بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
37536

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با عرض سلام و خسته نباشید خدمت استاد: یکی از اطرافیان من گرفتار وسواس فکری شده روی مسائل مختلف. زندگی براش تلخ شده. مثلا: حتی نسبت به همسر خود دچار شک شده و این شک گاهی به مسائل اعتقادی اش ورود کرده، اصلا به همسر و دوست خود هم اعتماد نمی‌تواند بکند. راه درمان وسواس فکری چیه؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هر اندازه انسان خود را در معارف توحیدی رشد دهد، به همان اندازه از توهّمات که نمونه آن را متذکر شدید؛ عبور می‌کند. در این مورد پیشنهاد می‌شود به مباحث «معرفت نفس» بپردازند. موفق باشید

37431

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام خدمت استاد عزیز: حدود چندین سال است مباحث شما را با استادی شروع کردیم. جدیدا همین استاد حدود چهار پنج ماه است ادعا می‌کند درباره شما تحقیق کرده و جریان انحرافی در شما وجود دارد و همه ما شاگردانش را حذر می‌کند که کفتمان شما را ادامه دهیم و به نظر ایشان شما مثل شریعتی هستید. گاهی می‌گوید استاد طاهرزاده اینقدر مباحث انقلاب اسلامی برایشان مهم است که اگر کسی بین انقلاب و زندگیش بخواهد انتخاب کند به سمت طلاق هدایت می‌کند. ادعا دارد حوزه اصفهان با شما مخالف است. ادعا دارد شما با گذاشتن عکس حاج قاسم و رهبر درصدد حذف امام هستید یا با پیروی و حمایت جدی از مباحث دکتر داوری و و دارای جریانی انحرافی هستید. خواهش می‌کنم مرا قانع کنید که بتوانم از کفتمانی که اینقدر مرا تغییر داده دفاع کنم. الان برای من بحث شخص نیست بحث یک کفتمان است من خیلی علاقمند به ادامه گفتمان شما هستم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ما انسان‌ها با عقل و شرع ذیل ولایت فقیه زمانه باید زندگی کنیم و هرکس باید با توجه به چنین اموری راه حق را تشخیص دهد. البته بنده نشنیده‌ام که حوزه علمیه با بنده مخالف باشند!! در حالی‌‌که نه‌تنها خود را عضوی از آن جریان می‌دانم و اتفاقاً چند ماه پیش بود که حوزه علمیه زنجان مصاحبه‌ای را با بنده ترتیب داده بودند https://eitaa.com/serat_ir1/9129  تحت عنوان «روحانیت و مردم». و دعوت‌های مکرری که از مدارس مختلف جهت صحبت با طلاب عزیز می‌شود، حکایت دیگری را به میان می‌آورد و عجیب‌تر از همه آن برداشتی است آن فرد محترم در رابطه با بحث طلاق پیش کشیده‌اند که عجیب‌تر از عجیب است. امری که درست خلاف مشی و روش بنده است. با اینهمه بنده خود را بی‌نقص نمی‌دانم. امید است حضرت رب العالمین با کرم خود اعمال ناقص ما را به احسن وجه پذیرا باشد. موفق باشید

37376

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با عرض سلام خدمت شما! با توجه به آنکه مدرکات حصولی به مدرکات مابلذات که حضوری انسان است، برمی‌گردد. آیا می‌شود گفت که انسان همیشه دارد خودش را درک می‌کند. بعبارت دیگرانسان همیشه از دریچه وجود خودش با بیرون از خودش ارتباط دارد. شاید بتوان گفت که ادراک حضوری یعنی عالم درون یعنی ذات من. عالم خواب یعنی درون ذات انسان. من وقتی که در خواب هستم با خودم روبرو هستم. مطالب بالادرست است یا نه؟ اگر نادرست است کدام بخش نادرست است؟ با تشکر از وقتی که برای پاسخ گویی به سوالات می‌گذارید. دوستدار شما!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که در جواب سؤال 37375 عرض شد به هر حال در خواب، قوه خیال انسان در میان است و اگر انسان در بیداری، نفس ناطقه خود را با معارف الهیه تربیت نکرده باشد، قوه خیال او میدان ظهور توهّمات می‌شود هرچند آن توهّمات زیبا هم که باشند حکایت دروغینی را مقابل ما شکل می‌دهند. موفق باشید

37360

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد عزیزم: اینکه انسان بدون هیچ دلیلی به کسانی حب شدید پیدا می‌کند آیا مانع سیر است؟ هرچه می‌خواهم این حب را سرکوب کنم نمی‌شود که هیچ بیشتر هم می‌شود! آیا این یکجور تعلق به دنیاست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مهم آن است که به وسعتی که در خود داریم نظر کنیم تا کاری ما را از کاری باز ندارد یعنی اگر دستْ در کار است، دل با یار باشد. در این حالت علاقه به دیگران مانع حضور گسترده ما نمی‌شود. موفق باشید

