سلام و عرض ادب: وقت بخیر. نحوه ارتباط روح انسان با بدن دنیایی چگونه است؟ ممنون میشم منابع احادیث و روایی رو هم بگید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: برای گرفتن جوابی مناسب نسبت به سؤالی که فرمودهاید، خوب است که به کتاب «ده نکته در معرفت نفس» و شرح صوتی آن رجوع فرمایید. موفق باشید
https://lobolmizan.ir/search?search=%D8%AF%D9%87%20%D9%86%DA%A9%D8%AA%D9%87%20%D8%AF%D8%B1%20%D9%85%D8%B9%D8%B1%D9%81%D8%AA%20%D9%86%D9%81%D8%B3&tab=sounds
https://lobolmizan.ir/book/71
سلام: مربی حلقات صالحین هستم. مسوول تعلیم تربیت سپاه به ما گفتن از سرگروههای صالحین بخواهیم از حلقات خود عکس و فیلم گرفته و ارسال کنند تا بهترینش در تلوزیون اصفهان پخش شود و آنان را به جوایز نقدی و سفرهای زیارتی تشویق کنیم تا حلقات را مرتب تشکیل دهند و انگیزه پیدا کنند. راستش خودم کمی در انجام این کار مردد هستم. احساس میکنم ارزش و سطح کار جهادی و مخلصانه کم می شود و اخلاص سرگروهها ممکن است کمی متزلزل شود. و همچنین اگر خودم اینکار را انجام دهم و فیلم و عکس از صالحین خود بفرستم هم همینطور. و اینکه برای متربیان آسیب زا باشد. لطفا بنده را راهنمایی فرمایید. ممنونم استاد
باسمه تعالی: سلام علیکم: با این نیّت میتوان آن فعالیتها و کاری را که فرمودهاند انجام دهید که مردم ما آگاه شوند چگونه در گوشه و کنار شهر بدون سر و صدا چه فعالیتهای خوبی انجام میشود. موفق باشید
سلام و عرض ادب خدمت استاد عزیز و بزرگوار: استاد میخواستم فرق بین (دلیل حکم ) ، (فلسفه و حکمت حکم)، (علت حکم) و (اسرار حکم) را متوجه بشم . مثلا دلیل شرب خمر را گفته اند فلان آیه و حکمت و فلسفه اش هم گفته اند به دلیل بیماری و آسیب های اجتماعی و اخلاقی که داره باید ترک کرد و... علتش هم مثلا گفته اند چون مسکر است. اما اسرارش نگفته اند؟! آیا میشه گفت اسرار احکام غیر از فلسفه و دلیل و علت احکام است؟ یا اینکه باید بگیم اسرار همان علت است اما هر حکمی چند علت مختلف باید داشته باشه که بعضی از علت ها خبر از اسرار میدهد و بعضی ها هم برای معیار احکام است مثل مسکر بودن؟ و اینکه چرا شما در بحثاتون به جای اسرار قدسیِ وضو از کلمه فلسفه قدسی وضو استفاده کرده اید؟ آیا منظورتون از فلسفه همان حکمتی است که بعد از ایجاد وضو برای انسان محقق می شود مثل طهارت باطنی و طول عمر و... یا اینکه منظورتون از فلسفه همان فهم کنه و سر و حقیقت احکام است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: در جملههایی که بحث فلسفه فلان عمل و یا فلان سخن به میان میآید منظور همان حکمت و انگیزه و هدف آن عمل و آن سخن است. و در مورد نکاتی که در ابتدای سؤال فرمودهاید همین اندازه میدانم که این اصطلاحات در دل جملههایی که بهکار رفتهاند، معنای خود را نشان میدهند. موفق باشید
بسم الله الرحمن الرحیم. سلام الله علیکم: استاد ممنون می شوم اصلاح فرمایید. چون انسان مظهر اسماء و صفات پروردگار عالمیان است. و از آنجا که ذکر و ذاکر و مذکور یکی است. میتوان در نظر داشت که در هنگام نماز و ذکر و دعا، خود را با حقیقت آیات و اذکاری که در همه عالم یکی است، هم جهت کرده ایم تا آنها به ذهن و زبان ما جاری شوند. و ما در این لحظه با هرچه که مظهر این کلمات است یکی شده آیم. و با اراده خود میشود با ذکر دیگری هماهنگ شد، به آن منتقل شد و آن را بروز داد؟ به همین طریق همه اعمال دیگرمان را؟ و غفلت از این حضور همان گناه و معصیت است؟ سایه حضرتعالی مستدام. آمین 🤲
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! رحمت حضرت حق همچنان گشوده و واسعه میباشد و ما را به سوی افقهای بلندمرتبه میخواند تا در آن عوالم عالی حاضر شویم. پس چرا با اذکاری که موجب قرب بیشتر به حضرت «الله» که جامع جمیع اسماء است و با اعمالی که ما را در آغوش حضرت محبوب قرار میدهد، ورود نکنیم؟ آری! «کم نخواهد شد بگو دریاست این». موفق باشید
سلام و عرض ادب و احترام: برای انتخاب استاد راهنماییم بفرمایید. سپاسگزارم
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده در این موارد، ورودی ندارم. موفق باشید
