بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
34969
متن پرسش

سلام خدمت استاد گرامی: هرچند جشن تکلیف برای پسرها در سن ۱۵ سالگی کمتر برگزار می شود اما همین که در ذهن‌ها هست که برای ورود پسرها به سن تکلیف برنامه‌هایی هست که بیشتر توسط مربی پرورشی مدارس برگزار می شود را خوب و پسندیده می دانیم. آیا جای کار هست که این موضوع که رابطه سن و مقدار شناخت از تکالیف دینی و انجام عملی آنها به صورت جامع تهیه گردد. به عبارت دیگر اگر یک مربی دینی بخواهد برنامه یی برای جوانان ۱۵ سال و بعد برای جوانان ۲۰ سال و بعد برای ۳۰ سال و در نهایت برای ۴۰ ساله ها داشته باشد در متون دینی چنین تفکیکی انجام شده که به آنها مراجعه نماید و اگر بر فرض جوانان ۳۰ ساله را در محل خود در مراسمی جمع نمود و خواست ببیند که رشد دینی آنها بعد از ۱۵ سال دینداری به چه سطحی باید رسیده باشد و حاضرین در چه سطحی هستند چه از لحاظ نظری و چه از نظر علمی. ‌در صورتی که منبعی هست معرفی و در صورت امکان نظرات خودتان را در این خصوص که آیا چنین کاری ضروری و لازم هست .آیا طریقه سن بندی صحیح است و هر چه لازم است بدانیم را بفرمایید. با تشکر فراوان

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این‌که در آستانه تکلیف جوانان، جوانان ما متذکر این امر بشوند که از آن به بعد از طرف خداوند نسبت به عبادات‌شان به رسمیت شناخته می‌شوند و خداوند آنان را به طور رسمی شایسته بندگی قرار داده، و از این جهت تکالیفی را به عهده آن عزیزان گذاشته؛ کار خوبی است. و جناب سید بن طاوس در این رابطه برای خود جشن تکلیف گرفتند ولی از آن به بعد است که خود فرد است که باید جهت هرچه بیشتر درک توحید، تلاش کند و آموزه‌های دینی بحمدلله در این رابطه به خوبی او را کمک می‌کند، با همه تفاوت‌هایی که افراد با یکدیگر دارند. در این مورد امید است کتاب «جوان و انتخاب بزرگ» افقی را در مقابل جوانان بگشاید. موفق باشید     

34968
متن پرسش

سلام استاد خسته نباشید وقتتون بخیر: استاد من خیلی دوست دارم که گناه نکنم لطفاً بگید از کجا شروع کنم؟ کتابی برای شناخت محرمات و گناهان کبیره بهم معرفی کنید و اینکه شبها که محاسبه می‌کنم و زود محاسبه ام تموم میشه احساس می‌کنم اشتباه محاسبه می‌کنم. فقط به این توجه می‌کنم که واجباتم رو انجام بدم واگه اشتباهی انجام دادم استقغفار کنم فکر می‌کنم باید ساعت به ساعت دقیقه به دقیقه رو محاسبه کنم اینجوری ناامید میشم و فکر می‌کنم محاسبه ام درست نیست. استاد احساس می‌کنم در بحث مراقبه وسواس شدم میشه مرز مراقبه رو بگید؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عمده حضور در معارف و افکاری است که روح و روان انسان، آثار منفی گناه را بشناسد. بعد از مطالعه کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» پیشنهاد می‌شود به کتاب «آشتی با خدا» که هر دو روی سایت هست، رجوع فرمایید. موفق باشید

34967
متن پرسش

سلام و عرض ادب خدمت استاد عزیز و بزرگوار: ببخشید استاد می‌خواستم بدونم چه جمله یا آیه ای هست که امام زمان عجل الله خیلی اونو دوست دارند، حالا یا کلمه ای که ایشان خیلی دوست دارند؟ میخواستم یک آیه یا جمله یا کلمه ای که ایشان دوست دارند رو بنویسمو بدونم که چیه.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده چیزی در این مورد نمی‌دانم ولی در روایت هست که رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فرموده باشند: «خَيْرُ اَلْعِبَادَةِ قَوْلُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ .» موفق باشید

34966
متن پرسش

سلام استاد لطفا درباره بهشت ذات و صفات و افعال و جهنم ذات و صفات و افعال توضیح بدین

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: جواب به این نوع مباحث در محدوده سؤال و جواب کار مشکلی است. همین اندازه بدانید اگر متوجه شویم وجود همه عالم در موجودیت‌شان عین ربط به حضرت حق است، بهشتی در مقابل انسان گشوده می‌شود به عنوان بهشت ذات، و وقتی همه صفات نیکو را متوجه حضرت معبود بدانیم، با بهشت صفات روبه‌رو می‌شوید. و در مورد بهشت افعال نیز ... و عکسِ آن جهنم ذات و صفات و افعال است. موفق باشید

34964
متن پرسش

سلام خدمت استاد بزرگوارم: استاد من چند سالی است دست و پا شکسته با مباحث شما در ارتباطم و همین که احساس می‌کنم تو مسیرم خدا رو شاکرم. ولی یه مشکلی دارم که گاهی منو از مسیر باز میکنه یا جا می مونم از دوستان که تو مسیر سیر و سلوکن... اینکه که گاهی در حد پیام و یا تماس با جنس مخالف ارتباط می‌گیرم وهر چه میخام این حالت رو کنار بگزارم و میگزارم باز میل به این کار پیدا می‌کنم. یه جورایی اسیر هوای نفسم هستم. از خودم و نفس م بسیاااررر خسته ام. یه دستور و راهکاری بدین که تذکری برام باشه نخوام سمت این کار برم و میل به این کار داشته باشم. یا بفرمائید چه مباحثی رو مطالعه داشته باشم که کمکم کنه. عاقبت بخیری برام بسیار مهم ولی نفسم نمیگزاره. ببخشید بنده ایمیل ندارم اگه ممکن جواب پرسش م رو داخل کانال ایتا بار گزاری کنید. تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همه حرف را می‌توان در این جمله حضرت استاد آیت الله حسن‌زاده جستجو کرد که می‌فرمودند: «چون خواستم خیالاتم مشغولم نکند، خودم با مطالعات موضوعات عمیق خیال خود را در اختیار گرفتم» . آری! کار آسانی نیست، ولی نتایج شیرینی به همراه دارد. در این رابطه پیشنهاد می‌شود با مطالعه کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» راه‌کارهایی که پیش می‌آید را دنبال بفرمایید. موفق باشید

34963
متن پرسش

یا محبوب! به اسم خدایِ آرمان علی وردی: عرض سلام و رضوان حضرت معشوق بر شما باد و عیدِ مبارک و سعیدِ عاشقان نیز برایتان پر از قرب باشد.