37288

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام: از جایی که دنیای امروز دنیایست که نیست انگاری و ندانم کاری در آن مثل یک ماهی هستش که اگه اون رو در بیارن میمیره. و در آوردن هم با درک اون هست. منم بی منظور شروع می‌کنم. کورم و کر، برای رسیدن به نور و بیرون آمدن از اون پرده ای که همه رو تار نشون میده، نمیدونم ... ‏‏« پرده نشین ‏/ ‏‏این قافله از صُبح ازل سوی تو رانند‏ / ‏‏تا شام اَبد نیز بسوی تو روانند‏ / ‏‏سرگشته و حیران هَمه در عشق تو غرقند‏ / ‏دل سوخته هر ناحیه بی تاب و توانند‏ / ‏‏بُگشای نقاب از رُخ و بنمای جَمالت /‏ ‏تا فاش شود آنچه هَمه در پی آنند‏ / ‏‏ای پَرده نشین دَر پی دیدار رُخ تو‏ ‏/ جانها هَمه دل باخته، دلها نگرانند‏ / ‏‏در میکده رندان همه در یاد تو مستند‏ ‏/ با ذکر تو در بُتکده ها پَرسه زنانند‏ / ‏‏ای دوست دل سوخته ام را تو هدف گیر‏ / ‏‏مژگان تو و اَبروی تو تیر و کمانند‏» تفکر تاریخی هر چی هست من نمیدونم فقط یادم هست اربعین رو و نشستن در زیر گنبد اباعبدالله الحسین و بطور باور نکردنی صیغل دادن همونی که من کلی براش تلاش کردم که بهش برسم و نگهش دارم  « ‏‏گواه دل‏ / ‏‏سٰاغر از دست ظریف تو گُناهی نبود‏ / ‏‏جُز سر کوی تو ای دوست! پناهی نبود‏ / ‏‏درِ اُمّید ز هر سوی به رویم بسته است‏ ‏/ جُز در میکده، اُمّید به راهی نبود‏ / ‏‏آنکه از بادۀ عشق تو لبی تازه نمود‏ / ‏ملک هستی بر چشمش پرِ کاهی نبود‏ / ‏‏گر تو در حلقۀ رندان نظری ننمایی‏ / ‏به نگاهت، که در آن حلقه نگاهی نبود‏ / ‏‏جان فدای صنم باده فروشی که بَرَش‏ ‏/ هستی و نیستی و بنده و شاهی نبود‏ / ‏‏نظری کُن که نباشد چو تو صاحبنظری /‏ ‏به مریضی که دَر او جُز غم و آهی نبود‏ / ‏‏عاشقم عاشق دلسوخته از دوری یار‏/ ‏‏در کفم جُز دل افسرده گواهی نبود‏» خدایا شروع می‌شوی تو و شسته می‌شود از دریای حکمتت کدری ها و زلال خودت را به من می بخشی، دیگر تحمل ندارم که به روی خودم نیاورم که تویی خودم و در آغوشت بیابم آنی را که دنبالش می‌گشتم  «آتش عشق‏ / ‏‏کیست کآشفتۀ آن زلف چلیپٰا نشود؟!‏ / ‏‏دیده ای نیست که بیند تو و شیدا نشود‏ / ‏‏ناز کن ناز، که دلها هَمه در بند تواَند‏ ‏/ غمزه کُن غمزه که دلبر چو تو پیدا نشود‏ / ‏‏رُخ نما تا هَمه خوبان خجل از خویش شوند‏ / ‏گر کشی پَرده ز رُخ کیست که رُسوا نشود‏ / ‏‏آتش عشق بیفزا، غمِ دل افزون کُن‏ / ‏این دل غمزده نتوان که غم افزا نشود‏ / ‏‏چٰاره ای نیست به جُز سوختن از آتش عشق‏ / ‏آتشی ده که بیفتد به دل و پا نشود‏ / ‏‏ذرّه ای نیست که از لُطف تو هامون نبود‏ / ‏قطره ای نیست که از مهر تو دریا نشود‏ / ‏‏سر به خاک سر کوی تو نهد جٰان، ای دوست‏ / ‏‏جان چه باشد که فدای رُخ زیبا نشود‏» آه ... « عطر یار / ‏‏ما ندانیم که دلبستۀ اوئیم هَمه‏ / ‏‏مست و سَرگشتۀ آن روی نکوئیم همه‏ / ‏‏فارغ از هر دو جهٰانیم و ندانیم که ما‏ ‏/ دَر پی غمزه او بادیه پوئیم هَمه‏ / ‏‏ساکنان دَر میخانۀ عشقیم مُدام‏ / ‏از ازل مَست از آن طرفه سبوئیم هَمه‏ / ‏‏هَرچه بوئیم ز گلزار گلستان وی است‏ / ‏عطر یار است که بوئیده و بوئیم هَمه‏ / ‏‏جُز رُخ یار جمٰالی و جمیلی نبود‏ / ‏در غم اوست که در گفت و مگوئیم هَمه‏ / ‏‏خود ندانیم که سرگشته و حیران همگی / ‏پی آنیم که خود روی بروئیم هَمه‏» جهان امروز به نهوه ای شده است که عصاره و شاخصی را از آن می‌خواهیم و می‌خواهم. اما چجوری «خود» رو که دریاییست از پیشرفت ها و بینش ها رو هر روز جلوی پنجره ندانم کاری ها می‌بینم و بدون سلام علیک از کنارش می‌گذرم. ای دل راهم دهید!! قول می‌دهم بدون حجاب بیایم در دل افاق تاریخ!! تفکر تاریخی در یاب من را!! « تشنۀ پاسُخ‏ / ‏‏ای دوست هر آنچه هست نور رُخ تو است‏ / ‏‏فریادرس دل، نظر فرّخ تو اَست‏ / ‏‏طی شد شب هجر ‏‏(قدر) ‏‏و مطلع فجر نشد‏ / ‏‏یارا! دل مُرده تشنۀ پاسخ تو است» « ایمان‏ / ‏‏آنرا که زمین و آسمٰانش جا نیست‏ / ‏‏بر عرش برین و کُرسیش مأوا نیست‏ / ‏‏اندر دل عاشقش بگنجد ای دوست‏ / ‏‏ایمانست این و غیر از این معنا نیست‏» بخدا که همین است و بست!! و مگر جز عاشقان را راهی ست به سوی حقیقت. « عشق‏ / ‏‏آن دل که بیاد تو نباشد دل نیست‏ / ‏‏قلبی که بعشقت نطپد جُز گِل نیست‏ / ‏‏آن کس که ندارد بسر کوی تو راه‏ / ‏‏از زندگی بی ثمرش حٰاصِل نیست‏» آمداه ام با قلبی آکنده از زشتی ها و بدی ها، ببخش مرا که سابقه ام همچون شمر کربلاست.

