موضوع: ذات انقلاب در تعارض قرار دادن اَدلــــه است شهید حاج قاسم سلیمانی: همان دختر کم حجاب دختر من است رهبر انقلاب: مسئله حجاب محدودیت شرعی و قانونی است و کشف حجاب حرام شرعی است اکنون تاریخ اسلام و هاکذا تاریخ انقلاب اسلامی ایران اقتضا دارد که در این برهه توسط مدعیان و علما و فیلسوفان.... اش. تا به عرصه نظر آمده و در تبین این تعارض ظاهری که توسط دو چهره بزرگوار و موثرش که در جایی فرمودند من و حاج قاسم در دنیا رفیق بودیم و خدا کند که در آخرت نیز رفیق باشیم. بیان کنند! شاید نظر معاندان این باشد که این دو چهره برای گذر از بحران مماشات میکنند و سیاست خرج میکنند. اما برای من و شما صداقت نورانی این چهره ها چنان جایگاهی دارد که مانع قبول این نظر است. این بزرگان در جایگاه استیصال حقایق نیستند تا مجبور به سیاست بازی از این قسم بشوند پس راز این تعارضها کجاست؟ بد نیست اشاره به اولین دیدار ابن رشد پیر فلسفه با ابن عربی جوان و عارف که در فتوحات توسط ابن عربی بیان شده توجه کنیم «پدرم که از دوستان ابن رشد بود مرا به بهانه ای به دیدار او فرستاد هنگامی که به او رسیدم بسیار شاد شد و دست در گردنم انداخت و گفت {آری}؟؟ جواب دادم { بلی!} او از جوابم شادتر شد و و چون دلیل شادی اش را دیدم گفتم{نه} از این نه من سخت آشفته شد و چهره اش به انقباض گرایید!، بعد به من گفت «امر را در کشف و فیض الهی چگونه یافته ایی؟» آیا امر حق همان است که تفکر و نظر به ما عطا کرده است؟ در پاسخ گفتم (بلی _نه) در میان این بلی و نه روح از بدن پرواز میکند. در این حال ابن رشد لرزه به اندامش افتاد و گفت لاحول و لا قوة الا بالله. دلیل اش این بود که او چیزی که من بدان اشاره داشتم را دریافت! حال چه حکمتی میان بلی و نه نهفته است؟ چه حکمتی در تعارض سخن رهبر و حاج قاسم نهفته است؟ آیا این رفتارهای حکیمانه ما را به توجه در عمق این بلی و نه دعوت نمیکند؟ آیا دغدغه سالک رفع حجاب نورانی و ظلمانی نیست؟ چرا نباید عرصه بلی و نه به حجاب برای دختر دست پروده انقلاب که تحت تاثیر و بمب باران فضای مجازی است فراهم نشود؟ بناست این دختر در این بستر انقلاب به عرصه لایتناهی میان بلی _نه فرصت انتخاب یابد و الا که جهان غرب برای این بیچاره فضای انتخاب ندارد، دیکتاتوری پنهان! است آیا وقت آن نیست که به «نه به حجاب» این دختر پرورده انقلاب توجه شود؟ تا بلی و لزوم اش آشکارش شود؟ آیا این موضع گیری جوانان نمایانگر پیروزی تئوری آزادی حقیقی انقلاب نیست؟ البته که است در میان این نه ها و بلی ها! آیا دختر جهان غرب اکنون از چنین آزادی برخوردار است؟ نه! او حق انتخاب ندارد و ولی دختر من حق انتخاب دارد به صدقه سری شهدا و رهبراش. ممنون
باسمه تعالی: سلام علیکم: دقیقاً همینطور است. نکاتی را مطرح میفرمایید که آنانی که بنای اندیشیدن دارند نمیتوانند خود را نسبت به این امور در رابطه با حجاب بیتفاوت بدانند. نکاتی که هرکدام در جای خود، جایِ گفتگو دارد. همین اندازه میتوان عرض کرد که بخواهیم و نخواهیم بشر جدید همه وجود خود را در درکِ آزادیاش معنا کرده و اتفاقاً آماده است در دل همین حضورِ آزادانه، فاخرترین انتخابها را داشته باشد تا مانند دختران اسیر در سکولاریته غرب، گرفتار سطحیترین انتخاب که موجب نیستانگاری میگردد؛ نشوند. در مباحث «رابطه مردمیبودن نظام اسلامی و آزادی» تا حدّی این امر به میان آمد تا همچنانکه میفرمایید بدانیم ما نیز در میان «آری و نه» قرار داریم. اگر باید دغدغه تعالی و تربیت دخترانمان را داشته باشیم تا گرفتار فضای ظلمانی که غرب برای خود ایجاد کرده، نشویم؛ «آری » . ولی «نه». به این معنا که باید به انتخاب انسانیِ آنها که تنها میتوانند در درون خود، خود را بیابند، احترام گذارد و اتفاقاً ذات انقلاب اسلامی دقیقاً همین است. امری که حضرت امام «رضواناللهتعالیعلیه» در راستای هرچه مردمی بودن نظام اسلامی ، در جلسهای که سال 58 با اعضای مجلس خبرگان داشتند. در ضمن در معنای آزادی در بشر چدید خوب است به بحث «نظر به ظرفیتهای بشرِ جدید و راه معنابخشی به آن در افق تمدن اسلامی» رجوع شود https://eitaa.com/matalebevijeh/13876موفق باشید
سلام و عرض ادب به محضر شما استاد بزرگوار: در حدیثی نورانی از حضرت خیرالانام صل علی علیه و اله و سلم آمده که هرکس ملازم سکوت باشد به تمام قران عمل نموده است. منت بگذارید و بنده را متوجه این فرمایش گهربار بفرمایید که بنده و امثال بنده به به افق این نورانیتی که فرموده اند متوجه شویم. ان شاءالله
باسمه تعالی: سلام علیکم: ملاحظه دارید که بحث در این مورد مفصل است. پیشنهاد میشود به کتاب «شرح جنود عقل و جهل» از حضرت امام خمینی و یا به کتاب «جامع السعادات» از مرحوم نراقی رجوع فرمایید. موفق باشید
سلام استاد گرامی وقت شما بخیر: مدتی مباحث پلورالیزم شما رو خوندم و به مباحث فکر می کردم از این حدیث برداشت پلورالیستی داشتم، لطفا برداشتم رو نقد، اصلاح و تکمیل بفرمایید. سه درب بهشت از قم باز میشود حضرت امام صادق علیه السلام فرمودند: بدانید که بهشت هشت درب دارد که سه درب آن از قم باز میشود. با این برداشت، که راه ورود به بهشت متنوع هست افراد جامعی هستند که از چند در وارد می شوند شاید بتوانیم اینگونه نگاه کنیم، فقه بابی است که با رعایت حلال و حرام وارد بهشت شویم، عرفان باب دیگریست شاید خوش خویی و خدمت به خلق و تعهد به نیکی بابی دیگر باشد، شاید از خودگذشتگی بابی باشد، شاید تخصص در امور و تعهد بابی باشد و ابواب دیگر حقیقت را منحصر به خود ندانیم، و با صرف یک مساله (دین و آیین دیگر - بدخلقی - نادانی - بی مبالاتی در برخورد افراد - ...) دیگران را اهل جهنم مپنداریم. قم با اینکه مرکز شیعه هست فقط سه باب را شامل می شد اینجا صرفا بحث جهنمی نشدن نظر داشتم بحث دین کامل و توحید مورد نظر نبود.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! همانطور که در جزوهای که در جواب آقای دکتر سروش عرض شد پلورالیسم به این معنا که راههای رجوع به حضرت حق یک راه نیست، غیر از آن است که گمان کنیم هر راهی در جای خود نسبت به دیگر راهها ارزش مساوی دارد. در حالیکه قرآن در همین زمان مسیحیت و یهودیت را چنانچه به توحیدی که در آن ادیان هست، پایبند باشند اهل نجات میدانند هرچند که درجه و شدت توحید آن ادیان با توحید اسلامی یکسان نیست. موفق باشید
سلام خدمت استاد بزرگوار: استاد مطالعه کتابهای دکتر داوری و مواجه شدن با دردِ پوچی زمانه و توسعهنیافتگی، به شدت ما را رنجور و خسته کرده. جوانهای باصفایی که با این نگرش مواجه میشوند، گویی خود را در بنبستی بیفرار مییابند، آزرده میشوند و حتی متوقف میشوند. در جلسه سوم «دیدار آوینی» که تشریف آوردید فرمودید همان طور که همهی شما حاج قاسم هستید، همهی شما یک نیچه در وجود خود دارید. لطفا کمک کنید که چگونه از درد پوچی که نیچه با آن روبرو شد به افق پرامید حاج قاسم برسیم؟ در ادامه متنی که در مواجهه با این درد به قلمم جاری شد، خدمتتان ارسال میکنم. لطفاً ما را راهنمایی کنید.
