با سلام: در کتاب ده نکته در معرفت نفس لفظ نفس رحمانی آمده است. منظور از نفس رحمانی چیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: نفس رحمانی همان تجلیات انوار اسم رحمان حضرت حق است که موجب تحقق نور اسم خاصی در مظهری از مظاهر میگردد. موفق باشید
سلام خدمت استاد گرامی: در ذیل بحث های گذشته و درک حضور ما در نیهیلیسم مطلبی مد نظرم بود که خدمتتان بیان می کنم: هستی در هر دوری ظهوری دارد و از طرفی بشر با نیهیلیسم یا نیست انگاری مواجه شده است، حال اگر نیهیلیسم به عنوان یک اتفاق تاریخی مدنظر قرار گیرد، جایگاه نیهیلیسم در مواجهه با هستی چیست؟ به نظر می رسد که نیهیلیسم امری مقابل هستی نیست که مثل تقابل عدم و هستی باشد بلکه باید آن را ظهور خود هستی ببینیم، آنگاه اگر نیهیلیسم را هستی ببینیم دیگر نمی توانیم آن را امری شر مورد نظر قرار دهیم بلکه خود نیهیلیسم امری مقدس و برترین ظهور هستی در کل ادوار تاریخ بشریت تاکنون باید دانست. این نیهیلیسم چیست؟ آیا چیزی به معنای نفی همه الهه ها و نفی تمام تقدس هاست؟ اگر نیچه در نیهیلیسم متوجه مرگ خدا که مقدس ترین حقیقت تاریخ بشریت بوده است و در هیچ دوره ای از تاریخ نفی مطلق نشده، گشته است، آیا متوجه نشده که هستی به صورت نیهیلیسم ظاهر گشته است؟ نیهیلیسم قرار است تمام مقدسات را که برای بشر تقدس یافته بی تقدس کند و مگر نه آنکه تا زمانی که الهه ها نفی نگردند الله به ظهور در نخواهد آمد. تاریخ ما گرفتار تقدس هایی بود که باید نفی می گشتند حتی اگر این مقدس خدا و انبیاء بودند و غرب با مواجهه ای که با هستی داشت مرگ همه مقدسات را رقم زد زیرا تمام تاریخ غرب جدید نیهیلیستی است و با نیچه به ظهور تام رسید و آخرین مقدس خودش هست که با شکاکیت رو به اضمحلال و رفتن است. اگر انقلاب اسلامی در تاریخ نیهیلیستی ظهور کرده است نباید همان حقیقتی دید که آمده تا نیهیلیسم تاریخ غرب باشد و مهر پایانی باشد بر آخرین مقدس تاریخ ما که امروز به صورت تکنیک به ظهور در آمده و غرب آن را به گشتل در آورده است. به نظر انقلاب اسلامی ادامه تاریخ نیهیلیستی است اما نیهیلیستی که باید آخرین مقدس را برای همیشه از مسیر حذف کند، البته باید باز متوجه بود که نیهیلیست نیستی نیست، بلکه ظهوری از هستی و وجود است، و انسان امروز درون روح این تاریخ حاضر است و بیرون از آن نیست لذا نمی توان انقلاب اسلامی را بیرون از تاریخ نیهیلیستی نگاه کرد. بنده نمی توانم نیهیلیسم را نعمت و رحمت هستی نبینم بلکه بزرگترین اتفاق برای ظهور اسم الله است زیرا الله بدون نفی تمام الهه ها و خدایان ناقص به ظهور در نخواهد آمد و این آخرین دور از تاریخ بشر است که بشر به نهایی ترین و بالاترین نقطه تاریخی دست یافته است و آن همان نیهیلیسم مقدس است که خبر از ظهور هستی مطلق می دهد. زیباترین اتفاق تمام ادوار تاریخی بشر رقم خورده است، در نیست انگاری «ما رأیت الا جمیلا» به ظهور خواهد آمد، در نیستی باید هستی را یافت که: در نومیدی بسی امید است / پایان شب سیه سپید است. در مورد شریعت نیز باید متذکر شوم که شریعت اگر نسبتی با حقیقت تاریخی برقرار نکند و شخص متوجه نشود که این شریعت بی نسبت با روح تاریخی است که حقیقت زمانه ماست آنگاه دچار روزمرگی و درد نیست انگاری می گردد و بزرگترین ریای تاریخی همین انجام شریعت بی نسبت با زمانه است لذا یا فرد بر همین مبنا ادامه می دهد و در نیهیلیسم سرگردان خود باقی می ماند و یا اینکه از شریعت جدا می گردد، و چه بد است شریعتی که نتوانسته نسبتی با روح حقیقت تاریخی خود برقرار کند، انسانی به ظاهر متدین ولی پوچ و بی معنا و بی نسبت با تاریخ خود، آنچه که امروز در جامعه متدین بی نسبت با انقلاب اسلامی می توان مشاهده نمود. تنها شریعتی که در این تاریخ می توان با حقیقت مرتبط گردد که نسبت خود را با انقلاب اسلامی پیدا کرده باشد، زیرا انقلاب اسلامی حقیقی ترین حقیقت تاریخی است که نیهیلیسم مقدس را به ظهور در آورده تا به هستی مطلق ما را هدایت کند، نیهیلیستی که نفی آمریکا و اسرائیل و تمام جهان کفر و باطل و مقدسات دروغین و حتی شیعه و شریعت جداشده از انقلاب است. آری بدون انقلاب اسلامی راهی نه به شریعت است نه راهی برای نجات از نیهیلیسم زمانه و نه راهی برای شیرین شدن تاریخ نیهیلیستی. به راستی که شریعت بدون حقیقت زمانه بزرگترین ریای تاریخی است، و در تاریخ انقلاب اسلامی زندگی کردن شیرین ترین نیهیلیسم زمانه است، که هرگز ناامیدی در آن راه ندارد.
باسمه تعالی: سلام علیکم: در رابطه با پدیده نیستانگاری، باید موضوع را در تاریخی که با سوبژهشدنِ انسان برای خودش پیش آمده، دنبال کرد از آن جهت که با نوعی خودبنیادی، عملاً انسان آنطور خود را معنا کرد که خودش جوابگوی خودش میباشد و اینجا بود که آرامآرام موضوع احساس خلأ امور قدسی برای بشر جدید پیدا شد و نیچه به خوبی متوجه این امر گشت که با سوبژهشدنِ انسان، انسان حتماً گرفتار نیست انگاری میگردد. در اینجا بنا نیست نسبت به ظرفیت گسترده انسان نادیده گرفته شود، بلکه توجه به این امر که این ظرفیت با روحیه خودبنیادی به کجا میکشد، آن نوع از هوشیاری است که نیچه به خوبی متوجه آن شد و اگر به عنوان تقدیر زمانه از آن یاد میشود به معنای آن نیست که درک چنین تاریخی، جبرِ تاریخی را پیش میآورد بلکه برعکس، انقلاب اسلامی حامل روحی است نسبت به درک همین نیهیلیسم تا بتواند جواب روح بشر جدید را با هرچه قدسیشدنِ او در همه ابعاد بدهد به همان معنای به ظهورآوردنِ همه نسبتهای انسان نسبت به خود و نسبت به جهان به معنای «دازاینِ» هایدگر. در اینجا است که باید به هایدگر فکر کرد که به جای پذیرفتن و تسلیم نیستانگاری، متذکر حضور آن است یعنی عملاً تصدیقی در میان نیست، بلکه فهمِ آن هنر فیلسوف است و مسلّماً انسان، طالب نوعی «بودن» و اگزیستانسی است که سراسر وجود او ذیل تاریخی که در آن حاضر است، وجود خود را احساس کند. اینجا است که باید بین فهمِ نیهیلیسم و یا تسلیمشدن نسبت به آن تفکیک کرد. جناب حاج آقا نجاتبخش نکتهای تحت عنوان «مسئله نیهیلیسم و خودآگاهی به حوالت تاریخی عصر جدید»
https://eitaa.com/soha_sima/2902 فرمودهاند که خوب است به آن نیز توجه شود. موفق باشید
سلام و وقت بخیر: از وقتی که جریان کشف حجاب ها شروع شده، با دیدن فیلم هایی از بانوان آمر به معروف که امربه معروف های موفقی داشتن و با دیدن اوضاع بد حجاب ها، خصوصا بعد از سفری که به تهران داشتم، تصمیم گرفتم که دوره های مجازی آموزش امربه معروف و نهی از منکر استاد علی تقوی را شرکت کنم. بعد از شنیدن احکام متوجه شدم که تا می شود مومنین باید بین ضرر سکوت در برابر گناه و تذکر، خودشان قضاوت کنند و در جاهایی که زیان سکوت بیشتر بود، با پذیرفتن آثار تذکر (دعوا و...) تذکر دهند. ولی خودم بعد از دیدن مناسب بودن اوضاع تذکر می دادم. این چند ماه با دیدن کشف حجاب ها، وقتی که نمی توانستم امر به معروف کنم، آنقدر حرص می خوردم و عذاب وجدان می گرفتم که استرس می گرفتم و دهانم خشک می شد، کف دستم عرق می کرد و این موضوع را متاسفانه با خانواده نمی توانستم در میان بگذارم، چون آنان بعد از دیدن فیلم هایی از کتک خوردن آمران به معروف، با این موضوع در این شرایط و زمان مخالف هستن بنده با یکی از اساتید معارف صحبت کردم، ایشان گفتن در زمان هایی که مشاهده کردی فرصت مناسبی نیست، تقیه کن. اما دکتر تقوی در کانالش یک فیلم گذاشته بود که تقیه برای الان نیست. خلاصه که این نگرانی ها و استرس ها زندگی شخصی من را تحت الشعاع قرار داده و بنده هر وقت نیت می کنم یا در ذهنم در حال برنامه ریزی برای بیرون رفتن هستم، با خودم می گویم نکند، شرایط تمام بانوان کشف حجاب کرده به گونه ای است که نمی توانم امر به معروف کنم. از بیرون رفتم استرس دارم، دهانم خشک می شود، کف دستانم عرق می کند. با خودم می گویم نکند خداوند از اینکه من یک جاهایی می ترسم و امر به معروف نمی کنم، از دست من ناراحت می شود. بعد می گویم نه خداوند مهربان است، از طرفی می گویم ولی خداوند عادل هم هست. ماجرا به اینجا ختم نمی شود، در دانشگاه با شنیدن مطالبی از دانشجویان یا حتی بعضی از اساتید که ابراز ناامیدی از عملکرد دولت و نظام می کنند، مدام صحبت حضرت آقا در ذهنم مرور می شود که جهاد تبیین فریضه ای قطعی و فوری است و من در این مورد چون مجهز به علم و ابتکار عمل کافی نیستم، در مواقعی سکوت می کنم. و این سکوت و بی سوادی من را عذاب می دهد. وجدانم مدام در حال آلارم است. با اینکه مطالبی در کانال های متعدد مربوط به جهاد تبیین را دنبال می کنم اما ... وقتی سیر پیشرفت کفر را در بین نوجوانان می بینم و... حرص می خورم و در پیشگاه حضرت حق و امام زمانم (عج) شرمسارم. براستی من چکار کنم که از شر این ترس خلاص شوم؟ چکار کنم که توکلم به خداوند زیاد شود. مادرم می گوید: کسی که استرس دارد یعنی ایمانش کم است. چکار کنم که ایمانم زیاد شود. آیا باید نترسم و تا می شود امر به معروف کنم؟ یک چیز را بگویم. من از شهادت نمی ترسم البته دوست ندارم در این چند سال شهید شوم دوست دارم در عرصه ی علم و دانش پیشرفت کنم و در راه علم و خدمت به اسلام شهید شوم ولی از شهادت در هنگام امربه معروف خیلی خوشم نمی آید. از جانباز شدن هم خوشم نمی آید چون می ترسم. شاید بخندید و بگویید عجب بنده ی لوس و پرتوقعی. مگر رستوران است که انتخاب می کنی که چه می خواهم و چه نمی خواهم! اما نمی دانم چرا، اما اینگونه می خواهم، دست خودم نیست، نمی دانم خدا در مورد من و این تفکراتم چه می گوید. اگر افکارم و اعمالم اشتباه است، بگویید. التماس دعا
