بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
34587

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم استاد عزیز: رفتار ما با دوستان و اقوامی که ضد انقلاب هستن، به رهبری اهانت می‌کنند و البته برخی اصلا اسلام را قبول ندارند چطور باشه؟ تا چه حد حساسیت نشون بدیم در مقابل اهانت به رهبری و ...؟ من دوستانی داشتم که به خصوص در این دوره فتنه اخیر، اختلافات ما بر سر این مسائل خیلی بیشتر شد.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌اید این افرادبیش از این‌که مغرض باشند، جاهل‌اند و تحت تأثیر فضایی هستند که دشمنان اسلام برایشان شکل داده‌اند. چیزی نمی‌گذرد که متوجه فریب خود می‌شوند و به همین جهت به ما فرموده‌اند: «إِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِرَامًا» مؤمنین چون با امور لغوی روبه‌رو شوند با بزرگواری و بدون آن‌که خود را درگیر آن امور کنند، از آن می‌گذرند. موفق باشید

34162

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام خدمت استاد عزیز: راهکارهای اساسی برای دوری از شهوت که بلای جان شده است و خیلی مبتلا دارد و باعث غفلت از ابدیت و نا امیدی و یاس می‌شود را بفرمایید؟ (توصیه، ذکر...) اگر ممکن است چون پدری مهربان شرح دهید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اصل قضیه توجه به این نکته است که تا می‌توانید باید خود را در میدان‌هایی که موجب چنین تحرکاتی می‌شود، نیندازید. آری! نظر به امامان معصوم با ذکر صلوات و نظر به احدیت حضرت حق با سوره توحید که نفی کثرات می‌کند، إن‌شاءالله مؤثر خواهد بود. موفق باشید

34065

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم استاد بزرگوار: استاد خواهشا شرک خفی را با توجه برهان صدیقین تشریح فرمائید و در خصوص تقویت جهان بینی توحیدی و رفع شرک خفی دستورات کاربردی را عنوان فرمایید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شرک خفی، امری عقلانی و برهانی نیست. روحی است که انسان در امورات خود بر خلاف عقل، اموراتی را وَهماً در زندگی مؤثر می‌داند هرچند خدا را در کلیت پذیرفته باشد. موفق باشید

33733

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

 با سلام خدمت استاد: یه وقتایی فکر می‌کنم علت اینکه بعضی افراد که در دفاع مقدس بودن بعد یه جوردیگه شدن شاید دو سه علت باشه: ۱. اینها یه شهوداتی داشتن حالا هنوزمیخان آن حالت را حفظ کنن و با توجه به اینکه بعضا ادامه تحصیل درحوزه نتونستن بدن یا حوزه ساختار متناسب‌تر با روحیه او را نداشته و یا بعضا به دلیل مشکلات شان نتونستن وارد محیطهای معرفتی بشن مشکلاتی ایجاد کردن و میکنن و از طرفی شاید از بس بعضا در زمان شما انواع مدل های فساد را از افراد مختلف دیدن نمیتونن دیگه اعتماد به کسی کنن و دست در دستش قرار بدهند. ۲. اینکه از وقتی یکی از آقایان گمانم مطلبی گفتن راجع به حجاب که تا شهید به مرحله شهود نرسد این بحث حجاب را مطرح نمی‌کند «مبنی بر این مفهوم» با خودم میگم شاید اینها همه از تمامی مطالبی که در مورد احکام هست مثل حجاب، و... که در وصایای شهدا هست شاید یه مفاهیمی را مثل همین حجاب را ذیل شخصیت امام (ره) درک کردن و میخان برگردن بهش، حتی گاه با خودم میگم شاید حتی دربحث زن هم و مسایلی که مربوط به زن هست در آن تاریخ امام یه مفاهیمی به میدان آمده ما اینها را آنطور که باید میدیدیم ندیدیم و باعث مسایلی شد. ا ستاد این مطلب که متوجه شدم درسته؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است. ولی همه باید به جهت‌گیریِ کلّی انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی فکر می‌کردیم و فکر کنیم. در دل آن جهت‌گیری باید به ضعف‌ها بیندیشیم و نسبت به آن‌ها تلاش کنیم تا در جهان جدید با وارستگی تمام حاضر گردیم و زندگی خود را معنا بخشیم. موفق باشید

33565

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام خدمت شما استاد گرامی: علت این که در سالگرد علامه حسن‌زاده آملی مطلبی و یادآوری نداشتید، دلیل خاصی داشت؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خیر!  چقدر خوب است که به هر بهانه‌ای از آن مرد بزرگ سخن گفت که به هرحال او تولدها در پیش دارد. شاید فضای اربعینی و حضور ما در آن فضا منجر به این امر شد، وگرنه دل در گرو روحانیت ایشان است. موفق باشید

33423

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام: منظور از اینکه ما در قرآن داریم که اگر شما چهار نفر باشید نفر پنجم خداست، چه می‌باشد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: قرآن کریم با تعبیرهای مختلف از یک سو، به نفی شرک و چندگانه پرستی می پردازد و از سوی دیگر، مردم را به توحید و یکتاپرستی دعوت می نماید. نفی اعتقاد به « ثالِثُ ثَلاثَهٍ » درباره خدا و تاکید بر « رابِعُ ثَلاثَهٍ » بودن او، یکی از این راه هاست. ازمنظر قرآن کریم، تعبیر « ثالِثُ ثَلاثَهٍ » درباره خدا، بیانگر محدودیت، جسمیت و هم عرض بودن خدا با سایر موجودات و به تبع آن، اِسناد وحدت عددی به خداست؛ به طوری که اگر خدا به همراه دو نفر باشد، با آنها به شمارش درآمده، مجموع آنان سه نفر می شود. از این جهت، « ثالِثُ ثَلاثَهٍ » کفر و باطل است. این در حالی است که « رابِعُ ثَلاثَهٍ »، خدا را از محدودیت و هم عرضی با سایر موجودات دور داشته، وحدت او را غیر عددی می داند و به همین دلیل، اگر خدا با دو موجودی، معیت داشته باشد، سومی آن دو بوده، بر آنان احاطه قیّومی و عملی دارد، نه اینکه با آنها شمارش شود و به عدد و رقم آنان اضافه گردد. به همین دلیل، « رابِعُ ثَلاثَهٍ » نشانه توحید ناب بوده، درباره خدای سبحان به کار می رود. در همین رابطه ازامام صادق«علیه السلام» داریم: «ما يَكُونُ مِنْ نَجْوىٰ ثَلاٰثَةٍ إِلاّٰ هُوَ رٰابِعُهُمْ وَ لاٰ خَمْسَةٍ إِلاّٰ هُوَ سادِسُهُمْ» فَقَالَ هُوَ وَاحِدٌ وَاحِدِيُّ اَلذَّاتِ بَائِنٌ مِنْ خَلْقِهِ وَ بِذَاكَ وَصَفَ نَفْسَهُ وَ هُوَ «بِكُلِّ شَيْءٍ مُحِيطٌ» بِالْإِشْرَافِ وَ اَلْإِحَاطَةِ وَ اَلْقُدْرَة». موفق باشید

