بسم الله الرحمن الرحیم
رسالت فرزندآوریِ زنان در تاریخی که در پیش رو داریم
سؤال و جواب اول
سؤال1
با سلام: من خانمی 23 ساله با 1 پسر 2 و نیم ساله و خانه دار هستم. در آزمون حوزه علمیه و مصاحبه اش قبول شدم. حال مانده ام برسر 2 راهی که بروم یا نه؟ عده ای می گویند شوهرداری واجبتر است؟ من چه کنم استاد، فرزندم را بگذارم مهد و بروم حوزه یا بشینم توی خونه؟
جواب1
باسمه تعالی
سلام علیکم
به نظر میرسد تربیت فرزند و رعایت نیازهای خانه کار مهمتری است، بهخصوص که باید برای تحویل فرزندان بیشمار به جامعه تلاش کنید. شواهد فراوانی در میان است که نشان می دهد فرهنگ غربی علیرغم ظاهری که برای خود میآراید، تمدنی خسته و وامانده است و از آن عزم و ارادهای که موجب تمدن غربی شد چیزی جز خاکستر باقی نمانده و از آن انعطافهایی که بعضاً برای ادامهی خود از خود نشان میداد دیگر خبری نیست. حتی نمیتواند جای نسلی که پیر میشود و میمیرد را با ازدیاد نسل و حفظ خانواده جبران کند و با پذیرفتن نظریهی مبتذلِ "مالتوس" در رابطه با ازدیاد جمعیت، گرفتار یک نوع عقیمشدن در آیندهی خود شده در حالیکه بر اساس آموزههای دینی زنِ اصیل و صاحب روحیهی طبیعی نمیخواهد رفیقه و معشوقهی مرد باشد، بلکه میخواهد «مادر» باشد، آنهم نه مادر یک فرزند که برایش بازیچه و سرگرمی است بلکه مادر فرزندان بیشمار. در تمدن غربی و در شهرهای بزرگی که بر اساس تمدن غربی ساخته شده، رقابت در هرچه بیشتر ارضاءکردن امیال شهوانی مردان است و نه رقابت در مادرشدن و این نشانهی خاموشی یک تمدن است که مردان نمیتوانند و نمیخواهند پسران توانا و زرنگ داشته باشند تا زندگی آنها همچنان شکوفا بماند. اضمحلال خانواده به این معنایی که عرض شد نتیجهی وجود شهرهای بزرگ است که دیگر تمدن غربی نمیتواند از آن فرار کند و همین امر یعنی بیقیدی نسبت به خانواده، به معنای غفلت از داشتن فرزندان زیاد، هر روز اوضاع را بدتر از قبل میکند و دیگر هرکس برای خود زندگی میکند نه برای آینده و نه برای نسلهای آینده. آیا این روحیه به تنهایی برای افول غرب کافی نیست؟ وقتی انسانها در فرزندان خود ادامه نمییابند سعی میکنند هرچه بیشتر در همین دنیا زنده بمانند هرچند با انواع بیماریها دست به گریبان باشند و با کلکسیونی از بیماریها و مجموعهای از داروها دست به دامان پزشکان گردند، در حالیکه پزشکان در این حال مرگ را برای آنها طولانی میکنند و نه زندگی را. این مسلّم است که افراد برجسته و مهم به ندرت نخستین فرزند خانواده ها هستندوتقریباً هیچوقت نیز یگانه فرزند خانواده نبوده اند. خانوادهای که فرزندان محدود به جامعه تحویل میدهد تنها از نظر کمیّت به جامعه زیان نمیرساند بلکه از لحاظ کیفیت نیز آن جامعه و آن نژاد را ناتوان میسازد زیرا جامعهی خود را از مردان و زنان ممتاز و برگزیده و هدایتگر محروم کرده است. تاریخ ما، ما را به جامعهی امروزینمان تحویل داده تا این سلسله همچنان ادامه یابد، ولی اگر ما سرنوشت خود را از فرهنگ غربی که در حال خاموش شدن است جدا نکنیم، با عقیمشدنی که آیندهی ما را تهدید میکند، فرزندانی نخواهیم داشت که به تاریخ فردای خود تحویل دهیم با اینحال آیا زنان ما هنوز متوجه رسالت فرزندآوری در تاریخی که شروع کردهایم نشدهاند؟.
