بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
39854

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با عرض سلام خدمت استاد عزیز استاد عزیز: ماه رمضان توفیق شد چندین فایل صوتی از استاد عابدینی حفظه الله و چند فایل صوتی از شما در شرح دعای سحر گوش بدهم به اضافه خوندن کتاب حقیقت نوری اهل البیت علیهم السلام. مطلبی ما حصل شده، مطرح می‌کنم لطفا اگر ایراداتی داره اصلاح فرمایید. با تشکر. اینگونه با یک سوال شروع می‌کنم. اگر کسی دلتنگ امیر المومنین شده باشه، چکار کنه که از دلتنگی در بیاد و عطشش برطرف بشه؟ هر کسی جوابی می‌دهد، توسل به حضرت، شرکت در مراسم، انجام کارهای خیر به نیابت از مولا و... به نظر میرسه راه کار عملیاتی تر و دست به نقد تر و شیرین‌تر و ملموس‌تر وجود داره و اون دیدن و زیارت کردن یک شیعه مولا امیرالمومنین و بوسیدن و معانقه با اوست، با این کار تشنه ی دیدار مولا امیرالمومنین به آب رسیده، و عطشش بر طرف میشه. دلیل چیه: روایت داریم شیعیان از باقیمانده گل اهل البیت آفریده شده اند. پس شیعیان همجنس اهل البیت اند. و روایت داریم که اتصال روح شیعه به امام از اتصال نور خورشید به خورشید بیشتر است. با این وصف هر شیعه ایی، شعبه ایی از نور امیرالمومنین است و با دیدار و بوسیدن و معانقه یک شیعه انگار امیرالمومنین را نگاه می‌کنی و می‌بوسی و می‌بویی و بغل می‌کنی. پس اگر کسی دلتنگ امیر المومنین شد به دیدار یک شیعه برود و با او هم کلام بشه. کسی که عطش بیشتری داره به دیدار بچه مذهبی بسیجی بره. کسی‌که عطش بیشتری داره به دیدار یک عالم بره. عطش بیشتری داری برو یه عالم سید رو بغل کن. شاید این مطلب تفسیری هم بر قسمتهای از دعای سحر امام محمد باقر علیه السلام باشه. هر شیعه ایی بهاء الله است. میخونی: خدایا من از تو دیدار و لقاء شیعیان میخوام، اون شیعه ایی که نور شکوهمند ترو باعظمت تر است. خدایا کل شیعیان نور ارزشمند و شکوهمند هستند، خدایا من لقاء همشون رو میخوام. میشه یه استنتاج کلی هم داشت: هر کسی دلتنک خدا شد، به دیدار یک شیعه بره. شیعه جلوه خداست. نور شکوهمند خداست. هرکسی دلتنگ مولا علی شد، به دیدار یک شیعه بره. شیعه متصل به مولاست هر کسی دلتنگ مولا صاحب الزمان شده به دیدار یک شیعه بره. شیعه متصل به اوست و شبعه نورانی اوست.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نکتۀ خوبی است و در این رابطه می‌توان فکر کرد حتی در بهشت هم که انسان با افرادی این‌چنینی که به حق محبّ مولایمان هستند؛ روبرو شویم، عمق حضور در بهشت برایمان بیشتر می‌شود. و در همین رابطه از جناب مولوی داریم: «مهر پاکان در میان جان نشان / جان مده إلاّ به مهر دل‌خوشان».موفق باشید

38886

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد: فرموده بودید مجسمه حتی مجسمه شهدا در شهر ملکوت شهر رو خراب می‌کنه عکس رهبری یا شهدا هم در منزل داشتن مثل تندیسشونه؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بعضی از آقایان عکس را بخصوص عکسی که کشیده نشده و از طریق دوربین گرفته شده است را کوتاه می‌آیند و حتی رهبر معظم انقلاب بر نظر قبلی خود که عکس و مجسمه را نفی می‌کردند، تأکید ندارند. با این‌همه بالاخره ما در نسبتی که باید با انسان‌ها داشته باشیم، نسبتی است که با ابعاد معنوی و روحانی آن‌ها باید در میان باشد بخصوص هنگامی که بر سر مزار افراد می‌رویم که در آن صورت عکس‌هایی که با جذابیت زیاد از متوفی بر سر مزار او نصب می‌شود؛ عملاً روح ما را بر همان عکس‌ها متمرکز می‌کند و رابطه روحی و روحانی تقلیل می‌یابد. موفق باشید

36340
متن پرسش

بسم الله الرحمن الرحیم سلام و عرض ادب استاد محترم.
 مدتی است مسئولیتی به بنده داده شده هم احساس می کنم باید برم هم دو دل و مضطربم برای از دست دادن معارفی که خدا به من عنایت و فضل کرده و می‌ترسم در این شلوغی و همهمه شیطان در منیت ها و حب جاه ها گم شود حیران یک قدم می‌رفتم و یک قدم می ماندم و از خودم می پرسیدم ادامه بدم؟ و چند روز پیش جمله ای از شما نجاتم داد به فضل الهی که فرمودید در سفر اربعین امسال نمی‌دانم چرا اینجا هستم اما می‌دانم نمی توانم اینجا نباشم پس می روم و برای عرض تشکر و مشورت این دل نوشته را تقدیمتان می کنم. در دوران پزشکی وقتی رشته ای قبول شدم که ظاهرا تاپترین رشته بود و شهرت و پول و... داشت فهمیدم گمشده ای دارم که اینا در بالاترین حدش نمیتونه جوابم رو بده. رفتم حوزه دنبال گمشده ام گشتم وقتی دین رو در ظواهری دیدم که باید توضیح و تفسیرش می‌کردیم اما در رفتارها نبود فهمیدم گمشده ام کیه اما ندیدمش. رفتم سیر مطالعاتی شهید مطهری خوندم چیدمان فکری ام کمی مرتب شد حالا فهمیدم کج و راستی های خودمه که نمیذاره گمشده رو ببینم. خدا لطف کرد بحثهای معرفت نفس رو دنبال کردم. گمشده ام خیلی نزدیک شده بود دانسته هام قابل رویت شده بود نیاز نبود بیرون از خودم دنبال گمشده حقیقی باشم تا اینکه خداوند فرمود وقت کارزار فرا رسیده این همه درس خوندی حالا فصل امتحاناته چه ادعاهایی کرده بودی این مدت؟ بیا خودت ببین مرد ادعاهات هستی؟ اما خدای ارحم الراحمین هرجا کم آوردم خوابی هدیه کرد، جمله ای برام فرستاد یا هزاران چشم روشنی که برم تا برسم به گمشده. وارد حیطه مسئولیت در نظامی که ادعای پیاده سازی حکم خدا را در اجرا داشت فقه و اجتهاد صرف نبود اجتهاد نوع دوم بود می‌خواست احکام فقهی رو در جامعه اسلامی پیاده کنه خیلی سخت بود از این وادی به اون وادی گشتم از صفا به مروه دویدم و از مروه به صفا گاهی افتادم اما خدا بلندم کرد. گاهی حیران شدم و خداوند راه باز کرد نگران شدم نا امید شدم خسته شدم از جلسات بی فایده ببش از ۲۰۰ جلسه از حرفهای بی فایده و غیر عملیاتی و رهنمودهای به ظاهر زیبا از آدمهایی که دنبال حب جاه بودن به اسم اسلام از آدمهای ترسویی که پشت اسلام قایم شده بودن، از آدمهای دورویی که هر بار رنگی عوض می‌کردن. اولا باورم نمی‌شد این همه سال سختیهای انقلاب و این همه جانفشانی امروز به کجا می‌رویم بعد دیدم همه در امتحان بزرگ الهی هستیم و غافل. کم کم نا امیدی تبدیل به امید حقیقی به انقلاب حقیقی شد. خستگی تبدیل به تلاش برای ظهور حقیقت شد. نگرانی تبدیل به آرامش حضور خورشید پشت ابر شد. حالا دیگه میتونستم عین الله ناظره رو ببینم ادن الله واعیه رو بشنوم همه جا بود در جلساتی که مسئولین به امید مشکل گشایی کشور می‌آمدند اما شیاطین با حب جاه و منیت و ... سعی در ربودنشان می‌کردن در جلساتی که مردم به امید کمک و قدم در راه حق میامدن اما شیاطین از خدا بی خبر با عدم پیگیری و سست همتی، نامید و سستشان می‌کردن حتی امام علیه السلام در ان شالله های جوابهای معترضین به جمهوری اسلامی بود همه گمشده داشتند و گمشده شان را گم کرده بودن و من به نور خورشید پشت ابر در هیاهوی هلهله شیاطین از خدا بی خبر و وحشت زده و عصبانی، کم کم داشتم جان می‌گرفتم حالا دیگه حیرانی و بی تابی، حیران و بی تابم می‌کرد اشکهای روضه جد غریبش تبدیل به اشکهای روضه غریبی خودش شده بود اما شاکر خداوندی که وعده داده و وعده اش حق است و این آیه حالم را خوب می‌کرد «و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا لنجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین» یا الله یا محمد یا علی یا فاطمه دلم سخنرانی حضرت زهرا سلام الله علیها در مسجد کوفه می‌خواهد. دلم سخنرانی زینب کبرا سلام الله علیها در مسجد کوفه و مسجد شام می‌خواهد. دلم تنگ انا المهدی است دلم انا المهدی می‌خواهد. خدا را شاکر این قربم که فرجم را در انتظار فرج دیدم. دلم سرگشته و عاشق شده و هر روز او را می جوید در همهمه های دنیایی آدمهایی که غرقه گشتند در نگرانی ها و سختی های آدمهای رنج کشیده از محنت دوران در فشارها و اضطرابهای امتحانات و می‌دانم که می‌بیند و می‌بینم که می‌داند و می آید «اللهم بحقه عجل لولیک الفرج و سهل له المخرج و جعلنا من خیر اعوانه و انصاره و الفایزین بلقایه» لطفا اگر صلاح دانستید در سایت نگذارید پاسخ را در شخصی بفرمایید هر طور صلاح دیدید یا علی

