بسم الله الرحمن الرحیم
زندگي؛ ليـلة القدري است تا مطلع الفجرِ قيامت
همانطور که انسان کامل - که قلب عالم هستی است- یک حقیقت جامع است و همهی اسماء الهی در قلب توحیدی او جمع شده و یکی است که حامل این همه کمال است و از این جهت توحید را نشان میدهد، شب قدر نیز چنین رتبهای دارد که ظرفیت جمع انوار روح را یک جا دارد - انواری از حقیقت را که هزار ماه امکان دریافت و ظهور آن را ندارند- در راستای تحقق تفصیلِ بعد از اجمال حتماً مهدی«عجل الله فرجه»ظهور میکند و شب قدر به مطلع فجر میرسد، شب قدر شب است چون حقایق در آن شب در عین نزول، به صورت اجمال هستند همانطور که قرآن در شب قدر به صورت اجمال نزول کرد و آن اجمال در عرض بیست و سه سال به تفصیل در آمد.[1]
شب قدر، شبي است كه بايد به فجر سالم برسد و توحید به معنی «وحدت در عین کثرت و کثرت در عین وحدت» تحقق یابد، كل زندگي يك شب است، برعکس قيامت که روز است؛ قرآن ميگويد: «يومُ القيامة» ولی در مورد دنيا ميگويند «وَ الَّيْلِ إذَا عَسْعَس»[2] سوگند به شبی که ناپايدار و «عَسْعَس» است، دائماً ميرود. ولی در مورد صبح، حرفی از رفتن نزد، فرمود: «وَ الصُّبْحِ إذَا تَنَفَّس»[3] يعني آنگاه كه صبح شروع ميشود. چون ديگر شب تمام است، فقط روز است. كل زندگي يك شب است؛ اگر كسي توانست از اين شب با جمع حقایق به صورت اجمال، به توحید برسد، در انتها که فجر محقق میشود با حقایق به شکل تفصیل روبهرو میگردد که همان بهشت است. بعضیها به هیچ صبحی نميرسند؛ دنيا آنها را ميربايد، در قيامت هم كه آنها را ميآورند با ظلمتِ زندگي در دنيا به قيامت ميآيند چون در شب قدر ملائکه و روحی بر آنها نازل نشد تا به توحید برسند، به توحید نظر نداشتند تا حقایق عالم غیب به صورت جامع در جان آنها تجلی کند.
انسانی که در اين شب به حقیقتِ صبح ميرسد و آن شب برای او «سَلامٌ» است، امام زمان«عجل الله فرجه»میباشند، ایشان صاحب اصلی شب قدراند، چون حضرت در دنیا تحت تأثير دنيا نيستند، آمادهی تجلی انوار ملائکه و روح میباشند و همچنان خود را در حالت پاكي و عصمت نگه ميدارند. «حَتّي مَطْلَعِ الْفَجْرِ» تا وقتي كه فجر طلوع کند و حقيقت هر چيز ظاهر گردد و نیز هر کس که در مسیر امام زمان«عجل الله فرجه»قرار گرفت به توحیدی میرسد که منور به صبح ظهور حقایق است.
