تفاوت ها در نقد غرب
بسم الله الرحمن الرحیم
سوال:
سلام استاد گرامی: نمیدانم چنین سوالی با چنین موضوعی چقدر از شما پرسیده شده و اگر پرسیده شده شما چه جوابی دارید ؟ اما از انجایی که سوال من هست و جواب شما برایم بسیار مهم است از شما می پرسم. به طور جدی سه سوال در ذهن هست که در سه نوبت از شما خواهم پرسید .: سوال اول: عموم ناقدین غرب در کشور ما که غرب را کلی میدانند در یک نکته مشترک اند و البته شما در این بین استثناء هستید . اگر دقت کرده باشید متفکران ایرانی (شاید امثال هایدگر و اشپنگلر که خارجی بودند ؛ هم اینطور بوده اند من اطلاع ندارم ) انسان هایی هستند که عموما به اتفاقات روزمره ای که در اطراف خود می گذرد توجهی ندارند . اصولا در بین غرب شناسانی که هیچ خیری در غرب نمی بینند نوعی بی توجهی به اکنون و توجه زیاد به آینده وجود دارد . البته شاید ادعا کنند اکنون را هم می نگریم ولی نه نگریستنی از جنس تحلیل سیاسی ! شاید بتوان صریح تر صحبت کرد . دوست ندارم اسم بیاورم ولی احتمالا خودتان همفکران خود در کشور را می شناسید . نوعی بی توجهی به سیاست در بین متفکران هست . و پرداختن به امور روزمره سیاسی را ناشی از « اکنون زدگی بشر » می دانند .اشتباه نشود . منظور من این نیست که کسی که سالهاست که فکر می کند آن هم چه فکر کردنی ، وارد دعواهای زرگری جریانات سیاسی کشور شود بلکه اگر ولایتمدار است باید به عنوان خواص و نخبه از خودش تحلیل داشته باشد و این تحلیل را ارائه دهد نه این که در ذهنش بپوسد . و اگر ولایتمدار نیست باز احتمالا منتقد سکولاریسم هست که توجه به سیاست باز هم ضروری می نماید . هر سطحی از تحلیل باشد . بنده مشاهده کردم که آقای رجبی در مصاحبه ای تخصصی در مورد مرحوم مددپور ، اشاره ای به اردوغان و نظام سیاسی ترکیه داشتند . همین هم غنیمت است . ولی تصور من این است که انگار این نوع تفکر ، بنا ندارد به سیاست بپردازد . ولی تحلیل های شما از امور کشور و جهان و حمایت همه جانبه از دولت اسلامی آقای احمدی نژاد ، مرا به این فکر فرو برد که چطور ممکن است شما و دیگر دوستانتان از یک سر چشمه تغذیه فکری شوید و از یک مبانی سخن بگویید ولی این قدر در حوزه عمل و تحلیل متفاوت باشید ؟و البته به این نکته توجه داشته باشید که این شجره خبیثه ( فکر این که سیاست، اکنون زدگی است) در بین دانشجویان غربشناس نیز رسوخ کرده و نوعی خلع سلاح در زمینه تحلیل سیاسی است .