سلام علیکم استاد عزیزم: ۱. در ذیل آیات سوره مبارکه نمل از آیات ۱۸ الی ۲۶ از موجوداتی (نمله و هدهد) صبحت میشود که نسبت به پیامبران دارای علومی هستند که پیامبران (در ظاهر متن قرآن) نداشته اند؟ آیا علم پیامبر احاطه اش فقط در حیط رسالتش بوده و نیازی به دانستن آنچه آنها می دانستن نبوده یا اینکه می دانستن ولی مامور به ظاهر بوده اند ولی آگاه به این علوم بوده اند؟ ۲. اگر در فرض بالا جواب قسمت دوم درست است. ظاهر قرآن که می فرماید «لا یشعرون و لم تحط به» چگونه با می دانستن در باطن و عمل به آنچه که امر شدن در ظاهر هم خوانی دارد؟ ۳. اگر به سوالات بالا جواب دهیم حالا در داستان حضرت یونس علیه السلام ترک اولی یا هرچیز دیگر که باعث گرفتار شدن در دل ماهی شد را چگونه با دانستن این ماجر می توانیم یکی بدانیم؟ در همین آیات واژه ظن را چگونه بررسی کنیم؟ و خطاب های سنگینی که در صورت نگفتن این ذکر بیان شده است. همان طور که میدانید علم عصمت آوراست. یعنی اگر همان طور که هست اهل البیت و پیامبران می دانند حقیقت و باطن گناه را به هیچ وجه انجام نمی دهند پس این ابتلائات پیامبران از عدم علم بوده است؟ از طولانی شدن سوال عذر خواهم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به آنچه در جواب سؤال شماره 34190 عرض شد پیامبران علم ذاتی ندارند تا آن حدّ که در قرآن داریم: «قُلْ لا أَمْلِكُ لِنَفْسي نَفْعاً وَ لا ضَرًّا إِلاَّ ما شاءَ اللَّهُ وَ لَوْ كُنْتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ لاَسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَيْرِ وَ ما مَسَّنِيَ السُّوءُ إِنْ أَنَا إِلاَّ نَذيرٌ وَ بَشيرٌ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ» (188/ اعراف) بگو: «من مالك سود و زيان خويش نيستم، مگر آنچه را خدا بخواهد؛ (و از غيب و اسرار نهان نيز خبر ندارم، مگر آنچه خداوند اراده كند؛) و اگر از غيب با خبر بودم، سود فراوانى براى خود فراهم مى كردم، و هيچ بدى (و زيانى) به من نمىرسيد؛ من فقط بيم دهنده و بشارت دهنده ام براى گروهى كه ايمان مى آورند! (و آماده پذيرش حق اند). آری! حتی حضرت یونس «علیهالسلام» گمان نمیکردند ترککردنِ قومشان منجر به آن سختگیریها میشود و به همین جهت که با بصیرتِ پیامبرانه خود متوجه شدند قرار گرفتن در شکم ماهی نوعی تنبیه الهی است؛ ندا سر دادند: «سبحانک إنّی کنتُ من الظالمین». موفق باشید
سلام استاد وقتتون بخیر: سخنرانی میگفتند کسانی که از صراط رد میشوند اندکند و بعد صراط مقام محمود است که همان شفاعت هست. درسته؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! با شفاعت اولیای الهی، انسانهای اهل توحید بهتر و سریعتر از صراط عبور میکنند. مثل صراط دنیا که شهدای عزیز با نور ولایت، سریعاً عبور کردهاند و ننگ به شهادت رساندن آنها بر پیشانی قاتلانشان گذاشته شد. در حالیکه همان قاتلان به آنها کمک کردند تا سریعتر راهی که باید طی کنند طی نمایند و با دستانی هرچه گشودهتر به مدد اسلام و انقلاب وارد شوند. موفق باشید
با سلام: آیا درست است که ما بگوییم که، الله مظهر ذات خداوند است و امام زمان (عج) مظهر الله؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید اینطور در نظر بگیریم با مبانی عرفانی ما بهتر هماهنگی داشته باشد که بگوییم همهچیز مظهر ذات است به جلوههای مختلف و انسان کامل خلیفة الله است به اعتبار آنکه حضرت «الله» نیز جلوهای از جلوات ذات میباشند. موفق باشید
با سلام: آیا این جملات درست است: عالم وجود به مانند مجنون است و خدا لیلی است و مجنون هیچ گاه به وصال لیلی نمی رسد. آنچه که در عالم وجود میبینم پرتو وجود لیلی است. مجنون(ماسوی الله) پرتوهای وجود لیلی (غیب الغیوب) است. بین لیلی و مجنون رابطهای است که مجنون الی الابد در فراق لیلی خواهد بود واین بزرگترین مقام است. مجنون در سوختن وصال لیلی هم می سوزد و ازین سوختن لذت می برد. توجه: لیلی، مقام غیب الغیوب مجنون، ما سوااالله. آیا مطالب بالا با وحدت وجود میسازد. با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید اگر مطلب را به صورت جدّیتر در موضوع «امکانِ ذاتی» موجودات دنبال بفرمایید نتایج بهتری مییابید. کتاب «بدایة الحکمه» علامه طباطبایی در این مورد نکات خوبی را مطرح فرموده. موفق باشید
سلام بر شما: ببخشید درباره موضوع «توفیق» سؤال داشتم. اگر خداوند متعال به انسان توفیق عمل خیری را ندهد، انسان نمیتواند آن خیر را انجام بدهد و اگر توفیق ترک پلیدی و عصیان را هم ندهد باز انسان موفق به ترک معصیت نمیشود. راجع به این سؤالاتی دارم: عمل کردن به علمی که انسان دارد به نظر بنده حقیر چیز بسیار مهمی ست همانگونه که از علما رسیده: «استادِ تو علم توست»؛ ولی عمل به این علم ناچیزی هم که دارم باز بسیار محال و دور از حال حاضر بنده است. واقعا انسان باید چه کاری انجام دهد تا توفیق عمل به علم را بدست آورد؟ بالاخره همه ما یکسری چیزها را میدانیم مثلا اینکه نماز اول وقت با شرایط بخوانیم و درس و مطالعه مفید داشته باشیم و در فضای انقلاب اسلامی فعالیت جهادی و ایثارمحور داشته باشیم و... اینها را میدانیم ولی اگر آن توفیق عمل باشد همه اینها را میتوانیم انجام بدهیم و اگر نباشد... گاهی اوقات حس میکنم که الان خیلی علاقه دارم به یک انسان ترازی در دینداری تبدیل بشوم و تا انتهای روز هم سعی میکنم تمام پارامتر هایی که میدانم را رعایت کنم اما باز فردا روز از نو... آیا برای این توفیق صبری زیاد لازم است یا نیت درست و صحیح باید داشته باشم و یا چیز دیگری که آن را نمیدانم. ممنون از راهنمایی تان با تشکر🌹