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: باید به شهداء بخصوص به شهید حاج قاسم سلیمانی نظر کرد. عرایضی تحت عنوان «شهید حاج قاسم سلیمانی؛ سری از اسرار تاریخی ما»https://lobolmizan.ir/leaflet/1121?mark=%D8%AD%D8%A7%D8%AC%20%D9%82%D8%A7%D8%B3%D9%85  شده است. امید است که افقی نسبت به آنچه به میان آوردید، برای‌مان بگشاید. موفق باشید

37280

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و عرض ادب: برای خواندن و فهم کردن سیر تفکر غرب؛ بنده ان‌شاءالله می‌خواهم یک دوره فلسفه غرب را به صورت کامل اما خودخوان بگذرانم. به دنبال یک استاد یا مسیر درستی هستم که این کار را شروع کنم و پیش بروم ان‌شاءالله. در فلسفه و عرفان اسلامی چند وقتی ست با استادی همراه شدم و از بدایه شروع کردیم. چون دغدغه نهایی ام این است که گامی در جهت تمدن سازی نوین اسلامی که از رهگذر اسلامی شدن علوم انسانی می‌گذرد بردارم ان شاءالله. آثار و مباحث شما را نیز دنبال می‌کنم؛ اما برای فهم فلسفه غرب و دال مرکزی‌ تفکر آن، که از یونان باستان تا به امروز امتداد یافته؛ نیاز به راه نمایی استادی در ابتدای مسیر دارم و مشورت شما می‌تواند راه را بنماید. ان‌شاءالله.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید اگر با جزوات «تاریخ فلسفه غرب» که روی سایت هست، شروع فرمایید شروعِ خوبی باشد. موفق باشید

37213

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام و احترام خدمت استاد: بنده سالهاست که گندم می خرم و برای پرنده هایی به نام پاخترو یا به اسم یاکریم در باغچه منزل می ریزم. اخیرا چندین نفر بهم انتقاد کردن که این پرنده ها شوم هستن و به روایت امام جعفر صادق (ع) به اهل خانه نفرین می کنند و در کتاب بوعلی سینا در مورد حیوانات هم اومده. مثل اینک خرگوش فقر می اورد. یا جغد شوم است. یا سگ هم ملایک را دور می‌سازد. حال نظر جنابعالی در این خصوص چیست؟ من برای ثوابش آب و دانه می ریختم حالا نگران شدم و شک کردم. ممنون می‌شوم راهنمایی بفرمایید. نزد خدا ماجور باشید. با تشکر.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: گویا بیشتر نگه‌داشتن این نوع حیوانات نهی شده، ولی کار شما چیز دیگری است و إن شاءالله ثواب خود را دارد. موفق باشید