رسول خدا«صلی الله علیه و آله» از اصحابشان پرسيدند: آيا بعد از من هم ماه رمضاني هست؟ عرض کردند: بله يا رسول الله. پرسیدند: با توجه به اینکه شب قدر در ماه رمضان است و در شب قدر قرآن نازل میشود، آن قرآن بر چه کسی نازل میشود؟[4] وقتی كل قرآن در شب قدر نازل ميشود بايد قلبي باشد كه ظرفيت كل قرآن را داشته باشد و چنين كسي همان حجت خدا است که در مقام عصمت قرار دارد. معصوم كسي است كه هيچ نقص عقلی و عملی ندارد تا استعداد کسب همهیحقيقت قرآن را داشته باشد. من اگر - بر فرض - نصف قرآن را بگيرم هنوز ناقصم، پس معصوم نيستم. رسول خدا«صلی الله علیه و آله» پرسیدند در شب قدر قرآن بر چه کسی نازل میشود؟ عرض کردند: خدا و رسول خدا«صلی الله علیه و آله» داناترند. اميرالمؤمنين«روحيلهالفدا» آنجا تشريف داشتند، پيامبر دستشان را بر روي سر حضرت علي«علیه اسلام» گذاشتند و فرمودند: بعد از من بر ايشان و اولاد ایشان نازل ميشود. فرمودند: «آمِنُوا بِلَيْلَةِ الْقَدْرِ فَإِنَّهُ يَنْزِلُ فِيهِ أَمْرُ السَّنَةِ وَ إِنَّ لِذَلِكَ وُلَاةً مِنْ بَعْدِي عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ وَ أَحَدَ عَشَرَ مِنْ وُلْدِه»[5] به شب قدر ايمان بياوريد كه در آن شب، كارهاى سال مقدر مىشود و همانا براى خلافتِ پس از من على بن ابى طالب و يازده تن از نسل او خواهند بود. در همین رابطه امیرالمؤمنین«علیه اسلام» به ابن عباس فرمودند: «إِنَ لَيْلَةَ الْقَدْرِ فِي كُلِ سَنَةٍ وَ إِنَّهُ يَنْزِلُ فِي تِلْكَ اللَّيْلَةِ أَمْرُ السَّنَةِ وَ لِذَلِكَ الْأَمْرِ وُلَاةٌ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ«صلی الله علیه و آله» فَقَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ مَنْ هُمْ قَالَ أَنَا وَ أَحَدَ عَشَرَ مِنْ صُلْبِي أَئِمَّةٌ مُحَدَّثُونَ»[6] همانا شب قدر در هر سالى هست و در آن شب امر آن سال فرود مىآيد و براى آن امر بعد از رسول خدا«صلی الله علیه و آله» سرپرستانى است. ابن عباس گفت: آنها كيانند؟ فرمود: من هستم و يازده تن از فرزندان صلبى من كه امامان محدَّث باشند، یعنی کسانی که با عالم غیب مرتبطاند.
راه سلامت در مطلعالفجر قيامت
صاحب شب قدر امام زمان«عجل الله فرجه»هستند و شب قدر براي ايشان «سلام» است و ايشان زندگي را بدون هیچ نقصی به صبح ميرسانند، برای اینکه ما نیز شب قدرِ زندگی را به سلامت به صبح برسانیم امامی معصوم نیاز داریم، بدون امام چنین سیری ممکن نیست، با نظر و توجه به امام و توسل به آن حضرت و اطاعت از او و امید به مدد آن حضرت، شب قدر به سلامت به طلوع فجر میرسد. خودِ امام عصر«عجل الله فرجه» میفرمایند: «إِنَّا غَيْرُ مُهْمِلِينَ لِمُرَاعَاتِكُمْ وَ لَا نَاسِينَ لِذِكْرِكُمْ وَ لَوْ لَا ذَلِكَ لَنَزَلَ بِكُمُ اللَّأْوَاءُ وَ اصْطَلَمَكُمُ الْأَعْدَاء»[7] ما در رعايت حال شما كوتاهى نمىكنيم و ياد شما را از خاطر نبردهايم و اگر جز اين بود از هر سو گرفتارى به شما رومىآورد و دشمنانتان، شما را از ميان مىبردند. معلوم میشود از طرف امام هیچگونه کوتاهی نیست ما باید خود را آماده کنیم. به ما خبردادهاند امام پشت ابرِ غیبت هم كه باشند نورشان به ما ميرسد، ایشان بيشتر از آنچه ما آن حضرت را بخواهیم ما را ميخواهند، ما هم كه رسيدهايم به اينكه روزهی بيامام، روزه نيست. زیرا قلب امام همهی توحيد است و هر قلبی به اندازهای که از شرک فاصله دارد و به توحید نزدیک است، عباداتش مورد قبول است. پس فقط روزة امام اصل و امامِ روزهها است، هر «جزئی» اگر به «كل» نرسد، نابود میشود، همانطور که رطوبتها و نمها به آب برميگردند، روزهی ما به اندازهی نظرکردن به قلب امام زمان«عجل الله فرجه»روزه است؛ پس باید از امام بخواهیم که كمك كنند و قلم مبارک خود را بر لوح دل ما بنگارند. امام صاحب قلباند و هرکس به اندازهای که در اعمال خود حضور قلب داشت به قلب امام رجوع کرده است زیرا قلب، آینهی اسم جامع الهی است، کافی است فعّال شود به گفتهی امام خمینی«رضواناللهتعالیعليه» «وقتی قلب الهی شد، همه چیز انسان الهی میشود»[8]
نگهباني قلب به كمك نظر امام زمان«عجل الله فرجه»ممكن است، به کمک امامی که در مقام فعلیتِ همهی ابعاد دین هستند، و نظر به چنین مقامی عقاید و اعمال ما را متعادل میکند و جهت میدهد. از چنین امامی تقاضای کمک میکنیم تا بتوانیم شب قدر خود را درک کنیم و به مقام متقین برسیم و با حضور قلب در اعمال، زمینهی رجوع به امام فراهم میشود و به مقام توحید می رسیم.
