سلام: چگونه افرادی مثل آیت الله ری شهری در طول عمرشان با وجود شغلهای مختلف این همه کتاب های قطور نوشته اند؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: خدا رحمتشان کند. «مرغ را پرّ میبرد تا آشیان / پرّ مردان همت است این را بدان». موفق باشید
با سلام! با توجه به سوال ۳۶۶۰۱ پس باید نتیجه گرفت که خوردن غذا و آب خوردن توهم باشد!؟ با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! همینطور است، ولی نه توهّمی که منفی باشد بلکه از آن جهت توهّم است که تنها برای رفع نیازهای بدنی ما است بدون آنکه رجوعی به حقیقتی از حقایق داشته باشد مگر آنکه از آن طریق متوجه ربوبیت حق باشیم. موفق باشید
سلام علیکم و رضوانه بسم الله الرحمن الرحیم. سلام و درود خدا بر مجاهدان خدا در تاریخ حضور توحیدی اسلام و درود بر روان پاک شهدای مظلوم و کودکان شهید مظلوم و سلام بر خانوادههای صبور و مردم مقاوم و غیور که صحنه ساز تاریخی دیگر در عالم شدند و انسانی دیگر را به صحنه آوردند. جناب استاد با عرض پوزش از جسارت و زحمتی که از مطالعهی این متن برای شما و عزیزان دارد، خدمتتان نوشته ای را فرستادم تا بلکه توانسته باشم در گفتگوی تاریخی انسان انقلاب اسلامی با شما به گفتگو بنشینم و زبان ها بتواند حکایت تاریخی شود که دارد بر ما می گذرد. آنچه ما در غزه با آن روبروییم یک تولدی جدید یا بهتر بگویم یک آغاز تاریخی جدید در دل تاریخ نهیلیسم، در زمانه ای که زمین بازی را انسان خود بنیاد و نیست انگار و به گل نشسته ی زمانه ی لیبرال در جستجوی لذت و تمتع و بهره های نفسانی بیش تر دنبال می کند و در دستیابی به آمال ها حاضر است تا وجوه تعالی انسان را نادیده بگیرد و انسانیت را فدای جنسیت و سبعیت و به توهم بهره ی بیش تر، از ملکیت ارض و اعتباریات أرضی بهره ی ملکوتی اش را فدا کند. ما با تولد انسانی جدید در این تاریخ مواجه هستیم، انسانی که در بستر اسلام زیست کرده است و مناسبات اجتماعی اش را از دل اسلام کشف کرده است. انسانی علیه نظم جهانی تاریخ که بریده از آسمان تصمیم می گیرد و اراده می کند اما در بن بست تاریخ با جبهه ای مواجه می شود که عملا مطابق با روح زمانه در حال ساخت تاریخی دیگر است و انسانی دیگر را مد نظر قرار داده است. انسانی زنده، پویا، فعال، حاضر و معتقد با انگیزه ی زیستی متعالی که حاضر است بهره های دنیایی و توهمات اعتباری اش را فدا کند اما ارزش انسانی و کرامت و خلافت دگر باره ی انسان را در تاریخ زنده کند فلذا در این صحنه حاضر می شود جان و مال و خانواده اش را فدا کند تا بار دیگر انسان از دل تاریکی تاریخ پوچی ها سر برآورد و خلافت را از آن خود کند و بت انانیت و اومانیسم را بشکند و این همان تبری است که امروز بر دوش ملت غزه قرار گرفته است و حماسه ای است که با فرماندهان و دلاوران این سرزمین رقم خورده است. اگر نتوانیم به این تاریخی که از دل عالم اسلام از دستان غزه بیرون آمده است بنگریم چیزی از مناسبات جبهه ی نبرد تاریخی حق و باطل را درک نکرده ایم. غزه نه تنها تولدی از حضور تاریخ اسلام در این زمانه بود بلکه مناسباتی از غلبه ی جبهه ی حق را به ظهور آورد تا انسان ها با نوعی از حضور معنوی و قدسی و ملکوتی از انسان در برابر یک زیست تکنیکی محض که صحنه ی قدرت را در ارتش و ابزار و سلاح و قلدری می بیند آشنا شوند و به تماشای انسانیت بنشینند که با کرامت و عزت و ایستادگی و انکسار دعا و ظُّل عبودیت و افتقار و مسکنت در پیشگاه حق تمام آن میکنه را به هیچ می گیرند و در نوعی دیگر از رزم و صورتی دیگر از مبارزه، مناسبات زمین جنگ را به دست ربوبیت الهی می فهمند و پیروزی را دنبال می کنند بی آنکه گرفتار ترس و واهمه ی همینه ی قدرت ها شوند و مگر این جز فهم عمیق قرآنی حاصل می شود؟! و مگر انسان در این عصر جز به این بینش و زیست معنوی و قدسی از تاریک خانه ی موهوم عالم مدرن رهایی می یابد؟! میدانم که امروز باید با غزه به انسان و تاریخی جدید با بشر سخن گفت و نگذاشت تا این ندای جهانی بین المللی که بپاخواسته و با فریاد قسط و عدل و مبارزه ی با ظلم در یک زمانه ی تاریخی به پشتوانه ی یک حرکت اسلامی بلند شده است فرو بنشیند و این فریاد بلندی که از سرزمین قدس بر سر استکبار و استبداد جهانی بپا خواسته فروبنشیند. آری! شروع وحدت انسان ها برای خروج از ظلمت با مبارزه ی با ظلم و کفر و جور آغاز می شود تا آنگاه که به توحید ختم شود و مگر امام امت نفرمود راه قدس از کربلا می گذرد؟! این را چگونه تفسیر می کنید؟! غزه امروز در حال ایمان است و این رنجی که می برد رنج تحمل زایمان انسانی است که تاریخ فردای عالم اسلام خواهد بود و ما منتظر تولدی مبارک از از دل این حماسه ی طوفان الاقصی هستیم و آماده ایم تا این انسان از بطن غزه متولد شود. و وای بر ما اگر خود را از حضور در این تاریخ محروم کنیم. که اگر اینچنین شد یقین بدانیم راهی جز سرگردانی و تحیر و پوچی نصیبمان نخواهد شد و منتظر باشید و به تماشا بنشینید انسان هابی را که امروز نسبت به این حیات تاریخی جدید برای خود معنایی نیافتند و در این حضور حاضر نشدند که یا فردایی بدتر از امروزشان خواهند داشت و یا اصلا فردایی نخواهند داشت همچون تاریخ عالم غرب که فردایی در این تاریخ ندارد. دوست داشتم در نسبت با آیه ی ۱۲۰ سوره ی مبارکه بقره در مناسبت با جریان پر فتوح غزه سخن بگویم که ان شالله دوست دارم اگر توفیق یار بود و مزاحمت و زحمتی برای جناب استاد طاهرزاده نبود در یک یادداشتی دیگر گفتگویی داشته باشیم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: چه میتوان در رابطه با غزه، این سرزمینِ صعود انسانهای بسی بزرگ سخن گفت؟!! عزمهایی به میان آمدهاند از جنس عزمِ پیامبران اولیالعزم که رسالت رساندن «توحید» به جهانیان را داشتند و لذا نشاندادنِ معنای حضور قدس، باید از درون انسانها نسبت به مردم غزه شروع شود. و این راه، بدون شهادت و شهادت و شهید را بزرگ و مؤثر دانستن، ممکن نمیشود با حضور نسبت به آنچه در فلسطین و غزه میگذرد؛ ما در جهان گسترده خود که انقلاب اسلامی مقابلمان گشود، حاضر میشویم تا گرفتار بلای بیتاریخی و بیجهانیِ روشنفکران غربزده و متحجرین نشویم، و برای این حضور و حتی برای شهادت در این حضور، فردا دیر است. اتفاقی پیش آمده که منتظر آن بودیم.
آری! فلسطین سکویی است که صدایش به همه جهان میرسد تا مسلمانان در این فضا، به گفته حضرت روح الله «رضواناللهتعالیعلیه» خودشان مقدّرات خود را به دست گیرند. اینجا است که ملاحظه میکنید با شهادت هر انسانی که در آن سرزمین شهید شود، عموم مسلمانان احساس میکنند خودشان هستند که شهید شدهاند تا با بالهایی بسی گشوده و با تأثیری بیشتر در هدم و نابودیِ اسرائیل و جهان استکبار حاضر باشند. بیحساب نیست که رهبر معظم انقلاب «حفظهاللهتعالی» فرمودند: «امروز یکی از مظاهر قدرت اسلام همین مسائلی است که در فلسطین در حال روی دادن است... این قضایا، نشاندهنده قدرت باورنکردنیِ اسلام در فلسطین است».
