باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمد الله سالهای قبل سورهی نور بحث شدهاست. احتمالا صوت آن را بتوانید از حاج آقا نظری بگیرید. در مورد آیه ی مورد بحث، عنایت داشتهباشید که یکی از اسماء الهی «نور» است و آیه میفرماید اگر از طریق حضرت رب العالمین نوری و بصیرتی به کسی نرسد او را بصیرت و نوری نخواهد بود زیرا جز حضرت رب العالمین صاحب نور نیست. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید کاری که جهت رفع بیماری و یا زیباکردن خود میتوانید انجام دهید؛ کارِ خوبی است، ولی اصرار بر آن امر نباید داشت. موفق باشید
عرض سلام خدمت شما: شهادت مولای متقیان تسلیت باد. ببخشید استاد کلیپی از استاد پناهیان هست که میگویند صیحه ی آسمانی طبق روایات در شب ۲۳ ماه رمضانی که شب جمعه است اتفاق می افتد. سوالی مطرح شد که خوب این کلیپ چند سال پیش پخش شده بود و ظهور اتفاق نیفتاد عزیزی اینگونه جواب سوال را دادند: یا محبوب! بسم رب علی (ع) شهادت مولای مولای یا مولای گویان تسلیت باد سپاس از مطالبی که ارسال کردید. به نظر بنده ابتدا باید عنایت کنند به اینکه سخن از معصوم است و ایشان (ع) بر باطن و زمان و مکان احاطه ی کامل دارند و جان جهانند و واسطه ی فیض ارض و سما پس باید دانست وقتی چنین روایتی گفته شده قطع به یقین قرار بوده سخنی را با تمام کسانی که در طول تاریخ با آن مواجه اند داشته باشد. نحوه ی بیان استاد پناهیان ما را به این سمت می برد که ببینید این سخن را و بنگرید حال خود را. اینجا که میفرمایند ببینید ولوله راه می افتد یا نه به خوبی اشاره میکنند روایت علاوه بر اینکه قرار است خبری بدهد قرار است غوغایی در جان ها ایجاد کند. و این مربوط به رابطه ی زمان ظهور و اعمال ماست. حضرت حق کارش معطل ما نمی ماند و باید برویم که جا نمانیم. این روایت بر این بنا گفته نشد که فردا شب ظهور اتفاق می افتدـ خودشان هم گفتند روایت هست «شبی» که ۲۳ رمضان است. بنابراین این نگاه یک نگاه انفسی است که باید روایت را با جان وجدان کرده به زمان ها دقت کنیم و کارهای خودمان دقت کنیم. به راستی اگر زمان ظهور بیاید، ما نیز جانمان آماده ی دریافت آن عشق است؟ به هر حال باید دانست سخن معصوم بهترین حالت برای خبر دادنی جانانه بوده است. و استاد پناهیان سال هاست در این زمینه کار میکنند ـ به نظر میرسد افق درستی را برای مواجه جان ها مطرح کرده اند و نمی توان گفت منظورشان تعیین تاریخ ظهور است که فرموده اند هر کس آن را مطرح نمود دروغ گفته است و ایشان چنین قصدی را نداشته اند و السلام. به نظر شما این تحلیل درست است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که ملاحظه میکنید در آن روایت، بحث در صیحه آسمانی است و افقی معنوی که از عالم اعلا به سوی انسانها گشوده میشود و میتوان گفت مناسبات جدید که حاکی از هر چه بیشترنزدیکشدنِ حضور حق و عدل است؛ نوعی صیحه آسمانی است و إنشاءالله در همین روز قدس با حماسهای که در جهان اسلام پیش میآید؛ ما با نوعی صیحه آسمانی روبهرو میشویم، به معنای تجلیات امور معنوی و آسمانی که به ظهور میآید. موفق باشید
با سلام خدمت استاد محترم: با عرض معذرت، به این دلیل که وقت شما رو میگیرم، در پاسخ پرسش قبل فرمودید که، سوال ها رو نگاه کردید و درست بوده، حضرت امام خراباتی بودند و آیت الله ملکی تبریزی مناجاتی، ولی در چند سوال دیگه مثل سوال ۲۷۲۸۳، فرمودید که امام مناجاتی بودند و آیت الله ملکی تبریزی خراباتی... و در توضیحاتی در سوال دیگر می فرمایید که، «مناجاتی یعنی با معارف الهی پیش می روند.... و خراباتی احساس قلبی و جذبه ها علاقه دارد ...» البته علت اینکه این سوال واسه من پیش اومد این بود که در درس سر الصلاه ما می رسیم به صفحه ای که توضیح می دهد «اهل معرفت بر اساس هیبت و تعظیم خدا را عبادت می کنند و اهل جذبه بر اساس شوق، واسم سوال شد که چه تفاوتی بین اهل معرفت و اهل جذبه وجود دارد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: در مورد «خرابات و خراباتی» خوب است به نکاتی که جناب شیخ شبستری در این مورد مطرح میکنند، رجوع فرمایید که میفرماید:
خراباتى شدن از خود رهاييست خودى كفر است اگر خود پارساييست
نشانى داده اندت از خرابات كه «التوحيد اسقاط الاضافات»
خرابات از جهان بى مثاليست مقام عاشقان لااباليست
خراباتى خراب اندر خراب است كه در صحراى او عالم سراب است
شراب بيخودي در سر گرفته به ترک جمله خير و شر گرفته
شرابي خورده هر يک بي لب و کام فراغت يافته از ننگ و از نام
حديث و ماجراي شطح و طامات خيال خلوت و نور کرامات
به بوي درديي از دست داده ز ذوق نيستي مست اوفتاده
عصا و رکوه و تسبيح و مسواک گرو کرده به دردي جمله را پاک
آری! «عصا و رکوه و تسبيح و مسواک» که به نوعی نشانه متوقفشدن در ظاهر دین است را، در کنار خود دارد، برعکسِ مناجاتی که از طریق رعایت کامل همین ظواهر، سیر خود را ادامه میدهند. و البته خراباتی نیز به ظاهر مقیّد است ولی نوعی خود را نشان میدهد که مانند سلوک مناجاتی نیست. موفق باشید
با سلام: اتفاقات عجیبی را از اول عمرم تجربه می کنم...
