سلام علکیم با عرض ادب و احترام محضر استاد طاهرزاده: در مورد شهید آوینی اینطور به نظر میرسد که ایشان انقلاب اسلامی را همان اسلام ناب و حقیقی میدانستند و امام خمینی را نائب امام زمان و رزمندگان و شهدا را همان رزمندگان و شهدا صدر اسلام و کربلا میدانستند و با این نظر جامع به چنین حقایقی، این چنین صحنه دفاع مقدس را با قلمی که خداوند به آن قسم خورده است به رشته تحریر در می آوردند و با آن صدای ملکوتی که (معلوم است متصل به چنین حقایقی است) مسند روایت فتح را ایجاد کردند، و میشود گفت خیلی از شهدا هم چنین افقی را درک کرده بودند و خداوند چنین قدرت بیان و صدای ملکوتی به ایشان داده که به نمایندگی از سایر شهدایی دیگر راوی چنین حقایقی باشد و به نظر میرسد بعد از صحنه مقدس، هنوز هم تجلی سخنان شهید آوینی را میتوان در عرصه های گیری یافت: از جمله فتنه ۸۸ و بعد از آن ۹ دی و صحنه شهادت حاج قاسم و شهید حجی و بعد از آن آن تشییع های با شکوه و اخیرا هم فتنه اخیر و بعد از آن راهپیمایی ۲۲ بهمن ( که بعضی ها گفتند بی سابقه بوده است) اکنون نیز تجلی هایی از شهید آوینی طلوع کرده اند ( نظیر آن عنوانی که اخیرا در سایت گذاشتید که: باز آوینی ها در حال تولد میباشد) حال خواستم نظر نظر عالی درباره این مطلب و تکمیل آن بدانم. با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است که میفرمایید و به قول دوستان؛ شهید آوینی «رحمتاللهعلیه» از جمله کسانی بود که «طلوع تاریخی مکتب امام» را فهمید و تقابل تاریخی جبهه تمدنی حق و باطل را دریافت و خود را در ذیل اندیشه قدسیِ تاریخ توحیدی انقلاب اسلامی حاضر کرد تا مبیّن و معلّم مکتب انسانساز خمینی شود. در اصل، آوینی راوی عالم توحیدی امام «رضواناللهتعالیعلیه» شد و اَبَر روایت تاریخ تمدن توحیدی اسلام، تاریخی در برابر مکاتب عالم مدرن که حرفی تازه از انسانی جدید در تاریخ داشت. سخن از تولد انسانی دیگر با ابعاد متعالی و مکتبی انسانساز با نگاه به افق ملکوتی عالم بود و آوینی هنر فهم این عالم را در خود داشت و آن را پرورش داد تا خود را معلم و راوی حکایت انسان عصر انقلاب اسلامی کند. «روایت فتحِ آوینی»، قصه حضور انسان ملکوتی است که در زمین، جنود خداوند است، همان انسانی که در مقاومت خرمشهر خدا را به صحنه زمین آورد. او توانست متوجه طلوع تاریخی شود که با حضرت روح الله «رضواناللهتعالیعلیه» به ظهور آمد و آن شهید بزرگوار بیش از آنکه به حاشیههای اطراف خود مشغول شود، نظر به چشماندازی انداخت که در آن، همه بودنِ بیکرانه خود را حاضر دید و فهمید چه آینده بزرگی در این حضورِ تاریخی در انتظار بشری است که بنا دارد در امروزِ خود از دیروز و فردایش غافل نباشد، بشری که از اکنونزدگی که قصه ظلمات جهان امروزِ غربی است، خود را آزاد کرده است. با نظر به شهید آوینی و سیره و سخن او ما نمادِ انسان متفکری را در کنار خود مییابیم تا در عمق حضور تاریخیمان همه آنچه قابل درک و قابل تفکر است، را تجربه کنیم. اگر اینهمه به آن شهید بزرگوار خود را نزدیک میکنیم، به علت آن است که بنا داریم در شخصیت انسانِ عصر انقلاب اسلامی به دورترین افقها بنگریم و با مردمانِ امروز خود سخن بگوییم، سخنی که تمام ابعاد گسترده انسان آخرالزمانی را مخاطب قرار داده. موفق باشید
بسمه تعالی. با عرض سلام و خدا قوت. در رابطه با شهید آوینی می شود ایشان را وامدار فیسلوفان غربی دانست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید بتوان اینطور گفت که شهید آوینی با فهم اندیشه و اشارات متفکران غربی مانند هگل و هایدگر که به بشر جدید داشتهاند، متوجه شخصیت تاریخی حضرت امام خمینی «رضواناللهتعالیعلیه» شد و به گفته همسر شهید آوینی، او همه آنچه که میخواست در حضرت امام یافت. موفق باشید
با سلام خدمت استاد عزیز: من همش خواب میبینم امر ساعت برپا شده، حتی یکسال پیش تو عالم بیداری از بالای سرم یکی از دوستانم را دیدم که خیلی هم پاکه حتی فکر میکنم آقا امام حسین ع باشه. الله اعلم. چند سالی باهاش رفیق بودم چشمانش رو باز و بسته کردن «کلمح البصر» و از اون دقیقه تا الان همش خواب قیامت میبینم. خیل عظیمی از انسان به سمت بهشت میرن. خیلیا سردرگم اند. آیا امر ساعت اینجوریه همش حس میکنم من تو خواب غفلت ممنون استاد
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد سعی بفرمایید با واردشدن در معارف عمیق توحیدی به روح خود وسعت دهید. بعد از مطالعه کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» که روی سایت هست، اگر سیر مطالعاتی سایت را دنبال بفرمایید، إنشاءالله با زمینههایی که دارید، نتایج خوبی خواهید گرفت. موفق باشید
سلام استاد بزگوار: عنایت فرمائید جایگاه و نقش اختیار را ذیل آیه مبارکه؛ «و کذلک جعلنا لکل نبی عدو الشیاطین الانس و الجن» را تبیین کنید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! پیامبران راهی را در مقابل بشر میگشایند و شیاطین جنّ و انس سعی میکنند انسانها را از آن راه منصرف کنند و در چنین عرصهای است که انسان باید راه خود را انتخاب کند و شخصیت خود را بسازد. زیباییِ انتخاب، در مواجههشدن با جبهه حق و باطل است تا انتخاب، معنا به خود بگیرد. موفق باشید
با سلام خدمت استاد گرامی: ۱. استاد گرامی آیا گناهی وجود دارد که انجام آن از طرف خدا بخشیده نشود و با وجود توبه باز هم اثرات دنیایی آن حذف نشود و باعث بدبختی دنیای او شود و آن گناهان چه هستند؟ ۲. آیا رد کردن خواستگار توسط دختر میتواند گناهی باشد که پس از سالها هیچگاه اثر دنیایی آن رفع نشده و در زندگی آینده او تأثیر گذار باشد؟ و رد کردن چه شخصی موجب این گناه خواهد شد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّم هیچ گناهی نیست که اگر انسان به خداوندیِ خدا ایمان داشته باشد، با توبه رفع نگردد. میماند که بعضاً تقدیراتی هست که ربطی به مثلاً ردّ کردن خواستگار ندارد، بلکه گویا خداوند نحوه دیگری از زندگی را برای انسان رقم زده. اصل را باید بر تواضع و صداقت گذاشت تا إنشاءالله موانع برطرف شود. موفق باشید
با سلام: با توجه به اینکه انسان در اصول دین باید خودش تحقیق کند نه تقلید، آیا این روش معرفت النفس که شما برای کاربران گرامی توصیه می فرمایید، آیا جنبه تقلیدی ندارد؟ به عنوان مثال شما در کتاب خویشتن پنهان پس از اینکه شخص من خودش و احکام آن را دریافت کرد آن را به خدا و ملائکه تعمیم میدهید.این روش از نظر منطقی ارزشی ندارد. آنچه حجت است برهان است. چیزهایی که درباره ویژگیهای نفس (من) می فرمایید، حداکثر فقط در رابطه با نفس بدیهی است. اما درباره خدا و ملائکه که بدیهی نیست! در این باره اگر توضیح دهید ممنون خواهم شد. با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در قاعده «حکم الامثال فیما یجوز و فیما لایجوز واحد» است و در این مورد این نوع مباحث، معنا میدهد. موفق باشید