38134
متن پرسش

زمانه در حال عوض شدن است و شواهد، گویای ورق خوردن تاریخ جدیدی در سراسر دنیاست، جریان حق که امروز از آن به جبهه مقاومت یاد می‌شود اگر بنا دارد نقش کلیدی و اصلی را در این تورق تاریخ بازی کند نیاز به بودنی ماورای بودن های معمولی دارد لذاست که مردان الهی وقتی مشاهده می‌کنند که در این تنگنای مادی بدن، توانایی هایشان محدود شده است به سمت مرگ پرواز می‌کنند و آن را در آغوش می‌کشند و جسم خود را به او می‌سپارند و در عوض حیاتی برتر و فراتر از حیات طبیعی را به دست می آورند تا بتوانند در گستره ای وسیع بدون هیچ محدودیتی نقش اثرگذار و تاریخی خود را انجام داده و تاریخ را به نفع جریان حق ورق بزنند. لذا اگر از دریچه ی مبانی معرفتی به مسئله شهادت نگاه کنیم خواهیم دید که این دشمن نیست که مردان الهی را از بین می‌برد بلکه این دست خداست که در آستین مردان الهی به پاکسازی تاریخ از جریان باطل دست زده است. ما نباید صرفا اسیر تحلیل های مادی امنیتی، سیاسی و نظامی بشویم، بلکه باید به ندای بی صدای حق گوش فرا دهیم که می‌فرماید باطل به حتم رفتنی است. قطعا و یقینا شهید هنیه از اسماعیل هنیه برای دشمن احمق خطرناک تر است و آنها این را نمی‌فهمند و خدا را باید شکر گفت که نمی‌فهمند که با دست خود، خود را به هلاکت می اندازند هماگونه که شمر و ابن سعد و ابن زیاد و خولی و حرمله و سنان و ... خود را هلاک کردند. باور دارم که اکنون ارواح متعالی و مطهر شهدای جبهه مقاومت کنار هم گردآمده اند تا با امدادهایی ماورای کمک های نظامی، شر صهیونیست خبیث را از سر دنیا کم کنند ان شاءالله.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: دقیقاً همین‌طور است که شهادتِ مردان الهی همیشه عامل پاکسازی تاریخ از جریان‌های باطل بوده است. به این فکر کنید که شهادت آقای اسماعیل هنیه در ایران و نمازی که حضرت آقا بر پیکر مبارک ایشان اقامه کردند و تشییعی که پس از آن انجام شد؛ چه استعداد پنهانی بزرگی را در نسبت ما با جریان اهل سنت پیش آورد و چگونه تبلیغات دشمنان اسلام و منافقان را که سعی بر تقابل شیعه و سنی داشتند، خنثی نمود. چه کسی باور می‌کرد که عالِمی از علمای شیعه بر پیکر عالِمی از علمای اهل سنت نماز بخواند؟!!! راستی! اگر این شهادت، در ایران انجام نشده بود، چنین انعکاسی در جهان و بخصوص در جهان اسلام در رابطه با یگانگیِ شیعه و سنی پیش می‌آمد؟ و آیا آن نماز و آن تشییع، افقی نورانی و گشوده‌ای را برای عبور از همه جبهه استکبار در جهان اسلام به ظهور نیاورد؟ چه اندازه باید در شخصیت شهید اسماعیل هنیه خلوص در میان باشد که شهادت او تا این اندازه برکات به همراه داشته باشد. در حالی‌که بنا به گفته قرآن که می‌فرماید: «نَحْنُ قَدَّرْنَا بَيْنَكُمُ الْمَوْتَ وَ مَا نَحْنُ بِمَسْبُوقِينَ» مرگ هرکس از قبل تعیین شده است، ولی خوب‌مردن و تا این اندازه مؤثربودن، مربوط به خلوص خود انسان می‌باشد. البته حرف در این مورد بسیار است باید به معنای حضور تاریخی که با انقلاب اسلامی آغاز شده، بیش از آن فکر کرد، و از حماقت دشمنان‌مان نیز باید حیرت نمود. موفق باشید                   

37849

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

بسمه تعالی. با عرض سلام خدمت استاد عزیز: چند سال پیش علی رغم غیر مرتبط بودن رشته تحصیلی علاقه مند تحصیل در حوزه شدم ولی با قبولی در آزمون وپذیرش تمام زمین و زمان دست بدست هم دادند که موفقیتی در تحصیل حاصل نگردد و به ناچار ترک تحصیل نمودم ولی جانم تشنه کسب معارف ماند و کلا آنچه از دین پذیرفته ام قلبی است و استدلال و دروس مرسوم قلب را در فشار قرار می دهد. آیا باید ایستادگی کنم و باز دنبال تحصیل رسمی باشم یا بنا را بر این بگذارم که جایم اینجا نیست و افقی دیگر پیش روست؟ با تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مهم، انس با قرآن و روایات و معارف الهی در تاریخی است که با انقلاب اسلامی به میان آمده است، حال هر کجا که باشیم. موفق باشید

37594

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام: در خصوص آنکه در مثال منفصل، آنچه در عالم عقل هست، در مثال منفصل ظاهر می‌شود. سوال آیا آنچه در عالم عقل است، در مثال متصل تجلی می‌کند؟ سوال دوم آنچه که خیال بافی نامیده می‌شود، آیا ابتدا در عالم عقل بوده است یا نه؟ اگر جواب خیر است، چگونه ممکن است که حقیقتی بدون اینکه در عالم عقل باشد، در عالم مثال متصل ظاهر شود؟ با تشکر!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. آری! حقایقِ عقلی در خیال منفصل، صورتِ مناسب عالم عقلی را به ظهور می‌آورد. ۲. خیال متصل اگر تحت تأثیر خیال منفصل باشد؛ صورت‌های جزئی متعالی در آن به ظهور می‌آید و چنانچه تحت تأثیر حس و محسوسات باشد؛ صورت‌های جزئیِ مخلوط به وهم در آن شکل می‌گیرد. موفق باشید

