حضرت محمد«صلواتاللهعلیهوآله»، آخرین پیامبر، نماد آخرین انسان
بسم الله الرّحمن الرّحیم
َ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ . السَّلَامُ عَلَيْكَ یا خَیر خَلق الله
1- سلام بر پیامبری که در خطاب به حضرتش عرضه میداریم:
«وَ أَشْهَدُ أَنَّكَ قَدْ بَلَّغْتَ رِسَالاتِ رَبِّكَ وَ نَصَحْتَ لِأُمَّتِكَ وَ جَاهَدْتَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ عَبَدْتَ اللَّهَ مُخْلِصاً حَتَّى أَتَاكَ الْيَقِينُ وَ دَعَوْتَ إِلى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ أَدَّيْتَ الَّذِي عَلَيْكَ مِنَ الْحَقِّ وَ أَنَّكَ قَدْ رَؤُفْتَ بِالْمُؤْمِنِينَ وَ غَلُظْتَ عَلَى الْكَافِرِين».
2- آری! نظر به آخرین پیامبر، نظر به انسانی است که نماد تعادل در آخرالزمان است، تا کارِ نهاییترین انسان یعنی انسان جدید با اسلحههای مهیب خود در جنگ جهانی اول و دوم به قتل بیش از 80 میلیون کشیده نشود و از این جهت در وصف آن حضرت داریم: «جَاهَدْتَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ ... بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ» و اینکه او بِالْمُؤْمِنِينَ رئوف است. و از جهت دیگر او به عنوان آخرین پیامبر و نماد تعادل در انسانِ آخرالزمانی، آنجایی که انسانیت انسانها نادیده گرفته میشود و به بهانههای واهی حقیقت زیر پا گذارده میشود، در وصف آن حضرت داریم: «وَ غَلُظْتَ عَلَى الْكَافِرِين» تا انسانها به بهانه شعار لیبرالیسم از روحیه سلحشوری کوتاه نیایند و در نتیجه مانند لیبرالهای وطنی ترس را بر ملت حاکم کنند.
3- ما در امروزِ تاریخیِ خود با سه جریان روبهرو هستیم: یکی جریانِ فکری غرب که با ظاهری انسانی و با شعار لیبرالیسم و ادعای احترام به انسانها که البته امر شایستهای است، به میان آمده ولی از آن جهت که متوجه کرامت انسانیِ انسانها و ابعاد متعالی آنها نیست، در پرونده خود خواسته و یا ناخواسته انواع بیحرمتی به انسانها را دارا است، هرچند در هر صورت حساسیتِ انسان جدید به کرامت انسانی یک قدم به جلو است. جریان دیگر، جریان متحجّرین میباشد که با ظاهرگرایی دینی خود هرگونه ابعاد انسانیِ انسانها را نادیده میگیرد و هیچ حقوقی برای انسانیت انسانها قائل نیست. و جریان سومی که سعی دارد در این غوغای دوگانه در امروز تاریخ خود به آخرین پیامبر که نماد تعادل انسان آخرالزمانی است، خود را نزدیک کند. اینجا است که در امروز بیش از دیروز نیاز داریم به پیامبر خدا«صلواتاللهعلیهوآله» و راهی که انقلاب اسلامی در ذات خود در پیش دارد، بیندیشیم و سیره رسول خدا«صلواتاللهعلیهوآله» را در مواضع متعادل حضرت امام خمینی«رضواناللهتعالیعلیه» بنیانگذار انقلاب و رهبر معظم انقلاب«حفظهاللهتعالی» مدّ نظر داشته باشیم که چگونه راهی را در این تاریخ به میان آوردند که نه راه لیبرالیسم است و غفلت از سلحشوری، آنجا که سلحشوری لازم است و نه راه متحجّرین که به نام رعایت احکام دین، معنای مدارا با انسانها را گم کردهاند. مدارایی که رهبر انقلاب در سخنان خود با علمای خراسان شمالی بر آن تأکید داشتند و فرمودند: «بعضی از همینهائی که در استقبالِ امروز بودند و شما الان در این تریبون از آنها تعریف کردید، خانمهائی بودند که در عرف معمولی به آنها میگویند «خانم بدحجاب»؛ اشک هم از چشمش دارد میریزد. حالا چه کار کنیم؟ ردش کنید؟ مصلحت است؟ حق است؟ نه، دل، متعلق به این جبهه است؛ جان، دلباخته به این اهداف و آرمانهاست. او یک نقصی دارد. مگر من نقص ندارم؟ نقص او ظاهر است، نقصهای این حقیر باطن است؛ نمیبینند. «گفتا شیخا هر آنچه گوئی هستم / آیا تو چنان که مینمائی هستی؟». ما هم یک نقص داریم، او هم یک نقص دارد. با این نگاه و با این روحیه برخورد کنید.»
