بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
36398

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد: رفته بودم حرم امام رضا علیه السلام می‌خواستم از طرف امام زمان عج الله تعالی فرجه زیارت کنم ولی فکر کردم مقام امام زمان احتمالا بالاتر هست و شاید این زیارت درست نباشه. لطفا راهنمایی بفرمایید

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! ذیل وجود امامی حیّ و حاضر به زیارت حضرت رضا «علیه‌السلام» رفتن، آرام‌آرام کار خود را خواهد کرد. ان شاءالله. موفق باشید

34950

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام وقت بخیر: برای طالبان حقیقت که با فلسفه آشنایی ندارند چه سیر مطالعاتی پیشنهاد می فرمایید؟ با تشکر فراوان از پاسخگویی شما

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: پیشنهاد می‌شود با دنبال‌کردن  سیر مطالعاتی سایت، إن‌شاءالله مسیر جنابعالی به سوی اُنس بیشتر با قرآن کشیده می‌شود. موفق باشید

34757

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم: در جواب سوال 34750 استاد معرفت نفس رو برای دانش آموزان دبیرستانی چه جور باید گفت؟ نیاز به یک طرح درس خوب داره به زبان خودشان و در فهم آنها غیر از آثار جنابعالی و دیگر بزرگان در این زمینه؛ برای ارائه و تفهیم مطلب نیاز به راهنمایی بیشتری دارم. لطفا راهنمایی بفرمائید. با تشکر. التماس دعا

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: «تو پای به راه در نِه و هیچ مپرس / خودْ راه بگویدت که چون باید کرد». همین‌که بر اساس درک خودتان از موضوعات معرفت نفسی، مطالب را با دانش‌آموزان‌تان در میان بگذارید، خود به خود کار جلو می‌رود. زیرا قصه، قصه خود آن‌ها است. موفق باشید

34741

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و عرض ارادت: اول و آخرش التماس دعا دارم، التماس! گاهگاهی که مخصوصا با بچه ها بداخلاقی می کنم و کم صبرم و تندخو؛ به من می گویند این کار را نکن چون در خاطره شان می ماند؛ راست می گویند، مثل اخلاقها و فریادهای تلخی که گاهی از بعضی آدمها سر می زد و لحظات شیرین کودکی خودم را تلخ می کرد و هنوز یادم مانده و اثراتش را بر من گذاشته. بخدا من واقعا دلم نمی خواهد بداخلاق باشم ولی درواقع سالهاست که همینطور هستم. از خودم متنفرم؛ نه اینکه تنها از اخلاقهایم متنفر باشم بلکه دیگر طوری شده که از خودم متنفر شده ام. کسی که دل سفید بچه ای را تلخ کند و اشکش را در بیاورد یا خاطر مومنی را آیا مستوجب لعن نمی شود؟ شاید کمتر چیزی بیشتر از بداخلاقی در عالم اینقدر زشت باشد. یک وجود خشک و خشن برای خودم درست کرده ام. نمی دانم با چه شکلی محشور خواهم شد؛ چقدر زشت و دست و پاگیر برای خودم! بخدا اگر مجاز بودیم می دادم همینهایی که اینقدر دلشان را ناراحت کردم مرا می کشتند، خاکسترم را هم به باد می دادند تا هیچ اثری از من برایشان نماند. به نظرم بداخلاقی و توحید و ایمان اصلا و هرگز نمی شود که با هم یکجا باشند و من کافر نیستم بله، ولی در جبهه ی خدا هم مسلماً نیستم. شما را به خدا قسم می دهم و خدا را به حرمت شماها که یک راه اساسی و یکباره نشانم بدهید تا از این دیو آدمخوار راحتم کند. که با این وضعم نه عاقبت بخیری دنیایی دارم و نه قیامتی دارم و نه حال خوشی دارم و نه همنشینی که شوق مرا داشته باشد. خودتان ببینید چند بار است که از شرّ خودم می گویم و دوباره همانم که نباید باشم. یعنی حالا دو تا رنج و زجر با هم به جانم حمله کرده: هم اخلاقهای زشت و بدم و هم تکرارهای زجرآور. مَردم به خدا بداخلاقی خیلی قیامتتان را سیاه می کند. من دارم از درد تاریکی می میرم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: پیشنهاد می‌شود مطالب کتاب شرح حدیث «جنود عقل و جهل» که حضرت امام تدوین فرموده‌اند و بنده نیز عرایضی در شرح آن داشته‌ام را دنبال فرمایید. موفق باشید

