بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
40080

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام خدمت استاد گرامی: برای رهایی از گناه عصبانی شدن با فرزندان چه راهکاری ارائه می دهید. بسیار تلاش کردم و از خدا خواستم ولی متأسفانه این رذیله داره همه ایمان ام را می گیره. و باعث از بین رفتن حرمت بین من و فرزندانم شده.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: رجوع به مباحثی که متذکر رذیلۀ خشم می‌باشد، خوب است. در این مورد می‌توانید به شرح کتاب «جنود عقل و جهل» که روی سایت هست رجوع فرمایید. موفق باشید. 

37729

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد طاهرزاده گرامی: می‌خواستم نظرتون رو در مورد این سخنان استاد هادی پناهیان بدونم؛ لطفا کمک کنید ممنونم خوب دیگه دوستان «نکته آخر» رو هم عرض کنم در مورد «انتخابات» که دیگه زیاده روی نشه و زیادی «عمیق» نشیم! آخه «آقا» هم فرمودن «لجن پراکنی» نشه، می‌ترسم زیادی «عمیق» بشیم و بریم تو عُمق و برسیم به «لجن های ته نشین شده» و چوبمون بهش بخوره و پراکنده بشه... ضمن اینکه «سیاست» تمام زندگی و دین نیست بلکه جزیی از «دین و زندگی» هست مثل نماز، مثل روزه، مثل ورزش، مثل مطالعه، نبایستی همه امور رو تحت الشعاع قرار بده! وگرنه «غُصه و پریشانی» میاد در «روح» دیگه با مقداری «اندیشه» میشه فهمید کی «اصلح» هست و کیا خوبند اما اصلح نه! یا اگر بیشتر خواستید «مبنا» دار بشید رجوع کنید به سه متن؛ «اگر شهید حاج قاسم در انتخابات دوم اسفند بود»، «رجوعِ معقول» و «برادر حسین» که سالها قبل نوشته شده و در قسمت «مکتوبات» سایت «خلوتی فلسفی» قابل دسترس هست. اما نکته آخر اینکه؛ راستی دقت کردید از چه سالی «اختلاف» بین مذهبی ها و متدینین شروع شد؟ دو دستگی رخ داد و روبروی هم قرار گرفتن؟ و دیگه بعد از اون در تمام انتخابات ها این «رویارویی» رخ داده تا حال؟ آفرین، «دقیقا از انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۹۲» (رجوع به برادر حسین) دقیقا با آمدن «جبهه پایداری و آقای جلیلی»... میگم طرفداران محترم جلیلی چرا همیشه ناراحتید؟ چرا انقدر همیشه از اون سال تا بحال عصبانی هستید؟ چرا انقدر به همه و همه چیز اعتراض دارید؟ چرا همه رو حتی خودتون، خودتون رو قبول ندارید؟ بابا «نورانی ها» یه کم آروم تر، والا ما «خاکستری ها» یا به قول جدید شما «صورتی ها» نازک نارنجی هستیما! می‌شکنیم، پرپر میشیم، لِه میشیم من از سال ۹۲ دارم میگم بهتون؛ کلا ما «ایرونی ها» به «اختلاف بینداز و حکومت کن» مشکوکیم! پدرِ پدر سوخته «انگلیس» بسوزه با این نقشه هاش چرا انقدر ۱۱ سال هست به اختلاف و وحدت شکن بودن مایلید! آرام باشید اگر «تقدیرتون» باشه به آرزوتون می رسید، بیخیال، برید آماده «عرفه» بشید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! ما بحمدالله زیر سایه رهبر فرزانه‌ای زندگی می‌کنیم که روح و سینه او به وسعت حضور انسانیت همه انسان‌ها می‌باشد و در این رابطه به دانشجویان دانشگاه‌های آمریکا نامه می‌نویسند و به آن‌ها می‌فرمایند در جایگاه درستی از تاریخ ایستاده‌اند. یعنی آنان نیز از آنِ ما هستند. در این فضا همه باید همدیگر را درک کنیم و شخصاً با ارتباطی که با جناب آقای دکتر جلیلی داشته‌ام، ایشان را حقیقتاً نمونه خوبی از انسانیتی می‌دانم با وسعتی که یک انسان فرهیخته و تراز انقلاب دارا است و امید است طرفداران ایشان با چنین وسعتی در کنار ایشان باشند تا ذهن‌ها متوجه سبکی از تبلیغات شود که شایسته انقلاب است. موفق باشید

37013
متن پرسش

بسم الله الرحمن الرحیم سلام علیک و ریحانه
«فاقد البصر فاسد النّظر» كسي كه بصيرت و بينايي ندارد فكر و انديشه‏ اش فاسد است. سخن از فکر حصولی و تفکر ریاضی که از دل اندیشه های بشر برای ساخت معنای زندگی و زیست در عالمی که انسان ها برای ارتباط و فراهم کردن بستری برای ساختن آرمان شهر خود بدان محتاج‌اند نیست. این علم و این نوع فکر و نظر محصول مدرنیته است که در ساحت زیست انسانی رخ نموده است و انسان را در فرآیند تجربه و فیزیک و ترابط های آن با علوم مرتبط با انسان به خود دچار کرده است. و اما سخن این کلام عرشی فراتر از آن است که در افق علم حصولی در بماند و گشودگی باطنی اش را از دست بدهد و از آن عمق و ژرفای ملکوتی اش چیزی بکاهد. بصیرت در آن لایه های باطنی انسان نهفته است که اگر انسان از جان مایه درونی برای فهم زیست عالم زمینی اش بهره نگیرد، عملا از ابعاد متعالی زندگی اش چشم پوشیده است و در افق عرضی عالم انسانی اش صرفا بهره ای خواهد برد آن هم توأمان با رنج و درد و برای فروکاستن از درد، تن به لذت‌هایی خواهد سپرد که همچون مسکن از درد می‌کاهد اما رنج را به شادکامی مبدل نمی کند و ألم را به لذت مبدل نخواهد کرد. این داستان زندگی روزمره ای است که مولود بشر عالم غربی است که با علم به سراغ فهم زیست انسان شروع به تعریف و نظریه پردازی برای انسان کرد و حاصل آن دست رنج علمی تاریخ مدرن را ساخت که منجر به نهیلیسم شد و انسان همواره برای فروکاستن از رنج ها به سراغ نظریه های علمی پناه بردند و متفکرین برای تسکین درد آدمی او را هر روز در آغوش پناه نظری و حاصل تئوری های خود بنیاد سپردند و حاصل این هم‌آغوشی انسان در این تاریخ چیزی جز دلزدگی و رنج بیشتر و پوچی نبود. امروز اگر می خواهید بن بست نظریه های علمی تاریخ مدرن را بشنوید به صدای فریادهای خاموش انسان ها گوش بسپارید تا آن را درک کنید! شاید یقظه ای تاریخی حاصل شد و بازگشتی از ادامه ی فردایی بس تاریک و سرد و خاموش اگر چه بعید می‌دانم سُکر این غفلت به این راحتی و بی هزینه به هوشیاری بینجامد و انسان بدون درد خماری حیات تاریخ خود بنیادی اش حیات جدید عالم قدس را بیابد و از اعتیاد به آن دست بکشد و راهی که ادامه دیروز معنوی اش بود را به فردای روشن قدسی اش متصل کند و حقیقت آن است که انسان را چاره ای جز بازگشت به عهد ازلی اش نیست. چه آنکه با یقظه و توبه خود، قدم در راه بازگشت تاریخ قدسی بگذارد و یا آنکه به درد زایمان غیرطبیعی تاریخ به این مسیر بازگردد. به هر حال تاریخ در شأن توحیدی‌اش به انسان رجوع کرده است و آدمی ناگزیر از مواجهه ی با آن! راهی جز رویارویی نیست و این مائیم و فردای پیش رویی که غیر از دیروز بشر است و نسبتی که باید با این فردا تعریف کنیم چه بخواهیم و چه نخواهیم، و جایگاه ما دقیقا در همین مواجهه و نسبتی است که با فردا داریم در امتداد رسالت انبیاء اولوالعزم که بایست هدایت تاریخی را به عهده بگیرند و دارای عزم عبور انسان ها از ساحت فروبسته تاریخ دیروز به فردای گشوده ی پیش روی انسان باشند و اگر این انسان ها صاحبان عزم نباشند نخواهند توانست دست آدمی را بگیرند و آنها را در این چرخش تاریخی عالم حاضر کنند. جنس رسالت تاریخی از این دست کاری است بس عظیم که انسان های با عظمت در قدم های راسخ و ایمان های حق الیقینی را می طلبد و این همان جنسی است که با انقلاب جناب حضرت روح الله سلام الله علیه به جمهوریت کشیده شد و دست آدمی را به ساحت تاریخی دیگر از جمهوریت رساند که نه دیروز جمهوری‌های معمول است و نه امروز بلکه جمهوری اسلامی است که طلب فردای بشر این تاریخ است. آری، هنوز سخت و دشواری است فهم آنچه با امام برای صحنه ی آدم و عالم آخرالزمانی رخ داده است و اگر چه در این سالهای نزدیک تر فهم های متعالی‌تری به میان آمده است و جان ها طلب دیگری را از تاریخ به میان آورده است، آنچنان که از جنس شهدای مان هم می‌توان فهمید خصوصا بعد از حاج قاسم که ظهور طلب آخرالزمانی بشر در تاریخ انسان است. عبور از پوچی ها و دزدی ها و رانت و فساد جز با حضور در تاریخ قدسی فردایی انقلاب اسلامی میسر نخواهد شد و صحنه حضور انتخابات در برابر تاریخ سراسر بسته جبهه استکبار از جنس حاضرشدن در فردایی است که بشر بر خلاف دیروز غربی‌اش در عالم قدس شرقی اش حاضر است و دیگر فساد و تباهی را بر نخواهد تافت و جنس مطالبه‌اش جنس دیگری است فراتر از زمین و ورای آرمان شهر غرب که همه را برای خود بخواهد. بلکه لُب اش از پی تعالی و جستن خودی برین همچون شهدا و حاج قاسم هاست. آری باید بگویم که این حرکت و حضور و حرکت بی درد و رنج نخواهد بود آنچنان که ریزش هایی هم در پی خواهد داشت و آنچنان که درگیری‌هایی را بر سر راه خود ایجاد خواهد کرد و همراه با نزاع، اما نزاع بر سر میدان داری فردای آدمی است و پیروز میدان جمهوری است اما نه جمهوری خود ساخته و خودخواه و خود محور عالم غرب که جمهوری اربعین حسینی و حرم جمهوری اسلامی ایران. سبحان الله عما یصفون و سلام علی عبادالله المرسلین. 

