با سلام خدمت استاد طاهرزاده عزیز و بزرگوار: آیا ممکن است کسی که ذات یا اعیان ثابته اش در علم خداوند شقی است سعید از دنیا رود و یا برعکس کسی که ذات یا اعیان ثابته اش در علم خداوند سعید است شقی از دنیا رود؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است زیرا همواره انسان در مقام انتخاب است. لذا آن روایات متذکر همین امر است که اگر کسی شقی میباشد، خودش در همان ابتدا آن را انتخاب کرده، پس میدان انتخابی متفاوت برای او هست. موفق باشید
به نام جانان سلامی به بلندای سرمدیت حق تقدیمتان. سیر مطالعاتی توحید (معرفت نفس و رب) و نبوت و امامت و عدل و معاد طبق کتب شریفتان را اگر به ترتیب هر یک از این اصول بفرمایید ان شاءالله روزی همگان شود معرفت نفس که ریشه همه اصول و معارف است مخصوصا حقیر با دعای شما دوستتان دارم. التماس دعا
باسمه تعالی: سلام علیکم: پس از مباحثی مانند «معرفت نفس» و توحیدی که «برهان صدیقین» متذکر آن میشود، سیر مطالعاتی سایت ان شاءالله میتواند کمک کند. موفق باشید
سلام استاد بزرگوار: حضرت زین العابدین سلام الله علیه در قسمتی از دعای ۵۴ صحیفه سجادیه به خدای متعال عرضه می دارند: «وَ اقْطَعْ مِنَ الدُّنْيَا حَاجَتِي». لطفاً این قسمت را قدری برای مان شرح دهید. با تشکر.
باسمه تعالی: سلام علیکم: حضرت با توجه به توهّماتی که آرزوهای دنیایی برای انسان پیش میآورد و انسان را از حضور ابدی و حاجتهای متعالی باز میدارد، از پروردگار خود درخواست میکنند حاجتهای دنیاییام که همان امیال توهّمی است را قطع فرما. و در ادامه تقاضا میکنند حاجتهای ابدیام را فراوان گردان تا در دنیا در واقع، گرفتار دنیا نگردند. موفق باشید
سلام علیکم: ۱. در ارتباط با ده نکته در معرفت نفس؛ ارتباط بیماری با نفس چگونه است؟ چرا انسان بیمار می شود؟ ۲. با توجه به اینکه هیچ انسانی نقصی ندارد ذاتاً، پس چگونه تفاوت ها ظهور میابد؟ تفاوت ها در چیست؟ و ظرفیت وجودی یعنی چه؟ ۳. پسری هستم که در فضای زنانه بزرگ شده ام و مأنوس بوده ام، حال چگونه روحیه مردانه را در خود تقویت کنم و به جدیت و عزم مردانه برسم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. وقتی رابطه نفس با بدن مختل شود، نفس، بدن را آن طور که لازم است تدبیر نمیکند و این ریشه بیماریهایی است که در این رابطه پیش میآید جدای اینکه امر خارجی موجب بیماری بدن شود. ۲. تفاوتها به جهت زمینههای متفاوتی است که امکان ذاتی موجودات پیش میآورند و امکانِ ذاتی هر موجودی از آنِ خودش است به همان معنایی که خداوند، مردبودنِ مرد را به مرد نداد، بلکه امکان ذاتیِ او مردبودن بود و خدا آن را بر اساس امکان ذاتیاش «وجود» داد. ۳. خوب است انسانهای بزرگ مانند حضرت امام خمینی و رهبر معظم انقلاب و حاج قاسم را مدّ نظر داشته باشید و شخصیت آنها را مطالعه کنید. موفق باشید
با سلام: شما می فرمایید که: در قیامت حرکت جوهری نیست، پس چگونه است که در جهنم پوست جهنمیان میسوزد و دوباره پوست جدید می آید. این رخداد خودش تغییر است. نتیجه آن که آنجا هم حرکت جوهری است. لطفاً جواب این شبهه را بدهید. با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: به گفته مرحوم آیت الله محمد شجاعی در کتاب خوب «معاد یا بازگشت به خدا» این موارد، صورتِ حالات و ملکاتی است که برای نفس انسان در آن عالم پیش میآید و ربطی به ذات جهانی که در آن قرار میگیریم، ندارد که ذاتی باشد عین حرکت. موفق باشید
سلام: من یک سال است که بازنشسته شده ام نمیدانم با اوقات فراغت چکار کنم. صبح نماز جماعت میروم تا طلوع آفتاب قران یا دعا میخوانم چند سخنراني از محمد شجاعی گوش میدهم بقیه وقتم را احساس میکنم تلف میشود، عصر به گلزار شهدا میروم یک ساعتی آنجا هستم با این حال نمیدانم بقیع وقتم را چکار کنم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: بیشتر خوب است با عمقبخشیدن به معارفی مثل «معرفت نفس» و تدبّر در قرآن از طریق تفسیر «المیزان» یا سورههایی که روی سایت هست، اندیشه خود را رشد دهید. موفق باشید
