بسم اللهّ الرّحمن الرّحیم
1-حضرت ربّ العالمین بنا دارد از طریق پیامبر خود که راهی به سوی او گشوده است، راهی را در مقابل ما بگشاید. و لذا در این رابطه فرمود:
«لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنينَ إِذْ بَعَثَ فيهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ إِنْ كانُوا مِنْ قَبْلُ لَفي ضَلالٍ مُبينٍ»(آلعمران/164)
خداوند لطفی بس گرانمایه را بر مؤمنین عطا کرد آنگاه که در بین خودشان رسولی را که قصهی جان آنها است، برانگیخت تا برای مردمان نشانههای او را یکی پس از دیگری بنمایاند و انسانها را آنچنان از آلودگیها آزاد کند که شایستهی صعود به حضرت ربّ العالمین در آنها شکل گیرد و علاوه بر این، آنها را کتاب و حکمت بیاموزاند تا بدانند چه باید بکنند و چگونه زندگی را حکیمانه طیّ نمایند. و این در حالی است که تا آن زمان، هرچه بوده است با همهی ادعاهای مدعیان، سراسر نسبت به راهی که بشر باید طی کند، گمراهیِ روشنی به حساب میآمد.
2- حضرت حق در رابطه با غفلتِ بشر آن زمان نسبت به پدیدهی نبوت میفرماید: «وَ ما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ إِذْ قالُوا ما أَنْزَلَ اللَّهُ عَلى بَشَرٍ مِنْ شَيْءٍ»(انعام/91)
آنها جایگاه و قدر و قیمتِ حضرت الله را نفهمیدند که گفتند: خداوند هرگز به هیچوجه هیچچیز بر بشر نازل نمیکند! این به جهت آن بود که آنان خِردی را که در بسترِ وحی به ظهور میآید، متوجه نبودند و عموماً خِرد را، خِردی میدانستند که با فکر و قیاس بهدست آید و این، مشکل امروز بشر مدرن نیز هست.
با روبهروشدن با پدیدهی نبوت باید به خردی فکر کرد که نسبت انسان را با حضور بیکرانهی انسان شکل میدهد تا انسان در جان خود روحانیتی را احساس کند ماورای فکر و مفاهیمِ ذهنی. در آن صورت است که جایگاه امیرالمؤمنین علی«علیهالسلام» را خواهد فهمید که چگونه میتواند در افقی که پیامبر خدا«صلواتاللهعلیهوآله» مقابل بشر گشوده است، حاضر شوند که حاصل آن، کلمات فوق بشریِ نهجالبلاغه است.
در هماهنگی حضرت علی«علیهالسلام» نسبت به راهی که پیامبر خدا«صلواتاللهعلیهوآله» در بعثت خود گشودند، همین بس که آن حضرت میفرمایند:
«لَقَدْ سَمِعْتُ رَنَّةَ الشَّيْطَانِ حِينَ نَزَلَ الْوَحْيُ عَلَيْهِ ص فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ مَا هَذِهِ الرَّنَّةُ فَقَالَ هَذَا الشَّيْطَانُ قَدْ أَيِسَ مِنْ عِبَادَتِهِ إِنَّكَ تَسْمَعُ مَا أَسْمَعُ وَ تَرَى مَا أَرَى إِلَّا أَنَّكَ لَسْتَ بِنَبِيٍّ وَ لَكِنَّكَ لَوَزِيرٌ وَ إِنَّكَ لَعَلَى خَيْر» من هنگامى كه وحى بر آن حضرت فرود آمد، شیون شيطان را شنيدم. پرسیدم: اى فرستادهی خدا اين شیون چيست؟ فرمودند: اين شيطان است كه از آن كه او را نپرستند نااميد و نگران است. همانا تو مىشنوى آنچه را من مىشنوم، و مىبينى آنچه را من مىبينم، جز اين كه تو پيامبر نيستى و وزيرى و بر راه خير مىروى.
آیا راهی که در مقابل در حضرت علی«علیهالسلام» ذیل وحی پیامبر گشوده شده، برای شیعیان آن حضرت بهکلّی بسته است؟ یا این خبر از آن میدهد که با بعثت پیامبر خدا«صلواتاللهعلیهوآله» برای همهی آنهایی که به نحوی در شریعت محمّدی قرار گیرند، و در هماهنگی با آن حضرت باشند؛ آن راه گشوده است تا در نسبت با حقیقت، خود را در صحنه احساس کند.