حال، نسبت ما با انسانهای صبور و اهل توکل غزه، همان نسبتی است که جناب شاعر فرهیخته آقای قیصر امینپور اینچنین توصیف میکند:
دوستترت دارم از هرچه دوست / ای تو به من از خودِ من خویشتر
دوستتر از آنکه بگویم چقدر / بیشتر از بیشتر از بیشتر
داغِ تو را از همه داراترم / درد تو را از همه درویشتر
موفق باشید
سلام: روایتی در کانال مطالب ویژه آمده بود که بر میت ساعتی سختتر از شب اول قبر نمیگذرد. این دنیا هم که مملوء از سختی، بعد فقط شب اول قبرش چقدر باید سختی بکشیم، بعد همین طور در برزخ تا قیام قیامت. قیامت هم در صف محشر چقدر معطل و اذیت شویم خدا می داند بعد جهنمی بشویم که هیچ. چقدر طول بکشد خارج شویم الله اعلم. اگر هم حبس ابد بخوریم که واویلا. بهشتی هم بشویم هر کجا باشیم می دانیم اینها همه اش دلخوشکنک است و درجات بس بالاتری وجود دارد و ما محروم. مثل آنکه آدم اشکنه ای را با ولع مشغول خوردن باشد ناگهان بوی کباب بخورد زیر دماغ مبارکش آیا اشکنه زهر نخواهد شد؟ بعد بررسی که می کنیم می بینیم خداوند دغدغه اسماء خویش را دارد و اگر ظهور و بروز این اسماء مستلزم این همه آلام ما باشد آیا او را باکی هست؟ اصلا آیا خداوند جز خودش چیزی برایش اهمیت دارد و علاقه ای دارد جز این است که ما را به این خاطر دوست دارد که مظاهرش هستیم؟ البته بماند که : «هذه الحقیقة الغیبیه لاتنظر نظر لطف او قهر و لاتتوجه توجه رحمه او غضب». و نیز اعلم: أنّ الحقّ من حیث إطلاقه الذاتی لا یصحّ أن یحکم علیه بحکم، أو یعرف بوصف، أو یضاف إلیه بنسبة مّا ـ من وحدة أو وجوب وجود أو مبدئیة أو اقتضاء إیجاد أو صدور أثر أو صدور علم منه بنفسه أو بغیره ـ لأنّ کلّ ذلک یقضی بالتعیّن و التقیّد بله آن بالا بالاها خبری از ما که نیست هیچ به خود نیز ظاهرا علمی ندارد حال سوال این است آن آخرین افق و درجه را نیز در نظر بگیریم که فوق آن بوی کبابی در کار نباشد دوقلوی همسان چسبیده به خدا هم بشویم آیا باز انسان در آن اوج نیز نمی داند که باز خدا فقط خودش را دوست دارد و بس اصلا بالاتر برویم و خودمان نیز فرضا خدا بشویم خدایی که در خوددوستی غرق است چه انگیزه ای می دهد که هوس کنیم او شویم؟ و آیا باز ما نیز دران مقام خدایی همان بلایی که خدای قبلی بر سر مظاهرش آورد نخواهیم آورد پس همان طور که می بینید صدر تا ذیل هستی چنگی به دل نمی زند.
باسمه تعالی: سلام علیکم: در همه مواردی که میفرمایید بحث در احساس وجود است و عاریبودن از توهّمات که امور واقعی نیست. و لذا اگر از یک جهت حضرت حق خود را در مخلوقات تماشا میکند، مخلوقات نیز به حکم امکان ذاتیشان با درک فیض وجود، خود را احساس میکنند و از این جهت خوب است که نظام تکوین را مدّ نظر قرار داد. موفق باشید
بیستویکم فروردین ماه سال گرد شهادت سپهبد علی صیادشیرازی
بسم الله الرحمن الرحیم. سلام الله علیک جناب استاد عزیز. باز هم از محضر جنابعالی بابت اطالهی وقت و مزاحمت از نوشتهای که پیش روی شما و عزیزان هست عذرخواهی میکنم باشد تا شروعی شود برای شروع فتوحاتی در آیندهی تاریخ توحیدیمان، و شاید ما نباشیم اما این نوشته ها گواهی شود بر آن اشراق پیش رویی که بشر در پیش دارد و آن معنایی که دوباره انسان را در بر خواهد گرفت و انسان برای آن آغوش خواهد گشود.
صیاد شیرازیها و بازگشت به خود در انقلاب اسلامی با شروع نهضت امام خمینی (رضواناللهتعالیعلیه) بسیاری بودند که نگاه آینده دار امام را در تاریخ درک کردند و به آن تعلق خاطر پیدا نمودند تودهای عظیم از عموم مردمی که سالها رنج ذلت حکومتی مستبد و مستکبر و حکومتی وابسته و محقر از جانب آمریکا و دردی که میدانستند این حکومت بر آن است تا بنیانهای معنوی و ریشههای مذهبی و مکتبی اسلام را بزند و میدان حکومت را به دست جریانهای ضد دین و سکولار و غرب اندیشانی دهد که دین را بهکلّی از میان زندگی و جامعهی ایرانی از میان ببرد، اما این تحلیل غلط در جامعهی ایرانی که بنیهی ایمانی در میان مردم این سرزمین ریشه در تاریخی دارد که شیعه از زمان صفویه دوباره آن رسالت خطیر تاریخی خود را در تاریخ جهان پیدا کرد و صحنه را مدیریت کرد و تا بدینجا رساند.
این تحلیل غلط از جامعهی مسلمان وشیعی ایران نه تنها پادشاهان وابستهی ایران را بلکه دشمن منطقهای و فرا منطقهای ما را همیشه گرفتار اشتباهات بزرگ در تحلیل نسبت به ما کرده است و این است راز قدرت مردمی نظام که بارها رهبری از آن سخن گفتهاند. علاوه بر فهم تاریخی و هوشمندانهی تودهی مردم ایران از دوران قبل از انقلاب و شروع مبارزه با رژیم و فهم نقشه و توطئهی استکبار برای تغییر تاریخ تشیع و اشاعهی اباحهگری و فحشاء در میان ارتش و نیروهای وابسته ی به رژیم هم کم نبودند افرادی که متوجهی شروعی دیگر از تاریخ شدند و به همین خاطر به فکر طرحی نو برای آن حضور بودند تا از وضعیت موجودِ وابستگی ذلیلانهی استکبار به دنبال استقلالی در ذیل اندیشههای ناب اسلام باشند و این نگاه را و اندیشه را در امام خمینی (رضواناللهعلیه) یافتند و با آن در شروع تاریخی جدید همراه شدند. صیاد شیرازی یکی ازآ نهاست، سپبهد قرنی و موسی نامجو و شهید عباس بابایی یکی از آنهاست و صدها نمونهی دیگر از فرماندهان و افسران ارتشی وابسته که با شروع نهضت امام متوجه طرح و نقشی دیگر از حضور خود در تاریخ شدند و خود را در این تاریخ حاضر کردند. شاید پرسش اصلی این باشد که چگونه صیاد، صیاد شد؟ این نقطهی مهمی است که امروز میشود در جواب آن به فهم هایی برای شروع صیاد شیرازیها در نطام افسریمان فکر کرد. صیاد شیرازی اگر صیاد شیرازی شد قطعا در ذیل فهم از انقلاب اسلامی بود و گرنه صیاد نمی شد، او میتوانست افسری پاک و مقدس در حکومت آریامهر باشد و درجات بالایی هم بگیرد اما هیچگاه صیاد نمی شد. آنچه صیاد یا صیادها را صیاد شیرازی کرد حضور در تاریخی بود که با مکتب خمینی (سلام الله علیه) آغاز شد، مکتبی که اندیشهی اسلام را آغازی بر پایان حضور مستکبرانهی جهان استکبار میدانست و برای تعیّنبخشی به این فهم و اندیشه، طرح حکمت اسلامی را بنا نهاد و این فهم در صیاد شیرازی بود که برای حضور مقدس و پاک باید به فکر طرح نهضتی باشد که در آن بتوان در تاریخ مبارزه با کفر و نفاق که ریشه در نظام استکبار دارد حاضر شود و این جز با مکتب امام شدنی نیست و برای این فهمِ مهم باید بصیرتی تاریخی داشت تا خود را همچون صیاد ذیل اندیشهی توحیدی خمینی کبیر پیدا کرد و در انقلاب اسلامی ادامه داد همانگونه که صیاد خود را با مکتب امام پیدا کرد و با حضور ذیل اندیشههای ناب مکتب توحیدی امام خود را بسط داد و در این تحول تاریخ انفسیِ انسان حاضر شد و جایگاه خود را در این مکتب پیدا کرد.