سلام و عرض ادب: استاد بزرگوار سوال بنده در مورد منطق مسابقه در کار خیر می باشد. با توجه به اینکه رقابت آنطور که در ذهن همه جا افتاده به معنی برنده شدن یک عده و باختن بقیه است در غیر این صورت مسابقه بی معنی است. مثل کنکور. حالا اگر در کار خیر مسابقه بدهیم باید بخواهیم از بقیه جلو بزنیم و آنها عقب بمانند. خود این نوعی خودخواهی نیست؟ چرا همه با هم به سمت کمال حرکت نکنیم و سبقت بگیریم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: اینکه قرآن میفرماید: «فاستبقواالخیرات» به جهت فطری بودنِ امور خیری است که خود شریعت الهی متذکر می شود و این امر موجب تلاش دیگران در همان جهت تعالیِ فطری و شخصیت آنها میگردد و البته این غیر از رقابتهایی است که موجب تحقیر رقیب میباشد. موفق باشید
سلام علیکم: در رابطه با تعلیم و تربیت، و مربی بودن و هدایت دیگران و کارهای فرهنگی که معمولا در مساجد و کانون های فرهنگی و مدارس انجام میگردد سوالاتی داشتم که خدمتتان عرض میکنم. ۱. حقیقتا آیا ما میتوانیم و وظیفه داریم که کسی را تربیت و یا هدایت کنیم یا نه؟ (با توجه به آیاتی از قرآن که اشاره به پرداختن به خویش دارد و هدایت و گمراهی را مختص به خدا میداند، و ابتدای نامه ۳۱ که مولا میفرماید دنیا مرا برآن داشت که دیگران را رها کنم و به خود بپردازم) ۲. در درون خودم، هم احساس میکنیم که پرداختن به دیگران کار گزافیست و ما مسئول دیگران نیستیم و هم احساس میکنیم که نمیشود نسبت به جامعه بیتفاوت بود، حال وظیفه چیست به راستی!؟ ۳. آیا بدون مطالعات عمیق اسلامی (مانند رجوع به تفاسیر قرآن، و اندیشمندانی از قبیل ابن عربی و ملاصدرا) ورود به کارفرهنگی و تربیتی صحیح است و یا همین معلومات سطحی که در اکثر فعالین فرهنگی وجود دارد کافیست و باید عمل کرد تا راه گویدمان که چون....؟ با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. آری! تربیت از آن خداوند است ولی خداوند میفرماید: «وَذَكِّرْ فَإِنَّ الذِّكْرَىٰ تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِينَ» و بدین جهت باید متذکر راه حقیقت بشویم تا خود انسانها انتخاب کنند. ۲. آری! ما در کنار اصلاح خود نسبت به هدایت سایر انسانها مسئولیت داریم و در حدّ وظیفه و توان در رساندن حق به دیگران باید تلاش کنیم به همان معنای تبلیغ یا رساندن ۳. هرچه قرآنیتر باشیم بهتر میتوانیم کمک کنیم ولی به هر حال از آن طرف هم نسبت به رهنمودهای دینی برای تذکر به افراد، بیگانه نیستیم. موفق باشید
سلام استاد: وقتتون پر برکت انشاءالله. استاد به شدت از خودم و نحوه ی زندگی کردنم خسته ام. راکدم. به لطف خدا از دوران نوجوانی سعیم رو کردم تا با عمق خیلی بیشتری به این مسیر بی نهایتی که در پیش داریم فکر کنم و روی اعمالم مراقبه داشته باشم. اما انگار سه چهار ساله افتادم توی یک دور باطل و مدام برگردم به حس بیزاری از خودم و زندگیم. مشکل اصلیم اهمال کاری و جمع کردن منبع های مختلفه!! همش کتاب میخرم به بهونه های مختلف، مثلا معراج السعاده میگیرم چون آیت الله بهجت توصیه کردند، سلوک توحیدی از استاد وکیلی میگیرم تا در زمینه توحید بهتر عمل کنم، زندگینامه های آیت الله قاضی، آیت الله انصاری همدانی، شیخ خرقان و… کلی کتاب در همین زمینه ها. الی ماشالله شرح های صوتی هم از شما و استاد پناهیان و غیره دانلود میکنم و میذارمشون گوشه ی موبایلم! کلی دوره خریداری میکنم، جلسات شرح حدیث معراج استاد فیاض بخش رو شرکت میکنم. اما با تمام این ها امان از استفاده! توی باتلاقی از کثرت دست و پا میزنم. شدم مصداق این آیه ی قرآن « كَمَثَلِ الْحِمارِ يَحْمِلُ أَسْفاراً : مانند درازگوشی هستند که کتابهایی حمل میکند، (آن را بر دوش میکشد اما چیزی از آن نمیفهمد)! » از ته دلم میخوام که با قرآن انس بگیرم، نمیدونم چطور. نمیدونم از کجا شروع کنم، از بین انبوهی از منابع چه منابعی رو اولویتم قرار بدم؟! از این جهلِ تکرارشونده خسته شدم. چه کنم استاد؟ میخواستم به وحدت خودم رو نزدیک کنم اما در اوج کثرت غرق شدم. ببخشید که پرحرفی کردم، زندگیتون سراسر نور الهی و عافیت باشه انشاءالله.
