سلام علیکم: طاعات مقبول درگاه حق. بنده پیگیر مباحث شما هستم میخواستم درک تاریخی انقلاب اسلامی رو پیگیری کنم چه سیری از آثار خودتون پیشنهاد میکنید؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید کتاب «معنای درک حضور تاريخی اصحاب امام حسين علیه السلام» https://lobolmizan.ir/book/1622?mark=%D8%AF%D8%B1%DA%A9 بتواند در این مورد کمک کند. موفق باشید
سلام خدمت استاد عزیز: در مورد صوت منتشر شده از ذوالنور در مورد اینکه حاج قاسم گفته بود جلیلی رای بیاورد کارها قفل میشود و من سپاه قدس را رها میکنم، کمی ذهنم سرگردان شده و برداشت خودم را میگویم. حاج قاسم جناحی نبود و جناحی عمل نمیکرد و با طیف های مختلف کار میکرد و حلقه ی وصل بود بین طیف های مختلف، خیلی اصولگراها و بعضی جبهه پایداریها این رفتار را نمی فهمیدند و نمی پسندیدند و برای همین می گفتند حاج قاسم اصلاح طلب است! مبنای حرفشان این بود که میگفتند به هاشمی احترام میگذارد یا با روحانی مودبانه حرف میزند و... من برداشتم این هست که اصلاح طلبی مولفه هایی دارد که هیچ کدامش در حاج قاسم نیست، و انقلابیگری مولفه هایی دارد که همه اش در حاج قاسم بود. حاج قاسم، طرفدار اسلام بود، معتقد به امام و آرمان امام بود، معتقد و طرفدار ولایت فقیه بود، استکبار ستیز بود به معنای واقعی کلمه، ضد آمریکا بود، دنبال ظهور بود، دنبال حاکمیت اسلام و ساخت مقاومت در منطقه بود، پیرو و طرفدار شهدا بود و خلاصه انقلابی بود و تمام آنچه برای یک انقلابی میشناسیم را در بالاترین سطح خودش دارا بود همه میدانند که خط قرمز او ولایت فقیه بود و اعتلای اسلام، چنین شخصیتی ابدا شبیه یک اصلاح طلب نیست. سوال اینجاست که چرا حاج قاسم از طرف عده ای متهم به اصلاح طلبی شد؟!! شاید علتش در سبک رفتار حاج قاسم بود که افراد مختلف از طیف های مختلف را نگه میداشت، حاج قاسم به هاشمی احترام میگذاشت اما در ماجرای سوریه، در ماجرای ۸۸ در نوع برخورد با آمریکا ابدا از اندیشه ی هاشمی الگو نمیگرفت و فقط چشمش به رهبری و حریم انقلاب بود، حاج قاسم با روحانی به عنوان رئیس جمهور تعامل میکرد با ظریف تعامل میکرد، اما آیا تعاملش به معنای دوستی و دست دوستی دراز کردن به آمریکا بود؟ ابدا اینطور نیست حاج قاسم آمریکا را ذلیل و خرد کرد در منطقه حاج قاسم دنبال نابود کردن اسرائیل بود. حاج قاسم با اشخاص تعامل میکرد تا بمانند و همراه باشند با جریان انقلاب، همان طور که رهبری تعامل میکردند با روحانی و ظریف. اما این تعامل را خیلیها نمی فهمیدند و هضم نمیکردند، در ماجرای نامه ی سلیمانی به روحانی حرفهای بدی به حاج قاسم زدند اما نامه ی او حمایت از حرفی انقلابی بود که از دهان روحانی خارج شده بود و حاج قاسم از اینکه روحانی گفت خلیج فارس را می بندیم حمایت کرد. کار خوبی بود که کرد. از این دست جریانها زیاد است که شما بهتر اطلاع دارید. فکر میکنم حاج قاسم را صرفا سیاسی نگاه کرده اند، از این جهت، هم آنهایی که به او گفته اند اصلاح طلب اشتباه میکردند هم آنهایی که گفته اند حاج قاسم مخالف جلیلی هست. مگر میشود حاج قاسم مخالف با کسانی باشد که تمام وجودشان دنبال پیاده کردن انقلاب و اهداف انقلاب است؟ بله ممکن است حاج قاسم با حذف کردن بعضیها مخالف باشند، ممکن است حاج قاسم مانند خیلی انقلابیها عمل نکند و مولفه هایی را برای عملش در نظر بگیرد که از دید دیگران پنهان است، حاج قاسم گاهی پدری میکند گاهی مانند برادر دلسوز هوای برادر کج رفته اش را دارد، اما آنچه عیان است حاج قاسم از روی حسادت و خودخواهی عمل نمیکرده است، انقلاب و امامین را میشناخت و میفهمید و تلاش میکرد در جهت حرکت امامین رفتار کند. حاج قاسم فرزند انقلاب بود و نور انقلاب را در جهان تاریک امروز کی فهمید. ببخشید که طولانی شد. جناب استاد اگر برایتان مقدور است در مورد تعامل حاج قاسم و آنچه که از دیدگاه خودم عرض کردم نکانی بفرمایید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: فدای گوینده این سخنان که او را نمی شناسم، با اینهمه بصیرت و حکمت که کلمات او جاری است. اگر بصیرت حاج قاسم عزیز مثالزدنی است، خدا میداند چنین بصیرتی که شما در این نوشته آوردهاید، کمتر از آن بصیرت نیست. خداوند را صدهزار بار شکر که با چنین افراد و چنین کلمات و چنین زبانی روبهرو میشوم که تنها امیدوار بودم روزگاری، چنین گفتاری به زبان آید و حقیقت، تا این اندازه زیبا در کلمات رُخ بنمایاند. چه اندازه نور کلمات حکیمانه حاج قاسم عزیز در گفتار جنابعالی احساس میشود.