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینکه فرمود: «تو پای در راه نِه و هیچ مپرس / خودْ راه بگویدت که چون باید کرد». امیدواری به مدد الهی و توکل به مدیریت او، کمک میکند تا به لطف الهی توفیق عمل حاصل شود. موفق باشید
سلام استاد: ۱. در مورد وسواس فکری و نوشتن حرز امام رضا و امام جواد (ع)، یه حرز امام جواد با پوست آهو داشتم اما خیس شد و میگن اگر خیس بشه باطل میشه. اگر من با کاغذ بنویسم حرزی که داخل مفاتیحه که خیلی کوچکتره، کفایت میکنه؟ ۲. احساس میکنم هرچی حرز می نویسم بی تاثیره ونمیدونم علتش چیه؟ حتی بعضی دستورالعمل ها در نوشتن حرز رورعایت می کنم اما فایده نداره، دستورالعمل خاصی هست برای حرز و این دستورالعمل هایی که میدن چقدر رعایتشون ضروریه؟ و اینکه یه سری موارد رو گفتن انجام ندید. چقدر صحت داره؟ خیلی ممنونم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! تأثیر این نوع اذکار و حرزها در صورت آمادگی اولیه میباشد و از طرفی مقدّرات الهی نیز بنای تغییر را داشته باشد. زیرا ممکن است با همان شرایطی که در آن هستیم خداوند بنا دارد ما را امتحان کند و بپروراند. مطالعه کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» إنشاءالله مفید خواهد بود. موفق باشید
با سلام خدمت استاد محترم: بنده یه رذیله بدبینی دارم که وراثتی از سمت پدر و مادر به ارث برده ام. چند سال پیش تست روانشناسی دادم پارانویید مثبت بودم و در خانواده هم افراد دیگری بودند که درتست مثبت بودند. حتی این موضوع به نوه های خانواده هم سرایت پیدا کرده ۲ الی ۳ سالی با این رذیله مبارزه کردم، زیر نظر استاد اخلاق که مدام بدبینی مرا به من تذکر می داد و اینکه علت ناسازگاری ام با آدم ها بدبینی من هست واقعا نمی دانم چگونه با این رذیله مبارزه کنم، توسل؟ قبلا شما در فرمایشتان فرمودید که باید، نسبت ها را با حضرت حق در نظر بگیرید و در کتاب ادب خیال هم فرمودید اثر استقلالی قائل نشوید تا خیال سوء نیاید ولی چه کنم می آید که می آید. کاملا برگشته هست. چون این رذیله آسیب زیادی به افراد می زند و آرامش را از افراد سلب می کند، ای کاش درمان می شد. چند سال پیش روانشناس بهم گفت اگر ادامه دهی به مصرف قرص هم کشیده می شوی. دعا کنید برای ما که از پس این رذیله هم بر بیاییم. مبارزه اش واقعا سخت است. فکر می کنم باید ربوبیت الهی برایم شهودی شود تا نجات کامل از این جریان پیدا کنم با عقیده و استدلال ربوبی کار درست نمی شود.
باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که حضرت حق میفرمایند: «خُلِقَ الْإِنْسانُ ضَعيفاً» خداوند انسان را در ابتدای امر هرکس که باشد به نحوی ضعیف و با انواع ضعفها خلق کرده و بحث در اینجا است که ضعیفبودن بد نیست، ضعیفماندن بد است. یکی را عجول خلق کرده و دیگری را ترسو و سومی را بیباک و چهارمی را بدبین، و بنا است هر کدام از این افراد در زندگی خود به نور الهی از این ضعفها عبور کنند تا هرکدام معنای خود را در تولد جدیدشان احساس نمایند. موفق باشید
سلام استاد: سوالم در مورد ثواب خواندن سوره های قران است که خواندن مثلا سوره ی یوسف باعث زیبایی در قیامت و آخرت فرد میشود و دیگر سوره ها که برای آنها ثوابی مشخص شده است. چون در جایی دیدم که نوشته بود، اعلام اینگونه ثوابها برای قرائت قرآن، برای آن بوده که مردم به جای غیبت و بیهوده گویی روی به خواندن قرآن بیاورند و دلیل دیگری نداشته است. و پایه روایی صحیحی ندارد. آیا اصلا توضیحی عقلی برای این گونه روایات برای مقدار ثوابی که مطرح میشود وجود دارد؟ یا می شود این مساله ربطی به تجسم اعمال در آن دنیا داشته باشد؟ که مثلا فلان سوره تجسمی در آن دنیا دارد؟ و یا اصلا توضیحی در این باره نیست و فقط باید با ایمان قلبی قبول کرد و قران خواند به امید کسب اینگونه ثوابها؟ خیلی علاقه مندم بدانم ذکر، سوره یا چه عملی برای کسب زیبایی در آخرت، سفارش شده است که ان شاءلله با کسب اخلاق و تهذیب نفس، از آن ذکرها هم غافل نمانیم. با تشکر.
باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلماً تدبّر در هر سورهای، احوالات خاصی را در جان انسان پیش میآورد که حاصل آن همان تجسم اعمالی است که در آن روایات به ما خبر دادهاند. موفق باشید
با سلام خدمت استاد عزیز: استاد رجبی دوانی در مباحث مربوط به بررسی حوادث قبل و بعد از بعثت نکته ای رو میگن و اون اینکه بعد از هجوم سپاه ابرهه وی سنتهای نیکی از خود به جا گذاشت که این سنتها با ظهور اسلام جزو احکام اسلام شد, مانند بریدن دست دزد, حرام دانستن زنا و شراب و... حال سوال اینحاست که اگر ما میگیم همه احکام اسلام ریشه در باطن عالم داره و همگی وحی بر پیامبره و پیامبر هیچ سخنی رو از خودشون به نام اسلام مطرح نکردن, چطور قواعدی که حضرت عبدالمطلب قبلا گذاشته میتونه جزو احکام اسلام باشه؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که بعضی از احکام و معارف پیامبران قبلی در اقوام قبل از اسلام به صورت عادت و یا فرهنگ باقی مانده بود و اسلام و پیامبر اسلام از این جهت آن احکام را امضاء فرمودهاند به آن معنا که عملاً جزو اسلام به حساب میآید. موفق باشید
سلام وقت بخیر: میخواستم بپرسم کتاب های تازه نشر و چاپ اول کجا بارگذاری میشه ابتدا؟ داخل سایت بخشی به عنوان تازه های نشر ندیدم. ممنونم
باسمه تعالی: سلام علیکم: به طور کلی هر کتابی که چاپ شود داخل سایت قرار میگیرد و در بالاترین ردیف کتابها آن را ملاحظه میکنید. موفق باشید
سلام: نظر استاد راجع به شخصیت علمی مرحوم فیرحی، آثار ایشان و نظراتشان، خصوصا نظرشان راجع به وحدت که ایشان استراتژی وحدت را عامل خشونت بیشتر می دانند، یا نظرشان راجع به علوم انسانی اسلامی، ترکیب حکمرانی سنتی اسلامی و مدرن و... چیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در این مورد مفصل است و نباید منکر بعضی از نکات خوب نظرات ایشان شد. آنچه کار را مشکل میکند نوعی روشنفکرزدگی است که در شخصیت ایشان نهفته بود و مانع میشد تا به عمق حضور تاریخیِ انقلاب اسلامی بیندیشند. موفق باشید
سلام استاد این لینک دست نوشته ها هست https://uupload.ir/view/قصّه_های_کوچک_من_wpz.docx/ استاد این روزها درحال مطالعه کتاب شرح اسم هم هستم و از راهنمایی تان به این کتاب ممنونم آقا ببخشید سوالی هم داشتم، فتح الفتوح ورود به ساحت و جناب مهدی و سبیل ملاقات ایشان چیست؟ آن تبر بزرگ ابراهیمی که این خودم را بشکند یا بشکنم و از شر مستمر آن خلاصم کند و راحتم کند چیست؟ تسویف رهایی از این غفلت ها و هوس پردازی ها تمامم دارد می کند
باسمه تعالی: سلام علیکم: نکات بسیار جالب و دل نشینی را به میان آورده اید. آیا اجازه دارم فایل آن را برای رفقا بفرستم تا در فضای مجازی به صورت عکسنوشته در آورم؟
2- در این مورد خوب است که اولاً: به کتاب «فرزندم؛ اینچنین باید بود» و ثانیاً: به کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی«رضواناللهتعالیعلیه» رجوع فرمایید. موفق باشید
با سلام: سوالاتی ازمحضر استاد عزیزم داشتم: ۱. قدرت و علم امام زمان بیشتر است یا امام حسینی که الان در قید حیات نیستند؟ ۲. آیا با فوت امام مقام روح القدس از امامی به امام دیگر منتقل میشود و این انتقال بطور کامل صورت میگیرد؟ اگر اینگونه است پس لزوم زیارت ائمه اطهاری که صاحب روح نیستد و در قید حیات نیستند (روحی که علم و قدرت و معجزات امامان از آن نشات میگیرد) چیست؟ ۳. آیا اگر از امام حسین قبل از رسیدن به مقام امامت که هنوز حضرت علی (ع) امام هستند پرسیده میشد که تعداد خرمایی که به این درخت آویزان است را بیان کن آیا ایشان قادر به گفتن جواب صحیح بودند؟ یا اینکه چون هنوز به مقام امامت نائل نشده اند و چون هیچ اتحادی بین ایشان و روح القدس قبل از رسیدن به مقام امامت نیست ایشان از گفتن پاسخ ناتوان می بودند؟ ۴. آیا اکنون که امام زمان ما حضرت مهدی (عج) هستند آیا مقام روح به حضرت امام صادقی که درقید حیات نیستند تعلق دارد یا خیر؟ ۵. تفاوت نفس امام حسین پس از جداسازی روح القدس از ایشان هنگام شهادت با نفس ایشان قبل از شهید شدن ایشان از نظر علم و قدرت و...چیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. این نور حضرت حجت «عجلاللهتعالیفرجه شریف» هست که در این زمانه جامع حضور همۀ امامان معصوم میباشد. ۲. انتقال انوار امامت امام به امام دیگر، به معنای آن نیست که خود آن حضرت آن کمالات را در خود نداشته باشند و زائر آن حضرت از کمالات آن حضرت بیبهره شود. ۳. بستگی دارد آن علم مربوط به امامت ایشان بوده باشد یا مربوط به صفای شخصیتشان. ۴. آری! و صد آری! ۵. هیچ تفاوتی ندارد «شاخ گل هر جا که میروید گل است». موفق باشید
