فهرست مطالب
مقدمه. 11
روش ما در ويراستاري کتاب.. 13
مقدمه مؤلف.. 17
عصارهاي از فرهنگ مهدويت در ابعاد گوناگون. 21
انسان كامل، غايت هر انسان. 25
جايگاه امام معصوم بعد از رسول خدا (ص) 27
نقش امام زمان(عج) در زمان غيبت.. 30
امام؛ عامل تبيين مقصد قرآن. 33
شب قدر و حضور حضرت وليعصر(عج) 36
امام( ) مقصد خلقت.. 40
معرفت به امام زمان(عج)شرط بهرهگيري از معارف دين 45
انتظاري حياتبخش... 48
زيباترين زندگي در عصر غيبت.. 50
امامان معصوم(ع) حاكمان آيندة جهان. 53
يگانگي عالم كبير با عالم صغير 56
ريشة سرگردانيها 58
انحراف از انتظار حقيقي.. 60
تأثير نظر امام عصر(عج) در اصلاح انسان. 63
مقام واسطة فيض... 66
نحوة حضور حضرت حجت(عج) 68
تصرّف در ابعاد غيبي انسانها 69
مافوق فهم صورت گِرا 70
چگونگي تأثيرپذيري روح و قلب.. 72
انسان کامل و نظر به لوح جانِ انسانها 74
دين در صحنه معرفت بشري.. 75
اسماء خدا در وجود آدم. 76
طالب نظر امام زمان(عج) بودن. 78
روح سرطاني.. 80
تأثير نظر امام بر قلب انسان. 81
عوض کردن مبادي ميل. 83
غم غيبت امام زمان(عج) 85
انقلاب جهاني جهت تعالي عقل و خيال. 88
بازگشت دينداري به نظام تصميم گيري بشر 92
توجه به دروازة نور 95
راهِ آسماني شدنِ انسان زميني.. 98
امام زمان(عج) ؛ تمنّاي بزرگ بشريت.. 100
سر رشتة عزّت حقيقي.. 101
انتظار فرج و آثار آن. 103
برکات تأثير نظر امام عصر(عج) 106
اصلاحي، فوق کتاب و درس... 107
امام (عج) عامل به ثمر رسيدن هر انسان. 109
عوامل جلب نظر امام عصر(عج) 111
معني و جايگاه فرج. 112
فرج و طلوع تمام نورها 113
عوامل محروميت از فرج. 117
دعاي ندبه، زمينة تحقق فرهنگ امامزمان(عج) 119
سنت گزينش اولياء 120
موانع ظهور حق در جامعه. 124
زندگي زيبا در پرتو خواستن هاي امامزماني.. 127
منطقيترين آرمان. 128
آرزوي حقيقي.. 131
دولت الهي.. 134
ارتباط با امام عصر(عج) 135
چگونگي ارتباط با مقام امام عصر(عج) 137
براي چه ميخواهي امام را ببيني؟. 139
غفلت از فضاي ارتباط با امام عصر(عج) 141
هميشگي فرج براي اهلش... 142
نظر امام عصر در هر صبح. 143
نور وجود امام(عج) ؛ بستر اقامة حق.. 146
فرج حتميترين حادثه در انتهاي تاريخ.. 151
كشف اسرار عالم در فهم چگونگي ظهور 154
مقابله با حوادث حتميالوقوع، محال است.. 155
تحقق ظهور و تحقق هدف خلقت.. 158
معني عدالت و امنيت در آخرالزمان. 159
معني تاريخ. 162
هدف خلقت؛ نمايش انسان كامل است.. 165
آخرالزمان؛ ابتداي تاريخ حقيقي بشر 167
زندهترين مكتبها و زندهترين انسانها 171
تقدّم و تأخّر ظهور 174
امامزمان(عج) هميشه بايد حاضر باشند. 180
شناخت امامزمان(عج) دريچة ارتباط با پيامبر(ص) و ساير ائمه(ع) 182
غايب؛ امّا فعّال. 185
يگانه شدن عالَم كبير با عالَم صغير 192
نظام احسن و آخرالزمان. 193
لوازم اعتقاد به حكمت خداوند. 196
امامت، بستر ظهور اسرار شريعت.. 198
ادامة رحمتِ هدايت توسط امام معصوم. 204
شرط ظهور چهرة نهايي اسلام. 206
لازمة نظام اَحسن الهي.. 208
ظرفيت زمين و عاليترين آرمان. 210
معني و جايگاه انتظار فرج. 213
شرط تحقق جامعه آرماني.. 214
نظام اَحسن الهي و انتظار جامعه آرماني.. 217
