بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
29817

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام و احترام: بنده مردی ۴۲ ساله، متاهل با دو فرزند هستم. اینجانب هیئت علمی دانشگاه بوده و قریب به ۲۵ سال است از آموزه های کلامی، فقهی، تفسیری و عرفانی اساتید بزرگواری همچون شما و دیگر عزیزان بهره برده ام. با جنابعالی از سال ۹۲ آشنا شده ام و بسیاری از فرمایشات شما رو در حوزه سلوک دینی گوش کرده ام. با وجود پشتکاری که داشته ام، افسوس و صد افسوس هنوز اون اتفاقاتی که باید بیفتد نیفتاده است و بنده دچار نوعی یاس و نا امیدی در سلوکم شده ام. لطفا راهنمایی فرمایید. متشکرم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به فرمایش حضرت فیض کاشانی:

گفتم به کام وصلت خواهم رسيد روزي

گفتا که نيک بنگر شايد رسيده باشي

سلوک، همین استقرار در نظام الهی است. خوب است در این رابطه به مباحث مربوط به سوره‌ی فتح که روی سایت هست، بپردازید. موفق باشید

28928

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: استاد جان در پاسخ سوال ۲۸۸۶۶ اشاره به سوال سوال کننده ۲۸۸۶۵ کردید، در عرایض قبلی ام عرض کردم که انسان باید به همه ی ابعاد بپردازد، خب اگر اینطور که می فرمایید است، داریم که بعضی ها با اینکه اهل تفکر هستند ولی هیئت می روند اشک ندارند، حال نه فقط عدم اشک بلکه در ابعاد دیگر هم دچار ضعف هستند، به نظر می رسد اصل باید طاعت باشد، اگر طاعت اصل باشد ابعاد مختلف انسان ظهور می کند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است که می‌فرمایید. موفق باشید

28272

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: حدود تحمل و صبر و سعه صدر داشتن تا کجاست و چگونه باید مراقب بود سعه صدر و صبر به رویکردهایی نظیر اسلام رحمانی و پلورالیسم و نادیده گرفتن مبانی و دستاوردها به بهانه مدارا و سعه صدر منجر نشود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با نظر به حقیقت و تلاش برای نظرکردن به حقیقت وجود، جایگاه هرچیزی معلوم می‌شود که حجاب حقیقت است، مثل افراد معاند؛ و یا آینه‌ی ظهور حقیقت‌اند مثل شهدا. موفق باشید

28143

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
من کسی هستم که از خدا دور شدم ازش ناامیدم به شدت چون هرچی بد بیاری هست سر من اومده و تلخی های زیادی چشیدم اما خدا هیچ کمکی نکرده من نمازم هیچ وقت قضا نمی‌شد الان خیلی وقته که به هیچ‌کدوم از اونا اعتقادی ندارم یکی منو مجاب کنه راه درست چیه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این موارد را هرکس باید با خودش حلّ کند که بالاخره در محضر حضرت پروردگار چه نوع زندگی را باید پیشه کرد تا بی‌خدا نباشیم. به هر صورت آنچه که زندگی را زیبا می‌کند و ابدیت را در مقابل ما می‌گشاید، زندگی با خداست، هرچند که دنیا به کام انسان نگردد. موفق باشید

27698
متن پرسش
عرض سلام و ادب: استاد گرامی، گویا خداوند متعال زندگی ما را در دورانی قرار داده است که مظهر تجلی زیبایی های فراوانی است، عمق وجود مردم ما با حقیقتی که امام (ره) به صحنه آوردند گره خورده و آن زمان که این پوسته ی ظاهری نارضایتی و گله مندی ها کنار می رود، ما خودمان را در مقابل زیبایی میدانی بسیار ارزشمند مشاهده می کنیم. اما استاد عزیز، با برخی عناصر محدود اما تازه به دوران رسیده که در نهاد های انقلابی هم حاضر هستن و بی رحمانه تیشه به ریشه ی زحمات انقلابیون واقعی می زنند چه کنیم؟ اگر اعتراضی کنیم، دشمن شاد می شود، اگر چیزی نگوییم باید شاهد ظلم و ستم به اسم انقلاب و انقلابی گری باشیم. به نظر شما علاج مقابله با این روحیه ی ناشایست چیست؟ با تشکر.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده نیز بحمداللّه خیلی زود متوجه‌ی مشکلی که شما می‌فرمایید، شدم. راه‌کار را باید در تعالیِ انسان و به شکوفاآمدنِ کرامت‌های انسانی جستجو کرد تا خود به خود این افراد منزوی و انگشت‌نما شوند، هرچند گرگ‌هایی هستند در لباس میش، ولی از گرگ هم تندخوتر و کینه‌ورزترند. به انقلاب اسلامی و آینده‌ای امیدواریم که اینان را هرچه بیشتر رسوا می‌کند. موفق باشید

27399

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام بر حضرت استاد طاهرزاده حفظه الله تعالی: با توجه به روایت مشهور زیر که اکثرا با آن آشنا هستند لطف بفرمایید با توجه به فرمایش امام صادق (ع) انسان اگر بخواهد به این روایت عمل کند باید چقدر این اذکار را بخواند و شرایط خاص و ... ندارد؟ ممنون از لطف شما. التماس دعای خیر.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کدام روایت؟ موفق باشید

26951
متن پرسش
با سلام و احترام: اگر معتقدیم که هر گیاهی یک نفس نباتی دارد، فرض کنید که یک درختچه را دقیقا از وسط با ریشه و خاکش نصف کنیم به گونه ای که هر دو نیمه بتوانند به ادامه حیات خود ادامه دهند. خب در این حالت نفس نباتی اول چه می شود؟ آیا نفس اول نابود شده و دو نفس جدید افاضه می شود؟ آیا نفس اول به یکی از نیمه ها تعلق پیدا می کند و فقط یک نفس اضافه به آن نیمه دیگر می دهیم؟ آیا نفس اول به دو نیمه تقسیم می شود؟! به هر حال این نیمه گیاه ها چه می شوند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این مباحث را خوب است با دقت کامل در شرح کتاب «ده نکته در معرفت نفس» و کتاب «خویشتن پنهان» دنبال بفرمایید که چگونه نفس نباتی مناسب شرایطی که آماده‌ی پذیرش آن است، تجلی می‌کند و لذا در شرایط جدید، نفسی که مناسب آن شرایط است متجلی می‌شود مثل آن‌که نفسِ یک جوان پس از مدتی به جایِ نفس کودکیِ آن فرد برای جسم او متجلی می‌شود. موفق باشید