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چه اندازه با نکاتی که می‌فرمایید احساس یگانگی و امیدواری دارم. از بصیرت گفتید که در لایه‌های باطنی انسان نهفته است. بصیرتی که متذکر آن است تا ما خود را به لذت‌های زودگذر دنیایی از ترس دردهایی که قصه قدم‌های بلند حضور در تاریخِ قدسی ما است؛ نفروشیم و بتوانیم به فریادهای خاموش انسان‌های گرفتارِ چمبره تاریخ مدرن گوش فرا دهیم، و این مشروط بر آن است که متوجه فردایی شویم که بسی از تنگناهای تاریخ مدرن آزاد است.
چه اندازه دقیق از جمهوریتی سخن گفتید که بسی متعالی‌تر از جمهوریت بی‌نمک و سرد جهان غرب است. جمهوریتی که حضرت روح الله «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» بر آن تأکید داشت تا انسان حضور تاریخی خود را در خود احساس کند. جمهوریتی که انسانْ بودنی را تجربه کند که به وسعت حضور در آخرین دوران برای آخرین انسان است. همان‌طور که فرمودید: «این جز با حضور در تاریخ قدسی فردایی انقلاب اسلامی میسر نخواهد شد و صحنه حضور انتخابات در برابر تاریخ سراسر بسته جبهه استکبار از جنس حاضر شدن در فردایی است که بشر بر خلاف دیروز غربی اش در عالم قدس شرقی‌اش حاضر است». حال با توجه به این امر آیا می‌توان در راستای بودن و شدنِ خود در «وجود»، به نمادهایی از انسانیت نظر کرد که هستی ما در آینه وجود آن‌ها در حرکت است؟ این در صورتی است که از یک طرف در وجود خود، در عین شدن، حاضر شویم و از طرف دیگر جهتی را در شدنِ خود مدّ نظر داشته باشیم تا همچنان در آینده خود، علاوه بر آن‌که در نزد خود هستیم، در آینده‌ای حاضر باشیم که جدا از ما نیست، بلکه انعکاسی است از وضعیت امروزین ما. امروزینی که ذیل تذکرات رهبر قدسی انقلاب در صحنه‌صحنه‌های این تاریخ، حاضر و حاضرتر خواهیم شد. چه اندازه معنای جمهوریت در این دستگاه معنای اصیل و انسانی است، به همان معنایی که حضرت روح الله «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» فرمودند: «جمهوری اسلامی - نه یک حرف زیادتر و نه یک حرف کمتر-». موفق باشید                
 

36810
متن پرسش

کجاست روشنی؟ آنجا که سخت تاریک است / صراط نور خمینی چقدر باریک است / دوباره جوهر خودکار خوار خواهد شد / چه خنده‌دار که خودکار عاشقان بی(ک) است. / بترس! عقلِ سراسر خطرْ کمین کرده! / چه چیز بدتر از آنی که صبح نزدیک است؟ / نترس سینه سپر کن که حسنیین یکیست / همان که تیر خلاص است تیر شلیک است / اگر که اطّلع الشمس دل، چراغ خموش / به من بگو چه کسی گفته غزه باریکه است؟  / که عشق آمد و در گوش عقل زمزمه کرد / به من بگو چه کسی گفته غزه باریکه است؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! هرگز غزه باریکه نیست. غزه؛ شروعِ دوباره ما می باشد، در جهانی که با حضرت روح الل ه«رضوان‌ا‌لله‌تعالی‌علیه» گشوده شد. هرگز غزه باریکه نیست، وگرنه نمی‌توانستیم در غزه با تونل‌هایی روبه‌رو شویم که هر قطعه‌ای از آن راهی است به سوی آزادی بشر امروز. اگر غزه باریکه بود، چگونه این‌همه در جانِ انسان‌ها کران تا کران حاضر می‌شد؟! این‌جا است که با شما همراه خواهم گشت که روشنی، آن‌جا است که سختْ تاریک است. آری! وای اگر صبحی شروع شود که در آن از ادامه راه غفلت گردد. مانند جریان‌هایی که در انقلاب اسلامی گمان می کنند به آنچه باید برسند، رسیده‌اند!! در حالی‌که روح اللهِ ما تازه بعد از قبول قطعنامه فرمودند: «خداوندا! این دفتر و کتاب شهادت را همچنان به روی مشتاقان باز، و ما را هم از وصول به آن محروم مکن. خداوندا! کشور ما و ملت ما هنوز در آغاز راه مبارزه‌اند و نیازمند به مشعل شهادت؛ تو خود این چراغ پر فروغ را حافظ و نگهبان باش.» موفق باشید       

