امام حسين(ع) زمينه ساز آينده تاريخ
بسمالله الرّحمن الرّحيم
السَّلامُ عَلَيْكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ وَ عَلَى الْأَرْوَاحِ الَّتِي حَلَّتْ بِفِنَائِكَ عَلَيْكَ مِنِّي سَلامُ اللَّهِ أَبَدا مَا بَقِيتُ وَ بَقِيَ اللَّيْلُ وَ النَّهَارُ
1- حضرت اباعبدالله،سيدالشهدا(ع) در پاسخ به ابنزبير فرمود: به خدا سوگند؛ اگر يك وجب دورتر از مسجدالحرام كشته شوم نزد من محبوبتر است از اينكه وجبي به كعبه نزديكتر شوم، به خدا قسم؛ ميدانم اگر در سوراخي نهان شوم اين وحشيها مرا بيرون ميآورند تا به حاجت خود برسند، به خدا سوگند؛ اينها به من تعدّي خواهند كرد، همچنانكه يهود در روز شنبه (به نهي خدا بياعتنايي كردند).[1]
امام(ع) ميدانند دشمن خوي سبُعيت ودرنده خويي دارد و با اين حال مواضع خود و حركت خود را جهت مقابله با او تنظيم ميكنند. ابتدا ، در فرصت پيشآمده در مكه توانستند جهان اسلام را از موضعگيري خود و علت آن موضعگيري آگاه كنند، تا زمينة بازگشت به دينِ ناب، درآن فرصت ازبين نرود و پس از آن در جمعبندي خود، كوفه را انتخاب كردند كه به جهت موقعيت فرهنگي اش، بهترين شرايط براي اهدافي است كه امام( ع) دنبال ميكردند، حتي از محاصرة خود در كربلا بهترين بهره را بردند و ترور را به شهادت تبديل نمودند، تا زمينة برگشت به دين ناب محمدي(ص) فراهم شود و حاصل شهادت حضرت رويكرد جهان اسلام از فرهنگ اُموي به فرهنگ اهلالبيت گشت و در بستر فراهمشده امام سجاد(ع)زمينه اظهار ادعيه آنچناني وبراي امام باقر و امام صادق«عليهماالسلام» گستردگي لازمِ جهت تبليغ وتبيين اسلام ناب پديدار شد، به طوري كه جهان اسلام، فرهنگ فهم اهلالبيت«علیهم السلام» را پيدا كرد و پيام اين حركت در آيندة تاريخ، گفتمان غالبِ محافل مذهبيِ جهان اسلام شد. همين امر موجب شد تا عباسيان، امامان بعدي را در حصر قرار دهند، زيرا رويكرد به اسلام عوض شده بود و زمينة برگشت به اهلالبيت«علیهم السلام» فراهم آمده بود، چيزي كه امروزه نيز در جهان شاهد آن هستيم و بقاياي اُمويان از آن نگرانند و تلاش براي دفع آن مينمايند.
2- امام ميدانند موقعيت عراق(كوفه) طوري است كه ميتوانند برنامة خود را در آنجا پياده كنند و لذا چون نامة مسلمبنعقيل از كوفه رسيد، و حضرت(ع) تصميم گرفتند به طرف كوفه حركت كنند، خطبهاي اينچنين ايراد فرمودند (در شب هشتم ذيحجّه)
3- «اَلْحَمْدُ لله، و ما شاءَ اللهِ، وَ لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إلاّ بِالله وَ صَلّى اللهُ عَلى رَسُولِهِ وَ سَلَّمَ، خُطَّ الْمَوْتُ عَلى وُلْدِ آدَمَ مَخَطَّ الْقَلادَةِ عَلى جيدِ الْفَتاةُ، وَ ما أوْلَهَني إلى أسْلافي اِشْتِياقَ يَعْقُوبَ إلى يُوسُف وَ خِيَر لي مَصْرَعٌ أنَا اُلاقِيهِ، كَأنّي بِأوْصالي يَتَقَطَّعُها عُسْلانُ الْفَلَوات بَيْنَ النَّواويسَ وَ كَرْبَلاء، فَيَمْلَأنَّ مِنّي أكْراشاً، جَوفاً و أجْرِبَةً سُغباً، لا مَحيصَ عَنْ يَوْمٍ، خُطَّ بِالْقَلَم، رِضَيالله رِضانا أهْلَ الْبَيْت، نَصْبِر عَلى بَلائِهِ وَ يُوَفّينا اُجُورَ الصّابِرينَ، لَنْ تشذّ عَنْ رَسولالله لَحْمَتُهُ، وَ هِيَ مَجْمُوعَةٌ له في حَظِيرَةِ الْقُدْسِ، تَقَرَّبِهِمْ عَيْنهُ وَ تُنْجِزْ لَهُمْ وَعْدُه، مَنْ كانَ فِينا باذِلاً مُهْجَتَهُ مُوَطِّناً عَلى لِقاءِ اللهِ نَفْسَهُ فَلْيَرْحَلْ مَعَنا فَإنّي راحِلُ مُصْبِحاً، إنْشاءَالله»[2]