 شاید دیگر این صفحه و این نام کاربری نشان دهنده‌ی انسان پریشانی باشد که خودش هم در کار خودش مانده، اما این از الطاف الهی است که کسی سخن دل را بشنود. من در مورد مکاتب غربی و پوچ گرایی و این نیست‌انگاری که گریبان بشر امروزی را گرفته است چیزی نمی‌دانم و به حدّ خود تقریباً بی‌سوادم. اما همین را می‌دانم آن‌جا که آرمانِ علی وردی درون آن خفته و سید مرتضی آوینی روایت می‌کند و چمران مناجات می‌خواند، یک خبری دیگر است. هر قدر بیشتر عزم مواجه می دهند من بیشتر در می‌یابم که وای! جز این جهنم است! به راستی که این است آنچه است که جز آن هیچ نیست! و این جز خدا نیست تمام آنچه از سواد و کلمات بی‌حس از او در ذهن ریخته بودم به آنی به برون رفت، انگار می‌گفت سخن از چه می‌گویی اگر چیزی در دنیا هست این است! آری! اصلاً نمی‌توانم بگویم چه خبر است، جان تصدیق می‌کند و عقل می‌خندد. لیک این چیست؟!! انگار هر بار قوی‌تر از قبل این فریاد مرا سراسیمه صدا می‌زند و انگار هر بار آن‌قدری قوی‌تر از قبل هست که به حذف‌شدن مانند آن راضی نباشد. از هدف خلقت و اسفار اربعه هیچ نمی‌دانم ولی می‌دانم هرچه هست این است. از طرفی این مستی را فقط «بغض» و «اشک» معنا می‌کنند. انگار عقل راحت است که نمی‌فهمد ولی دل فقط گریه می‌کند. باید با آرمان علی وردی و شهید چمران و حاج حسین چه کرد؟! نمی‌دانم!! اما می‌دانم بی یاد آنان و چیزی فراتر از آن که نمی‌دانم چیست، نیست می‌شوم...

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتاً باید به شهدا و عطشی که نسبت به شهادت‌شان داشتند، فکر کرد. از آن جهت که با تمام جان، یافته بودند در دل شهادت است که می‌توانند حیاتی فعّال ماورای حیات دنیایی و برزخی را به‌دست آورند و فهمیده بودند به حکم «بل احیاء» حیاتی به سراغ آن‌ها می‌آید که می‌توانند به نور آن حیات، جواب دغدغه‌های‌شان که نجات انسان‌ها است، بهتر و بهتر بدهند. و این‌جا است که حضرت روح الله «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» همین نکته را رازگشایی کردند و فرمودند: «همین تربت پاک شهیدان است که تا قیامت‌ مزار عاشقان و عارفان و دلسوختگان و دارالشفای آزادگان خواهد بود.» موفق باشید        

34962
متن پرسش

سلام استاد طاهرزاده عزیز: چندین سال است که بصورت رایگان، تدریس خصوصی کتابهای ریاضی و فیزیک و شیمی و ... را انجام میدم و واقعا به معنای واقعی کلمه عشق می‌کنم با تدریس. الحمدلله خدا یه لطفی در حقم کرده در تدریس که از قدرت تفهیم خوبی برخوردارم و همین عامل باعث شده همیشه افرادی که بهشون تدریس می‌کردم به شدت راضی باشن. امسال به پیشنهاد یکی از رفقا‌ به صورت آزاد در مدارس سطح شهر به عنوان معلم انتخاب شدم و مشغول تدریس شدم. اولین تجربه‌ای بود که به صورت عمومی برای جمع تقریبا ۳۰ نفری تدریس کرده بودم. خدا رو شاهد می‌گیرم منی که چندین سال است دارم بصورت خصوصی تدریس می‌کنم هیچ وقت فکر نمی‌کردم تا این اندازه به کلاس درس و دانش‌آموز و  تدریس علاقه داشته باشم. بخدا همیشه لحظه شماری می‌کنم تا برم مدرسه و با دانش‌آموزان ارتباط داشته باشم. از طرفی لطفی که شامل حالم شد این بود که تقریبا همه دانش‌آموزا همیشه این رو بهم میگفتن که: آقا تو این چند سالی که داریم درس میخونیم هیچوقت معلمی به این خوبی در تدریس ندیدیم. خدا شاهده خودجوش همیشه این رو بهم میگفتن نه اینکه ازشون نظرخواهی بکنم و در جوابم اینجوری بگن. جوری بود که همیشه تقریبا ۷۰ درصد دانش‌آموزان در امتحانات نمره کامل می‌گرفتن. توی مدرسه به عنوان معلم برتر معروف شدم . این رو هم بگم حقوقی که از طرف مدرسه بهم میدن بسیار ناچیز هست. تقریبا یک میلیون و خورده‌ای است که نصفش میره بابت هزینه رفت و آمدم با تاکسی. ولی اون چیزی که منو میکشونه مدرسه نه بحث اقتصادیه نه چیز دیگه بلکه فقط عشق و علاقه‌س. بخدا نمیدونم چجوری میزان علاقه‌م رو به این کار به شما منتقل کنم. خلاصه تمام این اتفاقات این یک سال عاملی شده که آتشی در قلبم شعله بکشه که فقط با تدریس و دیدن بچه‌ها خاموش میشه. شاید باورتون نشه ولی شاید در این ۲۸سال عمری که از خدا گرفتم به جز در نماز( که اونم بعضی وقتا) هیچ وقت خدا لذت اینجوری بهم نداده. همیشه حسرت میخورم و با خودم میگم ای کاش معلم رسمی آموزش و پرورش میبودم. اینها رو گفتم که بگم این چند روز پایانی سال تحصیلی از اینکه دیگه قراره بچه‌ها رو نبینم به شدت افسرده شدم. هیچ وقت فکر نمی‌کردم انقدر وابسته یه چیزی بشم. به طوری که بعضی وقتا گریه‌م میگیره. استاد طاهرزاده عزیز سالهاست با کتابها و آثار شما مانوسم و حظ بردم. کتابهای خوبی مثل ده نکته و برهان صدیقین و حرکت جوهری و... رو ازتون خوندم و نگاهم رو به زندگی عوض کردین. همیشه خودم رو شاگردتون میدونم (البته اگه لیاقت داشته باشم). بخدا حالم خیلی خرابه. بعضی وقتا از بالا که به خودم نگاه می‌کنم از خودم تعجب می‌کنم که چرا باید این اتفاق برام بیفته. تو رو خدا یه راهکاری یا حتی اگه شده یه ذکری چیزی بهم بگید من از این حالت خارج بشم و این دلبستگیم برطرف بشه.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این لطف خداوند است که انسان خود را در دانش‌آموزانش بسط دهد. بنده هم در تابستان‌ها دلم هوای دانش‌آموزانم را می‌کرد و همین امر بنده را به مطالعه کتاب‌های گسترده و خوبی مانند تفسیر المیزان کشاند. بد نیست این را تجربه کنید. موفق باشید