باسمه تعالی: سلام علیکم: این قصه، قصه بسیاری از انسانهایی است که کو به کو و شهر به شهر و وادی به وادی به دنبال حقیقتاند تا با آغازی دیگر در تاریخی که بشر جدید میتواند خود را معنا ببخشد، وارد شوند. سلسله بحثهایی در سالهای اخیر در این رابطه شده است که باید در جریان آن قرار بگیرید. در مصاحبه با مجله «سوره» در قسمت دوم آن مصاحبه که بحث سوبژهشدن انسان برای خودش بود؛ عرایضی به میان آمد. به عنوان چشمانداز إن شاءالله میتواند مفید باشد. https://eitaa.com/matalebevijeh/12424 و https://eitaa.com/matalebevijeh/11964 . با حضور در جهان جدید هست که انسان میتواند از همه میراث گذشته خود به خوبی استفاده کند تا در آیندهای که در پیش است حاضر شود. زیرا در هر حال انسان موجودی است تاریخی و اگر نتواند گذشته خود را در آینده آنهم با هویت تاریخِ آینده حاضر کند، به نحوی گرفتار نوعی نیستانگاری خواهد شد. موفق باشید
گریختن به امر موهوم در تاریخ تجدد در همه انسانها به ظهور آمد، منتها متفکران متوجه این امر، یعنی وضع تهیِ فعالیتهای بشر جدید هستند. یعنی متوجه تهی بودن پناه بشرِ جدید که همان مفهوم گرایی به جای حقیقت گرایی است، میباشند. تفکر جناب ملاصدرا و جناب هایدگر زمینهای است جهت اندیشیدن به نیست انگاری و نحوه عبور از آن.
غفلت از ریشه نیستانگاری که همان غفلت از هستی است عملاً زندگی را همچنان سرد و بیروح نگه میدارد، زیرا با غفلت از «وجود» و فرورفتن در سوبژکتیویته، انسان معیار حضور موجوداتی است که به وجود آمده اند و معیار به حضور نیامدن آنهایی است که بهوجود نیامدهاند. حال باید از خود پرسید آن انسان چگونه انسانی است که «وجود» برای او به به ظهور میآید؟ انسانی که دیگر آن انسان، انسانی نیست که حضور عالم غیب برایش معنا نداشته باشد؟ و آن انسان، انسانی نیست که در حصار آن چیزی باشد که تنها ظاهر است، و اتفاقاً آن انسان عین تعلّقداشتن به اموری است که ظاهر و محسوس نیستند، به همان معنایی که عالمی دیگر بباید.
تاریخ تجدد، تاریخ غفلت از عوالمی است که محیط بر انساناند و او آن بخشِ مستور را فراموش کرده و با این غفلت متجدد شده و در این صورت هستیِ ما دیگر با آن بخش مستور عالَم معنا نمیشود و این است راز نیستانگاری که با خودآگاهی نسبت به آن و با برگشت به هستی در احساسِ «عین الربط» بودنِ انسان نسبت به آن، از قدرت و احاطه فرو میافتد.
سلام استاد: کار فرهنگی عالمانه در مورد موضوعاتی مثل حجاب در حیطه فردی و نه اجتماعی چگونه باید باشد؟ آیت الله بهجت میفرمودند: «من که به مسافرت میرفتم، بعضی از رانندهها نوار موسیقی باز میکردند، من نهی نمیکردم. چون از بعضیهایشان حرف ارتداد شنیده شده بود.» (یعنی فعلاً فاسق بودند، ولی با دخالت ما مرتد هم می شدند!) اگر نهی از بی حجابی حتی با زبان خوش و دوستانه منجر به نتیجه منفی شود چه باید کرد؟ برای مثال این روش که ابتدا تشویق به ارتباط قلبی با خدا شود و نماز اصلاح شود و ان شاء الله این نماز «تَنْهَىٰ عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ» بشود عالمانه است؟ یعنی ورود ابتدا با حجاب نباشد.
باسمه تعالی: سلام علیکم: از نظر معرفتی همانطور است که میفرمایید و در جواب سؤال شماره 35485 عرایضی شد. ولی بحث قانونی آن بحث دیگری است که هر شهروندی به عنوان رعایت قانون جامعه باید آن را بپذیرد، خالی از آن که بدان معتقد باشد، یا نباشد. موفق باشید
با سلام خدمت استاد طاهرزاده گرانقدر: اگر اعیان ثابته کفار که همان اراده تکوینی خداوند است فقط با ظهور کفر در آنها تحقق می یابد و هدایت تشریعی اثری در هدایت آنها ندارد، این امر چگونه با عدالت الهی و اختیار انسان قابل جمع می باشد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به اینکه اختیار، ذاتیِ انسان است و تا آخرین مراحلِ دنیایی با آن میباشد؛ هرگز نمیتوان از بحث در مورد «اعیان ثابته» چنین نتایجی گرفت. هرچند متأسفانه دیده شده است بعضی از افراد متوجه سخنان ابن عربی نشدهاند. در حالیکه جناب ابن عربی در فصّ «عُزیری» ظرائفی در این مورد مطرح کردهاند. موفق باشید