حاكميت آرماني، لازمة نظام اَحسن الهي.. 221
مدرنيته؛ ظلمات آخرالزمان. 223
نجات از هوش شيطاني.. 224
شرايط رفع همة حجابها 227
انقلاب اسلامي، طلوعي اميدبخش... 228
توجه به موعود، عامل نجات.. 232
راه عبور از ظلمات آخرالزمان. 234
اهميت شناخت روح زمانه. 238
انتظارهاي غلط از انقلاب اسلامي.. 241
شرايط زندگي قدسي.. 245
سؤال و جوابهاي مربوط به بحث نظام احسن و آخرالزمان 249
يك قدم تا ظهور 249
چگونه امام شناخته ميشود؟. 253
ملاقات با امام زمان(عج)، خطرها و غفلتها 259
امام زمان(عج)، عين انسانيت.. 262
ظهور حقيقت انسانيت در افراد مختلف.. 265
اهميت درک «چگونگي حضور حضرت حجت در هستي» 267
عالِم به موضوعي و جاهل به موضوعي.. 269
امام زمان(عج)؛ ظهور نهايي اسرار غيب.. 271
امام زمان(عج)؛ تنها راه تکميل همة ابعاد انساني.. 275
امام زمان(عج)؛ تنها راه رسيدن به خدا 276
امامزمان(عج)، عين تعادل در انسانيت.. 279
آفات وهّابيگري.. 280
چگونگي بهرهبردن از «تنها واسطة فيض». 282
امامزمان(عج) منطقيترين مقصد. 284
ما امامزمان(عج) را ببينيم يا امامزمان(عج) ما را؟. 286
چگونگي ملاقات با امامزمان(عج) 291
نظر امام(عج) بر موطن «قلب»، «خيال» و «حسّ». 294
محروميتي خودخواسته. 303
هدف از ملاقات امام(عج) 307
رؤيت امام(عج)از جمالِ عين ركوع و عين سجود. 309
رعايت کامل شريعت، عامل ارتباط با امام(عج) 312
ديدن امام را در خواب.. 315
احتمال تمثّل شيطان يا نفس امّاره. 316
جايگاه رؤيت امام(عج) در خواب.. 319
انتظار واقعي.. 322
اوّلين قدم، شناخت نقصهاي نظام سياسي جهان. 325
امام زمان(عج) و نوع اسلحهها در آخرالزمان. 327
صبر در انتظار و نااميدي از خود؛ مقدمة جلب نظر امام زمان(عج) 329
مقدمه
باسمه تعالي
1- گفتگو از حضرت صاحبالزمان(عج) به نحو صحيح و با تصور واقعي، موجب آمادگي براي انتظار حقيقي و تحقق آن و در نتيجه ظهور با برکت حضرت ميشود و لذا بر هر مسلمان معتقد به وجود و ظهور آن حضرت لازم است که در راستاي معرفي صحيح فرهنگ مهدويت و انتظار، هيچگونه کوتاهي به خود راه ندهد.
2- فروپاشي کمونيسم و سقوط ليبراليسم در درة ابتذال و خودکامگي امپرياليسم، دفتر تمامي تئوريهاي سياسي اجتماعي را که مدعي اصلاح آيندة بشر هستند فرو بست و به همين جهت قرن اخير را قرن فقر تئوريها ميدانند و معتقدند هرگز بشر تا اين اندازه دچار ضعف تئوري نبوده است، زيرا ديگر حرفي براي گفتن ندارد، و اين است که بهخوبي احساس ميشود اگر بشريت به خود آيد زمينه براي ظهور حجت خدا (عج) فراهم است. غفلت از معرفت و تصور صحيح از حجّت حي خداوند(عج)، موجب در پردهشدن آن حضرت و عامل ادامة سرگرداني جهان خواهد بود. حال چه اين غفلت به جهت ضعف تئوريک باشد، و چه به جهت انحراف از موضوع، و تقليلدادن مطلب در حدّ جشن پانزده شعبان. و بهواقع اگر تا اين حدّ از نظر معرفتي از موضوع مهدويت وانتظار غفلت نميشد، وضع مسلمين تا اين اندازه بحراني نبود و تنها چارة نجات جهان در حال حاضر رويآوردن و آويختن به دامن حجّتي است که به تمامي در برابر حجّتهاي غير الهي و غير حقيقي ميايستد، و از تماميت فرهنگ معنوي حمايت ميکند.