پوچی، درد فراگیر زمانه است اما مواجهه با این درد، این رنج جانکاه، همیشه یکسان نیست؛ بیشترِ مردم آن را همچون مشکلی لاینحل و عمومی مینگرند، از آن گریزی نمیبینند و همچون بیماری که پزشکان از درمان او اعلام عجز کردهاند، تلاش میکنند. چند روز باقیمانده از حیاتشان را در غفلت از بیماری در خوشی بگذرانند، به «روزمرّگی» و «روز- مرگی» رضایت میدهند. اما کسانی هم هستند که به دنبال شفایافتناند، نه تنها برای خود که برای زمانهی خود، گویی میخواهند و امیددارند که نه به نحوی صرفاً فردی، به نحوی تاریخی، با اپیدمی پوچی مبارزه کنند و خود را در قامت مصلحان بزرگ تاریخ تعریف میکنند، میشود ذیل گام بزرگی که امام خمینی در مبارزه با روحِ به نیستی رضایتدادهی زمانه قدم برداشت، سلوک کرد. میشود در دشت وسیعی که او برای ما راه به سوی او گشوده، قدم برداشت و افق روشن عصر ظهور را در آن ترسیم کرد. آری! اگر خمینی نیستم، بیخمینی هم نیستم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: واقعاً قضیه چنین است که بخواهیم و یا نخواهیم ما در این تاریخ، انسانی هستیم که تنها خود را در خود جستجو میکنیم و این آغاز طوفانی است که نه میتوان از آن رهایی یافت و نه میتوان آن را آرام کرد. تنها و تنها میتوان خود را در ابعادی بسی متعالی، ولی در درون خود جستجو نمود و نگهبانِ «وجودِ» خود شد، آنهم وجودی که نسبتی با وجود مطلق دارد و وجود مطلقی که در صحنههای تاریخی به سراغ ما میآید، و این تازه اول ماجرا است. زیرا در موقعیتی قرار میگیریم که معلوم نیست چه موقعیتی است و هیچ تعریفی از آن نمیتوانیم داشته باشیم از آن جهت که «وجود»، چیزی نیست که انسان بتواند در کنار آن قرار گیرد و چیزی نیست کنار چیزها. و اینجا است که با جناب حافظ همراه میشویم که ندا سر داد: «چو بید بر سر ایمان خویش میلرزم». به این نکته نیز خوب است فکر کنیم که فرمودهاند: «در همه سنتهای حکمی فلسفی گونهای جهتگیری به سوی درک واقعیت ناب که اغلب نامِ «حقیقت» بر آن نهادهاند، وجود دارد. اما بر اساس موقف نیهیلیسم، اگر این جهتگیری نام و تعریف و توصیفی نهایی پیدا کرد، دیگر «حقیقت» نیست.» و باز: «چو بید بر سر ایمان خویش میلرزم». آیا این همان گزارشی نیست که رسول خدا «صلواتاللهعلیهوآله» در مناجات با حضرت ربّ العالمین به میان آوردند و عرضه داشتند: «ما عرفناک حقّ معرفتک»؟! و این به همان معناست که فرمودند: «اگر این جهتگیری نام و تعریف و توصیفی نهایی پیدا کرد، دیگر «حقیقت» نیست.» موفق باشید
سلام استاد وقت بخیر: از وقتی که از انقلاب بریدم به اینور به شما سر نزده بودم (خلاصه یمدت راحت شده بودین) در نظر داشتم درباره هوش مصنوعی و چت جی پی تی ازتون نظر بخام فرصت نشد احتمالا در جریان هستید، نوام چامسکی هم یک نقدی در این باره نوشت، بیشتر از دید تحقیر و اینکه بالاخره ماشین نمی تونه به انسان برسه لابد اطلاع دارید چت جی پی تی، به زبان های مختلف صحبت می کند، بالاترین تخصص های پزشکی رو داره کسب می کنه، برنامه نویسی می کنه، داستان تعریف می کند، در حوزه های مختلف پرسش های شما را جواب می دهد و ... این متن خبر بهانه ما برای جویا شدن نظر شما در این مورد این خبر هم بیشتر به پیشرفت هوش مصنوعی قبل از روشن بودن راه و مهار شدن آن و احتمالا از کنترل خارج شدن آن نظر دارد (شاید خیر خواهانه و شاید از این دید که به هر حال پیشرفت باید طوری باشد که فاصله قدرتهای بزرگ با جهان درحال توسعه حفظ بشه و ...) جفری هینتون، دانشمند رايانه که «پدرخواندهٔ هوش مصنوعی» هم لقب گرفته، از مقام خود در شرکت گوگل کنارهگیری کرد تا در مورد خطرهای هوش مصنوعی هشدار بدهد. آقای هینتون، مخترع فناوریهای بنیادین هوش مصنوعی، در گفتوگو با روزنامه نیویورکتایمز که دوشنبه ۱۱ اردیبهشت منتشر شد، هشدار داد که پیشرفتهای هوش مصنوعی «برای جامعه و بشریت خطرهای جدی دارد». او گفت: «فناوری هوش مصنوعی پنج سال پیش را با امروز مقایسه کنید، این تفاوت را در نظر بگیرید و آن را به آینده بسط بدهید؛ دیوانهوار است.» مجله آلمانی با رؤیت محتوایی جعلی درباره مایکل شوماخر که هوش مصنوعی آن را نوشته بود، به اشتباه افتاد بهگفتهٔ جفری هینتون، هوش مصنوعی بهدلیل رقابت شدید بین غولهای فناوری ديجيتال با سرعت خطرناکی در حال پیشرفت است، مشاغل را به خطر خواهد انداخت و به ابزاری برای ترویج اطلاعات غلط بدل خواهد شد. او تأکید میکند که «بهسختی میتوان پذيرفت که میشود از بهکارگیری این فناوری توسط عوامل مخرب برای مقاصد زیانبار جلوگیری کرد». شرکت گوگل و استارتآپ «اوپنایآی»، سازندهٔ پلتفرم پرطرفدار «چتجیپیتی» که با فناوری هوش مصنوعی کار میکند، از سال گذشته میلادی ساختن سیستمهایی را آغاز کردهاند که حجم بسیار زیادتری از اطلاعات را از شبکهٔ جهانی اینترنت میبلعد و به کار میگیرد. آقای هینتون تأکید کرد که این سیستمها، بهدلیل قابلیت تحلیل حجم عظیمی از اطلاعات، از هوش انسان سبقت میگیرند: «شاید آنچه که در این سیستمها روی میدهد در حقیقت بسیار بهتر از کارکرد مغز انسان باشد.» کارشناسان دیگر نیز از مدتی پیش هشدار دادهاند که هرچند هوش مصنوعی میتواند بهعنوان مکمل مشاغل به کار گرفته شود، ولی رواج و گسترش بیمهار آن میتواند مشاغل امروزی را به خطر بیاندازد. جفری هینتون افزود: «هوش مصنوعی نه فقط مشاغل طاقتفرسا بلکه مشاغل دیگر را نیز حذف خواهد کرد.» این دانشمند رايانه در مورد ترویج اطلاعات غلط با استفاده از هوش مصنوعی نیز هشدار داد و افزود: «یک فرد معمولی قادر نخواهد بود حقیقت را از دروغ تمیز دهد.» برخی از دولتهای جهان از مدتی پیش در حال بررسی مقرراتی برای کنترل و قانونمند کردن فناوری هوش مصنوعی هستند بهنوشتهٔ روزنامهٔ نیویورکتایمز، آقای هینتون ماه گذشته کنارهگیری خود را به مدیریت شرکت گوگل خبر داده است. جف دین، دانشمند ارشد این شرکت در زمینه هوش مصنوعی، در بیانیهای که در رسانههای آمریکا منتشر شد، از جفری هینتون قدردانی کرد. او افزود: «بهعنوان یکی از اولین شرکتهایی که اصول ناظر بر استفاده از هوش مصنوعی را منتشر کرده، گوگل به کاربرد مسئولانهٔ این فناوری متعهد است. همزمان با نوآوریهای جسورانه، ما خطرهای آن را هم میآموزیم.» ایلان ماسک و تعداد دیگری از نوآوران و کارآفرینان فناوریهای پیشرفته در ماه مارس با انتشار بیانیهٔ مشترکی خواستار توقف توسعه هوش مصنوعی شدند تا خطرات بالقوه و نحوهٔ استفادهٔ ایمن از این فناوری بررسی شود. یکی از دلایل اصلی انتشار این بیانیه که بیش از هزار نفر از جمله استیو وزنیاک، از بنیانگذاران شرکت اپل، نیز آن را امضا کردند، عرضهٔ «جیپیتی-۴» به بازار بود که نسخهٔ بسیار قویترِ همان فناوری است که «چت جیپیتی» با آن کار میکند. جفری هینتون این بیانیه را هنگام انتشار امضا نکرده بود، ولی در بخشی از مصاحبه با نیویورکتایمز گفت: «تا زمانی که دانشمندان از کنترل و مهار هوش مصنوعی اطمینان پیدا نکردهاند، نباید این فناوری را بیش از این توسعه دهند.»
باسمه تعالی: سلام علیکم: حتما مستحضر می باشید که تمام این امور همین ادامه تاریخی است که با خودبنیادی انسان و ظهور تکنولوژی به میان آمد که عملا تقابل نفس اماره بشر جدید با سنت ها و حکمت های الهی است و این جا است که به همان اندازه که بشر از سنت ها فاصله بگیرد به امید زندگی بهتر با بحرانها روبرو میشود. بنابراین این ما هستیم که باید جایگاه خود را در امروز و فردای تاریخ مشخص کنیم و به جای ترس از هیبت تکنولوژی های مهیب، راه بازگشت بشر به ابعاد قدسی اش را با او در میان بگذاریم تا از جهان نیست انگاری که حاصل همان خودبنیادی بشر جدید است رها شود و رها شویم. موفق باشید
با سلام خدمت استاد عزیزم: استاد یک دسته از اقوام نزدیک ما کلا بی حجاب و بی اعتقاد هستن و اخیرا هم بیشتر این بی حیایی ها را نشان میدهند. مثال سیزده به در رسماً همه را برای ناهار دعوت کرده بودند باغ و اگه کسی روزه باشه یا حجاب داشته باشه بش گیر میدن که چرا هنوز تو حجاب داری و شعار زن آزادی را میدن و از این صحبتا. من واقعا دلتنگ این اقواممون هستم و دوست داشتم میدیدمشون اما با این اوصاف واقعا نمیدونم کار درست چیه؟ وقتی کسی به مقدسات ما توهین کنه و احکام خدا را به مسخره بگیره رفت آمد با آن اشخاص چه حکمی دارد؟ لطفا راهنماییم کنید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! به هر حال نباید در جایی که گناهِ علنی صورت میگیرد، حاضر شد و در عین حال، قطع رابطه هم نباید کرد. موفق باشید
بسم الله الرحمن الرحیم. سلام علیکم: داستان کتاب سیاحت غرب که از آقا نجفی قوچانی نقل شده است آیا طبق تجربیات ایشان در موت اختیاری بوده؟ یا ایشان جبرا مردهاند و دوباره زنده شده اند؟ یا چیز دیگر؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در شرح حالات جناب آقای نجفی قوچانی در جزوه «انکشاف صور برزخی در سیاحت غرب» به آدرس زیر شده است https://lobolmizan.ir/search?search=%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D8%AD%D8%AA%20%D8%BA%D8%B1%D8%A8&tab=posts&inner_tab=leaflet مبنی بر آنکه این امر در مسیر سلوک ممکن است برای افراد پیش آید که خود را در ساحتی دیگر با همان اتفاقاتی که با آن روبهرو شدند که صورتهای برزخیِ دنیاییشان بوده، پیش آید و به تعبیر خودشان حقیقتاً مردهاند. نکاتی در جواب سؤالهای شماره 9437 و 23021 و 24713 مطرح شده است. موفق باشید
سلام علیکم استاد بزرگوار:۱. در بسیاری از آثار علما و متون متقن دینی از جمله کتب حضرتعالی تدبیر امور تن را به من یا همان نفس ناطقه برمی گردانند حال آنکه دوستانی که در حیطه علوم تجربی کار میکنند و بسیاری از مردم این امور را به مغز مادی بر میگرداند و در واقع قائل به تفکیک عقل و مغز نیستند. ۱. در خصوص دلایل تجرد عقل و حیطه و وظایف در حوزه تن راهنمایی فرمایید ۲. دوستان روانپزشک شادی و غم و حالات نفسانی را تابع هورمون های ترشح شده از مغز می دانند ولی در متون فلسفی کاملا برعکس این قضیه است در این خصوص دلایل متقن منطقی را بفرمایید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در کتاب «ده نکته در معرفت نفس» و کتاب «خویشتن پنهان» در این رابطه شده است. خوب است به آن دو کتاب که روی سایت هست، رجوع فرمایید. موفق باشید
با سلام خدمت استاد گرامیم! در فصل ادریسی قاعده بسیط الحقیفه کل الاشیاء و... ، من بسیط الحقیفه را اسم جامع الله قرار دادم نه ذات احدی را. آیا درست فهمیدم! با تشکر از زحمات استاد گرامیم!