33651

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام: ارتباط مقام جامعیت موجود مجرد با قاعده بسیط الحقیقه کل الشیاء و لیس بشئ منها چیست؟ با تشکر!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث آن مفصل است. بحث در آن است که «بسیط الحقیقه» در عین کثرت، در وحدت است و این از عالی‌ترین معارفی است که جناب صدرا تحت عنوان قاعده شریف «وحدت در عین کثرت و کثرت در عین وحدت» به میان آورده است. نگاهی است که تا انسان در حکمت اسلامی خود را نپروراند، به این راحتی در جمع این موضوع نمی‌تواند وارد شود. موفق باشید

33376
متن پرسش

سلام استاد: من پرسشگر شماره 33342 هستم. من در ایام جوانی خوابی دیدم که من مردم. و جمعیت بسیار زیادی تابوتی روی دست، باشکوه می‌بردند و حس درونم این بود که مرده ی داخل آن تابوت می‌توانم من باشم! و به آنها از دور نگاه می‌کردم. ولی من راهی دیگررا انتخاب کرده و رفتم که ابتدا خانه های خرابه بود و در همین حین احساس کردم شخصی که اسمش هادیست، بسیار مهربان پشت سرم همراهم است. بعد یهو هادی رفت و روبرویم هیچ و هیچ و هیچ شد و تاریکی محض. فقط به سمت جلو برده می‌شدم. وهیچ می‌دیدم و تاریکی! که انگار می‌خواست تمام هم نشود! هیچی ادامه داشت تا وحشت زده از خواب پریدم. -آن موقع آن خواب را جدی نگرفتم. الان به این سن فکر می‌کنم نکنه راه را واقعا دارم اشتباه انتخاب می‌کنم و واقعا درهیچ درجا می‌زنم و می‌روم. بنده به شدت به عرفان و عارف شدن از کودکی، علاقه مند بوده و هستم و دوست داشتم همچون مولانا باشم! برای همین لحظه ای از مطالعه و تحقیق از نوجوانی دست برنداشتم. شاید بهتر بود از همان اول با شما آشنا می‌شدم و این همه سال (تقریبا هفده سال) را هدر نمی‌دادم. البته خوبی که داشت حداقل این بود که الان به پوچی تمامی مکاتب غرب و عرفانهای آنها پی برده ام. البته ناگفته نماند با توجه به روحیه ای که از خودسراغ دارم. اتفاقاهمین جا و همین اکنون باید با شما و کتابها و سخنرانیهای شما آشنا می‌شدم. جسارتا اگر قبلا شما را هم می‌شناختم حتی یک کتاب هم از شما نمی‌خواندم. چون در آن دوران، غرق در نوع تفکر و سخنان روشنفکران و روانشناسان غربی و عرفان اوشو و نیچه و امثال او و فروید و کلا مطالعه و حتی پخش آثار آنها بودم و برایم بزرگ و دانشمند می‌نمودند!! البته هدفم ابدا تقابل و جنگ با دین اسلام نبود! به اصطلاح دوست داشتم همه ی گزینه ها را روی میز انتخابم برای دین و سبک زندگی، داشته باشم نه فقط گزینه ی اسلام را! خلاصه شبانه روز مطالعه داشتم ولی نه کتب نویسندگان اسلامی! حال استاد بعد از این همه سال بنده به چنین عقیده و افکار و برداشتی رسیده ام. و اعتقاد کامل به اسلام عزیز آورده ام. و می‌خواهم مطمئن شوم که سر عقیده ی درستم. چون ذهنم قبل از این بسیار آشفته و بی تمرکز، شده بود با توجه به مباحثی که اینگونه عرفانها دارند که کلا با دین در تضاد است یا بعضا با دین اصلا نمی‌خواند، بسیاربسیار گیج شده بودم و حتی تارک نماز و سردرگمی و حیرانی همیشگی داشتم!! یک سال پیش، فردی مومن دو کتاب از شما را به من معرفی کرد. کتاب فرهنگ مدرنتیته و توهم شما و گزینش تکنولوژی از دریچه ی توحیدیتان، که بسیار بنده را تکان داد و نگاهی نو برای من بود! اکنون در این سن، درکی که از این راه زندگی ام، که طی کردم و داشته ام را برای شما مکتوب می‌کنم. لطفا بیان کنید کجا اشتباه فکر می‌کنم. چون واقعا دوست دارم عارف بشوم و قصدم فقط سوالی گذرا و یا انباشت علم از اولم نبود! می‌توان اینگونه فکر کرد؟ -ن ماز: هدفش ریشه کن کردن کامل ناپاکی های ذهن و رسیدن به بالاترین میزان شادی برآمده از رهایی است؟ البته نماز با حضور ذهن واقعی! - ومراقبه شبانه ی اعمال توصیه شده توسط علمای دین: راهی برای تغییر خود از طریق خودنگریست. - ذکرگویی مدام توصیه شده از ائمه اطهار، مثل گفتن زیاد لا اله الا الله: این راه متمرکز بر ارتباط عمیق دو جانبه بین ذهن و قلب است. این روش که به همراه مراقبه که گفته شد، که بر مبنای مشاهده و کاوش توسط خود، به ریشه ی ذهن و بدن سفر می کند، ناپاکی های ذهنی را به مرور از بین می برد و در نهایت با کسب آگاهی و تهذیب نفس. مجموعا تمام این سه گزینه، به داشتن ذهنی متعادل و پر از عشق و شفقت در پایان زندگی فرد می انجامد. می‌توان گفت سبک زندگی دیندارانه از همان کودکی، به مثابه علمیست که افکار، احساسات، قضاوت