وقتی مهربون ترین آدم دنیا، وقتی دلنازک ترین آدم دنیا، تو را به خودش راهی نده و دست رد بهت بزنه یعنی خیلی بدبخت شدی. حسین، خودمانیم، تو دلت می آمد هیچ کسی را رد کنی؟ تو حتی دلت برای قاتلت هم سوخت ولی دست رد به من زدی. باشد، این هم بماند به یادگاری برای من و ابدیتم و اینهمه شرمندگی. حتما این ناکامی حقّ من است، وگرنه عدل شما که پایدار است. این بار از شما هم سوالی ندارم، این ها را فقط می نویسم مثل یک اقرارنامه، مثل یک وصیتنامه. باشد به یادگاری دست شما، باشد به امانت دست شما. ما که دستمان به خدا نرسید، به بالابلندانش هم نرسید، کاش این متن من به جای شما به دست رهبری می رسید، به دست نایب مهدی، بگذار اگر قرار است غرق شوم در عمیق ترین هایش غرق شوم، بگذار اگر قرار است طرد شوم از بالاترین هایش طرد شوم، بگذار اگر قرار است تمام شوم از کامل ترین هایش تمام شوم، بگذار اگر قرار است رانده شوم رو به کریم ترین ها بزنم که بعدها دلم نسوزد، بگذار اگر قرار است مجازات شوم اگر معدوم شوم اگر سوخته شوم به دست حضرت عدلشان باشد، به دست کریمان مردن مرگش شیرین تر است، بگذار اگر قرار است تمام شوم و بمیرم لااقل مرگ شیرین مرا در بر بگیرد، بگذار پایان این زیستن تلخ، این بودن تلخ، این راه تلخ، شیرین باشد. کاش این متن به دست ایشان می رسید، یا کاش صدای دردهای من، و کاش حرف های من،، دوست دارم به ایشان برسد تا خبردار باشد که جوانی، جوانی اش طی شد، ولی به ناکامی، به غفلت، به بی خبری، ولی با اینهمه دوست داشت به راه او باشد، برای او باشد، ولی نشد، حالا در بی خیال ترین حالت ممکن به سر می برم، من وسط اقیانوس زندگی، وسط اقیانوس حیات بی هیچ کمکی، بی هیچ نیرویی، فقط غرق تماشای غرق شدن خویشم، تماما غرق تماشای تمام شدن خویشم، مَثَل من مَثَل آن کشاورزی است که روزها و مدتها در زمینش رفته و آمده و کار کرده و انتظار کشیده ولی اصلا جنس بذرش جنس پرورش یافتن نبوده، فقط زمین حیف شد و زمان حیف شد و آب و باد و خاک و حتی آتش هم حیف شد، آری آتش هم حتی حیف شد، اینهمه در انواع آتش سوختم ولی حالا از درد خامی دارم می میرم. سلام مرا به ایشان برسانید و فقط بگویید که گفت شرمنده، من در میان نبودم که بتوانم در میدان باشم. آری اگر اهل هدایت باشم پس شاید «علمه بحالی» کفایتم بکند، وگرنه نمی دانم کلید قفل روحم کجا افتاده که سری به خودم بزنم!
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! با حضور دیروزین نمیتوان در امروز و فردای خود زیست. باید به حضور دیگری نظر کرد، وگرنه «تغابن» و «مغبونشدن». عرایضی در مورد سوره تغابن شروع شده است که خوب است به آنجا رجوع شودhttps://lobolmizan.ir/sound/1514 موفق باشید
با سلام: من وقتی به جهان اطراف خودم مینگرم، احساس میکنم که یک قدرتی در جریان است که دارد آن را اداره می کند. از ذرت اتم تا موجودات زمینی و... آیا میتوان گفت که در عبارات بالا من دارم یکی از اسماء الله به نام رب را شهود میکنم؟ با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: إنشاءالله وقتی که رجوع ما به حضرت ربّ باشد. موفق باشید
با سلام: در شعر زیر که شما از آن استفاده می کنید: دریا موج گوناگون بر آمد زبیچونی به رنگ چون درآمد و... آیا منظور آن است که دریا همان ذات خداست که بیچون بود و این موجها که آمدند این دریا را به رنگ چون در آوردند. آیا منظور از این موجها اسماء الله میباشد یا همین موجوداتی (مانند آدم، کوه، ملک و....) که میبینم میباشد؟ با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! از او که «لیس کمثله شیئ» است همه عالم ظاهر میشود و معلوم است که تمام عالم بر مبنای اسمای حسنای او به ظهور میآیند. موفق باشید
