سلام استاد گرامی: بنده سوال شماره ۳۴۰۳۳ را پرسیدم با عرض پوزش اگر اسایه ادبی از جانب حقیر شد به بزرگواری خودتان ببخشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: فدای شما شوم، کجا از سخن شما برداشت بیادبی شد؟!!! ابداً و اصلاً. تذکری بود که یارِ دلسوزی با دوستش به میان آورد. موفق باشید
سلام و عرض ادب: بنده تازه ازدواج کرده ام. اولا از شما تقاضا میکنم جهت عاقبت بخیری برایمان دعا کنید. ثانیا دغدغه ای دارم مبنی بر اینکه خانم ها را چگونه میتوان با مباحث اندیشه ای همراه کرد؟ اصلا نیازی به این کار هست یا نه؟ اگر هست در چه حد و اندازه ای؟ چون گاهی احساس میشود به اندازه ای که ما درگیر این مباحث اندیشه ای میشویم آنها نمیتوانند و نسبت به اینها بی حوصله اند. اگر این باور را قبول داشته باشیم که خانم ها هم باید وارد عرصه اجتماع شوند و فقط به کارهای خانه مشغول نباشند باید این را هم در نظر بگیریم که بدون مبنا و محتوا و اندیشه مناسب نمیشود وارد اجتماع شد. چاره ی کار چیست؟ اصلا ما باید کتاب و اینها معرفی کنیم یا صرفا وجهه مربی به خود بگیریم و اجازه بدهیم تا خودش به نتیجه برسد؟ ممنون از توجه شما
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال با انس و ارتباط با آنها و طرح مباحثی مانند معرفت نفس و معاد میتوانیم به آنها کمک کنیم تا در انتخابهای خود، انتخابهای بزرگی را دنبال کنند. موفق باشید
با عرض سلام: خواهشمندم که منبعی را معرفی نمایید تا به سوال من پاسخ گوید. میگویند وجود محدود نیست زیرا محدودیت برای وجود باید از ناحیه عدم باشد یعنی عدم وجود را احاطه کنه تا وجود محدود شود و عدم چون وجود خارجی ندارد لذا وجود نامحدود است. این شبهه در ذهن من است که شاید محدود بودن وجود از ناحیه خود وجود باشد یعنی وجود ذاتا محدود باشد چگونه به این سوال میتوان پاسخ گفت.
باسمه تعالی: سلام علیکم: محدودبودن وجود به معنای تشکیکیبودنِ آن، حرف درستی است به این معنا که «وجود» در ذات خود دارای شدت و ضعف است بدون آنکه لازم باشد عدم که واقعیت ندارد، موجب محدودیت وجود شود. موفق باشید
با سلام: معنی این عبارت چیست؟ «تمثل ملکات به صور مناسب بدانها در صقع نفس ناطقه را تعبیر به تجسم اعمال نمودهاند.» این صقع نفس ناطقه یعنی چه؟ معنی داخل و خارج نفس ناطقه یعنی چه؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که این نوع مباحث، مباحثی نیست که طی یک سؤال و جواب بتوان بدان پرداخت. مباحثی است که باید در مدرسه و درس و مباحثه مطرح شود، وگرنه ما باید جهت جوابدادن به آن مقالهای طولانی بنویسیم که فرصت چنین کاری برای ما نیست و این سایت چنین وظیفهای برای خود تعریف نکرده است. موفق باشید
با سلام: آیا هرچه خواب میبینم یا تخیل میکنم آیا میتوان گفت که بدن برزخی ماست؟ (البته بدن برزخی ناقص)
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است. موفق باشید
با سلام: سوالی درباره پرسش و پاسخ زیر دارم. (با سلام می خواستم ببینم که انسان در قیامت در موضوع لقاءالله (طبق فرمایش شما لقاءاالله، چشیدن اسمااالهی است)، این چشیدن به توسط مظاهر است یا طور دیگری؟ متن پاسخ باسمه تعالی: سلام علیکم: در عالم قیامت بین صورت و معنا دوگانگی نیست. مطالبی که در کتاب «معاد» و شرح صوتی آن به لطف الهی روشن شده است. موفق باشید) شما در پاسخ بالا فرمودید که ،در عالم قیامت بین صورت و معنا دوگانگی نیست. میشود در اینباره کمی توضیح دهید! با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: به همین جهت که موضوع، حساس و قابل تفکر است و در قالب یک سؤال و جواب نمیگنجد عرض شد خوب است به بحث معاد رجوع فرمایید. موفق باشید
سلام: تشکیک در وجود نظر نهایی حضرتعالی است؟ چون ظاهرا عرفا وجود را مشکک نمی دانند.
