بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
36666
متن پرسش

سلام و ادب وقت بخیر: استاد ملاکِ اسم شهید چی هست؟! چرا به شهدای اخیر شهید می‌گن؟! تشخیص شهید از غیر شهید چگونه است؟! جواب مستدل و قانع کننده ای می‌خوام تا برایم شفاف شود.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که از معنای واژه «شهید» بر می‌آید؛ شهید آن کسی است که در میدانی وارد می‌شود که میدان حضور و نظر در زمانه‌اش می‌باشد و در این مسیر به قتل می‌رسد. و حقیقتاً آن عزیزانی که در بستر رجوع به شخصیت حاج قاسم سلیمانی قدم گذارده اند تا با روح متعالی او که روح فهم زمانه بود؛ مأنوس گردند، مصداق شهید هستند حتی آن کودکانی که تقدیرشان آن بود تا در این مسیر قرار گیرند زیرا ما در زیارت جلیل القدر «امین الله» پس از آن‌که سلام می‌دهیم به امامی که به زیارت او رفته‌ایم؛ داریم: «حَتّى دَعاكَ اللّهُ إِلى جِوارِهِ فَقَبَضَكَ إِلَيْهِ بِاخْتِيارِهِ،» یعنی آن‌طور نیست که مثلاً شمر و یزید به اختیار خود، شما را به قتل رسانده باشند بلکه تا آن‌جا جلو رفتید که خداوند شما را به جوار خود خواند و روح شما را با اختیار خودش قبض کرد. بدین معنا که هرگز دشمنان ما آن اندازه اختیار ندارند که به گمان خود فکر کنند. آنان ما را به قتل می‌رسانند و در همین رابطه حتی کودکانی که در صحنه گلزار شهدای کرمان شهید شدند، با نظر و اراده خداوند بود تا به تقدیری این‌چنین نایل گردند، هرچند روسیاهیِ این عمل بر پیشانی آن جنایتکاران نگاشته شد. موفق باشید          

35452
متن پرسش

سلام: در اندیشه بودم چرا انبیا در زمانی که فناوری فیلم برداری پیشرفت نموده است نیامدند و همانطور که مثلا در مورد امام خمینی چندان دغدغه ی اینکه چه فرموده اند نداریم و اسناد و فیلم هایش موجود است ولی در مورد ائمه باید رجوع کرد به احادیث معنعن و آخر هم صد در صد نمی توان گفت چه فرمودند مگر آنکه متواتر باشد که آنهم اندک است و همان اندک هم باز معلوم نیست یقین آور باشد این شبهه با من بود و بعضا تدینم را تضعیف نموده بود اخیرا که شیادی های هولناک هوش مصنوعی علیه ما علیه را شاهد شدم می گویم چه هوشمندانه ائمه هیچ فیلم و عکس و حتی نقاشی از خودشان باقی نگذاشتند که به دست این شیاد بیفتد در تمام امور الکترونیکی خوف دخل و تصرفش وجود دارد (البته تبعات این مکر، وحشتناک می تواند باشد یک مورد را مثال بزنم فرض کنید هوش مصنوعی بتواند جواب سوالات شما را اندک تغییر بدهد البته به صورت هوشمندانه که شما هیچ وقت ملتفت نشوید این تغییر گرچه کوچک است اما نتیجه اش سترگ است و آن از بین رفتن حجیت پاسخ های شما است دیگر ما از کجا بدانیم کدام کلمه را شما نوشتید و کدام را هوش مصنوعی) ولی احادیث در کتاب های کاغذی موجود است و فعلا این ناهوش نمی تواند دخل و تصرفی به عمل آورد البته فغان از آن روز که پیشرفت های علمی آنچنان رشد یابد که قدرت یابد جمیع اسناد را مورد دخل تصرف قرار دهد مثلا تمام نسخه های فلان کتاب در سراسر دنیا در کتابخانه ها و ... تغییر دهد و نیز بتواند در حافظه جمیع انسان ها تصرف به عمل آورد درین حال باب علم بسته خواهد شد و کبریت احمر یقین اسود خواهد شد از چنین هوشی به ذات حق پناه آرم پناه

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هنوز به توجه نسبت به سنن الهی تأکید دارم از آن جهت که اگر انسان متوجه سنت‌های جاری در عالم باشد، به جای آن‌که خود را در اختیار اموری مانند هوش مصنوعی قرار دهد و بازیچه آن شود، خود را در سنن الهی حاضر می‌کند. آری! ما در این تاریخ با دو نوع انسان روبروییم. یکی انسانی که زندگی خود را در اختیار فضای مجازی و نگاه محاسبه‌گرانه کامپیوتر و هوش مصنوعی قرار می‌دهد و دیگر انسانی که ماورای این امور در دل سنت‌ها و تدبیرات الهی، خود را حاضر می‌یابد. موفق باشید  

34900

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام و عرض ادب: لطفا شرح و توضیحی بسیار بسیار ساده و مبسوط بدهید که یعنی چه عرفا امور پست دنیوی و نفسانی را از سنخ اوهام و خیال می‌دانند؟ دقیقا مبسوط بگویید چرا گفته اند از سنخ وهم و خیال؟ کسانی هستند که به هدف های پست دنیوی خود که از آن به هدف های وهمی و خیالی یاد شده رسیده اند یعنی خیال را تبدیل به واقعیت کرده اند و البته شما هم در مقدمه کتاب آشتی با خدا از خیال و وهم سخن گفته اید که در ادامه نوشته ام: فرموده اید: ما با خود آشتی نیستیم و خود را چون حمالی برای هدفهای وهمی به در و دیوار میکوبیم. یا در شعر مولوی آمده در مقدمه: جان همه روز از لگدکوب خیال وز زیان و سود وز خوف زوال

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: می‌دانید که در این رابطه ابتدا باید جایگاه «وجود» را از «عدم» تفکیک کنیم. اموری که جناب صدرالمتألهین با «برهان صدیقین»‌اش برای بشر جدید به میان آورده، امری که حقیقتاً این نسل، سختْ بدان نیاز دارد. پیشنهاد می‌شود پس از دنبال‌کردن «برهان صدیقین» و شرح صوتی آن، به کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» سری بزنید. در آن‌جا معلوم می‌شود حتی همان‌هایی که به گفته جنابعالی: «کسانی هستند که به هدف‌های پست دنیوی خود که از آن به هدف های وهمی و خیالی یاد شده رسیده اند» گرفتارِ خیال اندر خیال‌اند. در حالی‌که حقیقت و وجود، امر دیگری است. موفق باشید

34835

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

به نام خدا با سلام خدمت استاد عزیز: در جایی فرمودید تا کششی از جانب غیب نباشد امکان ندارد شخص از تن خود برای حق بگذرد. روی این حساب است که بچه های جنگ برای رفتن روی مین یا... داوطلب می شدند. حال سئوال این است که در جریان‌هایی که باطل هستند دلیل اینکه به راحتی از خود می‌گذرند چیست؟ آیا آن کشش از جانب غیب برای آنها نیز وجود دارد؟ مثلا داعش وقتی عده ای برای انتحاری می رفتند آنهایی که انتخاب نشده بودند به شدت ناراحت بودند و یا شاید به درگاه الهی ناله می زدند که گناهشان چه بوده. چنین چیزی اگر جذبه الهی نباشد که به زعم خود حق هستند پس چیست؟ وهم و خیال هم که نیست.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که می‌دانید در روش داعشی‌گری دو چیز در میان است یکی تحریک توهّمات شدید و دیگر زندگیِ دنیایی بهتر در عین انتحار. زیرا یک داعشی چیزی به نام حقیقت که باید با شهادت به آن نایل شود، نمی‌فهمد. و به گفته یکی از اسرای‌شان بگذارید من هرچه زودتر کشته شوم تا با زنان بهشتی عیش خود را ادامه دهم. موفق باشید

34736

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

استاد گرامی سلام و عرض ادب: حضرت علی (ع) در دعای شریف کمیل می فرمایند «اللهم اغفر ذنوب التی تحبس الدعا» سوال: ۱- چه گناهانی باعث عدم اجابت دعا می شوند؟ ۲ - در این دعا تناقض وجود ندارد؟ اگر دعای شخص حبس شده پس چگونه دعا می کند که خدا گناهانی که دعا را حبس نموده ببخشد؟ با تشکر. التماس دعا

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. حجابِ خودبینی و خود را منشأ امور دانستن. ۲. بحث در غفران دعایی است که توفیق همین دعا را هم از انسان بگیرد و برعکس، با نظر به همین فراز از دعا، تقاضا می‌کنیم تا حجاب‌هایی را برطرف کند که در صورت رفع آن حجاب‌ها، نسبت انسان با پروردگارش با شکوفایی هرچه بیشتر به ظهور می‌آید. موفق باشید

34635

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم.با عرض پوزش، ما از بیانات حضرتعالی یاد گرفته ایم که جان انسان از طریق روزه داری مطهّر و منوّر می شود و از آثار گناهان نجات می یابد. پس چرا گاهی که روزه می گیریم، در طول روزه داری این احساس طهارت و نورانیت را نداریم و تازه زشتی و آثار گناهان را بیشتر احساس می کنیم؟ این مسأله برای بنده منجر به نوعی از یأس شده و به من آسیب زده. تا حدی که عزم و اراده ام را تضعیف کرده.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: برعکس، قصه، قصه:

«آب گِل خواهد که در دریا رود / گِل گرفته پای او را می‌کشد». تا به خود آییم و بفهمیم هنوز موانعی در پیش است و این لطف خداوند می‌باشد تا ما هرچه بهتر و بهتر در محضر او حاضر شویم. موفق باشید

34438

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

بسم الله الرحمن الرحیم. سلام علیکم: جزوه حضرتعالی در رابطه با کتاب سیاحت غرب مطالعه شد، فرمودید که درگیری های درونی انسان در دنیا در برزخ برای ما تمثل پیدا می کند، بنابر این دیدن این درگیری ها برای ما یا عالمی مانند ایشان فشار به همراه دارد یا خیر؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید با فشار همراه نباشد زیرا آن مرحوم و امثال ایشان در زندگی دنیایی از آن مراحل عبور کرده‌اند. ولی اتفاقاً برای اهل دنیا که گرفتار چنین امور دنیایی هستند دقیقاً آن صورت‌ها همراه با فشار خواهد بود. موفق باشید