36798
متن پرسش

سلام: بازم افتادم به دام خیش دام عقل. ای عشق از کجا رحمت خیش را از سر من بریدی که من درد آن را حس نکردم. نور یکی و خورشید یکی، پس چرا هر دم که به من نوری یا وزشی از صباح عاشقان رسید خواستم با آن کاری کنم. و نور در این عالم هرچه هست از آن نورالانوار تابیده است که ظاهرتر و پنهان تر از او نیست. و مگر جز پروانگان که پروای جز سوختن ندارند دیگران را نیز این شایستگی هست؟ که معرفت نور را به جان بیازمایند؟ و مگر برای آنان که لذت این سوختن را چشیده اند در این ماندن و بودن جز ملالت و افسردگی چیزی هست؟ و مگر از درون این خاک اگر نردبانی به آسمان نباشد، جز کرم هایی فربه و تن پرور برمی آید؟ من نمی‌دانم، قلبم چرکین شده. من شده خواه و ناخواه، دلمنشی و هوا و هوس. من گم شده ام. کجا؟ شاید در همان سیرک و نمایشگاهی که چه شب های بسیار کابوس آن را نمی دیدم. آه، بیا ره توشه برداریم / قدم در راه بگذاریم. به راستی که جز یاران امام حسین را راهی به سوی حقیقت نیست. ذره بینی در دست دارم که هردم با اشک و گریه حجم تیرگی اش کنار می‌رود. امیدوارم روزی در آن طرف عدسی خورشیدی از پشت ابرهای غبار آلوده به بیرون آید و چشمان دلم را بسوزاند. اکنون می پندارم که چقدرم، چیستم، کجا هستم، چرا هستم ولی واقعی نیست. آزار دلم در این حجاب اکبر، آخر / سرگرم شوم و خیشتن را بازم. باید پاسداری کنم حرم دل را، مدافع حرم قلب باشم. « جفا‏ ‏‏فولاد دلی که آه نرمش نکُند‏ / ‏‏یا نالۀ دلْ سوخته گرمش نکُند‏ / ‏‏طوقی ز جفا فکنده بر گردن خویش‏ / ‏‏آزارِ دلم دُچار شرمش نکُند‏» «راه دیوانگی‏ ‏‏فرزانه شو و ز فرّ خود غافِل شو‏ /‏‏ از علم و هُنر گریز کُن، جاهِل شو‏ / ‏‏طی کن رَه دیوانگی و بی خردی‏ / ‏‏یا دوست بخواه، یا بُرو عاقِل شو‏» « لٰافِ اَنَاالْحَق‏ ‏‏تا منصوری لاف انا الحق بزنی‏ / ‏‏نادیده جمال دوست غوغا فکنی‏ / ‏‏دک کن جبل خودی خود چون موسیٰ‏ / ‏‏تا جلوه کند جمال او بی ازلی‏» به راستی که حکایت من هم شده همین و بس. چی جوری دست از خودم بردارم وقتی دستم به اون نمیرسه. مثل یه خر خرفت باد کرده ام، حمل دین می کنم. اَلصّلا!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی انسان متوجه باشد افقی در مقابلش گشوده شده است، تازه این اولِ ماجرا خواهد بود زیرا باید «رفتن» را تمرین کند. و در این‌جا است که می‌یابد پاهایش چه اندازه سنگین است و این است آن‌جایی که لامحاله باید تصمیم بگیرد با عزمی بزرگ.
مثل آن‌که هرکدام از ما برای خودمان باید مسئله باشیم که چه نوع بودنی را باید برای خودمان بودنِ حقیقی بدانیم و چه معنایی باید از خودمان داشته باشیم؟ در آن حالت یعنی وقتی به بودنِ خود نظر کردید آری! فقط به «بودنِ» خود نظر کردید. خدا می داند از بسیاری از دغدغه‌ها و احساس محرومیت‌ها آزاد می‌شوید و تعجب خواهید کرد چرا محرومیت‌های دنیایی را محرومیت می‌دانستید. در دنیایی که با حضور در آن نحوه‌ی «بودن»، با سعۀ رحمت الهی روبه‌رو می‌شوید.
شهداء در افسون گل سرخ شناور شدند، به جای آن‌که کارشان شناختن گل سرخ شود. سمینار آفتاب‌شناسی نگذاشتند، به سوی آفتاب رفتند. فرق است بین آفتاب‌شناسی و به سوی آفتاب‌رفتن. این نوع «بودن»، شناورشدن در افسونِ گل سرخ است تا به زیبایی‌هایی که حضرت روح اللّه «رضوان الله تعالی علیه» در این عالم گشوده نظر کنیم و تماشاگرانه محو آن شویم.
سرم به دُنیی و عقبی فرود نمی‌آید                  تبارک اللّه از این فتنه‌ها که در سرِ ما است
مرا به کار جهان هرگز التفات نبود              رُخ تو در نظر من چنین ‌خوشش‌ آراست
موفق باشید                 

36409

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام و عرض ادب و احترام خدمت شما و استاد گرانقدر: شرح صوتي كتاب  «شرح فصوص» استاد طاهرزاده انجام شده است؟ در كدام بخش از سايت قابل دسترسي است؟ ممنون از پاسخگويي و تشكر التماس دعا

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به این‌که ارتباط با کتاب «فصوص الحکم» نیاز به مقدماتی دارد، وگرنه منظور جناب ابن عربی، درست فهم نمی‌شود و موجب بدآموزی می‌گردد؛ خوب است با جناب حاج آقا نظری به شماره  09136032342 تماس بگیرید. موفق باشید    

36166

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد عزیز: از وقتی که فرمودید جدی باش سعی می‌کنم اوقاتم را با قیام و جهاد ناقصی در حد خودم داشته باشم تا دچار بی تاریخی نشوم؛ اما مانع است که پشت سر هم پیش می‌آید، همه می‌گویند داری زیاده روی می‌کنی نیش و کنایه می‌شنوم، همسرم و مادر و پدر و خانواده ام درکم نمی کنند و واقعا برایم مانع شده اند، حرفشان را دیگر اصلا نمی‌فهمم. خدا شاهد است دیگر کلاس درس نمی‌توانم بروم و کلام و اعتقادات اسلامی را بشنوم، پای هر منبری نمی‌توانم بنشینم، حرف مردم برایم عجیب و غریب شده که مثلا می‌گوید موز شد کیلویی ۵۰ تومن، استاد خدا می‌داند خسته‌ام، نمی‌توانم دیگر وارد دنیای آنها شوم و نمی‌خواهم وارد دنیاییشان شوم. آنها هم به دنیای من نمی آیند هرچه دعوتشان می‌کنم، با همسرم در یک خانه‌ایم، او می‌گوید غرب من می‌گویم شرق! چه کنم استاد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد باید به فضائلی که تحت عنوان «مداراۀ النّاس» در آموزه‌های دینی ما مطرح شده است، نظر کنید. از رسول خدا «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» داریم که می‌فرمایند: «أَمَرَنى رَبّى بِمُداراةِ النّاسِ كَما أَمَرَنى بِأَداءِ الفَرائِضِ؛» پروردگارم، همان گونه كه مرا به انجام واجبات فرمان داده، به مدارا كردن با مردم نيز فرمان داده است. و نیز می‌فرمایند: «أَعقَلُ النّاسِ أَشَدُّهُم مُداراةً لِلنّاسِ؛» عاقل ترين مردم كسى است كه بيشتر با مردم مدارا كند. موفق باشید

35830

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

باسمه تعالی. استاد طاهرزاده سلام علیکم: چند سال پیش یکی از شاگردان شما چند عدد CD مربوط به بحث معاد و چند ورق A4 خط کشی شده به بنده دادند که طبق آن برگه ها بحث های معاد را خلاصه کنم ولی متاسفانه من نتوانستم طبق قولی که داده بودم عمل کنم. به آقای توکلی گفتم ایشان گفتند که موارد فوق را تحویل همان کسی بده که تحویل گرفته ای ولی با عرض معذرت بنده آن شخص را دیگر نمی شناسم. الآن بابت سه عدد CD و چند برگ کاغذ چه کار کنم که جبران شود متشکرم؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال جز اینکه ردّ مظالمی برای او بدهید و از خداوند برایش بخشش طلب کنید، راهی نمانده است. إن شاءالله جنابعالی نیز به ثواب نیّتی که داشته‌اید خواهید رسید. موفق باشید

35804

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد: به حول و قوه ی الهی فصوص و منازل رو تا یکی دو ماه دیگه تمام می‌کنم و خیلی دوست دارم کتاب طلب و اراده ی امام خمینی رو مطالعه کنم. می‌خواستم ببینم از چه شرحی و چه استادی میتونم کار کنم ؟ توی اینترنت چیزی پیدا نکردم. خیلی ممنونم که کمکم می‌کنید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به مقدماتی که طی فرموده‌اید به نظر می‌آید بتوانید با خود آن کتاب رابطه برقرار کنید. نهایتاً می‌توانید با شرح صوتی کتاب «مصباح الهدایه» کار را وسعت دهید. موفق باشید

