سلام علیکم: عین هستی ، همه اش هستی است.مرز وجودی، جنبه عدمی، نقص و ماهیت ندارد. اما تجلی های او (وجودهای ربطی)، مرز وجودی، جنبه عدمی، نقص و ماهیت دارند. لطفاً بفرمایید که درست فهمیدم! با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: میتوان در این مورد فکر کرد ولی اگر مایل هستید در مورد چنین موضوعاتی فکر بفرمایید؛ باید به کتابهای اصلی که حول این موضوعات بحث میکنند رجوع فرمایید. مانند «بدایۀ الحکمه». موفق باشید
سلام وقت بخیر: دختر ۳۴ ساله مجرد هستم و جهت درمان به طب سنتی مراجعه کردم، در آنجا دوستشان از عراق آمده بودند و استاد متافیزیک بودند، اتفاقی بنده را دیدند و گفتند که حاله ای از انرژی منفی من را احاطه کرده است. همچنین گفتند که من جن عاشق دارم و در حمام عاشق من شده و مانع ازدواج من است و باعث بیماری میشود، الان من سوالم اینه که باید چیکار کنم که حل بشه؟ چرا باید این اتفاق برای من بیوفته؟ میشه راهنمایی کنید؟ بنده دچار ترس و نگرانی شده ام و فقط نظرات آیت الله برایم قابل قبول است. تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: ابداً نباید به این حرفها توجه کرد. وقتی قرآن و خداوند به ما فرموده برای عبور از این امور به ربّ ناس و ملک ناس و ربّ فلق نظر داشته باشید و از طریق اعتماد به خدا زندگی را جلو ببرید؛ چرا باید به این حرفها که بیشتر توهّماتِ گوینده است توجه کنید؟!! عرایضی در کتاب «جایگاه جنّ و شیطان و جادوگر» که روی سایت هست، شده است. خوب است به آن کتاب رجوع شود. موفق باشید
سلام خدمت استاد عزیز: به تازگی در یکی از استانها مسئولیت استانی در باب امر به معروف و نهی از منکر به حقیر واگذار شده اگر شما به جای حقیر بودید چه کارهایی انجام میدادید؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: کار بسیار مهم و سنگینی است. به هر حال باید با طرح معارف اصیلی که مبتنی بر «معرفت نفس» و تدبّر در قرآن است، کار را جلو برد و به انسانی نظر کرد که انسان آخرالزمانی است و با ظرفیت خاص در عین آنکه خودش برای خودش مسئله شده است. با توجه به نکته اخیر عرایضی تحت عنوان «آخرین پیامبر و حضور در انسانیت قدسی» طی دو جلسه شده است. موفق باشید
سلام استاد: میدونم با این متن نظرتون راجع به من عوض میشه و ناراحت میشین اما بزارید حرفم رو بزنم و بگن کافره! من دیگه حالم از خودم و خدا و مردم و دنیا و آخرت و همچی بهم میخوره امروزم کلی کفر گفتم و حرف زشت و چرت و پرت زدم به هرچی که مقدسه، دیگه بریدم، کاش خلاص میشدم ازین دنیای لعنتی و آخرت و هرچی که هست، کاش نبودم اعصابم ریخته بهم. نمدونم صورت برزخیم سگه خوکه آدم عوضی هستم یا نه و عرفا در موردم چی فکر میکنن. اما بدم میاد از هرچی که هست، از شما به عنوان کسی که حس پدری بهتون پیدا کردم و خیلی دوستتون دارم میخام دعا کنید بمیرم خستم. لعنت به این دنیا که هیچکس آدم رو دوست نداره و همه پی منافعشون و عشق رو کشتن، خدا هم که هیچی، ببخشید این کفریات رو گفتم میدونم پشیمون میشم اما خیلی حالم بده الان که مینویسم. میدونم ازم قطع امید میکنید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به اینکه این حالت، حالت و قصه شما نیست؛ حکایت انسانی است که میخواهد خود را آزاد از دیروزش بیابد. در همین رابطه شب گذشته بود که این متن در حین بحث خوانده شد.