ومن الله توفیق
جواب:
باسمه تعالی
علیکم السلام: بنده حقیقت زمانه را حضرت امام«رضواناللهتعالیعلیه» میدانم و بر مبنای شخصیت ایشان نظر به نقد غرب دارم و در این راستای نقد غرب افکار متفکرانی مثل دکتر فردید و دکتر داوری را پذیرفتم تا اجمال امام در نقد غرب را از این طریق به تفصیل آورم و امثال شهید آوینی و تا حدّی دکتر مددپور را به مطلب خود نزدیک یافتم و جناب آقای دکتر رجبی را نیز انسان فرهیختهای میدانم که شخصیتاً انسان فرهنگی میباشند که بر اساس روحیهای که دارند در امور وارد میشوند و نمیتوان گفت نسبت به امور کشور از امثال بنده حساسیت کمتری دارند، بهخصوص که این عزیزان از جمله مرحوم مددپور و مرحوم سید عباس معارف از دکتر فردید استفادهی فراوان بردهاند در حالیکه فردید نسبت به امور کشور بسیار حساس بود و حتی با اینکه یک شخصیت صد درصد فکری و فرهنگی بود خود را کاندیدای ریاست جمهوری کرد. بنابراین باید گفت این خط فکری ـ اعم از اینکه از طریق امام به متفکران منتقد غرب وصل شده باشند و یا از نقد غرب به امام رجوع داشته ـ هر دو نسبت به جریانهای سیاسی حساساند منتها متوجهاند که بعضاً کارها و فعالیتها بیآینده است و به این امور ورود ندارند و این را نباید حمل بر بیتفاوتی دانست. آری قبول دارم که عدهای در نقد غرب وارد شدهاند و گرفتار بیعملی گشتهاند که گویا عدم مسؤلیتپذیری خود را در زیر پوشش نقد غرب میخواهند پنهان کنند، این همان نیهیلیسم پنهان است.
موفق باشید
نحوه های گوناگون برخورد با مدرنیته و فرهنگ غرب
سوال:
بسمه تعالی
با سلام خدمت استاد گرامی: در بین غربشناسانی که قائل به کلی بودن غرب هستند ؛ اگر جستجویی ساده بکنیم نکته ای را متوجه می شویم . شاید بتوان گفت هیچ کدام از این متفکران در هیچ حوزه فنی مهندسی ، تجربی ، پزشکی ، علوم انسانی رایج در کشور ، نقشی ندارند و خود را از این امور که به اعتقاد من و شما و آن ها غربی است و با مبانی اسلامی ما سازگاری ندارد کنار کشیده اند . اگر نگاهی به مواضع منتقدین غرب (که همفکر شما هستند) نسبت به امام خامنه ای بیندازیم باز هم متوجه نکته جالبی می شویم . عموما در مقابل سخنان امام خامنه ای مدظله العالی، سکوت پیشه می کنند و سعی می کنند نه تایید کنند نه تکذیب . این داستان دنباله دار به شما که می رسد منقطع می شود . در واقع با وجود اینکه با اطلاع من ، عده ای از کسانی که به لحاظ شناخت مبانی غرب دقیقا مثل شما فکر می کنند؛ در مقابل سخنان رهبری مثل شما نیستند . اگر بخواهیم صریح صحبت کنیم از این صحبت ها بعضا خون دل می خورند ! مثل صحبت هایی درباره بی گناهی تکنولوژی هسته ایی یا تکنولوژی هوافضا . و برخلاف چیزی که شما به ان اشاره داشته اید که امام خامنه ای به علم تاکید دارند و هاشمی به تکنولوژی ، عموم صحبت های امام خامنه ای را ممزوجی از علم و وفناوری(تکنولوژی) می یابند .البته من قصد ندارم به این اختلافات فکری اشاره کنم یا خدای نکرده شما را در موضع پاسخگویی به این سوالات قرار دهم . بلکه در واقع سوال من اینجاست . شما بر خلاف همفکرانتان ، اعتقاد دارید که سیاستگذاری های امام خامنه ای در حوزه توسعه یا همان پیشرفتی که امام خامنه ای می فرمایند ، درست است و به همین منظور در یادداشتی، در دفاع از دولت اسلامی آقای احمدی نژاد ، فرمودید که ما مسکن مهر آقای احمدی نژاد را یعنی آپارتمان های قوطی کبریتی ساختن را در فضای فعلی عالمانه می دانیم . بنده مدتی است روی صحبت های شما و تاییدات شما بر روی سیاست های امام خامنه ای و سرباز بر حقش آقای احمدی نژاد فکر