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد خوب است به سؤال و جواب شماره 35744 رجوع فرمایید. زیرا موضوع، بسیار گستردهتر از آن است که با آگاهیهای دیروزین خود نسبت به امر به معروف و شرایطی که در گذشته داشتهایم؛ در امروز وارد شویم. و از سخنان حاج آقا فرهاد فتحی هم که لینک آن در آن سؤال آمده، غفلت نشود. و نیز سخنان حاج آقا محبی میدان تفکر در این موضوع را در مقابل ما میگشاید. https://eitaa.com/jedaaltv/993 موفق باشید
با سلام و عرض ادب خدمت شما استاد فرزانه: در خصوص فرمایشات شما مبنی بر افق انقلاب اسلامی و بستر فراهم شده شما لطف کنید و یکی از دستاوردهای این انقلاب را بیان بفرمایید بنده هم در یک مجموعه علمی تخصصی مذهبی فعالیت میکنم و همه به اتفاق نظرشون اینه که این انقلاب ایران را دوقرن عقب انداخت. فقط شما و من باید صحبتی بکنیم که بعد و روز قیامت بتوانیم جوا ب بدیم __ الان ما هیچ چیزی نداریم که به آن افتخار کنیم دقت بفرمایید تولیدنسل و ازدواج، محیط زیست، فرهنگ، آموزش، صنعت، راهها و بنادر همه ویران. میراث فرهنگی نابود شده، الگو بودن به عنوان یک کشور اسلامی، فرهنگ، نشر کتاب، تولید محتوا و اخیر اینکه یونسکو اعلام کرده آموزش در ایران بدترین کیفیت را دارد و هزاران گرفتاری دیگر - چهار تا موشک ساختن و دنیا را تهدید کردن وقتی هنر است که پشتوانه مردمی و دینی و اعتقادی داشت باشد و سفره مردم هر روز کوچک نشود. -شما را بخدایی که خودتان کوهی از توحید هستید قسم کتمان نکنید. ما چی داریم؟ دلمان خوش بود که اگر اینا را از دست میدهیم اعتقاد به خدا و اهل البیت (ع) در جوانان ما ریشه دوانده و روز بروز بیشتر می شود اما متاسفانه حاکمان جور و ستم و دیکتاتورهای عرصه سیاست با عملکرد خودشان این را هم از ما گرفتند و حتی پیران و میان یالان ما هم دست کشیدن، خاک بر سرشان و ننگشان باد الهی. اعتقاد و دین مردم را گرفتند و دیگر چیزی نمانده. رسالت شما نویسندگان و خطیبان و نخبگان اینست که طرف مردم را بگیرید نه حاکمیت جور بی عدالتی ها و ظلم هایی که با چشم خودمان میبینیم به حاکمان متذکر شوید. در بین مردم باشیم و ببینیم چقدر مردم کلافه شدند، عصبانی هستند. یک آماری از دفاتر ازدواج و طلاق بگیریم و ببینیم چه بر سر این سنت الهی آمده. الهی ننگتان باد حاکمان جور و ستم در انتظار روزی باشید که به یاری امام زمان همین جوانان ریشه ظلم و ستم را برچینند و دوباره شاهد طروات و شادابی ملت شهید داده و مظلوم ایران باشیم. با تشکر استاد عزیز
باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در سه کتاب «انقلاب اسلامی، طلوع جهانی بين دو جهان» و «انقلاب اسلامی و چگونگی تحقق آينده دينداری ما» و «در راستای بنیانهای حکمت حضور انقلاب اسلامی در جهانی بین دو جهان» در رابطه با ذات تاریخی انقلاب اسلامی شده است که روی سایت هست. البته ممکن است برای عموم مشکل باشد. در این رابطه خوب است به سخنان اخیر جناب حاج آقای پناهیان که در شبکه افق داشتند، رجوع شود و چشماندازی که ایشان مدّ نظر ما نسبت به پیشرفتهای انقلاب و آینده آن به میان آوردهاند. https://eitaa.com/matalebevijeh/13883. موفق باشید
سلام مجدد: ممنونم از توجهتون و پاسخی که دادید. در هر صورت چون بحث در مورد ارز ترجیحی بحث بنده هم راجع به همین بود. تو مناظره ای که فرمودید کجا حرف آقای طغیانی منطقی بود؟ اونجایی که از فولاد مبارکه ای دفاع می کرد که بدون یک درصد افزایش تولید فقط از راه فروش دلاری به همین ملت سودهای هزاران میلیاردی کسب میکنه؟(رهبری هم اخیرا در مورد فروش دلاری این شرکت ها صحبت کردند) یا اونجایی که پیش بینی خودشون که گفتند حذف ارز ترجیحی فقط ۸ درصد تورم داره؟ کدومش دقیقا منطقی بود که ما هم بپذیریم ضمنا اینم بدونید که تو مناظره دفاع می کرد از حذف ارز ترجیحی ولی بعد از اون در توییتر اونو به کلیت نظام منسوب کرد!! https://eitaa.com/h_abasifar/5563 یعنی گفت آقای جبرائیلی می خواد بگه حذف ارز ترجیحی کار من بود. اولا که بله کار شما بود که موافق سرسخت این سیاست بودید و حتی مناظره می کردید در جهت موافقت با حذف ارز ۴۲۰۰!! ثانیا شما که تو برنامه جهان آرا دفاع می کردید، چطور الان میگید کار من نبود و کلیت نظام رو مقصر دونستید؟ مثل برجام که بعد از اینی که معلوم شد ثمره اش هیچه، بعضی اصولگراها و حتی حسن روحانی گفتند برجام تصمیم نظام بود! استاد جان ملاحظه بفرمایید این کارشناسان وقتی نتیجه عملکردشون که منجر به تورم بالا و حذف گوشت و مرغ از خیلی از سفره ها شد رو نپذیرند و گردن نظام بیفته، مردم عادی متاسفانه این رو به گردن رهبری می اندازند. فرمودید بنای ورود به مباحث اقتصادی ندارید و فقط رصد می کنید. مشکلی نیست ولی مطالب جریان اقتصاد اسلامی رو هم رصد کنید که خدای نکرده ندانسته از سیاست های نئولبیرال ها دفاع نکنیم. ارادتمند شما التماس دعا دارم از شما
باسمه تعالی: سلام علیکم: تنها عرض بنده آن بود که جناب آقای جبرائیلی در نکاتی که به آقای طغیانی نسبت می دادند دلایل قانع کننده ای پیش نمی آوردند و از طرفی واقعاً در مورد ارز ترجیحی و حذف و یا عدم حذف آن، دلایل متفاوتی هست. همان طور که در جریان هستید آقای علیزاده و آقای جبرائیلی و آقای قلی زاده در مباحثی که در کانال «جدال» داشتند، همگی مخالف حذف ترجیحی در آن شرایط بودند و از طرفی عده ای از اقتصاددانان حتی معتقد بودند در همان ابتدای دولت باید آن اقدام انجام می گرفت. هرچه هست در یک اقتصاد بیمار، هر حرکتی بدون بازخورد نیست و البته همان طور که رهبر معظم انقلاب تأکید داشتند؛ آری! به هر حال نباید ارز ملّی گرفتار دلار باشد به هر معنایی که هست. موفق باشید
با سلام و عرض ادب محضر جناب آقای طاهرزاده: نظر حضرتعالی در باره سخانان دیروز آقای خامنه ای چیست؟؟ رهبر: «کجای دنیا این کار را میکنند؟ مگر همه مردم که باید در رفراندوم شرکت کنند امکان تحلیل آن مسئله را دارند؟ این چه حرفی است؟!» صرف نظر از اینکه کجای کار ما شبیه کار عقلایی سایر بلاد دنیاست و اینکه از قضا در همه کشورهای دمکراتیک، مراجعه به رای مردم و رفراندوم در موضوعات مهم در محیطی کاملاً آزاد و بدون فیلتری چون شورای نگهبانِ منصوب نظام انجام می شود، اما در صدد این بودم که در خصوص این جملات رهبری از منظر چگونگی ارتباط نظام با مردم ایران چیزی بنویسم که دوستی عزیز (که روحانی است و البته بدلایلی لباس غیر روحانی بر تن دارد) برایم نوشت: «واقعا تعحب کردم از این بیان رهبری، هرگز این نحو موضع گیری را از ایشان انتظار نداشتم. معنی صریح این بیان رهبری این است که مردم شعور و فهم سیاسی و قدرت تحلیل مسایل مربوط به خودشان را ندارند، در حالی که از همین مردم «نفهم» برای شرکت در انتخابات خبرگان رهبری برای موضوعی حیاتی مثل «تعیین رهبر» دعوت می کنیم و اصرار داریم که همه واجدین شرایط در انتخابات و تعیین سرنوشت خودشان شرکت کنند ولی برای رفراندم در موضوعات خاص «مثل حجاب اجباری» که فهمش به مراتب برای عموم مردم راحت تر است به عقیده ایشان این مردم صلاحیت و فهم و قدرت درک و تحلیل مسایل را ندارند. به نظر من این بزرگترین اهانت و تحقیری بود که تا کنون از سوی بالاترین مقام رسمی و مذهبی کشور به فهم و شعور ملت خودش شده است.» (پایان نقل قول) با نظر این دوست اندیشمندم موافقم و تصور می کنم اگر تا کنون نظام در عمل در مسیر جدایی از ملت گام بر می داشته اما با این اظهار نظر صریح رهبری آخرین گام در اعلام رسمی جدایی نظام از مردم برداشته و گفتار و رفتار نظام منطبق بر هم شده و تکلیف خود را با مردم روشن کرده است. فقط باید منتظر ماند تا ببینیم مردم چگونه تکلیف شان را با نظام روشن و تسویه حساب می کنند! ۱- با فرض قبول اینکه عامه مردم ایران صاحب تحلیل نیستند و قدرت فهم مسائل مربوط به خود را ندارند! اما این توقع زیادی نیست که نظام نیز بپذیرد رفراندومی را در سطح اهل اندیشه و تامل مثلاً دانشجویان و همه ی آنان که تحصیلات دانشگاهی دارند برگزار نماید و نه در همه موضوعات مبتلاء به کشور بلکه فقط در سه موضوع ذیل برگزار کند: الف: حذف قدرت مطلقه از قانون اساسی. ب: توافق و تعامل با دنیا بجای درگیری و تنش و تعهد به انجام برجام. ج: حق آزادی پوشش و رفع حجاب اجباری. انگار باید به پایان سلام کرد! وروزی امام فرمودند: مبزان رای ملت است ابن شعار مرد و باید ظهور دیکتاتوری را شاهد باشیم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث رهبر انقلاب در این بود که مگر میتوان در مسائل گوناگون، کشور را وارد رفراندم کرد؟ از آن جهت که هرکس و هر جریانی میتواند به بهانهای پیشنهاد رفراندم در موضوعی که به نظرش میآید، بکند. اینجا است که هم رفراندم تبدیل میشود به امری پیشِ پا افتاده و هر روز آقای مولوی عبدالحمید پیشنهاد رفراندم میکند و هم جایگاه مجلس که بنا است موضوعات مبتلا بهِ جامعه را طی قوانین، مورد بررسی قرار دهند؛ مختل میشود. موفق باشید
سلام علکیم با عرض ادب و احترام محضر استاد طاهرزاده: در مورد شهید آوینی اینطور به نظر میرسد که ایشان انقلاب اسلامی را همان اسلام ناب و حقیقی میدانستند و امام خمینی را نائب امام زمان و رزمندگان و شهدا را همان رزمندگان و شهدا صدر اسلام و کربلا میدانستند و با این نظر جامع به چنین حقایقی، این چنین صحنه دفاع مقدس را با قلمی که خداوند به آن قسم خورده است به رشته تحریر در می آوردند و با آن صدای ملکوتی که (معلوم است متصل به چنین حقایقی است) مسند روایت فتح را ایجاد کردند، و میشود گفت خیلی از شهدا هم چنین افقی را درک کرده بودند و خداوند چنین قدرت بیان و صدای ملکوتی به ایشان داده که به نمایندگی از سایر شهدایی دیگر راوی چنین حقایقی باشد و به نظر میرسد بعد از صحنه مقدس، هنوز هم تجلی سخنان شهید آوینی را میتوان در عرصه های گیری یافت: از جمله فتنه ۸۸ و بعد از آن ۹ دی و صحنه شهادت حاج قاسم و شهید حجی و بعد از آن آن تشییع های با شکوه و اخیرا هم فتنه اخیر و بعد از آن راهپیمایی ۲۲ بهمن ( که بعضی ها گفتند بی سابقه بوده است) اکنون نیز تجلی هایی از شهید آوینی طلوع کرده اند ( نظیر آن عنوانی که اخیرا در سایت گذاشتید که: باز آوینی ها در حال تولد میباشد) حال خواستم نظر نظر عالی درباره این مطلب و تکمیل آن بدانم. با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است که میفرمایید و به قول دوستان؛ شهید آوینی «رحمتاللهعلیه» از جمله کسانی بود که «طلوع تاریخی مکتب امام» را فهمید و تقابل تاریخی جبهه تمدنی حق و باطل را دریافت و خود را در ذیل اندیشه قدسیِ تاریخ توحیدی انقلاب اسلامی حاضر کرد تا مبیّن و معلّم مکتب انسانساز خمینی شود. در اصل، آوینی راوی عالم توحیدی امام «رضواناللهتعالیعلیه» شد و اَبَر روایت تاریخ تمدن توحیدی اسلام، تاریخی در برابر مکاتب عالم مدرن که حرفی تازه از انسانی جدید در تاریخ داشت. سخن از تولد انسانی دیگر با ابعاد متعالی و مکتبی انسانساز با نگاه به افق ملکوتی عالم بود و آوینی هنر فهم این عالم را در خود داشت و آن را پرورش داد تا خود را معلم و راوی حکایت انسان عصر انقلاب اسلامی کند. «روایت فتحِ آوینی»، قصه حضور انسان ملکوتی است که در زمین، جنود خداوند است، همان انسانی که در مقاومت خرمشهر خدا را به صحنه زمین آورد. او توانست متوجه طلوع تاریخی شود که با حضرت روح الله «رضواناللهتعالیعلیه» به ظهور آمد و آن شهید بزرگوار بیش از آنکه به حاشیههای اطراف خود مشغول شود، نظر به چشماندازی انداخت که در آن، همه بودنِ بیکرانه خود را حاضر دید و فهمید چه آینده بزرگی در این حضورِ تاریخی در انتظار بشری است که بنا دارد در امروزِ خود از دیروز و فردایش غافل نباشد، بشری که از اکنونزدگی که قصه ظلمات جهان امروزِ غربی است، خود را آزاد کرده است. با نظر به شهید آوینی و سیره و سخن او ما نمادِ انسان متفکری را در کنار خود مییابیم تا در عمق حضور تاریخیمان همه آنچه قابل درک و قابل تفکر است، را تجربه کنیم. اگر اینهمه به آن شهید بزرگوار خود را نزدیک میکنیم، به علت آن است که بنا داریم در شخصیت انسانِ عصر انقلاب اسلامی به دورترین افقها بنگریم و با مردمانِ امروز خود سخن بگوییم، سخنی که تمام ابعاد گسترده انسان آخرالزمانی را مخاطب قرار داده. موفق باشید
بیستویکم فروردین ماه سال گرد شهادت سپهبد علی صیادشیرازی
بسم الله الرحمن الرحیم. سلام الله علیک جناب استاد عزیز. باز هم از محضر جنابعالی بابت اطالهی وقت و مزاحمت از نوشتهای که پیش روی شما و عزیزان هست عذرخواهی میکنم باشد تا شروعی شود برای شروع فتوحاتی در آیندهی تاریخ توحیدیمان، و شاید ما نباشیم اما این نوشته ها گواهی شود بر آن اشراق پیش رویی که بشر در پیش دارد و آن معنایی که دوباره انسان را در بر خواهد گرفت و انسان برای آن آغوش خواهد گشود.
صیاد شیرازیها و بازگشت به خود در انقلاب اسلامی با شروع نهضت امام خمینی (رضواناللهتعالیعلیه) بسیاری بودند که نگاه آینده دار امام را در تاریخ درک کردند و به آن تعلق خاطر پیدا نمودند تودهای عظیم از عموم مردمی که سالها رنج ذلت حکومتی مستبد و مستکبر و حکومتی وابسته و محقر از جانب آمریکا و دردی که میدانستند این حکومت بر آن است تا بنیانهای معنوی و ریشههای مذهبی و مکتبی اسلام را بزند و میدان حکومت را به دست جریانهای ضد دین و سکولار و غرب اندیشانی دهد که دین را بهکلّی از میان زندگی و جامعهی ایرانی از میان ببرد، اما این تحلیل غلط در جامعهی ایرانی که بنیهی ایمانی در میان مردم این سرزمین ریشه در تاریخی دارد که شیعه از زمان صفویه دوباره آن رسالت خطیر تاریخی خود را در تاریخ جهان پیدا کرد و صحنه را مدیریت کرد و تا بدینجا رساند.
این تحلیل غلط از جامعهی مسلمان وشیعی ایران نه تنها پادشاهان وابستهی ایران را بلکه دشمن منطقهای و فرا منطقهای ما را همیشه گرفتار اشتباهات بزرگ در تحلیل نسبت به ما کرده است و این است راز قدرت مردمی نظام که بارها رهبری از آن سخن گفتهاند. علاوه بر فهم تاریخی و هوشمندانهی تودهی مردم ایران از دوران قبل از انقلاب و شروع مبارزه با رژیم و فهم نقشه و توطئهی استکبار برای تغییر تاریخ تشیع و اشاعهی اباحهگری و فحشاء در میان ارتش و نیروهای وابسته ی به رژیم هم کم نبودند افرادی که متوجهی شروعی دیگر از تاریخ شدند و به همین خاطر به فکر طرحی نو برای آن حضور بودند تا از وضعیت موجودِ وابستگی ذلیلانهی استکبار به دنبال استقلالی در ذیل اندیشههای ناب اسلام باشند و این نگاه را و اندیشه را در امام خمینی (رضواناللهعلیه) یافتند و با آن در شروع تاریخی جدید همراه شدند. صیاد شیرازی یکی ازآ نهاست، سپبهد قرنی و موسی نامجو و شهید عباس بابایی یکی از آنهاست و صدها نمونهی دیگر از فرماندهان و افسران ارتشی وابسته که با شروع نهضت امام متوجه طرح و نقشی دیگر از حضور خود در تاریخ شدند و خود را در این تاریخ حاضر کردند. شاید پرسش اصلی این باشد که چگونه صیاد، صیاد شد؟ این نقطهی مهمی است که امروز میشود در جواب آن به فهم هایی برای شروع صیاد شیرازیها در نطام افسریمان فکر کرد. صیاد شیرازی اگر صیاد شیرازی شد قطعا در ذیل فهم از انقلاب اسلامی بود و گرنه صیاد نمی شد، او میتوانست افسری پاک و مقدس در حکومت آریامهر باشد و درجات بالایی هم بگیرد اما هیچگاه صیاد نمی شد. آنچه صیاد یا صیادها را صیاد شیرازی کرد حضور در تاریخی بود که با مکتب خمینی (سلام الله علیه) آغاز شد، مکتبی که اندیشهی اسلام را آغازی بر پایان حضور مستکبرانهی جهان استکبار میدانست و برای تعیّنبخشی به این فهم و اندیشه، طرح حکمت اسلامی را بنا نهاد و این فهم در صیاد شیرازی بود که برای حضور مقدس و پاک باید به فکر طرح نهضتی باشد که در آن بتوان در تاریخ مبارزه با کفر و نفاق که ریشه در نظام استکبار دارد حاضر شود و این جز با مکتب امام شدنی نیست و برای این فهمِ مهم باید بصیرتی تاریخی داشت تا خود را همچون صیاد ذیل اندیشهی توحیدی خمینی کبیر پیدا کرد و در انقلاب اسلامی ادامه داد همانگونه که صیاد خود را با مکتب امام پیدا کرد و با حضور ذیل اندیشههای ناب مکتب توحیدی امام خود را بسط داد و در این تحول تاریخ انفسیِ انسان حاضر شد و جایگاه خود را در این مکتب پیدا کرد.