34570

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام بر شما: ببخشید مسئولان کشور ما از چه کسی دستور می گیرند؟ لطفاً نگویید مقام معظم رهبری! در روز ۲۲ بهمن ۱۴۰۱ که آقای منتظری (دادستان) در میدان امام (ره) سخنرانی می کردند چه حرف هایی که نباید می زدند و زدند و از مردم انقلابی حاضر در صحنه هیچ کس از حرف ایشان خشنود نشد که نشد. (ضرورت اقدام قانونی علیه زنانی که حجاب را رعایت نمی کنند!!!) بنده دورم را که نگاه می کردم می‌دیدم که از هر ۱۰ زن، یکی حجاب ضعیفی دارد و در دلم گفتم:« خدایا! واقعا الان اگر دل این افراد شکسته شود چه اتفاقی می افتد؟ در صورتی که دل ایشان آنقدر شفاف بوده که خداوند آنها را انتخاب کرده و در میدان جهاد علیه استکبار آنها را به صحنه آورده است». خیلی از این دخترها پاکتر از صدتا روحانی و آخوند هستند؛ ادعای گزافی نیست. گویا هرچه حضرت آقا انسان الهی و با کرامتی هستند بعضی از مسئولان کشور پست تر شده اند. جای مهم قضیه اینجاست که: «تبلیغات صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران، همین دخترانِ به اصطلاح ضعیف الحجاب را نشان می‌دهد که در راهپیمایی شرکت می‌کنند، فردای همان روز برایشان پیامک می‌دهند که به خاطر حجاب برایتان خلافی ثبت شده است و باید جریمه پرداخت کنید». این مضحک است و واقعا استفاده ابزاری (تبلیغاتی) از زن را به وضوح نشان می‌دهد. دختر بی حجاب تا آنجایی دختر انقلاب هست که در صحنه های انقلابی حضور داشته باشد، اگر در پارک دیده شود می‌شود اخلالگر جامعه، مخل نظم عمومی، قانون شکن و بدکار!!! هرچه خداوند اراده کرده است که جهان ما را در ذیل انقلاب اسلامی گسترش دهند، بعضی از مسئولان عقب افتاده ما در تحجر افراطی خویش به سر می بزند و بر نمی تابند. واقعا راه عبور از چنین دیدگاهی در بین انقلابیون افراطی چیست؟ واقعا میٰ‌شود اسم اینها را انقلابی نهاد؟ بالاخره نمیٰ‌شود با اینها انقلاب را به اوج خود برسانیم. این افراد مانند سدی در برابر تحقق جامعه اسلامی، تمدن اسلامی و در آخر ظهور حضرت بقیة الله (عج) هستند. با افتخار یک دهه هشتادی ام. ممنون

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. به نظر بنده نیز با همه احترامی که برای آقای دادستان قائل هستیم، برای چنین مراسمی، سازمان تبلیغات سخنران مناسبی انتخاب نکرده بودند. ۲. منظور ایشان کسانی‌اند که کشف حجاب کامل کرده‌اند. زیرا همان‌طور که رهبر معظم انقلاب فرمودند افراد ضعیف الحجاب را نباید به بی‌دینی و ضد انقلابی متهم کرد، آن‌ها به تعبیر ایشان دختران خودمان هستند. ۳. بحث پیامک‌دادن و جریمه‌کردن، اگر هم که خبر آن صحیح باشد که فکر نمی‌کنم؛ مربوط به آن‌هایی است که کشف حجاب کرده‌اند. البته این یک طرح است و باید روی آن فکر کرد. تصور بنده آن است که به مرور همین خانم‌ها نیز متوجه می‌شوند در فرهنگ ایرانی این نوع بی‌حجابی‌ها به جهت ریشه‌های خسروانی آن جایی ندارد و آنچه قبل از انقلاب با آن روبه‌رو بودیم به جهت تلاش نظام شاهنشاهی بود که بنا داشت فرهنگ غربی را به جای فرهنگ ایرانی خسروانی که همیشه گرایش مذهبی داشته، جایگزین کند. موفق باشید

34562

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و ادب: شیوه و سبک کار فرهنگی برای جوونای این نسل چگونه‌ست، چطور باید باشه!؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید کتاب‌های «جوان و انتخاب بزرگ» و «آشتی با خدا» در این رابطه بتواند کمک کند که البته هر دو کتاب روی سایت هست. در ضمن عرایضی اخیراً تحت عنوان «انقلاب اسلامی؛ طلوعی تاریخی در ۲۲ بهمن سال ۵۷» شده است که می‌توانید بدان رجوع کنید. https://eitaa.com/matalebevijeh/12946 موفق باشید

34262

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد گرانقدر: در رابطه با کتاب از برهان تا عرفان فرمودید یه حقیقت واحد بیرون خود داریم ولی این انسان اون رو تعبیر به جوهر یا عرض و یا ماهیت و وجود می‌کند، یعنی از حقیقت واحد دو برداشت داره. حال سوال اینجاست این دو برداشت به چه علت هست؟ چرا انسان اینطور برداشت داره؟ آیا بعلت بعد خیال و عقل هست؟ یعنی عقل یه برداشت داره و مثلا خیال هم یه برداشت؟ و اصالت با عقل هست بیرون ذهن میشه وجود؟ با تشکر فراوان

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر آنچه در واقعیت هست «وجود» است، حال ما بر اساس ابعاد ذهنی و یا عقلی، آن را مثلاً به صورت اسب می‌یابیم در حالی‌که وجود است که به صورت اسب ظاهر شده است و یا آنچه در خارج هست را با عقل خود کلیاتش را انتزاع می‌کنیم که موضوعاتی مثل علت و معلول پیش می‌آید. بنابراین آنچه در خارج هست «وجود» هست با مظاهر مختلف. موفق باشید

