بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
38888
متن پرسش

سلام خدمت استاد طاهرزاده: چند روز قبل رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار با اعضای مجلس خبرگان فرمودند: « هدف انقلاب اسلامی را اگر بخواهیم به طور خلاصه عرض بکنیم، عبارت است از محقّق کردن «توحید» در زندگی مردم در کشور. «توحید» در جنبه‌ی معرفتی و مفهومی، یک امری است که به حسب مراتب فهم و معرفت افراد، قابل گسترش است؛ این مفهوم باید در زندگی جامعه محقّق بشود؛ [یعنی] توحید تحقّق پیدا کند در جامعه؛ چون توحید همه‌ی دین است. اصل دین و همه‌ی دین عبارت است از توحید. این هدف انقلاب اسلامی است.» استاد به نظر حضرتعالی در جهان کنونی که عصر سیطره مدرنیته و سبک زندگی و ظلمات تمدن غربی است، تحقق توحید چگونه ممکن است؟! آری، به قول حضرتعالی انقلاب اسلامی در ذات خودش تجلی توحید است. و یک چنین پدیده‌ای حتماً آثار ذاتی خودش را به مرور به همراه خواهد داشت. قطار توحیدی که با انبیاء الهی آغاز شده، اکنون رسیده است به این نقطه از تاریخ. این هنر ماست که بتوانیم این تقدیر توحیدی را قوام ببخشیم و آن را روی زمین تبدیل به یک تمدن توحیدی و سبک زندگی موحّدانه کنیم. ولی این همه و همه‌ی این ها چگونه؟! تقاضامندیم در همین رابطه و برای کاربردی کردن کلمات نورانی رهبر معظم انقلاب ما را یاری کنید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: رهبر معظم انقلاب در آن سخنرانی سخن بسیار اساسی و دقیقی را مطرح فرمودند و حقیقتاً انقلاب اسلامی بستر ظهور نور توحید است تا جان انسان‌ها را منوّر کند. آری! مهم راهی است که باید در آن قدم گذارد و در این راستا بود که بنده سیر مطالعاتی سایت را که به نوعی نزدیکی به قرآن و روایت است پیشنهاد کردم. مطمئن باشید که شرایطی در میان است که در آن شرایط، هر روز بهتر از روز دیگر انس مردم با قرآن و تدبّر در آن پیش می‌آید و جامعه به تقوای لازم نایل می‌گردد. موفق باشید

37315

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و احترام خدمت استاد عزیز جناب طاهرزاده: من جوانی ٢٣ ساله هستم اهل اصفهان، من زمانی که نوجوان بودم چند سال در اروپا زندگی کردم و بعد از تنفس در فضای غرب، پوچی غرب را از عمق وجود احساس کردم و سوالات زیادی برایم در مورد معنای زندگی و پوچی و هدف انسان به وجود آمد. پس از بازگشت به ایران به واسطه رفقای عزیزم در مجمع شهید اژه ای با کتابهای شما و به خصوص با کتاب آشتی با خدا آشنا شدم و مانند تشنه ای که به آب رسیده باشد، از این کتاب و مطالب استفاده کردم و تحولی درون من ایجاد شد. انگار که تک تک کلمات آن را با تمام وجودم درک می‌کردم سالها از این تحول گذشت و من با سرلوحه قرار دادن احکام دین و معارف دینی وارد زندگی ای حقیقتا سرشار آرامش و اطمینان شدم اما باز بعد از گذشتن زمان و درگیر شدن با چالش هایی مانند تمام کردن دانشگاه، کار، سربازی و ارتباط جدی ای که به واسطه شغلم، با انسانهای پوچ و بی هدف پیدا کردم، باز وارد فضای اضطراب درونی شدم و حال با وجود اینکه همان مطالب قبلی را می‌خوانم و با وجود اینکه علی الظاهر حتی کلمه به کلمه آن را حفظ هستم اما اثری در جانم نمی‌گذارد و نمی‌توانم خود را در فضا و حضوری خدایی بیابم و اینکه در کانالی که در تلگرام دارید (اشارت) فرموده بودید انسان امروز می‌تواند با بهره گیری از سخنان حضرت علی (ص) و با یافتن ایشان می‌توانیم طلب بزرگ خود را بیابیم و از بحران بزرگی که در مقابل بشریت هست نجات بیابیم سوال بنده این است که با توجه به شرایطی که عرض شد این نجات چگونه می‌تواند حاصل شود؟ با تشکر و دعای خیر برای شما

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حداقل می‌توانید مدتی با خطبه‌های توحیدی آن حضرت مأنوس باشد و بنگرید آن حضرت چه نوع حضوری را برای ما مدّ نظر می‌آورند. در این رابطه می‌‌توانید به قسمت سیر مطالعاتی سایت بخش مربوط به خطبه‌های نهج البلاغه رجوع فرمایید. و البته از «برهان صدیقین» و شرح مربوط به آن که روی سایت هست؛ غفلت نشود. موفق باشید

37161

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام و تحییت خدمت شما استاد طاهرزاده: چند جلسه ی پیش شما عرض فرمودین که غرب فضایی برای انسان ایجاد کرده که انسان‌ها جهنم یکدیگر شده اند. چرا جهنم یکدیگر شده اند؟ و راه بیرون آمدن از این مشکل چیست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! فرهنگ مدرنیته، عاملی می‌شود تا انسان‌ها زندگی خود را در چشم و هم چشمی با همدیگر تنظیم کنند، حکایت از آن دارد که هرکس جهنم دیگری شده، بر خلاف آن‌که در فضای ایمانی، هرکس آینه ایمان دیگری می‌گردد. 