عمدهی سخن در درک این فهم از سرداران ماست که باعث شد اینچنین پر شور در میدان مبارزهی با استکبار آنهم در یک نبرد تمدنی و نه یک مبارزهی ملی و منطقهای صِرف که منفعت انسان ها را تامین کند. اصلا اگر چه مبارزه ملی از فروعات حضور شهدای ما در این مبارزه بود، اما عمده آن اندیشه و مکتبی بود که شهدا ذیل تاریخ انقلاب اسلامی به فکر حضور انسانی جدید در برابر انسان عالم مدرن یافته بودند و خود را در نبرد جبههی حق مقابل باطل پیدا کردند که امروز نبرد آنها و حضورشان حضوری از جنس اندیشه ی حضور انبیا و اولیا در تاریخ است و نبرد آنها تقابل و نبرد تمدنی است که در برابر سخن جهان مدرن، سخن از انسانی دیگر و عالم دیگری است و صیاد شیرازیها زودتر از بقیه این سخن را شنیدند و به پای این سخن جان دادند. سخنی از جنس انبیا و از انسانی دیگر که نمیخواهد خود را در جهان اندیشهای غرب ادامه دهد و در گفتی جدید به سخنی نو از انسانی صالح به درکی تازه از انسان نایل شده است، همان سخنی که آوینی عزیز فرمود:
«انقلاب اسلامی رستاخیز تاریخی انسان است بعد از قرنها هبوط؛ انقلاب اسلامی یک توبه تاریخی است و بنابراین، غایات آن هرگز اقتصادی، اجتماعی و سیاسی نیست؛ انقلاب اسلامی یک انقلاب فرهنگی است، در جهانی که به صورت یک دهکده جهانی با یک فرهنگ واحد درآمده است، فرهنگ غرب. یعنی فرهنگ غربت انسان از حقیقت.»
صیاد شیرازی اینچنین در تاریخ حاضر شد و اگر امام نبود و مکتب انقلاب اسلامی به میان نمی آمد قطعا اینچنین انسانهایی به ظهور نمیرسیدند و استعدادهایی که امام از دل تاریخ تشیع کشف کرد، بالفعل نمیشدند، و به این فهم تاریخی دست نمییافتند که امروز به فکر نظامی در برابر نظام سلطهی جهان است برای حفظ میراث گرانبهای اندیشههای انبیاء و اولیاء.
در واقع امام بر فراز پر شکوه میراثی از مبارزهی تاریخی انبیا ایستاد و بانگ صلای توحیدی را ندا داد، و این صیادها بودند که لبیک گفتند و صحنهی تاریخی جبههی حق و باطل صورت گرفت. آری! صیاد شیرازیها لبیکگوی بانگ توحیدی تاریخ شدند و اینچنین خود را در مکتب امام حاضر کردند. برای حاضر شدن در مکتب توحیدی، کافی است انسان نظر به غایتی بیندازد که پیش روی انسانِ هر عصری حاضر است؛ نظر به افق آیندهی هر مکتبی که انسان را در امروز آن مکتب حاضر میکند. صیاد شیرازی غایت انسانی این تاریخ را در افق تعالی و سعادت جاودانه ای می جست که انسان را با خدای خودش روبرو میکند، بر خلاف آنچه در مکتب غرب با آن روبروییم که روز به روز «انسان» را از «خدا» جدا میکند و در توهّمات و خیالاتِ پوچ بشر سرگردان و حیران در این عصر رها میکند تا انسان یا از درون بمیرد و یا دست به خودکشی بزند. اما صیاد شیرازی در آرمان این مکتب انسانی را می دید که میتواند از توهّمات عالم مدرن در زندگی وارد شود که حیات معنوی خودش را در بستر خدمت به انسانهای دیگر و مبارزه با جهانی که دشمن انسانیت است پیدا کند و این جهانِ خمینی است که چنین امکانی را برای صیاد شیرازی فراهم میکند تا زمینهی تعالی بشر را بسازد و در برابر جهان غربی قد علم کند و بشود خمینی در صحنهی میدان جنگ و خمینی با صیاد در جبههها حاضر شود و این تنها با حاضرشدن در این تاریخ ممکن است.
انسانِ مکتب خمینی بریده از آسمان نیست، بلکه آویخته از آسمان و متعلق به ملکوت آسمان است. انسانِ مکتب امام خمینی، انسانی است که میخواهد در حضور ملکوتی و قدسی، به زندگی دنیایی سامان بدهد و نه بریده از ملکوت. انسان خمینی انسان آخرالزمانی است که کمالات انسانی را در صورت کاملترین وجهاش دنبال میکند و در پی رسیدن به آن، مبارزه را بر میگزیند تا دشمنِ انسان را از میان بردارد و آن انسان کامل را که صورت کاملترین کمالات انسانی و محبوب و معشوق انسان است، به صحنه بیاورد و نگاه انسان را از نکبت لجنزارِ غرب به ساحت وجه غیبی انسان که صورت خداست بیندازد، صورتی که قرنهاست جهان استکبار از پیش روی انسانها پنهان کرده است و امام آن منادی توحید تاریخ، ما را متوجه آن وجه کامل تاریخ انسان کرد و دسیسهی تاریخ عالم مدرنیته را پیش روی شهدا آورد و صیاد شیرازی این صدا را تصدیق کرد و در این مکتب با جان و دل حاضر شد.
برای صیادشدن، بایست خمینی را پیدا کرد و مکتبش را فهمید و در دل آن مکتب در هر جایی از عالم که بود حاضر شد. این حاضرشدن، قلب را برای حضور در تاریخ خودمان زنده میکند و از بیهودگی و کلافگیِ اندیشهی نیهیلیسم نجاتمان میدهد ولو کارگری باشیم در نظام اسلامی، یا یک بسیجی ساده در یک پایگاه کوچک، فقط کافی است دستمان به دامن معارف این مکتب برسد و آن را تصدیق کنیم، آنگاه به نور اشراقی تاریخیِ این مکتب جایگاهمان را پیدا خواهیم کرد، آنچنان که حسن باقری، همت، خرازی، باکری و.....پیدا کردند. به این بیندیشیم که وقتی اشراقی به تاریخی روی میآورد انسان ها بایست زمینه ی فهم این اشراق را در خود آماده کنند، بعد از آن اشراق، آن مکتب است که «خود بگویدت که چون باید کرد.» سخنی از مقام معظم رهبری در اولین سالگرد امام خمینی شاهد خوبی است که سخن از شروع تاریخ جدید دارد:
«وقتی عصر جدیدی در تاریخ بشر آغاز میشود، هیچکس نمیتواند خود را از تأثیرات آن عصر برکنار بدارد. دوران گذشتهی تاریخ بشر هم همینطور بوده است. هیچکس ممکن نیست خودش را از تأثیرات دورانی که با پایههای محکم الهی و انسانی در جهان شروع شده، دور بدارد. ما میخواهیم این را اعلام بکنیم. اگرچه بسیاری از ملتها و دولتهای سطح زمین، تحت تأثیر این عصر جدید قرار گرفتند، حتّی نقشهی سیاسی دنیا عوض شده است، اما توقع نداریم که تحلیلگران و قضاوت کنندگانِ قدرتمند و سیاسی عالم اقرار کنند که این عصر آغاز شده است. آنها اعتراف نمیکنند که دوران جدیدی آغاز شده است؛ اما تحت تأثیر این دوران قرار گرفتهاند و آن را احساس میکنند. این عصر و این دوران جدید را باید «دوران امام خمینی» نامید.
این سخن به زیبایی تحلیلی است از باطن حرکت تاریخ انقلاب اسلامی که با امام شروع شد، این حیات تاریخی که به سوی بشر آمد، ندای توحیدی انبیا بود که به گوشمان رسید و امام «رضواناللهتعالیعلیه» منادی این آوای الهی بود.
خلاصه آنکه سخن در این بود که صیاد شیرازی را باید از تربیت شدگان و رشد یافتگان ارتشی بدانیم که با انقلاب اسلامی در تراز اسلام گام برداشت تا بر خلاف تمام ارتش های حاضر دنیا سخنی فراتر از منافع قومی و ملی داشته باشد و در آن سخن از حضور انسانهایی است که دیگر خود را نه در گذشتهی سنتی خود دنبال میکنند که زندگی در آن به اندازهی آبادانی شهر و روستایشان بود و سلطانشان کدخدای محلهشان یا زندگیشان بر اساس قوم و قبیلهشان میچرخید؛ و نه در آیندهای که جهان مدرن برای انسان به میان آورده است که انسان در یک دهکدهی جهان، ذیل اندیشهی اومانیسم بخواهد خود را ادامه دهد، ادامهای که سرانجامش لجامگسیختگی و گرگی و دزدی انسان است و پوچی و تحیّری که امروزه گریبان بشر را گرفته است و آنچنان است که نیاز به اثبات مدعای خود هم نیست، بلکه عالم مدرن در لایه های نارضایتی انسان در این تاریخ به وجدان قابل حس است و شهود حسی انسانها آنرا تصدیق میکند. درست در همین جاست که نقطهی شروع انقلاب اسلامی میشود حضور صیاد شیرازیها در تاریخی میان شرق و غرب، و این همان «آغاز طلوع بشر جدید» است که میخواهد از مزبلهای که نیهیلیسم برایش رقم زده است جدا شود؛ این آن ساحل نجاتی است که نوید «حضور بشر جدیدی» شده است که میخواهد در تاریخ توحیدی انقلاب اسلامی حاضر شود. مقام معظم رهبری «حفظهالله» در همان سخنرانی میفرمایند:
«یکی از این خصوصیتها، گسترش اعتقاد و باورهای مذهبی است. بعد از آنکه سیاست قدرت و نظام سلطهی جهانی این بود که دین و معنویت را بهکلی از زندگی مردم حذف کند و جامعهی بشری را یک جامعهی بیدین و بیایمان و بیاعتقاد به ارزشهای الهی تربیت نماید، این دوران جدید، درست بهعکسِ آن سیاستها عمل کرده است. نه فقط در ایران یا در کشورهای اسلامی، مردم به باورهای دینی برگشتند، بلکه در سطح جهان و در میان جوامعی که دهها سال ضد مذهب زندگی کرده بودند، اعتقاد مذهبی و گرایش معنوی رشد کرده است. البته آیندهی این حرکت، به این ترتیب خواهد بود که هرجا معنویتی عمیقتر و خالصتر و سالمتر و منطبقتر با فطرت بشر باشد، جاذبهی بیشتری برای ملتها خواهد داشت. آن روزی که دین و معنویت، ضد ارزش به حساب میآمد و مورد استهزا قرار داده میشد، گذشت. امروز، بیدینی و بیایمانی و تهیبودن از اعتقاد معنوی، یک ضد ارزش است. در بسیاری از نقاط عالم، این کار انجام گرفته و در بسیاری دیگر هم انجام خواهد گرفت. این، یکی از ویژگیهای عصر جدیدی است که این مرد بزرگ، پرچم آن را در دنیا برافراشت و در حالیکه کسی باور نمیکرد، داعیهی آن را سر داد و دلها را به آن متوجه کرد.»