ها و حس های فرد را هدف می‌دهند. چگونگی اینکه فرد چگونه رشد کند، چگونه تولید رنج کند یا خود را از رنج رهایی بخشد، چگونه قضاوت کند، چگونه احساس و حتی خیال کند. همه را آن علم و جهان بینی، مشخص می‌کند. در حقیقت این نوع علم زندگی را با آگاهی فزاینده، جدایی از پندار، تسلط بر خویش و صلح همراه می گرداند. البته شرکت در این دوره ی علمی که می‌توان گفت از سن بلوغ هر فرد شروع می‌شود به کار سخت و جدی نیازمند است. کسب این علم، دارای سه مرحله است. ۱. مرحله ی اول این است که در طی این دوره از زندگی از کشتن، دزدی، فعالیت جنسی خلاف شرع، گفتن سخنان بیهوده و مصرف مواد مخدر و کلا هر چیزی موافق با هوای نفس و دین است خودداری شود. انجام این اصول اخلاقی ساده، ذهن پریشان را آرام می سازد تا بتواند وظیفه ی دشوار خودنگری را انجام دهد. ۲. مرحله ی دوم، کسب تسلط بر ذهن است که فرد، تمرکز و توجه بر روی واقعیت زندگی را پیدا و درک کند که از جمله مفاهیم اصلی که باید انسان در حین روبرو شدن با واقعیات زندگی بیاموزد: رفتار، کنترل برخود، مسئولیت پذیری و واقعیت پذیری و حضور در لحظه است. در این مرحله انسان باید یاد بگیرد که در نهایت جز خودش هیچ کس مسئول وضعیت زندگی خود او نیست و افراد خودشان هستند که انتخاب می‌کنند در کدام یک از مسیرهای سلامت یا بیماری روانشان گام بردارند.  بنده در جوانی دو کتاب در این زمینه مطالعه کردم از دکتر گلاسر بنام واقعیت درمانی و تئوری انتخاب که بسیار کمک کننده بود: دو هسته اصلی توصیه شده در کتاب واقعیت درمانی، مسئولیت و انتخاب است. این رویکرد روانشناسی به زمان حال بیشتر از گذشته اهمیت می‌دهد. خودآگاهی را به ناخودآگاهی ارجح می‌داند. بیماری روحی را یک فرایند فرار از مسئولیت فرد می‌داند و به اهمیت بالا بردن بینش، برای تغییر رفتار او تکیه می‌کند. هدف واقعیت درمانی، جایگزین کردن انتخاب‌های موثر به جای انتخاب‌های ناموثر و تبدیل سبک زندگی رضایتمند به جای زندگی غیررضایتمند است. و تئوری انتخاب در محتوای خود فلسفه کنترل بیرونی را به چالش می‌کشد و در مورد انتخاب فاعل بودن به جای مفعول بودن انسان سخن می‌گوید. آقای گلاسر تئوری انتخاب و واقعیت درمانی را در واقع روانشناسی کنترل درونی می‌‌نامد. از دیدگاه گلاسر انسان‌ها اکثرا از تلاش برای کنترل بیرونی استفاده می‌کنند و خیلی از افراد به نوعی یا در معرض کنترل بیرونی قرار دارند و یا در حال تلاش برای رهایی از این کنترل و رساندن خود به جایگاهی که خودشان بتوانند دیگران را تحت کنترل در آورند هستند و به همین دلیل شادکامی ‌و احساس سعادت موضوعی دست نیافتنی برای انسان به شمار می‌رود. درواقع گلاسر این‌گونه بیان می‌کند که اگر رفتارهای ما به جای نیازهای درونی توسط موقعیت یا محیط بیرونی هدایت شود، ما مشکلات و نارضایتی‌های روانی را تجربه می‌کنیم. در واقعیت درمانی به حضور در لحظه بسیار تأکید می‌شود. گلاسر معتقد است که اعمال و رفتارهای ما توسط رویدادهای گذشته کنترل نمی‌شوند بلکه تحت تأثیر نیازهای برآورده نشده ما در حال حاضر قرار دارند. در این نظریه تا حد زیادی بر مفهوم بودن در «اینجا» و «اکنون» تأکید می‌شود تا افراد بتوانند رفتارهای کارآمد همراه با مسئولیت‌پذیری بیشتر را تجربه کنند. و خلاصه ی کلام اینکه: در جلسات روان درمانی به افراد کمک می‌کنند تا بدانند تنها در صورتی می‌توانند در جهت مثبت حرکت کنند که کنترل زندگی خویش را دست بگیرند و توسط نیروها و انگیزه‌های درونی خود هدایت شوند، نه نیروها و انگیزه های بیرونی. ودر این بین به کتاب زندگی خود را دوباره بیافرینید از جفری یانگ برخورد کردم، مفهوم طرح‌واره ها برای اولین بار توسط دکتر جفری یانگ مطرح شد. وی این مفهوم را اینگونه تعریف کرد: تله های شخصیتی یا همان طرحــــواره ها ساختار روانی و چهارچوب فکری هر انسان است. که در زمان قرار گرفتن در موقعیت های مختلف باتوجه به آن افکار و احساسات خاصی به سراغش آمده و در نهایت رفتار خاصی از وی سر میزند. اجازه دهید برایتان یک مثال بزنم. سخنرانی در جمع ممکن است فردی را مضطرب و فرد دیگری را به هیجان آورد هر کدام از این افراد طرحواره هایی دارند که زمانی که در این وضعیت قرار میگیرند، یعنی از آنها خواسته میشود که در جمع سخنرانی کنند فعال میشود و در نهایت فردی را مضطرب کرده و فرد دیگری را به وجد می آورد. طرح واره ها عموما در زمان کودکی شکل گرفته و در ابتدای نوجوانی خود را نشان داده و عمولا تا کهنسالی همراه فرد است .