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی متوجه باشیم حضرت ربّ العالمین به صورتهای گوناگون راههای به سوی خود را و اُنس با خود را برای هر کس فراهم کرده است، چرا متوجه راه و راههایی نباشیم که برای ما قرار داده؟ پیشنهاد میشود نامه حضرت مولیالموحدین علی مرتضی «علیهالسلام» را به فرزند گرامیشان یعنی حضرت امام حسن «علیهالسلام» مطالعه فرمایید و ببینید اتفاقاً حضرت علی «علیهالسلام» با جوانانی همچون جنابعالی سخنها دارند. آن نامه با شرح آن تحت عنوان «فرزندم؛ اینچنین باید بود» روی سایت هست. موفق باشید
https://lobolmizan.ir/book/294?mark=%D9%81%D8%B1%D8%B2%D9%86%D8%AF%D9%85
سلام استاد: وحدت وجود را روان و کوتاه توضیح دهید. شما کتابی ندارید که اصطلاحات عرفانی را یکجا داشته باشد و روان و مختصر توضیح دهد؟ آیا داستان انالحق گفتن حلاج درست است؟ دکتر عبدالکریم سروش و استاد ملکیان مورد تایید شما هستند، حداقل برای توضیحاتی که از اصطلاحات عرفانی میدهند؟ دیگه کم کم ناامید میشم از جستجو من پای رفتن به کلاس و درسی در بیرون از منزل ندارم وسالهاست خانه نشین شده ام.
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. موضوع، موضوع سادهای نیست که بتوان به راحتی بدان دست یابید. پیشنهاد میشود با سیر مطالعاتی روی سایت کار را جلو ببرید، إنشاءالله آن مباحث در فهم «وحدت وجود» کمک میکند. ۲. خودتان را مشغول افرادی که نام بردید، نکنید زیرا عملاً گرفتار نوعی پوچی و سرگردانی میشوید. موفق باشید
سلام خدمت استاد بزرگوار: ببخشید یک سوال داشتم هر گناهی که از اون پشیمان باشیم قلباً، خدا میبخشه؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! به سخن رسول خدا «صلواتاللهعلیهوآله» بیندیشید که میفرمایند: «التَّائِبُ مِنَ الذَّنْبِ كَمَنْ لَا ذَنْبَ لَه» توبه كننده از گناه مثل آن است كه گناهى براى او نيست. موفق باشید
سلام: در شاهنامه شریف آمده است: «ز نام و نشان و گمان برتر است / نگارندهٔ بر شده گوهر است» اگر نام را اسم بگیرم اشاره دارد به مقام بی اسمی حق. حال سوال پیش می آید چرا در قرآن تاکید بر اسماء الله است و اشاره ای به مراتب بالاتر حق ظاهرا نمی شود.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید آنجا که در قرآن مسئله «احدیت» حضرت حق و یا «واحد القهّار» بودنِ او را به میان میآورد، همان مقام بیاسمی باشد. موفق باشید
سلام استاد: به نظر میرسه بعد از شهدا و یا حتی همزمان با حضور شهدا یه تعداد نفوس ایجاد شده که دقیقا شبیه همان شهدا بوده و حتی گاها از نظر تشابه اسمی و حتی فامیلی و حتی گاه فامیل در فامیل، تشابه اسمی و فامیلی با شهدا داشته اند و یا مثلا یه فامیل بزرگی یه شهید داده که دوباره بعد ازآن شهید یه نفرهم اسم و فامیل آن شهید شده بماند که بعضا خود خانواده شهید شبیه همان شهید تربیت شده وهمه بواسطه او با ان شهید خاطره میسازن و یا گاها حتی سیرشون با آن شهید هست ، ولی این هم هست که گاهی میبینم یه عده مشکلاتی پیدا کردن بعد میزنم اینترنت میبینم حتی یه شهر دیگه شبیه و هم نام و فامیل اون فرد یه شهید وجود داره، زندگی نامه اش را که میخونم میبینم همان کارها که آن شهید انجام می داده یا مشکلات که بوده دوباره تکرار داره میشه و فرد حاضر داره راه حلی شبیه اون شهید انتخاب میکنه نه فراتر از آن و متاسفانه گاها افراد گرفتار مدرن شدگی و دچار یه نوع توهم فهمیدگی و آگاهی اولی که به نظرم بدتراز جاهلیت اولی هست شده اند و از تمدن قبلی هم دارن به عقب برمیگردن و یا حدااکثر اینکه دارن همان افعال شهدا را انجام میدند و نه جلوتر از آنها ، به نظراگر طرح فرهنگی باشه اینها را به هم مربوط کرد که تاریخ خود را جلوتر از شهدا رقم بزنن شاید خوب باشه که اینقدردرجا نزنیم. مثلا بنیاد شهید بر فرض بگوید یا فراخوان بده که هر کس با هم نام خودش یه شهید پیدا کنه و با خصوصیات او آشنا بشه یا یه همچین طرحی. ۲. موضوع دوم راجع به جلسات هفتگی شبیه جلسات خود شما و امثال شماست که به نظر میرسه این جلسات افراد بهتری را تربیت میکند ولی یه مطلب دیگه هست وآن