سلام و ادب: با آرزوی قبولی طاعات و تبریک اعیاد شعبانیه. بنده مسئول حجرات یکی از مدارس اصفهان هستم. اکنون بعد از مدت مدیدی که قوانینی وضع شده بود اما با گذشت زمان بسیاری از آنها منسوخ شده و عملا رعایت نمیشدند. چگونه قوانینی وضع گردد که مرور زمان باعث کهنگی آنها نگردیده و برای رشد و تعالی طلاب مطلوب باشد؟ آیا وضع قوانین جزئی مفید است یا کلیاتی وضع شود و مسئول هر خوابگاه خودش فرع را به اصل برگرداند؟ لطفاً نکات مهمی که باید مد نظر قرار دهیم را بیان فرمایید. تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: با نظر به افقهای بلند و متعالی، همان قوانین جزیی معنای خود را پیدا میکنند و قابل اجرا میشوند. مانند دستورات شریعت الهی که با نظر به روح توحید و قرب الهی قابل عمل و ادامه است. در این رابطه از معرفت نفس غفلت نشود زیرا در معرفت نفس، انسان مییابد که چگونه برای حضورِ بیکرانه خود باید انسانِ منظمی باشد. موفق باشید
مردم حق دارند ما را بیگانه بخوانند چرا که اولین واقعیت را نپذیرفتیم که همه در خلقت با یگدیگر برابریم. چه کسی گفته من گنه کار نیستم؟! پس چه جای برتری جویی بر دیگری. کدام اخلاق من بدنبال عشق می گردم عشقی جاری بِینمان.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! مردم را نسبت به وجه انسانیشان باید محترم شمرد. میماند جریانی که انکار حقیقت میکند که در آن صورت به آن جریان، اعلام میکنیم «لکم دینکم ولی الدین». و البته این جریان که بدون هیچ خصومتی که بخواهیم با آن داشته باشیم، جایگاه خود را نسبت به آن جریان تعیین میکنیم، غیر از جریانی است که به ما فرمودهاند: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَ عَدُوَّكُمْ». موفق باشید
رای دادن در نظام اسلامی یعنی حاضر کردن خود در میدانی که اصلا جمهوری است و مال مردم است حال اگر سیاسی بازی یا خطاها و خطرهای دیگر مثل حذف مردمِ آزادهِ حاضر در اداره مملکت در میان باشد، تنها با رای دادنی از این نوع حضور زنده می توان جمهوری اسلامی ایران را معنا کرد تا رای ما ازین پس بهترین تاثیرها را در اداره اموراتمان بگذارد.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است . بخصوص که ما با رأی دادن خود در تاریخی که با انقلاب اسلامی آغاز شده قرار میگیریم و با به خودآمدنِ تاریخی، از نیستانگاری و سرگردانی و بیجهتی فاصله خواهیم گرفت. موفق باشید
ممنون میشم این سوال را با دقت پاسخ بدهید. برای کسی که تا الان در هیچ مراسمی از حاج قاسم شرکت نکرده ولی چون به دست ترامپ شهید شده به شهادت ایشون ایمان داره، اگه فقط و فقط برای شهید شدن در سالگرد حاج قاسم شرکت کنه نه به هیچ هدف دیگه ای مثل عزاداری و نظام و.... یعنی برای عزاداری برای حاج قاسم، در مراسم شرکت نکنه. اگه فقط برای شهید شدن در مراسم حاج قاسم شرکت کنه و در بمب گذاری کشته بشه، شهید محسوب میشه؟ یا خودکشی محسوب میشه؟ لطفا با دقت سوالم رو ببینید، پای مرگ و زندگی. و یه شبهه ای مطرح میکنن که تقصیر جمهوری اسلامیه که امنیت مراسم رو تامین نمیکنه. آیا در شهید حساب شدن فرقی ایجاد میشه؟ دعا کنید شهید بشیم. ممنون.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینکه انسان متوجه شخصیت حاج قاسم باشد، شخصیتی که نگران مردم مظلوم بود و ظالمترین انسانِ دوران او را شهید کرد؛ کافی است که حاج قاسم را دوست بداریم و برای تجلیل از شخصیت او در سالگرد شهادت چنین انسان فرزانهای شرکت کردند و مسلّماً چنین افرادی اگر در این راه کشته شوند، شهیدند و در کنار آن شهید بزرگوار قرار می گیرند. بیچاره آنهایی که این نکات دقیق را نمیفهمند و آن حرفهایی که میفرمایید را میزنند!! در مورد انتخاب شهدا به وسیله خداوند؛ عرایضی در سؤال و جواب شماره 36666 شده است. خوب است به آنجا رجوع فرمایید. موفق باشید
سلام علیکم: بنده بعد از سه سال طلبگی به این نتیجه رسیدم که نیاز هست که مدتی فراغتی داشته باشم تا خودم را بیابم با وجود اینکه از پیش از زمان طلبگی مطالعاتی داشته ام بعضی کتب شما و آقای دکتر داوری و همچنین شهید سید مرتضی و آثار شهید مطهری و مقداری فلسفه غرب. اما امروز سخت پریشان هستم فکر میکردم ممکن است طلبگی راهگشا باشد اما هنوز نتوانسته ام خودم را پیدا کنم از سر اضطرار و اینکه نمیدانستم چگونه میتوانم به مقصود برسم این پیام را برای شما نوشتم تا راهی باز شود. ان شاءالله.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید پیش آمدنِ چنین احوالاتی در این زمانه که زمانه نیستانگاری است، طبیعی باشد. آیا بهتر نیست در همین مسیرِ طلبگی به خودیابی بپردازید و همچنان جلو و جلوتر روید؟ موفق باشید
