بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
4742
متن پرسش
باسمه تعالی آیا می‌توان تشکر رهبری را از نامزدهایی که صلاحیتشان احراز نشد را شامل تشکر از آقای مشائی هم دانست؟ در حالی که استاد طاهرزاده در سوال شماره 4673 از آقای احمدی‌نژاد گلمه‌مند شده‌اند که چرا به شورای نگهبان اعتراض کرده‌اند؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی سلام علیکم. ای کاش آقای مشائی هم مثل سایر نامزد‌هایی که صلاحیتشان احراز نشد، تمکین می‌کردند تا مشمول تشکر رهبر معظم باشند در حالی که تنها نامزدی که در مقابل نظر شورای نگهبان تمکین نکردند و فرمودند «من موضوع رد صلاحیتم را از طریق رهبری پیگیری خواهم کرد» آقای مشائی بودند و آقای احمدی‌نژاد نیز فرمودند «مشائی مظلوم واقع شده‌ است و نباید به این طریق اقدام می‌شد. من از طریق رهبری موضوع را پیگیری خواهم‌کرد» و این در حالی است که رهبری نظام در همان جلسه ای که اشاره فرموده اید نظر شورای نگهبان را فصل الخطاب نامیدند و معلوم است وقتی نظر شورای نگهبان فصل الخطاب است درست نیست که از رهبری خواسته شود تا وارد موضوع شوند. البته بحمدالله آقای مشائی و آقای احمدی‌نژاد با عملکرد خود بهانه‌ای دست دشمنان نظام نداده و پیش بینی آن‌هایی که می‌گفتند آقای احمدی‌نژاد در صورت عدم احراز صلاحیت آقای مشائی تقابلی را دامن می‌زنند نقش بر آب کردند.
19577
متن پرسش
با عرض سلام و خسته نباشید: می خواستم نظر حضرت علامه طباطبایی، آیت الله خویی، آیت الله شریعتمداری، آیت الله سیستانی، آیت الله نکونام و آیت الله وحید خراسانی درباره ولایت فقیه (به طور خاص ولایت مطلقه فقیه) را بدانم. اینکه آیا این بزرگان ولایت مطلقه فقیه را قبول دارند؟ اگر مقدور است با استناد به آثار مستقیم خود آنان (مثل المیزان) و نقل از آنها مطلب را بفرمایید. چون در پاسخ به برخی سؤالات در این باره در همین سایت دیدم بیشتر به منقولاتی از دیگران و ذکر چند داستان بسنده شده است. در سایت‌هایی دیگر (مثل ویکی پدیا) بسیاری از مراجع گذشته و حال شیعه را مخالف این نظریه می دانند و یا در صورت عدم مخالفت، انتقاداتی دارند. مثلا علامه در المیزان در تفسیر آیه 83 سوره نساء درباره معنای «اولی‌الامر» می فرمایند که منظور علمای امت نیست و اینکه: «در مراجعه به علما چه اميدى براى حل مشكلات سياسى هست؟» (ترجمه آنلاین المیزان در سایت: old.aviny.com) همینطور نظر علامه حسن زاده آملی رو هم به صورت بحث کلی و اثباتی توضیح دهید. چون از ایشان در تعریف و تمجید مقام معظم رهبری مطالب مختلفی ذکر می شود و یک ویدئو در سایت آپارات هم از ایشان در تعریف از رهبری موجود است. اما بنده بیشتر به دنبال بحث کلی اثباتی در باب ولایت مطلقه فقیه از منظر علامه حسن زاده با استناد به آثار مستقیم خودشان هستم، نه تعریف و تمجید از شخصی خاص.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- عنایت داشته باشید همان‌طور که حضرت امام خمینی در کتاب «ولایت فقیه» می‌فرمایند ولایت فقیه یک موضوع کلامی است در راستای موضوعِ امامت. و مثل سایر موضوعات علم کلام، باید دلایل حقانیت آن را دنبال کرد، یک موضوع فقهی نیست که بخواهیم نظر فقها را بدانیم 2- بنده از نظر همه‌ی فقهای مذکور خبر ندارم ولی رویهمرفته همه‌ی آقایان با مبانی مختلف، حاکمیت جامعه‌ی اسلامی در زمان غیبت را به عهده‌ی فقها می‌دانند 3- همان‌طور که علامه‌ی طباطبایی می‌فرمایند: اولی‌الأمر که در قرآن آمده و اطاعت آن واجب است، مربوط به انسان‌های معصوم است، نه آن‌طور که بعضی از مفسرین اهل سنت می‌گویند مربوط به علمای اهل سنت باشد و تصور کنیم خداوند خواسته است مسائل اجتماعی و سیاسی جامعه را آن‌ها حل کنند، مگر مجتهدین و فقهایی که توانایی کشف سخن معصوم را داشته باشند 4- در قسمت سوم کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» از صفحه‌ی 195 به بعد تحت عنوان «مبانی حکومت دینی» دلایل حقانیت حاکمیت ولیّ فقیه را می‌توانید بیابید. کتاب بر روی سایت هست. موفق باشید

11658

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد بزرگوارم: بنده ان شاءلله قصد دارم به خواستگاری بروم. اگر ممکن است به عنوان راهنمایی به تمام افرادی که همانند بنده در آستانه ازدواج هستند بفرمایید که در خواستگاری چه سوالاتی را از دختر بپرسیم تا او را بشناسیم. چگونه می توان در طی صحبت هایی که با طرف مقابل می کنیم او را بشناسیم و بفهمیم همسر مناسبی هست یا خیر؟ یکی از دوستان فرمودند ببینید چقدر اهل مبارزه با هوای نفس است. آیا این ملاک درستی است برا شناخت طرف مقابل؟ متشکرم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حجت الاسلام آقای محسن موسویان تحقیقاتی در این مورد داشته‌اند با ایشان تماس بگیرید شماره‌ی ایشان 09132139981 می‌باشد. موفق باشید

3665
متن پرسش
سلام:شما در جواب سوال 3637فرمودین از اشتباهاتشان بگذریم و خائن سازی نکنیم! حالا که نوبت خودتان رسید بله؟پس آقای خاتمی هم اگر اشتباهی کرده بگذریم چرا شما نمیگذریدچرا مرتب شما و روزنامه کیهان خطاههای خاتمی را پیراهن عثمان کردید و تو سر شون می کوبید. ما شاگرد شما هستیم اما خاتمی را دوست داریم و به این سید جلیل القدر افتخار می کنیم و به شما هم هم چنین . اما انصاف داشته باشید!موسوی و کروبی که حسابشان جداست.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده در جواب آن سؤال عرض کردم خائن‌سازی نکنیم و همیشه از این جهت نسبت به روزنامه‌ی کیهان گله‌مند بوده‌ام که همه را با یک چوب می‌راند و هرگز معتقد نیستم امثال آقای خاتمی اهل خیانت است هرچند انتقاداتی اساسی نسبت به ایشان دارم ولی ایشان در آخر دولت‌شان پیشنهاد رهبری را عمل کرد که فرمودند خودتان معاهده‌ی تعلیق در مورد انرژی هسته‌ای را تعلیق کنید و ایشان این کار را کرد. موفق باشید
14761
متن پرسش
سلام استاد عزیز: بحث برهان صدیقین را مشغولم علت معد و علت حقیقی. آیا این برداشتم صحیح است که: کوشش ما در وصل علت معد است و کشش حق علت حقیقی در وصل؟ بقول جناب باباطاهر: من ظن انه یصل بالاجتهاد / فالاجتهاد حجابه ومن ظن انه / یصل بغیرالاجتهاد فالتمنی حجابه؟ آیا می توان گفت کوشش علمی و عملی ما در راه خدا زمینه (علت معد) هست اما کار اصلی دست خداست؟ گر می برندت واصلی گر می روی بی حاصلی ممنون.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کاملاً درست است. گفت: «هر هدايت که داري اي درويش / هديه‌ي حق شمر، نه کرده‌ي خويش». موفق باشید