34961
متن پرسش

استاد بزرگوار سلام و احترام: بنده نزدیک ده سال مادری داشتم که متبلا به سرطان بودند و دیدن رنج های ایشان به همراه سایر مشکلات خانوادگی، و در نهایت فوت ایشان منجر به افسردگی بسیار شدید در بنده شد. مدتی پس از فوت مادرم سعی کردم صبر پیشه کنم و با قرآن و امور معنوی به دنبال درمان خلأهای روحی خودم بودم، اما متأسفانه مدتی بعد به دلیل افسردگی شدید و تعدد مشکلات در زندگی نعوذ بالله دچار حس بدبینی به خداوند و کاهلی در انجام امور دینی شدم و بویژه کنترل طهارت چشم را از دست دادم و گناهانی را مرتکب شدم که تصور نمی‌کردم به آنها آلوده شوم. دانشگاه هم فضایی به شدت در نقد و انکار همه حلقه های اتصال معنوی از قرآن کریم تا مهدویت و ولایت فقیه را داشت و ناخواسته به تضعیف باورهای ما منجر می‌شد. همزمان با این اتفاقات دانشجوی بسیار موفقی بودم و اخبار مربوط به موفقیت هایم نقل مجالس شده بود و مستمراً شاهد پیشرفت در کارهایم بودم. به حدی که به دلیل موقعیت های شغلی خوب تصمیم به تأهل گرفتم. این وضعیت ادامه پیدا کرد تا زمستان سال گذشته که مجدداً تصمیم به اهتمام در انجام امور دینی و معنوی گرفتم اما آن زمان شدیدا به وسواس فکری و عملی دچار شدم. تا حدی که مرا به بیقراری های شبانه و گاه بی خوابی های مطلق چند روزه کشاند. مدتی دچار وسواس سلامتی شدم و هر نوع تغییر در وضعیت جسمی ام را نشانه ای از ابتلا به یک بیماری تلقی می‌کردم. سپس به شدت دچار وسواس عملی در زمینه طهارت شدم، بگونه ای که در تمام نماز مشکوک به شماره رکعات و صحت اذکار بودم و از طرف دیگر هجوم افکار ناخواسته شیطانی سراسیمه ام می‌کرد. هر زمان می‌خواستم به یکی از ائمه اطهار (ع) متوسل شوم، افکار توهین آمیز ناخواسته حلقه اتصالم را دچار اختلال می‌کرد و هر زمان در خیابان گام می‌نهادم، هجوم افکار منفی درباره دیگران و تصویرسازی های ناپسند از آنان عذابم می داد. اساتید طب سنتی علت را غلبه سودا عنوان کردند و تدابیر سودازدایی را تجویز نمودند. اساتید طب مدرن هم تشخیصشان ابتلا به ocd یا اختلال وسواس فکری عملی اجباری بود. اما نمی دانم چرا تصورم این است که بیش از همه این وضعیت معلول مسائل اخلاقی و روحی بنده است و اگر درمانی اساسی می‌خواهم باید در این زمینه جستجو کنم. در ماه مبارک رمضان مدتی مصرف داروهای شیمیایی را کنار گذاشتم و با انجام برخی دستورالعمل‌ها الحمدلله باورهای دینی ام بسیار تقویت شد و حالم رو به بهبود نسبی رفت و آن تصاویر ناخواسته کمرنگ شدند، اما همچنان بی خوابی آزارم می‌دهد و باعث می‌شود حال معنوی برای عبادت و ذکر نداشته باشم. از طرفی هم دلم نمی‌خواهد به مصرف داروهای شیمیایی روی بیاورم. و هم از ظهور گاه و بیگاه افکار شیطانی ناخواسته مکدر و ناراحت می‌شوم. از طرف دیگر، بسیار اهل استماع موسیقی بویژه سنتی و عرفانی بودم، اکنون از صبح که بلند می‌شوم تا آخر شب انگار در مغزم قطعات پراکنده موسیقی به صورت غیر ارادی پخش می‌شود و از کنترل من خارج است. به این فکر می‌کنم که شاید نیاز است از موسیقی توبه کنم. در زمینه امور معنوی واقعا دچار حیرت هستم. نمی دانم این وضعیت را عقوبت گناه بدانم، امتحان الهی بدانم، یا سحر و چشم زخم تلقی کنم؟ یا چون فرد به شدت موفقی بودم و بعد یکباره بیماری شدید پیدا کردم را استدراج بدانم. در کلام اساتیدی چون جنابعالی هر کدام از این موارد دستورالعمل‌های جداگانه‌ای دارند و من نمی دانم به کدام عمل کنم. چون علت را نمی‌شناسم درمان را هم نمی‌دانم چیست. آیا مراجعه به اساتید حوزوی علوم غریبه را مفید می دانید؟ از جنابعالی درخواست دارم اول اینکه لطفاً بفرمایید برای درمان این احوال چه کارهایی باید انجام بدهم؟ دوم اینکه برای بنده دعا بفرمایید تا ان شاالله بازگشت سلامتی ام فرصتی باشد تا بتوانم در ادامه عمر گذشته ام را جبران کنم و ان شالله به حد لیاقت مصداق «قَوِّ عَلى خِدمَتِكَ جَوارِحي وَاشدُد عَلَى العَزيمَةِ جَوانِحي» باشم و البته نذر کرده ام در صورت شفا از بیماری تمام تلاشم برای تحقق این دعا باشد. در ماه رمضان مدام به این فراز دعا فکر می‌کردم: وَاَعِنّي بِالْبُكآءِ عَلي نَفْسي فَقَدْ اَفْنَيتُ بِالتَّسْويفِ وَالاْمالِ عُمْري وَقَدْ نَزَلْتُ مَنْزِلَةَ الاْيسينَ مِنْ خَيري فَمَنْ يكوُنُ اَسْوَءَ حالاً مِنّي و نمیدانم خداوند فرصت دیگری در اختیارم قرار می دهد یا خیر ان شاالله سلامت باشید و خداوند به حضرتعالی عمر با عزت بدهد

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به روحانیتی که بحمدلله در عمق وجودتان هست و مانع می‌شود از حقیقت منقطع شوید و باید شکر کنید؛ بنده اولاً: جهت شفای هرچه بیشتر جنابعالی دعا می‌کنم و ثانیاً: رجوع به علوم غریبه را قابل اعتماد نمی‌دانم و پیشنهاد می‌شود بعد از مطالعه کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» با کتاب «ده نکته در معرفت نفس» و شرح صوتی آن خود را وارد عالم مجرد خود بگردانید تا إن‌شاءالله به نتایج خوبی نائل شوید. موفق باشید

34960
متن پرسش

سلام استاد وقتتون بخیر: لطفا اسامی تمامی نویسندگان که مورد تاییدتان هستند بیان کنید. در هر زمینه عرفان، فلسفه، غرب شناسی. اسلام شناسی. چه نویسندگان داخلی چه غربی. کاش لیستی تهیه می‌شد که تشنگان علم سردرگم نبودند که به چه کتاب و کسی مراجعه کنند. مثلا آقای عبدالکریم سروش. ملکیان واقای بازرگان... به نظر خیلی فهیم هستند ولی حرفهای ضد و نقیضی دارند اغلب!! کاش کسی شما را و قلم شما را به دانشگاهیان و دانشجوها معرفی می‌کرد. یا حداقل اسمی و قطعه ای از کتاب‌ها و قلم شما در کتاب درسی دانش آموزان در هر مقطعی برده می‌شد. که چراغ هدایتی باشید برای هر کسی که خود بخواهد ولی راه نداند. من که خیلی گشتم و با وجودی‌که اهل مطالعه ام، تا دوستی شما را به من معرفی نکرد، عمرا اگر تا آخر عمرم با شما آشنا می‌شدم. چرا اینقدر نویسندگان خوب در این کشور غریب اند!!! واقعا چرا؟ ما که ادعای مسلمانی داریم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده که قابل نیستم. حقیقتاً معرفی نویسندگان قابل اعتماد در مواردی که می‌فرمایید کار مشکلی است و همان‌طور که متوجه شده‌اید متأسفانه آقای دکتر سروش و آقای ملکیان مخاطبان خود را در نهایت، به نوعی نیست‌انگاری گرفتار می‌کنند. به این فکر باشید که بالاخره با آثار علامه طباطبایی و حضرت امام و شاگردان آن‌ها مرتبط شوید. موفق باشید

34959
متن پرسش

سلام و رحمة الله: آیا اکثر چیزهایی که تجربه گران در برنامهٔ زندگی پس از زندگی تجربه کرده اند تجلی نفس آنها برای خودشان نبوده؟ تا اینکه تحقیقا در برزخ با صور واقعی روبرو شده باشند.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: رویهمرفته همین‌طور است که می‌فرمایید. خوب است در این مورد به نکاتی که استاد عابدینی متذکر شده‌اند، توجه شود: https://eitaa.com/matalebevijeh/13573. موفق باشید

34957
متن پرسش

سلام استاد خسته نباشید بنده یک خانم ۱۹ ساله هستم

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال خوب است مرز خود را نسبت به حرکات غیر طبیعی و غیر شرعی او با او مشخص کنید تا بازیچه احساسات غیر طبیعی او نگردید و او سعی کند خود را در إزای ارتباط شما اصلاح کند. موفق باشید. در این موارد که موضوع تا حدی خصوصی است خوب است ایمیل خود را بنویسید تا برای خودتان ارسال شود

34956
متن پرسش

سلام و عرض ارادت: مشغول مطالعه کتاب «ادب خیال، عقل و قلب» هستم. بحثی که پیرامون خیال فرمودید برایم جالب و کاربردی آمد. اما هنگامی که می‌خواهم به این مباحث فکر کنم و از زندگی شخصی خودم مصداق بیاورم متوجه شدم که هنوز قوه خیال و آثار آن را نمی‌شناسم و این قوه را نمی‌توانم از سایر قوا تشخیص دهم. فرضا حالتی در من موجود است ولی نمی‌دانم این حاصل خیال است یا کار قلب؟ این که این قوه چیست؟ آثارش چگونه است؟ و سوالاتی از این دست برایم پیش آمده. به طور کلی برای شناخت ریشه ای خیال و عقل و قلب و ... و تمایز آن ها و توانایی در تشخیص آثار عملی هرکدام نیازمند کتاب یا صوت یا ... برای مطالعه هستم. لطفا بنده را راهنمایی بفرمائید. با تشکر.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نوشته‌ای که به طور خاص وارد چنین موضوعی شده باشد، به یاد ندارم. البته در بین کتاب‌های عرفانی بحث در این موارد شده است. بخصوص کتاب «مصباح الهدایه» حضرت امام که در آن بحث مراتب عالم وجود را به میان می‌آورند تا جایگاه خیال متصل و منفصل را روشن کنند. عرایضی در شرح آن کتاب شده است که روی سایت می‌باشد. موفق باشید