35209
متن پرسش

سلام و عرض ادب: بنده به حمدالله بعد از سالها کم کم، جایگاه علم عرشی شما را بیشتر از قبل متوجه می‌شوم. اینکه شما آدم مذهبی، عارف، مفسر قران و نهج البلاغه و روایات، غرب شناس و ... بودید و هستید شکی نیست. اما نگاه بسیار عمیق و حکیمانه شما، تحلیل عرشی فرا سیاسی و فرا مذهبی جنابعالی، ما را وارد عالَم جدیدی می‌کند که گویا آن عالم، مادر عوالم و علوم هست و همین نگاه باعث می‌شود که ما با احاطه بیشتر و دیدن زوایا و جوانب بیشتر، مسائل را دنبال کنیم. فی المثل همین مناظره آقای نصیری و آقای خانعلی زاده را که در کانال مطالب ویژه بارگزاری فرمودید  نکاتی را که به ذهنم رسید بیان کنم: ۱. تفکر آقای نصیری، نماد و جلوه ای از جریان فکری غربگراست که تمامأ غرب زده و اتفاقأ غرب پرست هستند. به دلیل اینکه هرچه غرب بگوید و انجام دهد ایده ال و هرچه جمهوری اسلامی انجام دهد همه یکسره عبث و باطلست. این گروه سامری، گوساله پرستی هستند که زیور و طلای آن گوساله، تجملات و اشرافی گری و زیبایی های ظاهری و ابزار غربیست و تاریخ چپاول و غارت ثروت سایر ملت ها توسط غرب را نمی بینند و تاریخ بردگانی که از آفریقا به آمریکا برده شدند را نمی دانند. کشتارها و جنایات غرب وحشی در جنگ های اول و دوم را نمی‌خواهند ببینند. تجاوز آمریکا و ناتو به کشورهای دیگر ( قتل و خرابی و ... که همه می‌بینند) را شاید اینها زیبا ببینند. غرب یکسره حیوانی و پاشیدگی خانواده و نابودی اخلاق انسانی و انحطاط انسانیت را متأسفانه نمی‌بینند چون دایره دیدشان محدود و خلاصه شده در ماشین لوکس و زیبایی های بصری و توهمی غرب. این جماعت، تا ابد می‌خواهند سایر ملل، برده و نوکر غرب باشند چون اعتقاد به کرامت انسانی ندارند جون باور ندارند که ما می‌توانیم ارباب خودمان باشیم چون خودشان می‌خواهند غرب ادامه داشته باشد چون می‌خواهند ظلم و استکبار ادامه پیدا کند چون می‌خواهند خودشان ظالم باشند و این تفکر و فرهنگ غارتگر اگر نباشد هویت شان برباد رفته است. این تفکر که تمامأ در دنیای وهمیست و خودشان هم متعلق به این دنیای وهمی هستند دارند تمام می‌شوند چون تمام موجودیتشان توهمیست و توهم هم حقیقت ندارد که باقی شود. ۲- اقای خانعلی زاده از یک افق عزت مدارانه، علم مدارانه صحبت می‌کردند و بر اساس شواهد و اسنادی که نشان از عقلانیت بالای ایشان بود که در واقع عقلانیت انقلاب است، حکایت داشت. واقعأ خیلی قوی بودند و فردی به این حد مطلع و باسواد، باعث شعف ما شد که حتی دانشجویان هم با کف زدن، منطق آقای خانعلی زاده را تأیید کردند. این عقلانیت آقای دکتر خانعلی زاده، نشان پختگی ایشان بود که در طرف مقابل، ما تنها هیاهو، کینه بسیار عمیق و شدید از جمهوری اسلامی و جنجال آفرینی و عوام فریبی را دیدیم که گویا همان تفکر اموی را دنبال می‌کنند. ۳. با آنکه قصد دکتر خانعلی زاده علی الظاهر این بود که کمتر به شواهد قرانی و روایی رجوع کنند و بیشتر مستدل و علمی (آکادمیک و دانشگاهی) صحبت کنند اما مشخص بود که خیلی در زمینه دینی مسلط هستند اما چون فضا، فضای دانشجویی و دانشگاهی بود نمی‌خواستند وارد مسائل دینی شوند اما از دیگر سو، با آنکه طرف مناظره هیچ اعتقاد ـ تکرار می‌کنم هیچ اعتقاد عمیق دینی ندارد و دائم دین و نماد های اصیل دینی یعنی پیامبر و ائمه ـ علیم صلوات الله ـ را تحقیر می‌کنند و برداشت وارونه و شخصی از دین و تاریخ دارند اما و اما چنان عوام فریبی می‌کنند که شاید و البته شاید ـ فقط ظاهر بینان خفته، در خواب خود آنها را تأیید کنند. خود آقای نصیری; حداقل آنچه را که ما در بعد انسانی و اجتماعی از کلام ایشان درک می‌کنیم و از ما حصل کلامش بیرون میاید اصلأ قران را نفهمیده اند و به آقای خانعلی زاده توصیه می‌کنند که قران بخوانند. در جهان امروز قران خواندن، به تنهایی کافی نیست و با قرائت معایه ای بدتر. با قرائت داعشی هم صد البته بدتر. چون داعش بهتر از همه حافظ قران بودند (در کلمات و عبارات) الحاصل اینکه این مناظره امیدواریم باب تفکر و گفتگوی بین مردم را باز کند و مردم بیشتر به پوچی لیبرالها پی ببرند و اینکه جماعتی که همچون معاویه از دین استفاده ابزاری می‌کنند برای پیروانشان روشن شود. بنده بدون حب و بغض چیزکی را عرض کردم و سعی کردم با وجه پدیدار شناسانه هستی شناسانه و البته خیلی مختصر بررسی کنم. والسلام

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چه اندازه موجب مباهات است که این‌چنین کاربران عزیز متوجه جایگاه تاریخی ما در امروز و فردای‌مان هستند. و ملاحظه می‌کنید ان‌گاه که انسان در مسیر صحیح قرار بگیرد، چه اندازه همچون آقای خانعلی‌زاده، منطقش رسا و عقلانی می‌شود و وقتی انسان در مسیر صحیح تاریخیِ خود قرار نگیرد چه اندازه با واژه‌های دینی ناتوانیِ خود را در فهم آن واژه‌ها نشان می‌دهد. گویا ایشان فراموش کرده بودند که اساساً علت خروج حضرت اباعبدالله «علیه‌السلام» از مدینه به جهت عدم پذیرش بیعت یزید بود و از همان بدو ورود، حکایتِ این مسیر را که به شهادت می‌انجامد پیش‌بینی می‌کنند. موفق باشید     

35180
متن پرسش

سلام خدمت استاد عزیز: به نظرم حجم پیام‌هایی که ضمن ابراز ارادت (ظاهری یا حقیقی) به جنابعالی مستقیما علیه رهبری و نه سایر ارکان اجرایی نظام مطلب می‌نویسند تا حدی غیر عادی است. چون خط مشی شما و مواضع محکم شما در دفاع از اصل نظام و ولایت فقیه آنقدر واضح است که ادعای ارادت به شما با برخی لحن‌های بسیار تند علیه رهبری جور در نمی‌آید. احتمال دارد از آزاداندیشی شما و درج بدون کم و کاست پرسش‌ها در کانال جهت القای ناامیدی و ناکارآمدی نظام اسلامی و القای فراگیر شدن آن سو استفاده کنند. چون اکثر پرسش‌های اینچنینی هم عینا همان مطلب قبلی با بیانهای مختلف هستند که بعید نیست منیع تولید آنها یک یا چند نفر خاص باشند. البته منکر وجود این دیدگاه و شیوع نسبی آن در افکار عمومی نیستم ولی نه در افکار ارادتمندان جنابعالی و بخش قابل توجهی از قشر مذهبی که اتفاقا بعد از اغتشاشات اخیر بیشتر فهمیدند که راه نجات کشور به هر حال در دایره حفظ همین نظام است و بس.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هرچه هست دشمن به خوبی در این سال‌ها تجربه کرد ستونِ معنابخشی به بشر امروز، انقلاب اسلامی است آن هم با محوریت رهبر معظم انقلاب. و دقیقاً به همان معنایی که در صدر اسلام مولای‌مان علی «علیه‌السلام» چنین نقشی را داشته‌اند که دشمنان اسلام تا آنجا فضا را آلوده کرد که وقتی خبر شهادت حضرت را در محراب شنیدند گفتند مگر علی هم نماز می‌خواند! جریان مقابله با نورانیت انقلاب اسلامی به هر معنایی که باشد، امروز متوجه شده است باید رهبری را بزند حتی افرادی مانند مهدی نصیری. و سنت خدا در این است که از این طریق هم دشمن شکست بخورد و شیرینیِ حضور در انقلاب اسلامی برای یاران انقلاب بیش از پیش به ظهور آید. «فَاعْتَبِرُوا يَا أُولِي الْأَبْصَارِ». موفق باشید

