سلام علیکم: پیرامون مباحثاتی که از پرسش ۳۸۲۴۵ آغاز شد مطالب و سوالاتی هست: ۱. اگر حضرتعالی اشعار ملای رومی را ناشی از کشف میدانید و اگر اعتباری که برای فتوحات و شطحیات منصور و عین القضات قائلید و آن ها را اصول اصول اصول دینی دانسته که لا یمسه الا المطهرون بر آن ها صادق است معیار صحت و سقم مکاشفات، را چه میدانید؟ مکاشفات را از جنس علم حضوری تلقی میکنید که خطایی در آن راه ندارد؟ کشف و شهود و شبه یقینِ شخصی را مطابق نفس الامر تلقی میکنید؟ اگر چنین است، تناقضات مکاشفات و شهودات را چگونه توجیه میفرمایید؟ اگر چنانچه صدرا و ابن عربی و تمهیدالقواعد و... ، یکی از راه های اعتبار کشف و شهودات را همان وحی میدانند، دسترسی ما به وحی مگر جز همان نصوص وحیانی و الفاظ نورانی حضرت صاحب الوحی ست؟ اگر می توان تفسیر و تاویل آن الفاظ را کاملا عکس و ناقضِ خود الفاظ دانست، مبنا و معیار صحت و سقم مکاشفات دوری نمیشود؟ به عنوان مثال وحی میگوید (الف ب است و ج نیست). آن فردی که عارف کامل دانسته اید میگوید الف ج است و ب نیست و این بطن همان وحی است. از طرفی تضاد ظاهر و باطنِ وحی را پذیرفته اید. لذا هیچگاه وحی قابلیت تفکیک میان مدعیِ کاذب و عارف حقیقی، عرفان صادق و کاذب را ندارد. چون عارفِ ۱ وحی را به خود تفسیر کرده و خود را ناقضِ وحی نمیداند ، عارف ۲ نیز همینطور. میان عارف ۱ و عارف ۲ نیز تضاد و تباین و تناقض است. ۲. چرا وحی اساسا معیار سنجش دیگر گزاره هاست؟ اگر وحی نیز کشفی ست بالاتر از دیگر تجربه ها و مکاشفات، چه کسی گفته کشف پیامبر معیار کشف دیگران ست؟ مگر جنابعالی کشف پیامبر را تجربه کردید که بدانید کشف او معیارست؟ اختلاف مکاشفاتی که میان اهل علم و عرفان و معنویت بوده و هست و خواهد بود از چه روست؟ اگر مدعی باشید اختلافات مکاشفات تشکیکی ست که به سادگی قابل رد است، چرا که تناقض بودن بسیاری از آن ها به سادگی قابل فهم است و حتی خود مکاشفه کننده ها نیز با همدیگر تفاوت تشکیکی ندارند بلکه درگیری و نقض و ضدیت ظاهری و باطنی دارند، یکی دیگری را خوک میبیند، آن یکی او را سگ. اگر فرضا تشکیک را بپذیریم، با این حال نشانه ی نقص و کمال که هست. اگر نقص و کمال را بحث کنیم، فهم این نقص و کمال اگر قبل از پذیرشِ گزاره های آن عارف باشد عقلانی و انسانی است، اما اگر بگویید فهمِ همان وحی اکمل نیز مشروط ست به اینکه گزاره های آقای الف را بپذیری و نه گزاره های آقای ب را، باز از کجا معلوم منی که ناقص تر از هر دوی آن دو نفر باشم، به وسیله ی عینک ناقص فرد ناقص تر، گزاره های وحی را یا اکمل را ناقص یا خطا تفسیر کنم و نتیجتا آقای اکمل را ناقص تر فرض کنم. لذا چاره ای از رجوع ابتدایی به همان وحی نیست، و چاره ای از حجیت ظاهر نداریم، و این تنافی با فرض وجود بطن و تاویل ندارد که باز همان وحی، صاحب تاویل و تفسیر و معیار صدق و کذبش را به ما میدهد، با این تفاوت که در نگاه شما، فرد ناقص تر میتواند اکمل معرفی گردد اما در روش عقلانی و انسانی، فرد اکمل کشف شده و معیار برای انقص قرار میگیرد. پس بر مبنای حضرتعالی که میتوانید وحی را خلاف و متباین و متضادِ ظاهرش ترجمه و تفسیر کنید سنگ روی سنگ بند نمیشود که هیچ، هر کسی می تواند تفسیر خودش از قرآن را ارائه کند، و به این روش نص وحی را که معیارست تغییر دهد، سپس خود را اعرف عارفان بنمایاند. این دور ست جناب استاد. دور است و دور است و دور... تمنا دارم از کپی کردن نامه ی گورباچوف نیز صرف نظر کنید که ایراد به خویش را مجدد تقویت میکنید و نتیجه همینست که شاهدید .
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در این موارد بسیار بیش از حرفها است که در این میدان بتوان از آن گفتگو کرد. موفق باشید
سلام روز بخیر: چند روز پیش شخصی گفت: آیهی انتهایی سوره توحید، که اشاره به کفو نداشتن خدا هست در تناقض با نظر عرفا مبنی بر تجلی خدا و در تناقض با نظر فلاسفه در خصوص وحدت وجود و سنخیت قائل شدن هست. فکر من بسیار مشغول شد و پاسخی ندارم، اگر امکانش هست توضیح دهید آن شخص در ادامه گفت دین را در قرآن و کلام امام صادق و امام باقر و احادیث ائمه جسنجو کن، نه در فلسفه و عرفان که فقط نظرات افراد است و در تناقض با آیات و روایات.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! دین را باید در قرآن و کلام اولیای الهی جستجو کرد و در همین رابطه بزرگانی چون حضرت امام خمینی «رضواناللهتعالیعلیه» ما را با جناب ابن عربی و جناب ملاصدرا آشنا کردند. زیرا آنها با تعمقی که در دین نمودند، متذکر آن معارف توحیدیِ بلند شدند. مسلّماً هیچ کفوی برای خداوند که در عرض او باشد، نیست ولی انوار اسماء او، محل توجه به او میباشند و از این جهت خداوند در قرآن میفرماید «ابتغوا الیه الوسیله» در مسیر تقوی و رسیدن به مقصد، تنها خدا مدّ نظرتان باشد ولی خداوند وسایلی را قرارداده که از طریق آن واسطهها رجوع شما به خدا عملی میشود زیرا خداوند فرموده «و لله الاسماء الحسنی فادعوه بها» خدای را اسماء حسنایی است و او را به اسمای حسنایش بخوانید و امام صادق علیهالسلام فرمودند «نحن والله الاسماء الحسنی» به خدا قسم ماییم اسماء حسنای خداوند. یعنی با توجه به شخصیت و سیرهی آن عزیزان رجوع انسانها به اسماء حسنای خداوند عملی میشود زیرا شخصیت امامان آینهی نمایش جمال و جلال خداوند میباشد. موفق باشید
چرا خدای مهربان و رحیم که منتقم است جواب این نسل کشی بزرگ را در غزه نمیدهد؟ آیا خدا وجود دارد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در همین نکته آخر است که کدام خدا وجود دارد و کدام خدا وجود ندارد؟! خدایی که هرکاری که ما مایل باشیم، باید انجام دهد؛ نه! وجود ندارد. ولی خدایی که ربّ العالمین است و زمینههای تعالی انسانها را فراهم میکند؛ آری! او وجود دارد هرچند حتی «ربییّون» یعنی آنانی که دلبسته به ربّ العالمین هستند، فریاد برآورند که پس یاری خدا چه شد؟ امری که خداوند در قرآن این طور گزارش میدهد: « أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَلَمَّا يَأْتِكُمْ مَثَلُ الَّذِينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِكُمْ ۖ مَسَّتْهُمُ الْبَأْسَاءُ وَالضَّرَّاءُ وَزُلْزِلُوا حَتَّىٰ يَقُولَ الرَّسُولُ وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ مَتَىٰ نَصْرُ اللَّهِ ۗ أَلَا إِنَّ نَصْرَ اللَّهِ قَرِيبٌ» آيا پنداشتيد كه داخل بهشت مىشويد و حال آنكه هنوز مانند آنچه بر [سر] پيشينيان شما آمد، بر [سر] شما نيامده است؟ آنان دچار سختى و زيان شدند و به [هول و] تكان درآمدند، تا جايى كه پيامبر [خدا ] و كسانى كه با وى ايمان آورده بودند گفتند: «پيروزى خدا كى خواهد بود؟» هش دار، كه پيروزى خدا نزديك است.
