با سلام: در کتاب ده نکته در معرفت نفس لفظ نفس رحمانی آمده است. منظور از نفس رحمانی چیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: نفس رحمانی همان تجلیات انوار اسم رحمان حضرت حق است که موجب تحقق نور اسم خاصی در مظهری از مظاهر میگردد. موفق باشید
سلام علیکم استاد عزیز و بزرگوار: استاد عزیز در کتاب «جایگاه جن و شیطان و جادوگر در عالم» در بحث احضار روح فرمودید کسی که به حضور می آید روح شخص نیست بلکه این شیطان است که حضور پیدا می کند. میخواستم بدونم که منظورتون از شیطان کیست آیا همان جن؟ یا خود شیطان است و اگر شیطان باشد چیزی که اطلاع دارم شیطان بر انسان تسلط ندارد یعنی نمی تواند به انسان آسیب برساند «یعنی فقط در حد وسوسه » است. با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! به نظر میآید شیطان علاوه بر وسوسه میتواند اگر خودِ فرد خود را در اختیار او قرار دهد، زبان او را در اختیار بگیرد و اتفاقاً این در بعضی موارد تجربه شده است. از این جهت نباید به سخنان آن روح، اعتماد کرد. موفق باشید
با عرض سلام محضر استاد گرامی: استاد با توجه به اینکه جواب این سؤال را میدانم ولی باز می پرسم استاد وقتی نفس ما همه جا هست یعنی در ذات هم هست؟ در محضر ذات هم هست؟ یعنی اگر من خالی از تعلقات رجوع به ذات کنم یا به الله یا به واحد یا ائمه واقعا در محضر قرار میگیرم؟ استاد یعنی واقعا وقتی من به ذات رجوع کنم در محضر ذات قرار میگیرم؟ استاد من کجا این حرفا کجا
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! در رابطه با سالک در فنای فی الله در حديث قدسى داریم: «لَا يَزَالُ عَبْدِي يَتَقَرَّبُ إِلَيَّ بِالنَّوَافِلِ مُخْلِصاً لِي حَتَّى أُحِبَّهُ فَإِذَا أَحْبَبْتُهُ كُنْتُ سَمْعَهُ الَّذِي يَسْمَعُ بِهِ وَ بَصَرَهُ الَّذِي يُبْصِرُ بِهِ وَ يَدَهُ الَّتِي يَبْطِشُ بِهَا» بنده من از طريق نوافل خالصاً همواره به من نزديك مىشود تا آنجايى كه محبوب من مى گردد و چون او را دوست داشتم، من گوش او مى شوم كه با آن بشنود و چشم او مى شوم تا باآن ببيند و دست او مى شوم كه با آن بگيرد. يا مثل اينكه خداوند در قرآن به پيامبر (ص) مى فرمايد: «ما رَمَيْتَ اذْ رَمَيْتَ وَلكِنَّ اللهُ رَمي» تو نيستى كه نيزه پرتاب مى كنى، بلكه خدا است كه چنين مى كند. در اين آيه تمام وجود پيامبر خدا (ص) در احاطه حضرت حق قرار مى گيرد. موفق باشید
سلام علیک و جمیع مغفرته و رضوانه: باز هم با عرض طلب پوزش و با عرض شرمساری از جناب استاد و صاحبان فضلی که در این مکتب درسی استفاده کردند و یا استفاده می کنند. امیدروارم با این نوشته تضییع وقتی نشود و این نوشته قابل باشد برای کاربرانی که در این مکتب درسی وقت می گذارند. بسم الله الرحمن الرحیم چمران و حضور در عالم معنایی امام روح الله (سلام الله علیه) «قُلْ هَذِهِ سَبِيلِي أَدْعُو إِلَى اللَّهِ عَلَى بَصِيرَةٍ أَنَا وَمَنِ اتَّبَعَنِي» (آنگاه که خداوند به پیامبر خود و خلیفه اش در زمین می فرماید بگو:این است آن راهی که من از روی بصیرت و بینش و آن نگاه نافذ خود و کسانی که مرا پیروی می کنند برگزیده ام و به سوی آن راه دعوت می کنم.) جناب خواجه عبدالله انصاری در کتاب شریف منازل در تعریف بصیرت می فرماید «البصیرة ما یُخَلِّصُکَ عنِ الحیرةِ» بصیرت، آن اندیشه ی صائب و آن فهم تاریخی است که با آن «فهم مقدس و اندیشه ی قدسی» در صحنه های حساس تاریخی به سراغ انسان هایی می آید که بدنبال حقیقت برای گذر از حیرت تاریخی عصر خویش می گردند! آری گذر از رنج حیرت تاریخی زمانه ی ما مساله ی مهمی است که اندیشمندان و متفکران بدنبال راهی برای درمان درد بشر امروز می گردند. بصیرت یک اندیشه است که از درون می جوشد و نه از بیرون یک مفهوم حصولی نیست تا با صرف گزارش انسان بتواند آن را از آنِ خود کند، بلکه حاصل یک فهم حضوری است که بشر در گذر از تاریخ حیران روزگار خویش و در گمگشتگی زمانه در جستجوی حقیقتی که بتواند در آن حقیقت خودش باشد و از بیگانگی و درد خودبنیادی امروزین خود رها شود با بصرت روبرو خواهد شد. اگر امروز بپرسند بصیرتی که تاریخ بتواند خود را در آن از طوفان بلای نهیلیسم یا عصر حیرانی خود بنیاد غرب نجات دهد کدام است؟ بی معطلی می گویم (خمینی و چمران هایش) راه برون رفت از حیرت این تاریخ اند و ما به هر اندازه ای که با چمران در تاریخ مان هم افق و هم نظر شویم در امتداد طلوع فجر بصیرتی هستیم که خمینی اشارت و بشارت آن بود. هر بصیرتی اشارتی است در تاریخ خود و هر تاریخ مدیون پیغمبری است که به آن بصیرت منور است و حامل اشارتی است که پیروانش را به آن بشارت می بخشد و چمران جزو همان تابعین است او از انصار بصیرت است و درست از همان چشمه ای سیراب شده است که امام خمینی عزیز به عالم تاریخ ما گشود. چمران مصداق بصیرت تاریخ دورانی است که تکنیک را در خدمت انقلاب اسلامی در مقابله با جهان حسی و ادراک مادی بشر قدسی می بیند و از دریچه ی عالم معنا تکنیک را در خدمت جهان غیب میفهمد نه برای تسخیر عالم ماده!!
{نه می شود گفت خمینی به تنهایی و نه می شود گفت چمران به تنهایی!} چمران، چمران است چون در افق معنایی خمینی زیست می کند و در تاریخ حاضر می شود و خمنی خمینی است چون تاریخی که با خمینی شروع شد را چمران ها به نمایش می گذراند. اگر چمران نبود بصیرتی که با شارت خمینی به تاریخ بشر بازگشت گم می شد و اگر خمینی نبود چمران یک دانشمند فرزانه ای بود در گوشه ای از تاریخ بی آنکه امتداد عینی تاریخی پیدا کند و بی آنکه حضورش در تاریخ جدید ادامه ی انسان قدسی در عالم معنایی پیغمبران باشد و دیگر چمران از تابعین نمی بود. راه هم عالَمی با خمینی، فهم بصیرتی است که با جهان خمینی که «انقلاب اسلامی» ظهور آن بود آغاز می شود و این آغاز شروع پایان عصر حیرت است و چمران ها فتح الفتوح تاریخی حضور بشر امروز در چنین ساحتی از تاریخ می باشند. کافی است برای معیت با تاریخ معنایی خمینی در امتداد حضور چمران در تاریخ هم قدم شویم می شود حاج قاسم، میشود حججی، می شود صدرزاده، می شود احمدی روشن، می شود علی محمدی، می شود شهریاری، میشود نه به دیروز گذشته و نه به فردای پوچی عصر حیرت بلکه می شود (انسان عالَم خمینی) می شود چمران تا نه ادامه گذشته ی دیروزمان باشیم و نه ادامه ی فردای تاریک غرب، بلکه با عین بصیرت از تحیر میان دیروز و فردا به امروزی که افق قدسی فردا را پیش جان و دل بشر می گشاید امید داریم و انتظار الفرج من الفرج. شاید سطر سطری از سخنان «باب بصیرت» منازل سخنانی داشت تا برای با چمران بودن و حضور در افق تاریخ بصیرتی که با امام (رضوان الله علیه) به روی نسل کنونی گشوده شده سخن ها بگوییم ولی این ویژه طرحی است برای تفصیل و آغازی است برای سخن های نو به نو و این کمترین کوچک تر از آن است که از خمینی و یارانش دم بزند اما چه باید کرد؟ باید بیش و بیش تر از دیروز با نسلی که گوش هایش و جانس مستعد سخنان تازه ای است از سخنان بکر و تازه سخن گفت و باید برای همدلی و تفصیل تبیین افق بصیرت تاریخی امام به گفتگو نشست و حرف ها زد تا افق معنایی انسان ها یافت شود و اشارت هایی که پر از بشارت برای فردای تاریخ بشرند از پس پرده به ظهر در متن عصر حیرت بیایند و حجاب حیرانی و ضلالت را پاره کنند و انسان با وجوه قدسی و معنوی عالم الهی اش مرتبط شود و خود بنیادی رنگ ببازد تا در خود بودگی در عین ربط و تعلق به کمال مطلق برای انسان گشوده شود. والسلام
باسمه تعالی: سلام علیکم: به گفته شما چه شده است که بعضی از انسانها نمیبینند انقلاب اسلامی چه افقی را در مقابل ما و تاریخی که در پیش است، گشوده است تا انسان که خودش مسئله خودش شده است؛ به بهترین شکل خود را درک کند؟ زیرا به گفته جنابعالی گذر از رنج حیرتِ تاریخی زمانه، مسئله مهم ما میباشد به همان معنایی که بفهمیم مرحوم شهید چمران چه معنایی در خود دید که توانست برای به فعلیترساندنِ آن معنا، خود را در حضرت امام احساس کند و در نسبت با حضرت امام، جهانی را که سخت چنین افرادی مانند شهید چمران به دنبال آن بودند؛ گشوده بیابد. و حقیقتاً همانطور که میفرمایید مرحوم شهید چمران مصداق بصیرت تاریخ دورانی است که تکنیک را در خدمت انقلاب اسلامی میتوان قرار داد ولی به جهانی ماورای جهان مادی و محسوس با حسّ مادی نظر کرد و در افق معنای حضرت روح الله زیستن، جناب مصطفی چمران میشود شهید چمران و کامران آوینی میشود شهید مرتضی آوینی! و چه اندازه محرومند آنانی که چنین استعدادهایی داشتند و آن افق معنایی را که میتوانستند با حضرت روح الله در خود بیابند، از آن جدا شدند. آیا امثال آقای دکتر عبدالکریم سروش، عبرت تاریخیِ عدهای نخواهد شد بخصوص تا آنجایی که از فرط عصبانیت، اخیراً آن فحشنامه رکیک را در مورد آقای دکتر رضا داوری مینویسند. بحث در مورد شخصیت آقای دکتر داوری نیست، بحث در جهنمِ فروزانی است که در شخصیت آقای سروش و امثال سروش زبانه میکشد، زیرا نفهمیدند اینان میتوانستند در بستر انقلاب اسلامی حاج قاسم و احمدی روشن شوند و حال، با کویری گسترده در شخصیت خود روبرو هستند، زیرا به افق قدسی فردایی که در پیش است نظر ندارند، حال هرجا که باشند در هیچکجا نیستند. چه اندازه «انسانِ عالَمِ امام خمینی» بزرگ، ولی غیر قابل دسترس است مگر برای همتهایی بلند. موفق باشید
بسم الله الرَحمن الرَحیم. سلام علیک و رضوانه: با عرض معذرت از زحمت و تصدیع وقت شریفتان.
