بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
35234

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و عرض ادب وقتتون بخیر: من از اساتید مذهبی دانشگاه صنعتی اصفهان هستم. چند وقتی است یک سوال از طرف دانشجویان ذهن من را درگیر کرده است. نظریه داروین و یا نظریه فرگشت دیگر به طور قطعی اثبات شده و شواهد بسیار زیادی برای اهل علم در اثبات آن وجود دارد. حتی طبق این نظریه پیشبینی هایی انجام شده و پس از مدتی صحت پیشبینی ها اثبات شده است. سوال من راجع به اثبات بودن یا نبودن خدا طبق این نظریه نیست. بلکه تناقض این نظریه با یکی از آیات قران است. اکنون اثبات شده است که انسان خردمند در یک جهش ژنتیکی و حدود ۲۰۰ هزارسال پیش و در آفریقا ایجاد شده است. و پس از آن حدود ۶۰۰ نفر از آنها به قاره های آمریکا و آسیا سفر کرده اند و تمام انسانهای فعلی از نسل آنها هستند. در صورتی که بحث حضرت آدم و حوا متعلق به ۷۰۰۰ سال پیش است و اینکه طبق آیه صریح قرآن حضرت آدم پدر نداشته اند (در آیه ای که حضرت عیسی خود را شبیه پدرشان آدم می‌دانند که پدر ندارد). خوب این آیه تناقض کامل به نظریه فرگشت دارد. چون طبق نظریه فرگشت حضرت آدم حتما پدر و مادر داشته اند. این تناقض را چگونه می‌توان پاسخ داد. این نکته را هم در پرانتز عرض کنم که بنده خودم شدیدا مذهبی هستم و بارها و بارها در جلسات شما شرکت کرده و فیض برده ام و اکنون در مقابل سوالات دانشجویان حول این مساله مستاصل شده ام. خواهش من این است که بدون خدشه به صحت نظریه فرگشت این تناقض را حل کنید چرا که ایراد گرفتن به نظریه فرگشت دقیقا مثل ایراد گرفتن کلیسا به نظریه گرد بودن زمین توسط گالیله است که پس از مدتی اثبات شد و باعث شد بعد از آن مردم احترام بیشتری برای علم و احترام کمتری برای کلیسا قائل شوند. و همین نگرانی اکنون برای اسلام وجود دارد. دیر یا زود علمای اسلام به صحت نظریه فرگشت پی خواهند برد و تا دیر نشده باید به تناقض های فرگشت و قرآن جواب داد. با تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که رشته بنده نیز زمین‌شناسی است و یکی از موضوعاتی که در این رشته مورد بررسی قرار می‌گیرد، تکامل است. در آنجا از نظر فسیل شناسان به خوبی ثابت شده است هیچ دلیلی بر صحت نظر آقای داروین نسبت به آنکه انسانها از نظر نسلی به میمونها مربوط باشند، نداریم. در مورد  فَرگَشت به‌معنی تغییر در خصوصیت‌های وراثتی جانداران در طول نسل‌های متوالی است امری نیست که به این نتیجه برسیم که مثلاً حضرت آدم، پدر و مادر داشته باشند و اساساً میدان علم و تجربه تا چنین مراحلی نیست. موفق باشید

35078

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام خدمت استاد عزیز: بنده مدتی است دچار مشکلاتی از این جنس شده ام که دیگر نمی‌توانم دستاویزی برای حرکت پیدا کنم. دیگر نه فعالیت های مرسوم فرهنگی و فکری و... نمی‌تواند این احساس را بدهد که در جایی که باید قدم برمی‌دارم در نوجوانی با آثار شما و دکتر داوری و شهید آقا سید مرتضی آوینی آشنا شدیم و موجب جوششی در من شد اما امروز تکرار فعالیت های گذشته هم نمی‌تواند حس حضور اولیه را بدهد. فکر می‌کنم که باید ابتدا مشکل را بیابم و همدرد ها را از این جهت به کتاب هر یک از بزرگان که مراجعه کردم نتوانستم جواب خودم را پیدا کنم و نتوانستم با آنها انس بگیرم آیا ارتباط گرفتن با فیلسوفی مثل نیچه می‌تواند برای مثل منی به شناخت بهتر درد و در ادامه به پیدا کردن راه برسد؟ اگر بله کتاب نیچه هایدگر چطور است پیشنهاد شما چیست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در حضور جدیدی است که البته در این رابطه اخیراً عرایضی در بحث سوره «الضحی» شد. به نظر می آید با توجه به چنین حضوری، امید است مباحث «در راستای بنیان های حکمت حضور جهان بین دو جهان» تا حدی جوابگو باشد. البته چون بنده کتاب «نیچه هایدگر» را مطالعه نکرده ام نمی توانم نظر بدهم. موفق باشید