35097

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام و خدا قوت: متاسفانه به استناد جواب شما برای سوال ۳۵۰۸۵ در رابطه با ایجاد محبت و الفت به عنوان پایه در امر به معروف و نهی از منکر، این مورد برای بسیاری دستاویز برای دعوت به سکوت در مقابل این همه پرده دری و عریانی موجود در اصفهان شده است و حتی دوستان طلبه حرف شما را مبنای برایت خود و دیگران از امر به معروف و نهی از منکر که واجب عینی است و بر تک تک افراد جامعه واجب است، قرار داده اند، نمی‌دونم چرا این جواب شما عالم بزرگوار برای من با منطق اسلام همخوانی ندارد و باعث دعوت به انفعال نسبت به عریانی و به تبع آن فسق و فجور و متاسفانه در پی آن چه صحنه های زشتی که در حال فراگیری در میادین و معابر و پارک ها و حتی امامزاده ها و ... به وجود آمده است. خود من در فکرم که به توصیه ی شما گوش کنم و وظیفه ی امر به معروف و نهی از منکر را از عهده ام خارج کنم و روز قیامت این جواب شما را به عنوان حجت بر ترک وظیفه به خدا عرضه کنم.

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید شرایط امر به معروف در نظام اسلامی غیر از هنجارشکنی است که بعضاً ملاحظه می‌کنید. سوال‌کننده محترم در مورد امر به معروف سوال فرمودند که شرایط آن عرض شد. ولی هنجارشکنی که بعضاً پیش می آید هرچند که مقابله با آنها به عهده افراد جامعه نباشد ولی به عهده نظام اسلامی هست و مسئولان در حال برنامه‌ریزی هستند. در این مورد خوب است به جلسه ای که بین اهل نظر در قم تشکیل شد، نظری بفرمایید. موفق باشید

https://eitaa.com/matalebevijeh/13568

35047

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام خدمت استاد گرامی: وقت بخیر. ما تصمیم گرفتیم به صورت هفتگی دورهم جمع بشیم کنار مزار دو شهید گمنام عزیز نورالشهدا، به فکر خودم رسید با مطالعه ی جمعی این تجمع رو هدف دارتر کنیم. می‌خواستم لطف کنید راهنماییم کنید چه کتابی مناسب هست برای چنین فضایی؟ ضمنا این رو هم اضاف کنم که جمع به صورتی هست که نه میشه خیلی حالت کلاسی و تدریس یک طرفه ایجاد کرد نه مباحثه به معنای رسمی. تشکر از زحماتتون

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کار خوبی است و خود شهداء إن شاءالله کمک می کنند. به نظر می آید تذکرات کتاب «فرزندم، این چنین باید بود» خوب باشد. موفق باشید

34843

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام و ادب: کتاب علل تزلزل تمدن غرب را مطالعه کردم. هزاران بار از خدا تشکر کردم که این کتاب را خواندم. گم بودم و پیدا شدم. عاقبت بخیری را براتون ارزومندم. برای ما هم دعا بفرمایید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به امید آن‌که متوجه شویم چرا رهبر معظم انقلاب این اندازه نسبت به امید، سخن می‌گویند. از آن جهت که ایشان بحمدلله به خوبی متوجه هستند که تمدن غرب نتوانست جوابگوی نیازهای گسترده و متعالی بشر جدید و انسانِ آخرالزمانی بشود. موفق باشید

34656

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام: مدرسه‌ای غیرانتفاعی تاسیس شد برای قشر محروم، مستضعف و...، از پایه‌های پیش‌دبستانی تا چهارم دبستان فعلا و بناست سال به سال بر پایه‌ها بتوفیق الهی اضاف بشود که بچه‌هایی که در این محل تحصیل می‌کنند تا جایی‌که امکان داره در همین محل موندگار باشند. دغدغمون صرفا درس دادن ریاضیات و حفظیات نیست که می‌خواییم جوان سالم و توانمند بلحاظ شکوفایی استعدادش به جامعه تزریق بشه. اونچه که برای ما مهمه نمره ۲۰ نیست، شکوفایی استعداد دانش‌آموز است. امسال اولین سال تاسیسش بود. مسلما راه طولانی و پرچالشی در پیش داریم، خواستم در این زمینه و برای این قشر ما را توصیه و راهنمایی بفرمایید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فهم بنده نسبت به نظام عمومیِ آموزشی با توجه به اندکی اطلاعاتی که دارم، آن بود که ما نیاز به مدارس غیر انتفاعی نداشتیم و باید تلاش می‌کردیم بدنه آموزشی عمومی تقویت می‌شد. البته این مربوط به کار شما و شرایطی که شروع کرده‌اید نیست، امید است شماها با نظر به نیازی که نظام اسلامی در رشد شخصیت انسانها در همه ابعاد وجودی دراین جهان دارد، تلاش خود را بنمایید و إن‌شاءالله به نتیجه خواهید رسید. موفق باشید

34597

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

«بسم الله الرحمن الرحیم» با سلام و تحیت خدمت خواننده این نامه و حضرت استاد طاهرزاده با آرزوی سلامتی برای شما و همه مومنین. در عصری جوانی ما می‌گذرد که در احاطه تهاجم وسوسه های شیطانی انس و جن هستیم. نگهداری ایمان و تقوا امری دشوار شده است که بدون یاری خالق هستی امری محال است! و می‌دانیم که در برهه ای حیاتی و سرنوشت ساز از تاریخ بشریت قرار گرفته ایم و امیدواریم که شاهد ظهور منجی بشریت حضرت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و اتصال انقلاب اسلامی خمینی کبیر به آن انقلاب نورانی باشیم. از آنجا که قلوب ما آلوده به گرد گناه هستند به عنوان جوانی ۲۳ ساله و مجرد که اخیرا از رشته پرستاری فارغ التحصیل شده ام؛ ضمن درخواست تحفه‌ای از علوم آل الله و توصیه راهگشای جنابتان در موارد زیر خواستار دعای حضرتعالی هستم: ۱. بخشش گناهان ما جوانان ۲. نصرت و پیروزی ما بر طاغوت ۳. شهادت پس از عمری مجاهدت. از عنایت شما سپاسگزارم.