آیا این توقفگاهها در مسیر ایمان، دریچههایی نیست تا نسبت به آنچه هستیم و میدانیم، بازخوانی کنیم تا نسبت دیگری با آنچه از ایمانِ دیروزین میدانیم، بیابیم؟ که مربوط به امروز و فردای ما است، نه مربوط به دیروز و اکنونمان؟ آیا باید سوگوار آنچه باشیم که از دست دادیم؟ و یا منتظر تولد اندیشهای که در امروز و فردای ما زندگیساز است؟
ملاحظه میکنید که پس تنها قصه شما نیست و هنر ما آن است که این موقعیت را در خود بشناسیم. فکر می کنم همین آخرین غزل از رهبر معظم انقلاب نیز در درون چنین دغدغهای مطرح شده است که میفرمایند:
دلبستهی امیدی در سنگلاخ گیتی رَه بیشکیب پویم، دل بیقرار دارم
نه میتوانند ناامید باشند زیرا انتظارِ حضوری دیگر در میان است؛ و نه این حضور، بدونِ سنگلاخ هزاران سؤال و شبهه جلو میرود. و از این جهت بدون شکیبایی و در عین بیقراری، این راه را طی میکنند و این، زیباترین شکل پیمودنِ راه است در این زمانه. موفق باشید
با سلام: استاد گرامی بنده تقریبا دو سال است که به شکلی اتفاقی ولی بر پایه مطالعات چند ساله در زمینه فلسفه متوجه مطلبی شدم ولی مردد بودم با چه کسی آن را مطرح کنم و تنها با شما در چند ماه گذشته به شکلی سربسته سوالاتی پرسیدم. به نظر می رسد حوادث پیرامون من و در جامعه و حتی کلان تر با وجود من نوعی پیوستگی دارد به نحوی که با شواهد متعددی روبرو هستم که نمیتوانم آن را در فهم خود انکار کنم. ادعای بزرگی است ولی ظاهرا جهان از چشم بنده دیده می شود به نوعی عالم صغیر را در خود میبینم. اما نکته اینجاست که نه انسان بی گناهی هستم و نه خود را در جایگاه خاص کسی که می گویند مردمک چشم این عالم است می دانم. در عین حال شواهد زیادی دارم که وجود من در مرکز این عالم است. سوال بنده این است که الف: بر مبنای مقام خلیفه اللهی آیا همه انسانها در مرکز عالم هستند و با درک عمیق در هستی خود به این نتیجه ای که من رسیدم خواهند رسید یا فقط یک تن مردمک چشم این عالم است؟ سوال دوم ب: آیا من در اشتباه هستم و نوعی آشفتگی در من بوجود آمده؟ با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد بنده نمیتوانم نظر بدهم. عنایت داشته باشید این سایت در محدوده سؤالات کاربرانی میتواند جوابگو باشد که مباحثِ مطرح در سایت را دنبال کردهاند و برایشان سؤالاتی پیش آمده. و لذا این سایت نمیتواند جوابگوی این نوع سؤالات برای کاربران محترم باشد. موفق باشید
با عرض سلام و ادب خدمت استاد گرامی: پیرامون برگزاری یک سری کلاسهای عرفانی با موضوعات توسعه فردی در خانه حکمت اصفهان شماره هماهنگی جنابعالی را از دکتر احمدی دریافت کردم و برای هماهنگی یک همکاری با خانه حکمت تقاضای یک جلسه ملاقات حضوری با جنابعالی را دارم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: با کمال معذرت، در شرایطی نیستم که بتوانم خدمت رفقا باشم. مگر از طریق همین سایت و یا بعد از نماز صبح در مسجد خدیجه کبری بعد از اربعین. موفق باشید
با سلام: آیا ملاصدرا در برهان صدیقین، همانند شما از قاعده «کل مابالعرض لابد آن...» استفاده کرده است؟ با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: این یک قاعده عقلی است که هر مابالعرضی به مابالذاتی منتهی میشود. موفق باشید