34190

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام: «فَقَالَ أَحَطْتُ بِمَا لَمْ تُحِطْ بِهِ» مطلبی که هدهد در داستان حضرت سلیمان علیه السلام می دانست لطمه‌ای و ضعف و نقصی و تضادی با رسالت و علم و عصمت و علم باطنی و ماموریت و علم به نبوت و علم به جزئیات و مسئولیت حیطه نبوت پیامبر دارد یا ندارد؟ ممنونم و متشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خیر! زیرا علم پیامبران در همان حدّ است که خداوند برای هدایت بشریت به آن‌ها داده و از این جهت گفته می‌شود علم آن‌ها بالذات نیست، بلکه موهبی است. به همین جهت خداوند به پیامبر خود می‌فرماید: «قُلْ مَا كُنْتُ بِدْعًا مِنَ الرُّسُلِ وَمَا أَدْرِي مَا يُفْعَلُ بِي وَلَا بِكُمْ ۖ إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَىٰ إِلَيَّ وَمَا أَنَا إِلَّا نَذِيرٌ مُبِينٌ» بگو: من از بین رسولان، اولین پیغمبر نیستم (که تازه در جهان آوازه رسالت بلند کرده باشم تا تعجب و انکار کنید) و نمی‌دانم که با من و شما عاقبت چه می‌کنند؟ من جز آنچه بر من وحی می‌شود پیروی نمی‌کنم و جز آنکه با بیان روشن (خلق را آگاه کنم و از خدا) بترسانم وظیفه‌ای ندارم. موفق باشید

33673

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام‌‌علیکم و وقت بخیر استاد 🌸: در شرح ١٠ نکته از معرفت النفس در نکته سوم فرمودین که عقل = بُعدِ فهم حقایق قلب = بُعدِ کشف حقایق وهم = بُعدِ صورت حقایق. سوال بنده این هست که چطور می توان از بعُد عقل که (فهم حقایق) هست به مرتبه و مقام قلب (کشف حقایق) برسیم؟ و حقایق معرفتی رو به صورت کشفی بفهمیم و درک کنیم؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌که در دل عبادات، مبانی معرفتی و عقلی پشتوانه آن باشد و آن عبادات همراه با تقوای لازم در زندگی ادامه یابد؛ به لطف الهی خود به خود آن معارف عقلیه، حالتِ قلبی به خود می‌گیرد به همان معنایی که جناب صدرالمتألّهین فرمودند: «المعرفة بذر المشاهده». موفق باشید

33528

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام: من سه سوال بین 33520 الی 33524 پرسیدم. اما متاسفانه جواب داده نشد. حداقل من وقت صرف می کنم وقت می‌گذارم این حق را دارم، پاسخی دریافت کنم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بزرگوارا! عنایت داشته باشید مبنای اصلی این سایت، جوابگویی به سؤال کاربرانی است که کتاب‌ها و سخنرانی‌های سایت را دنبال می‌کنند و در آن رابطه ممکن است سؤالاتی برایشان پیش آید و از این جهت توجه داشته باشید جواب‌دادن به هر سؤالی بخصوص سؤالاتی که از سؤالِ سؤال‌کننده معلوم می‌شود از موضوع، اطلاعات کافی ندارد؛ در حدّ این سایت نیست و ما فرصت جوابگویی به آن سؤالات را نداریم. و همچنان‌که عرض شد بعضی از سؤالات طیّ درس و بحث روشن می‌شود. آری! ممکن است در دل بحثی که انجام می‌گیرد و ذهن‌ها آماده می‌شود سؤالی مطرح گردد و ما بتوانیم آن سؤال را طیّ آن فضایی که برای سؤال‌کننده بر اساس آن مباحث پیش آمده، جواب دهیم. موفق باشید

33478

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام: از گوش دادن به برهان صدیقین سوالی برایم پیش آمد وآن اینکه مطلق بودن به ذات بر می‌گردد یا مطلق بودن به الله بر می‌گردد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: «وجود» در برهان صدیقین امری است مفهومی که می‌تواند مصداق‌های مختلفی داشته باشد و از این جهت دوگانه بین «الله» و «ذات» معنا نمی‌دهد. موفق باشید

33160

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام: در مواد ثلاث موضوع بحث چیست؟ اگر مفهوم است، آن معنایی که مفهوم اسباب حکایتش می‌شود، اگر عدم باشد که سالبه موضوع است و اگر وجود باشد تقسیم اعم از موارد می شود (چون ممتنع هم دخیل می‌شود). در کل اگر قضیه ذاتیه منطقی باشد که حتما باید ذات داشته باشد، تقسیم بندی دارای اشکال می‌شود، و قضیه ازلیه هم که موضوعش معدوم است. خلاصه کلام که این تقسیم رابطه مفهوم با وجود و عدم به واجب و ممکن و ممتنع وقتی تام و درست است که اصلا امکان تقسیم وجود داشته باشد. وقتی موضوم معدوم است، دیگر چه تقسیم بندیی معنا پیدا می‌کند؟ متشکرم اگر جواب تفصیلی دهید.(و در ضمن قضیه ذاتی فلسفی رو بنده قبول دارم اما حکم به ضروری الوجود بودنش رو مورد سوال قرار دادم)

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این امور، ورود چندانی ندارم. موفق باشید

33083

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

استاد سلام علیکم: بنده طرحی دارم در مورد آموزش و پرورش کودکان دبستانی. در این طرح هرگونه تدریسی فقط با هنر مثل موسیقی، تئاتر، گیم، نقاشی و سایر هنرها انجام می شود. حضرتعالی نظرتان در مورد این طرح چیست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره باید کاری کرد تا وضع آموزش کودکان‌مان از این حالت خشک و منجمد خارج شود و فکر می‌کنم این نوع ابتکاراتی که می‌فرمایید لازم است ولی بنده در این مورد صاحب‌نظر نیستم. خوب است با کسانی که در این مورد صاحب‌نظر می‌باشند طرح‌های خود را ارائه دهید. موفق باشید