باز هم به صیاد شیرازی بر میگردیم و اینکه صیادشیرازی از سردارانی بود که با دلسپردگی به مکتب امام سلوک توحیدیاش را با شهادت به اتمام رساند و نویدی بر شروع تازهای از حیات ارتشی را داد که حافظ هویت انسان است و در خط مقدم جبههای است که انسان را گرگِ انسان میداند. صیاد شیرازی با حضور انقلاب اسلامی از آن معنویت فردیاش در ارتش آزاد شد و با ارتش انقلاب اسلامی در معنویت جهانِ مقابله با نظام استکبار در عالم توحیدی انسان آخرالزمانی حاضر شد. دیروز صیادِ خودش بود در فردانیت خود با خدایش، اما امروز صیاد شیرازی در جهان اجتماعی مکتب خمینی حاضر شده است و دیگر از آن پوستهی معنویت فری به در آمده است. امام معنویت را در سطح اجتماع همگانی کرد، و نه فقط ارتش که امروز آن کارگری هم که در کارخانه ذیل این انقلاب به تولید خدمت میکند صیاد شیرازی است در عرصهی تولید و خدمت.
آری! بیش از این میشود به تولد صیادها در دل مکتب خمینی کبیر «رضواناللهتعالیعلیه» اندیشید و این نوشته فقط پیشگفتاری است در باب گفتگویی از این جنس برای شروع صیادها و آوینیها و حاج قاسمها که باید در یک گفتگویی دیگر آن را دنبال کرد. و در آخر نیز باز هم سخنی از مقام معظم رهبری را به میان میآوریم تا تذکری باشد بر فهمِ تاریخ پیش رویمان.
«خصوصیت دیگر این عصر جدید، معنابخشیدن به ارزش انسانها و حضور مؤثر تودههای میلیونی مردم است. در دوران جدیدی که بهوسیلهی امام ما آغاز شده است و دایرهی آن محدود به ایران هم نیست، تودههای مردم، اصل و تعیینکننده و تصمیمگیرندهاند و آنها هستند که جریانها را هدایت میکنند. در گذشته، ما انقلابهای زیادی را سراغ داریم که با احساسات مردم به پیش رفته است؛ اما امروز وضع فرق میکند. امروز، در دنیایی که دهها سال بعد از جنگ دوم بینالمللی، قدرتهای مسلط بر عالم، همهی مردم دنیا را عادت داده بودند که تسلیم خواستههای آنها باشند و در مقابل ارادهی قدرتهای جهانی حرفی نزنند و ارادهیی از خودشان بروز ندهند، ناگهان شما میبینید که در کشورهای اروپای شرقی، تودههای میلیونی مردم، با همان سبکی حرکت میکنند و به میدان میآیند که ملت مسلمان ما، در مقابله و معارضهی با رژیم ستمشاهی وارد میدان شدند. به تعبیر دیگر، مشخصهی انسانىِ این دوران و عصر جدید، عبارت از پیروزی خون بر شمشیر است؛ یعنی در این دوران جدید - همچنانکه در ایران اتفاق افتاد- آحاد مردم بدون تجهیزات و سلاح، فقط با جسم و جان خودشان به میدان آمدند و فضا را بر حکومت غاصب و ظالم تنگ کردند. این روش، امروز در دنیا روش شناختهشدهیی است. قدرت حضور تودههای مردم، ولو بدون سلاح، امروز در دنیا معلوم شده است.»
امیدوارم که در این شروع تاریخی که با امام به صحنه آمد، ما نیز در آن حاضر شویم و خودمان را برای میدانهای عظیم پیش رو، بیش از پیش آماده کنیم که تاریخ جدید ملازم فهمی جدید و نیازمند حضوری دیگر است، نه با تحجّر میتوان به پایگاه آیندهی انقلاب اسلامی حاضر شد، و نه در مناسباتِ تجدد میشود به کمک آیندهی انقلاب اسلامی آمد، باید به فکر راهی که در عین بهرهمندی از مواهب الهی، عقلِ تاریخیِ امروز، از عقل قدسی الهی نیز غافل نشود. نمونهای از آنچه که در دوران دفاع مقدس رزمندگان در عین عقلانیت و بهرهای از سلاحهای آهنی، از ایمان و بهرههای معنوی عقلِ قدسی غافل نشدند. شهید صیاد شیرازی خاطرهای را از امام نقل میکند که شاهدی است بر این بحث، میفرماید:
قبل از شروعِ یکی از عملیاتها که خودمان را برای طرح برنامه آن آماده میکردیم، خدمت حضرت امام «رضواناللهتعالیعلیه» رسیدیم و به ارائه گزارش پرداختیم. این جلسه شاید از آن جلساتی باشد که ضبط نشده و یکی از جلساتی است که واقعاً بیشترین تأثیر روحی و روانی را بر من داشته است. البته این مطلب را که میگویم، الآن هم در زندگی و اخلاقم اثر آن را به عینه میبینم و خیلی هم از آن بهره برده و همچنان میبرم. در آن جلسه حضرت آیت اللّه خامنهای، آقای هاشمی رفسنجانی، وزیر دفاع و فرمانده محترم کل سپاه حضور داشتند. گزارشها خدمت حضرت امام داده میشد. کاملاً یادم هست که ایشان روی مبل نشسته بودند و ما هم به صورت نیمدایره اطراف ایشان نشسته بودیم. همۀ توجه من جلب حالات و آثار رفتار بسیار مقدسی بود که امام نشان میدادند. آنقدر تحت تأثیر قرار گرفته بودم که متوجه نمیشدم چه کسی دارد صحبت میکند. در اوج صحبت و گزارش، ایشان بلند شدند و به اتاق دیگر رفتند. پس از این حرکت، اولین کسی که صحبت کرد، آقای هاشمی رفسنجانی بود. عین جملاتی که رد و بدل شد، بیان میشود، چون اثرش برای من خیلی نافذ و فوق العاده بود. آقای هاشمی گفتند: آقا! کسالتی عارض شد؟ چون تنها چیزی که به ذهن میآمد، این بود که ممکن است آقا دچار کسالت شده باشند. امام در پاسخ فرمودند که: «خیر! وقت نماز است!» با یک قاطعیتی که اصلاً من احساس کردم، مثل اینکه ما تا حالا نماز نخواندهایم! از حضرت امام درخواست کردیم که با ایشان نماز بخوانیم. البته هنوز یکی دو دقیقه به وقت شرعی مانده بود ولی اینکه امام چگونه بدون نگاه کردن به ساعت زمان ظهر را تشخیص داده بود، خدا میداند. خلاصه از محضر ایشان سؤال شد که اجازه میفرمایید ما هم در محضر شما و به جماعت نماز بخوانیم؟ امام فرمودند: «مخالفتی ندارم». سجاده حضرت امام «رضواناللهتعالیعلیه»آنجا پهن بود و آن بزرگوار به مقدمات نماز پرداختند و ما هم رفتیم وضو گرفتیم و پشت سر ایشان در یکی دو صف، نماز واقعاً با حالی خواندیم که شاید در تمام عمر من سابقه نداشته است. البته این از حال خود امام بود. این صحنه تمام شد ولی آثار رفتاری و اخلاق امام و روحیۀ تعبد ایشان به نظر من یک آثار جاودانی بر جای میگذاشت. خلاصه جلسه تمام شد و چندی بعد هم من به جبهه رفتم. اصلاً تحولی در من ایجاد شده بود. بار سنگینی بردوشم احساس میکردم که خدایا درست است که از این اخلاق امام، حَظّ لازم را گرفتم؛ حال چطور از آن استفاده عملی کنم؟ چون مسئولیتم سنگین بود. فرمانده نیروی زمینی ارتش بودم. این همه فرماندهان در جبهه با من کار میکنند من چه باید بکنم که این اخلاق را به آنها منتقل نمایم. این تدبیر به ذهنم آمد که جلسات فرماندهان نظامی را جوری ترتیب بدهیم که قبل از نماز شروع شود و یا به نماز ختم گردد و یا اگر وسط جلسه به وقت نماز رسید، قطعش کنیم و به نماز برویم و بعد جلسه را ادامه بدهیم و یا حتی جلسات را با نماز شروع کنیم. خداوند چقدر به ما توفیق داد که این برنامه را پیش گرفتیم. و این رسالت را انجام دادیم که عجیب برای من پربرکت بود. به وضوح احساس میکردم که در داخل جلسات مربوط به عملیات و اتاقهای عملیات و جنگ از همین روحیه عبادی یک برکات عظیمی نصیب ما شده است. حتی در حین عملیات که بودیم، با اینکه معمولاً ضرورت ندارد، حتماً فرمانده در حالی که عملیات را هدایت میکند نماز بخواند، او میتواند نمازش را بعد هم بخواند ولی ما میدیدیم همان جا هم میشود با نماز یک فضای معنوی ایجاد کرد. بسته به شرایط، بعضی اوقات یک نفر بیسیمچی میماند و بقیه میرفتند به اقامه نماز. این نماز اول وقت را ما از روحیۀ عبادی امام الهام گرفتیم.» (امام و دفاع مقدس، خاطراتی از رزمندگان و فرماندهان سپاه اسلام، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س)، ص۵۷-۶۷)
این آن نگاهی است و آن شروعی است از انسان و مدیریت صحنهی تاریخ که غرب، کاملاً از آن غافل است، نهتنها غافل، که مرگ معنویت را هم باید بعد از رنسانس در غرب جستجو کرد، آن تاریخ که دین از زندگی بشر جدا شد و انسان در دعوای کلیسا مغلوب صنعت شد و ایمان از ساحت اجتماعی بشر رخت بر بست و انسان در زمختی عالم صنعتی هر روز سختتر از دیروز به زندگی ادامه داد و گرفتارِ خودفراموشی شد و این خودفراموشی، هویت تاریخی عالم مدرن گشت، و انسان از انسانیت در لایهی حیوانی خود به زیستاش ادامه داد. درست در نقطهی مقابل همین اندیشه انسانی با توجه به تمام ساحتهای انسانیاش به تاریخ قدم گذاشت و سخن از حضور دیگر و انسانی دیگر و تاریخی جدید را پیش چشم و انتخاب و ارادهی بشر نهاد. تاریخی که به گفتهی شهید آوینی؛ شروعِ آبشدن و اضمحلال غرب است .
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید اگر کاربران عزیز حوصله کنند و متن جنابعالی را با دقت مدّ نظر قرار دهند؛ نسبت به تاریخی که در آن هستند، متوجه افقی خواهند شد که میتواند «مسجد» و «مدرسه» را برای آنها به «میخانه حضور» تبدیل کند، به همان معنایی که حضرت روح الله در طلب آن بود.