4- در تاریخی که با اسلام و انقلاب اسلامی به عنوان اراده الهی شروع شد و وجدانها را به نور خود متأثر کرد، هر کدام از انسانها در درون خود نسبت به یکدیگر احساس یگانگی کردند و هرکدام سعی نمودند نسبت به دیگری برادری و رفاقت را پیشه کنند، مگر آنهایی که با تکبّر و خودبینیهای خود در آن نوع برادریها و رفاقتها از نظر خود احساس خسران و ضرر میکردند و اینجا بود که یا مقابل اسلام و انقلاب اسلامی ایستادند و یا منافقانه اسلام و انقلاب را پذیرفتند ولی از تکبّر و خودبینی و تحقیر دیگران دست برنداشتند و ما در صدر اسلام و در امروز با این به ظاهر مسلمانان روبهرو هستیم که اثری از خُلق محمدی«صلواتاللهعلیهوآله» در آنها نمییابیم. خُلقی که خداوند در وصف آن حضرت فرمود: «فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَليظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَ شاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلينَ».(آلعمران/159)
5- مسلمانانِ قلابی فوق، یا گرفتار افراط لیبرالیسم هستند و به نام انساندوستی از سر ترسی که از استکبار دارند از ما میخواهند در مقابل جلادهای عالم تسلیم شود تا سرنوشتی شبیه افغانستان و لیبی پیدا کنیم و یا آنچنان گرفتار ظاهرگرایی شدهاند که نمیدانند انسان ابعادی بس متعادلی دارد و تنها با مدارا میتوان دلها را به سوی اسلام سوق داد و با احترام به شرافت انسانی انسانها به آنها فهماند که مثلاً اگر آزادی، به معنای آزادی در انتخاب است و اگر انتخاب وقتی معنا میدهد که انسان اسیر امیال و هوسهای خود نباشد، مسلّماً حجاب رابطهای تنگاتنگ با آزادی انسان دارد، از آن جهت که امری است ماورای امیال و هوسهای انسان و آن کس که حجاب را انتخاب کرد نشان داد که انسان آزادهای است و چنین فردی نهتنها گرفتار امیال و هوسهای خود نشده، بلکه گرفتار سویههای سیاسی که جهان استکباری در رابطه با حجاب پیش آورده است نیز نگشته، سویه تقابل بین حجاب با آزادی که مسلّماً فریب بزرگی است.
6- در مورد موضوع حجاب و یا حضور در ورزشگاه با نظر به سیره و خلق محمدی«صلواتاللهعلیهوآله» ما چگونه باید فکر کنیم تا انسانها شریعت الهی را نهتنها مانع زندگی ندانند، بلکه بستری بدانند در راستای تعالی خود که آنان را از دامهای شیطان رهایی میبخشد؟
آیا میتوان به انسانی که امروز نسبت به خود برداشتی امروزین دارد، نظری دیروزین داشت؟ امروز زنان ما خود را در انتخابها و آزادیهایشان جستجو میکنند و این مائیم که میتوانیم میدان آزادی و انتخابهای آنها را با شرافت انسانیشان مدّ نظر قرار دهیم تا به سویی حرکت کننند که آزادی آنها مانع تعالیشان نگردد و آزادی راهی باشد برای جلو رفتن. امری که انقلاب اسلامی مدّ نظر دارد و رهبر معظم انقلاب در دیدار با پیسکسوتان و فرماندهان دفاع مقدس در رابطه با حقیقت دفاع مقدس سه عنصر «قدرت انقلاب» و «رهبری امام» و «خصوصیت برجسته ملت ایران» را متذکر شدند از آن جهت که ملت ایران در دفاع از انقلاب، آزادی را پاس داشتند.