اینکه هنوز و در آینده هم قشر بزرگی از جامعه ما علم و حتی معرفت را در مراکزعلمی دنبالش میگرده و نمیشه همه را خلاصه کرد در امثال چنین جلساتی و حوزه بخصوص و دانشگاه ما از نظرعلم و معرفت هنوز لنگ بزنه و تولید کننده نباشه و باز جامعه ما مشکل داشته باشه و مردم توقع حل آن را از حوزه و مراکز علمی داشته باشن ولی اینها و افرادی که وارد این فضاها میشن به دلیل اینکه میرن تویه موج یا گردابی یا چیزی شبیه این که دیگه از سطح اجتماع دورمیشن و گاه حتی میبینی افراد وارد شده به این محیط ها نمیتونن با دیگران تعامل داشته باشن و گاها چنین برداشت میشه که خود را تافته جدا بافته میدانن و یا گاها همینطورمیشه و یا اینقدر لطیف میشن از آنطرف که نمیتونن در بین مردم حاضر بشن و این واقعا یه مسیله هست که بنده با خیلی ها صحبت کردم ازاین مسئله رنج میبرن وهمین مطلب رو بیان میکنن علی ایحال گفتم مطالبی که از این زاویه میبینم خدمتتان عرض کنم گرچه میدان خودتان به همه اینها واقف هستید. متشکرم استادعزیزم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: با همه این احوال، مطلب اول را اینطور میتوان تحلیل کرد که حضرت حق ارادهای در راستای عبور از نظامهای سکولار و استکباری کردهاند که انعکاس آن را از یک طرف در روح شهدا مییابید و از طرف دیگر در روح جوانان امروز. ولی در مورد مشکلاتی که فرمودید به نظر میآید کار اصلی، رهنمودها و بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار با مسئولان نظام در تاریخ ۱۴۰۱/۰۱/۲۳ میباشد که حقیقتاً این رهنمودها، نوعی از سلوک را با ما در میان میگذارند تا ما از تنگناهای تاریخی که در اخلاق و در روشهای اجتماعی و اداری خود داریم، بتوانیم عبور کنیم. عمده آن است که به این نوع رهنمودها برخورد سلوکی بنماییم و نه برخورد سیاسی. موفق باشید
سلام استاد: با تو جه به اینکه تاریخ متافیزیک به اواخر خود رسیده و جهان آینده با توجه به انقلاب اسلامی میتواند جهان محبت باشد آیا کسی مثل آقای دولابی در آینده ی تاریخی ما (که انگار این آینده با عقل تکنیکی هم همراه است منتها عقل تکنیکی ای که با هویت ما نسبت دارد) نقش اساسی داد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: مرحوم جناب آقای دولابی در مواجهه با آنچه نسبت با جهان مدرن متوجه شدند که جهان کینهمندی و کمّیّتگرایی بود، بابِ محبّت را و طوبای محبّت را برای افراد گشودند. البته بیشتر در امور فردی مدّ نظر هست و امری لازم و مفید میباشد. میماند که ما امروز با حضور تاریخی انقلاب اسلامی همان موضوع را در امور اجتماعی و جهانی باید حاضر کنیم. عمده توجه به ضرورت گشودگی نسبت به سایر انسانها و رویکرد محبّتآمیز به آنها است که موجب حضور تاریخیِ خُلق محمّدی «صلواتاللهعلیهوآله» خواهد شد. موفق باشید
استاد ارجمندم سلام و عرض ادب: در فرمایشات گرانقدرتان فرمودید که با سعه صدر، تفکر در جهانی بین دو جهان، نظر به مبانی انسانیِ انسان جدید و تاریخ انقلاب اسلامی باید کارها را جلو برد، در جلسات سها هم بحث بسیار جدید و دقیقی در مورد عقل تکنیک مطرح میشود ولی بعضا آدمِ امروز را به انفعال می کشاند و اصولا بحثها در بستر فکر کردنِ محض مطرح میشود، بنظر میرسد باید راهی برای نقطه شروع ارائه داد، راهی که مشکل گشا باشد و اثرات آن را در جامعه حس کرد، راهی که بشود مشکلاتی که بطور خلاصه و مثال آورده ام را درمان کرد، راهی که با آن جامعه ای درست شود که حضرت حجت عجل الله تعالی در آن حضور پیدا کنند. در حوزه فرهنگ در صدا و سیما مسئله حیا و غیرت به مسخره گرفته میشود، دائم تبلیغات مسخره می کنند و مردم را برای خرید به ولع می اندازند، سبک زندگی غلط و توسعه هوس را پرورش میدهند، شخصیت میدهند به افرادِ بی شخصیتی همچون بعضی از سلبریتی های سگ و گربه باز که از افسردگی نمی دانند چکار کنند و اکثرا در دام اعتیاد و گرفتاری های اخلاقی هستند، هزینه کردن وقت و پول مردم برای برنامه خندوانه ای که خنده دارد ولی آنقدر جای شادی واقعی در آن خالی است که انیماتور و برنامه ریز جوانش به بد ترین شکل خودکشی میکند! در فرهنگ ارشاد اسلامی! فیلمها وسریال هایی تولید میشود که یک ساعتش زحماتِ یک عمر کار فرهنگی دلسوزان در مجموعه های فرهنگی را به باد میدهد، به دولتی که نوکر جد و اباءش هستیم و معتقدیم هدیه الهی به مردم است و متاسفانه وزیر انقلابیش آقای رستم قاسمی به مردم قول میدهد که مازاد پرداخت هزینه بلیط اربعین به حساب زائران واریز میشود و بعد از چند ماه هیچ خبری نمیشود، به امام جمعه شهرم که میگوید رهبری درس خوانده است و من هم درس خوانده ام و نمیداند که مراجع هم در امور مملکت مقلد ولی امر هستند، به امام زادگان محترمی که تولیتشان افتاده دست کارتل های اقتصادی مثل اسنوا، ظریف مصور و... به معماری بیمار و توهم انگیز شهر که آسمان شهر را از مردم گرفته، آسمانی که نگاه کردن به آن قلب را آرام میکند، و خیلی از مشکلات دیگر که در مجال مکاتبه نیست و قطعا خود حضرتعالی هم بابتش خون دل میخورید. آیا شهید عزیز آوینی فقط به مشکلات فرهنگی فکر کرد؟ آیا شهید عزیز سلیمانی سلام الله، به مسئله داعش، فقط فکر کرد؟ آیا داعش فقط در سوریه و عراق بود؟ آیا داعش به فرهنگ، اقتصاد و باور جامعه ما حمله نکرده؟ استاد ارجمندم، بنظر باید راه حلی قابل اجرا برای پیگیری و اعتراض، در جهت اقامه حق و توسعه تمدن اسلامی پیدا کرد. (به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل اگر مراد نیابم بقدر وسع بکوشم) گروهی در فتنه ها آسودند و گروهی دیگر دست به حمله و پیکار با فسادگران زدند و با شکیبایی که داشتند بر خدا منت ننهادند و جان دادن در راه خدا را بزرگ نشمردند، شمشیرها در راه خدا کشیدند و بینش خود را بر شمشیرها نشاندند و جهاد کردند و از کسانی هستند که در چشم متکبران خوار و در روی زمین گمنام و در آسمان ها معروف اند. نهج البلاغه خطبه ۱۵۱ التماس دعا.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! مائیم و همین مشکلاتی که فرمودید و بستری به نام انقلاب اسلامی که تاریخی است برای عبور از این مشکلات. و به همین جهت همه تلاش بنده با تجربههای اجرایی که داشتهام، آن است که متوجه حضور تاریخی خود باشیم. زیرا تنها و تنها در چنین حضوری است که میتوانیم در این تاریخ، از این تنگناها عبور کنیم. و بنده حضور تاریخی انقلاب اسلامی را عطای الهی برای عبور از این مشکلات میدانم. به همین جهت در متنی که در رابطه با حاج قاسم عرض شد، نوشتم:
حضور در تاریخی که حاج قاسمها میسازد
او در این تاریخ و بر روی این زمین هیچ دلیلی برای ماندن در زندگیِ معمولی نداشت. حاج قاسم چندان که میتوانست مهر میورزید، او از میان غوغا برآمده بود و از غوغا هراسی نداشت و از اینکه دشمنانِ انسانیت او را دوست نمیداشتند، خشمگین نمیشد. آن مهرِ بزرگ، طالب مهرهای فریب و زهدهای دروغین نبود، زاهدانی که به زندگی با بدخواهی مینگرند.
آنهایی که در راهی قدم میزنند که انقلاب اسلامی مقابل انسان گشوده است، صاحب گامهایی خواهند بودکه هرگز نه سُست میشود و نه باز میایستد، گرچه در میانه راه، کوههای بلند و محنتهای بزرگ باشد. آن کس که سبکپای است آنچنان کوهها و مردابها را طی میکند که گویا در حال رقصیدن است.
هان! ای حاج قاسمها! باید دلهای خویش را در تاریخی که میتواند حاج قاسم بسازد، برکشید و پای بر فرق هر آن چیزی بگذارید که مانع رفتن شما است. دلهای شما پاک و مقدس است، هیچکس را امروز که روز حاج قاسمها است کوچک نباید شمرد. حاج قاسمِ امیدوار و سبُکبار که با افشاندن بالهایش آماده پرواز بود و به پرندگان -آن یاران شهیدش- اشاره میکرد، حقیقیترین سخنان را بر زبان داشت و از جمهوری اسلامی که حرم است، گفت و از راز عاقبت بهخیری در ارادت به مقام معظم رهبری«حفظهاللهتعالی».[1]
موفق باشید
[1] - میفرماید: برادران، رزمندگان، یادگاران جنگ؛ یکی از شئون عاقبت به خیری «نسبت شما با جمهوری اسلامی و انقلاب» است. والله والله والله از مهمترین شئون عاقبت به خیری همین است. والله والله والله از مهمترین شئون عاقبت به خیری، رابطه قلبی و دلی و حقیقی ما با این حکیمی است که امروز سکان انقلاب را به دست دارد. در قیامت خواهیم دید، مهمترین محور محاسبه این است.