34955
متن پرسش

سلام بر استاد بزرگوار: همیشه در ذهنم این سؤال بوده که چرا کتاب‌های مهم مثل کتاب‌های امام خمینی و خود شما و مثلا تفسیر نور استاد قرائتی. استاد شجاعی و بناهیان که بسیار زیبا و همه فهم است... به انگلیسی در کشورهای غرب و خارج انتشار نمی‌یابد؟ آیا نیکوکار و خیری وجود ندارد که به زبان انگلیسی کتاب این بزرگواران را به گوش جهانیان برساند و در این کار هزینه کند؟ حداقل کتاب الکترونیکی آن. کسي که بخواهد اسلام را بشناسد و زبانش مثلا انگلیسی باشد که کار او چندین برابر سخت است. چون کتاب‌ها معمولا عربی و فارسی اند!!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تصور بنده آن است که تا حدّی این کارها انجام می‌گیرد هرچند به طور فعّال سازمان‌دهی نشده است. موفق باشید

34954
متن پرسش

با سلام خدمت استاد طاهرزاده ارجمند: ایمانوئل کانت در کتاب عقل محض گفته مقولات فاهمه یا همان مقولات عشر فقط بر محسوسات قابل اطلاق هستند و اگر بر امور نامحسوس اطلاق شوند دچار مغالطه می شویم که به نظر من هم حرف درستی هست. با این حساب کل فلسفه اسلامی که بر پایه منطق صوری هست زیر سوال می رود. نظر شما چیست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال کانت محور فهم را بیرون از محسوسات و تعیین جایگاه آن‌ها توسط مقولات فاهمه که اموری پیشینی هستند، نمی داند. و البته لازم نیست ما در این مورد محور تفکر خود را محدود به آن چیزی بکنیم که جناب کانت قرار داده، بخصوص که متوجه هستیم انسان دارای مراتب خیال و عقل نیز هست، یعنی اموری که در ذات خود محدود به محسوسات نیستند. موفق باشید

34953
متن پرسش

«إِلَّا ٱلَّذِي فَطَرَنِي فَإِنَّهُۥ سَيَهۡدِينِ» ﴿۲۷﴾ جز ذاتی که مرا آفریده و به یقین او، هدایتم خواهد کرد «وَجَعَلَهَا كَلِمَةَۢ بَاقِيَةٗ فِي عَقِبِهِۦ لَعَلَّهُمۡ يَرۡجِعُونَ» ﴿۲۸﴾ و کلمه ی توحید را حقیقتی ماندگار در نسل های پس از خویش قرار داد؛ امید است [مشرکان به سوی توحید] بازگردند آیا آفرینش مقدمه ی هدایت است؟! منظور هدایت تکوینی که شامل همه موجودات می شود نیست منظور هدایت خاصی است که حضرت ابراهیم از آن سخن می گوید چرا فقط شامل او شده و بقیه ی قوم هدایت نمی شوند مگر آن ها هم آفریده ی خدا نیستند؟! با توجه به آیه «وَ مَنْ یَهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِ» هدایت تشریعی چه فایده ای دارد وقتی هدایت بندگان فقط تحت اراده ی خداست. منظور از کلمه ی #فی_عقبه چیست آیا به اهل بیت که آل الله نامیده می شوند ارتباطی دارد؟! آیا منظور از ماندگاری ِ توحید، ترویج و جهانی شدن دین اسلام است و ارتباطی به ظهور حضرت مهدی و دولت کریمه برای تمدن نوین اسلامی در سطح جهان دارد؟! چرا اصل توحید امیدی برای بازگشت مشرکان گفته شده است چرا نبوت و امامت که راهنمایی کننده هستند و معاد نه؟!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در همه این نکات، نظر به روح و روحیه ابراهیمی «علیه‌السلام» است که آن حضرت متوجه حقیقت توحید به عنوان پایدارترین حقیقت شده‌اند و به نور نبوت، احساس رسالت می‌کنند تا بشریت را متوجه این امر که معنای هر نوع بودن برای انسان است، بگرداند. حال مائیم و معادله‌ای که یک طرف آن ایجاد شایستگی است که هرکس جهت درک حقیقت توحید و هدایت به سوی آن، باید در خود ایجاد کند و یک طرف اراده الهی است که آن طلب را با مشیّت خود بی‌جواب نگذارد. موفق باشید

34952
متن پرسش

سلام استاد اوقاتتون بخیر: استاد مسئله برای من پیش اومده در حالی که کتاب جایگاه رزق رو میخوندم و مرتبط با مبتلا به این روزهای زندگی‌ام، در باب مسئله ازدواج با توجه به جایگاه رزق سوالی داشتم، استاد من در خانواده کمتر مذهبی و غیر ولایی زندگی کرده‌ام و در طول مسیر به نور الهی تغییراتی داشته‌ام که مذهبی‌تر و پذیرای ولایت فقیه شدم که جا دارد اول از شما تشکر کنم چون در این مسیر از کتاب‌های شما بهره فراوان برده‌ام، اما اکنون و این سالهای اخیر که به سن ازدواج رسیده‌ام هرچه سعی می‌کنم و از هر واسطه‌ای که کمک می‌طلبم سالهاست اکثر خواستگارانم افراد غیر مذهبی و غیر ولایی هستند یا در معدود افرادی که تا حدودی مذهبی‌تر بوده‌اند در اولین مواجهه با خانواده منصرف شده‌اند. حقیقتا نمی‌دانم چرا تقریبا همیشه با چنین افرادی روبرو بوده‌ام. با وجود اینکه از طریق ازدواج دانشجویی دفتر رهبری دانشگاه‌هایم و دوستان مومنم تلاش‌های زیادی کرده‌ام ینی راه‌های ممکنی که به ذهنم می‌رسیده را به عنوان یک دختر پیموده‌ام، اما نتیجه همین بوده است. شاید افراد مذهبی و ولایی با شنیدن شرایط من پا پیش نمی‌گذارند یا با اولین مواجهه و مثلا مشاهده خانواده منصرف می‌شوند. اکنون اما به خواستگاری برخورده‌‌ام که حداقل بر خلاف افراد قبلی دشمنی و خصومتی با دین ندارد، ائمه را قبول دارد، به اسم ولایی نیست اما حداقل ناکارآمدی تمدن مدرنیته را یافته و درگیر ظواهر تمدن مدرن نیست، هرچند کمتر از افراد قبلی به ظاهر مذهبی ظواهر دین مثلا نماز را عمل کند اما احساس می‌کنم حداقل کنش این فرد از ناآگاهی و جو غالب اطرافش بوده است تا از خصومت و دشمنی بعد از آگاهی... من قصد رد کردن این فرد را داشتم اما همزمان در حال مطالعه کتاب جایگاه رزق بودم و حال استاد سوالم اینجاست آیا با توجه به مسئله رزق و اگر ازدواج را هم یک رزق در نظر بگیریم، اینکه در کتاب فرمودید رزق صحیح ساده و بدون این همه غصه و زحمت اضافه به دست می‌آید، به ذهنم خورده که آیا باید بپذیرم شاید همین نوع افراد رزق من در همسر آینده هستند و تا بیش از این سنم بالا نرفته است ازدواج کنم، یا همچنان به سختی و دشواری قبل سعی کنم و صبر کنم تا خواستگاری ولایی و مذهبی‌تر پیدا کنم که مرا و شرایطم را بپذیرد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در ازدواج نباید چندان سخت‌گیری کرد، همین‌که طرف در حدّاقل دین حاضر باشد و مانع دینداری و فعالیت‌های شما نگردد، إن‌شاءالله می‌توانید با همدیگر زندگی کنید. موفق باشید

34951
متن پرسش

سلام و وقت به خیر: حال که دارم می‌نویسم تکلیفم با دلم معلوم نیست، لحظه ای عاشق است و از غم عشق می‌سوزد و می‌نالد، لحظه ای دیگر انگار که فارغ از عالم و آدم است. انگار من و دلم دو آدم متفاوت هستیم که هر یک در دنیای خودمان سیر می‌کنیم و این اذیت کننده است. معلوم نیست از این دنیا چه می‌خواهم. یک روز انگار باری روی دوشم نهاده اند و مسئولیت تاریخی ای دارم که باید بدوم و برای ظهور آماده بشوم و انقدر این مسئله برایم جدی و دور از شعار و ادعا می‌شود که شب هم نمی‌خوابم غذا هم نمی‌خورم تا قدمی در این راه بردارم چند روز که می‌گذرد انگار یک ادم دیگر می‌شوم و اصلا دلم نمی‌خواهد نماز هم بخوانم و از مطالب مذهبی می‌گریزم و دوست دارم زندگی را از افق دید گنهکاران ببینم در این حالت افسردگی و خستگی و خواب روز و شب و عذاب وجدان و...به سراغم می آید و انگار که حس کنم خدا در این حالت از من روی برگردانده من هم دیگر نمی‌توانم کار نیکی انجام دهم و از خودم بدم می آید... این حالت بلاتکلیفی که آخر من در سپاه شیطانم یا در خیل سربازان خدا را چه کنم استاد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همچنان‌که همین امروز در جواب سؤالات شماره 34944 و 34947 و 34948 عرض شد، این مشکل شما نیست، این پیش‌آمدِ مبارکی است که امثال جنابعالی با وسعت بیشتری در دینداری خود حاضر شوید. این تنها مشکل جنابعالی نیست. این قصه روح بشر جدید است که برای هرکس به نوعی ظهور می‌کند و در این رابطه بنده در سال اخیر بیشتر از قبل با رفقایی که در این نحوه از حضوروارد شده‌اند، روبرو شده‌ام. نه! قصه، قصه دیگری است و آن این‌که بنا است در جهانی بسی گشوده‌تر با هستی خود روبرو شویم، وگرنه در دل حرکات مذهبی و فعالیت‌های دینی به بودنی که وسعت ما را با انسانیت انسان‌ها یگانه کند، نمی‌رسیم. موفق باشید

34950
متن پرسش

سلام وقت بخیر: برای طالبان حقیقت که با فلسفه آشنایی ندارند چه سیر مطالعاتی پیشنهاد می فرمایید؟ با تشکر فراوان از پاسخگویی شما

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: پیشنهاد می‌شود با دنبال‌کردن  سیر مطالعاتی سایت، إن‌شاءالله مسیر جنابعالی به سوی اُنس بیشتر با قرآن کشیده می‌شود. موفق باشید

34949
متن پرسش

سلام: نظرتان در مورد نسبت بین اخلاق و دین چیست؟ آیا دیدگاه استاد پناهیان در این زمینه درست است؟ آیا اخلاق همان دین نیست؟ آیا تقوا (که آقای پناهیان روی ش خیلی تاکید دارند)، رعایت اخلاق نیست؟ خدا به شما خیر کثیر عنایت کند.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به این‌که خداوند می‌فرماید: «يَا أَيُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ وَالَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ» (بقره/۲۱)  پس با حضور در میدان دینداری، شخصیت انسان، شخصیتی می‌شود که خود را نسبت به دره‌های سقوطِ انسانی حفظ می‌کند و این همان تقوا است و این همان دین است و دین و اخلاق و تقوایی که موجب بصیرت انسان می‌شود. موفق باشید