39921

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام: مجموعه های زیادی وجود دارند که همّ و غم و شعارشان انقلاب و نظام اسلامی است با این وجود در عمل ضعف ها و شکاف عمیقی با مبانی نظام اسلامی دارند، انجام دادن کارهای مثبت با نیت قرب خداوند که موجب تقویت این مجموعه ها می‌شود از آن حیث که نمی‌توان گفت استفاده نیکو از آن خواهد کرد صلاح است؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال وظیفۀ ما می‌باشد که به آن عزیزان کمک کنیم تا در کارهای خود بهترین نتیجه را پیش آورند. موفق باشید

38375

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و عرض ادب خدمت استاد طاهرزاده: در بحث عالم داشتن و عالم دینی و... سوال پیش می آید که چگونه می‌شود وارد عالم دینی شد؟ اینجا هست که بحث ناارادگی و انس و انتظار و وارستگی مطرح می‌شود در جزوه انقلاب اسلامی انتظار و وارستگی این بحث را به میان آورده اید ولی احساس می‌کنم بحث وارستگی و ناارادگی بیشتر از این ها جای کار دارد لطفا راهنمایی بکنید چطور می‌شود در این مبحث قدمی برداشت.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید عرایضی که در شرح غزل اخیر رهبر معظم انقلاب اسلامی پیش آمد، راه‌گشا باشد. https://eitaa.com/matalebevijeh/17543. موفق باشید

37289
متن پرسش

بسم الله الرحمن الرحیم سلام علیک بجوامع السلام:
«دعا و مناجات؛ عبور از نیست انگاری»
امام علی علیه السلام می‌فرمایند: «من قرع باب اللَّه فتح له» كسي كه درِ خانه خدا را بكوبد، به رويش باز شود. 
در روزگاری که نهیلیسم در تاریخ زیست انسانی مان حاضر شده است و انسان ها در فضای آن تنفس می کنند باید به فکر حضوری دیگر از تاریخی باشیم که بتواند در فردای زندگی انسان حاضر باشد تا انسان ها به آن دل بسپارند و در آن حاضر شوند. حسی شدید تر و ایمانی شور انگیز تر تا بتواند آن ها را از تلخ کامی نیست انگاری دوران رهایی ببخشد. جهیدن از هیچستان عالم نهیلیسم علاوه بر حضور بنیان های نظری تاریخی اش محتاج انگیزه های عملی و شور انگیز اجتماعی از جنس وجود است تا بتواند حس احساس حضوری که آدمی گم کرده بود را بیابد و از فضای تنگستان پوچی به فراخنای خنک عالم انس مشرف شود. انسان تاریخ ما سردرگم مناسبات عالم نهیلیسم شده است و به این خاطر گوش‌اش از شنیدن حرف‌های تکراری و بیهوده و سخنانی مذهبی که آن سخنان، تاریخ خودشان را از دست داده‌اند و نمی‌تواند مطلوب جان انسان تاریخ ما باشد و ما همچنان با اصرار بر آن سخنان در پی آن هستیم که با بشر امروزین سخن ها بگوییم و این یعنی کلافه کردن خود و مخاطبی که دارد رنج می برد از تحیری که دچارش شده است. ما برای گذر از رنج تاریخ نیست انگاری و پوچی باید ابتدا در آن حاضر شویم و سپس از آن عبور کنیم، حاضر شدن به معنای فهم مناسباتی که ما و آدم امروز را در بر گرفته است و عبور به معنای افقی عالی و برین که در مقابل این انسان قرار دهیم تا او آن عالم را مطلوب جان خود بیابد و حضور در آن ساحت را حقیقت گمشده ای که در پی اش بود پیدا کند و این افق گشایی و عوض شدن ساحت ها با زور و جبر مهیا نمی شود بلکه به انتظار نشستن اما انتظاری فعال در جهت گشودگی عالم و آدم با هم که این گشودگی در حال گسترش است در تاریخ امروز ما و اهل فهم زمانه ظهورات آن را می یابند و مشاهده می کنند و هم اینان اند که باید در بستر تاریخ با بیان هایی متناسب با جان انسان امروز با او به گفت بنشینند و او را برای تغییر ساحتی جدید مهیا کنند. بی شک بشر در فردای این گشودگی حاضر می شود و عطای نهیلیسم را به لقایش خواهد بخشید و انسانی دیگر ظهور خواهد کرد. غزه نمونه ای از وضع حمل انسانی است که مشاهده می کنید تقابل انسانی شور انگیز در برابر عالم نیست انگار غربی که آدم را معطوف به اراده ی غلبه بر دیگران معنا می کند و اما صحنه ی حضور ایمان همان چیزی است که فردا با آن مواجه خواهیم شد و آن‌هم، نه به صورت فردی بلکه حضوری جهانی و انسان جهان فردایی ما از جنس همین ایمان است و آنهم در ساحت شورمندی و شورانگیزی و نه ایمان دیروزین و نمادین! این نمونه ای است از حضور پس فردایی عالم انسانی و مناسبات ایمانی‌اش. 
اما برای نجات جوان امروز و آدمی که تمام ساحت انسانی اش در تحت لوازم هیچستان نهیلیسم قرار دارد بایست نظر به وجوه جدیدی از زبانی متناسب با این تاریخ بود تا بتوان ظهورات و بروزات مناسبات جدید تاریخی را روایت کرد و به گوش اش رساند. آری به نظر می رسد زبانی که بتواند در امروز تاریخ به گفت آید جز وجود نیست چرا که از جنس نیستان است (بشنو از نی چون حکایت می‌کند از جدایی‌ها شکایت می‌کند) و زبانی است در برابر زبان هیچستان. به نظر می‌رسد همان‌گونه که زبان تاریخی است گوش ها یا بهتر بگویم فهم ها نیز تاریخ است و اگر با زبان و گوش تاریخ خود همراه نباشیم نه می توانیم سخن زمانه را بگوییم و به گوش‌ها برسانیم و نه گوش شنیدن حرف‌های زمانه را می‌شنویم و بنابرااین گرفتار آنی می‌شویم که امروز هستیم و بسیاری از گره‌های آدمی در این عصر با زبان گشوده خواهد شد منتهی باید زبان مطابق زمانه به میان آید و گرنه شاهد همین بی‌رونقی در گفتگو خواهیم بود. اما ما قائلیم که این زبان به میان آمده و گوش ها نیز آماده شنیدن شده اند و جان ها در پی حقیقتی دیگر در هستند و خسته از آنچه که امروز با آن مأنوسند. (پس ای زبانِ وجود به سخن آی و گوش‌های خسته از عالم نیهلیسم را سیراب کن) امروز وجه گشوده‌ای که می‌تواند آدمی را از درون جانش آشنای ساحت حضور بگرداند، عالم مناجات است، همان عالم و ساحت درونی ارتباط انسان با بی‌نهایت با گشوده‌ترین وجه عالم هستی و عالم وجود، ارتباطی که دستِ بریده آدم نیست‌انگارزده را به ریشه و مبدا تکوین حقیقی‌اش که گمشده جانش نیز می‌باشد متصل می‌کند و فریاد کو کوی انسان را به حقیقت هو هوی‌اش می‌رساند. آی آدم‌ها! این صدای خداست که پس از فریاد خدا مرده غرب، به گوش می‌رسد. آگاه شوید و از خود و وجود خود و حقیقت درونی‌تان به آن بپیوندید و با این آشنای جان آدمی، این بیابان خشک هیچی‌ها را بوستان دوستان کنید و از عدم به وجود سیر کنید و خود را برهانید . 
مناجات یکی از این ساحت هاست که باید با انسان در میان گذاشت می دانم سخن از چگونگی به میان آوردن است و چگونگی بردن این انسان است به پای این سفره! اما بایست با صبر و مدارا در انتظار بود تا افق های آن بیش از پیش خود را بنماید و آدمی خودش را در آن عالم پیدا کند، آری به زور و جبر نمی شود! پس ما چه کنیم؟ بایست متذکر طلوع آن تاریخ باشیم و نسبت به حضور ادمی در آن به تبیین حالی باشیم که امروز به آن دچاریم و حالی که فردا با آن روبرو خواهیم شد.
 مناجات با خدا یکی از آن لایه‌های ارتباط انسان است که دقیقا در نقطه رسیدن انسان به ضعف و درد و رنج اش به سراغ او می‌آید، ارتباط با عالمی برتر و گفتگو با عالمی بی نهایت که به تمام ابعاد و ساحات وجود انسان آگاه است و تکیه گاه انسان بی سامان و بی پناه تاریخ می شود. مناجات صورتی تاریخی دارد که اگر از آن غفلت کنیم فقط به درد حسینه ها و مساجد می خورد در حالی که ساحت تاریخی مناجات و دعا را امام معصوم در صحیفه سجادیه برایمان به میان آوردند انسان اگر در تاریخِ بی‌سامان نهیلیسم به سامان عالم قدس دست پیدا نکند حیات زندگی زمینی اش با مرگ طاقت فرسا تفاوتی نخواهد کرد. ببینید صحیفه سجادیه در تاریخی به میان آدم ها آمد که ظلمت پوچستان بنی امیه به سراغ آدم ها آمده بود و حضرت سجاد (علیه السلام) با صحیفه و دعا آدمی را به تاریخ خودش بازگرداند تاریخی که امتداد حیات حسینی بود و ارتباط آدم و عالم با ساحت قدسی اش. نباید از حیات حقیقی انسان غفلت کرد و گرنه صورت عالم مدرن جای خالی حقیقت را به راحتی تصرف خواهد کرد و ما می مانیم و انسانی درون تهی و بی مایه که برای این حس پوچی و آزار دهنده ی درونی اش دست به هر رفتار و عملی می زند تا خودش را از این بی سامانی برهاند و تاریخی را می سازد پر از مسئولیت‌گریزی و خشونت و بی‌توجهی و چشم‌پوشی از آنچه در پیرامونش می‌گذرد. اما اگر صورت تاریخی وجود و حقیقت به میان آدمی برگردد می شود آن نمایش بی بدیلی که در اربعین و تشییع شهدا مشاهده می کنیم، می شود راهیان نور، می شود مجالس شبهای قدر و اعتکاف که آدم‌هایی در آن به میان می‌آیند که در ظاهر متفاوتند اما متوجه حضور حقیقتی فراتر از آنچه با عالم مدرن به سراغشان آمده شده اند و ما باید با این نظر به سراغ ادامه تاریخ برویم و این حس را و این فهمی را که ظهور کرده است در جان آدم آخرالزمانی تقویت کنیم و نگذاریم گرفتار تخدیر شود و ما را با فراموشی مواجه کند و یا به جای پرداختن به حضور انسانی اینچنین دنبال تربیتی باشیم در همان گذشته دیروزین. 
مناجات با صورت تاریخی‌اش، امروز می‌تواند ما ار از ظلمت تاریخ نیست انگار عبور دهد اگر ما این توانایی را در خود بوجود آوریم که بتوانیم با زبان وجودی با این انسان سخن بگوییم؟ شاید بپرسید زبان وجودی چیست؟ زبان وجودی از چیستی بر نمی‌آید که محکوم به چگونگی باشد. زبان وجودی همان زبان ساحت حضور است که بیان آن حقیقتی است که مطلوب فهم جان آدمی است که از ما طلب حقیقت را می کند. و حتما زبان وجودی نباید به گفت آید، گاهی با یک صحنه تاریخی به گفت می‌آید و انسان‌ها آن را تصدیق می کنند و گاهی در یک حادثه ای به وقوع می پیوندد و انسان ها را با آن روبرو می کند همچون یوم الله هایی که از پس گذراندیم و یا گاهی با تشکل ها و برنامه هایی همچون جشن بزرگ غدیر یا سفری همچون راهیان نور. باید بیش از این در این باره سخن گفت و از آن سخن به میان آورد تا بتوان ابعاد بیش‌تری از آنچه بر ما می‌گذرد و آنچه باید به سراغمان بیاید و یا آنچه را که باید منتظر باشیم تا ما را در بر بگیرد بشویم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: از «مناجات» سخن به میان آوردید و این‌که چگونه جایگاه اصیل مناجات را با درک نیست‌انگاری «فهم» کنیم تا به جای سخن‌گفتن از معنای مناجاتی که تاریخِ آن گذشته است، به مناجاتی بپردازیم که امروز و فردا و پس فردای ما را احیاء می‌کند و این، حقیقتاً همان ایمان است که گمشده ما می‌باشد. ایمانی که اگر مانند باورهای انتزاعی، جزمیتِ لازم را ندارد و چون بید در جانِ ما لرزان است؛ ولی همه حقیقت و همه معنا در همین ایمان است. عرایضی تحت عنوان «حقیقت ایمان در منظر امامان معصوم «علیهم‌السلام» و عرفا » در پیش است که در آن‌جا نسبتِ بین فلسفه وجودی به همان معنای اصالت وجود و ایمان به میان آمده است و در آن‌جا عرض می‌شود: 
 در حضوری که با فلسفه وجودی پیش می‌آید جدّ و جهد آن حضور و یا ایمان نقش مهمی دارند هرچند منجر به شوقی مبهم می‌گردد که در ادامه آن جدّ و جهد می‌تواند معنادارتر شود ولی نه به صورتی که با عقل انتزاعی می‌توانیم با باورهای خود به صورتی جزمی به‌سر ببریم. 
مولانا در دفتر دوم مثنوی, حکایت شخصی را می‌آورد که شتری گم کرده است و با جدّ و جهد فراوان، پُرس پرسان از نشانه‌های شتر از این و آن، در جستجوی گمشده خویش برمی‌آید. شخص دیگری که شتری گم گشته ندارد، با مشاهده گرم رَویِ شخصِ شتر گم کرده، به گونه‌ای مبهم پی می‌برد که این تکاپو گزافه نیست. پس به دنبال او روان می‌شود و سرانجام شتر گم‌شده‌اش را که همان ایمان است، می‌یابد به آن معنا که کدام انسانی است چنین شتر گم‌گشته‌ای ندارد؟ آن شخصی که به ظاهر شتری گم نکرده بود، در جدّ و جهد آن‌کس که شترش گم شده بود؛ شتر گم گشته خود را می‌بیند و این بار با جدّ و جهدی بیشتر به دنبال آن رهسپار می‌شود:
بوی برد از جدّ و گرمی‌های او        که گزافه نیست این هیهای او
اندر این اشتر نبودش حق، ولی       اشتری گم کرده است او هم، بلی
خطاب به آن شخص که از ابتدا واقعاً شتری گم کرده بود. می‌گوید:
مر تو را صدقِ تو طالب کرده بود         مر مرا جدّ و طلب صدقی گشود
صدق تو آورد در جستن تو را        جستنم آورد در صدقی مرا
به همان معنایی که حضرت سجاد «علیه‌السلام» در دعای «ابوحمزه» که دعای تمرین حضور در ایمان است، به جای تکیه بر اعمال خود برای نجات از عقوبت الهی، به فضل الهی امیدوارند و عرضه می‌دارند: «لَسْتُ أَتَّکِلُ فِی النَّجَاةِ مِنْ عِقَابِکَ عَلَى أَعْمَالِنَا بَلْ بِفَضْلِکَ عَلَیْنَا...»؛ عامل نجات من از عقاب تو تکیه بر اعمالم نیست، بلکه امیدواری به فضلی است که تو بر ما داری. این همان توجه به صدق راهی است که رسول خدا «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» مقابل آن حضرت گشودند و با نظر به صدقِ آن راه، حضرت سجاد «علیه‌السلام» در دعای ابوحمزه در آن راه گام می‌زنند به همان معنای حاضرشدن در ایمان و تجربه آن حضور که با تکیه بر اعمال ما نمی‌ماند ولی با نظر به فضل او می‌توان حضور آن را تجربه کنیم.
 گر آدمی همچنان خود را در آن موقعیت‌های ایمانی با همان قبض و بسط‌هایی که پیش می‌آید، نگه دارد آن بصیرت‌ها مکرر در مکرر می‌شوند و سالک را بیش از پیش در فضای ایمانی قرار می‌دهد، ایمانی از جنس ایمانی که حضرت سجاد «علیه‌السلام» این‌طور از آن در خود احساس می‌کنند که: « الهي لَوْ قَرَنْتَني بِالاَصْفادِ وَمَنَعْتَني سَيبَكَ مِنْ بَينِ الاْشْهادِ ودَلَلْتَ عَلي فَضايحي عُيوُنَ الْعِبادِ وَاَمَرْتَ بي اِلَي النّارِ وَحُلْتَ بَيني وَبَينَ الاَبْرارِ، ما قَطَعْتُ رَجآئي مِنْكَ وَما صَرَفْتُ تَاْميلي لِلْعَفْوِ عَنْكَ» خدايا، اگر مرا با زنجيرها ببندی، و عطایت را از میان همه خلق از من منع کنى، و ديدگان بندگانت را بر رسوايی‌هايم بگشايي، و فرمان دهى که مرا به آتش دوزخ کشند و میان من و نیکان جدایى افکنى، اميدم را از تو نخواهم بريد، و آرزويم را از عفو تو باز نخواهم گرداند. و این نوع مناجات، ما را به ایمانی رهنمون می‌شود که اولیای الهی در جان خود دارند. موفق باشید    