با سلام و رحمت: از چه بُعدی اشک برای اباعبدالله ارزشمند هست که با یه قطره ی آن غوغا میکند؟ هر چی فکر میکنم میبینم که صحنه ی کربلا همه اش زیبایی هست و حسین در اوج قرار دارد. و باید برای خود اشک بریزیم که از حسین دوریم ولی گفته اند در مجلس روضه فقط برای اباعبدالله اشک بریزید. امام حسین در کربلا در اوج عزت، پس گریه برای کدام بُعد؟ امام حسینی که تمام خود را برای خدا داد و مورد رضایت خداوند قرار گرفت، و فرزندانش یکی از دیگری برتر، پس گریه برای چی؟ گریه باید برای خودمان باشد که نه خودمان آنگونه هستیم و نه فرزندانمان که در این زمانه از دین و حسین فاصله گرفته اند. باید بگیم که ای حسین تو که گریه نداری چون همه چیزت در اوج بود، خوش بسعادتت! پس باید، برای خودم و فرزندان جامعه ام گریه کنم که از شما دوریم پس اشک خالص فقط برای حسین در مجلس روضه برای چی میشه؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد خوب است به بحث «جایگاه اشک بر حسین (ع)» که روی سایت هست، رجوع فرمایید. موفق باشید
https://lobolmizan.ir/quest/27738?mark=%D8%AC%D8%A7%DB%8C%DA%AF%D8%A7%D9%87%20%D8%A7%D8%B4%DA%A9%20%D8%A8%D8%B1%20%D8%AD%D8%B3%D9%8A%D9%86
استاد سلام علیکم: به گزارش ایسنا، محمدجواد ظریف در حساب کاربری خود در شبکه اجتماعی ایکس نوشت: «محکومیت ترور شهید بزرگوار اسماعیل هنیه، در حالیکه جهان در سکوت نظاره گر نسل کشی اسرائیل و اقدامات مکرر تروریستی و تجاوزگرانه آن رژیم است، نتانیاهو منطقه و جهان را به سوی پرتگاه فاجعه پیش می برد، درست در روز تحلیف رئیس جمهور پزشکیان، که مردم ایران، منطقه و جهان را به صلح و آرامش و همدلی فرا میخواند. ایالات متحده و اتحادیه اروپا باید تا کنون متوجه شده باشند که بقای نتانیاهو در گرو کشتار، تخریب و هرج و مرج است. شهید اسماعیل هنیه قهرمان خستگی ناپذیر آزادی مردم فلسطین از اشغال اسرائیل بود. ترور ناجوانمردانه میهمان ما، عزم ایران را برای دفاع از خود و حمایت از عزم مردم فلسطین برای مبارزه برای آزادیشان دوچندان خواهد کرد. جهان نباید اجازه دهد که اهداف ویرانگر نتانیاهو محقق شود.» استاد راستش احساس میکنم توطئه در کار است. این همان ظریفی است که چند روز قبل در حسینیه امام خمینی هنگام شعار مرگ بر آمریکا با صورتی اخمو سکوت کرده و هیچ نمی گفت؟! از همه ابعاد این ترور عجیب بود و اگر درست فکر کنیم آنقدر دلیل وجود دارد که حادثه بالگرد آقای رئیسی را ترور اسرائیل بدانیم ولی نمیتوانیم این را بگوییم چون اسرائیل از خدا شه که ما این را بگویم ولی شاید ترور شهید رئیسی هم بی ربط به ترور اسماعیل هنیه و دولت اصلاحات نباشد. نظر شما چیست استاد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! هرچه هست این داستان وجدان تاریخی ما میباشد که آقای ظریف هم متذکر آن هستند. عرایضی در رابطه با برکات این ترور در راستای حضور تاریخی جبهه مقاومت، در عین تلخیِ آن، انجام شد که خوب است به آن بحث رجوع شود https://eitaa.com/matalebevijeh/17293. موفق باشید
سلام استاد عزیز: با توجه به مشکلات جوانان و روی آوردن به متاسفانه خودارضایی برای هر علت که در نهایت همان حال خوش درونی است و گشت و گذارهای مختلط و پارتی های جور وا جور.. آیا این همان سوبژکتویته است؟ ممنون
باسمه تعالی: سلام علیکم: لازم نیست موضوع را به سوبژکیِ انسان که امری است معرفتی ارجاع دهیم. باید متوجه باشیم شرایط ازدواج جوانان را ساده و سادهتر کنیم. زیرا این یک امر طبیعی است، خودمان کار را سخت کردهایم. موفق باشید