استاد گرامی سلام: در خصوص آیه امن یجیب و شکی که نسبت به آن پیدا کرده ام سوال دارم. فردی را دیدم که همسر جوانش به طور ناگهانی بیهوش شده بود و عوامل اورژانس در حال عملیات احیا بودند و آن فرد در حال اضطرار خدا را به همه آنچه محبوب خدا می دانست و به اسمائش قسم می داد که همسرش زنده بماند ولی همسرش فوت نمود و الان آن فرد در حال جنون است ازین بلا که بر سرش نازل شد و ما هم که از نزدیکان آن فردیم ازین اتفاق در حالت شوک هستیم. یا همین مثالی که خود خدا در قرآن زده که مردم در دریا هنگام طوفان فقط خدا را صدا می زنند. ولی می دانیم که بسیاری از کشتی ها غرق شده و افرادش مرده اند در حالی که بی شک در حال اضطرار خدا را برای نجات صدا می زده اند. بیچاره آنهایی که این آیه را در حالت عادی تکرار می کنند و امید اجابت دارند در حالی که در حالت اضطرار هم دعا اجابت نمی شود. لطفا توضیح مبسوطی بیان فرمایید. با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! خواندن خداوند بخصوص در حال اضطرار، بهترین خواندن است و مسلّماً اگر مصلحت باشد، بهترین شرایط اجابت در همین حالت میباشد ولی هزار نکته باریکتر از مو اینجا است که متوجه باشیم رازِ عدم اجابتها که مصلحت بندگان است را خدا بهتر از ما میداند. موفق باشید
موضوع؛ داوری داوری در سروش سروش. با سلام: جهان غــرب و اتمام سودای حکومت بر ابناءبشری، در این برهه از تاریخ بشر، چیزی نیست که نیازمند برهان چینی و علت گشایی باشد، بروز نهیلیسم و پوچگرایی در زندگی فردی و جمعی بشر برای هیچ کس پوشیده نیست وقتی نگاهی به تیتر اخبار جهان نظر کند، خودکشی چهرهای معروف و نامعروف، قتل و غارت و..... حاکی از آنست که امروز دیگر انسان از جهــان تکنولوژی تصور چند دهه قبل را ندارد، چرایی در این رشد، مشکوک بوجود آمده است، که طرف مقابل تاب جوابگویی اش را ندارد، واقعا چه نیازی بود برای انسان که تکنولوژیی که روزی باهدف افزایش آسایش و آرامش پذیرفته بود را با این چهره متفاوت از تبلیغات اش بپذیرد، در این میان که فیلسوفان تکنولوژی همچون سروش که عمری از ضرورت پذیرش این، پدیده بظاهر انسانیِ بباطن بس غیر انسانی، که خود گره میزند و راهکار گشودن گره میدهد، صرف کرده اند، تئوری پذیرش ارائه دهند تا حداقل پوچی ایی که در خود حس میکنند را به مصداق مخدری، تخدیر خویش کنند، لذا گفت «نمیتوان بین مبانی دینی به خصوص دین اسلام و پیشرفتهای فناورانه تکنولوژی آشتی برقرار کرد» و چون نمیشود و از طرفی لازمه زندگی تکنولوژی است، پس کفه بطرف علوم، سنگینی دارد، در مقابل این تفکرات دکتر داوری ها نیز موضع دارند، مواضعی که راهکار انتخاب کمیتی نیست، که خرد و عقل و دل را در استیصال انتخاب ناسره از سنگینی کفه ها ترازو مجبور کند، راهکاری است اتحادی! نه پس زدن بلکه اصلاح کردن،! لذا در کتاب خود فرمود «برای برهم زدن نظام توسعه_نیافتگی آموختن علم، فلسفه، ادب و پرداختن به پژوهش لازم است اما کافی نیست شاید از این راه بتوان به ظواهر توسعه دست یافت اما برای استوار کردن بنیاد توسعه، رسوخ در تفکری که بنای توسعه بر آن است، شرط است. خرد سیاسی در زمان توسعه نیافتگی، ص ۴۱» رسوخی که با خود باید کرد نه تجدد و خودبازی! و نه برای پذیرفتن او بلکه درک ضرورت او.... البته که این میزان به کام آنان خوش نخواهد آمد، چه خوش گفت مولانا «تا نگردی او ندانی اش تمام / خواه او نور باشد یا ظلام» آنانی که در اصل با فلسفه ملاصدرا در جنگ بودند نهایتا با رهبری ولایت فقیه مخالف شدند و قهرا با ملت و امت مخالف خواهند شد، چرا که اساس نظر ایشان در غروب غرب و ظلمات اش، پایه عقل را بر خود دروغین اومانیسم بنا کرده اند نه خود بندگی!
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است. به همین جهت میتوان فکر کرد راه حلِ حقیقی، حضور «در جهان بین دو جهان» است که ذات انقلاب اسلامی رسالت تحقق آن را دارد و اتفاقاً در شرح کتاب «خرد سیاسی در زمان توسعهنیافتگی» تأکید بر نکاتی از آن کتاب شد که معلوم گردید جناب آقای دکتر داوری به موارد ظریفی ماورای جهان توسعهنیافتگی نظر دارند. موفق باشید
سلام و وقت بخیر: استاد مگه این نیست که خدا پیوند (ازدواج) بنده هاش رو دوست داره. مگه این نیست که اگه ازدواج به تاخیر بیافته گناه زیاد میشه؟ خب پس چرا در ازدواج بعضی بنده ها خدا فاصله رو مصلحت قرار میده؟ آیا ازدواج جدا مسئله مهمی در رسیدن به سعادت و احساس خوشبختی انسانِ یا اینکه ما مجرد ها زیادی داریم شلوغش میکنیم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: موضوعِ حساسی در میان است و شرایط خاصی پیش آمده. لذا از یک طرف باید با صبر، به سجایای اخلاقی و معرفتی فکر کرد و از طرف دیگر باید زندگی را طوری تغییر دهیم که ازدواج، ممکن شود. تصورات غلط ما، حجاب بزرگی است در عدم تحقق زندگی ساده. باید تغییرات اساسی نسبت به شکل زندگی بوجود آید. مهم، کنار هم بودنِ زوجین است حتی در یک اطاق زیر این آسمان. موفق باشید