35481

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

دلم یک خلوت نجفی می خواهد؛ همان خلوتی که پسرک فلافل فروش را در خود فرو برد و ذوب کرد؛ همان خلوتی ‌‌که سالها پیشتر شیخ اعظم را در خود ذوب کرد؛ یعنی نه که دلم بخواهد، نه، لازمم هست چه بخواهم و چه نخواهم... آه استاد بگذارید یک گله ی سخت از خودم به شما بکنم، به یک جا حواله ام کنید که حالم را سخت بگیرد؛ اینطوری نمی شود بشود، این که می خواهم به شما بگویم سقوطی است که هر چند گاهی دچارش می شوم و هرچه هم اگر بالا رفته باشم یکباره فرو می اندازدم، مثل اینکه در یک دور فلسفی گرفتار شده باشم. چندبار تا حالا شده که حرفهای زشتی در جمع زده ام برای یک لحظه خندیدن یا بهتر بگویم برای جلب توجه. واقعا جای افسوس دارد، به جای جلب توجه امام زمانم رابطه ام را با ایشان به حداقل رسانده ام به جایش دنبال توجه مردمم آن هم با چیزی که چند ثانیه بعدش مایه ی خجالتم می شود و تخریب شخصیت دینی و مذهبی ام! ببخشید اینها را به شما می گویم و وقتتان را می گیرم. راستش دیگر از دست خودم خسته نیستم، بلکه دیگر از دست خودم به عجز رسیده ام، عاجز شده ام. امشب برای یک شوخی لهو و مزخرف، برای شاید یک کلام بیهوده و ناروا به خودم ستم بدی کردم؛ بدتر آنکه بیشتر از نگرانی از عصیان و قبح کارم در نزد خدا، نگران خودم و شخصیتم هستم، افسوس که امام صادق فرمودند اول فکر کنید و بعد حرف بزنید و من سالهاست اول حرف می زنم بعد به حرفم فکر می کنم یا شرمنده می شوم و این شرمندگی یا گاهی اوقات عذرخواهی یک نوع ریاکاری من هست و بازیچه ی مردم کردن خودم، به خودم به عنوان یک مذهبی یا شاید یک معلم قرآن ظلم بدی می کنم و دوباره کردم، دلم یک خلوت نجفی می خواهد؛ حالا بیشتر از همیشه، گاهی افسوس می خوردم به حال گنگ ها؛ بسکه یا گناه زبان کردم، یا با زبانم ظلم کردم یا خودم را به بهای خفیفی معامله کردم، دلم یک دوره تنهایی می خواهد، یک دوره زهد، یک خلوت و چله ی نجفی، واقعا التماس دعا دارم، دعا کنید خدا با اسم جابرش در زندگی ام جلوه کند و اینهمه اشتباهم را جبران کند؛ درد اشتباه خودش یک چیز است و بدتر از آن تکرار این اشتباه ها؛ من چه کنم از دست خودم، من چه کنم از دست این زبانم؛ یک بار به خدا گفتم خدایا من که به خودم رحم نکردم تو که دلت نمی آید من اینقدر خودم را کوچک کنم خدایا پس تو نجاتم بده، من نمی خواهم اینطور باشم ولی متاسفانه گرفتارم، زبانم زبونم کرده، کمکم کنید استاد راستی سلام!

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم اگر بتوانید صوت شرح کتاب «مقالات» آیت الله شجاعی را طی برنامه‌ای دنبال بفرمایید، إن‌شاءالله راهگشا خواهد بود. موفق باشید https://lobolmizan.ir/sound/750?mark=%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D8%A7%D8%AA

35123

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام خدمت استاد ارجمند: اگر مرد و زنی ازدواج کنند و نه به طور طبیعی و نه با درمان پزشکی تحت هیچ شرایطی صاحب فرزند نشوند، آیا این مطلب به منزله این است که اعیان ثابته و ممکناتی تحت عنوان فرزند از این زوج در علم خداوند وجود ندارد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید بتوان موضوع را از این جهت نیز مدّ نظر قرار داد به این معنا که شاید فرزندی آن رحم و آن صلب را جهت تولد خود انتخاب نمی‌کند. موفق باشید

34863

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

یا محبوب! عرض سلام و رضوان حضرت محبوب بر شما باد. اطاعت های این شب ها و این روز هایتان قبول درگاه شمسِ جان ها حضرت محبوب باشد. به نظر شما برای آشنایی به لیبرالیسم و فهم آنچه انسان امروزی را بیچاره کرده کتاب مدرنیته و فرهنگ توهم مناسب است؟ ممنون می‌شوم اگر کتاب دیگری مد نظر دارید معرفی کنید چون در این بازه بسیار به نقد لیبرالیسم به شیوه ای که خودتان نقل می‌کنید نیازمندم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب مذکور برای شروع، کتاب خوبی است ولی باید نسبت به آن یعنی نسبت به لیبرالیسم و نئولیبرالیسم همچنان حساس بود. کتاب «عقل و ادب ادامه انقلاب اسلامی» با شرح صوتی آن، افق‌هایی را إن‌شاءالله در این موارد به صورتی جامع در مقابل خواننده قرار می‌دهد. موفق باشید