سلام: ۱. در آیه ۲۹ سوره بقره خداوند می فرماید ابتدا زمین را خلق کردیم بعد آسمان و در آیه ۲۹ و ۳۰ نازعات میفرماید ابتدا به آسمان پرداختیم و بعد زمین را گسترش دادیم. آیا منظور از گسترش دادیم همان خلقت است که اگر رعیت چرا در دو جای قرآن متفاوت گفته شده؟ اگر منظور گسترش است تفاوت را بیان کنید لطفا؟ ۲. چرا در پایان نماز سلام می دهیم؟ در صورتی که سلام را اول هر کاری اعلام می کنیم ولی در نماز متفاوت است؟ ممنون
باسمه تعالی: سلام علیکم: در آیه ۲۹ سوره بقره میفرماید: «هُوَ الَّذي خَلَقَ لَكُمْ ما فِي الْأَرْضِ جَميعاً ثُمَّ اسْتَوى إِلَى السَّماءِ فَسَوَّاهُنَّ سَبْعَ سَماواتٍ وَ هُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَليمٌ» خداوند برای شما آنچه که در زمین است، خلق کرده، سپس به آسمان پرداخت. و این به معنای این نیست که سپس به خلقت آسمان پرداخته باشد، همانطور که در ابتدای آیه نفرمود ابتدا زمین را خلق کرد؛ بلکه میفرماید آنچه در زمین است را برای شما انسانها خلق نمود. و در آیات ۲۹ و ۳۰ سوره نازعات میفرماید: «وَ أَغْطَشَ لَيْلَها وَ أَخْرَجَ ضُحاها، وَ الْأَرْضَ بَعْدَ ذلِكَ دَحاها» یعنی و شب زمین را تاريك و روزش را آشكار نمود! و زمين را بعد از آن گسترش داد. به این معنا که ابعادی از استعدادهای زمین ظاهر شد. بنابراین اساساً بحث تقدم و تأخر خلقت در زمین و آسمان مطرح نیست به همان معنایی که فرمود: «فاطِرِ السَّماواتِ وَ الْأَرْض» او با یک اراده از کنهِ عدم، زمین و آسمان را به ظهور آورد. موفق باشید
سلام و وقت بخیر: شب پیش با پدرم دعوای بدی کردم. پدرم در ابتدای۶۰ سالگی است. حرفایی زدم که دل ایشان به شدت شکست. رفتاری که کردم نه تنها شایسته پدرم بلکه شایسته یک انسان پست و ظالم هم نبود. در خالی که پدرم به طور کلی آدم مهربانی است و رابطه مان خوب است. آن شب حالم خیلی بد شد و تا صبح گریه کردم از پدرم دلجویی کردم. پدرم گفت تو پاره تن منی من برای تو همیشه دعای خیر میکنم. خیلی سعی کردم دل پدرم را به دست بیاورم. و از خدا خواستم مرا ببخشد. ولی میدانم باز هم آن حرفها آنقدر سنگین بوده که پدرم با وجود بخشیدن من قطعا فراموش نمیکند. من هم فراموش نمیکنم. حالم خیلی بد است. میدانم خدا توبه انسان را میپذیرد ولی دنیا هم حساب کتاب دارد از عواقب کارم میترسم. چه کار باید بکنم؟ با خودم گفتم قول میدهم نه با پدرو مادرم و نه با هیچ انسان دیگری اینطوری برخورد نمیکنم ولی آثار طبیعی این رفتارم را چه کنم؟ یه دستور العمل میخواهم هرچقدر سخت باشد مهم نیست. فقط میخواهم به خدا بگویم که غلط کردم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! بنگرید که حضرت معبود چگونه دلِ پدرتان را این اندازه نرم کرده تا متوجه باشید خود حضرت حق چه اندازه نسبت به بندگانش مهربان است و سعی کنیم امیدوارانه بندگی او را داشته باشیم. موفق باشید
با سلام: خطبه های دیروز نماز جمعه تهران را گوش دادم. جناب خاتمی به همه عوامل دست اندر کار انتخابات تبریک گفتند و تمجید کردند. مقام معظم رهبری که شایسته هم همین بود به مردم و همه کاندیدا ها و دست اندرکاران انتخابات و... اما یه کلمه به منتخب مردم تبریک نگفتند در صورتی که اگر آقای جلیلی عزیز رای آورده بود هزار تبریک و تهنیت نثار ایشون و به مردم بخاطر حسن انتخابشان می کردند. این برخوردها تفرقه انگیز و لجاجت آور است و از امام جمعه که یکی از شرایطش عدالت است این گونه برخورد بی عدالتی نیست؟ مگه سفارش رهبر معظم نیست که از حرفهای تفرقه آمیز خوداری کنید مگه اینا مطیع رهبر نیستند و مردم را به تقوا دعوت نمیکنند؟ چرا خودشان تقوا را رعایت نمی کنند؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره نوع برخوردی که آقای پزشکیان در مناظره دوم از خود نشان دادند، در شأن رئیس جمهور یک کشور نبود و از این جهت خاطرههای اهل معرفت کمی نسبت به ایشان مکدر شد، هرچند به حکم قانون چون ایشان رأی بیشتر آوردهاند رئیس جمهور رسمیِ کشورند. ولی آیا قابل مقایسه با شهید رئیسی هستند؟ و آن افقهای بلندی که آن مرد برای ادامه انقلاب مقابل ما گشود که موجب میشد مشکلات و دغدغههایی که امثال آقای پزشکیان نیز نگران آن هستند، به صورت مبنایی مرتفع شود. که بحث در این مورد بسیار است. موفق باشید