با سلام و عرض ادب خدمت استاد عزیز: تا اونجایی که بنده متوجه شدم طبق نظر ملاصدار نفس جمسانیت الحدوث و روحانیت البقاء می باشد، یعنی در ابتدا بصورت یک قوه در نطفه می باشد که در اثر حرکت جوهری مجرد می شود، طبق گفته شما استاد بزرگوار نفس بدن متناسب با خود رو می سازه مثلا نفس گرگ بدن گرگی می سازه، اگه این کار توسط نفس انجام میشه و جایگاه ملائکه کجاست؟ آیا نفس انسان رو هم میشه به نوعی یکی از ملائکه تعریف کرد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: سخن صدرا در مورد جسمانیبودن نفس، در مورد نفس است آنگاه که در هویت شخص معینی به ظهور میآید که حرکت جوهری بدن، زمینه میشود تا آن نفس متعیّن شود. ولی بحث «خلق الارواح قبل الابدان» مربوط به روح انسان است در علم خداوند که هنوز تعیّن خاصی پیدا نکرده است. موفق باشید
با سلام وعرض ادب: ببخشید استاد من تازه از الان میخوام تفسیر المیزان را شروع کنم راهنمایی میفرمایید تفسیر المیزان علامه طباطبایی را با کدام مترجم خریداری کنم؟ واینکه آیا شما تدریس تفسیر را دارید؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ترجمه مرحوم موسوی همدانی که امروزه در بازار هست، ترجمه نسبتاً خوبی است. مباحث قرآنیِ روی سایت، عموماً بر مبنای تفسیر المیزان مطرح شده است. میتوانید به آنجا رجوع فرمایید. https://lobolmizan.ir/category/3?tab=sounds موفق باشید
در تفسیر سوره جاثیه اشاره کردید که این روزمرگی هاست که اجازه نمیدهد انسان با وجه ملکوتی عالم ارتباط برقرار کند؛ آیا امکان دارد بیشتر راجع به این مسئله توضیح دهید؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: این موضوعات را با دنبالکردن همان مباحث میتوانید برای خود ملکه کنید. سعی بفرمایید همان مباحث را دنبال کنید و اینطور نیست که با تعریف چنین موضوعاتی مطلب تمامشده تلقی گردد. موفق باشید
بسم الله الرحمن الرحیم. بازخوانی هویت دینی و ملی. محضر طربناک استاد سلام علیکم: روح کبیر در حال سیر در تاریخ است و این هویتی که سرتاسر، تعلق به روح کبیر است، میخواهد مظهر اراده این روح کبیر باشد تا آینه تماشای آن روح کبیر گردد و بدین سان به راضیه المرضیه عروج کند. دیگر آگاهی ما را بس است و میخواهیم به فرا آگاهی نائل شویم و حال که طلب کردیم بر فراز تاریخ بایستیم و در معرض نفحه روح کبیر باشیم، سوال اینجاست که اولا: نسبت به گذشتگانمان چه وظیفه ای داریم؟ دوما: نسبت به آنان که با آنان هم تاریخیم چه وظیفه ای داریم؟ و سوما: نسبت به آنان که در تاریخ های بعدی خواهند آمد چه وظیفه ای داریم؟ (بعد از این روی من و آینه وصف جمال....)
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در اراده الهی است که در هر روزگاری به شأنی که مناسب طلب و تقاضا و ظرفیت نظام هستی و آدمیان است، به سراغ ما میآید و در همین رابطه حضرت حق میفرمایند: «يَسْأَلُهُ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۚ كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ» (الرّحمن/ 29) پس ما هر دوره و تاریخی با انوار حضرت حق مناسب نیازی که از او داریم، روبهرو میشویم تا او به حکم ربوبیتاش ما را بپروراند و در این راستا از طریق شریعت الهی وظیفه و نسبت ما با دیروز و امروز و فردایمان مشخص میشود. موفق باشید
با عرض سلام و احترام: ضمن تشکر فراوان چند روز قبل در مسجد کلاسی با موضوع جلسه اول آن (روشهای تربیتی در محیط متضاد) بهمراه کارگاه آموزشی برگزار شد. در کارگاه بصورت دوطرفه حول سه داستان با سوالات مشترک مطرح و گفت گو میشد مشکل ام با متن و نتیجه گیری (روش تربیتی جو گیری) سوال سوم هست؟! مطالبی از کتاب کربلا مبارزه با پوچی ها از شما استاد ارجمند نیز وجود دارد مثل پاراگراف: «جوان امروز ما از طرفي به ياد فرهنگ بسيجيان و امام و شهداء است و دل در هواي آنان دارد، و از طرفي بعضي از مسؤولانِ پرتجمّل و كساني را مي بيند كه به اسم انقلاب، ثروت هاي بادآوردة دولتي دست و پا كرده اند، و در اين ميان سرگردان مي شود و اگر از اين نسل، حسين (ع) را نگيريم، به يزيد وغرب نزديك نمي شود و نه تنها سرگردان نمي ماند، بلكه صداي بلند اعتراضي مي شود بر آنهايي كه دارند جامعه را از عهد امام و بسيجيان جدا مي كنند و از همين طريق است كه جامعه اصلاح مي شود و زندگي اين جوانان معناي واقعي به خود مي گيرد. عمده آن است كه بدانيم