35730

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد: بنده یه موضوعی خیلی درگیرم کرده. مدت چهل روزه از مرگ مادر شوهرم میگذره. ما  با هم بشدت اختلاف عقیده و فرهنگ داشتیم. بطوریکه مادر شوهرم جواب سلام منو کم و بیش نمی‌داد. ولی با این حال من باز تا آخر تا اعصابم کشش داشت به ایشان سر می‌زدم. این آخریا یکم حرف و حدیثها بالا گرفت و من خواستم ایشان را مجاب کنم و قصد و نیتم فقط و فقط این بود، که ایشان مجاب شوند که کمتر حرص بخورند و از من راضی تر باشند. تو همین گیر و دار بحثهای من و او مادر شوهرم حالش بد شد و سکته کرد و فوت کرد. حالا گذاشتند تقصیر من که تو او را کشتی! در حالیکه من اصلا نیت و قصد کشت او را نداشتم. حال خوبی ندارم. آیا اینجور مرگ‌ها واقعا تقصیر طرف مقابل و الان تقصیر منه؟ برادر شوهرم میگه اگه بخاطر بچه ی کوچکت نبود زندگیت رو بهم می‌ریختم ولی رحم بهت کردیم و اینا... خواهر شوهرام که کلا جواب تلفن ام رو نمیدن. کلا به من تهمت قتل زدن. دارم خودمم سکته می‌کنم از این غم. فکر نکنم تا آخر عمرم اینم از روی سینم برداشته بشه. چه کنم؟ من چون بیمارم و ترس مردنم را داشتم. نیتم این بود که حلالیت بطلبم از او. چون می‌ترسیدم حلالم نکند سر موضوعاتی و از دنیا بروم و دستم از دنیا کوتاه شود. ولی اینگونه پیش رفت!!!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که خداوند در قرآن می‌فرماید: «نَحْنُ قَدَّرْنا بَيْنَكُمُ الْمَوْتَ وَ ما نَحْنُ بِمَسْبُوقينَ» (۶۰)/ واقعه) مرگ، از قبل برای هرکس مشخص شده است و با نظر به آیه‌ی ۲۲ سوره‌ی حدید که می‌فرماید: «ما أَصابَ مِنْ مُصيبَةٍ فِي الْأَرْضِ وَ لا في‏ أَنْفُسِكُمْ إِلاَّ في‏ كِتابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَها إِنَّ ذلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسيرٌ» هيچ مصيبتى در زمين و نه در وجود شما روى نمى‏ دهد مگر اينكه همه آنها قبل از آنكه زمين را بيافرينيم در لوح محفوظ ثبت است؛ و اين امر براى خدا آسان است‏. بهتر است با توجه به این امر، مسئله را طور دیگر تحلیل کرد و مرگ افراد را به خودمان نسبت ندهیم. سعی کنید ذهن خود را از این موضوع آزاد کنید و به زندگی خود ادامه دهید. موفق باشید

35319

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد: وقتتون بخیر. یک سوالی داشتم ازتون. آیا ما خودمون انتخاب می‌کنیم که توی چه خانواده ای به دنیا بیایم و اینکه چه ظاهری داشته باشیم؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به معنایی که جناب ابن عربی در بحث اعیان ثابته مطرح می‌کند، آری! خود انسان است که حتی رحمی که باید در آن متولد شود را انتخاب می‌کند. موفق باشید

35209
متن پرسش

سلام و عرض ادب: بنده به حمدالله بعد از سالها کم کم، جایگاه علم عرشی شما را بیشتر از قبل متوجه می‌شوم. اینکه شما آدم مذهبی، عارف، مفسر قران و نهج البلاغه و روایات، غرب شناس و ... بودید و هستید شکی نیست. اما نگاه بسیار عمیق و حکیمانه شما، تحلیل عرشی فرا سیاسی و فرا مذهبی جنابعالی، ما را وارد عالَم جدیدی می‌کند که گویا آن عالم، مادر عوالم و علوم هست و همین نگاه باعث می‌شود که ما با احاطه بیشتر و دیدن زوایا و جوانب بیشتر، مسائل را دنبال کنیم. فی المثل همین مناظره آقای نصیری و آقای خانعلی زاده را که در کانال مطالب ویژه بارگزاری فرمودید  نکاتی را که به ذهنم رسید بیان کنم: ۱. تفکر آقای نصیری، نماد و جلوه ای از جریان فکری غربگراست که تمامأ غرب زده و اتفاقأ غرب پرست هستند. به دلیل اینکه هرچه غرب بگوید و انجام دهد ایده ال و هرچه جمهوری اسلامی انجام دهد همه یکسره عبث و باطلست. این گروه سامری، گوساله پرستی هستند که زیور و طلای آن گوساله، تجملات و اشرافی گری و زیبایی های ظاهری و ابزار غربیست و تاریخ چپاول و غارت ثروت سایر ملت ها توسط غرب را نمی بینند و تاریخ بردگانی که از آفریقا به آمریکا برده شدند را نمی دانند. کشتارها و جنایات غرب وحشی در جنگ های اول و دوم را نمی‌خواهند ببینند. تجاوز آمریکا و ناتو به کشورهای دیگر ( قتل و خرابی و ... که همه می‌بینند) را شاید اینها زیبا ببینند. غرب یکسره حیوانی و پاشیدگی خانواده و نابودی اخلاق انسانی و انحطاط انسانیت را متأسفانه نمی‌بینند چون دایره دیدشان محدود و خلاصه شده در ماشین لوکس و زیبایی های بصری و توهمی غرب. این جماعت، تا ابد می‌خواهند سایر ملل، برده و نوکر غرب باشند چون اعتقاد به کرامت انسانی ندارند جون باور ندارند که ما می‌توانیم ارباب خودمان باشیم چون خودشان می‌خواهند غرب ادامه داشته باشد چون می‌خواهند ظلم و استکبار ادامه پیدا کند چون می‌خواهند خودشان ظالم باشند و این تفکر و فرهنگ غارتگر اگر نباشد هویت شان برباد رفته است. این تفکر که تمامأ در دنیای وهمیست و خودشان هم متعلق به این دنیای وهمی هستند دارند تمام می‌شوند چون تمام موجودیتشان توهمیست و توهم هم حقیقت ندارد که باقی شود. ۲- اقای خانعلی زاده از یک افق عزت مدارانه، علم مدارانه صحبت می‌کردند و بر اساس شواهد و اسنادی که نشان از عقلانیت بالای ایشان بود که در واقع عقلانیت انقلاب است، حکایت داشت. واقعأ خیلی قوی بودند و فردی به این حد مطلع و باسواد، باعث شعف ما شد که حتی دانشجویان هم با کف زدن، منطق آقای خانعلی زاده را تأیید کردند. این عقلانیت آقای دکتر خانعلی زاده، نشان پختگی ایشان بود که در طرف مقابل، ما تنها هیاهو، کینه بسیار عمیق و شدید از جمهوری اسلامی و جنجال آفرینی و عوام فریبی را دیدیم که گویا همان تفکر اموی را دنبال می‌کنند. ۳. با آنکه قصد دکتر خانعلی زاده علی الظاهر این بود که کمتر به شواهد قرانی و روایی رجوع کنند و بیشتر مستدل و علمی (آکادمیک و دانشگاهی) صحبت کنند اما مشخص بود که خیلی در زمینه دینی مسلط هستند اما چون فضا، فضای دانشجویی و دانشگاهی بود نمی‌خواستند وارد مسائل دینی شوند اما از دیگر سو، با آنکه طرف مناظره هیچ اعتقاد ـ تکرار می‌کنم هیچ اعتقاد عمیق دینی ندارد و دائم دین و نماد های اصیل دینی یعنی پیامبر و ائمه ـ علیم صلوات الله ـ را تحقیر می‌کنند و برداشت وارونه و شخصی از دین و تاریخ دارند اما و اما چنان عوام فریبی می‌کنند که شاید و البته شاید ـ فقط ظاهر بینان خفته، در خواب خود آنها را تأیید کنند. خود آقای نصیری; حداقل آنچه را که ما در بعد انسانی و اجتماعی از کلام ایشان درک می‌کنیم و از ما حصل کلامش بیرون میاید اصلأ قران را نفهمیده اند و به آقای خانعلی زاده توصیه می‌کنند که قران بخوانند. در جهان امروز قران خواندن، به تنهایی کافی نیست و با قرائت معایه ای بدتر. با قرائت داعشی هم صد البته بدتر. چون داعش بهتر از همه حافظ قران بودند (در کلمات و عبارات) الحاصل اینکه این مناظره امیدواریم باب تفکر و گفتگوی بین مردم را باز کند و مردم بیشتر به پوچی لیبرالها پی ببرند و اینکه جماعتی که همچون معاویه از دین استفاده ابزاری می‌کنند برای پیروانشان روشن شود. بنده بدون حب و بغض چیزکی را عرض کردم و سعی کردم با وجه پدیدار شناسانه هستی شناسانه و البته خیلی مختصر بررسی کنم. والسلام