صدای سخن خدا در تاریخ پیچیده است
در مسجد مقدس جمکران بودم که به این مطلب متوجه شدم: خداوند به سخن در آمده است! گوشها بشنوید و ای جانهای سرگشته و حیران، تصدیق کنید. با خود، حدیث نفس میکردم که اگر خدا نمیخواست در تاریخ امروزین ما حاضر شود، پس چرا اینچنین پرده از حقیقت برداشته و خود را در مظاهر ایام این روزگاران به تماشا گذاشته است؟! وقتی تاریخی در هر روزش ظرف ظهور تجلیات و حضور الهی میشود، خبر از تاریخی دیگر و حضوری غیر از حضور دیروزین خود دارد که صاحبان خرد تاریخی، خوب متوجهی شروع عالَمی دیگر و آدمی دیگر را انتظار میکشند و مجدانه میکوشند تا خود را در این حضورِ نو و جدید و حیات تاریخی برتر از دیروز حاضر کنند تا از برکات و ساحتهای طلوع آن غافل نمانند و از برکات ظهور آن بیبهره نشوند. بزرگترین متفکران آنهایی میباشند که در زمانهی خود به تاریخی که در آن به سر می برند برای شدت حضور خود در آن زمانه فکر می کنند و گرنه میدانند که اگر در نسبت با تاریخ خود نیندیشند آن روز مرگ فکر و مرگ حیات اندیشمندانه ی خودشان است. شاید سخنی که گفتم و به عرض رساندم نیازمند شواهدی در شروع حیات تاریخ جدید باشد که می توانم این طلوع بی پرده و بیحجاب و شدید خدا در تاریخ را با ظهور انقلاب اسلامی در برابر دنیای استکبار با نیابت حکومتی هزار ساله از سلطنت های گوناگون بر پیکره ی این تاریخ نمونه ی شروعی دیگر از تاریخ باشد و یا حضور قدسی انقلاب اسلامی در دفاع مقدس ۸ ساله در برابر دنیای غرب و بلوک شرق نمونهی دیگری از حیات تاریخ جدید باشد، به همراه آن شور ایمانی و حیات معنوی انسان هایی که ذیل اندیشهی اسلام محمدی در آخرالزمان به جنگ با اندیشه های مدرن و انسانِ خود بنیاد و اندیشهی اومانیسم پا در میدانی گذاشتند که خود را ندیدند تا خدا را به نمایش بگذارند. صحنههایی از حضور قدسی و معنوی رزمندگان در جنگ، خبر از حضور خدایی داد که در غرب مُرده بود و عملا در ساحت زیست انسان بازنشسته بود. آیا این ظهور خدا در تاریخ و این چنین قدرت نمایی در برابر اندیشه ها و قدرت هایی آهنین شرق و غرب با دست خالیِ رزمندگانی که قدرت شان را در برابر سلاح آهنین دشمن به ایمان شان می دانستند و در تمام نبردهایشان دست برتر خدا را در آستین خود می دیدند، این همان ظهور تاریخی نیست که خدا به اسم ظاهرش در عین بطون و در عین اول بودن آخر بودن هم است، ظاهر شده است؟ تا بشر در ماوایی جدید و حضوری تازه به دامن این خدا پناهنده شود و تاریخ خودش را بسازد. باز هم بیش تر و بیش تر از این است که عرض کردم. حضور شهدا و ظهور قدرت شان در میان اجتماع بشر امروز، طلوعی دیگر از این حیات تاریخ جدید است، یا همین پدیده ی راهیان نور که مبدا و منشا اندیشه ی متفکرانی است که می خواهند به انسانِ فردای خود فکر کنند، یا جریان قدسی و معنوی اربعین در این تاریخِ به انحطاط رسیدهی غرب، و یا طلوع شهید حججیها و آن تشیییع با شکوه، در دل فرهنگ مدرن و نهیلیسمِ جهان که بشر را گرفتار سرگردانی و حیرت کرده است، و یا آن حضور با شکوه میلیونی انسانها در برابر پیکر مقدس حاج قاسم سلیمانی که به عقیده ی این کمترین، همان تجدید عهد فطری عالم قدسی مان بود که یکبار دیگر به آن رجوع کردیم و «قالوا بَلی» گفتیم و دوباره خود را در عهد انقلاب اسلامی دنبال کردیم. این نشان از زنده بودن تاریخِ طلوع معنوی بشر بود که خدا آن را به چشم آورد و نشان داد. یا حضور ریشه دار انقلاب اسلامی با تمام بدعهدیها، خیانتها، دشمنیها و توطئههای جهان استکبار، و خطر حضور جدی منافقین در دل ساختار بروکراسیمان، و ایستادگی و میدانداری جبهه ی مقاومت در اقصی نقاط این جهان و در منطقه آسیای میانه، و بیداری جریان مستضعفین و دست پر شدن منطقهای که قرنها در زیر یوق جهان استکبار تحقیر شده است، و قوت و قدرت جبهه ی مقاومت و غلبه ی دیپلماسی مقاومت بر برنامه های منطقه ی خاورمیانه، و تضعیف اراده ی جهان استکبار و اروپا از تصمیمگیری در منطقه، و شکستهای پی در پی جریان سلفی و تکفیری، و نشان دادن باطن خبیث اسلامِ سفیانی و صوری آمریکایی و انگلیسی، و تمایز از اسلام متحجّر؛ اینها و صدها ظهور و تجلی تاریخی دیگر، خبر از صدای خداوند آنهم به صوتی آشکار و ظهوری بی پرده، در عین حجاب با بشر امروز نیست و نوید فردایی دیگر در عین عبور از بن بستهای تاریخ نهیلیسم نمیدهد؟؟
آری! امروز خدا با طلوع انقلاب اسلامی به زبان و سخن درآمده است. در واقع ایامی در تاریخ هست که خداوند در بسیاری از آیات قرآن از آن به سخن خدا در تاریخ نام می برد و آن روزها را مبارک میداند و از آن به یوم الله یا ایام الله تعبیر می کند. امروزِ تاریخ نیز، سخن خدا از دهان انقلاب اسلامی به «گفت» در آمده است و سخن میگوید، سخن از حضوری دیگر و ساحتی متعالیتر. اگر امروز، انقلاب اسلامی مان سخن حضورِ تاریخی است که خداوند در ادامهی سنت توحیدی انبیا و اولیائش به سراغ بشر امروز آمده است، و این انقلاب زبان گشوده ی حق است که از لب و دهان انقلاب اسلامی به «گفت» در آمده است! پس، ای علما و ای اندیشمندان و متفکران! اصیلترین تفکر، امروز از آنِ حقیقت است و گویاترین سخن، سخن اصیلی است که بشرِ در جستجوی حقیقت به دنبال آن می گردد. و اگر امروز متفکری یا اندیشمندی در پی سخنی یا بدنبال زبانی برای انسانِ به زانو در آمده از رنج نهیلیسم می گردند باید آن سخن را در حقیقت که از آن حق است و با اصیل ترین زبان که زبان وجود است بیابند و اینچنین وجود مساوی با حق است. و ای عالمان و عارفان! اگر به دنبال آنید تا انسان را به هم آغوشی و هم زبانی و هم کلامی با خدایِ خود در این تاریخ برسانید باید بدانید انقلاب اسلامی همان بستر حضور هم آغوشی و هم زبانی با خداوند است و جز آن «عرفان بازی»است. امروز، تاریخ، گم شده اش را در عصر ما پیدا کرده است و ما بایست آن غایب از نظر را به حضور در میان بشری که سرگشته و حیران در این روزگار به دنبال طلبی برتر و کمالی عالی تر است و در جستجوی حقیقت، گرفتار دردِ پوچی شده است را به این حوالت تاریخی اش بازگردانیم، و این جز با زبانِ وجود و به میان آمدن حقیقت، میسور نخواهد بود و این زبان همان «گفت خداوند» است که در قامت انقلاب اسلامی لباس بر تن کرده است.
سخن، بیش از آنی است که این کمترین، به استقبال آن رفتم. اگر پس از این سخن، عمرم به پایان برسد و بمیرم غصهای ندارم، چرا که این صدای خدا را تصدیق کردم که آری! این سخن خداست که به «گفت» آمده و به گوش بشر رسیده است و دیگر غصهای هم ندارم که چرا نگفتم «فردایی» دیگر در راه است که نه «دیروز» است و نه «امروز».
باسمه تعالی: سلام علیکم: کاملاً با شما همراه هستم که حقیقت، در این دوران همچون آب زلالی در مراحل مختلف انقلاب اسلامی جاری است و همانطور که آب خود را در دل رشد گیاهان پنهان میکند، حقیقت نیز خود را با به جلوهآمدنِ مراحل مختلف انقلاب که برشمردید؛ پنهان کرده و به یک معنا به ظهور آمده تا از یک طرف با دفع ضربات جهان استکباری، ناکارآمدی آن جبهه را بیش از پیش نشان دهد و از طرف دیگر، انسانها متوجه شوند برای معنابخشی به «خود» چگونه باید به ندای بیصدای انقلاب اسلامی که همان صدای خداوند است، گوش بسپارند. موفق باشید
سلام و رحمت خدا بر استاد طاهرزاده شرمنده دو سوال داشتم: ۱. در مشهد الرضا برای استاد اخلاق به چه کسی مراجعه کنیم؟ ۲. در مورد حق الناس فیلم های مستهجن که کمک به جبهه کفر هست و کمک به ضلالت برای جبران کامل آن چه کارهایی می تونیم بکنیم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. در این مورد فردی را به صورتی خاص نمیشناسم بهخصوص که به نظر بنده باید به پیشنهاد آیت الله بهجت توجه کرد که موضوع «علم تو، استاد تو است» را در این زمانه به میان میکشند https://lobolmizan.ir/leaflet/231?mark=%D8%A8%D9%87%D8%AC%D8%AA
۲. هر اندازه از طریق معرفت نفس بتوانیم روح توحید را مدّ نظر قرار دهیم، زشتی این نوع گناهان و کثافتها، بیشتر و بیشتر برای روحمان مشخص میشود. موفق باشید
با سلام: نظرتونراجع به صحبتهای آقای خامنه ای در باره رفراندم چیست؟ دیروز گفت رفراندم یعنی چه و مگر مردم قدرت تحلیل همه مسایل را دارند؟ درکجای دنیا اینکار رو می کنند و... ۲۰ خرداد ۹۷، آقای خامنه ای در دیدار با دانشگاهیان گفت: «دموکراسی و مراجعه به آرا عمومی یک شیوه مدرن و پیشرفته است که همه دنیا قبول دارند" و گفت پیشنهاد ج.ا به عنوان یک حکومت منطقی این است که «برای تعیین نوع حکومت کشور فلسطین به افکار عمومی مردم فلسطین مراجعه کنید و یک رفراندوم راه بیندازید» و در نهایت از جامعه جهانی پرسید: آیا این نظر بدی است.»