سلام علیکم استاد: مسئلهای برای بنده پیش آمده که نمیتوانم با تغافل از آن رویگردان شوم. بنده طاهرزاده متأخر را شنیدهام فیالمثل بنده با فرمایشات جنابتان راجع به نیهیلیسم زمانه، همذات پنداری کرده و آنرا درک میکنم؛ حتی آنرا چشیدهام. گویا با این نگاه هایدگریطور و داوریطور به زمانه و مسائلش میاندیشم لکن پدر بزرگوارم از تبار طاهرزاده اول است. ایشان منکر نیهیلیست زمانه است منکر بیتاریخی ماست این صحبتها برایشان نامأنوس است و مبهم این صحبت ها برایشان بوی افسردگی میدهد بوی پوچی میدهد بوی تنبلی میدهد بوی از زیر کار در رفتن و انداختن تقصیرات گردن دیگری، میدهد ایشان معتقدند چرا باید دچار پوچی شویم وقتی که ثابت قدم باشیم و تلاش کنیم وقتی که خدارا داشته باشیم وقتی که یاد خدا کنیم وقتی که حتی نماز شب بخوانیم و به بنده میگویند من در و گوهر و خلاصه هرچه که سالیان سال طول کشید تا متوجه شوم به تو میگویم. نمیدانم چقدر میتوانم با فرمایشاتشان راه بر خودم بگشایم و راه روم اما فی الحال گیر کردهام. ایشان به قدری شیوا سخن میگویند که گاهاً با خودم میگویم شاید واقعا همینطور است عقلم مجاب میشود لکن قلبم میگوید تو خودت قبل از آشنایی با طاهرزاده و مباحث بیتاریخی و نیهیلیستی که مطرح میکنند دچار نیهیلیست زمانه شده بودی چطور میتوانی این صحبتها را قبول کنی هرچند عقلت متقاعد شود؟! فی الحال با اوصافی که عرض شد امکان دیالوگ و گفتی راهگشا بین بنده و پدرم نیست فرضاً اگر باشد هم صرفاً باید به اثبات اندیشهمان بپردازیم که از حوصله خارج است. موضوعی دیگر اینکه گویا «رسیدهام به خدایی که اقتباسی نیست» نمیدانم چگونه بگویم اما نمیخواهم با پیگیری مباحثتان طاهرزادهایسم شوم. میخواهم خود بروم و خدای خویش را پیدا کنم عقلم منعم میکند و میگوید «ره چونان رو که رهروان رفتند» چون کار عبثی است که بخواهم با آزمون و خطا پا در مسیری قراردهم که میشود متقن و محکم بدون آزمون و خطا پیش رفت، چونان رهروانی که عمری رفتهاند و بعد از سالیان بهترین راه را، اینراه فهمیدهاند. اما قلبم میگوید خدا برای هرکس به گونهای است برو و خودت خدای خودرا بشناس. خدا اقتباسی نیست درماندهام و سرگردان پریشان و مشوش با خود گفتم بپرسم ازجنابتان، یحتمل گفتی سخنی از جانب شما مرهمی باشد بر آشوب درونیمان و چراغی شود برای افقی که دیری است در آسمان پر از ابرمان ناپیداست یا فانوسی که بتوانیم به دست بگیریم و به راه افتیم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که میفرمایید پدرتان و امثال ایشان در حضوری ملکوتی، خود را ادامه میدهند و مسلّماً قابل احترامند. چرا نباید آنها را و دغدغههایشان رادرک کنیم و راهی که مقابل ما میگشایند را نپذیریم؟ آری! اگر احساس شد امکانی برای حضوری بیشتر و یا حضوری دیگر در میان است و نیاز داریم آن حضور را از آن خود کنیم؛ معلوم است که بدان افق و بدان حضور سیر خواهیم کرد و البته این نیاز همه افراد نیست و به همین جهت چنانچه در رابطه با حضوری که به نور انقلاب اسلامی برایمان پیش آمده میتوانیم خود را ادامه دهیم، چرا به خود سختگیری نماییم و از این جهت به رفقا نیز عرض شده، مخاطب بحثهای بنده همه افراد نیستند. موفق باشید
با عرض سلام و ادب: سوالی رو محضر استاد گرامی داشتم. بنده چندی پیش کتابی رو مطالعه کردم به اسم در محضر علامه طباطبایی (ره) که نویسنده پرسش و پاسخ هایی که از جناب ایشون شده را در کتاب آورده اند. یکی از این پرسش و پاسخ ها برایم شبهه ناک شد. سوال بنده این هست: آیا شخص با وجود توبه واقعی کردن باز هم از بعضی از نعمات آخروی در بهشت محروم هست؟ در حدیث زیر آمده که حتی اگه توبه کند در بهشت آن نعمت را ندارد. این متن سوال و جواب است: سوال ۴۲۹: معنای روایت زیر چیست که می فرمایند: سامع الغنا محروم من سماع اصوات شجره طوبی، و شارب الخمر من الرحیق المختوم، و الملوط من الجلوس علی سرر الرحمه، و ان تابوا و دخلوا الجنه. کسی که به آوازخوانی گوش فرا دهد، از شنیدن صدای درخت طوبی، و شراب خوار از (نوشیدن) شراب سر به مهر، و کسی که لواط شده از نشستن به تخت های بهشت محروم خواهد بود، اگر چه توبه کنند و به بهشت وارد شوند. جواب: یعنی درک این اشخاص محدود می شود بحيث لا يشعرون با محروميه من الرحيق و الجلوس على سرر الجنه، بل يدركون و يشعرون غيرها من النعم. و لايكونون بحيت يدركون و يشعرون الم المحروميه من هذه النعم، لمنافاته قوله تعالى: لا لغو فيها. (طور: ۲۳) به گونه ای که به محرومیت خود از شراب و نشستن بر تختهای بهشتی توجه ندارند، و تنها دیگر نعمتهای بهشتی را درک می کند و فقط به آنها توجه دارند، البته ناراحتی و رنج محرومیت از این نعمتها را نیز درک نمیکنند و به آن توجه ندارند زیرا در این صورت روایت با فرمایش خداوند متعال که می فرماید (هیچ کار بیهوده ای در بهشت نیست) ناسازگار می گردد. ممنونم از اینکه پاسخ میفرمایید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: با اینهمه بستگی به درجه توبه دارد. وقتی شخص تماماً شخصیت خود را به کلی نسبت به آنچه مرتکب شده، تغییر دهد؛ شامل آن روایت میشود که از رسول خدا «صلواتاللهعلیهوآله» داریم: «من تاب لذنب کمن لا ذنب له» هر آنکس که از گناهی توبه کند در آن حدّ است که گویا آن گناه را انجام نداده است. پس از این جهت با توبه، گناهان مانع حضور انسان ذیل رحمت او نخواهند بود. حال بستگی دارد که انسانِ تائب در مسیر سیر إلی الله چه اندازه همت به خرج دهد تا مصداق «إِنَّ الْحَسَنَاتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئَاتِ» باشد که تنها سیئات او با توبه برطرف میشود و یا مصداق «إِلَّا مَنْ تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ عَمَلًا صَالِحًا فَأُولَئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِيمًا» باشد که حتی به جهت همت بلندش، گناهان او به حسنات تبدیل میشود و این مصداق همان جناب حرّ است. موفق باشید
سلام و عرض ادب استاد: بعد از فشار روحی شدیدی که کشیدم، یه مدته (یک ماه) موفق نمیشم هر سه نوبت نماز روزانه رو درست بخونم و خیلی حالم بده از این موضوع. هر کاری می کنم بازم نمیتونم موفق بشم واقعا خسته شدم از بس تلاش کردم و عذاب وجدان دارم و نمیدونم چرا اینجور شد. منی که نمازام همه اول وقت بود الان مثلا یه نوبتش از دست میره. شاید از خستگی زیاد یا از اینکه تو شرایط سخت تنهایی جلو اومدم و فشار وحشتناکی متحمل شدم. از اون طرف حدیث درباره نماز میخونم و ناامید میشم. چه راهکار عملیاتی برای اینکه موفق شم و مصداق سبک شمردن نماز نباشم وجود داره؟ نمیتونم فشار روحی دیگه تحمل کنم راه آسونی بلدید؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به ما فرمودهاند: «آنقدر ای دل که توانی بکوش / گرچه بهشتش نه به کوشش دهند». ما باید امیدوار به رحمت الهی باشیم. موفق باشید
سلام استاد وقت بخیر: قبول باشه عزاداری های شما. انشاءالله برای خرید کتاب فصوص الحکم، بهترین شرح کتاب را معرفی کنید. لطفا
باسمه تعالی: سلام علیکم: بستگی به ذوق افراد دارد. شرحهای فارسی مثل شرح بابارکنا و شرح آیت الله حسنزاده در بازار هست. البته هیچ شرحی بدون شرحِ صوتی نمیتواند ما را با متن ابن عربی مرتبط کند. موفق باشید