اعجازگونگی خلقت مابین روزمرگی ها آنچنان گم شده که انگار نه انگار عالم را رمزی هست! با کت و شلوارهایی اتو کشیده شغل و صاحبخانه بودن و درآمد ثابت و تعداد فرزندانمان را به یکدیگر متذکر میشویم که نکند خدایی ناکرده بی معرفت بمیریم! لابلای غربزدگیهامان میگوییم بیچاره مردم مظلوم غزه و یمن باید یاری شوند تا وجدانمان قبل و بعد از مذاکره آرام بگیرد! به هم لبخند میزنیم و میخواهیم سر به تن هیچکس نباشد! آه ای انسان ای غریبترین مخلوق هستی... کاش نبودی تا همه آسوده باشند! انگار فقط مشکل تویی ای انسان! مواظب باشیم موقع بالابردن دستمان در نماز جمعه هنگام تکبیر و مرگ بر آمریکا گفتن، خدایی نکرده اتوی کتمان خراب نشود! کاش خطبه دوم زودتر تمام شود آخر ناهار خانه پدرخانم به صرف کباب دعوتیم! الناس عبید الدنیا هم باشد برای بعد از آروغ ناهار... بیایید به هم لبخند بزنیم، راستی دوغ آبعلی با کباب میچسبد. [در راه خانه پدرخانم وقتی شیشههای جلو پایین هستند] چقدر امروز اکسیژن هوا لطیف است و ما را یاد بهار دلها میاندازد... پسرم دَرسَت را بخوان بروی دانشگاه برایمان دندانپزشک شوی! (یک کلام از وجدان: کاش دندانپزشکی بود که دندان حرص و طمعت را میکند.) لَش شدن بعد از کباب هم خیلی میچسبد! گور بابای معرفت! اصلا تقصیر مردم است که اشتباه رای میدهند، این بد حجابها را باید توی گونی کرد (خطابات مرد شریف نماز جمعه خوان بعد از میل کردن کباب به همراه دوغ آبعلی و اتفاقات پس از آن به پدرخانم)... _کادر بسته: بوس پدرخانم از لپهای نوه_ داماد نمازجمعه خوان بعد از هضم غذا: الناس نیام اذا ماتوا انتبهوا را در ذهن مرور میکند که مجلس، مجلس غفلت نبوده باشد خدای ناکرده که تفکر ساعتی افضل است از عبادت ۷۰ سال! وسطهای موت اختیاری مادر خانم میوه و چایی را آورد... هرچه زده بودیم پرید... آه غزه ان شاالله کار تو باشد برای شنبه... تو که کلی برای بیداریمان صبر کردی، یک روز که دیگر بجایی بر نمیخورد... شنبه هم که انگار نافش به جمعه بعدی گره خورده! جمعه بعدی هم که صبح کله پاچه میهمان همکارمان هستیم که با او رفت و آمد خانوادگی داریم! آخرین سکانس: دیگر دیر وقت است برویم بخوابیم، شب بخیر...
باسمه تعالی: سلام علیکم: ولی نه!!! ای غزّه! تو ما را کُشتی. خدا میداند حتی اگر مُردن در این زمانه همراه با اشک و آه برای مردم غزّه نباشد، مُردن نیست، سَقَط کردن است. ولی حکایت رهبر عزیز و بصیر ما، حکایت وجدان و وجدانهایی است که تماماً با مظلومترین مردم به سوی آیندهای نظر دارند که نهتنها انتقام آن مردم مظلوم گرفته میشود، متوجه اراده و عزمی هستیم که حضرت ربّ العالمین با توجه به آه و اشک مردم جهان که همه هر روز با مردم غزّه میمیرند؛ میباشد و محال است، آری! محال است خداوند ذیل آن وجدان و این عزم و اشک و آه، ارادهای را به ظهور نیاورد و در راستای ظهور آن اراده، در موقعیتی که آسانترین کار شهیدشدن زیر بمبهای رژیم صهیونیستی است، ما اطمینان داریم به انتقام بزرگ الهی برای ویرانکردن خانۀ هرگونه غربزدگی و نژادپرستی. و اینجا است که رهبر معظم انقلاب میفرمایند: «ایمان به هدف و یقین به حقّانیت مسیر بسیار مهم است» که البته به گفتۀ ایشان تلاشهای خصمانهای برای مخدوشکردن آن وجود دارد، در عین آنکه اگر به گفتۀ شما عدهای گمان میکنند با زندگیهای عادی میتوانند در آن جبهه حاضر باشند؛ به اشتیاق وصفناپذیر صدها و هزاران جوان مؤمن و پرانگیزه در این حضور باید نظر کرد، آن طور که رهبر معظم انقلاب در نگاه واقعبینانۀ خود به آنان نظر دارند. در بیانات (24 فروردین 1304). موفق باشید
سلام علیکم و رحمت الله: استاد بزرگوارم من همیشه روحیه حضرت آقا رو که می دیدم امیدوار می شدم حرفهای حضرتعالی رو که می شنیدم، دیگه از آینده ترسی نداشتم، اما پریروز صوتی حدودا ۱۲ دقیقه ای در کانال استاد امینی شنیدم که جلسه ای استغاثه برای پیروزی جبهه انقلاب تشکیل دادند در حاشیه آن با راوی کتاب شنود که ظاهرا فردی موثق و از نیروهای امنیتی است صحبت کردند، که در آنچه در تجربه نزدیک به مرگ دیده بودند و قبلا به آقای امینی خواه گفته بودند را در این جلسه گفتند. اینکه بعد از حضرت آقا، جمهوری اسلامی رهبر دیگری نخواهد داشت که یا به ظهور منتهی می شود یا در محاق می رود انقلاب اسلامی و... اینکه آقای ظریف رو دیدند آمریکا و اسرائیل عریان جلوی تانک بستن و وارد کشور شدن و... یعنی اینقدر امیدم را از دست دادم که خدا می داند، من این صوت رو برای آقای نظری ارسال کردم، نظر شما چیست؟ چون راوی شنود میگفت همه چیز به نتیجه این انتخابات بستگی داره و جبهه انقلاب باید همه تلاشش رو بکنه و... ممنون از لطف و محبتتون.