متن پاسخ

باسمه تعالی،سلام علیکم: بحمدالله به خوبی متوجه ظلمات آخرالزمان هستید و همین امر موجب می‌شود تا مدد الهی به صورتی خاص سراغ‌تان آید تا عظمت و ظرفیت توحیدی انسانِ دوران آخرالزمان را بیابید که چگونه در اوج ظلمات، این اندازه توان مقابله با آن را دارد. بنده دعاگوی شما هستم که به بهترین نتایج نایل شوید. موفق باشید

34333

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیک: آیا جهان امروز نیاز به ظهورآمدن نحوه ای دیگر از وجود درعالم توسط انسانها دارد؟ آیا ما باید خودمان را آماده پذیرش الطاف حق و پرورش در عالم الهی و ظهور بندگی خویش کنیم؟ ما امروز چگونه باید در مسیری که شهدا قدم می‌زنند طبق روح زمانه به قول شما قرار بگیریم؟ حاج آقا دعا کنید من شهید بشم. دیگه چیزی تواین دنیا چنگی به دلم نمیزنه! فقط میمونه اینکه باید طبق وظیفه الهی سربازی رهبرحکیم مان را بکنیم و البته هرکسی به طریقی ولی گاهی طاقتمان طاق میشه و در تصمیم گیریها دچار تردید و البته اشکال از خودمونه. در هر صورت اگه کاری داشتید تماس بگیرید تا در خدمت باشیم. زیارت حاج قاسم هم رفتید التماس دعا

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. مگر نفرموده‌اند: «تو پای به راه در نِه و هیچ مپرس / خودْ راه بگویدت که چون باید کرد»؟ عمده درک حضور در این تاریخ ذیل ولایت نایب الإمام است که خود به خود برکات خاص خود را می‌نمایاند. راستی را! فردای ما با جهانی که انقلاب اسلامی برایمان گشود، چه فردایی است؟ چه کسی گمان می‌کرد فردایِ دیروزِ ما چنین روزی است که ما تماشاگر آن هستیم؟  پس چه می‌دانیم چه فردایی در پیش است؟ با افقی که نه جدای از ما است و نه نزدیک به ما، دورِ دور و نزدیکِ نزدیک. ۲. بحمدلله همین روحیه که برایتان پیش آمده، از الطاف الهی است. موفق باشید

34037

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام: ببخشید در مورد دیه سوال داشتم. در سایت سرچ کردم و مقداری گشتم چیز خاصی دستگیرم نشد. یک دانش آموز دبیرستانی از بنده پرسیده چرا دیه زن، نصف مرد است؟ برای پاسخ به این سوال از چه دریچه ای باید وارد بحث شوم؟ آیا دلایل عقلی وجود دارد؟ آیا دلایل نقلی وجود دارد؟ چگونه وارد بحث باید بشویم تا ان شاءالله نتیجه لازم گرفته بشود؟ با تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در محافل علمی در رابطه با این موضوع بحث‌های خوبی شده است مبنی بر آن‌که محور اقتصاد خانواده، مرد بوده و لذا چنانچه آن مرد را به قتل برسانند باید دیه آن طوری باشد که خانواده یعنی زن و فرزندان کم‌تر ضربه بخورند و از این جهت دیه مرد بیشتر است زیرا منافع آن به زن خانواده و فرزندان می‌رسد. با این‌همه با توجه به این‌که تا حدّی شرایط تغییر کرده است، مجلس شورای اسلامی قانونی را به صورت زیر تصویب نمودند:

بر این اساس، از سال ۹۲، «صندوق تأمین خسارات‌های بدنی» در مورد جنایاتی که بر روی یک زن واقع می‌شد با حکم دادگاه، موظف به پرداخت معادل تفاوت دیه تا سقف دیه مرد شد. موفق باشید

33565

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام خدمت شما استاد گرامی: علت این که در سالگرد علامه حسن‌زاده آملی مطلبی و یادآوری نداشتید، دلیل خاصی داشت؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خیر!  چقدر خوب است که به هر بهانه‌ای از آن مرد بزرگ سخن گفت که به هرحال او تولدها در پیش دارد. شاید فضای اربعینی و حضور ما در آن فضا منجر به این امر شد، وگرنه دل در گرو روحانیت ایشان است. موفق باشید

33476

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام: در مثال موج و دریا (از نظر عرفان) آیا درست است که بگوییم که الله هم یکی از امواج است؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حضرت «الله» به عنوان جامع همه اسماء، همان دریاست. موفق باشید

39645

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

بسم الله الرحمن الرحیم، انزالناالحدید! حق تعالی داده است نویدی که زمان را برای اهل البیت صلوات الله علیهم آفریده، و ما که جمعیت عصر ظهوریم! فقط کافی است متوجه باشیم و اندکی برای پاک شدنمان به این ریسمان دین چنگ بندازیم تا بینیم چه در انتظارمان است، با این رمضانی که ماه میهمانی خداست با دقیقاً این رمضان، مگر می‌شود کسی از خدا درخواست هدایت کند و خدا آنرا به سعادتش و هدایتش وارد نکند مگر آنکه خیلی شقی باشد، تا به کی از عاقبت خود غفلت کنیم تا کی معانی دینی علی الخصوص عبادت و دین داری آخرالزمانی اجتماعی را نشناسیم، تا به کی توجه و زماممان را بدست افراد پرورش نیافته که باعث گمشدگی زندگی می‌شوند داده باشیم بله خودمان و البته انسانهایی که از انتظار و هنوز نشدن کبود می‌شوند. زیرا « این جا کسی‌ست پنهان چون جان و خوش‌تر از جان کز فروغ بودش ارکان جهان گرفته. یاران دل‌شکسته صدر جهان نشسته / مستان و می‌پرستان اصل جهان گرفته / گر شمس دین را بر چرخ جان ببینی / اشراق نور رویش کیهان آن گرفته».‌ و هرگز ندانستم چه باید گفت؟ من خود را خاکسار آنان اگر منت نهند و بپذیرند میدانم. 

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مهم آن است که متوجه باشیم خداوند را نفحاتی است که در شرایط خاص نسیم‌گونه بر قلب‌ها می‌وزاند تا هرکس آماده بود از آن محروم نشود. حال مائیم و شهر رمضان و موقعیت مواجه‌شدن با آن نفحات به امید آن‌که افق‌های گشودۀ رحمتِ رحمانی مدّ نظر آید. به گفتۀ جناب مولوی:
گفت پیغامبر که نفحتهای حق
اندرین ایام می‌آرد سبق
گوش و هش دارید این اوقات را
در ربایید این چنین نفحات را
نفحه آمد مر شما را دید و رفت
هر که را می‌خواست جان بخشید و رفت
نفحۀ دیگر رسید آگاه باش
تا ازین هم وانمانی خواجه‌تاش
موفق باشید
 

37024

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با عرض سلام خدمت استاد گرامی: استاد در مورد جنگ اخیر غزه یورگن هابرماس به عنوان بلا نسبت یک متفکر که نظراتش در جهان غرب مطرح است اظهاراتی داشت که می‌شود این اظهارات را حمایت تلویحی از جنایات رژیم سفاک، کودک کش و غاصب صهیونیستی تلقی کرد مبنی بر اینکه هدف رژیم صهیونسیتی صرفاً دفاع از خود است و مرتکب نسل کشی نشده است! با توجه به اینکه این اظهارات نه از زبان یکی از رجل سیاسی غربی بلکه از زبان یک متفکر محیط در حوزه فلسفه گفته می‌شود سؤال اینجاست که: تفکر در جهان غرب به چه روزی افتاده است که چیزی که فطرت پاک هر انسان آزاده ای ولو عامی و بدون سواد فلسفی و سیاسی می‌تواند در آیینه غزه ببیند و حق را از باطل بخوبی جدا کند چرا یک متفکر مطرح در غرب از دیدن آن عاجز است!؟ آیا این مصداقی از عاجز بودن فلسفه غرب و تفکر منقطع از وحی در حل مسائل حیاتی بشریت نیست؟ با نظر به سخنان اخیر رهبری مبنی بر نیاز شدید بشریت به تدبر و عمل به معارف قرآنی در جهان کنونی خواستم نظر استاد ارجمند را جویا شوم. با التماس دعا از جنابعالی