34745

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام: معذرت می‌خوام این سوال رو می‌پرسم. توی خوابگاه ما یک بنده خدایی به یکی دیگه نظر بدی داره و اگه شرایطش فراهم بشه کار غیراخلاقی‌ای با اون شخص انجام خواهد داد (تقریبا از این موضوع مطمئنم و احتمال اینکه بدگمان شده باشم نیست)، من سعی کردم با شخصی که احتمال میره کار بدی باهاش انجام بشه رفاقت داشته باشم و مثلا با هم به حمام برویم (چون حمام از خوابگاه فاصله دارد) تا اتفاق بدی نیفتد و اکثر کارهای دونفره مثل تکالیف دانشگاه و ... را با هم انجام بدهیم اما اینکه راه چاره نیست، به نظر شما چه باید کرد؟ شرایط برای گفتن مستقیم به شخص فراهم نیست و این رو هم می‌دونم که خود من هم از وسوسه‌های شیطان و نفسم نباید غافل باشم. باز هم ببخشید برای این مورد مزاحم شدم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال این حالات مربوط به قوه واهمه است و باید از طریق تمرکز بر معارف حقّه از آن عبور کرد. در این راستا نکاتی در کتاب «ادب خیال و عقل و قلب»  هست که می‌تواند کمک‌کار باشد. با مطالعه آن کتاب و درک روش‌های قوه واهمه می‌توانید او را تشویق به مطالعه آن کتاب بنمایید تا خودش متوجه لغزش‌هایی که ممکن است پیش آید، بشود. موفق باشید

34723
متن پرسش

سلام بر شما: راجع به اصالت در تولیدات انقلاب اسلامی ایران سؤالی داشتم: وقتی به هنر انقلاب در اوایل شروع این پدیده نظر می‌کنیم متوجه نوعی جدید از رخ نمودهای عالم هستی می شویم. مثلا وقتی به موسیقی انقلاب گوش می‌کنیم، نوای آهنگران و کویتی پور مصداق اصالت در هنر عصر انقلاب اسلامی است. ولی کار به کجا می رود که آن اصالت فرهنگی که در هنر وجود داشت به تقلید کورکورانه از غرب مبدل می شود؟ چنانچه در ترانه های انقلابی چند سال اخیر، چیزی که گوش ها را پر می‌کند سبکهای غربی و ملودی های بیگانه است. راز تبدیل «اصالت» به «تقلید» چیست؟ آیا جز این است که انقلاب فهمید که آن فرهنگی که برای خودش تعریف کرده بود، قابل پسند دنیای مدرن نیست و حال برای جذب مخاطب، به صورت کورکورانه هم که شده باید از غرب تقلید کرد؟ آهنگ زیبای «سلام فرمانده» با آن محتوای دلنشین، مجبور است که از موسیقی و ملودی غربی استفاده کند چون رسانه اینگونه می پسندد. یا در سینما بعد از آوینی کسی متولد نشده است که آوینی باشد و روح انقلاب را در قالب مستند ارائه کند. و باز باید کورسوی امید نسبت به آینده‌ای داشت که می آید و آوینی ها در قالبی نوین رجعت می کنند. ولی گویا سلیقه انقلابی مردم هم عجیب است؛ در ایام دهه فجر، ترانه «الله الله» آقای رویگری از هر چیز برای مردم جذابیت بیشتری دارد منتها از آن سمت در ظاهر، مردم میلی به چنین سبک هایی ندارند و جبهه انقلاب برای برآوردن طلب هوادارانش مجبور می شود روبه چیز هایی بیاورد که اصالتا برای انقلاب نیست و یک کپی برداری از کار های شکست خورده غربی هاست! تحلیل شما برای این هجمه فرهنگی چیست و برای روشن شدن مطلب و بررسی و عمل در این حوزه چه توصیه ای دارید؟ با تشکر 🌹

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! هنوز آثار دیروزینِ غرب‌زدگی ما در ما خانه کرده است، ولی ملاحظه می‌کنید که راهی نیز گشوده شده، هرچند در این راه نیز دیروزِ ما خود را نشان می‌دهد. به نظر می‌آید بحثْ در تقلید غرب نیست، بحثْ در دیروزی است که هنوز سایه‌هایش بر ذهن و روان ما سیطره دارد، ولی به هر حال آهنگ «سلام فرمانده» نشان داد که ما جاهای دیگری را که آن‌جاها، غرب نیست، می‌فهمیم. و این یعنی «شروع».

در این‌که تقابل دو نوع معنا از انسان در میان است، بحثی نیست. ولی در نظر بگیرید چگونه انقلاب اسلامی در مقابل تمدنی که ۴۰۰ سال است خود را شکل داده و سایه خود را در اذهان و در جان‌ها جا انداخته، می‌تواند تعریف دیگری از انسان و از هنر را به میان آورد. و این حکایتِ همان آغازی است که بالاخره منجر می‌شود تا سلیقه‌ها و مذاق‌ها به سوی امر دیگری تغییر کنند و وجدان تاریخی دیگری غیر از وجدان تاریخیِ غرب‌زدگی را به میان آورد. بنده آن را «وجدان تاریخیِ شهیدان» نام می‌نهم. موفق باشید   