عمدهی سخن در درک این فهم از سرداران ماست که باعث شد اینچنین پر شور در میدان مبارزهی با استکبار آنهم در یک نبرد تمدنی و نه یک مبارزهی ملی و منطقهای صِرف که منفعت انسان ها را تامین کند. اصلا اگر چه مبارزه ملی از فروعات حضور شهدای ما در این مبارزه بود، اما عمده آن اندیشه و مکتبی بود که شهدا ذیل تاریخ انقلاب اسلامی به فکر حضور انسانی جدید در برابر انسان عالم مدرن یافته بودند و خود را در نبرد جبههی حق مقابل باطل پیدا کردند که امروز نبرد آنها و حضورشان حضوری از جنس اندیشه ی حضور انبیا و اولیا در تاریخ است و نبرد آنها تقابل و نبرد تمدنی است که در برابر سخن جهان مدرن، سخن از انسانی دیگر و عالم دیگری است و صیاد شیرازیها زودتر از بقیه این سخن را شنیدند و به پای این سخن جان دادند. سخنی از جنس انبیا و از انسانی دیگر که نمیخواهد خود را در جهان اندیشهای غرب ادامه دهد و در گفتی جدید به سخنی نو از انسانی صالح به درکی تازه از انسان نایل شده است، همان سخنی که آوینی عزیز فرمود:
«انقلاب اسلامی رستاخیز تاریخی انسان است بعد از قرنها هبوط؛ انقلاب اسلامی یک توبه تاریخی است و بنابراین، غایات آن هرگز اقتصادی، اجتماعی و سیاسی نیست؛ انقلاب اسلامی یک انقلاب فرهنگی است، در جهانی که به صورت یک دهکده جهانی با یک فرهنگ واحد درآمده است، فرهنگ غرب. یعنی فرهنگ غربت انسان از حقیقت.»
صیاد شیرازی اینچنین در تاریخ حاضر شد و اگر امام نبود و مکتب انقلاب اسلامی به میان نمی آمد قطعا اینچنین انسانهایی به ظهور نمیرسیدند و استعدادهایی که امام از دل تاریخ تشیع کشف کرد، بالفعل نمیشدند، و به این فهم تاریخی دست نمییافتند که امروز به فکر نظامی در برابر نظام سلطهی جهان است برای حفظ میراث گرانبهای اندیشههای انبیاء و اولیاء.
در واقع امام بر فراز پر شکوه میراثی از مبارزهی تاریخی انبیا ایستاد و بانگ صلای توحیدی را ندا داد، و این صیادها بودند که لبیک گفتند و صحنهی تاریخی جبههی حق و باطل صورت گرفت. آری! صیاد شیرازیها لبیکگوی بانگ توحیدی تاریخ شدند و اینچنین خود را در مکتب امام حاضر کردند. برای حاضر شدن در مکتب توحیدی، کافی است انسان نظر به غایتی بیندازد که پیش روی انسانِ هر عصری حاضر است؛ نظر به افق آیندهی هر مکتبی که انسان را در امروز آن مکتب حاضر میکند. صیاد شیرازی غایت انسانی این تاریخ را در افق تعالی و سعادت جاودانه ای می جست که انسان را با خدای خودش روبرو میکند، بر خلاف آنچه در مکتب غرب با آن روبروییم که روز به روز «انسان» را از «خدا» جدا میکند و در توهّمات و خیالاتِ پوچ بشر سرگردان و حیران در این عصر رها میکند تا انسان یا از درون بمیرد و یا دست به خودکشی بزند. اما صیاد شیرازی در آرمان این مکتب انسانی را می دید که میتواند از توهّمات عالم مدرن در زندگی وارد شود که حیات معنوی خودش را در بستر خدمت به انسانهای دیگر و مبارزه با جهانی که دشمن انسانیت است پیدا کند و این جهانِ خمینی است که چنین امکانی را برای صیاد شیرازی فراهم میکند تا زمینهی تعالی بشر را بسازد و در برابر جهان غربی قد علم کند و بشود خمینی در صحنهی میدان جنگ و خمینی با صیاد در جبههها حاضر شود و این تنها با حاضرشدن در این تاریخ ممکن است.
انسانِ مکتب خمینی بریده از آسمان نیست، بلکه آویخته از آسمان و متعلق به ملکوت آسمان است. انسانِ مکتب امام خمینی، انسانی است که میخواهد در حضور ملکوتی و قدسی، به زندگی دنیایی سامان بدهد و نه بریده از ملکوت. انسان خمینی انسان آخرالزمانی است که کمالات انسانی را در صورت کاملترین وجهاش دنبال میکند و در پی رسیدن به آن، مبارزه را بر میگزیند تا دشمنِ انسان را از میان بردارد و آن انسان کامل را که صورت کاملترین کمالات انسانی و محبوب و معشوق انسان است، به صحنه بیاورد و نگاه انسان را از نکبت لجنزارِ غرب به ساحت وجه غیبی انسان که صورت خداست بیندازد، صورتی که قرنهاست جهان استکبار از پیش روی انسانها پنهان کرده است و امام آن منادی توحید تاریخ، ما را متوجه آن وجه کامل تاریخ انسان کرد و دسیسهی تاریخ عالم مدرنیته را پیش روی شهدا آورد و صیاد شیرازی این صدا را تصدیق کرد و در این مکتب با جان و دل حاضر شد.
برای صیادشدن، بایست خمینی را پیدا کرد و مکتبش را فهمید و در دل آن مکتب در هر جایی از عالم که بود حاضر شد. این حاضرشدن، قلب را برای حضور در تاریخ خودمان زنده میکند و از بیهودگی و کلافگیِ اندیشهی نیهیلیسم نجاتمان میدهد ولو کارگری باشیم در نظام اسلامی، یا یک بسیجی ساده در یک پایگاه کوچک، فقط کافی است دستمان به دامن معارف این مکتب برسد و آن را تصدیق کنیم، آنگاه به نور اشراقی تاریخیِ این مکتب جایگاهمان را پیدا خواهیم کرد، آنچنان که حسن باقری، همت، خرازی، باکری و.....پیدا کردند. به این بیندیشیم که وقتی اشراقی به تاریخی روی میآورد انسان ها بایست زمینه ی فهم این اشراق را در خود آماده کنند، بعد از آن اشراق، آن مکتب است که «خود بگویدت که چون باید کرد.» سخنی از مقام معظم رهبری در اولین سالگرد امام خمینی شاهد خوبی است که سخن از شروع تاریخ جدید دارد:
«وقتی عصر جدیدی در تاریخ بشر آغاز میشود، هیچکس نمیتواند خود را از تأثیرات آن عصر برکنار بدارد. دوران گذشتهی تاریخ بشر هم همینطور بوده است. هیچکس ممکن نیست خودش را از تأثیرات دورانی که با پایههای محکم الهی و انسانی در جهان شروع شده، دور بدارد. ما میخواهیم این را اعلام بکنیم. اگرچه بسیاری از ملتها و دولتهای سطح زمین، تحت تأثیر این عصر جدید قرار گرفتند، حتّی نقشهی سیاسی دنیا عوض شده است، اما توقع نداریم که تحلیلگران و قضاوت کنندگانِ قدرتمند و سیاسی عالم اقرار کنند که این عصر آغاز شده است. آنها اعتراف نمیکنند که دوران جدیدی آغاز شده است؛ اما تحت تأثیر این دوران قرار گرفتهاند و آن را احساس میکنند. این عصر و این دوران جدید را باید «دوران امام خمینی» نامید.
این سخن به زیبایی تحلیلی است از باطن حرکت تاریخ انقلاب اسلامی که با امام شروع شد، این حیات تاریخی که به سوی بشر آمد، ندای توحیدی انبیا بود که به گوشمان رسید و امام «رضواناللهتعالیعلیه» منادی این آوای الهی بود.