35951
متن پرسش

از روزی که کتاب «بر نامه فیلسوف» (https://eitaa.com/varastgi/506) به دستم رسید مشغول مطالعه‌اش هستم. نمی‌دانم این سخن سنجیده‌ای بود یا نه ولی به یکی از رفقا گفتم این کتاب «روضه» دکتر داوری است؛ از این جهت که می‌بینی افرادی که به اصطلاح اهل فکر و اندیشه این کشورند با چهار صفحه نامه‌ای که داوری نوشته است چه نسبت‌های عجیب و غریبی گرفته‌اند. نمی‌دانی باید گریه کنی یا بخندی! نسبت به واکنش‌های اهل سیاست و ژورنالیست‌ها _چه منتقد و چه موافق_ به جز خنده کاری نمی‌توان کرد و اصلا انتظاری هم از آن‌ها نیست؛ ولی وقتی یادداشت‌های حوزویان و دانشگاهيان را می‌خوانی و وزان فهم و درک آن‌ها برایت عیان می‌شود، دلت می‌گیرد. منتقدان که هیچ، درباره واکنش مدافعان هم باید گفت به غیر از چند مورد، بقیه نسبتی ایدئولوژیک با نامه داوری گرفتند. ۲۰۰ صفحه از این کتاب به سخن دکتر داوری اختصاص دارد (شامل چند یادداشت، سخنرانی، میزگرد و مصاحبه با ایشان که برخی از آن‌ها برای اولین بار منتشر شده است) و ۶۰۰ صفحه دیگرش حواشی نامه ایشان است (شامل واکنش‌های موافقان و منتقدان). بی‌تردید اگر بخواهیم سختی زندگی اهل درد و تفکر، در عالم توسعه نیافتگی را دریابیم این کتاب گزینه خوبی است و به نظرم «متفکر در زمانه عسرت» عنوان دیگر این کتاب است!

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: آری برادر! اگر می‌بینی در بقیه امور نیز زمین‌گیر هستیم، به جهت آن است که نمی‌توانیم با اهل تفکر حتی اگر غیر از آنچه ما فکر می‌کنیم؛ همراهی کنیم. نگفتم همفکری کنیم ، نه! نسبت به آنچه فکر است و اهل تفکر آن را با ما در میان می‌گذارند، چرا نباید همفکری کرد؟ جناب آقای دکتر داوری کسی است که نمی‌تواند فکر نکند، و به خوبی همانند هایدگر می‌داند «در این زمانه بهترین فکر آن است که بدانیم «فکر نمی‌کنیم». و تا زمانی که ما در میدان تفکر حاضر نشویم، هر روز یا در تنهایی‌های خود سرگردانیم، یا در اجتماع خود به هم می‌پریم و حرف‌های همدیگر را نفی می‌کنیم و اساساً راهی را نمی‌شناسیم که در آن قدم بزنیم ,آن هم در زمانه‌ای که «زبان، خانه وجود شده است» و تنها خود را در کلمات بنیانیِ خود و دیگران می‌توانیم جستجو کنیم.
راستی! آیا جهانِ آنانی که فکر می‌کنند و می‌نویسند، جهانی نیست که ما در امروز و فردای خود نیازمند آن هستیم؟ گویا اگر تا دیروز با عقل تکنیکی، بشرِ جدید به دنبال آن بود که خود را در آینه فهمِ عمیق‌تر طبیعت جستجو کند، ولی گرفتار گشتل شد و آن آینه در مقابلش تیره گشت و نیهیلیسم حاصلِ آن شد؛ امروز عقلی به جای عقل تکنیکی به میان آمده است که انسان در هستی خود کلمات اصیلی را جستجو می کند و به ظهور می‌آورد تا جهان خود را در کلمات فاخر بیابد، به همان معنایی که والاترین انسانِ تاریخ با «اقْرَأ» شروع شد و قرآن، راهی شد برای آن‌که در فضای ربّ اکرم، انسان «بگوید» [1] نه آن‌که فقط قرآن بگوید، نه! مانند آن‌که آن مرد الهی در فضای ربّ اکرم گفت و گفتِ او قرآن شد؛ بگوید و بشر آخرالزمانی در این «گفتن» به نهایی‌ترین حضور برسد.
حرف بنده آن است: چرا ما خود را با آنچه نیستیم، پریشان می‌کنیم و به آنچه پیش آمده است نظر نمی‌کنیم که همان میدان حضور ما است نزد خودمان با به سخن در آوردن هستی مان؟ سخت‌گیری نسبت به خود، روح لطیف و پاکیزه انسان را که با خود می‌تواند به‌سر برد، منجمد می‌کند. آیا جوانانی که در جهان گشوده خود، دیروزِ دینداری ما را تجربه کرده‌اند و نمی‌توانند آن باشند، و امروز و فردای بشر مدرن را نیز تجربه کرده‌اند و می‌فهمند و باز خود را در آنچه نیستند می‌یابند؛ جز به پس‌فردایی که همان پریروز است، نظر دارند؟ پس فردایی که باز با «گفتن» ولی گفتنِ پس فردایی شروع می‌شود و این یعنی ما راهی جز خانه‌ای جز «زبان» برای وجود خود نداریم. موفق باشید      