سلام و خدا قوت: بنده یه فرزند تقریبا ۹ ساله دارم که در عین اینکه بچه باهوشی هست ولی رفتارهاش و درکش از اطرافش و اجتماع به اندازه یه بچه ۴ یا ۵ است شاید هم کمتر. این موضوع خیلی برام آزاردهنده شده و طوری که هر روز با من یا پدرش چالش داره. دارم هم دنیام را از دست می دم هم آخرتم را. واقعا نمی دونم این چه عذابی است؟ طوری شده که براش آرزوی مرگ می کنم. دیگه واقعا موندم چه کار کنم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد بنده چیزی نمیدانم. بالاخره صبر، در این موارد راهگشا است. در ضمن خوب است به متخصص مربوط به این امر رجوع شود. موفق باشید
با سلام و تحییت خدمت شما استاد طاهرزاده: استاد میشه بهم بگین تعهد جانی یعنی چی؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: یعنی نسبتی که انسان در نزد خود با حقیقت پیش میآورد مانند عهدی که ما از طریق نظر به مولایمان حضرت سیدالشهداء «علیهالسلام» در مقابله با ظلم و استکبار در خود حاضر میکنیم. موفق باشید
با سلام: در آیات و روایات هست که بعضی انسانها کور محشور می شوند. چگونه میشود که قوه بینایی که از شؤن نفس است از او گرفته شود؟ با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: منظور آن است که به حکم: «والامر یؤمئذ لله» عالم برزخ و قیامت، عالمی است که حق به صحنه میآید و معلوم است کسی که چشم حقبین با خود نبرده است؛ در آنجا نابینا میباشد. موفق باشید
سلام استاد: شکست جبهه انقلاب و رای آوری مجدد دروغ و نفاق و تیم امتحان پس دادهی آقای روحانی رو تسلیت عرض می کنم. مردم به امتداد روحانی رای دادند. مردم به شخصی رای دادند که پشت سر هم گفت من هیچ چیزی نمیدانم و هیچ برنامه ای ندارم و هیچ کاری هم نمیتوانم بکنم. بعد از شهادت شهید رئیسی. استاد وقتی شورای محترم نگهبان اجازه میده که چنین تفکری دوباره پا به عرصه انتخابات بذاره و عملا مملکت رو در معرض رای براندازان قرار میده دقیقا ما چرا باید بریم برای انقلاب گریبان پاره کنیم و بگیم نامزدی که شورای نگهبان صلاحیتش رو تایید کرده دروغگوست و کشور و انقلاب رو به پرتگاه خواهد برد و نباید بهش رای داد؟ فکر میکنم بهتر باشه از مبارزه برای جمهوری اسلامی ای که خودش میدون رو تقدیم به امثال پزشکیان میکنه دست بکشیم. شورای محترم تایید میکنه بعد طلبه و بچه حزب اللهی باید به آب و آتش بزنه که رای جمع کنه برای انقلاب. واقعا مسخره هست. رهبری فرمود جهاد تبیین کنید. بعد پزشکیان میاد کل جبهه انقلاب و تمام دستاوردهای شهید رئیسی رو به آب خوردن زیر سوال میبره و حالا بیایم جمعش کنیم که نمیتونیم. صلاح مملکت خویش شورای نگهبان داند. خود رهبری فرمود مگه همه مردم توان تشخیص دارن؟ کلی از مردم اسیر شدید هوای نفس هستن. به قول خودتون آقای روحانی با تحریک نفس اماره مردم رای آورد. ما چرا به اینا میدون میدیم؟ اینکه دیگه تقصیر خودمونه. کلا دو سال و نه مال دولت دست انقلاب بود و ویرانه ای که تحویل گرفت رو داشت درست میکرد که دوباره دولت رو تقدیم به امثال روحانی کردیم. اگر میگن مشارکت خیلی پایین میشه باید گفت که یک چهار سال اگر با مشارکت پایین هم باشه بالاخره کشور از این وضعیتی که روحانی و تفکرش به وجود آورده تا حدی خارج میشه و دیگه خود به خود مشارکت بالا خواهد رفت.