باسمه تعالی: سلام علیکم: باید همینطور باشد. موفق باشید
با عرض سلام خدمت استاد گرامی: ساکن آلمان هستم و در این روزهای اخیر اخبار فلسطین و غزه را در رسانه های ایران و غرب دنبال میکنم. تصاویر دلخراش و ناراحت کننده پخش شده از تلویزیون ملی ایران از کودکان فلسطینی که از زیر آوارها بیرون کشیده میشوند و ضجه های مادرانشان بسیار آزرده خاطرم کرده است. از طرفی شاهد سانسور شدید تصاویر جنایات صهیونیستی در رسانه های غرب و دروغ گویی و لجن پراکنی این رسانه ها هستم و به چشم خود میبینم که چطور این رسانه ها و مطبوعات وابسته به امپراطوری رسانه ای صهیونیستی جای ظالم و مظلوم را عوض میکنند و رژیم غاصب و جنایتکار و اشغالگر صهیونیستی را به عنوان مظلوم و قربانی جا میزنند. اینجاست که انسان معنی واقعی کفر را که پوشاندن حقیقت است به خوبی می تواند درک کند. دلم میخواهد به نحوی در حمایت از مظلومین فلسطین و برائت از غاصبین و ظالمان صهیونیست حضوری داشته باشم ولی حتی تظاهرات های معمولی هم به طرفداری از فلسطین اینجا ممنوع شده است (به به، به این آزادی بیان !!!) از اینکه به هیچ نحوی نمیتوانم حضوری در دفاع از مستضعفین داشته باشم دچار دلزدگی شدید نسبت به این دنیای زیر سلطه استکبار و ظلم شده ام. خواستم بپرسم آیا استاد توصیه ای برای فردی در موقعیت بنده دارند؟ به حق که همه چشم امید مان به رهبر آزادگان جهان است. خوشا به حال مردمی که امکان حضور در راهپیمایی پیش رو در حمایت از مردم فلسطین روز جمعه را دارند. إن شاء الله که قدر بدانند و شرکت کنند. التماس دعا
باسمه تعالی: سلام علیکم: همچنانکه قبلاً نیز عرض شد مهم آن است که از طریق انقلاب اسلامی راهی در مقابل ما گشوده شده است. حال در دل این راه، یک روز به فتنههای ابتدای انقلاب برخورد می کنیم و در حضور تاریخیِ خود آنچه باید انجام دهیم، انجام دادیم و باز مائیم و دفاع مقدس و یا دفاع از حرم و حضوری که نسبت به آن رخدادها پیش آمد. هیچ فرقی بین آنانی که شهید شدند و آنانی که با همان دغدغه شهدا در جایی بودند که باید باشند، نبود و نیست. مهم آن بود که هرچه در این راه پیش آمد ما در آن حاضر باشیم. و امروز نیز حضوری بس دقیق پیش آمده که فهم آن مهمتر از حضور نظامی در آن است زیرا آنچه هژمونی و ضربهناپذیریِ اسرائیل را از بین میبرد آن است که ما بفهمیم که صحنه، صحنه مقابله مظلوم با ظالم است و ما در کجا ایستادهایم. نکاتی در این مورد جناب حاج آقا نجاتبخش داشتهاند که خوب است به آن توجه شود. https://eitaa.com/matalebevijeh/14906 موفق باشید
سلام و عرض ادب و احترام خدمت استاد معظم (ادام الله ظله و زید فی توفیقاته)؛ در خصوص مساله توحید صفاتی از دیدگاه فلسفه، دقیقا عینیت صفات با ذات به چه معناست؟ آیا میتوان گفت یعنی صفات از خود ذات میجوشد و منشا خارجی ندارد؟ خارج بودن صفات از ذات، دقیقا به چه معناست و چگونه قابل تصور است؟ آیا در انسان نیز عینیت صفات با ذات قابل تصور است؟ در ملائکه چطور؟ سپاسگزارم توفیقاتتان مستدام
باسمه تعالی: سلام علیکم: در «برهان صدیقین» روشن میشود که ذات الهی در نسبت با صفاتش، همانند نور بیرنگ است که همه رنگها در آنجا به نور بیرنگ هستند بدون جدایی. و همانطور که اگر نور بیرنگ از منشور عبور کند هفت رنگ به ظهور میآید، ذات، چون در جایی به ظهور آید که مثلاً مانند گل مظهر اسم و صفت جمال باشد، حال این ذات است که به نور جمال ظاهر شده است. در نفس ناطقه نیز به جهت جامعیت ذاتیاش همینطور است که در عین حال در هر عضوی به قوایی خاص مثل سامعه یا باصره به ظهور میآید ولی در فرشتگان چنین نیست زیرا آنها هرکدام مظهر اسمی از اسمای الهی هستند به همان معنایی که «وَمَا مِنَّا إِلَّا لَهُ مَقَامٌ مَعْلُومٌ». موفق باشید
سلام علیکم و رحمته الله: با عرض تشکر فراوان از شما استاد گرانقدر. استاد ببخشید در مورد حضرت خضر نبی صوتی از شخص شما موجود هست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: نه. تنها عرایضی در شرح سوره کهف شده است. موفق باشید
سلام علیکم و جمیع مغفرته: باز هم با عرض پوزش دوباره و عذرخواهی مجدد از تصدع وقت جنابعالی و دوستان و مخاطبان. سخنی از امام سجاد علیه السلام را دوست داشتم با شما در میان بگذارم و از بیانات آن عزیز بهره مند شوم لذا برایتان موجب زحمت شدیم. «بسم الله الرحمن الرحیم رَبِّ صَلِّ عَلَى أَطَائِبِ أَهْلِ بَيْتِهِ الَّذِينَ اخْتَرْتَهُمْ لِأَمْرِكَ ، وَ جَعَلْتَهُمْ خَزَنَةَ عِلْمِكَ ، وَ حَفَظَةَ دِينِكَ ، وَ خُلَفَاءَكَ فِي أَرْضِكَ ، وَ حُجَجَكَ عَلَى عِبَادِكَ ، وَ طَهَّرْتَهُمْ مِنَ الرِّجْسِ وَ الدَّنَسِ تَطْهِيراً بِإِرَادَتِكَ ، وَ جَعَلْتَهُمُ الْوَسِيلَةَ إِلَيْكَ ، وَ الْمَسْلَكَ إِلَى جَنَّتِكَ» پروردگارا! بر پاکیزهتران از اهل بیت او درود فرست، اهل بیتی که برای اجرای فرمانت انتخاب کردی؛ و آنان را خزانهداران دانشت و حافظان دینت و جانشینانت در زمینت و حجّتهایت بر بندگانت قرار دادی؛ و آنان را به ارادهات، از پلیدی و آلودگی به طور کامل پاک کردی؛ و وجود مبارکشان را وسیلهای به سوی خود و راه مستقیمت به جانب بهشتت، قرار دادی (فراز ۵۷ از دعای ۴۷) «اللَّهُمَّ إِنَّكَ أَيَّدْتَ دِينَكَ فِي كُلِّ أَوَانٍ بِإِمَامٍ أَقَمْتَهُ عَلَماً لِعِبَادِكَ ، وَ مَنَاراً فِي بِلَادِكَ بَعْدَ أَنْ وَصَلْتَ حَبْلَهُ بِحَبْلِكَ ، وَ جَعَلْتَهُ الذَّرِيعَةَ إِلَى رِضْوَانِكَ ، وَ افْتَرَضْتَ طَاعَتَهُ ، وَ حَذَّرْتَ مَعْصِيَتَهُ ، وَ أَمَرْتَ بِامْتِثَالِ أَوَامِرِهِ ، وَ الِانْتِهَاءِ عِنْدَ نَهْيِهِ ، وَ أَلَّا يَتَقَدَّمَهُ مُتَقَدِّمٌ ، وَ لَا يَتَأَخَّرَ عَنْهُ مُتَأَخِّرٌ فَهُوَ عِصْمَةُ اللَّائِذِينَ ، وَ كَهْفُ الْمُؤْمِنِينَ وَ عُرْوَةُ الْمُتَمَسِّكِينَ ، وَ بَهَاءُ الْعَالَمِينَ.» خدایا! تو در هر زمان، دینت را به وجود امامی یاری دادی، امامی که او را نشانهای برای بندگانت جهت یافتن راه حق و مشعلی فروزان در سرزمینهایت برپا داشتی؛ پس از آنکه رشتۀ ارتباطش را به رشتۀ ارتباط خود پیوند دادی و او را سبب دستیابی به خشنودیات قرار دادی و طاعتش را واجب و از نافرمانیاش بیم دادی و مردم را به فرمان بردن از دستوراتش و باز ایستادن از نهیاش و پیشی نجستن بر حضرتش و پس نماندن از وجود مقدّسش، دستور دادی. آری؛ امام انتخابشدۀ تو، پناه پناهندگان و ملجأ مؤمنان و دستگیرۀ چنگزنندگان و زیبایی جهانیان است. (فراز60 از دعای 47) «اللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ ، وَ لَا تُخَيِّبِ الْيَوْمَ ذَلِكَ مِنْ رَجَائِي ، يَا مَنْ لَا يُحْفِيهِ سَائِلٌ وَ لَا يَنْقُصُهُ نَائِلٌ ، فَإِنِّي لَمْ آتِكَ ثِقَةً مِنِّي بِعَمَلٍ صَالِحٍ قَدَّمْتُهُ ، وَ لَا شَفَاعَةِ مَخْلُوقٍ رَجَوْتُهُ إِلَّا شَفَاعَةَ مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَيْتِهِ عَلَيْهِ وَ عَلَيْهِمْ سَلَامُكَ» خدایا! بر محمّد و آل محمّد درود فرست و آن