آیا نباید در رخدادی که در غزه در حال شکلگیری است متوجه حکمتی شد که حضرت ربّ العالمین بنا دارد چهره نژادپرستِ غرب را بنمایاند؟ و در این رابطه بخواهد تاریخ دیگری را به ظهور آورد؟ امری که حتی مردم غزه متوجه آن شدهاند که چه رسالتی به عهده آنها گذاشته شده که در مقابل اینهمه مصیبت و سختی، خود را نمیبازند. نکتهای که رهبر معظم انقلاب نیز به خوبی از آن آگاهند و در نتیجه در بازدیدی که از نمایشگاه دستاوردهای نیروی هوافضای سپاه پاسداران داشتند فرمودند: «قضیّه ابعاد مهمتری پیدا میکند وقتی انسان توجّه کند که این «نتوانستن»، مخصوص رژیم صهیونیستی هم نیست؛ آمریکا هم نتوانسته ــ داخل مِیداناند دیگر؛ آمریکا داخل میدان است ــ کشورهای غربی [هم که] دارند کمک میکنند نتوانستهاند. در ملاحظهی حرکتِ تاریخیِ بشریّت، این خیلی مسئلهی مهمّی است؛ ما به جایی رسیدهایم که یک تجهیزاتِ مفصّلِ نظامیِ مسلحِ مجهّز به انواع سلاحها، در یک صحنهی اینجوری، به طرف مقابل خودش که بظاهر هیچ کدام از آن امکانات را ندارد نمیتواند غلبه پیدا کند! این یک پدیدهی مهمّی است، این یک حقیقتی است.» موفق باشید
با سلام: استاد محترم جنابعالی در اکثر مطالب تان روی حضور تاریخی و درک آن حضور تأکید فراوان دارید و حتی شرط عبور از نیستانگاری را درک حضور تاریخی میدانید. حال برای ما این سؤال هست که چگونه میتوان تاریخ را آنطور که منظور نظر جنابعالی است، درک کنیم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: این نکته بسیار مهمی است و حقیقتاً مسئله امروزِ ما میباشد بخصوص که در روایات ما نیز شرط بصیرت و عقلانیت را، زمانشناسی میدانند. عرایضی تحت عنوان «معنای حضور تاریخی و درک حضور خود در آن تاریخ» در 9 فراز تنظیم شده. امید است بتواند این مهم را مدّ نظر عزیزان بیاورد بخصوص که موضوع درک حضور تاریخی، موضوعی نیست که صرفاً با علم به تاریخ و اطلاعات زیادی که از زمانه خود به دست میآوریم، حاصل شود. بلکه نیاز به حساسیت و تأمّل خاصی دارد. موفق باشید
معنای حضور تاریخی و درک حضور خود در آن تاریخ
باسمه تعالی
در رابطه با درک حضور تاریخی ، خوب است به تلاش بیوقفه سعید بن عبدالله حنفی نظر کنید که چگونه از یک طرف با طی مسافتی به طول ۳۰۰ فرسنگ، نامه سران کوفه را به امام حسین «علیهالسلام» رساند، و سپس با طی همان مسافت جواب نامه امام را به کوفیان برگرداند و سپس از کوفه با طی همان مسافت نامه مسلم بن عقیل را به امام رساند، و سپس در شب عاشورا خطبهای خواند و در آن خطبه خطاب به امام حسین «علیهالسلام» عرض کرد: «به ذات خداوند تو را ترک نمیکنیم» و پس از او زهیر بلند شد و آن خطبه مشهور را خواند. در روز عاشورا در مقابل امام در قبله امام آن چنان استوار ایستاد كه هر تيرى به سوى امام حسين «علیهالسلام» مى آمد سینه را سپر قرار مى داد و نمى گذاشت آسيبى به آن حضرت برسد، تا اينكه پيكرش پر از زخم شد، در اين هنگام به امام حسين «علیهالسلام» رو كرد و عرضه داشت: «يا بن رسول اللَّه اَوَفَّيتُ؟:» اى پسر رسول خدا آيا به عهد خود وفا كردم؟» امام فرمودند: «نَعَمْ، أَنْتَ أَمامِي فِي الْجَنَّةِ، فأقرء رسول اللَّه عنّى السّلام، و اعلمه انّى في الاثر» آرى! تو جلوتر از من در بهشت هستى، سلام مرا به رسول خدا «صلىاللَّهعليهوآلهوسلم» برسان، و به آن حضرت عرض كن كه من نيز به دنبال تو خواهم آمد. در همین رابطه به شیدایی جناب بُریر، آن پیرمردِ معلّم قرآن شهر کوفه نظر کنید که چگونه شب عاشورا شوخی سر میداد. عبدالرحمن به او گفت: دست از شوخی بردار، سوگند به خدا که این ساعت، موقع مزاح و باطل نیست. بُریر در پاسخ گفت: سوگند به خدا که تمام عشیره و قوم من میدانند که من اهل مزاح و سخنِ درهم و باطل نبوده ام، نه در سن جوانی و نه در سن کهولت، ولیکن قسم به خدا که الآن نسبت به آنچه ما به آن برخورد خواهیم کرد بسیار خوشحال و مسرورم.
۱. با نظر به شخصیت سعید بن عبدالله و بُریر خُضیر هَمدانی و امثال آنها میتوان به معنی حضور در تاریخی که با امام حسین «علیهالسلام» شروع شد فکر کرد، به معنای حضور در تاریخ توحیدی که انسان با درک آن حضور، نه شب میشناسد و نه روز، تمام جان و همّت خود را به میان میآورد تا خود را در آن آغازی حاضر کند که انسان را در وسعت آن تاریخ تا انتها وسعت و گسترده میکند.
۲. حال ما باید از خود بپرسیم چگونه باید مسیری را که با انقلاب اسلامی در پیش گرفتهایم ادامه دهیم؟ با توجه به آنکه ما دارای سنت معنویِ چشمگیری هستیم که با حضورِ خود در آن سنت میتوانیم متذکر هستی و بنیاد خود شویم.
۳. روشنفکران غربزده ما به گذشته اصیل خود نظر ندارند، در حالیکه شخصی مانند هایدگر که میخواهد در سنت تاریخی خود حاضر شود، یونان را به عنوان گذشته خود میبیند تا اکنونِ خود را دریابد و از این طریق چشم اندازی را مقابل ما میگشاید. حال باید از خود پرسید امکاناتی که ما در تاریخ خود داریم کداماند؟ در حالیکه با نظر به فلسفه اسلامی میتوانیم به میراث مهمی نظر اندازیم و اگر صخرههایی در مقابل خود داریم که باید از آنها عبور کنیم، از آن طرف سنتهایی داریم بسی گشوده و گسترده که راه را بسی هموار میکنند، بهخصوص اگر به حکمت صدرایی متفکرانه نظر کنیم.
۴. اگر پاسخهای گذشته برای امروز کافی نیست، میتوان برای امروز و فردای خود، بصیرتهایی را از حکمت صدرایی بیابیم. مسلماً تفکر در یک سنت شکل میگیرد و از این جهت به همان اندازه که از سنتهای خود، به جهت نوعی غربزدگی فاصله داشته باشیم، به همان اندازه در بحران تفکر گرفتار میشویم.
۵. حضور در یک تاریخ و گفت و گو با نظر به «وجود»، در بستر رخدادی ظهور میکند که آن رخداد نمادی از «وجود» باشد وگرنه به صرف اینکه انسانها در یک زمان در کنار همدیگر باشند گفت و گو صورت نمیگیرد. در کنار هم بودن و گفت و گو داشتن مربوط به کسانی است که بحران را میبینند و متوجه شدهاند آدمیتِ عالَم مدرن تغییر کرده، در حالی که متاسفانه بعضیها با غفلت از این موضوع میخواهند همه چیز را به عالم خود و به گذشته برگردانند، چه سنتگراها باشند که از امکاناتی که بشر جدید و عالم جدید دارا است غفلت میکنند و چه افرادی که خود را تنها در جهان مدرن دنبال میکنند.
آری! اگر آینده به گذشته نظر دارد ولی در گذشته متوقف نیست و غرب اگرچه نظر به آینده داشت ولی آن روشناییِ بنیادینی که مربوط به هستی انسان بود را انکار کرد و لذا به تاریکی گرایید، روشنایی بنیادینی مانند آزادی و مذهب.
۶. اگر متفکران ما تحت تاثیر مسیر جناب فارابی در بستر عقلانیت دینی حاضرند که در جای خود امر میمونی است، باید مواظب باشیم عقلانیت فلسفی ما گرفتار نوعی متافیزیک که مانع تفکر است، نشود و از این جهت در مواجهه با دنیای مدرن، ادامه روش فارابی کافی نیست بلکه باید با جهان مدرن و با اکنونِ تاریخیِ آن مواجه شد وگرنه شکاف بین ما و جهان جدید همچنان باقی میماند، شکاف دو دریایی که در این زمانه باید همدیگر را درک کنند.
۷. به گفته پروفسور هانری کربن شیعه چون باطنیتر بود، ایرانیها آن را پذیرفتند زیرا خرد ایرانی در ذات خود نبوی است و لذا در مواجهه با اسلام در اصیلترین نوع حضور، خود را یافت. آیا در این زمانه نیز جز این است که باید با نظر به اصالتهای خود و از منظر سنتهای تاریخی ِخود، به جهان جدید بنگریم؟ زیرا حیات انسانی، تاریخی است و باید همواره با تاریخ مرتبط بود. آیا از خود پرسیدهایم جهت ارتباط با ایدههای بشر جدید، چگونه برای عزم ملی باید به سوی آن ایدهها روانه شد تا بتوانیم رابطهای متفکرانه با تاریخ خود برقرار کنیم؟ و حضور تاریخی ما معنوی و قدسی و وجودی باشد.
۸. روشنفکران دینی نمیتوانند از مقوله دین و معنویت دفاع کنند. زیرا درک معرفت دینی در حدّ مجموعهای از گزارهها، به معنای مرگ حیات معنوی است. از آن جهت که دین، ابژه میشود و روشنفکران دینی درکی از خطر ابژهشدنِ دین ندارند و در غفلت از درک هستی و نسبتی که با هستی باید داشت، بهسر میبرند و متوجه نیستند معنا، قابل تقلیل به گزاره نیست بلکه درک وجودی انسان از خود و یا به تعبیر هایدگر «دازاین» است که سطح معنا را تعیین میکند، به این معنا ما در کدام سطح از «وجود» هستیم؟ که با درک حضور خود در تاریخ، بتوانیم در مقابل نیهیلیسم و سوبژکتیویته جدید باشیم، نیهیلیسم و سوبژکتیویسمی که روشنفکران دینی در آن دست و پا میزنند و لذا نسبت به حضور تاریخی، بهخصوص حضوری که با انقلاب اسلامی پیش آمده، در غفلتاند و از معنایی که جریانهای حاضر در انقلاب اسلامی، همانند سعید بن عبدالله حنفیهای این زمان در خود احساس میکنند، بیبهرهاند.
۹. همچنان باید از خود پرسید چه تصویری باید از جهان کنونی و انسان کنونی داشت تا نه از سنتهای دینیِ گذشته مانند کربلا، منقطع باشیم و نه نسبت به حضوری که در این تاریخ باید داشت غفلت کنیم؟ تا کربلا همچون کوزهای نگردد که از زندگی خارج شده و به موزهها سپرده شده. در حالیکه کربلا، آرمان بزرگ امروزین ما میتواند باشد و البته انسانی که هیچ آرمان بزرگی ندارد به هر وضعی تن میدهد و این شروع نیستانگاری است که با حضور در تاریخ کربلا و در نسبتی که در امروز تاریخمان یعنی در نسبت حضور در انقلاب اسلامی، میتوانیم با امام حسین «علیهالسلام» پیدا کنیم؛ امکان عبور از آن نیستانگاری فراهم است.
سلامو رحمت خدمت استاد گرانقدر: مقصود از این علمی که در روایت فرموده اند «علموا صبیانکم من علمنا» چیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به همان معنای معارف اولیه است، مانند باور به خدا و به رسول خدا و معاد و رعایت دستورات شرعی. موفق باشید
سلام و رحمة الله: آیا اکثر چیزهایی که تجربه گران در برنامهٔ زندگی پس از زندگی تجربه کرده اند تجلی نفس آنها برای خودشان نبوده؟ تا اینکه تحقیقا در برزخ با صور واقعی روبرو شده باشند.
باسمه تعالی: سلام علیکم: رویهمرفته همینطور است که میفرمایید. خوب است در این مورد به نکاتی که استاد عابدینی متذکر شدهاند، توجه شود: https://eitaa.com/matalebevijeh/13573. موفق باشید
سلام استاد بزرگوار: دعا می کنم تمام هستی و وجودتان لبریز از سوز و محبت و معرفت به مولای متقیان امیرمؤمنان علی علیه السلام باشد. شما هم برای بنده دعا بفرمایید. استاد این برداشت از «وحدت وجود» تا چه اندازه کامل و درست است و اگر نقصی دارد بنده را متذکر بفرمایید: خدای متعال بر تمام هستی تجلی فرموده. یا به تعبیری تمام هستی تجلیات خداست. پس در تمام هستی، خدا با تمام مراتب مادونش «حاضر» است. مثلاً در یک گل زیبا همه ی خدا با تمام مراتب مادونش که صادره اول و... باشد در صحنه است. منتها هر مخلوقی به اندازه ظرف و ظرفیتی که دارد نور خدا را «ظهور» می دهد. و ما هم به اندازه ای که حجاب ها را کنار زده ایم متوجه نور خدا و نور مراتب مادون خدا در هر مخلوقی می شویم. لذا ممکن است یک نفر در یک گل اسم جمیل خدا را فقط ببینید. دیگری اسم اجمل. و دیگری اسم الله را به جامعیت در یک گل مشاهده کند. هر چه روی دل مصفاتر/ زو تجلی تو را مهیاتر. پس «حضور» و «ظهور» خدا در سراسر هستی مطلق است. منتها از یک طرف مشکل از ظرف وجودی مخلوق است و از طرف دیگر مشکل از حجاب های وجودی ما. در این نگاه ظاهراً می توان بین «تشکیک در مراتب» و «تشکیک در ظهور» جمع کرد.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است و به گفته حضرت امام خمینی «رضواناللهتعالیعلیه» آنجا که حضرت علی «علیهالسلام» میفرمایند: «مَا رَأَيْتُ شَيْئاً الّا وَ رَأَيْتُ اللّه قَبْلَه وَ بَعْدَه وَ مَعَهُ»[1] حضرت تأکید دارند که در هر چیزی که دیدهاند «الله» را، آری! «الله» را دیدهاند و حضرت امام خمینی عظمت شخصیت معنوی آن حضرت را در همین میدانند که حتی اگر با گل روبهرو شوند که مظهر اسم جمیل است، به اسم «الله» که جامع جمیع اسماء میباشد؛ منتقل میگردند. موفق باشید
[1] ( 1)- مصباح الهداية، ص 89 88.
سلام استاد: خسته نباشید، می خواستم ببینم که چطور میشه درک معرفتی بهتری از امام زمان داشت و به او نزدیک شد به طوریکه انسان این نزدیکی را در عمق وجود خود احساس کند؟ چگونه میشود با او انس بیشتری گرفت و با او رفیق شد؟ چطور میشود یادش در دلمان بیشتر شود به طوری که فقط به خاطر خوشحالی او قدم برداریم و هم و غم و دل مشغولی مان او بشود؟ اگر گاهی به یادش افتادیم چگونه بفهمیم که واقعا او را می خواهیم یا خودمان را. اگر گاهی بی قرارش شدیم چگونه بفهمیم این واقعی است و اگر فهمیدیم که واقعی ست چگونه با این احساس برخورد کنیم؟ اگر گاهی دوست داریم در فراقش و برایش گریه زیاد بکنیم به حدی که گریه هم آراممان نکند و گریه مان قطع نشود ولی بعد دوباره این حال را از دست می دهیم و دوباره مشغول زندگی حداقلی و حیوانی خود میشویم چه بایدبکنیم؟ (این موارد برای من پیش می آید و صرف فرض نیست) حال این مرحله برای بنده خیلی مهم است که چگونه به او متصل شوم اما از طرفی دوست دارم دیگران را هم با مهدی فاطمه بیشتر آشنا کنم. بنده طلبه پایه هفتم قم هست و برخی از کتاب هایتان مثل شرح دعای ندبه و شرح زیارت آل یس را هم خوانده ام خواستم اگر بشود بنده را به شکل عملیاتی و مشخص راهنمایی فرمایید و خواهشمندم حقیر را از سر خود باز نکنید. اگرچه می دانم انسانی بی ارزشم و شاید هنوز آن قدر مضطر آن وجود بی نهایت امام عصر نشده ام و یا شاید سوالاتم زیاد و نامنظم است اما بزرگواری کنید و بنده را راهنمایی بفرمایید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمدلله دل خود را در نزد وجود مبارکی به گِرو گذاشتهاید. رفیق عزیز! نزدیکی به انسانی که در مقام عصمت است با رعایت هرچه بیشتر دستورات شرع مقدس در امور فردی و اجتماعی پیش میآید زیرا رعایت دستورات شرع مقدس برای انسان نوعی از عصمت را به همراه دارد و موجب میشود نسبت به آن امام معصوم احساس نزدیکی بیشتری بکنیم.
حضرت صاحبالأمر «عجلاللهتعالیفرجه» انسان کاملاند و دوستداشتن انسانها به جهت انسانیتشان موجب نوعی نزدیکی به آن حضرت میشود و در این حالت است که تازه دلمان هوای آن انسان کامل را میکند. آری! دوستداشتن انسانها در این امر، تازه غمِ مقدس احساس دوری از امام را پیش میآورد که خداوند در راه دلسپردن به نایبالإمام، آن غم را به نحوی به سامان میرساند که از پا در نیاییم. تبعیت کامل از نایب الإمام و تعمق در رهنمودهای او است که آن غم مقدس را معنا میبخشد و امیدواری در این زمانه را که شیطان سختْ در تلاشِ از بینبردن آن است؛ تقویت میکند. موفق باشید
سلام و ادب: شیوه و سبک کار فرهنگی برای جوونای این نسل چگونهست، چطور باید باشه!؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید کتابهای «جوان و انتخاب بزرگ» و «آشتی با خدا» در این رابطه بتواند کمک کند که البته هر دو کتاب روی سایت هست. در ضمن عرایضی اخیراً تحت عنوان «انقلاب اسلامی؛ طلوعی تاریخی در ۲۲ بهمن سال ۵۷» شده است که میتوانید بدان رجوع کنید. https://eitaa.com/matalebevijeh/12946 موفق باشید
با سلام: آیا نظریه وحدت وجود و موجود صحیح است؟ با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: چرا که نه! مگر میشود حضور خدا را جز در بیکرانگیِ او در عالم مدّ نظر آورد؟ و هر مخلوقی را مظهری از انوار اسمای حسنای او به تماشا نشست؟ به همان معنایی که مولایمان حضرت علی «علیهالسلام» میفرمایند: «ما رَأيْتُ شَيْئاً إلّا وَ رَأيْتُ اللّهَ قَبْلَهُ وَ مَعَهُ وَ بَعْدَه» [1] نديدم چيزى را مگر آنكه قبل از آن چيز و با آن چيز و بعد از آن چيز، «الله» را ديدم. موفق باشید
[1] ( 1)- ملا محسن فيض كاشانى، علم اليقين، ج 1، ص 49
با عرض سلام و خسته نباشید خدمت استاد عزیز: در پاسخ به پرسش شماره 34351 فرمودید که «گویا با حاج قاسم همان تاریخ تکرار شد که چگونه بعضی به اصطلاح روشنفکران، او را نه تنها به چیزی نگرفتند حتی انکار می کنند و در سالگرد شهادت او کلامی در رسانه ها و روزنامه هایشان بر زبان نیاوردند.» و به عبارتی این دسته از افراد را دوروها و منافق های این زمانه عنوان کردید، حال سوال من این است که دکتر داوری کجای این داستان ها قرار می گیرد که پس از گذشت ۳ سال از شهادت سردار، حتی اشاره کوچکی نیز به آن اتفاق نکردند! کانه اصلا چنین اتفاقی رخ نداده است و حتی حاضر نیستند نه به جهت بزرگداشت بلکه به عنوان یک پدیده به آن بپردازند؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به نگاه آقای دکتر داوری به انقلاب اسلامی و اینکه به قول خودشان در صحبتی که چند سال پیش در خانه مشروطه اصفهان داشتند، به آینده انقلاب، امید فراوانی دارند برای ظهور متفکران و شاعران بزرگ. و در نشستی که سال گذشته در فرهنگستان در خدمتشان بودیم به بنده میفرمودند من و شما هرگز نمیتوانیم از انقلاب دست برداریم. میماند که ایشان یک شخصیت رسانهای نیستند که مثل رسانهها از ایشان انتظار داشته باشیم چرا در مورد حاج قاسم سخنی نگفتهاند؟ موفق باشید
سلام استاد طاهرزاده؛ وقتتون بخیر از کارما اطلاع دارید آیا حقیقت دارد یا نه؟ منظور من از کارما تقریبا تناسخ هست اما کارمایی که من میگم اینه وقتی ما میخوایم به این دنیا بیایم قراره تجربه زمینی شدن رو داشته باشیم وقتی بار اول به این دنیا میایم کارهایی نداریم بخوایم پس بدیم اما وقتی در دفعه های بعد با پا به این دنیا میزاریم زندگی خوب و بدمون، نتیجه زندگی قبلیمون اگه آدم خوبی باشیم زندگی بعد هم برامون خوبه اما اگه بد باشیم زندگی بعدیمون هم بد میشه. آخه مگه میشه یه بار به این دنیا بیایم این همه رنج و سختی و بدبختی بعد یه نفر دیگه در شرایط بهتر پا به این دنیا بزاره اینم میدونم نباید مقایسه کنم همه هم مشکلات خودشون و دارند. اما تکاملی که من میگم اینه به این دنیا میایم تا کامل بشیم خدا با به دنیا آوردن ما به این دنیا بهشت و جهنم رو برامون رقم میزنه آخه مگه میشه خدای به این مهربونی ما رو بندازه تو آتش داغ و سوزان جهنم؟ خواهش میکنم جواب من رو بدین یا من این همه سال اسیر خرافات اسلام شدم و الان آگاه شدم یا الان گمراه شدم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. به هر حال این سخنان حکایت از نوعی تناسخ به همراه دارد و در مباحث فلسفی به طور مفصل بر غلطبودن تناسخ بحث شده است از آن جهت که نفس ناطقه وقتی از «مابالقوه»های خود به «مابالفعل» رسید، محال است که دوباره آنچه فعلیت یافته است دوباره به بالقوه تبدیل شود. ۲. اتفاقاً همه سخن قرآن آن است که شما انسانها در قیامت با اعمال خود روبهرو میشوید و نه آنکه خداوند کسی را عذاب کند، بلکه پیامبران آمدند تا متذکر این امر مهم بگردند که نتایج اعمال شرکآمیز خواهی نخواهی آن آتشی است که درون را فرا میگیرد. موفق باشید
بسم ربّ الشٌّهدا. رحمت و درود خداوند بر شما استاد. اگر انسان در طریق عشق حضرت معشوق برای وصال پروردگار قدم بگذارد. خود به خود اخلاقش، زندگی اش، تغییر میکند و روشن می شود. اما ما از امام علی (ع) مولایمان داریم که: انسان باید حجاب های نورانی را هم کنار بزند من به عشق معشوق و وصالش پا به این طریق گذاشتم حال چه کنم که به جز کویش به دگر تپه ها فقط نگاه از بهر او داشته باشم؟ سردرگمم چه کنم؟ بیم دارم از اندک لحظه ای که به یاد او برای او دم ندهم و میبینم لحظه ای که شک دارم به یاد او بوده ام یا نه و از این محزون ترینم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: حجابهای نورانی همان راههایی است که ما را به سوی حق جلو میبرد، مثل استدلالهای اثبات وجود خدا و یا اثبات وجود معاد. پس از آن است که باید دیگر به جای مشغولشدن به استدلالها به خود خداوند مشغول شد و مأنوس گردید. و هنر ما باید آن باشد تا در همه امور متوجه حضور و نقش خداوند باشیم و همان خدایی که همواره نظر مبارکش به سوی ما است، آنقدر رحمان میباشد که از غفلتهای ما درگذرد. و اینجا است که نباید از رحمت او غفلت کرد و به خود سختگیری نمود. موفق باشید
با سلام: وقتتون بخیر. سوال ۳۳۳۴۵ متعلق به بنده است اما متاسفانه آدرس ایمیل رواشتباه وارد کردم جسارتا بزرگواری کنید و به آدرس اصلاح شده ام بفرسین. خدا خیر دو دنیا رو نصیبتون کنه.
