بسمالله الرّحمن الرّحيم
ریشهی ضعف فرهنگی جریان مقابل امام حسین«علیهالسلام»
1- خداوند در راستای نبوت نبی«صلیاللهعلیهوآله» با معرفی امامان معصوم«علیهمالسلام» که حقیقت قرآن را میشناسند بهترین بستر را برای دینداری فراهم فرمود تا زمین با آسمان و عالم فرش با عالم عرش هماهنگ باشند و تمام استعدادهای تو در توی انسانها به شکوفایی در آیند.
2- نظام احسن الهی که از طریق خدای حکیم ایجاد و تدبیر میشود اقتضا میکند تا زیباترین شرایط جهت عبودیت پروردگار عالم در صحنه باشد، آن شرایط عبارت است از بودن دینی کامل از یک طرف، و حضور انسانی که با حقیقت و اصل آن دین به شهود قلبی مرتبط باشد از طرف دیگر. تا جامعه گرفتار برداشتهایی از قرآن و سنت نشود که از حقیقت دین جدا باشد و لذا قرآن بر این قاعده تأکید دارد که انسانها برای دینداری کامل باید به کسانی رجوع کنند که با شهود قلبی با حقیقت قرآن مرتبطاند. میفرماید: «إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِيمٌ، فِي كِتَابٍ مَّكْنُونٍ، لَّا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ»[1]همانا آن قرآنى است بلندمرتبه، در كتابى پنهان، كه جز مطهرون با آن مرتبط نیستند. و رسول خدا«صلیاللهعلیهوآله» در همین رابطه حدیث ثقلین را فرمودند و تأکید کردند؛ «إنَّهُما لَنْ یَفْتَرِقا»[2] کتاب خدا و عترت رسول خدا«علیهمالسلام» از هم جداشدنی نیست. پس قرآن به تنهایی نمیتواند حجت خدا بر خلق باشد مگر آنکه امامی از اهل بیت عصمت و طهارت در کنار آن قرار گیرد.
3- واسطهی فیضبودن امام«علیهالسلام» به این معنی است که اولین صادره از خداوند باید انسان کاملی باشد که جامع جمیع کمالات است. خداوند از آنجهت که کمال مطلق و جامع جمیع کمالات است، اولین مخلوق او، مخلوقی است که در عین مخلوقیت، جامع همهی کمالات و اسماء الهی میباشد و به همین جهت اولین صادره از خداوند نمیشود ملائکه باشند چون هرکدام از آنها مظهر اسمی از اسماء الهیاند.[3] با توجه به اینکه اولین صادره از خداوند باید انسانی کامل باشد که همهی کمالات الهی را به نحو جامع داشته باشد معنی واسطهی فیضبودن رسول خدا و ائمه معصومین«علیهمالسلام» روشن میشود. در راستای همین قاعده است که رسول خدا«صلیاللهعلیهوآله» فرمودند:«اَوَّلُ ما خَلَقَ اللهُ نوري»؛[4] اولین چیزی که خداوند خلق کرد، نور من بود. این روایت نظر به حقیقتی دارد که انسان با برهان واندیشه میتواند متوجه حقانیت آنها شود. و اینکه در رابطه با اولین مخلوقبودن انسان کامل رسول خدا«صلیاللهعلیهوآله» فرمودند: «کُنْتُ نَبِیّاً وَ آدَمُ بَیْنَ الْماءِ وَ التِّین»[5] من نبی بودم و آدم هنوز به دنیا نیامده بود و بین آب و گِل بود. اشاره به همان نور محمدی«صلیاللهعلیهوآله» است که مقدم بر جسم حضرت خلق شده است. آری آن حقیقت؛
در نبی آمد بیان راه کرد در ولی از سرّ حق آگاه کرد
یک حقیقت است که در مظاهر متفاوت ظاهر میشود و در همین رابطه امیرالمؤمنین«علیهالسلام» نیز میفرمایند: «کُنْتُ اَنَا وَ مُحمدٌ نوراً واحداً مِنْ نوراللهعزّ و جلّ»؛[6] من و محمّد نور واحدی بودیم از نور خدا. یا به تعبیر مولوی:
گاه پوشد کسوت لیلی، گهی مجنون شود گاه معشوق و گهی عاشق نماید خویش را
جلوات آن حقیقت نوری یک روز امیرالمؤمنین علی«علیهالسلام» است و یک روز امام حسین«علیهالسلام» و یک روز حضرت صادق«علیهالسلام» و یک روز حضرت کاظم«علیهالسلام». آن نور حقیقتی است که شعور ما باید متوجه آن شود و به این معنی به ما گفتهاند باید به آن مقام به عنوان عینالانسان که مقامش مقام جامعیت اسماء الهی است[7] ایمان داشته باشید و او را اولین مخلوق و واسطهی فیض نسبت به سایر مخلوقات بدانید.
4- طبق روایت «لَولا الحجة لَساخَتِ الأرْض بِاَهْلِها»[8] همانطور که اگر وجود تکوینی امام و حجت خدا به عنوان واسطهی فیض در صحنهی هستی نباشد، عالم فرو میریزد، اگر از نظر تشریعی هم امام معصوم در صحنهی اجتماع تأثیرگذار نباشد، سازمان جوامع بشری بههم میریزد و گرفتار بیسر و سامانی میشود.
5- کربلا صحنهی نمایش فرهنگی است که ضرورتی برای حضور امام معصوم در معادلات اجتماعی نمیبیند و میخواهد بدون امام معصوم بر عالم و آدم مدیریت کند، لذا گرفتار زشتترین تصمیمات میشود.