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! وقتی موضوع مهمی که سرنوشت یک نظام به آن مربوط است را باید رفراندم تکلیف آن را روشن کند؛ این غیر از آن است که هر جریانی برای هر موضوعی که به نظرش مهم میآید، پیشنهاد رفراندم کند و بنا به پیشنهاد آن دانشجوی محترم در هر موضوعی رفراندم کنیم تا اختلاف پیش نیاید. در این این صورت نهتنها رفراندم دائمی موجب تشنج جامعه میشود، بلکه دیگر جایگاهی برای پارلمان نمیماند. موفق باشید
بسم الله الرحمن الرحیم سلام علیک و ریحانه: پیشاپیش از زبان درازی و بیادبی خویش خدمت جناب استاد و عزیزانی که در این سایت شریف خدمتگذاراند عذرخواهم و طلب حلالیت دارم و از همهی عزیران زحمتکش آستان معارف اهل بیت صمیمانه تشکر میکنم. باز هم میبایست ببخشید از اینکه باعث اتلاف وقت عزیزان میشوم، یا خدای ناکرده خواندن این نوشتهی ناچیز حقیر فرصت مطالعههای ناب را از شما استاد عزیز و دیگر عزیزان سلب میکند. راهیان نور، بشارت افق توحیدی انقلاب اسلامی بود به آن معنا که:
در مسلخ عشق جز نکو را نکُشند/ روبه صفتانِ زشتخو را نکُشند
گر عاشق صادقی ز مردن مَهراس/ مردار بُود هر آنکه او را نکُشند
پدیدهی شهادت، حقیتی بود که با اسلام به صحنهی حضور بشر در تاریخ قدسیاش نمودار شد. انسانی که خواست در صحنهای بس متعالیتر از زندگی طبیعی و مادی فراتر از نگاه عرضی انسانها به یکدیگر در افقی گشودهتر در معنای زندگی انسانها حاضر شود، لذا خداوند برای چنین انسانی، شهادت را باب ورود به این صحنه قرار داد. شهادت، انتحار ماده است به معنای گشودن ساحت غیب در معنای زندگی انسان، به معنای بودنی فراتر از بودن زندگی حیوانی و گرایشات و تمایلات عالم دنیا. شهید، افق معنایی از زندگی را پیش روی تاریخ میبیند و برای گشودنِ نظرگاهی که عالم مدرن برای به غفلتبردن این ساحت، انسانها را با طعمهی وَهم و خیال در دامن نیهیلیسم میپروراند به صحنه میآید. شهدا از بدو تاریخ ظهور اسلام، رافعِ حجاب ظلم و کفر و استکبار بودند. شهدا، دست گشودهی باطنی عالمند که از آستین حق به صحنهی تاریخ ظهور میکند تا تاریخ را از لوث بیمعنایی و تنگنای ظلم و کفر و نجاست استکبار آزاد کند. شهید به فرمودهی امام (رضواناللهتعالیعلیه) قلب تاریخ است و قلب، علاوه بر آنکه محل اِشراق مناسبات توحیدی است، مظهر دگرگونی و تحولات نیز میباشد. شهید، علاوه بر آنکه در تجلی توحیدی زمانهی خود حاضر میشود و محل اشراق نور میگردد، صرفاً قابل و محل پذیرش اشراق حقیقت نیست، بلکه فاعلِ اشراق توحید تاریخی نیز میباشد. اساساً شهید، منزل سلوکِ توحیدی تاریخ است که در زمانهی ظلمت برای به ظهورآوردن نور قدسی الهی در برابر توهم عالم مدرن که معنای انسان را ربوده است، به میان میآید تا دست انسانها را بگیرد و از تاریخ پوچیهای بیمعنا و سرگردان و تحیّر در میان «مکر و لیلِ» زمانه نجات دهد.
آری! میتوان گفت شهید، تابش نور الهی است به جامعهای که میخواهد در نظام تمدنی خویش حاضر شود و نظامات اجتمای برساخته از اندیشهی توحیدی را در نظام برسازد. ما به شهدا در نگاه کلان تمدن توحیدی خویش هم «محتاجیم» و هم «مدیون»؛ نه میتوانیم او را نادیده بگیریم و نه میتوانیم به راحتی این اشراق را بفهمیم. و دقیقاً جنس حضور در «راهیان نور» از این قبیل است: (درک جایگاه شهادت در تاریخ توحیدی عالم). قرار است با حضور در آن دیار بر وجه الهی شهدا نظر کنیم و افقهای آیندهی قدسی خود را بیابیم، نه آنکه در دامن توهّمات و تخیلات موجود، سفری مذهبی را تجربه کنیم. باید بستر «راهیان نور» را در وجه اصیل شهادت و نظرگاه توحیدی شهید به تاریخ آِنده ی بشر دنبال کرد تا نتایج آن را در دل صنعت و اقتصاد و تجارت و سبک زندگی و....(نظامات اجتماعی) بیابیم.
«راهیان نور» مقدس است، چون محل شروق نور الهی است بر تاریخی که با انقلاب اسلامی در مقیاس تمدنی نوین به روی بشر گشوده شد تا معنایی جدید و انسانی جدید را به صحنهی امروزین عالم بیاورد، انسانی رهیده از شرق و غرب و بشری فوق تحیّر زمانهی بیمعنایی. انسانِ امروز معنای خود را گم کرده است و این در دل این سرزمینهای خاکی قابل یافتن است. نگفتم قابل فهم است. سخن از «یافت» و «جستن» و «پیدایی» گفتم تا بدانیم در دل این سرزمینهای مقدس باید سرا پا گوش شد تا ندای سخن حق در عالم را از آن مأمن بیابیم و گشودگی انسان را فرای ساحت مادی و زمینیاش درک کنیم. انسانی که امروز غرق در تمتع عیش و نوش زمینی شده است باید لذت انسی را بچشد که ضریب هوشیاریاش صدها برابر ساحت زمین است. بنابراین آن جا باید گوشها را تیز کرد و نگاهها را تیزتر، تا آنچه رخداد توحیدی است را در دل بیابانهای فکه و شلمچه و طلاییه بیابیم و در دل آن معنای جدیدی از انسان حاضر شویم.
آری! میدانم که سخن در اجمال و یا ابهام است اما چه میتوان بیش از این گفت وقتی سخن از اشراق و ابصار توحید و عالم قدس است؟؟؟!! ما در عالم مادی دنیا با هزاران حجاب میخواهیم سخن از ساحت معنا بزنیم!! خوب معلوم است که در حجابِ الفاظ نمیتوانیم خوب از آن عالم سخن بگوییم لذا در زبان، دچار لکنت هستیم آنهم لکنتِ تاریخی و این به خاطر دردی است که از عالم مدرن به جانمان افتاد، هم گوشها را دچار بدفهمی کرد و هم زبان ما را به لکنت انداخت، و گرنه بشر بیش از پیش آماده نیوشای سخن حق است و نمونههای این شنیدن و تصدیق را کم نداریم. نمونهی بارزش همین تشییع شهدا و همین انقلاب توحیدی اسلامی و همین حاج قاسمها و حججیها و آوینیها و خرازیها و چمرانها است .
بنابراین «راهیان نور» بستر قرارگرفتن در افق معنای انسان آخرالزمانی است که از پوچی و بیهودگی رنج میبرد. اما چه باید کرد؟؟؟ گفت: «تو پای به راه در نِه و هیچ مپرس/ خودْ راه بگویدت که چون باید کرد»، تو فقط برو و هیچ مپرس، که شهدا خودشان آداب میزبانی میدانند. فقط میشود اینگونه اشاره کرد که بایست در این مکانهای مقدس با نظر به انسانی جدید و آیندهای قدسی و راههای عبور از بیمعنایی و اومانیسم و خودبنیادیِ بشر حاضر شد تا «حقیقت» به سخن آید.
یک وقت دوستی در شرهانی در آن محل نزول و اجلال ملائکه و در آن سرزمین که محل سجدهی ملائکه است پرسید: اینجا باید چه کنیم؟ یا به دنبال چه باشیم؟ دیگری به رندی پاسخ داد: آمدیم جستجو کنیم «خود» را با خدا روبهرو کنیم، به نظر می رسد «خود» را باید در ترجمان «خود» در «راهیان نور» در دل انقلاب اسلامی تجدید نظر کنیم و از وجهی دیگر که به حاشیه رفته است سخنها بگوییم تا انسانها را در این سرزمینهای مقدس با خودشان، با آن «بودن اصیل» که میتوانند با انقلاب اسلامی در صحنههای اجتماعی حاضر شوند حاضر کنیم و باید «راهیان نور» را اشارت و بشارت این حضور در آیندهی انقلاب اسلامی بدانیم و از این بستر مقدس، انسان را از رنج بیعالَمی دوران برهانیم، فقط میماند که زیرکی میخواهد و فراستی مؤمنانه که اشارت، نه دستوری است و نه اداری، بلکه اشارت است و بشارت که انسان در افق فطرت درونی خودش آن را دارد. فقط باید بدان رجوع کند تا آن را بیابد، مانند آن هزاران دختر و پسری که در این سرزمینها با ارتباط با شهدا برایشان اتفاق افتاد. جای آن را دارد که پدیدارشناسی کنیم که دقیقاً چه اتقاقی میافتد که با هزاران سخن و نصیحت و کتاب و ... نمی افتد ؟؟؟ اینجا چه ساحتی است؟! و انسان چگونه خود را در برابر حقیقت میتواند از پوچی و بیهودگیِ خیالات و توهّماتِ این سویی برهند؟ هرکدام از اینها نیاز به سخنها، حرفها، مطالعات و گفتگوها دارد که میشود تحت عنوان «انسان و امکانهای عبور از عالم بیمعنایی» سخنها گفت. به نظر میرسد «راهیان نور»، همان بسطِ «وجود» است که انسان از درون مییابد، حقیقت وقتی ظهور میکند انسان را در بر میگیرد نه آنکه انسان بخواهد به تمام حقیقت دست پیدا کند. آری! میتواند از حقیقت سخن بگوید و گزارش دهد، اما این حقیقت است که حاضر میشود و او میتواند در این حضورِ حقیقت با آن مرتبط شود و انس بگیرد و از آن بهره ببرد. خود شهدا هم در صحنهی دفاع مقدس در دل حقیقتِ قدسی که با انقلاب اسلامی به میان آمد حاضر شدند و حقیقت بود که آنان را در برگرفت و شدند «مظهر معنابخشی آیندهی پیش رویِ تاریخ انسانها»، و خدا میداند که اگر میتوانستیم شهدایمان را به عنوان مظهر تجلی عشق و ایثار و معنا در برابر انسان ها به میان آوردیم، جهانی را در دل انقلاب اسلامیِ خود حاضر میکردیم و انسانهایی را از مرگ خاموش نیهیلیسم نجات میدادیم. آری! نه آسان است و نه ساده، و نیاز به سخنها دارد و اشارتها و عبارتهای مسألهساز و معنابخش، که باید با انسان امروز در میان گذاشت. اما ببیند انسانها از بیعالمی و بیمعنایی و پوچی به سراغ انسانهای بیمعنا در این دوران رفتهاند که نه انسان را میفهمند و نه دوران را و نه تاریخ را، غرقاند در پوچی فزایندهی عالمی که نتیجهاش یا خودکشی است و یا رسوایی و یا هرزگی بیانتهای از هر ارزش اجتماعی و اخلاقی.
سخن زیاد است و مجال در این نوشتار کم، و نیازمند وسعتی برای گفتگوهای تاریخی در برابر انسداد معنایی انسان در زندگی و سردرگمیاش در زمانهای که پشت به حقیقت در جادهی نیهیلیسم در حال تفرج است و سُکرِ عالم مدرن او را دچار خودفراموشی یا آلزایمرِ تاریخی کرده است. به خدا میدانم که گاهی سطرسطر برخی از این جملات نیازمند شرحی جداگانه و بسط و تفصیلی مجزا دارد، اما چه میشود که همین مقدار را هم با شرمساری در برابر حقیقت و اظهار شرمندگی از انقلاب و شهدا مینویسیم تا اشارتی باشد برای تفصیلهای بعد.....
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! آنچه فرمودید و چه خوب هم فرمودید؛ حقیقتاً اشاراتی بود که با حضور در مقتل شهدا در کاروان «راهیان نور» پیش میآید. مواجههای که تا این اندازه انسان را از رنجِ بیمعنایی و نیهیلیسم آزاد میکند تا انسان به معنای واقعی خود با انقلاب اسلامی که پیش آمده است، نظر کند. از خود باید پرسید در تاریخی که چنین شهدایی به میان آمدند: شجاعت همراه با خِرد را که در این تاریخ در حضرت امام خمینی «رضواناللهتعالیعلیه» و در کلیّت انقلاب دیدیم، کجا و خشونتِ کور همراه با بیخردی که در دشمنان انقلاب مانند صدام و حاکمان آمریکا دیدیم، کجا! ما بالاخره در چنین تاریخی حاضریم و در مقابله با این دوگانگیها باید صرف نظر از ضعفهای جزئیِ یک جبهه و خوبیهای ظاهری جبهه دیگر، کلیّت یکی از آنها را انتخاب کنیم و اگر در جبهه حقی که پیش آمده حاضر نشویم، عملاً در جبهه باطل قرار داریم.
آنانی که به خاطر دنیای آفریده ذهن خود، همه اصول انسانی، مگر هوس و قدرت را ردّ کردهاند، عموماً گرفتار پوچی شدهاند، هرچند بالاترین بها را برای زیستن بر طبق امیال خود پرداختهاند ولی به هر حال به انسانهایی تبدیل میشوند که یا میخواهند بمیرند و یا میخواهند سبب مرگ دیگران شوند؛ هر دوی آنها محرومشدگانِ زندگی حقیقی و از پا درآمدههای هوسِ خویشاند.