با سلام: طبق کتاب معاد شما، همه موجودات حتی فرشتگان، هستی خودشان را از دست میدهند. آیا به معنای نابودی است یا چیز دیگری؟ لطفاً توضیح دهید! باتشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: هیچ موجودی در قیامت هستی خود را از دست نمیدهد. آنچه پیش میآید نسبت هر موجود است با خداوند که هیچ وجودی از خود ندارند مگر به ایجادی که خداوند به آنها داده. موفق باشید
سلام علیکم استاد عزیز: در عزاداری های سید الشهداء علیه السلام از طرفی دوست دارم بسیار گریه کنم و از طرفی با این نحوه از عزاداری و ذکر مصیبت هایی که متداول است نمی توانم رابطه برقرار کنم، به نظر شما عیب از کجاست؟ دل ما از امام حسین دور شده یا سبک و سیاق و زبان عزاداری ها باید تغییر کند؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده با توجه به ظرفیت جوانان و عمق فراتاریخی که در کربلا حاضر بوده است ما نیز باید در این زمانه با عمق بیشتری کربلا را نشان دهیم. و در این مورد بعضاً کمکاری میشود. و از طرفی اشعار بسیار خوبی از طریق بعضی از مداحان مطرح میشود که اشاراتی متعالی در بر دارند. موفق باشید
سلام: استاد ببخشید علم زمان و تحلیل وقایع و پیش بینی آن ها بر اساس زمان را شما تایید می کنید؟ ممنون
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر حضرت صادق «علیهالسلام» فرمودند: «نَحنُ اَعلَمُ بِالوَقت» تا معلوم شود فرهیختهترین انسانها متذکر زمانه و شرایط تاریخی خود هستند، پس باید نسبت به زمانه و تاریخ فکر کرد. از طرفی تاریخ در جایی قرار ندارد که بتوان آن را به کسی نشان داد، بلکه امری است که جان و روح انسانها را فرا میگیرد و در افکار و امور و حوادث و سیاستها ساری و جاری است و تنها از طریق مظاهرش میتوان آن را شناخت و از طرفی اگر به گفته حضرت صادق «علیهالسلام»: «العالِمُ بِزَمانِهِ لا تَهجُمُ عَلَیهِ اللَّوابِس» (کافی، ج 1، ص 27) آنکس که نسبت به زمانه خود آگاه باشد حجابها بر او هجوم نمیآورند تا گرفتار خطا گردد. پس آدمی باید در تاریخ و با تاریخ باشد وگرنه زندگیاش دچار پریشانی میشود و در فهم و خردش اختلال پدید میآید و نمیتواند در آینده درست حاضر شود، به همان معنایی که مولایمان علی «علیهالسلام» فرمودند: «أعرَفُ الناسِ بالزّمانِ، مَن لَم يَتَعَجَّبْ مِن أحداثِهِ» (غررالحکم، ص 148) آگاهترین مردم به زمان کسی است که از آنچه پیش میآید متعجب و شگفتزده نمیشود. موفق باشید
سلام: ببخشید من چند وقتی هست در ارتباط با خدا ناتوان شده ام نمیدونم بخاطر عظمت خدا و یا موضوعات دیگری هست انگار خدا از دسترس من خارج شده است. اشکالی دارد بیشتر با امام زمان ارتباط بگیرم وقتی فکر می کنم این حس به دو دلیل هست یکی نا محدود بدون خدا و دور از دسترس بودنش در ذهن من بوده و دیگر اینکه انگار با امام زمان راحت تر میشود صحبت کرد. پیش خودم میگم افرادی مثل آیت الله بهجت و غیره ایشون را دیده اند و قابل دسترس هستند تا خداوند نامحدود نمیدونم علت این حالت چیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! نظر به اولیای الهی که آینه انوار حضرت حق میباشند، در واقع نظر به کسانی است که اشاره به اسمای الهی دارند و از این جهت اگر آن انس در بستر نظر به توحید بیکرانه حضرت ربّ العالمین باشد، راهِ خوب و ارزشمندی است. موفق باشید