اَلْحَمْدُ لله، و ما شاءَ اللهِ، وَ لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إلاّ بِالله وَ صَلّى اللهُ عَلى رَسُولِهِ وَ سَلَّمَ. مرگ بر فرزند آدم چون گردنبند به گردن دختران، نوشته شده است. شوق ديدار گذشتگانم - چون علاقة يعقوب به يوسف - حزن را از دلم ميزدايد. خداي تعالي محل شهادتي را بر من اختيار كرده است كه آن را ملاقات خواهم كرد. گويا ميبينم كه وحشيان بياباني بندبند مرا بين نواويس[3] و كربلا از هم گسستهاند. پس آنها شكمهاي خالي و گرسنة خويش را از من پُر خواهند كرد. آري فراري نيست از آنچه قلم(خداوندي) بر آن رفته است. رضاي خداوند، رضاي ما اهل بيت است. بر بلاي او شكيبايي ميورزيم و ما را پاداش صبركنندگان عنايت خواهد كرد. ديگر قرابت و خويشي از رسولالله باقي نمانده مگر اينكه در بهشت همه در كنار هم جمع شدهاند كه چشم او روشن گردد و وعدههايي كه به آنها داده برآورده گردد. آري! هركس حاضر است در راه ما خونش را نثار كند در حالي كه نفسش را به ملاقات با خداي تعالي وعده داده، و وطن خود را لقاء الهي قرار داده، فردا همراه ما كوچ كند كه من فردا صبح كوچ خواهم كرد، إنشاءالله تعالي.
حضرت سيدالشهداء(ع) متوجه هستند كه درآن اوضاع، براي بازگشت به دين محمدي(ص) بايد از خون خود بگذرند و لذا با اين كه مسلمبنعقيل خبر بيعت كوفيان را با حضرت داده، سخن از «مَنْ كانَ فِيْنا باذِلاً مَحْجَتَهُ مُوَطِّناً عَلى لِقاءِ » به ميان ميآورد. يعني؛ هركس ميخواهد خون خود را در كنار ما و در راهي كه ما انتخاب كردهايم، بريزد، و خدا وطني است، فردا با ما بيايد.
4- شرايط طوري است كه هيچكس متذكر اسلام ناب نيست. معارف اسلامي به كلي مورد غفلت قرار گرفته، قرآن در حدّ ظاهر آن مطرح است و اسلام مخصوص پير مردان و پير زنان شده، و جامعة اسلامي هيچ بهرهاي از اسلام واقعي نميبرد و اسلام هم طوري در جامعه مطرح است كه هيچ جذابيتي ندارد، ارزشهاي جاهلي به جاي ارزشهاي اسلامي نشسته، تندخويي و خشونت بنياميه در جامعه نهادينه شده، به كوچكترين بهانه افراد را ميكشند. امام) ع) در ترسيم آن روزگار ميفرمايند: «.... إنَّ الدُّنْيا قَدْ تَغَيَّرَتْ وَ تَنَكَّرَتْ وَ أدْبَرَ مَعْرُوفُها وَ اسْتَمَرَّتْ حَذّاءَ وَ لَمْ يَبْقَ مِنْهَا إلاّ صُبابَةٌ كَصُبابَةِ الْإناءِ وَ خَسيسُ عَيْشٍ كَالْمَرْعَى الْوَبيلِ: الناسُ عَبيدُ الدنيا و الدّينُ لَعِقٌ على ألسِنَتِهم يَحُوطونَه ما دَرَّت معايشُهم فإذا مُحِصُّوا بالبلاءِ قَلَّ الديّانونَ »[4] يعني؛ روزگار عوض شده و حق و حقيقت در آن گم شده، خيرِ آن رفته و از اسلام جز نَمي در يك ظرف باقي نمانده، آيا نميبينيد كه به حق عمل نميشود و از باطل نهي نميگردد؟ من در اين شرايط مرگ را جز سعادت، و زندگي در كنار حاكمان ظالم را خسارت ميدانم، شرايط طوري است كه مردم از نظر فرهنگي و تربيتي بسيار عقب افتادهاند و لذا بندة دنيا شده و دينداري را در حدّ زبانشان ادعا دارند و آمادة جانفشاني براي اسلام نيستند، چون آنها را از آن دور كردهاند. از آن طرف عدهاي قليل ولي هوشيار به دنبال برگشت به اسلام حقيقي هستند، اسلامي كه جوانان را نيز جذب خواهد كرد، و لذا وقتي امام حسين(ع) رسالت تاريخي نهضت خود را روشن نمود، آن عده كه فريب تبليغات ظاهري اسلام معاويهاي را نخورده بودند، و به دنبال انجام وظيفة تاريخي خود نسبت به اسلام بودند، گمشدة خود را در سخنان و نهضت حسين(ع) يافتند و با او، همراه گشتند.