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به گفته جناب مولوی:
گفت پیغامبر که چون کوبی دری
عاقبت زان در برون آید سری
چون نشینی بر سر کوی کسی
عاقبت بینی تو هم روی کسی
چون ز چاهی می‌کنی هر روز خاک
عاقبت اندر رسی در آب پاک
و این قصه تنها شما نیست تا از دیگر کاربران دریغ شود. قصه انسانی است که به دنبال جهان دیگری است و نه به دنبال معلومات بیشتر. باید به حضوری فکر کرد که از یک طرف، خود را در قلمرو «وجود» احساس کنیم و از طرف دیگر در آن قلمرو، افقی گشوده شود تا انتظار، معنای حضوری وجودی پیدا کند و نه امیدواری به وعده فردا، بلکه به هرچه بیشتر شدیدشدن آن وجود. توصیه بنده دنبال‌کردن مباحث «انقلاب اسلامی، انتظار، وارستگی» که در سایت «لبّ المیزان» می‌باشد. https://lobolmizan.ir/sound/1096?mark=%D9%88%D8%A7%D8%B1%D8%B3%D8%AA%DA%AF%DB%8C  موفق باشید                 

 

36090

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و عرض ادب خدمت استاد طاهرزاده: جمعی هستیم که آثار شما را دنبال می‌کنیم، و کتاب سلوک ذیل اندیشه امام را هم برای مطالعه و مباحثه در دستور کار داریم. سوال ما از خدمتتان اینکه برای معرفت و آشنایی با سیره حضرت امام (ره) چه کتاب یا منابعی توصیه می‌کنید؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید اگر با مقدماتی مانند مباحث «معرفت نفس» و «برهان صدیقین» وارد بحث شوید، با استحکام بیشتری مطالب را تعقیب و تصدیق می‌کنید. موفق باشید

34910
متن پرسش

سلام علکیم با عرض ادب و احترام محضر استاد طاهرزاده: در مورد شهید آوینی اینطور به نظر می‌رسد که ایشان انقلاب اسلامی را همان اسلام ناب و حقیقی می‌دانستند و امام خمینی را نائب امام زمان و رزمندگان و شهدا را همان رزمندگان و شهدا صدر اسلام و کربلا می‌دانستند و با این نظر جامع به چنین حقایقی، این چنین صحنه دفاع مقدس را با قلمی که خداوند به آن قسم خورده است به رشته تحریر در می آوردند و با آن صدای ملکوتی که (معلوم است متصل به چنین حقایقی است) مسند روایت فتح را ایجاد کردند، و می‌شود گفت خیلی از شهدا هم چنین افقی را درک کرده بودند و خداوند چنین قدرت بیان و صدای ملکوتی به ایشان داده که به نمایندگی از سایر شهدایی دیگر راوی چنین حقایقی باشد و به نظر می‌رسد بعد از صحنه مقدس، هنوز هم تجلی سخنان شهید آوینی را می‌توان در عرصه های گیری یافت: از جمله فتنه ۸۸ و بعد از آن ۹ دی و صحنه شهادت حاج قاسم و شهید حجی و بعد از آن آن تشییع های با شکوه و اخیرا هم فتنه اخیر و بعد از آن راهپیمایی ۲۲ بهمن ( که بعضی ها گفتند بی سابقه بوده است) اکنون نیز تجلی هایی از شهید آوینی طلوع کرده اند ( نظیر آن عنوانی که اخیرا در سایت گذاشتید که: باز آوینی ها در حال تولد می‌باشد) حال خواستم نظر نظر عالی درباره این مطلب و تکمیل آن بدانم. با تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است که می‌فرمایید و به قول دوستان؛ شهید آوینی «رحمت‌الله‌علیه» از جمله کسانی بود که «طلوع تاریخی مکتب امام» را فهمید و تقابل تاریخی جبهه‌ تمدنی حق و باطل را دریافت و خود را در ذیل اندیشه‌ قدسیِ تاریخ توحیدی انقلاب اسلامی حاضر کرد تا مبیّن و معلّم مکتب انسان‌ساز خمینی شود. در اصل، آوینی راوی عالم توحیدی امام «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» شد و اَبَر روایت تاریخ تمدن توحیدی اسلام، تاریخی در برابر مکاتب عالم مدرن که حرفی تازه از انسانی جدید در تاریخ داشت. سخن از تولد انسانی دیگر با ابعاد متعالی و مکتبی انسان‌ساز با نگاه به افق ملکوتی عالم بود و آوینی هنر فهم این عالم را در خود داشت و آن را پرورش داد تا خود را معلم و راوی حکایت انسان عصر انقلاب اسلامی کند. «روایت فتحِ آوینی»، قصه‌ حضور انسان ملکوتی است که در زمین، جنود خداوند است، همان انسانی که در مقاومت خرمشهر خدا را به صحنه‌ زمین آورد. او توانست متوجه طلوع تاریخی شود که با حضرت روح الله «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» به ظهور آمد و آن شهید بزرگوار بیش از آن‌که به حاشیه‌های اطراف خود مشغول شود، نظر به چشم‌اندازی انداخت که در آن، همه بودنِ بیکرانه خود را حاضر دید و فهمید چه آینده بزرگی در این حضورِ تاریخی در انتظار بشری است که بنا دارد در امروزِ خود از دیروز و فردایش غافل نباشد، بشری که از اکنون‌زدگی که قصه ظلمات جهان امروزِ غربی است، خود را آزاد کرده است. با نظر به شهید آوینی و سیره و سخن او ما نمادِ انسان متفکری را در کنار خود می‌یابیم تا در عمق حضور تاریخی‌مان همه آنچه قابل درک و قابل تفکر است، را تجربه کنیم. اگر این‌همه به آن شهید بزرگوار خود را نزدیک می‌کنیم، به علت آن است که بنا داریم در شخصیت انسانِ عصر انقلاب اسلامی به دورترین افق‌ها بنگریم و با مردمانِ امروز خود سخن بگوییم، سخنی که تمام ابعاد گسترده انسان آخرالزمانی را مخاطب قرار داده. موفق باشید

34884

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام در لایحه ارتقا امنیت زنان آیا برای ما زنانی که مهریه ۱۴ سکه داریم بیش از ۵ سال حتی ۱۰ سال هست که همسر اجازه ازدواج دریافت کرده و ما نه راه زندگی داریم و نه طلاق ماده قانونی دیده شده است بلاتکلیفی حتی اجازه درمان خروج از کشور برای یک زیارت مشکل داریم و زن حق زندگی مستقل به واسطه رابطه زوجیت ندارد و همیشه در نگرانی است.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! مسائلی است که در این زمانه پیش آمده و به نظر می‌آید وظیفه نمایندگان مجلس، بخصوص خواهران نماینده آن است که در این مورد فکری بکنند. موفق باشید

34838

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم استاد بزرگوار: خواندن رمان به طور کلی و خصوصا رمان‌های روسی مثل داستایوفسکی و تولستوی و... چقدر ضروری است؟ به چه کار آید؟ حضرتعالی خودتان با آثار ادبیات روس مأنوس بوده‌اید؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر کسی بخواهد از نظر تاریخی آگاهی لازم را داشته باشد، نسبت به روحی که در غرب حاضر است از مطالعه رمان‌های مشهور غربی نمی‌تواند مستغنی باشد. مطالعه رمان‌های کثیری که رهبر معظم انقلاب در این مورد دنبال کرده‌اند، در جای خود امر مهمی است. بنده تا حدّی رمان‌های غربی را دنبال نموده‌ام ولی آن را کافی نمی‌دانم. به این فکر کنید که شخصی مانند آقای دکتر رضا داوری با آن احاطه علمی همه‌جانبه، چرا می‌گویند: «تکان دهنده‌ترین کتابی که خوانده‌ام برادران کارامازوف داستایوسکی است.» موفق باشید

33411

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم استاد: وقتتون بخیر. با توجه به اینکه حقیقت قیامت طبق حدیث امام رضا وجود دارد، «اذا زلزلت الارض» اشاره به آینده است؟ منظور زمین مادی است یا برزخی؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: قیامت، همواره در مقام خود حاضر است ولی زمین به حکم «یوم تبدل الارض غیر الارض» با تغییراتی که می‌کند، به مقام قیامتی نایل می‌شود مثل خود انسان که با طی سکرات و برزخ، در قیامت حاضر می‌گردد. موفق باشید

33324

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام و عرض ادب و احترام. استاد عزیز سوال اینکه یه شخصی فوت می‌کند به وقت میشه که حدود سه روز به خاک سپرده نمیشه سوال اینجاست که این روح شخص فوت شده کجا به سر می‌برد میشه لطف بفرمائید توضیح دهید. ممنون التماس دعا

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در نزد خودش می‌باشد و در ضمن ناظر اطراف خود نیز هست تا آن‌که او را در قبر بگذارند و سکرات و برزخ او شروع شود. در این مورد خوب است به کتاب «معاد؛ بازگشت به جدّی‌ترین زندگی» و شرح صوتی آن که هر دو روی سایت هست، مراجعه فرمایید. موفق باشید