و تجربیات زندگی فرد در کودکی موجب شکل گیری آنها میشود. به طور مثال بزرگسالی که در زمان کودکی با والدینی زندگی میکرده که عادت داشتند تمام کارهای او را انجام دهند و به وی اجازه نمیدادند مستق عمل کند، با طرحواره ی وابستگی بزرگ شده است و احتمالا همچنان در دنیا به دنبال افرادی میگردد تا کارهای او را انجام دهند.  هر فردی از کودکی دارای چندین طرحواره شده، که باعث اختلالات در شخصیت او ورفتار بد الان او بصورت ناخودآگاه شده است. . معرفی انواع طرحواره ها:  طرحواره های حوزه طرد و بریدگی: . تله رها شدگی . تله بی اعتمادی . تله محرومیت هیجانی . تله نقص و شرم  طرحواره های حوزه خودگردانی و عملکرد مختل شده: . تله وابستگی و بی کفایتی . تله آسیب پذیری . تله شکست طرحواره های حوزه محدودیت های مختل شده: . تله بزرگمنشی و احساس استحقاق . تله خویشتن داری ناکافی. طرحواره های حوزه دیگر جهت مندی:  . تله ایثار  . طرحواره های حوزه گوش بزنگی  . تله جلب توجه . تله منفی نگری . تله بازداری هیجانی . تله معیارهای سخت گیرانه که البته بسیار سخنانم طولانی میشود برای توضیح دادن بیشتر که هر بند بالا توضیح خود را دارد که البته در کتاب زندگی خود را دوباره بیافرینید از جفری یانگ نوشته شده است.استاد تمام این حرفها در سر من هست .و شبانه روز فکر میکنم نکند من به اصطلاح درگیر پوسته هستم و از چیزهای مهمتر عرفان اسلامی غافلم! 3-وبالاخره در مرحله سوم و پایانی ،زندگی فرد ،در طی سالیان مراقبه و نماز و خودنگری و درک واقعیت ومطالعه و رسیدن به این آگاهی ها و پذیرش واقعیت و کسب مقام توکل ورضا و تسلیم درونی، ذهن سالک، آرامتر و متمرکزتر شده است و به مقصد نزدیکترشده است. وسرانجام در روزهای پایانی زندگیشان، افراد ، اگر راه را گم نکرده باشند یا درجا نزده باشند.و راه را طی کرده باشند. عشق و شفقت و خیرخواهی برای همگان را فرا گرفته اند چون درون خود را از ناخالصیها پاک کرده اند!و طریق عشق ورزی به خلق و دیگران را در درون خود دارند. اکنون آن فرد به مقام رضا.توکل.تسلیم .در کنار حب خدا و اهل بیت ..در وجود خود رسیده است. ومیتواندعشق بورزد و میداند که عشق چیست. برخلاف ابتدا که نفس بود و بر اصل لذت طلبی و خودخواهیها تصمیم میگرفت.و از عشق و عقیده وعمل بویی نبرده بود! (در واقع اکنون با درمان و آگاهی حس درون او عشق و خداگونه شده است!)وفقط در این زمان است که میتواند پاکی و خلوص به دست آمده در وجودش را با تمام موجودات تقسیم کند. استاد این همان کمال انسان و با خدا یکی شدن اوست که مد نظر دین است؟و یا باید حتما چشم برزخی در همین جهان باز شود؟وچیزی غیر این مد نظر شماست؟بایدحتما شهود داشت؟یا چی؟این فکر و خیالات مرا راحت نمیگذارد.چه کنم؟البته با توجه به سنم زمان دیگری ندارم و اضطرابم و اضطراب که ایا راه را درست رفته ام؟ استاد الان با توجه به اطلاعات بنده سیر مطالعاتی بعدی من از چه فردی باشد؟من در مطالعه سیری ناپذیرم .تمام کتب و سخنرانیهای شما را گوش کرده و خوانده ام و کتب شهیداستاد مطهری،پناهیان ،استادشجاعی و... الان سیر مطالعاتی جدیدی میخواهم.راه جدیدی روبروی خود گشاده میخواهم.چه کنم کدام راه بروم؟ این سوال هم برایم مطرح است.آیا اصلا چیزی به اسم ذهن داریم. و یا اینکه بجای ذهن در دین به ذهن چی میگن،همون قوه ی خیال میشه ذهن؟؟ اگر بطور مداوم سیرمطالعاتی جدیدی نداشته باشم شبانه روز در این افکار غوطه ورم و آنها را نشخوار میکنم.من خودمو میشناسم دست وردار نیستم.وبه نظرم این درجا زدن است!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این‌که بنده علم تعبیر خواب ندارم و فکر هم نمی‌کنم نیاز است که جنابعالی خود را در خوابی که دیده‌اید دنبال کنید؛ حرفی نیست. حرف بر سر یافتن «خود» است و حضور بیکرانه در ابعادی بیکران. از نظر بنده در مقایسه آنچه افراد مذکور فرموده‌اند و هر کدام نیز بُعدی از ابعاد انسان را مدّ نظر دارند، همه و همه در آخرین دین، از طریق آخرین پیامبر به عالی‌ترین شکل به میان آمده است. تأسف بنده در این‌جا است که می‌بینم چگونه بعضی از عزیزان بدون تأمّل و تعمّق بر آموزه‌های دینی و مباحث «معرفت نفس» و وسعت و حضور نفس در عوالم دیگر و ابدیت، وقت خود را مشغول اموری می‌کنند که هرچه هست اگر غلط نباشد، که عموماً غلط نیست؛ ناقص است.