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چه اندازه موجب مباهات است که این‌چنین کاربران عزیز متوجه جایگاه تاریخی ما در امروز و فردای‌مان هستند. و ملاحظه می‌کنید ان‌گاه که انسان در مسیر صحیح قرار بگیرد، چه اندازه همچون آقای خانعلی‌زاده، منطقش رسا و عقلانی می‌شود و وقتی انسان در مسیر صحیح تاریخیِ خود قرار نگیرد چه اندازه با واژه‌های دینی ناتوانیِ خود را در فهم آن واژه‌ها نشان می‌دهد. گویا ایشان فراموش کرده بودند که اساساً علت خروج حضرت اباعبدالله «علیه‌السلام» از مدینه به جهت عدم پذیرش بیعت یزید بود و از همان بدو ورود، حکایتِ این مسیر را که به شهادت می‌انجامد پیش‌بینی می‌کنند. موفق باشید     

34945

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

بسم الله. سلام علیکم استاد عزیز و بزرگوارم: قبول باشه ان شاءالله اعتکاف رمضانتون، فایل ها را گوش کردم، مثل همیشه عالی، ان شاءالله که راهگشا باشه برای قلب عقب مانده ی من، نظر کردم یه بار دیدم چقدر فاصله زیادی دارم تا شما، به وسعت یه اقیانوس... وقتی همه چیز فشار میاره فقط لطف خدا بخاطر نعمت شماست که آرامم میکنه و شکر می‌کنم، حالا حالاها باشید و سایه تون از سر ما کم نشه ان شاءالله، صرف دلتنگی بود که گفتم پیامتون بدم، و نیاز به یه صحبتی، پندی، راهی که قلبم را در هستی و در بیکرانگی مستقر کنه، همیشه دعام کنید، همیشه محتاج دعاتون هستم. درگیر نوجوان های مسجد شدم که تقریبا همشون فضاهای درب و داغونی دارن، یسری هستن که از تحجر خانواده هاشون از دین زده شدن و متاسفانه توی فضاهای دوست پسری و فیلمهای ناجور افتادن، یسریشون هم که خانواده هاشون اهل ماهواره و سگ توی خونه نگه داشتن و فیلمای ماهواره ایَن که دیگه مشخصه حالشون، یکسالی هست که باهاشون هستم و برعکس مسجدی ها یکبار هم به هیچکدوم از کاراشون گیر ندادم و حتی در مقابل تشرهای مسجدی ها که یه چیزی سرت کن و نماز بخون و ........ بهم پناه میارن که فلانی اینو به ما گفت. همش سعی داشتم بهشون دل بدم و کنارشون باشم و فقط دوستشون داشته باشم تا باهام همراه بشن، الان یکم قلبهاشون گرم شده، حالا با فایل های آقای نجات بخش که خدا حفظشون کنه سعی کردم این چند وقته جلو برم در مواجه با اینها، ایشون میگن خیلی کارهایی که خیلی از اهالی کار فرهنگی میکنن به درد نمیخوره و تهش همون پوچیه و از این حرف ها، حالا میخام ببینم میشه اوایل تابستان به حاج آقای موسویان بگم که بیان و توی یه فضای صمیمی و گفت و گویی با بچه ها باب ده نکته را باز کنن. خود شما هم تاکید زیادی به صدرا دارین، همین اعتکاف میگفتین «جوانان ما امروز نمی توانند بی صدرا جواب خودشان را بدهند» همش به خدا میگم خودت بیا، من ناخدا و تو همه کاره، بیا و یه کاری بکن. این شب و روزها به حال این بچه ها زار می‌زدم و همش فکر می‌کردم کسی مثل شما یا حاج آقا موسویان برای توی راه اومدن دلها زار زدین حتما... امید بخدا، دلم می‌خواست یکم باهاتون حرف بزنم، اگر میتونید راهنمائیم کنید که منت میگذارین، اگر نه که همین که برای خودم یک حرف کوچک هم بزنید ممنونتون میشم. بچه های حقیر را هم دعا بفرمائید یاعلی

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمدلله راهِ ارزشمندی در راستای اُنس با جوانان که جوانانی دریادل هستند را، خداوند در مقابل شما گشوده، و آن عبارت است از بازاندیشیِ جوانان ما نسبت به معنای خود، و اتفاقاً مباحث معرفت نفس در این مورد شروع خوبی است. مهم آن است که به هر بهانه‌ای باب آن را با آن‌ها باز کنید، حتی از طریق همان مباحثی که در کتاب «جوان و انتخاب یزرگ» پیش آمده است. موفق باشید

34748

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام و عرض ادب: ببخشید حقیقتا در حال حاضر انسان با توجه به نیاتی که دارد برای بهتر و بیشتر حاضر شدن در جهان، نیازمند این است که با نیات سنتی خویش، کارهایی در جهان مدرن انجام دهد. (به عنوان مثال در فضای مجازی فعالیت کند و نیتش این باشد که کارش موجب ارتقای نظام اسلامی و در نتیجه رضای الهی می شود.) و ظاهرا بشر امروز دارد بر روی یک تیغه بس نازک حرکت می‌کند و این کاری است دشوار! تیغه ای که هر روز نوآوری می‌شود و روی جدیدی از خود را به ما به نمایش می گذارد. چه کنیم تا حالا که در ابتدای سالهای جوانی هستیم از لبه این تیغ منحرف نشویم و میزان و ملاک برای معرفت برای این حرکت را چگونه و در کجا کشف کنیم تا حکایت عطار (ره) نشویم که فرمود: «چون توانستم ندانستم، چه سود چون بدانستم، توانستم نبود» با تشکر🌹

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور که متوجه هستید شرایط، شرایطِ بسیار حساسی است و شناخت این زمانه و ظرفیت‌ها و لغزش‌های آن نیاز به زمان‌شناسی دقیقی دارد. عرایضی در خدمت حوزه «جامعة المهدی «عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» شد که ممکن است در این رابطه مفید باشد. https://eitaa.com/matalebevijeh/13194 موفق باشید

33388

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام: در بحث های یکی از فضلا گویا این بود که طبق دیدگاه صدرا کل بدن از ابتدا تا انتها در قیامت حضور می یابد چون آن عالم فرازمان است. سوالی که دارم الی الابد باید این بدن عنصری را تحمل نمود؟ گفتیم بدن را در قبر می گذاریم و از تنگنایش رهایی می یابیم ولی گویا تا ابد ما را رها نخواهد کرد. سوال بعد دو بدن دیگر داریم بدن مثالی و بدن عقلی صحیح است؟ آیا آدمی الا و لابد باید بدن داشته باشد؟ راهی نیست که از شر تمام بدن ها رهایی یافت؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. بدنِ برزخی و بدنِ قیامتی مطابق نشئه قیامت و برزخ است. ۲. بدن برزخی و قیامتی عین نفس است با اتحاد کامل و مثل بدن دنیایی که ابزاری است در اختیار نفس؛ نمی‌باشد. در این مورد خوب است به جزوه «چگونگی حیات بدن اخروی» رجوع فرماییدhttps://lobolmizan.ir/leaflet/171?mark=%D8%A8%D8%AF%D9%86%20%D8%A7%D8%AE%D8%B1%D9%88%DB%8C . موفق باشید

39313

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام: افق انقلاب اسلامی برای زندگی بشر در سایر کرات مثل مریخ چیست؟

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر صورت هر انسانی در هر کجایی که به بودن خود نظر داشته باشد، می‌تواند با نظر به حضور تاریخی انقلاب اسلامی آن بودن را در وسعت حضور بیکرانۀ اکنونِ جاودانه‌اش درک نماید. موفق باشید