3- خداوند در آیهی 2 سورهی جمعه میفرماید: «هُوَ الَّذي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولاً مِنْهُمْ» خدایی که هستی به سوی او در سیر و حرکت است، همانی است که در میان اُمّیین پیامبری را از خود آنان مبعوث کرد. آری! در میان امیین، یعنی کسانی که تمام وجود خود را در محضر عنایات الهی گشودند و مشغول دادههای فکری و قیاسی خود نبودند و این یعنی شرط گشودهشدن نسبت به حقیقت، وگرنه به جای آنکه پیام حضرت معبود را دریافت کنیم، خود را بر آن پیام تحمیل مینماییم و از خردی که از طریق وحیِ محمّدی«صلواتاللهعلیهوآله» بر انسان عرضه میشود محروم میگردیم. آری!
گوش دل را یک نفس این سو بدار تا بگویم با تو از اسرار یار
4- حضرت حق در آیهی94 سورهی إسراء میفرماید: «وَ ما مَنَعَ النَّاسَ أَنْ يُؤْمِنُوا إِذْ جاءَهُمُ الْهُدى إِلاَّ أَنْ قالُوا أَ بَعَثَ اللَّهُ بَشَراً رَسُولاً» مردم را چه شده است که چون هدایتی به سوی آنان آید، آن را انکار میکنند و میگویند: آیا میشود خداوند بشری را به عنوان فرستادهی خود به سوی انسانها برگزیند؟ آری! این به جهت آن است که انسانها متوجهی ظرفیت خود نیستند که تا گشودهشدن به سوی حقیقتِ بیکرانه میتوانند جان خود را بگشایند. و پیام بعثت نبیّ اکرم«صلواتاللهعلیهوآله» برای آن است که آنان را از این غفلت نجات دهد و ذیل امیر مؤمنان تا آنجا جلو بروند که نسبت به آنچه بر پیامبر خدا نازل شده، جان خود را بیگانه ندانند. آنان نمیدانند چه عطشی در پیامبر خدا شعلهور بود که منجر به چنین عطایی از طرف خداوند گشت.
5- حضرت حق در آیهی 128 سورهی توبه میفرماید: « لَقَدْ جاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزيزٌ عَلَيْهِ ما عَنِتُّمْ حَريصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنينَ رَؤُفٌ رَحيمٌ» هان ای همهی انسانها! رسولی از خودتان به سوی شما آمد در حالیکه تماماً دغدغهی هدایت شما را داشت و اینکه شما در زحمت و گمراهی بودید بر او سخت میگذشت و دلسوز انسانهای مؤمنی بود که نسبت به حقیقت بیگانه نبودند، ولی حقیقت را نیز نمیشناختند.
6- با توجه به آنچه گفته شد میفهمیم «بعثت» یعنی آنکه انسانها ظرفیت آن را دارند تا در جهانی بس گشودهتر از جهان کمّیّتها حاضر شوند، مشروط بر آنکه از طریق معارف حقهی قرآنی و عبادات شرعی، نوعی هماهنگی با پیامبری در خود ایجاد کنند که آسمانها به سوی او گشوده شده است، آسمانهایی که بر مستکبران و آنهایی که نسبت به حقیقت کبر میورزند، گشوده نمیشود به همان معنایی که حضرت حق میفرماید: «إِنَّ الَّذينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا وَ اسْتَكْبَرُوا عَنْها لا تُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوابُ السَّماء»(اعراف/40)
7- وقتی هماهنگیِ لازم با رسول خدا«صلواتاللهعلیهوآله» در بین ما پیش آمد، نتیجهی بزرگ آن، محبّت و صمیمیتی است که گمشدهی امروز بشرِ دوران است که خشم او، او را جلو میبرد. در حالیکه شدّیّت در مقابل دشمنان اسلام، منطقی است و هر آنکس که به نحوی ذیل پیامبر خداوند خود را حاضر کرده است، باید در وادی محبّت به یکدیگر، خود را حاضر کند به همان معنایی که خداوند در آیهی 29 سورهی فتح فرمود: «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَماءُ بَيْنَهُم» این نوع هماهنگی موجب میشود تا انسانها معنی زندگی را بچشند و با پیامبری باشند که به گفتهی جناب مولوی، نه فرشته بود که در انزوا از بشریت زندگی کند، و نه آنچنان دنیازده بود که ابعاد انسانی خود را فراموش کند. در خطاب به آن حضرت عرض کرد:
نه مَلَک بودی و نه خسته ز خاک ای بشیر ما، بشر بودی و پاک
این یعنی بهترین نحوهی اخلاق و مواجهه با انسانها، به همان معنایی که آن حضرت فرمودند: «بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَكَارِمَ الْأَخْلَاق» من برانگیخته شدم تا آن فرازین اخلاق را که انبیاء برای بشریت آوردند، به انتها برسانم تا همهی اخلاق که بستر تجلی همهی انوار الهی در آخرالزمان است، به ظهور آید. چنین بعثتی بر همهی عزیزان مبارک باد
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته