سلام علیکم استاد بزرگوار: خواندن رمان به طور کلی و خصوصا رمانهای روسی مثل داستایوفسکی و تولستوی و... چقدر ضروری است؟ به چه کار آید؟ حضرتعالی خودتان با آثار ادبیات روس مأنوس بودهاید؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر کسی بخواهد از نظر تاریخی آگاهی لازم را داشته باشد، نسبت به روحی که در غرب حاضر است از مطالعه رمانهای مشهور غربی نمیتواند مستغنی باشد. مطالعه رمانهای کثیری که رهبر معظم انقلاب در این مورد دنبال کردهاند، در جای خود امر مهمی است. بنده تا حدّی رمانهای غربی را دنبال نمودهام ولی آن را کافی نمیدانم. به این فکر کنید که شخصی مانند آقای دکتر رضا داوری با آن احاطه علمی همهجانبه، چرا میگویند: «تکان دهندهترین کتابی که خواندهام برادران کارامازوف داستایوسکی است.» موفق باشید
یا محبوب! عرض درود و رضوان حضرت پروردگار بر شما باد انشاءلله. زیارتتون مورد قبول حق تعالی واقع شده باشد التماس دعای فراوان داریم. حقیقتا مشاهده می شود درگیری جنود عقل و جهل و مشاهده می شود و فهم می شود آن چیزی که در کتاب رجب ماه یگانه شدن با خدا فرمودید که شیطان نیست را هست میکند به واقع لمس می شود که این سالک آگاه رانده شده آنچنان دیگر نیستیان را به کار میگیرد که هر دم نیستی را برای مبارزه به صحنه می آورد که بنده متوجه میشم اینکه دیروز با استدلال پاسخ دادیمش امروز چرا دوباره مسئله شده؟ و گاه بر سر چیزی که نیست کل عقاید را با سوال تکان می دهد و من نیز با این تقوایی که با یک تق وا می رود نمیدانم چگونه اگر حضرت معشوق عنایت نکند قرار است این وادی بگذرانم هرچند که محال است عنایتش بر بنده اش شامل نشود لیک ما میخواستیم ره معشوق بگیریم ذیل اراده اش قرار بگیریم باشد که هر دم بخوانیم: شاد باش ای خوش سودای ما / ای طبیب جمله علت های ما / ای دوای نخوت و ناموس ما / ای تو افلاطون و جالینوس ما. حالا به جای آنکه هر دم بیشتر و بیشتر حضور محبوب را در متن زندگی حس کرده و آن حضور تاریخی که میفرمایید را به صحنه بیاوریم باید مدام استدلال خوانده، تضرع داشته باشیم که این اعتقاد از ما گرفته نشود هیچ را چیز و نیست را هست نکنیم و با شبهه ی بی اساس کلنجار نروم. استاد حقیقتا اشک شعر خون می خواند که این بندگی نیست دمی حس میکنم جانم میخواهد از تن بیرون زند از عشقش و دمی شبهه ی بی اساس می آید که تا کافر شدن مویی فاصله نباشد؟! حقیقتا آنطور که اشاره کردید من واقعا از خود ترس و بیم دارم و این نیرنگ را خوب شناخته ام تا حق تعالی عنایت میکند مانعی در راه عشقش رفع می شود اینطور مسائل در میان می آید. بابت طولانی شدن مطالب عذر میخواهم اما زندگی حاج قاسم ها و چمران ها و قاضی ها که مطالعه می شود یک ندا سر می دهم: آنها اینچنین و من با این کلنجار های ابتدایی چطور قرار است وصال را برای خودم رقم بزنم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! تا آخر، قصه همین است. به عالیترین حضور فکر کنید که جناب حافظ اینطور بدان گزارش میدهد: «چو بید بر سر ایمان خویش میلرزم» زیرا حقیقت، همواره آمدنی و رفتنی است، ولی در باور ما همواره جای پای خود را میگذارد. پیشنهاد میشود به شرح غزل شماره ۱ حافظ که روی سایت هست، رجوع شود. موفق باشید
سلام و عرض تبریک به مناسبت یوم الله ۲۲بهمن. به امید فروپاشیِ کاملِ نظام اقتصادی جهان استکبار. استاد؛ حضرتعالی از یک طرف می فرمایید انقلاب اسلامی یک حرکت توحیدی است که ریشه در گذشته ی توحیدی ما دارد که منزل به منزل در طول تاریخ جلو آمده و رشد یافته و در سال ۵۷ به نحو خاصی ظهور و بروز یافت. از طرفی هم می فرمایید که انقلاب اسلامی از افق آینده ی توحیدی و پس فردای تاریخ دارد به سوی ما می آید و می تابد. قدری در مورد جمع این دو نگاه و اتصال گذشته و آینده ی انقلاب اسلامی توضیح دهید. سپاس
باسمه تعالی: سلام علیکم: این مسئله بسیار مهمی است. در این راستا 3 کتاب اخیر همراه با شرح صوتی آن میخواهد این نکته مهم را کالبدشکافی کند. کتابهای «انقلاب اسلامی، طلوع جهانی بين دو جهان» و «انقلاب اسلامی و چگونگی تحقق آينده دينداری ما» و «در راستای بنیانهای حکمت حضور انقلاب اسلامی در جهانی بین دو جهان». موفق باشید
سلام علیکم و رحمهالله: لطفا دعا بفرمایید خداوند به حق صدیقه شهیده، بنده را بعنوان قربانی راه دین و ولایتش قبول کند و شهید شوم. همچنین به حق رسول خدا که شهر علم هستند من نیز عالم ربانی شوم. فرق بین بقا و حیات چیست؟ اینکه «العلماء باقون ما بقي الدهر» هستند و شهدا نزد پرودگارشان روزی میخورند و زنده هستند چه تفاوتی دارد و کدام بالاتر است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! «بقاء» نوعی حضور است حتی اگر جسم انسان و حیات دنیایی در میان نباشد و آن حضورِ فرهنگی که علمای ربّانی پس از حیات خود دارند، شهیدپرور است. نمونه آن حضرت امام خمینی «رضواناللهتعالیعلیه» میباشند که تا قیام قیامت همچنان نقشآفرین خواهند بود. موفق باشید
سلام استاد گرانقدر: لطف میفرمایید یه کتاب تاربخ جامع و کامل و قابل اطمینان از سیر مشروطه تا انقلاب امام (ره) معرفی کنید. ممنون
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد به روز نیستم. بهتر است که از امثال آقای دکتر موسی نجفی و یا آقای موسی حقّانی سؤال بفرمایید. پیشنهاد اولیه بنده مطالعه جزوه «ریشههای انقلاب» که روی سایت هست، میباشد. موفق باشید
ضمن عرض سلام و خدا قوت: استاد من سال ۸۷ در سن ۱۷ سالگی به مکه مشرف شدم پس از یک هفته کسب آمادگی از مدینه به مکه رفتیم از لحظه ورود به مسجدالحرام به گفته مسئول کاروان همه سرها پایین بود و بالا را نگاه نمیکردیم یک لحظه من دیدم نفرات جلویی همه به زمین افتاده اند با خود گفتم حتما کعبه همین جاست سرم را بالا آوردم از گوشه ی کعبه نوری دایره ای شکل که نه شبیه نور بود نه دایره کامل را دیدم دهانم باز شد چشمهام درشت و خیره شده بود به صورت سجده به زمین افتادم و صدای اصابت پیشانیم به زمین را شنیدم ولی درد نداشت به اندازه ی یک وجب دست و پاهایم میلرزید و بلند بلند گریه میکردم گویا همه همین طور شده بودند هرکسی چیزی دیده بود و به زمین افتاده بود زیر بغلم را گرفتند و مرا به کناری بردند بعدا که کاروان دیگه ای هم آمد همین قضیه را در آنها دیدم. استاد همیشه سوالم این بود که من چه چیزی را دیدم؟ الان با خواندن فص نوحی در مطلب عالِم و غیر عالِم میفرمایند « عین ثابته ی خودم را دیده ام در آینه ی حق » _ از صمیم جان دوست دارم بدانم من چه چیزی را دیدم؟ اگر آن مبارک عین ثابته ی من بوده است واقعا در عوالم بعدی به آن ملحق میشوم؟ استاد خواهش میکنم برام بی پرده توضیح بدید. امیرالمومنین (ع) پشت و پناه تون باشه ان شاءالله
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید در این موارد سخن همان است که فرمودهاند: «که صاحبدل بداند وان چه حال است!» حالتی است که بین انسان و حضرت حق پیش میآید. چه کار داریم که بخواهیم اسم و رسم برای آن تعیین کنیم! مگر چنانچه حضرت حق به نور خود برای سالکی ظهور کرد، او میخواهد که اسم و رسم آن نور را بداند؟!! موفق باشید
سلام علیکم استاد: اگر کسی پرسید که خداوند همه چیز را به نحو احسن و کامل خلق فرمود و بعد از آن دیگر کاری ندارد و فقط ناظر است و هیچ کاری نمیکند پس دعا هم اثر ندارد پاسخ چیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! خدا همواره خدایی میکند به معنای حضور مطلق او در همه عالم، و دعا موجب میشود تا حجابهای بین ما و حضرت محبوب برطرف شود و ما هرچه بیشتر، او را بیابیم. به همین جهت فرمودهاند: «اول قدم آن است که او را یابی / آخر قدم آن است که با او باشی». موفق باشید
سلام: چرا میگویند باید همه چیزت رو فدای امامت کنی؟ از وقت مال ابرو جان و... قطعا این مسیر، همراه با سختی زیادی هست. خب چرا من باید سختی بکشم، مصیبت و بلا تحمل کنم؟ چرا نباید برای خودم خوش باشم تو زندگیم؟ و برای خودم زندگی کنم؟ ثمره ی فدای امام شدن چیه که میگن باید خودت رو فدا کنی؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در حفظ هویت تاریخی و اجتماعی است، زیرا در این بستر است که هرکس خود را و زندگی خود را درست درک میکند و میتواند مطابق سنتهای ملی و دینیاش زندگی کند. موفق باشید
استاد عزیز سلام علیکم: حدود سه و نیم سال پیش، قبل از خوابیدن به عادت همیشگی آیت الکرسی خواندم و با خود گفتم خدایا حال دنیا و حال مسلمانان در افغانستان، یمن، سوریه و عراق چه خواهد شد؟ در خواب کسی دو بار به من گفت صفحه ی چهارصد قرآن را بخوان! و صفحه چهارصد سرنوشت اقوام پیشین است. می دانم شما تعبیر خواب نمی کنید اما به نظر شما آیا این خواب با فراگیری مرض کرونا و اوضاع جاری جهان می تواند به هم مرتبط باشد؟ از این که وقت تان را گرفتم معذرت می خواهم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتاً در این موارد چیزی برای گفتن ندارم. موفق باشید
با سلام و عرض ادب خدمت استاد گرامی: تبریک به مناسبت پاسخ دندان شکن نیروی هوا فضای سپاه به رژیم کودک کش اسراییل. عذر میخواهم که وقت گرانبهای شما را میگیرم. مادری هستم نگران. دختر ۱۴ ساله من معمولا شبها خوابهای نا آرآم میبیند که باعث ترس او میشود مثلا خواب روح و موجودات ترسناک. البته فیلم ترسناک نمی بینیم. ولی دخترم از همان زمان که چند ماهه بود یکبار با جیغ از خواب بیدار شد و با ترس به اطراف اشاره میکرد. خواب های پریشان روی رفتارهای روز او هم تاثیر دارد. استرس و ناآرامی و عصبی بودن او نگران کننده است. چه کار کنم؟ علت این خوابها به نظر شما چیست؟ خواهش میکنم مرا راهنمایی بفرمایید. متشکرم
باسمه تعالی: سلام علیکم: با خواندن کتاب «جوان و انتخاب بزرگ» برای او و توجهاش به اموری آنچنانی که نوعی خودشناسی را به همراه دارد؛ میتوان او را آرامآرام از حضورِ آن نوع خیالات آزاد نمود. موفق باشید
بسم الله الرحمن الرحیم سلام علیکم: [جمهوریت و گشودگی در تاریخ فردا]
«رأس الاستبصار الفكرة» اساس بينايي فكر كردن و تأمّل است. تامل و فکر در بن بست های تاریخ معاصر و حضور در گشودگی های پیش رویمان شعله های امید را زنده می کند تا برای گذر از رنج هایی که بدان گرفتار شدیم بن بستی نخواهد بود ولو همراه با شکست هایی باشد. اما باید متوجه این امر شد که در دل شکستهایی که ما در بستر یک نظام اسلامی با تمام بدخواهی ها و دشمنیها داشتیم، امید پیروزی فردا همیشه پیش رویمان بوده است و گرنه عبور از گردنههای سخت و سهمگینِ مکر و نیرنگ تاریخِ کفر و پر مظلمهی استکبار جز با امید به روح الله برایمان محقق نمیشد. به هر حال شکستهایمان جنس عبور داشت و نه ایستایی و عقب گشت، و نه هضمشدن در چرخ گردون تجدد و یا پا پس کشیدن از افقهای تعالی و پیشرفت، کما اینکه ظهور این پیروزیها در بسیاری از جبههها و زمینههای حضور ملی و انقلابیمان کاملا ملموس و مشهود است. چه آن روز که با دستان خالی در دو جبههی نفاق درونی و مبارزه با استکبار بیرونی میجنگیدیم و چه امروز که با جبههی سخت لیبرالهای درونی با اندیشههای روشن فکرانه و متجدد مآبانه و غرب زدهای که انتقادشان نه تنها بوی راستی و درستی نمیدهد، که نمایشی است از خوش رقصی برای جریانی که نه آن را میشناسند و نه بدان تعلق دارند، و فقط بازیگری شده است در میانهی میدانِ ساز و آوازی که از دور خوش است. اما این خلاصهی جبههی مبارزهی ما نیست، ما در وسط جنگ عربده کشانی افتادهایم که امپریالیسم رسانهای به راه انداخته اند و جمهوریت را نشانه گرفته اند، همان خط مقدم نظام در عرصهی سیاست را، همان که اگر تضعیف شود تضعیف نظام را در پی دارد، همان جبهه ای که با آن تا به امروز انقلاب اسلامی از شکست هایمان پل بزرگ پیروزی را خلق کردیم، همان مرکز ثقلی که با آن خطاهای محاسباتیمان را تبدیل به حماسه های امیدآفرین تبدیل کردیم. همان شعفی که از دلش معنویت ساختیم، صنعت آفریدیم، خلاقیت به بار آوردیم، شعر گفتیم و ترانه سرودیم و شهیدانی را بالای دست تشییع کردیم و میدان های مقاومت را فعال کردیم و آب حیات حماسه و ایثار را به رودهای منطقه سرازیر کردیم. مبادا از این نقطه ی عظیم غفلت کنیم و خطاهای محاسباتیمان را خطاهایی غیر قابل ترمیم بدانیم و با آن معامله ی خطای راهبردی کنیم. نه! ما اشتباه کردیم و اشتباه داشتیم و چه بسا اشتباهاتی در پیش روی مان بوجود آید، اما بدانیم خطای جمهوری اسلامی، ذاتیِ آن نیست بدین معنا که از دل نهضت و افق قدسی آن و اندیشهی مکتبی این نظام و آن نظرگاههای بلند خطی که امتداد مسیر شهیدانمان است خطا در نمی آید (خطای راهبردی)؛ بلکه اشتباه و خطا، عارضی ماست، آنچنان که دفاع مقدس ما هم دچار بسیاری از این خطاها شد اما جبهه ی پیروزی رزمندگان مبتنی بر اصولی بود که خطاها را در خودش هضم و حذف می کرد و نه آنکه با خطاها و اشتباهاتش بخواهد پا پس بکشد و زمین گیر شود. آنهم در آن تاریخی که جبهه ی کفر تمام قد برای موجودیت این جمهوریت به پا خاسته. امروز هم دست کمی از دیروز نیست و جنگ در ساحتهای بیشتری از زندگی بشر ورود کرده است. و ما در یک جبهه با او درگیر نیستیم، بلکه در یک جنگ ترکیبی که تمام تمرکزش بر همین اساس جمهوریت است که بر پایه ی استقلال شکل گرفته است و مگر غیر از این است که تمام شبکه ها و تمام جبهه های نظامی حاضر در منطقه علیه موجودیت تو قیام کرده اند و نشستن در این قیام دشمن همان پا پس کشیدن از جبهه های است که حاج قاسم و بچه هایش و همت و باکری و خرازی و زین الدین و بچه هایش در میدان جنگیدند. امروز خطاهای نظام اسلامی را قیاس به خطای غیر قابل ترمیم کردن؛ همان راهبردی است که دشمن در پس آن به دنبال یک جنگ روانی و ترسیم یک نظامی است که به بن بست رسیده است که دیگر توان ادامه ی حیات اجتماعی و سیاسی را ندارد آن هم در روزگاری که غرب دچار پوکی استخوان شده است. و کافی است تا ما در این جنگ روانی تسلیم افکاری شویم که امید به فردا را در دل صحنه های بزرگی که بارها و بارها از پیش روی گذراندیم نمیبینند و نادیده می انگارند آنگاه نه دیروزمان را خواهیم داشت و نه فردایی که بخواهیم برای بهبودی اش اندیشه کنیم.
حیات تاریخی یک ملت در گرو تقدیری است که با اندیشه ی فردایشان می سازند آنچنان که مرگِ یک ملت نیز اینگونه است. اگر امروز از تقدیر تاریخی که می توانیم در دل جمهوریت بسازیم غفلت کنیم از فردای خودمان پا پس کشیدیم و خطری که امروز ما را تهدید می کند، خطر غفلت از تقدیری است که تاریخ ساز خواهد بود. ملتها آنگاه گم خواهند شد که، یا تقدیرشان را نشناسند و یا در تقدیری که رخ داده است حاضر نشوند. حلقه ی میانی یا امامان یا معلمان اجتماعی بشر وظیفه شأن درست در همین نقطه است که باید متذکر حضور تاریخی و حاضر شدن در دل تقدیری باشند که باید برای حیات انسانی مان رقم بزنیم و اگر آنها هم غفلت کنند و فریاد بیداری سر ندهند شاید خواب سنگین بی احساسی و بی مسئولیتی نسبت به فردای آدمی که این هم از لوازم عالم مدرن و دنیای غرب است ما را در گرداب پوچی و بی معنایی از پا در آورد. اما باید دانست و باید گفت که نقطه ی عزیمت به سوی تعالی از جمهوریت میگذرد آنهم در صورت قدسیاش، نه آن جمهوریِ بزک شدهی غرب که خیال جمهوری است نه خود جمهوری!! وقتی سخن از جمهوری می شود همانی است که دفاع مقدس را مدیریت کرد، همانی است که حکومت استبداد را به زیر کشید، همانی است که پوزه ی منافقین را خاکی کرد، همانی است که خمینی را به امامت جامعه پذیرفت، همانی است که سردارش را به تشییع به خاک سپرد، همان حضور سر صحنهی مبارزه ی با قدرت نرم و سخت دشمن است، همانی است که تمام هزینه ی دشمنیِ دشمن صرف زمین زدن او میشود.
اگر جمهوری اسلامی حرم است، حرمْ مَحْرم میخواهد و جمهوری در ایران همان محرمِ حَرم است که اگر بماند دیگر حرمها نیز خواهد ماند. مبادا از وجه حضور دیگر باره ی انسانی که با جمهوری اسلامی ایران قامت برآورده و سر برافراشته غفلت کنیم و از طعم شیرین پیروزی فرداهایی که وعده ی نصرت مقاومت و حضور سر صحنه ی ملت هاست از جانب خدا محروم بمانیم. خودمان را امروز در قامت همت، باکری و خرازی، و چمران سر صحنه ی خاکریز تاریخی ببینیم که در مقابل دشمنی ایستاده که خواسته اش تمامیت جمهوری اسلامی است آنگاه نگاهمان را به خطاهای اشتباه و یا فاحش پشت خاکریز نمی کنیم بلکه صحنه ی اصلی درگیری را نشانه می رویم و میدانیم گذر از خطا و اشتباه مان ما را از صحنه ی نبرد اصلی غافل نمی کند، اما این به معنای چشم پوشی بر خطاها نیست، این به منزله تاکتیک جنگی است که در آن قرار گرفته ایم و ذره ای از مسئولیت مان نسبت به فریاد و تصحیح اشتباهات درون خاکریز نمی کند، اما عذری هم برای خالی کردن میدان نبرد نخواهد بود.
بایست صحنه را خوب فهمید، جای مان را تشخیص دهیم و آنگونه که باید در میدان عمل کنیم و گرنه دچار خطای راهبردی شده ایم آنهم بخاطر اشتباه ها و خطاهای محاسباتی پیرامون مان. عزیزان! خطای جمهوری اسلامی محاسباتی است، خطای در میدان عمل است که برای هر میدان داری رخ می دهد آنهم با چنین حجم آتشِ همه جانبه از سوی دشمن، اما قرار نیست ما تاکتیک را از دست بدهیم و اسیر تکنیک های روانی دشمن شویم و از گذر و گذار اشتباهاتمان کوتاه بیاییم.
بزرگترین خطا امروز، خالی کردن خیمه ای است که دشمن قصد جان ستون خیمه اش را کرده است. امروز حیثیت انسانی مان گره خورده است به این جمهوریت چه آنکه اسلام را قبول داشته باشیم یا آنکه ایران را عزیز جان بدانیم. این جاست که تفکر و تأمل بهترین هادی بیدار کننده ی انسانی است که راه را گم کرده است و به دنبال حقیقت می گردد. بگذارید راحت تر بگویم تقدیر تاریخی و توحیدی آخرالزمان به ایران و اسلام گره خورده است چه بخواهیم این را بفهمیم و یا آنکه بخواهیم مشغول تحلیل های سیاست زده و پیشگویی های تاریخ دانان کلاسیک عالم مدرن و یا غرب زده ی خودی شویم. وصیت نامه ی سرداران بروزرسانی نسخه ی وصیت نامه ی امام بود بر این مهم که امروز تاریخی دیگر به میان آمده و انسانی دیگر در حال تولد است و حوادث این سال ها گواهی بر آن سخنان است اگر گوش جان بسپاریم و یا چشم دل بگشاییم..... و من الله توفیق
باسمه تعالی: سلام علیکم: نمیدانم در مواجهه با متنی چنین فاخر و جامع چه میتوان گفت! مگر جنابعالی چیزی برای گفتن باقی گذاردهاید؟!! خدا میداند سخن همان است که فرمودید با حضور در تاریخی که با انقلاب اسلامی پیش آمده است، بنبستی نخواهد بود ولو آنکه با شکستهایی روبهرو شویم. آری! شکستهای ما از جنس عبور است و نه هضمشدن و پاپسکشیدن از افقهای متعالی. چه اندازه این گفته شما به دل مینشیند که میفرمایید جریان روشنفکریِ متجددمآبانه غربزده اگر انتقاد هم میکند، بوی راستی و درستی نمیدهد؛ نمایشی است از جنس خوشرقصی برای جریانی که آن را درست نمیشناسند. به یاد آقای زیدآبادی و آقای صادق زیباکلام افتادم که نخواهند فهمید چگونه ما حتی از شکستهایمان پل پیروزی خلق کردیم و از خطاهای محاسباتیمان خود را ترمیم نمودیم.
از نگاهی سخن گفتید که رو به آینده دارد و مبتنی بر اصولی است که خطاها را در خود هضم کرد و باز هضم میکند ولی از آن حضور تاریخی پا پس نمیکشد. جناب حجت الاسلام حاج آقای نجاتبخش در جلسه دوم «ما و انقلاب» نکاتی در این رابطه فرمودند که خوب است بدان نیز توجه شود. https://eitaa.com/forsat_soha/513
فرمودید که اگر تسلیم جنگ روانی غربی شویم که خودش گرفتار پوکی استخوان شده؛ نه دیروزمان را خواهیم داشت و نه فردایی که بخواهیم برای بهبودیش اندیشه کنیم. و این همان گمکردنِ تقدیری است که می توانیم خود را از آن طریق در آیندهای حاضر کنیم که بودنمان با شدن همراه است. از جمهوری گفتید و چه خوب گفتید و از حرم گفتید که تنها محرمها را در خود جای میدهد، نه غربزدگان گرفتار روزمرّگی را! فرمودید: «امروز حیثت انسانیمان به همین جمهوریت گره خورده است، چه آنکه اسلام را قبول داشته باشیم و یا آنکه ایران را عزیز جانمان بدانیم». ای کاش! ما مذهبیها با چنین وسعتی با افرادی برخورد میکردیم که چه در داخل کشور و چه در بیرون آن، به ایران عزیز میاندیشند ولی ما متأسفانه از آنها انتظار داریم که حتماً باید شریعت اسلام را بپذیرند. در حالیکه آنها ایرانی را میفهمند که با تشیع یکی شده است. آنچه جنابعالی در این متن فرمودید همه حرفی بود که باید زده میشد. موفق باشید
چرا خدای مهربان و رحیم که منتقم است جواب این نسل کشی بزرگ را در غزه نمیدهد؟ آیا خدا وجود دارد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در همین نکته آخر است که کدام خدا وجود دارد و کدام خدا وجود ندارد؟! خدایی که هرکاری که ما مایل باشیم، باید انجام دهد؛ نه! وجود ندارد. ولی خدایی که ربّ العالمین است و زمینههای تعالی انسانها را فراهم میکند؛ آری! او وجود دارد هرچند حتی «ربییّون» یعنی آنانی که دلبسته به ربّ العالمین هستند، فریاد برآورند که پس یاری خدا چه شد؟ امری که خداوند در قرآن این طور گزارش میدهد: « أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَلَمَّا يَأْتِكُمْ مَثَلُ الَّذِينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِكُمْ ۖ مَسَّتْهُمُ الْبَأْسَاءُ وَالضَّرَّاءُ وَزُلْزِلُوا حَتَّىٰ يَقُولَ الرَّسُولُ وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ مَتَىٰ نَصْرُ اللَّهِ ۗ أَلَا إِنَّ نَصْرَ اللَّهِ قَرِيبٌ» آيا پنداشتيد كه داخل بهشت مىشويد و حال آنكه هنوز مانند آنچه بر [سر] پيشينيان شما آمد، بر [سر] شما نيامده است؟ آنان دچار سختى و زيان شدند و به [هول و] تكان درآمدند، تا جايى كه پيامبر [خدا ] و كسانى كه با وى ايمان آورده بودند گفتند: «پيروزى خدا كى خواهد بود؟» هش دار، كه پيروزى خدا نزديك است.
آیا نباید در رخدادی که در غزه در حال شکلگیری است متوجه حکمتی شد که حضرت ربّ العالمین بنا دارد چهره نژادپرستِ غرب را بنمایاند؟ و در این رابطه بخواهد تاریخ دیگری را به ظهور آورد؟ امری که حتی مردم غزه متوجه آن شدهاند که چه رسالتی به عهده آنها گذاشته شده که در مقابل اینهمه مصیبت و سختی، خود را نمیبازند. نکتهای که رهبر معظم انقلاب نیز به خوبی از آن آگاهند و در نتیجه در بازدیدی که از نمایشگاه دستاوردهای نیروی هوافضای سپاه پاسداران داشتند فرمودند: «قضیّه ابعاد مهمتری پیدا میکند وقتی انسان توجّه کند که این «نتوانستن»، مخصوص رژیم صهیونیستی هم نیست؛ آمریکا هم نتوانسته ــ داخل مِیداناند دیگر؛ آمریکا داخل میدان است ــ کشورهای غربی [هم که] دارند کمک میکنند نتوانستهاند. در ملاحظهی حرکتِ تاریخیِ بشریّت، این خیلی مسئلهی مهمّی است؛ ما به جایی رسیدهایم که یک تجهیزاتِ مفصّلِ نظامیِ مسلحِ مجهّز به انواع سلاحها، در یک صحنهی اینجوری، به طرف مقابل خودش که بظاهر هیچ کدام از آن امکانات را ندارد نمیتواند غلبه پیدا کند! این یک پدیدهی مهمّی است، این یک حقیقتی است.» موفق باشید
سلام علیک و ریحانه و رضوانه. عذر خواهم بابت مزاحمت برای استاد و مخاطبان سایت.
وقتی گوش هایی که آوازهای هوس آلود آنها را از شنیدن نغمه های ملکوتی محروم کرده آمادگی شنیدن را از دست می دهند باید با وجدان تاریخی انسان ها سخن گفت زیرا امروز انسان بیش از دیروز محتاج تاریخی جدید و زیستی نو در تاریخی میگردد که نه دیروز اش باشد و نه فردای نامعلوم! باید با وجه تاریخی و وجدانی که امروز بشر با آن مواجه شده است که تاریخی دیگر در حال ظهور است و انسان با مرحله ی جدیدی از حضور تاریخی اش مواجه است. (انقلاب اسلامی را می توان در این وجدان تاریخی بشر امروز یافت و پیدا کرد نیازی نیست مستقیم او را متوجه این تاریخ توحیدی کرد بلکه کافی است تا او را به تاریخی برای زندگی جدید و پس فردایی اش روبرو کنیم مطمئن باشید او آمادگی حضور در آن تاریخ را در خود پیدا می کنند و منتظر گشودگی آن تاریخ در فردای زندگی اش خواهد شد) اربعین دقیقا از سنخ همین زندگی پس فردایی بشر با زیستی نو و گذر از پوچی تاریخی و حضور انسانی جدید در عالمی با تاریخی جدید است. خوب است با زبان اربعین که همان وجه وجدان تاریخ جدیدی است با انسان ها گفتگو کنیم حتی آن انسان اروپایی که خارج از اتمسفر مذهب است آنگاه او هم با ما هم زبانی خواهد کرد. اربعین حضور شهودی فردای تاریخ انسانی است که می خواهد فارغ از مفهوم و الفاظ و عبارات در ساحت حقیقت و وجود با خود روبرو شود و این با قدم، قدم های انسان در اربعین محقق می شود. آمدم جستجو کنم خود را با خدا روبرو کنم خود را تاریخ گسیخته ی از حقیقت انسان را در توهم و تخیلات سرگرم می کند تا آدمی درد پوچی را کمتر احساس کند و هر روز به دنبال سرگرمی ها و آزادی های بی معنایی که بیش از آنکه آزادی باشد انسان را اسیر می کند بگردد و اربعین درست در مقابل این نقطه ی تاریک تاریخ قرار گرفته است تا انسان را با حقیقت و اصیل ترین نوع بودن تاریخ خودش روبرو کند و حسین پرچم دار این تاریخ است. «و بذل مهجته فيك، ليستنقذ عبادك من الجهالة و حيرة الضلالة. و مگر امروز حیرت ضلالت و جهالت همین تاریخ مدرن و عالم غرب مدرن نیست که انسان را در بر گرفته است و رنج پوچی دورانی که فریاد انسان ها را بر آورده است؟! خوب است زبان اربعین حسینی را در تاریخی که انسان ها از دیروزشان فارغ و نسبت به فردای شأن نا امید هستند در میان بگذاریم تا با زبانی زنده در تاریخی روشن انسان ها را از ضلالت و حیرتی که دچار شده اند نجات دهیم و شاید بتوان همین معنا را از این فراز حسین منی و آنا من حسین و یا روایت إن الحسین مصباح المهدی و سفینة النجاة باشد. باید حسین علیه السلام را در در اربعین به حضور تاریخی فردای انسان ها پیدا کرد تا بهره ای را که می خواهیم از این حرکت عظیم در زندگی فردایی مان بیابیم ان شالله و گرنه رنجی از سفر با خود بهمراه می بریم بدون آنکه در تاریخ اربعین حسینی حاضر شده باشیم.... و حرف بیش از این است که هست.
باسمه تعالی: سلام علیکم: چه اندازه با این سخن شما همراه هستم که میفرمایید: «و حسین«علیهالسلام» پرچمدار این تاریخ است» و اینکه آن حضرت خون مبارک خود را به بشریت بذل و عطا نمود تا انسانها در سرگردانیهای امروزین به خود آیند که چه اندازه میتوانند استوار و امیدوار از حیرت ضلالت و سرگردانیهای ناشی از ناآگاهی عبور کنند.
مردی که هیچ رغبتی به سروری بر دیگران نداشت، مهرورزی و بخشش را والاترین ارزشهای انسانی میدانست، در عین شجاعت و بیباکی و عدم ترس. کیست که نداند در کربلا با مردی روبرو هستیم که در او شجاعت و حکمت در حدّ کفایت موجود است تا ما در امروز خود در نسبت با او به خود بیندیشیم؟ گوش جان به او بسپاریم تا آهستهآهسته نغمهای به گوش جانتان برسد که هرگز سستی و دونمایگی و تحقیر دیگران با فضیلت نمیسازد. امری که این روزها در رخداد اربعینی میتوان در نسبت همه با هم بخصوص در نسبت خادمان و زوّار احساس کرد. ما آمدهایم تا در این رخداد اربعینی با جهانی سراسر دروغ در هر لباسی که باشد همانند مولایمان مقابله کنیم تا انقلاب اسلامی با باطن نورانی خود که وجدان تاریخیِ بشریت را فراگرفته همچنان ادامه یابد و وجدان انسانها را به خود آورد که راه نجات، راهی نیست که زالوصفتان به جان انقلاب اسلامی افتادهاند تا بمانند بلکه راه، راهی است که خادم و زوّار در بستر تاریخی که با انقلاب اسلامی ذیل حضور شهدا شروع شده، آن را یافتهاند. موفق باشید
با سلام: من ائمه را مظهر اسما الله می دانم.اما چگونه؟ سیره، گفتار، رفتار، سخنان، بدن زنده مادی و قبر ملکوتی آنها همه، مرا متوجه حضرت الله میکند. آیا سخنان بالا تفسیر درستی از مظهر الله بودن ائمه میباشد؟ با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: چرا که نه! آیا نظر به شخصیت امام حسین «علیهالسلام» نظر به همان انوار الهی نیست که به حکم «علّم آدم الاسماء کلّها» در جان خود او را میشناسیم؟ ملاحظه کنید چه اندازه مردم با ظاهرهای متفاوت با آن امام عزیز آشنا هستند. https://eitaa.com/matalebevijeh/14338 موفق باشید
به نام خدا سلام علیکم: سبک زندگی مدرن و شهر سازی و فشارهای روحی و روند حرکت به سوبژکتیویته مردم و بالخصوص تاثیرات روحی بیماری کرونا و فشارهای نیست انگاری بر همه مردم همه و همه باعث تنهایی های شدید و رنج های غیرقابل تحمل شده که همه خوب است اما تحمل آن و سرعت آن زیاد تر از تحمل است که خدا تحمل آن را به ما میدهند ان شاءالله با همسویی مسائل واقعی نه مسائل اوهامی مثل مجازی. زندگی با حیوانات توصیه شده در چرخه طبیعت که برخورد معقول و شرعی با آنها مورد تایید است و بنا به تغییر شکل روز باید بازخوانی شوند و توضیحات بیشتری داده شود تا مردم بخاطر خلأ زیستی سبک زندگی ایرانی اسلامی خود را در زندگی غربی جستجو نکنند زیرا مردم مدرن روزگار با آوردن حیوانات به خانه خود این خلأ را میخواهند پر کنند و از طرفی خشک مقدسها و سنتیها از هر حیوانی خوششان نمی آید آن را نجس میخوانند و درک نیازهای تعامل انسان با حیوانات را ندارند. من تنها زندگی میکنم ، اقوام پیر من تنهایند و بسیاری تنهایی را دارند تجربه میکنند، از طرفی فقط تاثیرات بد محیطی و روانی حیوانات شهری مثل گربه که باید حدود پانزده سال عمر کند به دو سه سال کاهش داده و این یعنی موظفیم آنهارا پناه دهیم در عین آزادیشان البته اگر خودشان خواستند نه آنکه آنها را محبوس کنید!؛ اگر کسانی من را محبوس نکرده بودند سر به کوه و جنگل و رود و طبیعت میگذاشتم و در این صورت هزاران سال میتوانستم سختیها را با واقعیات در راه اسلام تحمل کنم و نفس خود را آرام کنم اما خب بنا به وظایفی نمیتوانم پس دوست دارم با گربه و کبوتر و مرغ و خروس کمی خود را مشغول کنم. میدانم آخرالامر با حضور در ظهورات بهشتی میتوانم نفس خویش را آرام کنم که البته هم موجوداتند اما تا آن زمان زیستن با حیوانات مسائل مرا به واقعیات نزدیک تر میکنند که در مقابلش توهمات سنگینی است. از شما عزیز دلم خواهش میکنم چند خطی در رابطه با تعامل رودر رو با حیوانات در خانه حرفی بزنید من بسیار نگرانم این فشارها مردم را بیمار یا خدایی نکرده به خودکشی متمایل کند. توجه بفرمایید این مسائل برای بهتر در راه توحید بودن است و نه برای بفراموشی سپردن خود و مسائل قیامتیمان. چند نمونه اسناد به خدمت بزرگواران -خدای متعال فرمودند زمین و آسمان را خلق کردیم و آسایش شب و روز را برای کار و چهار پایان و... آفریدیم. و جایی دیگر فرمودند هر جنبندهای در زمین و هر پرندهای در هوا که به دو بال پرواز میکند همگی طایفههایی مانند شما هستند. در خاطره ای از آقای حسن سلیمی از حضرت امام خمینی رضوان الله تعالی علیه آورده که: این گربه ها وقتی بوی گوشت به مشامشان می رسد به سرعت جمع می شوند و آقا که پنجاه گرم گوشت در غذایشان دارد وقتی این گربه ها را می بیند آن را جلوی آنها می ریزد تا بخورند و خودشان گرسنه می مانند. چند مورد را خودم دیدم که امام خودشان گوشت جلوی گربه ها می انداختند و ماها از اینکه حضرت امام غذایشان را نمی خورند ناراحت بودیم. در حدیثی از ابولحسن علیه السلام در کتاب مفاتیح الحیاه از آیت الله جوادی آملی حفظه الله آمده و به استحباب نگهداری این حیوانات اشاره شده است وَ قَالَ أَبُو الْحَسَنِ ع لَا يَنْبَغِي أَنْ يَخْلُوَ بَيْتُ أَحَدِكُمْ مِنْ ثَلَاثَةٍ وَ هُنَّ عُمَّارُ الْبَيْتِ الْهِرَّةُ وَ الْحَمَامُ وَ الدِّيكُ فَإِنْ كَانَ مَعَ الدِّيكِ أَنِيسَةٌ فَلَا بَأْسَ بِذَلِكَ لِمَنْ لَا يَقْدِرُهَا. مکارم الاخلاق ص130.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! این نوع حیوانات که میفرمایید از یک طرف انعکاسِ حضور طبیعت است در زندگی ما، بلکه از طرف دیگر در جای خود، زندگی را در بستر طبیعی آن قرار میدهد و انسان مانند بشرِ متوهّم، از زندگی فاصله نمیگیرد تا گرفتار انواع تجملات شود. موفق باشید
با سلام و عرض ادب محضر جناب آقای طاهرزاده: نظر حضرتعالی در باره سخانان دیروز آقای خامنه ای چیست؟؟ رهبر: «کجای دنیا این کار را میکنند؟ مگر همه مردم که باید در رفراندوم شرکت کنند امکان تحلیل آن مسئله را دارند؟ این چه حرفی است؟!» صرف نظر از اینکه کجای کار ما شبیه کار عقلایی سایر بلاد دنیاست و اینکه از قضا در همه کشورهای دمکراتیک، مراجعه به رای مردم و رفراندوم در موضوعات مهم در محیطی کاملاً آزاد و بدون فیلتری چون شورای نگهبانِ منصوب نظام انجام می شود، اما در صدد این بودم که در خصوص این جملات رهبری از منظر چگونگی ارتباط نظام با مردم ایران چیزی بنویسم که دوستی عزیز (که روحانی است و البته بدلایلی لباس غیر روحانی بر تن دارد) برایم نوشت: «واقعا تعحب کردم از این بیان رهبری، هرگز این نحو موضع گیری را از ایشان انتظار نداشتم. معنی صریح این بیان رهبری این است که مردم شعور و فهم سیاسی و قدرت تحلیل مسایل مربوط به خودشان را ندارند، در حالی که از همین مردم «نفهم» برای شرکت در انتخابات خبرگان رهبری برای موضوعی حیاتی مثل «تعیین رهبر» دعوت می کنیم و اصرار داریم که همه واجدین شرایط در انتخابات و تعیین سرنوشت خودشان شرکت کنند ولی برای رفراندم در موضوعات خاص «مثل حجاب اجباری» که فهمش به مراتب برای عموم مردم راحت تر است به عقیده ایشان این مردم صلاحیت و فهم و قدرت درک و تحلیل مسایل را ندارند. به نظر من این بزرگترین اهانت و تحقیری بود که تا کنون از سوی بالاترین مقام رسمی و مذهبی کشور به فهم و شعور ملت خودش شده است.» (پایان نقل قول) با نظر این دوست اندیشمندم موافقم و تصور می کنم اگر تا کنون نظام در عمل در مسیر جدایی از ملت گام بر می داشته اما با این اظهار نظر صریح رهبری آخرین گام در اعلام رسمی جدایی نظام از مردم برداشته و گفتار و رفتار نظام منطبق بر هم شده و تکلیف خود را با مردم روشن کرده است. فقط باید منتظر ماند تا ببینیم مردم چگونه تکلیف شان را با نظام روشن و تسویه حساب می کنند! ۱- با فرض قبول اینکه عامه مردم ایران صاحب تحلیل نیستند و قدرت فهم مسائل مربوط به خود را ندارند! اما این توقع زیادی نیست که نظام نیز بپذیرد رفراندومی را در سطح اهل اندیشه و تامل مثلاً دانشجویان و همه ی آنان که تحصیلات دانشگاهی دارند برگزار نماید و نه در همه موضوعات مبتلاء به کشور بلکه فقط در سه موضوع ذیل برگزار کند: الف: حذف قدرت مطلقه از قانون اساسی. ب: توافق و تعامل با دنیا بجای درگیری و تنش و تعهد به انجام برجام. ج: حق آزادی پوشش و رفع حجاب اجباری. انگار باید به پایان سلام کرد! وروزی امام فرمودند: مبزان رای ملت است ابن شعار مرد و باید ظهور دیکتاتوری را شاهد باشیم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث رهبر انقلاب در این بود که مگر میتوان در مسائل گوناگون، کشور را وارد رفراندم کرد؟ از آن جهت که هرکس و هر جریانی میتواند به بهانهای پیشنهاد رفراندم در موضوعی که به نظرش میآید، بکند. اینجا است که هم رفراندم تبدیل میشود به امری پیشِ پا افتاده و هر روز آقای مولوی عبدالحمید پیشنهاد رفراندم میکند و هم جایگاه مجلس که بنا است موضوعات مبتلا بهِ جامعه را طی قوانین، مورد بررسی قرار دهند؛ مختل میشود. موفق باشید
سلام و نور خدمت استاد گرامی: استاد چرا نمیتونم هیچ کاری رو برای رضای خدا انجام بدم؟ چرا هر کاری انجام میدم حتما نفس سرکشم یه دخالتی توش میکنه؟ حتی همین پیامی که برای شما میدم خودم متوجه میشم که پر از ناخالصی هست، نه یک مورد، چند مورد... ( مثلا وقتی این پیام رو مینوشتم یه لحظه به ذهنم خطور کرد که استاد طاهرزاده بگن عجب پسر خوبی که توی این سن به فکر اصلاح نفس و رضایت خداست) به نمازهام که نگاه میکنم، دو رکعت که خالصانه برای خدا بوده باشه، پیدا نمیکنم): خوابیدنم، بیداریم، نفس کشیدنم، راه انداختن کار مردم، قرض دادن پول، همش برای این نفسه، پس رضایت خدا کو؟ پس قلب سلیمی که برای خدا باید ببرم کو؟ خسته ام از دست این نفس... چطوری مبنای کارام رو رضایت خدا قرار بدم؟ چطور نور الهی رو وارد زندگیم کنم؟ چطور با این نفس سرکش مبارزه کنم و به پیروزی برسم؟ چطور رضایت الهی رو وارد زندگیم کنم و بنده خوب خدا بشم؟ آیا میرسه اون روزی که اعمال و نیاتم خالصانه برای رب باشه؟ وای فکر و خیالشم حال آدم رو خوب میکنه و به دلم انبساط میده. کمکم کنید استاد.
باسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً متوجه میباشید که انسان هر اندازه در معارف توحیدی عمیق و عمیقتر شود، به همان اندازه حجابِ أنانیت و خودبینیِ او ضعیف و ضعیفتر میگردد و نور حضرت حق، بیشتر و بیشتر در جان او جلوه میکند و او را فرا میگیرد. در این رابطه مباحث «معرفت نفس» جهت معرفت به ربّ در روایات ما مورد تأکید است. پیشنهاد میشود مباحث «معرفت نفس» را در کتاب «ده نکته در معرفت نفس» همراه با شرح صوتی آن و کتاب «خویشتن پنهان» را و سپس کتاب «معاد، بازگشت به جدیترین زندگی» همراه با شرح صوتی آن که روی سایت هست، دنبال فرمائید إنشاءالله مفید خواهد بود. موفق باشید
سلام استاد عزیزم: وقتتون بخیر، استاد بنده هفته ای یک روز به مدت ۸ ساعت، معلم دخترای پایه هفتم هستم، درس دینی و تفکر، الحمدلله ارتباط خوبی با هم داریم ولی وقتی میام خونه خیلی برای بعضی هاشون غصه میخورم و گاهی از اینکه نمیتونم) یعنی فضا و عالمشون اجازه نمیده) حقیقت را باهاشون درمیون بذارم خیلی آزارم میده، البته گاهی هم برای بعضی هاشون میشه صحبتهایی کرد ولی در کل خیلی توجهشون سمت و سوی دنیایی داره، همش به فکر آزاد بودن در عمل هستن که مثل پسرا، هر کاری دوست داشتن بتونن انحام بدن و از اینکه بخاطر دختر بودن مثلا از موتور سواری یا تا دیروقت بیرون بودن، منع میشن ناراحتن، جدای از پاسخ به این سوالات من در پی یه حس دیگه در اونها هستم که بیدار بشه و بشه در مورد مسائل اصلی و حقایق عالم با اونها صحبت کرد گاهی حس میکنم، زبان مشترکمون خیلی محدوده یعنی واقعا چیزی که برای من مهمه مثلا رضای خدا، انس با خدا برای اونها معنا نداره، خب البته بچه هستن ولی جدای از این، عالمشون فرق کرده، اینجور مواقع سعی نمیکنم حرف صریحی بگم و موضعی بگیرم سعی میکنم حرفشون رو بشنوم و درکشون کنم و در رفتارم اونها را متذکر بعضی چیزها بکنم. ضمن تقاضای راهنمایی از محضرتون سوالم اینه که این صبر و نگفتن صریح برخی مطالب تا چه میزان جایز است؟ ممنونم و التماس دعا
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنا به تجربه بنده و بعضی از رفقا مباحث «معرفت نفس» اعم از کتاب «جوان و انتخاب بزرگ» و یا «ده نکته در معرفت نفس» و طرح شخصیت شهدا، برای این نسل مفید خواهد بود، إنشاءالله. موفق باشید
سلام و عرض ادب خدمت جناب آقای طاهرزاده: ببخشید هدف خداوند از قبض و بسط که برای مؤمن پیش می آورد چیه؟ چرا بعضی اوقات حس و حال معنوی خوبی داریم ولی گاهی اوقات با این که عبادات هم بیشتر میکنیم ولی اصلا به دلت نمیشینه؟ (آیا همینم قبض و بسط میشه؟)
باسمه تعالی: سلام علیکم: برای رشد انسان و برای جلورفتن او باید «بسط»ِ امروزیناش برود و در نتیجه «قبضی» نسبت به آن «بسط»، پیش آید تا مقدمهای شود برای «بسطی» جدید و حضوری برتر. و البته این بسیار بهتر از آن است که انسان همواره در حال خوشِ اولیه خود متوقف شود. چه اندازه زیباست که انسان در قبض خود همچنان ادای بندگی پیشه کند و در انتظار «بسطی» بسی برتر باشد. موفق باشید
سلام علیکم و رضوانه بسم الله الرحمن الرحیم. سلام و درود خدا بر مجاهدان خدا در تاریخ حضور توحیدی اسلام و درود بر روان پاک شهدای مظلوم و کودکان شهید مظلوم و سلام بر خانوادههای صبور و مردم مقاوم و غیور که صحنه ساز تاریخی دیگر در عالم شدند و انسانی دیگر را به صحنه آوردند. جناب استاد با عرض پوزش از جسارت و زحمتی که از مطالعهی این متن برای شما و عزیزان دارد، خدمتتان نوشته ای را فرستادم تا بلکه توانسته باشم در گفتگوی تاریخی انسان انقلاب اسلامی با شما به گفتگو بنشینم و زبان ها بتواند حکایت تاریخی شود که دارد بر ما می گذرد. آنچه ما در غزه با آن روبروییم یک تولدی جدید یا بهتر بگویم یک آغاز تاریخی جدید در دل تاریخ نهیلیسم، در زمانه ای که زمین بازی را انسان خود بنیاد و نیست انگار و به گل نشسته ی زمانه ی لیبرال در جستجوی لذت و تمتع و بهره های نفسانی بیش تر دنبال می کند و در دستیابی به آمال ها حاضر است تا وجوه تعالی انسان را نادیده بگیرد و انسانیت را فدای جنسیت و سبعیت و به توهم بهره ی بیش تر، از ملکیت ارض و اعتباریات أرضی بهره ی ملکوتی اش را فدا کند. ما با تولد انسانی جدید در این تاریخ مواجه هستیم، انسانی که در بستر اسلام زیست کرده است و مناسبات اجتماعی اش را از دل اسلام کشف کرده است. انسانی علیه نظم جهانی تاریخ که بریده از آسمان تصمیم می گیرد و اراده می کند اما در بن بست تاریخ با جبهه ای مواجه می شود که عملا مطابق با روح زمانه در حال ساخت تاریخی دیگر است و انسانی دیگر را مد نظر قرار داده است. انسانی زنده، پویا، فعال، حاضر و معتقد با انگیزه ی زیستی متعالی که حاضر است بهره های دنیایی و توهمات اعتباری اش را فدا کند اما ارزش انسانی و کرامت و خلافت دگر باره ی انسان را در تاریخ زنده کند فلذا در این صحنه حاضر می شود جان و مال و خانواده اش را فدا کند تا بار دیگر انسان از دل تاریکی تاریخ پوچی ها سر برآورد و خلافت را از آن خود کند و بت انانیت و اومانیسم را بشکند و این همان تبری است که امروز بر دوش ملت غزه قرار گرفته است و حماسه ای است که با فرماندهان و دلاوران این سرزمین رقم خورده است. اگر نتوانیم به این تاریخی که از دل عالم اسلام از دستان غزه بیرون آمده است بنگریم چیزی از مناسبات جبهه ی نبرد تاریخی حق و باطل را درک نکرده ایم. غزه نه تنها تولدی از حضور تاریخ اسلام در این زمانه بود بلکه مناسباتی از غلبه ی جبهه ی حق را به ظهور آورد تا انسان ها با نوعی از حضور معنوی و قدسی و ملکوتی از انسان در برابر یک زیست تکنیکی محض که صحنه ی قدرت را در ارتش و ابزار و سلاح و قلدری می بیند آشنا شوند و به تماشای انسانیت بنشینند که با کرامت و عزت و ایستادگی و انکسار دعا و ظُّل عبودیت و افتقار و مسکنت در پیشگاه حق تمام آن میکنه را به هیچ می گیرند و در نوعی دیگر از رزم و صورتی دیگر از مبارزه، مناسبات زمین جنگ را به دست ربوبیت الهی می فهمند و پیروزی را دنبال می کنند بی آنکه گرفتار ترس و واهمه ی همینه ی قدرت ها شوند و مگر این جز فهم عمیق قرآنی حاصل می شود؟! و مگر انسان در این عصر جز به این بینش و زیست معنوی و قدسی از تاریک خانه ی موهوم عالم مدرن رهایی می یابد؟! میدانم که امروز باید با غزه به انسان و تاریخی جدید با بشر سخن گفت و نگذاشت تا این ندای جهانی بین المللی که بپاخواسته و با فریاد قسط و عدل و مبارزه ی با ظلم در یک زمانه ی تاریخی به پشتوانه ی یک حرکت اسلامی بلند شده است فرو بنشیند و این فریاد بلندی که از سرزمین قدس بر سر استکبار و استبداد جهانی بپا خواسته فروبنشیند. آری! شروع وحدت انسان ها برای خروج از ظلمت با مبارزه ی با ظلم و کفر و جور آغاز می شود تا آنگاه که به توحید ختم شود و مگر امام امت نفرمود راه قدس از کربلا می گذرد؟! این را چگونه تفسیر می کنید؟! غزه امروز در حال ایمان است و این رنجی که می برد رنج تحمل زایمان انسانی است که تاریخ فردای عالم اسلام خواهد بود و ما منتظر تولدی مبارک از از دل این حماسه ی طوفان الاقصی هستیم و آماده ایم تا این انسان از بطن غزه متولد شود. و وای بر ما اگر خود را از حضور در این تاریخ محروم کنیم. که اگر اینچنین شد یقین بدانیم راهی جز سرگردانی و تحیر و پوچی نصیبمان نخواهد شد و منتظر باشید و به تماشا بنشینید انسان هابی را که امروز نسبت به این حیات تاریخی جدید برای خود معنایی نیافتند و در این حضور حاضر نشدند که یا فردایی بدتر از امروزشان خواهند داشت و یا اصلا فردایی نخواهند داشت همچون تاریخ عالم غرب که فردایی در این تاریخ ندارد. دوست داشتم در نسبت با آیه ی ۱۲۰ سوره ی مبارکه بقره در مناسبت با جریان پر فتوح غزه سخن بگویم که ان شالله دوست دارم اگر توفیق یار بود و مزاحمت و زحمتی برای جناب استاد طاهرزاده نبود در یک یادداشتی دیگر گفتگویی داشته باشیم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: چه میتوان در رابطه با غزه، این سرزمینِ صعود انسانهای بسی بزرگ سخن گفت؟!! عزمهایی به میان آمدهاند از جنس عزمِ پیامبران اولیالعزم که رسالت رساندن «توحید» به جهانیان را داشتند و لذا نشاندادنِ معنای حضور قدس، باید از درون انسانها نسبت به مردم غزه شروع شود. و این راه، بدون شهادت و شهادت و شهید را بزرگ و مؤثر دانستن، ممکن نمیشود با حضور نسبت به آنچه در فلسطین و غزه میگذرد؛ ما در جهان گسترده خود که انقلاب اسلامی مقابلمان گشود، حاضر میشویم تا گرفتار بلای بیتاریخی و بیجهانیِ روشنفکران غربزده و متحجرین نشویم، و برای این حضور و حتی برای شهادت در این حضور، فردا دیر است. اتفاقی پیش آمده که منتظر آن بودیم.
آری! فلسطین سکویی است که صدایش به همه جهان میرسد تا مسلمانان در این فضا، به گفته حضرت روح الله «رضواناللهتعالیعلیه» خودشان مقدّرات خود را به دست گیرند. اینجا است که ملاحظه میکنید با شهادت هر انسانی که در آن سرزمین شهید شود، عموم مسلمانان احساس میکنند خودشان هستند که شهید شدهاند تا با بالهایی بسی گشوده و با تأثیری بیشتر در هدم و نابودیِ اسرائیل و جهان استکبار حاضر باشند. بیحساب نیست که رهبر معظم انقلاب «حفظهاللهتعالی» فرمودند: «امروز یکی از مظاهر قدرت اسلام همین مسائلی است که در فلسطین در حال روی دادن است... این قضایا، نشاندهنده قدرت باورنکردنیِ اسلام در فلسطین است».
حال، نسبت ما با انسانهای صبور و اهل توکل غزه، همان نسبتی است که جناب شاعر فرهیخته آقای قیصر امینپور اینچنین توصیف میکند:
دوستترت دارم از هرچه دوست / ای تو به من از خودِ من خویشتر
دوستتر از آنکه بگویم چقدر / بیشتر از بیشتر از بیشتر
داغِ تو را از همه داراترم / درد تو را از همه درویشتر
موفق باشید
سلام خدمت استاد گرامی: در ذیل بحث های گذشته و درک حضور ما در نیهیلیسم مطلبی مد نظرم بود که خدمتتان بیان می کنم: هستی در هر دوری ظهوری دارد و از طرفی بشر با نیهیلیسم یا نیست انگاری مواجه شده است، حال اگر نیهیلیسم به عنوان یک اتفاق تاریخی مدنظر قرار گیرد، جایگاه نیهیلیسم در مواجهه با هستی چیست؟ به نظر می رسد که نیهیلیسم امری مقابل هستی نیست که مثل تقابل عدم و هستی باشد بلکه باید آن را ظهور خود هستی ببینیم، آنگاه اگر نیهیلیسم را هستی ببینیم دیگر نمی توانیم آن را امری شر مورد نظر قرار دهیم بلکه خود نیهیلیسم امری مقدس و برترین ظهور هستی در کل ادوار تاریخ بشریت تاکنون باید دانست. این نیهیلیسم چیست؟ آیا چیزی به معنای نفی همه الهه ها و نفی تمام تقدس هاست؟ اگر نیچه در نیهیلیسم متوجه مرگ خدا که مقدس ترین حقیقت تاریخ بشریت بوده است و در هیچ دوره ای از تاریخ نفی مطلق نشده، گشته است، آیا متوجه نشده که هستی به صورت نیهیلیسم ظاهر گشته است؟ نیهیلیسم قرار است تمام مقدسات را که برای بشر تقدس یافته بی تقدس کند و مگر نه آنکه تا زمانی که الهه ها نفی نگردند الله به ظهور در نخواهد آمد. تاریخ ما گرفتار تقدس هایی بود که باید نفی می گشتند حتی اگر این مقدس خدا و انبیاء بودند و غرب با مواجهه ای که با هستی داشت مرگ همه مقدسات را رقم زد زیرا تمام تاریخ غرب جدید نیهیلیستی است و با نیچه به ظهور تام رسید و آخرین مقدس خودش هست که با شکاکیت رو به اضمحلال و رفتن است. اگر انقلاب اسلامی در تاریخ نیهیلیستی ظهور کرده است نباید همان حقیقتی دید که آمده تا نیهیلیسم تاریخ غرب باشد و مهر پایانی باشد بر آخرین مقدس تاریخ ما که امروز به صورت تکنیک به ظهور در آمده و غرب آن را به گشتل در آورده است. به نظر انقلاب اسلامی ادامه تاریخ نیهیلیستی است اما نیهیلیستی که باید آخرین مقدس را برای همیشه از مسیر حذف کند، البته باید باز متوجه بود که نیهیلیست نیستی نیست، بلکه ظهوری از هستی و وجود است، و انسان امروز درون روح این تاریخ حاضر است و بیرون از آن نیست لذا نمی توان انقلاب اسلامی را بیرون از تاریخ نیهیلیستی نگاه کرد. بنده نمی توانم نیهیلیسم را نعمت و رحمت هستی نبینم بلکه بزرگترین اتفاق برای ظهور اسم الله است زیرا الله بدون نفی تمام الهه ها و خدایان ناقص به ظهور در نخواهد آمد و این آخرین دور از تاریخ بشر است که بشر به نهایی ترین و بالاترین نقطه تاریخی دست یافته است و آن همان نیهیلیسم مقدس است که خبر از ظهور هستی مطلق می دهد. زیباترین اتفاق تمام ادوار تاریخی بشر رقم خورده است، در نیست انگاری «ما رأیت الا جمیلا» به ظهور خواهد آمد، در نیستی باید هستی را یافت که: در نومیدی بسی امید است / پایان شب سیه سپید است. در مورد شریعت نیز باید متذکر شوم که شریعت اگر نسبتی با حقیقت تاریخی برقرار نکند و شخص متوجه نشود که این شریعت بی نسبت با روح تاریخی است که حقیقت زمانه ماست آنگاه دچار روزمرگی و درد نیست انگاری می گردد و بزرگترین ریای تاریخی همین انجام شریعت بی نسبت با زمانه است لذا یا فرد بر همین مبنا ادامه می دهد و در نیهیلیسم سرگردان خود باقی می ماند و یا اینکه از شریعت جدا می گردد، و چه بد است شریعتی که نتوانسته نسبتی با روح حقیقت تاریخی خود برقرار کند، انسانی به ظاهر متدین ولی پوچ و بی معنا و بی نسبت با تاریخ خود، آنچه که امروز در جامعه متدین بی نسبت با انقلاب اسلامی می توان مشاهده نمود. تنها شریعتی که در این تاریخ می توان با حقیقت مرتبط گردد که نسبت خود را با انقلاب اسلامی پیدا کرده باشد، زیرا انقلاب اسلامی حقیقی ترین حقیقت تاریخی است که نیهیلیسم مقدس را به ظهور در آورده تا به هستی مطلق ما را هدایت کند، نیهیلیستی که نفی آمریکا و اسرائیل و تمام جهان کفر و باطل و مقدسات دروغین و حتی شیعه و شریعت جداشده از انقلاب است. آری بدون انقلاب اسلامی راهی نه به شریعت است نه راهی برای نجات از نیهیلیسم زمانه و نه راهی برای شیرین شدن تاریخ نیهیلیستی. به راستی که شریعت بدون حقیقت زمانه بزرگترین ریای تاریخی است، و در تاریخ انقلاب اسلامی زندگی کردن شیرین ترین نیهیلیسم زمانه است، که هرگز ناامیدی در آن راه ندارد.