3- کتاب حاضر سعي دارد با توجه به نکات فوق؛ اولاً: به کمک متونِ آيات و روايات مربوطه تصور صحيحي نسبت به نقش حضرت حجت(عج) ارائه دهد. ثانياً: با نظر به انقلاب اسلامي به عنوان دورة گذار از وضع موجود جهان به وضع مطلوب، نظرها را متوجه تمدن اسلامي نمايد تا مسئله انتظارِ فرج هرچه کاربرديتر وارد زندگي امروزين مسلمانان گردد و فعاليت نسل جوان به جاي فروافتادن در ظلمات روزمرّگي آخرالزمان، به زندگي فعّال منتظران پيوند بخورد.
4- سخنران محترم در دو مبحث از اين کتاب به شرح و تبيين فرازهايي از دعاي ندبه پرداخته تا بتواند نمونههايي از فرهنگ انتظار و نتايج آن را در حين بحثِ خود روشن کند و اين کار غير از کاري است که در شرح بر دعاي ندبه تحت عنوان «دعاي ندبه؛ نظر به فردايي نوراني» انجام داده، زيرا که در شرح دعاي ندبه موضوعْ از زاوية ديگري مورد بررسي و پيگيري قرار گرفته و سعي در رعايت انسجام کلي دعا و توجه به پيام کلي آن ميباشد.
5- پس از تدوين کتاب «مباني معرفتي مهدويت» در رابطه با «براهين وجود و چگونگي حضور و ظهور حضرت حجت(عج) در هستي» مجموعة مباحثي که در اين کتاب پيش رو داريد سخنرانيهاي استاد در رابطه با«تبيين مقام واسطة فيضبودن وجود مقدس حضرت صاحبالامر(عج)» است که از نوار پياده شده و پس از تکميل مباحث توسط خود ايشان، به صورت کتاب حاضر خدمت عزيزان عرضه مي داريم، باشد که إنشاءالله درآينده بتوانيم در موضوع مهدويت از زاواياي ديگر کتابهايي را خدمت عزيزان عرضه نماييم.
روش ما در ويراستاري کتاب
شايد در ابتدا انتظار عزيزان اين باشد كه مباحث كتاب به صورت يك مقالة علمي كه عموماً هم معمول است، ارائه شود. ولي همچنانكه ملاحظه مينماييد به دلايل زير تلاش شده است در ويراستاري متنِ كتاب فضاي گفتاري آن حفظ شود.
1- فرق متون ديني با مقالههاي صرفاً علمي اين است كه متون ديني - از جمله اين كتاب- بايد علاوه بر آنكه جنبة اطلاعرساني داشته باشد، جنبة حضوري و بازيگرانة مخاطب خود را نيز حفظ كند، زيرا هدف دين تربيت انسان است و نه آموزش او، و جايگاه باورهاي ديني قلب انسان است و نه ذهن او. در اين روش است كه انسان، متذكر و متأثر ميگردد و مطالب ديني، او را در تغيير رفتار ياري ميكند، و لذا بايد ارتباط حضوري متون ديني با مخاطب خود حفظ شود و آنچه توسط سخنران در حالت حضور بيان شده است با همان حال و هوا به صورت نوشتار در آيد تا همان سير و سفر حضوري در قلب خواننده محقق گردد.