رهگذر! ای رهگذر! ای رهگذر! می شنوم، می شنوم، دور دور همهمه تق تقِ پای تو را، گر تو نمیدانی جای مرا، در ته این چاهم و با اژدها، راه سوی من کن و دستم بگیر، می شنوی گر که صدای مرا.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! این ناله بشر جدید است که به قلهها نظر داشت ولی گرفتار سیطره کمیّت و روح سکولاریته شد، با اینهمه در انتظار افقی است که در صحنه غزه در روبهروی بشر قرار گرفته تا وجدان خود را بازیابد. صحنههایی که حکایت بشری است که از همه ابعاد انسانیاش سقوط کرده، و حکایت بشری که بنا دارد در نهاییترین حضور، خود را تجربه کند. و این نیاز به قلمی دارد که بتواند آن صحنهها را گزارش دهد. «ای کاش قلمی به فریاد این صحنه برسد.» در نگاه فلسفه به انسان، انسانْ حیوان ناطق است و همه انسانها در چنین تعریفی جای میگیرند. در حالیکه در این نگاه از «رازگونگیِ» انسانها غفلت میشود، امری که ما در عزم مردم غزه میتوانیم «فهم» کنیم. موفق باشید
سلام: استاد توی یکی از کتاب هاتون آورده بودید که محمد بن ابوبکر بر سر قبر ابوبکر می رفت و با لگد به قبر او می زد و از او بیزار بود لطف می کنید آدرس اون روایت رو بفرستید؟ التماس دعا
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده یقیناً چنین چیزی نگفتهام. زیرا ابداً چنین چیزی را معتقد نیستم. آری! جناب محمد ابابکر ارادت زیادی به مولایمان علی «علیهالسلام» داشتهاند ولی تربیت ذیل شخصیت آن حضرت، هرگز اجازه چنین برخوردهایی با پدرش را به او نمیدهد. موفق باشید
روزگار عجیب و غریبی است، هر کاری که میخواهی بکنی نمیشود، اصلا دست و دلت به کاری نمیرود که بشود یا نشود! سخت، معنای عسرت و گرفتگی روزگار را با تک تک اجزای بدنت حس میکنی، بی معنایی همچون نشئه خماری تریاک از تک تک سلول هایت بالا میرود تا اینکه کم کم به مغزت برسد و آن را از کار بیاندازد. بی خود میشوی، همان که مردم در زبان عامیانه میگویند بی بخار، بله! بی بخار بی بخار میشوی. از دست خودت کلافه میشوی که چرا چنین شده است و حتی همان لحظه هم حاضر نیستی کاری بکنی و اصلا مگر میشود کاری هم کرد که زمانه زمانه ی بی کاری است. گریه های ممتد پسرم را میشنوم که نمیخواهد بخوابد و مادرش در تلاش است که او را به زور خواب کند، شیر میخواهد، میخورد یا نمیخورد نمیدانم اما هنوز گریه میکند و به خواب نمیرود و در تقلا است که هر طوری شده به آزادی برسد، آزادی از خواب آن هم در عین خستگی و خواب آلودگی، نهایتش در رختخواب بخوابد یا روی زمین توی هال فرقی نمیکند، الان بخوابد یا یکساعت دیگر نیز فرقی نمیکند، آخرش میخوابد و خواب همان غفلت است. ما دقیقا همین بچه ایم در روزگاری که خستگی و خواب آلودگی ذاتی آن امانمان را بریده و دیر یا زود میخوابیم. کاش لااقل خوابمان رویا باشد نه کابوس! رویای روزی که دلمان گیر درست و غلط ها نباشد، اصلا همه دوگانه ها را بشکنی تا سومی ای بشوی ماورای باورها. این کابوس باورهاست که نهایتا تنگ گلویمان را در خواب غفلت میگیرند و میفشارند تا از هوش برویم و دیگر امیدی به زنده ماندمان نباشد و شاید هم بمیریم. بله مردن! آن هم چه مردنی! ایستاده و با چشم باز در حالی که قلبمان میزند و ریه هایمان پر و خالی میشود و زبانمان از تکاپو گفتن لحظه ای نمی ایستد خواهیم مرد. میمیریم و دنیای بی رحم بر جسدمان ادرار خواهد کرد که تا بوده و تا هست چنین هست. علی ای حال بر این مرده نظر اندازید و دعایی و فاتحه ایی که شاید خدایش بیامرزد.
باسمه تعالی: سلام علیکم: انسان آزاده نشان میدهد که بر هیچ امر و باور باطلی سر فرود نمیآورد، امور باطلی که انسان را همچون بردگان از خود بیگانه میکند و انسان را به نام زندگی در گورستانی خاموش فرو میبرد، زیرا جرأت نمیکند در راستای رجوع به حقیقت در مقابل هر امر و باور باطلی همچون «متعمّقون» ایستادگی کند.