نمیخواهم اطاله کلام دهم، مایلم کاربران عزیز به مطالعه متن خود شما مشغول شوند و در آن متن به گفته خودتان: «در ترجمان خود، در دل انقلاب اسلامی تجدید نظر کنند». تا آغازی باشد برای آغازی دیگر. به همان معنایی که جناب مولوی با نظر به چنین آغازهایی میفرماید:
پس عدم گردم عدم چون ارغنون ** گویدم که انا الیه راجعون
موفق باشید
با سلام و احترام: داشتم پاسخ پرسش زیر را با یکی از دوستان در میان میگذاشتم.
«متن پرسش: ببخشید ما حدس میزنیم که بیحالیمان و خواب زیادمان مربوط به این باشد که به درستی نمیتوانیم بدن را تدبیر کنیم، یعنی تسلط چندانی روی جسم نداریم. و این مسئله باعث شده که از مطالعه و برکات ماه رمضان محروم شویم. راهکار حضرتعالی برای این موضوع چیست؟ التماس دعا با تشکر
متن پاسخ؛ باسمه تعالی: سلام علیکم: برنامهدادن به خود از یک طرف و سختگیری نکردن در برنامهدادن از طرف دیگر، در این مورد مفید خواهد بود. باید در حدّ توانِ خود از خود انتظار داشته باشید زیرا انسانها با همدیگر متفاوتند. موفق باشید». در گفتگویی که داشتیم طلب بیشتری نسبت به پاسخ داده شده احساس کردیم. با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال دو نکته را نباید فراموش کرد. یکی آنکه انسان در مراحل مختلف زندگی، احوالات متفاوتی برایش پیش میآید به آن شکل که در بعضی موارد در «قبض» و «ادبارِ قلب» است و در بعضی موارد در «بسط» و «اِقبال قلب» است. اینجا است که بنا به فرمایش مولایمان حضرت علی «علیهالسلام» در «ادبار قلب» باید به خود سختگیری نکرد و در حدّ واجبات، بندگیِ خود را نشان داد و در حالت «اقبالِ قلب»، آری! مستحبات و دعا و نیایش، میهمانان ارزشمندی هستند که خودشان تشریف آوردهاند، نه آنکه ما آنها را با اصرار بخواهیم به میدان روح و روان خود آوریم. نکته دوم: «خراباتی» و «مناجاتی» بودنِ روحها است. آنکه روحش «خراباتی» است، باید همان روح و روحیه را دنبال کند، مانند جناب مولوی، یا به یک معنا حضرت روح الله «رضواناللهتعالیعلیه». و آنکه روحش «مناجاتی» است مانند آیت الله ملکی تبریزی و یا آیت الله بهجت، که اینان نیز باید در همان روحیه، خود را دنبال نمایند. اینجا بود که عرض شد نباید به خود سختگیری کرد هم نسبت به «اقبال» و یا «ادبارِ» روح و یا نسبت به «مناجاتی» بودن ویا «خراباتی» بودنِ روح. موفق باشید
سلام: کدام یک از دو بیان زیر صحیح یا صحیح تر هستند؟ ۱. مقام نوری معصومین علیهم السلام، روح العظمه که در روایتهای مربوط به مراتب قلب معصوم، عالی ترین مرتبه قلب معصوم شمرده شده است و مثل اعلای خداوند ( که در دو مورد در قرآن کریم آمده است) و باطن خلیفه الله الاعظم همگی یک حقیقت واحد هستند که به لحاظ مختلف اسامی گوناگون بر آن اطلاق شده است. ۲. مقام نوری انسان کامل، مرتبه عالیه همه اینهاست و بقیّه، شوون مختلف مقام نوری انسان کامل هستند؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: تا آنجا که از این دو جمله میفهمم نباید بین آنها تفاوت قائل شد، زیرا نور عظمت که مقام موهبی حضرت حق به آن بزرگواران است، بنیان و اصل و اساس مقام آن ذوات مقدس میباشد تا مبنای هدایتشان برای خلق عالیترین مبنا باشد. موفق باشید
علت اینکه ما در درون وجود خودمان احساس بدی نسبت به خودمان، نسبت به آدمهای دنیای اطراف مان پیدا میکنیم چیست؟ گاها این احساس بد فراتر رفته و حتی وارد رابطه ی ما با خدا میشود و احساس میکنیم خدا ما را ترک کرده است و ما را به حال خود رها کرده سر همین موضوع فکر میکنیم پناه بردن به بنده های خوب خدا مثل ائمه با توجه به اینکه ما گناهکاریم و دید مثبتی و رابطه ی خوبی با خدا نداریم فایده ای ندارد از سوی دیگر دلمان میخواهد با خدا خوب باشیم اما درونمان میگوید او تو را دوست ندارد و از طرف دیگر دنیای بی خدا سخت است چون حس بی پناهی داریم این فکر و احساس در زمان مشکلات بیشتر در ذهن ما می آید و گاها فکر میکنیم این مشکلات یعنی تو رها شده ای که این مشکلات را داری از طرف دیگر میگویند هر کس مقرب تر جام بلا بیشتر می دهندش. نتیجه اینکه ما در برخورد با حوادث چطور باید بفهمیم که بالاخره آدم خوبی هستیم و این امتحان ماست یا اینکه آدم بدی هستیم و این نتیجه اعمال خودمان است؟ راه حل برون رفت از این وضعیت چیست؟ دلیل هجوم این افکار چیست؟ چطور میشود رابطه ی خود را با خدا و با خود و در نتیجه خلق خدا و طبیعت اصلاح کرد؟ و در ادامه آدمها برای برون رفت از صفت بد بداخلاقی باید چه کنند؟ وقتی که حس میکنند و باور دارند این صفت جزیی از وجودشان شده؟ چون دائم توبه میکنی و قول میدهی تکرار گناه نکنی اما باز هم مرتکب میشوی. نه در مورد بد اخلاقی بلکه در مورد بسیاری از صفت های بد همین طور است. وقتی پس از چند بار قول دادن به خدا که دیگر تکرار نمیشود اما باز هم سراغ انکار میرویم احساس بد ناامیدی که دیگر نمیتوانی خودت را اصلاح کنی سراغ ما می آید. راه حل برای رهایی چیست؟ میدانم ضیغ وقت دارید اما عاجزانه خواهش میکنم جواب سوال مرا بدهید. شاید این پاسخ مرا نجات داد و نجات یک انسان نجات بشریت است. خدا به وقتتان برکت دهد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: گویا فراموش میکنیم که «دوست دارد یار، این آشفتگی»! آری! مولایمان امیرالمؤمنین «علیهالسلام» فرمودند: «انّ للقلوب اقبالاً و ادباراً» که به اصطلاح عرفا، «بسط» و «قبض» برای قلب هست و ما نباید قبضی که برایمان پیش میآید را حمل بر بیخدایی بکنیم، بلکه آن حالت را زمینه نشاندادن صبر بر بندگی بدانیم. زیرا خداوند دوست دارد تا ما در چنین حالاتی نیز بندگی خود را به نمایش بگذاریم و معلوم است که شیطان هم باید به میدان بیاید و آن افکار را که میفرمایید در ما بدَمد تا با مقابله با همین افکار و به دنبال عمیقشدن معارف خود بتوانیم جلو و جلوتر بیاییم. چرا میفرمایید صفت بد اخلاقی جزء وجود افراد میشود؟!! هرگز چنین نیست، زیرا خداوند انسان را با فطرت توحیدیاش آفریده است و با نظر به شخصیت ائمه «علیهمالسلام» به عنوان انسانهای کامل، انسان احساس یگانگی میکند. این طبیعی است که شیطان تلاش میکند ما را نسبت به راهی که در آن قدم گذاشتهایم مأیوس کند زیرا کار شیطان اتفاقاً همین است که با کسانی درگیر شود که در «راه» هستند. وجود این وسوسهها به جای ناامیدی، امید را صد چندان میکند. پیشنهاد بنده آن است که با مباحث موجود روی سایت و یا در کانال «مطالب ویژه» مأنوس شوید تا إنشاءالله قوت اراده شما برای هرچه بهتر جلو رفتن تقویت شود. موفق باشید
بسم الله الرحمن الرحیم. سلام علیکم: داستان کتاب سیاحت غرب که از آقا نجفی قوچانی نقل شده است آیا طبق تجربیات ایشان در موت اختیاری بوده؟ یا ایشان جبرا مردهاند و دوباره زنده شده اند؟ یا چیز دیگر؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در شرح حالات جناب آقای نجفی قوچانی در جزوه «انکشاف صور برزخی در سیاحت غرب» به آدرس زیر شده است https://lobolmizan.ir/search?search=%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D8%AD%D8%AA%20%D8%BA%D8%B1%D8%A8&tab=posts&inner_tab=leaflet مبنی بر آنکه این امر در مسیر سلوک ممکن است برای افراد پیش آید که خود را در ساحتی دیگر با همان اتفاقاتی که با آن روبهرو شدند که صورتهای برزخیِ دنیاییشان بوده، پیش آید و به تعبیر خودشان حقیقتاً مردهاند. نکاتی در جواب سؤالهای شماره 9437 و 23021 و 24713 مطرح شده است. موفق باشید
سلام بر استاد گرامی: آیت الله حائری شیرازی در کتاب مربی و تربیت می فرمایند: (اگر فردی معتقد به عقاید عده ای نباشد ولی همنشين آنها باشد، این همنشینی مضر است) و برای شاهد مثال قضییه یار موسی که همراه فرعونیان غرق شد به خاطر این که پدرش جزو فرعونیان بود و رفت تا پدرش را نصیحت کند و خودش هم غرق شد را می آورند. حال سوال من این است آیا این نکته با حرف حاج قاسم که فرمود من در هواپیما دوست دارم کنار یک جوان سوسولی بنشینم تا یک جوان حزب اللهی منافاتی ندارد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: جناب حاج قاسم به همنشینیِ تنها بسنده نمیکرد همانطور که خودش میفرماید: «با همه ارتباط خوب و مثبت برقرار کنید حتی با کسانیکه ظاهرشان با شما متفاوت است. اگر افراد بتوانند شکار کنند یک نفر را که دارای باطن درستی است با او رابطه برقرار کنند. اگر هدف داری، نترس! برو و اثر بگذار.» ملاحظه میکنید که به گفته او این همنشینی با هدفی همراه است در اصلاح آن افراد. موفق باشید
زمستان سخت، سخت شروع شد! سيد هاشم فیروزی یکی از رفقا می گفت اگر خود امام خمینی هم بود با این قیمتها دوباره انقلاب می کرد! تندر ۹۰ اتوماتیک؛ ۸۰۵ میلیون! در اولین روز زمستان تندر ۹۰ پلاس اتوماتیک، گویا معادل ۸۰۵ میلیون تومان فروخته میشود. آیا در خواب هم چنین کابوسی را تصور می کردیم؟ دلار در اولین روز زمستان وارد کانال ۴۰ هزار تومان شد! چه درست اما اشتباه گفته بود آن مشاور سیاست خارجه: وینتر ایز کامینگ... درست در آمدنش و غلط در بعد مقصد زمستان! خدا رحم کند بحال مستأجران و آحاد مستضعفان چرا که بقول یکی از دوستان در ایران ملت را به درخت بسته اند و رفته اند پی کار خودشان! این ملت آب می خواهد، نان می خواهد، سرپناه می خواهد... ملت فقط سفت بسته شده است که تکان نخورد گویا! هرکس در پی نفی خاستگاه و ریشه های اقتصادی انقلاب ۵۷ بود بدانید یا خائن است و یا جاهل به تاریخ و از کسری بودجه شاه و تورم وقت و حلبی آبادها خبر ندارد! ملت درد نان داشتند آقا... و رهبران انقلاب همگی شعار نان می دادند آقا... آقای طاهر زاده جواب بدین میگین راه روشن انقلاب خجالت بکشین. حیا کنید. خدا عذاب کند شما را در این دنیا و اون دنیا. سوال منا حتما تو سایت بذارید و جواب بدین.