37315

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و احترام خدمت استاد عزیز جناب طاهرزاده: من جوانی ٢٣ ساله هستم اهل اصفهان، من زمانی که نوجوان بودم چند سال در اروپا زندگی کردم و بعد از تنفس در فضای غرب، پوچی غرب را از عمق وجود احساس کردم و سوالات زیادی برایم در مورد معنای زندگی و پوچی و هدف انسان به وجود آمد. پس از بازگشت به ایران به واسطه رفقای عزیزم در مجمع شهید اژه ای با کتابهای شما و به خصوص با کتاب آشتی با خدا آشنا شدم و مانند تشنه ای که به آب رسیده باشد، از این کتاب و مطالب استفاده کردم و تحولی درون من ایجاد شد. انگار که تک تک کلمات آن را با تمام وجودم درک می‌کردم سالها از این تحول گذشت و من با سرلوحه قرار دادن احکام دین و معارف دینی وارد زندگی ای حقیقتا سرشار آرامش و اطمینان شدم اما باز بعد از گذشتن زمان و درگیر شدن با چالش هایی مانند تمام کردن دانشگاه، کار، سربازی و ارتباط جدی ای که به واسطه شغلم، با انسانهای پوچ و بی هدف پیدا کردم، باز وارد فضای اضطراب درونی شدم و حال با وجود اینکه همان مطالب قبلی را می‌خوانم و با وجود اینکه علی الظاهر حتی کلمه به کلمه آن را حفظ هستم اما اثری در جانم نمی‌گذارد و نمی‌توانم خود را در فضا و حضوری خدایی بیابم و اینکه در کانالی که در تلگرام دارید (اشارت) فرموده بودید انسان امروز می‌تواند با بهره گیری از سخنان حضرت علی (ص) و با یافتن ایشان می‌توانیم طلب بزرگ خود را بیابیم و از بحران بزرگی که در مقابل بشریت هست نجات بیابیم سوال بنده این است که با توجه به شرایطی که عرض شد این نجات چگونه می‌تواند حاصل شود؟ با تشکر و دعای خیر برای شما

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حداقل می‌توانید مدتی با خطبه‌های توحیدی آن حضرت مأنوس باشد و بنگرید آن حضرت چه نوع حضوری را برای ما مدّ نظر می‌آورند. در این رابطه می‌‌توانید به قسمت سیر مطالعاتی سایت بخش مربوط به خطبه‌های نهج البلاغه رجوع فرمایید. و البته از «برهان صدیقین» و شرح مربوط به آن که روی سایت هست؛ غفلت نشود. موفق باشید

37013
متن پرسش

بسم الله الرحمن الرحیم سلام علیک و ریحانه
«فاقد البصر فاسد النّظر» كسي كه بصيرت و بينايي ندارد فكر و انديشه‏ اش فاسد است. سخن از فکر حصولی و تفکر ریاضی که از دل اندیشه های بشر برای ساخت معنای زندگی و زیست در عالمی که انسان ها برای ارتباط و فراهم کردن بستری برای ساختن آرمان شهر خود بدان محتاج‌اند نیست. این علم و این نوع فکر و نظر محصول مدرنیته است که در ساحت زیست انسانی رخ نموده است و انسان را در فرآیند تجربه و فیزیک و ترابط های آن با علوم مرتبط با انسان به خود دچار کرده است. و اما سخن این کلام عرشی فراتر از آن است که در افق علم حصولی در بماند و گشودگی باطنی اش را از دست بدهد و از آن عمق و ژرفای ملکوتی اش چیزی بکاهد. بصیرت در آن لایه های باطنی انسان نهفته است که اگر انسان از جان مایه درونی برای فهم زیست عالم زمینی اش بهره نگیرد، عملا از ابعاد متعالی زندگی اش چشم پوشیده است و در افق عرضی عالم انسانی اش صرفا بهره ای خواهد برد آن هم توأمان با رنج و درد و برای فروکاستن از درد، تن به لذت‌هایی خواهد سپرد که همچون مسکن از درد می‌کاهد اما رنج را به شادکامی مبدل نمی کند و ألم را به لذت مبدل نخواهد کرد. این داستان زندگی روزمره ای است که مولود بشر عالم غربی است که با علم به سراغ فهم زیست انسان شروع به تعریف و نظریه پردازی برای انسان کرد و حاصل آن دست رنج علمی تاریخ مدرن را ساخت که منجر به نهیلیسم شد و انسان همواره برای فروکاستن از رنج ها به سراغ نظریه های علمی پناه بردند و متفکرین برای تسکین درد آدمی او را هر روز در آغوش پناه نظری و حاصل تئوری های خود بنیاد سپردند و حاصل این هم‌آغوشی انسان در این تاریخ چیزی جز دلزدگی و رنج بیشتر و پوچی نبود. امروز اگر می خواهید بن بست نظریه های علمی تاریخ مدرن را بشنوید به صدای فریادهای خاموش انسان ها گوش بسپارید تا آن را درک کنید! شاید یقظه ای تاریخی حاصل شد و بازگشتی از ادامه ی فردایی بس تاریک و سرد و خاموش اگر چه بعید می‌دانم سُکر این غفلت به این راحتی و بی هزینه به هوشیاری بینجامد و انسان بدون درد خماری حیات تاریخ خود بنیادی اش حیات جدید عالم قدس را بیابد و از اعتیاد به آن دست بکشد و راهی که ادامه دیروز معنوی اش بود را به فردای روشن قدسی اش متصل کند و حقیقت آن است که انسان را چاره ای جز بازگشت به عهد ازلی اش نیست. چه آنکه با یقظه و توبه خود، قدم در راه بازگشت تاریخ قدسی بگذارد و یا آنکه به درد زایمان غیرطبیعی تاریخ به این مسیر بازگردد. به هر حال تاریخ در شأن توحیدی‌اش به انسان رجوع کرده است و آدمی ناگزیر از مواجهه ی با آن! راهی جز رویارویی نیست و این مائیم و فردای پیش رویی که غیر از دیروز بشر است و نسبتی که باید با این فردا تعریف کنیم چه بخواهیم و چه نخواهیم، و جایگاه ما دقیقا در همین مواجهه و نسبتی است که با فردا داریم در امتداد رسالت انبیاء اولوالعزم که بایست هدایت تاریخی را به عهده بگیرند و دارای عزم عبور انسان ها از ساحت فروبسته تاریخ دیروز به فردای گشوده ی پیش روی انسان باشند و اگر این انسان ها صاحبان عزم نباشند نخواهند توانست دست آدمی را بگیرند و آنها را در این چرخش تاریخی عالم حاضر کنند. جنس رسالت تاریخی از این دست کاری است بس عظیم که انسان های با عظمت در قدم های راسخ و ایمان های حق الیقینی را می طلبد و این همان جنسی است که با انقلاب جناب حضرت روح الله سلام الله علیه به جمهوریت کشیده شد و دست آدمی را به ساحت تاریخی دیگر از جمهوریت رساند که نه دیروز جمهوری‌های معمول است و نه امروز بلکه جمهوری اسلامی است که طلب فردای بشر این تاریخ است. آری، هنوز سخت و دشواری است فهم آنچه با امام برای صحنه ی آدم و عالم آخرالزمانی رخ داده است و اگر چه در این سالهای نزدیک تر فهم های متعالی‌تری به میان آمده است و جان ها طلب دیگری را از تاریخ به میان آورده است، آنچنان که از جنس شهدای مان هم می‌توان فهمید خصوصا بعد از حاج قاسم که ظهور طلب آخرالزمانی بشر در تاریخ انسان است. عبور از پوچی ها و دزدی ها و رانت و فساد جز با حضور در تاریخ قدسی فردایی انقلاب اسلامی میسر نخواهد شد و صحنه حضور انتخابات در برابر تاریخ سراسر بسته جبهه استکبار از جنس حاضرشدن در فردایی است که بشر بر خلاف دیروز غربی‌اش در عالم قدس شرقی اش حاضر است و دیگر فساد و تباهی را بر نخواهد تافت و جنس مطالبه‌اش جنس دیگری است فراتر از زمین و ورای آرمان شهر غرب که همه را برای خود بخواهد. بلکه لُب اش از پی تعالی و جستن خودی برین همچون شهدا و حاج قاسم هاست. آری باید بگویم که این حرکت و حضور و حرکت بی درد و رنج نخواهد بود آنچنان که ریزش هایی هم در پی خواهد داشت و آنچنان که درگیری‌هایی را بر سر راه خود ایجاد خواهد کرد و همراه با نزاع، اما نزاع بر سر میدان داری فردای آدمی است و پیروز میدان جمهوری است اما نه جمهوری خود ساخته و خودخواه و خود محور عالم غرب که جمهوری اربعین حسینی و حرم جمهوری اسلامی ایران. سبحان الله عما یصفون و سلام علی عبادالله المرسلین. 