بنده انقلاب اسلامی را راهی می‌دانم به سوی «یوم الفصل» که از یک طرف افرادِ معتقد به انقلاب، انقلاب اسلامی به عنوان تاریخی که در آن قرار دارند، آن‌ها را در بر گرفته و نوعی حضور را به آن‌ها عطا کرده، و از طرف دیگر بسیاری از ابعاد آن انقلاب همچنان نهفته و پنهان است و هر اندازه در تقوای الهی نسبت به پاس‌داشت آن کوشش کنیم، به همان اندازه احساس حضورِ تاریخی ما شدت می‌یابد و بیشتر احساس می‌کنید ذیل اراده الهی نسبت به اهدافی که در پیش است حاضرید و در شعف حضور قرار می‌گیرید، امری که در نسبت با شهید حججی و شهید حاج قاسم سلیمانی برای رفقا پیش آمد. چه اندازه خوب است که رفقا جهت درک هرچه بیشتر «خود»‌ متوجه حضور تاریخی خود و تاریخی که آن‌ها را در برگرفته است؛ باشند. در این صورت در شعف حضور ذیل اراده الهی، خود را خواهند یافت. موفق باشید

33290

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با عرض سلام خدمت شما! می خواستم بدانم که از نظر وجودی آیا مخلوقات در طول خداوند هستند؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مخلوقات به عنوان ماهیت امر وجودی نیستند. آری! «وجود» تشکیک بردار است و مطلق وجود، مطلق کمال است و بقیه مراتب وجود، پرتو وجود مطلق می باشند. موفق باشید

33149

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام: از مرحوم علامه طهرانی و آیت الله قاضی و بزرگان دیگر نقل است که تا وقتی انسان حق الناس داشته باشد در قرب الهی به روی وی باز نخواهد شد. شخصی که عمری در جهالت یوده و تبعا حق الناس زیادی به گردن وی هست خب آن هایی که قابل حل است حل می‌کند اما آن هایی که با حساب ظاهری قابل حل نیست را باید چکار کند؟ مثلا افرادی را دیگر نمی‌بیند یا اصلا آن را نمی‌شناخته و الان هم نمی‌شناسد یا مثلا در مورد قبیله ای جک گفته که جمعیت آنان میلیونی است یا در انتخابات به کسی رای داده  که بهتر از او موجود بوده. این فرد چکار کند؟ آیا از مراتب قرب محروم است؟ آیا راه حلی هست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با استغفار برای آن‌ها و دادن صدقه از جانب آن‌ها إن‌شاءالله موانع برطرف می‌شود. موفق باشید

33023

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

بسم الله الرحمن الرحیم. عرض سلام و ادب و احترام خدمت شما. سوالاتی برایم ایجاد شده است. ممنون می‌شوم پاسخ بفرمایید. می‌خواستم شروع کنم به خواندن تاریخ معصومین علیهم السلام. با خود گفتم ابتدا از لنز عرفان اسلامی به زمان و تاریخ نگاهی بیندازم. در اولین مواجهه، نظریه علم الاسماء تاریخی مرحوم فردید نظرم را به خود جلب کرد. بعد از آن مطالبی از تلقی ابن عربی در باب زمان خواندم. بار دیگر به انبوه پاسخهایی که شما به کاربران داده‌اید نگاه کردم؛ کلماتی برایم آشنا بود و مرا به یاد مطالب محیی‌الدین در فتوحات می‌انداخت: روح زمانه، مظهر اسم غالب، قطب زمان، ظرفیت هر تاریخ، کل یوم هو فی شأن، الدهر هو الله و ... ۱. استاد! به نظر شما چگونه می‌شود تاریخ زندگی معصومین علیهم السلام را از این دریچه مطالعه کرد که آنها مظهر اسم غالب در زمان خود بودند و مقدرات الهی بر اساس آن اسم جاری می‌شد؟ ۲. چگونه می‌توان خود را در تاریخ زندگی هر معصوم حاضر کرد تا بفهمیم اسم غالب چه بوده است؟ چه از طریق علم حضوری و چه از طریق علم حصولی. ۳. به نظر شما بهتر نبود مرحوم فردید، علاوه بر مبنایی که از ابن عربی اخذ کرده بود، قالب و روبنای نظریه خود را نیز از او وام می‌گرفت و بعد از آن به نسبت هایدگر با این دستگاه فکری می‌پرداخت؟ با تشکر از بذل توجهتان خواهشمندم اگر نکته‌ای اضافه بر این سوالات در باب «دریافت تجلیات الهی از طریق امامِ زمانه» و چگونگی کاربست آن در مطالعه تاریخ معصومین دارید بفرمایید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. عمده آن است که مطالعات ما با چنین رویکردی باشد تا در آینه حرکات و سکنات و گفتار اولیای الهی، انوار اسماء مدّ نظرمان باشد. ۲. با مطالعات دقیق نسبت به سیره اولیای الهی این خصوصیات به‌خوبی پیش می‌آید. ۳. به نظر بنده جناب فردید با مطالعه آثار هایدگر متوجه شدند می‌توانند چنین مواجهه خوبی با آثار ابن‌عربی داشته باشند، وگرنه مثل سایرین، آثار ابن عربی را تبدیل به نوشته‌های خواندنی می‌کردند. ۴. عمده توجه به حضور تاریخی است که جان ما را محل تجلیات انوار الهی می‌کند. به نظر می‌آید با تأمّل در کتاب «سلوک ذیل شخصیت حضرت امام خمینی (رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)» بتوان در این وادی‌ها حاضر شد. موفق باشید