34948
متن پرسش

سلام علیکم استاد طاعات و عبادات قبول، التماس دعا دارم. هرچقدر خواستم مزاحمتون نشم دیدم دیگه چاره ای ندارم. استاد دارم از دست خودم دیوانه میشم. از بچگی تخیلات بد و باطل داشتم که به لطف حق دو سه سالی می‌شد که برطرف شده بود ولی بیشتر از دو ماهه که دوباره گرفتارش شدم، گاهی از خدا از اعماق وجودم خواهش می کنم نجاتم بده و بعد از اون یک روز به طور عجیبی تخیلی نیست ولی از فرداش دوباره میاد، و من انگار گم شده ام رو پیدا کردم، یاد حرف شما می افتم که طرف میوفته دنبال شیطان که بدون تو نمی تونم زندگی کنم. از خدا و امام زمان شرمنده ام، استاد نور بیداری در من خاموش شده، حس می کنم دیگه عاشق خدا نیستم  فکر و ذکرم دیگه فقط خدا نیست، اسم علی (ع) رو که میارم دیگه دهنم شیرین نمیشه، احساس اینکه عمر داره می گذره و من دست خالیم ندارم، شرح نهج البلاغه تون رو گوش می دم اثر نداره، شرح مقالاتتون رو که گوش می کردم دست و پام از شوق می لرزید ولی الان انگار حرف عادی می شنوم. نزدیک سی سالگی میشم و به جای اینکه دست و پام رو جمع تر کنم هی تو دلم می گم همش مشغول بچه دنیا آوردن و بچه داری بودی داره عمرت می گذره و لذتی نبردی!!! انگار که فقط برای لذت های دنیایی آفریده شده باشم! انگار که تو مملکت آقام سید علی بچه شیعه دنیا آوردن و بزرگ کردن لذت نداره! استاد پارسال ماه رجب، عجب حالی داشتم شب آخر رجب سر سجاده بودم که شخص نورانی رو دیدم که اومد و گفت من ماه رجب هستم و با صوت زیبایی برام دعا و استغفار کرد و بعد از هر دعا جمعیت فراوانی که پشت سرم بودن آمین می گفتن بعد من رو به شخص دیگه ای سپرد که اون ماه شعبان بود، وقتی می خواستم وارد ماه رمضان بشم انگار از شوق روحم داشت از بدنم خارج می شد و برای اولین بار به وضوح بسته بودن شیطان رو حس کردم. چقدر منتظر این رجب و شعبان و رمضان بودم اما افسوس که یکی از یکی خاموش تر شد. اینکه اگر خدا نخواد حتی توفیق نماز واجبمم نخواهم داشت و این از لطف رب هست، و اینکه توان جذب هیچ خیر و دفع هیچ شری رو ندارم، و چقدر ضعیف و ناچیز و ناتوان هستم رو در این مدت با اعماق وجودم حس می کنم. استاد غم غربت ندارم، چیکار کنم با این بی غمی؟ چیکار کنم با این خاموشی و وهمی که امانمو بریده؟ ببخشید طولانی شد، لطفاً راهنمایی ام کنید. ممنون

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ملاحظه می‌کنید که این تنها داستان و قصه شما نیست. در جواب سؤال شماره 34944 در این رابطه عرایضی شد که خوب است به آن سؤال و جواب رجوع شود. در مورد خودتان نیز بدانیدبناست در ساحتی بس گشوده‌تر حاضر شوید. سؤالات اخیر کاربران شما را متوجه این امر می‌کند مثل سؤال شماره 34880. موفق باشید

34947
متن پرسش

یا محبوب! به اسم خدایی که بعد از شعبان، رمضان و بعد از رمضان، ماه‌های دیگر و بعد از آن‌ها ماه محرم را آفرید تا دل بیچارگانی مثل من از دوری‌اش صد پاره نشود! عرض سلام و رضوان حضرت معشوق بر شما باد. فرمودید سؤال نپرسیم زود تر می‌یابیم، و حالا این سؤال نیست، شرح دلی است از آنچه یافتم و به دست خود آتش زدم! اما نه آتش عشق. غفلت‌هایی که مرا سوزاند، اما نه سوختنی که نشانه‌ی عشق است. این‌ها جای هزاران وا مصیبتا دارد!! غفلت‌هایی که مژده‌ی آن‌که یار پسندیده است را خاموش می‌دارد از ابن‌الوقت و ابوالوقت و کلاً وقت زمان به هشدار بودنِ یار هم ما را بیرون می‌کشد. باور کنید هر بار غفلتی می‌کنم و آن عمق دوری را در می‌یابم تن و بدن که نه، وجودم به لغزش در می‌آید و می‌دانم دگر نباید دوری گزید. از حال بدی که به کوی یار آمد این دلم حال دارد آن رجوع شوم را دل می‌دهد. من اصلاً حال خوش را نمی‌خواهم، منتها غفلت‌هایم گاه مرا تا دره‌ی هلاکت می‌برند، و ای وای! که نمی‌دانم چه بر من رفته است. اصلاً دگر زبان سخن ندارم، دگر قصه‌ام قصه‌ی معمولی نیست، چه می‌شود یک شبه بیچاره‌ای گلستان می‌شود؟!! و چه می‌شود یک شبه آن گلستان ویران می‌شود؟!!! انگار دارم برمی‌گردم به پوچی‌های قبل از دیدار یار، می‌ترسم. سخت بر خود می‌لرزم، آغوش معشوق را می‌دانم و می‌دارم و اما ای وای!! می‌ترسم بروم و برنگردم، می‌ترسم!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! «دوست دارد یار، این آشفتگی» وای اگر آن حال‌های قبلی می‌ماند و ما را در کودکیِ احوالاتِ معنوی اولیه‌مان، متوقف می‌کرد!!! در حالی‌که فرموده‌اند: «من چه غم دارم که ویرانی بُوَد / زیرِ ویران، گنج سلطانی بود». عرض شد: «گاه به گاه باید خود را گم کنیم تا دوباره از نو بازیابی شویم». موفق باشید  