سلام استاد عزیز: نظر حضرتعالی در ارتباط با اعلامیه جهانی حقوق بشر چیست؟ در جایی از آقای سروش شنیدم که می گفت این اعلامیه شریعت بشر جدید است. و حتی باید دین اسلام را با این اعلامیه منطبق کرد! با توجه به اینکه این اعلامیه صلح، بعد از دو جنگ بزرگ جهانی و کشتار میلیون ها انسان مطرح شده، آیا برای پوشانیدن چهره درنده و سیاه تمدن غرب است؟ به نظر شما آیا خطوط سیاه و مفاد این اعلامیه، توانایی مهار روح سرکش و متوحش بشرِ درنده ی مدرن را دارد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده با مفاد آن اعلامیه آشنا نیستم ولی با نظر به روح تاریخی که در آن تاریخ و با نظر به فرهنگی که حاکم بوده یعنی فرهنگِ مبتنی بر اومانیسم و لیبرالیسم، نمیتواند نظر به وجوه قدسی انسان داشته باشد و مسلّم است اگر از وجوه قدسی انسان غفلت شود و آن ابعاد، بسط نیابد عملاً انسان، گرگِ انسان خواهد بود و آن اعلامیه بهانهای بیش نخواهد بود. موفق باشید
سلام وقت شما بخیر: ببخشید یک سوالی داشتم ازتون من جدیدا نمازهایی که میخونم احساس میکنم زیاد روم تاثیر نمیزاره و انگار فقط میخوام. یجورایی از سر خودم وا کنم من دوست دارم نمازی که میخونم از روی عشق و علاقه باشه و باعث پیشرفتم بشه به نظر شما باید چیکار کنم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! همواره انسان باید به ظرفیتهای گستردهتر خود جهت انس با خداوند نظر کند. در این مورد خوب است به بحث «باز نماز و باز حضوری برتر» https://lobolmizan.ir/sound/1180#sound-row-4545و به شرح کتاب «آداب الصلواة» حضرت امام خمینی که روی سایت هست، رجوع فرمایید. موفق باشید https://lobolmizan.ir/sound/674?mark=%D8%A2%D8%AF%D8%A7%D8%A8
سلام و عرض ارادت: مشغول مطالعه کتاب «ادب خیال، عقل و قلب» هستم. بحثی که پیرامون خیال فرمودید برایم جالب و کاربردی آمد. اما هنگامی که میخواهم به این مباحث فکر کنم و از زندگی شخصی خودم مصداق بیاورم متوجه شدم که هنوز قوه خیال و آثار آن را نمیشناسم و این قوه را نمیتوانم از سایر قوا تشخیص دهم. فرضا حالتی در من موجود است ولی نمیدانم این حاصل خیال است یا کار قلب؟ این که این قوه چیست؟ آثارش چگونه است؟ و سوالاتی از این دست برایم پیش آمده. به طور کلی برای شناخت ریشه ای خیال و عقل و قلب و ... و تمایز آن ها و توانایی در تشخیص آثار عملی هرکدام نیازمند کتاب یا صوت یا ... برای مطالعه هستم. لطفا بنده را راهنمایی بفرمائید. با تشکر.
باسمه تعالی: سلام علیکم: نوشتهای که به طور خاص وارد چنین موضوعی شده باشد، به یاد ندارم. البته در بین کتابهای عرفانی بحث در این موارد شده است. بخصوص کتاب «مصباح الهدایه» حضرت امام که در آن بحث مراتب عالم وجود را به میان میآورند تا جایگاه خیال متصل و منفصل را روشن کنند. عرایضی در شرح آن کتاب شده است که روی سایت میباشد. موفق باشید
چگونه باید خود را یافت و از خود دوری نجست و در سایه امن بی تفاوتی ها و دوری از مسائل به سر برد؟ و چگونه باید از جهل به علم و از غیبت به ظهور و حضور آمد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! «اول قدم آن است که او را یابی / آخر قدم آن است که با او باشی». پیشنهاد میشود سری به کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» که روی سایت است، بزنید. موفق باشید
سلام استاد بزرگوار: با عرض پوزش چند وقتی هست که سوالی ذهنم را مشغول کرده. تصمیم گرفتم با حضرتعالی در میان بگذارم تا چنانچه آلوده به توهم هست بنده را متذکر کنید. آیا اگر کسی با اینکه تمایل قلبی دارد ولی نتواند تمام ماه های رجب و شعبان را روزه بگیرد و نتواند شب های آن را هم مقداری عبادت کند، ولی از خدا با عجز و فقر و انکسار بخواهد که تمام نورانیت و حرکت سلوکیِ آن اعمال را به او از دریچه فضل و کرمش یک جا عطا کند، آیا این تقاضا منطقی است یا توهمی و گزاف است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً تقاضایی است منطقی. زیرا نظر به رحمت واسعه الهی دارد به همان معنایی که با حضرت معبود نجوا میکنید: «منگر اندر ما، مکن در ما نظر / اندر اکرام و صفای خود نگر». موفق باشید
سلام: من برای ایمانم می خواهم معجزه ببینم. پس چرا خدا معجزه اش را نشان نداد. چرا نباید بگویم که اینها داستانی بیش نبودند؟ هدایتگران گذشته برای پیروانشون معجزه داشتن و امام زمان که مال ماست مگه همه جا نیست؟ خوب دیگه ازش خواستم نتیجه ای نداد حالا که فکر می کنم می خوام بجای دین اسلام برم مادی گرای با اخلاق (اخلاق برام کلی بخوام بگم اینه که اذیت موجودات نکنم) بشم، و استدلالم اینه که فلسفه ای که نتیجه نده داستانی بیش نیست، من فرقه های انحرافی زیادی دیدم، کاش زود تر به ماده گرایی میرسیدم. فقط خواستم بگم بهتون شاید دلیلی بالاتر داشته باشین چون من هیچ دینی رو مال پدرم نمی دونم که بخوام رویش تعصب داشته باشم آیا دلیل تجربی برای وجود خدا و حقانیت اسلام دارید؟ (دلیل تجربه یعنی همین معجزه ها) ماده گرایی، دنیا میسازد و اخلاقی که در کنارش دارم، خدا اگه باشه اکتفا میکنه، بجای نماز و صلوات و اینا بهتر ی کلاس خوش اخلاقی آدم بره واقعا از مسیری که در اسلام آمدم پشیمانم. من خودم میگفتم خدا وجود داره و مهربونه، مثلا پشم برا حیونا گذاشته ولی تو حیاط دیدم تو سرما گربه زوزه می کشید و فهمیدم دلایل عقلانی در کلام اند و در تجربه چیز دگر. خودم می دونم در تجربه بعضی ها کلک میزنند و سحر میکنند یا شعبده یا مواد روانگردانی قاطی چای یا اینات می کنند یا ی چیزایی میزارند تو موسیقیت یا غیره بخاطر همین به خدا و یکبار دیگه هم به امام این عصر یعنی امام زمان گفتم که یکبار موت اختیاری بعنوان معجزه بهم نشون بده ولی کو؟ چطور مثلا ی آخوند تو اینترنت دیدم میگفت امام رضا برای جوان کیمیا کرد و کلی معجزات دیگر پس ما چی؟ اگه جوابی ندارید که هیچ و همون ماده گرای با اخلاق کافیه برام با عقل خودم. اخلاق منظورم با انسان ها و حیوانات بیایم خویشتن داری کنیم و تا می تونیم با نرمی جواب بدهیم. البته منظورم در جنگ نیست.
باسمه تعالی: سلام علیکم: جهان جدید، جهانِ بحران در فهم انسانیتِ انسان است. پیشنهاد میشود به مباحث «معرفت نفس» که روی سایت هست، سری بزنید. موفق باشید
سلام استاد: داشتم سخنرانی معاد شما رو گوش میدادم رسیدم به اینکه از غزالی تعریف میکردند که یهویی به خودش اومد که چی؟ حالا این سوال هم در ذهن من برای خودم اومده این همه عبادت کردی و نماز و روزه و..... که چی؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! جناب غزالی که محدود به ظاهر دین بود به خود آمد که بناست ما از دینداری اخلاق و سلوکی را دنبال کنیم و در همین رابطه کتاب شریف «احیای علوم دین» را تدوین کردند به این معنا که ما از دینداری باید به صفای باطن و عبور از خودبینی و خودپسندی برسیم. موفق باشید
ببخشید وقت شما را بارها گرفتم لطفا حلال کنید، این در مورد یکی از پرسش هاست و در جواب آن فرد نوشته ام اگر وقتتان گرفته میشود لطفا نخوانید و حلال کنید https://eitaa.com/lobolmizan/16618 مربوط به سوال شماره ۳۷۷۶۰ کلاس موسیقی اصلا نروید، متاسفانه اکثرا دانا به حرام و حلال نیستند و گرفتار حرام میشوید، کار با آلات موسیقی بعد از مدت ها میتواند سبب غلبه سودا یا صفرا شود و اگر ادامه دار باشد امکان ابتلا به سرطان بالا می رود و در کوتاهی عمر هم نقش دارد. حتما موسیقی را حذف کنید و گوش ندهید و سعی کنید مدتی با گوشی کار نکنید، فیلم و سریال نبینید، و وقت خود را صرف مطالعه کتاب های مفید، و یادگرفتن حرفه ای مفید کنید، موسیقی مخصوصا حرام آن می تواند حالت اعتیاد ایجاد کند، همین حالت اعتیاد ترک آن را سخت یا مشکل میکند، اما اگر ادامه دار باشد علاوه بر آسیب روحی روانی و جسمی، بر تمرکز و حافظه اثر مخرب دارد، و ممکن است فرد سلامتی خود را به راحتی دوباره نتواند برگرداند، حتما کنار بگذارید و ادامه ندهید، از محیط گناه و فکر به گناه فاصله بگیرید و وقت و تمرکز خود را سعی کنید صرف مطالعه کتاب های مفید مثل آثار شهید مطهری، آیت الله حق شناس، کتاب های شهدا، کتاب های پیشنهادی حضرت آقا و شهید سلیمانی و... کنید، حتما امربه معروف و نهی از منکر را یادبگیرید و در جامعه انجام بدهید میتوانید بطور رایگان در سایت ستاد امربه معروف دوره مجازی را ثبت نام کنید، یا از طریق موسسه موعود که امکان ثبت نام رایگان هست اقدام کنید به این طریق: ارسال عدد ۳ به ۳۰۰۰۱۹۱۶ نماز را اول وقت بخوانید، سعی کنید واجبات را انجام بدهید و از حرام ها دوری کنید، نگاه خود را کنترل کنید، و سعی کنید با قرآن و صحیفه سجادیه انس داشته باشید کتاب بهشت جوانان را میتوانید درباره موسیقی مطالعه کنید، البته فقط بخش هایی از آن در مورد موسیقی است، من موردی سراغ دارم که مدتهای زیادی آهنگ گوش میکرد و حجاب و بعضی موارد دیگر را رعایت نمیکرد، تا مشکل اعصاب و روان و روحی شدید گرفت و سال هاست مشغول درمان است، موردی هم با بیماری تیروئید و غلبه سودا و مشکلات دیگر و افسردگی و... سراغ دارم که البته هردو مشغول درمانند و خیلی وقت است موسیقی گوش نمیدهند و اصلا نمیخواهند گوش کنند و خیلی از آن ضربه دیدند، حتی حافظه و تمرکزشان، یکی از آنها که متنفر شده، رعایت نکردن حلال و حرام روی اخلاق، سلامت روح و روان و جسم و خیلی موارد دیگر اثر مخربی دارد، حتی امکان غلبه و مشکلات ماورایی هم وجود دارد، حتما سعی کنید کار و تلاش و مطالعه و فعالیت های دیگر حتی کارِ خانه را انجام بدهید و فکر خود را از موسیقی فاصله بدهید و مقاومت کنید، تغذیه خود را سالم کنید و طب اسلامی را سعی کنید رعایت کنید و درباره آن مطالعه کنید، گاهی ورزش کنید، سعی کنید مواردی که استعداد و علاقه دارید و مفید برای خودتان و جامعه هستند را شناسایی