بايد توجّه خود را به فرهنگي جلب كنيم كه بتواند امروز ما را درست تحليل نمايد، تا بدانيم چه تفكّري است كه مي خواهد عهد الهي جامعه را به غفلت بكشاند.» لطفا در صورت امکان راهنمائی بفرمائید، با تشکر. داستان اول راجع به روش تربیتی مادر سخت گیر بود. داستان دوم راجع روش تربیتی محبت افراطی بود. و از داستان سوم که متن آن در ادامه آورده شده نتیجه گرفتن که روش تربیتی آن جو زدگی و شعاری است. متن داستان سوم باید بچه را از بچگی با این فضا ها آشنا کرد. بچه باید از بچگی خاک هئیت بخوره. هر کاری هست تو هیئت باید بکنه. البته این را بگما این کارها رو با عشق باید بکنه. اول برای شروع باید یه پری بدی دست بچه که واسته جلو هیئت و این پر رو تکون بده و به اینهایی که میان هیئت خوش آمد بگه، همین میتونه شروع خوبی باشه برای عشق دادن به بچه، بعد که یخورده عشقش زیاد شد باید بهش بگی کفش جفت کنه، شایدم کیسه کفش بده دست مردم خیلی فرقی نداره مهم اینه بدونه با علاقه و عشق داره این کار را میکنه. حالا این بچه بعد از دو سال شیفته چایی دادن میشه البته باید مواظب بود، چایی خونه هیئت خط قرمز ما بچه هیئتی هاست، هر کسی را نمیتونم توش راه بدیم . بچه ایی که عاشقونه نتونه پر تکون بده و کیسه کفش بده دست مردم نمیتونه استکان چایی جمع کنه. حالا کوووو تا برسه به چایی دادن. حالا فک کن این بچه با اینهمه شور و عشق بخواد تو دسته کار کنه، میدونی چقدر بهش حال میده و با این کار صفا میکنه، تو دیگه میتونی اونو از هیئت جداش کنی؟ هیئت میره تو خون و پوستش. البته همیشه با کار دادن نمیشه بچه ها رو عاشق کرد، بعضی وقتها باید بعد از خستگی شور زدن و شام پخش کردن بشینی و برا بچه ها حرف بزنی از حسین بگی که آقای آقاهاست، از حسین بگی که جونشم برای خدا داد از عباس بگی که تا آخرش پای قول و قرارش موند و دم از بی وفایی نزد. باید بچه رو با شور و عشق بزرگ کنی باید جونشو برای این کار بده، حالا دو تا قطره خون که از سینه زدن روی سینه اش مونده که چیزی نیست. ببین همچین بچه ایی را باید حتما با شهدا هم آشناش کنی، ما یک هفته توی محلمون هفته شهدا داریم، محلمون ۲۳ تا شهید داره که یکی از یکی کارشون درست تر بود. خدا رحمتشون کنه. یادمه مرتضی روزهای آخر که میخواست بره خیلی به حفظ حجاب دختر های محل توصیه کرد. اما حیف، عکس شهدا را میبینیم و عکسشون عمل می کنیم. آخه ما روز قیومت میتونیم جواب اینها را بدیم؟ میتونی هر شب چند تا خاطره از شهدا توی هیئت براشون بگی، این خاطرات را با اون حرفها که گره بزنی و چهار تا مداحی هم بذاری کنارش یه اشکی از این بچه ها میگیری که بیا و ببین، اصلا میدونی چیه؟ اون هیئتی خوبه که بیشتر از همه بتونه اشک از بچه ها در بیاره دیگه چی میخوایم؟ ما میخواستیم بچه از هیئت جدا نشه که با این کارا قطعا جدا نمیشه. (و سوالات مشترک هر سه داستان) با توجه به داستان به سوالات زیر پاسخ دهید: ۱- روش تربیتی در این داستان چیست؟ ۲-آن کسانی که با این روش تربیت میکنند فکر میکنید چه منطقی پشت کارشان است؟ و در این روش چه مزایایی میبینند؟ ۳- با توجه به محیط امروز، چه اشکالاتی به این روش است؟ و من الله التوفیق
باسمه تعالی: سلام علیکم: با عرض معذرت، این نوع موارد، مواردی نیست که در حدّ یک سؤال و جواب بگنجد و بنده که باید هر روز چندین و چند سؤال را جواب بدهم چنین فرصتی را در اختیار ندارم. اساساً این موارد را باید با مطالعه کتابهای مفصل و حضور در جلسات ممتد دنبال بفرمایید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده آن مباحث را دنبال میکنم. اتفاقاً دیدم نقدهای خوبی از جمله آقای دکتر قاسم پورحسن به ایشان کردهاند که منظور از قدرتی که دکتر سروش در رابطه با دین اسلام مطرح میکنند، گویا ادامهی همان رؤیای رسولان و نفی نبوت است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: لعنت چرا؟ باید با متانت تمام و دلایل محکم آن کارها را انتقاد کرد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در مباحث فلسفی تفاوت چندانی بین نفس و روح گذاشته نمیشود. موفق باشید