گویی در بن بستی هستم نمیدانم که بایستی به ذهن گوش کرد یا به قلب یا هیچکدام. اصلا تا به الان به چه چیز گوش دادهام؟ به این فکر میکنم که خودم کجایم؟ همینجا؟ چگونه میتوانم ببینمت ای جان؟ در کدام سو از وجودم تو را بیابم؟ چگونه تو را همراهی کنمت؟ دلم برایت تنگ است و گویی میجویمت میخواهمت و در پیات هستم تا بیابمت تا بلکه با یافتن کمی بتوانم بروم کمی بتوانم خود را دریابم در زندگی خستهام از دنیا و از هر چیزی خستهام از سختیهای زندگی توانم بریده و صبری برایم نمانده نمیدانم در زندگی شخصی چه خواهم کرد چه میخواهم چه نمیخواهم اصلا چه میتوانم بکنم در وضعیت و شرایطی که هستم؟ همه من را میخواند و من نمیدانم کجایم گویی که در سرم سنگی گذاشتهاند آنقدر که سنگین است گویی که هیچ چیز مهم نیست اما در عین حال در دل تمنایی هست به راستی چگونه میشود به این تمنا پاسخ داد؟ چگونه میشود رفت بدون آنکه در این راه ماند؟ چگونه میشود رفت که حتی اگر جایی هم ماندی این ماندن خودش برای خودش رفتنی را در پی داشته باشد میدانی دو دلم نسبت به همه چیز. در دلم غوغایی به پاست که نمیدانم این را چگونه به راه برسانم نمیدانم چگونه با او تا کنم تا راه را بیابد و حرکتی را بردارد حرکتی که اول در وجود خود شکل گرفته باشد حرکتی که برایم چیزی در میان بگذارد اصلا از خود میپرسم چیزی در خودت داری؟ داری چگونه میروی؟ چگونه قدمی برمیداری؟ چگونه حرکتی را به پیش میبری؟ آیا خودت هم هستی؟ یا فقط این کار را انجام میدهی بدون اینکه خودی در میان باشد اصلا به من بگو که چگونه انتخابش کنم؟ اصلا چگونه چیزی انتخاب میشود؟ دست من هست آیا؟ کجا هستم؟ اصلا میشود از اینهمه شک، نگرانی و .. در آمد؟ چگونه؟ به کجا بنگرم؟ به چه بنگرم؟ همه اینها واقع است و نه وهم و نه بهانه نیست. اینکه خستهام بهانه نیست. اینکه دیگر نمیتوانم شرایط را تحمل کنم بهانه نیست. اصلا به من بگویید با وضعیتها و شرایط باید چه کنم؟ تحمل؟ صبر؟ چگونه بروم در این وضعیت و تحمل؟ با گیجی؟ با سردرگمی؟ اصلا یک چیز دیگر! چگونه ببینم اینها را؟ شرایط و وضعیت را چگونه بگذرانم؟ میدانی! شاید بگویی با تحمل آن را ببین یا اصلا بگویی با چیزی که درون خودت است آن را ببین اما من میگویم با چه ببینم چگونه ببینم؟ چگونه ببینم که بتوانم بروم حتی اگر مصیبت عظیمی هم گردنگیرم باشد؟ چگونه؟ میخواهم آنچه که در سینه ام خفته است را ببینم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! این اولِ راه است آنگاه که انسان بخواهد با قدمی بلندتر در نزد خود حاضر شود به همان معنایی که جناب حافظ فرمود: «چه عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها»، به همان معنای سوبژهشدن انسان برای خود در عین حضوری بس متعالی. در جلسهای که اخیراً خدمت رفقا برقرار شد تحت عنوان «کدام رئیس جمهور و حضور در کدام آینده؟» https://eitaa.com/matalebevijeh/17011 خارج از موضوع سیاسی آن جلسه که در رابطه با شخصیت آقای دکتر جلیلی بود؛ معنای سوبژگی انسان و نحوه عبور او در رابطه با انتخابی به وسعت تاریخ، نکتهای بود که به نظر میآید بتواند افقی در مقابل نکاتی که با آن روبهرو هستید، بگشاید. موفق باشید
با سلام! منظور از عقل کل در معارف دینی کیست؟ با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: این نوع مطالب، مطالبی نیست که در دل یک سؤال و جواب بتوان از آن سخن گفت. یکی از بهترین متونی که در این مورد سخن گفته است کتاب «الاشارات و التنبیهات» جناب ابن سینا میباشد و میتوانید در این مورد سری به جلد اول جزوات «تاریخ فلسفه اسلامی» که روی سایت هست، بزنید. موفق باشید