امیدم را در این روز، به ناامیدی تبدیل مکن. ای که درخواستکنندهای او را به مشقّت نمیاندازد و بخششی از توانگریاش نمیکاهد! من از جهت اعتماد به عمل شایستهای که از پیش فرستادم و به امید شفاعت آفریدهای، جز شفاعت محمّد و اهل بیتش - که درود و سلامت بر او و بر آنان باد- به پیشگاهت نیامدم. «أَتَيْتُكَ مُقِرّاً بِالْجُرْمِ وَ الْإِسَاءَةِ إِلَى نَفْسِي ، أَتَيْتُكَ أَرْجُو عَظِيمَ عَفْوِكَ الَّذِي عَفَوْتَ بِهِ عَنِ الْخَاطِئِينَ ، ثُمَّ لَمْ يَمْنَعْكَ طُولُ عُكُوفِهِمْ عَلَى عَظِيمِ الْجُرْمِ أَنْ عُدْتَ عَلَيْهِمْ بِالرَّحْمَةِ وَ الْمَغْفِرَةِ» آمدم در حالی که به گناه و بدیام نسبت به خود اقرار دارم؛ آمدم و به بخشش عظیمی که به وسیلۀ آن از خطاکاران گذشتی، امید دارم؛ سپس به درازا کشیدن سرگرمی و اشتغالشان بر گناه بزرگ، حضرتت را از اینکه با رحمت و آمرزشت به آنان رو کنی بازنداشت. «فَيَا مَنْ رَحْمَتُهُ وَاسِعَةٌ ، وَ عَفْوُهُ عَظِيمٌ ، يَا عَظِيمُ يَا عَظِيمُ ، يَا كَرِيمُ يَا كَرِيمُ ، صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عُدْ عَلَيَّ بِرَحْمَتِكَ وَ تَعَطَّفْ عَلَيَّ بِفَضْلِكَ وَ تَوَسَّعْ عَلَيَّ بِمَغْفِرَتِكَ» ای که رحمتش گسترده و بخششش بزرگ است؛ ای بزرگ! ای بزرگ! ای عالیرتبۀ مهماننواز! ای عالیرتبۀ مهماننواز! بر محمّد و آل محمّد درود فرست؛ به رحمتت به من بازگرد و به احسانت مرا مورد مهر و عاطفه قرار ده و به آمرزشت بر من گشایش ده. (فقرات 5 تا 8 دعای 48) «اللَّهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ عَلَى سِتْرِكَ بَعْدَ عِلْمِكَ ، وَ مُعَافَاتِكَ بَعْدَ خُبْرِكَ ، فَكُلُّنَا قَدِ اقْتَرَفَ الْعَائِبَةَ فَلَمْ تَشْهَرْهُ ، وَ ارْتَكَبَ الْفَاحِشَةَ فَلَمْ تَفْضَحْهُ ، وَ تَسَتَّرَ بِالْمَسَاوِئِ فَلَمْ تَدْلُلْ عَلَيْهِ» خدایا! تو را سپاس بر پردهپوشیات بعد از آگاهیات و بر قدرتت پس از دانستنت. همۀ ما مرتکب گناهان و معاصی شدیم و تو احدی از ما را بین مردم به گناه مشهور نکردی؛ و به کارهای زشت و ناپسند آلوده شدیم و تو یک نفر از ما را در برابر بندگانت رسوا نساختی. هر یک از ما خود را به پردۀ زشتی و گناه پوشاند و تو احدی را بر زشتیها و گناهانش راهنمایی نکردی. «كَمْ نَهْيٍ لَكَ قَدْ أَتَيْنَاهُ ، وَ أَمْرٍ قَدْ وَقَفْتَنَا عَلَيْهِ فَتَعَدَّيْنَاهُ ، وَ سَيِّئَةٍ اكْتَسَبْنَاهَا ، وَ خَطِيئَةٍ ارْتَكَبْنَاهَا ، كُنْتَ الْمُطَّلِعَ عَلَيْهَا دُونَ النَّاظِرِينَ ، وَ الْقَادِرَ عَلَى إِعْلَانِهَا فَوْقَ الْقَادِرِينَ ، كَانَتْ عَافِيَتُكَ لَنَا حِجَاباً دُونَ أَبْصَارِهِمْ ، وَ رَدْماً دُونَ أَسْمَاعِهِمْ» چه بسیار نهی تو را به جا آوردیم و چه بسیار دستور تو را که گفتی نسبت به آن قیام کنیم و آن را انجام دهیم، ما از آن تجاوز کردیم؛ و چه بسیار زشتیهایی که به دست آوردیم و خطاهایی که مرتکب شدیم، در حالی که تو بر آنها آگاه بودی نه بینندگان دیگر؛ و تو بر افشایش قدرت داشتی؛ قدرتی فوق همۀ قدرتمندان؛ ولی عفو و چشمپوشی و نیرومندیات برای ما در برابر دیده بینندگان پردهای و در مقابل گوششان سدّی بود. «فَاجْعَلْ مَا سَتَرْتَ مِنَ الْعَوْرَةِ ، وَ أَخْفَيْتَ مِنَ الدَّخِيلَةِ ، وَاعِظاً لَنَا ، وَ زَاجِراً عَنْ سُوءِ الْخُلُقِ ، وَ اقْتِرَافِ الْخَطِيئَةِ ، وَ سَعْياً إِلَى التَّوْبَةِ الْمَاحِيَةِ ، وَ الطَّرِيقِ الْمَحْمُودَةِ» پس آنچه از زشتیها بر ما پوشاندی و آنچه از علل فساد و تباهی از ما پنهان کردی، برای ما پند دهنده و بازدارندۀ از بدخویی و نگاهدارندۀ ارتکاب معصیت و سبب کوشش به سوی توبۀ نابودکنندۀ گناه و راه پسندیده، قرار ده. «وَ قَرِّبِ الْوَقْتَ فِيهِ ، وَ لَا تَسُمْنَا الْغَفْلَةَ عَنْكَ ، إِنَّا إِلَيْكَ رَاغِبُونَ ، وَ مِنَ الذُّنُوبِ تَائِبُونَ» و زمان قرار گرفتن در تمام این امور مثبت را نزدیک گردان و داغ غفلت از خود را به پیشانی ما نزن که ما به سوی تو مشتاقیم و از گناهان تائبیم. (فقرات ۱ تا ۵ دعای ۳۴) «هَذَا مَقَامُ مَنْ تَدَاوَلَتْهُ أَيْدِي الذُّنُوبِ ، وَ قَادَتْهُ أَزِمَّةُ الْخَطَايَا ، وَ اسْتَحْوَذَ عَلَيْهِ الشَّيْطَانُ ، فَقَصَّرَ عَمَّا أَمَرْتَ بِهِ تَفْرِيطاً ، وَ تَعَاطَى مَا نَهَيْتَ عَنْهُ تَغْرِيراً» این جایگاه کسی است که دستهای گناهان، او را دست به دست کردهاند؛ و افسار خطاها، او را به دنبال خود کشیدهاند؛ و شیطان بر او چیره شده و در رابطه با تباه کردن فرمانت نسبت به آنچه امر فرمودی کوتاهی کرده؛ و به خاطر غفلتش از عاقبت کار، آنچه را نهی کردی، مرتکب شده. «كَالْجَاهِلِ بِقُدْرَتِكَ عَلَيْهِ ، أَوْ كَالْمُنْكِرِ فَضْلَ إِحْسَانِكَ إِلَيْهِ حَتَّى إِذَا انْفَتَحَ لَهُ بَصَرُ الْهُدَى ، وَ تَقَشَّعَتْ عَنْهُ سَحَائِبُ الْعَمَى ، أَحْصَى مَا ظَلَمَ بِهِ نَفْسَهُ ، وَ فَكَّرَ فِيما خَالَفَ بِهِ رَبَّهُ ، فَرَأَى كَبِيرَ عِصْيَانِهِ كَبِيراً وَ جَلِيلَ مُخَالَفَتِهِ جَلِيلًا.» مانند کسی که قدرتت را بر وجودش جاهل و فراوانی احسانت را نسبت به خودش منکر است تا هنگامیکه دیدۀ هدایت برایش باز شده و ابرهای کوردلی، از صفحۀ باطنش برطرف گشته، ستمهایی که بر خود کرده، به شمار آورده و در اموری که پروردگارش را مخالفت کرده به اندیشه نشسته؛ در نتیجه گناه بزرگش را بزرگ و عظمت مخالفتش را عظیم دیده. (فقرات ۶ و ۷ دعای ۳۱) «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ، وَ ارْزُقْنِي الرَّغْبَةَ فِي الْعَمَلِ لَكَ لآِخِرَتِي حَتَّى أَعْرِفَ صِدْقَ ذَلِكَ مِنْ قَلْبِي ، وَ حَتَّى يَكُونَ الْغَالِبُ عَلَيَّ الزُّهْدَ فِي دُنْيَايَ ، وَ حَتَّى أَعْمَلَ الْحَسَنَاتِ شَوْقاً ، وَ آمَنَ مِنَ السَّيِّئَاتِ فَرَقاً وَ خَوْفاً ، وَ هَبْ لِي نُوراً أَمْشِي بِهِ فِي النَّاسِ ، وَ أَهْتَدِي بِهِ فِي الظُّلُمَاتِ ، وَ أَسْتَضِيءُ بِهِ مِنَ الشَّكِّ وَ الشُّبُهَاتِ» خدایا! بر محمّد و آلش درود فرست و برای آخرتم میل و رغبت در عمل، آنهم عمل برای خودت، روزیام کن؛ تا جایی که درستی این عمل را از قلبم بیابم و به گونهای که بیرغبتی نسبت به دنیایم بر من چیره شود و به صورتی که از سر شوق خوبیها را به جا آورم و از بیم و ترس از عذاب، از بدیها در امان مانم؛ و نوری به من بخش که به وسیلۀ آن در میان مردم زندگی کنم و در تاریکیها با فروغش راه یابم و به سبب آن از شک و شبههها، رهایی یافته، روشنی ایمان و اعتقاد محکم و استوار به دست آورم (فراز8 دعای 22). اللَّهُمَّ إِنَّا نَعُوذُ بِكَ مِنْ نَزَغَاتِ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ وَ كَيْدِهِ وَ مَكَايِدِهِ ، وَ مِنَ الثِّقَةِ بِأَمَانِيِّهِ وَ مَوَاعِيدِهِ وَ غُرُورِهِ وَ مَصَايِدِهِ . خدایا! به تو پناه میبریم از فتنهانگیزیهای شیطان راندهشده و از نیرنگ و مکرهایش و از اینکه به دروغها و وعدهها و فریبکاری و دامهایش اطمینان کنیم. وَ أَنْ يُطْمِعَ نَفْسَهُ فِي إِضْلَالِنَا عَنْ طَاعَتِكَ ، وَ امْتِهَانِنَا بِمَعْصِيَتِكَ ، أَوْ أَنْ يَحْسُنَ عِنْدَنَا مَا حَسَّنَ لَنَا ، أَوْ أَنْ يَثْقُلَ عَلَيْنَا مَا كَرَّهَ إِلَيْنَا . و از این که خود را در گمراه کردن ما از راه بندگیات و خوار کردنمان بر اثر معصیتت، به طمع اندازد؛ یا نزد ما نیکو شود زشتیهایی که او در نظر ما نیکو جلوه میدهد؛ یا گران و سخت شود، خوبیهایی که او در نظر ما زشت نشان میدهد. اللَّهُمَّ اخْسَأْهُ عَنَّا بِعِبَادَتِكَ ، وَ اكْبِتْهُ بِدُؤُوبِنَا فِي مَحَبَّتِكَ ، وَ اجْعَلْ بَيْنَنَا وَ بَيْنَهُ سِتْراً لَا يَهْتِكُهُ ، وَ رَدْماً مُصْمِتاً لَا يَفْتُقُهُ . خدایا! به عبادت و بندگی ما، او را از عرصهگاه زندگیمان طرد کن و بِران؛ و به سبب جدّیت و تلاشمان در راه محبّتت، او را ذلیل و خوار گردان؛ و بین ما و او پردهای قرار ده که آن را ندرد؛ و حجابی ضخیم برقرار کن که آن را نشکافد. اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ، وَ اشْغَلْهُ عَنَّا بِبَعْضِ أَعْدَائِكَ ، وَ اعْصِمْنَا مِنْهُ بِحُسْنِ رِعَايَتِكَ ، وَ اكْفِنَا خَتْرَهُ ، وَ وَلِّنَا ظَهْرَهُ ، وَ اقْطَعْ عَنَّا إِثْرَهُ . خدایا! بر محمّد و آلش درود فرست و شیطان را با سرگرم شدن به برخی دشمنانت از ما منحرف کن و ما را به توجه و نگهداری نیکویت از او حفظ فرما و از خیانت و نیرنگش بازدار و رویش را از ما برگردان و ردّ پایش را از ما قطع کن. (فقره 1 تا4 دعای 17) الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ خدا را سپاس که مالک و مدبّر جهانیان است. اللَّهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ بَدِيعَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ ، ذَا الْجَلَالِ وَ الْإِكْرَامِ ، رَبَّ الْأَرْبَابِ ، وَ إِلَهَ كُلِّ مَأْلُوهٍ ، وَ خَالِقَ كُلِّ مَخْلُوقٍ ، وَ وَارِثَ كُلِّ شَيْءٍ ، ﴿لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ﴾، وَ لَا يَعْزُبُ عَنْهُ عِلْمُ شَيْءٍ ، وَ هُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ مُحِيطٌ ، وَ هُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ رَقِيبٌ . خدایا! سپاس ویژه توست؛ ای پدید آورندۀ آسمانها و زمین! ای صاحب بزرگی و رافت و محبّت! ای مالک همۀ اربابان و ای معبود هر معبود و خالق هر مخلوق و وارث هر چیز! چیزی شبیه او نیست و علم چیزی از او پنهان نمیماند و او به هر چیز احاطه دارد و او بر هر چیز نگهبان است. أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ ، الْأَحَدُ الْمُتَوَحِّدُ الْفَرْدُ الْمُتَفَرِّدُ تویی خدایی که جز تو خدایی نیست و یکتا و یگانهای، فرد و تنهایی. وَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ ، الْكَرِيمُ الْمُتَكَرِّمُ ، الْعَظِيمُ الْمُتَعَظِّمُ ، الْكَبِيرُ الْمُتَكَبِّرُ و تویی خدایی که جز تو خدایی نیست، بزرگوار و ارجمندی، بزرگ و باعظمتی، کبیر و متکبّری. وَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ ، الْعَلِيُّ الْمُتَعَالِ ، الشَّدِيدُ الِْمحَالِ و تویی خدایی که جز تو خدایی نیست، بلند مرتبه و بلند پایهای، در انتقامگیری سخت و شدیدی. وَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ ، الرَّحْمَنُ الرَّحِيمُ ، الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ . و تویی خدایی که جز تو خدایی نیست، بخشنده و مهربانی، دانا و درست کاری. وَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ ، السَّمِيعُ الْبَصِيرُ ، الْقَدِيمُ الْخَبِيرُ و تویی خدایی که جز تو خدایی نیست، شنوا و بینایی، ازلی و آگاهی. وَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ ، الْكَرِيمُ الْأَكْرَمُ ، الدَّائِمُ الْأَدْوَمُ ، و تویی خدایی که جز تو خدایی نیست، بزرگوار و بزرگوارتری، همیشگی و جاودانهتری. وَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ ، الْأَوَّلُ قَبْلَ كُلِّ أَحَدٍ ، وَ الآْخِرُ بَعْدَ كُلِّ عَدَدٍ و تویی خدایی که جز تو خدایی نیست، اوّلی پیش از هر کس و آخری پس از هر عدد. وَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ ، الدَّانِي فِي عُلُوِّهِ ، وَ الْعَالِي فِي دُنُوِّهِ و تویی خدایی که جز تو خدایی نیست، نزدیک در عین بلندی مقامش و بلند مقام در عین نزدیکیاش. وَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ ، ذُو الْبَهَاءِ وَ الَْمجْدِ ، وَ الْكِبْرِيَاءِ وَ الْحَمْدِ و تویی خدایی که جز تو خدایی نیست، صاحب زیبایی و شکوه و عظمتی و کبریایی و ستایشی. وَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ ، الَّذِي أَنْشَأْتَ الْأَشْيَاءَ مِنْ غَيْرِ سِنْخٍ ، وَ صَوَّرْتَ مَا صَوَّرْتَ مِنْ غَيْرِ مِثَالٍ ، وَ ابْتَدَعْتَ الْمُبْتَدَعَاتِ بِلَا احْتِذَاءٍ. و تویی خدایی که جز تو خدایی نیست که همه چیز را بدون مایه و اصل پدید آوردی و آنچه را صورت و شکل دادی، بدون نمونهبرداری از چیزی شکل دادی و آفریدهها را بدون اقتباس از نقشهای آفریدی. (فقره 1 تا 12 دعای 47) بر آن بود تا قسمت هایی از دعاهای صحیفه را در حد یک فقره یا دو فقره بیاورم اما وقتی این چند فقره را جمع آوری کردم به خدا که دلم نیامد حذفشان کنم به نظرم رسید علاوه بر انکه هر کدا م از این فقرات بابی است برای گفتگو بی ربط به مطالبی که نگاشته شده نمی باشد علاوه بر آمه اصل سخنان این گفتگو بر محور کلمات این امام عزیز می باشد و هم اینکه مخاطب عزیز جلوه های گوناکون از کلام امام در دعاهای مختلف را مرور میکند و خود بابی می شود برای گفتگوهای بعدی. امام سجاد (علیه السلام) و ادامه ی نهضت پر شکوه کربلا کربلا طرحی بود برای تاریخ فردای بشریت و این طرح را می توان از جای جای تاریخ کربلا پیدا کرد. کربلا نه فقط نقشه ی راهبری تاریخ برای گذر از طواغیت اموی آن زمان ،که راهبردی برای فردای بشری که در میانه ی تحیر و ضلالت تاریخ خود به دنبال طرح و نقشه و معنایی از اصالت ها و واقعیت ها می گردد و بدنبال معنای زندگی است و برای فرار از بی هویتی تاریخ امروز خود فریادش بر آمده است و از زمانه ی خودخواهی ها و فردگرایی ها به رنج رسیده است راهی است که از کربلا می گذرد. کربلا قصه ی معناهایی از زندگی است در نقشه ی تاریخ توحیدی انسان و این چرخه ی انسان و خداوند و تاریخ را کربلاست که بهم متصل می کند و حلقه ی گسستگی تاریخ حیات بشر از نهایی ترین حقیقت و اصیل ترین بودن را این کربلاست که به او می بخشد و باید با کربلا با انسان از درون تهی و خود فرو رفته ای که کارد پوچی به استخوان جانش نشسته است سخن گفت و با حقیقت معنایی متعالی از انسان و حقیقت و امید به رسیدن به تعالی و معناداری ساحت زندگی با او حرف زد. آری کربلا نزدیک ترین افق به ساحت سخن با انسان بیرون افتاده از تاریخ است که گمشده ای دارد و نمیداند این ندای تحیر و ضلالت درونی خویش را چگونه اجابت کند واین طلب بیکرانگی و بی انتهایی وجودش را با کدامین شراب ارام کند و نهایی ترین لذت از حقیقت را به کام اش بنشاند ؟ دقیقا سخن همین جاست جواب در رازی است که میان حسین ( علیه السلام) با خدای خودش در قتلگاه صورت گرفت ! ملاقات حسین با خداوند در قتلگاه راز پیروزی فردای انسانی است که می خواهد با حقیقت روبرو شود و از حیرانی امروزینش نجات بیابد و مگر جز این است که تحیر و ضلالت با لیل به هدایت می رسد و آن دلیل کربلاست. کربلا، نقطه ی عطف تاریخی است که می شود با آن در آینده ی تاریخی بشر، با انسان آن تاریخ هم سخن شد و با او در حضور در فردای پسا نهیلیسم به توافق رسید و او را از ظلمت پوچی و بی معنایی فراگیر جهان امروزین اش به افق معنا داری عالم و انسان رساند فقط باید بر اساس همان الگوی راهبری کربلا پیش رفت ن در ساحت الفاظ و استعارات و راز پیروزی کربلا در همین جاست که پیوند حماسه و عقلانیت و خرد و عشق با هم است و تمام ابعاد ادراکی و تحریکی را در صحنه ی انسانی درگیر می کند هم بینش می دهد و هم کشش و میل ایجاد میکند و هم در صحنه ی عمل انسان را به کوشش و تحریک و خلق حماسه و قدرت می بخشد. در باب (کربلا و هم سخنی با بشر امروز ) سخن فرآوران است و باید افق این بحث را با گفتگو و اشارت های معنایی که از دل تاریخ کربلا می توان دریافت کرد گشود تا آن رازها را به زبان آورد و سخن ها به میان آید و البته گوش ها ی آماده ی فردایی مان بشنوند تا آرام آرام هم زبانی و همدلی و همراهی ایجاد شود که البته این باب با اربعین گشوده شده است و بسیاری از سخنان و زبان ها و گوش ها در اربعین یافت خود را پیدا کرده اند و باید منتظر بود و منتظر شد تا باز هم گشوده . گشوده تر شود. اما در ادامه ی تاریخ کربلا و زندگی در فردای تاریخ انسان پس از کربلا که مواجه با تاریکی و ظلمت عصر اموی می باشد و تاریخ دوگانه ی خودش را پیدا کرده است و تقابل جبهه ی توحید و کفر صورت بندی پیدا کرده است اصیل ترین نقش ها در تاریخ را سردمداران و جلوداران و رهبران جبهه ها دارند و آنها هستند که در تاریخ حرکت ها ، کنش ها، مرزبندی ها، واکنش ها، صورت های تاریخی را شکل می دهند و جهت می بخشند در واقع آنان اند که علت فاعلی بر صورت و ماده ی تاریخ به سوی غایت شان هستند. در این میان بعد از کربلا حضرت سجاد علیه السلام به جد در پی آن است تا کربلا در تاریخ گم نشود که اگز تاریخ کربلا گم یا ناقص می شد غایت حیات انسان بی نتیجه می شد و حضرت این حیات تاریخی کربلا را امتداد بخشید و دست به کار بسترهای تاریخی و معنایی برای فردای حیات کربلا شد و دست به انشای دعا و ایجاد بستر زمینه ی ارتباط انسان با خدا شدند چرا که بزرگترین خطای بشر غفلت از هویت وابستگی و تعلق وجودی به خداوند است و وای از آن روزی که بشر از آن آویختگی و تعلق به اصیل ترین وجه بودنش که همان اتصال به حق است افسار گسیخته شود آنگاه اسیر خودشیفتگی و خودخواهی ها و میل های سرگردان بشری که انتهایی برای آن متصور نیست خواهد بود علاوه بر آنکه این انسان به راحتی اسیرو برده ی قدرت های برتر و میل های اماره ی قوی تر و آزادی های سرگردان انسان های دیگر خواهد شد آنگاه غلبه با انسانی یا انسان هایی خواهد بود که قوی ترند واین خطرناک ترین چیزی است که انسان با آن رویرو خواهد شد. حال دقیقا در چنین شرایطی امام سجاد (علیه اللسام) در تاریخ انسان ها حاضر می شودند و صورت و ماده ی زندگی را ترسیم می کنند تا بشر گرفتار و اسیر ظلمت موهومِ همیشه ی آزادی ها ی سطحی و میل های گسیخته ی عَرَضی نشود و زیرلگد خیال های سرگردان جذاب شهوت له نشود. امام دقیقا در اینچنین ساحتی ایستاده است تا انسان را به مطلوب حقیقی اش برساند و درست جواب طلب حیقی و اصیل انسان ها در تاریخ است که اگز نباشد نظام عالم بی اساس خواهد بود. حال با این سخن بایست جایگاه زین العابدین در تاریخ بهم ریخته ای که از نفس پلید و نجس زمانه ی اموی ظهور کرده است را بیابیم و با آن سامان زندگی تاریخی فردای مان را راهبری کنیم. امام سجاد (علیه السلام) درست در نقطه ی فهم تاریخی انسان دست به کار می شوند و در عین هوشیاری و تدبیر مسیر تربیت و تعالی سخت دورانی که تمام امپراتوری رسانه ای به دست امویان است و حضرت از کوفه که در آن روز بزرگترین مرکز تجمع شیعیان می باشد دور است و مکه گرفتار زبیریان است و اساسا میانه ی با جریان اهل بیت ندرند و مدینه که حضرت به شدت در تنگنای محاصره ی تبلیغاتی و قلت نیرو می باشند و جریاناتی از شیعه که در برپایی نهضت های برای قیام و جنگ مسلحانه هستند دست به کار می شودند و دست به انشاء صحیفه ی سجادیه می زنند و دقیقا صحیفه ی سجادیه شروع حضور تاریخی شیعه بعد از جریان کربلاست و بازگشت ساحت معنایی که داشت با بنی امیه گم می شد اما خون حسین بن علی ( علیه السلام) آن را به تاریخ برگرداند و امام زین العابدین( علیه السلام) آن را امتداد بخشید و می توان تبلور و تجلی و بروز این امتداد تاریخی را در عصر امامین باقرین (علیهما السلام) مشاهده کرد. گزارشات تاریخی تاریخ امام سجاد(علیه السلام) در مدینه حاکی از آن است که حضرت نه تنها جهانی از معنا را با دعا به تاریخ برگرداند و انسان گم شده ی اومانیسم را طرد کرد بلکه حرکات و سکنات وسیره و الگویی رفتاری حضرت بسیاری از دوستان و شمنان را تحت تاثیر خود قرار دادند به طوری که دوست و دشمن اقرار به حلالت و صداقت و عبادت زین العابدین لب به سخن گشودند یعنی حضرت سیره ی رفتاری آل الله را به تاریخ زندگی بشر برگرداند. دعاهای حضرت در صحیفه ی سجادیه شاهدی است بر حرکتی که امام بعد از تاریخ کربلا شروع کردند و نه فقط راهبرد آ« روزکار باشد که راه برون رفت از تاریخ ظلمت زده و متخیر و سرگردان جوان امروز ما نیز می باشد و ما باید با صحیفه ی سجادیه سخن هایی گفتنی از جنس طلب بی نهایت جوی جوان امروز و لذت های پایداری که در دل این دعاها یافت می شود را به میان بیاوریم . جنس امام زین العابدین(علیه السلام) جنس حضور فعال فردایی برای تاریخی است که ما ما با انقلاب اسلامی شروع کردیم و پرده ای از آنرا در اوایل شروع مکتب امام در سیره و صورت رزمندگان و یاران و پیروان این مکتب به عیان دیدم و امروز می شنویم و بعید می دانم اگر جوانی از این نسل بداند و بیابد و بشنود که آزادی در این تاریخ در صورتی اصیل تر و هیئتی پایدارتر وجود دارد در طلب آن گوش تیز نکند و دل ندهد. نمیدانم ! بایست و بایست منتظر بود تا گوش هایی تیز شود و سخن های اصیلی که هست و داریم را بشنود یا آنکه سخن هایی حاضر و اصیل و نو با ادبیات زنده به کار برد تا کوش ها تیز شود و یا آنکه هم منتظر بود و هم سخن گفت و بنده احساس می کنم این آخرین به الگوی حضرت سجاد(علیه السلام) نزدیک تر می باشد. پس هم باید در این تاریخ اصیل ترین سخنان و حقیقی ترین حرف ها را به میان آورد و هم باید منتظر بود تا بشر به درک حضور در فردای خود را بیابد و دست در جستجوی حقیقت بزند و بن بست های تاریخ عالم مدرن را به درستی دریابد و تفسیل همین سخن هم نیازمن سخن هاست ......