آری! حقیقتاً آن امری که شهید صیاد شیرازی را شخصیتی آنچنانی کرد که باید نسبت به شخصیت او مدتها حیران ماند؛ شخصیت حضرت روح الله «رضواناللهتعالیعلیه» بود و اینکه حضرت امام روشن نمودند افقی در پیش است، که بنا به فرمایش شما تمام ساحات انسانی را در برگرفته تا انسان، تاریخِ دیگری را تجربه کند. با نظر به چنین افقی است که شهید صیاد شیرازی عملاً در هویت نظامی خود با آنهمه نوآوری و ابتکار، متولد میشود. و یا شهید آوینی با آن سخنان آسمانیاش، سید شهیدان اهل قلم میگردد. به همان معنایی که وقتی به قلم نگاه میکنی انگار از خودش هویتی ندارد. پس آن چیست که قلم را هویت می دهد؟ قلم را ماندگار می کند؟ چه چیز جوهر مرکب را آنقدر توان می دهد که نسل به نسل انسان ساز می شود؟
به انسانیتی که صید شیرازی ها را می طلبد و او را و امثال او را به حرکت در می آورد و به تفکر دعوت شان می کند و اگر انسانیت آن ها نبود که در جستجوی حقیقت بودند و می خواستند راوی حقیقتی باشند که حضرت روح الله به میان آورد، نه صیاد شیرازی، صیاد شیرازی می شد و نه شهید آوینی، سید شهیدان اهل قلم.
آری انسان هایی که انسانیت خود را در حقیقت گمشده جستجو می کنند تا انسانیت خودشان را روایت کنند می یابند از آن فتح ابراهیمی تنها با ریخته شدن خون حسینی می توان روایت کرد و یا در آن حاضرشد. زیرا فهمیدند: تنها راه فتح انسانیت از کربلای حسینی می گذرد.
برای دیدن باید چشم ها را در دریای اشک و تضرع در پیشگاه حضرت حق بشویی تا خودی را ببینی که خودی نیست و همه حرف در این یک کلمه است که چه افقی آن ها را به چنین حضوری وا داشت که اگر آنگونه عمل نمی کردند؛ در جستجوی خود کجا میتوانستند بروند؟ و ما نیز اگر خود را در آینده تاریخ خود حاضر نکنیم و همچنان در گذشته متوقف باشیم، عملاً گور خود را پیشاپیش کندهایم، زیرا در برابر آنچه در حال رشد و بالندگی است، کور و نابینا شدهایم. انسانهایی میخواهیم که نهتنها در نسبت با درک وجودی خود تامل کافی داشته باشند، بلکه معنای سعه توحیدیِ انقلاب اسلامی را بفهمند که چگونه انقلاب، در این زمانه همچون اقیانوس شده است و دوره دریاچه بودنش بهسر آمده. و این است آن افقی که شهید صیاد شیرازی و سید شهیدان اهل قلم مدّ نظر داشتند.
موفق باشید
سلام به استاد گرامی: حقیقتش حیرت خود را در نسبتی که بین اعتکاف امسال و ۲۲ بهمن برایم پیش آمد را، نتوانستم در درون خود نگه دارم و از این جهت احساس کردم به عنوان دلنوشتهای خدمت جنابعالی ارسال کنم تا اگر تذکری برای بنده دارید، بفرمایید.
باسمه تعالی: خلوت و سِرّ اعتکاف در جلوت و ظهور ۲۲ بهمن خود نمایی کرد و بار دیگر دست قدرتمند الهی در جمعیتی میلیونی تجلی کرد و جلال و جمال الهی در آئینه خلق درخشیدن گرفت. حضور حق، قلعههای قلوب را فتح کرده بود و انتهای جاده زیباییها نوید عبور از پیچ تاریخی را میداد. آری! خیز بزرگ انقلاب و خروش عاشقانه ملت بخصوص دهه هشتاد و نودیها، حس غروری مقدس را در جانمان به سرور و شیدایی میکشاند و اقیانوس متلاطم معرفت را به تصویر میکشاند. این معجزه الهی، سحرِ امپراطوری رسانه را در هم خواهد پیچید و نور امید را در اعماق جانِ آزادگان جهان زندهتر خواهد نمود و سرانجام به زودی شکوفههای انقلاب بر گلدستههای رفیع آن، اذانِ شهادت و رشادت خواهند داد و جایگاه و حضور تاریخی خود را بیش از پیش خواهند یافت.
راستی که چه شورانگیز و شوقآفرین بود حماسهای که آغازی برای عبور از مدرنیته و تجربه جهان قدسی در بنیاد خود و در ارتباط با انسان و جهان خواهد شد. اشک شوق در چشم حلقه میزد، چرا که انقلاب به جلواتی بس عمیقتر و اسرار آمیزتر به ظهور آمده بود. فتح مطلق آنچنان میسر مینماید که گویی هم اینک در مشت ما بلکه در آغوش ماست. باید شاکر بود، جبهه شکر به پیشگاه حضرت احدیت سایید به خاطر این همه ظرفیت آخر زمانِ بشرِ امروز در ذیل انقلاب اسلامی. نقش آفرینی شهدا و آرمان نهایی شان بیش از هر زمان در حال ظهور و بروز و تکامل است. 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸❤️❤️❤️❤️❤️❤️
باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتاً نکات خوبی را با قلم زیبای خود به رشته تحریر آوردهاید. حکایتی است از موقعیتی که در آن قرار داریم. و در همین رابطه عرض شد؛
کجای دنیا چنین امری، یعنی بسیج اجتماعی در ابعاد ملی در چنین شرایطی پیش میآید که در ۲۲ بهمنهای هر سال به ظهور میآید؟ حتی بعد از ۴۴ سال که از آن ۲۲ بهمن سال ۵۷ گذشته است. هر اندازه انسان نسبت به این شور انقلابی و تعلّقی که نسبت به انقلاب در صحنه است؛ فکر کند، جز یک معما برایش پیش نمیآید. مردم ما نشان دادند انقلاب اسلامی یک خط تاریخی است که در درون روح ایمانی آنها متولد شده است. و اینجا است که باید باطن جامعه را در این نوع راهپیماییها ارزیابی کرد و نه در نظرسنجیها. ملاحظه میکنید چگونه در روز ۲۲ بهمن دوگانه شهری و روستایی از بین میرود و در شرایطی که با هزار دلیل برای شرکتنکردنِ مردم، مردم به صحنه میآیند. آیا چنین نظامی از طریق اپوزیسیون حقیر خارج کشور، قابل براندازی است؟!! در حالیکه ملتی در صحنه انقلاباند که اینچنین در مقابل مشکلات، تاب میآورند و باز در صحنه میمانند. در حالیکه ملاحظه کردید جریان برانداز حتی ۴ ماه نتوانست بدنه اجتماعی خود را نگه دارد. آیا جز این است که دلهای این مردم در دست خدا است؟ موفق باشید
سلام و عرض تبریک به مناسبت یوم الله ۲۲بهمن. به امید فروپاشیِ کاملِ نظام اقتصادی جهان استکبار. استاد؛ حضرتعالی از یک طرف می فرمایید انقلاب اسلامی یک حرکت توحیدی است که ریشه در گذشته ی توحیدی ما دارد که منزل به منزل در طول تاریخ جلو آمده و رشد یافته و در سال ۵۷ به نحو خاصی ظهور و بروز یافت. از طرفی هم می فرمایید که انقلاب اسلامی از افق آینده ی توحیدی و پس فردای تاریخ دارد به سوی ما می آید و می تابد. قدری در مورد جمع این دو نگاه و اتصال گذشته و آینده ی انقلاب اسلامی توضیح دهید. سپاس
باسمه تعالی: سلام علیکم: این مسئله بسیار مهمی است. در این راستا 3 کتاب اخیر همراه با شرح صوتی آن میخواهد این نکته مهم را کالبدشکافی کند. کتابهای «انقلاب اسلامی، طلوع جهانی بين دو جهان» و «انقلاب اسلامی و چگونگی تحقق آينده دينداری ما» و «در راستای بنیانهای حکمت حضور انقلاب اسلامی در جهانی بین دو جهان». موفق باشید
سلام استاد: خسته نباشید، وقتتون بخیر. اگر خدا بخواد من کتاب ده نکته داشتم میخوندم. بعد این مسئله جبر و اختیار خیلی ذهنم رو درگیر کرد و تو سایتا جواب درستی پیدا نکردم. اگر میشه بی زحمت میتونید بگید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید بتوانید جواب خود را در جزوه «جبر و اختیار» https://lobolmizan.ir/leaflet/181?mark=%D8%AC%D8%A8%D8%B1 پیدا کنید. موفق باشید
سلام و خدا قوت. خدا ان شاء الله هم به وقت تون برکت بده و هم وجود خودتون رو برکت بده. یه قسمتی از سخنرانی حضرت آقا (مدظله العالی) هست که برام سؤاله ایشون ایراد می کنن که «در قلب انسان و در روح و وجدان انسان یک باطنی وجود دارد که او معمولاً با خود ما صادق است. ولو ظواهر قلب، ما را فریب میدهد، اما باطن قلب با ما صادق است. امام (رضوان اللَّه علیه) یک وقتی فرمودند: من در فلان قضیه، در باطن قلبم هم ناراحت نمیشوم. واقعاً همین جور است؛ قلب یک باطنی دارد که ما کمتر به آنجا سر میکشیم. اگر انسان به آنجا سر بکشد، خودش را در مقابل خود افشاءشده مشاهده میکند.» اینکه رهبری در سخنرانی شون می فرماین قلب یه ظاهری داره و یه باطنی که ظاهرش، فریبنده هست ولی باطنش راست می گه! از کجا بدونم احساسی که بهم دست می دهد از ظاهر قلب هست یا باطن اون؟ یا اینکه چجوری می شه به باطن قلب دست پیدا کنیم؟ و در کل اگر کتابی تو این زمینه بود ممنون می شم راهنمایی کنید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در جواب سؤال شماره 34391 شد. و یا نکاتی که در جلسه سوم سوره شمس https://eitaa.com/matalebevijeh/12639 مطرح شد میتواند متذکر این امر باشد که هر اندازه به خود رجوع کنیم و به وجه تقواییِ خود نزدیک شویم، به باطن قلب که همان توحید است نزدیک میشویم و نور حقیقت را که همان نور ربّ العالمین است در مناسبات خود مییابیم. موفق باشید
سلام استاد عزیز: نظر شما درباره نقدهای ادبی که بعضی از آقایان به تسنیم دارند چیست؟ ممنونم
باسمه تعالی: سلام علیکم: به طور خاص بنده به آن کتاب رجوعی نداشتهام مگر بندرت. هرچند که از صوتهای آیت الله جوادی که منجر به تفسیر تسنیم شد، استفادههای زیادی کردهام. موفق باشید