33012

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

استاد عزیز و بزرگوار سلام: من در شرایطی بسیار سخت تلاش می کنم حجاب خود را حفظ کنم و نسبت به این موضوع حس آرامش خوبی دارم، ولی از اطرافیان فشارهای زیادی را متحمل می شوم. بارها به خاطر حجاب و تغییرات اعتقادی و به خصوص اعتقاد به ولایت فقیه، تا پای طلاق و جدایی از فرزندم پیش رفتم ولی از لطف و رحمت خدا، این موضوع برطرف شد. ولی نکته ای که بسیار من را آزار می دهد و گاهی به ناامیدی می‌رسم مسئله ی اخلاص در عمل است. من چه طور می توانم مطمئن شوم که در حفظ حجاب یا هر عمل پسندیده ی دیگری اخلاص عمل دارم؟ در واقع از این موضوع به شدت می‌ترسم که مبادا من بمیرم و در آن دنیا به من نشان دهند که همه ی سختی هایی که کشیدم بیهوده بوده و عمل من به خاطر عدم وجود اخلاص پذیرفته ی درگاه حق نیست. نشانه ی اخلاص در عمل چیست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: دلیلی ندارد که وقتی به حکم وظیفه و با روی گشاده وظیفه دینی خود را انجام می‌دهیم، امیدوار به رحمت الهی نباشیم. موفق باشید

32991

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

ما معتقدیم طرح نبی مکرم برای تحقق اسلام و معنویت در جامعه، تشکیل حکومت اسلامی می باشد به عبارت دیگر راه میان بر اسلام برای رشد آحاد جامعه ایجاد کارخانه انسان سازی است، انقلاب اسلامی نیز اقدامی است از جنس دغدغه های جریان نبوت که همان قله ها را هدف دارد با توجه به این مقدمه، طرح نبی مکرم اسلام برای تحقق معنویت و اسلام در جامعه چیست؟ بر این اساس جمهوری اسلامی چه میزان در راستای این طرح پیشرفته (به عبارت دیگر چقدر معنوی شده) آیا رشد داشته ایم یا تنزل کرده ایم؟ اساسا با توجه به این ایده ملاک ما برای سنجش معنویت یک جامعه چیست؟ آیا انقلاب معنویت نوینی را برای مردم به ارمغان آورده؟ آیا کار برای جامعه پردازی که مقدمه ای است برای توسعه معنویت در سطح جامعه از ارزش ذاتی معنوی برخوردار است یا بعد از بسط معنویت است که می توان گفت جامعه معنوی شده است؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! انبیای عزیز آمدند تا انسان‌ها در بستر زندگی، ساخته و پرداخته و متعالی شوند. حال عده‌ای با آن‌ها مقابله کردند و عده‌ای در عین آن‌که آن‌ها را پذیرفتند ولی از کاهلی‌های خود دست برنداشتند و عده‌ای دیگر جانانه و سلحشورانه در کنار تاریخی که انبیاء گشودند، قرار گرفتند و به نتایج فوق‌العاده‌ای رسیدند و امروز نیز در بسطِ حضور تاریخی خود با انقلاب اسلامی که حقیقتاً همان اسلام است در این زمانه، روبرو هستیم و معلوم است که نه اسلام در ذات خود معاویه‌ها را می‌پروراند و نه انقلاب اسلامی رانت‌خواران را. هنر شهدای عزیز ما آن بود که فهمیدند راه حضور در تاریخ‌شان را چگونه انتخاب کنند و باز باید از سخن‌معجزه‌آسای حضرت روح الله «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» که روح این انقلاب است، سخن گفت که فرمودند:

«ما برای درک کامل ارزش و راه شهیدان‌مان فاصله طولانی را باید بپیماییم و در گذر زمان و تاریخ انقلاب و آیندگان آن را جستجو نماییم. مسلّم خون شهیدان، انقلاب و اسلام را بیمه کرده است. خون شهیدان برای ابد درس مقاومت به جهانیان داده است. و خدا می‌داند که راه و رسم شهادت کور شدنی نیست؛ و این ملت‌ها و آیندگان هستند که به راه شهیدان اقتدا خواهند نمود. و همین تربت پاک شهیدان است که تا قیامت‌ مزار عاشقان و عارفان و دلسوختگان و دارالشفای آزادگان خواهد بود. خوشا به حال آنان که با شهادت رفتند! خوشا به حال آنان که در این قافله نور، جان و سر باختند! خوشا به حال آنهایی که این گوهرها را در دامن خود پروراندند!»

موفق باشید

32682

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام: وقت بخیر. بنده با استدلال به این مطلب که علامت ظاهری احترام به مقام عالی و سلام گفتن و ابراز فرمانبرداری در زمان ما بالا بردن دست کنار سر است، هنگام عرض سلام خدمت صاحب الامر، به این نحو عمل می‌کنم ، آیا یه نظر حضرتعالی این گونه ای از توجیه شخصی است؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در روایت داریم هرگاه که نام حضرت مهدی «عجل الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف» در مقابل حضرت رضا «علیه‌السلام» می‌آمد، حضرت به پا می‌خواستند و از سر احترام دست را بر سر می‌گذاشتند و البته این غیر از آن است که وقتی می‌خواهیم سلام به حضرت بدهیم، دست برسینه می‌گذاریم. موفق باشید