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چه اندازه با نکاتی که می‌فرمایید احساس یگانگی و امیدواری دارم. از بصیرت گفتید که در لایه‌های باطنی انسان نهفته است. بصیرتی که متذکر آن است تا ما خود را به لذت‌های زودگذر دنیایی از ترس دردهایی که قصه قدم‌های بلند حضور در تاریخِ قدسی ما است؛ نفروشیم و بتوانیم به فریادهای خاموش انسان‌های گرفتارِ چمبره تاریخ مدرن گوش فرا دهیم، و این مشروط بر آن است که متوجه فردایی شویم که بسی از تنگناهای تاریخ مدرن آزاد است.
چه اندازه دقیق از جمهوریتی سخن گفتید که بسی متعالی‌تر از جمهوریت بی‌نمک و سرد جهان غرب است. جمهوریتی که حضرت روح الله «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» بر آن تأکید داشت تا انسان حضور تاریخی خود را در خود احساس کند. جمهوریتی که انسانْ بودنی را تجربه کند که به وسعت حضور در آخرین دوران برای آخرین انسان است. همان‌طور که فرمودید: «این جز با حضور در تاریخ قدسی فردایی انقلاب اسلامی میسر نخواهد شد و صحنه حضور انتخابات در برابر تاریخ سراسر بسته جبهه استکبار از جنس حاضر شدن در فردایی است که بشر بر خلاف دیروز غربی اش در عالم قدس شرقی‌اش حاضر است». حال با توجه به این امر آیا می‌توان در راستای بودن و شدنِ خود در «وجود»، به نمادهایی از انسانیت نظر کرد که هستی ما در آینه وجود آن‌ها در حرکت است؟ این در صورتی است که از یک طرف در وجود خود، در عین شدن، حاضر شویم و از طرف دیگر جهتی را در شدنِ خود مدّ نظر داشته باشیم تا همچنان در آینده خود، علاوه بر آن‌که در نزد خود هستیم، در آینده‌ای حاضر باشیم که جدا از ما نیست، بلکه انعکاسی است از وضعیت امروزین ما. امروزینی که ذیل تذکرات رهبر قدسی انقلاب در صحنه‌صحنه‌های این تاریخ، حاضر و حاضرتر خواهیم شد. چه اندازه معنای جمهوریت در این دستگاه معنای اصیل و انسانی است، به همان معنایی که حضرت روح الله «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» فرمودند: «جمهوری اسلامی - نه یک حرف زیادتر و نه یک حرف کمتر-». موفق باشید                
 

36810
متن پرسش

کجاست روشنی؟ آنجا که سخت تاریک است / صراط نور خمینی چقدر باریک است / دوباره جوهر خودکار خوار خواهد شد / چه خنده‌دار که خودکار عاشقان بی(ک) است. / بترس! عقلِ سراسر خطرْ کمین کرده! / چه چیز بدتر از آنی که صبح نزدیک است؟ / نترس سینه سپر کن که حسنیین یکیست / همان که تیر خلاص است تیر شلیک است / اگر که اطّلع الشمس دل، چراغ خموش / به من بگو چه کسی گفته غزه باریکه است؟  / که عشق آمد و در گوش عقل زمزمه کرد / به من بگو چه کسی گفته غزه باریکه است؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! هرگز غزه باریکه نیست. غزه؛ شروعِ دوباره ما می باشد، در جهانی که با حضرت روح الل ه«رضوان‌ا‌لله‌تعالی‌علیه» گشوده شد. هرگز غزه باریکه نیست، وگرنه نمی‌توانستیم در غزه با تونل‌هایی روبه‌رو شویم که هر قطعه‌ای از آن راهی است به سوی آزادی بشر امروز. اگر غزه باریکه بود، چگونه این‌همه در جانِ انسان‌ها کران تا کران حاضر می‌شد؟! این‌جا است که با شما همراه خواهم گشت که روشنی، آن‌جا است که سختْ تاریک است. آری! وای اگر صبحی شروع شود که در آن از ادامه راه غفلت گردد. مانند جریان‌هایی که در انقلاب اسلامی گمان می کنند به آنچه باید برسند، رسیده‌اند!! در حالی‌که روح اللهِ ما تازه بعد از قبول قطعنامه فرمودند: «خداوندا! این دفتر و کتاب شهادت را همچنان به روی مشتاقان باز، و ما را هم از وصول به آن محروم مکن. خداوندا! کشور ما و ملت ما هنوز در آغاز راه مبارزه‌اند و نیازمند به مشعل شهادت؛ تو خود این چراغ پر فروغ را حافظ و نگهبان باش.» موفق باشید       