سلام: چند وقتی هست که سوالاتی تو ذهنم هست ازین قبیل شبی که آقای رئیسی سقوط کرده و گم شده بود تمام مردم برای سلامتی ایشان دعا کردند تو حرم حضرت معصومه و امام رضا و هر جای دیگه دعای توسل گرفتن از خدا و تمام امامان معصوم کمک خواستن برای سلامتی ایشان پس چرا خدایی که میگه بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را دعای چندین هزار نفر رو ندیده گرفت؟ چرا اجابت نکرد؟ چرا اکثر وقتها تمام دعاهای ما بی جوابن؟ چرا این همه صحبت میکنیم با امام زمان و خدا هیچ اثری نمیبینیم چرا؟چرا؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آیا آن دعاها موجب نشد تا شهید رئیسیِ عزیز که در زیر طعنهها ی فضای مجازی معاندین گمشده بود، پیدا شود؟! از این پیدایی که رهبر عزیز انقلاب در حرم امام خمینی «رضواناللهتعالیعلیه» از آن فرمودند؛ مگر بیشتر هم میشود؟!! حال مائیم و شهید رئیسیِ پیداشده برای ادامه مسیری که او در بستر انقلاب، به میان آورد. https://eitaa.com/matalebevijeh/ 16914 موفق باشید
سلام علیکم حاج آقا: حالتان خوب است؟ سلامتید؟ راستش را بخواهید شبهه ای هست که ذهنم را درگیر کرده و خواستم زود قضاوت نکنم و بیشتر پرس و جو کنم و خواهشم این است که عصبانی نشوید. شبهه این است که حس میکنم امامان شیعه و نایب فعلی آنها خلاف قرآن عمل میکنند و همین موجب شهادتشان شده است و اختلاف از همینجا آغاز شده است. برای مثال در قرآن خداوند میفرماید من برای شما سخت نگرفتم و آسان گرفتم ولی ببینید که زندگی ما چقد دشوار شده؟ یا اینکه خدا در قرآن میگوید مفسدین را دوست ندارد ولی ببینید که اوضاع فوق فاسد است؟ یا طبق شواهد ذوالقرنین کورش است ولی میگویند امام زمان است یا عده ای میگویند امام علی است و... تا اینجا قبول من میگویم حکومت اهل بیت این نبوده و حکومت امام زمان این نیست ولی میگویند تو تحریف میکنی. واقعا چه گلی به سر بگیریم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ملاک، قرآن است و زیبایی زندگی توحیدی. در این صورت سختی و راحتی همه در راستای زندگی زیبای توحیدی معنای خود را دارد. لذا قرآن به پیامبر خود میفرماید: «الم نشرح لک صدرک * و وضعنا عنک وزرک * الذی انقض ظهرک * و رفعنا لک ذکرک * فان مع العسر یسرا * ان مع العسر یسرا * فاذا فرغت فانصب * و الی ربک فارغب» و بدین لحاظ اگر سختی هست، در دلِ آن آسانی پیش میآید و سپس دوباره تکرار میفرماید در دل سختی، آسانی نهفته است و این، سیرِ به سوی توحید است. به همین جهت در آخر سوره فرمود: « فاذا فرغت فانصب * و الی ربک فارغب» چون از امری در این مسیر راحت شدی، همچنان رو به سوی ادامه کار داشته باش هرچند که سخت باشد تا آنجایی که به سوی پروردگارت انس پیدا کنی. خوب است در این رابطه به بحثی که در رابطه با سوره انشراح شد، رجوع فرمایید. https://lobolmizan.ir/sound/1181?mark=%D8%A7%D9%86%D8%B4%D8%B1%D8%A7%D8%AD موفق باشید
سلام و رحمت خدمت استاد گرانقدر: وقت شما منور به نور خداوند. استاد منظور از شئون نفس چیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: همان مراتب نفس است که از مرتبه نفس به اعتبار حضور در قوا شروع میشود تا نفس، در مقامِ قلب و نفس در مقام سرّ. جناب عبدالرزاق کاشانی در مقدمه شرح «منازل السائرین» جناب خواجه عبدالله انصاری، مراحل بطونی انسان را چنین برمیشمارد: ۱. غیب قوا ۲. غیب نفس ۳. غیب قلب ۴. غیب عقل ۵. غیب روح ۶. غیبالغیوب که غیب ذات احدی است. میفرماید به حسب سیر و ترقی برای نفس دو مرتبه در ذیل قلب قبل از توجه به حق، حاصل میشود و آن امّاره به سوءبودن نفس است که ابتدا تبدیل میشود به نفس لوّامه و سپس به نفس مطمئنه. و برای قلب نیز مرتبهای است فوق مقام عقل و دون مقام روح که به آن «سرّ» میگویند. به این معنا که سرّ همان قلب است که به روح نزدیک شده و صفای بیشتر یافته و مقام مناجات با حق را یافته و برای روح نیز مرتبهای است به نام «خفی» که با نزدیکشدن به مقام وحدت برایش حاصل شده است. موفق باشید