خلاصه آنکه سخن در این بود که صیاد شیرازی را باید از تربیت شدگان و رشد یافتگان ارتشی بدانیم که با انقلاب اسلامی در تراز اسلام گام برداشت تا بر خلاف تمام ارتش های حاضر دنیا سخنی فراتر از منافع قومی و ملی داشته باشد و در آن سخن از حضور انسانهایی است که دیگر خود را نه در گذشتهی سنتی خود دنبال میکنند که زندگی در آن به اندازهی آبادانی شهر و روستایشان بود و سلطانشان کدخدای محلهشان یا زندگیشان بر اساس قوم و قبیلهشان میچرخید؛ و نه در آیندهای که جهان مدرن برای انسان به میان آورده است که انسان در یک دهکدهی جهان، ذیل اندیشهی اومانیسم بخواهد خود را ادامه دهد، ادامهای که سرانجامش لجامگسیختگی و گرگی و دزدی انسان است و پوچی و تحیّری که امروزه گریبان بشر را گرفته است و آنچنان است که نیاز به اثبات مدعای خود هم نیست، بلکه عالم مدرن در لایه های نارضایتی انسان در این تاریخ به وجدان قابل حس است و شهود حسی انسانها آنرا تصدیق میکند. درست در همین جاست که نقطهی شروع انقلاب اسلامی میشود حضور صیاد شیرازیها در تاریخی میان شرق و غرب، و این همان «آغاز طلوع بشر جدید» است که میخواهد از مزبلهای که نیهیلیسم برایش رقم زده است جدا شود؛ این آن ساحل نجاتی است که نوید «حضور بشر جدیدی» شده است که میخواهد در تاریخ توحیدی انقلاب اسلامی حاضر شود. مقام معظم رهبری «حفظهالله» در همان سخنرانی میفرمایند:
«یکی از این خصوصیتها، گسترش اعتقاد و باورهای مذهبی است. بعد از آنکه سیاست قدرت و نظام سلطهی جهانی این بود که دین و معنویت را بهکلی از زندگی مردم حذف کند و جامعهی بشری را یک جامعهی بیدین و بیایمان و بیاعتقاد به ارزشهای الهی تربیت نماید، این دوران جدید، درست بهعکسِ آن سیاستها عمل کرده است. نه فقط در ایران یا در کشورهای اسلامی، مردم به باورهای دینی برگشتند، بلکه در سطح جهان و در میان جوامعی که دهها سال ضد مذهب زندگی کرده بودند، اعتقاد مذهبی و گرایش معنوی رشد کرده است. البته آیندهی این حرکت، به این ترتیب خواهد بود که هرجا معنویتی عمیقتر و خالصتر و سالمتر و منطبقتر با فطرت بشر باشد، جاذبهی بیشتری برای ملتها خواهد داشت. آن روزی که دین و معنویت، ضد ارزش به حساب میآمد و مورد استهزا قرار داده میشد، گذشت. امروز، بیدینی و بیایمانی و تهیبودن از اعتقاد معنوی، یک ضد ارزش است. در بسیاری از نقاط عالم، این کار انجام گرفته و در بسیاری دیگر هم انجام خواهد گرفت. این، یکی از ویژگیهای عصر جدیدی است که این مرد بزرگ، پرچم آن را در دنیا برافراشت و در حالیکه کسی باور نمیکرد، داعیهی آن را سر داد و دلها را به آن متوجه کرد.»
باز هم به صیاد شیرازی بر میگردیم و اینکه صیادشیرازی از سردارانی بود که با دلسپردگی به مکتب امام سلوک توحیدیاش را با شهادت به اتمام رساند و نویدی بر شروع تازهای از حیات ارتشی را داد که حافظ هویت انسان است و در خط مقدم جبههای است که انسان را گرگِ انسان میداند. صیاد شیرازی با حضور انقلاب اسلامی از آن معنویت فردیاش در ارتش آزاد شد و با ارتش انقلاب اسلامی در معنویت جهانِ مقابله با نظام استکبار در عالم توحیدی انسان آخرالزمانی حاضر شد. دیروز صیادِ خودش بود در فردانیت خود با خدایش، اما امروز صیاد شیرازی در جهان اجتماعی مکتب خمینی حاضر شده است و دیگر از آن پوستهی معنویت فری به در آمده است. امام معنویت را در سطح اجتماع همگانی کرد، و نه فقط ارتش که امروز آن کارگری هم که در کارخانه ذیل این انقلاب به تولید خدمت میکند صیاد شیرازی است در عرصهی تولید و خدمت.
آری! بیش از این میشود به تولد صیادها در دل مکتب خمینی کبیر «رضواناللهتعالیعلیه» اندیشید و این نوشته فقط پیشگفتاری است در باب گفتگویی از این جنس برای شروع صیادها و آوینیها و حاج قاسمها که باید در یک گفتگویی دیگر آن را دنبال کرد. و در آخر نیز باز هم سخنی از مقام معظم رهبری را به میان میآوریم تا تذکری باشد بر فهمِ تاریخ پیش رویمان.
«خصوصیت دیگر این عصر جدید، معنابخشیدن به ارزش انسانها و حضور مؤثر تودههای میلیونی مردم است. در دوران جدیدی که بهوسیلهی امام ما آغاز شده است و دایرهی آن محدود به ایران هم نیست، تودههای مردم، اصل و تعیینکننده و تصمیمگیرندهاند و آنها هستند که جریانها را هدایت میکنند. در گذشته، ما انقلابهای زیادی را سراغ داریم که با احساسات مردم به پیش رفته است؛ اما امروز وضع فرق میکند. امروز، در دنیایی که دهها سال بعد از جنگ دوم بینالمللی، قدرتهای مسلط بر عالم، همهی مردم دنیا را عادت داده بودند که تسلیم خواستههای آنها باشند و در مقابل ارادهی قدرتهای جهانی حرفی نزنند و ارادهیی از خودشان بروز ندهند، ناگهان شما میبینید که در کشورهای اروپای شرقی، تودههای میلیونی مردم، با همان سبکی حرکت میکنند و به میدان میآیند که ملت مسلمان ما، در مقابله و معارضهی با رژیم ستمشاهی وارد میدان شدند. به تعبیر دیگر، مشخصهی انسانىِ این دوران و عصر جدید، عبارت از پیروزی خون بر شمشیر است؛ یعنی در این دوران جدید - همچنانکه در ایران اتفاق افتاد- آحاد مردم بدون تجهیزات و سلاح، فقط با جسم و جان خودشان به میدان آمدند و فضا را بر حکومت غاصب و ظالم تنگ کردند. این روش، امروز در دنیا روش شناختهشدهیی است. قدرت حضور تودههای مردم، ولو بدون سلاح، امروز در دنیا معلوم شده است.»
امیدوارم که در این شروع تاریخی که با امام به صحنه آمد، ما نیز در آن حاضر شویم و خودمان را برای میدانهای عظیم پیش رو، بیش از پیش آماده کنیم که تاریخ جدید ملازم فهمی جدید و نیازمند حضوری دیگر است، نه با تحجّر میتوان به پایگاه آیندهی انقلاب اسلامی حاضر شد، و نه در مناسباتِ تجدد میشود به کمک آیندهی انقلاب اسلامی آمد، باید به فکر راهی که در عین بهرهمندی از مواهب الهی، عقلِ تاریخیِ امروز، از عقل قدسی الهی نیز غافل نشود. نمونهای از آنچه که در دوران دفاع مقدس رزمندگان در عین عقلانیت و بهرهای از سلاحهای آهنی، از ایمان و بهرههای معنوی عقلِ قدسی غافل نشدند. شهید صیاد شیرازی خاطرهای را از امام نقل میکند که شاهدی است بر این بحث، میفرماید:
قبل از شروعِ یکی از عملیاتها که خودمان را برای طرح برنامه آن آماده میکردیم، خدمت حضرت امام «رضواناللهتعالیعلیه» رسیدیم و به ارائه گزارش پرداختیم. این جلسه شاید از آن جلساتی باشد که ضبط نشده و یکی از جلساتی است که واقعاً بیشترین تأثیر روحی و روانی را بر من داشته است. البته این مطلب را که میگویم، الآن هم در زندگی و اخلاقم اثر آن را به عینه میبینم و خیلی هم از آن بهره برده و همچنان میبرم. در آن جلسه حضرت آیت اللّه خامنهای، آقای هاشمی رفسنجانی، وزیر دفاع و فرمانده محترم کل سپاه حضور داشتند. گزارشها خدمت حضرت امام داده میشد. کاملاً یادم هست که ایشان روی مبل نشسته بودند و ما هم به صورت نیمدایره اطراف ایشان نشسته بودیم. همۀ توجه من جلب حالات و آثار رفتار بسیار مقدسی بود که امام نشان میدادند. آنقدر تحت تأثیر قرار گرفته بودم که متوجه نمیشدم چه کسی دارد صحبت میکند. در اوج صحبت و گزارش، ایشان بلند شدند و به اتاق دیگر رفتند. پس از این حرکت، اولین کسی که صحبت کرد، آقای هاشمی رفسنجانی بود. عین جملاتی که رد و بدل شد، بیان میشود، چون اثرش برای من خیلی نافذ و فوق العاده بود. آقای هاشمی گفتند: آقا! کسالتی عارض شد؟ چون تنها چیزی که به ذهن میآمد، این بود که ممکن است آقا دچار کسالت شده باشند. امام در پاسخ فرمودند که: «خیر! وقت نماز است!» با یک قاطعیتی که اصلاً من احساس کردم، مثل اینکه ما تا حالا نماز نخواندهایم! از حضرت امام درخواست کردیم که با ایشان نماز بخوانیم. البته هنوز یکی دو دقیقه به وقت شرعی مانده بود ولی اینکه امام چگونه بدون نگاه کردن به ساعت زمان ظهر را تشخیص داده بود، خدا میداند. خلاصه از محضر ایشان سؤال شد که اجازه میفرمایید ما هم در محضر شما و به جماعت نماز بخوانیم؟ امام فرمودند: «مخالفتی ندارم». سجاده حضرت امام «رضواناللهتعالیعلیه»آنجا پهن بود و آن بزرگوار به مقدمات نماز پرداختند و ما هم رفتیم وضو گرفتیم و پشت سر ایشان در یکی دو صف، نماز واقعاً با حالی خواندیم که شاید در تمام عمر من سابقه نداشته است. البته این از حال خود امام بود. این صحنه تمام شد ولی آثار رفتاری و اخلاق امام و روحیۀ تعبد ایشان به نظر من یک آثار جاودانی بر جای میگذاشت. خلاصه جلسه تمام شد و چندی بعد هم من به جبهه رفتم. اصلاً تحولی در من ایجاد شده بود. بار سنگینی بردوشم احساس میکردم که خدایا درست است که از این اخلاق امام، حَظّ لازم را گرفتم؛ حال چطور از آن استفاده عملی کنم؟ چون مسئولیتم سنگین بود. فرمانده نیروی زمینی ارتش بودم. این همه فرماندهان در جبهه با من کار میکنند من چه باید بکنم که این اخلاق را به آنها منتقل نمایم. این تدبیر به ذهنم آمد که جلسات فرماندهان نظامی را جوری ترتیب بدهیم که قبل از نماز شروع شود و یا به نماز ختم گردد و یا اگر وسط جلسه به وقت نماز رسید، قطعش کنیم و به نماز برویم و بعد جلسه را ادامه بدهیم و یا حتی جلسات را با نماز شروع کنیم. خداوند چقدر به ما توفیق داد که این برنامه را پیش گرفتیم. و این رسالت را انجام دادیم که عجیب برای من پربرکت بود. به وضوح احساس میکردم که در داخل جلسات مربوط به عملیات و اتاقهای عملیات و جنگ از همین روحیه عبادی یک برکات عظیمی نصیب ما شده است. حتی در حین عملیات که بودیم، با اینکه معمولاً ضرورت ندارد، حتماً فرمانده در حالی که عملیات را هدایت میکند نماز بخواند، او میتواند نمازش را بعد هم بخواند ولی ما میدیدیم همان جا هم میشود با نماز یک فضای معنوی ایجاد کرد. بسته به شرایط، بعضی اوقات یک نفر بیسیمچی میماند و بقیه میرفتند به اقامه نماز. این نماز اول وقت را ما از روحیۀ عبادی امام الهام گرفتیم.» (امام و دفاع مقدس، خاطراتی از رزمندگان و فرماندهان سپاه اسلام، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س)، ص۵۷-۶۷)
این آن نگاهی است و آن شروعی است از انسان و مدیریت صحنهی تاریخ که غرب، کاملاً از آن غافل است، نهتنها غافل، که مرگ معنویت را هم باید بعد از رنسانس در غرب جستجو کرد، آن تاریخ که دین از زندگی بشر جدا شد و انسان در دعوای کلیسا مغلوب صنعت شد و ایمان از ساحت اجتماعی بشر رخت بر بست و انسان در زمختی عالم صنعتی هر روز سختتر از دیروز به زندگی ادامه داد و گرفتارِ خودفراموشی شد و این خودفراموشی، هویت تاریخی عالم مدرن گشت، و انسان از انسانیت در لایهی حیوانی خود به زیستاش ادامه داد. درست در نقطهی مقابل همین اندیشه انسانی با توجه به تمام ساحتهای انسانیاش به تاریخ قدم گذاشت و سخن از حضور دیگر و انسانی دیگر و تاریخی جدید را پیش چشم و انتخاب و ارادهی بشر نهاد. تاریخی که به گفتهی شهید آوینی؛ شروعِ آبشدن و اضمحلال غرب است .
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید اگر کاربران عزیز حوصله کنند و متن جنابعالی را با دقت مدّ نظر قرار دهند؛ نسبت به تاریخی که در آن هستند، متوجه افقی خواهند شد که میتواند «مسجد» و «مدرسه» را برای آنها به «میخانه حضور» تبدیل کند، به همان معنایی که حضرت روح الله در طلب آن بود.
آری! حقیقتاً آن امری که شهید صیاد شیرازی را شخصیتی آنچنانی کرد که باید نسبت به شخصیت او مدتها حیران ماند؛ شخصیت حضرت روح الله «رضواناللهتعالیعلیه» بود و اینکه حضرت امام روشن نمودند افقی در پیش است، که بنا به فرمایش شما تمام ساحات انسانی را در برگرفته تا انسان، تاریخِ دیگری را تجربه کند. با نظر به چنین افقی است که شهید صیاد شیرازی عملاً در هویت نظامی خود با آنهمه نوآوری و ابتکار، متولد میشود. و یا شهید آوینی با آن سخنان آسمانیاش، سید شهیدان اهل قلم میگردد. به همان معنایی که وقتی به قلم نگاه میکنی انگار از خودش هویتی ندارد. پس آن چیست که قلم را هویت می دهد؟ قلم را ماندگار می کند؟ چه چیز جوهر مرکب را آنقدر توان می دهد که نسل به نسل انسان ساز می شود؟
به انسانیتی که صید شیرازی ها را می طلبد و او را و امثال او را به حرکت در می آورد و به تفکر دعوت شان می کند و اگر انسانیت آن ها نبود که در جستجوی حقیقت بودند و می خواستند راوی حقیقتی باشند که حضرت روح الله به میان آورد، نه صیاد شیرازی، صیاد شیرازی می شد و نه شهید آوینی، سید شهیدان اهل قلم.
آری انسان هایی که انسانیت خود را در حقیقت گمشده جستجو می کنند تا انسانیت خودشان را روایت کنند می یابند از آن فتح ابراهیمی تنها با ریخته شدن خون حسینی می توان روایت کرد و یا در آن حاضرشد. زیرا فهمیدند: تنها راه فتح انسانیت از کربلای حسینی می گذرد.
برای دیدن باید چشم ها را در دریای اشک و تضرع در پیشگاه حضرت حق بشویی تا خودی را ببینی که خودی نیست و همه حرف در این یک کلمه است که چه افقی آن ها را به چنین حضوری وا داشت که اگر آنگونه عمل نمی کردند؛ در جستجوی خود کجا میتوانستند بروند؟ و ما نیز اگر خود را در آینده تاریخ خود حاضر نکنیم و همچنان در گذشته متوقف باشیم، عملاً گور خود را پیشاپیش کندهایم، زیرا در برابر آنچه در حال رشد و بالندگی است، کور و نابینا شدهایم. انسانهایی میخواهیم که نهتنها در نسبت با درک وجودی خود تامل کافی داشته باشند، بلکه معنای سعه توحیدیِ انقلاب اسلامی را بفهمند که چگونه انقلاب، در این زمانه همچون اقیانوس شده است و دوره دریاچه بودنش بهسر آمده. و این است آن افقی که شهید صیاد شیرازی و سید شهیدان اهل قلم مدّ نظر داشتند.