موفق باشید
سؤال و جواب دوم
در رابطه با فرزند اوری باید زن با شخصیتی جدید متولد شود
سؤال2
با عرض سلام و احترام. ببخشید استاد لطفا دراین رابطه من را راهنمایی بفرمایید.. درباره رسالت فرزندآوری زنان در عصر حاضر مطالبی را مطرح فرمودید، آیا واقعا شما معتقدید که رسالت تاریخی زن امروز، فرزند آوری است ؟ یعنی این که مدت هاست راجع به زن امروز و ناشناخته بودن آن صحبت می فرمایید و ما را دعوت به بازخوانی زن و رسالت او در زمانه ی امروز کرده اید و در جواب سوالهایی که قبلا خانوم ها راجع به حوزه می پرسیدند آن ها را به هویت زن امروز ارجاع می دادید، در همه ی این موارد منظور شما این بوده که زنان را چه به این کارها و همان بهتر که زن ها دنبال فرزندآوری خود باشند تا خود را از تاریخ غربی آزاد کنند ؟؟؟ آیا واقعا شما معتقدید که هویت زن امروز با فرزندآوری صرف، معنا میابد؟؟؟ آنوقت به قول حضرتعالی اگر انقلاب هم نشده بود هویت زن همین طوری معنا می شد. پس انقلاب کجای این رسالت تاریخی است؟؟ بعضا شنیده ام که خانوم ها از این پرسش و پاسخ اخیر ، برداشت کرده اند که ما را چه به تمدن سازی با تولید علم ؟؟؟ لطفا بگویید آیا من حرف شما را درست متوجه شده ام؟؟؟ عمری است خیال می کردیم که استاد طاهرزاده زن را به بچه داری و خانه داری محدود نمی داند و معتقد است زنان امروز اندیشه ای روشن و تاریخی دارند ،قبلا فرموده بودید شما متوجه بارقه هایی از اندیشه ی فعال بانوان امروز شده اید . آیا این اندیشمندی فعال زن با پاسخی که به آن خانوم مبنی بر ترجیح بچه داری به حوزه دادید همخوانی دارد ؟ البته حقیر هم اگر بنا به گزینش یکی باشد منکر اولویت بچه داری به حوزه نیستم اما آیا بهتر نیست بچه را با لحاظ شرایط خاصی در مهد بگذارند و در مسائل فکری و عقیدتی دنبال حضور تاریخی جدیدی از زن باشند ؟
مسئله ی دوم ،همان طور که مستحضرید عوض شدن تاریخی که غرب (بویژه از زمان سازندگی و با تبلیغات شوم آن ها ) بر ما تحمیل کرده ، با صرف یک توصیه ی اخلاقی به زنان برای بچه دار شدن قابل حل نیست . من الآن دو ساله که ازدواج کردم اما واقعا توان بچه داری را (به خاطر تحمیل سبک زندگی غربی و ذائقه ی غربی که خواه ناخواه در جان همه ی ما نهادینه شده و به ضعف جسمی و روحی انسان ها منجر شده است) در خودم نمی بینم و شاید به دو تا بچه بسنده کنم. اطرافیان من هم اغلب این طور هستند. لذاست که من فکر می کنم مسئله عمیق تر از این هاست و ما باید تلاش کنیم به تاریخی برگردیم که فرزندآوری کثیر مورد نظر رهبری "امکان تحقق" داشته باشد و اینقدر شق القمر نباشد. نه با مواضع انفعالی به دیگران توصیه کنیم که فرزندآوری را به حوزه مرجح بدانند، آن هم در وضعیتی که اغلب زنانی که مشغول کارهای علمی نمی شوند آنقدر خود را در زندگی دنیوی حقیر و پست می کنند و جزئی بین می شوند که من به عنوان یک زن هم از آن ها فراری هستم چه رسد به همسرانشان. شاید بهتر باشد به جای ترجیح فرزندآوری به حوزه، افقی وسیع تر مقابل زن ها بگشاییم که در عین فرزندآوری در حد توانشون، به تاریخ مظلومیت همیشگی زن خاتمه دهند و در عرصه ی مسائل فکری گامی بردارند . ببخشید استاد البته همون طور که از شما آموختم معتقد به مهدکودک و اینها نیستم ولی مگر نباید برای هدفی بزرگتر کودک خود را چون مادر موسی به دریا بیاندازیم و تربیتش را به خدا واگذاریم و مجلایی باشیم تا با ورود به عرصه های علمی، حوزه های خواهران را که بدتر از حوزه ی برادران است از این وضعیت نجات دهیم و با خدمت به زنان، به انقلاب خدمتی بکنیم ؟ راحت ترین کار برای زن این است که خود را از دغدغه ی تفکر نسبت به مسائل انقلاب آزاد کند و بنشیند در خانه بچه داری اش را بکند که با فطرت و طبیعتش هم سازگار است ولی واقعا رسالت تاریخی ما همین است ؟؟؟ و این هویتی که از زن امروز این همه صحبتش را می فرمودید به چنین مواضعی منتج می شود ؟ حقیر واقعا خودم را آنقدر ضعیف یافته ام که هیچ چیزی جز درد انقلاب من را از دنیازدگی رها نمی کند و بسیار دیدم همسران طلاب را که به اسم بچه داری در خانه نشسته اند و ذائقه و سلیقه شان با زن های معمولی جامعه هیچ فرقی نمی کند و حتی لحظه ای هم تفکر را برنمی تابند و مایلند به سرگرمی سخن بگویند و مشغول باشند. همین شده که غالب زن هایی که حضور اجتماعی دارند از دانشگاه ها تا مراکز تربیتی و مشاوره ای و ... از قشر روشنفکر و غربزده هستند و مادران مؤمن و دلسوز و اهل فکر کمتر به ندرت در میان آن ها یافت می شود. این برای تاریخ انقلاب با رشادت هایی که زنها در آن خلق کردند ، شرم آور نیست ؟ خیلی ببخشید که سوالم طولانی شد آخه این از دغدغه های جدی منه و راهنمایی شما واقعا برای من راهگشاست برای همین سعی کردم آنچه در من می گذرد روایتش کنم. با تشکر والتماس دعای فراوان.
جواب2
باسمه تعالی
سلام علیکم
همینطور که متوجهاید ما در شرایطی هستیم که یکی از موضوعات مهممان «گمشدن هویت زن» است در راستای رسالت تاریخی که انقلاب اسلامی با رویکرد تمدنی در مقابل زنان ما قرار داده و بسترهای تحقق این رسالت سخت تنگ و حتی تعریف نشده است. لذا اگر بحث فرزندآوری مطرح میشود با تعریف کهنهی قدیمی بدان نگاه میشود، چرا که هنوز فرزندآوری به معنای نجات جامعهی اسلامی از خاموششدن نسل انقلابی معنا نشده، مضافاً آنکه متأسفانه بسیاری از آنهایی که مشغول بچهداری شدند از تاریخ خود بیرون میافتند و نمیفهمند فضّهوار باید در زیر سایهی ولایت علی«علیهالسلام» محمدبنابابکرها را به تاریخی عرضه کنند که پوزهی معاویه را به خاک بمالد و از قداست دروغین پاییناش آورد. خوب فهمیدهایدکه فرزندآوری هنوز جایگاه خود را در این تاریخ پیدا نکرده، ولی چارهی کار بازخوانی تاریخی است که در آن قرار داریم تا آنکه به عنوان یک رسالت به آن نگاه شود، نه آنکه به بهانهی فرزندآوری از رسالت حضور در جامعهای که سخت سکولار شده است شانه خالی نماییم. جمع این دو بدون آنکه نیاز به مهد کودک داشته باشد ممکن است، باید قسمتهای مختلف این پروژه تعریف شود. شاید با عرایضی که در جواب آن خواهر دادم بابی گشوده شود تا همهی خواهران و برادران موضوع را با عمق بیشتری نگاه کنند. باز توصیه میکنم آن متن را با آنکه تاحدّی مفصل بود دنبال بفرمایید تا در متن تاریخی که باید انقلاب اسلامی برای نجات بشر به صحنه آمده معلوم شود جایگاه زنی که نباید مرد باشد ولی مردانه در صحنه باشد کجا قرار دارد؟ باید زن با شخصیتی جدید متولد شود و شاید این مباحث مقدماتی باشد که آن تولد را از ناقصالخلقهبودن رهایی بخشد.
موفق باشید