37141

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام خدمت استاد عزیز: در طی یکی دو سال اخیر سوالات زیادی از جنابعالی پرسیده می شد با این مضمون که افراد دچار گرفتگی روحی و افسردگی و... شده بودند که جنابعالی در همه موارد جوابتون این بود که اینها مقدمه یک گشایش و نگاه به افق بلند در این تاریخ نیست انگاری است و...(به این مضمون) من خودم از این نوع جواب ها متعجب بودم. و خودم هم کم و بیش درگیر آن مشکلات روحی بودم. تا اینکه سال گذشته این گرفتگی های روحی به اوج خود رسید بطوریکه نه حوصله خواندن کتاب و.. و نه حوصله گوش دادن به سخنرانی ها و یا مجالس مذهبی را نداشتم. تا جایی که با خود می گفتم متی نصرالله. و از مشکلات زندگی در ذهن خود شکایت و گله داشتم و... غافل از اینکه این گرفتاریها مقدمه یک فتح بزرگ است و «اَلا ان نصرالله قریب» تا جایی که دچار بی خوابی ها و ترس های عجیب و غریب شدم. اما کم کم اوضاع تغییر کرد و نتیجه آن سختی ها انس با تفسیر المیزان شد که واقعا زندگی انسان را توحیدی بار می آورد و الان که نزدیک ۴۰ سال دارم حسرت می خورم که چرا زودتر سراغ این گوهر نایاب نرفتم. (ضمنا این را هم بگویم که به مدت محدودی - ۱۵ ماه - زیر نظر روانپزشک قرص مصرف می نمودم که ابتدا فکر می کردم این کار ناپسند است اما بعد فهمیدم مغز انسان هم بعضی مواقع مثل بقیه اعضا بعضی مواقع دچار کمبودهایی می شود که نیاز به کمک دهنده دارد.) لذا دوستانی که در مسیر هستند نگران این امواج نباشند و ان شاءالله به ساحل آرامش می رسند. البته در حال حاضر هم مشکلات قبلی کم و بیش هست ولی نگاه و افق تغییر کرده است. الان ناراحتی ام اینه که چرا کمتر وقت پیدا می کنم برای مطالعه المیزان و دوست دارم بیشتر وقت خود را با آن بگذرانم. استاد اگر سرعت مطالعه کم باشه اشکالی نداره؟ مثلا این جوری پیش برم شاید تا چند سال دیگه تموم نشه؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این دقیقاً همان نکته‌ای است که در مواجهه با سؤال 37138 عرض شد. و البته با همان رویکردی که در جواب آن سؤال بر آن تأکید گردید. موفق باشید

37106

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و عرض خدا قوت خدمت استاد گرانقدر. سوالی داشتم در مورد بحث رفاقت با یک انسان. بعضا نگاه هایی به رفاقت با انسان اینطور هست که مییشه کمی از احساس تنهایی و غربت را با رجوع به یک رفیق خوب تا حدودی رفع کرد با فرض اینکه فردی مطمئن و صالح باشه. این سوال را با توجه به این مبحث می پرسم که انسان تنهایی و غربت را تنها با رجوع به خدا میشه به طور کامل رفع کند و در سیره علما هم داشتن یک دوست به این صورت ظاهرا خیلی دیده نشده یا گفته نشده. میشه این سوال را این طور مطرح کرد که بعضی از مسائلی که میشه به خدا رحوع کرد را با یک رفیق به صورت حداقلی رفع کرد چون ملموس تر هست و شاید سریع تر.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است و اتفاقاً در روایات به ما توصیه شده است هر روزِ خود را به سه قسمت تقسیم کنید که در یکی از آن قسمت‌ها بحث مصاحبت با مؤمنین به میان آمده است. موفق باشید

37102

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم: عرض ادب. در کتاب عالم انسان دینی عبارتی از ایوان ایلیچ آورده‌اید که: از طریق سرعت های افراطی بی عدالتی ایجاد شد و حالا می‌خواهند با ایجاد سرعتهای زیاد تر این بی عدالتی را جبران کنند. در این رابطه سوال شد که آیا در گذشته که عالم، عالم سرعت های افراطی نبوده عدالت وجود داشته؟ بی عدالتی هایی که در گذشته بوده اعم از اقتصادی و اجتماعی و... که قابل انکار نیست (البته شاید گفته شود که طلب این مسایل نیز نبوده) بطور کلی گفته می‌شود که مدرنیته ما را از عالم دینی دور کرده و دچار پریشانی شده‌ایم، این به معنای این است که در گذشته سردرگمی و پریشانی نبوده و همه در عالم دینی بسر می‌برده‌اند؟

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: آنچه ایوان ایلیچ متذکر می‌شود غفلت از عدالتی است که تمدن جدید، بشر جدید را گرفتار آن کرده است و این غیر از بی‌عدالتیِ فردی می‌باشد که فردی نسبت به فردی اعمال می‌کند. موفق باشید