34945
متن پرسش

بسم الله. سلام علیکم استاد عزیز و بزرگوارم: قبول باشه ان شاءالله اعتکاف رمضانتون، فایل ها را گوش کردم، مثل همیشه عالی، ان شاءالله که راهگشا باشه برای قلب عقب مانده ی من، نظر کردم یه بار دیدم چقدر فاصله زیادی دارم تا شما، به وسعت یه اقیانوس... وقتی همه چیز فشار میاره فقط لطف خدا بخاطر نعمت شماست که آرامم میکنه و شکر می‌کنم، حالا حالاها باشید و سایه تون از سر ما کم نشه ان شاءالله، صرف دلتنگی بود که گفتم پیامتون بدم، و نیاز به یه صحبتی، پندی، راهی که قلبم را در هستی و در بیکرانگی مستقر کنه، همیشه دعام کنید، همیشه محتاج دعاتون هستم. درگیر نوجوان های مسجد شدم که تقریبا همشون فضاهای درب و داغونی دارن، یسری هستن که از تحجر خانواده هاشون از دین زده شدن و متاسفانه توی فضاهای دوست پسری و فیلمهای ناجور افتادن، یسریشون هم که خانواده هاشون اهل ماهواره و سگ توی خونه نگه داشتن و فیلمای ماهواره ایَن که دیگه مشخصه حالشون، یکسالی هست که باهاشون هستم و برعکس مسجدی ها یکبار هم به هیچکدوم از کاراشون گیر ندادم و حتی در مقابل تشرهای مسجدی ها که یه چیزی سرت کن و نماز بخون و ........ بهم پناه میارن که فلانی اینو به ما گفت. همش سعی داشتم بهشون دل بدم و کنارشون باشم و فقط دوستشون داشته باشم تا باهام همراه بشن، الان یکم قلبهاشون گرم شده، حالا با فایل های آقای نجات بخش که خدا حفظشون کنه سعی کردم این چند وقته جلو برم در مواجه با اینها، ایشون میگن خیلی کارهایی که خیلی از اهالی کار فرهنگی میکنن به درد نمیخوره و تهش همون پوچیه و از این حرف ها، حالا میخام ببینم میشه اوایل تابستان به حاج آقای موسویان بگم که بیان و توی یه فضای صمیمی و گفت و گویی با بچه ها باب ده نکته را باز کنن. خود شما هم تاکید زیادی به صدرا دارین، همین اعتکاف میگفتین «جوانان ما امروز نمی توانند بی صدرا جواب خودشان را بدهند» همش به خدا میگم خودت بیا، من ناخدا و تو همه کاره، بیا و یه کاری بکن. این شب و روزها به حال این بچه ها زار می‌زدم و همش فکر می‌کردم کسی مثل شما یا حاج آقا موسویان برای توی راه اومدن دلها زار زدین حتما... امید بخدا، دلم می‌خواست یکم باهاتون حرف بزنم، اگر میتونید راهنمائیم کنید که منت میگذارین، اگر نه که همین که برای خودم یک حرف کوچک هم بزنید ممنونتون میشم. بچه های حقیر را هم دعا بفرمائید یاعلی

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمدلله راهِ ارزشمندی در راستای اُنس با جوانان که جوانانی دریادل هستند را، خداوند در مقابل شما گشوده، و آن عبارت است از بازاندیشیِ جوانان ما نسبت به معنای خود، و اتفاقاً مباحث معرفت نفس در این مورد شروع خوبی است. مهم آن است که به هر بهانه‌ای باب آن را با آن‌ها باز کنید، حتی از طریق همان مباحثی که در کتاب «جوان و انتخاب یزرگ» پیش آمده است. موفق باشید

34944
متن پرسش

سلام استاد بزرگوار: به یاد ندارم که در ماه رمضان های سال های گذشته، این همه به اندازه امسال بد عمل کرده باشم. امسال وضعم خیلی خراب بود. خدا می داند که چه اندازه شرمگین و شرمسارم. هیچ امیدی به جز لطف و رحمت و رأفت کریمانه ی او ندارم. دستم واقعاً خالی است. احساس می کنم همه دست پر دارن از سر این سفره بلند میشن و بارشون رو بستن. ولی این حقیر روسیاه چیزی جز سرافکندگی و خجلت ندارم. متأسفانه به توصیه‌های شما گوش ندادم و شیطان منو به بیراهه ها برد. حالا چه کنم؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خیر! قضیه چیز دیگری است و آن، حضور در سکراتی است برای حضور در ساحتی دیگر و ایمانی نو. در این ماه، نور جلال حق وزیدن گرفته، به همان معنایی که در مقدمه جلسه دوم شرح غزل ۱۲۳ عرایضی شد. https://eitaa.com/matalebevijeh/13533 موفق باشید

34943
متن پرسش

عرض سلام و ادب و احترام و با آرزوی قبولی طاعات و عبادات: ببخشید جناب آقای طاهرزاده از حوزه علمیه شهرستان خاتم (هرات) استان یزد مزاحمتون می‌شویم. شدیدا شهرستان احتیاج به برگزاری دوره و کارگاه های معرفتی و بصیرتی دارد. از شما استاد محترم عاجزانه درخواست داریم قبول زحمت کنید و در اسرع وقت وقتی دهید تشریف بیاورید شهرستان با حضور اساتید، طلاب، فرهنگیان و فعالان فرهنگی و.. متاسفانه شهرستان ما بین ۳ استان قرارگرفته و به خاطر بعد مسافتی زیاد تا استان از حضور اساتید مجرب بی بهره ایم. ان شاءالله شما بزرگواری کنید و تشریف بیاورید شهرستان

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: متأسفانه در موقعیتی نیستم که دعوت رفقایی که به شهرستان‌ها دعوتم می‌کنند را بپذیرم. پیشنهاد می‌شود با جناب آقای شهاب اکبری به شماره 09133106761 که در یزد و اطراف آن فعالیت دارند، تماس بگیرید إن‌شاءالله افرادی که بتوانند در این موارد کمک کنند را، به شما معرفی می‌نمایند. موفق باشید

34942
متن پرسش

سلام و رحمت خدا بر استاد طاهرزاده شرمنده دو سوال داشتم: ۱. در مشهد الرضا برای استاد اخلاق به چه کسی مراجعه کنیم؟ ۲. در مورد حق الناس فیلم های مستهجن که کمک به جبهه کفر هست و کمک به ضلالت برای جبران کامل آن چه کارهایی می تونیم بکنیم؟

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. در این مورد فردی را به صورتی خاص نمی‌شناسم به‌خصوص که به نظر بنده باید به پیشنهاد آیت الله بهجت توجه کرد که موضوع «علم تو، استاد تو است» را در این زمانه به میان می‌کشند https://lobolmizan.ir/leaflet/231?mark=%D8%A8%D9%87%D8%AC%D8%AA 

۲. هر اندازه از طریق معرفت نفس بتوانیم روح توحید را مدّ نظر قرار دهیم، زشتی این نوع گناهان و کثافت‌ها، بیشتر و بیشتر برای روح‌مان مشخص می‌شود. موفق باشید

نمایش چاپی