35011
متن پرسش

بسم الله الرحمن الرحیم. در مورد شهید حمیدرضا الداغی احساس عجیبی در مورد شهادت این شهید بزرگوار دارم و با خودم می‌گویم چرا باید در این زمان، شهادتی با این شکل و شمایلِ متفاوت از بقیه، رخ دهد؟ و این شهادت چه پیامی برای ما مردم این دوران با خود دارد؟ گویا این موضوع خبر از نوع دیگری از معناشدن و ظاهرشدنِ ارزش‌های همیشگی می‌دهد. فردی با این‌که خود و خانواده‌اش ظاهری متفاوت با مذهبی‌ها و حزب‌الهی‌ها دارند، ولی در عمق جان‌شان یک چیز مشترک با همه‌ی ما دارند که با این شهادت، تپش و جان دوباره گرفت. صحبت‌های همسر شهید را بسیار حکیمانه و عمیق و پرمایه یافتم که گویا از این حیث تداعی کننده‌ی همان دیدار و صحبت‌های مادران شهدای دفاع مقدس با آن‌همه ایمان و فرزانگی بود، گویا خبر از بنیه‌ی ایمانی قوی این ملت می‌دهد که هراز گاهی جوانه‌هایی را بروز می‌دهد و ما را به تفکر در مورد آنچه که هست دعوت می‌کند. شهادت این شهید دعوت به یک اتحاد درونی و عمیق را برای تمام مردم با ظواهر و سبک زندگی‌های متفاوت را داشت که در ماورای اسم‌ها و شکل‌های متفاوت، ما همه یکی هستیم و به دنبال یک چیز می‌گردیم، چیزی از جنس همین انسانیت و غیرت که در این شهید نمایان بود.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! باید به وجدان تاریخی که با شهیدان‌مان در این تاریخ به ظهور آمده؛ اندیشه کرد و به نقش زنده حیات فعّال شهیدان به حکم «بَل اَحیاءٌ» که حیاتی است فوق حیات دنیایی و برزخی. این‌جا است که ملاحظه می‌کنید آری! نه‌تنها شهیدان در «دیروزِ» تاریخیِ ما میدانی شدند برای ظهورِ شهیدانی همچون شهید لندی و شهید الداغی؛ بلکه این عزیزان نوری گشتند که حتی خانواده خود را متوجه بصیرتی نمودند که در درون آن‌ها نهفته بود تا معلوم شود انقلاب اسلامی راهی است گشوده برای به ظهورآوردنِ آینده‌ای که بسیاری از انسان‌ها خود را در یگانگی‌ها نسبت به همدیگر احساس می‌کنند. آیا این تحقق آرام‌آرامِ آخرالزمانی نیست که به ما وعده داده‌اند؟ موفق باشید     

34560
متن پرسش

با سلام استاد بزرگوار: وقتتان بخیر. جسارتا من آدم مذهبی هستم. اهل نماز و روزه.‌ اما متاسفانه قلبا اصلا نتوانستم با پدرم ارتباط برقرار کنم. ایشان تمام دغدغه شأن فقط بار مالی است. از لحاظ عاطفی ما را کاری نداشتن. یادم نمی آید اصلا ما را بغل کرده باشند بجز سالی یکبار آن هم عیدها. حالا که سنی از ما گذشته حتی دوست ندارم همان کار را بکند.‌ بشدت از رفتارشان بدم میاد. اما اصلا بروی خودم نمی آورم و محترمانه برخورد می‌کنم اما سالهاست که دارم خود خوری می‌کنم. این حس تنفر و بد آمدن از رفتارهای ایشان را خوهران من هم دارند.‌ متاسفانه من علاقه ای به ازدواج ندارم. اما خواهرم جهت دور شدن و فرار از پدر ازدواج بدی کردن!! مثلا از نحوه غذا خوردن و... اصلا دوست ندارم با ایشان همکلام شوم و در کنارشان بنشینم. نمی‌دانم چکار کنم که این حس از بین برود؟ می‌دانم ایشان رفتارشان تغییر نمی‌کند. هرچند الان بعد این همه سال تغییر رفتارشان دردی از ما دوا نمی‌کند. من حتی نمی‌توانم به ایشان بگویم مثلا با صدا غذا نخورید این باعث آزار خانواده است. چون می‌ترسم ناراحت بشوند. البته مراعات هم نمی‌کنند. چون فکر می‌کنند خیلی جانفدایی می‌کنند برای ما و قبول ندارند که تک روی دارند و‌ اولویتها فقط اولویتها خودشان است و حتی سر غذا هم به ما دیکته می‌کنند چه بخوریم و چه نخوریم و... من سالها قبل آنقدر اضطراب از دست دادن پدر و مادر را داشتم که نیمه شب می‌رفتم و چک می‌کردم که نفس میکشن یا نه. الان هم برایم مهم است که سالم‌باشند. اما رفتارهای ایشان هرچه بیشتر می‌گذرد برایم غیر قابل تحمل است.‌ ظرفم پر شده.‌ خواهش می‌کنم بگویید باید چکار کنم که بتوانم حق پدر و مادر را ادا کنم و عاق والدین نشوم. هرچند دارم از درون داغون می‌شوم. و ظاهرم معمولی است. حتی نزدیکترین و خانواده ام از احساسم بی خبرن. خیلی عذاب وجدان دارم. این چه رذیله اخلاقی است که گریبان گیرم شده است.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: پیامبر خدا «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» می‌فرمایند همین‌که والدین مسیر تولد و هستی شما هستند، بر شما حق دارند. بدین معنا که نسبت وجودی بین شما و آن‌ها برقرار است. و این نکته بسیار مهمی است که با نسبتِ وجودی خود به آن‌ها نظر کنید که نسبتی است بین شما و خدا، و وجهِ انسانی آن‌ها را در این مورد در نظر بگیرید. در بحث «راز امیدواری به آینده در تاریخ انقلاب اسلامی -3 »  https://eitaa.com/matalebevijeh/12933 از آن جهت که در مقدمه بحثی به میان آمده که می‌تواند در نسبت به موضوعی که عرض شد مفید باشد. موفق باشید    

34198

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد: داشتم سخنرانی معاد شما رو گوش می‌دادم رسیدم به اینکه از غزالی تعریف می‌کردند که یهویی به خودش اومد که چی؟ حالا این سوال هم در ذهن من برای خودم اومده این همه عبادت کردی و نماز و روزه و..... که چی؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! جناب غزالی که محدود به ظاهر دین بود به خود آمد که بناست ما از دینداری اخلاق و سلوکی را دنبال کنیم و در همین رابطه کتاب شریف «احیای علوم دین» را تدوین کردند به این معنا که ما از دینداری باید به صفای باطن و عبور از خودبینی و خودپسندی برسیم. موفق باشید

37673
متن پرسش

در مورد سوال ۳۷۶۳۹، به این لینک: https://eitaa.com/lobolmizan/16469 برای اینکه نامحرم نباید لاک را ببیند، و همچنین خود لاک غیربهداشتی است و ضرر دارد، و ایجاد مانع برای غسل و وضو است، می توانند بجای لاک از دستکش استفاده کنند.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تذکری به پرسشگر سؤال شماره  37639 . موفق باشید