باسمه تعالی: سلام علیکم: در رابطه با پدیده نیستانگاری، باید موضوع را در تاریخی که با سوبژهشدنِ انسان برای خودش پیش آمده، دنبال کرد از آن جهت که با نوعی خودبنیادی، عملاً انسان آنطور خود را معنا کرد که خودش جوابگوی خودش میباشد و اینجا بود که آرامآرام موضوع احساس خلأ امور قدسی برای بشر جدید پیدا شد و نیچه به خوبی متوجه این امر گشت که با سوبژهشدنِ انسان، انسان حتماً گرفتار نیست انگاری میگردد. در اینجا بنا نیست نسبت به ظرفیت گسترده انسان نادیده گرفته شود، بلکه توجه به این امر که این ظرفیت با روحیه خودبنیادی به کجا میکشد، آن نوع از هوشیاری است که نیچه به خوبی متوجه آن شد و اگر به عنوان تقدیر زمانه از آن یاد میشود به معنای آن نیست که درک چنین تاریخی، جبرِ تاریخی را پیش میآورد بلکه برعکس، انقلاب اسلامی حامل روحی است نسبت به درک همین نیهیلیسم تا بتواند جواب روح بشر جدید را با هرچه قدسیشدنِ او در همه ابعاد بدهد به همان معنای به ظهورآوردنِ همه نسبتهای انسان نسبت به خود و نسبت به جهان به معنای «دازاینِ» هایدگر. در اینجا است که باید به هایدگر فکر کرد که به جای پذیرفتن و تسلیم نیستانگاری، متذکر حضور آن است یعنی عملاً تصدیقی در میان نیست، بلکه فهمِ آن هنر فیلسوف است و مسلّماً انسان، طالب نوعی «بودن» و اگزیستانسی است که سراسر وجود او ذیل تاریخی که در آن حاضر است، وجود خود را احساس کند. اینجا است که باید بین فهمِ نیهیلیسم و یا تسلیمشدن نسبت به آن تفکیک کرد. جناب حاج آقا نجاتبخش نکتهای تحت عنوان «مسئله نیهیلیسم و خودآگاهی به حوالت تاریخی عصر جدید»
https://eitaa.com/soha_sima/2902 فرمودهاند که خوب است به آن نیز توجه شود. موفق باشید
با عرض سلام. خدا کیست و چیست و با این عظمت غیرقابل وصفش، چرا اصلا من رو خلق کرده؟ حس میکنم خدا بیش از حد منو جدی گرفته. خودم تا این حد خودم رو جدی نمی گیرم. یعنی چرا خدا اینقد آدما رو جدی میگیره؟ یه حال حیرتی دارم. بعد از مرگ همه چیز رو می فهمیم و از حیرت در میایم؟ یا ادامه داره؟ ببخشید مزاحمتون میشم و تشکر خاص و التماس دعا دارم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. آری! «نظری خواست که بیند به جهان صورت خویش / خیمه در آب و گل مزرعهی آدم زد.» ۲. خداوند بعد از آنکه انسانها در قیامت حاضر شدند و از اینهمه حقایق و واقعیات در حیرت آمدند میفرماید: «لَقَدْ كُنْتَ فِي غَفْلَةٍ مِنْ هَذَا فَكَشَفْنَا عَنْكَ غِطَاءَكَ فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَدِيدٌ» و تو از این روز در غفلت بودی تا آنکه ما پرده از کار تو برانداختیم و امروز چشم بصیرتت بیناتر گردید. موفق باشید
سلام علیکم: من واقعا به بن بست رسیدم، از طرفی میدونم اسلام حقه! از طرف دیگه عاشق گناهم! در دوران بچگی وقتی ۶ سالم بود، توسط یک خانم مورد آزار جنسی قرار گرفتم، مدت زیادی این عمل طول کشید، به بلوغ زود رس دچار شدم، شرایط خوبی رو از اونموقع تا الان ندارم، واقعا بریدم! یکی کمکم کنه، چطور میشه عشق به اهل بیت در دل آدم باشه ولی از اون طرف دنبال گناه؟ اصلا میشه درست بشم؟ هی میام اینور بعد یه مدت بخاطر ضعفم میرم اونور، در چند سال اخیر به یک حد از پستی رسیدم ک میخوام تصمیم بگیرم اونوری بشم، چون دیگه نا امید شدم از خودم... واقعا بیش از هزاران بار در حال این رفت و آمدم، مسخره ام، نا میزونم! نمیدونم چیکار کنم، از این ور نمیتونم حق رو انکار کنم، چند روزی ک میخوام بیخیال بشم واقعا عذاب میکشم و نمیتونم انکارش کنم، اهل بیت و نمیتونم خدا رو نمیتونم اسلام رو نمیتونم انکار کنم، دید فسلفی طوری به زندگی دارم ولی عمل کمی! ناچیز نا مقدار! خیلی دچار گناه شدم...، لطفا چاره ای راهی جلوی پام بذارید! من نمیدونم باید چیکار کنم...، این رو میدونم پتانسیل خوبی دارم... و میتونم کمکی بکنم در این راه ولی تا وقتی خودم پستم چطور؟ لطفا کمکم کنید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال، همین که بحمدلله متوجه آثار تخریبی گناه میباشید که چگونه ما را از حضور متعالی خود در نزد خود از یک طرف، و از حضور در محضر حضرت حق باز میدارد؛ جای امیدواری است جهت حضور در جادهای که سراسر صفا و اطاعت است تا آنجایی که به لطف الهی، انسان از گناه متنفر میشود.
چگونه ممکن است که انسان تا آن جا راه را رها کند و به بیراهه قدم زند که ستایش گر قاتل عمر خود شود، وقتی هر آنچه معنای زندگی را از او می رُباید را دوست می دارد؟ مشتاق اموری میشود که بر سرگردانی او میافزاید و خواهان چیزهایی است که نیست، آری! چیزهایی که نیستند و جاودانگی را از او میرُبایند و چون احساس جاودانگی را از دست داد، چه اندازه در بودن خود احساس پوچی میکند. اینجا است که همه راهها برای او بنبست است، زیرا اصیلترین راه که تماشای خود میباشد به عنوان بنده، حضرت ربّ العالمین را گم کرده است، راهی که هم اکنون او را تا بیکرانه ترین حضور حاضر می کند و معنا میبخشد و با حضور در آن ساحت به جای آن که از رفتن فرار کند به راحتی رنج رفتن را که همه زندگی است به جان میخرد. رنجی که در هر قدمی که برمیدارد زندگی را به او نشان میدهد. دوریِ این رفتن ها چه اندازه دردناک است هرچند با راحتی و رفاه همراه باشد. راحتیهای پوچ و بیثمر. این است راز نیستانگاری، راز بودنهای سرد و بیثمر به جهت فرار از رفتن که شأن حضور در حقیقت است. اینجا است که باید با حضور در تاریخ توحیدی که با انقلاب اسلامی شروع شد و احساس و شور معنوی که به سراغ انسان میآید، از نیستانگاریِ این دوران عبور کرد.
موفق باشید
با سلام خدمت استاد ارجمند: اگر مرد و زنی ازدواج کنند و نه به طور طبیعی و نه با درمان پزشکی تحت هیچ شرایطی صاحب فرزند نشوند، آیا این مطلب به منزله این است که اعیان ثابته و ممکناتی تحت عنوان فرزند از این زوج در علم خداوند وجود ندارد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید بتوان موضوع را از این جهت نیز مدّ نظر قرار داد به این معنا که شاید فرزندی آن رحم و آن صلب را جهت تولد خود انتخاب نمیکند. موفق باشید
سلام علیکم: ۱. چه روش و تئوری ای برای رفع مشکل حجاب مدرنیته و پوزیتیویسم، بر آیات الهی (طبیعت) به طلبه ای که فعال رسانه ای است پیشنهاد میکنید؟ چگونه میتوان آیت بودن مثلا خورشید گرفتگی را بر حجاب علم غلبه داد؟ آیا فقط باید از دریچه ی مبادی فهم و طهارت انسان ها ورود پیدا کرد یا تبیین صحیح آیات، میتواند به عنوان اقدامی موثر در حل این مشکل در نظر گرفته شود؟ (به عنوان مثال مخاطب را با سیر دادنش تا لبه های دانش، متوجه خلأ و ضرورت وجود خدا کنیم؟)
باسمه تعالی: سلام علیکم: این کاری است بس بسیار مهم و حساس، بخصوص که هنوز عقلِ کمیّتگرایِ جهان مدرن بر ذهنها سیطره دارد. آنچه در ابتدای امر باید مخاطبان با آن آشنا شوند مباحثی که روشن میکند عقل کمیّتگرا بسیاری از ابعاد واقعیت را نمیشناسد. یکی از کسانی که در این مورد به جهت درگیری که با جهان کمیّتگرا داشته است و سخن گفته است جناب آقای مارتین هایدگر میباشد بخصوص در مقاله «پرسش از تکنولوژی» و این حقیر در شرح آن مقاله، کتاب «عقل تکنیکی» خدمت رفقا عرضه داشت. مختصر آن بحث را میتوانید در بحث «پانزده نکته در جایگاه تاریخی "عقل تکنیک" و جايگاه "انقلاب اسلامی" دنبال بفرمایید. و سپس خود جنابعالی با ادبیات خودتان، مخاطبان را متذکر این امر مهم بشوید. موفق باشید
https://lobolmizan.ir/search?search=%D9%BE%D8%A7%D9%86%D8%B2%D8%AF%D9%87&tab=sounds