19139
متن پرسش
سلام علیکم خدمت استاد عزیزم: شاید سوالم نامربوط با مباحث معرفتی باشد. اگر جواب ندادید هم ناراحت نمی شوم. طلبه پایه چهارم هستم. روحیه ی خاصی دارم که برخی دوستانم آن را مذمت می کنند. می خواستم به شما بگویم که آیا این روحیه ای که دارم اگر مشکل اخلاقی محسوب می شود، که آن را اصلاح کنم، اگر نه، که خیالم راحت باشد و به حرف آنها گوش ندهم. زیرا برخی از افراد مدام مرا سرزنش می کنند که این روحیه ات را تغییر بده و فلان و فلان. بسیار بسیار کم حرف هستم و مقداری گوشه گیر. روابط اجتماعی ام خیلی پایین است. کم غذا هم هستم. البته فکر نکنید که اخمو و ترش رو هستم. هرگز! بلکه در اکثر اوقات مخصوصا در هنگام سلام کردن و صحبت با دیگران، لبخند بر لب دارم و خوشرو هستم. آیا من مشکل دارم یا دیگران؟ مثلا رفیقم که طلبه هم هست به من می گوید تو با این روحیه ات در آینده با مشکل مواجه می شوی، چرا در جمع نیستی و نمی گویی و نمی خندی و فلان و فلان... البته خنده و صحبتی که او می گوید، به گمانم منظورش قهقه زدن و حرف مفت زدن است! می گوید که: روایت است مومن خیلی شوخی می کند و اهل مزاح است. ولی من زیاد استعداد شوخی کردن را ندارم، دست خودم هم نیست بلکه روحیه ام اینطور است. کم حرفی ام هم همینطور. چه در خانواده، چه حوزه، خیلی به من می گویند که چرا تو اینقدر کم حرفی؟ استاد به نظر شما این روحیات، نقص محسوب می شود؟ آیا داشتن روابط اجتماعی بالا و شوخی کردنی که در روایات آمده از ملزومات مومن بودن، محسوب می شود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر کنم بنده‌ی حقیر هم همین‌طور هستم. البته اگر کسی سؤال کند جواب می‌دهم، ولی به ظاهر در تنهایی خودم بیشتر معنای زندگی را درک می‌کنم و به این نتیجه نرسیده‌ام که این خلاف سیره‌ی مؤمنین باشد. به قول مشهور: «حال من بد نیست در تنهاییم / با خودم در خلوتم تنها نِیَم». موفق باشید

11601
متن پرسش
سلام علیکم: فیزیک کنونی می گوید اگر به آب گرما دهیم تیدیل به بخار می شود و اگر گرما را کاهش دهیم به یخ تبدیل می شود و این گونه می خواهد ثبات و پایستگی ماده را ثابت کتد اما طبق نظریه حرکت جوهری آب وقتی از حالت مایع تبدیل به بخار تبدیل می شود این بخار دیگر آن آب قبلی نیست. یعنی حرکت جوهری حرف جدیدی در جهان کنونی است و فکر کنم در آینده فیزیک جدید به فیزیک اجدد مبدل خواهد شد. اگر نقصی هست لطفا بفرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حوزه‌ی نگاه حرکت جوهری حوزه‌ی نظر به جنبه‌ی وجودی و جوهر عالم ماده است و نه نظر به اعراض آن، و لذا در حوزه‌ی حرکت جوهری عالم ماده، تغییرات فیزیکی را باید ارزیابی کرد و نه در عرض حوزه‌ی حرکت جوهری. موفق باشید

17060
متن پرسش
با عرض سلام و احترام: با نظر به نقش طلبه عصر اتقلاب اسلامی و تمدن سازی وی در عصر مهدوي نیاز به این هست که طلبه دروس مرسوم حوزوی خود از قبیل: ادبیات عرب، منطق،فقه، اصول، کلام، تفسیر و به طور تخصصی فسلفه و عرفان را کار کند تا بتواند قدمی در این عرصه بردارد. اما روش مطالعه و کاربردی کردن این دروس طبق نظرات بعضی از اساتید همچون استاد وکیلی، واسطی، نخاولی در مشهد نیاز به زمان حداقل 15 ساله ای دارد (طبق برنامه ای که استاد واسطی در روش تحصیل در حوزه علمیه بیان کرده و اهدافی که برای این مهم در نظر گرفته) حال سوال بنده اینجاست که این دروس را به چه روشی باید خواند تا نتیجه علمی و عملی را در خودمان و جامعه مشهود و مکشوف و با نتیجه ببینیم؟ برای امثال بنده ای که دغدغه انقلاب اسلامی و جلو بردن سیر علمی و فکری در موضاعات خاص داریم؟ تشکرات ویژه. محمد پورگنجی. طلبه دانشگاه علوم اسلامی رضوی
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این سیری که نام برده‌اید؛ سیری بسیار اساسی است و یک طلبه نباید از آن کوتاهی کند. آری! در متن کار گشایش‌هایی جهت حضور در وظایف انقلابی برایتان پیش می‌آید و إن‌شاءاللّه به بهترین نحو به وظیفه‌ی خود عمل خواهید کرد. موفق باشید