موفق باشید
سلام علیکم: آیا مراجعه به روانشناس و بیان مشکلات و حل آن ها به شیوه ای که آن ها دارند از نظر شما سودمند است؟ چطور میتوان این کار را با دستورات قرآن و عترت توجیه کرد؟ آیا اسلام راه حل جایگزین دارد؟ همسر بنده اظهار نیاز به چنین کاری را دارد و جلساتی را شروع کرده است. ایشان کمی زود رنج است و در مواردی انتظارات عاطفی زیادی دارد. پیشنهاد شما چیست؟ آیا راه حل مراجعه به روانشناس است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: در بعضی موارد توصیه روانشناسان برای تغییر رفتار به صورت کاربردی خوب است ولی عمده آن است که انسان با درک حقیقت خود از طریق معرفت نفس و توجه به حضور ابدی و بیکرانهاش، خود را در عمیقترین لایههای وجودیاش دریابد و فضائلی نسبت به آن حضور را در خود شکل دهد. موفق باشید
سلام و عرض ارادت: اول و آخرش التماس دعا دارم، التماس! گاهگاهی که مخصوصا با بچه ها بداخلاقی می کنم و کم صبرم و تندخو؛ به من می گویند این کار را نکن چون در خاطره شان می ماند؛ راست می گویند، مثل اخلاقها و فریادهای تلخی که گاهی از بعضی آدمها سر می زد و لحظات شیرین کودکی خودم را تلخ می کرد و هنوز یادم مانده و اثراتش را بر من گذاشته. بخدا من واقعا دلم نمی خواهد بداخلاق باشم ولی درواقع سالهاست که همینطور هستم. از خودم متنفرم؛ نه اینکه تنها از اخلاقهایم متنفر باشم بلکه دیگر طوری شده که از خودم متنفر شده ام. کسی که دل سفید بچه ای را تلخ کند و اشکش را در بیاورد یا خاطر مومنی را آیا مستوجب لعن نمی شود؟ شاید کمتر چیزی بیشتر از بداخلاقی در عالم اینقدر زشت باشد. یک وجود خشک و خشن برای خودم درست کرده ام. نمی دانم با چه شکلی محشور خواهم شد؛ چقدر زشت و دست و پاگیر برای خودم! بخدا اگر مجاز بودیم می دادم همینهایی که اینقدر دلشان را ناراحت کردم مرا می کشتند، خاکسترم را هم به باد می دادند تا هیچ اثری از من برایشان نماند. به نظرم بداخلاقی و توحید و ایمان اصلا و هرگز نمی شود که با هم یکجا باشند و من کافر نیستم بله، ولی در جبهه ی خدا هم مسلماً نیستم. شما را به خدا قسم می دهم و خدا را به حرمت شماها که یک راه اساسی و یکباره نشانم بدهید تا از این دیو آدمخوار راحتم کند. که با این وضعم نه عاقبت بخیری دنیایی دارم و نه قیامتی دارم و نه حال خوشی دارم و نه همنشینی که شوق مرا داشته باشد. خودتان ببینید چند بار است که از شرّ خودم می گویم و دوباره همانم که نباید باشم. یعنی حالا دو تا رنج و زجر با هم به جانم حمله کرده: هم اخلاقهای زشت و بدم و هم تکرارهای زجرآور. مَردم به خدا بداخلاقی خیلی قیامتتان را سیاه می کند. من دارم از درد تاریکی می میرم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: پیشنهاد میشود مطالب کتاب شرح حدیث «جنود عقل و جهل» که حضرت امام تدوین فرمودهاند و بنده نیز عرایضی در شرح آن داشتهام را دنبال فرمایید. موفق باشید
یا محبوب. عرض سلام و رضوان حضرت پروردگار بر شما باد. شب رغبت های الهی بر شما مبارک باد. استاد ببخشید من از وقتی تصمیم به تغییر راه گرفتم با مقوله ی تبیین و دوستان دور از آنچه من میخواستم روبرو بودم. خب بعضی از دوستان مربوط به قبل از تغییر هستن، تصمیم گرفتم ازشون دل بکنم ولی بعد گفتم باید وایسم و وظیفه ی تبیین رو انجام بدم برخی دیگه هم برای کمک و تبیین به عنایت پروردگار باهاشون دوست شدم. متاسفانه در برخی مشکلات دوستانم احساس میکنم روند تاثیر داره برعکس میشه و بسیار میترسم که نکنه من تاثیر بپذیرم و حیران و در تلاش برای یافتن مرز این هستم که هدایت آنها به قیمت فاسد شدن من تمام نشه. اگر میشه به عنایت حضرت معشوق راهنمایی بفرمایید. اجرتون با پروردگار
باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی تحت عنوان « راز امیدواری به آینده در تاریخ انقلاب اسلامی» شده است به همین امید که رفقا جایگاه قدسی آینده انقلاب را بیابند و متوجه آیندهای باشند ماورای آنچه دشمنان حقیقت در مقابل انسان میگذارند. در موضوع اندیشیدن نسبت به آینده، لازم است به نظری توجه داشت که بشر جدید به خویشتن خویش دارد و در همین راستا میتواند خود را در بستری از سنتهای اصیل عالم احساس کند، در این صورت در عین جوابگویی به یقینی که در درون خود به دنبال آن است، سعی دارد به نوعی از توهّمزدگی که عموماً فرهنگ مدرنیته گرفتار آن است، دچار نشود. آری! برای حضور در آیندهای قدسی باید حضور در سنتهای الهی دائماً مدّ نظر باشد، تا در همه صحنهها بر خلاف فضاسازی شبکه جهانی که فریبکارانه ما را در توهّمات متوقف میکنند، در واقعیترین واقعیات بهسر بریم. واقعیترین واقعیات در این زمانه، تاریخی است که با انقلاب اسلامی شروع شده تا انسانهایی همچون حاج قاسم سلیمانی در آن متولد شوند و تولد چنین انسان هایی همچنان ادامه یابد.این است راز امیدواری به آینده در تاریخ انقلاب اسلامی .
https://eitaa.com/matalebevijeh/12697 موفق باشید
با سلام: خدا قوت. امیدوارم عمر طولانی با برکت از خاصان امام زمان باشید. در قران کریم آیه مشهور داریم که تقریبا به این محتوا که برو در خلقت بنگر آیا نقصی در خلقت می بینی انقدر چشمت خسته میشود و بی نتیجه باز می گردد. ولی با عرض معذرت نعوذ بالله برای من خیلی سوال پیش می آید که اگر نظام خلقت احسن هست پس چرا بنده با دیدن خلقت خداوندی بعضا چیزهایی به ذهنم می رسد که مثلا فلان جا اگر اینطور و یا آنطور بود خیلی بهتر بود با وجودی که خداوند قدرتش بی انتهاست پس چرا من بنده ضعیف می توانم به نظام خلقت اللهی ایرادهای منطقی و عقلانی زیادی بگیرم. مثلا یک نمونه کوچکش را مطرح می کنم. بنده خیلی فیلمهای حیات وحش را دوست دارم حیوانات جالب و دیدنی در جنگل ولی بعضی اوقات صحنه های بسیار درد ناکی از حیات وحش نشان میدهد که طاقت دیدنش را ندارم. بطور مثال بچه آهویی که ماری دور بدنش طنیده شده در همان حال نیز کفتارهایی دارند زنده زنده تکه تکه اش می کنند. و یا بو فالوای که در حال زایمان است و گرگها دوره اش کرده و هنوز بچه به دنیا نیامده می خواهند شکارش کنند. چنین صحنه هایی در نظام احسن چه توجیهی دارد؟ آیا خداوند با آن مهربانیش نسبت به مخلوقاتش و قدرت بی انتهایش نمیشد که نظام خلقت طوری باشد که این همه خشونت و کشتن در دنیای حیوانات نباشد و به شکل بهتری شکمشان سیر میشد؟ سپاس از پاسخگوییتان. خدا بر توفیقاتتان بیفزاید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که شما متوجه هستید و مرحوم شهید مطهری در کتاب «عدل الهی» میفرمایند حقیقتاً نظام عالم، نظام اَحسن میباشد. میماند که به گفته جنابعالی چنین صحنههایی را چگونه توجیه کنیم؟ آیا واقعاً همه ابعاد صحنه را دوربین این افراد به ما نشان میدهند؟ در حالیکه صاحبنظران به حیات وحش معتقدند نظام جنگل به طور معجزهآسایی منظم است. به طوریکه آن چیزی از صحنه خارج میشود که برای ادامه حیات جنگل لازم است. به نظر میآید ما با این نوع صحنههایی که دوربینها نشان میدهند، همه پدیده را در نسبت با کلیت محیط آنها نمیبینیم. موفق باشید
با سلام خدمت استاد عزیز: من همش خواب میبینم امر ساعت برپا شده، حتی یکسال پیش تو عالم بیداری از بالای سرم یکی از دوستانم را دیدم که خیلی هم پاکه حتی فکر میکنم آقا امام حسین ع باشه. الله اعلم. چند سالی باهاش رفیق بودم چشمانش رو باز و بسته کردن «کلمح البصر» و از اون دقیقه تا الان همش خواب قیامت میبینم. خیل عظیمی از انسان به سمت بهشت میرن. خیلیا سردرگم اند. آیا امر ساعت اینجوریه همش حس میکنم من تو خواب غفلت ممنون استاد
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد سعی بفرمایید با واردشدن در معارف عمیق توحیدی به روح خود وسعت دهید. بعد از مطالعه کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» که روی سایت هست، اگر سیر مطالعاتی سایت را دنبال بفرمایید، إنشاءالله با زمینههایی که دارید، نتایج خوبی خواهید گرفت. موفق باشید
سلام استاد روزتون بخیر: یه سوال داشتم. من به تازگی به لطف خدا و راهنمایی شما سیر مطالعاتی رو سایت شروع کردم. در قسمتی از کتاب «فرزندم این چنین باید بود» اشاره فرمودید به این نکته که تا آگاه نشدیم سکوت اختیار کنیم و یا کم صحبت کنیم و فرمودید ابتدا باید درس بخوانیم و تعلیم ببینیم. بعد از اون تفکر و تدبر و ذکر خدا و انشاءالله اگر قبلمون به حکمت الهی نورانی شد اون زمان میتونیم به تعلیم دیگران زبان باز کنیم. حال سوال بنده اینه حال که اسلام و حکومت اسلامی مورد هجمه بی رحمانه رسانه های دنیاپرست غربی قراره گرفته و میبینیم که خیلی از هموطنانمون و یا حتی اطرافیانمون دارن به گمراهی کشیده میشن و فریب این اکاذیب رو میخورن وظیفه منی که تازه ابتدای راه یادگیری هستم و کمترین آگاهی نسبت اسلام و حکومت اسلامی دارم اما به حق بودنشون شکی ندارم چی هست وقتی میبینم جبهه ای حقه اما آگاهی زیادی ندارم وظیفه ی من دفاعه یا سکوت؟ و نکته ی دیگه در مورد اجباری بودن حجابه که شبهه ایه که مطرح شده ممنون میشم در مورد این موضوع هم شفاف سازی کنید تا اگاهانه تر عمل کنیم. عذر خواهی میکنم طولانی شد قبلا از پاسخگویی شما ممنونم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. به هر حال در حدّی که جدالی پیش نیاید و جنابعالی هم از موضوعی که بنا دارید بفرمایید اطلاعات مفیدی داشته باشید، با آنها در میان بگذارید. ۲. در این مورد خوب است به مباحثی که تحت عنوان «تقابل حجاب و آزادی، چرا؟» شد، رجوع فرمایید. https://eitaa.com/matalebevijeh/11593. موفق باشید
سلام علیکم: یکسال در اعتکاف ۶ جلسه بحث تحت عنوان برکات نظر به نسبت بین وجود خود و صرف الوجود فرمودید. آیا قصد ندارید آن جلسات را بسط و تفصیل بدهید یا به نظرتان همان ۶ جلسه کفایت میکند؟ کاش متن این جلسات پیاده سازی و تبدیل به کتاب میشد.