باسمه تعالی: سلام علیکم: جمع این دو مهم است که در یک نگاه متوجه تشکیک وجود باشیم و در نگاه دیگر متوجه تشکیک حضور. زیرا که «یار همینجاست همینجاست». موفق باشید
سلام بر استاد گرامی: به احتمال بسیار بالایی آقای جلیلی از ادامه رقابت انصراف خواهد داد و آقای قالی باف باید با دکتر پزشکیان رقابت نماید، سال این است که: ۱. چون باید به شخصی صالح رای داد، آیا جنابعالی آقای قالیباف را ترجیح میدهید یا آقای پزشکیان را؟ ۲. اگر آقای قالیباف گزینه صالح شما میباشد، خواهشمند است کاملا به صورت مصداقی و عینی مزایای آقای قالیباف را بر آقای پزشکیان بیان فرمایید. به نظر میرسد این دو سوال، دغدغه ذهنی تمام افرادی است که تاکنون با جنابعالی مسیر این دوره انتخابات را طی نموده اند و در بزنگاهی جهت انتخاب نهایی قرار گرفته اند. متشکرم
باسمه تعالی: سلام علیکم: فرض بعیدی است ولی با اینهمه اساساً نگاه آقای دکتر قالیباف به انقلاب و اهداف متعالی آن قابل مقایسه با نگاه آقای پزشکیان که جامعه را گرفتار روزمره گی های معمولی می کند؛ نیست. موفق باشید
سلام علیکم و رضوانه بسم الله الرحمن الرحیم. سلام و درود خدا بر مجاهدان خدا در تاریخ حضور توحیدی اسلام و درود بر روان پاک شهدای مظلوم و کودکان شهید مظلوم و سلام بر خانوادههای صبور و مردم مقاوم و غیور که صحنه ساز تاریخی دیگر در عالم شدند و انسانی دیگر را به صحنه آوردند. جناب استاد با عرض پوزش از جسارت و زحمتی که از مطالعهی این متن برای شما و عزیزان دارد، خدمتتان نوشته ای را فرستادم تا بلکه توانسته باشم در گفتگوی تاریخی انسان انقلاب اسلامی با شما به گفتگو بنشینم و زبان ها بتواند حکایت تاریخی شود که دارد بر ما می گذرد. آنچه ما در غزه با آن روبروییم یک تولدی جدید یا بهتر بگویم یک آغاز تاریخی جدید در دل تاریخ نهیلیسم، در زمانه ای که زمین بازی را انسان خود بنیاد و نیست انگار و به گل نشسته ی زمانه ی لیبرال در جستجوی لذت و تمتع و بهره های نفسانی بیش تر دنبال می کند و در دستیابی به آمال ها حاضر است تا وجوه تعالی انسان را نادیده بگیرد و انسانیت را فدای جنسیت و سبعیت و به توهم بهره ی بیش تر، از ملکیت ارض و اعتباریات أرضی بهره ی ملکوتی اش را فدا کند. ما با تولد انسانی جدید در این تاریخ مواجه هستیم، انسانی که در بستر اسلام زیست کرده است و مناسبات اجتماعی اش را از دل اسلام کشف کرده است. انسانی علیه نظم جهانی تاریخ که بریده از آسمان تصمیم می گیرد و اراده می کند اما در بن بست تاریخ با جبهه ای مواجه می شود که عملا مطابق با روح زمانه در حال ساخت تاریخی دیگر است و انسانی دیگر را مد نظر قرار داده است. انسانی زنده، پویا، فعال، حاضر و معتقد با انگیزه ی زیستی متعالی که حاضر است بهره های دنیایی و توهمات اعتباری اش را فدا کند اما ارزش انسانی و کرامت و خلافت دگر باره ی انسان را در تاریخ زنده کند فلذا در این صحنه حاضر می شود جان و مال و خانواده اش را فدا کند تا بار دیگر انسان از دل تاریکی تاریخ پوچی ها سر برآورد و خلافت را از آن خود کند و بت انانیت و اومانیسم را بشکند و این همان تبری است که امروز بر دوش ملت غزه قرار گرفته است و حماسه ای است که با فرماندهان و دلاوران این سرزمین رقم خورده است. اگر نتوانیم به این تاریخی که از دل عالم اسلام از دستان غزه بیرون آمده است بنگریم چیزی از مناسبات جبهه ی نبرد تاریخی حق و باطل را درک نکرده ایم. غزه نه تنها تولدی از حضور تاریخ اسلام در این زمانه بود بلکه مناسباتی از غلبه ی جبهه ی حق را به ظهور آورد تا انسان ها با نوعی از حضور معنوی و قدسی و ملکوتی از انسان در برابر یک زیست تکنیکی محض که صحنه ی قدرت را در ارتش و ابزار و سلاح و قلدری می بیند آشنا شوند و به تماشای انسانیت بنشینند که با کرامت و عزت و ایستادگی و انکسار دعا و ظُّل عبودیت و افتقار و مسکنت در پیشگاه حق تمام آن میکنه را به هیچ می گیرند و در نوعی دیگر از رزم و صورتی دیگر از مبارزه، مناسبات زمین جنگ را به دست ربوبیت الهی می فهمند و پیروزی را دنبال می کنند بی آنکه گرفتار ترس و واهمه ی همینه ی قدرت ها شوند و مگر این جز فهم عمیق قرآنی حاصل می شود؟! و مگر انسان در این عصر جز به این بینش و زیست معنوی و قدسی از تاریک خانه ی موهوم عالم مدرن رهایی می یابد؟! میدانم که امروز باید با غزه به انسان و تاریخی جدید با بشر سخن گفت و نگذاشت تا این ندای جهانی بین المللی که بپاخواسته و با فریاد قسط و عدل و مبارزه ی با ظلم در یک زمانه ی تاریخی به پشتوانه ی یک حرکت اسلامی بلند شده است فرو بنشیند و این فریاد بلندی که از سرزمین قدس بر سر استکبار و استبداد جهانی بپا خواسته فروبنشیند. آری! شروع وحدت انسان ها برای خروج از ظلمت با مبارزه ی با ظلم و کفر و جور آغاز می شود تا آنگاه که به توحید ختم شود و مگر امام امت نفرمود راه قدس از کربلا می گذرد؟! این را چگونه تفسیر می کنید؟! غزه امروز در حال ایمان است و این رنجی که می برد رنج تحمل زایمان انسانی است که تاریخ فردای عالم اسلام خواهد بود و ما منتظر تولدی مبارک از از دل این حماسه ی طوفان الاقصی هستیم و آماده ایم تا این انسان از بطن غزه متولد شود. و وای بر ما اگر خود را از حضور در این تاریخ محروم کنیم. که اگر اینچنین شد یقین بدانیم راهی جز سرگردانی و تحیر و پوچی نصیبمان نخواهد شد و منتظر باشید و به تماشا بنشینید انسان هابی را که امروز نسبت به این حیات تاریخی جدید برای خود معنایی نیافتند و در این حضور حاضر نشدند که یا فردایی بدتر از امروزشان خواهند داشت و یا اصلا فردایی نخواهند داشت همچون تاریخ عالم غرب که فردایی در این تاریخ ندارد. دوست داشتم در نسبت با آیه ی ۱۲۰ سوره ی مبارکه بقره در مناسبت با جریان پر فتوح غزه سخن بگویم که ان شالله دوست دارم اگر توفیق یار بود و مزاحمت و زحمتی برای جناب استاد طاهرزاده نبود در یک یادداشتی دیگر گفتگویی داشته باشیم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: چه میتوان در رابطه با غزه، این سرزمینِ صعود انسانهای بسی بزرگ سخن گفت؟!! عزمهایی به میان آمدهاند از جنس عزمِ پیامبران اولیالعزم که رسالت رساندن «توحید» به جهانیان را داشتند و لذا نشاندادنِ معنای حضور قدس، باید از درون انسانها نسبت به مردم غزه شروع شود. و این راه، بدون شهادت و شهادت و شهید را بزرگ و مؤثر دانستن، ممکن نمیشود با حضور نسبت به آنچه در فلسطین و غزه میگذرد؛ ما در جهان گسترده خود که انقلاب اسلامی مقابلمان گشود، حاضر میشویم تا گرفتار بلای بیتاریخی و بیجهانیِ روشنفکران غربزده و متحجرین نشویم، و برای این حضور و حتی برای شهادت در این حضور، فردا دیر است. اتفاقی پیش آمده که منتظر آن بودیم.