39119

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم استاد: آیا می‌توان اتفاقات الان سوریه و جهان را بر نشانه های حتمی ظهور مثل خروج سفیانی و... انطباق داد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تطبیق، کار آسانی نیست. عمده آن است که همان‌طور که در برنامه «به افق فلسطین» آقای خوش‌چشم فرمودند جنگ، جنگ است و بدون پیروزی و شکست نمی‌شود و همان‌طور که در جواب سؤال‌های شماره 39111 و 39114 عرض شد وقتی طلوع جبهه مقاومت به معنای طلوع تاریخی است ماورای شکست و پیروزی به آن معنایی که جبهه استکبار تعریف کرده؛ جبهه‌ای در آینده این تاریخ حاضر است که خود را در میدان تقابل حق در مقابل باطل معنا کرده است آن هم به صورتی که حالت تحجّر و ارتجاعی نداشته باشد، بلکه به همان صورتی که انقلاب اسلامی وارد این تاریخ شده است. موفق باشید

لینک مصاحبه آقای خوش‌چشم در برنامه «به افق فلسطین»:https://eitaa.com/matalebevijeh/18234

36844
متن پرسش

سلام استاد: از اینکه مصدع اوقات شما بزرگوار می شوم عذر می خواهم مدتی است که می خواهم برایتان بنویسم ولی نه روی نوشتن داشتم و نه کلمه ای که بتوانم به زبان جاری کنم، ولی اکنون ناامید و دل شکسته تر از هر لحظه ای به شما پناه آوردم تا مرحمی برایم باشید. چند سالی است که چادری شده ام در شب قدر همه چیز را رها کردم و رو به سوی خدا آوردم از همه دست کشیدم و عادت ها را کنار گذاشتم تنها دختر چادری در خانواده بودم تمام حرف ها و خنده ها را به جان خریدم و محکم تر ایستادم چه لحظه های نابی با خدای خودم داشتم چنان عاشقی می کردم که هیچ چیز مانع رسیدن من نبود هر چه بود فقط برایم او بود. ولی عمر این لحظاتم کوتاه بود بعد از ازدواجم هجوم سنت ها و رسم ها عقایدی که باید حتما قبولشان می کردم تمام بال پروازم را از من گرفت. سال ها فقط در پی این بودم که از من راضی باشن و هر کاری برای خشنودی اطرافیان انجام دادم. در برابر حرف ها و تحقیرها سکوت کردم و گذشتم. بارها با مطالب کتاب جلو رفتم و خودم را سرپا نگه داشتم راه های پر پیچ و خمی را گذراندم ولی باز به بن بست خوردم و باز در پی اطرافیان دویدم. بدون اینکه بدانم چرا، چنان آبرویی از من برده شده که بعد از آن توانی برایم نمانده است. نه دل ماندن دارم و نه پای رفتن. ایستاده ام در میانه ای که زمان در حال گذر است و همه در تکاپو ولی توان حرکتم نیست، به اهل بیت و شهدا متوسل می شوم ولی چیزی دریافت نمی‌کنم. انگار این دل منجمد شده باشد. با خدای خودم راز و نیاز می‌کنم ولی ساعتی بعد همه چیز فراموش می شود. می‌دانم اشتباه رفتم نباید معشوق را میانه راه رها می کردم و در پی رضای بنده ها و... می‌رفتم همین ها وجدانم را به قدری به درد می آورد که فقط آه حسرت می کشم و پشیمانی و پشیمانی. تمامم شده یاس و ناامیدی. عباداتم رنگی ندارد و هیچ ارتباطی نمی توانم بگیرم. مانده ام سرگردان ساعاتی با ذکر آرامم و ساعاتی وجودم پر از خشم و نفرت و حسرت می شود. حس می کنم به بن بست رسیده ام. استاد شما بگویید این دل را چطور آرام کنم؟ دلم برای آن روزها تنگ است. با وجود این همه راه اشتباه و زخم های برجا مانده از دیگران چطور باید ادامه داد، ندید و رفت و دل کند؟ آیا آغوش خدا مثل سال‌های قبل به رویم باز است؟ چرا هیچ نور و نشانه ای برایم نیست؟ تمام امیدم ماه رجب بود ولی ماه از نیمه گذشته و حال دل همچنان در گذشته دست و پا می‌زند. می ترسم رجب تمام شود و همچنان این بمانم. استاد می‌دانم حق شاگردی ادا نکرده ام ولی به حق صاحب این ماه، این بنده روسیاه خطاکار را راهنمایی کنید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این‌که می‌فرمایید بیشتر قصه حضوری است که باید با عبور در دل سنگلاخی پیش آید و آن‌چه حکایت می‌کنید قصه زمستانی است برای بهاری دیگر که بهاری است غیر از بهار گذشته، نوعی به خودآمدن است و تجربه‌ای برای مقابله با طوفان. آن‌جا است که باید به حضوری نظر کرد که در اکنونِ خود بسی بیکرانه و جاودانه است، امری که در کتاب سوره مرسلات و شرح صوتی آن می‌توان به سراغ آن رفتhttps://lobolmizan.ir/book/1095?mark=%D9%85%D8%B1%D8%B3%D9%84%D8%A7%D8%AA و https://lobolmizan.ir/book/1095?mark=%D9%85%D8%B1%D8%B3%D9%84%D8%A7%D8%AA. موفق باشید            

36746

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و عرض ادب استاد، امسال اعتکاف کجا تشریف دارین؟ آیا مرکز المیزان مراسم اعتکاف دارید؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ان شاءالله مانند هرسال در مسجد امیرالمؤمنین «علیه‌السلام» یعنی «پیر عنایت» قدیم هستم. موفق باشید

36345

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام و وقت بخیر: استاد عزیز اینکه از شروع خلقت انسان هر چه جلو تر می آییم در تاریخ به مرور، شریعت مطرح می شود و موارد بیشتری با بشر در میان گذاشته می شود تا آخرالزمان که ظرفیت پذیرش بشر زیاد شده را باید با چه بیانی مطرح کرد؟ از جهتی نمی توان گفت بشر الان بزرگتر از بشر قبل است چون سابقون و مقربون در قبل بیشتر از الان بودند.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. فرموده‌اند مصداق «السابقون» در آیه مذکور، حضرت علی«علیه‌السلام» و به یک معنا ائمه «علیهم‌السلام» می‌باشند، انسان‌هایی فراتاریخی. و لذا اگر از همه زودتر حقیقت را یافته‌اند، نمادِ حقیقت برای همه بشریت هستند که البته از «اصحاب یمین» با همه خوبی‌هایی که دارند، متفاوتند. ۲. خود روایات به ما خبر از مؤمنین آخرالزمان می‌دهد که بسی از مؤمنین صدر اسلام برتر و بالاترند در این راستا رسول خدا «صلوات‌الله‌علیه‌و‌آله» در جواب ابوعبیده که از یاران حضرت بود و پرسید: آیا شما بهتر از ما را می‌شناسید که اولاً: اسلام را اختیار کردیم و به شما ایمان آوردیم و ثانیاً: در کنار شما به جهاد پرداختیم؟ حضرت فرمودند: «بَلى قَومٌ مِن اُمَّتی یَأتونَ مِن بَعدِکُم فَیُؤمِنونَ بی» آری! قومی از امت من که پس از شما می‌آیند و به من ایمان دارند. به همان معنایی که آن حضرت فرمودند آن‌ها «فَآمَنُوا بِسَوادٍ عَلي بَياضٍ» به سیاهی بر روی سپیدی ایمان دارند، حاکی از خبرهایی که آن‌ها از وجود مقدس رسول خدا «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» در نوشته‌ها خوانده‌اند، و به تعبیر حضرت سجاد «علیه‌السلام»: مردم زمان غیبتِ حضرت مهدی «عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» که به امامت آن حضرت پای بندند و نیز «الْمُنْتَظِرُونَ لِظُهُورِهِ أَفْضَلُ أَهْلِ کلِّ زَمَانٍ لِأَنَّ اللَّهَ تَعَالَی ذِکرُهُ أَعْطَاهُمْ مِنَ الْعُقُولِ وَ الْأَفْهَامِ وَ الْمَعْرِفَةِ مَا صَارَتْ بِهِ الْغَیبَةُ عِنْدَهُمْ بِمَنْزِلَةِ الْمُشَاهَدَةِ» همواره در حال انتظار به‌سر می‌برند، از مردم همه زمان‌ها برترند، زیرا خداوند چنان درک و فهم و نیروی تشخیص آنان را قوت بخشیده که غیبت نزد آنان همانند ظهور است (بحارالانوار، ج 52، ص 122). موفق باشید