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در این مورد کم نیست، حداقل فراموش نفرمایید که شورای نگهبان کدام آقای پزشکیان را تأئید کرد و بعد جریان اصلاحطلبی چه شد که متوجه گشت میتواند او را طعمه خود قرار دهد. عرایضی در شب گذشته به عنوان نگاه به کربلا و تاریخی که در کربلا شروع شد عرض شد امید است کمکی باشد برای هرچه بیشتر نسبت به درک تاریخی که در آن حاضر هستیم. https://eitaa.com/matalebevijeh/17133. موفق باشید
با سلام و عرض ادب خدمت استاد محترم: در ابتدا عرض کنم که پرسش حقیر ابدا رویه سیاسی به معنای خاص آن ندارد. چند روز پیش ناظر به حضور آقای دکتر جلیلی در اصفهان از حضرت عالی کلیپی منتشر شد که مردم را به حضور در میدان امام دعوت فرمودید. فارغ از نفس دعوت به حضور در این میتینگ سیاسی و شخص دکتر جلیلی، پیش از این برخی از اصطلاحات این کلیپ مانند حضور تاریخی و قدسی را در فرمایشات حضرت عالی ناظر به اربعین حسینی یا تشییع حاج قاسم عزیز و ... شنیده بودیم و برایمان معنادار بود. پرسشم این است که آیا از نظر شما مطرح کردن مسائل مهمی که حضرت عالی عمرتان را صرف تبیین آن کردهاید، برای دعوت عمومی (و نه نخبگانی) به یک میتینگ سیاسی، منجر به ابتر ماندن فرمایشات و تبیینها نزد عامه نمیشود؟ اگر قرار بود ادبیات حضور تاریخی و قدسی و پیوند آن با انقلاب، اربعین حسینی، تشییع حاج قاسم و ...، آن منظری باشد که ما امروزمان را با آن بخوانیم و معنادار بیابیم، آیا بهتر نیست در استعمال این ادبیات و تطبیقش بر اتفاقات طوری دقت شود که منتج به کوری مخاطب نگردد؟ بهتر نیست توجه شود که زدن این حرف بخشی از ماجراست و آن چه در طرف مقابل شنیده میشود، بخش مهم دیگر است؟ به نظر میرسد این رویکرد، حجاب رجوع وجودی به عالم که دغدغه حضرت عالی است میشود. با تشکر التماس دعا از حضرت عالی دارم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همچنان که در هفته های اخیر عرض شده بنده به جهت آشنایی که از شخصیت آقای دکتر جلیلی دارم ایشان را در عرض دیگر نامزدها قرار نمیدهم همانطور که آیت الله رئیسی را نیز در جایگاه یک شخصیت سیاسی و اجرایی نمیدانستم. امری که بحمدالله پس از شهادت ایشان برای بسیاری روشن گردید. کافی است عرایض بنده در رابطه با آقای دکتر جلیلی را در دوره قبل نیز دنبال فرمایید. به هر حال این انقلاب است که در بستر تاریخی خود افراد خاصی را می پروراند مانند حاج حسین خرازی و حاج قاسم. و بنده آقای دکتر جلیلی را در چنین بستری می یابم. در این مورد حداقل خوب است نظری به عرایضی که اخیراً تحت عنوان ««کدام رئیس جمهور و حضور در کدام آینده؟» https://eitaa.com/matalebevijeh/17011 شده است بیندازید. موفق باشید
با سلام و احترام خدمت استاد بزرگوار: در آیه شریفه «مَآ أَصَابَ مِن مُّصِيبَةࣲ فِي ٱلۡأَرۡضِ وَلَا فِيٓ أَنفُسِكُمۡ إِلَّا فِي كِتَٰبࣲ مِّن قَبۡلِ أَن نَّبۡرَأَهَآۚ إِنَّ ذَٰلِكَ عَلَى ٱللَّهِ يَسِيرࣱ» و «لِّكَيۡلَا تَأۡسَوۡاْ عَلَىٰ مَا فَاتَكُمۡ وَلَا تَفۡرَحُواْ بِمَآ ءَاتَىٰكُمۡۗ وَٱللَّهُ لَا يُحِبُّ كُلَّ مُخۡتَالࣲ فَخُورٍ» می فرماید به چیزی که به شما میرسد خوشحال و اندوهگین نشوید چرا که آن در کتابی از قبل نوشته شده بود. انسان از موضوعی که دخالتی در آن نداشته منطقا ناراحت یا خوشحال نمیشود چرا که کم و کیف تلاش و کاهلی در آن اثر گذار نیست. حال با توجه به این آیه این مفهوم عدم تاثیر انسان در سرنوشت تداعی می شود ولی آیاتی مانند «...لیس للانسان الا ما سعی...» نیز داریم. حلقه ارتباطی این دو دسته آیات و نحوه تاثیر تلاش انسان در سرنوشت را لطفا توضیح دهید. با تشکر.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! انسان مأمور به تلاش است در اصلاح خود، ولی نظم کلی حوادث از قبل تعیین شده و ما مأموریم در فرصتی که برایمان هست، خود را اصلاح نماییم. موفق باشید