سلام استاد: رفته بودم حرم امام رضا علیه السلام میخواستم از طرف امام زمان عج الله تعالی فرجه زیارت کنم ولی فکر کردم مقام امام زمان احتمالا بالاتر هست و شاید این زیارت درست نباشه. لطفا راهنمایی بفرمایید
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! ذیل وجود امامی حیّ و حاضر به زیارت حضرت رضا «علیهالسلام» رفتن، آرامآرام کار خود را خواهد کرد. ان شاءالله. موفق باشید
سلام علیکم استاد طاهر زاده عزیز و بزرگوار: امروز خامنه ای در سخنانی از قوه قضاییه خواست که با افرادی که در فضای مجازی و غیر مجازی «روی اعصاب مردم راه میروند» برخورد کند. من نمونههایی از بیانات مقامات جمهوری اسلامی را که فقط مربوط به چند روز گذشته میشود برایتان ذکر میکنم و سوال میکنم: انصافا چه کسانی با حرف هایشان روی اعصاب مردم راه میروند، ما یا اینها: وزیر اقتصاد: ناآرامیهای پس از فوت مهسا امینی باعث رشد تورم شد. امام جمعه مشهد: رسانهها اخبار دروغ درباره افزایش قیمت ها منتشر نکنند. مصباحیمقدم: ایرانیها مثل چینی ها به یکی دو وعده غذا در روز اکتفا کنند. امام جمعه اراک: مردم متاسفانه آن گونه که باید شکرگزار نیستند. حداد عادل: بالاترین امید این است که خامنهای زندگی ساده و سالمی دارد. سخنگوی قوه قضاییه: خاوری همچنان تحت تعقیب است. نماینده مجلس: طوری میگویند شاسیبلند گرفتیم انگار لکسوس گرفتیم. قالیباف: حکمرانی نو یعنی ایمان به نظریه ولایت فقیه و نظام جمهوری اسلامی. فرمانده سپاه: حضور ما در کشورهای دیگر به خاطر جلوگیری از غارت ثروت هایشان است. رییس بنیاد نوجوانان: امروز به جای مهد کودک باید هیأت های مخصوص کودکان راهاندازی شود. نماینده مجلس: کنسرت اگر در مدح ائمه باشد اشکال ندارد. مدرس حوزه: کار اصلی روحانیون دخالت در سیاست است. خبر: امضای تفاهمنامه بین حوزه و وزارت اقتصاد. نماینده رهبر در قم: مردم باید هزینه حفظ امنیت را بدهند. معاون وزیر بهداشت: زنان حامله باید محله به محله شناسایی شوند. مقام توانیر: برای سه میلیارد نفر آب داریم. وزیر ارتباطات: سه برابر نیاز کشور اینترنت تولید کردیم. رییس جمهور: مردم با دولت همکاری میکنند و همکاری آن ها بسیار صمیمانه است.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همه این سخنان در جای خود درست است. مهم آن است که در مسیر تعالی انسان قرار گیرد و همانطور که رهبر معظم انقلاب «حفظهاللهتعالی» فرمودند در عین پاسداشت از آزادی مردم باشد. موفق باشید
سلام علیکم استاد ارجمند: برای تربیت فرزندان چه صوت هایی را باید گوش کنیم و عملی کنیم؟ استاد درس خواندن و در نیمه شب مثل ادبیات عرب بالاتر است در سحرگاه، یا قرآن همراه با معنی خواندن؟ نحوه خواندن دروس حوزه بی برنامه هستم. چکارکنم استاد احساس میکنم دچار تنبلی شده ام، منتظر تلنگری هستم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. به نظر بنده کتابهایی مانند کتاب «جوان و انتخاب بزرگ» و «چه نیازی به نبی» از نظر محتوا بتواند کمک کند و از نظر روش، سخنان استاد علی صفائی مثل کتاب «نامههای بلوغ» مفید خواهد بود. ۲. بحث بر سر انگیزهای است که باید در خود زنده نگه دارید و آن، وسعتدادنِ شخصیت علمی و دینیتان میباشد. در این حالت است که همه چیز عبادت به حساب میآید و عبادات نیز، زمینهای میشود برای رشد علمی و عزم سلوکی به حکم «وَاتَّقُوا اللَّهَ وَيُعَلِّمُكُمُ اللَّهُ». موفق باشید
بسمه تعالی. واقعا به عنوان یه مخلوق از خدا گله دارم. نه که آنطور پرو باشم و پامو از گلیمم دراز کنم بلکه مستحقم و سخت نیاز دارم با تمام وجود خدا را در ذاتم و تمام درونم زنده و پاینده و همواره برتر یا در یک کلمه «خدا» تماما باشم. از کودکی مستحق بودم و اعماق پوچیو میچشم تا همواره تشنه تر باشم و واقعا از خدا انتظار دارم. نمیخوام راهنمایی بشم ولی این حرف منه که مطمئنم با نهایی ترین بشر یعنی آخرین آخر یکیست و از کجا مطمئنم هم نمیدانم :( خدایا یا اینکه بیا و تماما این بنده از آن تو و پیامبرو ولایتت یا اینکه باید جواب بدی اصلا با چه اجازه ای منو خلق کردی که حالا بخوای تازه بهم گیر بدی جهنم و بهشت و دنیا و دردسراش و برزخ مزخرفو دردسراش و قیامت جاودان و دردسراشو طی کنم که چی که بشم یه آدم موفق و بزرگ یا هرکسی؟ مسئلم این نیست تو خدای منی یا نه که بگم قالو شهدنا مسئله من اصلا اینه اگه بنده تو گردن نگیری اصلا برا چی آفریدی وقتی میتونی و میتونستی از اول محمدی صلوات الله علیم بیافرینی؟) خلاصه همه قرآن با همه عظمتش که عظمت جانی است و توحید لاحد و بی انتهاست و من بنا نیست آنرا تکذیب کنم مگر مرض دارم چنین حماقتی بکنم وقتی حرفم مرگو زندگیست و راهی نیست، چرا که بقول جناب عطار(صلای کفر در دادست شما را ای مسلمانان) دارم میبینم هیچ راهی ندارم جز تو، چرا مرا منتظر میگذاری؟ من در تعجبم از اینکه چرا همه چیز مهیاست برای خدا و خدا اینقدر طولش میدن. البته با همه این وجود که رهبر عزیز ما که کاملا متوجه م ایشان نسل ها را بخوبی میشناسند چون فردی الهی هستند و قطعا برای بشر کم نخواهند بود بلکه هزاران سال باید بزرگان بدوند تا به یک درجات ایشان و هم نسلانشان که شبیه ایشانند نزدیک شوند باز معتقدم بشر آخر الزمانی رهبر انقلاب بظهور نیامده، و اولیاءالله آخر الزمانی هنوز بظهور نیامدند تا تشنگی دیوانه کننده مرا سیر کنند زیرا یا خدا یا مرگ و این نهایی ترین حرف بود که با خودم داشتم که پروردگارا یا تو یا خود کشی و اگر از نبود تو خود کشی کنم روای رواست. والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! با توجه به اینکه طبیب عشق تماما رحمت و وسعت است، کافی است که در ما زمینه ای برای سرازیری فیض و رحمتش فراهم کند بنابراین این مائیم که باید ظرفیت آخرالزمانی مان را که حضور در جهان انسانیت این دوران است و فهم نیازهای آن در عین قدسی بودن، به صحنه آوریم. آیا نیاز نیست در کنار حکمت صدرایی و معارف قرآنی المیزان و عرفان حضرت روح الله بهترین نحوه حضور در این دوران را شکل دهیم؟ بخود آییم و ضعفهای خود را بازخوانی کنیم و به فکر راهی باشیم بسی باریک که خداوند در مقابل ما گشوده است تا نه تنها گذشته خود را جبران کنیم بلکه در همان راه باریک، خود را معنا و ادامه دهیم. آیا راه چاره ای جز این هست وقتی خطاب می شویم «ولکن تلوموا انفسکم»؟! هان ای انسانها! بیش از آنکه بقیه را ملامت کنید، خود را ملامت کنید و اتفاقا این، با تواضع در مقابل بقیه و دیدن دلسوزی انها پیش می آید. موفق باشید.