می کنم . بر خلاف برخورد اول احساس کردم ممکن است تفسیر شما از امام خامنه ای درست باشد به همین دلیل تصمیم گرفتم به حرف های ولی امر مسلمین گوش دهم . اما در حوزه عمل وقتی نگاه کردم دیدم اولا این مبانی غربشناسی به من اجازه نمی دهد که هیچ تلاشی در راستای توسعه کشورم بکنم . دوما هیچ کدام از شاگردان شما چه آن هایی که خود استاد هستند چه دانشجویانی که مباحث شما را دنبال می کنند ، در درس خواندشان به این فکر نمی کنند که اختراع یا اکتشافی در حوزه های فنی مهندسی یا تجربی ، انجام دهند و حتی بدتر از آن هیچ کدام حاضر نشدند در فرصت های شغلی مربوط به رشته شان مشغول به کار شوند در حالی که بعضی از این افراد انسان هایی بسیار باهوش و استعداد بوده اند .به طور مثال دانشجوی مهندسی شیمی غربشناس ما در پالایشگاه کار نخواهد کرد . دانشجوی عمران غربشناس ما در ساختمان سازی ورود نخواهد کرد . دانشجوی کشاورزی ما در کشاورزی مدرن ورود نخواهد کرد . دانشجوی پزشکی ما در پزشکی ورود نخواهد کرد . دانشجوی ژنتیک ما در ژنتیک ورود نخواهد کرد . چون خودتان به ما یاد دادید که ژنتیک علمی بسیار خطرناک است که خلقت خدا را دستکاری میکند در حالی که امام خامنه ای به ژنتیک ما افتخار می کند . من باب گذار یا هرچیز دیگر، افتخار میکند . خودتان به ما یاد دادید و البته ما هم واقعا پذیرفتیم و متقاعد شدیم که پزشکی مدرن بد است و جزء نگر است .وقتی بگوییم که رهبری دستور دادند سریع می گویند رهبری چیزهای دیگری هم دستور داده اند . یا مثلا می گویند اگر وارد مهندسی شویم و به طور مثال یک مخترع شویم یا یک مهندس تاثیرگذار در حوزه صنعت پتروشیمی هیچ فایده ای در راستای عبور از غرب نداریم درحالی که اگر برویم حوزه یا در موسسات غربشناسی فعالیت کنیم می توانیم کلی از غرب عبور کنیم . به نظر بنده این ناشی از همان علم زدگی و ذهنی بودن ماست و بعضی از منتقدان سوبژکتیویته باید کمی به ذهنیات خودشان رجوع کنند تا متوجه غربزدگی مضاعف شان شوند .خلاصه این سوال این است که اگر حرفهای امام خامنه ای و احمدی نژاد را عالمانه می دانید چرا نتیجه ای در این راستا نداشته ؟ عموم توجیهی که در پاسخ به این سوال می توان آورد این است که ما غربشناسی می کنیم و غربشناسی نوعی تولید علم است پس ما به وظیفه خود در قبال امام خامنه ای عمل کرده ایم . اما آن استعداد های بی نظیری که می توانستند در حوزه توسعه و تکنولوژی به امام خامنه ای لبیک بگویند چه می شوند ؟توجه داشته باشید که اگر به قول شما آقای احمدی نژاد مبانی درستی دارد و اگر امام خامنه ای به خاطر حکیم بودنشان ، نمی توانند به خوب بودن تکنولوژی رای بدهند ، پس چرا راه خود را کج کرده اند ؟ توجه داشته باشید که اگر آقای احمدی نژادی که به طور مثال مثل شما و هایدگر ، قائل به کلی بودن غرب است ، اگر می خواست کنج عزلت بگیرد و دانشگاه را ول کند و سیاست را ول کند ( پیرو سوال قبلی) و ... الان دولتی با این ابعاد افتخار آمیز نداشتیم .سوال دقیقا اینجاست که اگر پای درس غربشناسی بنشینیم هیج وقت خروجی ما شهید احمدی روشن نخواهد بود ! البته شما می توانید حرف مرا رد کنید . من موظف هستم به این که برداشت خودم و اشکلالاتی را که می بینم در همان وضعیت کنونی عرضه کنم همانطور که رهبری فرمودند تحلیل کنید ولو غلط .به هیچ وجه قصد توهین ندارم و قصد تحکم و تهمت زدن هم همینطور . بلکه اگر می توانید و ممکن است پاسخ تمامی سوال های مرا بدهید . ( بسیار دیده شده بعضی نکات مطروحه در سوالات ، در پاسخ دادن فراموش می شود .) با تشکر.