36679
متن پرسش

بسم الله الرحمن الرحیم. سلامی دوباره بر استاد گرامی. استاد همانطور که مستحضرید در خصوص واقعه عاشورا همیشه یک سوالی مطرح بوده که چطور شد که جبهه باطل به این درجه از شقاوت، قساوت و بی رحمی رسیدند. در این رابطه در سخنان شما می‌شنویم که همیشه نهایت باطل در مقابل نهایت حق ظهور پیدا می‌کند. حال سوال بنده این است که آیا این به نهایت باطل رسیدن در انسانها به صورت ناگهانی رخ می‌دهد یا به صورت پلکانی و تدریجی؟ چراکه با نظر به وقایع سالهای اخیر و به دنبال فهم تاریخی از این وقایع شاهد این هستیم که چگونه برخی از درجه ناراضی بودن از وضع موجود (که همه ما به گونه ای ناراضی هستیم و در برخی موارد باید هم باشیم) رسیدند به درجه مخالفت با کل نظام جمهوری اسلامی و پشیمانی از انقلاب اسلامی و سفید نمایی دوره شاهنشاهی و از این درجه باز هم نزول پیدا کردند به دشمنی با کل نظام و براندازی، از درجه دشمنی با کل نظام و براندازی سقوطی سهمگین به درجه همکاری با دشمنان ایران و ملت ایران و از این درجه باز هم سقوطی دوباره به درجه همراه شدن با دشمنان انسانیت. به طوری که واقعه تروریستی اخیر در کرمان باعث رسوایی برخی از این افراد به ظاهر دلسوز مردم می‌شود. تا آنجا که یک فوتبالیست حقیر که حتی ارزش اسم بردن هم ندارد و ظاهراً به جز لگد به توپ زدن سر سوزنی در این عالم معرفتی کسب نکرده است از دشمنی با نظام تا بدانجا سقوط می‌کند که به خود اجازه توهین و بی حرمتی به شهدا را می‌دهد و زائران آن شهید بزرگوار را مورد تمسخر قرار داده، هیچ ابراز همدردی و دلسوزی با هموطنان به خاک و خون کشیده شده خود نمی‌کند که هیچ، به درجه ای از قساوت قلب و وقاحت و پستی می‌رسد که گویی با آن تروریست های جنایتکار خبیث همسو می‌شود! نکته دیگری که در این خصوص تأمل برانگیز است، انگار اینطور به نظر می‌رسد که از بین مخالفان نظام آنهایی که با شهادت حاج قاسم توانستند نیمچه نسبتی برقرار کنند هنوز دچار این سقوط اخلاقی قهقرایی نشده اند ولی آنهایی که در جبهه نفرت از حاج قاسم قرار گرفته اند به اوج رذالت و پستی و قسی القلب بودن خود هر روز نزدیکتر می‌شوند. گویی برقرار کردن نسبت انسانها با شهادت حاج قاسم در این تاریخ سنگ محکی شده که بوسیله آن جبهه حق را از جبهه باطل می‌توان به وضوح تشخیص داد!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با تشکر از جنابعالی. بحث در نظر به کلیّت هر تاریخی است که به سویی نظر دارد اعم از تاریخی که در جهان مدرن شروع شده و تاریخی که در مواجهه با جهان مدرن و با نظر به بشر جدید به میان آمده، یعنی انقلاب اسلامی. حال وقتی عده‌ای متوجه کلیّت حضور تاریخیِ انقلاب اسلامی نباشند، هرجا که باشند ملاحظه می‌کنید که در ظلمات‌اند و خود را بر اساس همان ظلماتی که در آن قرار دارند، به مرور نشان می‌‌دهند. در این رابطه عرایضی در بحث «حاج قاسم سلیمانی، آشنای جان‌ها» پیش آمد که به عرض می‌رسد. موفق باشید
یکی از شاخصه‌های حاج قاسم در فهم تاریخی که با انقلاب اسلامی پیش آمده، آن است که او متوجه می‌شود از این به بعد این تاریخ، همراه ما است و همه فعالیت‌های آن شهید بزرگوار را می‌توان در این راستا تحلیل کرد، هرچند او به‌خوبی می‌داند ایران در واقع دو کشور است؛ کشورِ زیباکلام‌ها و کشور آقای رئیسی‌ها. و هنر حاج قاسم سلیمانی آن است که اتفاقاً می‌داند در همین کشور، به جهت ظرفیت‌هایی که انقلاب اسلامی پیش آورده می‌توان با صبر و امید، به اهداف اصیل انقلاب فکر کرد. با تأمّل نسبت به ظرفیت‌های تاریخیِ انقلاب اسلامی و با رعایت چنان مقاومت و صبری که ذیل آن، نه جریان استکبارِ دیروز توانست در سوریه پیروز شود و نه کودتای هفتاد روزه «زن، زندگی، آزادی» توانست در ایران چیزی به دست آورد و نه امروز اسرائیل بر مبارزان فلسطینی در غزه پیروز می‌شود.
باید از خود پرسید ما در کدام تاریخ هستیم؟ با نظر به شخصیت حاج قاسم سلیمانی و برخوردی که آمریکا با او انجام داد، ما باید متوجه باشیم تنها بیش از دو تاریخ در مقابل‌مان نیست و با توجه به این‌که انسان موجودی است تاریخی و «تفکر» نیز امری است تاریخی؛ ما می‌توانیم خود را در کلیّت یکی از این دو تاریخ معنا کنیم و این‌جا است که اگر در تاریخی غیر از تاریخی که حاج قاسم به آن تعلّق دارد قرار گیریم، خواسته یا ناخواسته اسرائیل را مانند روشنفکران غرب‌زده، به نحوی به رسمیت می‌شناسیم، از این جهت است که با نظر به شخصیت حاج قاسم سلیمانی، ابتدا و به صورت کلّی باید در نزد خود مشخص کنیم به کدام تاریخ در این زمانه تعلّق داریم، وگرنه با اکنون‌زدگی و بی‌تاریخی، آن‌چنان دچار پوچی و سرخوردگی می‌شویم که نمی‌توانیم «خود» را ادامه دهیم.  

 

36654
متن پرسش

بسم رب خون. حال آنکه نمی‌دانم اگر آن پنج دقیقه ای که منتهی به گلزار شهدای کرمان بود را آنجا نبودم کدام جنون قرار بود اینچنین مرا از خود بی خود کرده و حقیقت را آنطور که شایسته ی خود حقیقت است_نه آنکه من لایق باشم_ پیش چشمم آورد. چقدر کرمان کریمانه از می سلیمانی جرعه ای به ما ارزانی داشت و در عجبم هنوز که این پروردگار چطور و چگونه لطف می‌کند که این بنده ی حقیر جنون می چشد. هرچند چند خطی بیش از کتاب با یزال غزه و کرب و بلایش نبود اما هرچه بود برای من همان کربلای مبارزه با پوچی ها بود. همان یک و بیست و همان شور عاشقی چنان که این شرح حالی است که از درون زبان الکنم جوشیده: غزه اکنون کربلا، کرمان روایت می‌کند ناطق و مجنون از این خون‌ها حکایت می‌کند می‌نویسد بهر شیون، بهر ناله، بهر درد در همین لحظه چه خوش از خود شکایت می‌کند هم فنا و مشق خون چون آتشی در خاک او هم حلاوت در درون وصل غایت می‌کند درد غزه از برون زیبا ولی چون دور بود حال کرمانی کریمانه درایت می‌کند قاسم از کرمان به غزه راه عرشی را کشید حال خون با خون زمینیان، شفاعت می‌کند.