یا محبوب! به اسم خدایِ آرمان علی وردی: عرض سلام و رضوان حضرت معشوق بر شما باد و عیدِ مبارک و سعیدِ عاشقان نیز برایتان پر از قرب باشد.
شاید دیگر این صفحه و این نام کاربری نشان دهندهی انسان پریشانی باشد که خودش هم در کار خودش مانده، اما این از الطاف الهی است که کسی سخن دل را بشنود. من در مورد مکاتب غربی و پوچ گرایی و این نیستانگاری که گریبان بشر امروزی را گرفته است چیزی نمیدانم و به حدّ خود تقریباً بیسوادم. اما همین را میدانم آنجا که آرمانِ علی وردی درون آن خفته و سید مرتضی آوینی روایت میکند و چمران مناجات میخواند، یک خبری دیگر است. هر قدر بیشتر عزم مواجه می دهند من بیشتر در مییابم که وای! جز این جهنم است! به راستی که این است آنچه است که جز آن هیچ نیست! و این جز خدا نیست تمام آنچه از سواد و کلمات بیحس از او در ذهن ریخته بودم به آنی به برون رفت، انگار میگفت سخن از چه میگویی اگر چیزی در دنیا هست این است! آری! اصلاً نمیتوانم بگویم چه خبر است، جان تصدیق میکند و عقل میخندد. لیک این چیست؟!! انگار هر بار قویتر از قبل این فریاد مرا سراسیمه صدا میزند و انگار هر بار آنقدری قویتر از قبل هست که به حذفشدن مانند آن راضی نباشد. از هدف خلقت و اسفار اربعه هیچ نمیدانم ولی میدانم هرچه هست این است. از طرفی این مستی را فقط «بغض» و «اشک» معنا میکنند. انگار عقل راحت است که نمیفهمد ولی دل فقط گریه میکند. باید با آرمان علی وردی و شهید چمران و حاج حسین چه کرد؟! نمیدانم!! اما میدانم بی یاد آنان و چیزی فراتر از آن که نمیدانم چیست، نیست میشوم...
باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتاً باید به شهدا و عطشی که نسبت به شهادتشان داشتند، فکر کرد. از آن جهت که با تمام جان، یافته بودند در دل شهادت است که میتوانند حیاتی فعّال ماورای حیات دنیایی و برزخی را بهدست آورند و فهمیده بودند به حکم «بل احیاء» حیاتی به سراغ آنها میآید که میتوانند به نور آن حیات، جواب دغدغههایشان که نجات انسانها است، بهتر و بهتر بدهند. و اینجا است که حضرت روح الله «رضواناللهتعالیعلیه» همین نکته را رازگشایی کردند و فرمودند: «همین تربت پاک شهیدان است که تا قیامت مزار عاشقان و عارفان و دلسوختگان و دارالشفای آزادگان خواهد بود.» موفق باشید
یا محبوب! در میان الهی گفتنهای مناجات شعبانیه سوالی به ذهن میرسد که خود جواب است لیک آنقدر در باب نیستی آن درمانده و دست به دامان هستی شدم که دگر خود از آن جریان نمی شناسم و جز کلامی به نقل شما به عنایت حضرت معشوق راه ندیدم. استاد نمیدانم چگونه توصیف کنم این «عادّی انگاری» را اینکه به قول خودتان سید جمال الدین اسد آبادی فهمید در این جهان خبری است مولانا گفت: «در غم ما روزها بیگاه شد». حافظ گفت: «کجا دانند حال ما سبکباران ساحلها». لیک این درد چیست و این بی دردی چیست؟ این فراغ ز فراغ چیست؟! این عادی انگاشتن این درد که: «ما به فلک میرویم عزم تماشا که راست؟» و این آنقدر در میان مخازن گفتهیهای اهل این روزگار(اهل غالب) نمایان گشته که دگر خون به جگرشدن طالبان حق را خدمتتان عرض کردم. غرق در بیسوالی عجیبی هستم، راهکار دارد (خوب ایمانمان را باید قوی کنیم) لیک میخواهم بدانم اینکه احساس کردهام خوب اینکه فلسفه و عقل و جان است و با حقیقت انسان هماهنگی دارد و جهان آن را میخواند این بیتوجّهی و بیعقلی دگر چیست؟ این مطالبهی امروزین ماست؟ امید است سؤال بیهوده نبوده باشد. التماس دعای فراوان
باسمه تعالی: سلام علیکم: راه، همین است. پیدا نیست، ولی هست. مگر ما در افق، با امری جز خودِ افق روبهرو میشویم؟! بیحساب نیست که فرمودهاند در این راه، و همچنان باز، ادامه راه «خود راه بگویدت که چون باید کرد». این «عادیانگاری» نیست، قصه راه است که هرچه بیشتر در آن حاضر شویم و به آنچه پیش میآید همچنان با حضور خود مأنوس گردیم؛ باز مییابیم که: «هنوز، نه!». و به گفته عزیزی:
گفتم سزاست هر دم و هر گه، هنوز نه؟
گفتی چه باک رنج در این ره؟ هنوز نه!
بینم به چشم میکدهای را ز دور، لیک
بشنیدهام ز هر در و درگه، هنوز نه!
لندی که سوخت در طلب آفتاب صبح
بودش سؤال از خور و از مه، هنوز نه؟
گویی بسوز تا که بسازی مسیر را
گویم به دوست بی تو در این ره، هنوز نه!
مطلع از آن سیدنا الشهید باد
آن دم که گفت در بر الله، هنوز نه!
موفق باشید
یا اله العاصین. سلام خدمت استاد بزرگوار: در رابطه با نقش نماز و روزه و زیارت و اعتکاف و صدقه در راستای تزکیه و تطهیر و طهارت از گناهان تا حدودی اطلاعاتی داریم. اما آیا «دعا» هم در طهارت نفس نقش دارد؟ چقدر نقش دارد؟ مثلاً اگر با وضو و با توجه قلبی، دعایی از دعاهای صحیفه سجادیه یا کمیل یا ابوحمزه ثمالی را زمزمه کنیم چه اندازه در طهارت باطن تأثیر گذار است؟ (برای نجات ما گرفتاران خالصانه دعا بفرمایید)
باسمه تعالی: سلام علیکم: دعا، فوقالعاده مؤثر است در رفع حجابها و طهارت نفس، زیرا در دل دعاهایی که از اولیای معصوم وارد شده، در واقع تجلیات الهی است که در کلمات آن عزیزان ظهور کرده و از این جهت ادعیهای مثل مناجاتهای خمسعشر و یا مناجات شعبانیه و یا دعای کمیل، راههایی میباشند تا انسان از خود و خودبینی خود به در آید و در میدانی که میدان حضور تجلیات حضرت معبود است، وارد شود. خوب است در این مورد سری به کتاب «با دعا در آغوش خدا» که روی سایت هست، بزنید. موفق باشید
سلام به استاد گرامی: حقیقتش حیرت خود را در نسبتی که بین اعتکاف امسال و ۲۲ بهمن برایم پیش آمد را، نتوانستم در درون خود نگه دارم و از این جهت احساس کردم به عنوان دلنوشتهای خدمت جنابعالی ارسال کنم تا اگر تذکری برای بنده دارید، بفرمایید.
باسمه تعالی: خلوت و سِرّ اعتکاف در جلوت و ظهور ۲۲ بهمن خود نمایی کرد و بار دیگر دست قدرتمند الهی در جمعیتی میلیونی تجلی کرد و جلال و جمال الهی در آئینه خلق درخشیدن گرفت. حضور حق، قلعههای قلوب را فتح کرده بود و انتهای جاده زیباییها نوید عبور از پیچ تاریخی را میداد. آری! خیز بزرگ انقلاب و خروش عاشقانه ملت بخصوص دهه هشتاد و نودیها، حس غروری مقدس را در جانمان به سرور و شیدایی میکشاند و اقیانوس متلاطم معرفت را به تصویر میکشاند. این معجزه الهی، سحرِ امپراطوری رسانه را در هم خواهد پیچید و نور امید را در اعماق جانِ آزادگان جهان زندهتر خواهد نمود و سرانجام به زودی شکوفههای انقلاب بر گلدستههای رفیع آن، اذانِ شهادت و رشادت خواهند داد و جایگاه و حضور تاریخی خود را بیش از پیش خواهند یافت.