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی انسان نتوانست حق را از باطل تشخیص دهد و گرفتار تحلیل‌های سکولار شد، چه آن شخص هابرماس باشد و چه زیدآبادی و چه صادق زیباکلام؛ به راحتی تحت تأثیر ملاکهای اراده معطوف به قدرت قرار می‌گیرد و عملاً متوجه اراده معطوف به حق که در میدان مبارزه غزه ملاحظه می‌شود، نخواهند بود و اتفاقاً همین امر، شروع افول و سقوط جهان مدرن را پیش می‌آورد. موفق باشید

36298

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام و ادب: جمله ای دیدم از بزرگان عالم عرفان که فرموده‌ بود: به جانم قسم! آن که خود را از کتب عقلی و صحف عرفانی که دستهای نورانی آن ها را اهدا نموده است، دوری کند، مانند تمهید القواعد، شرح قیصری بر فصوص الحکم و سرح العیون فی شرح العیون و مصباح الانس و شرح محقق طوسی بر اشارات و اسفار و شفا و فتوحات مکیه، همانا خود را از فهم خطاب محمدی -ص- (قرآن) دور کرده است و جان خود را از نیل به سعادت قصوایش محروم ساخته است. سوالم این است پس: حال محرومان بیچاره که دیگر نه حوصله دارند و نه لیاقت آن شاملشان می شود و فقط آرزوی آن را دارند، چه می شوند؟ از طرفی مگر راه رسیدن به فهم خطاب محمدی فقط همین کتاب ها هستند؟ انسان درس نخوانده ای که در کش و قوس زندگی و تقدیر، سعی می کنند در مدار شکر و حسن ظن و توکل بماند، و در ظاهر سخت دنیا، از یاد خدا غافل نشود که درس را عملی می گذراند، چه؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این سخنان در جای خود درست است و حقیقتاً آن آثار، حامل معارف ارزشمندی می باشند. با این همه از آن جمله حضرت امام نباید غفلت کرد آن جایی که متذکر می شوند وقتی جوانان ما در بستر حضور تاریخی انقلاب اسلامی قرار گرفتند، « ناگهان با يك جهش برق‏ آساى معنوى و روحى با دست رحمت حق تعالى از منجلابى كه براى آنان با دست پليد استكبار جهانى كه از آستين امثال رضا خان و محمد رضا خان و ديگر سرسپردگان غرب يا شرق تهيه ديده بودند، نجات يافته و يكشبه ره صد ساله را پيمودند و آنچه عارفان و شاعران عارف پيشه در ساليان دراز آرزوى آن را مى‏‌كردند، اينان ناگهان به دست آوردند و عشق به لقاء اللَّه را از حد شعار به عمل رسانده و آرزوى شهادت را با كردار در جبهه ‏هاى دفاع از اسلام عزيز به ثبت رساندند و اين تحول عظيم معنوى با اين سرعت یى سابقه را جز به عنايت پروردگار مهربان و عاشق ‏پرور نتوان توجيه كرد.» این جا است که باید به راهی فکر کرد که حضرت امام«رضوان الله تعالی علیه» در مقابل ما گشودند. البته این راه نیز بدون عرفانی که در تفسیر سوره حمدشان به میان آوردند، کامل نمی شود.  موفق باشید

36166

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد عزیز: از وقتی که فرمودید جدی باش سعی می‌کنم اوقاتم را با قیام و جهاد ناقصی در حد خودم داشته باشم تا دچار بی تاریخی نشوم؛ اما مانع است که پشت سر هم پیش می‌آید، همه می‌گویند داری زیاده روی می‌کنی نیش و کنایه می‌شنوم، همسرم و مادر و پدر و خانواده ام درکم نمی کنند و واقعا برایم مانع شده اند، حرفشان را دیگر اصلا نمی‌فهمم. خدا شاهد است دیگر کلاس درس نمی‌توانم بروم و کلام و اعتقادات اسلامی را بشنوم، پای هر منبری نمی‌توانم بنشینم، حرف مردم برایم عجیب و غریب شده که مثلا می‌گوید موز شد کیلویی ۵۰ تومن، استاد خدا می‌داند خسته‌ام، نمی‌توانم دیگر وارد دنیای آنها شوم و نمی‌خواهم وارد دنیاییشان شوم. آنها هم به دنیای من نمی آیند هرچه دعوتشان می‌کنم، با همسرم در یک خانه‌ایم، او می‌گوید غرب من می‌گویم شرق! چه کنم استاد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد باید به فضائلی که تحت عنوان «مداراۀ النّاس» در آموزه‌های دینی ما مطرح شده است، نظر کنید. از رسول خدا «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» داریم که می‌فرمایند: «أَمَرَنى رَبّى بِمُداراةِ النّاسِ كَما أَمَرَنى بِأَداءِ الفَرائِضِ؛» پروردگارم، همان گونه كه مرا به انجام واجبات فرمان داده، به مدارا كردن با مردم نيز فرمان داده است. و نیز می‌فرمایند: «أَعقَلُ النّاسِ أَشَدُّهُم مُداراةً لِلنّاسِ؛» عاقل ترين مردم كسى است كه بيشتر با مردم مدارا كند. موفق باشید

36151
متن پرسش

سلام و عرض ادب یه سوالی چند وقته برام جدی شده: در جلسه ۱۹ ام عرفان نظری ذیل بحث اعیان ثابته سوالاتی از شما پرسیده می‌شود و بحث است که محیط و ژن و وضعیتهای خارجی دلیل بد یا خوب شدن نیست، انسان انتخابگر است، و محدودیت‌ها به طور ذاتی ضرر ندارد و درکم این بود که دنیا و شرایط و وضعیت بستری است که انسان با اختیار خویش، خود را بروز می‌دهد. اما این روزها مباحث به سمتی رفته که وضعیت و شرایط تاریخی است که انسان‌ها را به کاری می‌کشاند. می‌فهمم این نگاه تاریخی است و روح کلی تاریخ موثر است و بستری است برای اینکه انسان خودش را شکوفا کند. ولی گاهی طوری بیان می‌شود(نه فقط در کلام خودتون) که دیگه پیش آمد است، متوجه ام که ابعاد وسیعی داره این بحثها و جایگاه تفکر داره چندتا مساله برام پیش آمده اگر چون شهدا مجاهدانه در عرصه انقلاب اسلامی ایستاده باشیم و خودمان را مصداق حق نپنداریم بلکه عبدی فقیر مضطر درک کنیم، این بیان و نگاه منجر به رویت آغوش حق و میدان واقعی می‌شود و پیش امدهایش همه جلوات اوست و با توکل و باوری از جنس اهل بیت علیهم السلام می‌توان استقامت و نشاط داشت یا به قول شما در انتظار و وارستگی میشه حرکت کرد و هر دمش شهادت است. اما اگر دچار تنبلی یا فشلی یا حق پنداری خود شویم، قضیه مبدل به ظلمهایی به اسم خدا خواست و تاریخ چنان است و... می‌شود و قصه هایی دردآور دیدم که عرض می‌کنم، عده ای آسیب دیده اند و تازه کل فضای فکری رو می‌زنند و تفکیک شخص و تفکر ابتلای زمین گیری عده ای می‌شود. مساله دوم که سوال جدی تری شده برایم، قصه معاد و حشر است، پس معنای حساب و کتاب حق و مواجهه با اعمال چه می‌شود؟ اینگونه که هرکسی بنا بر احوال و وضعیت خویش کاری کرده پس دیگه یوم حشر و تغابن و قیامت و... به چه معناست؟ گویا دیگر هرکس به وسع خود ایستاده و عمل کرده و دیگر جهاد و تلاش فقط منجر به شدت وجود می‌شود. انگار جواب خودم رو دادم ولی سوالمم هست هنوز