آری! فلسطین سکویی است که صدایش به همه جهان میرسد تا مسلمانان در این فضا، به گفته حضرت روح الله «رضواناللهتعالیعلیه» خودشان مقدّرات خود را به دست گیرند. اینجا است که ملاحظه میکنید با شهادت هر انسانی که در آن سرزمین شهید شود، عموم مسلمانان احساس میکنند خودشان هستند که شهید شدهاند تا با بالهایی بسی گشوده و با تأثیری بیشتر در هدم و نابودیِ اسرائیل و جهان استکبار حاضر باشند. بیحساب نیست که رهبر معظم انقلاب «حفظهاللهتعالی» فرمودند: «امروز یکی از مظاهر قدرت اسلام همین مسائلی است که در فلسطین در حال روی دادن است... این قضایا، نشاندهنده قدرت باورنکردنیِ اسلام در فلسطین است».
حال، نسبت ما با انسانهای صبور و اهل توکل غزه، همان نسبتی است که جناب شاعر فرهیخته آقای قیصر امینپور اینچنین توصیف میکند:
دوستترت دارم از هرچه دوست / ای تو به من از خودِ من خویشتر
دوستتر از آنکه بگویم چقدر / بیشتر از بیشتر از بیشتر
داغِ تو را از همه داراترم / درد تو را از همه درویشتر
موفق باشید
سلام علیکم استاد خسته نباشید: استاد عزیز بنده وقتی یک سری تبعیض ها و ناعدالتی ها و تسامح ها می بینم کم کم احساس ناامیدی می کنم وقتی تمام خیانت های سلبریتی ها را می بینم و از طرف وزارت ارشاد تشویق می شوند و پروندشان پاک سازی می شود و از طرف قوه قضائیه هیچ برخوردی نمی شود و با پارتی بازی در نهادهای دولتی برای اینها کارت بازرگانی صادر می شود و در رسانه ها هم ابلاغ می کنند و یا پرونده اخذ رشوه خودرو شاسی بلند نمایندگان مجلس که بازرسان دولتی تایید کردند و از طرف قوه قضائیه محاکمه نمی شوند! یا اینکه شخصی مثل محسن برهانی و زیبا کلام انقدر لجن پراکنی می کنند و از اساتید دانشگاه هستند و...این همه تسامح و معیارهای ذوقی و ...ما را در مقابل تبیین حقانیت انقلاب در نقابل مردم خلع سلاح می کند.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که در جواب سؤالکننده محترم یعنی سؤال شماره 35014 عرض شد؛ هنر انقلاب اسلامی آن است که مواظب است این نوع انحرافات برای خود تعریفی آبرومندانه پیش نیاورد و حساسیت جامعه را نسبت به این نوع انحرافات از بین ببرد و اینجا است که معنای امیدواریِ مقام معظم رهبری و توصیه ایشان به امیدواری معنا میدهد، از آن جهت که با روشی حکیمانه و مدبرانه سعی میکنند بدون درگیریِ مستقیم از چنین افکار و چنین افرادی عبور کنند وگرنه: «گر شوم مشغول اشکال و جواب / تشنگان را کی توانم داد آب؟». موفق باشید
استاد بنده رشته فقه و حقوق مدرسه عالی مطهری میخونم. استاد لطفا بنده رو از این بن بستی و تاریکی که نسبت به آینده دارم نجات بدید. از یک طرف هدف و چیزی فکر میکنم علاقه دارم در سطوح عالی حوزه یافتم اما از طرفی یک ترسی دارم که دانشگاه را ادامه بدم و به همین زندگی روزمره ادامه بدم یا خودم را در حوزه پیدا کنم. در ضمن حوزه را به عنوان مسیر علم میبینم و قصد تلبس ندارم. حال انگاری آینده برایم روشن نیست و همین امر باعث ترس نسبت به آینده تحصیلی و شغلی و زندگی و... شده. لطفا با توجه به این شرایط دقیق بگید حوزه برم یا دانشگاه؟ ممنونم
باسمه تعالی: سلام علیکم: حضور در حوزه در صورتی که طلبه به طور کامل تا آنجایی که ملبس شود و در خدمت مردم باشد و در جای خود زندگیاش را در همان فضا معنا کند؛ کار خوبی است. ولی چنانچه تنها در صدد رشد علمی هستید، میتوانید بدون حضور در حوزه و با ارتباط با آثار عالمان دین، آن معارف علمی و دینی را به دست آورید و شغل خود را در راستای همان رشته دانشگاهیتان دنبال کنید. موفق باشید
سلام استاد بزرگوار: مدتی پیش از شما سوالی پرسیدم در این باب که بتوانم خودم را در حضور ائمه درک کنم و ارتباطم را با آنها تقویت کنم و به معرفت حضور ایشان برسم. جواب شما در زمان خاصی به دستم رسید که آن را لطف و هدیه ی امام رئوف دیدم. کتاب مبانی نظری نبوت و امامت و حقیقت نوری اهل البیت را که فرمودید مطالعه کردم و سعی در ترک گناهان و عمل به واجبات و رعایت اخلاق دارم. با مطالعه حقیقت نوری اهل البیت حقایق خوبی را به وسع خود فهمیدم و تشکر میکنم اما حس میکنم از دنیایی گفتید که من آن را ندیده ام و فهم و درک من از کتاب اندک بود. من بیچاره حتی یک لحظه در خواب نیز هیچ امام معصومی را ندیده ام که این مطالب را تطبیق و تمرین و دید خود را اصلاح کنم. نمیدانم باید کتاب دیگری مطالعه کنم یا اگر تمرین عملی خاصی دارید که به چشمم کمک کند ممنون میشوم مرا راهنمایی