کنید و به آنها بپردازید، اکثر موسیقی ها چه خارجی چه ایرانی حرام و بسیار مضرند، میتوانید در اوقات فراغت وقت خود را صرف گوش کردن به سخنرانی ها و محتواهای تبیینی مفید کنید (مثل استاد پورازغدی، شیخ قمی، استاد راجی)، کتاب های متنوع و مفید مطالعه کنید مثلا تاریخ، تفسیر، اخلاقی، احکام، کتاب های مربوط به شهدا، و مثلا یادگیری زبان عربی اگر علاقه دارید، اگر نه حفظ قرآن و یادگیری برخی مفاهیم آن که به درک معنی و مفهوم کمک کند، حتما پیاده روی اربعین ان شاءالله بروید، ذکر لا اله الّا الله برای تمرکز خیلی خوب است، کتاب سه دقیقه در قیامت را مطالعه کنید، یاد مرگ و رفتن به قبرستان مخصوصا بین الطلوعین خیلی خوب است، سعی کنید بیشتر یاد مرگ باشید. از مواضع گناه یا آنها که خوف گناه دارید دوری کنید
باسمه تعالی: سلام علیکم: نکاتی در کنار سؤال و جواب شماره 37760 . موفق باشید
ذیل پرسش و پاسخ ۳۶۷۹۸ از چه سخن میگویی ای مرد!؟ از چه!؟ از کدام دیار حرف به میان آوردهای؟ چرا اینقدر خویش را کور و بیدرد در مقابلت مییابم!!! چرا انگار همه چیز درست است اما باز در مقابلت یخزدهام!؟ یاد آن سخن آن کشیش در برادران کارامازوف میافتم: بالاترین دروغ، دروغ به خویشتن است، که سرآغاز تمام ندیدنها و تمام دروغهاست. و آنگاه که این دروغ باور شود، دیگر هیچ ارزشی نه برای خویشتن و نه هیچ چیز دیگر نمیماند. اینگونه سخن گفتن و پرسشهایم نه از جنس اعتراض است، نه از جنس غر زدن و نه هر چیزی که بوی بدبینی داشته باشد. این شاید پرسش از خویشتنم باشد و دادی از تنگی وجودم. آری باید رفت اما چرا اینقدر گرفتار خیالم هستم. آری و صد آری که افقی روشن احساس میشود، اما چقدر دست و پا میزنم. برایم بگویید، این همه خویش را در چنگال خیالها و گناهان دیدن چگونه است؟ این ارادههای بینتیجه و سرد شدن و باز نیافتنهایم مرا خواهد کشت. میدانم که باید طور دیگر به صحنه آمد، و افقی که گشوده شده است دریابم تا شاید معنایی سراغم آید، اما به قول دکتر داوری: زمانْ، زمانِ قحط آرامش است. چرا فرصت تاملی نمییابم؟ آری! از دروغ به خویشتن میترسم. آری! این نیهیلیسم است که استخوانمان را شکسته، ولی با من بگویید که چرا در طلب ادراکش بودن نیز به نیست میانجامد. آیا اراده به درک چنین بیخانمانیای نیز نباید کرد؟ در کتابها، در نسبتها، در گاه به انتظار نشستنها، در گاه اندیشیدنها... در کجاست که میتوان آن را ادراک کرد؟ و البته که گفتهاید بارها: مردی چنان خمینی میخواهد. و باز هم گفتهاید : بدون درک نیستانگاری، ادراک انقلاب اسلامی و تجربه مردی به نام خمینی در تجربه انسانیمان امکان ندارد. و حال این ما و این چنین زمینخوردگی... و ما خود مهیای چنین زمینخوردگی شدیم و آن را طلب کردیم. و نه پشیمانیم و نه پشت کردهایم، فقط گاه قصه بیتابی و کم وسعتیمان را وا گفتهایم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: ما را از این طوفان که از آن میگویید، گریزی نیست. نه گریز از آن ممکن است و نه چندان گریز از آن دلپذیر میباشد که بخواهیم از آن راحت شویم. آری! دروغگفتن به خود بد است، ولی آگاهی از اینکه به خود دروغ میگوییم نهتنها قدمی به جلو میباشد بلکه تأمّلی است مهم، مانند آگاهی به نیهیلیسم، که نه گریز از آن است و نه غفلت از آن. در این صورت به «نیست» که میفرمایید، نمیانجامد. به حضوری به وسعت اقیانوسها میانجامد، به وسعت حضورِ حضرت روح الله «رضواناللهتعالیعلیه» در نزد خود. کوهی که تا این اندازه نرم و لطیف بود. امری که گاه گاه به سراغتان میآید تا معلوم شود «خبری در پیش است». مگر نه آن است که حقیقت در نسبت با «شدن» پیش میآید، برای رویارویی با چهرهای دیگر از آن؟ مگر جز این است که در همین طوفانهایی که گویا همهچیز رفته است؛ حقیقت، این بینشانترین «وضعیت»، خود را نشان میدهد؟ موفق باشید
سلام استادعزیز: استاد بنده به دنبال بیشترین کسب ثوابم. حالا آیا خواندن انواع نمازهای مستحبی (ذکر شده در احادیث. نماز جعفرطیار. نماز توبه. و آمزش گناهان. نمازغفیله. نماز کامله و... ) در طول روز بهتر است؟ با توجه به حدیث نماز معراج مومن است. یا مدام ختم قران را از سر بگیرم؟ با توجه به اینکه میگن حضرت معصومه مثلا ماهی یک ختم قران داشته اند. یا ذکر گویی؟ (چون وقتی دارم قران میخونم مدام خودخوری دارم کاش نماز میخوندم. نماز که میخونم میگم نکنه قران خواندنها بهتر نتیجه میداد) من تمام مدت شبانه روز اوقات فراغت دارم و تنها هستم. و برای انجام هر کدام گزینه که شما بفرمایید، راحتم. میخام برنامه ای داشده باشم که تا اخر عمرم عمل کنم ان شالله. البته در کنارش مطالعه کتابها و صوت شما و استاد پناهیان و شجاعی و مطهری هم دارم. با تشکر فراوان.
باسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً خودتان میدانید که اعمال دینی ما به اندازه معرفتِ توحیدی ما قبول میشود و موجب قرب انسان میگردد و از این جهت در مورد نماز خوب است به مباحث «شرح آداب الصلواۀ» حضرت امام خمینی که شروع خوبی است برای به ظهورآمدن افق اصیلی که ما در نماز نیاز به آن داریم، رجوع فرمایید. https://lobolmizan.ir/sound/674?mark=%D8%A2%D8%AF%D8%A7%D8%A8 و در مورد قرآن، یا به تفسیر «المیزان» رجوع شود و یا به شرحی که از سورهها در سایت هست، رجوع فرمایید. موفق باشید
سلام علیکم حضرت استاد: خداوند را شاکر و سپاسگزارم که وجود اساتیدی وین جمله حضرتعالی را موجود نموده است تا بسان آینه ایی در مقابل ما ایستاده و مرا به من هدیه میکنند! و اما بعد استاد! مدتیست ذهنم درگیر ادعایی است که میگوید؛ «اگر بگویند تمام فسادهای جوامع اسلامی مِن بعد رحلت رسول الله صلی الله و آله تا به اکنون و حتی تا ظهور مهدی موعود عج الله در یک ریشه مستتر است و آن ترجمه ناصواب «تقوا» به «پرهیز و خودداری» است شاید گزافه نیست» به فرض من! بعنوان انسان یک تمایلی دارم و [میخواهم] تمایل به هرچیزی و به هرمعنا که متصور میتوان شد. از طرفی گروهی به اسم دین، اخلاق، قانون، و....... میگویند نه! [نخواه].... اگر بخواهی چنان و چنین خواهد شد.....⛔⛔⛔⛔⛔⛔⛔ حالا اگر متوجه باشیم من میخواهم و آنها در ضدیت میگویند نخواه در حالیکه ضدیتی در کار نیست. اگر «تقوا» را « قوی شدن» معنی کنیم و بگویند درست است میخواهی ولی رسیدن به خواسته در نخواستن ممکن است نخواستن همان خواست تست! درست است که ابهام گونه عرض کردم ولی بیانش بیشتر ازاین مقدور نیست. توصیه جنابعالی برای بیشتر فهمیدن و بیان این پارادوکس عاشقانه چیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: نکته پیچیدهای است. آیا ما را به نخواستن دعوت کردند تا رهبانیت را بر ما تحمیل کنند و زندگی را از ما بگیرند تا گمان شود خداوند دشمن زندگی است؟ لعنت به آن توصیههایی که به نام اخلاق، ما را از خود و از زندگی میگیرد. آیا این شور زندگی نیست که انسان با دیگر انسانها، خود را به وسعت ظهور در همه چیز و در جهان تجربه میکند؟ ما را با نیستانگاری چه کار؟ آنگاه که با خدای خمینی زندگی میکنیم و در زمانه خود در همه جهان حاضر میشویم در آن حدّ که او در آخرین روزهای عمر شریف خود چیزی گفت که قصه همه زندگیش بود و فرمود: «با دلی آرام و قلبی مطمئن و روحی شاد و ضمیری امیدوار به فضل خدا از خدمت خواهران و برادران مرخص، و به سوی جایگاه ابدی سفر می کنم.». بنده هر اندازه به این نهاییترین جمله ایشان میاندیشم، از عظمت این کلام، بیشتر و بیشتر حیران میمانم. کدام کس است که در این زمانه بتواند در راهی قدم گذارد که در آخرین روزهای روزگارش چنین بگوید که او گفت. آیا او همه راه یعنی همه تقوا به معنایی که او تقوا را نشان داد؛ نبود و نیست؟! درود خدا و فرشتگان بر او که همه راه و همه تقوایی بود که ما نیاز داریم تجربه کنیم تا در بودنِ خود معنی زندگی را از دست ندهیم. موفق باشید