اگر زندگی همان حضوری است که انسان هماکنون خود را در بیکرانه وجودش به سوی او احساس میکند، به همان معنای احساس فقر ذاتی و فقیر الی اللهبودن، هر چیزی که میخواهد ما را از چنین حضوری باز دارد، دشمن ما میباشد، حتی اگر در قالبی مقدس عرضه شود و به نام اخلاق بخواهد ما را از آن حضور و از آن زندگی محروم کند. در راستای یگانگی با دیگر انسانها، همیشه دیگران باش، خاستگاه عشق همین است. مبادا چنین در نظر آید، که با خودخواهیها، کارهایتان دونپایه و خوار گردد. موفق باشید
باسمه تعالی. استاد طاهرزاده سلام علیکم: احتراما بعرض میرسانم که در جلسه دوشنبه در مورد اشتباهات مردم و اقوام که مردم عادی هستند و دشمن اسلام نیستند فرمودید که باید ببخشیم و حق نداریم اگر اقوام ما را عصبانی کردند قطع رحم کنیم. حال سوال بنده اینست که حضرت امام صادق علیه السلام با شخصی بیست سال دوست بودند و وقتی دوست امام از روی جهالت به غلامش نسبت عدم حلال زاده گی داد امام ایشان را طرد فرمودند دوست امام هم که دشمن اسلام نبود. لطفا توضیح بفرمائید. قبلا از بذل عنایت شما کمال تشکر و قدردانی را بعمل میآورم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: هرچه هست باید آن حرکت امام صادق «علیهالسلام» را با فرازی که از سخن حضرت کاظم «علیهالسلام» به میان آمد مبنی بر آبروی مردم و عدم غضب به آنها، جمع کنیم. شاید کار آن فرد، آن اندازه منفی بوده که امید اصلاح در او نمیدیدند. ولی به هر حال از آیه ۸ سوره ممتحنه نباید غفلت کرد از آن جهت که به ما توصیه شده به افرادی که با ما دشمنی نکردهاند بدون اینکه لازم است مسلمان باشند؛ نیکی نمایید. موفق باشید
سلام استاد: در رابطه با آیهی اول سورهی بینه، هرچند هر کدام از مفسرین، چیزی برای تفکیک در تقدیر گرفتند و پرانتزی اضافه کردهاند (مثلا علامه میفرمایند «از سنت هدایت» منفک نیستند) اما به نظر میرسد که نیازی به در تقدیر گرفتن نباشد؛ بلکه بدون پرانتز، بیانِ آیه، روشنتر و بیّنتر است، و ادامهی مباحثی که در آیات بعدی فرمودید، هماهنگتر است. دو بیان ذیل، بدون نیاز به تقدیر است: ۱. در زبان عرفی نیز اگر بگوییم «لوبیا قرمزها جدا شده» نیازی نداریم که بگوییم از چه چیزی جدا کردیم؟! چون واضح است که از دیگر انواع لوبیا (سفید و ...) جدا شدهاند. در این آیه نیز، خداوند میفرمایند که کافران، جدا نبودند، تا زمانی که بینه آمد، یعنی کافران میان اهل کتاب و مشرکین بودند و از دیگر مردم جدا نبودند. و در تاریخ هم، این حقیقت قابل مشاهده است که با حضور رسول و انسان کامل است که کافران، از دیگران جدا میشوند. چه این که در داستان خلقت آدم نیز، با حضور آدم، ابلیسِ کافر، از فرشتگان جدا شد. و در انقلاب اسلامی نیز، با حضور امام، کافرانی که لباس دین به تن داشتند، از مومنان جدا شدند. پس در واقع، آیهی اول میفرماید مومن و کافر، مخلوط بودن تا زمانی که بینه آمد. ۲. «من» در «مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ وَ الْمُشْرِكِينَ» بیانیه نباشد، بلکه به معنی «از» باشد، یعنی کافران «از» اهل کتاب و مشرکین، جدا نبودند. به بیان دیگر، خداوند همهی اهل کتاب و مشرکین را، کافر نمیداند! کافر کسی هست که نسبت به حقیقت، بسته و کور است «إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا سَواءٌ عَلَيْهِمْ أَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا يُؤْمِنُونَ (بقره:۶)». اما اهل کتاب و مشرکینِ آن زمان، همه نسبت به حقیقت، کور و کر نبودند! بلکه تنها بعضی از آنها، چنین بودند. اما چون فضا، روشن «بین» نبود، کافر و مومن، مخلوط بودند. اما بعد از آمدن بینه، کافران از میان اهل کتاب و مشرکین، جدا شدند. فقط ممکن است این ابهام مطرح شود که: مگر مؤمنِ مشرک داریم که با آمدن بینه، از کافرانِ مشرک، جدا شوند؟ که پاسخ این است که اکثر مومنان، مشرک هستند. «وَ ما يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللّهِ إِلاّ وَ هُمْ مُشْرِكُونَ (یوسف: ١٠٦)» و در تاریخ نیز، چنین شد؛ یعنی هم مشرکین، و هم اهل کتاب، بعد از آمدن بینه، به دو دستهی مومن و کافر، تقسیم شدند. چراکه در میان مشرکین مکه، واقعا کسانی بودند که نسبت به حرف حق، گوش شنوا داشتند و کافر نبودند و بعد از آمدن بینه، اسلام آوردند.
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. به نظر بنده همین است که میفرمایید. آری! با آمدن بیّنه، جایگاه جبهه حق از جبهه باطل مشخص میشود. ۲. این نکته درستی است که همه اهل کتاب، مشرک نبودند، ولی با نظر به آن فضا که اهل کتاب اعم از یهود و نصارا گرفتار نوعی شرک شده بودند به همان معنایی که قرآن میفرماید: « وَقَالَتِ الْيَهُودُ عُزَيْرٌ ابْنُ اللَّهِ وَقَالَتِ النَّصَارَى الْمَسِيحُ ابْنُ اللَّهِ» و از این جهت در آیه ۴ سوره بینه که میفرماید: «وَمَا تَفَرَّقَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ إِلَّا مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَيِّنَةُ» موضوع را برای مشرکین و اهل کتاب با واژه «أُوتُوا الْكِتَاب» میآورد زیرا کتاب به عنوان قرآن برای هر دو گروه آمده و آنها را در این رابطه از هم جدا نکرده است. موفق باشید
فرق حق در احدیت و الله در واحدیت چیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: حضرت حق به عنوان وجود مطلق در مقام احدیت، مافوق هر اسمی، در ذات خود و در یگانگی خود مستغرق است و در مقام «اللّه»، مستجمع به جمیع اسماء میباشد. موفق باشید
سلام استاد: بنده قیام عالم را به خویش میبینم، البته نه خودی به اسم و فامیل و اینها، بلکه خودی که نور محمد (ص) است، نور امام زمان و رهبری و امام خمینی است، این خود حقیقی که در درون حسش میکنم را حجت میدانم که «لو لا الحجه لساخت الارض باهلها»، حتی امام زمانی که در خارج می خواهد ظهور کند را هم مظهر یک نور حقیقی امام زمانی میبینم که در درون من است، اصالت را به آن نور و حقیقت درونی وجودی حضوری خودم میدهم نه امام زمان خارجی! حتی طوفان الاقصی را حس میکنم بخاطر اتفاقی است که در وجود من افتاده فقط من، من اگر بلند شدم و مطالعه و کسب معرفت و عبودیتی داشتم مظهر خارجی اش میشود طوفان الاقصی. حس میکنم فقط منم که هستم حضورا، حتی این جسم من هم فقط یک مجاز است. نمیدانم بعضی وقتها از بقیه میخواهم بپرسم شما هم هستید و حس بودن دارید یا نه؟ من نمیتوانم بود آنها را تایید کنم و آنها را فقط وسیله کمال خود میدانم به این طریق که مقابلشان خاکساری کنم و خودم را هیچ بدانم پیششان بگذار فحشم بدهند. خودم هستم که به خودم فحش میدهم یک مظهر من است آن فحش دهندا هم. حتی در جلسات شما هم شما را یک جنبه و خود عالی خودم میدانم که ظهور کرده است! استاد راهنمایی بفرمایید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: اینکه انسان در جهان خود حاضر شود؛ در جای خود قابل قبول است بخصوص که در قیامت این حالت به صورت کامل برای هرکس ظهور میکند. ولی در دنیا ما در عین حضور در جهان خود، نیاز داریم نسبت به جهان دیگرانسانها نیز بسط داشته باشیم تا جهان ما گستردهتر شود. موفق باشید
سلام استاد بزرگوار: گاهی یک صفت رذیله بر انسان غالب می شود و اعمالی متناسب با آن صفت رذیله از انسان سر می زند. سوال بنده این هست که از کجا بفهمیم این صفت، شاکله و ملکه وجودی ماست یا عارضی و موقتی است؟ (مثلاً به لطف الهی چند روزی یا چند هفتهای از گرفتاری در گناهان فاصله می گیریم ولی ناگهان وسوسه ای می آید و انسان را زمین می زند و آلوده می کند. الان این وسوسه ظهور همان شاکله و ملکه وجودی ماست یا عارضی است؟) پرسش دوم: آیا راه دیگری به غیر از «گرفتاری در گناه» و «بلا و مصیبت» برای رهایی از عُجب و رسیدن به تضرع و انکسار و خضوع و خشوع وجود دارد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. به هر صورت فطرت انسان که به گفته حضرت صادق «علیهالسلام» مبتنی بر توحید است شاکلهای است که انسان را از آلودهشدن به گناه باز میدارد بدین معنا که شاکله هرکس، عدمِ دستزدن به گناه است و به همین جهت هر اندازه از گناه فاصله بگیریم، بیشتر احساس نزدیکی به خود میکنیم. ۲. همینکه متوجه باشیم در مقابل عظمت پروردگار هیچ هستیم، خود به خود هر آنچه داریم را از او میدانیم و این، حقیقتی است جهت آزادشدن از عجب. آری! در جای خود آن روایت نیز قابل توجه است که بعضاً برای رهاییِ انسان از عجب، او را به گناهی گرفتار میکنند. ولی در هر حال اصل قضیه همان است که انسان متوجه فقر وجودی خود در مقابل حضرت غنیّ مطلق بشود. موفق باشید
سلام استاد گرانقدر: چه سری در تعداد اذکار که مثلا گفته میشود ۱۱۰ بار گفته شود وجود دارد؟ اگر تعداد مهم است برای حاجتی مهم اخرتی که من در نظر دارم. تعداد آیت الکرسی چه مقدار باید بخوانم؟ حاجات دنیایی چطور؟ چه مقدار؟ کلا چیزی به اسم ختم آیت الکرسی داریم؟ تعداد آن چقدر است؟ یا کتابی که تعداد اذکار را گفته باشد و مورد تایید شماست معرفی کنید. ممنون.