37559

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام و احترام: استاد لطفا راهنمایی بفرمایید: ۱. اگر درست دعا کردن را بیاموزیم، استجابت آن حتمی است. ۲. خداوند انسان را در دنیا به خودش واگذار نکرده و دین آورده ولی به قوانین دین واگذار کرده. یعنی همه چیز قانون داره. خدا هست ولی نه این خدای ذهنی ما که دلش می سوزد و شبیه مادر با ما باشد!. یعنی در دنیا در چهارچوب دین به خودش واگذار شده! ۳. تمرکز ذهن بر خود و معاد (در چهار چوب دین) حیات است؟! ۴. راه افزایش تمرکز و منبع مطالعاتی معرفی بفرمایید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! مسلماً اگر مصلحت ما در اجابت دعاهای‌مان توسط حضرت حق باشد، او حتماً در إزای رجوع ما به او، آن دعاها را اجابت می‌کند. مهم، معرفتی است که ما باید به خود و به خداوند داشته باشیم و آن را عمیق و عمیق‌تر کنیم تا اندیشه ما نسبت به آنچه باید بیندیشیم، صرف شود. کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» می‌تواند إن شاءالله مؤثر باشد. موفق باشید

37293

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد عزیزم: در جلسه دوم شرح سوره مبارکه اعلی فرمودید جهت تزکیه نفس رجوع به امام حسین ع باید انجام شود و در این مهم رازی نهفته است ولی به آن اشاره نفرمودید. با توجه به اینکه مباحث «فصوص» «منازل» «مصباح الهدایه» «فعلیت سلوک» «لب اللبلاب» «لقاالله» «شرح سوره حمد» و «مباحث خودشناسی» و »شرح سوره های فتح، جاثیه، مرسلات، زلزال وآل عمران و اعلی را سپری نموده ام. آیا ممکن است راز ارتباط تزکیه نفس را با رجوع به سیدالشهدا با بنده در میان بگذارید؟ خدا حفطتان کند

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: باید به این نکته فکر کرد که در دل این مسیر، ما با سرمایه حضور انسانی خود نظر به قامت بلند انسانی می‌کنیم که انعکاس حضور نهایی ما می‌باشد در نزد خودمان. هرچند این مربوط به همه ائمه است، ولی «سفینة الحسین اسرع». موفق باشید

37203

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم: ما هر بار که کتاب «اسماء حسنا دریچه های نظر به حق» رو مطالعه می کنیم، این جمع بندی و احساس در ما آغاز می شود که همه عالم غرق حضور حق و اسماء و تجلیات اوست و تنها پرده و مانعی که در این وسط وجود دارد «حجاب گناهان» ماست. اگر این مانع کنار برود ما تماماً میهمان تجلیات گوناگون حضرت حق در سرتاسر عالم خواهیم بود و خود در دریای بی کران رحمت و حضور مطلق او احساس می کنیم. استاد نمیشه همین یک مانع رو هم خود خدا زحمتش رو بکشه و به فضل و لطف و کرمش کنار بزنه؟ چون حقیقتاً ما ضعیف و ناتوانیم و حتی از عبادات خود احساس شرمساری داریم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به راهی که حضرت سجاد «علیه‌السلام» در دعای مناجات‌گونه «ابوحمزه» برای عبور از گناهان و ذنوب مطرح کرده‌اند؛ باید نظر کرد. پیشنهاد می‌شود با چنین رویکردی یک‌بار دعای «ابوحمزه» را مطالعه نمایید و از عظمت نگاهی که آن حضرت برای عبور از گناهان مدّ نظر دارند، حیرت کنید. موفق باشید

37172

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

عرض سلام و ادب خدمت استاد بزرگوار و تبربک حلول ماه مبارک رمضان. استاد سوالی دارم راجع به شاغل شدن خانم ها. امروزه جامعه‌ی ما بویژه تحت تاثیر فضای مجازی، این رو القا میکنه که دختری موفق هست که مستقل باشه، شاغل باشه و منبع درآمد داشته باشه، کتاب بخونه و تحصیلات و مهارت داشته باشه، به زیبایی اندام خودش اهمیت بده و مرتب ورزش کنه، خوش پوش و خوشتیپ باشه و برای خودش وقت بگذاره، با دوستانش‌ سفر بره و مستقل باشه. این الگوی دختر موفق امروزی هست البته که آراسته بودن چیز خوبی هست، ورزش کردن چیز خوبی هست، مطالعه خیلی خوبه. اما آرامش رو از ما گرفته این سبک زندگی جدید. دائما تو فضای مجازی می‌بینیم. دائما حس عقب موندن داریم. استاد سوال من اینجاست، اسلام در مورد شاغل بودن بانوان چه نظری داره؟ کسب در آمد داشتن دخترها. چندی پیش خانم جوانی که یک فرزند داره را ملاقات کردم، گفت فرزندم و همسرم خیلی دوست دارن بچه دیگه ای داشته باشیم اما چون شاغل هستم و برای کارم زحمت کشیدم دیگه بچه نمیارم خانم دیگه ای سه فرزند ۵ تا ۷ ساله داره، بچه ها رسما در منزل مادربزرگ زندگی می‌کنند چون خانم شاغل است و جالب اینجاست که اصلا نیاز مالی ندارد و از قشر مرفه هستند، صرفا برای به روز بودن شاغل است، چون موفق بودن یعنی شاغل بودن! و درآمد داشتن! بانوان خانه دار زیادی هستند که می‌گویند احساس افسردگی داریم چون بچه ها وقت ما را گرفته اند و نمی‌توانیم درآمد داشته و موفق باشیم سوال اینجاست در سبک زندگی اسلامی، رسالتی که برای یک خانم مطرح شده چیست؟ آیا باید به فکر درآمد بود؟ یا فرزندپروی مهم تر است؟ حضرت خدیجه کبری تاجر بودن اما حضرت زهرا شاغل نبودن استاد بزرگوار لطفا مبسوط توضیح دهید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به جهت حضوری که در دانشگاه با نسل جدید برای بنده پیش آمد، سال‌ها پیش متوجه این امر که می‌فرمایید شدم و در این راستا بود که کتاب «زن؛ آن‌گونه که باید باشد» و پس از آن برای تکمیل بحث، چند جزوه مربوط به «زن» نوشته شد؛ که همه آن‌ها در سایت هست. حقیقتاً مسئله حساسی است از آن جهت که اولاً: بانوان ما باید در جهان خود و تاریخ خود حاضر شوندhttps://eitaa.com/matalebevijeh/11304 ثانیاً: این حضور باید با حفظ شئونات و روحیه زنان بخصوص مادری‌شان باشد. وگرنه بیشترین ضرر متوجه همین بانوان می‌شود. به نظر می‌آید خوب است رفقا به آن کتاب و آن جزوات رجوع فرمایند؛ به امید آن‌که زنان ما خود را ذیل حضور در اسلام عزیز پیدا و پیداتر بکنند. موفق باشید