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: چه خون زیبایی است خونی که از یک طرف با نظر به شهید حاج قاسم سلیمانی با آسمان صعود کرد تا پیکر به خون نشسته آن خانواده ها در آن حادثه سند دل‌دادگی‌شان باشد به سردار دل‌ها و در جهان گشوده حاج قاسم که نظر به انسانیت انسان‌ها است؛ حاضر شوند و از طرف دیگر سند اوج حماقت دشمنان راه توحیدیِ انقلاب اسلامی باشد که چه اندازه مانند شیطان که «خواست با ما بد کند، احسان نمود» آنان را به چنین عطایی نایل کرد. بی‌حساب نیست که سردار شهید حاج علی محمدی‌پور که ارزش شهادت را می‌فهمد، در وصیت‌نامه خود می‌نویسد: «ای برادر عرب که دنبال من می گردی تا گلوله ات را در سینه ام بنشانی و مرا شهید کنی! بدان که تو حالا دنبال من می گردی، اما روز قیامت من دنبال تو خواهم گشت با این تفاوت که تو دنبال من می گردی که مرا بکشی و من دنبال تو خواهم گشت تا تو را شفاعت کنم». موفق باشید           

36503

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام و احترام خدمت استاد گرامی: چرا امیر المومنین (ع) در نهج البلاغه فرموده اند « کل معروف بنفسه مصنوع» اما در دعای صباح آمده است « یا من دل علی ذاته بذاته»؟ آیا این دو منافات ندارند؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! هر آنچه را بتوان از آن تعریفی و مفهومی داشت، مصنوع است و مخلوق. ولی حضرت حق که عین وجود است، عین نور است و مثل نور، خودش معرف خودش می‌باشد. موفق باشید

36083

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام: من از مدافعان حرم جا ماندم و تلاشی نکردم و خودم را توجیه کردم و بی خیالی کردم؛ ظلمت نفسی الی الابدی... حالا می خواهم در نبرد این روزهای فلسطین جا نمانم، هرچه تا حالا کرده ام بسم است، هر طور شده باید کاری کنم؛ اینجا برای من دنیا نیست؛ یک برزخ است که باید هرطور شده از آن حال بیرون بزنم؛ نمی خواهم حسرت و خجالت حرمان این دفاع هم الی الابدم بشود، از شما که پنهان نیست و آنچه از حالم می دانید قیامتم را آباد نکرده ام بسکه نشستم و نرفتم، نه از خودم بیرون رفتم و نه سمت خدا رفتم؛ از شما که پنهان نیست که مرگ تازه اول مصیبت های عقوبت گناه های معلوم و نامعلوم من است و آن‌وقتی است که دستم از عمل کوتاه می شود (و کاش دستم از همین حالا تا همیشه از دنیا کوتاه می‌شد)؛ نمی خواهم به جهاد بروم که بمیرم؛ می خواهم به جهاد بروم که بیشتر از این در شرمندگی نمیرم؛ نه شرمندگی از این‌همه سکون و رکود معنوی و دینی که ابدیتم را تباه کند و نه شرمندگی از روی مظلومانی که کاری برایشان نکرده ام. لطفا اگر فرصت و راهی برای جهاد هست حتما خبرم کنید تا بروم و دعا کنید سربلند بمانم، سریعترین و بهترین راه جهاد را برای بنده بفرمایید، آیا می شود و یا آیا باید حضوری در آن میدان حاضر بشویم؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مهم آن است که از طریق انقلاب اسلامی متوجه توحیدی شویم که به عنوان راه، در مقابل ما گشوده شده است. حضور در تاریخی است که در حال شروع و گشایش است. حال هرجایی که ما نسبت به این حضور در این تاریخ برایمان پیش آمد؛ حاضر خواهیم شد و معنای انتظار، همین است و از این جهت فرموده‌اند در آنچه امروز برایتان تکلیف است کوتاهی نکنید، تا نسبت به آنچه فردا برایتان پیش می‌آید موفق شوید. موفق باشید

36059

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با عرض سلام و ادب خدمت استاد گرامی: با نظر به اینکه نکته های زیاد در سخنرانیهای جذاب و خاص جنابعالی را می توان تلاشی برای همه فهم کردن حکمت صدرایی دانست، خالی از لطف نیست اگر به نکته ای اشاره کنم که چندی پیش آقای یوسف علی میر شکاک در یک برنامه تلویزیونی اینگونه مطرح کردند: قدرت تفکر در یک جامعه وابسته به غنای ادبی و ادبیات تفصیلی است که در بین مردم آن جامعه رسوخ پیدا می کند و جاری می‌شود. ملاصدرا همیشه پدیده ای بوده است ویژه محافل خاص فلسفی و تلاش و تکاپویی صورت نگرفته است تا فلسفه و حکمت ملاصدرا را از طریق رمان یا داستان یا نمایشنامه وارد اجتماع کنند و اندیشه او را در بین عموم جامعه بسط دهند به طوری که بینش ملاصدرا همه فهم شود. در صورتی که در غرب یا خود فلاسفه یا متفکران و ادیبان پیرو یک فلسفه خاص همواره به کمک داستان، رمان و یا نمایشنامه، بینش فلسفی خاص خود را به صورت مصداقی و قابل فهم در اختیار عموم افراد جامعه قرار می‌دادند تا فلسفه یا بینش آنها در جامعه فراگیر شود و اینگونه تفکرشان از اجمال به صورت تفصیل درآید. در این خصوص خواستم از جنابعالی سوال کنم که اولاً تا چه اندازه این امر نزد شخص شما اهمیت دارد و ثانیاً اینکه آیا در بین محافل فلسفی و یا ادبی و یا آموزش و پرورش ما کوششی در این جهت صورت گرفته است یا خیر. سپاسگزارم

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید آری! اگر کسی بتواند اشارات فلسفه صدرایی را به صورت رمان و یا فیلم در آورد، کار خوبی است. ولی با توجه به این‌که عموماً در رُمان و یا فیلم، تخیّل نقش فعالی دارد و در فلسفه صدرا نوعی تعقلِ حضوری در میان است؛ بهتر است صدرا را با همان مبنای اصالت وجود دنبال کرد و در غرب هم فیلسوفانی مثل هایدگر که به «وجود» نظر دارند مانند صدرا در محافل عمومی ادبی‌شان حضور ندارند. زیرا مطالب آن‌ها حضور بالاتری را طلب می‌کند. موفق باشید