خدا میداند حاج قاسم عزیزی که ما میشناسیم و شما در آن کلمات وصف کردید؛ هرچه گفته باشد آنطور که آقای ذوالنور از آن گزارش داده است؛ نگفته است. موفق باشید
از روزی که کتاب «بر نامه فیلسوف» (https://eitaa.com/varastgi/506) به دستم رسید مشغول مطالعهاش هستم. نمیدانم این سخن سنجیدهای بود یا نه ولی به یکی از رفقا گفتم این کتاب «روضه» دکتر داوری است؛ از این جهت که میبینی افرادی که به اصطلاح اهل فکر و اندیشه این کشورند با چهار صفحه نامهای که داوری نوشته است چه نسبتهای عجیب و غریبی گرفتهاند. نمیدانی باید گریه کنی یا بخندی! نسبت به واکنشهای اهل سیاست و ژورنالیستها _چه منتقد و چه موافق_ به جز خنده کاری نمیتوان کرد و اصلا انتظاری هم از آنها نیست؛ ولی وقتی یادداشتهای حوزویان و دانشگاهيان را میخوانی و وزان فهم و درک آنها برایت عیان میشود، دلت میگیرد. منتقدان که هیچ، درباره واکنش مدافعان هم باید گفت به غیر از چند مورد، بقیه نسبتی ایدئولوژیک با نامه داوری گرفتند. ۲۰۰ صفحه از این کتاب به سخن دکتر داوری اختصاص دارد (شامل چند یادداشت، سخنرانی، میزگرد و مصاحبه با ایشان که برخی از آنها برای اولین بار منتشر شده است) و ۶۰۰ صفحه دیگرش حواشی نامه ایشان است (شامل واکنشهای موافقان و منتقدان). بیتردید اگر بخواهیم سختی زندگی اهل درد و تفکر، در عالم توسعه نیافتگی را دریابیم این کتاب گزینه خوبی است و به نظرم «متفکر در زمانه عسرت» عنوان دیگر این کتاب است!
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری برادر! اگر میبینی در بقیه امور نیز زمینگیر هستیم، به جهت آن است که نمیتوانیم با اهل تفکر حتی اگر غیر از آنچه ما فکر میکنیم؛ همراهی کنیم. نگفتم همفکری کنیم ، نه! نسبت به آنچه فکر است و اهل تفکر آن را با ما در میان میگذارند، چرا نباید همفکری کرد؟ جناب آقای دکتر داوری کسی است که نمیتواند فکر نکند، و به خوبی همانند هایدگر میداند «در این زمانه بهترین فکر آن است که بدانیم «فکر نمیکنیم». و تا زمانی که ما در میدان تفکر حاضر نشویم، هر روز یا در تنهاییهای خود سرگردانیم، یا در اجتماع خود به هم میپریم و حرفهای همدیگر را نفی میکنیم و اساساً راهی را نمیشناسیم که در آن قدم بزنیم ,آن هم در زمانهای که «زبان، خانه وجود شده است» و تنها خود را در کلمات بنیانیِ خود و دیگران میتوانیم جستجو کنیم.
راستی! آیا جهانِ آنانی که فکر میکنند و مینویسند، جهانی نیست که ما در امروز و فردای خود نیازمند آن هستیم؟ گویا اگر تا دیروز با عقل تکنیکی، بشرِ جدید به دنبال آن بود که خود را در آینه فهمِ عمیقتر طبیعت جستجو کند، ولی گرفتار گشتل شد و آن آینه در مقابلش تیره گشت و نیهیلیسم حاصلِ آن شد؛ امروز عقلی به جای عقل تکنیکی به میان آمده است که انسان در هستی خود کلمات اصیلی را جستجو می کند و به ظهور میآورد تا جهان خود را در کلمات فاخر بیابد، به همان معنایی که والاترین انسانِ تاریخ با «اقْرَأ» شروع شد و قرآن، راهی شد برای آنکه در فضای ربّ اکرم، انسان «بگوید» [1] نه آنکه فقط قرآن بگوید، نه! مانند آنکه آن مرد الهی در فضای ربّ اکرم گفت و گفتِ او قرآن شد؛ بگوید و بشر آخرالزمانی در این «گفتن» به نهاییترین حضور برسد.
حرف بنده آن است: چرا ما خود را با آنچه نیستیم، پریشان میکنیم و به آنچه پیش آمده است نظر نمیکنیم که همان میدان حضور ما است نزد خودمان با به سخن در آوردن هستی مان؟ سختگیری نسبت به خود، روح لطیف و پاکیزه انسان را که با خود میتواند بهسر برد، منجمد میکند. آیا جوانانی که در جهان گشوده خود، دیروزِ دینداری ما را تجربه کردهاند و نمیتوانند آن باشند، و امروز و فردای بشر مدرن را نیز تجربه کردهاند و میفهمند و باز خود را در آنچه نیستند مییابند؛ جز به پسفردایی که همان پریروز است، نظر دارند؟ پس فردایی که باز با «گفتن» ولی گفتنِ پس فردایی شروع میشود و این یعنی ما راهی جز خانهای جز «زبان» برای وجود خود نداریم. موفق باشید
سلام استاد: میشه در مورد لوح محفوظ توضیح دهید. آیا فردی میتواند باعث مرگ کسی شود؟ و زمان مرگ کسی را دستکاری کند؟ یا فقط خود فرد است که با صله رحم و صدقه و اینجور مسایل میتواند مدت عمر خود را کم یا زیاد کند؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. لازمه فهم «لوح محفوظ» نظر به مراتب وجود است که حدّاقل باید مباحث «برهان صدیقین» دنبال شده باشد از آن جهت که در «لوح محفوظ» بحث در موضوعات ثابتات در میان است. در این مورد میتوانید به مباحثی که در شرح آیه ۲۹ سوره جاثیه در کتاب « سوره جاثيه و راز زمينگيری امّتها» رجوع کنید. ۲. نه! تازه آنطور که به یاد دارم نظر علامه طباطبایی آن است که اعمالی مثل صله رحم، اجل مسمّا را تغییر نمیدهد. موفق باشید