بفرمایید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! باید به ابعاد انسانیِ اولیای الهی و پیامبر خدا «صلواتاللهعلیهوآله» نظر کرد آن هم به حکم آیه «فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها» کمال انسانی به درک الهامِ «فجور» و «تقوا» است و اینکه همواره این دو حالت به او الهام میشود تا از فجوری که او را از خودش و از خدا دور میکند، به سوی تقوایی سیر کند که او را به خود و خدا نزدیک مینماید و این با رعایت شریعت الهی ممکن است که انسانترین انسان یعنی پیامبر خدا «صلواتاللهعلیهوآله» مأمور ابلاغ آن است. آیا ممکن است پیامبر خدا«صلواتاللهعلیهوآله» به انسان و کمال انسانی نظر نداشته باشند و خداوند اینچنین عمیق معنای انسان را با پیامبر خود و بدون مطالبه درونیِ رسولش با او در میان بگذارد؟ راستی را! رسول خدا «صلواتاللهعلیهوآله» نسبت به انسان چگونه میاندیشیدند و به دنبال چه بودند که خداوند در جواب این وسیعترین انسان، این آیات را به او وَحی میفرماید تا در این زمانه که انسان خودش مسئله خود شده است، بتواند از طریق وحی الهی اصیلترین جواب را دریافت کند؟ و این اصلیترین سخن بنده است در نسبتی که میتوان با اولیای الهی داشت یعنی نسبت بین انسانیتِ خودمان در نسبت عالیترین افقهای انسانی. امری که حتی امروز و فردا بیش از دیروزها بدان نیاز داریم و در جواب موضوعی که سؤالکننده شماره 34902 به میان آوردند، باز بر همین نکته تأکید شد. موفق باشید
با سلام خدمت شما استاد عزیز: طاعاتتون مقبول درگاه حق بعضی از افراد که قابل احترام هم هستند برای طرح پرسش اطلاعات علمی و مذهبی و یافته های خود را به اشتراک میگذارند و حضرتعالی هم با متانت و حوصله جواب میدین به نظر بنده نیازی به طرح این مباحث نیست. اگر سوالی و ابهامی دارند بفرمایند که شما جواب بدین اینکه بردارند و بریده ای از کتاب فتوحات را مطرح کنند که برای اکثریت قابل فهم نیست وقت شما را میگیرند ان شالله که نیستشان خیر است.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید عزیزان در یک نکته به عنوان نقطه عطفِ یک حضور، موضوعی را مدّ نظر دارند و در این رابطه سؤال میفرمایند. و اگر بنده در مورد آن موضوع، حرفی داشته باشم در خدمتشان خواهم بود. موفق باشید
سلام استاد، خدا قوت! چرا باید احترام افراد مسن رو داشت؟ دلیل عقلانی آن چیست؟ چرا اینقدر بر احترام به بزرگتر تاکید شده است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: پیامبر خدا «صلواتاللهعلیهوآله» میفرمایند: وَقِّرُوا كِبارَكُمْ وَ ارْحَمُوا صِغارَكُمْ وَ صِلُوا اَرْحامَكُمْ؛ به بزرگترهايتان احترام بگذاريد و با كوچكترها مهربان باشيد و صله رحم نماييد. آری! بزرگان گنجینههای تجربه و حکمتاند و چنانچه مورد احترام و توجه قرار گیرند، ما به خوبی در گذشته خود برای حضور در آینده حاضر میشویم. موفق باشید
با سلام: به اطلاع کاربران عزیز رسانده میشود که به جهت مراسم اعتکاف چند روزی از جوابگویی به سؤالات عزیزان معذور هستیم. با تقاضای حلالیت از کوتاهیهای ما. التماس دعا
با سلام: به اطلاع کاربران عزیز رسانده میشود که به جهت مراسم اعتکاف چند روزی از جوابگویی به سؤالات عزیزان معذور هستیم. با تقاضای حلالیت از کوتاهیهای ما. التماس دعا
یا محبوب: درود حضرت پروردگار بر شما باد: ببخشید استاد من کتاب «رجب ماه یگانه شدن با خدا» و «روزه دریچه ای به عالم معنا» رو خوندم و اولین روز ماه رجب رو به عنایت حضرت حق روزه گرفتم. شب وقتی به جلسه شما اومدم شور عجیبی احساس کردم و احساس کردم میتونم در هر لحظه به یاد معشوق باشم بعد که در مورد خدای ظهور کرده انقلاب اسلامی صحبت کردید و گفتید غیر خدای واجب الوجود هست. اول اینکه مگر میشه غیر اون باشه؟ و بعد احساس کردم اون شور اشتباه بوده و باید در صحنه به یاد حضرت معشوق بود. مثلا در زمینه ی تحصیل که وظیفه ی حال منه حالا توصیه ی شما چیه؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: خدای واجبالوجود یعنی خدایی که با استدلال وجود او را اثبات میکنیم و به وجود او باور داریم. ولی همان خداوند با جلوهها و شأن و شئونات خاصی در هر روز و روزگاری ظهور میکند. از این جهت جلوه و نور خدایی را در این تاریخ مییابید که چگونه نقشههای استکبار را خنثی میکند و در قلب جوانان ما جلوه کرد تا در دفاع مقدس شرکت کنند. ابداً آن شور ابتداییِ ماه رجب که برایتان پیش آمد اشتباه نبود، جلوه خداوند بود که خواست شوق عبادت خود را در ما بیش از پیش رشد دهد. عرض بنده آن بود که این خدا را در آینههایی که با انقلاب اسلامی به ظهور آمده، به تماشا بنشینید. نکاتی که سؤال کننده شماره 34448 متوجه و متذکر آن شده است. موفق باشید
