" انقلاب اسلامی و حضور تاریخی ما"
باسمه تعالی
1- بدون درک زمانه، هيچ قدمي به سوي آيندهي خود نميتوان برداشت و رخداد انقلاب اسلامی در اين تاريخ،همان زماني است که ميتوانيم با قرارگرفتن در آن، سرنوشت خود را از بند غرب آزاد کنيم و تاريخ پايانيافتگي غرب را نشان دهيم که همان تاريخِ سستشدن عهد انسان با سکولاريته و اقامهي رابطهي انسان با خداست.
2- اميرالمؤمنين علي(ع) در آخر خطبهي 190 ميفرمايند : «فَإِنَّ لِكُلِّ شَيْءٍ مُدَّةً وَ أَجَلًا» براي هر چيزي مدت و سرآمدي است. حضرت صادق (ع) ميفرمايند: «نَحْنُ أَعْلَمُ بِالْوَقْت» ما داناترين افراد به وقت هستيم. حضرت علي(ع) در رابطه با شناخت زمان و زمانه ميفرمايند: «أَعْرَفُ النَّاسِ بِالزَّمَانِ مَنْ لَمْ يَتَعَجَّبْ مِنْ أَحْدَاثِه» داناترين مردم به زمان كسى است كه از تحوّلات آن دچار شگفتى نشود و خويشتن را نبازد. امام صادق(ع) ميفرمايند: «قَالَ فِي حِكْمَةِ آلِ دَاوُدَ عَلَى الْعَاقِلِ أَنْ يَكُونَ عَارِفاً بِزَمَانِهِ مُقْبِلًا عَلَى شَأْنِهِ حَافِظاً لِلِسَانِه» در دستورهاى حكيمانهي آل داود چنين آمده است که وظيفهي انسان خردمند است كه زمانهي خويش را بشناسد.
3- مقام معظم رهبری«حفظهاللّه» میفرمایند: «واقعاً حضرت امام«رضواناللّهتعالیعليه» انسان عجيبى بود اصلاً پيدايش و وجود اين انسان با آن ابعاد، هيچ قابل تحليل نيست جز اينكه بگوييم تفضّل الهى بود براى اينكه چرخشى در تاريخ و در حركت قافلهى عظيم بشرى بهوجود آورد، دستى بايد از غيب ظاهر مىشد، خداى متعال اين دست را ظاهر كرد».(بياناتدر تاريخ: 1/3/1369)
4- تا ما نسبت خود را با حقیقت دوران خود یعنی انقلاب اسلامی، قطع نکردهایم، آن حقیقت همواره چهرههای پنهان خود را بر ما میگشاید و اینطور نیست که یک بار برای همیشه انجام گیرد و تمام شود، تا ما عهد خود را با آن حقیقت پایدار نگه میداریم، گشودگیها ادامه دارد. زیرا با یک حقیقت تاریخی روبهروئیم و نه با یک حادثه و اتفاق و بدین لحاظ در موارد زیر نسبت خود با انقلاب اسلامی را بازخوانی میکنیم.
5- چگونه میتوان نگهبانان انقلاب اسلامی بود اگر آن را حقیقت وجودی دوران ندانیم؟ آیا جز با گوشسپردن به آن از طریق وجودِ خود و با به زبانآوردن تعلق خاطری که به آن داریم، میتوانیم بار سنگین مسئولیت این دوران را به دوش بگیریم؟
6- همانطور که انسانها واجد ناخودآگاهیِ فردی هستند، ناخودآگاهی جمعی دارند و در ناخودآگاه جمعی همهی افرادِ قوم شریکاند، خودآگاهیِ جمعی فراتر از زمان و مکان، انسانها را در بر میگیرد، در حالیکه ممکن است هنوز ندانند به چه حقیقتی رسیدهاند.[1] حقیقت به صورت رخداد در تاریخ ظهور میکند و معرفت خاصی را به انسانها متذکر میشود، مثل حضور در مرغزاری خوش منظره، مثل پرتو روشنایی در دل تاریکی.
رخداد تاریخی، یک نوع آشکارشدن است برای جان انسان، مثل فهمیدنهای معمولی نیست، انسان در آن واقع میشود و اگر نسبت به آن خودآگاهی پیدا کند میتواند از آن تغذیه کند و با آن هماهنگ گردد، در آن صورت به داخل آن رخداد کشیده میشود و در آن حالت امری معنادار، اعتبار و مرجعیت خود را بر آن فرد یا ملت حاکم میگرداند و به آن ملت خطاب میکند و آن ملت آن معنا را از خود میکند و حاضر میشود با آن زندگی کند و به آن آری بگوید.
ما در انقلاب اسلامی در داخل رخدادِ حقیقت این دوران قرار گرفتهایم قبل از آنکه فکر کنیم چگونه باید به آن باور داشته باشیم. پیشفهمهایی است در امری معنادار و معنوی که در «سنت» رخ مینمایاند و در افق درونی انسانها عالَمی را به آنها عطا میکند و انسانها در آن عالَم از خود، فهمی خاص پیدا میکنند. وظیفهی ما جهت تفسیر این رخداد، توجه به پشتِ صحنهی آن است تا بیرون از فرهنگ مدرنیته، فهم تازهای از خود پیدا کنیم و وارد تاریخی اثرگذار شویم.