موحد يعني کسی که توانسته است به درجهای برسد که «کثرت را در وحدت و وحدت را در کثرت» بنگرد زیرا توحید مشاهدهی جمع است در عین تفصیل، و مشاهده تفصیل است در عین جمع، که همان تمیز حق است از خلق و فانی نمودن خلق است در حق و همهی عالم را در حیطهی علم خدا دانستن و تصدیق این آیه شریفه که فرمود: «وَ ما تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ اِلاّ يَعْلَمُها»[9] هیچ برگی فرو نمیافتد مگر اینکه خداوند به آن علم دارد و در حیطهی اختيار او است. اگر فعلی در عالم واقع شود و اگر صفتی ظهور کند همه و همه آینهی نمایش انوار و اسماء الهی هستند. انبیاء (علیهم السلام ) میخواهند از طریق عبادات الهی ما را موحد کنند تا جز حق را نبینیم. خدا هم در بسیاری امور نشانمان میدهد كه ببينیم همهی کارها به دست اوست. ملاحظه کردهاید چگونه به همهی افراد امید داشتیم و کارمان حل نشد و بر خلاف همهی كساني كه به آنها اميدوار بوديم، خداوند مسألهی ما را حل كرد، پس او را باید دید. حيف كه باز يادمان ميرود و از زیباترین عقیده که همان توحید است و قرآن برای چنین توحیدی در شب قدر نازل شده، محروم میشویم. اگر شیطان همين توحيد را از ما بگيرد همه چيز را از ما گرفته است و با بستهشدن شیطان در ماه رمضان إنشاءالله بهمرور با روزه به جايي ميرسيم كه همهچيز را از خدا ميدانيم، یا به عبارت دیگر در ضیافت الهی به جايي ميرسيم كه خدا خود را به ما مي دهد.
اين روايت را در ماهرمضان فراموش نفرمائید و امیدوارانه کار را دنبال کنید كه حضرت حق فرمود: «براي هر نيكي ده برابر تا هفتصد برابرِ آن پاداش است مگر روزه، كه آن براي من است و من پاداش آن هستم.»[10] به وعدهی الهي اميد داشته باشيد و معني ضيافت الهي هم به همين معني است و در شب قدر این ضیافت به اوج خود می رسد.
وقتي انسان علاوه بر انجام واجبات و ترك محرمات در حدّ توان خود، از آنچه مباح است و ضروری نیست اجتناب كند و براي نيل به جوار حق و رضوان او از آنها دوري جويد و قلب خويش را از ياد اغيار باز دارد و با تمام وجودش در طلب مقصود باشد، در حقيقت خود را كنار ميزند و خود را ناديده ميگيرد و خداوند را به صحنه میآورد و این معنی توحیدی است که قرآن برای تحقق آن نازل شده است و پیامبران و امامان ( علیهم السلام )شخصیتهای فعلیتیافته در این توحید هستند.
در مقام کنارگذاشتن خود و به صحنهآوردن حق است كه انسان در باطنِ امر به جوار قدس ربوبي راه مييابد و لايق جوار او ميگردد و در جوار او قرار ميگيرد و از افاضات او بهرهمند گشته و از طعام و شراب پاكِ ربوبي محظوظ ميشود و به واقع در ضيافت الهی قرار ميگيرد و اگر پردهها كنار رود اين ضيافت ربوبي برايش مشهود ميشود و ميفهمد در اثر روزه و در اثر قرارگرفتن در ماه ميهماني خدا، چگونه خداوند انوار خاص خودش را به ميهمانش دادهاست.