باسمه تعالی: سلام علیکم: قبلاً آن صوت را گوش دادهام و همان زمان عرض شد آن عزیز، توهّمات خود را مشاهده کرده است. موفق باشید
اگر بنا را بر این بگذاریم که تمام مخلوقات در حال حرکت در نزد خودند و دارند خود را هر روز تجربه میکنند تا بیشتر و بیشتر خود را بیابند و نزد خودتر باشند البته بالحق پس من هم چنین انتظاری از خود داشتم و دارم اما آدمی از این زندگی برتر خارج شد! این مسئله مرا خستگی داده که هنوز حس میکنم مال من نبود. خوابی سنگین و باری گران و پیری بدی به من تحمیل کرد. دوست دارم در سخنان علی علیه السلام فنا شوم که فرمودند: پسرکم بدان که تو برای آخرت آفریده شدی نه برای دنیا و برای رفتن نه ماندن و برای مرگ نه زندگی و در جایگاه کوچی و در سرای موقت بر سر راه آخرت تو تحت تعقیب مرگ هستی که گریزنده از آن رهایی ندارد و خواستار آن هم از دستش نمی رهد و ناگریز آن را در خواهد یافت. با وجود اینکه مردم امروزی را میشناسم اما آنها نمیشناسم هرچه بیشتر آنها را بشناسم بیشتر آنها را نمیشناسم آنها در عین اینکه مرا میپذیرند و من آنها میپذیرم اما هرگز دنیای آنها را نمیفهمم و نمیشناسم و نمیخواهم و درک نمیکنم هرچند گویی دنیای دیگری ساخته بشود، که بشود در آن زیست و من هم خواهم زیست انشاء الله اما مرگ سر نوشت زیباییست که آنرا به کل دنیا نمیدهم . بخدا حتی اگر آخرتی و سرای جاویدی و بهشت هایی و دین پایداری نبود باز مرگ انتخابم بود. من مرگ را خود میدانم خودی که دنیاداران میخواهند آنرا گم کنم. دنیا را دوست نداشتم ای کاش هیچ وقت نمیدیدمش خدایا دنیا را از یادم ببر.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! اگر انسان برای آخرت آفریده شده است ولی دنیا، مزرعه آخرت است و به اندازهای که در دنیا با انتخابهای خوب و همراه با تواضع زندگی کنیم، در ابدیت خود حضور بهتر و متعالی تری خواهیم داشت. مهم آن است که زندگی را برای خود تنگ و سخت نکنیم. موفق باشید
با سلام به استاد عزیز گرامی: بنده سخنرانی حضرتعالی راجع به شرح خطبه شعبانیه و شرح دعای سحر هنگامی که سر کار هستم در هنگامی که در مدرسه کلاس ها را تمییز می کنم یا در حین که می خواهم استراحت کنم در ماه مبارک رمضان بیشتر سخنرانی شما را گوش دادم در هر فرصتی سخنرانی صوتی شما را گوش می دهم یک چند روزی هست تصمیم دارم غذا را کم بخورم و حرف هم زیاد نزنم حرفهای بی خود بگذارم کنار ولی وقتی غذا را کم کردم یک کمی میلم به غذا زیاد می شود نمی خورم ولی ضعف دارم چون تو دستورات شما فرمودید باید در ماه مبارک رمضان غذا کم بخوریم ومعده زیاد پر نشود و بعد از ماه مبارک هم می خواهم معده کمتر غذا بش بدهیم چون روح قوی شود آیا این کارها که انجام بدهم برای سیر سلوک وسیر به سوی حق خوب هست؟ کم حرف زدن، کم دیدن اشیا وسایل دنیا چون فرمودید خداوند به پیامبر علیه سلام گفت چشمش را به دنیا نکشد من هم سعی کردم چشمم را کنترل کنم زیاد اطراف را نگاه نکنم برای حضور قلب در نماز خیلی خوب هست. آیا درست هست در نماز تمام تمرکزم روی معنای هست و یک وقتهای هم بی اختیار در نماز گریه می کنم حالا می خواهم به طور دایم این جور شوم چه کنم و چند شب پیش در حینی که کتابی در مورد تفکر از علامه طباطبایی بود می خواندم در حین خواندن که هی چرت می زدم و در حین خواب بیداری شنیدم به اسم مرا صدا زد در حین جواب با سر تکان دادم بعد هر چی فکرم که کی بود شوکه شدم نمی دانم یکبار یک کتاب می خواندم از عارف بزرگ مرحوم انصاری باز بین خواب بیداری یک صدای شنیدم مثل شیپور و یک صدای گفت ۴۸ نمی دانم حالا آیا این صدا را شنیدم آیا خیال بوده ولی با دو گوشم شنیدم ولی باز اعتنا نکردم. نمی دانم برای شرح دعای سحر به غیر از کتاب حضرت امام چه کتاب دیگری را بخوانیم و از بحث شرح دعای سحر خیلی لذت بخش هست و خیلی عاشق این دعای سحر هستم ولی استاد چه کارکنم که این دعای عظیم شأن با تمام وجودمان بر قلب وارد شود و با قلبم بخوانیم و یک سوالی داشتم استاد چندین سال قبل در جلسه می رفتم ویرایش آن جلسه سخنرانی می کردم بحث شرح خطبه شعبانیه دادم و بحث کتابهای حضرت امام کتاب نفس اماره می گفتم تو مناسبهای مختلف مباحث می گفتم شرح دعای صحیفه سجادیه که قبل ماه مبارک رمضان وارد شده و مباحث حضرت عالی را ولی نمی دانم وقتی صحبت می کردم بعضی در جلسه با هم حرف می زدند و رشته کلام از دستم می رفت و خیلی ناراحت شدم هر چی می گفتم گوش نمی دادم و تصمیم گرفتم به جلسه وهیئت نروم