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور که متوجه شدهاید حقیقتاً حضرت اباعبدالله «علیهالسلام» با حضور در طوفانی که امویان گمان میکردند همه اسلام را بر باد میدهند؛ به میان آمدند تا فردایِ انسانی را احیاء کنند، فردایی که باز مائیم و هزاران طوفان، و امام حسین «علیهالسلام» به عنوان مردی که در قلب تاریخ ایستاده است، آن هم با حضوری که اشاره است به افق و چشم اندازی که در زندگی توحیدی در مقابل انسان قرار میگیرد، حکایتی از اراده الهی جهت نفی استکبارِ امویِ دیروز و امروز. ارادهای که حضرت امام حسین و حضرت زینب «سلاماللهعلیهما» و یارانشان آینههای نمایش آن اراده میباشند و هرکس میتواند خود را در آن حضور، ذیل اراده الهی تجربه کند. و این امام سجاد «علیهالسلام» هستند که به گفته شما متذکر روحی میباشند تا کربلا در تاریخ گُم نشود و به یک معنا آری! انسان را با دعا به تاریخی برگردانند که تاریخ حسینی است و ما در این فضا میتوانیم تاریخ خود را که همان تاریخ توحیدیِ انقلاب اسلامی است، درک کنیم و فردایی از جنس جوابگویی به ابعاد قدسی بشریت را مدّ نظر قرار دهیم. و این به گفته حضرت روح الله «رضواناللهتعالیعلیه» ابتدای راه است. موفق باشید
سلام علیکم و عرض ادب و احترام: استاد بزرگوار من روز جمعه (۲۹ اردیبهشت) با جنابعالی طرح موضوع کردم و قرار شد سوالم را اینجا بنویسم. در مسیر تولید رویکردهای جدید در روانشناسی اسلامی سه مفهوم نظرم را جلب کرده است که بصورت یک الگو برای تولید بسته ی مشاوره و روان درمانی به خصوص در مسیر کمک به نوجوان و جوان برای هویت یابی، از آن استفاده کنیم. مفاهیم: محبّت، استقامت (قدرت) و مؤثر بودن (مسؤولیت). به این ترتیب که منظور از محبت دوست داشتن و دوست داشته شدن توسط خداوند و اولیاء الهی به خصوص ۱۴ معصوم است که اثری از آن در جلسات مشاوره و نظریه های روانشناسی غربی نیست. منظور از استقامت، قدرت درونی است که در اثر این دوست داشتن و دوست داشته شدن در فرد ایجاد می شود. منظور از مؤثر بودن آن است که فرد در قبال خودش و جامعۀ اطرافش بی خیال نیست بلکه در جهت تغییر و تعالی آن حرکت میکند. خواستم از محضر جنابعالی بهره مند شوم تا مرا راهنمایی بفرمایید: ۱. دیدگاه و نظر جنابعالی در مورد این الگو چیست؟ ۲. از نظر جنابعالی چگونه می توان برای ارتباط این سه مؤلفه با همدیگر و تبدیل آن به یک مدل برای بهبود وضعیت روانشناختی انسان، استنادهای لازم را جمع آوری کرد؟ ۳. آیا با توجه به تسلط جنابعالی بر منابع دینی و متون دینی از کدام منابع و متون بهتر می توانم برای استنادهای لازم در درجه اول برای استخراج مؤلفه های هرکدام از این سه متغیر، و سپس برای ارتباط این سه متغیر با یکدیگر در مسیر کمک به هویت یابی نوجوان و ارتقاء سلامت روان انسان، بهره مند شوم؟ ۴. من این مدل را بصورت یک مثلث در آورده ام که امکان ارسال آن در اینجا فراهم نیست. در زیر فقط سه راس مثلث را می آورم (ضمن اینکه بر لذّت واقعی داشتن هرکدام از این متغیرها برای انسان تاکید کرده ام.): اما آنچه من باید برای این مدل اثبات کنم استناد داشتن از متون دینی برای چگونگی ارتباط این متغیرها با یکدیگر است. الف: لذت محبوب خدا و اولیاء خدا بودن و محبّ آنها بودن لذت دوست داشتن و دوست داشته شدن ** آیه ۱۶۵ سوره بقره: و من الناس من یتخذ من دون الله اندادا یحبونهم کحب الله والذین ءامنوا اشد حبا لله .... ب: لذّت استقامت داشتن در مسیر نزدیک شدن ج: لذّت مؤثر بودن: لذّت مسؤول بودن ... فقط برای خود نبودن به محبوب و کسی که مرا دوست دارد. لذّت کمک به دیگران برای نزدیک شدن به محبوب لذّت اراده و عزم داشتن و کسی که مرا دوست دارد. لذّت قدرت داشتن بر ترک لذّت گذرا ** آیه های مربوط به انفاق ** آیه ۳۰ سوره فصلت و ۱۳ احقاف ** آیه ۹ سوره حشر: یؤثرون ... از توجه و عنایت جنابعالی بسیار سپاسگزارم. ممنون می شوم راهنمایی بفرمایید و اینکه اگر صلاح هست اجازه دهید حضوری از محضرتان بهره مند شوم. التماس دعا
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمدلله باب بسیار خوبی را گشودهاید بخصوص که مخاطب شما در این رابطه احساس می کند در مسیر اصلاح رفتارش به نوعی جواب ابعاد معنوی و روحانیاش نیز داده میشود. البته مستحضرید که این موضوع، عرض عریضی دارد ولی به نظر بنده هر سه مفهومی که به میان آوردهاید در دستگاه دینی به خوبی مطرح است و جایگاه اصیلی دارد و إن شاءالله جنابعالی بتوانید در دل آموزههای دینی، موضوع را کاربردی کنید. مثلاً در موضوع محبت، بحث ربوبیت حضرت حق مطرح است که نسبت به بنده خود اعمال ربوبیت می کند تا او را پرورش دهد. حال در نظر بگیرید تذکر به این موضوع در راستای اصلاح فرد، چه اندازه اطمینانبخش خواهد بود و یا در موضوع استقامت در راستای توجه به استعدادهای متعالی انسان، حضرت مولی الموحدین «علیهالسلام» آن شعر مشهور را به میان میآورند که: «اتزعم انک جرم صغیر/ و فیک انطوی العالم الاکبر». همچنان که در موضوع موثربودن، حضور در مسیر توحید طوری است که برای رونده آن نه خوفی هست و نه حزنی که آیات متعددی این امر را پشتیبانی میکند. همچنان که در آیه ۳۰ سوره فصلت میفرماید: «إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ».
در موضوع ملاقات حضوری، حقیقتاً در شرایطی نیستم که بتوانم جایگاهی برای آن در این شرایط تعیین کنم. ولی به نظر میآید مباحث «معرفت نفس» و نیز کتاب «جامع السعاده» با ترجمه مرحوم دکتر مجتبوی منابع خوبی را در اختیار جنابعالی بگذارد. موفق باشید.
با عرض سلام و احترام خدمت استاد 🌹 استاد ببخشید یک سوال داشتم. آیا از نظر اسلام، جمهوری اسلامی وجود داره یا نه، بلکه ولایت مطلقه فقیه وجود دارد و مثلا امام خمینی (ره) به خاطر اینکه مردم زمینه پذیرش ولایت فقیه مطلقه رو نداشتن، جمهوری اسلامی رو ترجیح دادن؟ با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که میدانید موضوع «جمهوریت» موضوعی است که باید نسبت به جمهوریتِ مطرح در جهان امروز مورد بررسی قرار بگیرد و در این رابطه به نظر بنده جمهوری اسلامی حقیقتاً در ایران واقع شده است هرچند که هنوز نیاز داریم نسبت به این امر به رشد بیشتری برسیم و موضوع «ولایت فقیه» اتفاقاً به اعتبار اسلامیتِ جمهوری است و به همین جهت ملاحظه میکنید که در دل جمهوریتِ نظام، دولتهایی به میان میآیند که بعضاً کاملاً با دولت قبلی از نظر نگاه، متفاوتند ولی بر اساس جمهوریت، میدان عمل دارند و این بدان جهت است که هیچ دولتی نخواهد نگاه خود را طوری بر نظام غلبه دهد که میدان نگاههای بعدی از میان برود و معنی ولایت فقیه در همین موضوع است. موفق باشید
یا محبوب! در میان الهی گفتنهای مناجات شعبانیه سوالی به ذهن میرسد که خود جواب است لیک آنقدر در باب نیستی آن درمانده و دست به دامان هستی شدم که دگر خود از آن جریان نمی شناسم و جز کلامی به نقل شما به عنایت حضرت معشوق راه ندیدم. استاد نمیدانم چگونه توصیف کنم این «عادّی انگاری» را اینکه به قول خودتان سید جمال الدین اسد آبادی فهمید در این جهان خبری است مولانا گفت: «در غم ما روزها بیگاه شد». حافظ گفت: «کجا دانند حال ما سبکباران ساحلها». لیک این درد چیست و این بی دردی چیست؟ این فراغ ز فراغ چیست؟! این عادی انگاشتن این درد که: «ما به فلک میرویم عزم تماشا که راست؟» و این آنقدر در میان مخازن گفتهیهای اهل این روزگار(اهل غالب) نمایان گشته که دگر خون به جگرشدن طالبان حق را خدمتتان عرض کردم. غرق در بیسوالی عجیبی هستم، راهکار دارد (خوب ایمانمان را باید قوی کنیم) لیک میخواهم بدانم اینکه احساس کردهام خوب اینکه فلسفه و عقل و جان است و با حقیقت انسان هماهنگی دارد و جهان آن را میخواند این بیتوجّهی و بیعقلی دگر چیست؟ این مطالبهی امروزین ماست؟ امید است سؤال بیهوده نبوده باشد. التماس دعای فراوان
باسمه تعالی: سلام علیکم: راه، همین است. پیدا نیست، ولی هست. مگر ما در افق، با امری جز خودِ افق روبهرو میشویم؟! بیحساب نیست که فرمودهاند در این راه، و همچنان باز، ادامه راه «خود راه بگویدت که چون باید کرد». این «عادیانگاری» نیست، قصه راه است که هرچه بیشتر در آن حاضر شویم و به آنچه پیش میآید همچنان با حضور خود مأنوس گردیم؛ باز مییابیم که: «هنوز، نه!». و به گفته عزیزی:
گفتم سزاست هر دم و هر گه، هنوز نه؟
گفتی چه باک رنج در این ره؟ هنوز نه!
بینم به چشم میکدهای را ز دور، لیک
بشنیدهام ز هر در و درگه، هنوز نه!
لندی که سوخت در طلب آفتاب صبح
بودش سؤال از خور و از مه، هنوز نه؟
گویی بسوز تا که بسازی مسیر را
گویم به دوست بی تو در این ره، هنوز نه!
مطلع از آن سیدنا الشهید باد
آن دم که گفت در بر الله، هنوز نه!
موفق باشید
با سلام خدمت شما استاد گرامی! من قبلاً خیلی به فلسفه و عرفان اسلامی اعتقاد داشتم تا اینکه مناظرات تفکیکی ها و فلسفه و عرفان به دستم رسید. انتقادات آنها را درباره فلسفه و عرفان شنیده و حق را به تفکیکی ها میدهم. الان آن شخصیت فلسفی و عرفانی من بهم ریخته. احساس میکنم تو خالی شدهام. به نظر شما آیا باید راه کلام را بروم و دست از فلسفه و عرفان بردارم؟ با تشکر منتظر راهنمایی شما هستم!