باسمه تعالی: سلام علیکم: در آن جلسات بحثی بود در نسبتی که میتوان بین «اصالت وجود» جناب صدرالمتألّهین با «دازاین» جناب هایدگر برقرار کرد بدون آنکه بخواهیم یک نگاه را در نگاه دیگر ادغام کنیم. بحث در «اشاره» به انسان بود با دو افقی که آن دو بزرگ در مقابل ما گشودهاند. به نظر میاید مباحث «بنیانهای حکمت حضور در جهان بین دو جهان» و مباحثی که در کتاب صد پرسش از حکمتهای حضور در «جهان بین دو جهان» پیش آمده، جوابگو باشد. البته کتاب اخیر در دست چاپ است و هنوز در معرض نظر کاربران محترم قرار نگرفته است. موفق باشید
سلام خدمت استاد گرامی: بنده الحمدلله طلبه شده ام و حدود بیست سال سن دارم، از نوجوانی ذهنم پر از شبهه میشد و قرار برایم نمیگذاشت، تردید آزار دهنده ترین حس زندگی میشد، در حوزه توحید و شبهات پیرامون آن الحمدلله توفیق شد تمام شبهاتم حل شد و باعث شد اهل مطالعات فلسفی و چشیدن طعم شیرین آن بشوم. مدتی است درباره ی مذهب و امامت دچار تردید شده ام از طرفی هم به شدت حرف زیاد است و قطعا هیچوقت به تمام نظرات احاطه پیدا نمیکنم پس من چگونه بین این همه حرف حق را بیابم، به گونه ای که دیگر شک با قلب من بازی نکند؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی از قواعد و سنن عالم آگاه شدیم، بقیه موارد در دل آن سنتها جایگاه خود را مینمایانند همانطور که در جواب سؤال شماره 33770 عرض شد رجوع به کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» إنشاءالله کارساز است. موفق باشید
سلام: من دختر ۲۷ ساله هستم و مدتهاست به لطف خدا در مسیر کسب معرفت و خودسازی و سلوک هستم و از معارف توحیدی اساتید مختلف و شاگردانشون امثال امام خمینی و علامه طباطبایی و علامه طهرانی و علامه حسن زاده و دیگر بزرگان استفاده میکنم و در این مسیر میگن بهتره رفقای سلوکی خوبی داشته باشیم که در سیر ما خیلی موثر هستند و منم متاسفانه افراد اینچنین رو سراغ ندارم. قبلا بعضی رفقای مجازی که بودن خیلی کمک میکردن و برام اثرات خوبی داشت ولی از داشتن رفیق همشهری محرومم. ممنون میشم اگر شما خانمی در این مسیر سراغ دارید معرفی کنید و سن و شرایط دیگه ایشون مهم نیست فقط ساکن شهر اصفهان باشند و جدیت در سلوک داشته باشن و اگر ممکنه لطف کنید این رو در کانالتون هم بزارید که اگر کسی هست خودش رو بهتون معرفی کنه و بهم اطلاع بدین خدا خیرتون بده.
باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید با حضور در جلساتی که این نوع مباحث انجام میگیرد، خود به خود رفقایی را بیابید و از آن طرف به نظر میآید با ارتباط با کانال «مطالب ویژه» با نظرات مختلفی که به شما کمک کند، آشنا خواهید شد. موفق باشید https://eitaa.com/matalebevijeh
با سلام: من خواستم من را در بدنم پیدا کنم. (منظور از من، یعنی آن یکی که عین یکی بودن و وحدت است. من احساس میکنم که یکی هستم) برای همین من در بدنم دنبالش گشتم. محتمل ترین جا مغز بود. در آنجا گفتم کدام سلول است که هم ببیند، هم بشنود و.. اینچنین سلولی پیدا نکردم. نتیجه گرفتم من جایی در بدن نیستم. اما با این وجود احساس میکنم که هستم. نتیجه گرفتم که من هستم اما مکان ندارم. نظر شما در مورد این مطالب بالا چیست؟ با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: این مسائل در مباحث «معرفت نفس» بهخصوص در بحث «ده نکته در معرفت نفس» از مطالب اولیه و بدیهی است. به نظر میاید مباحث به طور منظم و از مسیر درستی دنبال نشده. وگرنه اساساً نباید اینگونه سؤالات برایتان پیش می آمد. بهتر است همان مباحث را دنبال بفرمایید. موفق باشید
با سلام: در بحث کشف عارف، شما می فرمایید: آن کشف را به کشف معصوم ارایه می دهید، اگر مخالف بود آن را رد میکنید. سوال مگر چقدر کشف از معصوم در اختیار ماست؟ اگر می شود توضیح دهید. ممنونم
باسمه تعالی: سلام علیکم: در نسبت با حقیقت، ملاک سیره و گفتار معصوم است و این در هر کشفی کمککار میباشد. مهم کلیاتی است که در سیره و سخن معصوم اعم از قرآن و روایت مدّ نظر ما باید باشد. موفق باشید
با سلام: بعد از فهم بر هان صدیقین می خواهم بدانم حرف های زیر درست است؟ «این که جهان هستی از هیچ خلق شده است، حرف غلطی است. خداوند، خالق جهان هستی است و منشا جهان هستی. یعنی این جهان هستی، ذات خداوند است که تجلی کرده است. چرا؟ چون معطی شیئ، خود باید واجد باشد. پس این جهان هستی، همان کمال مطلق است که تجلی کرده است. آیا سخنان بالا درست است ؟ با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: در تشکیکیبودن «وجود» باید تأمّل کرد تا متوجه باشیم «وجود» دارای شدت و ضعف است و همه مراتب وجود، تجلی وجود مطلق است که در شدیّت کامل میباشد و حضرت حق به اعتبار نگاه فلسفی عین وجود است و هر موجودی که دارای وجود باشد، پرتو وجود او و فقیر إلی الله است، نه آنکه خودش هم خدا باشد! موفق باشید
با سلام: من تفسیر سوره واقعه جوادی آملی را گوش دادم. در بحث حوری بهشتی اصلا اشاره ای به مطالب شما نبود. و ساده از کنار آن گذشتند. اصلا تفسیر ایشان با بیانات شما از زمین تا آسمان فرق داشت. چرا این طور باید باشد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایض بنده در رابطه با سوره واقعه همچنانکه عرض شده با نظر به تفسیر انفسی و تأویلاتِ جناب عبدالرزاق کاشانی است که حضرت امام نیز در تفسیر سوره حمد خود متذکر آن شدند. در حالیکه تفسیر جناب علامه و آیت الله جوادی، تفسیری است آفاقی از قرآن کریم. و خود جنابعالی و امثال شما باید خودتان بررسی کنید که کدام نگاه با ذوق شما همراه است. موفق باشید
استاد بنده رشته فقه و حقوق مدرسه عالی مطهری میخونم. استاد لطفا بنده رو از این بن بستی و تاریکی که نسبت به آینده دارم نجات بدید. از یک طرف هدف و چیزی فکر میکنم علاقه دارم در سطوح عالی حوزه یافتم اما از طرفی یک ترسی دارم که دانشگاه را ادامه بدم و به همین زندگی روزمره ادامه بدم یا خودم را در حوزه پیدا کنم. در ضمن حوزه را به عنوان مسیر علم میبینم و قصد تلبس ندارم. حال انگاری آینده برایم روشن نیست و همین امر باعث ترس نسبت به آینده تحصیلی و شغلی و زندگی و... شده. لطفا با توجه به این شرایط دقیق بگید حوزه برم یا دانشگاه؟ ممنونم
باسمه تعالی: سلام علیکم: حضور در حوزه در صورتی که طلبه به طور کامل تا آنجایی که ملبس شود و در خدمت مردم باشد و در جای خود زندگیاش را در همان فضا معنا کند؛ کار خوبی است. ولی چنانچه تنها در صدد رشد علمی هستید، میتوانید بدون حضور در حوزه و با ارتباط با آثار عالمان دین، آن معارف علمی و دینی را به دست آورید و شغل خود را در راستای همان رشته دانشگاهیتان دنبال کنید. موفق باشید