در کتاب «مطلع عشق» نوشته دکتربانکی نوشته معرف ازدواج باید دارای خصوصیات زیر باشد، متدین، فهیم، آگاه به مسائل ازدواج، رازدار، و متعهد. استاد اولا این خصوصیات را کمتر کسی دارد دوما تو این وضعیت اصلا وقت این حرفاست چه به درد میخوره و از انطرف ما مگر نه اینکه برای احیای دینی نمیجنگیم که باید در تمام امورشان جاری باشد، الان چقدر دختر و خانواده دختر به هر کسی دارن رو میاندازن برای ازدواج دخترهاشون و از آنطرف چقدر میرن این کشور اون کشور واسه ازدواج و یا اونطرف ازدواجشون صورت میگیره، و چقدر آسیب داره اتفاق میافته برای همین موضوع.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال مائیم و زندگی با همه فراز و نشیبها. آری! در حد ممکن باید تدابیر لازم را انجام داد ولی با اینهمه دو نفری که در میدان ازدواج کنار همدیگر قرار میگیرند، با درک همدیگر و گذشت نسبت به هم میتوانند محبت را تمرین کنند تا زندگی معنا پیدا کند. موفق باشید
استاد سلام وقت بخیر: آِیا تفکر کسی که معتقد باشد امام زمان متولد نشده اند، اما هم اکنون حضور نورانی در عالم دارند صحیح است و چنین تفکری در شیعه جایگاهی دارد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال به ادله عقلی و روایی، جهان هرگز بدون حجّت حیّ و حاضر نیست. و غفلت از این موضوع غفلت از نکته بسیار مهم و ارزشمندی است. موفق باشید
سلام عرض ادب خدمت استاد بزرگوار: برای اینکه خود را در عالم عفاف احساس کنیم و برای نظر کردن به گوشه گوشه عالم عفاف، به چه چیزهایی باید توجه کرد؟ به حجاب خودم، به جمع زنان محجبه، به حضرت زهرا سلام الله که الگوی حجاب را از ایشان داریم، به پروردگار و دستورات پوشش، به حیا که در برابر محارم هم وجود دارد (حالتی که در گذشته بیشتر بود و هر چه پیش می رویم کمرنگ تر میشود)، و یا فراتر از این موارد در جایی در مورد عالم عفاف اقتصادی، اشاره کردید به مرزهای اصیل انسانی. آیا عفاف از نظر پوشش هم به همین معناست؟ آیا برای نظر به عالم عفاف (در مورد پوشش) هم باید به مرزهای اصیل انسانی نظر کرد؟ در پرسش ۱۳۰۰۰ فرمودید که در مبحث «عالم عفاف» در کتاب «زن آنگونه که باید باشد»، درباره اینکه اگر زنان عالم عفاف را در خود حس کنند. توضیح داده اید؛ من این کتاب را مطالعه کردم، متاسفانه مطلبی با این عنوان و یا در مورد این موضوع پیدا نکردم. در کتاب «عالم انسان دینی» توضیحی در مورد عالم عفاف فرمودید. با این مضمون که تحمل سختی حجاب، برای حفظ و ماندن در عالم عفاف بسیار شیرین است. توضیحات دیگری هم در پرسشها و جزوات بود ولی بیشتر در مورد فوائد و اثرات نظر به این عالم است خواهش میکنم اگر امکان دارد یک راهکار عملی برای این ادراک بفرمایید در توضیح پرسش اولم باید بگویم، آرامش حاصل از حفظ حجاب، برای فرد محجبه، یک امر بدیهی و درونی است، که حتی شاید ابعاد آن هم برای خود فرد مشخص نباشد. اما برای به اشتراک گذاشتن این تجربه با دیگران، نیاز است که این احساس برای فرد، کاملا مشخص و بارز باشد و تا حدی قابل بیان کردن.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید روحِ اولیه کتاب «زن؛ آنگونه که باید باشد» بهخصوص عنوان «هویت گمشده زن» متذکر عالَم عفاف میباشد و یا مباحث «تقابل آزادی و حجاب چرا؟» ما را متوجه عالم عفاف میکند که چه اندازه خانمها در انتخاب حجاب، خود را مفتخر به فاخرترین انتخاب کردهاند و نسبت خود را در رابطه با دیگر انسانها یعنی مردان؛ در میدان ارتباط انسانی شکل دادهاند آن هم ماورای دوگانگیِ جنسیت مرد و زن. به هر حال سخنگفتن در رابطه با چنین موضوع ظریف و دقیق بسیار به جا و لازم است بهخصوص که باید حقیقت حجاب را در این تاریخ و با ظرفیتی که این تاریخ برای گفتنهای اصیل دارد؛ به میان آورد. موفق باشید