باسمه تعالی: سلام علیکم: بیشتر این نوع تعیین تعداد اذکار مبتنی بر حروف ابجد است که مبنایی ندارد. تنها آن اذکار و آن تعداد که از طریق روایت وارد شده است، معتبر است مثل آنکه میفرمایند در ماه رجب فلان ذکر را مثلاً ۷۰ مرتبه بگویید. در مورد ختم آیت الکرسی چیزی نمیدانم. ولی در مورد آنکه فرمودهاند هر روز ۲۱ بار گفته شود، نکته قابل توجهی است. موفق باشید
با سلام و وقت بخیر: یک سوالی داشتم در مورد حمایت از کالای ایرانی که حضرت آقا به آن تاکید دارند. در مورد استفاده از کالای ایرانی که حضرت آقا فرمودند باید در استفاده از کالای ایرانی تعصب داشته باشید، حالا اگر ما بخواهیم در مسائل پزشکی و برای درمان، از تجهیزات ایراتی استفاده کنیم ولی پزشکان مشورت دهند که فعلا کالای ایرانی در این زمینه پیشرفت نداشته و ممکنه درمانتون با مشکل مواجه بشود، و هم متحمل هزینه و درد دوباره بشوید. اینجا تکلیفمان چیست؟ روی کالای ایرانی تعصب داشته باشیم و با توکل به خدا و اعتماد به نخبگان کشور، از ادوات کشورمون استفاده کنیم یا به مشورت افراد عمل کنیم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: در عین آنکه نباید تخصص پزشکان را نادیده گرفت ولی به هر حال افرادی هم که در کالاهای ایرانی کار میکنند بیتخصص نیستند و به نظر میآید برکات خاص خود را خواهد داشت. موفق باشید
سلام استاد عزیز: با توجه به بطلان بیهودگی در آفرینش الهی، هر خوابی که انسان می بیند حتی اضغاث احلام، علتی دارد ولو اینکه آن خواب تعبیر نداشته باشد و یا تعبیر آن در حالت عادی غیرقابل تحصیل باشد. با این مقدمه سؤالی داشتم. آیا پرواز کردن در خواب می تواند نشانی از آسودگی روح و کاهش تعلق به دنیا باشد؟ یادم می آید در اوان جوانی و بیشتر از آن در کودگی، خیلی در خواب پرواز می کردم اما الان که دل مشغولی های دنیایی ام زیاد است، به ندرت خواب پرواز کردن می بینم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: در مورد خواب، همینطور است که میگویید زیرا که بالاخره هر خوابی نسبتی با احوالات انسان دارد, ولی بنده علم تعبیر خواب ندارم. موفق باشید
به نام خدا عرض سلام و احترام: رهبرانقلاب در سخنرانی اخیرشان در میان فرهنگیان فرمودند امر تعلیم و تربیت امری کاملا حکومتی بوده و افرادی که صحبت از برون سپاری آموزش و پرورش به مراکز خصوصی می کنند بهترین راه حل برای نابودی کشور را پیشنهاد داده اند، با وجود ناکارآمدی اکثر مدارس دولتی و جهت گیری های نادرست در بسیاری از مدارس غیرانتفاعی، این مسأله ی تحول در آموزش و پرورش که خواسته مهم چندین ساله ی رهبری هست، چگونه باید اتفاق بیفتد؟ آیا باید افرادی از درون سیستم آموزش و پرورش که اشراف بر سیستم دارند، این تحول را آغاز کنند؟ در واقع، درون سیستم بوده و همواره تلاش کنند با تمام سختی و توان خلاف موج حرکت کرده و تغییر سیر حرکت را رقم بزنند، و یا افرادی خارج از سیستم، طرحی را تنظیم کرده و پس از بررسی های علمی و دقیق با ارائه به آموزش و پرورش تحول را آغاز نمایند؟ در این صورت به آسیب های سیستم اداری و وزنه های حاصل از آن که مانع پرواز می شوند دچار نمی شود. و یا اینکه راه دیگری وجود دارد که ما از آن آگاه نیستیم، ممنون می شوم مرا در این زمینه راهنمایی بفرمایید. چرا که سال هاست به امید تحول در آموزش و پرورش وارد سیستم مدارس غیرانتفاعی شده و با تمام توان جنگیده ام و هم اکنون در جایی ایستاده ام که از تغییر در سیستم موجود و حرکت به سمت تحول، ناامید هستم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینکه فرمودند امر تعلیم و تربیت، امری است کاملاً حکومتی؛ خواستند متذکر این امر شوند که نظام به طور کلی باید نسبت به امر تعلیم و تربیت در دل آموزش و پرورش حساس باشد. امری که متأسفانه هنوز پیش نیامده. شاید بتوان گفت آرامآرام در حالِ به سر عقل آمدن نسبت به آموزش و پرورش هستیم تا بتوانیم از این به بعد نسبت به معلمانِ فرزندانمان و بهره هوشی معلمان از یک طرف و معیشت آنها از طرف دیگر حساسیت لازم را نشان دهیم. در این صورت است که تازه جایگاه موانع تعالی فرهنگی را به معنی واقعی آن متوجه میشویم، بخصوص که نظام آموزشی ما بسیار از نظر تاریخی عقبافتاده است، هم از نظر محتوای کتابها و هم از نظر روش تدریس. موفق باشید