و یکبار با صاحب جلسه بحث و دعوا شد و بعد چند سال تو مسجد من دید گفت بروم جلسه آنها ولی دیگر راغب نیستم بروم چون به من بی احترامی کرد و به احادیث که می گفتم بی احترامی شود چون همه با هم صحبت کردند دیگر از آن جلسه جای صحبت سخنرانی نکردم تنها فقط برای خودم مطالعه می کنم بعضی وقت ها برای عیالم سخنرانی می کنم در وقتی که فرصت باشد البته بعضی مسایل که آسان باشد و نه مسایل عرفانی را ویک مقدار کرامات علما را وغیره با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: این که میل و رغبت خود را به معارف الهیه می یابید، را لطف خدا بدانید. خوردن باید در تعادل باشد، نه زیاد و نه آنچنان کم که امکان ادامه فعالیت را از ما بگیرد. آنچه پیش می اید از صوت هایی که فرمودید، نباید معطل آن ها باشید و به آن ها توجه کنید. کتاب «شرح اسماء دریچه های نظر به حق» که روی سایت هست، تکمیل کننده نگاه ما است به «دعای سحر». آری! اگر جلسه ای بود که آماده باشند نکاتی برایشان گفته شود، شما کوتاهی نکنید. عمده آن است که انسان در نزد خود، نسبت خود را با خدا محکم کند. مباحث شرح سوره «جاثیه» که جناب آقای موسویان دنبال می کنند نکات خوبی را به میان می آورند. https://eitaa.com/matalebevijeh/13748 موفق باشید
با سلام: از اساتید مورد تایید شما در زمینه تفسیر در شهرضا که بتوان استفاده کرد
باسمه تعالی: سلام علیکم: به طور خاص متاسفانه کسی را نمیشناسم. موفق باشید
یا محبوب! به اسم خدایی که بعد از شعبان، رمضان و بعد از رمضان، ماههای دیگر و بعد از آنها ماه محرم را آفرید تا دل بیچارگانی مثل من از دوریاش صد پاره نشود! عرض سلام و رضوان حضرت معشوق بر شما باد. فرمودید سؤال نپرسیم زود تر مییابیم، و حالا این سؤال نیست، شرح دلی است از آنچه یافتم و به دست خود آتش زدم! اما نه آتش عشق. غفلتهایی که مرا سوزاند، اما نه سوختنی که نشانهی عشق است. اینها جای هزاران وا مصیبتا دارد!! غفلتهایی که مژدهی آنکه یار پسندیده است را خاموش میدارد از ابنالوقت و ابوالوقت و کلاً وقت زمان به هشدار بودنِ یار هم ما را بیرون میکشد. باور کنید هر بار غفلتی میکنم و آن عمق دوری را در مییابم تن و بدن که نه، وجودم به لغزش در میآید و میدانم دگر نباید دوری گزید. از حال بدی که به کوی یار آمد این دلم حال دارد آن رجوع شوم را دل میدهد. من اصلاً حال خوش را نمیخواهم، منتها غفلتهایم گاه مرا تا درهی هلاکت میبرند، و ای وای! که نمیدانم چه بر من رفته است. اصلاً دگر زبان سخن ندارم، دگر قصهام قصهی معمولی نیست، چه میشود یک شبه بیچارهای گلستان میشود؟!! و چه میشود یک شبه آن گلستان ویران میشود؟!!! انگار دارم برمیگردم به پوچیهای قبل از دیدار یار، میترسم. سخت بر خود میلرزم، آغوش معشوق را میدانم و میدارم و اما ای وای!! میترسم بروم و برنگردم، میترسم!
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! «دوست دارد یار، این آشفتگی» وای اگر آن حالهای قبلی میماند و ما را در کودکیِ احوالاتِ معنوی اولیهمان، متوقف میکرد!!! در حالیکه فرمودهاند: «من چه غم دارم که ویرانی بُوَد / زیرِ ویران، گنج سلطانی بود». عرض شد: «گاه به گاه باید خود را گم کنیم تا دوباره از نو بازیابی شویم». موفق باشید
سلام علیکم: در رابطه با این نوشتار که از یکی از گروه های روایی هست و البته وزین، در رابطه با برداشت جناب سوری نجفی از روایات قیام قبل ظهور. خواهشمندم نظرتان را در رابطه با برداشت ایشان مبسوط بفرمایید. یادداشت کوتاه _ ۱۵ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِي السِّلْمِ كَافَّةً وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّيْطانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِين، خاستگاه روایی ضد انقلاب، در دوگانه انقلابی _ضد انقلاب! تذکر: در این نوشتار «قیام» در روایات را به معنای انقلاب سیاسی، و اصطلاح «ضد انقلاب» را با فرض وجود عداوت عملی و اراده براندازی در نظر گرفته ایم. 