 

 

[1] - فرمود: اقْرَأْ وَرَبُّكَ الْأَكْرَمُ

 

 

35582
متن پرسش

با سلام استاد طاهرزاده: خواستم نظر حضرتعالی رو هم بدونم با تشکر. آیندۀ حکومت دینی در جدال پیش‌بینی‌ها - در حاشیۀ پیش‌بینی آقای دکتر رنانی دربارۀ سقوط حکومت دینی در فاصله پنج تا ده سال آینده 1️⃣ پیش‌بینی دکتر رنانی دربارۀ حکومت دینی. آقای دکتر محسن رنانی هرازگاهی پیش‌بینی‌هایی را به عمل می‌آورد که قرین تحقق واقع شده است. پیش‌بینی اخیر ایشان این است که حکومت دینی بین پنج سال تا ده سال دیگر یا سقوط می کند یا سر عقل می‌آید. 🔻بیان ایشان از این قرار است: «فقط اندکی عقل سلیم لازم است که حضرات بفهمند نباید به جنگ ریاضیات بروند: ▫️نسل اولشان که اگر حالا بودند ۱۰۰ تا ۱۲۵ ساله بودند که همه رفته‌اند؛ ▫️نسل دومشان که حالا ۷۵ تا ۱۰۰ ساله‌اند چقدر دیگر فرصت دارند؟ ۵ تا ده سال دیگر بیشترشان نیستند؛ نسل سومشان که ۵۰ تا ۷۵ ساله‌اند، اکثریت‌شان یا توّاب‌اند یا اخراجی. تعداد کمی‌شان به زور رانت هنوز حامی مانده‌اند. این‌ها هم دیگر از رده خارجند. نسل چهارم یعنی ۲۵تا ۵۰ ساله‌ها «اکثریت‌شان» یکی از این‌هاست: یا منتقد یا معترض یا مخالف یا معارض. نسل زیر ۲۵سال را هم که خدا برکتشان بدهد؛ تنها نامی که برازنده آنهاست «نسل عصیان» است. اما جذابیت مساله این جاست: ▫️نسل‌های یک تا ۵۰ سال، سالی یک میلیون و صدهزار نفر به جمعیتشان افزوده می‌شود؛ و نسل‌های ۵۰ تا ۱۰۰ سال، سالی ۶۰۰ هزار نفرشان کم می‌شود. به زودی ترازوی نسل‌ها از ناترازی سرنگون می‌شود. ترازوی اقتصاد و فرهنگ و سیاست و فناوری هم از سال‌ها پیش دارد به نفع نسل نو کفّه عوض می‌کند. همه این تحولات در بدبینانه‌ترین حالت در زیر ده سال رخ خواهد داد؛ اما شهود من می‌گوید برای پنج سال هم انرژی ندارند که با همین روش ادامه بدهند، یا سَرِعقل می‌آیند یا فرومی‌ریزند». 2️⃣ مبنای پیش‌بینی آقای دکتر رنانی پیش‌بینی آقای دکتر رنانی مبنی بر این که حکومت دینی ظرف پنج تا ده سال دیگر سقوط می کند یا سر عقل می‌آید، مبتنی بر این استدلال است که حکومت دینی یک حکومتی ایدئولوژیک است؛ یعنی به جای تکیه بر آخرین دانش ها و تجربیات آکادمیک به میراث دینی کهنه و فرسودۀ قرون گذشته تکیه زده است و شناخت‌ها و ارزش‌هایش را به جای این که از دنیای مدرن بگیرد، از دنیای کهن گرفته است. بیان ایشان چنین است:  «نمی‌دانم چرا متوجه نمی‌شوند! چهل سال است دارند دانشگاه ایدئولوژیک درست می‌کنند آخرش چه شد؟ آیا موفق شدند؟ فقط باختند. حالا می‌خواهند نسخۀ کاریکاتوری همان چهل سال پیش را تکرار ‌کنند؛ اما با کدام دانش با کدام منابع با کدام مشروعیت با کدام فرصت؟ شک نیست که خطا می‌کنند، شک نیست که این جا هم می‌بازند. در سال ۱۳۹۴ در مناظره‌ای در شبکه چهار سیما، به فرد مقابلم که می‌گفت «تا حالا نتوانسته‌ایم؛ چون الگو نداشته‌ایم»، گفتم که اگر در چهار دهه گذشته نتوانسته‌اید، دیگر نمی‌توانید؛‌ چون دیگر منابع ندارید. حالا می‌گویم منابع هم که داشته باشند، دیگر نمی‌توانند چون به قول انیشتین «همان اندیشه‌ای که بحران‌های امروز را ایجاد کرده است،‌ نمی‌تواند آنها را حل کند.» اینان به خاطر نداشتن اندیشه‌‌ای منسجم و سازگار با دنیای نو، بیشتر پروژه‌های حیثیتی‌‌شان یک‌به‌یک شکست خورده است؛ و حالا دوباره رفته‌اند سرخط تا از نو شروع کنند؛ اما یادشان نیست که هم پیر شده‌اند، هم نخبۀ اندیشمند ندارند که برایشان فکر کند، هم چاه‌های نفت خالی است، هم فساد تا سراپرده‌شان پیش‌ رفته است، هم منابع آبی کشور نابود شده است،‌ هم بحران پشت بحران در راه است، و هم نسل نو در پشت سر آنها نیست تا در این ناداری و نادانی حمایت‌شان کند». 3️⃣ نگاه حاکمیت نسبت به آیندۀ حکومت دینی حاکمیت بر این عقیدۀ جازم است که در زمانۀ حاضر وعدۀ آخرالزمانی ظهور امام زمان و حکومت جهانی او محقق خواهد شد؛ به این نشانه که کشور کمونیستی شوروی از هم پاشید و شماری ازحکومت‌های عربی سرنگون شدند و آمریکا ازکشورهای افغانستان و عراق بیرون رفت. به نظر حاکمیت، این دگرگونی‌ها همگی حاکی از شکست مکاتب بشری کمونیسم و لیبرالیسم و قدرت گرفتن اسلام است. پیش بینی حاکمیت این بوده است که اسرائیل و آمریکا به زودی شکست خواهند خورد و کشور ایران در قطب کشورهای جهان واقع خواهد شد. به همین رو، علیرغم این که کشور گرفتار مصیبت‌های تورم بی‌سابقه و تحریم جهانی و فقر و بیکاری و کاهش نفت و آب کشور واقع است، حاکمیت از قریب الوقوع بودن پیروزی خبر می‌دهد. منتها مستند حاکمیت بیش از آن که بر دستاوردهای علمی استوار باشد، بر میراث دینی آخر الزمانی استوار است.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور که به خوبی نبض فکری جریانی را که امثال آقای رنانی نیز منسوب به آن هستند را تشخیص داده‌اید؛ می‌یابیم اینان خود را در تاریخی احساس می‌کنند که ابداً تاریخی نیست که با انقلاب اسلامی شروع شده و با روح حماسی شهدای بزرگ ادامه یافته. تاریخ روشنفکری غرب‌زده هر روز خود را با بحرانی روبه‌رو می‌بیند که حاصل دیروز و امروز و فردای افکار خودشان است و اتفاقاً آقای رنانی نمونه خوبی  از جریان بی‌هویتیِ جبهه روشنفکری است. ملاحظه کنید بی‌تاریخی، انسان را تا کجا از متن واقعیت اصیل جدا می‌کند و دچار توهّمات می‌نماید. اینان مصداقِ همان‌هایی می‌باشند که حضرت امام فرمودند یک شبه کشور را تقدیم آمریکا می‌کردند و از عظمت انقلاب اسلامی همین بس که با سعه معنوی خود، امکان سخنانی این‌چنین را به این افراد می‌دهد. موفق باشید    

35500
متن پرسش

سلام و عرض ادب خدمت استاد بزرگوار: در حرکت جوهری، حرکت معنی شد سیر تبدیل قوه به فعل و بعدا بحث شد که نفس انسان پس از مرگ ثابت می شود، اما در برزخ انسان هایی با فطرت پاک ابتدا عذاب می‌شوند تا در قیامت با نفس پاک ظاهر و حاضر شوند، آیا نمی توان گفت آن نفسی که در برزخ است قوه ی پاک شدن را دارد اما بلفعل نشده است و پس از عذاب بالفعل می شود و به تکامل می‌رسد، پس در عالم برزخ نیز حرکت وجود دارد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با نظر به این‌که در دنیا، ابعادی از انسان هست که نوعی استعداد به حساب می‌آید و در نسبت بین جسم و روح، آن استعدادها امکان به فعلیت‌رسیدن پیدا می‌کنند و پس از مرگ که دیگر تنها نفسِ انسان است و جسم او نیز صورتی از نفس است نه آن‌که مانند دنیا دوگانگی نفس و بدن در میان باشد. لذا دیگر در آن دنیا خود انسان است با خودش، مگر آن‌که در خودش از جهتی در اجمال است و در برزخ شرایط به تفصیل‌آمدنِ وجوه اجمالی‌اش فراهم می‌شود تا خودش به تفصیل با خودش در نزد خودش حاضر شود و معنای تکامل در برزخ بدین معناست. موفق باشید  