35991

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و احترام. فرمودید: «آنان که حضور خداوند را در همه ي لایه هاي زندگی احساس نمی کنند چگونه می توانند به آرامشی برسند کـه در زیر سایه ي آن آرامش، عشق به خدا و به خلق خدا را تجربه کننـد؟» و نیز فرمودید: «خداوند "عمق وجود انسانها را متوجه خود می‌کند تـا عـشق بـه پروردگار را به انسانها هدیه کند.» ببخشید چند سوال دارم. اول اینکه چرا خداوند می خواهد همه انسان ها عاشق ایشون باشن؟ آیا عشق یه چیزیه که همه باید عاشق بشن؟ اینجوری بی ارزش نمیشه که خدا طوری جهان رو بچینه و سامان بده که همه عاشقش بشن؟ انگار دست کم از نظر شرایط رسیدن به عشق، یه اجباری هست که انسان نمیتونه بیرون از جهانی که خداوند برای هدیه ی عشق به انسان ها ساخته، اقدامی بکنن. این عشق رو بی ارزش نمی کنه؟ سوال دوم، اینکه آیا «نیاز به دوست داشته شدن» در انسان ها، ظهور و مرتبه پایین همین میشه که خداوند میخواد انسان ها رو عاشق خودش بکنه؟ و سوال سوم، عشق مادر به فرزند و عشق فرزند به مادر در شرایطی که فرمودید حضور خدا را در همه لایه های زندگی حس نکنن، یعنی این عشق نیست؟ من عاشق مادرم هستم می‌خواستم بدونم توهم زدم؟ احساسی که به صورت عشق در خودمون تجربه می‌کنیم ولی لزوما دینی نیست رو چطوری تحلیل کنیم؟ این باعث دلسردی انسان ها و خشک بودن اخلاق و رفتارشون نسبت به هم نمیشه؟ فکر می‌کنم اگه عشق رو فقط الهی تعریف کنیم رابطه انسان ها با هم خیلی بد میشه و فکر می‌کنند حتما باید کسی مثل ما بیاندیشه و دائما ایمانش رو ابراز کنه تا بهش عشق ورزیده بشه. عملا نظام خانواده ها از هم می پاشه مگه اینکه هی تظاهر کنن به دیندار بودن. اون هم از نوع خاصی از دینداری، چون هر کس دین رو یه طوری می فهمه.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: موضوع عشق به خداوند موضوع مفصلی است که باید در لایه‌های مختلفش مورد بررسی قرار گیرد. همین اندازه خوب است روشن شود که خداوند عین کمال است و عشق به کمال مثل عشق به علم و حیات می‌باشد و اساساً بحث نیاز خداوند به این عشق، معنا نمی‌دهد. انسان است که در عشق به کمال مطلق با افقی روبرو می‌شود بسی متعالی و عبادات او زمینه هرچه بیشتر نزدیک‌شدن به آن افق بیکرانه را برای او فراهم می‌کند و البته این غیر از رابطه عاطفی و فطری است که مادر به فرزند و فرزند به مادر دارد. در رابطه با عشق به خدا و اولیاء الهی  می توانید به کتاب « مبانى نظرى و عملى حب اهل بيت (عليهم السلام)» رجوع فرمایید که روی سایت هست. موفق باشید

35319

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد: وقتتون بخیر. یک سوالی داشتم ازتون. آیا ما خودمون انتخاب می‌کنیم که توی چه خانواده ای به دنیا بیایم و اینکه چه ظاهری داشته باشیم؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به معنایی که جناب ابن عربی در بحث اعیان ثابته مطرح می‌کند، آری! خود انسان است که حتی رحمی که باید در آن متولد شود را انتخاب می‌کند. موفق باشید

34834

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام خدمت استاد عزیزم: این متنی که در ادامه براتون می‌فرستم بخشی از بیانات رهبر انقلاب در دیدار سفرای ایران در کشورهای خارجی در تاریخ ۱۳۹۰/۱۰/۷ می‌باشد. لطفاً اگه میشه این بیانات را تبیین کنید تا قابل فهم تر بشه برام: «اینکه ما تصور کنیم اگر ارزشهای معنوی را ملاک قرار دادیم، کار دیپلماسی به بن‌بست خواهد خورد، غلط است؛ به بن‌بست نمی‌خورد. می‌توان با حفظ همین ارزشها، با پایفشاری بر همین ارزشها، در عرصه‌ی دیپلماسی وارد شد، فعال شد، تلاش کرد، منطق را حاکم کرد و طرفها را رفته رفته و بتدریج به مواضع خود نزدیک کرد. اینکه گفتیم «عزت، حکمت، مصلحت»، حکمت این است. حکمت این است که شما بتوانید مواضع طرف مقابل را حکیمانه به مواضع خودتان نزدیک کنید؛ اینها در تضاد با هم نیستند. حکمت و عزت و مصلحت مکمل همند؛ باید در جهت مصالح ملی باشند؛ و در درجه‌ی اول باید با حفظ عزت ملی و عزت هویتی همراه باشند. یعنی تسلیم، انسلام، انظلام، نه در مرحله‌ی باورهای قلبی و نه در مرحله‌ی عمل و قرارداد، نباید وجود داشته باشد؛ این با حکمت امکان‌پذیر است. دعوا کردن و اوقات‌تلخی کردن و حرف تند زدن، یک وقتی ممکن است به درد بخورد؛ اما این روش عمومی نیست. روش عمومی، حکمت است. حکمت یعنی با منطق، متین در عرصه‌ی دیپلماسی وارد شدن. اگر چنانچه اینجوری پیش برویم، به توفیق الهی پیشرفتهای ما هرگز متوقف نخواهد شد.»

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! مطلب به نظر می‌آید در شرایط خود روشن باشد که در نظام سیاسیِ جهانی نباید با سیاسی‌کاری‌های معمول وارد شد زیرا در آن صورت تاریخی که باید با انقلاب اسلامی ساخته شود، به حجاب می‌رود و رهبر معظم انقلاب «حفظه‌الله‌تعالی» در همین رابطه ۳ نکته «عزّت» و «حکمت» و «مصلحت» را به میان آوردند تا نه از عزت الهی خود کوتاه بیاییم و نه حکمت را رها کنیم و منفعل حادثه‌هایی باشیم که دشمنان پیش می‌آورند و آن‌گاه که مصلحت جامعه اقتضاء می‌کند که کاری بشود، بدون دلیل پافشاری کنیم بر امری که مصلحت نیست. مثل آن‌که در جریان‌های اخیر با این‌که عده‌ای از جوانان فریب‌خورده کارهایی کردند که در هر کشوری اگر چنین اعمالی را انجام می‌دادند آن‌ها را برای همیشه از حیات اجتماعی محروم می‌کردند؛ رهبر معظم انقلاب به جای انتقام مصلحت آن جوانان و نظام را در آن دیدند که آن‌چنان عفوی را إعمال فرمایند. موفق باشید