ومن الله توفیق
جواب:
باسمه تعالی
علیکم السلام: راه ظهور تفکر همین است که شما یک موضوع را طرح کنید و در اطراف آن نقد و بررسی نمائید و بنده این کار شما را بسیار ارزشمند میدانم. میدانید که ما در یک مرحلهای به موضوعی آگاه میشویم و در مرحلهی بعد جایگاه این آگاهی را در کنار آگاهیهای بعدی پیدا میکنیم و در مرحله سوم می توانیم بین آن دو آگاهی جمع بندی کنیم و به عمل مناسب آن جمعبندی دست بزنیم. آگاهی از اینکه جهت فرهنگ غربی که منتج به علم و تکنیک غربی شده، غیر قدسی است، برای دوستان آگاهی خوبی پیدا شده است. عدهای در این مرحله که میرسند بدون توجه به مرحلهی دوم متوقف میگردند و می خواهند از همین امروز هر چیز غیر غر بی را کنار بگذارند. عدهای با فرض آگاهی اول متوجه چیزهای دیگری هستند که در اطراف ما هست و با آگاهی به زمانهی خود و شرایط تاریخی که در آن هستند به آگاهی اول نظر دارند و میفهمند باید شرایط تاریخی عبور از علم و تکنیک غیر قدسی را فراهم کرد. این گروه بر این مبنا وظیفهی خود را در امور فرهنگی میبینند و در این جمعبندی جنبهی فرهنگی را انتخاب کردهاند که بسیار ارزشمند است و مقام معظم رهبری در بجنورد آن را پیشرفت بخش حقیقی تمدن نوین اسلامی نامیدند، ولی با نظر به همان دو مرحله میتوان به جمعبندی دیگر رسید و آن همان است که امثال شهید شهریاری و احمدی روشن رسیدند و احساس وظیفه کردند که صاحب علم جدید شوند و آن را تسخیر کنند و این یک موضوع ضروری است و در حال حاضر نمیتوان از آن غافل شد. حال میماند که افراد به روحیه و گرایش خود نظر کنند که در جمعبندی خود بیشتر در جنبهی فرهنگیِ عبور از علم و تکنیک غیر قدسی باید قدم بگذارند و یا صاحب علم جدید شوند و آن را تسخیر کنند تا بستر تحقق تمدن نوین اسلامی از این جهت هموار شود.
موفق باشید
تفاوت ارتباط های ملکوتی با ارتباط های ماهواره ای
سوال:
بسمه تعالی
با سلام خدمت استاد گرامی : شما و شاید بتوان گفت تمام افرادی که به غلط بودن مبانی و عقایدی که منجر به پیدایش روح تکنیک و به تبع ان تکنولوژی شده است ، اذعان دارند معتقد هستند که من باب اکل میته باید فعلا استفاده کرد . خوب متفکرشهید سید مرتضی آوینی می گفت استفاده نکردن از غرب تسلیم در برابر غرب است . شما می گویید ما نمیخواهیم گاندی باشیم و ... و همگی قائل به امکان تسخیر تکنولوژی هستید .حال سوال من اینجاست .شهید آوینی برای اینکه تابوی عدم امکان تسخیر تکنولوژی را بشکند دوربین به دست گرفت و به قول دوست و دشمن دوربین را تسخیر کرد . شاید برای هر متفکری چنین عملکردی بتوان پیدا کرد. اما مسئله این است که در حوزه هایی بسیار پیچیده تر از فیلم سازی با یک دوربین و یک دستگاه تدوین ، مثل صنایع های-تک ، ما مجبور هستیم که تماما مثل غربی ها عمل کنیم . البته من اصراری روی این موضوع ندارم . بلکه می خواهم شما من را روشن کنید که چطور ممکن است ما فضاپیمایی بسازیم و به فضا بفرستیم بدون این که این موارد اتفاق نیفتد :1- یک انسان متخصص شیمی که میتواند