35203
متن پرسش

سلام علیکم: استاد نحوه مواجه ما نسبت به مقام معظم رهبری و حضرت امام (ره) چگونه باید باشد؟ آیا باید ایشان را یک پدر معنوی بدانیم یا در کنار یک پدر معنوی یک مرجعیت علمی و فکری و معرفتی و... هم قائل شویم. در بحث های شما احساس می‌کنم جایگاه فکری و معرفتی استاد داوری اردکانی از مقام معظم رهبری بالاتر است و مقام معظم رهبری از حیث معنوی از استاد داوری بالاتر است.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همچنان‌که در کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی» عرض شد که حضرت امام به جهت مسئولیتی که بر عهده دارند مؤیّد به تأیید الهی هستند؛ مسلّماً مقام معظم رهبری نیز ذیل تأییدات حضرت حق این‌چنین پا بر جا و محکم و با آینده‌نگریِ دقیق در میدان مدیریت انقلاب می باشند و نسبت ما با ایشان، نسبتِ معناکردن همه ابعاد زندگی است. آری! در کنار این نوع حضور و این نسبت، معلوم است که می‌توان به متفکرانی همچون دکتر رضا داوری رجوع کرد زیرا هر اندازه تفکر نسبت به انسان در جایگاه تاریخی‌اش عمیق‌تر باشد، نسبت انسان با دیانت، دقیق‌تر و عمیق‌تر خواهد بود و این‌جا است که در واقع افق‌های مدّ نظر مقام معظم رهبری بهتر و بهتر روشن می‌شود و جایگاه رهنمودهای آن مرد بزرگ روشن می‌گردد. ملاحظه کنید این نوع نگاه به مقام معظم رهبری را با سقوطی که امثال آقای مهدی نصیری نسبت به رهبر انقلاب پیدا کرده است و در مناظره بین آقای دکتر مهدی خانعلی‌زاده و آقای مهدی نصیری می‌توانید آن را ملاحظه کنید. موفق باشید
https://eitaa.com/matalebevijeh/13828

 

35170

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام و احترام خدمت آقای طاهرزاده: استاد عزیز اول اینکه آیا به نظر شما جمهوری اسلامی مورد تایید امام مهدی علیه السلام هست؟ دوم اینکه ما با جمهوری اسلامی میتونیم عاقبت بخیر باشیم؟ سوم اینکه برای شناخت عمیق جمهوری اسلامی چه کاری انجام دهیم؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر متوجه جایگاه تاریخیِ جمهوری اسلامی بشویم، متوجه خواهیم شد چه اندازه این نظام از یک طرف، مقدمه حضور حضرت مهدی «عجل الله تعالی فرجه» و از طرف دیگر، بستر تغییر سرنوشت انسانها از انحطاط به سوی سعادت است. حضرت امام خمینی «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» در آخرین روزهای عمر شریف خود می‌فرمایند: «مسئولان ما باید بدانند که انقلاب ما محدود به ایران نیست. انقلاب مردم ایران نقطه‏ شروع‏ انقلاب‏ بزرگ جهان اسلام به پرچمدارى حضرت حجت- ارواحنا فداه- است که خداوند بر همه مسلمانان و جهانیان منت نهد و ظهور و فرجش را در عصر حاضر قرار دهد.» این همان امری است که آیت الله ناصری «رحمة‌الله‌علیه» نیز متذکر آن بودند. موفق باشید

35014

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد: ضمن عرض ادب. شاید سوالم بی ربط به تخصص شماست. ولی تنها جائیکه همه نوع درد دل دیدم شده سایت شماست. ممنون که وقت میذارید و پاسخگو هستید. پس جسارت به خرج دادم و گفتم سوالم رو نظرم رو اینجا مطرح کنم شاید فرد مؤمن و متعهد و دلسوزی پیدا بشه وبخونه. یادست بخیر بشه و کاری بکند سایتی راه بندازه، یا..... استاد واقعا برام جای سواله قشر کودک جامعه که تماما شناخت او از کارتون ها به راحتی می‌تواند شکل بگیرد. چرا این همه کارتون غیر مجاز و بد آموزی مثل آبشار جاذبه و دخترعنکبوتی و... در فضای مجازی وحتی در شبکه ی شاد و روبیکا به راحتی در دسترسش است؟ ولی کارتونهای بسیار خوب که آموزنده هم هستند حالا نمیگم حتما ایرانی اند، خوبند و فضای آرام و آموزنده دارند همه در سایت تلوبیون هستند که گزینه دانلودی که قبلا داشت، الان گزینه ی دانلود آن را بر داشته اند؟ و کارتونهای خوب به راحتی در دسترس کودکان نیست و قابل دانلود نیست؟، به راستی متولیان فرهنگی این مملکت چه کاری را برای کودکان این سرزمین می‌خواهند انجام دهند؟ مگر حقوق نمی‌گیرند که تولید محتوا کنند؟ پس چرا محتوای تولید شده قابل دانلود نیست؟ و جای تعجبه که برضد آن، محتوای کارتون های خشن و نامناسب  در جای جای فضای مجازی بیداد می‌کنه!! با بازدیدهای بعضا پانزده هزار بازدید به بالا!!! و هر نوع کیفیت دانلودی که بخای اونم مجانی! مگر نمیگن امتیاز انسان، به شناخت اوست و کسانی که با ایجاد شکّ و شیطنت و.. ، حقّ را می پوشانند و شناخت صحیح را از مردم می گیرند، در حقیقت یگانه امتیاز انسان بودن را از آنها، گرفته اند و این بزرگترین ظلمه که این ظلم، به کودکان در غالب کارتون و انیمیشن می‌شود ولی دیده نمی‌شود. و شناخت و افکار کودکانمان با کارتونهای بد خراب و منحرف می‌شود. و کسی کاری نمی‌کند و پدر و مادران چاره ای ندارند چون محتوای خوب قابل دانلود نیست!! متاسفانه کسی تابحال دم بر نیاورده، که آقا کارتونهای خوبی که نمیشه دانلود کرد و کارتونهای محتوای نامناسب در دسترس زیادی که آماده ی دانلوده، این چه وضعشه خدا وکیلی؟ مقصر کیست؟ پس چاره تربیت کودکان امروزی چیست؟ دست والدین بسته است واقعا در این مملکت.... من مادر چکار کنم؟ یعنی کل بچه ها اگر به  تلوزیون به موقعش نرسند، فقط یه سایت تلوبیون رو دارن که مراجعه کنند اونم بدون گزینه ی دانلود!! تو این عصر تکنولوژی!!مایه ی تاسفه فقط یه سایت!؟ خب معلومه بچه ها مراجعه می‌کنند به کلی سایت در دسترس و مجانیه ماهواره و روبیکا و.. و بعد از یه عمری دیدن آن کارتونها، با کلی نوجوان و جوان منحرف فکری روبرو هستیم که قابل اصلاح نیستند یا سخت اصلاح... خب آقا جان کار رو از ریشه درست کنید. که ریشه، همان تولید کارتون خوب برای کودک است، کارتون کارتون کارتون خوب. که البته با گزینه ی دانلود برای عموم آزاد است. خخخ. والا به خدا.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حساسیتِ به جایی است. آری! ما هنوز در این موارد و مواردی این‌چنینی واقعاً به بلوغی که باید برسیم، نرسیده‌ایم. حتی متوجه نیستیم در جهانی زندگی می‌کنیم که نه‌تنها جهان دیجیتال، بلکه جهان سرعت، در همه موارد است. امید است این نوع انتقادها از یک طرف، و کارهایی که با تحقق انقلاب اسلامی پیش آمده از طرف دیگر، زمینه‌ای باشد برای حضور در جهانی دیگر. که بنده آن را «جهان بین دو جهان» نامیده‌ام. موفق باشید

34891

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد عزیز: همین الان برنامه شما را در شبکه یک سیما مشاهده می کردم که تمام شد. خدا را از اعماق جان سپاسگزارم که باب این مباحث در صدا و سیما گشوده شده و امیدوارم به نورانیت و مدد امیرالمؤمنین علیه السلام ادامه پیدا کند. حقیقتاً مجری برنامه جناب آقای یامین پور به خوبی و با عمق لازم، شرایط شکوفایی معارف را برای جنابعالی فراهم می کردند. حس می کردیم استاد طاهرزاده خودش با خودش در پشت میزی نشسته و دارد گفت و گو می کند. یعنی اینقدر مجری محترم در افق مطالب شما حاضر بود. خلاصه بسیار لذت بردیم و بهره‌مند شدیم. برای ما زمین خورده ها و جامانده ها دعا بفرمایید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: امید است هرچه بیشتر، مردم ما متوجه عظمت انقلاب اسلامی جهت حضور در عالی‌ترین سلوک باشند و نسبت به چنین سلوکی از جهان پوچی‌ها که فرهنگ مدرنیته به بشریت تحمیل کرده است، عبور کنند. موفق باشید

34845

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

بسم الله الرحمن الرحیم. منظور استاد از تزکیه در کتاب هایشان چیست؟ و چطور باید انجامش داد؟ ۲. سیر سی دی های سخنرانی استاد به چه نحو هست و برای تهیه ی فایل های صوتی از کجا باید اقدام کنم؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. در مباحث «معرفت نفس» روشن می‌شود که انسان، استعداد حضور در همه عوالم وجود را دارد و تزکیه، بدین معناست که انسان موانع آن حضور را از پای خود باز کند. ۲. سیر مطالعاتی سایت، جایگاه صوت‌ها را مطابق آن سیر مطالعاتی رویهمرفته تعیین می‌کند. موفق باشید

34373

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و ادب: فایل صوتی سلسله جلساتی که استاد سخنرانی کردن و در نهایت تبدیل شده به کتاب خویشتن پنهان رو میخوام اگر ممکنه برایم ارسال کنید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب مذکور تنها جواب سؤالات کتبی رفقا بوده است و از این جهت صوتی در میان نبوده. موفق باشید