با سلام استاد عزیز: در رواياتى در منابع شيعه و اهل سنت كه از لحاظ سندى صحيح است از اتخاذ قبور به عنوان مسجد نهى شده است. مثلا در كتاب صحيح بخارى، حديث ۱۳۰۱ چنين آمده است: عَنْ عَائِشَةَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهَا قَالَتْ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فِي مَرَضِهِ الَّذِي لَمْ يَقُمْ مِنْهُ لَعَنَ اللَّهُ الْيَهُودَ وَالنَّصَارَى اتَّخَذُوا قُبُورَ أَنْبِيَائِهِمْ مَسَاجِدَ لَوْلَا ذَلِكَ أُبْرِزَ قَبْرُهُ غَيْرَ أَنَّهُ خَشِيَ أَوْ خُشِيَ أَنَّ يُتَّخَذَ مَسْجِدًا ترجمه: عايشه روايت مىكند كه پيامبر (ص) در مريضىاش كه در آن از دنيا رفت گفت: خدا يهود و نصارى را لعنت كرد چون قبور انبياء خود را به عنوان مسجد اتخاذ كردند. سپس عايشه گفت اگر چنين نبود قبر پيامبر آشكار بود ولى از آنكه قبر او به عنوان مسجد اتخاذ شود ترسيده شد. و اما در كتب شيعه در كتاب الكافي ج : 3 ص : ۲۲۸ آمده است: عَنْ سَمَاعَةَ قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ زِيَارَةِ الْقُبُورِ وَ بِنَاءِ الْمَسَاجِدِ فِيهَا فَقَالَ أَمَّا زِيَارَةُ الْقُبُورِ فَلَا بَأْسَ بِهَا وَ لَا تُبْنَى عِنْدَهَا الْمَسَاجِدُ ترجمه: سماعه مىگويد از امام صادق (ع) راجع به زيارت قبور و ساختن مسجد در قبرستان پرسيدم. ايشان فرمودند: اما زيارت قبور اشكالى ندارد ولى نزد قبرها مسجد نسازيد. اين حديث از لحاظ سندى موثق است. در نرم افزار درايه النور اين حديث موثق ذكر شده و آقاى مجلسى در مرآه العقول نیز سند اين حديث را موثق دانسته است. همچنين در كتاب وسائلالشيعة ج : ۵ ص : ۱۶۲ از امام باقر (ع) نقل شده است كه : فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص نَهَى عَنْ ذَلِكَ وَ قَالَ لَا تَتَّخِذُوا قَبْرِي قِبْلَةً وَ لَا مَسْجِداً فَإِنَّ اللَّهَ لَعَنَ الَّذِينَ اتَّخَذُوا قُبُورَ أَنْبِيَائِهِمْ مَسَاجِدَ ترجمه: پيامبر (ص) فرمود قبر مرا قبله و مسجد نگيريد چرا كه خدا کسانی را كه قبور انبياء خود را مسجد گرفتند لعنت كرد. سند اين حديث در نرم افزار درايه النور صحيح دانسته شده است. حديث در اين باب زياد است و به هر حال اين احاديث نيز مويدى است بر اينكه نظر گروه دوم در زمان اصحاب كهف صحيح نبوده است. قرينه پنجم : اتخاذ قبور به عنوان مساجد با توجه به اينكه در ظاهر شبهۀ شرك دارد كار پسندیدهای نيست. قرينه ششم: علماى شيعه در رسالههاى خود آوردهاند كه نماز خواندن در قبرستان و جايى كه قبر باشد مكروه است. در رسالۀ مراجع تقليد آمده است : نماز خواندن در چند جا مكروه است و از آن جمله است: ... مقابل قبر، روى قبر، بين دو قبر، در قبرستان. (توضيح المسائل (محشى - امام خمينى)؛ ج۱، ص: ۵۰۱) با توجه به اين حكم مىفهميم نظر آن گروه دوم در زمان اصحاب كهف چندان صحيح نبوده است و کسانی كه از آيه ۲۱ سوره كهف مىخواهند برخى كارهاى امروزه را توجيه كنند به نظر، دقت لازم را در تحقيقات خود نكردهاند. علاوه بر این در هیچ کجای قرآن توصیۀ صریحی برای ساختن قبور يا چيزي بر روي قبور نداریم. آیا خدا نمیتوانست به پیامبرش توصیه کند که بر سر قبر ابراهیم برو و آن را بساز؟ با این تفاصیل ساختن گنبد و بارگاه برای مرحوم خمینی چه ضرورتی داشته است؟ ممنونم
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور که متوجه هستید واقعاً در قبرستانها به آن معنا که مسجد شوند، نباید نماز خواند ولی آیا جریان اصحاب کهف به عنوان نمادی از یک معجزه بزرگ را میتوان به عنوان قبر و قبرستان قلمداد کرد؟ در مورد حضرت امام خمینی «رضواناللهتعالیعلیه» و مزار شریف ایشان، بحث بر سر نمادی است که امکان رجوع و زیارت اولیای الهی را فراهم باید کرد، ولی این نوع برخوردی که فعلاً ما با آن روبهرو هستیم، به نظر میآید تشریفاتش آن را از نمادبودن خارج کرده است. موفق باشید
سلام علیکم استاد: در فیزیک عنوان میکنند که انرژی نه بوجود می آید نه از بین می رود بلکه از صورتی به صورتی دیگر تبدیل میشود بعد عده ای نقبی میزنند که در این صورت مبدا جهان انرژی است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! به گفته لاوازیه همواره انرژی تبدیل به ماده و ماده تبدیل به انرژی میشود. ولی بحث در این است که ماده اولیهای که این تبدیل در آن صورت میگیرد، نمیتواند به خودی خود و بدون علت باشد. موفق باشید
بسم الله الرحمن الرحیم. سلام استاد خداقوت. ببخشید من امسال رفیق جون جونیم یهو سرطان گرفت و فوت کرد. ..................
باسمه تعالی: سلام علیکم: قبلاً به صورت زیر به ایمیلتان جواب داده شد:
34132- باسمه تعالی: سلام علیکم: در عین آنکه باید حدود شرعی نسبت به نامحرم رعایت شود، کمککارشان باشید تا فشار مصیبتشان کم شود؛ خوب است. موفق باشید
با سلام: در مورد مصرع زیر سوالی داشتم. در پرده عیان باشم و بی پرده نهان. در مصرع فوق منظور ذات است یا منظور الله است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: اساساً ذات در اسمای الهی از جمله در اسم جامع «الله» حاضر است و نه به صورت مستقل. مثل آنکه خانه در ساختمان و مجموعه اطاقها مطرح است، نه آنکه یک خانه جدا و مجموعه اطاقها جدا باشد. موفق باشید
با سلام و عرض ادب: استاد در مورد چگونگی سیر روح و رشد آن در عوالم دیگر بفرمایید. کتاب در این مورد که بره سر اصل مطلب داریم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: مباحث «معرفت نفس» و «معاد» إنشاءالله موضوع را روشن خواهد کرد. موفق باشید
با سلام: چگونه میتوان علم حصولی را تبدیل به علم حضوری کرد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: علم حضوری، جایگاه خاص خود را دارد و با نظر به «معرفت نفس» پیش میآید و چنانچه انسان در معرفت نفس خود را فربه نماید، هر علم حصولی نیز عملاً نحوهای از حضور را در نزد نفس به میان میآورد مثل آنکه شما در ابتدا به علم حصولی به خداوند باور دارید ولی پس از آن سعی میکنید آن علم را در جان خود بیابید. اینجا است که با علم حضوری با خدای خود روبهرو میشوید و به همان معنا که در زیارت ائمه «علیهمالسلام» مییابید آنچه که از آنها میدانستید، در نزد خود شما میباشد. موفق باشید
با سلام در لایحه ارتقا امنیت زنان آیا برای ما زنانی که مهریه ۱۴ سکه داریم بیش از ۵ سال حتی ۱۰ سال هست که همسر اجازه ازدواج دریافت کرده و ما نه راه زندگی داریم و نه طلاق ماده قانونی دیده شده است بلاتکلیفی حتی اجازه درمان خروج از کشور برای یک زیارت مشکل داریم و زن حق زندگی مستقل به واسطه رابطه زوجیت ندارد و همیشه در نگرانی است.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! مسائلی است که در این زمانه پیش آمده و به نظر میآید وظیفه نمایندگان مجلس، بخصوص خواهران نماینده آن است که در این مورد فکری بکنند. موفق باشید
بذارین من میون تموم علم و دانش های آدما دو کلمه حرف راست بزنم هرچند برای آدما معنی نمیده اما اگه بهش برسن باعث می شه یه کاری برای خودشون بکنن بالاخره یه تکونی برای خودشون بخورن. چرا هعی میخوای زندگیتو خوب کنی یا دنبال اینی که دیده بشی یا گدایی بودن کنی از عالمو آدم؟ مشکل ما قیافه و اقتصادو دانش و مدرک، پول، چقدر فهمیدن و... نیست! مشکل ما اینه که میخوایم باشیم! ما اصلا نباید باشیم بخدا قسم نباید باشیم چون ذات اینی که هستیم بکل دشمنه ماست! بر فرض آدم خوبی که فکر میکنی بودی و خوب بودنت نتیجه داد، عزیزم اصلا چرا متوجه نیستی که نباید باشی... ما نباید باشیم بخدا قسم نباید باشیم. اصلا نه علمی بخون و نه برای من حرف تو آستین داشته باش و نه خدارو قاطی اشتباهاتت کن، واقعیت خودتو بپذیر چون این عین واقعیت خوده تک تک آدمای دنیاست یعنی نبودن. بخدا نه به تو ربطی داره که چرا فلان آدم دین درستی نداره و نه به اون مربوطه تو چته، به تنها کسی که مربوطه خداست تموم مشکلاتو با خدا حل کن اما وقتی هستی خدا نیست پس بیخود با خودت حرف نزن رازش اینه که نباشی وقتی نباشی خدا هست اونوقت کاری کن که هیچ وقت نباشی و اینقدر نباش تاتموم شی. اگه ادمیزاد میدونست میتونه نیست و نابود شه حتی تو دنیا و برزخ و قیامت. بخدا قسم تو آروزی نبودن آتیش می گرفت خاکسترشم به باد میداد تا حتی بو و دودِ سوختگی هم ازش نمونه. بس کن آدمیزاد خسته شو از خودت خسته شو... . بذار راستشو بگم بهت تو کلام خدا "دنیا" یعنی نفسانیت یعنی خواستن یعنی بودن برای نفس یعنی"بودن"! خدا خودش داره میگه بازیه . از وقتی که یادمه دردم این بوده که چرا هستم الان قلبم درد میگیره، گاهی ریه هام خفم می کنه، بدنم از بین رفته، هیچ آدمی منو دوست نداره، هیچ کسیو ندارم، سواد ندارم، مدرک ندارم، پول ندارم؛ من هیچی نیستم و بخدا از اولم هیچی نمی خواستم چون اصلا خودمو نمیخوام. نه میخوام بهشت برم نه جهنم نه میخوام خوب باشم نه بد نه میخواممراد باشم و نه مرید من فقط میخوام نباشم و بابت این خواسته که عاجزانه هیچی نمیخوام و نیست و نبودن رو میخوام عذاب کشیدم. بخدا اگه اینو نوشتم فقط بخاطر اینه اگه کسی میترسه از نبودن بدونه نبودن تنها راه نجاته. نور از خودش میاد و خوده نور هیچی نیست اما یادت باشه تو تاریکی نبودن معنی نمیده پس لازمه نبودن نوره و نور اسلامه و یادت باشه هیچ یک ازین کلمات به دردت نمیخوره چون من نیستم و تو هستی.