سلام: سوالی همیشه با خوندن و شنیدن زندگینامه شهدا ذهنم رو درگیرمیکنه اما جوابی براش ندارم و همسر شهیدی هم کنارم نیست که ازش بپرسم یا مردهای زمان جنگ. اینکه ماه ها در جبهه بودن. یا همسرانشون تعریف میکنن هروقت از جبهه برمیگشتن مدام دور کارای دیگه بودن نهایت ۴ روز میموندن. میتونم بنویسم چکارایی ولی طولانی میشه. بعد سریع میرفتن و دو سه ماه دیگه برمیگشتن. میخواستم بدونم مگه اینها مرد نبودن و غریزه نداشتن؟ پس اینهمه روایات راجع به غریزه جنسی و سفارش بهش. چرا اصلا در شهدا وجود نداشت؟ آیا گناهی بر گردنشون نبوده که از این زنها اینقدر دوری میکردن؟ اون خانمها چطور سر میکردن اینهمه نبودن رو؟ یعنی اون شهدا خیال پردازی از همسرشون در جبهه نداشتن؟ که خب بُعدِ اصلی یاد زن و شوهر خلوت های دو نفره شونه دیگه. یا برعکس همسراشون نداشتن؟ یا مردهای اطلاعاتی که تا چندماه ماموریت دارن کشورهای دیگه. اینکه این مردهای جنگ و شهدا اینجوری بودن باعث میشه فکر کنیم پس چرا اینقدر مبلغین و روایات تاکید داره روی ازدواج و غریزه. اتفاقا اگر مثل همین کتابهای شهدا که هیچ ردی از غریزه و شهوت نیست توی کتابها و گفته های مبلغین نباشه این غریزه تاثیرشو درونِ آدم یا از دست میده یا خیلی کم میشه و باعث میشه تو فکر مسائل مهمتری باشه. ولی از بس زیاد از ازدواج میگن تبدیل به یه آرزوی دست نیافتنی میشه. وقتی هم ازدواج میکنی از بس سفارش شده همش تو فکر رابطه ای و نمیتونی به مسائل بزرگتر فکر کنی که مثلا مدت طولانی بری شهر دیگه برای خدمت. فکر میکنی زندگی فقط همینه. اون روایت ائمه که میگن زندگیت به ۴ بخش در طول روز باشه و یک بخشش به کار شخصی و رسیدگی به لذت حلال. آدم دیگه مگه فکر سوریه رفتن به سرش میزنه. میگه هر روز باید تو فکر زنت باشی. نمیدونم این شهدا و مردهای جنگ و زنهای این مردها چطور اسلام رو فهمیدن که ما نفهمیدیم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: تا آنجایی که بنده با آن عزیزان آشنا بودم، آنها در عین حضور در جبهه و جنگ، زندگی را رها نمیکردند و دلیل آن هم وجود فرزندانشان است. آری! شرایط آنچنان حساس بود که زن و شوهر هر دو پذیرفته بودند باید خود را با آن شرایط تطبیق دهند. شرایطی که هرچه بیشتر در فضای دفاع از اسلام و مسلمین، خود را حاضر کنند زندگی خود را زیبا و زیباتر و لطیف و لطیفتر کردهاند که نمونۀ آن را شما در سرداردلها حاج قاسم شهید مییابید. موفق باشید
سلام: از ویژگی های روح اینست که مکان ندارد. سوال: ۱. آیا روح در جسم ما قرار گرفته است؟ اگر چنین است پس مکان دارد. دوماً آیا احاطه داشتن روح به بدن معنای کامل تری نیست؟ اینکه میگویند روح از بدن جدامی شود یعنی ارتباطش قطع می گردد یا واقعا در جسم ما واقع شده است؟ ۲. می گویند روح انسان به دیدار خانواده خود در دنیا می آید، اگر چنین است پس چرا در قرآن آمده که روح انسان در زمان مرگ تا زمانی معین (رستاخیز) در برزخ زندگی می کند. آیا اینجا هم برگشت مکانی منظور است یا توجه و احاطه ی روح به دنبا؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. نسبت روح با بدن نسبت تعلق و تدبیر است و بحث مکانمندی در میان نیست. ۲. در مورد توجه اموات به خانواده، صرفاً توجه روح است و رفع حجاب در آن زمان خاص. در این مورد خوب است که مباحث «معرفت نفس» دنبال شود. موفق باشید