34620

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام: من کتاب جن و جادوگر شما را خواندم و نگاهم به این مسائل فوق العاده تغییر کرد و تأثیر گذار بود. اما اخیرا یک بچه یک ساله همراه مادرش در قبرستان قدیمیه کنار امامزاده ای در دزفول عبور می‌کردند بعد از چند ساعت در منزل، بچه بی جهت ۳ مرتبه تشنج می‌کند، شخصی که در حوزه اسلامی هم کار کرده به پدرشان می گوید بچه را چرا به قبرستان برده اید و طلسم در قبرستان بوده و موکل داشته و وجود ضعیف و لطیف بچه را تحت تاثیر قرار داده و به همین دلیل بچه تشنج کرده است و یکی از اقوام ما به همین جهت کور شد. حال مجدد ذهن من مشغول شده هست که آیا چنین چیزی صحت دارد یا اینکه این مسائل مربوط به وهم و خرافات است. لطفا راهنمایی بفرمایید. متشکرم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ربط این نوع مشکلات به چنین امور ماورایی چندان قابل اطمینان نیست. آری! به هر حال شیطان به هر بهانه‌ای دشمنی خود را دارد و ما نیز با روش‌هایی که خداوند در مقابل‌مان قرار داده، باید او را ناکام کنیم زیرا به هر حال خداوند سرنوشت انسان‌ها را در اختیار شیطان و جادوگران قرار نمی‌دهد. موفق باشید

34513
متن پرسش

سلام و عرض ادب خدمت جناب آقای طاهرزاده: ببخشید هدف خداوند از قبض و بسط که برای مؤمن پیش می آورد چیه؟ چرا بعضی اوقات حس و حال معنوی خوبی داریم ولی گاهی اوقات با این که عبادات هم بیشتر می‌کنیم ولی اصلا به دلت نمیشینه؟ (آیا همینم قبض و بسط میشه؟)

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: برای رشد انسان و برای جلورفتن او باید «بسط»ِ امروزین‌اش برود و در نتیجه «قبضی» نسبت به آن «بسط»، پیش آید تا مقدمه‌ای شود برای «بسطی» جدید و حضوری برتر. و البته این بسیار بهتر از آن است که انسان همواره در حال خوشِ اولیه خود متوقف شود. چه اندازه زیباست که انسان در قبض خود همچنان ادای بندگی پیشه کند و در انتظار «بسطی» بسی برتر باشد. موفق باشید

     

34472

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و عرض ادب: این درگه ما درگه نومیدی نیست ، صد بار اگر توبه شکستی باز آی. استاد ببخشید که مزاحمتون شدم. بنده از اون آدمهایی هستم که همش در حال گناه کردن هستم، بعد از گناه سخت پشیمان میشم استغفار می‌کنم، ولی بازم گناه می‌کنم، و بخاطر اینکه خدا فرموده از درگاه من ناامید نباشید بازم استغفار می‌کنم، ولی انگار دارم خدا رو مسخره می‌کنم، بنده سیر مطالعاتی شما رو هم گوش میدم، موقعی که احساس می‌کنم از لحاظ معنویت دارم به سوی خدا سیر می‌کنم، بازم تسلیم هوای نفس میشم. واقعاً از این وضع خودم خسته شدم، به خودم میگم یا بشو رومی روم یا زنگی زنگ، استاد یه راهنمایی به بنده حقیر کنید که بتونم از بند گناهان و نفس اماره نجات پیدا کنم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به این آیه فکر کنید که شیطان در جواب حضرت حق می‌گوید: «لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَكَ الْمُسْتَقِيمَ» حتماً در راهی که آن راه به سوی تو ختم شود، می‌نشینم و سعی می‌کنم انسان‌ها را از آن راه منصرف نمایم. با توجه به این امر در نظر بگیرید که قصه هر رونده‌ای آن‌گاه که به سوی حضرت معبود در حرکت است، گرفتارشدن به این نوع گناهان است، برای آن‌که از ادامه مسیر مأیوس شود و با توبه، آری! با توبه، شیطان را باید مأیوس کرد و از شرّ گناهان آزاد شد. موفق باشید

34422
متن پرسش

با سلام و ارادت حضور استاد عزیز: با توجه به عرایض حضرت عالی در خصوص اشارت سوره مبارکه شمس موارد زیر به ذهن اینجانب رسید. در صورتی که اعلام نظر بنمایید موجب خرسندی ما خواهد بود. از زمانی که برای خواندن مطلب می‌گذارید متشکرم. ۱. اشاره به خورشید و ماه سپس اشاره به شب و روز (که روز زمین است) ۲. اشاره به آسمان (و سازنده آن) سپس اشاره به خود زمین و سازنده آن ۳. اشاره به نفس و سازنده آن سپس؟ به نظر حقیر در سیاق آیات سعی بر این هست که اول ذهن انسان را به مراتب بالای عالم ببرد شاید می‌خواهد انسانی به بزرگی بالاتر از آسمانها را در وجود ما تجلی کند (شاید هم خود پیامبر از این پله ها بالا رفته) چرا که بعد از جهش از ماه و خورشید به آسمان جهش بعدی از آسمان به نفس می باشد شاید قسم بعد از آسمان به زمین هم نکته ای داشته باشد مثلا بزرگی زمین از بزرگی آسمان کمتر نیست (به جهت اولویت در ترتیب اشاره) و شاید هم بخواهد انسان زمینی را در حضوری عرشی بدهد. نکته ی دیگر اینکه شاید یک نفس واحد مد نظر باشد که دارای آن عظمت هست (نفس واحد هم در تفسیر المیزان اشاره شده) در اینصورت اگر نفس به عنوان یک کل (مثل آسمان که به عنوان یک کل اشاره شد بعد به زمین اشاره شد که جزئی از این کل هست) مطرح شده باشد اشاره به یک جزء که تک تک انسانها باشد مستتر می‌باشد تا آنجا که اشاره می‌کند «قد افلح من زکها و...»(شاید این من همون جزء باشد) نهایتا شاید خود پیامبر از طریق ماه و خورشید و آسمان به عالم بالاتری دستیافته که سعی دارد ما را به آن عالم بکشاند.