راستی که چه شورانگیز و شوقآفرین بود حماسهای که آغازی برای عبور از مدرنیته و تجربه جهان قدسی در بنیاد خود و در ارتباط با انسان و جهان خواهد شد. اشک شوق در چشم حلقه میزد، چرا که انقلاب به جلواتی بس عمیقتر و اسرار آمیزتر به ظهور آمده بود. فتح مطلق آنچنان میسر مینماید که گویی هم اینک در مشت ما بلکه در آغوش ماست. باید شاکر بود، جبهه شکر به پیشگاه حضرت احدیت سایید به خاطر این همه ظرفیت آخر زمانِ بشرِ امروز در ذیل انقلاب اسلامی. نقش آفرینی شهدا و آرمان نهایی شان بیش از هر زمان در حال ظهور و بروز و تکامل است. 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸❤️❤️❤️❤️❤️❤️
باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتاً نکات خوبی را با قلم زیبای خود به رشته تحریر آوردهاید. حکایتی است از موقعیتی که در آن قرار داریم. و در همین رابطه عرض شد؛
کجای دنیا چنین امری، یعنی بسیج اجتماعی در ابعاد ملی در چنین شرایطی پیش میآید که در ۲۲ بهمنهای هر سال به ظهور میآید؟ حتی بعد از ۴۴ سال که از آن ۲۲ بهمن سال ۵۷ گذشته است. هر اندازه انسان نسبت به این شور انقلابی و تعلّقی که نسبت به انقلاب در صحنه است؛ فکر کند، جز یک معما برایش پیش نمیآید. مردم ما نشان دادند انقلاب اسلامی یک خط تاریخی است که در درون روح ایمانی آنها متولد شده است. و اینجا است که باید باطن جامعه را در این نوع راهپیماییها ارزیابی کرد و نه در نظرسنجیها. ملاحظه میکنید چگونه در روز ۲۲ بهمن دوگانه شهری و روستایی از بین میرود و در شرایطی که با هزار دلیل برای شرکتنکردنِ مردم، مردم به صحنه میآیند. آیا چنین نظامی از طریق اپوزیسیون حقیر خارج کشور، قابل براندازی است؟!! در حالیکه ملتی در صحنه انقلاباند که اینچنین در مقابل مشکلات، تاب میآورند و باز در صحنه میمانند. در حالیکه ملاحظه کردید جریان برانداز حتی ۴ ماه نتوانست بدنه اجتماعی خود را نگه دارد. آیا جز این است که دلهای این مردم در دست خدا است؟ موفق باشید
سلام استاد عزیز: برای کلمه العقل در باب اصول کافی چه معنای جامعی می توان تصور کرد که همه احادیث مربوط به آن را در پرتو آن فهمید؟ ممنونم
باسمه تعالی: سلام علیکم: عقل، در متون دینی آن روح و روحیهای است که انسان بتواند امور کثیر را در هویتی واحد مدّ نظر آورد. مثل آنکه حادثههای کثیر را در نگاه توحیدیاش به خدای واحد نسبت میدهد. موفق باشید
سلام استاد گرامی: ۱. چه کنیم تا خود را برای این موضوع آماده کرده باشیم؟ «از غلبه نرمافزاری بر هیمنه پوچ استکبار که نیازمند همت جوانان انقلابی و نخبگان مؤمن ما است.» ۲. برای نجات از همه گناهها چه راهی میتوان در پیش گرفت؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. باید به سنتهای جاری که ماورای فضای استکباری در عالَم جریان دارد، نظر کنیم. ۲. هرچه بیشتر با جهانی که شهدا در آن حاضرند، اگر حاضر شویم، زیباییِ پیروی از دستورات الهی از یک طرف، و زشتی گناه از طرف دیگر برایمان ظاهر میشود. موفق باشید
عرض سلام و احترام خدمت استاد گرامی: عذرخواهی میکنم که مصدع اوقاتتون میشم. یکی از راهبردهایی که در علم روان شناسی برای درمان اختلالات اضطرابی مطرحه، رویکرد درمان شناختی رفتاری (CBT) هست. یکی از بخش های این رویکرد شامل مواجهه مکرر فرد با یک موقعیت اضطراب زا است که فرد طی مواجهه های پی در پی با یک موقعیت متوجه میشه که بسیاری از پیش بینی ها و تفاسیر اضطرابزایی که در مورد اون موقعیت داشته نادرست بوده. به عبارت دیگر، فرد متوجه میشه که شناختش از یک موقعیت خاص غلط بوده. فرد در این رویکرد میتونه شناخت های نادرستی که در ذهنش وجود داره رو شناسایی و برطرف کنه. من فکر میکنم این همون چیزی هست که امیرالمومنین (ع) فرمودند: إذا هِبتَ أمراً فَقَع فیهِ فإنَّ شِدَّةَ تَوَقّیهِ أعظَمُ مِمّا تَخافُ مِنهُ. یعنی هر وقت از یه کاری ترسیدی خودت رو بنداز داخل اون کار. برداشت من اینه که رویکرد درمانی شناختی رفتاری یا همون CBT اگر منجر به اصلاح شناخت های نادرست بشه و ترس های بیمورد رو از بین ببره، میتونه حتی بر اساس تعالیم اسلامی هم مفید باشه. با این عرایضی که خدمتتون داشتم، آیا شما با این رویکرد درمانی که علم روانشناسی داره پیشنهاد میده مخالفید؟ به نظر شما باز هم چنین رویکردی در درمان اختلالات روانی با چیزی که اسلام گفته در تضاده؟ ضمنا من نظرات قبلی شما در مورد فرق روان شناسی و معرفت نفس رو خوندم، خواهشمندم در مورد همین موضوع خاص نظرتون رو بفرمایید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که در هر حال، روانشناسی با همه شبکههایی که دارد در زمرّه علوم انسانی است که در صدد است مسائل پیشآمده برای بشر جدید را به نحوی مرتفع و یا تقلیل دهد. و امثال بنده در این موارد تخصصی نداریم. آنچه را که بنده میتوانم نظر بدهم در مورد معرفت نفس است که در حوزه علم حضوری و فلسفه میباشد. موفق باشید
سلام و عرض ادب و شرمندگی: با توجه به مطالبی که از بزرگان در مورد برکات سجده های طولانی دیده ایم و تا حدود خیلی کمی هم چشیده ایم، به نظر شما چگونه به این عبادت نورانی ورود کنیم که دچار غلبه ی واهمه و گوشه گیری نشیم؟ (آیا اگر از مُهر استفاده نکنیم نتیجه ی کمتری می گیریم؟) التماس دعا
باسمه تعالی: سلام علیکم: با نظر به نور سبحانیِ حضرت ربّ و با ذکر سجده، راههایی بسی بلندمرتبه به وقتش در مقابل انسان گشوده میشود. بدون مُهر چرا؟ بد نیست به بحثی که تحت عنوان «نظر به ربوبیت عالم گیر حضرت رب العلمین»
https://eitaa.com/matalebevijeh/12541 شده است نظری بیندازید. موفق باشید
سلام و عرض ادب: استاد عزیز و بزرگوار بنده هر روز صبح ساعت ۶ از خانه خارج میشم و تا برسم منزل ساعت ۶ یا ۷ بعد از ظهر میشه، چند فرزند هم دارم. اما متاسفانه شبها بدلیل نبودنم طول روز مجبورم تا ۱۱ شب بخاطر بچه ها بیدار باشم و خیلی وقته از روضه ها و نماز شب بی نصیب شدم عاجزانه خواهش میکنم دعا کنید خدا مسیر زندگی بنده را تغییر دهد و مرا در مسیر اهل بیت قرار دهد.