4675
متن پرسش
باسمه تعالی: جناب استاد؛ با توجه به عدم احراز صلاحیت آقایان هاشمی و مشائی ما چه وظیفه‌ای داریم در حالی‌که گمان می‌کنیم اگر آقای مشائی به صحنه‌ی انتخابات وارد می‌شدند ممکن بود با شور و امید بیشتری نسبت به آینده‌ی انقلاب کارها جلو رود. با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: علیکم السلام: عنایت داشته باشید که انقلاب اسلامی این ودیعه‌ی الهی به وسعت همه‌ی تاریخی که گذشته‌ی ما را به آینده‌ی نورانی ما متصل می‌کند امروز به صحنه آمده است و با بصیرت مقام عظمای ولایت حضرت امام خامنه‌ای«حفظه‌الله» هر روز بیش از پیش جای خود را می‌گشاید و جلو می‌رود و در این راستا و با نظر به چنین وسعتی که برای انقلاب قائلیم جایگاه شورای نگهبان را جایگاهی بسیار ارزشمند و اساسی می‌دانیم که جایگاهی است به وسعت انقلاب و لذا زیباترین نحوه‌ی وفاداری ما به انقلاب و رهبری عزیز احترام به نظر مبارک شورای نگهبان است که ملاحظه می‌کنید از علماء و زعمایی تشکیل شده که هرکدام بصیرت تاریخی خود را نسبت به انقلاب و تعهد خود را نسبت به اسلام نشان داده‌اند. بنابراین چه زیباست که دوستان و رفقا با یک بازخوانی همه‌جانبه نظر شورای نکهبان را به عنوان نظری مبارک که دشمنان را برای حادثه‌آفرینی‌های چندماهه‌ی اخیر مأیوس کرد، بپذیریم و شاکر باشیم که همواره خداوند نظر لطفش را ازاین ملت دریغ نداشته. باز تاکید می کنم عزیزان مواظب باشند برای آباد کردن دهی کوچک نباید شهر بزرگی را خراب کرد.موفق باشید
5685
متن پرسش
با عرض سلام خدمت جناب استاد طاهرزاده ده سوال در خصوص ده نکته در باب معرفت النفس- قسمت اول قبل از درج سوال لازم است تشکری ویژه از حضورتان بابت سخنرانی های بسیار جالب ده نکته در باب معرفت النفس بکنم , که مطالبی ارزشمند , شیوا , رسا , دل نشین , و واقعا جذاب و نو بود . مطالب خیلی جامع بود و خیلی جای بحث و حرف و سوال دارد . از همین حیث من سوال ها را برایتان نقل میکنم . اما قبل از سوالات یک نکته , و آن اینکه : من احتمال دادم که اگر مباحث به انتها برسد و من کل سوالات را یک جا از حضورتان بپرسم حجم سوالات بسیار زیاد میشود و ممکن است خاطرتان آزرده شود و کمی خسته کننده و شاید کمی هم اذیت شوید . من دو تا مقدمه از معرفت النفس گوش کردم که ده نکته را خلاصه وار گفتید و شرح نکته اول و شرح نکته ی دوم . اما تعدادی سوال است که به شرح زیر است : 1-در خواب وقتی نفس از بدن جدا میشود و فارغ از زمان و مکان در محیطی حاضر میشود و با افرادی برخورد میکند , مثلا من دوست ام را در خواب میبینم . یعنی اینکه در همان لحظه هم نفس دوست ام از بدن اش جدا شده و دو تا نفس در عالم معنا با یکدیگر تعامل دارند ؟ خوب این نیاز است که حتما دوست هم خواب باشد , ولی ممکن است او در لحظه ی خواب من بیدار باشد . به نظر خودم اینطوری که من فکر میکنم نیست , ولی دلیلی برایش پیدا نکردم . میشود کمی توضیح دهید . 2-شما فرمودید که من با تن به کمال میرسد و تن ابزار من است . و اگر بخواهیم که من را به کمال و تجرد برسانیم باید تعلقات , انانیت ها و شهوات را از بین ببریم . خوب من هم تا اینجا موافق هستم . اما اگر خود من میخواهد به کمال برسد و میداند که راه رسیدن به کمال اش توسط تن که ابزار است تامین میشود و از طرف دیگر هم تن باید کنترل محسوسات و دفع تعلقات داشته باشد که من استکمال یابد , پس چرا نفس اینقدر انسان را به پرخوری , پرحرفی , شهوات زیاد , تعلقات و انانیت ها دعوت میکند ؟ مگر نفس نمیخواهد کامل شود پس چرا تن را به این طور چیزها دعوت میکند ؟ 3-چرا نفس یک انسان جوان او را به تعلقات و شهوات دعوت میکند و نفس یک انسان پیر دیگر به شهوات و تعلقات بی اهمیت است , و اصولا نفس یک پیر به عالم دیگر فکر میکند .مگر نفس آن شخص پیر استکمال یافته که دیگر عالم ماده برایش جذابیتی ندارد و بدن برایش اهمیتی ندارد , ولی نفس آن شخص جوان هنوز , بدن اش برایش اهمیت دارد؟ 4-اگر نفس در خواب کاملا سیر میکند , پس چرا تمام محیط هایی را که نفس سیر کرده به یاد نداریم , و نمیتوانیم نفس را در همان حالت خواب کنترل کنیم که کجا برو و کجا نرو؟ مثلا بگیم امشب نفس رو ببریم کربلا زیارت .میدانم که نیاز به تزکیه نفس است , ولی تزکیه نفس با تن و من چه میکند که نفس را به تجرد میرساند و یمتواند قابل کنترل باشد 5-هنگامی که خواب یکی ازآشنایان را میبینیم چرا نمیشود در همان حالت معنا ارتباطی برقرار کرد و هنگامی هم که صبح از خواب پا میشویم این قضیه یادمان باشد , بطوریکه بتوانیم برای همدیگر بیان کنیم ؟ 6-چطور میتوان وسوسه های شیطانی را از وسوسه های نفسانی تمیز داد؟آیا میخواهید با توجه به داستان حضرت آیت الله محمدتقی آملی رضوان الله که در خواب شیطان را دیده بود , که شیطان در خواب همان تجلی نفس اماره اش بود جواب دهید .یعنی اینکه تا درگیر نفس هستیم شیطان بیکار است ؟و اصولا نفس همان کار شیطان را انجام میدهد ؟ 7-خداوند در قرآن فرموده و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون . خب یک انسان برای رسیدن به عبودیت باید مراحل زیادی را طی کند و فعلا کار به مسایل عرفانی از قبیل سیر و سلوک , تهذیب نفس , لقاالله , مقام فنا , فنای بعد از فنا , و مقام بقا , معرفت النفس و ... اینها ندارم . آیا همه ی اینهایی که گفتم مربوط به اجنه هم میشود ؟.یعنی اجنه هم مثل ما باید به مقام عبودیت برسند ؟ یعنی به عنوان مثال میگویم که حدیث عنوان بصری را هم میتوان به یک اجنه مسلمان برای رسیدن به عبودیت داد ؟ 8-اگر درست فهمیده باشم جنابعالی فرمودید معصوم چون قوه وهمیه ندارد و مقام عصمت دارد , آن سروش معنوی غیبی را عینا دریافت میکند , بدون اینکه در آن خیال قاطی شود . مثل خواب دیدن حضرت ابراهیم که دید اسماعیل را دارد ذبح میکند . و فهمید این سروش غیبی است و باید اسماعیل را ذبح کند , و یا مثل خواب هایی دیگر از رسول مکرم اسلام (ص) و اهل بیت (ع).اما در خلل بحث اتان یک خواب از پیامبر تعریف کردید و آن این بود : که پیامبر خواب می بینند که میمون ها از منبر اشان بالا میروند . و این سوال برای من پیش آمد که چرا در این جا پیامبر مانند دفعه های پیشین بطور روشن آن سروش را دریافت نکرد و در غالب تصویرمیمون و منبر جلوه کرد ؟ چرا مثل فتح مکه مستقیما ندید و یا مثل خواب ابراهیم خیلیل. 9-زمان خواب دیدن با زمان بیداری مساوی است ؟ یعنی بطور مثال اگر من در خواب ببینم که سه دقیقه است که دارم با دوست ام صحبت میکنم , در عالم ماده هم سه دقیقه میگذرد؟ 10-عرض کردید هر خوابی را که دیدید به هر معبری ندهید تا تعبیر کند . مثلا معبر ممکن است اشتباه تعبیر کند که مثلا تو تا چند روز دیگر مریض میشوی .و بعد شخص مدام به آن فکر میکند تا مریض میشود .یا مثلا گفتید بهتون میگن یک غده در میارید . اینقدر فکر میکنید که ممکن است یک غده در بیاورید . به نظرتون این همون عقیده ی کتاب راز نیست .کتاب و مستند راز چندین سال پیش فروش بالایی را در سطح جهان پیدا کرده بود و به بهترین شیوه عقاید فراماسون ها و شیطان پرست ها را با زبانی دل نشین به مخاطب القا میکرد و هزاران حاشیه هم داشت . وتفکر راز تمام هستی و مسائل آن را و قضا و قدر و سرنوشت انسان و حیات اش و ... را و همه و همه را منهای خدا مطرح کرد و اینقدر این نوع نگاه ریز بود که کمتر کسی متوجه شد عقاید شیطان در جوامع در حال شکل گیری است . و تفکر راز هم یک حرف کلی داشت : اینکه به هر چی فکر کنی همون میشه . البته استاد زبان ام لال , من خدای ناکرده قصد جسارت به حضورتان نداشتم . این چند خط توضیحی را هم که درباره تفکر راز دادم , از این حیث بود که کسی اگر این سوال را خواند و اطلاعی از تفکر کتاب راز نداشت در چند خط , خلاصه و مفید متوجه شود که تفکر کتاب و مستند راز انسان را به سمت شیطان میبرد نه حقیقت و موفقیت و سعادت . با آرزوی موفقیت برای شما استاد گرامی
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: 1- در جلسات بعد این موضوع روشن می‌شود که در این موارد یا با صورتی که در ذهن خودتان از دوست‌تان دارید مرتبط هستید و یا با صورت مثالی دوستتان که در عالم مثال هست و شما در خواب در آن عالم وارد شده‌اید روبه‌رو می‌شوید و لازم نیست دوست شما متوجه باشد چون او معلوم نیست با وجود شخصی خود در مقام مثالی‌اش حاضر باشد 2- آن نفسی که ما را به پرخوری دعوت می‌کند نفس امّاره است و آن نفسی که با رفع تعلقات به کمال خود می‌رسد نفس ناطقه یا قلب است که مورد بحث ما است. نفس امّاره مربوط به مباحث اخلاقی است و نه مباحث فلسفی 3- در هرحال نفس انسان اگر به کمال لازم نرسد تعلقش به بدنش زیاد است چه پیر باشد و چه جوان 4- نفس در خواب تنها با ملکات خود زندگی می‌کند و اراده‌ای که انسان در دنیا دارد در موقع خواب و مرگ از دست می‌دهد 5- در هنگام خواب‌دیدن نفس انسان به صورت علم حضوری با موضوعات ارتباط دارد به همین جهت عموماً خواب او در حافظه‌اش نمی‌ماند 6- ملاک عبودیت خدا است وسوسه‌های شیطانی انسان را گرفتار تکبر می‌کند 7- در این‌که طبق آیه‌ای که مطرح کردید بندگی برای جنّ و انس هست حرفی نیست ولی سیر اجنه تا کجا است؟ واللّه اعلم 8- چون حقیقت بنی‌امیه که از منبر رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» بالا می‌رفتند میمون است یعنی فقط در حدّ تقلید، دین را پذیرفته‌اند و هیچ بهره‌ی حقیقی از دین نبرده‌اند 9- در خواب چون نفس ناطقه در صحنه است که مجرد از ماده است زمان معنا نمی‌دهد 10- من نمی‌دانم قضیه‌ی کتاب «راز» چه بوده ولی ما در روایات داریم که تا خواب تعبیر نشده مثل یک پرنده‌ای بالای سر شما است که وارد زندگی شما نشده و اگر تعبیر کردید و غلط تعبیر کردند امکان دارد همان تعبیر غلط وارد زندگی شما شود. و یا در روایت داریم؛ « زبان؛ مُقَدِر است» یعنی اگر بگویید امروز روز مشکلی برای من خواهد بود، تقدیر شما مطابق یا زبان شما رقم می‌خورد. البته همه‌ی این‌ها به عنوان اقتضاء است و نه این‌که مطلقاً چنین باشد. موفق باشید
3341

حقوق همسربازدید:

متن پرسش
شوهرم گوشه گیری می کنه از سر کار که میاد می گه حرف نزن می خوام بخوابم بعد می گه حرف نزن می خوام درس بخونم بعد میگه حرف نزن می خوام مجله ی شهدا را بنویسم و بعد می گه حرف نزن می خوام بخوابم چه کنم ایا ما دچار طلاق عاطفی شدیم جه باید بکنم
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: شوهرتان اشتباه می‌کند و اگر با همسر خود درست برخورد نکند و از لذائذ خدادادی بهره نبرد شوق عبادت نیز در او کم می‌شود. بنده در کتاب «زن آن‌گونه که باید باشد» قسمت «ازدواج؛ تولدی دیگر» عرایضی داشته‌ام با هم آن قسمت را بخوانید
11399

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
چرا تکرار واژه ایران و ایرانی از رهبر معظم بیشتر از واژه اسلام و امت اسلامی است؟ ما می خواهیم گفتمان انقلاب اسلامی که در پرتو رهنمودهای رهبری است در بین جوانان مهاجر غیر ایرانی نفوذ کند لیکن این خلأ مذهبی را طیفهای مذهبی غیر خودی من جمله شیرازی ها پرکرده اند. آیا این نمی تواند یک نقیصه باشد. ادبیات امام تا حدی فراملیتی بود.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ایران را به عنوان مرکز نشر اسلام ناب محمدی«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» فراملیتی بدانید. چون ایران برای اسلام فعلاً در صحنه است و نه برای خودش. موفق باشید