به نام خدا. سلام استاد چی کار کنم امید در وجودم واقعی شعله بگیره؟ منی که تمام زندگیم خواستم در انقلاب مؤثر باشم و تمام زورم را زدم اما نتونستم و بعد از کلی شکستن، ناامید شدم، خواستم به امامم نزدیک بشم، نتونستم، خواستم عاشق خدا بشم نتونستم و روز به روز بدتر شدم و میشم، گناهانی که قبلاً با حیا همراه بود الان دیگه حیا هم در کار نیست و آگاهانه انجام میشه و از این همه وقاحت خودم مبهوت و وحشت زده میشم، انگار دیگه خودم را نمی شناسم، از خودم می ترسم، از وجود واقعیم، از آینده ام و عاقبتم... و آخرین امیدم به زندگی که پیدا کردن عشق واقعی بود تا در کنار هم، مسیر الی الله را طی کنیم و همراه هم باشیم، اما بعد از کلی تلاش صادقانه تبدیل به ناامیدی شد، هر خواستگاری ضربه ای زد و درسی داد ولی وجود من را لگدمال شده و بی اعتماد و ناامید باقی گذاشت. یه زمانی آرزوم و دعای هر روزم شهادت بود و مطمئن بودم نصیبم میشه اما الان می ترسم از عاقبتم، یه زمانی آرزوم و دعام همسر شهید شدن بود اما الان از پیدا کردن فرد معمولی خوب و نزدیک به خودم هم ناامیدم چه برسه به فردی که لایق شهادته، یه زمانی آرزوم و دعام فرمانده ی امام شدن بود اما الان از تنها گذاشتنشون می ترسم چه برسه به فرماندگی. البته با وجود همه ی این ها به معجزه ی خدا امید دارم ولی میدونم شرایطی که من دارم ظرفیت و لیاقت دریافت معجزه را نداره. من تو این شرایط نمی تونم به خودم بگم امید داشته باش و امید درونم به وجود بیاد، انگار دنیا سرد سرد شده، انگار دنیا هیچ امتیازی نداره، هیچ دلیلی دیگه برا امیدم به آینده پیدا نمی کنم، تنها پدر و مادرم هستند که عاشقشون هستم ولی وقتی به نبودنشون فکر می کنم، می بینم اون زمان دیگه نمی خوام تو دنیا بمونم. من با این حجم از ناامیدی چی کار کنم؟ این ناامیدی باعث شده گوشه گیر و تلخ بشم، کمتر می خندم، حتی دیگه گریه هم نمی کنم، خیلی سخت اشکم میاد، تو رفتار و حرف زدنم خشک شدم، آدم ها برام غریبه شدهاند، انگار راه به قلبم ندارن، روانشناس می گفت زنگ خطر افسردگیه، باید خودم را نجات بدم، چند بار باهاش حرف زدم ولی حس کردم من رو نمی فهمه، می خواست با دوست داشتن زوری من رو نجات بده که اتفاقا نتیجه عکس داد. من چه کنم؟ می ترسم حالم اونقدر بد بشه که دیگه به عاقبت کارم فکر نکنم و یهو زندگیم را تموم کنم که الان برام وحشتناکه. یا اینکه به اونجا هم نرسم ولی این زندگی تلخ و سرد و بی روح بدتر و بدتر بشه و ایمان تو قلبم کمرنگ و کمرنگ تر بشه. می دونم خدا فرموده اند ناامیدی کفره، ولی با تفکر خالی به این حرف که امید به وجود نمیاد، اگر هم بیاد موقتیه و مسکنه، درمان اصلی نیست، من چی کار کنم که امید را مثل قبل که شادترین و امیدوارترین و آروم ترین بودم به دست بیارم حتی ریشه ای تر از قبل؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی انسان در هر حال زیر سایه رحمت خداوند قرار دارد، او را چه باک از آنچه در امروزش پیش آمده و یا در فردایش پیش میآید. مگر ما خدایی که پروردگار عالم است را نداریم؟!! و مگر او پروردگار ما نیست؟!! چرا درون این حضور، زندگی را معنا نکنیم؟ حال هرچه میخواهد پیش آید. حتماً او بهتر از ما مصلحت ما را میداند. تازه انسان در این دنیا آمده است که مأوای حضور در آغوشِ حق را پیدا کند و این با راضیشدن به تقدیر الهی محقق میشود. در این شرایط برایش سختی و آسانی یکسان است. «زیر دریا خوش بود یا روی آن / مهر او دلکش بود یا قهر او». موفق باشید
با سلام! آیا برای یک فرد امکان دارد که در همین دنیا بتواند با یک حوری بهشتی برزخی تزویج کند؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ازدواج به معنای ازدواجِ دو ناهمجنس، غیر از اُنس با حوریان بهشتی است که آنها به تعبیر خود قرآن «جزاء بما کانوا یعملون» هستند یعنی آثار عبادات اهل یقین میباشند و در واقع، مقرّبون با ابعاد روحانی خودشان در جلوه حوریان بهشتی روبهرو میگردند. موفق باشید