باسمه تعالی: سلام علیکم: إنشاءالله خداوند برای جنابعالی شرایط حضور در جوانب دیگر زندگی را نیز فراهم کند. موفق باشید
هیچ وقت دوستی که مرا دوست بدارد چنان که من هم او را دوستی بدارم که یک اطمینان درست و دوستانه حاصل بشه نداشتم، همیشه تنها بودم چه در خانواده چه در اجتماع. در سن جوانی موهای سپیدی دارم که ۱۰ سال پیر تر از من ندارند، ظاهری بیمار که دلیلی برای آرایش نداشته چون نه دوستش داشتند و نه دوست داشته چنان که ادراک بشه. تا آسمان ها پر میکشم در بهشت ها قدم میزنم، جهنم ها را هم دیده ام همه و همه تا کنون به من «دوست داشته شدن ملموس نداد» و نه دوست داشتن کسی که احساس یگانگی به او کنم. گویا من است در کالبدی دیگر و من او در شکلی دیگر. به یاد دارم از همان طفولیت چنین بودم، نه اینکه فکر کنی قصه امروز و دیروز است؛ من دندان زمین را کنده بودم اما اگر قرار به زمین است کم تر از پیامبر خدا، کم تر از اهل البیت از زمین و زمان زیستن نمیخواهم و این یعنی اوج احساس، مال، دوست داشتن و دوست داشته شدن و پذیرش و بزرگی و تواضع، نه چون پادشاهان دنیا و نه چون مراجع و علما! بلکه همچون پیامبران و نه شکل آنها! خود آنها. جلسات دوشنبه شما را هم گوش میدهم اگر حرفی تازه و دلیر و از پیش رو میزنید بفرمایید و گرنه که خود را همان گوینده است. فقط آمدیم به رشته تحریر شما و دیگران سخنانی تحریر شود و گرنه پیر تر از آنم که به کسی رجوع کنم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است که میفرمایید. ما انسانیت خود را اگر در کاملترین انسان که آخرین پیامبر نیز هست، نتوانیم درک کنیم، به گفته جناب نیچه همچنان پوچی و سرگردانی نصیب ما میشود. اینجا است که قرآن را میتوان در راستای این حضور خواند. البته «آنقدر ای دل که توانی بکوش»، آیا رجوعی که اخیراً به سوره مبارکه شمس شده، راهی میگشاید که خود را در مواجهه با روح بزرگ رسول خدا «صلواتاللهعلیهوآله» احساس کنیم. موفق باشید
سلام علیکم استاد بزرگوار:۱. در بسیاری از آثار علما و متون متقن دینی از جمله کتب حضرتعالی تدبیر امور تن را به من یا همان نفس ناطقه برمی گردانند حال آنکه دوستانی که در حیطه علوم تجربی کار میکنند و بسیاری از مردم این امور را به مغز مادی بر میگرداند و در واقع قائل به تفکیک عقل و مغز نیستند. ۱. در خصوص دلایل تجرد عقل و حیطه و وظایف در حوزه تن راهنمایی فرمایید ۲. دوستان روانپزشک شادی و غم و حالات نفسانی را تابع هورمون های ترشح شده از مغز می دانند ولی در متون فلسفی کاملا برعکس این قضیه است در این خصوص دلایل متقن منطقی را بفرمایید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در کتاب «ده نکته در معرفت نفس» و کتاب «خویشتن پنهان» در این رابطه شده است. خوب است به آن دو کتاب که روی سایت هست، رجوع فرمایید. موفق باشید
سلام و عرض ادب خدمت استاد: تحت تاثیر کتاب شرح ۱۰ نکته از معرفت نفس حضرتعالی ی شب در عالم رویا بین خواب بیداری نفس مجردم را ادراک کردم بدون بعد و بدون قید زمان. میخواستم ببینم برای رسیدن به تجرد برزخی چه دستور العملی میفرمایید؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: همان رعایت حرام و حلال الهی در این مسیر انسان را بیش از پیش به حقیقت بیکرانهاش نزدیک میکند تا خود را جهانی بیابد بنشسته در گوشهای. موفق باشید
سلام و خسته نباشید: واقعا صد حیف که سایتهای پربازدید، چون سایت شما تابحال نویسندگان معتبر در هر زمینه را معرفی نکرده اند، که با دنبال کردن آن نویسنده و احتمالا سیرمطالعاتی که در سایت خود پیشنهاد میدهند ما و مردم عادی که دانشگاه نرفته ولی وقت و علاقه ی کتابخوانی را دارند هم از علوم آنها بهره مند شویم!! مثلا در علم سیاست، فلسفه، در عرفان نظری و عملی، در جامعه شناسی و روانشناسی، کلا هر شاخه ای که لازم است اطلاعاتی داشت به آن نویسندگان مراجعه شود. البته که در زمینه ی عرفان را که سیر مطالعاتی جنابعالیست عالی و پربار است. ولی در دیگر زمینه ها ما نویسندگان معتبر را اصلا نمیشناسیم. مثلا آقای زرشناس و یه نفر به من معرفی کردند و دو دل هستم که آیا مورد تایید هستند یا نه؟ عبدالکریم سروش را شخصی دیگر معرفی کردند و ما گیج و حیران که بالاخره کدام بهتر است و مایه ی گمراهی نیست! اگر لیست نویسندگان معتبر و مورد تایید در هر رشته و شاخه ای که هر سال به روز رسانی معرفی میشد خیلی بهتر بود. اگر شما افرادی را میشناسید لطفا معرفی کنید. ممنون از توجهتان.
باسمه تعالی: سلام علیکم: این پیشنهاد در جای خود کار خوب و ارزشمندی است، ولی این سایت برای چنین کاری طراحی نشده و توان چنین کاری هم در ما به جهت زمانی که باید در اختیار آن بگذاریم، نیست. به نظر میآید اگر در مورد انقلاب اسلامی که این سایت وظیفه دارد متذکر عظمت تاریخی آن شود، حساس باشید به خوبی متوجه خواهید شد جناب استاد آقای زرشناس چه اندازه به انقلاب اسلامی نزدیکند و امثال آقای دکتر سروش چه اندازه دورند. موفق باشید
بسم الله الرّحمن الرّحیم سلام علیک و نفحات ایامه:
معرفت نفس و انقلاب اسلامی، «افضل المعرفة معرفة الانسان نفسه»
با حضور آدمی در زمین و شروع تاریخ حیات بشر، انسان به زیستی جدید اندیشید. حیاتی که بنابر شواهد با آغاز آدمی در زمین با توحید شروع شد و بسط حضور اجتماعی و بستر سلوک انسان را در دامن توحید بنا نهاد تا انسان خود را نه گسیخته از مبدا تکون بیابد و نه بریده از معاد به آغاز. انسان ظهوری بود از محبت و عشق تا زندگی را در دامان این عشق به سامان و سرانجام خود برساند و اینگونه بود که اولین انسان، کاملترین وجه و صفات و کمال را دارا بود تا انسانها با نظر به کاملترین ظهور، خود را به اصیلترین وجه انسانی خویش نزدیک کنند و حیات را در بستر دنیا به سوی عقبی تجربه کنند و برای این حیاتْ نظرشان را به آن کاملترین وجه بیندازند تا نه درمانده شوند و نه وامانده. اساساً حیرت و سردرگمیِ انسان از زمانی آغاز شد که حیات را از بستر اصلی خود منحرف کرد و از نظر به وجه کاملترین انسان غفلت کرد، آن انسانی که نمایش اصیلترین بودن انسان در زمین بود. انسان در رجوع به هویت اصلیاش و حرکت از نقص به کمالش نظر به کمال مطلق دارد و این کمال مطلق در صورت کاملترین انسان که حقیقتِ اصیل