9848
متن پرسش
با سلام: 1. بهترین شرح بر چهل حدیث امام خمینی چیست؟ 2. آیا برای دفع رذایل بهتر نیست که چهل حدیث را اول کار کنیم یا نه باید بعد از جنود عقل و جهل کار کنیم؟ 3. فرق چهل حدیث امام با معراج السعاده چیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: چهل حدیث یک کتاب اخلاقی نیست، یک کتاب عرفانی است جهت طرح نکات ناب عرفانی که در روایات اهل‌البیت«علیهم‌السلام» هست. ولی کتاب «شرح حدیث جنود عقل و جهل» یک کتاب اخلاقی کاربردی است. موفق باشید
11378

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم بنده پوزش می طلبم که وقت گرانبهای شما را با طرح این سوال می گیرم. شما مرکز یا جایی را در نظر دارید که بتوان کتاب های کارکرده را خریداری کرد. مثلا دوره 9 جلدی" تاریخ فلسفه" 88 هزار تومان است.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فدایت شوم، نه! موفق باشید

3425
متن پرسش
با سلام براستاد طاهر زاده بدون مقدمه: من پسری هستم که دارم سال اول دبیرستان را می خوانم و درس خوبی هم دارم وشاگرد دوم هستم . اما به این نتیجه رسیده ام که دروسی که مادرمدرسه می خوانیم 1-اکثرا مربوط به دنیاست2-مارا به یاد خدا نمی اندازد3-بی فایده است ....استعداد خوبی هم در یادگیری معارف دینی دارم.حال در ذهن خود دچار دوگانگی ارزشی شده ام و نمی دانم راه حوزه را درپیش گیرم یا راه ادامه تحصیل را؟؟؟ لطفا سوال مرا زود جواب بدهید که مانده ام چکار کنم...
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: در هر صورت دروس رسمی دبیرستان و دانشگاه برای خدمت به جامعه راه خوبی است ولی اگر خداوند در قلب شما علاقه‌ی دروس حوزوی را ایجاد کرده این توفیق خاصی است که نصیب هرکسی نمی‌شود و إن‌شاءالله موضوع را با والدین خود در میان بگذارید تا با موافقت آن‌ها بتوانید از استعداد خود وسیله‌ی خیر و برکت بیشتری برای اسلام و مسلمین باشید. در هر حال صلاح نیست که در وسط سال دروس دبیرستان در سال اولی که اکنون در آن قرار دارید ترک کنید به هرحال علومی در آن مقطع مطرح است که بعداً به کار شما می‌آید. موفق باشید
4947
متن پرسش
استادبزرگوار سلام علیکم ، متأسفانه من وتعدادی از دوستان هنوز از عدم همراهی حضرتعالی در دفاع از امیر موحد وعاشق فدایی راه امام عصر عج جناب آقای دکتر احمدی نژاد این عادل وعارف بینهایت مظلوم ، در شگفتی وحیرت بسر می بریم .هرچه به گفتان وعملکرد ایشان دقت می کنیم همان برنامه امام ورهبری است که شما از آن طی سی سال گذشته رمزگشایی کرده اید وکلام وعمل آقای مشایی هم غیر از این نیست ؛ پس چرایکباره ایندو عزیز خدارا تنها گذاشتید وبه صف کسانی پیوستید که بدنبال نفی گفتمان " ربیع الانام ونضرةالایام" ، این گفتمان آشنای جان شما ،بودند وهستند؟ نکند مصداق ترقی معکوس شویم وبجای دست ولی باپای دشمن ولی بیعت کنیم !
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: فراموش نفرمایید که ما در ذیل اسلام و تشیع، در عهد با انقلاب اسلامی و امام عزیز و رهبر بزرگوار هستیم و در این راستا هنوز در عهد خود با سردارانی همچون همّت و چمران و حاج احمد متوسلیان و خرازی وسایر این عزیزان پایداریم و یک لحظه چشم خود را از بزرگانی مثل شهید آوینی برنمی‌داریم. این‌ها که برشمردم کسانی‌اند که تمام تلاش خود را برای حفظ انقلاب در ذیل رهبری انقلاب تا مرز شهادت به‌کار بردند و گوش به رهبری دادند که در آخرین پیام خود پس از انتخاب آقای روحانی می‌فرمایند: «وحدت ملی و رفق و مدارا پشتوانه‌ی امنیت کشور و خنثی‌کننده‌ی ترفندهای دشمنان است». حالا این توصیه را با این جمله‌ی خود مقایسه کنید که می‌گویید چرا بنده به صف کسانی پیوسته‌ام که به دنبال نفی گفتمان «ربیع‌الانام و نضرة الایام» هستند. همه‌ی نگرانی بنده همین است که چه شده است که طرفداران آقای احمدی‌نژاد و آقای مشائی غیر از خودشان را دشمن اسلام و مسلمین به‌حساب می‌آورند؟! بنده نمی‌دانم منظور شما از کسانی که بنده به آن‌ها پیوسته‌ام به غیر از رهبری عزیز و کسانی که خود را ذیل رهبری معنا کرده‌اند کیستند؟ مسلّم می‌دانید بنده به اسرائیل و آمریکا نپیوسته‌ام. آری! خطر بزرگ همین است که همه با همدیگر دشمن شده‌ایم تا آن‌جایی که امثال جنابعالی با قداست‌بخشیدن به آقای احمدی‌نژاد هیچ ضعف و عیبی برای ایشان تصور نمی‌نمایید در حدّی که اگر امثال بنده در عین دفاع از گفتمان آقای احمدی‌نژاد به ایشان انتقادهایی داشته باشیم، به نظر شما آن دو عزیز خدا – یعنی آقای احمدی‌نژاد و آقای مشائی» را تنها گذاشته‌ام و به صف کسانی پیوسته‌ام که نفی‌کننده‌ی گفتمانی هستند که نظر به حضرت مهدی«عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» دارد. در حالی‌که عنایت داشته باشید باید سراغ حضرت مهدی«عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» را در حرکات و گفتار و مواضع نایب آن حضرت یعنی مقام معظم رهبری گرفت. می‌دانید که امام زمان«عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» با آن سعه‌ی وجودی که دارند در عین غیبت، دارای ظهور می‌باشند و در زمان غیبت ظهور نسبی ایشان در حرکات و مواضع و گفتار زعمای دین بوده و هست. این امام زمان، آن امام زمانی است که در نهایت به لطف خدا ظهور می‌کند و نه آن امام زمانی که بیرون از نظر به رهبری عزیز کسی به دنبال آن است که عملاً گرفتار یک نوع سوبژکتیویته و ذهن‌گرایی است. توصیه‌ی اکید بنده به شما آن است که به حضرت صاحب‌الأمر«عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» با تأکید هرچه بیشتر بر سخنان و رهنمودهای هرچه بیشتر رهبری عزیز، نزدیک شوید و هر جریانی که می‌خواهد جدای از این جریان به دنبال حضرت صاحب‌الأمر«عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» باشد را گرفتار یک نوع ذهن‌گرایی بدانید.، امام زمان ذهنی آن‌ها هرگز ظهور نمی‌کند. ممکن است عده‌ای به رهبری عزیز احترام بگذارند ولی نور امام زمان«عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» را در جایی غیر از آن‌چه از رهبری عزیز ظهور می‌کند جستجو کنند، مطمئن باشید این‌ها شما را از تاریخ نورانی انقلاب اسلامی بیرون می‌اندازند و چیزی نمی‌گذرد که با همه‌ی دوستان خدا دشمن می‌شوید تا آن‌جایی که دیدم یکی از کسانی که برای آقای احمدی‌نژاد و آقای مشائی قداست قائل است در سایت خود تأیید مواضع آقای روحانی توسط جبهه‌ی پایداری را بیعت‌کردن با پای دشمن قلمداد کرده بود! تحلیل جمله‌ی اخیر را به عهده‌ی شما می‌گذارم، ولی از خود بپرسید چرا کار به این‌جا کشیده است؟ آیا اگر بنده مواضع آقای روحانی را قبول ندارم به معنای آن است که بنده تماماً حق هستم و ایشان تماماً باطل؟ و تأیید مواضع اخیر ایشان که مطابق همان رهنمودهای رهبری است بیعت با پای دشمنان است؟ چرا نمی‌توانیم جای افراد را نسبت به اهداف مقدس نظام اسلامی تعیین کنیم تا موجب قبول یک‌جایِ افراد، و یا ردّ یک‌جایِ آن‌ها نشود؟ بنده بسیار برای جنابعالی و عزیزانی مثل شما که شور دینداری و انقلابی‌بودن را در خود شعله‌ور نگه داشته‌اید، احترام قائل هستم ولی از واژه‌ها و جملاتی که در سؤال خود به‌کار برده‌اید بر می‌آید که باید با وسعت بیشتری به موضوعات نظر کنید. موفق باشید
11605
متن پرسش
به نام خدای محمد (ص). سلام علیکم: حقیر تا اینجا که دروس شما را جلو آمده ام متوجه نقص خود در ندانستن و اشتباه فهمیدن، فهمیده ام و در مرتبه بعد به این فهم دوم هم آگاهی به نفهمیدن و ندیدن آگاه شده ام و این سسله نفهمیدن بعد از هر مرتبه فهم و آگاه شدن به نفهمیدن هم آگاهم و به این آگاهی هم، آگاه به ندانستن موضوع کما هی هم آگاهم. حال می پرسم حالا که قرار است در هر مرحله در نفهمیدن باشم و در هر مرحله از بودن، باز هم در نفهمید باشم چه امیدی هست برای فقیر الی الله بودن و به خدای پیامبر نرسیدن. چه دلیلی دارد که من در معارف ادامه دهم؟ من که همش دارم می فهمم که نمی فهمم این که هیچ کمالی برای آن متصور نیست؟ حال چرا هر لحظه در زندگی فقط به سمت نقص و نفهمی بروم مگر بیکارم برای خود به جای کمال نقص بیاورم در صحنه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مگر کاری جز این داری که بفهمی به خودی خود هیچ نمی‌فهمی مگر آن‌که خداوند به لطف خود مددی بکند. چرا که فرمود: «العِلمُ نورٌ يَقْذِفُهُ اللَّه في قلب مَنْ يَشاء» علم نوری است که خداوند به قلب هرکس خواست می‌اندازد. اگر این مطالعات همراه با رعایت حقوق افراد و عبادات باشد مقدمه می‌شود تا خدا لطف کند و ما را منوّر به علم نماید. موفق باشید