33063

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و درود: چرا در اسلام خود دین وسیله آزمایش است؟ مثلا قران را کسی بدون استفاده صحیح از عقل و حدیث بخواند گمراهتر می‌شود!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عمده حساسیتی است که ما باید نسبت به فهم قرآن داشته باشیم و نخواهیم نظرات خود را بر آن تحمیل کنیم و عقل و روایت نیز جهت بهتر رابطه‌ برقرارکردن با قرآن است. موفق باشید

37204

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

چند روز پیش اول صبح که مترو مملو از جمعیت بود و توی هر ایستگاه افراد با زور وارد کوپه های قطار می شدند یک آقای میان سال کت شلواری به یک خانم که آمده بود وسط کوپه آقایون تذکر داد که: «خانم چرا روسری تون را سرتون نمی کنید؟» خانومه هم خیلی حق به جانب و کمی هم برآشفته، برگشت و گفت: «بدن خودمه هر طور بخواهم می گردم...»!! آقای کت شلواری با کمی تندی گفت: «خوب، چرا نمی روید توی کوپه خانوم ها؟» در همین حین یه جوانی که نزدیک اونها ایستاده بود با تندی و خشم به آقای کت شلواری گفت: «تو سرت را بنداز پائین و نگاه نکن... اصلأ تو چیکاره ای؟» آقای کت شلواری هم به طرف اون جوون برگشت و با تندی گفت: «مگه من با شما بودم... تو چرا دخالت می کنی؟...» خلاصه کم مونده بود با هم درگیر بشوند که یه مسافر دیگه پادرمیونی کرد و به اون آقای کت شلواری گفت: «آقا! اول صبحه همه داریم می رویم سرکار... ول کن این حرفا را...» جوونه هم با صدای بلند گفت: «ما چیکار کنیم از دست شماها تا دست از سرمون بردارید...»!!! آقای کت شلواری هم محکم و با فریاد گفت: «چرا حرف نزنم... همین چیزها منشاء فساد توی جامعه است...» اون مسافر (که پادرمیانی کرده بود) این دفعه با کمی تندی پرید وسط حرفش و گفت: «آقااااا....! ول کن دیگهههه...!» آقای کت شلواری هم که حالا سنگینی نگاه های بقیه را هم رو خودش حس می کرد دیگه ادامه نداد. لطفاً با این شرایط موجود و جو ایجاد شده در جامعه و اینکه از یک طرف حکومت به طور فاحشی این امر را رها نموده (و با امروز و فردا کردن عملاً عقب نشینی کرده و این مسئله را که روز به روز بدتر شده و می‌شود را دارای اولویت چندانی نمی داند) و از طرف دیگر برخی بزرگواران که مرجع دینی افراد هستند نظرشان تذکر برای عموم اهل ایمان در این موارد است، آیا به نظر حضرتعالی کار این شخص در مترو صحیح بوده است؟ (با توجه به اینکه اکثر این افراد در ساحتی غیر از فکر و عقیده ی ما می باشند) آیا باز هم وظیفه فعلی ما تذکر هست یا خیر؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: موضوع بسیار حساسی است. نه می‌توان به راحتی اجازه داد تا هر کس هر طور خواست عمل کند، حتی خلاف قانون. و نه می‌توان بدون توجیه فرهنگیِ خطر بی‌بند و باری که منجر به نابودی خانواده می‌شود، از این ضعف عبور کرد. لااقل وظیفه مراکز آموزشی و فرهنگی است که در این مورد گفتگوهایی داشته باشند. و این غیر از تکلیف معین‌کردن است. باید انسان‌ها متوجه انتخاب های فاخر خود باشند و در این راستا تکالیف الهی را «فهم» کنند. و این به عهده مراکز آموزشی و فرهنگی است. موفق باشید 

35463

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با عرض سلام محضر استاد گرامی: استاد با توجه به اینکه جواب این سؤال را می‌دانم ولی باز می پرسم استاد وقتی نفس ما همه جا هست یعنی در ذات هم هست؟ در محضر ذات هم هست؟ یعنی اگر من خالی از تعلقات رجوع به ذات کنم یا به الله یا به واحد یا ائمه واقعا در محضر قرار می‌گیرم؟ استاد یعنی واقعا وقتی من به ذات رجوع کنم در محضر ذات قرار می‌گیرم؟ استاد من کجا این حرفا کجا

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! در رابطه با سالک در فنای فی الله در حديث قدسى داریم: «لَا يَزَالُ عَبْدِي يَتَقَرَّبُ إِلَيَّ بِالنَّوَافِلِ مُخْلِصاً لِي حَتَّى أُحِبَّهُ فَإِذَا أَحْبَبْتُهُ كُنْتُ سَمْعَهُ الَّذِي يَسْمَعُ بِهِ وَ بَصَرَهُ الَّذِي يُبْصِرُ بِهِ وَ يَدَهُ الَّتِي يَبْطِشُ بِهَا» بنده‏ من از طريق نوافل خالصاً همواره به من نزديك مى‏‌شود تا آن‏جايى كه محبوب من مى‏ گردد و چون او را دوست داشتم، من گوش او مى ‏شوم كه با آن بشنود و چشم او مى ‏شوم تا باآن ببيند و دست او مى ‏شوم كه با آن بگيرد. يا مثل اين‏كه خداوند در قرآن به پيامبر (ص) مى‏ فرمايد: «ما رَمَيْتَ اذْ رَمَيْتَ وَلكِنَّ اللهُ رَمي» تو نيستى كه نيزه پرتاب مى‏ كنى، بلكه خدا است كه چنين مى ‏كند. در اين آيه تمام وجود پيامبر خدا (ص) در احاطه‏ حضرت حق قرار مى ‏گيرد. موفق باشید

35106

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد: وقتتون به خیر. بنده به خاطر علاقه ای که همیشه به زبان داشتم از سنین نوجوانی چند زبان مختلف رو تا حد مقبولی یاد گرفتم (انگلیسی، اسپانیایی، ژاپنی، و...)، اما متاسفانه به غیر زبان انگلیسی از باقی زبان ها اونقدر استفاده ی کاربردی نتونستم داشته باشم و برام شدن علم لا ینفع. الان برای فهم قرآن، تفسیر و متون دینی بسیار علاقمند شدم که زبان عربی رو یاد بگیرم. برای یادگیری عربی کلاسیک در خانه، شما چه منابعی رو پیشنهاد می‌کنید؟ خدا به وقتتون برکت بده ان شاءالله

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در جریان نیستم. ولی فکر می‌کنم سایت‌هایی هست که در این مورد راهنمایی و کمک کنند. موفق باشید

34871
متن پرسش

 بیست‌ویکم فروردین ماه سال گرد شهادت سپهبد علی صیاد‌شیرازی

بسم الله الرحمن الرحیم. سلام الله علیک جناب استاد عزیز. باز هم از محضر جنابعالی بابت اطاله‌ی وقت و مزاحمت از نوشته‌ای که پیش روی شما و عزیزان هست عذرخواهی می‌کنم باشد تا شروعی شود برای شروع‌ فتوحاتی در آینده‌ی تاریخ توحیدی‌مان، و شاید ما نباشیم اما این نوشته ها گواهی شود بر آن اشراق پیش رویی که بشر در پیش دارد و آن معنایی که دوباره انسان را در بر خواهد گرفت و انسان برای آن آغوش خواهد گشود.

صیاد شیرازی‌ها و بازگشت به خود در انقلاب اسلامی با شروع نهضت امام خمینی (رضوان‌الله‌تعالی‌علیه) بسیاری بودند که نگاه آینده دار امام را در تاریخ درک کردند و به آن تعلق خاطر پیدا نمودند توده‌ای عظیم از عموم مردمی که سال‌ها رنج ذلت حکومتی مستبد و مستکبر و حکومتی وابسته و محقر از جانب آمریکا و دردی که می‌دانستند این حکومت بر آن است تا بنیان‌های معنوی و ریشه‌های مذهبی و مکتبی اسلام را بزند و میدان حکومت را به دست جریان‌های ضد دین و سکولار و غرب اندیشانی دهد که دین را به‌کلّی از میان زندگی و جامعه‌ی ایرانی از میان ببرد، اما این تحلیل غلط در جامعه‌ی ایرانی که بنیه‌ی ایمانی در میان مردم این سرزمین ریشه در تاریخی دارد که شیعه از زمان صفویه دوباره آن رسالت خطیر تاریخی خود را در تاریخ جهان پیدا کرد و صحنه را مدیریت کرد و تا بدین‌جا رساند.