36215
متن پرسش

استاد گرامی جناب آقای طاهرزاده ضمن عرض سلام: چناتچه مستحضرید ما در انتشارات لیله‌القدر - ناشر اختصاصی آثار استاد علی صفایی حائری _ افتخار داشته ایم در چند سال اخیر دایره مخاطبین بیشتری را به‌واسطه اندیشه استاد صفایی حائری با معارف و مقاصد اسلامی آشنا نماییم. در همین راستا سعی در معرفی شخصیت و برجستگی‌های فکری ایشان از طریق اساتید و اسلام‌شناسان مطرح داریم. از این رو از حضرتعالی خواهشمندیم پاسخ سوالات زیر را در حد وقت و توان تا حد ممکن به صورت تفصیلی ایراد فرمایید: ۱. آشنایی حضرتعالی با مرحوم استاد از چه طریقیست و به نظر شما چه برجستگی‌های شخصیتی در ایشان مورد توجه می‌تواند باشد؟ ۲. با توجه به توصیه مکرر مخاطبین خود به مطالعه آثار استاد، اندیشه استاد چه مختصاتی داشته و احیانا چه نقاط قوتی نسبت به دیگر مباحث دینی دارند؟ ۳. در برخورد با آثار استاد، برای استفاده هرچه بیشتر از این اندیشه چه پیشنهادی دارید؟ آیا کمبودی در این اندیشه ملاحظه می‌فرمایید و در این صورت برای رفع آن چه راهی را در نظر دارید؟ ۴. روش و سبک برداشت ایشان از قرآن، روایات و ادعیه را چگونه ارزیابی می کنید؟ ۵. نظام مطرح شده در سلوک فردی و اجتماعی انسان در نگاه ایشان چه ویژگی‌هایی دارد و آیا این نگاه پاسخگوی انسان امروز می باشد؟ ممنون از اینکه وقت شریفتان را در اختیار ما گذاشتید. و من الله التوفیق انتشارات لیله القدر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. آشنایی اولیه بنده از ایشان با مجله «رشد» بود. بحمدلله مرحوم استاد صفائی حائری در آن زمان به خوبی نسبت به روحیه جوانان آگاه بودند و با ابتکارات علمی و عملی خود سعی داشتند جواب طلب روحانی جوانان را بدهند.
۲. همچنان‌که عرض شد استاد صفائی به‌خوبی متوجه بودند نسل جدید چه دغدغه‌هایی دارند و با صفایی که حقیقتاً در شخصیت ایشان بود، با دغدغه‌های جوانان روبرو می‌شدند و می‌گفتند و می‌نوشتند آنچه را که غذای جان طالبان حقیقت بود.  
۳. مهم آن است که با آثار استاد صفائی حائری با دقت و با توجه برخورد بشود و متوجه انگیزه ایشان باشیم و این‌که سخن ایشان، سخن کسی است که بنا دارد ما را به سوی چشمه آرام‌بخش حقیقت رهنمون باشد.
۴. تا آن‌جا که در جریان هستم، بحمدلله روش مرحوم صفائی حائری همان روشی است که قرآن و روایت را به سخن می‌آورد به جای آن‌که بخواهیم آن متون مقدس را تبدیل به متون آموختنی صرف بکنیم.
۵. اتفاقاً به هر دلیلی آنچه شخصیت استاد صفائی را برجسته می‌کند، زمان‌شناسی ایشان بود و متوجه بودند چه مسائلی برای جوانان امروز و اهل فکر پیش آمده و راه حل آن‌ها چیست. و در این رابطه گفتند و نوشتند آنچه باید می‌گفتند و می‌نوشتند.
رحمت خدا بر او باد که: «عاشَ سعیداً و ماتَ سعیداً». متأسفانه زود از این دنیا سفر کردند و مشتاقان خود را در غم دوری‌شان عزادار نمودند. موفق باشید              

 

35966

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد: من یه عرضی داشتم راجب اربعین و کربلا خب من قبل این که بخواهم برم کربلا بالاخره یه زندگی دارم مثلا کتاب های شما رو دنبال می‌کنم یا سعی می‌کنم با قرآن انس بگیرم یا نسبتم رو پیدا کنم و از این جور کارا ولی تا به محرم و اربعین نزدیک میشم و واردش میشم اصلا دیگه این جور نیست. مثلا می‌رفتم تو حرم امام حسین می‌نشستم و سعی می‌کردم یه چیزیا پیدا کنم ولی یه چیزی هم بهم می‌گفت که خب این که هست تو فقط باید ببینیش و قشنگ هم بدون هیچ دقدقه ای داشتمش و الان اینجا که اومدم دارم حسش می‌کنم. خلاصه همه چیز برام حاضر بود ولی تا پا مون رو گذاشتیم دوباره توی این شهر یا این سبک انگار باید بلند شیم و خودمون رو حفظ کنیم. و دقیقا همین نقطه برا من سخت هستش. با تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همیشه همین‌طور است که نفحاتی از طرف خداوند بخصوص در مکان‌های مقدس سراغ انسان می‌آید تا افق ادامه راه را بنمایاند و ما از آن به بعد از طریق رعایت دستورات شرع می‌توانیم آن افق را برای خود روشن و روشن‌تر نماییم. موفق باشید

35818

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد بزرگوار: من امسال حج واجب رفتم. خیلی دلم تنگ کعبه است، همش دلم میخواد برم مسجدالحرام، چه کنم با این همه دلتنگی؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با اُنس با ادعیه‌های توحیدی مثل دعای صباح و دعای کمیل، آن اُنس را ادامه دهید. ارتباط با مؤمنین بخصوص ارحام مؤمن از آن جهت که به یک معنا، مؤمن کمتر از خانه خدا نیست؛ حضور توحیدی خود را زنده نگه دارید. موفق باشید

35510
متن پرسش

به نام خدا: چند سال پیش یک نونهال ازم پرسید چرا خدا ما را خلق کرد؟ خب این سئوال من هم بود و پیش از این بشر شاید به ندرت به این شکل سوال مطرح می‌شده چون این سوال از روی دردِ، عرض کردم منم نمیدونم اما خودت برو پیش خدا و از خودش بپرس چون تنها حالتی که میتونه این همه رنج بشر امروز رو تسکین بده اینه که خوده خدا معنی زندگی رو بهش بده. اما امروز در این مورد یک جراتی برای جواب نسبی وجود داره: در احادیث هست بعضی پیامبران این سئوال رو از خدا پرسیدند «یا رَبّ لِماذا خَلَقْتَ الخَلْق؟ قال: کُنْتُ کَنزا مَخفّیا فَاَحبَبْتَ اَن اُعْرَف فَخَلَقْتُ الخلَقَ لاُِعرَف» یعنی: پروردگارا! برای چه مخلوقات را آفریدی؟ خدای تعالی فرمود: گنجی پنهان بودم، دوست داشتم که شناخته شوم، پس خلق را آفریدم تا مرا بشناسند. ما هیچ وقت زندگی نکردیم و بشر از اعماق متلاشی شد و رنجی رو کشید که خدا در قرآن صداش می کنند جهنم. کما اینکه هر وقت چنین اتفاقی افتاد خدا رسولی فرستادند تا این مشکل حل بشه و آدمیزاد آینه ظهور و حضور خدا بشه تا از زندگی لذت ببره چون هیچ کسی بلد نیست زندگی کنه اِلا فقط خدا. جنگ و انقلاب ما یک جنگ سیاسی به معنای دعوای قدرت چند کشور نیست بلکه غرب دشمن خوده منه که خلق شدم زندگی کنم اما تو خونه خودم و پیش خودم هم نمیتونم چون خدا را از پیش زیستنمان مُرداندند. هیچ سیاست مدار نیستم و امام و رهبری تبلور خواسته اصیل مخلوقات که زندگیست هستند اما زندگی رو هم می‌شناسند که خداست در آنها زندگی می‌کند. آقای طاهرزاده بنده می‌توانم زندگی کنم یا از زندگی خود برای زندگی بگذرم اما غیر از این دو نمی‌توانم باشم چون حق هیچ کس نیست که هیچ جا نباشد و هیچ معنی ندهد هرچند چنین هم که نمی‌توانستم، بودم. پس من از خدا حق دارم دوباره بپرسم خدایا چرا مرا خلق کردی؟ خدایا یک بار برای همیشه جواب این سئوال را حد اقل به صورت اجمالی بده تا من بتونم با خودی نسبی، نسبی زندگی کنم وگرنه چه کنم تو بفرما تویی که من جز زندگی از تو درخواستی ندارم؛ فقط زندگی.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ما در مباحث فلسفی بحث امکان ذاتیِ موجودات را داریم که بحث بسیار مهمی است و خداوند به اعتبار امکان ذاتیِ هر موجودی، وجودِ مخصوص آن مخلوق را به آن مخلوق می‌دهد از آن جهت که صفت ذاتی خداوند «جواد» بودن است و بخشش به هر مخلوقی که امکان بودن دارد، ذاتیِ اوست. پس در واقع جواب خداوند به آن مخلوق آن است که چون تو طالب «وجود» بوده‌ای خداوند تو را خلق کرده است به همان معنایی که در قرآن از قول حضرت موسی و حضرت هارون «علیهماالسلام» داریم که در جواب فرعون که پرسید خدای شما کیست؟ فرمودند: «قَالَ رَبُّنَا الَّذِي أَعْطَى كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى» ملاحظه می‌کنید که به هر موجودی خلقتِ خودش را داده‌اند. موفق باشید