14715
متن پرسش
معنای عبارت «اجسادکم فی الاجساد و قبورکم فی القبور» در زیارت جامعه کبیره چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در شرح زیارت جامعه عرایضی در این مورد شده است. همین اندازه بدانید که در این فراز اظهار می‌شود که همه‌ی اصالت‌ها در همه‌ی امور و در همه‌ی عوالم از آنِ انسان معصوم است حتی جسم آن‌ها که به معنای جسم برزخی است، نسبت به بقیه‌ی جسم‌ها اصل است و حتی قبر آن‌ها که به معنای برزخ آن‌ها است، حقیقت اصلی برزخ است نسبت به برزخ بقیه‌ی انسان‌ها. موفق باشید

11656

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: در سایت «http://tehna.blogfa.com/post/236» تعدادی فایل با موضوع سکوت از حضرت استاد طاهرزاده مشاهده کردم ولی هرچه کردم نتوانستم آنها را دانلود کنم جز یکی که در سایت راسخون برای دانلود بود با توجه به نیاز بنده به فایل های سخنرانی استاد در این موضوعات باید این فایل ها را از کجا دانلود کنم؟ ضمن اینکه این فایل ها را هرچه گشتم در سایت لب المیزان نیز نیافتم. با تشکر لطفا با توجه به نیاز من به این فایل ها در صورت امکان در اسرع وقت پاسخ را برایم بفرستید mahdi0445@mihanmail.ir
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید به صورت مستقل نتوانید این موضوع را دنبال بفرمایید زیرا در بین طرح آن مباحث پیش آمده است. موفق باشید

11694

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: من به تازگی با اثر «رسایل» علامه طباطبایی (ره) آشنا شده ام (خیلی مبتدی هستم) مثلا فهمیده ام که انسان بر اساس عملی که دارد هر لحظه در حال تغییر است (حرکت جوهری)، و بهشت خودش است و جهنم هم البته بهشت و جهنم هم وجود دارد (براساس عمل خیر درونش روح و ریحان و نورانی می شود و برعکسش هم تبدیل به یک موجود جهنمی می شود) انسان تا لحظه ی مرگش همینطور هر لحظه دارد خودش را می سازد یعنی انگار کار خیر کنی یک مشت خاک بهشتی درون خودت ریخته ای تا اینکه لحظه ی آخر عمر انسان با ملکاتی که برای خودش ساخته منتقل می شود... آیا این مطالب را صحیح آموخته ام؟ 2. و اینکه می توانم این مباحث شسته رفته و کاربردی را برای دیگران آهسته آهسته توضیح دهم یا اینکه این مباحث سنگین است؟ معتقدم الان ما اعتقادتمان پوک شده نه منطقی نه استدلالی هیچی به هیچی! خدا هدایت کند نامرد هایی را که دین و مذهب را خز کردند رفت! یعنی خوب دین هم جزو یکی از نیاز های انسان است مثل نیاز به خوراک و پوشاک و.. نفهمیدند دین برنامه ست!! نفهمیدند علت خلقت بندگی ست!! آیا می توانم؟؟؟ 3. واقعا سوال دارم که آموزش پرورش ما سرکلاس دینی چه می گوید و حتی علما!.. اگر اول کار بیان بگن آقا تو لحظه لحظه داری خودتو می سازی الان باطن تو یا نورانیه و خوش یا تاریک و ظلمانی و حیوان طور.. اعتقاد انسان ها صحیح تر شکل می گرفت.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- بحمداللّه متوجه اصل مطلب شده‌اید 2- چرا نتوانید، صادقانه بگویید این حرف‌ها را از علامه فهمیده‌ام و برای شما ارائه می‌دهم 3- فکر می‌کنم آن بنده‌ها‌ی خدا می‌گویند ولی فضای کلاس طوری است که کسی گوشش بدهکار این حرف‌ها نیست. موفق باشید