باسمه تعالی: سلام علیکم: پیشنهاد بنده آن است که بیشتر سعی بفرمایید شرایط پیشآمده را درست ریشهیابی کنید و به این فکر باشید که اولاً: برای عبور از این مشکلات، راهکار اساسی چیست؟ و ثانیاً: مسیر دولت آقای رئیسی آیا عبور از این مشکلات نیست؟ حدّاقل به این قاعده الهی فکر کنید که خداوند نمیگذارد شما در مقابل دشمنانی اینچنین باطل شکست بخورید و مطمئن باشید مردم، پاداش صبر خود را به نحوی که جهان استکباری در حسرت آن قرار گیرند، خواهند گرفت. جناب آقای قمی نکاتی را در گفته خود با ما در میان میگذارند که به نظر میآید برای تفکر نسبت به موقعیت خود مفید باشد. موفق باشید https://eitaa.com/Balagh_Mobin/15
سلام استاد بزگوار: عنایت فرمائید جایگاه و نقش اختیار را ذیل آیه مبارکه؛ «و کذلک جعلنا لکل نبی عدو الشیاطین الانس و الجن» را تبیین کنید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! پیامبران راهی را در مقابل بشر میگشایند و شیاطین جنّ و انس سعی میکنند انسانها را از آن راه منصرف کنند و در چنین عرصهای است که انسان باید راه خود را انتخاب کند و شخصیت خود را بسازد. زیباییِ انتخاب، در مواجههشدن با جبهه حق و باطل است تا انتخاب، معنا به خود بگیرد. موفق باشید
سلام وقت بخیر استاد گرامی: یک دریافت و نمی دونم اسمش چی بگم (با اصلاحاتش آشنا نیستم) رو تجربه کردم شاید مکاشفه، خواستم نظر شما رو در باره اون بدونم در باره ذکر یونسیه، تجربه به این صورت بود، ابتدا صورت و بروزی نداشت، متعالی تر بود، بعد لااله الا الله (یعنی تبلور و حسی که تجربه منتقل می کرد خدا رو در ذهن / حس می آورد)، مدتی همین بود بعد از اون سبحانک لا اله الا انت (بیشتر قسمت تسبیح و سبحانک) یعنی چیزی که متوجه می شدی و مدتی همین بود، بعد از اون انی کنت من الظالمین و مدتی هم همین تجربه بود تا اینکه از وضعیت از بین رفت، یکی در این مورد نظرتون رو می خواستم و دوم هم در باره قسمت اول تجربه، قسمت اعظم و اصلی تجربه همونی بود که ظهور و صورتی نداشت، یعنی ممکنه ذکرهایی که از ائمه پیامبران نقل شده به این صورت باشه؟ وقتی روی کاغذ میاد قسمتی منتقل نشده باشه، این جوری بگیم از اونجایی که زمینی و به بیان میاد گفته شده؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. به عنوان نفحات ربّانی میتوان آن امور را در نظر داشته باشید. ۲. به هر حال بحث در این امور حساس، نسبتی است که انسان با حضرت ربّ العالمین مییابد. موفق باشید
سلام استاد عزیز: وقت حضرت عالی بخیر. این روزها کلیپ های زیادی از خشونت و وحشیگری افراد می بینیم و قویا غصه دار هستیم. کلیپ وحشیگری از عده ای اوباش در باره آرمان علی وردی دیدم که قلب هر انسانی رو به درد می آورد ولی کاش همین بود، کاش ما هم مثل همین عزیر جانمان را در راه حق و حقیقت می دادیم، که البته خون شهید بی ثمر نیست. اما چرا انقلاب اسلامی باید چنین رفتار خشنی با معترضین داشته باشه؟ استاد پیام شهرام گیل آبادی (مدیر شبکه رادیویی جوان و معاون قالیباف و خانواده شهید) از برخورد نیروی انتظامی رو ببینید - اینها چه توجیهی داره؟ ................، واقعا قلبم فشرده شد؛ شکستم. پلیس فقط نظاره گر بود. یکی گفت: «سى ثانیه وقت دارى گورت را گم کنى». نمى دانستم باید بروم، بایستم، چه کنم؟ یکى از نیروهاى پلیس بطرى آبى به من داد و در گوشم گفت من عذر مى خواهم کارى از دست ما بر نمى آید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: متأسفانه بنده هم خبرهایی از این جنس و یا به شدت کمتر شنیدهام حاکی از اینکه این افراد بدون آنکه دورههای لازم را دیده باشند در اموری ورود کردهاند که برای ورود در آن امور، تعلیم لازم را ندیدهاند. بحمدالله شنیدم با تذکرات مکرر بعضی از دلسوزان، گویا تا حدّی در حال تغییر رویه هستند و وظیفه ما میباشد که با تذکرات خود از این معضل تاریخی به خوبی عبور کنیم. موفق باشید
با سلام: شما در بحث ده نکته در معرفت نفس بیشتر جاها آنچه که مربوط به احکام نفس است به خداوند تعمیم میدهید. در صورتی که خداوند لیس کمثله شيئ است. در این باره چه توضیحی دارید؟ با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: برای خدا، مثل یا شبیهی نیست ولی به تعبیر قرآن: «وَلَهُ الْمَثَلُ الْأَعْلَىٰ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۚ» برای او در آسمان و زمین مثال و نمونههایی که حکایت از حقیقت او بکند، هست.
با توجه به اینکه برای سؤالات خود ایمیلی مشخص نکردهاید و جواب بعضی از سؤالات شما یک کلمه بیشتر نیست و کمکی به سایر کار بران نمی کند که به آن ها رجوع کنند؛ جواب بقیه سؤالات نیز در همینجا داده میشود:
33606- باید همینطور باشد. جواب سؤالهای: 33607- نه 33608- نه 33609- همینطور باید باشد 33610- آری 33611- یک مقام است که نسبت به امکان ظهور هر کدام بحث جبرائیل و یا میکائیل پیش میآید. در کتاب «خویشتن پنهان» میتوانید مطلب را دنبال کنید 33612- این قوا در نفس به جامعیت میباشند ولی نفس دارای ذومراتب و فراوانی است. باز همچنان توصیه ما آن است با حوصله و پشتکار، مطالب را در کتابهای مربوطه دنبال بفرمایید تا خود به خود این سؤالات جزیی نیز برایتان حل شود. موفق باشید
با سلام: استاد عزیز آیا میتوان در مباحث شما، کلمه ی «انقلاب» را در همه جا مساوی «اراده غلبه دادنِ حکمِ خدا» در نظر گرفت. واینکه اگر این اراده را همچون نقشی در نظر بگیریم که در آینه شفاف باطن های صیقلی متجلی می شود، راه یافت بیشتر این ارده در وجود خود چیست؟ ممنون
باسمه تعالی: سلام علیکم: به این نکته بیندیشید که از یک طرف، حاضرشدن در تاریخی که ذیل اسلام آغاز شده و ما میتوانیم خود را در آن تاریخ معنا کنیم؛ چه نوع روح و روحانیتی در جان ما به ظهور میآید؟ و از طرف دیگر متوجه تقوای الهی باید بود که موانع درک اراده الهی را در جان ما رقیق و رقیقتر میکند. موفق باشید
سلام استاد: این جمله تان برایم بسیار دلنشین بود خواستم توضیحی، تفسیری، مطلبی هم بر آن اضافه فرمایید. به سوی جهانی که انسانیت انسان، محور تفکر باشد و قلبها آنچنان با عاطفه و عقلانیت به ظهور آیند که تحمل یک فقر و یک فقیر برایشان نماند.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! تمام دین و دینداری برای غمخواری و دلسوزی نسبت به خلق است در بحث «نبیّ و محبّت، ربوبیت و عبودیت»[1] . شواهد قرآنی مربوط به این موضوع به میان آمده است. موفق باشید
[1] - https://lobolmizan.ir/special-post/969
سلام: آیا خواندن روزانه زیارت عاشورا، دعای عهد، آل یس، سوره های یس، نبا، الرحمن، واقعه و معوذتین، آیه الکرسی ایرادی دارد؟ چون برخی نقل قولها میگویند مداومت زیاد بر اذکار باعث نتیجه عکس میشود!
باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که ما بنا است در این دنیا به کمک دعا و زیارت و قرآن زندگی کنیم، نه آنکه زندگی ما تنها مشغولشدن به آن امور باشد. آری! مسائل خود را باید بشناسیم و مسیر خود را از طریق آیات و روایات به بهترین نحو طی کنیم و از دعا جهت موفقیت در این امر غفلت ننماییم. موفق باشید
سلام استاد بزرگوارم: حقیقتا حق پدر معنوی به گردنم دارید، دعا کنید عاقبت بخیر بشم. استاد برای من کعبه و مسجد النبی جاهایی هستند غیر از همه مکانهای روی زمین حتا حرمهای اهل بیت، اینکه این دیدگاه رو نسبت به حتا کربلا ندارم نشانه اینه که ایمانم کمه که نسبت به جایی که بر کعبه فضیلت داره چنین دیدی ندارم؟ یا شاید هم با باطن اونطور که باید مرتبط نیستم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال همانطور که عرض شد محور زمین، کعبه است و اولیای الهی همه و همه با محوریت خانه توحید یعنی کعبه، خود را به تعالی و قرب میرساندند هرچند البته مظاهر توحید در اولیای الهی بیشتر قابل احساس و تفصیل است و بدین لحاظ انسان، راحتتر میتواند با مضجع شریف آنان به نور توحید منتقل شود. ولی به هر حال با همان زمینه توحیدی که در کعبه ادراک میشود. موفق باشید
سلام و عرض ادب استاد عزیز و فرهیخته: ضمن تشکر از همت عالی و فرآورده های متعالی حضرتعالی، کتاب های شما بسیار و به لطف خدا روز به روز بیشتر و تخصصی تر می شوند و سیر مطالعاتی که قبلا در کانال بارگذاری شده بود مفصل است لذا اگر کسی بخواهد فقط ۱۰ کتاب از جمع کتب ارزشمندتان را مطالعه نماید، به نظر خودتان و لحاظ جمیع جهات، کدام کتبتان را معرفی می فرمایید؟ ممنون از محبت و راهنمایی آن استاد شایسته و پر مهر و صفا
باسمه تعالی: سلام علیکم: میتوان از کتاب «جوان و انتخاب بزرگ» و سپس «آشتی با خدا» و پس از آن «ده نکته در معرفت نفس» و «برهان صدیقین» و «معاد» و «انقلاب اسلامی، بازگشت به عهد قدسی» و کتاب «فرزندم؛ اینچنین باید بود» و «آنگاه که فعالیتهای فرهنگی پوچ میشود» و «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی» و «انقلاب اسلامی؛ طلوع جهانی بین دو جهان» استفاده کرد. ان شاءالله مفید خواهد بود. موفق باشید