خود است، ظهور خواهد کرد. چنانکه هر فرعی در رجوع به اصل و هر ذات غیر مستقلی، نظر به ذات مستقل دارد و هر تری به عین تری رجوع میکند و هر نیازی به نازی که بینیاز است رجوع دارد. انسان نیز در گردونه حضور در این عالم هستی به عین هستی نظر دارد و آن جز وجه کمالی و بینقص اصیل انسانی نخواهد بود، وجهی که کامل ترین وجه است و صورتی که کامل ترین صورت انسانی است تا انسان با نظر به آن خود را کامل کند که به آن عین الانسان یا انسان کامل گویند و این همانی است که مبدا حیات بشر و معاد انسان است. شروع و انجام انسان با نظر به اوست و گرنه انسان، انسان نخواهد شد. اما عصر نوزایی بشر بعد از رنسانس نگاهی دیگر را به انسان بخشید و او را در ساحتی دیگر اما بدون نظر به غایتاش به ارادههای خودبنیاد رهنمون کرد، ارادههایی معطوف به خود بریده از خدا و ملکوت انسان. در این جا بود که انسان آن وجه یمینیاش را و آن ساحت قدسیاش را از دست داد (لوازم نگاه مکتب اومانیست را امروز باید در تمدن و نظامهای اجتماعی ی دنیا که بر پایه این تمدن بنا شدهاند به مشاهده نشست) انسان را از دامن معنویتی که البته در غرب گرفتار مناسبات نمایشی و فساد شده بود کنار گذاشت و از یک درد، به آغوش دردهایی بدتر گرفتار شد و بشر امروز مولود همین بیخانمانی است که از رنسانس متولد شد. جدایی انسان از آسمان و ملکوت و توغل در زمین با شعارهای اصلاحی و تزیینی که آزادی خود بنیادی به نام اومانیزم را برای انسان به ارمغان آورد اما نباید انسان را از نظر به اصیلترین وجه انسان که کاملترین صورت انسانی خودش بود به مزبله آزادیهایی انداخت که زمین را برای زندگی انسانها تنگ کرد و انسان به محدوده خود راضی نشد و دست به دزدی و غارت فرهنگها و تمدنهای انسانی برد و چه دزدی و غارتی بدتر از دزدی هویت اصیل انسانی و چه نکبتی بدتر از حیات متعفن دنیا که بستری برای کمالات اصیل انسانها نشود و کرامت انسان در ارزش روحانیاش محک نخورد و زینتهای طبیعت، معیار قیمت انسان باشد. سکولاریسم از همین جا پا گرفت، بنیان مکاتب اجتماعی بر پایه نگاهی است که به انسانها میبخشند وقتی انسان را محور اندیشههای مطالعاتی خود قرار دادند و آن را بدون در نظرگرفتن ساحت روحانیاش معنا بخشیدند، دیگر جایی برای حضور دین در رفتارهای فردی و اجتماعی و حیات قدسی پیش روی بشر نمیماند و این شروع عصری از انحطاط معنا و ظهور ارزشهای بیمبنا و اصول انسانی بیبنیاد قرار گرفت که انسان را هر روز بیش از بیش در باتلاق شکوفایی خیالی عصر مدرن غرق کرد و انسان روز به روز ناراضیتر و ساعت به ساعت از محبت و عشق و ایثار و همدلی و همدمی و همرازی و همراهی دورتر و به ساحت کثرات موهوم خودساخته بشر، مأنوستر کرد. توغل در کثرات وهمی که پایه تمدن غرب است رجوعی به ساحت وحدت ندارد چون اساساً ظهور این کثرات در تمدن غرب زاییده اعتبار خیالاتی بود که انسانِ خودبنیاد بنا نهاد و در آمال مدینه فاضلهای میگشت که انسان در آن به آرامش برسد اما به جنگ جهانی اول و دوم رسید با چیزی قریب به هفتاد میلیون کشته نگاهی که بشر امروز از خود میشناسد، نه آنی است که طلب فطریاش میخواهد، و نه آنی است که پیامبران مذکر آن بودند. بشر در این کثرتِ نمکگیرِ دنیا گرفتار سفره رنگین تمدنی شد که انسان برایش ابزار بود که انسان هم جزو همین سفره بود نه آنکه به سر این سفره دعوت شده باشد، خیر! انسان هم به پای نظام سرمایهداریِ این مکتب سر بریده شد. این جا بود که انقلاب اسلامی با سخنی نو و مکتبی جدید و حرفهایی اصیل پس از قرنها و سالها محجوریتِ انسان از معنا و معنویتْ در تاریخ ظهور کرد تا بر بلندای دست انسانهای مستضعف و پا برهنه و کارد به استخوان رسیده مناسبات عالم غربی، سخنی در میان شرق و غرب عالم به میا ن آورد، تا نه شرق باشد و نه غرب و هم غرب غرب شود و هم شرق شرق و بنیادی در اندازد تا انسان خودِ مناسبات انسانیاش را در اصالت قدسیاش پی گیرد و معنا کند، نه از خود غافل شود و نه خدا را فراموش کند. و انسان بار دیگر متولد شد با تاریخی که ظهور خدا بود و افول استکبار.
انسانِ انقلاب اسلامی، انسانی است که هم سر به آسمان دارد و هم دست بر زمین، هم دل به زندگی دنیا دارد و هم میل به آبادانی آخرت، هم دنیا را میبیند و هم عقبی را. راحت بگویم انسان انقلاب اسلامی ذوالعینین است انسانی است جامع میان مشهود و محسوس، هم به غیب اعتقاد دارد و هم به شهادت نظر دارد. و ساحت شهادت را بیتدبیر از غیب نمیفهمد و تحلیلاش مرهون دست غیبی آسمان است که زمین را اگر آبادی است به مدبر توانایی محتاج است و او در این تدبیر، بینیاز از او نیست و برای تدبیر زمین دست توانای اوست که زمین را آباد میکند. و اینچنین است که خرمشهر را خدا آزاد میکند؛ بازی دراز را خدا تدبیر میکند؛ مهران را خدا آزاد میکند؛ شکست حصر آبادان را خدا میشکند؛ و جبهه را خدا اداره میکند. و آنی که جنگ را با ما شروع میکند دیوانهایست که سنگی در چاه انداخته و فرار کرده است. امروز هم دقیقاً انقلاب اسلامی بر فراز همین اندیشه استوار ایستاده است و بر سر بنیادهای تمدنی دنیا فریاد میکشد و مدعی سخنانی است که بشر بیش از هر روز دیگر آماده شنیدن آن است. این بزرگترین جهاد تبیین است، تبیین گستره تمدنی که با انقلاب اسلامی آغاز شد و شروع طلوع انسانی که در عین فقر و وابستگی و ربط به حقیقت هستی میباشد. انسان انقلاب اسلامی، انسانی است که از طوق بندگی فرعونیت غرب گریخته است و آزادی را فریاد میزند اما آزادی از بندگی جنسی، آزادی از بردگی لذتهای حسی، آزادی از انتخابهای انتخابی مناسبات غربی، انسانی که در عین حیات شهادت را انتخاب میکند تا بستر کمالی باشد برای قرب به خداوند و زمینه ای باشد برای سعادت و کمال انسانیت انسانها. شهادت بار دیگر با انقلاب اسلامی به تاریخ ما بازگشت تا انسان بار دیگر شهادت را برای حیات بخشی به تاریخ انسانها پیش روی خود حاضر ببیند و دست به انتخاب بین جان و مال بزند. جان را فدا کند تا اجتماع را جانانه کند آنچنان که شهادت حاج قاسم به حیات اجتماعیمان بخشید آنچنان که فاع مقدس به سراغمان آمد با انسانهایی دیگر در برابر انسان غرب و امروز ما برای انسان سخنها داریم و به دنبال فرصتی برای گوشهایی هستیم که آماده شنیدن این سخن تاریخی هستند.
