فرهنگ انتظار و نجات از «اکنونزدگی»
باسمه تعالی
«السَّلامُ عَلَي الْقائِمِ الْمُنْتَظَر وَالْعَدْلِ الْمُشْتَهَر.
السَّلامُ عَلَي بقية اللّهِ في بِلادِه»
1- انتظار یعنی باقیماند بر عهدی که با ظهور اسلام برای بشریتِ تعالیطلب آغاز شد. به حکمِ «النهایات تُرجِعُ اِلی الْبدایات»، یعنی آنچه در انتها ظهور میکند همانی است که در ابتدا آغاز شده است و تاریخ بشریت را منوّر به نور اسلام کرد و انتظار یعنی برگشتن بر همان اسلام و باقیماندن بر آن.
2- انتظار یعنی در دنیایِ ظلمانیِ امروز که بشریت گرفتار انواع پوچیها و نیهیلیسم شده است، متوجه باشیم راه تعالیِ انسان در بنبست نیست و از انفعال فرهنگِ ظلمانی دوران مدرنیته، میتواند آزاد بود.
3- در فرهنگ انتظار، بشر، زمینگیر نمیشود زیرا متوجهی ظرفیتهای نهفتهی عالَم هستی میباشد و میداند واپسین دورانِ تاریخ، دورانِ عبور از ظلمات است و خود را با سرزندهنگهداشتن در فرهنگِ انتظار در چنین مسیری احساس می کند. و در همین راستا رسول خدا(ص)میفرمایند: «اِنْتِظَارُ الْفَرَجِ مِنْ الْفَرَج»، پس انتظار خود به خود نوعی گشودگی است و در رابطهبودن با روحانیتِ حضرت مهدی(عج)و همانطور که امام كاظم(ع)ميفرمايند: «يَغِيبُ عَنْ اَبْصارِ النّاسِ شَخْصُهُ وَ لا يَغيبُ عَنْ قُلوبِ الْمُؤْمنين ذِكْرُهُ» شخص آن حضرت از چشمها پنهان است، ولی یاد او و احساس حضور او از قلبها غایب نیست.
4- انتظار، نوعی از زندگی است با فرهنگِ مخصوص به خود و با نظر به حضور انسان کامل. این نوع زندگی خود به خود باعث تحقق ظهور رحمت الهی در طولِ باقیماندن در فرهنگ انتظار میگردد تا آنجایی که به تحقق رحمت الهی که همان ظهور انسان است، منتهی شود.
5- در زمان غیبتِ امام، انسانِ منتظر متوجهی غیاب ساحتِ حق و حقیقت است و زندگیِ خود را با توجه به چنین غیابی میفهمد آنهم از آن جهت که میداند هرگز خورشید بهکلّی از میان نمیرود، هرچند ابری برای مدتی او را بپوشاند، باز این نور خورشید است که صحنه را روشن نگه داشته تا حجابِ ابر، یأسی بر جانِ بشر تحمیل نکند آنطور که دنیای مدرن انسان را به یأس میکشاند.
6- انتظار، راهی است تا انسانها با نظر به انسان کامل، همواره متوجهی غفلت خود از حضوری باشند که در آن حضور، امامِ غائبِ حاضر، ظاهر خواهد شد و این یعنی واقعشدن در نوعی «خودآگاهی» از خود و سپس قرارگرفتن در مسیر «دلآگاهی» تا امکانِ رؤیت امام غایب برای بشریت فراهم شود، زیرا اگر «دلآگاهی» برای بشر پیش نیاید، باز امام به همان انسانهایی گرفتار میشوند که مولایمان علی(ع) را خانهنشین کردند.
7- ظهور امام زمان(عج) همراه است با انفتاحِ ساحتِ وجود، و نظرِ خاص حضرت حق به بشریت و ظهور انسانی که باطن و ذاتِ کامل بشریت است. این انتظار یعنی نظر به گشایشِ افقی که بشریت ظرفیت آن را دارد و نباید تنها به اکنونِ خود که دوران سرگردانیِ او است مشغول شود و بدان راضی گردد.
8- انسان گرفتارِ فرهنگ مدرنیته، با اصالتدادن به ساحتِ تاریکِ وجود خود[1]. در اکنونی بیفردا و در فرعونیتِ «أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلى» فرو افتاده و به گمان آنکه هرکاری میتواند بکند با تصمیماتِ احمقانهی خود هر روز با ناکامیهای جدیدی روبهرو میشود و عملاً نشان میدهد که آخرین نفسهای خود را میکشد.
9- بشرِ مدرن، صورت افراطی اکنونزدگی است و از اتحاد گذشتهی توحیدی خود و آیندهی متعالیاش دچار غفلتی عظیم شده و این است که امروز، بیش از هر روز باید با ورود در فرهنگ مهدویت و فرهنگ انتظار، خود را از ظلمات دوران نجات بخشد به امید آن ندایی که در آن آغاز اینچنین با ما سخن گفت. «اللَّهُ وَلِيُّ الَّذينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ»(بقره/257) پس میتوان تاریکیها را روشن نمود و در موقعیتی قرار گرفت که در «حالْبودنِ» ما و در «اکنونِ» خود بهسربردنمان، عین اتصال به آن گذشتهی توحیدی و آن آیندهای متعالی باشد. این است بودنِ واقعی یک انسان منتظر، وقتی بر انتظار خود پایدار میباشد و نظر به انفتاحِ تاریخی که روبهروی بشریت است، داشته باشد.
«اللّهُمَّ اکْشِفْ هذِهِ الْغُمَّةَ عَنْ هذِهِ الْأُمَّةِ بِحُضُورِهِ، وَ عَجِّلْ لَنا ظُهُورَهُ»
والسلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته
[1] - خداوند در مورد انسان میفرماید: «فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها» ما فجور و سیاهی او را و تقوا و ساحتِ نورانی او را به او الهام کردیم، هر کدام باید خودشان هر بُعدی از ابعاد خود را که خواستند، انتخاب کنند.