سلام و عرض ادب خدمت استاد بزرگوار: در حرکت جوهری، حرکت معنی شد سیر تبدیل قوه به فعل و بعدا بحث شد که نفس انسان پس از مرگ ثابت می شود، اما در برزخ انسان هایی با فطرت پاک ابتدا عذاب میشوند تا در قیامت با نفس پاک ظاهر و حاضر شوند، آیا نمی توان گفت آن نفسی که در برزخ است قوه ی پاک شدن را دارد اما بلفعل نشده است و پس از عذاب بالفعل می شود و به تکامل میرسد، پس در عالم برزخ نیز حرکت وجود دارد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: با نظر به اینکه در دنیا، ابعادی از انسان هست که نوعی استعداد به حساب میآید و در نسبت بین جسم و روح، آن استعدادها امکان به فعلیترسیدن پیدا میکنند و پس از مرگ که دیگر تنها نفسِ انسان است و جسم او نیز صورتی از نفس است نه آنکه مانند دنیا دوگانگی نفس و بدن در میان باشد. لذا دیگر در آن دنیا خود انسان است با خودش، مگر آنکه در خودش از جهتی در اجمال است و در برزخ شرایط به تفصیلآمدنِ وجوه اجمالیاش فراهم میشود تا خودش به تفصیل با خودش در نزد خودش حاضر شود و معنای تکامل در برزخ بدین معناست. موفق باشید
با درود فراوان! اعتقاد به علم ازلی خدا یا همان علم فعلی یا به عبارتی دیگر اعیان ثابته، جبر علمی آفرینش را درپی دارد. علمی که آنچنان جبری است که خیام هم در اینباره رباعی گفته است. جوابهایی که به خیام داده شده جز توجیه علم ازلی خدا نیست. چرا چون عقل بیطرف را قانع نمیکند. همین مدرنیته که این قدر جنابعالی بر سرش میکوبید، به من یاد میده که به اینچنین علم ازلی معتقد نباشم و از جبر حاصل از آن رها شوم و خودم سر نوشت خودم را در اختیار بگیرم. به نظرم خدایی که مدرنیته معرفی میکند و اینچنین به انسان ارزش قائل شده و صاحب اراده است باید ایمان داشت. اصلا چرا باید به این علم ازلی خدا اعتقاد داشت؟ چرا که از درون آن جبر بیرون میآید. پس باید به اینچنین علمی کافر بود. داستان های که از اخبار غیبی بزرگان دین است را باید رها کرد. چرا؟ چون همین جبر علم ازلی است. شما خدا را همانند انسان ها مد نظر دارید که باید مثلاً برنامه چند ساله داشته باشد تا جهان را اداره کند. و علم ازلی خدا همانند اینچنین برنامه ای است. امید است که به سوالاتی کامل جواب دهید و از پاسخهای تکراری و از قبل آماده جواب ندهید. امید است که دارای آزادی اندیشه باشید و ادای آزاد اندیشی نباشد. بدرود.
باسمه تعالی: سلام علیکم: اتفاقاً اگر سری به جزوه «جبر و اختیار» که روی سایت هست بزنید و سپس کتاب «انسان و سرنوشت» مرحوم شهید مطهری را مطالعه فرمایید متوجه عمق اندیشه ای خواهید شد که نظر به علم ازلی خداوند دارد همان علمی که حضرت علی (ع) در دعای «صباح» متذکر آنند و میفرماید: «وَعَلِمَ بِمَا كَانَ قَبْلَ أَنْ يَكُونَ.» خداوند به آنچه که هنوز محقق نشده است، در علم ازلی خود آگاه است. موفق باشید
بسم الله الرحمن الرحیم. منظور استاد از تزکیه در کتاب هایشان چیست؟ و چطور باید انجامش داد؟ ۲. سیر سی دی های سخنرانی استاد به چه نحو هست و برای تهیه ی فایل های صوتی از کجا باید اقدام کنم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. در مباحث «معرفت نفس» روشن میشود که انسان، استعداد حضور در همه عوالم وجود را دارد و تزکیه، بدین معناست که انسان موانع آن حضور را از پای خود باز کند. ۲. سیر مطالعاتی سایت، جایگاه صوتها را مطابق آن سیر مطالعاتی رویهمرفته تعیین میکند. موفق باشید
با عرض سلام و احترام خدمت استاد 🌹 استاد ببخشید یک سوال داشتم. آیا از نظر اسلام، جمهوری اسلامی وجود داره یا نه، بلکه ولایت مطلقه فقیه وجود دارد و مثلا امام خمینی (ره) به خاطر اینکه مردم زمینه پذیرش ولایت فقیه مطلقه رو نداشتن، جمهوری اسلامی رو ترجیح دادن؟ با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که میدانید موضوع «جمهوریت» موضوعی است که باید نسبت به جمهوریتِ مطرح در جهان امروز مورد بررسی قرار بگیرد و در این رابطه به نظر بنده جمهوری اسلامی حقیقتاً در ایران واقع شده است هرچند که هنوز نیاز داریم نسبت به این امر به رشد بیشتری برسیم و موضوع «ولایت فقیه» اتفاقاً به اعتبار اسلامیتِ جمهوری است و به همین جهت ملاحظه میکنید که در دل جمهوریتِ نظام، دولتهایی به میان میآیند که بعضاً کاملاً با دولت قبلی از نظر نگاه، متفاوتند ولی بر اساس جمهوریت، میدان عمل دارند و این بدان جهت است که هیچ دولتی نخواهد نگاه خود را طوری بر نظام غلبه دهد که میدان نگاههای بعدی از میان برود و معنی ولایت فقیه در همین موضوع است. موفق باشید
سلام و نور خدمت استاد گرامی: استاد چرا نمیتونم هیچ کاری رو برای رضای خدا انجام بدم؟ چرا هر کاری انجام میدم حتما نفس سرکشم یه دخالتی توش میکنه؟ حتی همین پیامی که برای شما میدم خودم متوجه میشم که پر از ناخالصی هست، نه یک مورد، چند مورد... ( مثلا وقتی این پیام رو مینوشتم یه لحظه به ذهنم خطور کرد که استاد طاهرزاده بگن عجب پسر خوبی که توی این سن به فکر اصلاح نفس و رضایت خداست) به نمازهام که نگاه میکنم، دو رکعت که خالصانه برای خدا بوده باشه، پیدا نمیکنم): خوابیدنم، بیداریم، نفس کشیدنم، راه انداختن کار مردم، قرض دادن پول، همش برای این نفسه، پس رضایت خدا کو؟ پس قلب سلیمی که برای خدا باید ببرم کو؟ خسته ام از دست این نفس... چطوری مبنای کارام رو رضایت خدا قرار بدم؟ چطور نور الهی رو وارد زندگیم کنم؟ چطور با این نفس سرکش مبارزه کنم و به پیروزی برسم؟ چطور رضایت الهی رو وارد زندگیم کنم و بنده خوب خدا بشم؟ آیا میرسه اون روزی که اعمال و نیاتم خالصانه برای رب باشه؟ وای فکر و خیالشم حال آدم رو خوب میکنه و به دلم انبساط میده. کمکم کنید استاد.
باسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً متوجه میباشید که انسان هر اندازه در معارف توحیدی عمیق و عمیقتر شود، به همان اندازه حجابِ أنانیت و خودبینیِ او ضعیف و ضعیفتر میگردد و نور حضرت حق، بیشتر و بیشتر در جان او جلوه میکند و او را فرا میگیرد. در این رابطه مباحث «معرفت نفس» جهت معرفت به ربّ در روایات ما مورد تأکید است. پیشنهاد میشود مباحث «معرفت نفس» را در کتاب «ده نکته در معرفت نفس» همراه با شرح صوتی آن و کتاب «خویشتن پنهان» را و سپس کتاب «معاد، بازگشت به جدیترین زندگی» همراه با شرح صوتی آن که روی سایت هست، دنبال فرمائید إنشاءالله مفید خواهد بود. موفق باشید
سلام: درباره قیامت الان موجود است چه چیز قیامت هست؟ چه چیز آن را ما شکل می دهیم؟ متشکرم
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! عالَم، باطنی دارد که باطنِ عالم هماکنون موجود است و اعمال ما هماکنون در آنجا ثبت میشود. در این مورد خوب است به کتاب «معاد؛ بازگشت به جدیترین زندگی» که روی سایت است، رجوع فرمایید. موفق باشید
سلام استاد: شرح این بیت از غزل مولوی چی میشه؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: اخوی! کدام غزل؟ ثانیاً در این موارد خوب است که کتابهای شرح غزلیات جناب مولوی رجوع فرمایید. موفق باشید
با سلام: آیا لقاءاالله، همان چشیدن اسماء الهی است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است. موفق باشید
با سلام: چگونه میتوان علم حصولی را تبدیل به علم حضوری کرد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: علم حضوری، جایگاه خاص خود را دارد و با نظر به «معرفت نفس» پیش میآید و چنانچه انسان در معرفت نفس خود را فربه نماید، هر علم حصولی نیز عملاً نحوهای از حضور را در نزد نفس به میان میآورد مثل آنکه شما در ابتدا به علم حصولی به خداوند باور دارید ولی پس از آن سعی میکنید آن علم را در جان خود بیابید. اینجا است که با علم حضوری با خدای خود روبهرو میشوید و به همان معنا که در زیارت ائمه «علیهمالسلام» مییابید آنچه که از آنها میدانستید، در نزد خود شما میباشد. موفق باشید
بسم الله الرحمن الرحیم. سلام خداوندعلیم براستاد طاهرزاده حفظه الله: سالروز شهادت استاد مطهری و گرامی داشت مقام استاد را تبریک عرض می کنم. از خداوند عزیز طول عمر با عزت برای شما استاد بزرگوار مسئلت می نماییم. قلم و نام و یاد و علمتان پربرکت و ماندگار. لطفا سلام ما را به محضر استاد برسانید. از ایشان توصیه ای به یادگار می خواهیم. با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: تنها حرف بنده آن است که متوجه دغدغههای آن مرد بزرگ یعنی شهید مطهری باید بود. شهید_مطهری، رادمردِ آزاداندیش متفکری بود که خیلی زود و به خوبی متوجه مسئله حضور زنان مسلمان در هویت اجتماعیشان گردید. گواه این ادعا، کتابهای «مسئله_حجاب» و «نظام حقوق زن در اسلام» که از یک طرف، مقابلهای بود با متحجّرین، و از طرف دیگر مقابلهای با روشنفکران غربزده. موفق باشید
سلام علیکم استاد گرانقدرم: آیا کتبی مانند اشارات، اسفار و تمهید القواعد از کتبی هستند که حتما باید برای فهم فصوص خوانده شوند؟ میشه در این باره مقداری توضیح بدین؟ برای فهم شرح فصوص شما چطور؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: تصور میشود با ورود به مسائل «معرفت نفس» و «برهان صدیقین» و مباحث کتاب «معاد» و دنبالکردن شرح صوتی آنها بتوان وارد فصوص شد. موفق باشید
به نام خدا سلام علیکم: سبک زندگی مدرن و شهر سازی و فشارهای روحی و روند حرکت به سوبژکتیویته مردم و بالخصوص تاثیرات روحی بیماری کرونا و فشارهای نیست انگاری بر همه مردم همه و همه باعث تنهایی های شدید و رنج های غیرقابل تحمل شده که همه خوب است اما تحمل آن و سرعت آن زیاد تر از تحمل است که خدا تحمل آن را به ما میدهند ان شاءالله با همسویی مسائل واقعی نه مسائل اوهامی مثل مجازی. زندگی با حیوانات توصیه شده در چرخه طبیعت که برخورد معقول و شرعی با آنها مورد تایید است و بنا به تغییر شکل روز باید بازخوانی شوند و توضیحات بیشتری داده شود تا مردم بخاطر خلأ زیستی سبک زندگی ایرانی اسلامی خود را در زندگی غربی جستجو نکنند زیرا مردم مدرن روزگار با آوردن حیوانات به خانه خود این خلأ را میخواهند پر کنند و از طرفی خشک مقدسها و سنتیها از هر حیوانی خوششان نمی آید آن را نجس میخوانند و درک نیازهای تعامل انسان با حیوانات را ندارند. من تنها زندگی میکنم ، اقوام پیر من تنهایند و بسیاری تنهایی را دارند تجربه میکنند، از طرفی فقط تاثیرات بد محیطی و روانی حیوانات شهری مثل گربه که باید حدود پانزده سال عمر کند به دو سه سال کاهش داده و این یعنی موظفیم آنهارا پناه دهیم در عین آزادیشان البته اگر خودشان خواستند نه آنکه آنها را محبوس کنید!؛ اگر کسانی من را محبوس نکرده بودند سر به کوه و جنگل و رود و طبیعت میگذاشتم و در این صورت هزاران سال میتوانستم سختیها را با واقعیات در راه اسلام تحمل کنم و نفس خود را آرام کنم اما خب بنا به وظایفی نمیتوانم پس دوست دارم با گربه و کبوتر و مرغ و خروس کمی خود را مشغول کنم. میدانم آخرالامر با حضور در ظهورات بهشتی میتوانم نفس خویش را آرام کنم که البته هم موجوداتند اما تا آن زمان زیستن با حیوانات مسائل مرا به واقعیات نزدیک تر میکنند که در مقابلش توهمات سنگینی است. از شما عزیز دلم خواهش میکنم چند خطی در رابطه با تعامل رودر رو با حیوانات در خانه حرفی بزنید من بسیار نگرانم این فشارها مردم را بیمار یا خدایی نکرده به خودکشی متمایل کند. توجه بفرمایید این مسائل برای بهتر در راه توحید بودن است و نه برای بفراموشی سپردن خود و مسائل قیامتیمان. چند نمونه اسناد به خدمت بزرگواران -خدای متعال فرمودند زمین و آسمان را خلق کردیم و آسایش شب و روز را برای کار و چهار پایان و... آفریدیم. و جایی دیگر فرمودند هر جنبندهای در زمین و هر پرندهای در هوا که به دو بال پرواز میکند همگی طایفههایی مانند شما هستند. در خاطره ای از آقای حسن سلیمی از حضرت امام خمینی رضوان الله تعالی علیه آورده که: این گربه ها وقتی بوی گوشت به مشامشان می رسد به سرعت جمع می شوند و آقا که پنجاه گرم گوشت در غذایشان دارد وقتی این گربه ها را می بیند آن را جلوی آنها می ریزد تا بخورند و خودشان گرسنه می مانند. چند مورد را خودم دیدم که امام خودشان گوشت جلوی گربه ها می انداختند و ماها از اینکه حضرت امام غذایشان را نمی خورند ناراحت بودیم. در حدیثی از ابولحسن علیه السلام در کتاب مفاتیح الحیاه از آیت الله جوادی آملی حفظه الله آمده و به استحباب نگهداری این حیوانات اشاره شده است وَ قَالَ أَبُو الْحَسَنِ ع لَا يَنْبَغِي أَنْ يَخْلُوَ بَيْتُ أَحَدِكُمْ مِنْ ثَلَاثَةٍ وَ هُنَّ عُمَّارُ الْبَيْتِ الْهِرَّةُ وَ الْحَمَامُ وَ الدِّيكُ فَإِنْ كَانَ مَعَ الدِّيكِ أَنِيسَةٌ فَلَا بَأْسَ بِذَلِكَ لِمَنْ لَا يَقْدِرُهَا. مکارم الاخلاق ص130.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! این نوع حیوانات که میفرمایید از یک طرف انعکاسِ حضور طبیعت است در زندگی ما، بلکه از طرف دیگر در جای خود، زندگی را در بستر طبیعی آن قرار میدهد و انسان مانند بشرِ متوهّم، از زندگی فاصله نمیگیرد تا گرفتار انواع تجملات شود. موفق باشید
سلام استاد: بی حجابیها شده بلای جان خانواده ها. چه کنیم واقعا در این بلبشو بازار؟ صله رحم بجا بیاوریم. بعد از مهمانی که برگشتیم بحث و دعوا با خانمم داریم که چرا با نامحرم راحتی؟ در حالیکه من راحت نیستم. آخه حرف معمولی هم نزنم؟ حد حرف زدن با نامحرم مشخص نیست که! صله رحم بجا نیاوریمم که یه جور دیگه گناهه! تلفنی باشه فامیلم راضی نمیشن. گله کی میکنن، چرا حضوری نمیایین؟ حضوری هم که بریم خب خانمم حق دارن واقعا. پوشش خانمها و رفتار و گفتارشان زننده و سبک است! کم بمونیم خب میخان شام بدن زشته پاشیم بریم. زیاد بمونیم خب اونا میخان بند و بساط قلیون و بگو بخند راه بندازن با فرهنگ و افکار ما جور نیست! ساکت مطلق باشیم تو جمعشون خشک مقدس حسابیم. بگیم بخندیم باهاشون خانومم ناراحت میشه. میگه شبیه اونا شدی! تکلیف چیه تو این تضاد فرهنگها و عقاید. آیا وقت این نیست که یا رومی روم باشیم و بریم مهمونی و یا زنگی زنگ و بشینیم تو خونه هامون؟ والا زندگیم جهنم شده پنج شش ساله سر این مسأله. بعضی وقتها به طلاق فکر میکنم. خیلی آسیبهای روحی دیدیم. بچه ی بی گناهم وسط این دعواها و کشمکشها.