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. آری! در هر حال، قرارگرفتن در شرایط تاریخی همچنان از ما انتخابِ مناسب آن شرایط را می‌طلبد و دیگر آنکه می‌توان با قرارگرفتن در معرض جلوات الهی، در عین حضور در نوعی استقامت و نشاط، در میدان انتظار و وارستگی حاضر شد و جمع این دو بسیار مهم است و حقیقتاً اینکه انسان گرفتارِ حق‌پنداری خود شود، خطری است بسیار جدّی و مسلّماً چنانچه در مقابل انسان، افق توحیدی گشوده شود - به جای ابژه‌کردن وجود خدا- به خوبی می‌یابد که نسبت به آن افق بیکرانه توحیدی هیچ است هیچ، ولی در عین امیدواری. زیرا با افق گشوده ای که تجلیات خاصی به سوی انسان دارد، روبرو می‌باشد. ۲. معاد و حشر، حضور در ساحتی است که اجمال حضور انسان موحد در این دنیا در آن ساحت به تفصیل می‌آید و حقیقتاً آن ساحت است که انسان با اصیل‌ترین و روشن‌ترین حضوری که به دنبال آن بود در خود و در جهانی که در آن حاضر می‌شود، روبرو می‌گردد. موفق باشید
 

 

35990
متن پرسش

بسم‌ الله: آیا راهی هست که از این خورد شدن استخوان‌مان از پوچی روزگار به در آییم؟ آیا راهی هست که هر چند وقت یک‌بار از گذشت روز‌ها به تنگ نیامده و آرزوی مرگ نکنیم؟ به چگونه بودنی‌ دچار شده‌ایم که گاه_ و نه شاید همیشه_ دیگری را کینه‌مندانه مزاحم بودنمان می‌یابیم؟ و می‌دانیم که راه باز است... و می‌دانیم که ما راهرو نیستیم... آری! راه باز است... از اشکی که هنوز که هنوز است، بی‌هیچ دلیل و فقط با دیدن عکسی از وجهه‌ی حاج قاسم می‌ریزیم، با تمام بی‌رنگی و خلوص‌اش، پیداست که راه هموار است. اما همواری که چقدر دشوار می‌نماید... آری! هی باید رفت و آمد. هی باید گفت و باز سکوت کرد... باید ایمان آورد و باز کافر شد و باید یقین کرد و مدام پس زد، چاره‌ای نیست. به تنگ آمده‌ایم...از این دویدن‌ها که به شوق حضوری است و باز نشستن و به تنگ آمدن، و نمی‌دانم به خویش حق بدهم که بی‌تاب شوم یا نه. چه ظرفیتی می‌خواهد و چه همتی می‌خواهد که خود را در جهانی که شما از آن تعبیر به جهانی بین دو جهان می‌کنید، بتوان حاضر کرد؟ و قطعا همتی متعالی می‌خواهد که اگر سهل و به این سادگی‌ها بود، گرفتار چنین نسبت‌ها و وضعی که الان داریم، نبودیم. شاید و نه شاید که قطعا همتی می‌خواهد متعالی و شاید همت‌های کوچک‌مان است که ما را به تنگ آورده... آخر آن‌ همت بزرگ کجاست؟ ما گریسته‌ایم، در بی‌رنگی، در اخلاصی که به تعبیر زیبایتان گریه‌‌ای که گویا در عرش حاضر شده‌ایم. نه در طلب بهشت و نه ترس از جهنم و نه به طمع اینکه چیزی شویم و همه‌ی این‌ها را قلبمان درک کرده است. با باکری‌ها و حاج‌احمد‌ها و حاج‌قاسم‌ها چه گریه‌ها که نکرده‌ایم. و باور کنید که قلبمان در شوق امام و حضوری که در این تاریخ آغاز کردند چنان در وجد و شعف می‌آید که انگار در تمام تاریخ حاضریم، اما چه می‌شود که این احوالات را به هوس نزدیک می‌بینم؟ چرا ناخودآگاه خود را دچار یک بی‌همتی و بی‌ارادگی درک می‌کنم که از خویش و دیگران و زنده‌بودنم به رنج می‌آیم. و چقدر پر کینه از جهان و آدم‌هایش می‌شوم. چقدر یک‌دفعه انگار هیچ ندارم و هیچ شده‌ام؟ امروز باز جمعه‌ای است که نشسته‌ام. و از دیشب مانند دیگر وقت‌ها و هفته‌‌ها به تنگ آمده‌ام و خودم را می‌خورم و هیچ دلیلی برایش نمی‌یابم. نگفته‌هایی است در این‌ حرف‌ها که هیچ کلمه‌ای شاید برای گفتنش نیست یا حداقل من بلد نیستم. برای کسی که این چنین از پاافتاده و اینقدر اراده کرده که بی‌اراده شده_ و گویا حکمتی در بی‌ارادگی است_ دوباره اراده کردن راه چاره است یا نشستن در بی‌ارادگی تا شاید اراده‌ای سراغش آید؟ کفری که سراغمان آمده را چگونه تاب بیاوریم و خویش را با قیاس گذشته بی‌چاره نکنیم تا نور ایمان حضرت حق متذکرمان کند که تنهایت نگذاشته‌ایم؟ حرفی از هایدگر در ذهنم است که می‌گفت: (بگو پس چه باید کرد؟ رها کردن.) از این‌ گفته‌ها ناگفته‌هایم را بخوانید. والسلام