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده وسعت آیات بخصوص آیاتی که جنبه اشاراتی آن بر جنبه عباراتی و مفهومی آن غلبه دارد، آری! بنایش آن می‌باشد تا ما را با جهانی روبه‌رو کند که برای رسول الله «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» گشوده شده است و حضرت مأمورند به نور وَحی الهی بدان جهان از طریق آن آیات، اشاره نمایند تا انسان را هرچه بیشتر به خود آورند. از آن جهت آنچه می‌فرمایید نظر به همان جهان گشوده محمدی «صلوات‌الله‌علیه‌وآله»دارد، جهانی که انسان را به خود می‌آورد و در این رابطه در یادداشت‌هایی تحت عنوان «تقابل فجور و تقوا» نکاتی عرض شد که ذیلاً خدمتتان ارسال می‌گردد. موفق باشید

تقابل فجور و تقوا

۱. در تقابل فجور و تقوا است که ذات انسان کامل می‌شود، به همان معنای: «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاها».

۲. با توجه به این‌که فرمود: «فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها»، ماه رجب شرایط تحقق همین تقواست با رعایت مستحبّات مطرح‌شده در این ماه و ادعیه و روزه داری. و از این جهت اهل سلوک سعی در حفظ ماه مبارک رجب دارند. زیرا هرچه بیشتر به وجود گسترده و گشوده خود که با تقوا درک می‌شود، نزدیک می‌شوند.

۳. در ماه مبارک رجب شرایط، شرایطِ غلبه تقوا بر توهّم و گمان‌های سرگردان است تا انسان بیش از پیش به حقیقتِ بنیادین خود که همان «فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها» است نزدیک شود.

۴. فرمود: «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاها»، زیرا انسان با شناخت بنیادین‌ترین بنیاد خود می‌داند چه چیز او را به خودش نزدیک می‌کند تا در اُنس با خدا قرار گیرد. «زکّاها» یعنی آزادکردنِ جان از امور دست و پا گیر، مانند تشنه‌ای که در بیابانی بیکرانه از گنجی که پیدا کرده است پر از طلا و جواهرات، خود را آزاد می‌کند.

۵. فرمود: «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاها»، این همان تذکر به تعالیِ ملی یک ملت بزرگ و قدسی است تا از ارزش‌های الهی و انسانی بتواند دفاع کند، وگرنه: «وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسَّاها» (۱۰) گرفتار فضای رسانه‌هایی مانند ایران اینترنشنال می‌شود. و این همان همسوشدن با جریان‌های مقابل جمهوری اسلامی است. جمهوری اسلامی که حاج قاسمِ شهید و بصیر ما آن را «حرم» می داند.

6- آیات «وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها» (7) «فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها» (8) توان آدم‌سازی دارد. در حالی‌که در فرهنگ غربی، نهایتاً ما به دانش فیزیک و شیمی و تکنولوژی می‌رسیم که برای معنابخشیدن به بشریت کافی نیست و نارضایتیِ انسان جدید را برطرف نمی‌کند و انسان را در عین دانابودن به علوم تجربی، بدون درک حقیقت انسان، انسان را همچنان عوام نگه می‌دارد.

7- آیات فوق موجب می‌شود که حتی بتوانیم خودمان را نیز نقد کنیم و به گفته مقام معظم رهبر انقلاب توجه به لسان قوم در فعالیت‌های فرهنگی- تبلیغاتی از جمله اقتضائات فعالیت‌های فرهنگی است: زبان ارتباط گرفتن با یک جوان و نوجوان با زبان حرف زدن با یک غافل جاهل یا معاند فرق می‌کند همچنان‌که باید زبان و لسان صحبت و تبلیغ در کشورهای دیگر با  کار فرهنگی-تبلیغی در داخل از جمله در مجموعه‌های انقلابی تفاوت داشته باشد.

8- در جنگِ شناختیِ انسان که غرب پیش آورده است، انسان از ابعاد متعالی و بنیادین خود غافل می‌شود. باید با نظر به این آیات از خود پرسید آیا اولاً: خود را حقیقتاً می‌شناسیم؟ ثانیاً: آیا مسیر انسان‌هایی که غافل از خود شده‌اند را می‌دانید؟

9- خداوند در این سوره پس از اشارات و سوگندهایی که مطرح فرمود، خودِ ما را در نزد خودمان به میان آورد تا در نزد خود حقیقت را احساس کنیم و ادامه دهیم.