با سلام: ۱. با توجه به موقعیتی که در آینده داریم و در آینده ای نزدیک قرار است که در نظم نوین جهانی (در کلام حضرت آقا) نقش آفرینی کنیم؛ با توجه به موقعیت آخرالزمانی ما و با توجه به سعه وجودی انسان آخرالزمانی، چه ویژگی ها و چه مهارتهایی را باید در خود نهادینه کنیم تا به وقتِ عمل از آن استفاده کنیم؟ ۲. باید چگونه برای این مهارت ها برنامه ریزی کرد؟ ۳. از الان باید منضبط و عالی عمل کرد تا به تعالی برسیم؛ رازِ اینگونه عملکرد چیست؟ با تشکر 🌹
باسمه تعالی: سلام علیکم: همه عرض بنده آن است که حضور در تاریخ انقلاب اسلامی با رعایت دستورات الهی به امید گشودهشدن هرچه بیشتر افقی که در پیش است، خود به خود آنچه را باید در آن قرار گیریم، پیش میآید. ما به انقلاب اسلامی و گشودگی و انتظار و وارستگی بسیار باید حساس باشیم. موفق باشید.
سلام استاد عزیز: برهان حرکت جوهری و صدیقین را گوش دادم و نحوه هستی و قیومیت خدا را متوجه شدم و لکن ارتباط اون رو با واسطه فیض متوجه نشدم؟ ممنون راهنمایی بفرمایید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی در «برهان صدیقین» متوجه شویم که هستی عالم، عین ربط به عین هستی است که عین کمال است، پس «بودن» و قیامِ هر مخلوقی به فیض الهی است که حیِّ قیّوم است. همچنان در «حرکت جوهریِ» عالم ماده متوجه میشویم عالم ماده عین حرکت است و بقاء عین حرکت، به تجلی فیض دائمیِ حضرت فیاض علی الاطلاق است و موجب بقاء و قیام عالم ماده میباشد. موفق باشید
با سلام خدمت استاد گرامی: سالهاست پرسشی است که ذهن و روح بنده را مشغول کرده است و آن این است که آیا ممکن است ارواح ۱۴ نور مقدس و در درجه پایین تر ارواح مومنین، عینیت و اتحاد با ذات مقدس خداوند تبارک و تعالی پیدا کنند.... به طوری که ما باشیم ولی فقط او باشد؟ ممنون و متشکر اصلا معنی فنا چیست؟ آیا فنای یک موجود کوچک در موجود بزرگ به طوری که روح کوچک همان کوچک بماند البته با فنا نابود میشود یا روح فانی بزرگ و عین خداوند تبارک و تعالی میشود؟ این که مولا علی فرمود هر چه پرده ها کنار روند بر من افزووه نمیشود دلالت بر فنا در همه ذات دارد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. ارواح چهارده نور مقدس به عنوان واسطههای فیض الهی، آینههای نمایش اسماء و انوار حضرت حق میباشند و در واقع از طریق نور آنها است که ما میمانیم و خدا. به همان معنایی که خداوند فرمود: «وَلِلَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَىٰ فَادْعُوهُ بِهَا ۖ» (اعراف/180) او را اسماء حسنای هست، پس خداوند را به آن اسماء بخوانید و حضرت صادق «علیهالسلام» فرمودند: «نحن و الله الأسماء الحسنی» به خدا سوگند، اسماء حسنای خداوند ما هستیم. ۲. فنا، به معنای فانی از خودشدن و باقی به حق گردیدن است. آری! در این شرایط حجابی بین انسان و حقیقت نمیماند. موفق باشید
استاد ارجمند سلام علیکم: دعا گوی حضرت عالی هستیم. ان شا الله شما هم حقیر را از دعا محروم نفرمایید. دکتر روانپزشک و فارغ التحصیل دانشگاه اصفهان هستم که چند سالی به اجبار ساکن شهرکرد شدم. مدتی رئیس بیمارستان بودم در حال حاضر هم روانپزشک شهرکرد هستم و احتمالا هیئت علمی شهرکرد بشوم. در زمان مسولیت اجرایی به نظر کمی احساس می کردم برای انقلاب کار انجام می دهم ولی فعلا این توفیق را ندارم. خود را مشغول نوشتن کتاب دینی، روانشناسی رایگان، ویزیت رایگان مناطق محروم و سخنرانی کرد ه ام. البته یک برنامه سیر و سلوکی با استادی سالهاست ادامه می دهم و اگر چه از خودم اصلا راضی نیستم ولی لنگان لنگان می شود گفت شاید متوقف نشده ام. بعد از حوادث اخیر در مورد حجاب و ... با خودم می گویم نکند کم کاری کرده که حتما کم کاری کرد ه ام و یا راه را غلط رفته باشم. از آنجایی که اکر خدا کمک کند مقلد رهبری و دوستار انقلاب و نظام بوده و هستم یک سوال داشتم. سوال حقیر: استاد وظیفه حقیر در این دوران چیست تا مدیون خون شهدا و امام نشوم و بتوانم خود را به کمک انقلاب ان شا الله به شهدا و شهادت نزدیک کنم. ببخشید استاد اذیت می شوید ولی خواهش میکنم با توجه به شرایط من کمی جزیی بفرمایید و خیلی کلی بیان نکنید. یا علی مدد. دعا بفرمایید. بسیار مشتاق دیدار. ممنون از بزرگواری حضرت عالی
باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره انقلاب اسلامی راه گشوده و آغازی است به سوی جهانی دیگر که بنده نام آن جهان را «جهان بین دو جهان» قرار دادهام. با حضور در آن جهان است که به گفته عطار همینکه انسان در آن قدم گذاشت: «خودْ راه بگویدت که چون باید کرد». پیشنهاد اولیه بنده مطالعه کتاب «انقلاب اسلامی؛ طلوع بین دو جهان» است و در کنار آن، حضور در سایت «لُبّ المیزان» و کانال «مطالب ویژه». از آن جهت که فضای حضور در «جهان بین دو جهان» به صورتهای مختلف در آن سایت و در آن کانال به میان آمده است. https://eitaa.com/matalebevijeh . موفق باشید
سلام استاد: چهارسال تمام با سیر مطالعاتی چه صوتی و چه کتابها با شما بودم و خیلی خوب رفتم جلو ولی دوستی اومد و گفت دروس علامه حسن زاده عاملی هستند و خیلی خوب من برای کنجکاوی رفتم و مدتی هم بودم تا اینکه از دوروس شما عقب افتادم ولی بعد از مدتی اون دروس تعطیل شد به دلالیلی ولی تو اون مدت یکسال که از دروس شما کشیدم کنار بدجور خوردم زمین طوری که همه چیز رو از دست دادم. نمازهای شب، نمازهای نافله و تمام اون لذا تها و اون ارتباط رو از دست دادم و به سمت گناه کشیده شدم. استاد بدجور خوردم زمین حالا که پشیمون شدم ومیخوام برگردم نمیدونم از کجا و چطوری شروع کنم؟ آیا واقعا خدا من رو میبخشه؟ لطفا کمکم کنید
باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید همان مرحله هم تجربهای باشد در راستای حضور در جهانی دیگر با کمالاتی جدید. بالاخره با ایمانی تازه برای اُنس با خدای تازه، کار را شروع کنید. زندگینامه شهدا، روحانیتِ حضور در محضر خداوند را برای شما زنده و سرزنده خواهد کرد. موفق باشید
با سلام: من خواستم من را در بدنم پیدا کنم. (منظور از من، یعنی آن یکی که عین یکی بودن و وحدت است. من احساس میکنم که یکی هستم) برای همین من در بدنم دنبالش گشتم. محتمل ترین جا مغز بود. در آنجا گفتم کدام سلول است که هم ببیند، هم بشنود و.. اینچنین سلولی پیدا نکردم. نتیجه گرفتم من جایی در بدن نیستم. اما با این وجود احساس میکنم که هستم. نتیجه گرفتم که من هستم اما مکان ندارم. نظر شما در مورد این مطالب بالا چیست؟ با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: این مسائل در مباحث «معرفت نفس» بهخصوص در بحث «ده نکته در معرفت نفس» از مطالب اولیه و بدیهی است. به نظر میاید مباحث به طور منظم و از مسیر درستی دنبال نشده. وگرنه اساساً نباید اینگونه سؤالات برایتان پیش می آمد. بهتر است همان مباحث را دنبال بفرمایید. موفق باشید
سلام: صدها بار توبه کردم و توبه شکستم، از رحمت خداوند نا امید نیستم گیرم که خداوند باز هم مرا در آغوش گیرد، ولی از خودم نا امیدم که نمیتوانم بر سر عهد بمانم، با نا امیدی از خودم چه کنم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: در هر توبهای عزمی نهفته است برای حضور درعالمی گشوده و نورانی. و توبه بعدی ما را منوّر به جهانی نورانیتر میکند تا آن گناه از قدرت قبلی خود فرو کاسته شود و در نهایت به کمک توبهها، ما متوجه زشتی گناهان میشویم. موفق باشید
بسم الله الرحمن الرحیم سلام علیکم: [جمهوریت و گشودگی در تاریخ فردا]
«رأس الاستبصار الفكرة» اساس بينايي فكر كردن و تأمّل است. تامل و فکر در بن بست های تاریخ معاصر و حضور در گشودگی های پیش رویمان شعله های امید را زنده می کند تا برای گذر از رنج هایی که بدان گرفتار شدیم بن بستی نخواهد بود ولو همراه با شکست هایی باشد. اما باید متوجه این امر شد که در دل شکستهایی که ما در بستر یک نظام اسلامی با تمام بدخواهی ها و دشمنیها داشتیم، امید پیروزی فردا همیشه پیش رویمان بوده است و گرنه عبور از گردنههای سخت و سهمگینِ مکر و نیرنگ تاریخِ کفر و پر مظلمهی استکبار جز با امید به روح الله برایمان محقق نمیشد. به هر حال شکستهایمان جنس عبور داشت و نه ایستایی و عقب گشت، و نه هضمشدن در چرخ گردون تجدد و یا پا پس کشیدن از افقهای تعالی و پیشرفت، کما اینکه ظهور این پیروزیها در بسیاری از جبههها و زمینههای حضور ملی و انقلابیمان کاملا ملموس و مشهود است. چه آن روز که با دستان خالی در دو جبههی نفاق درونی و مبارزه با استکبار بیرونی میجنگیدیم و چه امروز که با جبههی سخت لیبرالهای درونی با اندیشههای روشن فکرانه و متجدد مآبانه و غرب زدهای که انتقادشان نه تنها بوی راستی و درستی نمیدهد، که