سلام و عرض ادب پرسش: چه فرقی بین واقعیت ذهنی و حقیقت وجود است؟ البته که فرق بین این دو غیر قابل انکار به نظر میرسد. ولی در جنجال بودن، انسان گاهی به نظر خودش میرسد که به حقیقت وجودی و هستی مطلبی، نزدیک شده است، ولی از کجا میتوان تشخیص داد که این واقعیتی ذهنی همان حقیقت آن مطلب است؟ من در وجود خود حقیقتی را میدانم که هست فراتر از ماده، اما همین دانستن، در ذهن من واقعی است و فاصله دارد با وجود من در حقیقت خود. حقیقت را باید فراتر از آن چه در ذهن، واقعیت میگیرد، باید جست. اما کجای ذهن؟ با چه وسیله ای؟ چگونه میتوان با ذهن دنبال حقیقتی گشت که فراتر از هر آن چه در ذهن قرار میگیرد، وجود دارد؟ چگونه میتوان در این دنیا به دنبال حقیقتی گشت که فراتر از این عالم است؟ من از دنیایی آمده ام که انتهایش را دیده و چشیده ام و میدانم حقیقتی در این عالم نیست. به پوچی هم نرسیده ام و باور به حقیقتی دارم که فقط میدانم از جنس این عالم نیست. من درگیری شدید در این جنجال دارم و از فرط نا امیدی از ذهن خود، و این که با تمام وجودم از موضوعاتی تراوش شده از ذهنم فراری هستم، تا جایی که تقریبا کنج عزلت گزیده و از دنیا، فرار کرده ام، و به سختی میتوانم در دنیا زندگی عادی کنم. و فقط در این غرق شده ام که دنیا وهم و خیالی بیش نیست. ولی حقیقت وجودم را نیز پیدا نمیکنم و در برزخی قرار گرفته ام که نه در این زندگی قرار میگیرم و نه جای دیگری را برای آرامش پیدا میکنم. خواهشا راهنمایی کنید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: مسئله مهمی است و بشر جدید با چنین مسئله مهمی روبهرو شده است تا به حضور آخرالزمانیاش برسد. عرایضی در ۶ جلسه تحت عنوان «نسبت تبیین دین با تاریخ جدید و انسان جدید» شده است که میتوانید در کانال «سدید» آن را دنبال فرمایید. امید است افقی در راستای موضوعی که دنبال میفرمایید؛ بگشاید. موفق باشید https://eitaa.com/ghoftemansadid/11
با عرض سلام خدمت شما استاد بزرگوار: به صوتهای کتاب هدف زمینی آدم را چگونه دست پیدا کنم؟ با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر نمیکنم صوتهای آن موجود باشد. با اینهمه از آقای توکلی که در جریان هستند سؤال میشود. موفق باشید
با سلام: اگر حقیقت انسان مدرکات اوست. چه عیبی دارد با مدرکات خودش باشد. اگر مطالب بالا درست است خیال پردازی و خیال بافی چه عیبی دارد چون انسان با خودش روبروست؟ با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: مدرکاتی که با فطرت و با حقایق مربوط به وحی الهی منطبق باشند، موجب درخشش انسان در نزد خود و در ابدیت میشوند. موفق باشید
سلام استاد: طاعات و عبادات قبول. ببخشید میشه لطف کنید چند راه برای کوچک کردن قوه ی واهمه و قوی کردن قوه ی عاقله بگید؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» بتواند راههایی را جهت فهم واهمه و عبور از آن به میان آورد و پس از آن خوب است که به جزوه «شرح مختصر دستورالعمل آیة الله بهجت (رحمة الله علیه) رجوع فرمایید. موفق باشید https://lobolmizan.ir/search?search=%D8%A8%D9%87%D8%AC%D8%AA&tab=posts&inner_tab=leaflet
سلام استاد: من دوست دارم تمام اعضا و جوارح و فکر و کارام همه چیزم درکل، اصل وجودم. همه ی کارام به دستور و اذن خدا باشه. یعنی هیچگونه اختیاری از خودم نداشته باشم و خدا از پشت پرده، با بدن من هر طور میخاد رفتار کنه، و در این بدن من بُروز کنه. ذکری هست که با گفتن مداوم این ذکر این درخواست رو از خدا بکنیم و به اجابت برسه. یعنی مثلا کلا اختیار دست من، دست خدا باشه. حرکتم. تمام افعالم. آیا ذکر لاحول و لاقوه الا بالله، با رعایت تقوا. من رو به این مقصد مورد نظر میرسونه؟ نمیدونم تونستم منظورم رو برسونم یا نه.
باسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً آن ذکر، با روح توحیدی خاصی که دارد کارساز است همانطور که ذکر «آیت الکرسی» با توجه به نور توحیدیِ متعالیاش، عامل صعود انسان و رفع موانع میشود. موفق باشید