این تحلیل غلط از جامعه‌ی مسلمان وشیعی ایران نه تنها پادشاهان وابسته‌ی ایران را بلکه دشمن منطقه‌ای و فرا منطقه‌ای ما را همیشه گرفتار اشتباهات بزرگ در تحلیل نسبت به ما کرده است و این است راز قدرت مردمی نظام که بارها رهبری از آن سخن گفته‌اند. علاوه بر فهم تاریخی و هوشمندانه‌ی توده‌ی مردم ایران از دوران قبل از انقلاب و شروع مبارزه با رژیم و فهم نقشه و توطئه‌ی استکبار برای تغییر تاریخ تشیع و اشاعه‌ی اباحه‌گری و فحشاء در میان ارتش و نیروهای وابسته ی به رژیم هم کم نبودند افرادی که متوجه‌ی شروعی دیگر از تاریخ شدند و به همین خاطر به فکر طرحی نو برای آن حضور بودند تا از وضعیت موجودِ وابستگی ذلیلانه‌ی استکبار به دنبال استقلالی در ذیل اندیشه‌های ناب اسلام باشند و این نگاه را و اندیشه را در امام خمینی (رضوان‌الله‌علیه) یافتند و با آن در شروع تاریخی جدید همراه شدند. صیاد شیرازی یکی ازآ نهاست، سپبهد قرنی و موسی نامجو و شهید عباس بابایی یکی از آن‌هاست و صدها نمونه‌ی دیگر از فرماندهان و افسران ارتشی وابسته که با شروع نهضت امام متوجه طرح و نقشی دیگر از حضور خود در تاریخ شدند و خود را در این تاریخ حاضر کردند. شاید پرسش اصلی این باشد که چگونه صیاد، صیاد شد؟ این نقطه‌ی مهمی است که امروز می‌شود در جواب آن به فهم هایی برای شروع صیاد شیرازی‌ها در نطام افسری‌مان فکر کرد. صیاد شیرازی اگر صیاد شیرازی شد قطعا در ذیل فهم از انقلاب اسلامی بود و گرنه صیاد نمی شد، او می‌توانست افسری پاک و مقدس در حکومت آریامهر باشد و درجات بالایی هم بگیرد اما هیچگاه صیاد نمی شد. آنچه صیاد یا صیادها را صیاد شیرازی کرد حضور در تاریخی بود که با مکتب خمینی (سلام الله علیه) آغاز شد، مکتبی که اندیشه‌ی اسلام را آغازی بر پایان حضور مستکبرانه‌ی جهان استکبار می‌دانست و برای تعیّن‌بخشی به این فهم و اندیشه، طرح حکمت اسلامی را بنا نهاد و این فهم در صیاد شیرازی بود که برای حضور مقدس و پاک باید به فکر طرح نهضتی باشد که در آن بتوان در تاریخ مبارزه با کفر و نفاق که ریشه در نظام استکبار دارد حاضر شود و این جز با مکتب امام شدنی نیست و برای این فهمِ مهم باید بصیرتی تاریخی داشت تا خود را همچون صیاد ذیل اندیشه‌ی توحیدی خمینی کبیر پیدا کرد و در انقلاب اسلامی ادامه داد همانگونه که صیاد خود را با مکتب امام پیدا کرد و با حضور ذیل اندیشه‌های ناب مکتب توحیدی امام خود را بسط داد و در این تحول تاریخ انفسیِ انسان حاضر شد و جایگاه خود را در این مکتب پیدا کرد.

عمده‌ی سخن در درک این فهم از سرداران ماست که باعث شد اینچنین پر شور در میدان مبارزه‌ی با استکبار آن‌هم در یک نبرد تمدنی و نه یک مبارزه‌ی ملی و منطقه‌ای صِرف که منفعت انسان ها را تامین کند. اصلا اگر چه مبارزه ملی از فروعات حضور شهدای ما در این مبارزه بود، اما عمده آن اندیشه‌ و مکتبی بود که شهدا ذیل تاریخ انقلاب اسلامی به فکر حضور انسانی جدید در برابر انسان عالم مدرن یافته بودند و خود را در نبرد جبهه‌ی حق مقابل باطل پیدا کردند که امروز نبرد آن‌ها و حضورشان حضوری از جنس اندیشه ی حضور انبیا و اولیا در تاریخ است و نبرد آن‌ها تقابل و نبرد تمدنی است که در برابر سخن جهان مدرن، سخن از انسانی دیگر و عالم دیگری است و صیاد شیرازی‌ها زودتر از بقیه این سخن را شنیدند و به پای این سخن جان دادند. سخنی از جنس انبیا و از انسانی دیگر که نمی‌خواهد خود را در جهان اندیشه‌ای غرب ادامه دهد و در گفتی جدید به سخنی نو از انسانی صالح به درکی تازه از انسان نایل شده است، همان سخنی که آوینی عزیز فرمود:

«انقلاب اسلامی رستاخیز تاریخی انسان است بعد از قرنها هبوط؛ انقلاب اسلامی یک توبه تاریخی است و بنابراین، غایات آن هرگز اقتصادی، اجتماعی و سیاسی نیست؛ انقلاب اسلامی یک انقلاب فرهنگی است، در جهانی که به صورت یک دهکده جهانی با یک فرهنگ واحد درآمده است، فرهنگ غرب. یعنی فرهنگ غربت انسان از حقیقت.»

 صیاد شیرازی اینچنین در تاریخ حاضر شد و اگر امام نبود و مکتب انقلاب اسلامی به میان نمی آمد قطعا اینچنین انسان‌هایی به ظهور نمی‌رسیدند و استعدادهایی که امام از دل تاریخ تشیع کشف کرد، بالفعل نمی‌شدند، و به این فهم تاریخی دست نمی‌یافتند که امروز به فکر نظامی در برابر نظام سلطه‌ی جهان است برای حفظ میراث گرانبهای اندیشه‌های انبیاء و اولیاء.

 در واقع امام بر فراز پر شکوه میراثی از مبارزه‌ی تاریخی انبیا ایستاد و بانگ صلای توحیدی را ندا داد، و این صیادها بودند که لبیک گفتند و صحنه‌ی تاریخی جبهه‌ی حق و باطل صورت گرفت. آری! صیاد شیرازی‌ها لبیک‌گوی بانگ توحیدی تاریخ شدند و اینچنین خود را در مکتب امام حاضر کردند. برای حاضر شدن در مکتب توحیدی، کافی است انسان نظر به غایتی بیندازد که پیش روی انسانِ هر عصری حاضر است؛ نظر به افق آینده‌ی هر مکتبی که انسان را در امروز آن مکتب حاضر می‌کند. صیاد شیرازی غایت انسانی این تاریخ را در افق تعالی و سعادت جاودانه ای می جست که انسان را با خدای خودش روبرو می‌کند، بر خلاف آنچه در مکتب غرب با آن روبروییم که روز به روز «انسان» را از «خدا» جدا می‌کند و در توهّمات و خیالاتِ پوچ بشر سرگردان و حیران در این عصر رها می‌کند تا انسان یا از درون بمیرد و یا دست به خودکشی بزند. اما صیاد شیرازی در آرمان این مکتب انسانی را می دید که می‌تواند از توهّمات عالم مدرن در زندگی وارد شود که حیات معنوی خودش را در بستر خدمت به انسان‌های دیگر و مبارزه با جهانی که دشمن انسانیت است پیدا کند و این جهانِ خمینی است که چنین امکانی را برای صیاد شیرازی فراهم می‌کند تا زمینه‌ی تعالی بشر را بسازد و در برابر جهان غربی قد علم کند و بشود خمینی در صحنه‌ی میدان جنگ و خمینی با صیاد در جبهه‌ها حاضر شود و این تنها با حاضرشدن در این تاریخ ممکن است.

انسانِ مکتب خمینی بریده از آسمان نیست، بلکه آویخته از آسمان و متعلق به ملکوت آسمان است. انسانِ مکتب امام خمینی، انسانی است که می‌خواهد در حضور ملکوتی و قدسی، به زندگی دنیایی سامان بدهد و نه بریده از ملکوت. انسان خمینی انسان آخرالزمانی است که کمالات انسانی را در صورت کامل‌ترین وجه‌اش دنبال می‌کند و در پی رسیدن به آن، مبارزه را بر می‌گزیند تا دشمنِ انسان را از میان بردارد و آن انسان کامل را که صورت کامل‌ترین کمالات انسانی و محبوب و معشوق انسان است، به صحنه بیاورد و نگاه انسان را از نکبت لجن‌زارِ غرب به ساحت وجه غیبی انسان که صورت خداست بیندازد، صورتی که قرن‌هاست جهان استکبار از پیش روی انسان‌ها پنهان کرده است و امام آن منادی توحید تاریخ، ما را متوجه آن وجه کامل تاریخ انسان کرد و دسیسه‌ی تاریخ عالم مدرنیته را پیش روی شهدا آورد و صیاد شیرازی این صدا را تصدیق کرد و در این مکتب با جان و دل حاضر شد.

 برای صیادشدن، بایست خمینی را پیدا کرد و مکتبش را فهمید و در دل آن مکتب در هر جایی از عالم که بود حاضر شد. این حاضرشدن، قلب را برای حضور در تاریخ خودمان زنده می‌کند و از بیهودگی و کلافگیِ اندیشه‌ی نیهیلیسم نجات‌مان می‌دهد ولو کارگری باشیم در نظام اسلامی، یا یک بسیجی ساده در یک پایگاه کوچک، فقط کافی است دست‌مان به دامن معارف این مکتب برسد و آن را تصدیق کنیم، آنگاه به نور اشراقی تاریخیِ این مکتب جایگاه‌مان را پیدا خواهیم کرد، آنچنان که حسن باقری، همت، خرازی، باکری و.....پیدا کردند. به این بیندیشیم که وقتی اشراقی به تاریخی روی می‌آورد انسان ها بایست زمینه ی فهم این اشراق را در خود آماده کنند، بعد از آن اشراق، آن مکتب است که «خود بگویدت که چون باید کرد.» سخنی از مقام معظم رهبری در اولین سالگرد امام خمینی شاهد خوبی است که سخن از شروع تاریخ جدید دارد:

«وقتی عصر جدیدی در تاریخ بشر آغاز می‌شود، هیچ‌کس نمی‌تواند خود را از تأثیرات آن عصر برکنار بدارد. دوران گذشته‌ی تاریخ بشر هم همین‌طور بوده است. هیچ‌کس ممکن نیست خودش را از تأثیرات دورانی که با پایه‌های محکم الهی و انسانی در جهان شروع شده، دور بدارد. ما می‌خواهیم این را اعلام بکنیم. اگرچه بسیاری از ملتها و دولتهای سطح زمین، تحت تأثیر این عصر جدید قرار گرفتند، حتّی نقشه‌ی سیاسی دنیا عوض شده است، اما توقع نداریم که تحلیل‌گران و قضاوت کنندگانِ قدرتمند و سیاسی عالم اقرار کنند که این عصر آغاز شده است. آنها اعتراف نمی‌کنند که دوران جدیدی آغاز شده است؛ اما تحت تأثیر این دوران قرار گرفته‌اند و آن را احساس می‌کنند. این عصر و این دوران جدید را باید «دوران امام خمینی» نامید.