37506

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام: شما در تعریف اسم عرفانی می‌فرمایید: اسم یعنی ذات به صفت خاص. سوال: شما در جایی الله را اسم حساب می کنید و در جایی دیگر آن را ذات حساب می‌کنید. این دو با هم چگونه قابل جمع است.؟ با تشکر!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: «الله» به معنای خدایی که رزّاق و علیم و سمیع است، همان اسمِ جامعی است که جامع همه اسماء است. می‌ماند که ممکن است در سوره توحید منظور از «الله»، نظر به حضرت احد باشد. موفق باشید

37474
متن پرسش

سلام: درمان بدبینی و سوء ظن و همین طور حسادت رو می‌فرمایید؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! باید به انسانیتِ انسانها نظر کرد و تا می‌توانیم متوجه انگیزه‌های اصیل آن‌ها باشیم تا آن‌جایی که رهبر معظم انقلاب حتی اکثر آن‌هایی که کشف حجاب کرده‌اند را مغرض نمی‌دانند. ناآگاهانی هستند که باید آگاهشان کرد.
حسادت یعنی انسان‌ها نسبت به امکاناتی که خداوند به دیگران داده، حساس باشند. غافل از آنکه اگر او مصلحت آنها را در داشتن آن امکانات می‌دید به آنان نیز می‌داد. باید راضی باشند به آنچه خداوند برایشان مقدّر و مقرر کرده است در عین تلاش مناسب. موفق باشید    
 

37379

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام: آیا در وسوسه ای که توسط انسان نیست و صرفا جنبه درونی دارد، آیا ما معلوم بالذات و معلوم بالعرض داریم.؟ اگر جواب مثبت است. لطفا توضیح دهید! با تشکر!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وسوسه‌هایی که از طریق خیال پیش می‌آید مربوط به توهّمات ما می‌باشد و انسان را در ناکجاآبادها پرت می‌کند و معلوم بالذات‌بودنِ آن‌ها بدین معنا است که از طریق حسّ به ما نرسیده، نه آن‌که قابل اعتنا و اعتبار باشد. موفق باشید

37306

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام و عرض تسلیت ایام شهادت حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام: سوالم درباره تحلیل فلسفی زنده کردن مردگان توسط حضرت عیسی علیه‌السلام است. آقایان حکما می‌فرمایند وقتی نفس به فعلیت کامل خود رسید نیازی به بدن ندارد و در سیر مرگ طبیعی بدن را ترک گفته، بازگشت او به آن بدن امکان نخواهد داشت. چون قوه‌ای در کار نیست تا با تعلق به بدن بخواهد به فعلیت در آید. در قیامت بدن به تناسب آن نشئه از حیات برای روح خلق می‌شود. در این هم مشکلی نیست. اما در این دنیا چطور معجزه آن حضرت قابل تحلیل است؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: زنده‌کردن مردگان توسط حضرت عیسی «علیه‌السلام» به عنوان معجزه آن حضرت، غیر از رجعتی است که جهت به فعلیت‌رساندنِ قوه‌هایی است که هنوز توسط شخص رجعت‌کننده به فعلیت نرسیده، بلکه با معجزه آن حضرت، انسانِ رحلت‌کرده زنده می‌شود تا حضور آن فرد به قدرت معجزه نشان داده شود. موفق باشید

37260

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد: الان در تعطیلات هستیم و من هم به عنوان یک دانش آموز باید بنشینم و کار های عقب افتاده ام را انجام دهم اما نمیدونم چرا نمیشه، اصلا هیچ کنترلی بر روی خودم ندارم. دارم اذیت میشم، ... اینجاس که میگم هیچ وقت هیچ چیز نمیشه. این که من بیام و برنامه بریزم و بگم حالا میخوام این کارها رو انجام بدم، شدنی نیست. پس کی می‌شود؟ شما گفتید باید سعی کنم در بودنم، بشوم. اما، نمی دانم! ... چه شده است ای دل. باز آمده ای ای هوش، عقل را معنا کرده ای. هر دم با عف خودت عفافی بزرگ بر گردنم انداخته ای. کجا رفته روزهای بیداری، روزهایی که ملک لایبلی شده بود مسکنم. سکنی می‌گزیدم در بیداری و لحضه ای نمی گذاشتم خوابم ببرد. می‌رقصیدم و می‌رقصاندم برای ستاره های آسمان، شهدا چه خوب قطب من بودند به وقت اشک آمدنم، به وقت آه و سوز... یاد گرفتم از آوینی عقل معاش می‌گوید که شب هنگامِ خفتن است، اما عشق می‌گوید که بیدار باش… و من برای آنها زحمت نمی کشیدم بلکه پیش می آمد. یک لحظه باید نظری و توسلی به حاج قاسم می‌کردم. یک لحظه به سروران دیگری ... آه ... چه سخت می‌گذرد بی آن ها. مریضم و درمانده ام در تیک تاک ساعت. برای این که از یاد نبرم چوب خطش را هک کردم بر روی دیوار، الان قریب به سال های نوری است که من در این قوطی بتونی هستم. دیوار یادهایم دیگر جا ندارد! (بغض یعنی خنده های ساختگی ، شکنجه بشی از طرف من، تو مبادا آخ بگی. همه منتظر اینن که یجایی گاف بدی) سوار بر این کلمات شدم و به عنوان این که دارم به بالا میرم اما در جهان موازی ام و در حققیت دارم به پایین چاهی بی پایان و ژرف ناک سقوط می‌کنم،... یاد روزهای فخر و عصمت را ... حضرت عجل مجالی ده! تازه راه رفتنم را یاد گرفته ام اما دریغا که زمان رفتن است. نه توسط پا های خودم و جاده های زمین... بلکه توسط بال هایی که یافتم در روزهای فخر و عصمت... چون رهبر من علی است و او هم راه های آسمان را بهتر از راه های زمینی می‌شناسد... اما من میسوز که دیر رسیدم و تک بالی بهم نرسید. آیا می‌شود با یک بال به از لای میله های زندان به آسمان تاخت؟ حضرت عجل مجالی ده!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چرا که نه!! باید در عین برنامه‌ریزی برای اوقات خود، چندان هم به خود سخت نگرفت. پیشنهاد می‌شود کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» مطالعه شود. موفق باشید