7- آیا میتوان در مقابله با چنین انسانی خود را گشوده نیافت و در وسعت شخصیت او با او مواجهه نشد؟ آفات کدام راه بیشتر است، نادیدهگرفتن انتخابهای انسان و بیاحترامی به شخصیت او؟ و یا با مواجهای گشوده به انتخابهای او نظر کنیم و او را متذکر ابعاد متعالیاش نماییم تا از طریق خلق محمدی«صلواتاللهعلیهوآله» بشر جدیدی متولد شود که با روحیه قدسی و سلحشورانهاش تهدید را به فرصت تبدیل کند؟ و متوجه شود دستورات شریعت الهی و از جمله حجاب، پاسداشت یک ارزش است و نه تحقیر افراد بیحجاب و بیدین. در اینجا است که البته اغماض نیز در حدّی که موجب هنجارشکنی نشود، به میان میآید و در آن صورت اگر هم گشت ارشاد باید باشد، گشت ارشادی است با خلق محمدی«صلواتاللهعلیهوآله» و با تذکر دوستانه همراه با اغماض و دلسوزی تا بهانهای در دست دشمنان انسانیت نباشد.
8- ما در این تاریخ و با رجوع به شخصیت حضرت محمد«صلواتاللهعلیهوآله» و اسلام عزیز در بستر انقلاب اسلامی توانستیم پیام جدیدی به جهانیان عرضه کنیم و تحت عنوان «مردمسالاری دینی» از یک جهت گمشده انسانها را که معنویت بود به آنها متذکر شویم و از جهت دیگر «روحیه مقاومت» در مقابل تحقیری که استکبار بر ملتها تحمیل میکرد را به میان آوریم که به تعبیر رهبر معظم انقلاب تنها راه صیانت از کشور بوده و هست و معلوم است که در این راه ما با انواع موانع روبهرو خواهیم بود، از دشمن بیرونی بگیر تا غربزدگانِ ترسوی داخلی و متحجّرین بیرحم و بیعاطفه که با تندرویهای به ظاهر اسلامی خود آبروی اسلام را میبرند. با این حال یک راه بیشتر در مقابل ما نیست و آن راهی است که رسول خدا«صلواتاللهعلیهوآله» در این زمانه در مقابل ما قرار دادهاند تا به عنوان نمادِ آخرین انسان، نمادِ تعادل بین سلحشوری و عطوفت باشیم. در این حالت است که هر انسانِ مومن به دین آخرین پیامبر، جهانی میشود سراسر راز تا آن انسانها با اُنس با همدیگر وارد عالمی شوند که پیامبر خدا«صلواتاللهعلیهوآله» در وصف آن عالم و آن انسانها فرمودند: «المؤمن مرآت المؤمن». و این است آن بهره کاملی که هرکس از طریق ورود به دیانتِ آخرین پیامبر میتواند به دست آورد و موجب میشود تا عامل حسرت دیگران گردد و به گفته جناب مولوی: مؤمن آن باشد که اندر جزر و مدّ / کافر از ایمان او حسرت خورد
بازگشت به حضرت محمد«صلواتاللهعلیهوآله» بازگشت به روحیهای است که به جای تحکم و تحقیر همدیگر، همدیگر را آینههایی از حقیقت بیابیم، و در آن صورت در عالم همدیگر زندگی کنیم. این است راه زندگی در این آخرین زمانه سراسر طوفان.
والسلام علیکم و رحمة الله وبرکاته