این سخن به زیبایی تحلیلی است از باطن حرکت تاریخ انقلاب اسلامی که با امام شروع شد، این حیات تاریخی که به سوی بشر آمد، ندای توحیدی انبیا بود که به گوش‌مان رسید و امام «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» منادی این آوای الهی بود.

خلاصه آن‌که سخن در این بود که صیاد شیرازی را باید از تربیت شدگان و رشد یافتگان ارتشی بدانیم که با انقلاب اسلامی در تراز اسلام گام برداشت تا بر خلاف تمام ارتش های حاضر دنیا سخنی فراتر از منافع قومی و ملی داشته باشد و در آن سخن از حضور انسان‌هایی است که دیگر خود را نه در گذشته‌ی سنتی خود دنبال می‌کنند که زندگی در آن به اندازه‌ی آبادانی شهر و روستای‌شان بود و سلطان‌شان کدخدای محله‌شان یا زندگی‌شان بر اساس قوم و قبیله‌شان می‌چرخید؛ و نه در آینده‌ای که جهان مدرن برای انسان به میان آورده است که انسان در یک دهکده‌ی جهان، ذیل اندیشه‌ی اومانیسم بخواهد خود را ادامه دهد، ادامه‌ای که سرانجامش لجام‌گسیختگی و گرگی و دزدی انسان است و پوچی و تحیّری که امروزه گریبان بشر را گرفته است و آنچنان است که نیاز به اثبات مدعای خود هم نیست، بلکه عالم مدرن در لایه های نارضایتی انسان در این تاریخ به وجدان قابل حس است و شهود حسی انسان‌ها آن‌را تصدیق می‌کند. درست در همین جاست که نقطه‌ی شروع انقلاب اسلامی می‌شود حضور صیاد شیرازی‌ها در تاریخی میان شرق و غرب، و این همان «آغاز طلوع بشر جدید» است که می‌خواهد از مزبله‌ای که نیهیلیسم برایش رقم زده است جدا شود؛ این آن ساحل نجاتی است که نوید «حضور بشر جدیدی» شده است که می‌خواهد در تاریخ توحیدی انقلاب اسلامی حاضر شود. مقام معظم رهبری «حفظه‌الله» در همان سخنرانی می‌فرمایند:

«یکی از این خصوصیت‌ها، گسترش اعتقاد و باورهای مذهبی است. بعد از آن‌که سیاست قدرت و نظام سلطه‌ی جهانی این بود که دین و معنویت را به‌کلی از زندگی مردم حذف کند و جامعه‌ی بشری را یک جامعه‌ی بی‌دین و بی‌ایمان و بی‌اعتقاد به ارزش‌های الهی تربیت نماید، این دوران جدید، درست به‌عکسِ آن سیاست‌ها عمل کرده است. نه فقط در ایران یا در کشورهای اسلامی، مردم به باورهای دینی برگشتند، بلکه در سطح جهان و در میان جوامعی که ده‌ها سال ضد مذهب زندگی کرده بودند، اعتقاد مذهبی و گرایش معنوی رشد کرده است. البته آینده‌ی این حرکت، به این ترتیب خواهد بود که هرجا معنویتی عمیق‌تر و خالص‌تر و سالم‌تر و منطبق‌تر با فطرت بشر باشد، جاذبه‌ی بیشتری برای ملت‌ها خواهد داشت. آن روزی که دین و معنویت، ضد ارزش به حساب می‌آمد و مورد استهزا قرار داده می‌شد، گذشت. امروز، بی‌دینی و بی‌ایمانی و تهی‌بودن از اعتقاد معنوی، یک ضد ارزش است. در بسیاری از نقاط عالم، این کار انجام گرفته و در بسیاری دیگر هم انجام خواهد گرفت. این، یکی از ویژگی‌های عصر جدیدی است که این مرد بزرگ، پرچم آن را در دنیا برافراشت و در حالی‌که کسی باور نمی‌کرد، داعیه‌ی آن را سر داد و دل‌ها را به آن متوجه کرد.»

 باز هم به صیاد شیرازی بر می‌گردیم و این‌که صیادشیرازی از سردارانی بود که با دلسپردگی به مکتب امام سلوک توحیدی‌اش را با شهادت به اتمام رساند و نویدی بر شروع تازه‌ای از حیات ارتشی را داد که حافظ هویت انسان است و در خط مقدم جبهه‌ای است که انسان را گرگِ انسان می‌داند. صیاد شیرازی با حضور انقلاب اسلامی از آن معنویت فردی‌اش در ارتش آزاد شد و با ارتش انقلاب اسلامی در معنویت جهانِ مقابله با نظام استکبار در عالم توحیدی انسان آخرالزمانی حاضر شد. دیروز صیادِ خودش بود در فردانیت خود با خدایش، اما امروز صیاد شیرازی در جهان اجتماعی مکتب خمینی حاضر شده است و دیگر از آن پوسته‌ی معنویت فری به در آمده است. امام معنویت را در سطح اجتماع همگانی کرد، و نه فقط ارتش که امروز آن کارگری هم که در کارخانه ذیل این انقلاب به تولید خدمت می‌کند صیاد شیرازی است در عرصه‌ی تولید و خدمت.

آری! بیش از این می‌شود به تولد صیادها در دل مکتب خمینی کبیر «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» اندیشید و این نوشته فقط پیشگفتاری است در باب گفتگویی از این جنس برای شروع صیادها و آوینی‌ها و حاج قاسم‌ها که باید در یک گفتگویی دیگر آن را دنبال کرد. و در آخر نیز باز هم سخنی از مقام معظم رهبری را به میان می‌آوریم تا تذکری باشد بر فهمِ تاریخ پیش روی‌مان.

 «خصوصیت دیگر این عصر جدید، معنابخشیدن به ارزش انسان‌ها و حضور مؤثر توده‌های میلیونی مردم است. در دوران جدیدی که به‌وسیله‌ی امام ما آغاز شده است و دایره‌ی آن محدود به ایران هم نیست، توده‌های مردم، اصل و تعیین‌کننده و تصمیم‌گیرنده‌اند و آن‌ها هستند که جریان‌ها را هدایت می‌کنند. در گذشته، ما انقلاب‌های زیادی را سراغ داریم که با احساسات مردم به پیش رفته است؛ اما امروز وضع فرق می‌کند. امروز، در دنیایی که ده‌ها سال بعد از جنگ دوم بین‌المللی، قدرت‌های مسلط بر عالم، همه‌ی مردم دنیا را عادت داده بودند که تسلیم خواسته‌های آن‌ها باشند و در مقابل اراده‌ی قدرت‌های جهانی حرفی نزنند و اراده‌یی از خودشان بروز ندهند، ناگهان شما می‌بینید که در کشورهای اروپای شرقی، توده‌های میلیونی مردم، با همان سبکی حرکت می‌کنند و به میدان می‌آیند که ملت مسلمان ما، در مقابله و معارضه‌ی با رژیم ستمشاهی وارد میدان شدند. به تعبیر دیگر، مشخصه‌ی انسانىِ این دوران و عصر جدید، عبارت از پیروزی خون بر شمشیر است؛ یعنی در این دوران جدید - همچنان‌که در ایران اتفاق افتاد- آحاد مردم بدون تجهیزات و سلاح، فقط با جسم و جان خودشان به میدان آمدند و فضا را بر حکومت غاصب و ظالم تنگ کردند. این روش، امروز در دنیا روش شناخته‌شده‌یی است. قدرت حضور توده‌های مردم، ولو بدون سلاح، امروز در دنیا معلوم شده است.»

 امیدوارم که در این شروع تاریخی که با امام به صحنه آمد، ما نیز در آن حاضر شویم و خودمان را برای میدان‌های عظیم پیش رو، بیش از پیش آماده کنیم که تاریخ جدید ملازم فهمی جدید و نیازمند حضوری دیگر است، نه با تحجّر می‌توان به پایگاه آینده‌ی انقلاب اسلامی حاضر شد، و نه در مناسباتِ تجدد می‌شود به کمک آینده‌ی انقلاب اسلامی آمد، باید به فکر راهی که در عین بهره‌مندی از مواهب الهی، عقلِ تاریخیِ امروز، از عقل قدسی الهی نیز غافل نشود. نمونه‌ای از آنچه که در دوران دفاع مقدس رزمندگان در عین عقلانیت و بهره‌ای از سلاح‌های آهنی، از ایمان و بهره‌های معنوی عقلِ قدسی غافل نشدند. شهید صیاد شیرازی خاطره‌ای را از امام نقل می‌کند که شاهدی است بر این بحث، می‌فرماید:

قبل از شروعِ یکی از عملیات‌‏ها که خودمان را برای طرح برنامه آن آماده می‌کردیم، خدمت حضرت امام «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» رسیدیم و به ارائه گزارش پرداختیم. این جلسه شاید از آن جلساتی باشد که ضبط نشده و یکی از جلساتی است که واقعاً بیشترین تأثیر روحی و روانی را بر من داشته است. البته این مطلب را که می‏‌گویم، الآن هم در زندگی و اخلاقم اثر آن را به عینه می‌‏بینم و خیلی هم از آن بهره برده و همچنان می‏‌برم. در آن جلسه حضرت آیت ‏اللّه‏ خامنه‏‌ای، آقای هاشمی رفسنجانی، وزیر دفاع و فرمانده محترم کل سپاه حضور داشتند. گزارش‌ها خدمت حضرت امام داده می‏‌شد. کاملاً یادم هست که ایشان روی مبل نشسته بودند و ما هم به صورت نیم‌دایره اطراف ایشان نشسته بودیم. همۀ توجه من جلب حالات و آثار رفتار بسیار مقدسی بود که امام نشان می‌دادند. آنقدر تحت تأثیر قرار گرفته بودم که متوجه نمی‌شدم چه کسی دارد صحبت می‏‌کند. در اوج صحبت و گزارش، ایشان بلند شدند و به اتاق دیگر رفتند. پس از این حرکت، اولین کسی که صحبت کرد، آقای هاشمی رفسنجانی بود. عین جملاتی که رد و بدل شد، بیان می‌‏شود، چون اثرش برای من خیلی نافذ و فوق ‏العاده بود. آقای هاشمی گفتند: آقا! کسالتی عارض شد؟ چون تنها چیزی که به ذهن می‏‌آمد، این بود که ممکن است آقا دچار کسالت شده باشند. امام در پاسخ فرمودند که: «خیر! وقت نماز است!» با یک قاطعیتی که اصلاً من احساس کردم، مثل این‌که ما تا حالا نماز نخوانده‌‏ایم! از حضرت امام درخواست کردیم که با ایشان نماز بخوانیم. البته هنوز یکی دو دقیقه به وقت شرعی مانده بود ولی اینکه امام چگونه بدون نگاه کردن به ساعت زمان ظهر را تشخیص داده بود، خدا می‌داند. خلاصه از محضر ایشان سؤال شد که اجازه می‏‌فرمایید ما هم در محضر شما و به جماعت نماز بخوانیم؟ امام فرمودند: «مخالفتی ندارم». سجاده حضرت امام «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه»آنجا پهن بود و آن بزرگوار به مقدمات نماز پرداختند و ما هم رفتیم وضو گرفتیم و پشت سر ایشان در یکی دو صف، نماز واقعاً با حالی خواندیم که شاید در تمام عمر من سابقه نداشته است. البته این از حال خود امام بود. این صحنه تمام شد ولی آثار رفتاری و اخلاق امام و روحیۀ تعبد ایشان به نظر من یک آثار جاودانی بر جای می‌گذاشت. خلاصه جلسه تمام شد و چندی بعد هم من به جبهه رفتم. اصلاً تحولی در من ایجاد شده بود. بار سنگینی بردوشم احساس می‏‌کردم که خدایا درست است که از این اخلاق امام، حَظّ لازم را گرفتم؛ حال چطور از آن استفاده عملی کنم؟ چون مسئولیتم سنگین بود. فرمانده نیروی زمینی ارتش بودم. این همه فرماندهان در جبهه با من کار می‌کنند من چه باید بکنم که این اخلاق را به آنها منتقل نمایم. این تدبیر به ذهنم آمد که جلسات فرماندهان نظامی را جوری ترتیب بدهیم که قبل از نماز شروع شود و یا به نماز ختم گردد و یا اگر وسط جلسه به وقت نماز رسید، قطعش کنیم و به نماز برویم و بعد جلسه را ادامه بدهیم و یا حتی جلسات را با نماز شروع کنیم. خداوند چقدر به ما توفیق داد که این برنامه را پیش گرفتیم. و این رسالت را انجام دادیم که عجیب برای من پربرکت بود. به وضوح احساس می‌کردم که در داخل جلسات مربوط به عملیات و اتاق‌های عملیات و جنگ از همین روحیه عبادی یک برکات عظیمی نصیب ما شده است. حتی در حین عملیات که بودیم، با اینکه معمولاً ضرورت ندارد، حتماً فرمانده در حالی که عملیات را هدایت می‏‌کند نماز بخواند، او می‌تواند نمازش را بعد هم بخواند ولی ما می‏‌دیدیم همان جا هم می‌شود با نماز یک فضای معنوی ایجاد کرد. بسته به شرایط، بعضی اوقات یک نفر بی‏سیم‏چی می‏‌ماند و بقیه می‌رفتند به اقامه نماز. این نماز اول وقت را ما از روحیۀ عبادی امام الهام گرفتیم.» (امام و دفاع مقدس، خاطراتی از رزمندگان و فرماندهان سپاه اسلام، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س)، ص۵۷-۶۷)

 این آن نگاهی است و آن شروعی است از انسان و مدیریت صحنه‌ی تاریخ که غرب، کاملاً از آن غافل است، نه‌تنها غافل، که مرگ معنویت را هم باید بعد از رنسانس در غرب جستجو کرد، آن تاریخ که دین از زندگی بشر جدا شد و انسان در دعوای کلیسا مغلوب صنعت شد و ایمان از ساحت اجتماعی بشر رخت بر بست و انسان در زمختی عالم صنعتی هر روز سخت‌تر از دیروز به زندگی ادامه داد و گرفتارِ خودفراموشی شد و این خودفراموشی، هویت تاریخی عالم مدرن گشت، و انسان از انسانیت در لایه‌ی حیوانی خود به زیست‌اش ادامه داد. درست در نقطه‌ی مقابل همین اندیشه انسانی با توجه به تمام ساحت‌های انسانی‌اش به تاریخ قدم گذاشت و سخن از حضور دیگر و انسانی دیگر و تاریخی جدید را پیش چشم و انتخاب و اراده‌ی بشر نهاد. تاریخی که به گفته‌ی شهید آوینی؛ شروعِ آب‌شدن و اضمحلال غرب است .

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید اگر کاربران عزیز حوصله کنند و متن جنابعالی را با دقت مدّ نظر قرار دهند؛ نسبت به تاریخی که در آن هستند، متوجه افقی خواهند شد که می‌تواند «مسجد» و «مدرسه» را برای آن‌ها به «میخانه حضور» تبدیل کند، به همان معنایی که حضرت روح الله در طلب آن بود.

 آری! حقیقتاً آن امری که شهید صیاد شیرازی را شخصیتی آن‌چنانی کرد که باید نسبت به شخصیت او مدت‌ها حیران ماند؛ شخصیت حضرت روح الله «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» بود و این‌که حضرت امام روشن نمودند افقی در پیش است، که بنا به فرمایش شما تمام ساحات انسانی را در برگرفته تا انسان، تاریخِ دیگری را تجربه کند. با نظر به چنین افقی است که شهید صیاد شیرازی عملاً در هویت نظامی خود با آن‌همه نوآوری و ابتکار، متولد می‌شود. و یا شهید آوینی با آن سخنان آسمانی‌اش، سید شهیدان اهل قلم می‌گردد. به همان معنایی که وقتی به قلم نگاه می‌کنی انگار از خودش هویتی ندارد. پس آن چیست که قلم را هویت می دهد؟ قلم را ماندگار می کند؟  چه چیز جوهر مرکب را آنقدر توان می دهد که نسل به نسل انسان ساز می شود؟

  به انسانیتی که صید شیرازی ها  را می طلبد و او را و امثال او را به حرکت در می آورد و به تفکر دعوت شان می کند و اگر انسانیت آن ها نبود که در جستجوی حقیقت بودند و می خواستند راوی  حقیقتی باشند که حضرت روح الله به میان  آورد، نه صیاد شیرازی، صیاد شیرازی می شد و نه شهید آوینی، سید شهیدان اهل قلم.

آری انسان هایی که انسانیت خود را در حقیقت گمشده جستجو می کنند تا انسانیت خودشان را روایت کنند می یابند از آن فتح ابراهیمی تنها با ریخته شدن خون حسینی می توان روایت کرد و یا در آن حاضرشد. زیرا فهمیدند: تنها راه فتح انسانیت از کربلای حسینی می گذرد.

برای دیدن باید چشم ها را در دریای اشک و تضرع در پیشگاه حضرت حق بشویی تا خودی را ببینی که خودی نیست و همه حرف در این یک کلمه‌ است که چه افقی آن ها را به چنین حضوری وا داشت که اگر آن‌گونه عمل نمی کردند؛ در جستجوی خود کجا می‌توانستند بروند؟  و ما نیز اگر خود را در آینده‌ تاریخ خود حاضر نکنیم و همچنان در گذشته متوقف باشیم، عملاً گور خود را پیشاپیش کنده‌ایم، زیرا در برابر آنچه در حال رشد و بالندگی است، کور و نابینا شده‌ایم. انسان‌‌هایی می‌خواهیم که نه‌تنها در نسبت با درک وجودی خود تامل کافی داشته باشند، بلکه معنای سعه‌ توحیدیِ انقلاب اسلامی را بفهمند که چگونه انقلاب، در این زمانه همچون اقیانوس شده است و دوره‌ دریاچه‌ بودنش به‌سر آمده. و این است آن افقی که شهید صیاد شیرازی‌ و سید شهیدان اهل قلم مدّ نظر داشتند.