سلام علیکم: باز میگویم چه فتنه و آزمایش بزرگیست انتخابات. در پاسخ به پرسش ۳۷۸۰۱ فرمودید : حتی اگر در این زمانه «مردم» او را درک نکنند ... چگونه تحلیل کنیم آنگاه که از مردم عوام گذشته، بسیاری نخبگان و وعاظ و مداحان جا بمانند و شخصیت جامعی چون جلیلی را در عرض ۵ نفر دیگر ببینند و خواسته و ناخواسته با تاثیرگذاری بر نظر هواداران خود، مانع حضور انقلاب در فردایی متفاوت و متعالی شوند؟ چگونه خود را توجیه و راضی کنم که رای رهبر انقلاب که ایشان هر کدام داعیه پیروی از خط او را دارند، قالیبافی باشد که وسط دو صندلی نشست و هزار چهره از خود نشان داد و جرات نکرد نه از شهید تعریفی کند و نه از خائنین گلایه ای... هیهات هیهات
باسمه تعالی: سلام علیکم: اصل مطلب در آن است که متوجه حضور تاریخی خود باشیم و اینکه همچنانکه رهبر معظم انقلاب متذکر می شوند بدانیم تاریخ در حال ورق خوردن است و حضور تاریخی و جهانی ما بزرگ تر از آن است که خود را گرفتار چنین جزئیاتی بکنیم. و همان طور که در عکس نوشته های هشت گانه عرض شده است https://eitaa.com/matalebevijeh/16996 ما جایگاه آقای دکتر جلیلی را بسی بالاتر از نامزدی در رقابت دیگر نامزدها میدانیم در عین احترام به امثال آقای دکتر قالیباف. موفق باشید
سلام علیکم: استاد نظرتون در مورد این تحلیل چیست؟ هم حاوی نهیب هست و هم یاس (کفران نعمت و عقوبت، تاخیر در ظهور، اقوام خاسر رویگردان از ولی، کورسوی امید) بسم الله الرحمن الرحیم تلاش برای انتخاب رئیس جمهور جدید را، منحصرا در کند و کاش، بحث و جدل و زد و بندهای معمول تعریف کردن فاصله گرفتن از روح حقیقت انقلاب اسلامی است. از آنجا که احساس می شود وقایعی که پشت سر گذاشتیم نتیجه ی کفران نعمت هایی بود که تر و خشک با هم در آن سوختند، توجه داشته باشیم حفظ جریان حق احتیاج به توسل جمعی و استغفار بسیار و ایجاد زمینه ی حقیقت اخلاص در ما دارد. نا امید نیستیم اما بیش از آن که از قرآن های بر نیزه نگران باشیم، خائف از قلب های زنگ زده ی خودمان و تادیب الهی که منجر به تاخیر در اصل ظهور و فرسایشی شدن اصلاح امور را در پی دارد، هستیم. سپهر باطنی ایران مدت هاست در تلاطمی از کشش های نوارانی وامیال شهوانی دو سمت جبهه ی عقل و جهل به سر می برده است، لکن آنجا که عقل ها تحت برق مطامع از هویت الهی خویش رو به زیاده خواهی ناسوتی کردند باید منتظر چوب جلال و عقوبت کفران نعمت بود. آنجا که مولی الموحدین امیرالمومنین علی علیه السلام فرمود: أكثر مصارع العقول تحت بروق المطامع! ما در صورتی قوم برگزیده ی خدا خواهیم بود که بنده بودن محمل خویش را در تمام کیان وجودمان پیدا کرده باشد وگرنه اقوامی در تاریخ که گرد وجود ولیّ جمع آمدند و قدر نداستند و خاسر گشتند کم نبوده اند. به قول آن ولی خدا میفرمود قوم برگزیده بودن را به ما پیش فروش نکرده اند. شکستگی و استغفار جمعی و تبیین مواضع کفران نعمت و عزم جزم بر عدم رجوع به آن کورسوی امیدی برای آینده ی پیش روست. خداوند همیشه پشتیبان اهل حق خواهد بود. مهم این است که از دایره ی مفاهیم ذهنی و تصور اینکه ما اهل حق هستیم خارج شده و در عمل اهل حق باشیم تا شاهد نتیجه ی آن که نصرت الهی است باشیم. ♦️المکتوبات فی النجف الاشرف
باسمه تعالی: سلام علیکم: مهم درک فرصتی است که در دل انقلاب اسلامی به عنوان حرکت توحیدی این تاریخ پیش آمده و فرهیختگیِ خاص دکتر جلیلی میتواند آن فرصت را به فعلیتاش نزدیک کند وگرنه همانطور که ملاحظه فرمودهاید مائیم و صدها ضعف، ولی با رویکردی که ملت ما بحمدالله به سوی کمال دارند و نباید از این مهم غفلت کرد که چگونه در این زمانه، راهِ حساس تاریخی خود را طی کنیم که نه متهم به تحجّر باشیم و نه گرفتار روشنفکرانِ غربزده. آری! با شهادت آیت الله رئیسی، آغازی در دلِ آغاز تاریخی ما مدّ نظرها آمد که نباید از آن غفلت کرد هرچند که «اگر دیر آمدم، مجروح بودم / اسیر قبض و بسط روح بودم». و ما دقیقاً در چنین شرایطی هستیم. موفق باشید