32203
متن پرسش

سلام علیکم و رحمت الله: استاد بزرگوار، ماه هاست و یا شاید هم سالهاست که دیگر گویا هیچ چیزی برایم ارزش دویدن و جان کندن ندارد. دیگر از آن شور دوران نوجوانی خبری نیست! غمی سینه ام را می‌فشرد که هرچه فکر می‌کنم راه حلی برای چاره ی آن نمی یابم. گویا همه چیز، آری همه چیز برایم بی معنی شده! فقط گاه گاهی قوت و قوتی از اشک ریختن در فاطمیه و شنیدن روضه ای از حاج قاسم و یا خواندن دستنوشته ای از شهید چمران توشه ی جانم می شود. اما همان هم بعد از یک مدت به پایان می رسد. به هرچه که فکر می‌کنم، جانم را اقناع نمی‌سازد، و همین موجب می‌شود سراغ انجام آن کار نروم. گرچه درس خواندن را، می‌خوانم، بهترینش را هم می‌خوانم، از مباحث توحیدی ناب در محضر اساتید کم نظیر تا مباحث فلسفی و گاها سیاسی، اما عطش جانم سیراب نمی‌شود. گویا پرده ی سیاهی و تاری جلوی چشمانم را گرفته و اجازه دیدن زیبایی ها و جمال الهی را بهم نمی‌دهد. درحالی که اکنون و همین حالا در میدان جنگ و نبرد علمی و عملی هستم، اما با این حال دیگر نمی‌دانم برای چه چیز باید بجنگم! خودم را خیلی عقب می‌دانم. شاید هم مقصد را بسیار دور. هرچه هست، جانم در عشق الهی نمی‌سوزد و من از این عدم سوختن درحال سوختن و تمام شدنم! من خود به چشم خویشتن، "می‌بینم" که جانم می‌رود... چه کار باید بکنم؟ دل خوش کنم به دنیا و مثل سایر بزرگواران از لذائذ دنیوی خود را خوشنود کنم؟ که این می‌شود همان تعبیر غرب زدگی و تجدد نه! من به دنبال کشف آن جهان بین دو جهان هستم که اکنون درش نفس می‌کشم، اما نمی‌دانم چگونه باید آن‌را کشف کرد؟ جهانی که نه آن غرب زدگی و دنیا زدگی ست، و نه جدایی از تکنولوژی و تکنیک! به راستی چگونه باید آن را فهمید و در آن برای رسیدن به جهان آخر و برتر تلاش نمود؟؟... شرمنده که وقت تان را گرفتم. بزرگوارید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. بنده این حالت را برای اکثر جوانانی که نمی‌توانند با آموزه‌های دینی گذشته، خود را راضی کنند، پیش‌بینی می‌نمایم و در همین رابطه کتاب‌های اخیر مربوط به «جهان بین دو جهان» که تفرّج در مرغزار وجود است؛ شکل گرفت. بالاخره در این تاریخ باید حاضر شد. چرا به کتاب‌های مذکور و صوت مربوط به آن کتاب‌ها رجوع نمی‌فرمایید؟ تا تازه وارد سکراتی شوید که کتاب «انقلاب اسلامی؛ طلوع جهانی بین دو جهان» متذکر آن شده است. ۲. بد نیست به عنوان توجه به چشم‌اندازی در این رابطه به فایل صوتی « جایگاه نبی و نبوت و نسبت آن با بشر آخرالزمانی» رجوع فرمایید. موفق باشید  https://eitaa.com/matalebevijeh/9289  

31984

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد عزیز: در مورد سوال ۳۱۹۸۳ خواستم بگویم که مضمون کلیپ اینست: «علامه حسن زاده به آن عالمی که به دیدارش رفت فرمود می‌خواهم در گوشتان چیزی بگویم که اطرافیان شما نفهمند. آن عالم هم گفت باشد و گوشش را جلو اورد تا حضرت علامه در گوششان چیزی بگوید. ولی حضرت علامه بجای حرف زدن در گوش آن عالم، صورتشان را بوسیدند و اطرافیان از اینکه حضرت علامه این کَلَکِ شیرین را سوار کرد تا صورت آن عالم را ببوسد خندیدند و لذت بردند.»

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: «کار نیکان را قیاس از خود مگیر». صفای کار را ببینید و فضایی که ایجاد شده. در آن فضا قضیه متفاوت خواهد بود. خدا رحمت‌شان کند که چقدر دلْ زنده بودند. موفق باشید

31707

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت جنابعالی: بنده الهام جباری فعال در گروه تعلیم و تربیت مهنا به سابقه زیر هستم. در حال حاضر نیازمند احاطه به موضوع ابعاد شاکله انسان و معرفت النفس هستیم و با توجه به پروژه در حال انجام نیازمند مطالعه روی موضوعاتی همچون استعدادیابی اسلامی می‌باشیم و با سوالاتی همچون: ذاتی بودن و یا اکتسابی بودن استعداد در انسان، روابط بین انواع استعداد عقلی، جسمی، اخلاقی و... که این استعدادها از صحبت های شهید مطهری برداشت شده هستیم. از شما درخواست داریم که یک سیر مطالعاتی مناسب به ما معرفی کنید. با تشکر.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم بد نیست سری به سیر مطالعاتی سایت بزنید.        موفق باشید.

30669

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد: یه وقت می‌خواستم حضوری خدمت برسم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: متأسفانه جز از طریق سایت، برای بنده ممکن نیست خدمتتان باشم. موفق باشید

29113

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت استاد طاهرزاده: چندین روز پیش سوالی پرسیدم که در شماره 29066 باید جواب داده می‌شد اما ظاهرا همه ی سوالات جواب داده شد و از این شماره خیلی فاصله افتاده است اما این سوال جواب داده نشده است هنوز.
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: به طور شخصی این‌طور جواب داده شد: 29066- باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال حداقل باید از ظاهر طرف، بدشان نیاید. موفق باشید

27558

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: نظر حضرتعالی در مورد شعر زیر چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کدام شعر رفیق؟!!! موفق باشید

27433

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام بر حضرت استاد طاهرزاده حفظه الله تعالی: با توجه به روایت مشهور زیر که اکثرا با آن آشنا هستند لطف بفرمایید با توجه به فرمایش امام صادق (ع) انسان اگر بخواهد به این روایت عمل کند باید چقدر این اذکار را بخواند و شرایط خاص و ... ندارد؟ ممنون از لطف شما. التماس دعاع خیر. امام صادق(ع): از چهار گروهی که از چهار چیز می ترسند و نسبت به آن نگران هستند، تعجب می کنم، چرا به چهار چیز پناه نمی برند: ۱. آنکه از ترس می نالد، چرا به این کلام خداوند عزّوجل پناه نمی برد که فرموده است: «حسبنا الله و نعم الوکیل؛ [لطف و یاری] خدا برای ما بس است و چه خوب وکیلی است!».
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کدام اذکار؟ موفق باشید