🌐 @GHMaariz ______________________ دستهای از روایات با محتوای نهی از قیام، حاکی از وظایف، منش و روش متفاوت مومن در عصر غیبت میباشند. نوشتار پیشرو به دنبال بررسی سندی و دلالی این دست از روایات نیست، و علیه یا له آن موضعی نخواهد داشت. اما به نکتهای اشاره میدهد که کمتر بدان توجه شده است و آن بررسی نقطه مقابلِ قیام و انقلاب، یعنی ضدیت و دشمنی با انقلاب، و پشتوانه روایی آن است. در ابتدا نمونه ای از «روایات قیام» تقدیم میشود: 1⃣ الصحيفة السجادية، ص ۲۰ : ... قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ- عَلَيْهِ السَّلَامُ- : مَا خَرَجَ وَ لَا يَخْرُجُ مِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ إِلَى قِيَامِ قَائِمِنَا أَحَدٌ لِيَدْفَعَ ظُلْماً أَوْ يَنْعَشَ حَقّاً إلَّا اصْطَلَمَتْهُ الْبَلِيَّةُ، وَ كَانَ قِيَامُهُ زِيَادَةً فِي مَكْرُوهِنَا وَ شِيعَتِنَا. 2⃣ الكافي، ج8، ص264، ح382 : ... عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ع قَالَ: وَ اللَّهِ لَا يَخْرُجُ وَاحِدٌ مِنَّا قَبْلَ خُرُوجِ الْقَائِمِ ع إِلَّا كَانَ مَثَلُهُ مَثَلَ فَرْخٍ طَار مِنْ وَكْرِهِ قَبْلَ أَنْ يَسْتَويَ جَنَاحَاهُ فَأَخَذَهُ الصِّبْيَانُ فَعَبِثُوا بِهِ. 3⃣ الكافي، ج8، ص274، ح412 : ... عَنِ الْفَضْلِ الْكَاتِبِ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فَأَتَاهُ كِتَابُ أَبِي مُسْلِمٍ فَقَالَ لَيْسَ لِكِتَابِكَ جَوَابٌ اخْرُجْ عَنَّا فَجَعَلْنَا يُسَارُّ بَعْضُنَا بَعْضاً فَقَالَ أَيَّ شَيْءٍ تُسَارُّونَ يَا فَضْلُ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ ذِكْرُهُ لَا يَعْجَلُ لِعَجَلَةِ الْعِبَادِ وَ لَإِزَالَةُ جَبَلٍ عَنْ مَوْضِعِهِ أَيْسَرُ مِنْ زَوَالِ مُلْكٍ لَمْ يَنْقَضِ أَجَلُهُ ... . 4⃣ الكافي، ج8، ص295، ح425 : ... عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: كُلُ رَايَةٍ تُرْفَعُ قَبْلَ قِيَامِ الْقَائِمِ فَصَاحِبُهَا طَاغُوتٌ يُعْبَدُ مِنْ دُونِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ. 5⃣ علل الشرائع، ج2، ص467، ح22 : ... عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عُمَارَةَ عَنْ أَبِيهِ قَالَ سَمِعْتُ الصَّادِقَ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ ع يَقُولُ ... الْمُؤْمِنُ مُجَاهِدٌ لِأَنَّهُ يُجَاهِدُ أَعْدَاءَ اللَّهِ تَعَالَى فِي دَوْلَةِ الْبَاطِلِ بِالتَّقِيَّةِ وَ فِي دَوْلَةِ الْحَقِّ بِالسَّيْفِ. فارغ از سند و اعتبار، از مجموع روایات چنین برداشت میشود که قیام کنندگانِ غیر معصومِ قبل از ظهور، مطلقا (در عصر حضور ائمه و عصر غیبت) یا محکوم به شکستاند _خاصه اهل حقی که برای احقاق حق و رفع ظلم اقدام کرده باشند _، یا در صورت استقرار و موفقیتهای جزیی، باز هم جمع جبری عملکرد ایشان بدتر شدن شرایط شیعیان خواهد بود. ممکن است برخی با این قرائت موافق یا مخالف باشند؛ مهم نیست! آنچه مهم است، این است که در صورت موافقت و همسویی با برداشت فوق و معتبر دانستن ادله، باید به سایر لوازم آن نیز پایبند شد. بر این اساس، دست کم بعد از استقرار انقلاب و پایگاه یافتن آن هر کس مجددا برای دفع ظلم و احقاق حق، علیه ایشان خروج کند باز هم مصداق این روایات قرار خواهد گرفت. هر ضد انقلابی که از قِبل روایاتِ ضد قیام عناد ورزد _ در ادبیات دینی و روایات مورد پذیرشش، خود نیز _ شخصی انقلابی و اهل قیام محسوب میشود، خاصه وقتی ضدیت او بعد از ظهور و استقرار تام انقلاب پیشین ابراز شود. البته تفاوت دیدگاه و عدم همکاری و همراهی، مورد بحث نیست بلکه مقصود، کارشکنی، عدوات عملی و براندازی است. اگر چه، ممکن است بعد از استقرار و موفقیت قیام، به جهت تحفظ بر منافع مذهب حقه، همکاری با ایشان نیز در مواردی ارجح و اولی باشد. بنابراین دوگانه انقلابی _ غیر انقلابی، تنها میتواند دوگانهای دینی و برخاسته از نصوص تلقی گردد، نه دوگانه انقلابی _ضد انقلاب و نه چندگانه انقلابی _ غیر انقلابی _ ضد انقلاب، که بر اساس عرف و منطق، قابل فرض و تصور میباشند! ملخص کلام: تلقی ضد انقلابی خاستگاه روایی ندارد. پس اگر روایات قیام را بپذیریم، دوگانه انقلابی _ غیر انقلابی شکل خواهد گرفت و انقلابیون و ضد انقلاب (براندازی، ضدیت عملی و احتمالا موارد خلاف تقیه)، همگی تحت عنوان انقلابی (اهل قیام) در روایات قرار گرفته و تحلیل میشوند. در نتیجه هر ضد انقلابی، انقلابی است و هر غیر انقلابی قطعا ضد انقلاب نیست! 🖊 محمد سوری شهر رمضان 1442 نجف اشرف 🌐 @GHMaariz
باسمه تعالی: سلام علیکم: حضرت امام خمینی «رضواناللهتعالیعلیه» در کتاب ارزشمند «ولایت فقیه» به طور مبسوط، جواب این موارد را دادهاند که این روایات در این رابطه میباشد که کسی قبل از قیام حضرت مهدی «عجلاللهتعالیفرجه» به عنوان مهدی قیام کند. در حالیکه انقلاب اسلامی حرکتی است در راستای امر به معروف، و هرگز تعطیلبردار نیست. موفق باشید