اصحاب حسين)ع)شدن؛ پاداش هوشياري آنهايي است كه مافوق تبليغات احساساتبرانگيز و سطحي، به عمق اسلام نظر داشتند و ميدانستند بايد براي اثبات مسلماني خود كاري بكنند. همة اين حركات به جهت آن است كه اسلام شهيد ميدهد ولي شهيد نميشود.
5- موضوع حفظ شريعت اسلام كه حقيقت همة تاريخ است و افق روشن آيندة بشريت، در گرو ظهور كامل و همهجانبة آن است،و به قدري اين مسأله مهم است كه اگر انسان بداند براي حفظ اسلام كشته هم ميشود، بايد برود و انجام وظيفه كند، و كار حسين) ع) حفظ چنين شريعتي بود و از خدا تقاضا ميكرد در انجام آن وظيفه مددهاي كامل خود را از او دريغ مدارد و در اوج سختيها كه ديگر علياصغر هم شهيد شد، عرضه داشت: «هَوَّنَ بي، ما نَزَل بي اَنَّهُ بِعينِ الله» [5] يعني؛ براي من آسان است به جهت آنكه همة اين مصائب از چشم خدا پنهان نيست. سپس ادامه ميدهد: «رَبِّ اِنْ حَبِسَتْ عَنَّا النَّصْرُ مِنَ السَّماءِ فَاجْعَلْ ذلك لِما هُوَ خَيْرٌ لنا: وَ انْتَقِمْ لَنَا مِنْ هؤُلاءِ الظّالِمين»[6] يعني؛ پروردگارا! اگر ياريات از آسمان را نگه داشتي، پس آن را براي كسي كه از ما بهتر است قرار ده و انتقام ما را از اين ستمكاران بگير. بادقت دراين جمله امام حسين) ع) متوجه ميشويم امام) ع) نظر به آيندة اسلام دارند و سعي ميكنند درشرايط پيشآمده به بهترين نحو زمينه را براي آينده آماده نمايند تا آيندگان نيز به نور حسين) ع) متوجه وظيفة خود در زمان و مكان خاص خود باشند و نسبت به شرايطي كه براي حفظ اسلام پيش ميآيد بيتفاوت نگذرند.
6- مسلم حساسيت امروز كشور ما كمتر از زمان امام حسين(ع) نيست، و آنهايي كه از طريق انقلاب اسلامي بتوانند نقش خود را ايفاء كنند بهرهاي در راستاي بهرة اصحاب كربلا خواهند برد و يك قدم بشريت را به سوي نور نهايي نزديك خواهند نمود و خود را از پوسيدن در وضع موجود فرهنگ مدرنيته نجات خواهند داد.
إنشاءالله
1 - تاريخالامم و الملوك ج5 ص385 ، نقل از ياران شيداي حسين، مرتضيآقاتهراني ص51
2 - بحارالأنوار ج 44 ص 366
3- محل دفن حرّبنيزيد رياحي
4 -بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج44، ص: 192
5 - الملهوف علي قتلي الطفوف ص149 نقل از ياران شيداي حسينu ص317
6 - مقتل خوارزمي ج2 ص32- تاريخالامم و الملوك ج5 ص448 نقل از همان