27258
متن پرسش
سلام علیکم: با توجه به مباحث معرفت النفس و انسان شناسی مطابق شریعت حقه محمدی (ص) و اینکه جوامع هم متشکل از زندگانی مجموع آحاد انسان کنار هم در سرزمین ها و کشورها و خاکهای مختلف است، آیا می توان چنین استنباط کرد که جامعه و موطن و سرزمین مانند تن انسان می ماند که اگر به استخدام افلاک و عالم قدس و آزادی حقیقی انسانها در بیایید، آنگاه موطن و سرزمین و جامعه ارزشمند و قیّم است مانند تن که اگر به استخدام من در آمد آنگاه من انسان به شکل مناسب تدبیر کرده و انسان به مقام خلیفه اللهی و محل ظهور جامعه اسماء الله تبدیل می شود و گرنه صرفا ناسیونالیسم و وطن گرایی و تاکید روی جامعه و موطن بدون در نظر گرفتن اینکه آیا اینجا کشوری است در استخدام عالم قدس و معنا و حقایق ناب، خود یک خطای بزرگ معرفتی است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! ناسیونالیسم یک توهّم و به یک معنا، شرک است ولی درک اراده‌ی الهی در تاریخ در ملتی خاص، قابل تفکر است مثل آن‌که می‌فرماید در برهه‌ای از زمان، بنی‌اسرائیل را بر همه‌ی انسان‌ها برتری بخشید «وَلَقَدْ آتَيْنَا بَنِي إِسْرَائِيلَ الْكِتَابَ وَالْحُكْمَ وَالنُّبُوَّةَ وَرَزَقْنَاهُمْ مِنَ الطَّيِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى الْعَالَمِينَ». موفق باشید

26985
متن پرسش
سلام علیکم: امروز شاهدیم در سطح جهان اسلام، الگوهای اسلام توسعه گرا و تکنوکرات و مدرنیته اسلامی در حال بسط و نهادینه شدن بین امت اسلامی است و بصورت ویژه توسعه گراها در سطح ملل اسلامی در حال شبکه سازی و دولت سازی هستند و مشغول فتح سنگرهای دول اسلامی اند که نمونه های آن در مالزی و ترکیه و مصر دیده می شود و اکنون با سرعت بیشتر در حال گسترش هست. از طرفی شاهدیم با رویکردی که خود جبهه پرچمداران مدرنیته پدید آورند و معتقد بودند باید لبه های خونین تمدن را به دنیای اسلام برد، اسلام سلفی و منزوی از مواجهه با تمدن مدرنیته هم ظهور کرده اند و سلفی ها توانستند نفوذ بکنند و در بخشهایی هم بصورت قابل توجه پیش رفته اند. این از وضع عالم اسلام است و در جهان هم سعی دارند دوگانه غرب_غرب را احیا کنند و به نحوی جلو بروند که دوگانه اسلام و مدرنیته و انقلاب اسلامی و استکبار واقعیت نداشته و اکنون هم می گویند ایران در حد یک یاغی منطقه ای است نه یک مرکز تمدنی که بشارت ظهور تمدنی ماورای مدرنیته را می دهد. در چنین فضایی واقعا سخت است که امید به ظهور تمدن نوین اسلامی داشته باشیم و امیدوار باشیم که گفتمان امام و حضرت آقا سنگرها را از دست توسعه گرایان خارج کند و نظرها بسمت مواجهه اسلام با مدرنیته جلب شود ولی حضرتعالی بشدت معتقدید انقلاب اسلامی در ذاتش هویتی دارد که ظرفیت تمدنی شدن دارد و ما را از التقاط و انزوا بصورت ویژه ای بیرون می کشد و استکبار با وجود این انقلاب هم اکنون حتی در سطح منطقه هم به تلاطم و سرگردانی رسیده است. خود من بشدت با این وضعیت جهان اسلام و عالم و اینکه ما خودمان در ایران هم کم مشکل نداریم و انقلاب اسلامی و نیروهای انقلاب هنوز نتوانسته اند دولت سازی بکنند و توسعه گرایان در خود ایران بیشتر فعال اند و در حال ساخت گفتمان و ساختار با مدل توسعه و تکنوکراسی هستند، نگران ام و دلهره دارم و می گویم مبادا هیچ نقطه روشنی برای تبیین و دفاع از انقلاب نمانده باشد و ما سنگرها را از دست دادیم هر چند شهادت حاج قاسم بنظرم بصورت زیادی توانست این وضعیت و این توطئه ها و اینکه اسلام توسعه گرا و سلفی بجای انقلاب اسلامی مطرح شود، را بشکند و دوباره مواجهه تمدنی و هویت جهانی و فطری انقلاب را در سطح بین الملل نشان دهد ولی واقعا دل نگرانم از اینکه ما آیا به آن فتح قدسی می رسیم و آیا گفتمان انقلاب فراگیر خواهد شد و می توانیم تمدن سازی کنیم یا اینها بیشتر طرح مباحثی ایدئولوژیک بدور از واقعیات است.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به این نکته فکر کنید که انسان‌ها در این تاریخ، جهانی شده‌اند و از حالت قبیله‌ای که سلفی بمانند و یا توسعه‌گرا، عبور کردند. در این شرایط به‌جز سرانِ دنیای مدرن یا ارتجاع، بقیه‌ی مردم به دنبال چیزی هستند که جوابگویِ بودنِ آن‌ها باشد و بنده در این راستا انقلاب اسلامی را جوابگوی چنین مطلبی می‌بینم. در این رابطه بد نیست سری به جزوه‌ی «قرارگرفتن در بودنِ تاریخی خود» که بر روی سایت هست، بزنید. موفق باشید

26718

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: با توجه به کلام خداوند در آیات شریفه ۳۵ و ۳۶ سوره الرحمن، شداید و عقوبتهای روز قیامت را هم از نعمات برشمرده است، چگونه می توان نتیجه گرفت که رحمت رحمانیه و رحمت عام و فراگیر خداوند، در قیامت هم ظهور و بروز دارد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با نظر به نظام حکیمانه‌ی عالم آیا همین‌که ظالم باید به سزای اعمال خود برسد، نحوه‌ای از نشانه‌‌ی حکمت حضرت حق نیست؟ موفق باشید

نمایش چاپی