باسمه تعالی: سلام علیکم: این کلمات مرا به یاد آن غزل جناب فیض کاشانی انداخت که میفرماید:
گفتم رخت نديدم گفتا نديده باشي
گفتم ز غم خميدم گفتا خميده باشي
گفتم ز گلستانت گفتا که بوي بردي
گفتم گلي نچيدم گفتا نچيده باشي
گفتم ز خود بريدم آن باده تا چشيدم
گفتا چه زان چشيدي از خود بريده باشي
گفتم لباس تقوي در عشق خود بريدم
گفتا به نيک نامي جامه دريده باشي
گفتم که در فراقت بس خون دل که خوردم
گفتا که سهل باشد جورم کشيده باشي
گفتم جفات تا کي گفتا هميشه باشد
از ما وفا نيايد شايد شنيده باشي
گفتم شراب لطفت آيا چه طعم دارد
گفتا گهي ز قهرم شايد مزيده باشي
گفتم که طعم آن لب، گفتا ز حسرت آن
جان بر لبت چه آيد شايد چشيده باشي
گفتم به کام وصلت خواهم رسيد روزي
گفتا که نيک بنگر شايد رسيده باشي
خود را اگر نبيني از وصل گل بچيني
کار تو (فيض) اينست «خود» را نديده باشي
موفق باشید
سلام استاد عزیزم. نظرتون راجع به متن زیر چیه؟ هماکنون بیش از ۲۵۰٬۰۰۰ ایرانی و ایرانیزاده در اسرائیل زندگی میکنند. دولت اسرائیل به پاس این گرمی فرهنگی دست به چاپ تمبر کوروش، ساخت خانه فرهنگی کوروش و خیابانی به نام کوروش زده است (רחוב כורש). در زمان پهلوی همکنشگری ایران و اسرائیل دستاوردهایی داشت که میتوان صادرات نفت ایران با خط لوله بندر ایلات-اشکلون، روابط بازرگانی، امنیتی آموزشی موساد-ساواک، تامین تسلیحات ارتش (تیربارهای یوزی، هواپیماهای اف-۸۶ و ... )، پیریزی ساخت موشکهای دوربرد با کلاهک هستهای بالستیک (پروژه شکوفه)، امضای موافقتنامه ساخت مرکز مونتاژ و آزمایشات هستهای، تامین دفاع هوایی، ساخت پایگاههای نیروی دریایی بندرعباس، بوشهر و خانههای سازمانی افسران، مدرنیزهسازی کشاورزی، آموزش۱۵۰۰ متخصص تعاونیهای سازندگی، برجهای سه قلوی اسکان در تهران، ساختمان پلاسکو از حبیبالله القانیان، و ... را نام برد. هنگامی که ساواک از موساد در اسرائیل درخواست ترور امام خمینی را نمود موساد نپذیرفت و اسرائیلیها به شاه گفتند مشکلات شما و خمینی به ما ارتباطی ندارد. در جنگ ایران و عراق با میانجیگری منوچهر قربانیفر اسرائیل به کمک آمد و موشکهای ضد تانک هاوک و تاو به ایران فروخت. اکنون این پرسش پیش میآید که چرا یک حکومت دینی که اسلام را دین صلح و دوستی میداند (یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِی السِّلْمِ کَافَّةً: ای مومنین به صلح و آشتی در آئید)، این همه برای خود دشمن میتراشد؟ چرا با داشتن این همه اسناد قرآنی، تاریخی و ژنتیک ادعا میکنیم که یهودیان هیچ کشوری نداشتهاند و نباید داشته باشند؟ چرا ما باید بنیاسرائیل را که هزاران سال دوست ایران بودهاند به دشمن تبدیل کنیم و برخلاف سفارش قرآن (وَ إِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَها: اگر دشمنان خواهان صلح بودند، بپذیرید) دست رد به سینه آنها بزنیم؟ تا به گفته شما این دشمنان، اغتشاشات امروز را کارگردانی کنند؟ اگر ما اسلام را سند دشمنی خود با کشور اسرائیل میدانیم برخلاف قرآن عمل کردهایم. اگر سیاست را سند این کار کردهایم رهاوردش همدستی اعراب با اسرائیل برعلیه ایران و شورشهای کنونی است. اگر از ترس آرزوی اسرائیل برای گسترش از نیل تا فرات دست به دشمنی زدهایم، پس با روسیه هم باید دشمن شد چون در آرزوی وصیتنامه پطر کبیر به دنبال گسترش روسیه از قطب شمال و خزر تا خلیج فارس و از بالا حرکت به سوی اروپاست (شاهد این ادعا: کریمه و اوکراین و خزر) دود این دشمنتراشی به چشم مردم، دانشمندان هستهای و نظام جمهوری اسلامی میرود؛ درحالیکه آنان روزگاری جزو دوستان هستهای ما بودند و اکنون جزو دشمنان هستهای ما! ترکیه، آذربایجان، روسیه و دور تا دور ما با اسرائیل همنشین شدهاند. چرا ما مرتبط نشویم؟ چرا برای پیشرفت نظام و مردم دشمن بسازیم؟ حفظ نظام نیاز به دوستسازی دارد نه دشمنسازی. والسَّلَامُ علیکم و رحمت الله عَلَى بنی اسرائیل و بنی هاشم و بنیکوروش السلام عَلَى بنیآدم
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال اولاً: خداوند در قرآن به ما فرموده است: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الْيَهُودَ وَالنَّصَارَىٰ أَوْلِيَاءَ ۘ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ ۚ وَمَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ ۗ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِين» ای اهل ایمان، یهود و نصاری را به دوستی مگیرید، آنان بعضی دوستدار بعضی دیگرند، و هر که از شما مؤمنان با آنها دوستی کند به حقیقت از آنها خواهد بود؛ همانا خدا ستمکاران را هدایت نخواهد نمود. ثانیاً: بحث در مورد صهیونیسم میباشد که یک حزب نژادپرست است. موفق باشید
سلام علیکم و رحمهالله: لطفا دعا بفرمایید خداوند به حق صدیقه شهیده، بنده را بعنوان قربانی راه دین و ولایتش قبول کند و شهید شوم. همچنین به حق رسول خدا که شهر علم هستند من نیز عالم ربانی شوم. فرق بین بقا و حیات چیست؟ اینکه «العلماء باقون ما بقي الدهر» هستند و شهدا نزد پرودگارشان روزی میخورند و زنده هستند چه تفاوتی دارد و کدام بالاتر است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! «بقاء» نوعی حضور است حتی اگر جسم انسان و حیات دنیایی در میان نباشد و آن حضورِ فرهنگی که علمای ربّانی پس از حیات خود دارند، شهیدپرور است. نمونه آن حضرت امام خمینی «رضواناللهتعالیعلیه» میباشند که تا قیام قیامت همچنان نقشآفرین خواهند بود. موفق باشید
زمستان سخت، سخت شروع شد! سيد هاشم فیروزی یکی از رفقا می گفت اگر خود امام خمینی هم بود با این قیمتها دوباره انقلاب می کرد! تندر ۹۰ اتوماتیک؛ ۸۰۵ میلیون! در اولین روز زمستان تندر ۹۰ پلاس اتوماتیک، گویا معادل ۸۰۵ میلیون تومان فروخته میشود. آیا در خواب هم چنین کابوسی را تصور می کردیم؟ دلار در اولین روز زمستان وارد کانال ۴۰ هزار تومان شد! چه درست اما اشتباه گفته بود آن مشاور سیاست خارجه: وینتر ایز کامینگ... درست در آمدنش و غلط در بعد مقصد زمستان! خدا رحم کند بحال مستأجران و آحاد مستضعفان چرا که بقول یکی از دوستان در ایران ملت را به درخت بسته اند و رفته اند پی کار خودشان! این ملت آب می خواهد، نان می خواهد، سرپناه می خواهد... ملت فقط سفت بسته شده است که تکان نخورد گویا! هرکس در پی نفی خاستگاه و ریشه های اقتصادی انقلاب ۵۷ بود بدانید یا خائن است و یا جاهل به تاریخ و از کسری بودجه شاه و تورم وقت و حلبی آبادها خبر ندارد! ملت درد نان داشتند آقا... و رهبران انقلاب همگی شعار نان می دادند آقا... آقای طاهر زاده جواب بدین میگین راه روشن انقلاب خجالت بکشین. حیا کنید. خدا عذاب کند شما را در این دنیا و اون دنیا. سوال منا حتما تو سایت بذارید و جواب بدین.
باسمه تعالی: سلام علیکم: پیشنهاد بنده آن است که بیشتر سعی بفرمایید شرایط پیشآمده را درست ریشهیابی کنید و به این فکر باشید که اولاً: برای عبور از این مشکلات، راهکار اساسی چیست؟ و ثانیاً: مسیر دولت آقای رئیسی آیا عبور از این مشکلات نیست؟ حدّاقل به این قاعده الهی فکر کنید که خداوند نمیگذارد شما در مقابل دشمنانی اینچنین باطل شکست بخورید و مطمئن باشید مردم، پاداش صبر خود را به نحوی که جهان استکباری در حسرت آن قرار گیرند، خواهند گرفت. جناب آقای قمی نکاتی را در گفته خود با ما در میان میگذارند که به نظر میآید برای تفکر نسبت به موقعیت خود مفید باشد. موفق باشید https://eitaa.com/Balagh_Mobin/15
سلام علیکم استاد: اگر کسی پرسید که خداوند همه چیز را به نحو احسن و کامل خلق فرمود و بعد از آن دیگر کاری ندارد و فقط ناظر است و هیچ کاری نمیکند پس دعا هم اثر ندارد پاسخ چیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! خدا همواره خدایی میکند به معنای حضور مطلق او در همه عالم، و دعا موجب میشود تا حجابهای بین ما و حضرت محبوب برطرف شود و ما هرچه بیشتر، او را بیابیم. به همین جهت فرمودهاند: «اول قدم آن است که او را یابی / آخر قدم آن است که با او باشی». موفق باشید