37211

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام: دلم میخواد که یک عمر برم و برم و فقط طی مسافت کنم، نوری را فتح کنم که از دل این عقیق سرخ کربلا به بیرون می‌تابد. به شدن ها فکر کنم در وقتی که بودم و بعد عمری خستگی، که فکر نمی‌کنم حالا حالا ها پیدایش شود. مرگ چه زود و چه دیر به سراغم آید و بگویم: وقتی برگشتی و اسم از دریا بگو... از سختی های راه بگو... چی آخر این جاده بود... وقتی برگشتی و اسم از فردا بگو... از دشت پروانه ها بگو... یک عمر یاد داشتم را بیندازم در دَله ی آتش تا بلکه از سرمای روزگار آتشم خاموش نشود و سرد نشود. ای پسر پیغمر خطاب به من می‌گویم که پیغمر تو کیست؟! چیست؟ ای پیامر به تو می‌گویم که به همان که تو را آفرید بگو که من را هم آفرینَش کند، وگر که نه شکسته شود شیشه ی موج های آفرینش من! « سحری چو شاه خوبان به وثاق ما درآمد / به مثال ساقیان او به سبو و ساغر آمد / نه سبوی او بدیدم نه ز ساغرش چشیدم /  که هزار موج باده به دماغ من برآمد / بگشاد این دماغم پر و بال بی‌نهایت / که به آفتاب ماند که به ماه و اختر آمد / به مبارکی و شادی چو جمال او بدیدم / ز جمال او دو دیده ز دو کون برتر آمد» دشت مون با یه اراده سوخت.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقت آن است که برای نزدیک‌شدن به حق باید قلبی مثل مخمل داشت. هر انسانی به شکلی نرم‌شدن را فرا می‌گیرد. بعضی‌ها حادثه‌ای را پشت سر می‌گذراند، بعضی‌ها مرضی کشنده را؛ بعضی‌ها درد فراق می‌کشند، بعضی‌ها درد از دست دادن مال. همگی بلاهای ناگهانی را پشت سر می‌گذاریم، بلاهایی که فرصتی فراهم می‌آورند برای نرم‌کردن سختی‌های قلب. بعضی‌هایمان حکمت این بلایا را درک می‌کنیم و نرم می‌شویم، بعضی‌هایمان اما افسوس که سخت‌تر از پیش می‌شویم. موفق باشید

37088

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام خدمت استاد گرامی: ما می‌گوییم نفس ناطقه فوق زمان و مکان است و نمی‌توان آن را در ظرف مکان و زمان خاصی در نظر گرفت. اگر اینجور است پس چرا در سوره واقعه آیه ۸۳ مکان برای نفس قائل شده و گفته زمانی که نفس و روح به حلقوم یا گلو می‌رسد این یعنی اینکه روح انسان در تن بوده و مکان داشته است؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نسبت به بدن، چنین حالتی احساس می‌گردد و نه نسبت به خود روح. موفق باشید