موفقیت امام حسین«علیهالسلام» در کربلا از آن جهت بود که معلوم کردند در آیندهی تاریخ نگاهها باید به سوی کدام فرهنگی باشد، وگرنه بشریت گرفتار انواع حکومتهای یزیدی خواهد بود و عالیترین مظاهر معنوی تا قتلگاه کشانده خواهند شد.
6- شیعه یک فرقه نیست، یک اندیشه است. اندیشهای که متوجه است باید عالم تشریع با عالم تکوین هماهنگ باشد، و همانطور که وجود انسان کامل واسطهی تکوینی فیض خدا به سایر مخلوقات است، همان انسان کامل باید در تشریع نیز واسطهی حاکمیت حکم خدا بر عالم و آدم باشد، تا انسانها با کسی که حامل اسم اعظم است مرتبط شوند و در تمام اسماء وجودی خود تحت تأثیر اعظمِ آن اسم قرار گیرند.[9]
7- وفاداری به کربلا یعنی پایداری بر آرمان حاکمیت حکم خدا در تمام مناسبات جامعهی انسانی، و عزاداری و اشک بر امام حسین«علیهالسلام» و اصحاب کربلا موجب میشود تا قلبها یک لحظه از آن آرمان بزرگ روی بر نگردانند و در اردوگاه با برکت انتظار باقی بمانند.
در تقاضای «أَيْنَ الْحَسَنُ أَيْنَ الْحُسَيْنُ أَيْنَ أَبْنَاءُ الْحُسَيْنِ،... أَيْنَ أَعْلامُ الدِّينِ وَ قَوَاعِدُ الْعِلْمِ، أَيْنَ بَقِيَّةُ اللَّهِ الَّتِي لا تَخْلُو مِنَ الْعِتْرَةِ الْهَادِيَةِ...» نظر به فرهنگی است که امام حسین«علیهالسلام» در کربلا پایهگذاری کردند تا حضرت بقیةالله«عجلاللهتعالیفرجه» و حاکمیت آن حضرت در منظر ما باقی بمانند. پس با عزاداری و اشک بر شهادت امام معصوم قلب و جان خود را در تاریخ نورانی نگه میداریم.[10]تا انسانی بیدرد و خنثی و منفعل نسبت به آنچه بر حقیقت رفت و اکنون میرود نباشیم و خود را همواره ماوراء ظلمات دوران نگه داریم.
امام حسین«علیهالسلام» کربلا را به نمایش گذاشتند تا برای انسان بد و خوب مساوی نباشد، و روح انسان به لجنزارها عادت نکند و پستیها را توجیه ننماید، و بذر حیوانیت نپاشد، و هست و نیست را مساوی نگیرد و چون سگ ولگرد در زندگی پرسه نزند، و گرفتار آرزوهای مالیخولیایی روزهای تکراری بیهوده نگردد، روزهایی که هیچ واقعیتی ندارد، مگر عدمِ معدومها، که پایههایش روی نبودیها است.
سر فروبردن در چالهی درون خود، رؤیاهایی بدون هیچ واقعیت و دردمندی و مسئولیت، دلخوشکنکهای کودکانه، ایجاد خوشبختیهای احمقانه و شهوت و نفرتها. با توطئهی سکوت در مقابل ارزشهای الهی، حیوانیت را تبلیغکردن. یأس و شک و پوچی و بیاحساسی را دامنزدن، همه و همه قصهی انسانی است که گرفتار ظلمات دوران خود شده.
آری؛ وقتی ذائقه ما از روح حسین«علیهالسلام» دور شد، باید منتظر هرگونه بیتفاوتی و خوشبختیهای احمقانه بود و این مرگ یک ملت است. و کربلا دستورالعمل نجات از مرگ.
«والسلام»
1- سوره واقعه، آیات 77 تا 80
2- الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، ج1، ص 176
3- ملائکه میگویند: «وَ ما مِنّا إلاّ لَهُ مَقامٌ معلوم» هیچکدام از ما نیستیم، مگر در مقامی معلوم و محدود. (سوره صافات، آیه 164)
4- بحارالأنوار، ج 1، ص 97
5- بحارالأنوار، ج 65، ص 27
6- بحارالأنوار، ج 26، ص 7
7 - عَنْ أَبِيعَبْدِاللَّهِ«علیهالسلام» فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ« وَ لِلَّهِ الْأَسْماءُالْحُسْنى فَادْعُوهُ بِها» قَالَ: «نَحْنُ وَ اللَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى الَّتِي لَا يَقْبَلُ اللَّهُ مِنَ الْعِبَادِ عَمَلًا إِلَّا بِمَعْرِفَتِنَا»( الكافي ج1 ص144 ) آن حضرت راجع به قول خداى عز و جل که می فرماید: «خدا را نامهاى نيكوست، او را به آنها بخوانيد» فرمود: سوگند به خدا مائيم آن نامهاى نيكو خدا عملى را از بندگان نپذيرد مگر آنكه با معرفت ما همراه باشد.
8 - درخشان پرتوى از اصول كافى، ج6، ص 99
9 - در مورد معنی اسم اعظم و اینکه امیرالمؤمنین«علیهالسلام» میفرمایند: «قَدْ اَعْطانا رَبُّنا عزّوجلّ عِلْمَنَا لِلْإسْمِ الْأعْظَم» و این مقام را خداوند به واسطهی اسم اعظم که به ما عنایت فرموده، به ما داده است. به شرح حدیث «حقیقت نوری اهل بیت«علیهمالسلام» رجوع شود.
10- در این رابطه به نوشتار «فرهنگ انتظار؛ حضور در تاریخ توحیدی» رجوع فرمایید.