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده برای حضور در ایمانی زنده که جوابگوی مسائل امروزینِ ابعاد معنوی ما باشد، نمیتوانیم از فلسفه صدرا و عرفان ابنعربی فاصله بگیریم، مگر آنکه بتوانیم خود را راضی کنیم به هر آنچه از ظاهر شریعت فهمیدهایم برایمان کافی باشد. به نظر میآید بیحساب نیست که حضرت امام در دعوت گورباچف به اسلام، شخصیت صدرا و ابن عربی را به میان میآورند، زیرا عقل بشر جدید، جهت فهم اسلام نیاز به چنین حضوری دارد که آن حکیم بزرگوار و آن عارف فرهیخته به میان آوردهاند. آیا نگاه رهبر معظم انقلاب به فلسفه صدرایی حکایت از حضور آن فلسفه در آینده ما ندارد که میفرمایند: «به گمان ما فلسفه اسلامي در اسلوب و محتواي حکمت صدرايي، جاي خالي خويش را در انديشه انسان اين روزگار ميجويد و سرانجام آن را خواهد يافت.» موفق باشید
سلام علیکم: طبق مراحل ۴ گانهای که ملاصدرا برای تهذیب اخلاق میفرماید میخواستم بپرسم مصداق عملی و کاربردی «تخلیه» که اولین مرحله در تهذیب اخلاق است چیست؟ چگونه باید آن را عملی کرد؟ مشتکرم
باسمه تعالی: سلام علیکم: اولین مرحله تخلیه، آزادشدن از عقاید باطله است و پس از آن نسبت به اعمال مبتنی بر آن عقاید باید تلاش کرد و به اخلاقی نایل شد که مطابق با عقاید حقه حقیقیه باشد. موفق باشید
سؤال دوم:
سلام ببخشید ما یک مجموعه تربیتی در کرج هستیم و بدنبال استادی بودیم که طبق مبانی معرفت نفس چندجلسه کارگاه با موضوع چیستی تربیت، برای مربیان ما برگزار کنن حضرتعالی بزرگواری از اهل علم سراغ دارید که اینجا حضور داشته باشن؟(سجادی)
باسمه تعالی: سلام علیکم: جناب آقای استاد وحدتیفر که در تهران هستند احتمالاً فرصت اینکار را داشته باشند. خوب است با خود ایشان به شماره 09190172061 تماس بگیرید. موفق باشید
سلام استاد: من چند سالی است با شما آشنا شدم و حرف های دلم را از زبان شما شنیدم و با هر سخنتان روحی در من دمیده شد. الان جوری هستم که از خانواده خود خیلی جهانم جدا شده و افراد خیلی کمی هم هستن که بتونم باشون هم صحبت بشم و درباره افکارمون صحبت کنیم. احساس تنهایی میکنم و این مرا اذیت میکند چون انسان موجودی اجتماعی است و باید در جمع ها باشد اما من در جمع ها صحبت خاص و حضوری خاصی ندارم. تنهایی ام را از یک طرف که انس با حضرت عشق است را دوست دارم و از یه طرف اذیتم چون خیلی جاها احساس تنهایی میکنم. به انقلاب اسلامی و رهبر عزیزمان و جهان توحیدی که باید در آن باشیم تا خودمان را پیدا کنیم ایمان دارم و سعی میکنم در این مسیر باشم. لطفا هر راهنمایی صلاح میدونید بفرمایید. سلامت و عاقبت بخیر باشید استاد
باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به اینکه صفات مؤمن را اینطور فرمودهاند که: «المؤمنُ بِشْرُهُ في وجهِهِ ، و حُزنُهُ في قلبِهِ ، أوسَعُ شَيءٍ صَدْرا» چرا نباید با مدارا با این افراد که عموماً مغرض نیستند، ولی جاهل میباشند؛ رفتار نکنیم؟ موفق باشید
با سلام خدمت استاد گرامی: ۱. استاد گرامی آیا گناهی وجود دارد که انجام آن از طرف خدا بخشیده نشود و با وجود توبه باز هم اثرات دنیایی آن حذف نشود و باعث بدبختی دنیای او شود و آن گناهان چه هستند؟ ۲. آیا رد کردن خواستگار توسط دختر میتواند گناهی باشد که پس از سالها هیچگاه اثر دنیایی آن رفع نشده و در زندگی آینده او تأثیر گذار باشد؟ و رد کردن چه شخصی موجب این گناه خواهد شد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّم هیچ گناهی نیست که اگر انسان به خداوندیِ خدا ایمان داشته باشد، با توبه رفع نگردد. میماند که بعضاً تقدیراتی هست که ربطی به مثلاً ردّ کردن خواستگار ندارد، بلکه گویا خداوند نحوه دیگری از زندگی را برای انسان رقم زده. اصل را باید بر تواضع و صداقت گذاشت تا إنشاءالله موانع برطرف شود. موفق باشید
سلام و خسته نباشید: واقعا صد حیف که سایتهای پربازدید، چون سایت شما تابحال نویسندگان معتبر در هر زمینه را معرفی نکرده اند، که با دنبال کردن آن نویسنده و احتمالا سیرمطالعاتی که در سایت خود پیشنهاد میدهند ما و مردم عادی که دانشگاه نرفته ولی وقت و علاقه ی کتابخوانی را دارند هم از علوم آنها بهره مند شویم!! مثلا در علم سیاست، فلسفه، در عرفان نظری و عملی، در جامعه شناسی و روانشناسی، کلا هر شاخه ای که لازم است اطلاعاتی داشت به آن نویسندگان مراجعه شود. البته که در زمینه ی عرفان را که سیر مطالعاتی جنابعالیست عالی و پربار است. ولی در دیگر زمینه ها ما نویسندگان معتبر را اصلا نمیشناسیم. مثلا آقای زرشناس و یه نفر به من معرفی کردند و دو دل هستم که آیا مورد تایید هستند یا نه؟ عبدالکریم سروش را شخصی دیگر معرفی کردند و ما گیج و حیران که بالاخره کدام بهتر است و مایه ی گمراهی نیست! اگر لیست نویسندگان معتبر و مورد تایید در هر رشته و شاخه ای که هر سال به روز رسانی معرفی میشد خیلی بهتر بود. اگر شما افرادی را میشناسید لطفا معرفی کنید. ممنون از توجهتان.
باسمه تعالی: سلام علیکم: این پیشنهاد در جای خود کار خوب و ارزشمندی است، ولی این سایت برای چنین کاری طراحی نشده و توان چنین کاری هم در ما به جهت زمانی که باید در اختیار آن بگذاریم، نیست. به نظر میآید اگر در مورد انقلاب اسلامی که این سایت وظیفه دارد متذکر عظمت تاریخی آن شود، حساس باشید به خوبی متوجه خواهید شد جناب استاد آقای زرشناس چه اندازه به انقلاب اسلامی نزدیکند و امثال آقای دکتر سروش چه اندازه دورند. موفق باشید
سلام استاد: چرا تفسیر قرآن را از اول قرآن و سوره ی بقره آغاز ننمودید اگر سوره ی بقره را تفسیر فرمودید چرا در سایت یافت نمی شود؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آن زمان که به لطف الهی سوره بقره بحث شد هنوز امکان ضبط آن مباحث فراهم نبود مگر در روزهای آخر و چند جلسه آخر آن. موفق باشید
سلام علیکم: چرا تفسیر برخی سوره ها مثل سوره نحل در سایت نیست در حالی که در سایت قبلی بود؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: رفقا در تلاش هستند که به مرور آن بارگذاریها انجام شود، إنشاءالله. موفق باشید
سلام استاد: بعد از مرگ و انتقال انسان به ملکوت و باطن عالم، آیا برای جسم انسان که در قبر دفن میشود هم نفسی هست (یک نفس نباتی مثل سنگ و چوب که ما معتقدیم درجهای از کمال را دارد؟) چون این جسم هنوز درجهای از شعور را دارد چون ماده است و ماده مرتبه ای از وجود است؟ البته میدانم که یوم تبدل الارض غیر الارض یعنی با رفتن من نوعی از این دنیا به ملکوت کلا طومار دنیا برای من نوعی جمع میشود، اما برا بقیه که این واقعه دفن را میبینند و میخواهند معرفتی بیابند میتوان جسم را به خاطر ماده بودنش دارای نفس نباتی دانست یا آن دیگر ملحق به نفس نباتی ارض میشود؟ اگر نفس نباتی برای جسد بعد از انتقال نفس انسانی به ملکوت ثابت است آیا رابطهای بین این دو نفس وجود دارد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ظاهراً نفس انسانی پس از موت، بیش از پیش در نزد خود حاضر میشود و در عین حال توجهی به بدن خود و محل دفن خود دارد و بدین لحاظ متوجۀ ظاهر خود میگردد و از وجود او بهره میبرد و بهره میرساند. موفق باشید
سلام و عرض ادب جناب استاد طاهرزاده: ۱. حقیر بیست و یک ساله و فارغ التحصیل رشته ریاضی هستم، به واسطه الطاف الهی و عنایات امام زمان (عج) در عین بی لیاقتی حدود دو سالی هست که علاقهی شدیدی نسبت به علوم و معارف اسلامی به ویژه فلسفه و عرفان پیدا کردم و روز به روز عطش بیشتری را در وجود خود برای تحصیل این معارف الهی و استفاده از آن در جهت رضای خداوند متعال و ولیّ او حضرت صاحب الأمر (عج) حس میکنم، اما نمیدانم ادامهی این مسیر را باید به چه شیوهای طی کنم که رضایت خداوند متعال و ولیّ او حضرت صاحب الزمان (عج) را در پی داشته باشد، می خواستم از جنابعالی درخواست کنم در امر برنامه ریزی و تدوین یک سیر مطالعاتی جامع در حوزه علوم و معارف اسلامی، این حقیر را راهنمایی بفرمایید. درضمن حقیر علاقه زیادی به آثار امام خمینی (ره) و آیت الله العظمی جوادی آملی (حفظه الله تعالی) دارم اگر امکان دارد برای خواندن آثار این دو بزرگوار این کمترین را راهنمایی بفرمایید. ۲. درخواست دیگری هم از شما داشتم حضرت استاد، حقیقتاً چند ماهی افکارم به شدت درگیر این موضوع شده است که برای آیندهی تحصیلی خودم چه مسیری را انتخاب کنم که رضایت خداوند متعال و ولیّ او حضرت صاحب الأمر (عج) در پی داشته باشد. می خواستم از جنابعالی درخواست کنم که بنده را در امر انتخاب شغل و مسیر تحصیلی برای آینده ام راهنمایی بفرمایید، شغلی که رضای خداوند متعال و ولیّ او حضرت قائم (ارواحنا لتراب مقدمه الفداء) را در پی داشته باشد. بنظر شما جناب استاد طاهرزاده، در حال حاضر و در شرایط کنونی جامعه امام زمان (عج) در چه حوزه ای نیاز بیشتری به نیروهای متخصص دارند و وظیفه ما در حال حاضر و با این شرایط جامعه چیست؟! ۳. اگر ایرادی ندارد می خواستم نظر جنابعالی را درباره کتب مرحوم علی صفایی حائری را نیز بدانم. از اینکه بیش از اندازه صحبت کردم و وقت گرانبهای شما را گرفتم بینهایت عذر خواهم، لطفاً این کمترین را حلال بفرمایید. با تشکر، التماس دعا.
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. پیشنهاد میشود پس از بحث «ده نکته در معرفت نفس» و «برهان صدیقین» همراه با شرح صوتی آنها، سراغ شرح سوره حمد حضرت امام خمینی «رضواناللهتعالیعلیه» بروید تا گشایشی باشد برای رجوع به دیگر آثار حضرت امام، مانند «مصباح الهدایه» ۲. مهم آن است که ملاحظه کنید خداوند چه کاری و راهی را مقابل شما قرار داده است، در همان کار با جدیّت وارد شوید، ان شاءالله مورد رضایت حضرت حق است. ۳. در این مورد خوب است به سؤال و جواب شماره ۳۶۲۱۵ رجوع فرمایید. موفق باشید