باسمه تعالی: سلام علیکم: ملاحظه کنید که چگونه وقتی انسانها نتوانستند در افقی که انقلاب اسلامیِ توحیدی برایشان پیش آورد تا معنی اصیل خود را بیابند، جواب جان طالب حقیقت خود را بدهند، راهی که شهدا به خوبی متوجه شدند که چه آینده بزرگی در پیش است؛ حال برای فرار از این احساس پوچیِ خود چگونه خود را با انواع سرگرمیهای بیثمر و هوسزده مشغول میکنند. از این دیدگاه است که باید ما و امثال ما جایگاه خود را با متانت دینی و هویت انسانی مشخص کنیم و اگر ارتباطی هم با این افراد پیش میآید هرگز نباید همرنگ چنین جماعتی شد وگرنه در جان ما و در زندگی ما نیز همانی خواهد گذشت که بر روح و روان و زندگی آنها جریان دارد. موفق باشید
با سلام استاد طاهرزاده: خواستم نظر حضرتعالی رو هم بدونم با تشکر. آیندۀ حکومت دینی در جدال پیشبینیها - در حاشیۀ پیشبینی آقای دکتر رنانی دربارۀ سقوط حکومت دینی در فاصله پنج تا ده سال آینده 1️⃣ پیشبینی دکتر رنانی دربارۀ حکومت دینی. آقای دکتر محسن رنانی هرازگاهی پیشبینیهایی را به عمل میآورد که قرین تحقق واقع شده است. پیشبینی اخیر ایشان این است که حکومت دینی بین پنج سال تا ده سال دیگر یا سقوط می کند یا سر عقل میآید. 🔻بیان ایشان از این قرار است: «فقط اندکی عقل سلیم لازم است که حضرات بفهمند نباید به جنگ ریاضیات بروند: ▫️نسل اولشان که اگر حالا بودند ۱۰۰ تا ۱۲۵ ساله بودند که همه رفتهاند؛ ▫️نسل دومشان که حالا ۷۵ تا ۱۰۰ سالهاند چقدر دیگر فرصت دارند؟ ۵ تا ده سال دیگر بیشترشان نیستند؛ نسل سومشان که ۵۰ تا ۷۵ سالهاند، اکثریتشان یا توّاباند یا اخراجی. تعداد کمیشان به زور رانت هنوز حامی ماندهاند. اینها هم دیگر از رده خارجند. نسل چهارم یعنی ۲۵تا ۵۰ سالهها «اکثریتشان» یکی از اینهاست: یا منتقد یا معترض یا مخالف یا معارض. نسل زیر ۲۵سال را هم که خدا برکتشان بدهد؛ تنها نامی که برازنده آنهاست «نسل عصیان» است. اما جذابیت مساله این جاست: ▫️نسلهای یک تا ۵۰ سال، سالی یک میلیون و صدهزار نفر به جمعیتشان افزوده میشود؛ و نسلهای ۵۰ تا ۱۰۰ سال، سالی ۶۰۰ هزار نفرشان کم میشود. به زودی ترازوی نسلها از ناترازی سرنگون میشود. ترازوی اقتصاد و فرهنگ و سیاست و فناوری هم از سالها پیش دارد به نفع نسل نو کفّه عوض میکند. همه این تحولات در بدبینانهترین حالت در زیر ده سال رخ خواهد داد؛ اما شهود من میگوید برای پنج سال هم انرژی ندارند که با همین روش ادامه بدهند، یا سَرِعقل میآیند یا فرومیریزند». 2️⃣ مبنای پیشبینی آقای دکتر رنانی پیشبینی آقای دکتر رنانی مبنی بر این که حکومت دینی ظرف پنج تا ده سال دیگر سقوط می کند یا سر عقل میآید، مبتنی بر این استدلال است که حکومت دینی یک حکومتی ایدئولوژیک است؛ یعنی به جای تکیه بر آخرین دانش ها و تجربیات آکادمیک به میراث دینی کهنه و فرسودۀ قرون گذشته تکیه زده است و شناختها و ارزشهایش را به جای این که از دنیای مدرن بگیرد، از دنیای کهن گرفته است. بیان ایشان چنین است: «نمیدانم چرا متوجه نمیشوند! چهل سال است دارند دانشگاه ایدئولوژیک درست میکنند آخرش چه شد؟ آیا موفق شدند؟ فقط باختند. حالا میخواهند نسخۀ کاریکاتوری همان چهل سال پیش را تکرار کنند؛ اما با کدام دانش با کدام منابع با کدام مشروعیت با کدام فرصت؟ شک نیست که خطا میکنند، شک نیست که این جا هم میبازند. در سال ۱۳۹۴ در مناظرهای در شبکه چهار سیما، به فرد مقابلم که میگفت «تا حالا نتوانستهایم؛ چون الگو نداشتهایم»، گفتم که اگر در چهار دهه گذشته نتوانستهاید، دیگر نمیتوانید؛ چون دیگر منابع ندارید. حالا میگویم منابع هم که داشته باشند، دیگر نمیتوانند چون به قول انیشتین «همان اندیشهای که بحرانهای امروز را ایجاد کرده است، نمیتواند آنها را حل کند.» اینان به خاطر نداشتن اندیشهای منسجم و سازگار با دنیای نو، بیشتر پروژههای حیثیتیشان یکبهیک شکست خورده است؛ و حالا دوباره رفتهاند سرخط تا از نو شروع کنند؛ اما یادشان نیست که هم پیر شدهاند، هم نخبۀ اندیشمند ندارند که برایشان فکر کند، هم چاههای نفت خالی است، هم فساد تا سراپردهشان پیش رفته است، هم منابع آبی کشور نابود شده است، هم بحران پشت بحران در راه است، و هم نسل نو در پشت سر آنها نیست تا در این ناداری و نادانی حمایتشان کند». 