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چه اندازه در این کلمات، همه خودمان را احساس می‌کنیم. این‌جا قصه شما نیست، قصه همان کسی است که به خود آمده و نمی‌خواهد خود را فریب دهد. گویا جناب حافظ نیز در غزل شماره ۱۲۷ که تحت عنوان «برکات درک عمق نیست‌انگاری پس از حضور در میدان اربعین» عرایضی در شرح آن شد؛ چنین گزارشی را از احوالات خود با ما در میان گذاشته است که چگونه و چرا همانند لاله، خونین دل است؟ و چگونه همان حضوری که حضور در نزد خود با آن بی کرانگیِ خود است، تبدیل به نوعی تنهایی می‌شود و قصد جان او می‌کند تا او را از پای درآورد. به تعبیر خودش: «طبیبم قصد جان ناتوان کرد»، همان طبیبی که به گفته شما موجب ظهور اشک برای حاج قاسم شد با تمام بیرنگی و خلوصش. می‌فرمایید باز ایمان و باز کفر، و عرض بنده آن است که یا توقف در ایمان قبلی و غرور و عبور از آن، و روبه‌روشدن با برهوت، برهوتی که حکایت حضور دیگری را بناست با ما در میان بگذارد. حکایت درک نیست‌انگاری این دوران، حکایت بزرگ‌شدن انسان است و انسان‌های بزرگ به جای آن‌که از آن فرار کنند و یا آن را پنهان نمایند؛ باید در وسعتی دیگر و نسبتی جدیدتر خود را در نزد خود و در جهان حاضر کرد. پس کفر نیست که پیش آمده است، گشوده‌شدنِ راهی است تا حضوری دیگر را در افق انتظار تجربه کنیم. خواستی نام آن را به رسم عرفا جلال بعد از جمال بگذار و بگو غنایِ ذات ابدی به صحنه آمده است تا نشان دهد او را نیازی به مخلوقات و عبادات آن‌ها نیست. و اگرچه این واژه‌ها در جای خود درست است، ولی گویا قصه ما در عین بی‌ربط‌نبودن با این سخنان، برهوتی که پیش می‌آید و در پیش است طاقت بیشتری می‌خواهد. شاید قصه چشمِ بیمار که حضرت روح الله «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» از او گزارش داد بیشتر به ما نزدیک است زیرا حکایت تقابلِ خال لب را به میان آورد که چگونه اگر خال است و سیاهی و سکوت؛ به سخن می‌آید و به ظهور. و این همان بیماری خاصی است که گزارش بشر جدید در زبان انسانی که جانش، آینه انعکاس قصه همه ما است. در آن غزل می‌فرمایند:
غم دلدار فكنده است به جانم، شررى              كه به جان آمدم و شهره بازار شدم
این چه غم و دوری از آن حضور است که شرری شد به جان او، که چون به جان او خورد، به جان آمد و دیگر از همه چیز دست شست. این نوع ادبیات نیز حکایت از آن دارد که هر حضوری با نوعی رخ‌برتافتن همراه است. ولی قصه امروز بشر که به وسعت حضور آخرالزمانی نزد خود می‌باشد، بسی عمیق‌تر است به وسعت همه حضور در جهان، خلأیی را احساس می‌کند به همان وسعت. و اگر در دل حضور توحیدی خود به انتظار و وارستگی در این عالم حاضر نشود و افق پیش رو را مدّ نظر نداشته باشد؛ نه این‌که بمیرد، بلکه سَقَط می‌کند مانند آن‌هایی که مقابل عزیز دلمان روح الله عجمیان ایستادند و او در آن حالت اغماء به سجده افتاد که توانست این دوگانگی را بنمایاند. موفق باشید

35852

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد بزرگوار: چند سوال در یک راستا داشتم: ۱. اینکه باید همه را بهتر از خودمان بدانیم را درک نمی‌کنم، یعنی مثلا زهیر خودش را بدتر از شمر می‌دانست؟ امام خمینی خودشان را بدتر از صدام می‌دانستند؟ و... ۲. اینکه نمی‌توانیم همه را بهتر از خودمان بدانیم نشانه کدام رذیله اخلاقی ست؟ خودم گاهی فکر می‌کنم نکند از تکبر باشد؟ ۳. راه درمان تکبر را می‌فرمایید؟ برای کسی که فقط در حد دانستن می‌داند که عین ربط به خدا و فقیر بالذات است، ولی این مساله را درک نکرده است.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. منظور نسبت به مؤمنین و انسان‌هایی است که پشت به انسانیتِ انسان‌ها نکرده‌اند. ۲. باید متوجه خوبی‌های انسان‌ها بود و در این راستا به خود متذکر شویم وقتی دلیلی بر بد بودن آن‌ها نداریم چرا به خوبی‌های آن‌ها نظر نکنیم؟ ۳. کتاب «شرح جنود عقل و جهل» از حضرت امام خمینی «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» در این مورد نکات خوبی را با ما در میان می‌گذارد. شرح صوتی آن کتاب روی سایت هست. موفق باشید

35490
متن پرسش

با سلام: چندی پیش صحبتی از شاگردان مرحوم سعادت پرور شنیدم که می‌خواستم نظر شما را در این مورد بپرسم. بحث در مورد امامت انسان کامل و حکومت اسلامی بود که ایشان می‌گفتند که در حکومت اسلامی قدرت باید در دست انسان کامل باشد. حال اگر انسان کامل حضور نداشت باید انسانی که عارف وارسته باشد و اسفار اربعه را طی کرده باشد که بتواند در راس حاکمیت بایستد. مثالی ایشون زدند در مورد انقلاب اسلامی و گفتند که در اول انقلاب بخاطر روح قدسی امام خمینی بود که شرایط جامعه تغییر کرد و بلایا و فتنه ها از جامعه دور شد و در همه مردم روحیه گذشت و ایثار وجود داشت و مردم از حکومت دینی لذت می‌بردند. ایشون کلا علت پیروزی جنگ 8 ساله و اون روحیه شهادت طلبی که در جوانان را بخاطر وجود روح قدسی در راس حکومت می‌دانستند. در بخش دیگری از سخنان ایشان اشاره به وضعیت فعلی بود که می‌گفتند با وجود اینکه الان رهبر قدسی در کشور وجود دارد اما قدرت در سه قوه مقننه و مجریه و قضاییه پخش شده و به نوعی ایشان در راس امور نیستند. با اینکه زمان امام خمینی این قوای سه گانه وجود داشت اما کسی رو حرف امام حرف نمی‌زد و یک قداستی برای ایشان در جامعه وجود داشت. این حکومت فعلی مثل دموکراسی غربی است که قدرت در قوای مختلف پخش شده. به عبارت دیگر قدرت در سیستم نفوذ کرده و با اینکه مدیران عوض می‌شوند ولی سیستم تغییری نمی‌کند. نمیخام بگم دقیقا عین غرب شده ولی علت این شرایط اجتماعی و اقتصادی را این میدونستند که قدرت در دست عارف وارسته و کامل نیست. نظر شما چیست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نکات خوبی است و حقیقتاً همانطور که به ما در روایات فرموده اند آن اندازه که مردم شبیه حاکمان شان هستند، شبیه والدینشان نمی‌باشند و این را ما در ابتدای انقلاب و در فضای دفاع مقدس تجربه کردیم از آن جهت که نیاز است انسان‌ها برای زندگی سالم، ذیل حاکمیت اسلام و انسانی‌الهی زندگی را بگذرانند. ولی از آن طرف، آزادی انسان و انتخابی که باید بر اساس معارف قدسی انجام دهد نیز باید مدّ نظر باشد. در زمان حضرت امام خمینی آن نسل تا حدّی در فضای معرفتیِ آن مرد الهی فکر می‌کردند ولی با تهاجم فرهنگی و کوتاهی‌هایی که به تعبیر رهبر معظم انقلاب پیش آمد، به هر حال ما با نسل جدیدی روبرو هستیم که در فضای معرفتیِ اصیلی نمی‌اندیشد و وجود شبکه‌های مجازی و ماهواره‌ها را نباید ساده گرفت. در این‌جا است که باید به این فکر باشیم که توحیدی ناب در میان آید که انسان‌ها احساس نیاز کنند که بدون آن نوع نگاه و آن توحید به آنچه باید برسند، نمی‌رسند و این، تنها و تنها باید در سیره و سلوک افرادی مانند من و شما به نمایش درآید تا انسان‌های تحت تأثیر شبکه‌های جهانی متوجه شوند جهانی بسی متعالی در میان است که نمی‌توانند از آن غافل شوند. آیا نباید به این موضوع فکر کرد؟ موفق باشید        