سلام و عرض احترام: این بار مسئله ام شخصی است؛ خیلی از اوقات تحمل رنج سخن گویی های زیاد افراد و قضاوت های آنان، آنهم سخن و قضاوتی فقط و فقط براساس پیشفرضهای ذهنی و فردی خودشان؛ بسیار برایم گران است؛ تلخ، دشوار و رنج بار. چون درک و فهمی بسیار پایین از شرايط روحی و عاطفی فرد انسانی به طور کلی، دارند. ادعای دین فهمی و دین داری شان نیز آدمی را متعجب میکند! کسانی که از صبح تا شب هر لحظه که لب به سخن گفتن میگشایند، سعی میکنند آیه و حدیث و روایت به حرف خود وصل کنند! اگر مؤمن واقعی و مؤمن مخلص و خالص ندیده بودم، احتمالا از دین فرار میکردم؛ اگر عمل مؤمنانه و منصفانه ندیده بودم، خدا میداند پس از دیدن این افراد الان چه سرنوشتی داشتم. دریغ از اندکی درک متقابل! دریغ از اندکی خوب رویی! دریغ از اندکی احترام به شخصیت انسانی فرد! میبُرند و میدوزند و نامه اعمال می بندند، بعد هم یا پاداش نا به جا و یا مجازات نا به جا. و تعامل و زندگی با این افراد که از نزدیکان هم هستند برایم مشکل است. راهکار چیست؟ چگونه باید مدارا و رفتار کرد؟ و صورتی متعادل برای تنظیم رفتارها را در پیش گرفت؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال باید همچون شهید حاج قاسم سلیمانی وجه انسانیِ انسانها را مدّ نظر قرار دهیم و بدانید از طریق حضرت امام خمینی «رضواناللهتعالیعلیه» و نور شهدا، وجدان تاریخی انسانها به سوی توحید است و ما در این رابطه در این تاریخ وظایفی داریم و معطل آنهایی که جنابعالی گلهمندشان هستید، نباید باشیم. انقلاب اسلامی «راه »است؛ وقتی انسان جدید بنا داشته باشد خود را راهی بداند به سوی خودی که در اجمالِ کمتری است باز به درک حاج قاسمی نیاز است که آقای سید بشیر حسینی در خاطرات خود از آن می گوید و بی پناه دیدن دختران بد حجاب .https://www.ghatreh.com/news/nn66141724/%D8%B1%D9%88%D8%A7%DB%8C%D8%AA-%D8%B4%D9%86%DB%8C%D8%AF%D9%86%DB%8C-%D8%B3%DB%8C%D8%AF-%D8%A8%D8%B4%DB%8C%D8%B1-%D8%AD%D8%B3%DB%8C%D9%86%DB%8C%C2%A0%D8%AF%D8%B1-%D8%AA%D9%88%D8%AC%D9%87-%D8%AD%D8%A7%D8%AC-%D9%82%D8%A7%D8%B3%D9%85-%D8%AF%D8%AE%D8%AA%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%A8%D8%AF%D8%AD%D8%AC%D8%A7%D8%A8موفق باشید
سلام بر استاد طاهرزاده: ممنون و متشکر از لطف شما که با صبر و حوصله سوالات ما را میخوانید و جواب میدهید. استاد عزیز مطلبی در مورد ماهیت کم حجابی و کشف حجاب نوشته ام و در پیامرسان ایتا منتشر کرده ام. میخواستم نظر شریفتان را بفرمایید که آیا این نحوه نگاه کردن و خصوصا رویکرد داشتن با پدیده بیحجابی و خصوصا تبیین ماهیت بی حجابی چقدر صحیح است؟ ممنون و کمال تشکر. ♦️♦️♦️♦️ جنس زن، آشکار کردن لطافت و زیبایی های روح خود است. تا به چشم دیگران آید و تحسین شود و پسندیده شود. و این نشانی از حضرت باری تعالی است که در وجود زنان به امانت گذاشته شده است. ولی سالیان سال است که سبک زندگی جدیدی آمده است و آنها اسیر آپارتمانها شدند. و در گذشت زمان، عرصه هنرنمایی بر آنها تنگ و تنگ تر شد و نتوانستند زیباییهای درونشان را به نمایش بگذارند و به چشم آیند. آن گونه که در سالیان دور، به روی چشم ها بودند و مردان را به اوج آسمانها میرساندند. و سالهاست دختران سرزمین ما، ره گم کردهاند و حجاب کم میکند تا به چشم آیند و نشان دهند که بسیار ارزش مند هستند تا تحسین شوند. و اخیراً کشف حجاب میکنند تا به زبان بی زبانی بگویند ما خیلی شجاع و جسور هستیم، پس ما را ببینید و آفرین گویید. چه بسیار کم هستند کسانی که برای دهن کجی به خداوند و حکم او، کشف حجاب کنند. بانوان سرزمین ما، دلشان با امام حسین است و عشق حسین در دلهایشان حرارت نهفته دارد. آنها منتظر عرصه حسینی هستند تا زیبایی درونشان را در فداکاری برای امام حسین به نمایش بگذارند. همچنان که زیبایی مادرانه و خواهرانه خود را در هشت سال مقدس به نمایش گذاشتند. همه زنان جلوه جمال باری تعالی هستند تا نشانی از اسماء لطیف و جمیل و رحیم الهی باشند و به چشم آیند و حمد شوند. و سپاس خدای را که کل حمد و مطلق حمد ازآن اوست. الحمد لله رب العالمین @DarseEtaat
باسمه تعالی: سلام علیکم: مشکل این بنده های خدا که در این شرایط مبادرت به بیحجابی کردهاند، به نظر بنده بیشتر مقابله با نظامی است که در هر حال با همه ضعفهایی که دارد، در ذات و کلیّت خود دارای حضوری قدسی است و به همین جهت اینان از درون دچار مشکل میشوند و نمیدانند چه بلایی بر سر خود آوردهاند. این غیر از آن است که بخواهند زیباییهای خود را که باید برای محارمشان ظاهر کنند، تحت تأثیر فرهنگ غربی برای نامحرمان ظاهر نمایند. موفق باشید