35470

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

به نام خدا: در این سالهایی که از حضور در زیست های رایج به نوعی خارج شدم و دیدم بشر درگیر هزاران مسائل روحی است باعث شد به آن بهتر بیاندیشم و از بازخوانی آن نترسم و با امید به خدا از آلوده شدن دامن خویش برای حضور در چاله های سیاه روزگار نهراسم. مثلا دیدم فقیرهای شهرهای مدرن مثل همین تهران و اصفهان بخاطر فرهنگ غربی که با قلب های خود پذیرفتند فقیر آفرین شدند‌ و کافیست نسبت خود را با یک زندگی روستایی تغییر دهند و در روح خود آنها را بدون تکبر بپذیرند کاملا سلامت خود را بدست می آورند؛ عمیق تر تا آن جا پیش رفتم که مسئله فلسطین در واقع ظهور پذیرش مردم جهان است از استکبار و یک مقام جمع دارد که همین بنده و شماییم که با پذیرش استکبار باعث جری شدن اسرائیل بر مظلومان شدیم. با خود راهکار تصحیح هزاران مسئله را طبق کتاب ها و خوانش های انسان مدرن از هر انسانیت و دینی خواندم و نتیجه ی درستی نگرفتم تا آنکه با آزاد شدن نسبی از این زندگی جاری مدرن کم کم از تکالیف اجباریش خارج شدم و بدنبال جایی برای خود بودم که در آخر فهمیدم تمام راه های رهایی از شر هرگونه فقر و فلاکت و افتضاحات روحی روانی و هر دردی که بشر داره خارج شدن از این ساحت زندگی غربی است که در مورد آن احادیث آخرالزمان فرمودند حتی قرآن خوان قرآن از زبان و دهنش بالاتر نمی رود یعنی مهم نیست چقدر بخواهی خوب باشی مهم این ساحتی از ساختار معنی گرفتن روح است که برای خود پذیرفتیم. رُک و راست بگویم انسان مدرن توانست تا حدی اَنانیت را با استفاده از ابزارها شاخ و برگ دهد و مستقر کند که بشر در رابطه با صاحب انانیت های بزرگ جهان نوعی سلوک و مستی را ایجاد کنند یعنی آرزوهای پسران و دختران شما مسجدیها در شبانگاهان برای پولدار شدن، یا عشقبازی با فلان آدم کار نماز شب های یک فرد پانصد سال پیشی را که در خواسته با قیامت و حق بوده داره. چه بسا مسجدیهایی که نمازشان آنها را به ترامپ شدن رهنمود می‌کند، شما که می‌خوابید و روز ها کار می‌کنید همواره بسوی بزرگ شدنی هستید که قلب شما آن را شناخته و در آرزوی اوست. درواقع آدمی نهایت به چیزی می‌رسد که می‌شناسد و راهی جز انتخابشان ندارد در حال که محدود باشند. من سیاه نما نیستم من واقعیت گو هستم پس بگذارید راستش را بگویم که آدمی در نسبت با هر کسی معنا می‌گیرد و کلیت در راه و صراطی شخصیت می‌گیرد. حتی بعد از مرگ ادامه راهی که در دنیا فرصت انتخاب و جای گیری در آن را داشته می‌رود که اگر آن راه پیامبر خدا صلوات الله علیه و آله باشد بسوی خدای محمدی است و اگر غرب را در راه های خود که مثلا دانشمندان غربی و امثالهم است برگزیند تا دم قبر است و خیلی خوب باشد تا چند سالی هم در برزخ با آن روزگار تنگ می‌گذراند و اصلا به آن قیامت زندگی جاودان نمی‌رسد و این است معنای پوچی. درواقع آدمی هیچ است و در نسبت با چیزی معنا میابد که بقا و فنای آن چیز بستگی به تنها باقی عالم که خداست دارد. اگر امروز جمهوری اسلامی در یک (نمی‌دانم کیستیم) در میان مردم است دلیلش بسیار امید بخش است که طلب زندگی ماورای زندگی غربی است که بحمدالله همواره به سوی اوییم و هرچه از زیست امروز که آنها واقعی و عالمانه می‌دانید فاصله بگیریم و حرکت بسوی زندگی همت کرده حاضر خودمان که بسی برتر است کنیم، از دست هزار مکافات و سختی راحت میشیم که انتخاب با خود شماست و کاملا در دستگاه توحیدی آزادید مثلا با چنین آگاهی و رجوعی به خدایی که اراده کرده اید زندگی برتر خود را با خروج از امروز و ورود به فردای برتر خود بخواهید، خب خدا آزاد کننده و عطا کننده است و یا همچنان با خواستن پول و مقام و پادشاهانه زیستن خدای غرب که خدای انانیت هاست بخواهید زجرها را با گوشت و خونتان خریدید می‌چشید زیرا انتخاب شما چیز دیگریست که با وجودتان انتخاب کردید که بروید، و در کمال آزادی از خود خدا خواستید پس خواهید رفت، چه بهتر که با آگاهی و پذیرش و راهیابی زیبا مشرف شوید به آن آینده ای که امروز بعضی هاست اما آینده شماست برسید. اگر بگویم یکی از بهترین لطف های خدا به من (سعی در نپذیرفتن زندگی نرمال مردم روزگار امروز بوده) دروغ نگفتم. همه این حرف ها را عرض کردم که بگویم خدایا در این روز عرفه که بعد از رمضان تنها امید ماست برای رشد و حرکت به سوی «خودی برتر از خود امروزین که هنوز به آن نرسیدیم» ولی نباید از خود جا بمانیم یا دیر برسیم حرفم را تا حدی بیان کردم که نرفتن ما فلسطین مستعمره ساز است که نرفتن ما برای مستضعفان چشیدن صد برابر درد های روزگار امروز است. بنده را از دعای خودتان‌محروم‌نسازید اگر بنده موفق نشدم خیری به شما برسانم و با جهل ها و خودپسندی ها و انانیت های بسیارم باعث ضرری به خود و شماها شدم از پروردگارم در امر حرکت بسوی خودش نا امید نیستیم و از شماها طلب حلالیت دارم که خدای ما را همان را باز کنند ان شاءالله. من خدارا نمی‌شناسم اما بوی او را می‌شناسم. این انقلاب بوی خود خدا را می‌دهد.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتاً حرف همان است که می‌فرمایید تا در این روز یعنی در روز عرفه از خدا بخواهیم: «خودی برتر از خودِ امروزین که هنوز بدان نرسیده‌ایم» را برایمان تقدیر کند تا در این جهان وانفسا به گفته جنابعالی به نوعی از زندگی وارد شویم که ماورای زندگی غربی است که در آن انسان به‌کلّی از خود بیگانه می‌شود. موفق باشید

نمایش چاپی