3️⃣ نگاه حاکمیت نسبت به آیندۀ حکومت دینی حاکمیت بر این عقیدۀ جازم است که در زمانۀ حاضر وعدۀ آخرالزمانی ظهور امام زمان و حکومت جهانی او محقق خواهد شد؛ به این نشانه که کشور کمونیستی شوروی از هم پاشید و شماری ازحکومتهای عربی سرنگون شدند و آمریکا ازکشورهای افغانستان و عراق بیرون رفت. به نظر حاکمیت، این دگرگونیها همگی حاکی از شکست مکاتب بشری کمونیسم و لیبرالیسم و قدرت گرفتن اسلام است. پیش بینی حاکمیت این بوده است که اسرائیل و آمریکا به زودی شکست خواهند خورد و کشور ایران در قطب کشورهای جهان واقع خواهد شد. به همین رو، علیرغم این که کشور گرفتار مصیبتهای تورم بیسابقه و تحریم جهانی و فقر و بیکاری و کاهش نفت و آب کشور واقع است، حاکمیت از قریب الوقوع بودن پیروزی خبر میدهد. منتها مستند حاکمیت بیش از آن که بر دستاوردهای علمی استوار باشد، بر میراث دینی آخر الزمانی استوار است.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور که به خوبی نبض فکری جریانی را که امثال آقای رنانی نیز منسوب به آن هستند را تشخیص دادهاید؛ مییابیم اینان خود را در تاریخی احساس میکنند که ابداً تاریخی نیست که با انقلاب اسلامی شروع شده و با روح حماسی شهدای بزرگ ادامه یافته. تاریخ روشنفکری غربزده هر روز خود را با بحرانی روبهرو میبیند که حاصل دیروز و امروز و فردای افکار خودشان است و اتفاقاً آقای رنانی نمونه خوبی از جریان بیهویتیِ جبهه روشنفکری است. ملاحظه کنید بیتاریخی، انسان را تا کجا از متن واقعیت اصیل جدا میکند و دچار توهّمات مینماید. اینان مصداقِ همانهایی میباشند که حضرت امام فرمودند یک شبه کشور را تقدیم آمریکا میکردند و از عظمت انقلاب اسلامی همین بس که با سعه معنوی خود، امکان سخنانی اینچنین را به این افراد میدهد. موفق باشید
سلام علیکم استاد طاهر زاده عزیز و بزرگوار: امروز خامنه ای در سخنانی از قوه قضاییه خواست که با افرادی که در فضای مجازی و غیر مجازی «روی اعصاب مردم راه میروند» برخورد کند. من نمونههایی از بیانات مقامات جمهوری اسلامی را که فقط مربوط به چند روز گذشته میشود برایتان ذکر میکنم و سوال میکنم: انصافا چه کسانی با حرف هایشان روی اعصاب مردم راه میروند، ما یا اینها: وزیر اقتصاد: ناآرامیهای پس از فوت مهسا امینی باعث رشد تورم شد. امام جمعه مشهد: رسانهها اخبار دروغ درباره افزایش قیمت ها منتشر نکنند. مصباحیمقدم: ایرانیها مثل چینی ها به یکی دو وعده غذا در روز اکتفا کنند. امام جمعه اراک: مردم متاسفانه آن گونه که باید شکرگزار نیستند. حداد عادل: بالاترین امید این است که خامنهای زندگی ساده و سالمی دارد. سخنگوی قوه قضاییه: خاوری همچنان تحت تعقیب است. نماینده مجلس: طوری میگویند شاسیبلند گرفتیم انگار لکسوس گرفتیم. قالیباف: حکمرانی نو یعنی ایمان به نظریه ولایت فقیه و نظام جمهوری اسلامی. فرمانده سپاه: حضور ما در کشورهای دیگر به خاطر جلوگیری از غارت ثروت هایشان است. رییس بنیاد نوجوانان: امروز به جای مهد کودک باید هیأت های مخصوص کودکان راهاندازی شود. نماینده مجلس: کنسرت اگر در مدح ائمه باشد اشکال ندارد. مدرس حوزه: کار اصلی روحانیون دخالت در سیاست است. خبر: امضای تفاهمنامه بین حوزه و وزارت اقتصاد. نماینده رهبر در قم: مردم باید هزینه حفظ امنیت را بدهند. معاون وزیر بهداشت: زنان حامله باید محله به محله شناسایی شوند. مقام توانیر: برای سه میلیارد نفر آب داریم. وزیر ارتباطات: سه برابر نیاز کشور اینترنت تولید کردیم. رییس جمهور: مردم با دولت همکاری میکنند و همکاری آن ها بسیار صمیمانه است.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همه این سخنان در جای خود درست است. مهم آن است که در مسیر تعالی انسان قرار گیرد و همانطور که رهبر معظم انقلاب «حفظهاللهتعالی» فرمودند در عین پاسداشت از آزادی مردم باشد. موفق باشید
سلام استاد: اخیراً فحشنامه ای منتسب به دکتر سروش در مورد حکیم و فیلسوف فرهیخته جناب دکتر داوری اردکانی منتشر شده. علاقمند هستیم نظر حضرتعالی را در مورد راز این حملات و توهین ها بدانیم. چرا آقای سروش از جناب دکتر داوری تا این حد کینه و کدورت در دل دارد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده هم آن نوشته را که حقیقتاً فحشنامه بود، دیدم. آقای سروش بخواهند و یا نخواهند در این نوشته اخیرشان و توهینهایی که به جناب آقای دکتر داوری کردهاند، که البته سابقه هم دارد؛ نشان میدهد در اوج بیبصیرتی تمامِ وجودشان را کینه و تکبّر فرا گرفته است. و اینجا است که میتوان فهمید همه سخنانشان حتی نظریههای اخیری که در رابطه با حقیقت مطرح کردهاند که عملاً نفیِ هر حقیقتی است، ریشه در شخصیت کینهورزانه ایشان نسبت به هر حقیقتی دارد. آری! «چون خدا خواهد که پرده کس درد / میلش اندر طعنه پاکان برد». موفق باشید
با سلام: شما در کتاب آشتی با خدا، فرمودید که: هست انسان مرگ نمی پذیرد. آیا سخن بالا به این معناست که خدا، هست انسان را نمی تواند نابود کند؟!