باسمه تعالی: سلام علیکم: مجدداً باید سؤالتان را مرقوم فرمایید. موفق باشید
با عرض سلام و احترام: 🌹 استاد ببخشید یک سوال در رابطه با انقلاب اسلامی داشتم. درسته که روح انقلاب، روح بزرگی است و باید از ابعاد بلند تری به اون نظر کرد، ولی خب در بعضی مواقع کارها و گفته هایی انجام میشه که واقعا در دل انقلاب نمی گُنجه. گاها پیش میاد که با افرادی برخورد میکنیم که برخورد درستی از برخی ارگان ها ندیدن و یا خب کوتاهی هایی می بینیم که پذیرشش سخته. (از خود انقلابیون) به این قضیه چه جوری باید بهش نگاه کرد؟ با تشکر و التماس دعای فراوان
باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید ما در تنگنای تاریخیِ سیصدساله خود هستیم و هنوز میراثدارِ قاجار و پهلوی در نظام فرهنگی و اداری و حتی آموزشی خود هستیم و تنها با چشماندازی که انقلاب اسلامی مقابل ما گشوده است و با روحیه جهادی میتوانیم به مرور از آن تنگناها عبور کنیم و با توجه به چنین نکاتی است که نایب الإمام در توصیه خود به دانشجویان میفرمایند:
«توصیه اول من پرهیز از انفعال و ناامیدی است؛ مواظب باشید؛ یعنی مواظب خودتان باشید، مواظب دلتان باشید، مواظب باشید دچار انفعال نشوید، دچار ناامیدی نشوید. شما باید کانون تزریق امید به بخشهای دیگر باشید... مواظب باشید به افق پشت نکنید، به قلّه پشت نکنید، همیشه به سمت قلّه و به سمت افق روشن حرکت کنید.» (11/2/1401)
موفق باشید
سلام استاد: ممنونم از وقتی که میگذارید. چند روز است که نمیتوانم این سوال را از خود دور کنم. که برای غزه چه کار میتوان کرد؟ حمایت مالی؟ همین؟ چطور میشه با دیدن وضعیت مردم غزه زندگی کرد؟ چطور میشه کارهای هر روزه را انجام داد. مثل قبل. انگار نه انگار که کودکان غزه یا از گرسنگی و سرما شهید میشوند یا از بمباران و زیر آوار خانه ها. یا بدن هاشان به آسمان پرتاب میشود! چطور میتوان زنده بود؟ اگر بخواهیم زندگی کنیم باید خود را به خواب بزنیم تا نفهمیم که مسلمانانی در غزه دارند زجر میکشند. اگر بخواهیم توجه کنیم به غزه... نمیدانم. چهکار میتوان کرد؟! نمیدانم این اتفاقات ما را به چه چیزی فرا میخواند؟! کاش آوینی ای بود تا در روایتش نسبت ما را با این اتفاقات روشن کند. به قول حاج قاسم جنگ ما یک گنج بود. حالا هم همینطور، جنگ آمده است تا مردان مرد را بیازماید. ولی ما کجاییم؟ چه میکنیم؟ چه باید بکنیم؟ لطفا راهنمایی بفرمایید. یا باید در کنج خانه غفلت قایم شد و یا از غصه دق کرد، نه تنها غصه کشتار وحشیانه ای که رژیم صهیونیستی انجام میدهد، نه! بلکه غصه جا ماندن از مسیر شهادت و تاریخی که مردم غزه دارند رقم میزنند.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که رهبر معظم انقلاب فرمودند: «در قضایای غزّه، واقعاً این باند تبهکار که بر فلسطین حکومت میکنند، از حد گذراندهاند تبهکاری را؛ واقعاً از حد گذراندهاند! بنده هیچ به یاد ندارم، سراغ ندارم اینجور حرکتی را که متعمّدانه و با هدفگیری خاص، مظلومین را، کودکان را، مریضها را، خبرنگارها را، بیمارستانها را، آمبولانسها را بزنند؛ یعنی واقعاً این خیلی چیز عجیبی است، این خیلی شقاوت فوقالعادهای میخواهد که این باند و این گروه تبهکارِ خبیث [از آن] برخوردارند! به نظر من دنیای اسلام باید یک حرکتی بکند، یک کاری باید بکند. بایستی با یک هماهنگی خوبی ــ چه از لحاظ اقتصادی، چه از لحاظ سیاسی، چه در صورت لزوم از لحاظ عملیّاتی ــ دنیای اسلام مجتمعاً روی این مسئله فکر کنند و کار کنند. البتّه آنها منتظر تازیانهی خدا هم باید باشند؛ یعنی اینجور ظلم کردن، پاسخِ خداییِ سختی خواهد داشت ــ در این تردیدی نیست ــ ولی این [پاسخ الهی]، وظیفهی مردم را، وظیفه ما را، وظیفه دولتها را کم نمیکند. خدای متعال کار خودش را میکند، ما هم باید وظیفهی خودمان را انجام بدهیم.» و اینجا است که اگر هر راهی برای کمک به آن مردم مظلوم پیش آید، وظیفۀ همۀ ما میباشد که کوتاهی نکنیم. ولی گویا خداوند شرایطی فراهم نموده است تا از یک طرف چهرۀ اصلی جبهۀ استکبار روشن و روشنتر شود و از طرف دیگر معنای امروزین حاکمان جهان اسلام روشن شود، تا معلوم گردد این نوع حاکمیت، امکان ادامۀ خود را از دست داده است و ما نیز باید آماده باشیم تا هر نوع امکانی که جهت این امر پیش میآید را استقبال کنیم. گویا خداوند در این شرایط اردۀ خاصی فرموده است تا هرکس امتحان شود. موفق باشید