نمایشی است از خوش رقصی برای جریانی که نه آن را میشناسند و نه بدان تعلق دارند، و فقط بازیگری شده است در میانهی میدانِ ساز و آوازی که از دور خوش است. اما این خلاصهی جبههی مبارزهی ما نیست، ما در وسط جنگ عربده کشانی افتادهایم که امپریالیسم رسانهای به راه انداخته اند و جمهوریت را نشانه گرفته اند، همان خط مقدم نظام در عرصهی سیاست را، همان که اگر تضعیف شود تضعیف نظام را در پی دارد، همان جبهه ای که با آن تا به امروز انقلاب اسلامی از شکست هایمان پل بزرگ پیروزی را خلق کردیم، همان مرکز ثقلی که با آن خطاهای محاسباتیمان را تبدیل به حماسه های امیدآفرین تبدیل کردیم. همان شعفی که از دلش معنویت ساختیم، صنعت آفریدیم، خلاقیت به بار آوردیم، شعر گفتیم و ترانه سرودیم و شهیدانی را بالای دست تشییع کردیم و میدان های مقاومت را فعال کردیم و آب حیات حماسه و ایثار را به رودهای منطقه سرازیر کردیم. مبادا از این نقطه ی عظیم غفلت کنیم و خطاهای محاسباتیمان را خطاهایی غیر قابل ترمیم بدانیم و با آن معامله ی خطای راهبردی کنیم. نه! ما اشتباه کردیم و اشتباه داشتیم و چه بسا اشتباهاتی در پیش روی مان بوجود آید، اما بدانیم خطای جمهوری اسلامی، ذاتیِ آن نیست بدین معنا که از دل نهضت و افق قدسی آن و اندیشهی مکتبی این نظام و آن نظرگاههای بلند خطی که امتداد مسیر شهیدانمان است خطا در نمی آید (خطای راهبردی)؛ بلکه اشتباه و خطا، عارضی ماست، آنچنان که دفاع مقدس ما هم دچار بسیاری از این خطاها شد اما جبهه ی پیروزی رزمندگان مبتنی بر اصولی بود که خطاها را در خودش هضم و حذف می کرد و نه آنکه با خطاها و اشتباهاتش بخواهد پا پس بکشد و زمین گیر شود. آنهم در آن تاریخی که جبهه ی کفر تمام قد برای موجودیت این جمهوریت به پا خاسته. امروز هم دست کمی از دیروز نیست و جنگ در ساحتهای بیشتری از زندگی بشر ورود کرده است. و ما در یک جبهه با او درگیر نیستیم، بلکه در یک جنگ ترکیبی که تمام تمرکزش بر همین اساس جمهوریت است که بر پایه ی استقلال شکل گرفته است و مگر غیر از این است که تمام شبکه ها و تمام جبهه های نظامی حاضر در منطقه علیه موجودیت تو قیام کرده اند و نشستن در این قیام دشمن همان پا پس کشیدن از جبهه های است که حاج قاسم و بچه هایش و همت و باکری و خرازی و زین الدین و بچه هایش در میدان جنگیدند. امروز خطاهای نظام اسلامی را قیاس به خطای غیر قابل ترمیم کردن؛ همان راهبردی است که دشمن در پس آن به دنبال یک جنگ روانی و ترسیم یک نظامی است که به بن بست رسیده است که دیگر توان ادامه ی حیات اجتماعی و سیاسی را ندارد آن هم در روزگاری که غرب دچار پوکی استخوان شده است. و کافی است تا ما در این جنگ روانی تسلیم افکاری شویم که امید به فردا را در دل صحنه های بزرگی که بارها و بارها از پیش روی گذراندیم نمیبینند و نادیده می انگارند آنگاه نه دیروزمان را خواهیم داشت و نه فردایی که بخواهیم برای بهبودی اش اندیشه کنیم.
حیات تاریخی یک ملت در گرو تقدیری است که با اندیشه ی فردایشان می سازند آنچنان که مرگِ یک ملت نیز اینگونه است. اگر امروز از تقدیر تاریخی که می توانیم در دل جمهوریت بسازیم غفلت کنیم از فردای خودمان پا پس کشیدیم و خطری که امروز ما را تهدید می کند، خطر غفلت از تقدیری است که تاریخ ساز خواهد بود. ملتها آنگاه گم خواهند شد که، یا تقدیرشان را نشناسند و یا در تقدیری که رخ داده است حاضر نشوند. حلقه ی میانی یا امامان یا معلمان اجتماعی بشر وظیفه شأن درست در همین نقطه است که باید متذکر حضور تاریخی و حاضر شدن در دل تقدیری باشند که باید برای حیات انسانی مان رقم بزنیم و اگر آنها هم غفلت کنند و فریاد بیداری سر ندهند شاید خواب سنگین بی احساسی و بی مسئولیتی نسبت به فردای آدمی که این هم از لوازم عالم مدرن و دنیای غرب است ما را در گرداب پوچی و بی معنایی از پا در آورد. اما باید دانست و باید گفت که نقطه ی عزیمت به سوی تعالی از جمهوریت میگذرد آنهم در صورت قدسیاش، نه آن جمهوریِ بزک شدهی غرب که خیال جمهوری است نه خود جمهوری!! وقتی سخن از جمهوری می شود همانی است که دفاع مقدس را مدیریت کرد، همانی است که حکومت استبداد را به زیر کشید، همانی است که پوزه ی منافقین را خاکی کرد، همانی است که خمینی را به امامت جامعه پذیرفت، همانی است که سردارش را به تشییع به خاک سپرد، همان حضور سر صحنهی مبارزه ی با قدرت نرم و سخت دشمن است، همانی است که تمام هزینه ی دشمنیِ دشمن صرف زمین زدن او میشود.