با سلام و وقت بخیر خدمت استاد عزیز: سوالی داشتم میخواستم ببینم مگر خداوند نعمت ها ی خود را برای انسان نیافریده تا لذت ببرند پس چرا بعضی از مردم خود را به خاطر ساده زیستی از استفاده از آن محروم میکنن. مثلا لباس زیبا نمیپوشن یا خانه های خود را زیبا نمیکنن و مثلا فرش زیبا بیندازن و یا وسایل تزیینی زیبا استفاده کنن اگر هنر یک استعداد است پس چرا ما از تابلوهای زیبا و ارزشمند که بدست هنرمندانمون درست شده و یا از مبل های زیبا نباید استفاده کنیم به خاطر ساده زیستی و یا لباس متنوع نپوشیم چه اشکالی داره که هم به دیگران کمک کنیم هم خودمون از زندگیمون لذت ببریم یا این افراد عقیده دارن ماشین خوب ومدل بالا سوار نشیم اگر به خاطر مستحق ها است آیا در زمان حصرت سلیمان هیچ فقیری وجود نداشت که خداوند چنین کاخ و مالی به آن حصرت داده بود. لطفا مرا از سردر گمی نجات دهید. ممنون التماس دعا
باسمه تعالی: سلام علیکم: در مسیر اُنس با حضرت محبوب که بالاترین لذّات است، باید از هر آنچه ما را مشغول لذات وَهمی و خیالی میکند و از آن لذت حقیقی باز میدارد، فاصله گرفت. چرا که نفرمودهاند از دنیا استفاده نکنید، خواستهاند ما با عنوانهای اعتباری و لذات وَهمی خود را از آن لذت حقیقی محروم ننماییم. موفق باشید
با سلام: خوبید؟ چطورید؟ سوالاتی داشتم ۱. آیا نماز شب آدم رو به جنت ذات میتونه ببره یا تنها کاربرد نماز شب در نهایت جنت افعاله؟ ۲. اگر شاکله وجودمون خراب شده باشه آیا برای پاک کردن شاکله چه راهکاری باید انجام بدیم و دستورالعمل جامعی بهم بدید. ممنون میشم
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. نمیدانم نماز شب انسان را به جنت ذات میرساند یا به جنت افعال. ولی همین اندازه میدانم که راهی است برای اُنس با حضرت محبوب و رفع حجابهایی که ما را در امنیت حضور در آغوش خودش مفتخر میکند. ۲. هر آنچه که حضرت محبوب فرمودهاند اعم از صدق و ایثار و دوری از بخل و تواضع نسبت به خلق، همه و همه راههای پاکشدن شاکلههای انسان است تا در راه نماند. موفق باشید
با سلام و تشکر: ۱. سوالم درباره شفای امراض سخت است. به نظر می رسد اگر کسی مبتلا شد، چاره فعلا فقط در مرگ است، اصلا شفایی نیست. آنچه علم مادی دارد که فعلا به جایی نمی رسد از یک طرف، از سوی دیگر آنچه در دین هم آمده که فلان سوره و فلان ختم هم مگر برای چند نفر جواب داده است؟ تعداد کسانی که از این خوان بهره مند شده اند بسیار کمتر از کسانی است که بهره نبرده اند. پس یا علم پیشرفت کند یا کار زیادی از دین برنمی آید؟ طرف برای درمان به فلان مرتاض هندی و فلان مقدار پول مراجعه کرده و مرض محکوم به مرگ را، شفا گرفته. افراد برای شفا واقعا دنبال این علوم بروند؟ ۲. در دوره آخر الزمان که فقر و بیماری و ظلم نیست، مردم به چه آزمایش می شوند؟ بساط آزمایش برچیده می شود؟ یا مسابقه در کسب معارف است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: هرچه هست همه این دستورات و درمانها، زمینه است تا نفس ناطقه انسان توان تدبیر بدن را به دست آورد و به همین جهت هیچکدام از این موارد مطلق نیست و آیا نفس ناطقه اگر از عضوی منصرف شود و یا نتواند آن را تدبیر کند، مگر این نوع درمانها میتوانند کاری بکنند؟ دعا یکی از وسایلی است که زمینه تدبیر نفس ناطقه را فراهم می کند. اگر نفس ناطقه آمادگی تدبیر لازم را در مورد آن عضو در اراده خود داشته باشد. موفق باشید
سلام علیکم: خانمی برای رفع مشکلاتش از راه های مختلف حدود دو سال است که توسل و نذر و نیاز نموده اما دعایش مستجاب نشده است و اکنون به شدت ناامید شده است و می گوید خدا جوابم را نداد و مانده ام در حکمت خدا که کافر هم نیستم و اینگونه بی جوابم گذاشته است. اکنون در شرایط بسیار سخت روحی و عقیدتی و ناامیدی است که حتی می گوید الان در این نامیدی زیاد فکر خودکشی به ذهنم می آید. لذا از حضرتعالی درخواست راهنمایی و نجات وی را دارم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال انسانها باید متوجه باشند بنا نیست که خداوند آرزوهای ما را برآورده کند؛ بلکه بنا بر این است که ما در جهانی که خداوند قرارمان داده است، با صبر لازم بندگی او را انجام دهیم وگرنه همینطور که ملاحظه میکنید زندگی آنچنان برایمان سخت میشود که میبینید. آری! در بندگی خداوند است که جهانهای معنوی و کیفی برایمان گشوده میشود. موفق باشید