34114

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام: آیا تخیلات جنسی مشروع در ذهن اگر مقدمه گناهی را فراهم نکند مشکلی برای انسان ایجاد می‌کند؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خیر! ولی همچنان‌که آیت الله بهجت می‌فرمایند ورود این تخیلات در اختیار ما نیست، ولی دنبال‌کردن آن‌ها در اختیار ما است که ما باید آن‌ها را دنبال نکنیم و با اذکاری مثل «لا إله إلا الله» و استغفار، ذهن خود را از آن خیالات منصرف نماییم. موفق باشید

33522

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

اینکه در قیامت لذت و درد از مقوله فعل است نه انفعال، یعنی چه؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: برای انسان در قیامت همه‌چیز «وجودی» است. موفق باشید

37663
متن پرسش

سلام خدمت استاد عزیز: در مورد صوت منتشر شده از ذوالنور در مورد اینکه حاج قاسم گفته بود جلیلی رای بیاورد کارها قفل می‌شود و من سپاه قدس را رها می‌کنم، کمی ذهنم سرگردان شده و برداشت خودم را می‌گویم. حاج قاسم جناحی نبود و جناحی عمل نمی‌کرد و با طیف های مختلف کار می‌کرد و حلقه ی وصل بود بین طیف های مختلف، خیلی اصولگراها و بعضی جبهه پایداریها این رفتار را نمی فهمیدند و نمی پسندیدند و برای همین می گفتند حاج قاسم اصلاح طلب است! مبنای حرفشان این بود که می‌گفتند به هاشمی احترام می‌گذارد یا با روحانی مودبانه حرف می‌زند و... من برداشتم این هست که اصلاح طلبی مولفه هایی دارد که هیچ کدامش در حاج قاسم نیست، و انقلابیگری مولفه هایی دارد که همه اش در حاج قاسم بود. حاج قاسم، طرفدار اسلام بود، معتقد به امام و آرمان امام بود، معتقد و طرفدار ولایت فقیه بود، استکبار ستیز بود به معنای واقعی کلمه، ضد آمریکا بود، دنبال ظهور بود، دنبال حاکمیت اسلام و ساخت مقاومت در منطقه بود، پیرو و طرفدار شهدا بود و خلاصه انقلابی بود و تمام آنچه برای یک انقلابی می‌شناسیم را در بالاترین سطح خودش دارا بود همه می‌دانند که خط قرمز او ولایت فقیه بود و اعتلای اسلام، چنین شخصیتی ابدا شبیه یک اصلاح طلب نیست. سوال اینجاست که چرا حاج قاسم از طرف عده ای متهم به اصلاح طلبی شد؟!! شاید علتش در سبک رفتار حاج قاسم بود که افراد مختلف از طیف های مختلف را نگه می‌داشت، حاج قاسم به هاشمی احترام می‌گذاشت اما در ماجرای سوریه، در ماجرای ۸۸ در نوع برخورد با آمریکا ابدا از اندیشه ی هاشمی الگو نمی‌گرفت و فقط چشمش به رهبری و حریم انقلاب بود، حاج قاسم با روحانی به عنوان رئیس جمهور تعامل می‌کرد با ظریف تعامل می‌کرد، اما آیا تعاملش به معنای دوستی و دست دوستی دراز کردن به آمریکا بود؟ ابدا اینطور نیست حاج قاسم آمریکا را ذلیل و خرد کرد در منطقه حاج قاسم دنبال نابود کردن اسرائیل بود. حاج قاسم با اشخاص تعامل می‌کرد تا بمانند و همراه باشند با جریان انقلاب، همان طور که رهبری تعامل می‌کردند با روحانی و ظریف. اما این تعامل را خیلیها نمی فهمیدند و هضم نمی‌کردند، در ماجرای نامه ی سلیمانی به روحانی حرفهای بدی به حاج قاسم زدند اما نامه ی او حمایت از حرفی انقلابی بود که از دهان روحانی خارج شده بود و حاج قاسم از اینکه روحانی گفت خلیج فارس را می بندیم حمایت کرد. کار خوبی بود که کرد. از این دست جریانها زیاد است که شما بهتر اطلاع دارید. فکر می‌کنم حاج قاسم را صرفا سیاسی نگاه کرده اند، از این جهت، هم آنهایی که به او گفته اند اصلاح طلب اشتباه می‌کردند هم آنهایی که گفته اند حاج قاسم مخالف جلیلی هست. مگر می‌شود حاج قاسم مخالف با کسانی باشد که تمام وجودشان دنبال پیاده کردن انقلاب و اهداف انقلاب است؟ بله ممکن است حاج قاسم با حذف کردن بعضیها مخالف باشند، ممکن است حاج قاسم مانند خیلی انقلابیها عمل نکند و مولفه هایی را برای عملش در نظر بگیرد که از دید دیگران پنهان است، حاج قاسم گاهی پدری می‌کند گاهی مانند برادر دلسوز هوای برادر کج رفته اش را دارد، اما آنچه عیان است حاج قاسم از روی حسادت و خودخواهی عمل نمی‌کرده است، انقلاب و امامین را می‌شناخت و می‌فهمید و تلاش می‌کرد در جهت حرکت امامین رفتار کند. حاج قاسم فرزند انقلاب بود و نور انقلاب را در جهان تاریک امروز کی فهمید. ببخشید که طولانی شد. جناب استاد اگر برایتان مقدور است در مورد تعامل حاج قاسم و آنچه که از دیدگاه خودم عرض کردم نکانی بفرمایید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فدای گوینده این سخنان که او را نمی شناسم، با این‌همه بصیرت و حکمت که کلمات او جاری است. اگر بصیرت حاج قاسم عزیز مثال‌زدنی است، خدا می‌داند چنین بصیرتی که شما در این نوشته آورده‌اید، کم‌تر از آن بصیرت نیست. خداوند را صدهزار بار شکر که با چنین افراد و چنین کلمات و چنین زبانی روبه‌رو می‌شوم که تنها امیدوار بودم روزگاری، چنین گفتاری به زبان آید و حقیقت، تا این اندازه زیبا در کلمات رُخ بنمایاند. چه اندازه نور کلمات حکیمانه حاج قاسم عزیز در گفتار جنابعالی احساس می‌شود. 
خدا می‌داند حاج قاسم عزیزی که ما می‌شناسیم و شما در آن کلمات وصف کردید؛ هرچه گفته باشد آن‌طور که آقای ذوالنور از آن گزارش داده است؛ نگفته است. موفق باشید  

36768
متن پرسش

جمهوری اسلامی و طوفان نیست انگاری. سلام خدمت استاد طاهرزاده بزرگوار: (این نوشته صرفا درد و دلی است و شاید دلنوشته ای باشد.) با نگاه به پرسش و پاسخ «تقدس جمهوریت با نظر به تاریخ قدسی فردا»، نکته ای ذهن من را درگیر کرد. زمانی ما به دور دست اشاره می کنیم که عزم و همتی برای پیمودن مسیر نداریم. همان طور که می دانید در یونان که مسئله ی جمهوری مطرح شد نسبت میان انسان ها یک نسبت وجودی بود نه مانند امروز که جمهوری تبدیل انسان عددی برای درصدها در رای گیری است. همان زمانی که حضور تاریخی انسان یونانی را داریم زمان پریشان احوالی عالم یونانی نیز هست یا اگر به صدر اسلام نگاه کنیم این پریشانی را در حکومت امیرالمومنین هم می بینیم اما این تاریخ، تاریخ ظهور مالک اشترها و میثم تمارهاست و شاید عاشورا را بتوان در ادامه ی همین احوال دید. حضور انسان ها آن پریشان احوالی را هم دارد. آنچه که من دارم احساس می کنم بی معنی شدن حضورم در انتخابات است. من در حرم جمهوری اسلامی، احساس نمی کنم وارد حرم شدم نسبتم، نسبت زائر و حرم نیست. خود حرم دارد معنای حرم بودن را از دست می دهد. اتفاقی که امروز در حال وقوع است اینکه قرار است من به یک عدد برای آمار مشارکت بالای پنجاه درصد تبدیل بشوم تا عده ای بتوانند تصمیماتی را که من در آنها حاضر نیستم با سلطه گری بیشتر برای من بگیرند. اگر این نیست انگاری نیست، پس چیست؟ همین نظارت استصوابی، یک نظارت محتوازده است انسان ها را در چارچوب محتوایی می سنجند مثل یک کالا. به طور مثال ارشاد مدتی به فیلم هایی مثل آژانس شیشه ای یا آدم برفی مجوز نمی داد چون از نظر محتوایی با ارزشها نمی خواند درحالی که از نظر فرم، زبان انقلاب بود. زمانی که این نوع نظارت و نگاه محتوا زده حاکم شود بعد از مدتی فرمی شکل نمی گیرد. نظارت استصوابی امکان ظهور فرم سیاست در معنای عرفی آن را هم نمی دهد چه برسد به معنای اصیلش. این نوع نظارت زبان خادمین حرم شده است گفتگو و همدلی از میان رفته است. اگر در دفاع مقدس این زبان حاکم بود مخصوصا در اوایل جنگ این نگاه حاکم بود بدنه ی ارتش تقریبا منتفی بود سپاه و بسیجی هم نمی توانست باشد اصلا مردم نمی توانستند باشند. در فضای فعلی هر بار می خواهی در احوال خودت در این حرم حاضر باشی نمی گذارند. اگر این نیست انگاری نیست، پس چیست؟ زمانی که با رزمنده های دفاع مقدس هم صحبت می شوم حتی آنهایی که امروز دین هم ندارند بهترین دوران زندگی شان همان دوران جنگ بود همان زمانی که در مقابل خودشان هیچ سدی احساس نمی کردند در پدیده ای مثل جنگ که یکی از جلوه های نیست انگاری در عالم مدرن است. پدران ما احساس حضور داشتند در اوج نیست انگاری زندگی ساختند. اما من احساس می کنم پس از جنگ میان پریشان احوالی و حضور مردم با بقا و امنیت جمهوری اسلامی، بقا و امنیت انتخاب شد. تامین امنیت، سلطه بر مردم را می طلبد. نظارت و مدیریت می طلبد. به جای انسان خلاق و آزاد، کارمند نیاز دارد. جهاد سازندگی بی معنی می شود. حضور مردم در اقتصاد بی معنی می شود. نقش مردم در سیاست کمرنگ می شود. بقا و امنیت، مردم را به روزمره گی می اندازد و مجالی برای فکر و هنر نمی گذارد. حالا ممکن است عده ای خرده بگیرند که در سایه این امنیت است که مردم می توانند در اقتصاد حضور داشته باشند و کشور پیشرفت می کند اما مسئله اینجاست که امنیت در جهان توسعه یافته با حضور مردم محقق شده است. غرض این نیست کشور را در دوگانه های مصنوعی مانند یا آزادی یا امنیت بیندازیم اما مسئله اینجاست که به امنیتی دیدن مسائل و امنیتی کردن فضا عادت کرده ایم و از آنجایی که نه فرهنگ سامان پذیر و تقدیرگرایانه ی ملت شرق آسیا را داریم و نه تجدد در اینجا بنیانی دارد. این میل به سلطه و یک دست شدن حاکمیت برای حفظ امنیت باعث امنیت و حل مشکل نمی شود. چون یک دست شدن در جایی معنی دارد که فکری باشد و تفکر ریشه داشته باشد وگرنه محصول اینگونه سیاست ورزی این می شود که نیروهای انقلابی دیروز، غرب گرایان و وسط بازان امروز می شوند و هر چند سال یکبار چنین اتفاقی می افتد. جایی که تفکر نباشد خیلی زود تفرق حاکم می شود و کشور در یک چرخه ی معیوب گرفتار می شود و در نهایت رای دادن و رای ندادن هیچ کدام با دیگری فرقی نمی کند. این خود بیانی از نیست انگاری در جهان توسعه نیافته نیست؟ آیا بدون بازخوانی اینجا و اکنون رسیدن به تاریخ قدسی فردا امکان پذیر است؟ آیا با ندیدن وگزارش نکردن وضعیت امروز می توان از تنگناها عبور کرد؟ برای امثال من که نه جایی میان نیروهای انقلابی و حزب اللهی دارم نه در میان جریان ضد نظام و اصلاح طلب و ... از همه جا و همه کس رانده و تنها مانده ام تنها تعلق خاطری نسبت به امام و رهبری و انقلاب و شهدا دارم. آنچه از این منظر می بینم این است که اگر محتوا و اسم ها را امروز از جمهوری اسلامی بگیریم آنچه می ماند با احوال حکومت های سکولار چقدر فرق می کند؟ شهدا در تنگناها افقی برای فردا در مقابل ما گشوده اند اما زمانی که تفکر نباشد حتی شهدا هم مانند سایر امور جهان توسعه نیافته، مصرف می شوند و ما خود حجاب خود می شویم و در برزخ وحشت روز مرگی هامان گرفتار می شویم. خدا به حقیر سراپا تقصیر، چشمی بدهد متصل به سرچشمه تفکر و پایی منفصل از بند تعلق، تا در راه شهدا باشم. از وقت گذاری شما سپاس گزارم