36782
متن پرسش

سلام علیکم: در فرازی از الهی نامه طولانی امیرالمؤمنین علیه السلام نقل شده: «الهی أفحمتنی ذنوبی و قطعت مقالتی فلا حجت لی و لاعذر فانا المقر بجرمی المعترف بإسائتی الأسیر بذنبی المرتهن بعملی المتهور فی بحور خطیئتی المتحیر عن قصدی المنقطع بی: معبودا! گناهانم مرا خاموش ساخته، و سخن گفتنم را قطع کرده، و هیچ عذر و برهانی هم ندارم. بنابراین منم که به گناه خویش اقرار می کنم. و به بدی خود معترفم. و این منم که در بند عملم گرفتارم. و در رهن کردار و عملم هستم. از بی باکیِ خود، خویشتن را به دریاهای خطاکاری خود انداخته ام. و از مقصد اصلی سرگردان شده ام و راه چاره بر من قطع شده» استاد چرا مولای پارسایان و امام متقیان اینگونه با خدا سخن می گوید؟! خیلی حیرت آوره!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنگرید که حتی مردی که همه حرکاتش از کودکی حکایت حق‌گراییِ اوست؛ وقتی از یک طرف به عظمت حضرت حق می‌نگرد و از طرف دیگر به ظرفیت‌های نهفته خود، چه می‌گوید؟ تا ما باشیم و هزار راهی که باید به نور اولیای الهی در مقابل خود گشوده بیابیم. تازه در آن موقعیت است که می‌یابیم مولایمان از چه منظری این سخنان را به میان می‌آورند از بس متوجه ظرفیت بی‌نهایتِ خود هستند. در این رابطه خوب است به موضوع «حسنات الابرار سیئات المقربین» نیز فکر شود. موفق باشید   

36615
متن پرسش

بسم الله صبح روز بعد از ظلمانی‌ترین شب پائیز، بنده خدایی به خواستگاری بنده آمد، همین یک هفته پیش، خانواده‌ی آن اقا پیش از تصمیم من زنگ زدند و گفتند بهم نمی‌خوریم، الحمدالله. ولی تاثیر عمیقی آن اقا روی من گذاشت، از ان اواسط جلسه یکی درونم پشت هم پیام می‌داد که این ادم به درد تو نمی‌خورد تا جاییکه از یک جا به بعد من دیگر سوالی نکردم فقط گوش شدم، عقلم اینطور می‌گفت، قلبم چیز دیگری، حالم دگرگون شده بود این مرد از چه عالمی حرف می‌زند، راستش بعد از ان جلسه انقدر دلم اشوب شد که کتاب جایگاه رزق در هستی شما را دست گرفتم و حقیقتا هر کلمه‌اش به جداره‌ی قلبم چنگ می‌زد و اه از فغانم بلند شد جدا که بعضی‌ها در چه حالی سیر می‌کنند، بعد از جواب ان بنده خدا، دلم‌، چماله‌تر از قبل شد، خیلی گریه کردم و بعد از مدت‌ها مثل انکه عزیزی از دست داده‌ام زار می‌زدم، اری، من بالای سر جنازه‌ام ایستاده بودم و زار می‌زدم، مادرم حالم را ملتفت نبودند، می‌گفتند باورم نمی‌شود داری برای پسری که یک بار دیده‌ای و از اتفاق از ریش‌های پسر و وضع معاش او هم خوشش نیامده بود، اشک میریزی! مامان نمی‌دانی که برای ان فرد که نه، برای اینه‌ای که رو به من گرفت و فطرتی که دیدم چطور با دغدغه‌های پوچم سیاهش کردم، خون می‌گریم. رزق تلخی بود که در ان باز خدای روز تشییع حاج قاسم را نزدیک سالگردش در نزدیک‌ایم دریافتم، امان! که طاقت از دست دادنش را دیگر بار ندارم... اقا می‌دانید چقدر زمان از اخرین باری که از زبان کسی شنیدم برای خدا قلم می‌زنم، کار می‌کنم، روزی مختصری از او دارم و با خدایش زندگی می‌کند، می‌گذرد؟ سال‌ها بود، بلکه قرن‌ها، نمی‌دانم اصلا زمانی حاضر نبود، قصه‌‌ی مرد روزنه‌ای شد که بعد از مدت‌ها بی‌خدایی من هم نوری دریابم، کنار قصه‌ی مرد هیچ شدم، هیچ نگفتم و باری گویی بعد از یک راه‌پیمایی طولانی در نیستی، چندی روی نیکمت ان روز هست شدم، اقا چه کنم که هنوز هم عالم دار ‌نیستم، من در عالم مرد به‌سان کاریکاتوری هستم که انگار رزقی هم که در کتابتان سخن گفتید مرا در اغراق و بدشکلی فرو می‌برد، اقا بعد این ماجرا خیلی از خدای پنهان و گاهی اینطور پیدایم تشکر کردم و البته استغفار، عزم قم کردم تا عهدی تازه بندم، البته که حالم را نمی‌دانم، من که تا دیروز در خواستگارهایم دنبال ویزای کانادا و تحصیل خارج از کشور بودم، می‌بینم که چقدر بی عالمیِ آن مرد هم در زندگی‌اش، خالی و پوچ است و هیچ حرفی انگار وسط نیست، خدا هدایتم کند. اما خوشحال بودم که انگار هنوز گوش‌هایم، شنواییشان را از دست نداده‌اند و هر صده‌ای یک بار ملتفت جهان اطراف می‌شوند، راستش اول اینطور فکر می‌کردم تا در همین هفته حرفی مرا متوجه امری کرد، انگار این من نیستم که تلاشی برای شنیدن کرده‌ام، بلکه خون بیست هزار شهید غزه است که هوای اسمان عالم را پاک کرده و جدیدا خدایی از پس ابرهای غبار الود خود را گاها نشان می‌دهد.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چه اندازه خوب متوجه می‌شوید گاهی آینه‌ها بسیار تاریک‌اند و ما را پس می‌زنند تا در خودمان آینه‌ای را بیابیم. آینه‌ای که ما را به خودمان نشان می‌دهد. آری! قصه آن مرد، آن‌طور که می‌فرمایید قصه آینه‌های تاریک‌اند و دیدید آن‌گاه که به «خود» آمدید، اولاً: از خدای پنهان و آشکار تشکر کردید و ثانیاً: در آینه روشن و درخشان غزه، گوشی شنوان پیدا کردید. موفق باشید  