سلام علیکم و جمیع مغفرته: باز هم با عرض پوزش دوباره و عذرخواهی مجدد از تصدع وقت جنابعالی و دوستان و مخاطبان. سخنی از امام سجاد علیه السلام را دوست داشتم با شما در میان بگذارم و از بیانات آن عزیز بهره مند شوم لذا برایتان موجب زحمت شدیم. «بسم الله الرحمن الرحیم رَبِّ صَلِّ عَلَى أَطَائِبِ أَهْلِ بَيْتِهِ الَّذِينَ اخْتَرْتَهُمْ لِأَمْرِكَ ، وَ جَعَلْتَهُمْ خَزَنَةَ عِلْمِكَ ، وَ حَفَظَةَ دِينِكَ ، وَ خُلَفَاءَكَ فِي أَرْضِكَ ، وَ حُجَجَكَ عَلَى عِبَادِكَ ، وَ طَهَّرْتَهُمْ مِنَ الرِّجْسِ وَ الدَّنَسِ تَطْهِيراً بِإِرَادَتِكَ ، وَ جَعَلْتَهُمُ الْوَسِيلَةَ إِلَيْكَ ، وَ الْمَسْلَكَ إِلَى جَنَّتِكَ» پروردگارا! بر پاکیزهتران از اهل بیت او درود فرست، اهل بیتی که برای اجرای فرمانت انتخاب کردی؛ و آنان را خزانهداران دانشت و حافظان دینت و جانشینانت در زمینت و حجّتهایت بر بندگانت قرار دادی؛ و آنان را به ارادهات، از پلیدی و آلودگی به طور کامل پاک کردی؛ و وجود مبارکشان را وسیلهای به سوی خود و راه مستقیمت به جانب بهشتت، قرار دادی (فراز ۵۷ از دعای ۴۷) «اللَّهُمَّ إِنَّكَ أَيَّدْتَ دِينَكَ فِي كُلِّ أَوَانٍ بِإِمَامٍ أَقَمْتَهُ عَلَماً لِعِبَادِكَ ، وَ مَنَاراً فِي بِلَادِكَ بَعْدَ أَنْ وَصَلْتَ حَبْلَهُ بِحَبْلِكَ ، وَ جَعَلْتَهُ الذَّرِيعَةَ إِلَى رِضْوَانِكَ ، وَ افْتَرَضْتَ طَاعَتَهُ ، وَ حَذَّرْتَ مَعْصِيَتَهُ ، وَ أَمَرْتَ بِامْتِثَالِ أَوَامِرِهِ ، وَ الِانْتِهَاءِ عِنْدَ نَهْيِهِ ، وَ أَلَّا يَتَقَدَّمَهُ مُتَقَدِّمٌ ، وَ لَا يَتَأَخَّرَ عَنْهُ مُتَأَخِّرٌ فَهُوَ عِصْمَةُ اللَّائِذِينَ ، وَ كَهْفُ الْمُؤْمِنِينَ وَ عُرْوَةُ الْمُتَمَسِّكِينَ ، وَ بَهَاءُ الْعَالَمِينَ.» خدایا! تو در هر زمان، دینت را به وجود امامی یاری دادی، امامی که او را نشانهای برای بندگانت جهت یافتن راه حق و مشعلی فروزان در سرزمینهایت برپا داشتی؛ پس از آنکه رشتۀ ارتباطش را به رشتۀ ارتباط خود پیوند دادی و او را سبب دستیابی به خشنودیات قرار دادی و طاعتش را واجب و از نافرمانیاش بیم دادی و مردم را به فرمان بردن از دستوراتش و باز ایستادن از نهیاش و پیشی نجستن بر حضرتش و پس نماندن از وجود مقدّسش، دستور دادی. آری؛ امام انتخابشدۀ تو، پناه پناهندگان و ملجأ مؤمنان و دستگیرۀ چنگزنندگان و زیبایی جهانیان است. (فراز60 از دعای 47) «اللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ ، وَ لَا تُخَيِّبِ الْيَوْمَ ذَلِكَ مِنْ رَجَائِي ، يَا مَنْ لَا يُحْفِيهِ سَائِلٌ وَ لَا يَنْقُصُهُ نَائِلٌ ، فَإِنِّي لَمْ آتِكَ ثِقَةً مِنِّي بِعَمَلٍ صَالِحٍ قَدَّمْتُهُ ، وَ لَا شَفَاعَةِ مَخْلُوقٍ رَجَوْتُهُ إِلَّا شَفَاعَةَ مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَيْتِهِ عَلَيْهِ وَ عَلَيْهِمْ سَلَامُكَ» خدایا! بر محمّد و آل محمّد درود فرست و آن امیدم را در این روز، به ناامیدی تبدیل مکن. ای که درخواستکنندهای او را به مشقّت نمیاندازد و بخششی از توانگریاش نمیکاهد! من از جهت اعتماد به عمل شایستهای که از پیش فرستادم و به امید شفاعت آفریدهای، جز شفاعت محمّد و اهل بیتش - که درود و سلامت بر او و بر آنان باد- به پیشگاهت نیامدم. «أَتَيْتُكَ مُقِرّاً بِالْجُرْمِ وَ الْإِسَاءَةِ إِلَى نَفْسِي ، أَتَيْتُكَ أَرْجُو عَظِيمَ عَفْوِكَ الَّذِي عَفَوْتَ بِهِ عَنِ الْخَاطِئِينَ ، ثُمَّ لَمْ يَمْنَعْكَ طُولُ عُكُوفِهِمْ عَلَى عَظِيمِ الْجُرْمِ أَنْ عُدْتَ عَلَيْهِمْ بِالرَّحْمَةِ وَ الْمَغْفِرَةِ» آمدم در حالی که به گناه و بدیام نسبت به خود اقرار دارم؛ آمدم و به بخشش عظیمی که به وسیلۀ آن از خطاکاران گذشتی، امید دارم؛ سپس به درازا کشیدن سرگرمی و اشتغالشان بر گناه بزرگ، حضرتت را از اینکه با رحمت و آمرزشت به آنان رو کنی بازنداشت. «فَيَا مَنْ رَحْمَتُهُ وَاسِعَةٌ ، وَ عَفْوُهُ عَظِيمٌ ، يَا عَظِيمُ يَا عَظِيمُ ، يَا كَرِيمُ يَا كَرِيمُ ، صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عُدْ عَلَيَّ بِرَحْمَتِكَ وَ تَعَطَّفْ عَلَيَّ بِفَضْلِكَ وَ تَوَسَّعْ عَلَيَّ بِمَغْفِرَتِكَ» ای که رحمتش گسترده و بخششش بزرگ است؛ ای بزرگ! ای بزرگ! ای عالیرتبۀ مهماننواز! ای عالیرتبۀ مهماننواز! بر محمّد و آل محمّد درود فرست؛ به رحمتت به من بازگرد و به احسانت مرا مورد مهر و عاطفه قرار ده و به آمرزشت بر من گشایش ده. (فقرات 5 تا 8 دعای 48) «اللَّهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ عَلَى سِتْرِكَ بَعْدَ عِلْمِكَ ، وَ مُعَافَاتِكَ بَعْدَ خُبْرِكَ ، فَكُلُّنَا قَدِ اقْتَرَفَ الْعَائِبَةَ فَلَمْ تَشْهَرْهُ ، وَ ارْتَكَبَ الْفَاحِشَةَ فَلَمْ تَفْضَحْهُ ، وَ تَسَتَّرَ بِالْمَسَاوِئِ فَلَمْ تَدْلُلْ عَلَيْهِ» خدایا! تو را سپاس بر پردهپوشیات بعد از آگاهیات و بر قدرتت پس از دانستنت. همۀ ما مرتکب گناهان و معاصی شدیم و تو احدی از ما را بین مردم به گناه مشهور نکردی؛ و به کارهای زشت و ناپسند آلوده شدیم و تو یک نفر از ما را در برابر بندگانت رسوا نساختی. هر یک از ما خود را به پردۀ زشتی و گناه پوشاند و تو احدی را بر زشتیها و گناهانش راهنمایی نکردی. «كَمْ نَهْيٍ لَكَ قَدْ أَتَيْنَاهُ ، وَ أَمْرٍ قَدْ وَقَفْتَنَا عَلَيْهِ فَتَعَدَّيْنَاهُ ، وَ سَيِّئَةٍ اكْتَسَبْنَاهَا ، وَ خَطِيئَةٍ ارْتَكَبْنَاهَا ، كُنْتَ الْمُطَّلِعَ عَلَيْهَا دُونَ النَّاظِرِينَ ، وَ الْقَادِرَ عَلَى إِعْلَانِهَا فَوْقَ الْقَادِرِينَ ، كَانَتْ عَافِيَتُكَ لَنَا حِجَاباً دُونَ أَبْصَارِهِمْ ، وَ رَدْماً دُونَ أَسْمَاعِهِمْ» چه بسیار نهی تو را به جا آوردیم و چه بسیار دستور تو را که گفتی نسبت به آن قیام کنیم و آن را انجام دهیم، ما از آن تجاوز کردیم؛ و چه بسیار زشتیهایی که به دست آوردیم و خطاهایی که مرتکب شدیم، در حالی که تو بر آنها آگاه بودی نه بینندگان دیگر؛ و تو بر افشایش قدرت داشتی؛ قدرتی فوق همۀ قدرتمندان؛ ولی عفو و چشمپوشی و نیرومندیات برای ما در برابر دیده بینندگان پردهای و در مقابل گوششان سدّی بود. «فَاجْعَلْ مَا سَتَرْتَ مِنَ الْعَوْرَةِ ، وَ أَخْفَيْتَ مِنَ الدَّخِيلَةِ ، وَاعِظاً لَنَا ، وَ زَاجِراً عَنْ سُوءِ الْخُلُقِ ، وَ اقْتِرَافِ الْخَطِيئَةِ ، وَ سَعْياً إِلَى التَّوْبَةِ الْمَاحِيَةِ ، وَ الطَّرِيقِ الْمَحْمُودَةِ» پس آنچه از زشتیها بر ما پوشاندی و آنچه از علل فساد و تباهی از ما پنهان کردی، برای ما پند دهنده و بازدارندۀ از بدخویی و نگاهدارندۀ ارتکاب معصیت و سبب کوشش به سوی توبۀ نابودکنندۀ گناه و راه پسندیده، قرار ده. «وَ قَرِّبِ الْوَقْتَ فِيهِ ، وَ لَا تَسُمْنَا الْغَفْلَةَ عَنْكَ ، إِنَّا إِلَيْكَ رَاغِبُونَ ، وَ مِنَ الذُّنُوبِ تَائِبُونَ» و زمان قرار گرفتن در تمام این امور مثبت را نزدیک گردان و داغ غفلت از خود را به پیشانی ما نزن که ما به سوی تو مشتاقیم و از گناهان تائبیم. (فقرات ۱ تا ۵ دعای ۳۴) «هَذَا مَقَامُ مَنْ تَدَاوَلَتْهُ أَيْدِي الذُّنُوبِ ، وَ قَادَتْهُ أَزِمَّةُ الْخَطَايَا ، وَ اسْتَحْوَذَ عَلَيْهِ الشَّيْطَانُ ، فَقَصَّرَ عَمَّا أَمَرْتَ بِهِ تَفْرِيطاً ، وَ تَعَاطَى مَا نَهَيْتَ عَنْهُ تَغْرِيراً» این جایگاه کسی است که دستهای گناهان، او را دست به دست کردهاند؛ و افسار خطاها، او را به دنبال خود کشیدهاند؛ و شیطان بر او چیره شده و در رابطه با تباه کردن فرمانت نسبت به آنچه امر فرمودی کوتاهی کرده؛ و به خاطر غفلتش از عاقبت کار، آنچه را نهی کردی، مرتکب شده. «كَالْجَاهِلِ بِقُدْرَتِكَ عَلَيْهِ ، أَوْ كَالْمُنْكِرِ فَضْلَ إِحْسَانِكَ إِلَيْهِ حَتَّى إِذَا انْفَتَحَ لَهُ بَصَرُ الْهُدَى ، وَ تَقَشَّعَتْ عَنْهُ سَحَائِبُ الْعَمَى ، أَحْصَى مَا ظَلَمَ بِهِ نَفْسَهُ ، وَ فَكَّرَ فِيما خَالَفَ بِهِ رَبَّهُ ، فَرَأَى كَبِيرَ عِصْيَانِهِ كَبِيراً وَ جَلِيلَ مُخَالَفَتِهِ جَلِيلًا.» مانند کسی که قدرتت را بر وجودش جاهل و فراوانی احسانت را نسبت به خودش منکر است تا هنگامیکه دیدۀ هدایت برایش باز شده و ابرهای کوردلی، از صفحۀ باطنش برطرف گشته، ستمهایی که بر خود کرده، به شمار آورده و در اموری که پروردگارش را مخالفت کرده به اندیشه نشسته؛ در نتیجه گناه بزرگش را بزرگ و عظمت مخالفتش را عظیم دیده. (فقرات ۶ و ۷ دعای ۳۱) «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ، وَ ارْزُقْنِي الرَّغْبَةَ فِي الْعَمَلِ لَكَ لآِخِرَتِي حَتَّى أَعْرِفَ صِدْقَ ذَلِكَ مِنْ قَلْبِي ، وَ حَتَّى يَكُونَ الْغَالِبُ عَلَيَّ الزُّهْدَ فِي دُنْيَايَ ، وَ حَتَّى أَعْمَلَ الْحَسَنَاتِ شَوْقاً ، وَ آمَنَ مِنَ السَّيِّئَاتِ فَرَقاً وَ خَوْفاً ، وَ هَبْ لِي نُوراً أَمْشِي بِهِ فِي النَّاسِ ، وَ أَهْتَدِي بِهِ فِي الظُّلُمَاتِ ، وَ أَسْتَضِيءُ بِهِ مِنَ الشَّكِّ وَ الشُّبُهَاتِ» خدایا! بر محمّد و آلش درود فرست و برای آخرتم میل و رغبت در عمل، آنهم عمل برای خودت، روزیام کن؛ تا جایی که درستی این عمل را از قلبم بیابم و به گونهای که بیرغبتی نسبت به دنیایم بر من چیره شود و به صورتی که از سر شوق خوبیها را به جا آورم و از بیم و ترس از عذاب، از بدیها در امان مانم؛ و نوری به من بخش که به وسیلۀ آن در میان مردم زندگی کنم و در تاریکیها با فروغش راه یابم و به سبب آن از شک و شبههها، رهایی یافته، روشنی ایمان و اعتقاد محکم و استوار به دست آورم (فراز8 دعای 