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کاملاً در همه ابعاد با جنابعالی نسبت به آنچه در میدان حاضر است، همراه می‌باشم و شاید به جهت مسئولیت‌های اجرایی که داشته‌ام و به جهت ظلم‌های ناگفتنی که بر بنده رفته است؛ چیزهایی بدانم که انسان را نسبت به همه چیز نه‌تنها بدبین، بلکه کافر بگرداند. بحث بر سر آن است که در این موقعیت، آیا باید به حضوری و به تاریخی در دل تاریخی که با انقلاب اسلامی پیش آمده است فکر کرد؟ و یا نه؟ حال در نظر بگیریداین شمائید که همچون علی «علیه‌السلام» با امری روبرو شده‌اید که با تیزبینیِ آن حضرت، همه آنچه با اسلام پیش آمد را رفته یافتند و در بین دو گذرگاه باید یکی را انتخاب می‌کردند، یا در جبهه اصحاب رده قرار می‌گرفتند و انکار هرگونه تاریخی می‌شدند که با انقلاب اسلامی پیش آمده است؛ و یا همچون که مولایمان انتخاب کردند در دل همان طوفان، راهی را مدّ نظر قرار دادند که بسی عجیب بود از آن جهت که همه می‌دانستند راهِ آن حضرت راهِ سقیفه نیست ولی در آن حضور تاریخی حتی در دل جریان سقیفه می‌توان به آینده دیگری فکر کرد. و این دقیقاً نگاهی است که بنده در رهبر معظم انقلاب سراغ دارم و تأکید ایشان بر حضور در انتخابات و رأی دادن را از جنس حضور در ذات انقلاب می‌دانم. به همان معنایی که به سؤال‌کننده محترم در جواب سؤال شماره 36763 عرض شد که اتفاقاً حضور در رأی دادن نوعی از حضور در اگزیستانسِ تاریخی است و در این رابطه نگاه سؤال کننده محترمی که سؤال شماره 36757 تحت عنوان «جایگاه انتخابات در نظام اسلامی و معنای بشر جدید» فرموده است را بسیار مهم می‌دانم. موفق باشید  

36131
متن پرسش

گویا باز هم بانگ عاشقی در دلم نواخته شده! اما این‌بار از جنس متفاوت و اتفاقا واقعی ترش است! آن من آنقدر دور است که نگاهش هم نمی کنم جز دیوانه ای که در غزه زاده شده و در مسجد الاقصی اذان به گوش خود شنیده و در میان نسیم های تاریکی طوفان روشنایی را حالا پس از سال ها گمشدگی یافته هیچ قابل رویت نیست. روزمرگی برایم حال باطل تر از هر نشان نایافتنی است. حتی ابر و باد و مه و خورشید و فلک هم برایم نشانی از فلسطین دارند و خواب و خوراک و روز و شب شده پرچم حق نشان و فریاد های الله اکبر قسام. می دانم که اگر همین روز ها غزه را ملاقات نکنم قلبم از این دیوانه تر می شوم اما همه اش به فدای عشق به فدای مقاومت #فلسطین #لبیک_یا_قسام

