تبدیل به امید حقیقی به انقلاب حقیقی شد. خستگی تبدیل به تلاش برای ظهور حقیقت شد. نگرانی تبدیل به آرامش حضور خورشید پشت ابر شد. حالا دیگه میتونستم عین الله ناظره رو ببینم ادن الله واعیه رو بشنوم همه جا بود در جلساتی که مسئولین به امید مشکل گشایی کشور میآمدند اما شیاطین با حب جاه و منیت و ... سعی در ربودنشان میکردن در جلساتی که مردم به امید کمک و قدم در راه حق میامدن اما شیاطین از خدا بی خبر با عدم پیگیری و سست همتی، نامید و سستشان میکردن حتی امام علیه السلام در ان شالله های جوابهای معترضین به جمهوری اسلامی بود همه گمشده داشتند و گمشده شان را گم کرده بودن و من به نور خورشید پشت ابر در هیاهوی هلهله شیاطین از خدا بی خبر و وحشت زده و عصبانی، کم کم داشتم جان میگرفتم حالا دیگه حیرانی و بی تابی، حیران و بی تابم میکرد اشکهای روضه جد غریبش تبدیل به اشکهای روضه غریبی خودش شده بود اما شاکر خداوندی که وعده داده و وعده اش حق است و این آیه حالم را خوب میکرد «و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا لنجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین» یا الله یا محمد یا علی یا فاطمه دلم سخنرانی حضرت زهرا سلام الله علیها در مسجد کوفه میخواهد. دلم سخنرانی زینب کبرا سلام الله علیها در مسجد کوفه و مسجد شام میخواهد. دلم تنگ انا المهدی است دلم انا المهدی میخواهد. خدا را شاکر این قربم که فرجم را در انتظار فرج دیدم. دلم سرگشته و عاشق شده و هر روز او را می جوید در همهمه های دنیایی آدمهایی که غرقه گشتند در نگرانی ها و سختی های آدمهای رنج کشیده از محنت دوران در فشارها و اضطرابهای امتحانات و میدانم که میبیند و میبینم که میداند و می آید «اللهم بحقه عجل لولیک الفرج و سهل له المخرج و جعلنا من خیر اعوانه و انصاره و الفایزین بلقایه» لطفا اگر صلاح دانستید در سایت نگذارید پاسخ را در شخصی بفرمایید هر طور صلاح دیدید یا علی
باسمه تعالی: سلام علیکم: به گفته جناب مولوی:
گفت پیغامبر که چون کوبی دری
عاقبت زان در برون آید سری
چون نشینی بر سر کوی کسی
عاقبت بینی تو هم روی کسی
چون ز چاهی میکنی هر روز خاک
عاقبت اندر رسی در آب پاک
و این قصه تنها شما نیست تا از دیگر کاربران دریغ شود. قصه انسانی است که به دنبال جهان دیگری است و نه به دنبال معلومات بیشتر. باید به حضوری فکر کرد که از یک طرف، خود را در قلمرو «وجود» احساس کنیم و از طرف دیگر در آن قلمرو، افقی گشوده شود تا انتظار، معنای حضوری وجودی پیدا کند و نه امیدواری به وعده فردا، بلکه به هرچه بیشتر شدیدشدن آن وجود. توصیه بنده دنبالکردن مباحث «انقلاب اسلامی، انتظار، وارستگی» که در سایت «لبّ المیزان» میباشد. https://lobolmizan.ir/sound/1096?mark=%D9%88%D8%A7%D8%B1%D8%B3%D8%AA%DA%AF%DB%8C موفق باشید
سلام: برای بنده که تلاش هایی در راه حقیقت نموده ام قاعدتا هوش مصنوعی و شیادی هایی که ممکن است همانند اهریمنی که جناب دکارت مطرح می کند بکند پدیده ی بعضا خوش آیندی نیست. اخیرا در اخبار آمده است که این بار شست و شوی بام کعبه با هوش مصنوعی صورت پذیرفته است امید که تا بیت پروردگار کاملا تسخیر نشده است فکر عاجلی نماید که فرمود «أنا رَبُ الإبل فإنّ للبیت ربّا» ما که ابلمان سالهاست در گل مانده است و دستمان از حقیقت شاید کوتاه است و اخیرا هوش مصنوعی هم مزید بر علت شد. گفتم بگریم تا ابل چون خر فروماند به گل وین نیز نتوانم که دل با کاروانم میرود باید رفت درین عالم که یقینی معلوم نیست به دست آید اگر آن عالم هم بازتاب اینجا باشد ترسم در آنجا هم بی بهره از یقین باشم و آنگاه باید از حق پرسید چه حاصل از خلق موجودی که چنین غریق تردید تا ابد باشد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید جایگاه هوش مصنوعی به عنوان نرمافزاری که برنامههایی به او میدهند تا با انسجامی خاص، عکسالعمل نشان دهد، جایگاهی نیست که بیرون از سنن الهی باشد و خداوند جهان را به او واگذار کند و از این جهت هر اندازه ما متوجه سنن لایتغیرِ جاری در این عالم باشیم، در نسبت با هوش مصنوعی برخورد حکیمانه خواهیم داشت. مگر ملاحظه نکردید که فضای مجازی به امید دادههای هوش مصنوعی در فتنه اخیر، چه امیدهایی داشتند ولی غافل از آنکه هر آنچه را به هوش مصنوعی داده بودند که اکثراً با توهّم برنامهریزان همراه بود؛ به آنها داد و آنها خود را در جهانی یافتند که اساساً وجود خارجی نداشت زیرا خداوند است که مدافع مسیر توحیدیِ این ملت بود و هوش مصنوعی تا اینجاها نمیتواند حاضر شود و سنن الهی را درک کند. موفق باشید