با سلام: بر اساس آنچه که در پاسخ ۳۷۵۴۹ دادید. آیا با عدالت خدا سازگار است که آن طفل بدون امتحان در دنیا به مقامات معنوی برسد و به بهشت برود ؟! با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به عین ثابته آن طفل، آنچه در جان خود او و در اراده اولیه او هست، او را جلو میبرند. موفق باشید
همه قبیله من، عالمان دین بودند مرا معلم عشق تو شاعری آموخت استاد عزیز و فرزانه فرارسیدن روز بزرگداشت مقام والای معلم را به حضرتعالی، که در برهه های سخت و نفس گیر زندگی ام، تلمذ و شاگردیتان، به فضل خدا، نجاتم داد، تبریک می گویم. روح بلند شهید والامقام مرتضی مطهری تا همیشه تاریخ، در بهشت اردیبهشت، با نام و جایگاه معلم و معلمی پیوند خورد و حقیقتا چه نیکو تقارنی است. شاکر درگاه خدا و قدردان وجود نازنینتان هستم، اگرچه: قدر تو خدای داند و بس او نیز معلم است و استاد
باسمه تعالی: سلام علیکم: حال مائیم و ادامه راه زیبایی که آن مرد مخلص و دلزنده و زمانشناس مقابل ما قرار داد. در آثار گرانبهای او که حقیقتاً خواندنی است میتوان متوجه دغدغههایی شد که او نسبت به نشاندادن اسلام داشت تا انسانها معنای زندگی را درک کنند. از لطف جنابعالی متشکرم. موفق باشید
با سلام و تحییت خدمت شما استاد طاهرزاده: در مواجهه با نسل جوان که بسیاری از مطالب دینی برای آنها سطحی و مضحک و بیفایده و کلیشه است، چه بگوییم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: بیشتر باید با زبانی لطیف، خودشان را نسبت به خودشان آگاه کرد تحت عنوان «معرفت نفس». ولی با زبانی خاص که بیشتر حالت اشاره داشته باشد و نه تعلیم. امید است کتاب «جوان و انتخاب بزرگ» در این امر راهگشا باشد. موفق باشید
سلام: برای اینکه در عالم علمایی مثل امام خمینی وارد شویم باب ورود، مطالعه آثارشان است که ارتباط روحی برقرار شود؟ چه سیری برای مطالعه آثار ایشان پیشنهاد میکنید؟ برای مطالعه غرب و تفکر غرب کتب خودتان را مطالعه کردیم آثار دیگه از دیگران هم پیشنهاد بدید. ممنون
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. آری! این نکته بسیار مهمی است که در فضای توحیدیِ حضرت امام خمینی میتوان در عالَمی حاضر شد که عالَم خاص ایشان است. و در این رابطه آثار عرفانی ایشان مانند کتابهای شریف «مصباح الهدایه» و «چهل حدیث» بسیار کمککننده است. ۲. بعد از مطالعه جزوات «فلسفه غرب» که روی سایت هست؛ کتاب «تاریخ فلسفه غرب» اثر کاپلستون خوب است. موفق باشید
سلام استاد گرامی: طاعات و عبادات شما مقبول درگاه حق تعالی. بنده مدتی هست دوست دارم کارهایی که انجام میدم به چشم مردم بیاد، و این دور از اخلاص هست، چکار کنم ازین صفت رذیله نجات پیدا کنم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: دائماً باید متوجه حضور در محضر خدا باشیم و افق اعمال خود را در آن حضور به میان آوریم و به امید هرچه بیشتر حضور در محضر حضرت رحمان، به هرکاری اقدام نماییم تا زیبایی اخلاص را در جان خود بچشیم. موفق باشید