اگر جمهوری اسلامی حرم است، حرمْ مَحْرم میخواهد و جمهوری در ایران همان محرمِ حَرم است که اگر بماند دیگر حرمها نیز خواهد ماند. مبادا از وجه حضور دیگر باره ی انسانی که با جمهوری اسلامی ایران قامت برآورده و سر برافراشته غفلت کنیم و از طعم شیرین پیروزی فرداهایی که وعده ی نصرت مقاومت و حضور سر صحنه ی ملت هاست از جانب خدا محروم بمانیم. خودمان را امروز در قامت همت، باکری و خرازی، و چمران سر صحنه ی خاکریز تاریخی ببینیم که در مقابل دشمنی ایستاده که خواسته اش تمامیت جمهوری اسلامی است آنگاه نگاهمان را به خطاهای اشتباه و یا فاحش پشت خاکریز نمی کنیم بلکه صحنه ی اصلی درگیری را نشانه می رویم و میدانیم گذر از خطا و اشتباه مان ما را از صحنه ی نبرد اصلی غافل نمی کند، اما این به معنای چشم پوشی بر خطاها نیست، این به منزله تاکتیک جنگی است که در آن قرار گرفته ایم و ذره ای از مسئولیت مان نسبت به فریاد و تصحیح اشتباهات درون خاکریز نمی کند، اما عذری هم برای خالی کردن میدان نبرد نخواهد بود.
بایست صحنه را خوب فهمید، جای مان را تشخیص دهیم و آنگونه که باید در میدان عمل کنیم و گرنه دچار خطای راهبردی شده ایم آنهم بخاطر اشتباه ها و خطاهای محاسباتی پیرامون مان. عزیزان! خطای جمهوری اسلامی محاسباتی است، خطای در میدان عمل است که برای هر میدان داری رخ می دهد آنهم با چنین حجم آتشِ همه جانبه از سوی دشمن، اما قرار نیست ما تاکتیک را از دست بدهیم و اسیر تکنیک های روانی دشمن شویم و از گذر و گذار اشتباهاتمان کوتاه بیاییم.
بزرگترین خطا امروز، خالی کردن خیمه ای است که دشمن قصد جان ستون خیمه اش را کرده است. امروز حیثیت انسانی مان گره خورده است به این جمهوریت چه آنکه اسلام را قبول داشته باشیم یا آنکه ایران را عزیز جان بدانیم. این جاست که تفکر و تأمل بهترین هادی بیدار کننده ی انسانی است که راه را گم کرده است و به دنبال حقیقت می گردد. بگذارید راحت تر بگویم تقدیر تاریخی و توحیدی آخرالزمان به ایران و اسلام گره خورده است چه بخواهیم این را بفهمیم و یا آنکه بخواهیم مشغول تحلیل های سیاست زده و پیشگویی های تاریخ دانان کلاسیک عالم مدرن و یا غرب زده ی خودی شویم. وصیت نامه ی سرداران بروزرسانی نسخه ی وصیت نامه ی امام بود بر این مهم که امروز تاریخی دیگر به میان آمده و انسانی دیگر در حال تولد است و حوادث این سال ها گواهی بر آن سخنان است اگر گوش جان بسپاریم و یا چشم دل بگشاییم..... و من الله توفیق
باسمه تعالی: سلام علیکم: نمیدانم در مواجهه با متنی چنین فاخر و جامع چه میتوان گفت! مگر جنابعالی چیزی برای گفتن باقی گذاردهاید؟!! خدا میداند سخن همان است که فرمودید با حضور در تاریخی که با انقلاب اسلامی پیش آمده است، بنبستی نخواهد بود ولو آنکه با شکستهایی روبهرو شویم. آری! شکستهای ما از جنس عبور است و نه هضمشدن و پاپسکشیدن از افقهای متعالی. چه اندازه این گفته شما به دل مینشیند که میفرمایید جریان روشنفکریِ متجددمآبانه غربزده اگر انتقاد هم میکند، بوی راستی و درستی نمیدهد؛ نمایشی است از جنس خوشرقصی برای جریانی که آن را درست نمیشناسند. به یاد آقای زیدآبادی و آقای صادق زیباکلام افتادم که نخواهند فهمید چگونه ما حتی از شکستهایمان پل پیروزی خلق کردیم و از خطاهای محاسباتیمان خود را ترمیم نمودیم.
از نگاهی سخن گفتید که رو به آینده دارد و مبتنی بر اصولی است که خطاها را در خود هضم کرد و باز هضم میکند ولی از آن حضور تاریخی پا پس نمیکشد. جناب حجت الاسلام حاج آقای نجاتبخش در جلسه دوم «ما و انقلاب» نکاتی در این رابطه فرمودند که خوب است بدان نیز توجه شود. https://eitaa.com/forsat_soha/513
فرمودید که اگر تسلیم جنگ روانی غربی شویم که خودش گرفتار پوکی استخوان شده؛ نه دیروزمان را خواهیم داشت و نه فردایی که بخواهیم برای بهبودیش اندیشه کنیم. و این همان گمکردنِ تقدیری است که می توانیم خود را از آن طریق در آیندهای حاضر کنیم که بودنمان با شدن همراه است. از جمهوری گفتید و چه خوب گفتید و از حرم گفتید که تنها محرمها را در خود جای میدهد، نه غربزدگان گرفتار روزمرّگی را! فرمودید: «امروز حیثت انسانیمان به همین جمهوریت گره خورده است، چه آنکه اسلام را قبول داشته باشیم و یا آنکه ایران را عزیز جانمان بدانیم». ای کاش! ما مذهبیها با چنین وسعتی با افرادی برخورد میکردیم که چه در داخل کشور و چه در بیرون آن، به ایران عزیز میاندیشند ولی ما متأسفانه از آنها انتظار داریم که حتماً باید شریعت اسلام را بپذیرند. در حالیکه آنها ایرانی را میفهمند که با تشیع یکی شده است. آنچه جنابعالی در این متن فرمودید همه حرفی بود که باید زده میشد. موفق باشید
با سلام خدمت استاد ارجمند: اگر مرد و زنی ازدواج کنند و نه به طور طبیعی و نه با درمان پزشکی تحت هیچ شرایطی صاحب فرزند نشوند، آیا این مطلب به منزله این است که اعیان ثابته و ممکناتی تحت عنوان فرزند از این زوج در علم خداوند وجود ندارد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید بتوان موضوع را از این جهت نیز مدّ نظر قرار داد به این معنا که شاید فرزندی آن رحم و آن صلب را جهت تولد خود انتخاب نمیکند. موفق باشید