موفق باشید

34693

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد مهربان: خیلی ممنون که در سوال قبلی جوابم را دادید و اینقدرامیدوارم کردید، خواستم بگم اولین دوره معرفت نفس را تمام کردم و شاگردانم همراه خودم خیییلی لذت بردیم برای هر نکته، ۳ جلسه که هر کدام ۱:۳۰ ساعت طول کشید صحبت کردم، هر چه بیشتر بحث می‌کردم مطالب بیشتری برام روشن می‌شد، خواستم بگم چرا این صحبتهای ارزشمند را کسی برای ما نگفته بود؟🥺 چرا اینقدر ما از خودمون و شناخت نفسمون دوریم؟ چرا قانون نمیشه این سخنان در مدارس برای بچه ها گفته بشه؟ و یه خواهش هم داشتم که لطفاً راهنماییم کنید که از این به بعد و بعد از معرفت نفس نسبی که پیدا کردیم، چطور کاملش کنیم و از این به بعد دنبال چه مباحثی بریم و چه مطالبی سر کلاسهام بگم تا ان‌شاءلله موثر در ظهور باشیم؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بعد از مطالعه کتاب «خویشتن پنهان» اگر به مباحث کتاب «معاد» همراه با شرح صوتی آن رجوع فرمایید، إن‌شاءالله نتیجه خواهید گرفت. موفق باشید

34454

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

یا محبوب! سلام و رضوان خداوند بر شما باد. ببخشید استاد من کتاب روزه دریچه ای به عالم معنا رو خوندم و به واقع لب کلام رو دیدم که روزه چه تاثیر شگرفی داره. می‌خواستم بپرسم اگر به هر دلیلی نتونیم روزه بگیریم و بخوایم اون جان سازی که در کتاب گفتید رو داشته باشیم (عقل و جان هر دو بگوید خدا) میتونیم هر روز به نیت روزه، سحر مختصر غذایی بخوریم و برای مواقعی که نمیشه روزه گرفت خوردن مختصر غذایی در وعده ی ظهر و نهاتا باز افطار در شب مطلوب حاصل میشه؟ چون روزه نگرفتن و کنترل هوس خوردن سخته و با این برکاتی که ذکر کردید و برکاتی که به عنایت حضرت محبوب شاهد بودم اصلا بر آن شده ام تا ایامم بر روزه باشد یا حداقل اگر روزه نیست شبیه ترین به آن باشد و آن شور دعای سحر و لک صمنای افطار را ره مطلوب کنم آیا ممکن است؟ به راستی که خوش گفت مولوی که با یک لقمه اضافی چشم دل کور می شود ـ آه بر آن چند چند لقمه های اضافی و حجاب های دوباره نیست شده و دور کننده آه!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با همه خوبی‌های روزه، جوانان نباید نسبت به خود سخت‌گیری کنند تا نفس ناطقه‌شان اذیت شود. همین‌که جوانان مواظب خوردن‌های خود باشند که پرخوری نکنند، رویهمرفته ادب ماه رجب را که ماه گسترده‌شدنِ رحمت الهی است؛ رعایت کرده‌اند. در این ماه می‌توان گفت از طریق تأمّل بر دستورات این ماه «آن‌قدر ای دل که توانی بکوش». موفق باشید

34434

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با عرض سلام: محال است در هستی دو چیز وجود داشته باشد. سوالم درباره رابطه ما با خدا و توحید و وحدت شخصی وجود است. می‌خواستم ببینم تصور درستی دارم یا اشکالی به این نحوه تصور وارد است. سوال اول: فرض کنیم قایل باشیم که یک وجود جدا از خداوند داریم، محذوراتی پیش خواهد آمد، اول اینکه باید فاصله ای عدمی بین وجود ما و خداوند باشد یعنی اینکه وجود من امتداد دارد تا یک حدی و در آن حد برخورد می‌کند به عدم و سپس بعد از آن عدم، وجود خدا شروع می‌شود حال آنکه محال است بین وجود من و خدا عدم و خلا قرار داشته باشد چون عدم حقیقتی ندارد پس چون وجود من با خدا متصل است در اصل فقط یک چیز وجود دارد و به این وجود یگانه خدا می‌گوییم. حال این اتصال شامل کمالات وجودی من است با خدا زیرا اگر اینطور نباشد خدا ماهیت پیدا می‌کند و به ذهن میاید یعنی اینکه این وجود آخر دارد، چون به ذهن در میاید، و آخر داشتن وجود یعنی اینکه امتداد یافته و به عدم رسیده حال آنکه وجود به عدم نخواهد رسید پس محدوده ای ندارد تا به ذهن دراید. ۲. همین موضوع درباره اتصال موجود مجرد و مادی مطرح می‌شود یعنی محال است ماده از مجرد جدا باشد چون بینشان عدم قرار ندارد تا دو چیز فرض شود یعنی اگر به ماده که وجود محدود است کمالات وجودی اضافه شود به شکل مجرد درمیاید یعنی وجود مجرد همان وجود مادی است با کمالات بیشتر و این کمالات بینهایت اضافه شود همان وجود خداست پس در اصل وجودات مادی کمالات محدودی از کمالات خداست. ممنون از پاسخگویی شما

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت دارید که همه این نکات با بحث «اصالت وجود» و تشکیکی‌بودن آن که جناب ملاصدرا مطرح می‌کنند؛ به خوبی روشن می‌شود تا نه ما همه چیز را خدا تصور کنیم و نه خداوند را محدود بنماییم. نکات خوبی را در این رابطه متذکر شده‌اید. موفق باشید

34323

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

بسم الله الرحمن الرحیم سلام علیکم: آیا با پشیمان شدن از انجام عمل حرام یا قبیح و تصمیم قاطع بر ترک آن و تنفر پیدا کردن از حرام یا قبیح، صُوَر برزخی و قیامتی آن نیست می شود؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! تماماً محو می‌شود در آن حدّی که به ما فرموده‌اند: «من تاب لذنب کمن لا ذنب له» هر آن‌کس که از گناهی توبه کند در آن حدّ است که گویا آن گناه را انجام نداده است. موفق باشید

34231

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم استاد: در فیزیک عنوان می‌کنند که انرژی نه بوجود می آید نه از بین می رود بلکه از صورتی به صورتی دیگر تبدیل می‌شود بعد عده ای نقبی می‌زنند که در این صورت مبدا جهان انرژی است؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! به گفته لاوازیه همواره انرژی تبدیل به ماده و ماده تبدیل به انرژی می‌شود. ولی بحث در این است که ماده اولیه‌ای که این تبدیل در آن صورت می‌گیرد، نمی‌تواند به خودی خود و بدون علت باشد. موفق باشید

33785

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد عزیز: وقت حضرت عالی بخیر. این روزها کلیپ های زیادی از خشونت و وحشیگری افراد می بینیم و قویا غصه دار هستیم. کلیپ وحشیگری از عده ای اوباش در باره آرمان علی وردی دیدم که قلب هر انسانی رو به درد می آورد ولی کاش همین بود، کاش ما هم مثل همین عزیر جانمان را در راه حق و حقیقت می دادیم، که البته خون شهید بی ثمر نیست. اما چرا انقلاب اسلامی باید چنین رفتار خشنی با معترضین داشته باشه؟ استاد پیام شهرام گیل آبادی (مدیر شبکه رادیویی جوان و معاون قالیباف و خانواده شهید) از برخورد نیروی انتظامی رو ببینید - اینها چه توجیهی داره؟ ................، واقعا قلبم فشرده شد؛ شکستم. پلیس فقط نظاره گر بود. یکی گفت: «سى ثانیه وقت دارى گورت را گم کنى». نمى دانستم باید بروم، بایستم، چه کنم؟ یکى از نیروهاى پلیس بطرى آبى به من داد و در گوشم گفت من عذر مى خواهم کارى از دست ما بر نمى آید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: متأسفانه بنده هم خبرهایی از این جنس و یا به شدت کم‌تر شنیده‌ام حاکی از این‌که این افراد بدون آن‌که دوره‌های لازم را دیده باشند در اموری ورود کرده‌اند که برای ورود در آن امور، تعلیم لازم را ندیده‌اند. بحمدالله شنیدم با تذکرات مکرر بعضی از دلسوزان، گویا تا حدّی در حال تغییر رویه هستند و وظیفه ما می‌باشد که با تذکرات خود از این معضل تاریخی به خوبی عبور کنیم. موفق باشید

33496

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام: در مورد مصرع زیر سوالی داشتم. در پرده عیان باشم و بی پرده نهان. در مصرع فوق منظور ذات است یا منظور الله است؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اساساً ذات در اسمای الهی از جمله در اسم جامع «الله» حاضر است و نه به صورت مستقل. مثل آن‌که خانه در ساختمان و مجموعه اطاق‌ها مطرح است، نه آن‌که یک خانه جدا و مجموعه اطاق‌ها جدا باشد. موفق باشید

33338

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم استاد عزیز و بزرگوار: استاد عزیز در کتاب «جایگاه جن و شیطان و جادوگر در عالم» در بحث احضار روح فرمودید کسی که به حضور می آید روح شخص نیست بلکه این شیطان است که حضور پیدا می کند. می‌خواستم بدونم که منظورتون از شیطان کیست آیا همان جن؟ یا خود شیطان است و اگر شیطان باشد چیزی که اطلاع دارم شیطان بر انسان تسلط ندارد یعنی نمی تواند به انسان آسیب برساند «یعنی فقط در حد وسوسه » است. با تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! به نظر می‌آید شیطان علاوه بر وسوسه می‌تواند اگر خودِ فرد خود را در اختیار او قرار دهد، زبان او را در اختیار بگیرد و اتفاقاً این در بعضی موارد تجربه شده است. از این جهت نباید به سخنان آن روح، اعتماد کرد. موفق باشید