36535
متن پرسش

سلام علیکم حضرت استاد: خداوند را شاکر و سپاسگزارم که وجود اساتیدی وین جمله حضرتعالی را موجود نموده است تا بسان آینه ایی در مقابل ما ایستاده و مرا به من هدیه می‌کنند! و اما بعد استاد! مدتیست ذهنم درگیر ادعایی است که می‌گوید؛ «اگر بگویند تمام فسادهای جوامع اسلامی مِن بعد رحلت رسول الله صلی الله و آله تا به اکنون و حتی تا ظهور مهدی موعود عج الله در یک ریشه مستتر است و آن ترجمه ناصواب «تقوا» به «پرهیز و خودداری» است شاید گزافه نیست» به فرض من! بعنوان انسان یک تمایلی دارم و [می‌خواهم] تمایل به هرچیزی و به هرمعنا که متصور می‌توان شد. از طرفی گروهی به اسم دین، اخلاق، قانون، و....... می‌گویند نه! ‌‌[نخواه].... اگر بخواهی چنان و چنین خواهد شد.....⛔⛔⛔⛔⛔⛔⛔ حالا اگر متوجه باشیم من می‌خواهم و آنها در ضدیت می‌گویند نخواه در حالیکه ضدیتی در کار نیست. اگر «تقوا» را « قوی شدن» معنی کنیم و بگویند درست است می‌خواهی ولی رسیدن به خواسته در نخواستن ممکن است نخواستن همان خواست تست! درست است که ابهام گونه عرض کردم ولی بیانش بیشتر ازاین مقدور نیست. توصیه جنابعالی برای بیشتر فهمیدن و بیان این پارادوکس عاشقانه چیست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نکته پیچیده‌ای است. آیا ما را به نخواستن دعوت کردند تا رهبانیت را بر ما تحمیل کنند و زندگی را از ما بگیرند تا گمان شود خداوند دشمن زندگی است؟ لعنت به آن توصیه‌هایی که به نام اخلاق، ما را از خود و از زندگی می‌گیرد. آیا این شور زندگی نیست که انسان با دیگر انسان‌ها، خود را به وسعت ظهور در همه چیز و در جهان تجربه می‌کند؟ ما را با نیست‌انگاری چه کار؟ آن‌گاه که با خدای خمینی زندگی می‌کنیم و در زمانه خود در همه جهان حاضر می‌شویم در آن حدّ که او در آخرین روزهای عمر شریف خود چیزی گفت که قصه همه زندگیش بود و فرمود: «با دلی آرام و قلبی مطمئن و روحی شاد و ضمیری‏‎ ‎‏امیدوار به فضل خدا از خدمت خواهران و برادران‏‎ ‎‏مرخص، و به سوی جایگاه ابدی سفر می کنم.». بنده هر اندازه به این نهایی‌ترین جمله ایشان می‌اندیشم، از عظمت این کلام، بیشتر و بیشتر حیران می‌مانم. کدام کس است که در این زمانه بتواند در راهی قدم گذارد که در آخرین روزهای روزگارش چنین بگوید که او گفت. آیا او همه راه یعنی همه تقوا به معنایی که او تقوا را نشان داد؛ نبود و نیست؟! درود خدا و فرشتگان بر او که همه راه و همه تقوایی بود که ما نیاز داریم تجربه کنیم تا در بودنِ خود معنی زندگی را از دست ندهیم. موفق باشید    

36443

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام و تحیت: در باب حیوانات کتاب حلیه المتقین علامه مجلسی چند صفحه پیرامون حیواناتی مانند چلپاسه، خرس و... صحبت کرده است. در قسمتی آورده است که بنی امیه وقتی فوت کنند به چلپاسه تبدیل می شوند (قریب به همین مضمون). این در حالی است که تناسخ و حلول در عقاید اسلامی نیست و معتقد به این عقاید انحرافی را کافر می دانیم. لطفا راجع به این گونه احادیثی که علامه مجلسی آورده اند و حلول و تناخ توضیحات روشنگرانه ای بفرمایید. با تشکر و سپاس از جنابعالی.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آنچه در این نوع روایت‌ها مطرح است، ربطی به تناسخ که مربوط در این دنیاست، ندارد. بحث در صورتِ قیامتیِ آن‌ها است که جسم آن‌ها مطابق صفات و اخلاقیات آن‌ها می‌باشد. این‌جا است که از رسول خدا «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» داریم عده‌ای ظاهرشان در قیامت آنچنان زشت است که حتی خوک و میمون از آن‌ها زیباترند. موفق باشید

36419

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد جان.وقتتون بخیر: اگر بگوییم وجود که الله است، جامع همه صفات هست، می‌توانیم بگوییم همه موجودات که تجلی الله اند همه اسماء را دارند به ظهور و خفا ولی انسان کامل که مقام برزخیت کبری دارد، همه اسماء را می تواند به تعادل ظاهر باشد، بقیه انسانها هم این مساله شدت و ضعف دارد یا اشتباه متوجه شدم؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کاملاً همین طور است. بخصوص که متوجه هستید موجودات همه در قبضه و آغوش حضرت «اللّه» هستند که جامع جمیع اسمای الهی است هرچند به جهت نوع خود، اسم یا اسمایی را ظاهر می‌کنند و انسان کامل که خلیفه اللّه است مصداق «علم آدم الاسماء کلها» می‌باشد. موفق باشید