۱۰. آیا احترام به خود، همان نیست که خود را تا بنیادین‌ترین نحوه حضور که آیه شماره 8  این سوره به میان آورد، پیدا کنیم؟ که در بنیاد خود چه حضوری از خود احساس می‌کنیم؟ آیا آن حضور، همانی نیست که خداوند در مورد ما می‌فرماید: «فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها» آری! در بنیاد و نفس انسان، فجور و تقوایش را به او الهام کرد تا خودش در درون خود عامل سقوط و صعود خود را احساس کند.

 ۱۱. خداوند می فرماید: «یا أ‌َیهَا الَّذِینَ آمَنُوا عَلَیکُمْ أ‌َنْفُسَکُمْ لَا یضُرُّکُمْ مَنْ ضَلَّ إِ‌ذَا اهْتَدَیتُمْ.» (۱۰۵ مائده) هان ای اهل ایمان، متوجه و مواظب نفس و جان خود باشید، در آن صورت چنانچه کسی گمراه شود، شما را هراسی نیست آن‌گاه که از طریق درک حقیقت خود هدایت شده باشید.

 و یا حضرت علی (علیه السلام) می فرمایند: «عجبتُ لمن یُنْشِد ضالتَه و قد اَضَلّ نَفْسَه فلا یطلبها»، در تعجبم از آن‌که کسی به دنبال آنچه گم کرده است می‌گردد، در حالی‌که خود را گم کرده و به دنبال خود نمی‌گردد.

۱۲. به گفته جناب مولوی:

در تو نمرودی است آتش در مرو         رفت خواهی اول ابراهیم شو

=========

ره آسمان درون است، پَرِ عشق را بجنبان          پَرِ عشق چون قوی شد، غم نردبان نماند

تو مبین جهان ز بیرون که جهان درون دیده‌ست    چو دو دیده را ببستی ز جهان جهان نماند

....................

خویشتن نشناخت مسکین آدمی       از فزونی آمد و شد در کمی

خویشتن را آدمی ارزان فروخت           بود اطلس، خویش بر دلقی بدوخت

داند او خاصیت هر جوهری            در بیان جوهر خود، چون خری

قیمت هر کالَه دانی که چیست             قیمت خود را ندانی احمقی است

34081

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و درود خدا: ۱. زندگی را کجا باید جست؟ چگونه مفهوم زندگی روشن می‌گردد؟ آیا برای قدم بر داشتن، نیازِ نفس برای زندگی در بستری مناسب را باید در نظر گرفت یا بودن در بستری برای خوب قدم بر داشتن؟ ۲. دل و جانم بی حد و اندازه نیاز به حضور در طبیعت را حس می‌کند کماکان از کودکی زندگی در طبیعت آرزویم گشته و اکنون نیز... حال که در قم به طلبگی مشغول هستم و آرامشم حاصل نگشته، تغییر شهر و رفتن به شمال کشور چه اندازه موثر و مانع می‌تواند باشد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. چرا هر دو نباشد؟ زیرا باید زندگی را در خود جستجو کرد که چه اندازه انسان می‌تواند نزد خود گشوده و گسترده باشد به وسعت انس با خداوند. ۲. این گرایش، گرایشی است طبیعی. ولی ما چاره‌ای نداریم که بر اساس عقل و مصالح بزرگ‌تری که جامعه ما بدان نیازمندند و در مقابل داریم؛ عمل کنیم. موفق باشید

33386
متن پرسش

با عرض سلام و خسته نباشید: من هستم و غیر از من هم چیزهای زیادی هستند. دو نظر هست یا وحدت وجود است یا کثرت وجود. اگر بگوییم کثرت وجود حق است، در جهان هستی هم خدا هست و هم در کنار خدا هستی های دیگر. حال اگر کثرت وجود را نپذیریم، باید وحدت وجود را بپذیریم که معنای آن این است که فقط خدا هست. حال می پرسیم، پس این اشیا چه هستند؟ در پاسخ یا باید بگوییم که اینها مظاهر خدایند. می‌پرسیم مظاهر خدایند آیا وجود دارند؟ اگر پاسخ بله باشد باز کثرت وجود می شود. اگر نه باشد، می شود همه ی این چیزها خدا، اگر بگوییم این چیزها اصلا نیست می شویم سوفسطایی، نظر شما درباره عبارات بالا چیست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در تشکیک وجود است و عالَم همه با شدت و ضعفی که در «وجود» دارند، مظاهر وجود می‌باشند و خداوند وجود مطلق است و همه عالم پرتو وجود او هستند بدون آن‌که مطلق باشند و یا جزئی از وجود باشند بلکه نازله‌ای از وجود مطلق‌اند. در حالی‌که نازله وجود مطلق، وجود مطلق نیست تا آن نازله، خدا باشد. موفق باشید

33059

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

بسم الله الرحمن الرحیم. سلام علیکم و رحمت الله: استاد گرامی تاریخ را چگونه بخوانیم تا بتوانیم تقدیر زمانه‌ها را دریابیم و بفهمیم در زمانه‌ها و دوران‌ها چه استعدادهایی و چه تجلیاتی متناسب با آن استعدادها بوده است؟ متشکرم

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این بستگی به خود ما دارد که با چه رویکردی تاریخ را بنگریم. به عنوان اتفاقاتی از سرِ اتفاق پیش آمده، و یا صحنه‌ها و آینه‌هایی که محل نمایش اراده الهی هستند. بر این مبنا که خداوند در هر دوران و روزگاری به شأنی از شئونات اسماء الهی‌اش به ظهور می‌آید. موفق باشید

نمایش چاپی