سلام علیکم: در فتنه ها و آزمایشات به خدا پناه میبریم و بنده بزرگترین آزمایش سیاسی را انتخابات میدانم. ۲۰ سال است رای میدهم اما کمتر اتفاق افتاده با قسم حضرت عباس بوده باشد و اکثرا با حال مولا علی علیهالسلام خار در چشم و استخوان در گلو، مصلحت گونه و برای دفع ضرر بزرگ از اصلح خود گذشته و به صالح مقبولِ عامه رسیده ام. اگر آقای قالیباف در این فتنه پیش آمده، که به علت مناصب قبلی و فعلی بیشتر در انظار عامه بوده و اینگونه نمایندگان و علمای مخاطب دار و... هم به سمت او رفته اند و حمایت کرده اند، اقبال بیشتری را به خود اختصاص دهد و نهایتا جبهه انقلاب هم به اجماعی نرسد و بدانیم با رفتن گروه خاصی از نخبگان به سمت دکتر جلیلیِ اصلح و مظلوم و ناشناس، و پخش شدن آرا، لیبرال های پلید دوباره سود می برند چه کنیم؟ اولویت اصلح است یا اولویت جلوگیری از نفوذ غرب گدایان! با پذیرفتن فرد صالح؟ امیرالمؤمنین فرمود خانه نشینی را بر از دست رفتن اسلام ترجیح میدهم. واقعا تصور و حتی فکر برگشتن این موجودات، تن انسان را به لرزه می اندازد و اگر تا پایانِ مناظرات، اقبال و نظرسنجی ها با قالیباف بود، ادامه کار سایه وار جلیلی مظلوم بر برگشت ایشان ترجیح ندارد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: با حضور در بستر توحیدی خود و با نظر به هویت اجتماعیمان، اگر از یک طرف بهار، در اسفندماه احساس میشود؛ ولی از طرف دیگر در فروردین نیز هنوز زمستان حاضر است. مهم آن است که متوجه حضوری در تاریخ خود باشیم که در عین تأکید بر سیاست، متوجه ابعاد توحیدی این انقلاب باشیم. احساس میشود این نوع حضور را میتوان در شخصیت سیاسی- قرآنیِ آقای دکتر جلیلی مدّ نظر داشت و این وظیفه ما در این تاریخ است تا معنای حضور خود را در بستر توحیدی در عین تعالیِ هویت اجتماعی احساس کنیم. موفق باشید
«السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین» سلام خدمت استاد طاهرزاده: بار ها به روضه امام حسین فکر کرده ام و اینکه روضه باید چگونه باشد دیدم کارخاصی نیاز نیست انجام داد همین ذکر مقاتل و ... کافی هست. گویا در هر داستانی ما باید خودمان را در درون داستان بیابیم برای ما داستان کربلا را بارها گفتته اند اما در کربلا حاضر نشده ایم یا حاضر شده ولی من هایی که برای خود ساخته ایم متذکر نمیشوند چگونه افق حضور در کربلا را با شنیدن روضه بگشاییم؟ میدانیم که انقلاب اسلامی تاریخ کنونی ما از گذشته یعنی کربلا آمده و برای حضور در این تاریخ باید به گذشته توجه کرد تا در آینده ای که دوباره می آید حاضر شد و برای توجه به گذشته باید آینده را یعنی عالم بقیت اللهی را مدنظر قرار داد. (شاید این نکته کمکی نکند اما به ذهنم رسید بیان کنم)
باسمه تعالی: سلام علیکم: نکته خوبی است. اساساً حضرت اباعبدالله «علیهالسلام» طوری در صحنه کربلا حاضر شدند که همه انسانها در انسانیت خود نسبت به آن حضرت احساس یگانگی میکنند و عزاداری و روضه برای آن حضرت به معنای حضوری است که ما در نسبت با آن حضرت، امروز و فردای خود را زنده و بزرگ نگه داریم. موفق باشید
سلام: عرض سلام و احترام خدمت استاد و معلم عزیز. روز معلم بر شما مبارک باد. الحمدلله مدتی است با تفسیر المیزان انس گرفته ام. و چقدر زیبا علامه انسان را به سوی توحید رهنمون می کند. و دلیل تاکید شما بر این تفسیر را متوجه می شوم. بنده تصميم گرفته ام با این تقسیر زندگی کنم و عمرم را با آن سپری کنم و بارها آن را مرور کنم وسراغ کتب دیگر نروم. آیا این روش، صحیح است؟ (خصوصا اینکه سراغ کتب مذهبی دیگری نروم )
باسمه تعالی: سلام علیکم: تفسیر قیّم المیزان حقیقتاً جوابگوی بسیاری از مسائل انسانِ آخرالزمانی است و در دل این حضور البته ممکن است نکات دیگری از تفکر مانند آنچه امثال آقای دکتر داوری و هایدگر و یا شهید آوینی به میان میآورند؛ پیش آید که البته فعلاً نباید عجله کرد. موفق باشید
سلام خدمت استاد بزرگوار: بنده در تاریخ ۲۲،۲۳،۲۴، اردیبهشت مسافرت به اصفهان دارم، امکانش هست ملاقات حضوری با شما داشته باشم؟ برای اولین بار هستش که اصفهان میام و واقعا معلوم نیست چند سال دیگه میتونم بیام.
باسمه تعالی: سلام علیکم: تنها در صبحها بعد از نماز که در مسجد خدیجه کبری «سلاماللهعلیها» انجام میشود؛ میتوانم خدمت رفقا باشم. موفق باشید