39923

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد خداقوت: یه جایی می‌خواندم که بخش حیوانی ما که شهوت ها و غرایز ما آنجاست بخش طفیلی وجود ماست و بخش انسانی ما و روح ما اصالت ما را شکل می دهد. می‌خواستم بدونم اگر جسم و غرایز آن مثل میل به خوردن و شهوت و ... طفیلی است پس چرا در بهشت هم به آن توجه می شود و وجود دارد؟ سوال دوم: شما در کتاب جوان و انتخاب بزرگ فرمودید که ورزش برای حاکم کردن اراده بر بدن لازم است. اول اینکه این ورزش معناش صرف فعالیت بدنی با نگاه حاکمیت اراده بر بدن هست یا یک حرکات مشخص مثل دویدن در یک زمان مشخص؟ مثلا کسی ممکن است در طول روز خیلی درگیر این مکان آن مکان باشد و در رفت و آمد باشد. حالا یا برای کسب روزی یا هر فعالیت سالم دیگر. این هم ورزش است؟ و اینکه بنده در تاریخ اهل بیت علیهم السلام و پیامبر اکرم ص جایگاه ویژه ای برای ورزش ندیده ام. به این معنا که حضرت مثلا ساعت ۹ تا ۱۰ صبح برن ورزش اختصاصا آیا این یعنی این بزرگواران ورزش نمی کردن؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. همانطور که در شرح سوره مبارک واقعه عرض شد غذاهایی که در بهشت از آن خبر داده می‌شود، غذای روح است. ۲. نیّت و ارادۀ انسان در فعالیت‌های روزانۀ خود نیز مهم است که بدن را در راستای سرزنده‌بودنِ هرچه بیشتر به کار بگیرد. البته در گذشته زندگی‌ها طوری بوده که خود به خود بدن، سرزنده می‌مانده و نیاز به این نوع ورزش‌ها نبوده. موفق باشید

39774

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و انوارالهی برشما استاد گرامی: چرا بعد از فوت افراد، اکثرا اینطورهستیم که خوبی های متوفی برامون پررنگ میشه؟ حتی از خیلی از خطاهای فرد خبر داریم اماغالبا حالمون اینطورمیشه که از اونا چشم پوشی می‌کنیم یا به نظرمون خطای بزرگی نمیاد، یا میگیم شاید اصلا این‌کارونکرده و من سوءبرداشت داشتم. این حس و حال از دلسوزی نسبت به از دست دادن شخص هستش یا با فوت شخص در تکوینی خاص قرارمی‌گیریم؟ یا دلیل دیگه ای داره؟ و چرا نمی‌تونیم این حس و حال رو نسبت به افراد، در زمان زنده بودن داشته باشیم؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نکتۀ مهمی است از آن جهت که شخصیت افراد را باید در وسعتی بیشتر از محدودۀ انتخاب‌های جزئی آن‌ها مدّ نظر داشت و به کلیّت اراده و شخصیت آن‌ها نظر نمود. امری که با رحلت افراد مدّ نظر می‌آید. و همان‌طور که می‌فرمایید خوب است در مورد افراد این‌طور فکر کنیم تا مرز انسان‌هایی که حقیقتاً در شخصیت خود فاسدند را از مرز انسان‌هایی که بعضاً خطاهایی از آن‌ها عادتاً سر می‌زند، تفکیک کنیم. موفق باشید

37749
متن پرسش

سلام علیکم باعرض ادب و احترام محضر استاد طاهرزاده: صحبتم‌ را با مقدمه ای شروع می‌کنم: وقتی حاج قاسم شهید شد به برکت شهادت ایشان خون تازه ای در رگ‌انقلاب جاری شد و با حمله ایران به پایگاه آمریکایی، عزت انقلاب نمایان شد، و همانطور که فرموید افق متعالی با اشک بر حاج قاسم برای مردم نمایان گشت، بعد از آن با شهات شهید زاهدی، برکت خون این شهید اینگونه شد که: ایران به اسرائیل حمله کرد و هیبت پوشالی اسرائیل فرو ریخت و باعث عزت انقلاب شد، به نظرم اکنون با شهادت شهید رئیسی برکت خاصی ایجاد شده است و آن رشد فهم متعالی مردم است و به نظرم‌اکنون مردم متوجه شده اند برای انتخابات در پیش رو کسی را انتخاب کنند که متوجه بعد متعالی انقلاب اسلامی باشد، و اینکه حل مسائل اصلی کشور از طریق همین انقلاب اسلامی قابل حل می‌باشد. و به برکت این شهید بزرگوار اکنون که جناب جلیلی صحبت می‌کنند مردم بهتر متوجه چنین گفتمانی می‌شوند نتیجه صحبت بنده این است: که یکی از مهترین برکات شهادت شهید رئیسی را رشد فهم مردم به گفتمان انقلاب اسلامی می‌دانم، که اکنون مردم با چنین فهم رشد یافته ای، مطالب جناب دکتر جلیلی را بهتر متوجه می‌شوند از مطالب ارزشمند حضرتعالی در تبیین شخصیت جناب آقای جلیلی تشکر می‌کنم و درخواست دارم مطلبی درباره: رشد فهم انقلابی مردم بعد از شهادت آیت الله رئیسی و ارتباط آن با گفتمان دکتر جلیلی نکاتی بفرمایید. با تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور که می‌فرمایید و به خوبی متذکر شده‌اید، گویا آن شهید بزرگوار با شهادت خود افقی بس اصیل را برای ادامه امور اجرایی در مقابل ما گشود تا ما مانند بعضی از نامزدهای محترم گمان نکنیم با تغییراتی جزئی و با عدم جهت‌گیری مناسب، می‌توان مشکلات تاریخی و تنگناهای خود را برطرف نماییم. غافل از آن‌که اساساً باید به معنای انسان در این شرایط حساس و به معنای ریاست جمهور در این موقعیت فکر دیگری نمود و اگر بزرگان فرمودند شهادت آیت الله رئیسی، انقلاب را دوباره به مردم برگرداند؛ به این معنا است که ما از جاده‌ای که با دولت آقای هاشمی گرفتار نئولیبرالیسم شدیم، در حال فاصله‌گرفتن هستیم. 
به گفته اهل نظر: تقریباً از زمان شهادت سردار سلیمانی و خیزش عمومی مردم ایران و منطقه و احترام بسیاری دیگر به ایشان، سرعت تحولات سیاسی در ایران، منطقه و جهان، آنقدر بالا رفته است که صورتبندی نظری آن دشوار شده است. بسیاری معتقدند این سرعت بالا خصلت پوست اندازی جهان است. و با این روند، فرصتهای جدیدی برای تغییر و تحولات خرد و کلان و از جمله تعیین نظم های جدید فراهم می آید. سرانجام با ترور صریح و علنی سردار سلیمانی که کسی گمان نمی کرد این ترور در بستر تاریخی-فرهنگی ملت ایران، نمادسازی گردد ولی به هر حال، مقاومت در برابر غرب مبدل به یک خواسته جدی و ملی در ایران شد. و در ادامه آن، ابراهیم رئیسی به قدرت رسید. همچنان که به لحاظ نظامی نمی توان ادعا کرد همه اعمال و تصمیمات نظامی سردار سلیمانی بلااستثناء بهترین بوده اند، به لحاظ اداری هم نمی توان ادعا کرد همه تصمیمات و اعمال شهید رئیسی بهترین بوده اند، اما با این حال، نماد آیینی جدیدی در حیات سیاسی ایران خلق شد. این نماد سیاسی، مثلاً در قالب کلماتی مانند شهید خدمت یا خادم ملت و... نشانگر خواست جدی ملت ایران برای یک فرم متفاوت سیاسی است.

احتمالاً بخش قابل توجهی از طبقات حامی دولت مرحوم ابراهیم رئیسی از اقشار عادی و آسیب پذیر جامعه هستند. اقشاری که قرار بود ولی نعمت انقلاب باشند ولی بعد از سیاست های نئولیبرالیستی که به تدریج از سال 68 آغاز شدند، تقریباً از همه گردونه های قدرت خارج شدند و جایگزین آنها طبقاتی نوکیسه و به رفاه رسیده بودند، زمان شهادت حاج قاسم سلیمانی، زمانی بود که سیاستهای نئولیبرالیستی دولت، در اوج خود قرار داشت و در همین اوج به شکستی همه جانبه و ناامیدی همه جانبه رسیده بود. درست در همین زمان بود که با شهادت ایشان، سرمایه ای اجتماعی و قدرتی ملی آفریده شد تا امید به حیات سیاسی بازگردد. 
دست بر قضا دولت مرحوم رئیسی هم دولت کم انتقادی نبود. سخن اینجاست که ما از اقبال عمومی به راه سیاسی مرحوم رئیسی در می یابیم که فرم سیاست کشور باید تغییر کند و عروسک بزک کرده اقتصاد سیاسی نئولیبرالیستی نه امکان تحقق در ایران دارد و نه آینده ای برای ما می سازد. ساختار اقتصاد سیاسی ایران باید به تدریج و با راهی که از سال ۵۷ باز شد، بازسازی و بازتعریف گردد. تقریباً در تشابه با زمان شهید سردار سلیمانی، با تجدید سازماندهی رسانه های نوین، سردی یأس و انفعال مجدداً در سپهر سیاسی ایران خود را نشان داد. 
واقعیت سیاسی کشور ما در رجعتی به سنت تاریخی خود، روایتی آمیخته به حماسه و تراژدی است و اینک حجت الاسلام رئیسی، در تعین یافتگی ایشان در بسط این روایت و حتی مبدل شدن آنها به نماد این روایت است. این امروز واقعیت «ملت ایران» را تشکیل می دهد و از آنجا که جهان امروز، جهان شبکه ای شده است که همه چیز آن با همه چیز مرتبط است، به این هم اشاره کنیم که وقتی روایت سیاسی متفاوتی در حال شکل گیری در ایران است که روایت سیاسی جریان اصلی جهان امروز، یعنی روایت نئولیبرالیستی، در فروپاشی نسبی قرار دارد. مشروعیت سیاسی جهان مدرن با نسل کشی سازمان یافته غرب به عاملیت اسرائیل، به پایان رسیده و دیر یا زود تبعات هولناک این فروپاشی خود را نشان خواهد داد، و ما در شعار آقای دکتر جلیلی که می‌فرمایند: «یک جهان فرصت، یک ایران جهش» چنین بصیرتی را احساس می‌کنیم. موفق باشید        

نمایش چاپی