انقلاب اسلامی، انسان را دعوت به کرامت بنیادین خودش کرد و این بود که غرب، انقلاب اسلامی را رقیب تمدنی خویش یافت و از بدو شروع حیات انقلاب اسلامی آن را جبهه اصلی تمدن غرب به حساب آورد. و امروز ما از هر روز در این جبهه قویتر شده ایم و تمدن غرب ضعیفتر. نشانههای این ادعا آنچنان مشهود است که از بداهتش نیازمند به استدلال نیست. کافی است فریادهای انسانهایی را که از پوچی زمانه تاریخی خود به فریاد در آمدهاند را بشنویم که این آن چیزی نبود که به دنبالش بودیم. آری، ضرورت فهم معرفت نفس امروز در دامن پر خیر انقلاب اسلامی از هر روز دیگر احساس میشود و برای هم سخنی با انسان چه سخنی بهتر از خود او و بودن و هستی اصیلی خودش؟ و مگر نزدیک تر از انسان به خودش سخنی در این تاریخ ما را برای گفتگو یاری می رساند تا به آن تمسک کنیم و با او هم کلام شویم و به او متذکر حقیقت اصیل جاودانه ای که با او همراه است شویم؟ معرفت نفس باب ورود انسان امروز تاریخ با حقیقت است و بهترین نحوه مواجهه این انسان با تاریخ. چرا که تاریخ گسسته از او نیست، سخنی رساتر از معرفت نفس نیست تا نهاد جان انسانی که به تخدیر عالم غرب دچار است را از این خماری برهاند و مستی را به هوشیاری بدل کند. آری! امروز بیش از هر چیز انسان با خود غریبه است و مانوس به عالم بیرون از خود و این رسالت اصحاب آخرالزمانی مهدی (ارواحنا فداه) است تا انسان را به ساحت و لایههای غیبی و عمیق انسانیشان رهنمون کنند و او را با خودش آشتی دهند و به این قهر جبری تاریخ عالم غرب که به انسان هبه کرد پایان دهند و اینجا شروعی است بر یک طلوعی که با بیداری انسانی دیگر پدید آمده و تازه این جاست که باب هزار حرف ناگفته و هزار سخن نشنفته به میان میآید و تازه میبایست با این آدم از آدمیت و رجوع آدمی به حقیقت الحقایق سخن گفت. معرفت نفس، همان بیرونکشیدن دفینه انسان امروزین است که منتظر شنیدن حرفهایی نو به طلب نهایی حضور خودش در تاریخ است و ما باید متذکر حقیقتی باشیم که با او و همراه او و درون جان اوست. از اینجاست که عارف روشن ضمیر و تاریخ ساز ما کتاب «مصباح الهدایه» را به میان آورد و این تحفه قدسی را در تاریخی رونمایی کرد که انسان از ساحت ولایی و قرب نهاییاش و اصالت و جاودانگیاش کوچانده بودند و تمدن مدرن آدمی را از عالمی که درونش بود به بیرونِ توهمی و تخیلیاش رهنمون میساخت و آدمی در غربت غریب غربیاش محتاج نَفَس گرمی بود تا راه را نشان دهد و گوهر درونیاش را که گنجینهای است برایش بر ملا کند تا ماورای آنچه که بوده و هست باشد و زندگی بسازد و حیف و صد حیف که این نفس قدسی را از تفسیر عرشی سوره حمد بازداشتند و مانع شدند و گرنه بنیان و بنیاد انقلاب اسلامی همانی بود که از حنجره ملکوتی پیر و مراد ما به گوشها رسید و قرار بود انقلاب را در همان ساحت قدسی و بروزات توحیدیاش دنبال کنیم تا ذیل مدرنیته و عالم انسان غربی، ناگزیر از هزینههایی که امروز به عنوان سرمایههایی انسانی میدهیم نباشیم اما آن اندیشه راقی تاریخی در بستر زمانه زیست ما با دفاع مقدس ظهور یافت و انسان هایی در قامت الگوی تاریخ به میان آمدند. اما دیری نپایید که با شروع خیزی که دولتها به سمت صنعتیشدن برداشتند و نگاهی که بایست هم پای توسعه و پیشرفت ذیل اندیشه الهیاتی و قدسی مکتبیمان رشد میکرد همراه نبود و ما به سرعت از آن اندیشه بنیانی و مکتبی فاصله گرفتیم و در رسیدن به ساحت تاریخ غرب حتی از ترجمه الهیاتی غرب و عالم مدرن نیز دریغ نکردیم و بجای آنکه فهم تاریخیمان را در تعالی و پیشرفت صنعتیمان با بنیان اندیشه معارفی و مکتبی خودمان دنبال کنیم به هوس کام پیشرفت از هیچ دستاورد ساحت مدرن کوتاه نیامدیم.
آری! انسان امروزین ما ثمره جدالی است تاریخی که از سویی در گیر و دار فرهنگی اصیل است اما از سوی دیگر درگیر مناسبات و لوازم عالم مدرن و اندیشه لیبرال و چاره این گمگشتگی چیست جز معرفتی اصیل که عالیترین نحوه شناخت را به انسان میبخشد و او را بجای آنکه در ذیل تاریخ مدرن و توسعه معنا کند و فهم ابزاری و مکانیکی از انسان به ما بدهد، غرب را در تسخیر تاریخ قدسی قرار میدهد و تمدن دیگری را پایهریزی میکند. کتابهایی که در این تاریخ به میان آمد بعد از «مصباح الهدایه» و «رساله الولایه» علامه طباطبایی نشان از ظرفیتی بود که در تاریخ با انسان آخرالزمان به صحنه آمده است و انسانها به کمتر از این معارف ناب قانع نخواهند شد و تشنگی و عطش تاریخی آدمی جز معرفت نفس فروکش نخواهد کرد، و ماییم و طلبی بس وسیع در مقابل این انسان که جز با تفرج در صنع تاریخ انقلاب اسلامی آرام نخواهد گرفت و بهترین مسیر و آسانترین راه و کوتاهترین روش برای انسان این عصر «معرفت نفس» است. باید به گفتگویی دیگر از جنسی دیگر با انسان امروزین اندیشد، انسانی که به شدت عجول و ظلوم است و عمیقاً بینهایت طلب و کمالجو و بیحوصله! نزدیکترین راه برای گفتگو و کم مؤنهترین راه برای متذکر شدن او و روبرویی و مواجه با این انسان نزدیک ترین مسیری است که خودش باشد و از خودش آغاز شود و او را با خودش در درون درگیر کند و مواجهه ای باشد با ابعاد وسیع و پنهانی که بس وسیع است و سرآغازی شود برای آن طلب نهایی و اشتهایی بی نهایت طلب و لذت جویی او. در معرفت نفس دقیقا در نهان و پنهان، متوجه به لایههای انسان است و میتواند گره کور ابعاد انسان را به روی او بگشاید و او را آرام کند و کورهراههای تاریخ را به روشنیگاه مبدل کند و این جز با معرفت نفس محقق نخواهد شد.
سخن از این باب و از این طریق بسیار است و پایانناپذیر اما این آغازی است بر شروع سخنانی که الحمدلله آغاز شده است و باید به تفصیل بیاید بیش از آنی که بود و معرفت نفسی در وسط میدان تاریخی، نه در کنج خلوت مدرسه و نه در مسجد و میّخانه ! بلکه باید بازاری شود و ادمی و عالمی را فرا گیرد تا آدم ها در فضای تاریخ معرفت نفس تنفس کنند و فضای اجتماع را بسازد و تحول انفسی در ساحت ساختارها و اجتماعات بشود و نه در منبر و مدرسه.