7- ندای بیصدای وجود، از ما گوش خاصی را طلب میکند. شهداء صدای بیصدای وجود این تاریخ را شنیدند. به همان معنایی که رسول خدا(ص)میفرمایند: « إِنَّ لِرَبِّكُمْ فِي أَيَّامِ دَهْرِكُمْ نَفَحَاتٍ أَلَا فَتَعَرَّضُوا لَهَا»[2]. در حین روزگاران عمرتان، نفحاتی از طرف پروردگارتان به صحنه خواهد آمد، آگاه و هوشیار باشید و خود را در معرض آن نفحات قرار دهید. و معنای نظر به انقلاب اسلامی به عنوان حقیقت این روزگار باید از این نوع باشد، نه آنکه بخواهیم با عقل انتزاعی به آن نظر کنیم.
8- آدمی به ندای بیصدای هستی گوش میدهد و با زبان، آن را آشکار میکند. یعنی حقیقت، صامت نیست و در هر دوران سخنی دارد و باید با گوشسپردن به آن، با زبانی مناسب، آن حقیقت را آشکار کرد. در این صورت است که انسان در عین داشتن سخنی اصیل، به معنای خود دست مییابد که آن معنا، ارتباط با حقیقت وجود است و پاسخدادن به دعوت و ندای بیصدای حقیقت، وگرنه انسانها همچنان در بیمعنایی بهسر میبرند.
9- انقلاب اسلامی بستر زندگی انسان بر روی زمین است، در حالیکه نظر به آسمان دارد. امام خمینی«رضواناللّهتعالیعلیه» آمد تا ما در عین زندگی بر روی زمین، در قرب الهی بهسر ببریم و با زبان و عمل، گزارشگرِ چنین دریافتی باشیم و معنای بودنمان فراموش نشود و در آوراگیِ بازگشت به خانه، سکنیگزیدن را رقم بزنیم و این از جهتی رازِ این تاریخ است که مثل هر رازی، در عین آشکارگی، پنهان است و خود را در آنچه آشکار شده، پنهان میکنند.
10- سکنیگزیدن از طریق انقلاب اسلامی در این عالم، همان شوقی است که رزمندگان را در شب عملیات در برگرفت تا در تاریخی به وسعت حضور یاران حسینu در عالم، حاضر شوند. انسان میتواند در این اشتیاق و شوق، اقامت گزیند و همچنان در سیر رجوعِ به حق قرار داشته باشد. این است سلوک عارفانهی این دوران که انسان را همواره در مقام فکر و ذکر قرار میدهد و منشأ تقرب او به عالَم معنا میگردد و افق آینده را همواره گشوده مییابد و از بیآیندگی و از آتش پوچیِ دوران آزاد میشود و منوّر به عطای حقیقت دوران خواهد شد و در این حال، «وقتِ» او وقتِ مبارک است. زیرا فضای فتوح و گشودگی برای او فراهم شده و مسئول به زبانآوردنِ آن وقت گشته، با واژگانی بس مبارک که در آن واژگان، انسانْ ماورای گذشته و آینده، در «حال» با حقیقت دوران روبهروست و آنچه را یافته است به طریقی ماندگار در خانهی قرب، وسعت میدهد و به بنیاد تاریخی که شروع شده و زندگی را در عین قدسیبودن، قوام بخشیده، میاندیشد و در آن بستر سخن میگوید.
11- در این دوران که دوران انقلاب اسلامی است، انقلاب اسلامی رویکردِ حقیقت به سوی فطرت تاریخیِ ماست و ما را در برگرفته است. کیست که در جان خود از رویکرد به سوی حقیقت، رویگردان باشد و بدان رضایت ندهد؟ وظیفهی متفکران واقعی آن است که قدرت توجه به امر قدسی را به مردمان برگردانند و نگذارند روزمرّگیها آنها را برُباید. چنین کسانی خویشاوندانِ اصلی حقیقتِ قدسیِ دورانها میباشند.
12- تبیین حقیقی قرب و بُعد در این تاریخ به عهدهی خویشاوندانِ اصلیِ حقیقتِ قدسیِ دوران است که حقیقتاً متفکرانِ اصیل جامعهشان میباشند، برای درک آنچه جامعه در آن هست ولی به آن خودآگاهی ندارد ولی در تبیین حقیقی قرب و بُعد آمادهی گوشسپردن به امرِ قدسی دوران خود میباشد و بدین لحاظ متفکران اصیل مذّکر خواهند بود و میدانند جایگاه آنچه به عنوان انقلاب اسلامی بدان اشاره دارند، در جان انسانهای این دوران قرار گرفته است.
[1] - قرآن در رابطه با آگاهی تاریخی که سپس به خودآگاهی تبدیل میشود، میفرماید: «قُلْ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ ما أُنْزِلَ عَلَيْنا»(آلعمران/84) بگو ما به خدا و آنچه بر ما نازل شدایمان آوردیم، نمیفرماید «ما اُنْزِلَ عَلیّ» که تنها شامل پیامبر(ص)شود. از این جهت یک ملت را در بر میگیرد.
[2] - بحار الأنوار ، ج68، ص: 221