37084

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و عرض ادب و احترام و درود و نور الهی و سپاس تقدیم به شما استاد طاهرزاده مهربان: استاد شما در صوتهای معاد فرمودید که خواب عالمی رو دیدن به معنای آن شخص نیست، بلکه علمیست که از جانب آن عالم به شخص خواب بیننده می‌رسد. من خواب آیت الله خامنه ای مدظله رو دیدم و به من اشاره کردند که نزدیک بیا، رفتم و روبروشون نشستم و دستم رو به ایشون دادم، بعد از لحظه ای خواستم که بی ادبی نکرده باشم و زود بلند شم برم که ایشون دستم رو محکم تر گرفتند و با نگاه اشاره ای کردند که نرو بنشین. این خوابم به چه معناست؟ کاش خدای بزرگ و قادر متعال توفیق دیدار ایشون رو نصیب مون بفرماید. کاش خداوند توفیق معیت وجودی با اهل بیت علیهم السلام رو نصیب مون بفرماید. واقعا دیدن جسمی خیلی لذت داره ولی اگر با همسنخی وجودی همراه باشه، آدم استرس بی ادبی در حضور اولیای خدا رو نداره. یا حق، به امید دیدار. استاد از خدا می‌خوام قلب امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف دلتنگ شما باشد.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ان شاءالله زیر سایه رهبر معظم انقلاب که نایب الامام می‌باشند بتوانیم زندگی را ادامه دهیم. ولی بنده علم تعبیر خواب ندارم. موفق باشید

37543

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام بر استاد عزیز: ببخشید استاد من بچه ام به رحمت خدا رفته ۳ سالش بود. خواستم بدونم احوالاتش در آن دنیا چگونه هست؟ آیا غم و غصه متوجه اش می‌شود؟ دلتنگی و بی قراری ما را می‌کند؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به آنچه در جواب سؤال شماره 37541 عرض شد آنها در تقدیر خودشان آن‌طور رحلت‌کردن را داشته‌اند و مسلّم است که در چنین سنی در میهمانی پروردگارشان حاضرند با همان عهد فطری که نسبت به تعلّق به خداوند دارند؛ به‌سر می‌برند و به گفته جناب ملاصدرا در وجود خودشان که عین ربط به خداوند است، به‌سر می‌برند. موفق باشید

37464

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام خدمت استاد گرامی: بنده سالیانی است مطالعاتی از کتاب‌های امام خمینی و ابن عربی و علامه حسن زاده آملی و شیخ پهلوانی و شاگردانشان، کتابها و تفسیر ارزشمند علامه طباطبایی عزیز را انجام داده ام وهمواره سعی بر ترک گناه با چله ها و زیارت عاشورا و انجام کارهایی که این اساتید گرامی فرمودند، البته که در هیاهوی دنیا و مشغولیات نیز گرفتاربودم و توفیق چندانی حاصل نشد، اما روزی در ۳ محرم درروضه امام حسین که بودم و در حالت توجه به امام و گریه بودم ناگهان دیدم ذهنم از همه افکار پاک شد و خالی شد و انگار به خدا نزدیک تر شدم و نیرویم قوی‌تر شد بعد از روضه که به خانه آمدم همین حال را داشتم اگر اراده می‌کردم به جیزی فکر می‌کردم و اگرنمی‌خواستم آن را از ذهنم خارج می‌کردم و شب که خوابیدم فردای آن روز آن حالت رفته بود ولبگی وقتی که مطالعه می‌کردم یا قدگرآن می‌خواندم یا به جیزی فکر می‌کردم دوباره آن حال می‌شدم ولی به مرور زمان وغوطه ورشدن در دنیا آن حالت خیلی ضعیف شده و نیست، می‌خواستم بدانم آن چه حالی بود. لطفا برایم شرح دهید. ممنون

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هرچه بوده، امری نبوده که باید می‌مانده و یا باید با آن به‌سر می‌بردید. مهم همان حضور توحیدی است که به لطف الهی سراغ انسان می‌آید و انسان نسبتی خاص با خدا و با خود و با دیگران پیدا می‌کند. موفق باشید

37442

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام خدمت استاد عزیزم: مدتی است که از صحبت های شما استفاده می کنم، حس می کنم هم در نگرش خودم نسبت به دنیا هم مقدار اندکی هم در عمل تغییر کرده ام، اما گاهی فکر می کنم شیوه استفاده ام از بحث ها درست نیست و مثلا قسمت هایی رو فراموش می کنم و یا خیلی از مطالبی که فهمیدم و پذیرفتم عمل نمی کنم. مراجعه ما به این درس ها و بحث ها چطور باید باشد، آیا صرف گوش کردن مطالب و اندکی تأمل روی آن کافی است؟ یک ترسی هم دارم از اینکه این دانسته های عمل نکرده اثر عکس نداشته باشند.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور خوب است. إن شاءالله به مرور که مبانی توحیدی انسان قوت می‌گیرد، انعکاس آن در گفتار و رفتار انسان بیشتر می‌شود. موفق باشید

37437

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد: میشه لطف کنید و یه کتاب یا فایل صوتی معرفی کنید که کمک کنه ما با قواعد عالم جبروت یا عالم عقل کامل آشنا بشیم؟ چطور میشه از تصویر یا صور رها بشیم و وارد عالم عقل بشیم؟ خدا بهتون خیر بده