حضرت حق در کلامی قدسی میفرماید: «مَنْ طَلَبَني وَجَدَني، وَ مَنْ وَجَدَني عَرَفَني، وَ مَنْ عَرَفَني أحَبَّني، وَ مَنْ أحَبَّني عَشَقَني، وَ مَنْ عَشَقَني قَتَلْتُهُ، وَ مَنْ قَتَلْتُهُ فَعَلَيَّ دِيَتُهُ، وَ أنا دِيَتُهُ» کسی که مرا طلب کرد مییابدم و آنکس که مرا یافت میشناسدم و آنکس که مرا شناخت دوستدارم میشود و آنکس که دوستدارم شد، عاشقم میگردد و آنکس را که عاشقم شد میکشم و هرکس را که کشتم دیهی او بر من است و خودم دیهی او هستم. حرف روی نکتهی آخر است که می فرماید خودم دیهی او میشوم یعنی خودم را به او میدهم ، وقتی انسان از نور حقایق قدسی چشید با تمام وجود دل به آنها میبندد و عاشق آنها میشود و دیگر خودی برای خود نمیخواهد و تماماً خود را در مقابل نظر به آنها فراموش میکند و میسوزاند. اینکه فرمود: «قَتَلْتُهُ» او را از خودش خلاص ميكنم، خداوند او را از نفس امّارهاش میگیرد و به خودِ حضرت حق مشغول ميكند. همان چیزی که حافظ از خدا طلب میکند و از او میخواهدکه:
روی بنما و وجود خودم از یاد ببر |
خرمن سوختهگان را تو بگو باد ببر |
خداوند سالکِ طالب را به جایی میرساند که او دیگر جز به خدا نظر ندارد، چون خودش سوخته است و این است معنی آن که فرمود خودم را دیهی او قرار میدهم و خدا سرمایهی قلب و جان او میشود. عمده آن است که انتظار خود را از روزهداری ماه رمضان و شب قدرتصحیح کنیم و راه رسیدن به مقصد را نیز به کار گیریم و قلب را همواره در صحنه داشته باشیم. گفت:
جمله معشوق است و عاشق پردهای |
زنده معشوق است و عاشق پردهای |
نبايد بپرسي چطور به امامزمان«عجل الله فرجه»برسم و از طريق آن حضرت شب قدر را درک کنم . همهی اين كارها با «طلب» و «تمنا» محقق ميشود.
«والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته»
[1] - اینکه قرآن در سورهی دخان در توصیف شب قدر میفرماید: «فِيهَا يُفْرَقُ كُلُّ أَمْرٍ حَكِيمٍ» در آن شب هر امر حکیمی جدا میشود، نسبت به مقام عنداللّهی میفرماید که در آنجا هیچ نحوه کثرتی نیست، حتی کثرت اجمالی، به همین جهت در آیهی بعد میفرماید: «أَمْرًا مِّنْ عِندِنَا» آن امری که نزد ما بود. امری که نزد خدا است در شب قدر به صورت جدا جدا نزول میکند. مثل آنکه اعیان اشیاء از مقام احدیت به مقام فیض اقدس نزول می کنند که از جهتی در مقام فیض و مخلوقیت قرار گرفتهاند و از جهتی نسبت به فیض مقدس در مقام اجمال هستند.
[2] - سورهی تكوير، آيهی 17.
[3] - سورهی تكوير، آيهی 18.
[4] - از يك طرف قرآن در سوره قدر ميفرمايد: «اِنّا اَنْزَلْناهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْر» يعني قرآن در شب قدر نازل شد، از طرف ديگر در آيهی 185 سورهی بقره ميفرمايد: «شَهْرُ رَمضانَ الَّذي اُنْزِلَ فيهِ الْقُرْان» يعني ماه رمضان، ماهي است كه در آن قرآن نازل ميشود. پس نتيجه ميگيريم كه همواره در شب قدري كه در ماه رمضان هست قرآن نازل ميشود، البته مفصل اين بحث را در سورهی دخان در تفسير الميزان ميتوانيد تعقيب كنيد، مبني براينكه نزول قرآن در شب قدر به صورت دفعي است، ولي در طول 23 سال به صورت تدريجي نازل شده است.
[5] - ارشاد مفید، ج 2، ص 480.
[6] - الكافي (ط - الإسلاميه)، ج1، ص 532.
[7] - الإحتجاج على أهل اللجاج، ج2، ص 497.
[8] - صحیفهی امام خمینی«رضواناللهتعالیعليه» ج 8، ص 519.
[9] - سورهی انعام، آیهی 59.
[10] - مستدركالوسائل، ج 7، ص 502.