8891
متن پرسش
با سلام: بعضی از علماء به سند حدیث عنوان بصری ایراد گرفته اند نظر شما چیست؟ این قسمت از حدیث که علم را نور میداند که از جانب خداوند به هر کس میخواهد میدهد با کسب علم از طریق حوزه و استاد منافات ندارد نباید درس را تعطیل کرد و دنبال ریاضات و آن نور رفت؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام‌علیکم: در مورد این نوع روایات گفته می‌شود: «مَتْنُهُ دلیلٌ علی صحته» متن دلیل بر صحیح‌بودن آن است. زیرا تمام توصیه‌های حدیث منطبق است با دقیق‌ترین مبانی توحیدی وگرنه امثال آیت‌اللّه قاضی که خودشان هم بر روی سند احادیث حساس‌اند، بر روی آن تأکید نمی‌کردند. آن علمی که نور است با ریاضت و تقوا به‌وجود می‌آید و آن غیر از علمی است که باید با تحصیل به‌دست آورد که می‌تواند مقدمه‌ی علم نوری باشد. موفق باشید
5065
متن پرسش
سلام. اونطوری که من از نظراتتون راجع به هنر برداشت کردم اینه که هنرهای هفتگانه ای که هست ما را به جایی نمیرساند و وقت تلف کردن هست. پس در نتیجه اهالی هنر هم کار بیهوده ای انجام میدهند. عذر میخوام اینطوری صحبت میکنم ولی چون خودم حوزه ی عکاسی فعالیت دارم و از طرفی هم میخوام از بحثهایی که شده کمال استفاده را ببرم و خودم را در مسیر انتخاب بزرگ قرار بدهم این شبهه ها برام پیش می یاد . استاد گرامی خیلی از نظراتتون راجع به هنر از آنجایی که بنده با اهالی هنر ارتباط داشته و دارم در ظاهر صحیح نیست البته عذر میخوام این جسارت من را به حساب نادانی من بگذارید ولی چون خودتون گفتید که توی حوزه ی هنر صاحب نظر نیستید این مطلب را عرض کردم چون یه کم فکر کردم که استفاده از مطالبتون با فعالیتی که دارم ممکنه در تضاد باشه ودر نهایت خودم را در استفاده از بحثهاتون محروم کنم. در برخورد با هنرمندان اگه شما این تجربه را داشته باشید میبینید که درصدی از بحثهاتون در این عزیزان وجود داره و در خودشان پیاده سازی کرده اند البته نه از طریق برخورد مستقیم با مباحث بزرگان ولی از طریق مواظبت کردن خودشان در رفتارهاشون و زندگی و حوزه ی کاری که این هم از طریق دغدغه های انسانی که دارند در شخصیتشون ظهور کرده و میکند. اگه واقعا نظرتون همونی بود که خودتون در جواب سؤالات دیگر دوستان گفته اید ، (نمیدونم چطوری با ید درخدمت استادی چون شما این جسارت را بی پرده بیان کنم،واقعا عذر میخوام) ولی یک عامل دفعی است برای کسانی است که حوزه ی هنر فعالیت دارند و میخواهند از مباحثتون بهره لازم را ببرند. بازهم جسارت بنده را به بزرگواری خودتون ببخشید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که عرض کردم بنده در رشته‌های هنری مثل فیلم‌سازی و عکاسی و موسیقی صاحب‌نظر نیستم ولی از شعر و ادبیات بسیار استفاده می‌کنم و مسرور می‌شوم. نمی‌دانم چگونه می‌فرمایید سخنان بنده موجب دفع افراد نسبت به هنر می‌شود در حالی‌که تصور بنده آن است که عرایض بنده باید نظر به عالَمی داشته باشد که هنرمند واقعی طالب آن عالَم است و آن‌ها را به خلق آثار هنری بر اساس ذوق خودشان وا می‌دارد. موفق باشید
4673
متن پرسش
ضمن سلام و احترام. عاجزانه تمنا دارم سوال بنده را در سایت پاسخ بفرمایید و بی پاسخ نگذارید. اولا با عرض پوزش آیا جناب عالی این احتمال را می دهید که ممکن است در فتنه ی 92 غربال شوید ؟ دوم آیا مطالبی که در اینترنت به عنوان نقد مطالب سیاسی شما نوشته می شود را مطالعه می فرمایید ؟ مثلا همان مطلبی که درباره غیر قابل تفکیک بودن مدیریت سیاسی و مدیریت فرهنگی جامعه نوشته شد و کدهایی از تاریخ اهل البیت آورده شده بود یا سایر مطالب . سوم توصیه ی شما به ماها که حرف های سیاسی شما توی کتمان نمی رود چیست ؟ چهارم به نظر شما ریشه ی این که ما این بار بر خلاف همه ی موارد گذشته نتوانستیم مواضع سیاسی شما را پیشبینی و حتی تحلیل کنیم چیست ؟ به اذعان همه ی دوستان غیر قابل تحلیل شده اید. پنجم شما کدام دسته از کسانی که مباحث شما را کار می کنند راهشان را درست تر می دانید ، آن دسته که مواضع سیاسی شما را بی چون و چرا پذیرفته اند - به دلیل حکمت غیر قابل انکار شما - یا آن دسته که با اطلاعات دقیق و مبانی فکری ارائه شده توسط شما به نتیجه ای خلاف نتایج گرفته شده توسط شما رسیده اند و نمی توانند شما را تحلیل کنند ؟ پنجم به چه دلیل شما نیازی ندیده اید که حرف های دسته ی دوم در سوال قبلی را پاسخ بفرمایید برایشان ؟ آیا لطافت روحی شما و اعتقاد شما مبنی بر جدلی بودن این حرف ها ، پاسخ به این حرف ها را بر نمی تابد یا به نظرتان پاسخ آن ها را لابه لای حرف هایتان داده اید یا سکوت را بهتر می دانید یا چه ؟ ششم و آخرین سوال این که به نظر آیا درست است که بگوییم این وضعیتی که برای ما و دوستان پیش آمده یکی از مقاطع حساس تاریخ است که باید محصولش احساس عجز تاریخی باشد که با مبانی تفکری مشترک با شما به نتیجه ای غیر از شما می رسیم ؟ و به خود تلنگری بزنیم که اگر نتوانیم نورانیت امام معصوم را در درون بشناسیم ، در آینده ی تاریخ هیچ کسی نیست که بتوانیم از او کمک بگیریم و قطعا غربال خواهیم شد ؟ استاد حقیر هیچ ترسی از انتخابات سال 92 ندارم اما همه ی نگرانی ام از 8 سال یا 16 سال آینده است که در فتنه ی های بعدی چگونه عمل خواهم کرد و با چشمانی هراسان به آینده می نگرم. نگرانی بنده این است که چرا با مبانی ای که از شما اخذ کرده ام در نگاه سیاسی مقابل شما قرار گرفته ام ؟ باز امسال شرایط برای بنده مبهم نیست ولی فتنه های بعدی را چه کنم ؟ بالاخره حق چیست و باطل چیست ؟ چرا با مبانی یکسان نتایج مختلف گرفته ایم ؟ ما نور وجود شما را نداریم یا شما اطلاعات ما را ؟ قضیه چیست ؟ گناه از کیست ؟ چگونه بتوانیم از شما عبور کنیم ؟ چگونه دستمان را از دستان استادی که تا این جای راه ما را آورده است جدا کنیم ؟ مجددا خواهش و تمنای عاجزانه دارم که سوالات فوق را پاسخ بفرمایید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: می‌دانم که جنابعالی با تمام وجود در زیارت جامعه‌ی کبیره در محضر امامان معصوم«علیهم‌السلام» اظهار می‌دارید: «بِاَبی اَنتُم و اُمّی و نَفسی و اَهلی و مالی» و از این طریق اعلام می‌کنید تمام نسبت‌ شما با پدر و مادر و جان خود و اهل و مال‌تان همه در ذیل نسبت شما با امامان معصوم«علیهم‌السلام» معنا می‌یابد و اصیل‌ترین معنای خود را در ذیل وجود مقدس امام معصوم که اسلام فعلیت یافته است جستجو می‌کنید و در این راستا در این زمان به حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» و انقلاب اسلامی و ولیّ فقیه زمان رجوع داشته‌اید. پس معلوم است که بنده و جنابعالی در این زمان هیچ معنایی برای خود نمی‌شناسیم مگر در راستای نسبتی که با این انقلاب الهی داریم و از پیر فرزانه‌ی خود یعنی حضرت روح‌الله«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» آموختیم که فرمودند: «چهارچوب دوستی من در درستی راه هر فرد نهفته است» و فرمودند: «من بارها اعلام کرده‌ام که با هیچ‌کس در هر مرتبه‌ای که باشد عقد اخوت نبسته‌ام» و تمام همّت حضرت امام آن بود که خدشه‌ای بر اهداف مقدس این انقلاب الهی وارد نشود و از این جهت بود که می‌توان گفت حضرت امام هیچ نسبتی را اصیل نمی‌دانستند جز وفاداری به انقلاب اسلامی و اهداف انقلاب و وفاداری به نهادهایی که جزء لاینفک و لازمه‌ی ادامه‌ی انقلاب‌اند. نمی‌دانم چرا می‌گویید نتوانسته‌اید مواضع سیاسی بنده را پیش‌بینی کنید؟ مگر بنا نبود تمام نسبت‌های خود را با انقلاب اسلامی معنا کنیم؟ و مگر فصل‌الخطاب‌قراردادن نظر و مواضع رهبری عزیز جزء لاینفک انقلاب اسلامی نیست؟ حال با توجه به این امر باید در هر قدمی که برمی‌داریم نسبت آن قدم را با اهداف انقلاب و رهنمودهای رهبری عزیز ارزیابی نماییم. حال اگر در اشارات رهبری نسبت به آینده‌ی انقلاب و نظام‌سازی که باید شکل بگیرد نیاز به شرایطی داریم که کشور باید در درون با آرامش تمام و بدون حاشیه اداره شود و حضور آقای مشائی به عنوان رئیس جمهور چنین شرایطی را به‌بار نمی‌آورد و لذا حتماً باید از این حضور حمایت نکرد، این را شما از جانب بنده یک نظر غیر قابل پیش‌بینی می‌دانستید؟ مگر ما و شما با آقای احمدی‌نژاد عقد اخوت بسته‌ایم که هرکاری ایشان کردند، بپذیریم؟ مگر همیشه همه‌ی گِله‌ی ما با اصول‌گرایان سیاسی آن نبود که چرا وقتی رهبری، دولت را تأیید می‌کنند، آن‌ها رهنمودهای رهبری را نادیده می‌گرفتند و از این طریق اصرار می‌کردیم ملاک ما در تأیید دولت سخنان رهبری است؟ حال چه شده است که گویا انتظار دارید بنده آقای احمدی‌نژاد را به خودی خودشان قبول کنم و ایشان را فصل‌الخطاب قرار دهم و چون ایشان فرموده‌اند: «احمدی‌نژاد یعنی مشائی و مشایی یعنی احمدی‌نژاد» ما هم آقای مشائی را دربست بپذیرم؟ مگر قرار این بود؟ ما تا حال و از این به بعد دولت آقای احمدی‌نژاد را در راستای تأییدات رهبری عزیز می‌پذیریم زیرا می‌دانیم بصیرت و احاطه‌ی رهبری به موضوعات از ما بیشتر است و در همین رابطه معلوم است که نمی‌توانیم جایگاهی برای آقای مشائی قائل باشیم مگر آن‌که تصمیم گرفته باشیم در کنار معنایی که برای خود نسبت به انقلاب اسلامی کرده‌ایم معنای جدیدی وارد کنیم و آن تعهد به همه‌ی حرکات و نظرات آقای احمدی‌نژاد است و فکر نمی‌کنم جنابعالی چنین معنایی برای خود کرده باشید که در بست حرکات و گفتار آقای احمدی‌نژاد را فصل‌الخطاب قرار دهید. آیا قبول ندارید آقای احمدی‌نژاد مرد کارهای بزرگ و اشتباهات بزرگ است و اگر در روز یک‌شنبه‌ی سیاه در ابتدای صحبت‌ها حرف‌های بزرگی زد ، در انتها نیز اشتباه بزرگی انجام داد. بنده معتقدم آقای احمدی‌نژاد در کنار کارهای بزرگی که داشتند، طرح آقای مشائی به این شکل و این روش یکی از آن اشتباهای بزرگ ایشان است که همه‌ی 8 سال کار ایشان را به‌هم زد، همان‌طور که درآن یکشنبه‌ در آخر صحبت‌ها با طرح آن ویدئو همه‌ی حرف‌های ارزشمند ابتدای کار را از بین بردند. در آینده خواهید فهمید آقای احمدی‌نژاد در رابطه با طرح آقای مشائی به این شکل چه اشتباه بزرگی انجام دادند، گویا ایشان در موقعی که پای آقای مشائی در میان است آنچنان احساساتشان بر حکمت‌شان حاکم می‌شود که متوجه نیستند چه می‌کنند و از این جهت برای دوستانی که در این موضوع دقت کافی ندارند نگرانم و می‌ترسم یک نحوه جدایی بین‌ آن‌ها و اصل انقلاب اسلامی ظهور کند. تقاضای بنده از جنابعالی و دوستانتان آن است که هیچ تعهدی جز تعهد نسبت به انقلاب و حضرت امام و رهبری بر دوش خود نگذارید و همه‌ی نسبت خود را در عصر حاضر با انقلاب و اهداف جهانی آن معنا کنید و با این دید به بعضی از حرکات و گفتار آقای احمدی‌نژاد بنگرید تا بین آن وجوه از حرکات ایشان که در ذیل نظرات رهبری موجب احیاء گفتمان انقلاب اسلامی شده و آن وجوه از حرکات ایشان که هیچ معنای منطقی ندارد، بتوانید تفکیک کنید. و اگر از این موضوع غفلت کنید باید دلواپس آینده‌ی خود باشید که از یک‌جایی زاویه‌ی شما با نظام اسلامی تحت علاقه‌مندی به آقای مشائی شروع می‌شود. زیرا همان رهبری که در مقاطع مختلف از دولت آقای احمدی‌نژاد پشتیبانی کردند از شورای نگهبان پشتیبانی نمودند، حال آقای احمدی‌نژاد در راستای طرح آقای مشائی و ریاست جمهوری ایشان و عدم تأیید آقای مشائی توسط شورای نگهبان ، با شورای نگهبان مسئله پیدا کرده‌اند و نظر شورای نگهبان را نپذیرفته‌اند و می‌خواهند از طریق حکو ولایی رهبری مسئله را حل کنند، در حالی‌که اگر نسبت ما با آقای احمدی‌نژاد در رابطه با تأیید رهبری از دولت ایشان باشد، ما در رابطه با اعتراض ایشان به شورای نگهبان هیچ نسبتی با ایشان نداریم و از این کار ایشان سخت گله‌مند هستیم. ولی اگر آقای احمدی‌نژاد را به خودی خودشان بپذیرید مجبورید به دنبال ایشان شما هم نسبت به شورای نگهبان معترض شوید. در حالی‌که تا حال همیشه جریان‌هایی با شورای نگهبان مقابله می‌کردند که از جنس انقلاب نبودند و هم‌صدا با رادیو و تلویزیون‌های بیگانه، شورای نگهبان را مانع اهداف خود که عموماً متمایل‌کردن انقلاب به غرب بود، می‌دانستند، و این شروع زاویه‌ای است که آقای احمدی‌نژاد در ذیل ارادت و شیفتگی به آقای مشائی نسبت به یکی از اصیل‌ترین نهادهای انقلاب – یعنی شورای نگهبان - پیدا کردند، شورای نگهبانی که در کلیت خود عین نظام اسلامی است. همچنان که روحانیت در کلیت خود عین اسلام است و حضرت امام فرمودند: «اسلام منهای روحانیت یعنی اسلام منهای اسلام». با این‌که می‌توان به بعضی از روحانیون اشکال داشت ولی اگر نفی کلی روحانیت کردیم خواسته یا ناخواسته نفی اسلام نموده‌ایم. در مورد شورای نگهبان نیز اگر به بهانه‌ی نقد سخنان بعضی از اعضاء آن، نفی کلی کردیم و تصمیم نهایی آن جمع را نپذرفتیم عملاً زاویه‌ی خود با نظام را شروع کرده‌ایم و دیگر انتظار نداشته باشید برکات معنوی که نصیب نیروهای ولایی در این انقلاب شده نصیب شما شود. چه شده است که وقتی آقای احمدی‌نژاد نظر به ریاست جمهوری آقای مشائی دارند، نظر خود را از نظر مجموعه‌ای از علمائ و حقوق‌دانان برتر می‌دانند؟ آیا این آقای احمدی‌نژاد، همان آقای احمدی‌نژاد هستند که جدای از آقای مشائی رئیس جمهوری توانا و ارزشمندی بودند که رهبری عزیز تمام قد از ایشان دفاع کردند؟ و حالا به شورای نگهبانی اعتراض دارند که حضرت امام«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» به عنوان یک نهاد لاینفک از انقلاب اسلامی در موردش آن‌همه تأکید داشتند و عجیب آن است که این اعتراض توسط یک مقام رسمی کشور که در جایگاه ریاست جمهوری می‌باشند به شکل علنی صورت می‌گیرد!
11041
متن پرسش
با عرض سلام و خسته نباشید: می خواستم بدونم فرق عارف و حکیم چیه و به چه کسی میگن عارف و به چه کسی میگن حکیم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: حکیم با عقل خود نظر به حقایق دارد و عارف با قلب خود و لذا اولی با معنای حقایق مرتبط است و دومی با وجود حقایق مرتبط می‌شود و از اشراقات حقایق بهره می‌برد. موفق باشید
3862
متن پرسش
باسلام آیا عید نوروز عیداسلامی ماست لطفا توضیح مفصلی در این باره بدهید؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: مقام معظم رهبری در یکی از سال‌ها مفصل سخنانی فرمودند که گزیده‌‌ی آن را خدمتتان عرض می‌کنم؛ می‌فرمودند: (به نظر من آن‌چه که ملت ایران در باب عید نوروز انجام داده است، یکى از زیباترین و شایسته‌ترین کارهایى است که مى‌شود با یک مراسم تاریخى و سنّتى انجام داد. اوّلِ سال شمسى ما ایرانی‌ها، - یعنى اوّل بهار - عید نوروز است. اوّلاً ملت ایران افتخار دارد که سال شمسى او هم سال هجرى است؛ یعنى هم‌چنان‌که سال قمرى ما - که سال 1418 است - از مبدأ هجرت خاتم الانبیاء علیه و على آله الصّلاة والسّلام است، سال شمسى ما هم از مبدأ هجرت است. بقیه‌ى ملت‌هاى مسلمان براى سال شمسى خود، از سال میلادى استفاده مى‌کنند؛ ولى ما ایرانی‌ها، هجرت نبىّ اکرم را، هم مبدأ سال قمرى قرار دادیم، هم مبدأ سال شمسى. این، مطلبِ اوّل که به نظر من نشانگر هنر و عشق و علاقه‌ى ایرانى به تعالیم مقدّس اسلام و به آثار مطهّر و مقدّس نبوى است. در ضمن، اوّلِ سال را اوّلِ فصل بهار انتخاب کرده‌ایم، در حالى که مسیحیان، اوّلِ زمستان را اوّلِ سال قرار مى‌دهند! البته فرق آن‌ها با ما این است که ولادت حضرت مسیح، تاریخ مشخّصى ندارد و یک مطلب حدسى است؛ در حالى‌که هجرت نبىّ مکرّم اسلام، از نظر تاریخى کاملاً دقیق و مشخّص است. به‌هرحال ما اوّلِ بهار را اوّلِ سال خودمان قرار داده‌ایم که این هم یک ذوق و سلیقه‌ى ایرانى است. اوّلِ بهار، اوّلِ رویش طبیعت، اوّلِ بیدارى باغ و راغ و بوستان و اوّلِ بالندگى همه‌ى موجودات زنده است. این بهتر از زمستان است که وقت مردن و انجماد طبیعت و گیاه و نباتات است. نوروز ایرانی به‌جای نوروز باستانی در تعالیم اسلام نکته‌اى وجود دارد که خوب است برادران و خواهران به آن توجّه کنند. اسلام با سنّت‌هایى که از قبل از اسلام باقى مانده است، دو نوع رفتار مى‌کند. اوّلاً بعضى