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم می‌توان با نظر به موارد زیر، معنی بودن در امروز و فردا و فرداها را در دل این شهادت‌ها پیدا کرد.
۱. زمان‌شناسی به این معنا است که بفهمیم با نظر به شرایطی که در آن هستیم، خداوند در تاریخی که در پیش رو داریم؛ چه اراده‌ای کرده است و این همان «بصیرت تاریخی» یا «زمان‌شناسی» است که امام صادق «علیه‌السلام» در باره‌اش می‌فرمایند: «عَلَى الْعَاقِلِ أَنْ يَكُونَ بَصِيراً بِزَمَانِهِ مُقْبِلاً عَلَى شَأْنِهِ حَافِظاً لِلِسَانِه‏»، بر انسان عاقل است که نسبت به زمانه‌اش بصیر باشد و مطابق شأن زمانه با آن روبه‌رو شود و زبان خود را حفظ کند تا چیزی نگوید که در زمانه نمی‌گنجد. زمان‌شناسی منجر می‌شود تا انسان‌های بصیر متوجه شوند نیاز زمانه چیست و خداوند در جواب‌گویی به نیاز زمانه با چه شأنی به ظهور می‌آید. در این رابطه قرآن می‌فرماید: «يَسْئَلُهُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الأرْضِ كُلَّ يَوْمٍ هُوَ في‏ شَأْن‏» (الرّحمن/۲۹) و این یعنی هر آنچه در آسمان‌ها و در زمین است از خداوند تقاضای برآوردن نیازهای‌شان را دارند و خداوند هر روز و روزگاری در شأنی است مطابق طلب و تقاضای هر آنچه در آسمان‌ها و زمین هست.
وقتی انسان متوجه شود خداوند در زمانه‌ای که آن انسان در آن زندگی می‌کند، چه امری را اراده کرده، آینده برایش روشن می‌شود و بر اساس حضوردر آن آینده شجاعت و همّت در آن انسان اوج می‌گیرد، به همان معنایی که امام صادق «علیه‌السلام» فرمودند: «وَ الْعَالِمُ بِزَمَانِهِ لا تَهْجُمُ عَلَيْهِ اللَّوَابِس‏» به کسی که زمانه خود را بشناسد، انحرافات و غفلت‌ها هجوم نمی‌آورد.
اگر در رهبران بزرگ دینی مانند امام خمینی «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» و رهبر معظم انقلاب «حفظه‌الله‌تعالی» و پیرو آن، سرداران بزرگِ جبهه مقاومت متوجه آن نوع همت و شجاعت هستیم، باید ریشه آن را در بصیرت تاریخی و زمان‌شناسی آن‌ها دانست و اگر آن‌ها در خود چنین اراده‌‌هایی را احساس می‌کردند به جهت آن بود که خداوند آن‌ها را شایسته تحقق اراده خود یافته بود و چون آن اراده، اراده‌ای الهی برای تحقق تاریخ جدید بود، مردم نیز نسبت به آنچه در شخصیت سرداران و فرماندهان مقاومت ظهور می‌کرد، بیگانه نبودند و گویا خودِ گمشده‌شان را در آن‌ها جستجو می‌کردند و سعی می‌نمودند با پیروی از آن‌ها خود را در آن تاریخ و ذیل اراده الهی بسط دهند.
۲. با توجه به حضور تاریخی انقلاب اسلامی و بسط روحیه مقاومت در مقابل استکبار، آیا نمی‌توان گفت: اگر بخواهیم در مورد هر مسئله‌ای در این تاریخ بیندیشیم باید بر مبنای همان روحیه به آن بپردازیم و در غیر این‌صورت از نظر تفکر از زمانه خود عقب می‌مانیم؟ و آیا جز این است که معنای حضور در تاریخ را باید در سیره شهیدانی دنبال کرد که روحیه مقاومت را در این زمانه، عین حقیقت اسلام می‌دانستند؟ اسلامی که تنها راه رجوعِ بشر به خودِ راستین‌اش است و آن اسلام می تواند جواب اصیل‌ترین و بنیادین‌ترین طلب انسانِ آخرالزمانی باشد، زیرا فرشته وَحی آن را از آغازین‌ترین آغازها یعنی از مبدأ وجود، حضرت ربّ العالمین به بشریت عطا کرده تا بشریت در هر تاریخی که هست با تجلی اسماء الهی، در بستر اسلام بی‌مأوا نباشد و خود را در بهترین عالَم حاضر کند و با خطورات و نفحات قدسی به‌سر برد.
۳. آیا می‌توان گفت مسائلِ مسئله مقاومت در بستری که انقلاب اسلامی به میان آورده، مسائل انسان این دوران است تا با دغدغه‌هایی که نسبت به آن انقلاب دارد، به امکانات جدیدی برای ظهور تفکرات سیاسی اجتماعیِ مخصوص این دوران دست یابد؟ اگر چنین است، آیا حضرت امام و رهبری و فرمانده‌های مقاومت، متفکرترین متفکران این تاریخ نیستند؟ زیرا نسبت به مقاومت در مقابل استکبار، یعنی روشنی‌گاه اراده الهی در این زمانه، دغدغه‌مندترین بودند و می‌باشند؟
۴. آیا جز این است که هرکس شخصیت خود را ذیل متفکرترین متفکران شکل دهد از بیهودگی‌ها و پوچی‌ها رها می‌شود؟ و آیا آمدن به سوی حرکت ضد استکباری انقلاب اسلامی و همراهی با متفکرترین متفکران این دوران، تنها راهی نیست که باید طی کنیم تا «تفکر» نمیرد؟ همراهی با متفکرانی که در کار خود مردانی تمام بودند و نه انسان‌هایی میان‌مایه؛ انسان‌های شجاع بصیری که حفظ جان‌شان در نظرشان در بستر مبارزه با ظلم و استکبار، جُوِی ارزش نداشت.
۵. اگر عصر، عصر اراده الهی برای نفی استکبار است و تفکر در بستر حضور در تاریخی که به ظهور آمده ممکن است، آیا می‌توان گفت در حساس‌ترین شرایط نسبت به «تفکر» قرار داریم و باید از خود بپرسیم تفکر در این زمانه ما را به چه می‌خواند که اگر متوجه آن نشویم گرفتار اکنون‌زدگی و سرگردانی می‌شویم؟
مهم آن است که بدانیم «تفکر»، آن فهم ظاهری و آن عقل جزئی نیست که تصور کنیم در عصر ارتباطات و توسعه اطلاعات به‌دست می‌آید بلکه تفکر حقیقی در این تاریخ، درک درست اراده الهی در این قرن است که قرن نابودی ابرقدرت‌ها است.
۶. باید از خود پرسید چگونه شهدا مورد خطاب اراده الهی قرار گرفتند و در راستاي پاس‌داشت از حرکتی که با انقلاب اسلامی شد تا مرز شهادت جلو رفتند؟ شهدا با گوش‌سپردن به ندايی که خداوند به گوش جان آن‌ها رساند به اين نتيجه رسيده‌اند که مي‌توانند ظرفيت خود را تا مرز شهادت بگشايند و از مبارزه با استکبار از پای ننشینند تا خداوند دوباره به تاریخ برگردد.
۷. تا زماني که ما نسبت به آن‌چه از طرف خداوند در اين تاريخ به ما روي آورده، نينديشيم؛ ياراي عبور از تنگناهاي موجود را نداريم مگر آن‌که بتوانيم تعلقِ ذاتي خود را در اين زمانه متوجه‌ انقلاب اسلامي و جبهه مقاومت و اهداف اصيل آن بنماييم و اجازه ندهيم با انواع کاهلي‌ها، اين عطاي الهي از ما روي برگرداند، در حالي‌که همه‌ ما متوجه هستيم ذات ما کششي دروني نسبت به آن دارد و به همين جهت راه شهدايي که براي تحقق و بقاي جبهه مقاومت آن‌طور فداکاري کردند را پاس مي‌داريم.
۸. ما همواره در همه‌جا در اين تاريخ با حضورِ تاريخي اراده‌ي الهي ارتباط داريم، هرچند همیشه به نداي آن گوش نمي‌دهيم ولی وقتی در مطابقت و موافقت با آن اراده قرار مي‌گيريم و مطابقِ آن اراده عمل مي‌کنيم، به معناي واقعي در راه حضور تاريخي خود قرار می‌گیريم، چيزي که شهداء به‌خوبي آن را تجربه کردند، آن‌ها به‌خوبی فهمیدند انقلاب اسلامي و جبهه مقاومت عطيه‌اي الهي است و برای حفظ آن تا مرز شهادت پیش رفتند تا تاریخی که شروع شده است ادامه یابد و این درست بر عکس انتحارهای کوری بود که تلاش داشتند تاریخ تحجّر و استکبار باقی بماند و به همین جهت آن انتحارها در بستر عدم بصیرت نسبت به تاریخی بود که شروع شده بود، انجام می‌گرفت و به جای آن‌که با دشمنان اسلام درگیر شوند چون از بصیرت و آگاهی لازم برخوردار نبودند؛ خود را به در و دیوار زدند تا بمیرند.
بصیرتی که در شهدا به چشم می‌خورد آن‌چنان عمیق بود که نمی‌توان انتهایی برای آن در نظر گرفت ولی در انتحارهای کوری که پیش می‌‌آید آنچه وجود نداشت بصیرت و زمان‌شناسی بود و لذا تحجّر بر معنویت حاکم می‌شد در حالی‌که رهبر معظم انقلاب مي‌فرمايند:
«شهدا مايه‌ي رونق حيات معنوي‌اند در کشور. حيات معنوي يعني روحيه، يعني احساس هويت، يعني هدفداري، يعني به سمت آرمان‌ها حرکت‌کردن و عدم توقّف؛ اين کار شهدا است؛ اين را هم قرآن به ما ياد مي‌دهد. شهدا تا هستند، با تن خودشان دفاع مي‌کنند، وقتي مي‌روند، با جان خودشان «وَ يَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذينَ لَمْ يَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلاَّ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ» (آل‌عمران/ ۱۷۰) ببينيد اين استبشار، مال بعد از رفتن است. تا هستند، جان‌شان و تن‌شان و حرکت مادّي‌شان در خدمت اسلام و در خدمت جامعه‌ اسلامي است، وقتي مي‌روند، معنويت‌شان، صداي‌شان تازه بعد از رفتن بلند مي‌شود. نطق شهدا بعد از شهيدشدن باز مي‌شود، با مردم حرف مي‌زنند «بِالَّذينَ لَمْ يَلْحَقُوا بِهِمْ» با ماها دارند مي‌گويند؛ [بايد] ما گوش‌مان سنگين نباشد تا بشنويم اين صدا را... مهم اين است که ما بشنويم اين صدا را. و خداي متعال در اين صدا هم اثر گذاشته؛ واقعاً اثر گذاشته؛ جوري شده است که وقتي از شهيدي يک چيزي نقل مي‌شود، يک حرف دقيق و متيني نقل مي‌شود، اثر مي‌گذارد بر روي دل‌ها، دل‌ها را منقلب مي‌کند... ما گوش‌مان سنگين است، اين پيام‌ها را درست نمي‌شنويم؛ اگر به ما بشنوانند اين پيام‌ها را، ديگر اين گرايش به شرق و به غرب و به دشمن و به کفر و الحاد و مانند اين‌ها، از بين ما رخت بر خواهد بست... اگر اين پيام را بشنويم، روحيه‌ها قوي خواهد شد، حرکت، حرکت جدّي‌اي خواهد شد.»
آري اين شهدا هستند که حقيقت دوران ما را آشکار کردند تا افق آينده درست تفسير شود و اين‌ها به خوبي متوجه شده‌اند خداوند در اين تاريخ چه کار عظيمي را اراده کرده و معلوم است اين کار بي‌هزينه نخواهد بود. به اين فکر کنيد که چرا بايد شهدا را آيات الهیِ این تاریخ بدانیم؟ بر آن‌ها چه گذشت که آن‌طور هوايي شدند، با اين‌که انسان‌هاي بزرگي بودند؟ سؤال بنده اين است که اين شهدا، اين آيات الهی این تاریخ، چه ندايي از حقيقتِ اين دوران شنيده‌اند که اين اندازه آسماني مي‌شدند؟ ما يا بايد نسبت‌مان را با اين حقيقت براي هميشه تعطيل کنيم مثل اين‌که دنياي مدرن چنين کرده است و يا بايد با حضور در ساحتي که ماوراء دنياي مدرن است، وارد تاریخی شویم که شهدا نماد شروع آن هستند و باید از خود پرسید چه نسبتی می‌توانیم با تاریخی که شروع شده برقرار کنیم تا بتوانیم ندایِ بی‌صدای آن را به گوش جان بشنویم؟ اگر با نظر به فرمانده‌های مقاومت در ساحت مخصوصِ تاریخِ پیش رو که تاریخ نفی استکبار است، قرار بگیریم، آن بصیرت به سراغ ما هم می‌آید. بعضي توانستند آن ندا را در نزد خود بیابند، ندایی که جز اشاره به سیره و سلوک سرداران مقاومت نیست.  
برپا ‌نگاه‌داشتنِ تاریخی که با سرداران مقاومت و با بصیرت خاص آن‌ها شروع شده، پاسداري از امر قدسي در اين تاريخ است و چون گشوده شود، گشايش حضرت حق در آن طلب مي‌گردد و اين است راهِ فهم رازي که شهداء در افق تفکر ما قرار دادند. اين نوعي ارج‌نهادن به درخشش خداوند است در آن حدّ که در تشييع بدن مبارک شهداء آن درخشش احساس مي‌شود، زيرا شهداء گوهر و ذات جبهه مقاومت را به صورتي تاريخي به ظهور آوردند، از آن جهت که معناي جبهه مقاومت آن است که مي‌خواهد عالَمي را بگشايد تا سرآغازِ تاريخي شود که بشر آخرالزمانی به دنبال آن است و جبهه استکبار گمان می‌کند با به‌کارگیری متحجّرینِ مقدس‌مآب مانع تحقق آن است، در حالی‌که این امر عامل جدایی و روشن شدن هرچه بیشتر تفاوت بصیرت شهدا و حماقت متحجّرین و در این شرایط، صهیونیست‌ها خواهد شد. موفق باشید

35863

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام به استاد عزیز آقای طاهرزاده ............................................................................................................................................................................................................................................................... ببخشید خیلی اطاله کلام شدم و یک درد دل بود کردم عذر خواهی می کنم با تشکر از شما

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مؤمن نسبت به آنچه خدا برایش فراهم کرده، راضی است و به جهت نداشتن‌ها زندگی را تلخ نمی‌کند. اخلاق خوب از همه سرمایه‌های دنیا بهتر است. باید تا آن‌جا که ممکن است با انسان‌ها بخصوص با نزدیکان مهربان بود و از هیچکس انتظار نداشته باشیم و به همان چیزی که خداوند برایمان تقدیر کرده است قانع باشیم تا گشایش لازم فرا رسد. در این مورد دنبال‌کردن صوت‌های شرح کتاب «جامع السعاده» متذکر نکات خوبی است. https://lobolmizan.ir/sound/673?mark=%D8%AC%D8%A7%D9%85%D8%B9 . موفق باشید

نمایش چاپی