۳۴۵۸۰ با سلام خدمت استاد عزیزم: در جوابی که برای سوال ۳۴۵۸۰ فرمودید میخواستم سوال دیگری را از خدمتتون بپرسم. من همیشه در خلوت خود با نوشتن و مطالعه انس داشته ام میتوانم بگویم از سن ۱۲سالگی تقریبا دلنوشته هایی را در خلوت هایم داشتم که هنوز هم دارم، بعد از ۲۷سال و سیر نوشتن هایم جوری بوده که میتونم بگم الان من حس میکنم این نوشته ها از جانم بوده و از یه ندای درونی که منو به خدایم وصل میکرد ببخشید توصیفش سخته. این نوشته ها و خلوت هایم راه گشای من در مسیر زندگی و نزدیکیم به خدا و اهل بیت شده و مسیرم را از اعتقادات خانواده و برخی دوستان خویشانم جدا کرد. که هم تلخ بود و هم شیرین. استاد من بی انس با خلوت و مطالعه نیستم علامه هم نیستم الان جایی که گیر کردم بیشتر مربوط به روابط بیرونیم با آدمها و دنیای اطرافمه. این خلوت ها و این مسیری که توش افتادم (که یکیش هم علاقه شدید به راه پر نوریست که شما برویم گشودید و این راه و این فکر معنای زندگی و حیات من شده و هدف من شده) اینها من رو تنها کرده تو این دنیا، چون نه خویشانم در این مسیر هستن نه دوستانم نه شوهرم و این تنهایی بعضی وقتا منو میترسونه مثل حضرت مریم که از قضاوت مردم درباره بارداریش ترسید و به بیابان ها پناه برد. استاد من نمیدونم الان کجای مسیرم. اصلا بعضی وقتا اینقدر میترسم و شک میکنم که حس تهی شدن پیدا میکنم. نمیدونم باید در خلوت هایم بمانم و به قول شما مطالعات و تفکراتم را ادامه دهم یا باید از این خلوت بیرون بیام و در اجتماع حاضر بشم و به بروزی در دنیای بیرونم داشته باشم؟ نمیدونم کجا باید برم و با چه کسانی باید انس بگیرم و هم سفر شوم! و هزاران بار خدا را شکر میکنم که مرا به این مسیر آورد من راضیم از راهی که در این ۳۹ سال آمده ام البته تلاشم کم بوده و تنبلی هابی هم داشته ام که به امید خدا تلاش هایم را بیشتر میکنم. استاد کمکم کنید لطفا.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری ۱. به مولایمان حضرت علی «علیهالسلام» باید اقتدا کرد که چگونه در اوج حضور با حضرت محبوب و با آن خطبههای آسمانی چگونه با مردم گرم میگرفتند و شوخطبعی پیشه مینمودند، زیرا از انسانیتِ انسانها غافل نبودند. و به گفته مرحوم آیت الله حسنزاده آملی:
بُوَد مرد تمامي آن كه از تنها نشد تنها ولكن به تنهايي بود تنها، و با تنها بود تنها
۲. حضور در صحنههای انقلاب و تذکر به مقاومت در راهی که خداوند برای ما مقدّر کرده است، انسان را گسترده و گستردهتر میکند به همان معنایی که فرمودهاند: «دل با یار و دست در کار». موفق باشید
سلام استاد، خدا قوت! چرا باید احترام افراد مسن رو داشت؟ دلیل عقلانی آن چیست؟ چرا اینقدر بر احترام به بزرگتر تاکید شده است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: پیامبر خدا «صلواتاللهعلیهوآله» میفرمایند: وَقِّرُوا كِبارَكُمْ وَ ارْحَمُوا صِغارَكُمْ وَ صِلُوا اَرْحامَكُمْ؛ به بزرگترهايتان احترام بگذاريد و با كوچكترها مهربان باشيد و صله رحم نماييد. آری! بزرگان گنجینههای تجربه و حکمتاند و چنانچه مورد احترام و توجه قرار گیرند، ما به خوبی در گذشته خود برای حضور در آینده حاضر میشویم. موفق باشید
سلام و عرض ادب و شرمندگی: با توجه به مطالبی که از بزرگان در مورد برکات سجده های طولانی دیده ایم و تا حدود خیلی کمی هم چشیده ایم، به نظر شما چگونه به این عبادت نورانی ورود کنیم که دچار غلبه ی واهمه و گوشه گیری نشیم؟ (آیا اگر از مُهر استفاده نکنیم نتیجه ی کمتری می گیریم؟) التماس دعا
باسمه تعالی: سلام علیکم: با نظر به نور سبحانیِ حضرت ربّ و با ذکر سجده، راههایی بسی بلندمرتبه به وقتش در مقابل انسان گشوده میشود. بدون مُهر چرا؟ بد نیست به بحثی که تحت عنوان «نظر به ربوبیت عالم گیر حضرت رب العلمین»
https://eitaa.com/matalebevijeh/12541 شده است نظری بیندازید. موفق باشید
سلام و عرض ادب و احترام: لطفا نقش و تأثیر شهید سلیمانی را در شکوفایی و بیداری فطرت های انسانی با توجه به شرافت و کرامت ذاتی انسان ها بیان بفرمایید. آیا تاثیری بر سازماندهی و جهت دهی ظرفیت های مردمی دارد؟ چگونه؟ عرفان عملی و معنویت حماسی به عنوان گوهر ادیان هستند؛ نقش شهید سلیمانی به عنوان یک انسان وارسته در عرفان عملی، و با توجه به تلفیق حماسه و عرفان در وجود ایشان، در وحدت بین اقلیت های دینی در کشور و پیروان ادیان در دنیا چگونه است؟ لطفا براساس فلسفه صدرایی و معرفت فلسفی اسلامی به این سوالات پاسخ بدهید. لطفا منابع فلسفی و عرفانی را که در فهم عمیق تر این مسائل کمک می کنند را معرفی کنید که انشاءالله طی پژوهشی به نتایج عمیق در این مسائل برسم. متشکرم از شما و دعای گوی شما هستم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به اینکه بشر جدید ظرفیت آخرالزمانی دارد و طالب حضور در نهاییترین حضور است که آن مأواگزیدن در نظامی است که منوّر به مبانی توحیدی است و مقابله با ظلمانیترین جبهه؛ شهید حاج قاسم سلیمانی نماد چنین بشری شد و هر اندازه انسانها در چنین حضوری حاضر شوند، بیشتر احساس میکنند در نزد خود هستند. موفق باشید
با سلام: استاد بنده دانشجو رشته فلسفه و کلام اسلامی هستم، چند سالی زبان انگلیسی رو بصورت دست و پا شکسته خوندم اما الان قصد دارم اگر کاری انجام میدم به نحو احسن باشه اما نمیدونم مطالعه زبان انگلیسی سودمند هست یا خیر، با بقیه هم که مشورت میکنم از فواید مادی زبان انگلیسی حرف می زنند و این بنده رو ترغیب به مطالعه زبان نمیکنه. میخواستم بگم بنظرتون در اون چارتی که اسلام و انقلاب اسلامی و امامین انقلاب برای یک دانشجو دارند، در اون برنامه و چارت زبان بیگانه و خصوصا انگلیسی چه جایگاهی داره آیا مطالعه بشود؟ آیا سودی برای اسلام و انقلاب اسلامی و سربازی امام زبان دارد یا بجای مطالعه زبان مطالعات در زمینه های دیگر صورت بگیرد؟ البته منظور از مطالعه زبان توانایی ارتباط با افراد سایر کشورها و بیگانه هاست.
باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلم بعد از فهم فلسفه اسلامی و معارف قرآنی که بالضروره ما را به فهم زبان عربی آشنامی کند, اگر بتوانید برای فهم فلسفه غرب هم به متون خودشان رجوع بفرمایید بهتر است. موفق باشید
سلام و عرض ادب: لطفا درمورد نظم جهانی جدید راهنمایی میفرمایید. جایگاه ایران در این نظم جهانی چه می باشد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: میدانید که این موضوع عرض عریضی دارد و در محدوده یک سؤال و جواب نمیگنجد. پیشنهاد میشود گفتگویی که آقای دکتر سید مهدی ناظمی با روزنامه فرهیختگان داشتهاند را مورد مطالعه قرار دهید به امید آنکه إنشاءالله بابی از تفکر را برای شما بگشاید: موفق باشید
متن کامل این یادداشت در دو قسمت:
http://fdn.ir/75780
http://fdn.ir/75838