سلام و عرض ارادت: اول و آخرش التماس دعا دارم، التماس! گاهگاهی که مخصوصا با بچه ها بداخلاقی می کنم و کم صبرم و تندخو؛ به من می گویند این کار را نکن چون در خاطره شان می ماند؛ راست می گویند، مثل اخلاقها و فریادهای تلخی که گاهی از بعضی آدمها سر می زد و لحظات شیرین کودکی خودم را تلخ می کرد و هنوز یادم مانده و اثراتش را بر من گذاشته. بخدا من واقعا دلم نمی خواهد بداخلاق باشم ولی درواقع سالهاست که همینطور هستم. از خودم متنفرم؛ نه اینکه تنها از اخلاقهایم متنفر باشم بلکه دیگر طوری شده که از خودم متنفر شده ام. کسی که دل سفید بچه ای را تلخ کند و اشکش را در بیاورد یا خاطر مومنی را آیا مستوجب لعن نمی شود؟ شاید کمتر چیزی بیشتر از بداخلاقی در عالم اینقدر زشت باشد. یک وجود خشک و خشن برای خودم درست کرده ام. نمی دانم با چه شکلی محشور خواهم شد؛ چقدر زشت و دست و پاگیر برای خودم! بخدا اگر مجاز بودیم می دادم همینهایی که اینقدر دلشان را ناراحت کردم مرا می کشتند، خاکسترم را هم به باد می دادند تا هیچ اثری از من برایشان نماند. به نظرم بداخلاقی و توحید و ایمان اصلا و هرگز نمی شود که با هم یکجا باشند و من کافر نیستم بله، ولی در جبهه ی خدا هم مسلماً نیستم. شما را به خدا قسم می دهم و خدا را به حرمت شماها که یک راه اساسی و یکباره نشانم بدهید تا از این دیو آدمخوار راحتم کند. که با این وضعم نه عاقبت بخیری دنیایی دارم و نه قیامتی دارم و نه حال خوشی دارم و نه همنشینی که شوق مرا داشته باشد. خودتان ببینید چند بار است که از شرّ خودم می گویم و دوباره همانم که نباید باشم. یعنی حالا دو تا رنج و زجر با هم به جانم حمله کرده: هم اخلاقهای زشت و بدم و هم تکرارهای زجرآور. مَردم به خدا بداخلاقی خیلی قیامتتان را سیاه می کند. من دارم از درد تاریکی می میرم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: پیشنهاد میشود مطالب کتاب شرح حدیث «جنود عقل و جهل» که حضرت امام تدوین فرمودهاند و بنده نیز عرایضی در شرح آن داشتهام را دنبال فرمایید. موفق باشید
تکلیف زنان با ۱۴ سکه مهریه چیست؟ در شروع سنگی جلوی پای همسرم نینداختم و آسان ازدواج کردم اما الان بعد ۵ سال زیر یک سقف نیستیم. برای ناشزگی بنده و ازدواج مجدد ایشان برای طلاق مبلغ چندین برابر مهریه می خواهد. انصاف نیست مهریه را داده و می خواهد من را مثل کالا سالها نگه دارد تا عمرم در بلاتکلیفی و تنهایی تمام شود برای درمان اجازه شوهر می خواهم اذیت می کند و سلامتی من را به خطر انداخته اگر اسارت مردان برای مهریه سنگین را می بینید اسارت زنان با مهریه ۱۴ سکه را هم ببیند. صدای ما باشید. ممنون
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است. به همین جهت نباید به راحتی از این نکته که شما متذکر میشوید غفلت کرد و البته و صد البته این افراد نیز چوب بیانصافی و بیعاطفگی خود را میخورند و فراموش کردهاند که نباید به خاطر زندگی خود، زندگی دیگری را تعطیل کرد. امید است که إنشاءالله خداوند راههایی بسی پرثمرتر در مقابل امثال شماها بگشاید. موفق باشید
عنه عليه السلام: «خُذِ الحِكمَةَ مِمَّن أتاكَ بِها، وَ انظُرْ إلى ما قالَ، و لا تَنظُرْ .حديثإلى مَن قالَ» حديث امام على عليه السلام: «حكمت را از هر كه برايت آورد فراگير و بنگر كه چه گفت و منگر كه گوينده كيست؟» سلام مگر هر کسی می تواند حکمت را منتقل کند؟ مگر حکمت موضوعی مقدس و در دست پاکان نیست؟ ممنون
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! ولی در فرهنگ بعضی از ملتها ما شاهد حکمتهایی بوده و هستیم. و در همین رابطه از پیامبر خدا «صلواتاللهعلیهوآله» داریم که: «اُطْلُبُوا اَلْعِلْمَ وَ لَوْ بِالصِّينِ». نمونه آن متنهای اوپانیشادها میباشد که سابقه شانزده قرن قبل از میلاد دارد که وقتی برای علامه طباطبایی خوانده بودند، ایشان فرموده بودند ما هم همینها را میگوییم. موفق باشید
سلام: به حاج آقا بگید : سلام شما در جواب ۳۴۲۶۱ و ۳۴۲۶۶ گفتین برای آزادی از سیطره استکبار باید هزینه داد چرا فقط امثال بنده حقیر که وضع مالی خوبی نداریم باید هزینه بدیم؟ چرا مسئولین هزینه نمیدن؟ چرا پولدار ها که هر روز پولدارتر میشن هزینه نمیدن؟ و فرمودین مردم پاداش صبر خود را خواهند گرفت، موقع دادن پاداش باز پولدارها جلوتر از ما پاداش ما رو خواهند گرفت. از گرونی، از بی خانه ای، از بی پولی، از اینکه هر چی میدوی به جایی نمیرسی خسته شدم. از اینکه به خاطر بی پولی کسی آدم حسابت نمیکنه. نمیدونم چرا بعضی وقت ها از جواب های اینچنینی استاد دلگیر میشم. انگار استاد از روی شکم سیری دارن جواب میدن. مشکل ما بی پول ها اینه که نه پول داریم نه خدا رو.
باسمه تعالی: سلام علیکم: البته و صد البته همه مشکلات زیر سر همانهایی است که با خودخواهیها و پولپرستیها این مشکلات را پدید آوردهاند، ولی این بدان معنا نیست که ما در عین این سختیها از راهی که شهدایمان در آن قرار گرفته بودند و آن را طی کردند؛ منصرف شویم و مطمئنیم آنهایی که به قول شما اینچنین موجبات مشکلات این انقلاب میشوند، سر به سلامت نخواهند برد و سخن مقام معظم رهبری را مدّ نظر داریم که میفرمایند با ایستادگی میتوانیم از این مشکلات عبور کنیم. موفق باشید
سلام علیکم: یکسال در اعتکاف ۶ جلسه بحث تحت عنوان برکات نظر به نسبت بین وجود خود و صرف الوجود فرمودید. آیا قصد ندارید آن جلسات را بسط و تفصیل بدهید یا به نظرتان همان ۶ جلسه کفایت میکند؟ کاش متن این جلسات پیاده سازی و تبدیل به کتاب میشد.