سنّت‌هاى غلط را به‌کلّى از بین مى‌برد و نابود مى‌کند؛ چون سنّت‌هاى درستى نیست. مثل این‌که عرب‌ها قبل از اسلام، دختران خودشان را نگه نمى‌داشتند، یا بیشترِ ملت‌هاى غیرمسلمان، جنس زن را تحقیر و اهانت مى‌کردند! اسلام این سنّت را به‌کلّى از بین برد؛ چون به‌کلّى غلط بود. ثانیاً اسلام بعضى از سنّت‌ها را از بین نبرده است. کالبد سنّت را نگه داشته و محتوا و روح آن را عوض کرده است؛ مثل بسیارى از اعمال و مراسم حج. این طوافى را که ملاحظه مى‌کنید، قبل از اسلام هم بود؛ منتها محتواى طواف، محتواى شرک بود! اسلام آمد و این عمل را از محتواى شرک آلود، خالى و از محتواى توحید پُر کرد. طواف در آن زمان، مظهر گرایش انسان به آلهه و اربابِ ادّعایى و پندارى بود؛ آن را تغییر داد و مظهر ارادت انسان به مرکز عالم وجود - یعنى حضرت حق متعال و وجود مقدّس پروردگار - قرار داد. ظاهر را نگه داشت و باطن را عوض کرد. اسلام در بسیارى از مواقع، با سنّت‌ها این کار را مى‌کند. مردم ما عینِ همین کار را با نوروز کردند؛ نوروز را نگه داشتند و محتواى آن را عوض کردند. نوروز در ایران، جشنى در خدمت حکومت‌هاى استبدادىِ قبل از اسلام بود! به همین خاطر است که «نوروز باستانى»، «نوروز باستانى» مى‌گویند! «نوروز»‌اش خوب است، ولى «باستانى»‌اش بد است! «باستانى» یعنى این‌که همه‌ى این جشن‌هاى دوره‌ى سال - مثل جشن «نوروز»، یا جشن «مهرگان»، یا جشن‌هاى دیگرى نظیر «خردادگان»، «مردادگان» و جشن‌هاى گوناگونى که قبل از اسلام بوده است - در خدمت حکومت‌هاى استبدادى و سلطنت‌هاى پوسیده‌ى دوران جاهلیت ایران بود! محتواى نوروز، محتواى مردمى و خدایى نبود؛ توجّه و ارادت به حضرت حق در آن نبود؛ جهات عاطفى و انسانى و مردمى در نوروز نبود! ملت ایران نوروز را نگه داشتند؛ اما محتواى آن را عوض کردند. این محتواى امروز نوروز ایرانى، غیر از محتواى باستانى است. نوروز براى ملت ما، امروز عبارت است از اوّلاً : توجّه مردم به خدا. اوّلِ تحویلِ سال که مى‌شود، مردم دعا مى‌خوانند، «یا محوّل الحول والاحوال» مى‌گویند، آغاز سال را با یاد خدا شروع مى‌کنند، توجّه خود را به خدا زیاد مى‌کنند. این، ارزش است. ثانیاً نوروز را بهانه‌اى براى دید و بازدید و رفع کدورت‌ها و کینه‌ها و محبّت به یکدیگر قرار مى‌دهند. این همان برادرى و عطوفت اسلامى و همان صله‌ى رحم اسلام است؛ بسیار خوب است. ضمناً نوروز را بهانه‌اى براى زیارت اعتاب مقدّسه قرار مى‌دهند؛ به مشهد مسافرت مى‌کنند - که همیشه یکى از پرجمعیت‌ترین اوقات سال در مشهد مقدّس، اوقات عید نوروز بوده است - این بسیار خوب است. پس مى‌بینید که نوروز را نگه داشتند، محتواى آن را که غلط بود، به محتواى صحیح و درست تبدیل کردند. این هنر ملت ایران و ذوق و سلیقه‌ى ایرانى مسلمان است. ما عید نوروز را از دیدگاه کسانى که با اسلام سر و کار دارند، تأیید مى‌کنیم. عید نوروز، چیز خوبى است. وسیله‌اى است که با آن دل‌ها شاد مى‌شود، انسان‌ها با یکدیگر ارتباط برقرار مى‌کنند، صله‌ى رحم و صله‌ى احباب مى‌کنند؛ چون دوستان و رفقا هم مثل ارحام، احتیاج به صله دارند. انسان باید با ارحام صله کند، باید با دوستان و رفقا هم صله کند؛ یعنى ارتباط برقرار کند. این، ارتباط عید نوروز است که بسیار خوب است. یک نکته‌ى اساسى در نوروز هست که در روایات ما به آن توجّه شده است. من مایلم شما عزیزانى که امروز در این صحن و در صحن‌هاى دیگر و مراکز آستان قدس رضوى هستید - اجتماع عظیم مردم - و این سخن را مى‌شنوید، به آن توجّه کنید. هر یک از آحاد ملت ایران هم که مى‌شنود، به آن توجّه کند. نوروز، یعنى روز نو. در روایات ما - بخصوص همان روایت معروفِ «معلّى‌بن‌خنیس» - به این نکته توجّه شده است. معلّى‌بن‌خنیس که یکى از رُوات برجسته‌ى اصحاب است و به نظر ما «ثقه» است، جزو شخصیت‌هاى برجسته و صاحب راز خاندان پیغمبر محسوب مى‌شود. او در کنار امام صادق علیه‌الصّلاة‌والسّلام زندگى خود را گذرانده و بعد هم به شهادت رسیده است. معلّى‌بن‌خنیس - با این خصوصیات - خدمت حضرت مى‌رود؛ اتفاقاً روز «نوروز» بوده است - در تعبیرات عربى، «نوروز» را تعریب مى‌کنند و «نیروز» مى‌گویند حضرت به او مى‌فرمایند : «أتدرى ما النیروز؟» آیا مى‌دانى نوروز چیست؟ بعضى خیال مى‌کنند که حضرت در این روایت، تاریخ بیان کرده است! که در این روز، هبوط آدم اتّفاق افتاد، قضیه‌ى نوح اتّفاق افتاد، ولایت امیرالمؤمنین علیه‌السّلام اتّفاق افتاد و چه و چه. برداشت من از این روایت، این نیست. من این طور مى‌فهمم که حضرت، «روز نو» را معنا مى‌کنند. منظور این است: امروز را که مردم، «نوروز» گذاشته‌اند، یعنى روزِ نو! روزِ نو یعنى چه؟ همه‌ى روزهاى خدا مثل هم است؛ کدام روز مى‌تواند «نو» باشد؟ نوروز در درون خود شرط دارد. روزى که در آن اتّفاق بزرگى افتاده باشد، نوروز است. روزى که شما در آن بتوانید اتّفاق بزرگى را محقَّق کنید، نوروز است. بعد، خود حضرت مثال مى‌زنند و مى‌فرمایند: آن روزى که جناب آدم و حوّا، پا بر روى زمین گذاشتند، نوروز بود؛ براى بنى آدم و نوع بشر، روز نویى بود. روزى که حضرت نوح - بعد از توفان عالم‌گیر - کشتى خود را به ساحل نجات رساند، «نوروز» است؛ روز نویى است و داستان تازه‌اى در زندگى بشر آغاز شده است. روزى که قرآن بر پیغمبر نازل شد، روز نویى براى بشریت است - حقیقت قضیه همین است؛ روزى که قرآن براى بشر نازل مى‌شود، مقطعى در تاریخ است که براى انسان‌ها روز نو است - روزى هم که امیرالمؤمنین علیه‌السّلام به ولایت انتخاب شد، روز نو است. این‌ها همه، «نوروز» است؛ چه از لحاظ تاریخ شمسى، با اوّلِ ماه «حَمَل» مطابق باشد یا نباشد. این نیست که حضرت بخواهند بفرمایند که این قضایا، روز اوّلِ «حَمَل» - روز اوّلِ فروردین - اتّفاق افتاده است؛ نخیر. بحث این است که هر روزى که این طور خصوصیاتى در آن اتّفاق بیفتد، روز نو و «نوروز» است؛ چه اوّل فروردین، چه هر روز دیگرى از اوقات سال باشد. خوب؛ من حالا به شما عرض مى‌کنم. روزى که انقلاب پیروز شد «نوروز» است، روز نویى بود. روزى که امام وارد این کشور شد، براى ما نوروز بود. روز فتوحات عظیم این جوانان مؤمن و این ایثارگران ما در جبهه‌ى نبرد - علیه نظامیانى که از «ناتو» و «ورشو» و امریکا و شوروى و خیلى از مراکز دیگرِ قدرت تغذیه مى‌شدند - روز پیروزى جوانان ما - با ایمانشان - بر آن‌ها «نوروز» است؛ روز نو است. حال اگر شما مى‌خواهید روز اوّلِ فروردین را هم براى خودتان روز «نو» و نوروز قرار دهید، شرط دارد. شرطش این است که کارى کنید و حرکتى انجام دهید؛ حادثه‌اى بیافرینید. آن حادثه در کجاست؟ در درون خود شما! «یا مقلّب القلوب و الابصار. یا مدبّر اللیل و النّهار. یا محوّل الحول و الاحوال. حوّل حالنا الى احسن الحال». اگر حال خود را عوض کردید، اگر توانستید گوهر انسانى خود را درخشان‌تر کنید، حقیقتاً براى شما «نوروز» است! اگر توانستید پیام انقلاب، پیام پیامبران، پیام امام بزرگوار و پیام خون‌هاى مطهّرِ بهترین جوانان این ملت را - که در این راه ریخته شده است - به دل خودتان منتقل کنید، براى شما «نوروز» است. عزیزان من! سعى کنید روز اوّل فروردین را براى خودتان «نوروز» کنید. بعضى کسان روز اوّلِ فروردینشان «نوروز» نیست. ممکن است اوّل فروردین براى آن‌ها از هر روز نحسى هم نحس‌تر باشد! اوّل فروردین - «نوروز» - براى آن‌هایى که در درون خود، به فساد و انحطاط گرایش پیدا مى‌کنند، آن هایى که خود را از خدا دور مى‌کنند، آن‌هایى که خود را از هدف‌هاى بلند این ملت و این انقلاب جدا مى‌کنند، نوروز نیست، روز عید نیست، روز جشن و روز شادى نیست؛ شوم است! این، آن حقیقت مسأله در باب نوروز است. پس «نوروز» به طور خلاصه خوب است. اوّلِ سال هجرى شمسى است، روز نو، اوّلِ بهار، اوّلِ رویش و جوشش طبیعت و اوّلِ شروع زیبایی‌ها در عالم طبیعت است. این را براى خودتان هم اوّلِ بالندگى و جوشش و اوّلِ بروز زیبایی‌ها قرار دهید و براى خودتان «روز نو» کنید ). موفق باشید
نمایش چاپی