22). اللَّهُمَّ إِنَّا نَعُوذُ بِكَ مِنْ نَزَغَاتِ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ وَ كَيْدِهِ وَ مَكَايِدِهِ ، وَ مِنَ الثِّقَةِ بِأَمَانِيِّهِ وَ مَوَاعِيدِهِ وَ غُرُورِهِ وَ مَصَايِدِهِ . خدایا! به تو پناه میبریم از فتنهانگیزیهای شیطان راندهشده و از نیرنگ و مکرهایش و از اینکه به دروغها و وعدهها و فریبکاری و دامهایش اطمینان کنیم. وَ أَنْ يُطْمِعَ نَفْسَهُ فِي إِضْلَالِنَا عَنْ طَاعَتِكَ ، وَ امْتِهَانِنَا بِمَعْصِيَتِكَ ، أَوْ أَنْ يَحْسُنَ عِنْدَنَا مَا حَسَّنَ لَنَا ، أَوْ أَنْ يَثْقُلَ عَلَيْنَا مَا كَرَّهَ إِلَيْنَا . و از این که خود را در گمراه کردن ما از راه بندگیات و خوار کردنمان بر اثر معصیتت، به طمع اندازد؛ یا نزد ما نیکو شود زشتیهایی که او در نظر ما نیکو جلوه میدهد؛ یا گران و سخت شود، خوبیهایی که او در نظر ما زشت نشان میدهد. اللَّهُمَّ اخْسَأْهُ عَنَّا بِعِبَادَتِكَ ، وَ اكْبِتْهُ بِدُؤُوبِنَا فِي مَحَبَّتِكَ ، وَ اجْعَلْ بَيْنَنَا وَ بَيْنَهُ سِتْراً لَا يَهْتِكُهُ ، وَ رَدْماً مُصْمِتاً لَا يَفْتُقُهُ . خدایا! به عبادت و بندگی ما، او را از عرصهگاه زندگیمان طرد کن و بِران؛ و به سبب جدّیت و تلاشمان در راه محبّتت، او را ذلیل و خوار گردان؛ و بین ما و او پردهای قرار ده که آن را ندرد؛ و حجابی ضخیم برقرار کن که آن را نشکافد. اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ، وَ اشْغَلْهُ عَنَّا بِبَعْضِ أَعْدَائِكَ ، وَ اعْصِمْنَا مِنْهُ بِحُسْنِ رِعَايَتِكَ ، وَ اكْفِنَا خَتْرَهُ ، وَ وَلِّنَا ظَهْرَهُ ، وَ اقْطَعْ عَنَّا إِثْرَهُ . خدایا! بر محمّد و آلش درود فرست و شیطان را با سرگرم شدن به برخی دشمنانت از ما منحرف کن و ما را به توجه و نگهداری نیکویت از او حفظ فرما و از خیانت و نیرنگش بازدار و رویش را از ما برگردان و ردّ پایش را از ما قطع کن. (فقره 1 تا4 دعای 17) الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ خدا را سپاس که مالک و مدبّر جهانیان است. اللَّهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ بَدِيعَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ ، ذَا الْجَلَالِ وَ الْإِكْرَامِ ، رَبَّ الْأَرْبَابِ ، وَ إِلَهَ كُلِّ مَأْلُوهٍ ، وَ خَالِقَ كُلِّ مَخْلُوقٍ ، وَ وَارِثَ كُلِّ شَيْءٍ ، ﴿لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ﴾، وَ لَا يَعْزُبُ عَنْهُ عِلْمُ شَيْءٍ ، وَ هُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ مُحِيطٌ ، وَ هُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ رَقِيبٌ . خدایا! سپاس ویژه توست؛ ای پدید آورندۀ آسمانها و زمین! ای صاحب بزرگی و رافت و محبّت! ای مالک همۀ اربابان و ای معبود هر معبود و خالق هر مخلوق و وارث هر چیز! چیزی شبیه او نیست و علم چیزی از او پنهان نمیماند و او به هر چیز احاطه دارد و او بر هر چیز نگهبان است. أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ ، الْأَحَدُ الْمُتَوَحِّدُ الْفَرْدُ الْمُتَفَرِّدُ تویی خدایی که جز تو خدایی نیست و یکتا و یگانهای، فرد و تنهایی. وَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ ، الْكَرِيمُ الْمُتَكَرِّمُ ، الْعَظِيمُ الْمُتَعَظِّمُ ، الْكَبِيرُ الْمُتَكَبِّرُ و تویی خدایی که جز تو خدایی نیست، بزرگوار و ارجمندی، بزرگ و باعظمتی، کبیر و متکبّری. وَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ ، الْعَلِيُّ الْمُتَعَالِ ، الشَّدِيدُ الِْمحَالِ و تویی خدایی که جز تو خدایی نیست، بلند مرتبه و بلند پایهای، در انتقامگیری سخت و شدیدی. وَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ ، الرَّحْمَنُ الرَّحِيمُ ، الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ . و تویی خدایی که جز تو خدایی نیست، بخشنده و مهربانی، دانا و درست کاری. وَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ ، السَّمِيعُ الْبَصِيرُ ، الْقَدِيمُ الْخَبِيرُ و تویی خدایی که جز تو خدایی نیست، شنوا و بینایی، ازلی و آگاهی. وَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ ، الْكَرِيمُ الْأَكْرَمُ ، الدَّائِمُ الْأَدْوَمُ ، و تویی خدایی که جز تو خدایی نیست، بزرگوار و بزرگوارتری، همیشگی و جاودانهتری. وَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ ، الْأَوَّلُ قَبْلَ كُلِّ أَحَدٍ ، وَ الآْخِرُ بَعْدَ كُلِّ عَدَدٍ و تویی خدایی که جز تو خدایی نیست، اوّلی پیش از هر کس و آخری پس از هر عدد. وَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ ، الدَّانِي فِي عُلُوِّهِ ، وَ الْعَالِي فِي دُنُوِّهِ و تویی خدایی که جز تو خدایی نیست، نزدیک در عین بلندی مقامش و بلند مقام در عین نزدیکیاش. وَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ ، ذُو الْبَهَاءِ وَ الَْمجْدِ ، وَ الْكِبْرِيَاءِ وَ الْحَمْدِ و تویی خدایی که جز تو خدایی نیست، صاحب زیبایی و شکوه و عظمتی و کبریایی و ستایشی. وَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ ، الَّذِي أَنْشَأْتَ الْأَشْيَاءَ مِنْ غَيْرِ سِنْخٍ ، وَ صَوَّرْتَ مَا صَوَّرْتَ مِنْ غَيْرِ مِثَالٍ ، وَ ابْتَدَعْتَ الْمُبْتَدَعَاتِ بِلَا احْتِذَاءٍ. و تویی خدایی که جز تو خدایی نیست که همه چیز را بدون مایه و اصل پدید آوردی و آنچه را صورت و شکل دادی، بدون نمونهبرداری از چیزی شکل دادی و آفریدهها را بدون اقتباس از نقشهای آفریدی. (فقره 1 تا 12 دعای 47) بر آن بود تا قسمت هایی از دعاهای صحیفه را در حد یک فقره یا دو فقره بیاورم اما وقتی این چند فقره را جمع آوری کردم به خدا که دلم نیامد حذفشان کنم به نظرم رسید علاوه بر انکه هر کدا م از این فقرات بابی است برای گفتگو بی ربط به مطالبی که نگاشته شده نمی باشد علاوه بر آمه اصل سخنان این گفتگو بر محور کلمات این امام عزیز می باشد و هم اینکه مخاطب عزیز جلوه های گوناکون از کلام امام در دعاهای مختلف را مرور میکند و خود بابی می شود برای گفتگوهای بعدی. امام سجاد (علیه السلام) و ادامه ی نهضت پر شکوه کربلا کربلا طرحی بود برای تاریخ فردای بشریت و این طرح را می توان از جای جای تاریخ کربلا پیدا کرد. کربلا نه فقط نقشه ی راهبری تاریخ برای گذر از طواغیت اموی آن زمان ،که راهبردی برای فردای بشری که در میانه ی تحیر و ضلالت تاریخ خود به دنبال طرح و نقشه و معنایی از اصالت ها و واقعیت ها می گردد و بدنبال معنای زندگی است و برای فرار از بی هویتی تاریخ امروز خود فریادش بر آمده است و از زمانه ی خودخواهی ها و فردگرایی ها به رنج رسیده است راهی است که از کربلا می گذرد. کربلا قصه ی معناهایی از زندگی است در نقشه ی تاریخ توحیدی انسان و این چرخه ی انسان و خداوند و تاریخ را کربلاست که بهم متصل می کند و حلقه ی گسستگی تاریخ حیات بشر از نهایی ترین حقیقت و اصیل ترین بودن را این کربلاست که به او می بخشد و باید با کربلا با انسان از درون تهی و خود فرو رفته ای که کارد پوچی به استخوان جانش نشسته است سخن گفت و با حقیقت معنایی متعالی از انسان و حقیقت و امید به رسیدن به تعالی و معناداری ساحت زندگی با او حرف زد. آری کربلا نزدیک ترین افق به ساحت سخن با انسان بیرون افتاده از تاریخ است که گمشده ای دارد و نمیداند این ندای تحیر و ضلالت درونی خویش را چگونه اجابت کند واین طلب بیکرانگی و بی انتهایی وجودش را با کدامین شراب ارام کند و نهایی ترین لذت از حقیقت را به کام اش بنشاند ؟ دقیقا سخن همین جاست جواب در رازی است که میان حسین ( علیه السلام) با خدای خودش در قتلگاه صورت گرفت ! ملاقات حسین با خداوند در قتلگاه راز پیروزی فردای انسانی است که می خواهد با حقیقت روبرو شود و از حیرانی امروزینش نجات بیابد و مگر جز این است که تحیر و ضلالت با لیل به هدایت می رسد و آن دلیل کربلاست. کربلا، نقطه ی عطف تاریخی است که می شود با آن در آینده ی تاریخی بشر، با انسان آن تاریخ هم سخن شد و با او در حضور در فردای پسا نهیلیسم به توافق رسید و او را از ظلمت پوچی و بی معنایی فراگیر جهان امروزین اش به افق معنا داری عالم و انسان رساند فقط باید بر اساس همان الگوی راهبری کربلا پیش رفت ن در ساحت الفاظ و استعارات و راز پیروزی کربلا در همین جاست که پیوند حماسه و عقلانیت و خرد و عشق با هم است و تمام ابعاد ادراکی و تحریکی را در صحنه ی انسانی درگیر می کند هم بینش می دهد و هم کشش و میل ایجاد میکند و هم در صحنه ی عمل انسان را به کوشش و تحریک و خلق حماسه و قدرت می بخشد. در باب (کربلا و هم سخنی با بشر امروز ) سخن فرآوران است و باید افق این بحث را با گفتگو و اشارت های معنایی که از دل تاریخ کربلا می توان دریافت کرد گشود تا آن رازها را به زبان آورد و سخن ها به میان آید و البته گوش ها ی آماده ی فردایی مان بشنوند تا آرام آرام هم زبانی و همدلی و همراهی ایجاد شود که البته این باب با اربعین گشوده شده است و بسیاری از سخنان و زبان ها و گوش ها در اربعین یافت خود را پیدا کرده اند و باید منتظر بود و منتظر شد تا باز هم گشوده . گشوده تر شود. اما در ادامه ی تاریخ کربلا و زندگی در فردای تاریخ انسان پس از کربلا که مواجه با تاریکی و ظلمت عصر اموی می باشد و تاریخ دوگانه ی خودش را پیدا کرده است و تقابل جبهه ی توحید و کفر صورت بندی پیدا کرده است اصیل ترین نقش ها در تاریخ را سردمداران و جلوداران و رهبران جبهه ها دارند و آنها هستند که در تاریخ حرکت ها ، کنش ها، مرزبندی ها، واکنش ها، صورت های تاریخی را شکل می دهند و جهت می بخشند در واقع آنان اند که علت فاعلی بر صورت و ماده ی تاریخ به سوی غایت شان هستند. در این میان بعد از کربلا حضرت سجاد علیه السلام به جد در پی آن است تا کربلا در تاریخ گم نشود که اگز تاریخ کربلا گم یا ناقص می شد غایت حیات انسان بی نتیجه می شد و حضرت این حیات تاریخی کربلا را امتداد بخشید و دست به کار بسترهای تاریخی و معنایی برای فردای حیات کربلا شد و دست به انشای دعا و ایجاد بستر زمینه ی ارتباط انسان با خدا شدند چرا که بزرگترین خطای بشر غفلت از هویت وابستگی و تعلق وجودی به خداوند است و وای از آن روزی که بشر از آن آویختگی و تعلق به اصیل ترین وجه بودنش که همان اتصال به حق است افسار گسیخته شود آنگاه اسیر خودشیفتگی و خودخواهی ها و میل های سرگردان بشری که انتهایی برای آن متصور نیست خواهد بود علاوه بر آنکه این انسان به راحتی اسیرو برده ی قدرت های برتر و میل های اماره ی قوی تر و آزادی های سرگردان انسان های دیگر خواهد شد آنگاه غلبه با انسانی یا انسان هایی خواهد بود که قوی ترند واین خطرناک ترین چیزی است که انسان با آن رویرو خواهد شد. حال دقیقا در چنین شرایطی امام سجاد (علیه اللسام) در تاریخ انسان ها حاضر می شودند و صورت و ماده ی زندگی را ترسیم می کنند تا بشر گرفتار و اسیر ظلمت موهومِ همیشه ی آزادی ها ی سطحی و میل های گسیخته ی عَرَضی نشود و زیرلگد خیال های سرگردان جذاب شهوت له نشود. امام دقیقا در اینچنین ساحتی ایستاده است تا انسان را به مطلوب حقیقی اش برساند و درست جواب طلب حیقی و اصیل انسان ها در تاریخ است که اگز نباشد نظام عالم بی اساس خواهد بود. حال با این سخن بایست جایگاه زین العابدین در تاریخ بهم ریخته ای که از نفس پلید و نجس زمانه ی اموی ظهور کرده است را بیابیم و با آن سامان زندگی تاریخی فردای مان را راهبری کنیم. امام سجاد (علیه السلام) درست در نقطه ی فهم تاریخی انسان دست به کار می شوند و در عین هوشیاری و تدبیر مسیر تربیت و تعالی سخت دورانی که تمام امپراتوری رسانه ای به دست امویان است و حضرت از کوفه که در آن روز بزرگترین مرکز تجمع شیعیان می باشد دور است و مکه گرفتار زبیریان است و اساسا میانه ی با جریان اهل بیت ندرند و مدینه که حضرت به شدت در تنگنای محاصره ی تبلیغاتی و قلت نیرو می باشند و جریاناتی از شیعه که در برپایی نهضت های برای قیام و جنگ مسلحانه هستند دست به کار می شودند و دست به انشاء صحیفه ی سجادیه می زنند و دقیقا صحیفه ی سجادیه شروع حضور تاریخی شیعه بعد از جریان کربلاست و بازگشت ساحت معنایی که داشت با بنی امیه گم می شد اما خون حسین بن علی ( علیه السلام) آن را به تاریخ برگرداند و امام زین العابدین( علیه السلام) آن را امتداد بخشید و می توان تبلور و تجلی و بروز این امتداد تاریخی را در عصر امامین باقرین (علیهما السلام) مشاهده کرد. گزارشات تاریخی تاریخ امام سجاد(علیه السلام) در مدینه حاکی از آن است که حضرت نه تنها جهانی از معنا را با دعا به تاریخ برگرداند و انسان گم شده ی اومانیسم را طرد کرد بلکه حرکات و سکنات وسیره و الگویی رفتاری حضرت بسیاری از دوستان و شمنان را تحت تاثیر خود قرار دادند به طوری که دوست و دشمن اقرار به حلالت و صداقت و عبادت زین العابدین لب به سخن گشودند یعنی حضرت سیره ی رفتاری آل الله را به تاریخ زندگی بشر برگرداند. دعاهای حضرت در صحیفه ی سجادیه شاهدی است بر حرکتی که امام بعد از تاریخ کربلا شروع کردند و نه فقط راهبرد آ« روزکار باشد که راه برون رفت از تاریخ ظلمت زده و متخیر و سرگردان جوان امروز ما نیز می باشد و ما باید با صحیفه ی سجادیه سخن هایی گفتنی از جنس طلب بی نهایت جوی جوان امروز و لذت های پایداری که در دل این دعاها یافت می شود را به میان بیاوریم . جنس امام زین العابدین(علیه السلام) جنس حضور فعال فردایی برای تاریخی است که ما ما با انقلاب اسلامی شروع کردیم و پرده ای از آنرا در اوایل شروع مکتب امام در سیره و صورت رزمندگان و یاران و پیروان این مکتب به عیان دیدم و امروز می شنویم و بعید می دانم اگر جوانی از این نسل بداند و بیابد و بشنود که آزادی در این تاریخ در صورتی اصیل تر و هیئتی پایدارتر وجود دارد در طلب آن گوش تیز نکند و دل ندهد. نمیدانم ! بایست و بایست منتظر بود تا گوش هایی تیز شود و سخن های اصیلی که هست و داریم را بشنود یا آنکه سخن هایی حاضر و اصیل و نو با ادبیات زنده به کار برد تا کوش ها تیز شود و یا آنکه هم منتظر بود و هم سخن گفت و بنده احساس می کنم این آخرین به الگوی حضرت سجاد(علیه السلام) نزدیک تر می باشد. پس هم باید در این تاریخ اصیل ترین سخنان و حقیقی ترین حرف ها را به میان آورد و هم باید منتظر بود تا بشر به درک حضور در فردای خود را بیابد و دست در جستجوی حقیقت بزند و بن بست های تاریخ عالم مدرن را به درستی دریابد و تفسیل همین سخن هم نیازمن سخن هاست ......
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور که متوجه شدهاید حقیقتاً حضرت اباعبدالله «علیهالسلام» با حضور در طوفانی که امویان گمان میکردند همه اسلام را بر باد میدهند؛ به میان آمدند تا فردایِ انسانی را احیاء کنند، فردایی که باز مائیم و هزاران طوفان، و امام حسین «علیهالسلام» به عنوان مردی که در قلب تاریخ ایستاده است، آن هم با حضوری که اشاره است به افق و چشم اندازی که در زندگی توحیدی در مقابل انسان قرار میگیرد، حکایتی از اراده الهی جهت نفی استکبارِ امویِ دیروز و امروز. ارادهای که حضرت امام حسین و حضرت زینب «سلاماللهعلیهما» و یارانشان آینههای نمایش آن اراده میباشند و هرکس میتواند خود را در آن حضور، ذیل اراده الهی تجربه کند. و این امام سجاد «علیهالسلام» هستند که به گفته شما متذکر روحی میباشند تا کربلا در تاریخ گُم نشود و به یک معنا آری! انسان را با دعا به تاریخی برگردانند که تاریخ حسینی است و ما در این فضا میتوانیم تاریخ خود را که همان تاریخ توحیدیِ انقلاب اسلامی است، درک کنیم و فردایی از جنس جوابگویی به ابعاد قدسی بشریت را مدّ نظر قرار دهیم. و این به گفته حضرت روح الله «رضواناللهتعالیعلیه» ابتدای راه است. موفق باشید
با سلام و عرض ادب خدمت شما استاد فرزانه: در خصوص فرمایشات شما مبنی بر افق انقلاب اسلامی و بستر فراهم شده شما لطف کنید و یکی از دستاوردهای این انقلاب را بیان بفرمایید بنده هم در یک مجموعه علمی تخصصی مذهبی فعالیت میکنم و همه به اتفاق نظرشون اینه که این انقلاب ایران را دوقرن عقب انداخت. فقط شما و من باید صحبتی بکنیم که بعد و روز قیامت بتوانیم جوا ب بدیم __ الان ما هیچ چیزی نداریم که به آن افتخار کنیم دقت بفرمایید تولیدنسل و ازدواج، محیط زیست، فرهنگ، آموزش، صنعت، راهها و بنادر همه ویران. میراث فرهنگی نابود شده، الگو بودن به عنوان یک کشور اسلامی، فرهنگ، نشر کتاب، تولید محتوا و اخیر اینکه یونسکو اعلام کرده آموزش در ایران بدترین کیفیت را دارد و هزاران گرفتاری دیگر - چهار تا موشک ساختن و دنیا را تهدید کردن وقتی هنر است که پشتوانه مردمی و دینی و اعتقادی داشت باشد و سفره مردم هر روز کوچک نشود. -شما را بخدایی که خودتان کوهی از توحید هستید قسم کتمان نکنید. ما چی داریم؟ دلمان خوش بود که اگر اینا را از دست میدهیم اعتقاد به خدا و اهل البیت (ع) در جوانان ما ریشه دوانده و روز بروز بیشتر می شود اما متاسفانه حاکمان جور و ستم و دیکتاتورهای عرصه سیاست با عملکرد خودشان این را هم از ما گرفتند و حتی پیران و میان یالان ما هم دست کشیدن، خاک بر سرشان و ننگشان باد الهی. اعتقاد و دین مردم را گرفتند و دیگر چیزی نمانده. رسالت شما نویسندگان و خطیبان و نخبگان اینست که طرف مردم را بگیرید نه حاکمیت جور بی عدالتی ها و ظلم هایی که با چشم خودمان میبینیم به حاکمان متذکر شوید. در بین مردم باشیم و ببینیم چقدر مردم کلافه شدند، عصبانی هستند. یک آماری از دفاتر ازدواج و طلاق بگیریم و ببینیم چه بر سر این سنت الهی آمده. الهی ننگتان باد حاکمان جور و ستم در انتظار روزی باشید که به یاری امام زمان همین جوانان ریشه ظلم و ستم را برچینند و دوباره شاهد طروات و شادابی ملت شهید داده و مظلوم ایران باشیم. با تشکر استاد عزیز
باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در سه کتاب «انقلاب اسلامی، طلوع جهانی بين دو جهان» و «انقلاب اسلامی و چگونگی تحقق آينده دينداری ما» و «در راستای بنیانهای حکمت حضور انقلاب اسلامی در جهانی بین دو جهان» در رابطه با ذات تاریخی انقلاب اسلامی شده است که روی سایت هست. البته ممکن است برای عموم مشکل باشد. در این رابطه خوب است به سخنان اخیر جناب حاج آقای پناهیان که در شبکه افق داشتند، رجوع شود و چشماندازی که ایشان مدّ نظر ما نسبت به پیشرفتهای انقلاب و آینده آن به میان آوردهاند. https://eitaa.com/matalebevijeh/13883. موفق باشید