ترکیبات سوخت جت را بدست بیاورد سالهاست که از تمامی ابعاد وجودی خود باز مانده و با اراده ای پولادین فقط تحقیق و پژوهش کرده . حالا ما با یک مهندس بسیار عالی و قابل اطمینان و در عین حال انسانی بدون خدا و ملکوت مواجه هستیم .2- مهندسان مکانیک و مهندسی شیمی و برق و نساجی و مواد و .... که آن ها نیز همینطور روحشان از رشد باز مانده و البته تفاوتشان با آن شیمیدان این است که این ها چون با نتیجه کار بیشتر سر و کار دارند کمتر متوجه غفلتشان از ملکوت می شوند .3- دانشگاهی که این ها را تربیت می کند هر سال تعدادی خودکشی درون خود دارد که بعضا ناشی از پوچی مفرطی است که گریبانگیر مهندسان می شود . شکست عشقی نخورده اند که در زندگی بی هدف شده باشند.4 ......5...حال شما بگویید ما چه تصرفی در این فضاپیما و پروسه ساخت آن کرده ایم و یا می توانیم بکنیم که هزاران انسان به فنا نروند ؟این صرفا یک مثال است . ممکن است بگویید من در حوزه هوا فضا متخصص نیستم که نظر دهم در این صورت پیرو سوال دوم پاسخ من این خواهد بود که فضای فکری شما اصلا به کسی اجازه نمی دهد در حوزه هوافضا متخصص باشد که بعد بخواهد در آن تصرف کند .با عرض معذرت از صراحت لهجه صرفا به خاطر آزادمنشی شما و بحث به شیوه طلبگی این طور صحبت کردم.
ومن الله توفیق
جواب:
باسمه تعالی
علیکم السلام همینطور که میفرمایید مرحوم شهید آوینی به چیزی رسیده بود و آن عالَم جبههها بود که با فراهمشدن شرایط بروزِ آن عالم، دوربین را تسخیر کرد تا متذکر آن عالم باشد. مثل مولوی که به معارفی دست یافته بود که با فراهمشدن زمینهی بروز آن توسط شعر، آن معارف را در قالب این اشعار بروز داد. از محتوای اشعار مثنوی بر میآید که مولوی سالها به دنبال قالبی بوده که آن معارف را ظهور دهد و قالب شعر برای او منکشف شد. حال سؤال این است وقتی شما رسیدید به اینکه به جای رابطهی ملکوتی با ملکوت انسانها فرهنگ غرب رابطه با جسم و صورت و تصویر انسانها را قرار داده و موبایل و فضاپیما و هواپیما میسازد تا همان رابطهی مادی را تسریع کند. آیا منتظر نیستید تا شرایطی فراهم شود تا انسانها بتوانند آزاد از ارتباطهای مادی، با ارتباط با ملکوت انسانها از طریق ارتباط با ملکوت عالم، زندگی خود را معنا کنند؟ و بنده این را در کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی«رضواناللهتعالیعلیه» شرح دادهام که تفاوت این دو ارتباط در کجا است و چرا ما گرفتار ارتباطهای صوتی و تصویری از راه دور شدیم. عمده آن است که ما از یک طرف نباید از شرایط موجود غافل شویم و از طرف دیگر نباید از تحقق تمدنی که مافوق این تمدن است نا امید باشیم. وقتی در روایات داریم یاران حضرت مهدی«عجلاللهتعالیفرجه» از شرق عالم غرب عالم را میبینند مسلّم نظر به اینترنت ندارد چون استفاده از انترنت منحصر به یاران حضرت نیست، بلکه نظر به تمدنی است ملکوتی. همچنان وقتی که میفرماید: زمین زیر پای یاران مهدی«عجلاللهتعالیفرجه» میپیچد به ماشین و هواپیما نظر ندارد.
موفق باشید