34656

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام: مدرسه‌ای غیرانتفاعی تاسیس شد برای قشر محروم، مستضعف و...، از پایه‌های پیش‌دبستانی تا چهارم دبستان فعلا و بناست سال به سال بر پایه‌ها بتوفیق الهی اضاف بشود که بچه‌هایی که در این محل تحصیل می‌کنند تا جایی‌که امکان داره در همین محل موندگار باشند. دغدغمون صرفا درس دادن ریاضیات و حفظیات نیست که می‌خواییم جوان سالم و توانمند بلحاظ شکوفایی استعدادش به جامعه تزریق بشه. اونچه که برای ما مهمه نمره ۲۰ نیست، شکوفایی استعداد دانش‌آموز است. امسال اولین سال تاسیسش بود. مسلما راه طولانی و پرچالشی در پیش داریم، خواستم در این زمینه و برای این قشر ما را توصیه و راهنمایی بفرمایید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فهم بنده نسبت به نظام عمومیِ آموزشی با توجه به اندکی اطلاعاتی که دارم، آن بود که ما نیاز به مدارس غیر انتفاعی نداشتیم و باید تلاش می‌کردیم بدنه آموزشی عمومی تقویت می‌شد. البته این مربوط به کار شما و شرایطی که شروع کرده‌اید نیست، امید است شماها با نظر به نیازی که نظام اسلامی در رشد شخصیت انسانها در همه ابعاد وجودی دراین جهان دارد، تلاش خود را بنمایید و إن‌شاءالله به نتیجه خواهید رسید. موفق باشید

34488

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با عرض سلام و احترام خدمت شما استاد گرامی: ببخشید اگر وقت تون را می‌گیریم، من سوالی نداشتم فقط یک خواهش داشتم. امروز سوالات کاربران را می خواندم که یکدفعه سوال شماره ۳۴۴۷۳ مرا میخ کوب کرد. چون سرنوشت زندگی من نیز به نوعی شبیه زندگی ایشان بود. مادر من نیز با نیت خیر خواهی هرچی دلش خواست به من تحمیل کرد. من هم به خاطر حفظ حرمت مادری چیزی نگفتم اما متاسفانه نتیجه این همه تحمیل و اطاعت کورکورانه این شد که الان در سن ۳۷ سالگی هرچی سرمایه مادی و معنوی داشتم از دست دادم و چنان سوختم و آینده ام تباه شد که حتی نتوانستم همان آرزوی های تحمیلی مادرم را نیز برآورده کنم اکنون خود مادرم پشیمان است و هر وقت بهش می‌گویم چرا این کار را کردی این جواب می‌دهد که پدر و مادر خیر بچه شون را می‌خواهند من نمی دانستم که اینطور میشه. استاد عزیز خواهش می‌کنم اگر ایمیل این خانم را دارید پیام مرا به این دختر خانم برسانید و بهش بگوید که به عنوان یک خواهر رنج کشیده به شما توصیه می‌کنم در ضمن رعایت احترام والدین به هیچ وجه و هیچ گاه و تحت هیچ شرایطی از ارزش های معنوی و اعتقادی و ولایی که دارید کوتاه نیایید و اجازه ندهید پدر و مادر حتی از روی دلسوزی و محبت به جای شما تصمیم بگیرند، مخصوصا در مورد انتخاب‌های اصلی زندگی تون مانند ازدواج که اولین اشتباه؛ آخرین اشتباه است چون هنوز شما ۲۰ ساله هستی و فرصت های فراوانی پیش رو خواهی داشت و می توانی در تمام جنبه های مادی و معنوی رشد کنی. می‌دانم مقاومت کردن در برابرخواسته های غلط خانواده در عین رعایت احترام بسیار سخت است اما مدتی سختی کشیدن ارزشش را دارد که آینده انسان تباه نشود. از دوستان خوب و مشاورین متعهد و دلسوز کمک بگیرید تا با همراهی آنها تحمل سختی ها برات آسانتر بشود. بسیار ممنونم استاد گرامی. مجدد عذرخواهی می‌کنم اگر وقت تون را گرفتم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اتفاقاً با این‌که سؤال آن خانم حالت شخصی داشت، احساس شد دیگر کاربران ممکن است از همت و درک خوب ایشان استفاده کنند؛ از این جهت در معرض دیگر کاربران قرار گرفت. در ضمن امید است خود ایشان نیز از تذکرات شما بهره‌مند گردند. موفق باشید

34486

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با عرض سلام و احترام: ضمن تشکر از زحمات شما از اینکه با حوصله جواب می‌دهید. کتاب جایگاه رزق در جهان هستی همچنان که خوندان آن آرامش خاصی به قلب آدم میده، ولی انگار یه جورایی دچار انفعال هم می‌کند علتش چه می‌تواند باشد؟ با سپاس فراوان

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با نظر به تذکرات روایی و آیات مربوط به رزق، انسان متوجه می‌شود در حدّ وظیفه نسبت به رزق به طور منطقی تلاش خود را داشته باشد ولی کار را به خدا واگذارد و از این جهت نباید در امور دنیا حرص بزند که موجب تضییغ حقوق دیگران گردد. موفق باشید

34060

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

بسم الله الرحمن الرحیم. سلام علیکم: شما می‌فرمائید که بالا تر از (خواستن از خدا) نخواستن است و بندگی کردن، حال اگر ما بندگی کردنِ او را، از او بخواهیم چطور؟ و دیگر اینکه، طلب کردن مقامات اعلی و انسانیت واقعی از او بهتر است یا اینکه کلا چیزی نگوییم و فقط تکلیف را انجام دهیم؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این سخن که می‌فرمایید منظور از نخواستن، نخواستنِ امور دنیایی است که ما را به خود مشغول کند. وگرنه این نوع خواستن و مسئلت که انسان از خدا بخواهد که حجاب‌های بین خودش و بنده‌اش برطرف کند، زیباترین خواستن و عالی‌ترین رجوع به حضرت ربّ العالمین است. آری! این خواستن، بهترین خواستن است. موفق باشید

33623

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

من در نوشت ابزار کار می کنم: اگر یه تحقیق ۲۰۰۰۰ تومانی را خودم خریداری کنم و آن را ۲۵۰۰۰ تومان به مشتری بفروشم، کار بدی کردم؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خیر! بالاخره یکی از منابع درآمد، تولید است و راه دیگر، توزیع است. منتها باید سعی کرد انصاف را رعایت کرد یعنی به اندازه‌ای که باید به آن جنس با نظر به فعالیتی که انجام شده و به اصطلاح با نظر به کرایه مغازه و سایر موارد؛ اضافه کرد. موفق باشید

نمایش چاپی