باسمه تعالی: سلام علیکم: خیر! از آن جهت که نفس ناطقه انسان مجرد است و فوق زمان و مکان میباشد، مانند جسم انسان مرگ ندارد نه آنکه خداوند در نابودی آن دستبسته است. موفق باشید
با سلام و عرض ادب: لطفا شرح و توضیحی بسیار بسیار ساده و مبسوط بدهید که یعنی چه عرفا امور پست دنیوی و نفسانی را از سنخ اوهام و خیال میدانند؟ دقیقا مبسوط بگویید چرا گفته اند از سنخ وهم و خیال؟ کسانی هستند که به هدف های پست دنیوی خود که از آن به هدف های وهمی و خیالی یاد شده رسیده اند یعنی خیال را تبدیل به واقعیت کرده اند و البته شما هم در مقدمه کتاب آشتی با خدا از خیال و وهم سخن گفته اید که در ادامه نوشته ام: فرموده اید: ما با خود آشتی نیستیم و خود را چون حمالی برای هدفهای وهمی به در و دیوار میکوبیم. یا در شعر مولوی آمده در مقدمه: جان همه روز از لگدکوب خیال وز زیان و سود وز خوف زوال
باسمه تعالی: سلام علیکم: میدانید که در این رابطه ابتدا باید جایگاه «وجود» را از «عدم» تفکیک کنیم. اموری که جناب صدرالمتألهین با «برهان صدیقین»اش برای بشر جدید به میان آورده، امری که حقیقتاً این نسل، سختْ بدان نیاز دارد. پیشنهاد میشود پس از دنبالکردن «برهان صدیقین» و شرح صوتی آن، به کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» سری بزنید. در آنجا معلوم میشود حتی همانهایی که به گفته جنابعالی: «کسانی هستند که به هدفهای پست دنیوی خود که از آن به هدف های وهمی و خیالی یاد شده رسیده اند» گرفتارِ خیال اندر خیالاند. در حالیکه حقیقت و وجود، امر دیگری است. موفق باشید
سلام و عرض ادب و احترام: استاد طاهرزاده بنده از زمانی که فیلم سقوط را که درباره شهید حاج قاسم ساخته شده، محبت ایشان در دلم خانه کرده طوری که تا چهره ایشان در یادم می آید یک شوق بسیار به دیدار خدا و اولیائش در قلبم به وجود می آید، با دیدن ایشان اشک از چشمانم سرازیر میشود و با خود میگویم حضرت آقا حق داشتند بر بدن مطهر ایشان که نماز میخواندند اینطور اشک بریزند، یک علاقه ای شدید از این مرد الهی در وجودم افتاده، و قبل از این شوق و علاقه، چندین بار ایشان را در عالم رویا ملاقات کرده ام این به خاطر چیست استاد؟ آیا ایشان من را میشناسند برایم توضیح دهید لطفا از این مرد الهی، و حالتی که برایم به وجود آمده را بگویید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: حرف در این مورد بسیار است. پیشنهاد میشود سری به متن «حاج قاسم سلیمانی سرّی از اسرار تاریخی ما» بزنید. https://eitaa.com/matalebevijeh/13066و صوتی که بر سر مزار آن شهید بزرگوار در سال جاری عرض شد را ملاحظه کنید. https://eitaa.com/matalebevijeh/12528 . موفق باشید
یا محبوب! عرض درود و رضوان حضرت پروردگار بر شما باد انشاءلله. زیارتتون مورد قبول حق تعالی واقع شده باشد التماس دعای فراوان داریم. حقیقتا مشاهده می شود درگیری جنود عقل و جهل و مشاهده می شود و فهم می شود آن چیزی که در کتاب رجب ماه یگانه شدن با خدا فرمودید که شیطان نیست را هست میکند به واقع لمس می شود که این سالک آگاه رانده شده آنچنان دیگر نیستیان را به کار میگیرد که هر دم نیستی را برای مبارزه به صحنه می آورد که بنده متوجه میشم اینکه دیروز با استدلال پاسخ دادیمش امروز چرا دوباره مسئله شده؟ و گاه بر سر چیزی که نیست کل عقاید را با سوال تکان می دهد و من نیز با این تقوایی که با یک تق وا می رود نمیدانم چگونه اگر حضرت معشوق عنایت نکند قرار است این وادی بگذرانم هرچند که محال است عنایتش بر بنده اش شامل نشود لیک ما میخواستیم ره معشوق بگیریم ذیل اراده اش قرار بگیریم باشد که هر دم بخوانیم: شاد باش ای خوش سودای ما / ای طبیب جمله علت های ما / ای دوای نخوت و ناموس ما / ای تو افلاطون و جالینوس ما. حالا به جای آنکه هر دم بیشتر و بیشتر حضور محبوب را در متن زندگی حس کرده و آن حضور تاریخی که میفرمایید را به صحنه بیاوریم باید مدام استدلال خوانده، تضرع داشته باشیم که این اعتقاد از ما گرفته نشود هیچ را چیز و نیست را هست نکنیم و با شبهه ی بی اساس کلنجار نروم. استاد حقیقتا اشک شعر خون می خواند که این بندگی نیست دمی حس میکنم جانم میخواهد از تن بیرون زند از عشقش و دمی شبهه ی بی اساس می آید که تا کافر شدن مویی فاصله نباشد؟! حقیقتا آنطور که اشاره کردید من واقعا از خود ترس و بیم دارم و این نیرنگ را خوب شناخته ام تا حق تعالی عنایت میکند مانعی در راه عشقش رفع می شود اینطور مسائل در میان می آید. بابت طولانی شدن مطالب عذر میخواهم اما زندگی حاج قاسم ها و چمران ها و قاضی ها که مطالعه می شود یک ندا سر می دهم: آنها اینچنین و من با این کلنجار های ابتدایی چطور قرار است وصال را برای خودم رقم بزنم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! تا آخر، قصه همین است. به عالیترین حضور فکر کنید که جناب حافظ اینطور بدان گزارش میدهد: «چو بید بر سر ایمان خویش میلرزم» زیرا حقیقت، همواره آمدنی و رفتنی است، ولی در باور ما همواره جای پای خود را میگذارد. پیشنهاد میشود به شرح غزل شماره ۱ حافظ که روی سایت هست، رجوع شود. موفق باشید
با سلام خدمت شما استاد گرامی! من قبلاً خیلی به فلسفه و عرفان اسلامی اعتقاد داشتم تا اینکه مناظرات تفکیکی ها و فلسفه و عرفان به دستم رسید. انتقادات آنها را درباره فلسفه و عرفان شنیده و حق را به تفکیکی ها میدهم. الان آن شخصیت فلسفی و عرفانی من بهم ریخته. احساس میکنم تو خالی شدهام. به نظر شما آیا باید راه کلام را بروم و دست از فلسفه و عرفان بردارم؟ با تشکر منتظر راهنمایی شما هستم!
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده برای حضور در ایمانی زنده که جوابگوی مسائل امروزینِ ابعاد معنوی ما باشد، نمیتوانیم از فلسفه صدرا و عرفان ابنعربی فاصله بگیریم، مگر آنکه بتوانیم خود را راضی کنیم به هر آنچه از ظاهر شریعت فهمیدهایم برایمان کافی باشد. به نظر میآید بیحساب نیست که حضرت امام در دعوت گورباچف به اسلام، شخصیت صدرا و ابن عربی را به میان میآورند، زیرا عقل بشر جدید، جهت فهم اسلام نیاز به چنین حضوری دارد که آن حکیم بزرگوار و آن عارف فرهیخته به میان آوردهاند. آیا نگاه رهبر معظم انقلاب به فلسفه صدرایی حکایت از حضور آن فلسفه در آینده ما ندارد که میفرمایند: «به گمان ما فلسفه اسلامي در اسلوب و محتواي حکمت صدرايي، جاي خالي خويش را در انديشه انسان اين روزگار ميجويد و سرانجام آن را خواهد يافت.» موفق باشید