35248
متن پرسش

با سلام و احترام: با توجه به محدودیت منابع پژوهش و اهمیت سوال زیر لطفا در صورت امکان بفرمایید: در آیه شریفه: «قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلى‌ شاكِلَتِهِ» این شاکله با توجه به دانش نفس شناسی دقیقا چیست؟ آیا چیزی در روح انسان است؟ آیا همان جوهر مادی است؟ اصلا ساختار آن مجرد است یا مادی است؟ نیت در بیان روایاتی که این شاکله را به نیت معنا کرده اند چه تفاوتی با فهم رایج ما از نیت و نیز نیت در فقه اصغر دارد؟ با توجه به منحصر به فرد بودن شاکله در هر فرد چه راه هایی برای شناخت شاکله افراد وجود دارد؟ شاکله انسان از چه چیزهایی متاثر می شود و چه عواملی در شکل گیری آن اثرگذار است؟ شیطان چگونه در شاکله انسان اثر می گذارد و چگونه می توان این نفوذ را محدود کرد؟ اگر همه اعمال انسان توسط شاکله او مدیریت می شود چگونه می توانیم شاکله خود را شکل دهیم تا اعمال ما الهی شود؟ امیدوارم توضیحات جنابعالی راهگشای مسیر این تحقیق باشد. با تشکر.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر علامه طباطبایی خوب است نظر کنید که می‌فرمایند عمل انسان هرچه باشد مناسب با اخلاق آدمی است یعنی از «کوزه همان برون تراود که در اوست». و «شاکله» نسبت به عمل انسان، نظیر روحِ جاری در بدن است که بدن با اعضاء و اعمال خود آن را مجسم نموده و معنویاتِ روح را نشان می‌دهد. لذا بُنیه انسانی و صفات درونی او در اعمالش اثر دارد اما تنها به نحو اقتضاء و نه به نحو علت تامّه، یعنی خُلق و خوی هرکس او را مجبور نمی‌کند که حتماً فقط اعمال مناسب آن خُلق و خوی را انجام دهد و ترک آن برای او محال باشد هرچند که ترک عمل، مناسب با اخلاق در پاره‌ای از موارد در غایت دشواری است وگرنه دعوت به فطرت معنا نداشت و عملاً منجر به جبر می‌شد. با توجه به این امر علامه طباطبایی می‌فرمایند در این‌جا شاکله، همان بُنیه اولیه‌ای است قبل از آن که دست تربیت بر سر انسان قرار گیرد و استعدادهای نهفته او را به مرحله بروز برساند و چون این انسانِ رشد یافته را در عالم طبیعت به حال خود واگذارند. با توجه به آیه: «وَإِذَا أَنْعَمْنَا عَلَى الْإِنْسَانِ أَعْرَضَ وَنَأَى بِجَانِبِهِ وَإِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ كَانَ يَئُوسًا» و مأیوس می‌گردد و چنانچه او را تربیت کنند و راه را به او نشان دهند از این مراحل ضعف عبور نموده و به مقام عزّ انسانیت می‌رسد و انسان گرچه به ظاهر، همان انسان مأیوس و کفور است لیکن در نهاد او دریایی از نور حقیقت موج می‌زند که آنها نیز از سرشت او خارج نیست منتها با ریاضت ظهور می‌کند و حضرت صادق «علیه‌السلام» در رابطه با این آیه فرمودند: «اصلاً نیت، عمل است». این است نگاه علامه طباطبایی به آیه مذکور که به نظر می‌آید نکات دقیقی را مدّ نظر خواننده آورده‌اند. موفق باشید  

35140

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

به نام خدا. با عرض سلام و احترام: بنده فردی هستم که بسیار دغدغه مندم و می خواهم کاری انجام دهم که پیش خدا و اهل بیت سربلند شوم، اما مشکلی که دارم این است که به قول های که به خود و خدا می دهم نمی توانم به خوبی عمل کنم، مثلا برای نماز اول وقت، برای مطالعه، برای احترام به پدر و مادر، برای انجام وظایف کاری ام و... خیلی اراده ام ضعیف است، گاهی همه چیز یادم می رود و روح خسته ام فقط می خواهد بخوابد یا فیلم ببیند و به کاری مشغول نشود، از دست خودم عصبانی هستم، توقعم از خودم بالاست ولی گویی توان انجامش را ندارم، می دانم. ناامیدی گناه کبیره است ولی از بس خودم پیش خودم شرمنده شده ام، دیگر نمی دانم کی اصلاح می شوم و آیا واقعا اصلاح می شوم؟ من خدا و اهل بیت را می خواهم، من زندگی شهادت گونه را می خوام، من حیات طیبه که هیچ غصه و دغدغه ی دنیا نداشته باشم را می خواهم هرچند دنیا را نداشته باشم، اما از خودم ناامید می شوم، البته خدا کمک می کند و دوباره امیدوارم می شوم، و می گویم اگر خدا بخواهد همه چیز درست می شود، ولی خسته شده ام از خودم، از اینکه نمی تونم اونطوری که باید باشم بشم، چه کار کنم؟ مشکل اصلی در اراده است؟ اگر بله چطور اراده ام را قوی کنم؟ ممنون از شما

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: البته در عین انکه نباید به خودتان سختگیری کنید سعی کنید یک برنامه منظم ولی متوسط برای خود تنظیم کنید و مطابق آن عمل نمایید. نسبت به ورزش کردن و بدن منظم پیداکردن نیز کوتاهی نکنید. انشائالله خداوند کمک تان خواهد کرد. موفق باشید

34719

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

موضوع: مبحث معرفت النفس با سلام و عرض ادب و احترام. ۱. فرمودید حضرت حق در همه جا حاضر است و با نظر به هر چه که هست می‌توانیم شاهد ظهور تام و تمام حضرت حق باشیم. به این اعتبار جناب حلاج چه دلیلی دارد که سمت و سوی ظهور حضرت حق را به جبه خود محدود ببیند و مایه حیرانی خلایق شود؟ ۲. آیا در عرصه مخلوقات که مظهر ظهور حق تعالی هستند، نقطه ای هست که مشمول دایره مخلوقات نباشد؟ ۳. رابطه حضور و ظهور حق چه رابطه ای است؟ آیا این همانی نیست؟ تشکر و سپاس.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حضور حق به حکم وحدت وجودیِ او همه جا به صورت تامّ و تمام حاضر است و حتی برای سالک تامّ و تمام، با همه اسماء در همه جا ظاهر است به همان معنایی که مولای‌مان علی «علیه‌السلام» فرمودند: ««ما رَأيْتُ‏ شَيْئاً إلّا وَ رَأيْتُ اللّهَ قَبْلَهُ وَ مَعَهُ وَ بَعْدَه» ولی برای غیر سالک، در عین حضور تامّ به اندازه سعه سالک و ظرفیت سالک ظهور می‌کند. موفق باشید

نمایش چاپی