باسمه تعالی: سلام علیکم: در آن جلسات بحثی بود در نسبتی که میتوان بین «اصالت وجود» جناب صدرالمتألّهین با «دازاین» جناب هایدگر برقرار کرد بدون آنکه بخواهیم یک نگاه را در نگاه دیگر ادغام کنیم. بحث در «اشاره» به انسان بود با دو افقی که آن دو بزرگ در مقابل ما گشودهاند. به نظر میاید مباحث «بنیانهای حکمت حضور در جهان بین دو جهان» و مباحثی که در کتاب صد پرسش از حکمتهای حضور در «جهان بین دو جهان» پیش آمده، جوابگو باشد. البته کتاب اخیر در دست چاپ است و هنوز در معرض نظر کاربران محترم قرار نگرفته است. موفق باشید
به نام خدا سلام خدمت استاد عزیز: این سوال بیشتر درمورد نقش زنان در جامعه امروزی هست: ما در دوران جنگ هشت ساله، دیدیم بانوانی که دوست داشتند مانند آقایان در شرایط جنگ، نقشی داشته باشند و کمکی بکنند به شرایط کشور. بانوانی رو دیدیم که در پشت جبهه جهاد میکردند. از دوخت و دوز و بسته بندی کردن خوراکی و درست کردن غذا تا امداد رسانی و پرستاری و... و نکته جالب اینکه این جهاد رو در کنار نقش مادری و همسری و خانه داری خودشون تعریف کردند. خب البته فضای جنگ، همه چیز رو تحت تاثیر قرار داده بود. از فضای خانواده، میزان حضور پدر و فرزندان در خانه، رفاه و تفریح و دورهمی خانواده، میزان زمانی که مادر برای کارهای خانه در نظر میگرفت و... حالا سوال من اینه، اولا در شرایط فعلی جامعه، به نظر شما ما درگیر چه جنگ هایی هستیم؟ (اصلا درگیر جنگ هستیم؟) و اگر بله، درگیر چه نوع جنگ هایی هستیم؟ (فرهنگی، اقتصادی و...) سوال دوم ام اینه که در این شرایط هم اگر خانم ها بخواهند مانند آقایون در جنگ و کمک به شرایط کشور نقش داشته باشند، خانم ها چه نقش هایی دارن و چه کارهایی میتونن بکنند؟ خب قطعا بانوان هم قشرهای مختلفی هستند، خانم های مجرد، خانم های متاهل، مادرانی که فرزند کوچک دارند، فرزند بزرگ دارن و... خصوصا سوالم درمورد مادران، آیا نقش مادری و تربیت فرزند، تنها نقش آنان هست؟ یا نه نقش های دیگه ای هم براشون باید تعریف بشه؟ و کیفیت نقش مادری و تربیت فرزند چطور؟ چه پارامترهایی رو باید در نظر بگیره. و برای جهاد کردن، بانوان در این شرایط چه کارهایی میتونن بکنند؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. آری! جنگ است و دشمن به گمان خود هویت دینی و ملی جوانان ما را نشانه گرفته. ولی بحمدلله ناکام مانده، هرچند ما باید با نظر به کوتاهیهای فرهنگی خود نسبت به امیدواری که در ذهن دشمن ایجاد کردهایم فکر کنیم که چرا او هنوز به کار خود امیدوار است؟! ۲. زنان ما در عین آنکه باید بیش از پیش سطح فکری و دینی و اجتماعی خود را رشد دهند، بدانند در شرایطی که پیش آمده با هویت دینی خود عملاً در حال آفریدن حماسه میباشند زیرا دشمن از همین جهت عصبانی است که تیرش به هدف نخورده است. موفق باشید
باعرض سلام و ادب خدمت استاد عزیز: سوالی که مدت هاست ذهن مرا به خود مشغول کرده اینست که در روایات داریم محبت قلبی برادر مومنت به خود را نسبت به محبتی که به او داری بشناس از طرفی هم موارد بسیاری بر خلاف آن در زندگی مشاهده میشود در هر دو مورد چگونه این دو موضوع با هم قابل جمع است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: در بستر حضور در دینداری به ما توصیه شده است همان اندازه که متوجه علاقه و تعلّق خود به برادران دینی خود میباشید، متوجه باشید برادران مؤمن شما نیز در همان بستر و در همان راستا چنین علاقهای به شما دارند. ولی اگر ذیل حضور در دین الهی نباشد و بخصوص در بستر حضور در انقلاب اسلامی این رابطهها شکل نگرفته باشد؛ دوستیهای توهّمی است. موفق باشید
با سلام: می خواستم بدانم که آیا برهان صدیقین که شما شرح داده اید، همان شرح قاعده (بسیط الحقیقه کل الشیاء و لیس بشئ منها) است؟ ممنون از پاسخ شما!
باسمه تعالی: سلام علیکم: از طریق «برهان صدیقین» و با حضور در ابعاد متعالی آن، به آن قاعده شریف که قاعده قاعدهها است و عمق توحید حِکمی را به میان میآورد؛ میتوان رسید. موفق باشید
با سلام استاد: طرحی به ذهنم رسید شاید یه کم چکش کاری میخاد ولی چیز خوبی درمیاد، استاد الان شما در زمینه کتب درسی واقعا خلا داریم از یه طرف مردم میرن جلسات معرفتی با سطح بالا ولی شاکیند از اینکه این چرت و پرت ها چیه تو کتابهای درسی به بچه ها و خود ما یاد دادن، از طرفی خود من وقتی چرت و پرتها را خوندم خودم به این نتیجه رسیدم، باید مطلب چیز دیگه باشه، شایدم همین که نفس بنده تو دانشگاه حضورداشت خودش آثارش را داشته شاید اگر چرت نخونده بودم اینقدر علاقه به مسایل دینی نداشتم، از اون طرف یه قشر بزرگی از افرادی که سواد ندارن ولی باطن نورانی و ملکوتی دارند از یه طرف مبحث سوادآموزی که بعضا مثلا یه جانباز بنده خدا رفته بود از اول درس بخونه نمیتونسته تو کلاس دوام بیاره شاید هم لازمه اول یه آموزش در زمینه هایی بهشون داده بشه تا بتونن حضور مثمرثمری در هر محیط داشته باشن، از یه طرف حضور امثال همین ها و قشر خانواده شهید و ایثارگران درمحیطای علمی اگر با مدیریت صحیح باشه به نظرم کمک زیادی در اینکه کتب درسی چه محتوایی باید داشته باشه میتونه داشته باشه، از یه طرف آخه یه عده میرن اون بالا برای همه تدوین کتب درسی میکنن استاد واقعا تو این زمینه یه طرح جامع میخاد بچه های طفل معصوم چه گناهی کردن این وسط اصلا بعضا مادرها سردرگم ازهماهنگ کردن خود با آموزش و پرورش که به گمانم اگر یه طرحی تلفیقی ازاین مواردی که گفتم ایجادشه شاید یه چیز خوب از آب دربیاد یه چیز بدی که یه مدت هم رواج داشت نمیدونم الانم هست یا خیراینکه یه مدت گفتن افراد بالای مثلا۵۰ سال دیگه سوادآموزی براشون برداشته شده حالا ما طرح تشویقی نداریم و این مسئله پشتیبانی نمیشه یه چیز قوانین که داره گذاشته میشه وعدم حمایت مالی یه چیز،
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمدلله همانطور که متوجه شدهاید بسیاری از دلسوزان و اهل نظر نیز متوجه این مشکلات شدهاند و ملاحظه فرمودهاید که رهبر معظم انقلاب نیز موضوع «علم لا ینفع» در کتابها را مطرح فرمودند. شواهدی در کار است حاکی از آنکه إنشاءالله اقدامات خوبی در حال انجام است. موفق باشید