معرفت نفس اگر ساختار اجتماعی پیدا نکند و تاریخی نشود در کنج پستوی مدارس چیزی جز بحث آکادمیک و خشک درسی نخواهد بود. بایست از دل معرفت نفس جهادسازندگی بیرون بیاید باید معرفت نفس منجر به حسن باقری شود در طرح ها و ساختارهای اجتماعی امروزین مان باید منجر به روایت فتح آوینی شود . ما یکبار در یک میدان ۸ ساله این را چشیدهایم اما امروز باید برای تحقق تاریخ و عینی آن در دل ساختار تاریخمان در افقی تمدنی پیگیر شویم. و ما میتوانیم....... نمونهای از احادیث در این باب هست که خوب است در یک نگاهی جدید از آنها بحث کرد و فقط از باب نمونه برخی را برای تنویر قلب ها می آوریم این چند حدیث را از غرر و درر آمدى یاد شده نقل مىکنیم:
اعظم الجهل جهل الانسان امر نفسه. (بزرگترین نادانى، نادانى انسان در کار نفس خودش است). اعظم الحکمة معرفة الانسان نفسه و وقوفه عند قدره (بزرگترین دانش خودشناسى است و وقوف انسان نزد قدر و اندازه اش). افضل العقل معرفة المرأ بنفسه (معرفة الانسان نفسه، نسخة) فمن عرف نفسه عقل و من جهلها ضل. (برترین خرد شناسایى آدمى به نفس خود است پس هر که خود را شناخت با خرد است و آنکه خود را نشناخت گمراه است). اکثر الناس معرفة لنفسه أخوفهم لربه. العارف من عرف نفسه فأعتقها و نزهها عن کل ما یبعدها (عارف کسى است که نفس خود را شناخت و آن را آزاد کرد و از هر چه که دورش مىکند پاک گردانید). الکیس من عرف نفسه و أخلص أعماله (زیرک کسى است که خود را شناخت و کارهایش را خالص گردانید). المعرفة بالنفس انفع المعرفتین (معرفت نفس نافعترین دو معرفت است- معرفت آفاق و معرفت انفس، سنریهم آیاتنا فى الافاق و فى انفسهم-). ان النفس لجوهرة ثمینة من صانها رفعها و من ابتذلها وضعها. عجبت لمن ینشد ضالته و قد أضل نفسه فلا یطلبها (در شگفتم از کسى که گمشده خود را مىجوید و خودش را گم کرده و نمىجوید). عجبت لمن یجهل نفسه کیف یعرف ربه (در شگفتم از کسى که جاهل به خود است، چگونه مىخواهد عارف به ربش شود؟) غایة المعرفة أن یعرف المرأ نفسه. (غایت معرفت این است که آدمى خود را بشناسد). کفى بالمرأ جهلا أن یجهل نفسه. کفى بالمرأمعرفة أن یعرف نفسه. کیف یعرف غیره من یجهل نفسه. (کسى که از خود آگاهى ندارد، چگونه از دیگرى آگاهى مىیابد). لا تجهل نفسک فان الجاهل معرفة نفسه جاهل بکل شىء. معرفة النفس انفع المعارف (خودشناسى سودمندترین شناسائیها است). کح- من جهل نفسه أهملها. (کسى نفس خود را نشناسد آن را مهمل مىگذارد). کط- من جهل نفسه کان بغیره (بغیره نفسه- نسخة) أجهل. ل- من عرف نفسه تجرد. لا- من عرف نفسه جاهدها. (هر کس نفس خود را شناخت با آن مجاهده مىکند). با عرض پوزش از اسائه ادب محضر استاد عزیز و اتلاف وقت شریفتان بابت مطالعه ی این وجیزه غیر از آیات و روایات شریف.
باسمه تعالی: سلام علیکم: هر اندازه در فرازهای مختلف سخنان فوق بیشتر تأمّل نمودم، بیشتر به این نتیجه رسیدم که یک دائرة المعارف سخن در این متن نهفته است و طوری از ضرورت «معرفت نفس» سخن به میان آمده که حقیقتاً باید در نظر به «معرفت نفس» با جدّیتی بسی عمیق و گسترده به آن نظر کرد. در این کلمات با انسانی حکیم روبهرو هستیم که حقیقتاً از خصوصیات انسان جدید با ما سخن میگوید و اینکه با کدام سبک و روش میتوان با او به گفتگو نشست؟ بنده نویسنده این سخنان را نمیشناسم ولی چه اندازه او را در گفتار و سخنانش آشنای جان خود یافتهام. پیشنهاد بنده آن است که رفقا نهتنها این سخنان را چندین مرتبه بخوانند، بلکه چه خوب است در جمع دوستان در مورد آن گفتگو کنند تا معرفت نفسی مدّ نظرشان آید که به گفته ایشان، حضور تاریخیِ شهید حسن باقری معنا شود و یا منجر به «روایت فتح» شهید آوینی گردد به همان معنایی که حضرت آیت الحقّ علامه طباطبایی به این نتیجه رسیدند که بگویند روش ما «معرفت نفس» است. آن معرفت نفسی که علامه از طریق آن معنی مواجهه با انسان جدید را پیش آوردند. موفق باشید
مجله سیاستنامه در شمارۀ اخیر خود تصویری از دکتر رضا داوری اردکانی را روی جلد برد و با تیتر «فیلسوفِ بازنده» به استقبال نود سالگی این متفکر معاصر رفت. دکتر داوری در واکنش به این مجله در یادداشت کوتاهی نوشت: «من در درون شکست نخوردهام، زیرا تعلقم به تفکر را حفظ کردهام.» ایشان در ادامه این متن صراحتاً اعلام میکند که متن منتشر شده در مجلۀ سیاستنامه یادداشتهای تنهایی او بوده که آن را برای چاپ و انتشار ننوشته است! متن مقاله در کانال وارستگی منتشر شده است: https://eitaa.com/varastegi_ir/691 جناب استاد اگر یادداشت را خواندید ممنون میشوم نظر خود را بفرمائيد. باتشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که استاد فرمودهاند یادداشتهای تنهایی ایشان بوده حاکی از آنکه سخنان و نگاه ایشان به عالَم و آدم، بسیار بیش از آنکه مدّ نظرها است میتوانست مفید و کارساز باشد و در دل آن یادداشت، گویا استاد از خود پرسیده باشند چرا در این مورد شکست خوردهاند؟! و کسانی که استاد را میشناسند میدانند که این نوع سخنگفتن، دأب ایشان است. ولی به نظر بنده اگر دکتر داوری فیلسوف فرهنگ و چهره ماندگار است، بیش از آنکه فیلسوف فرهنگ و چهره ماندگار باشد، فیلسوف فردای ما میباشد با تأثیری بسی بیشتر. زیرا در بستر انقلاب اسلامی با هویت جهانیِ این انقلاب و اینکه باید این انقلاب، سرنوشتِ بشر گرفتارشده به نژادپرستی غربی را تغییر دهد؛ این دکتر داوری است که در آن بستر برای آنهایی که میخواهند با عقل جهانی، انقلاب را بیان کنند، حرفها دارد، همانطور که برای آنانی که امروز بنا دارند دینداری خود را به عمیقترین شکل فهم کنند، نیازمند اشارات دکتر داوری میباشند. به یاد آورید وقتی آنطور که شایسته بود جناب مارتین هایدگر را پاس نداشتند. شاگرد چینی هایدگر اینطور میگوید: وقتی رفتار غیر منصفانه متفقین را با هایدگر دیدم به او گفتم: «منکیوس میگوید: وقتی آسمانیان اراده میکنند که تکلیف سختی را بر عهده کسی بگذارند، نخست قلب او را از تلخی اندوه آکنده میکنند، رگ و پی و استخوانیهای او را میپوسانند و کالبدش را به مشقت دچار میکنند و اعمال و آثارش را بیحرمتی میکنند تا آنکه قلبش مهبط الهام شود و طبیعتش انگیخته گردد و نقایصش جبران شود ..... و از این همه، میآموزیم که حیات حقیقی از شور و اشتیاق و محنت و حرمان نشات میگیرد و از طرف دیگر مرگ حاصل بیدردی و لذت و تن آسایی است.» و بنده حقیقتاً هرچه بیشتر در جناب آقای دکتر رضا داوری تعمق و تأمّل می کنم، بیشتر احساس می نمایم که قلب او مهبط الهام فرشتگان است و میتوان معنی حیات حقیقی را از اشارات او برگرفت و مگر میشود چنین مردی نسبت به غوغاسالاران، گمنام و غریب نباشد؟!!! طوبی للغربا.
بنا به گفته آقای دکتر سید مهدی ناظمی قره باغ : دکترداوری تلاش میکند به خوانندگانی که در آینده دارد اعلام کند که هیچ وقت «او را جدی نگرفتهاند»؛ نه حاکمان و نه مخالفان ایشان. بنابراین هر چیزی که ممکن است مخالفانش درباره او بگویند از همینجا ریشه میگیرد که آنها هیچ وقت «دکتر داوریاردکانی فیلسوف» را نخواندهاند. موفق باشید