35924

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

باسمه تعالی زیارتتان قبول از بهترین سفر امیدواران پارسای جهان یعنی اربعین براستی معنای آخرین نامه حضرت اباعبدالله علیه السلام است که به فرزندشان نوشتند: بسم الله الرحمن الرحیم گویا دنیا هرگز نبوده و آخرت پیوسته بوده است والسلام . و اما دِل ! که برای این مردم ناشناخته بی ارزش است ولی انساهای آخرین تنها با دل میتوانند زندگی کنند ، دلی که زندگی را غالبِ بر تمام مُردگی ها میبیند از این رو همه جا خانه ی عشق است و در آغوش خداوند نیستیِ مستانه را که از شدت هستیست مامن حیات میدانند . آیا در دنیای اَنانیت خوب و بدش فرقی می کند؟! بنظر ناقص بنده هر نوع آدم غیرِ در حضورِ هستی ، به خودش دروغ میگوید و باید با او باید روراست بود و واقعیتش را آشکار کرد که این مسئله کار خداست انشاءالله. بنده تاب و توانِ خودرا به عنوان جهش بشری برای حاضر شدن در نزد استعداد ها و زندگی در جهانِ پیامبر خدا را از دست داده ام ، تنها به عنوان یک بشر سخن گفتم زیرا میدانم محیاست . به امید آنکه حضرت امام حسن علیه السلام جهان را زنده و پاینده به ما هدیه کنند ، هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق .

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! همین طور است که آنچه هست و ما همواره در آن حاضریم «حضور اکنون بیکرانه جاودانه» ما می‌باشد و این تنها در نسبت با هستیِ اصیل بیکرانه که همان هستی‌بخش یعنی توحید است، به ظهور می‌آید وگرنه فریب است و فریب. موفق باشید

35681

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

بسم الله الرحمن الرحیم. سلام علیکم: استاد یک مشورت می‌خواستم؛ بنده احساس نیازم در اینست که باید اهل فکر باشم و لازمه فکر را دانستن می‌دانم. به ذهنم خطور کرد که تمام مباحث شهید مطهری را بخوانم تا فکرم با مواضع مختلف درگیر شود و بابی را برایم باز کند، اما مردد هستم چرا که از طرفی دیگر تفسیر المیزان را هم در همین باب می‌دانم. خواستم فلسفه را با بدایه و نهایه شروع کنم و به اسفار برسانم و سپس سراغ المیزان بروم، از طرفی دیگر گفتم خوبست با ذهن بازی سراغ فلسفه و تفسیر بروم لذا خواستم کتب شهید مطهری را پیگیری کنم. به نظر شما بر چه اساسی انتخاب بکنم؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: انتخاب آثار شهید مطهری در هر حال نتایج بسیار خوبی را به همراه دارد ولی به تعبیر رهبر معظم انقلاب نباید در آن آثار متوقف شد. لذا اگر بتوانید در کنار مطالعه آثار استاد، با تفسیر المیزان مرتبط شوید راه خوبی مقابل شما گشوده می‌شود. موفق باشید

35598
متن پرسش

سلام علیکم: بنده مدتی در یکی از حوزه‌های علمیه مشغول درس خواندن بودم. متاسفانه آن حوزه تحت نفوذ شیعه انگلیسی بود و متاسفانه افراط درعزاداری باعث شد که بنده اکنون از عزاداری خاطرات بدی دارم هنگامی که محرم می‌شود ناراحت می‌شوم و می‌گویم وای باز محرم آمد باز گریه دو ماهه! البته نه اینکه عزاداری نکنم ولی روضه‌هایی که گوش می‌دهم شاید در طول این دو ماه از ۱۰ تا تجاوز نکند ولی به جای آن سعی می‌کنم شعور خود را بالا ببرم و کتاب حماسه شهید مطهری و مقتل در روز عاشورا مطالعه می‌کنم با توجه به اینکه از آن حوزه بیرون آمدم ولی دیگر آن حلاوت عزاداری و کارهای معنوی که در قبل از ورود به حوزه داشتم ندارم به طوری که حتی دیگر ماه رمضان یا رجب یا شعبان با ماه‌های دیگر برایم فرق نمی‌کند. البته روزه می‌گیرم اکنون از شما می‌خواهم بپرسم که چه کنم آن حلاوت سابق به اینجانب برگردد؟؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همه حرف در کربلا آن است که ما متوجه نمادی از انسانیت یعنی حضرت اباعبدالله «علیه‌السلام»  می‌شویم که نهایی‌ترین نحوه حضور انسان در آن شرایط است و از این جهت اشک و عزاداری پس از درک جایگاه حضرت اباعبدالله «علیه‌السلام» در آن مرحله تاریخی، قدم‌هایی است تا از آن حضور باز نمانیم. امید است کتاب «کربلا؛ مبارزه با پوچی‌ها» در این رابطه افقی را در مقابل رفقا بگشاید. در ضمن اخیراً یادداشت‌هایی در رابطه با نظر به پدیده «شهادت» که مبنای اصیل آن در کربلا به معنای خاص آن ظهور کرد؛ شده است. پیشنهاد می‌شود اگر فرصتی بود به آن یادداشت‌ها سری بزنید. موفق باشیدhttps://eitaa.com/matalebevijeh/14173

35542

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام: به نظر شما چنین فردی چه جایگاه معنوی دارد: سعی جدی درنماز اول وقت، اهل نماز شب (در صورت خواب رفتن حتما قضا انجام می شود) سعی در عدم انجام گناه (در صورت ارتکاب توبه و پشیمانی) آرزوی آشنایی با قرآن و تفسیر علامه، و دیگر کتب دینی، که کمتر فرصت مطالعه پیدا می کند، لذا نگرانی روزمرگی و مغبونی و عدم رشد معنوی دارد.