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حضوری که انسان بتواند با عالم جبروت و عقل آشنا شود، نیاز به سلوک دارد. در این رابطه مرحوم آیت الله محمد شجاعی در سه جلد کتاب «مقالات» خود سخن‌ها دارند تا انسان به مرور متوجه عالم عقل و جبروت بشود. عرایضی در شرح آن کتاب‌ها شده است که در سایت می‌توانید به صوت آن‌ها رجوع فرمایید. https://lobolmizan.ir/sound/750?mark=%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D8%A7%D8%AA موفق باشید         

37378

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام: اگر حقیقت انسان مدرکات اوست. چه عیبی دارد با مدرکات خودش باشد. اگر مطالب بالا درست است خیال پردازی و خیال بافی چه عیبی دارد چون انسان با خودش روبروست؟ با تشکر!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مدرکاتی که با فطرت و با حقایق مربوط به وحی الهی منطبق باشند، موجب درخشش انسان در نزد خود و در ابدیت می‌شوند. موفق باشید

37221

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

عنوان: خواندن فلسفه و جایگاه آن. سلام و عرض تبریک سال نو. طاعات قبول. استاد لطفا راهنمایی بفرمایید؟ : ۱. با یادگیری ده نکته از معرفت نفس و برهان صدیقین و کتاب معاد، باز هم نیاز به خواندن فلسفه هست؟ ۲. اگر باز هم نیاز به خواندن هست از کدام کتاب و استاد استفاده کنیم؟ خودتان آموزش فلسفه ندارید؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بستگی به خودتان دارد که روحاً مایل هستید در این موضوعات جلو و جلوتر بروید یا نه؟ کتاب «بدایة الحکمه» با شرح استاد امینی‌نژاد خوب است. موفق باشید

37217

معنای ایمانبازدید:

متن پرسش

سلام: در باب تقوا چند عرض برای یادآوری دارم. جهان امروز بر بنیان انانیت و بی تقوایی بر پا شده و مشکل است، این انقلاب خون ها داده که یقین دارم ثمرش گل ظهور است و ما در راه ظهور قدم بر می‌داریم؛ ما خیلی دوست داریم مثل بزرگان این انقلاب تقوی داشته باشیم اما مسائل و چالش های زندگی هنوز کافرانه است. از خود شرمنده ام نتوانستم آنطور که شایسته است خدمت این انقلاب و مردم کنم با اینکه گاهی با تمام وجود خود را خرج کردم اما از خدای خودم شرمنده ام ولی بیش از این به هر دلیلی نشد که خود را هم مقصر می‌دانم. با این حال دانه ای که کاشته شده ثمر خواهد داد. دانه خون شهدا و مجاهدین راه حق و به بذر پاشی حقیقت حضرت امام خمینی رضوان الله تعالی علیه. با اینحال این دانه ها جوانه زده و قلب مرا گاه گاه می‌رباید و باید گفت: یک نفر دارد مرا هر دم هوایی می‌کند! عاشقم کرده، ولی بی اعتنایی می‌کند! بی وفا با این‌که می‌داند دلم درگیر اوست مثل یک بیگانه او از من جدایی می‌کند، دل به سودای کسی جز او نمی‌گوید سخن در دل من او فقط فرمانروایی می‌کند، آرزو کردم بماند در کنار من نماند! من نمی‌دانم چرا او بی وفایی می‌کند، با وجود این‌که می‌آزارد این را ولی، دل مرا همواره سمتش راهنمایی می‌کند، چند روزی می‌شود از او ندارم یک خبر، غم درون سینه ام زور آزامایی می‌کند، شب که می‌آید دلم آرام می‌گیرد کمی، شب مرا درگیر عشق و دلربایی می‌کند، آسمان هم صحبت ماه است و می‌خندد ولی، ماه من ای خدا کی رو نمایی می‌کند.. سئوالم از شما این است آیا ممکن است در این راه ما ملموس تر با خودمان روبرو باشیم و حسّ فعالیت های خود را بچشیم و هم اراده با اراده این این انقلاب دستمان چون دلمان در کار باشد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اتفاقاً قصه حضور تاریخی از همین قرار است که اولاً: ما معنای ایمان را درک می‌کنیم که ایمان، تنها باور به وجود خداوند نیست بلکه ایمان، احساس حضور انوار الهی است در عین آن‌که در همان دَم، رُخ برمی‌تابد. ثانیاً: آن حضور تاریخی ما را در وسعت جهانی که در آن هستیم با خود روبه‌رو می‌کند. در غزل شماره ۱۳۱ عرایضی در رابطه با ایمان شد و عرایضی نیز تحت عنوان «حقیقت ایمان در منظر امامان معصوم و عرفا» در حال تدوین است. موفق باشید      

نمایش چاپی