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر بتواند برنامه‌ای جهت رشد معارف و تدبّر در قرآن به خود بدهد، از برهوتی که در پیش است؛ إن شاءالله به خوبی عبور می‌کند. موفق باشید

35501
متن پرسش

سلام استاد عزیز: اگر بخواهیم شرایط کنونی فساد مسؤلین و بودن پوسته و ظاهری از اسلام بین مردم را تطبیق دهیم به عصر حیات اهل بیت در چه عصری از امامان هستیم؟ با توجه به شرایط کنونی جبهه حق کجاست؟ من که به جز رهبری که امید به همه می دهند نه مردم و نه مسؤلی رو کار درست نمی بینم؟ با تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همیشه اینطور بوده که سیطره اهل دنیا یک طرف و حضور نرم اهل معنا یک طرف. آری! بسیاری از مردم در شرایط امتحان‌دادن سختی هستند ولی حقیقتاً در میان همین مردم کم نیستند انسان‌های بسیار فرهیخته‌ای که می‌یابند چه اندازه شرایط برای حضور در جهان، حساس و خطیر است. اخیراً در کلاب‌هاوس آقای علیزاده تحت عنوان «عربده‌ای برای ایران، سکوت مقابل فرانسه» متوجه شدم چه انسان‌های فرهیخته‌ای در داخل ایران و خارج از ایران وجود دارند که نسبت به جایگاه انقلاب اسلامی این اندازه بصیر می‌باشند. https://t.me/jedaal/2716 یا در همین برنامه «جهان آرا» در موضوع «از تهران ۱۴۰۱ تا پاریس» جناب استاد پیام تیرانداز چه اندازه حکیمانه متوجه شرایط جهان و موقعیت ما می‌باشند که خوب است به آن برنامه نظری بیندازید. https://eitaa.com/matalebevijeh/14085 . این‌جا است که متوجه می‌شویم نباید از بصیرت مردمان‌مان در عین این مشکلات غفلت کرد و نسبت به آیده نا امید بود.  موفق باشید    

35446
متن پرسش

با سلام حضرت استاد: در رابطه «من» با «محیط» ردیف تقدم و تأخر با کدام یک است؟ البته این در راستای دغدغه حضرات و بزرگان و از جمله جناب خودتان، مبــنی بـر عینی سازی مسائل مهم و فرهنگی و فلسفی و فقهی و روایی و کلامی است. بنظرم دقت در این مسأله ازاین جهت مهم است که جایگاه انقلاب اسلامی و ولایت فقیه و در نسبت با هر «من» مشخص می‌شود. مثلا، اینکه مرز میان «من» و «محیط» دقیقا کجاست؟ مرز میان من و انقلاب اسلامی از کدام و درکدام حیطه است؟ در سخنـان ارزشمنــد چندین ساله حضرتعالی انصافاً «نسبــت» میان «من _انقلاب‌» به زیبایی مشخص می‌شود، اما مرز ممیز ما بین این دو، بنظرم جای توضیح بیشتر دارد، بنده یک اشتباهی که بشخصه بدان دچار بودم این بود که مثلا جسم و فکر و حس و... خودم را جزء من خودم می انگاشتم، درحالیکه اگر تأمل می‌کردم، معلوم بود که منِ من، حس و فکر و جسمم نبود، لـوازم این تفکر اشتباه این بود که ما به حس ها و فکرهای خود اصالت قائل می‌شویم و اینجاست که دچار منّیت می‌شویم و از طرفی نمی‌توانیم خود را در منظر حس و فکر و جسم خود بشناسیم.. هاکذا در مسأله من و انقلاب.... اگر من، انقلاب را در من خود نشناسم، دچار یک ترس و حزن و خوف دروغین خواهم شد، چرا؟ چون وجه انقلابی خود را نمی‌بینم، و اگر وجه انقلابی نمایان نباشد انسان همیشه ترس از دست دادن دارد، وارستگی نخواهد داشت، در موضع حفظ شرایط خواهد بود نه در موضع حرکت متعالی. و این حاصل عدم تمییز مرز من و انقلاب است آیا حضرتعالی در این راستا برای امثال من توضیحات اضافی تر پیشنهاد دارید؟ یا اگر اشتباهی در نگرش هست، اصلاحاتی دارید؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حرف، حرف درستی است بخصوص که نسبتی بین درک وجود خود و تاریخی که در آن هستیم، در میان می‌باشد. اگر تفکر، تاریخی است از آن طرف هم تفکر در «وجود» است و هر اندازه انسان بتواند در نسبت خود با تاریخ به عنوان ظهور «وجود» در آن مرحله که ما در آن مرحله از «وجود» حاضریم، حاضر باشد؛ نسبت او با خودش که بی‌ارتباط با تاریخ به آن معنایی که عرض شد، نیست؟ بیشتر خود را درک کرده است. عرایضی که در مباحث «انقلاب اسلامی، انتظار و وارستگی» می شود که مواجهه نگاه هایدگر و صدرا نسبت به «وجود» انسان است إنشاءالله می‌تواند روحی را در مخاطب بوجود آورد تا «خود» را بخواند و نه «خود» را بفهمد. موفق باشید  

35194

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

بسم الله الرحمن الرحیم. سلام علیکم: حدیث پیغمبر اکرم: انا مدینه العلم و علی بابها فمن اراد المدینه و الحکمه فلیاتها من بابها شرح آن چیست و چگونه باید اراده کرد و چه باید کرد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در کتاب «شرح دعای ندبه» که روی سایت هست، در این مورد شده است مبنی بر آن‌که چگونه برای حضور در شخصیت معنوی و قدسی رسول خدا «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» باید متوجه نمونه رجوع به رسول خدا «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» که آن، حضرت علی «علیه‌السلام» است بشویم و در سیره امام المتقین، راهی است به سوی جهان نبی اکرم «صلوات‌الله‌علیه‌وآله». موفق باشید

35077

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام محضر استاد بزرگوار: گاهأ در بین سؤالات می‌بینم که دوستان دور تر از اصفهان، تقاضا دارند که شما برایشان دوره برگزار کنید یا کسی را از شاگردان معرفی فرمایید و به ذهنم آمد که اگر وقت جنابعالی اجازه نمی‌دهد، چنانچه شما صلاح و مصلحت می‌دانید جناب آاقای حاج آقا موسویان را که در نقاط مختلف کشور دوره های معرفتی برگزار می‌کنند را به دوستان معرفی فرمایید. مستحضر هستید بنده که در خدمت استاد موسویان گاهأ ایشان را همراهی می‌کنم اگر جمعی باشند که طلب دوره معرفتی داشته باشد فکر کنم جناب حاج اقا موسویان موافقت فرمایند (البته اگر شرایط دوستان در خواست کننده برایشان مقدور باشد). جهت هماهنگی شماره اینجانب را اعلام فرمایید. پناهپوری ۰۹۱۳۲۲۰۸۶۶۰ با تشکر فراوان

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: پیشنهاد خوبی است . امید است که کاربران عزیز مدّ نظر قرار دهند. موفق باشید

35061

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سالیان سال حسرت یک زندگی سلامت در اجتماع یا حتی در انزوا را داشتم که هیچ وقت تمام امکانات دنیا را هم گرد می آوردم نمی‌شد. من همت زندگی ابدی، بی تضاد و بیدار و آگاه را داشتم اما متخصصین دنیا و حتی خانواده ام که خیر خواه ترین مردمند مرا به نهایت واقعیتی ارجاع می‌دادند که از نظرشان بهترین حالت دست یابی آدمی به موفقیت بود و آن «واقعیتِ اجتماع» است. واقعیتی که حتی توانش را نداشتند بفهمند چه واقعیت بدیست که من و خودشان و همه را دارد می کُشد و به بند می‌کِشد. آنها معتاد به نوعی بردگی مدرن بودند که اسمش را واقعیت گذاشته بودند و هم نسلانم که در بی جایی ناشی از نیافتن جهانی که جواب عظمتشان را بدهد معتاد هر هوسی که روح را به جوششی درآورد بلکه بی آسمانی را با زمین گیری بیشتر به فراموشی بسپارند و اگر از دید واقعیت گرایان اینان گناه آلودند باید گفت جهنم ها بروی آنها بسته خواهد شد و این ادراکی را طلب می کند که از درک دیگران خارج است. اکنون که انقلاب اسلامی حیاتی به ما هدیه داده که می‌توانیم «خود باشیم، خود را حفظ کنیم، خود را همواره بیابیم و بشناسیم و با خود بدون دخالت غیر» زندگی کنیم تحولات زندگی را کسانی رقم خواهند زد که وارد این جهان شدند و در زمانه ای که کسی بلد نیست زندگی کند آوای زندگی را سر خواهند داد و زندگی را معنا خواهند کرد تا جمهوری اسلامی جهانی باشد برای هر آن کس که تشنه خود است و خسته از غیر و نشدن ها. من هیچ وقت زندگی نتوانستم بکنم ولی بزودی آوای زندگی را چنان سر خواهم داد که تمام عالم صدای آنرا بشوند و بدانند زندگی چیست تا اگر نمی‌فهمند که مرده اند حد اقل بفهمند حق ندارند نسل های جدید را هم شبیه خود کنند و این مردگی را ادامه ندهند. اگر گذشتگان برای یک لقمه نان عرق ریختند و زحمت ها کشیدند امروز نهایی ترین بشر در حسرت حداقل حیاتش خون جگر خورد و خون گریست و با آتش جهنم ها آتش بازی کرد و بهشت ها را از نو بنا کرد نه آنکه بخواهد به آن برسد بلکه آنرا ساخت. آری ای تمام مردم دنیا که به نهایات خود آگاه نیستید، آگاه نبودن امری طبیعیست اما استکبار کردن از روی ناآگاهی به بشر آخرالزمان ظلمی خفی است که خود دانید و فرصتی که دارید برای بخشیده شدنتان که یقین دارم برابر است با سعودتان. این جملات را اگر با دل ها دریابید آرامش و ادراکیست و اگر با مغز ها بخوانید نفهمیدنی شعر گون است. اگر تا کنون نگذاشتند زندگی کنیم و حتی صدایمان را هم خفه کردند امروز نتنها به صدق و سکینه و قدرت سخن می‌گوییم بلکه آن را معنا می کنیم و این است امیدی که آن را یافته ایم که نتنها در نهان بلکه در عیان با آن خواهیم بود.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! زندگی حقیقی همان است که زمین به آسمان معنویت متصل شود و هرکس در این راه قدم گذاشت از یک طرف خود را از روزمره گی ها نجات می دهد و از طرف دیگر وسیله ای می شود برای تذکر به دیگران، به این صورت که با زندگی حکیمانه خود، مانند انسان های حکیم متذکر دیگران می شود که زندگی به چه معنا باید باشد. موفق باشید

35048

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام خدمت حاج آقا، استاد بحثی که خانم لطفی راجع به رجعت الان د رکانالشونه، بنده روی قبور شهدای گمنام هم می‌بینیم نوشته رجعت، این رجعت بالون رجعت یکیه؟ حاج آقا ما کجاییم؟ باید کجا باشیم، شما گفتید این که در تلویزیون برنامه پس از زندگی میگه اینا برگشتن این طور نیست من تو این زمینه مطلب میخام. صحبت حجه الاسلام عابدینی هم گوش دادم, استاد مطلب دیگه یکی از کتابهای علامه حسن زاده راجع به انواع سلسله سادات بود، همش میگم علامه چی میدیدن؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: یک نوع رجعت، رجعتی است که فرد متوفی دوباره به دنیا برمی گردد تا در نهایتی که باید حاضر شود، حاضر گردد و یک نوع رجعت، رجعت فکر و فردی است که رحلت کرده و یا شهید شده. آری! ممکن است حاج قاسم سلیمانی به صورت رجعت نوع اول، رجعت نکند ولی در آینده از نظر فکری، حاج قاسم ها داریم به عنوان روح و روحیه ای که ایشان در خود داشتند. موفق باشید

نمایش چاپی