2- در دريافت حصولي از واقعيات به هيچوجه پيوندي ميان ما و واقعيات برقرار نميشود و آنهايي كه عادت كردهاند در حدّ آگاهي از واقعيات، متوقف شوند انتظار دارند در موضوعات مورد بحث يك مقالة شُسته و رُفته خدمتشان عرضه شود، ولي ما تلاش ميكنيم عقل و قلبِ مخاطب، در محضر خودِ حقيقت قرار گيرد و از پرتو مقدس آن بهرهمند گردد و اين كار با علم حصولي نسبت به حقايق مقدس، ممكن نيست. آري «زِگوهر سخنگفتن آسان بود» ولي آن را يافتن و در حضور آن قرارگرفتن و از تَلَؤلؤِ آن بهرهمندگشتن راه ديگري ميخواهد، آنهم راهي كه بس طولاني است، راه سير از مفهومِ وجود، به سوي خودِ وجود، راهي كه عارف در وصف آن ميگويد:
رهرو منزل عشقيم و زسر حدّ عدم تا به اقليم وجود اينهمه راه آمدهايم
3- خصوصيات متون ديني ميطلبدكه يك نحوه «از خويش برون آمدن» را درپي داشته باشد، تا عزم عمل در خواننده شعلهور شود كه گفت:
شهر خالي است زعشاق، بود كز طرفي مردي از خويش برون آيد و كاري بكند
4- متون بزرگ ديني كه منشأ تحول در اقوام و ملل شده و ميشود چيزي جز مخاطبه و محاوره گوينده با خواننده نيست، آنهم با ارائه انبوه مثالها. مسلّم مولوي بنا ندارد در مثنوي و يا در ديوان شمستبريزي اطلاعات خود را با خواننده در ميان بگذارد، بلكه تلاش او اين است كه راهي در مقابل مخاطب خود بگشايد و لذا نميتواند به نحوة ديگري غير از نحوهاي كه مثنوي يا ديوان شمس را ارائه داده است، سخن بگويد و اگر حسامالدينچلپي آن سخنان را مينويسد، حالت مخاطبه و محاورة آن را نيز حفظ ميكند، و به همان اندازه كه انسان داراي ابعاد گوناگون و تو در توست، بايد مولوي هم كه انسان را مخاطب خود قرار داده است تو در تو حرف بزند، هرچند تصور بعضي در ابتداي امر اين باشد كه مثنوي نظم ندارد و مولوي پراكنده سخن گفته است؛ مگر انسان سنگ است كه يك وجه داشته باشد و عقل و خيال و عاطفه و فطرت او هركدام بر ديگري تنيده نباشد؟
حتماً مستحضريد كه تفسير قيّم الميزان نيز حاصل محاوره و مخاطبة علامهطباطبايي«رحمةاللهعليه» با شاگردان خاص ايشان در شبهاي جمعه در منزلشان و روزهاي چهارشنبه در مدرسة حجت بود و حضرت علامه«رحمةاللهعليه» حاصل آن مخاطبه و محاوره را با وسعت بيشتر تدوين نمودند و همين موجب ميشود كه در خواندن آن تفسير گرانقدر حالت حيات و «از خويش برون آمدن» در خواننده ايجاد شود.
از همه مهمتر خود قرآن است كه سراسر محاوره و مخاطبه با خوانندة خود است و آنهم محاورهاي با ابعاد گوناگون و شخصيتِ تو در توي انسان، انساني كه عقل و خيال و عاطفه و فطرت او تماماً بر هم تنيده شده است، به طوري كه هركس ميخواهد با قرآن به عنوان يك كتاب علمي صِرف برخورد كند - و نه كتابِ به باوركشيدن روح و قلب انسان- ممكن است سؤال كند كه چرا مثلاً داستان حضرت موسي(ع) را اينهمه پراكنده و هر وَجه آن را در جايي گفته است؟ از نظر چنين فردي شايد قرآن نظم يك مقالة علمي را نداشته باشد، ولي اگر متوجه شد قرآن كتاب تربيت است و هرلحظه با تمام ابعاد انسان سخن ميگويد و در مثال حضرت موسي(ع) در هر موقعيتي وجهي را پيش ميكشد كه مربوط به همان وجه مخاطَب قرآن است و بقية وجوه در فضاي محاوره و مخاطبهاي ديگر بايد به ميان آيد، ميفهمد كه قرآن به اندازة انسان منظم است.
5- اين كتاب مجموعهاي از سخنرانيهاي استاد طاهرزاده است كه به صورت نوشتار درآمده و ايشان پس از بررسي، حذف و اضافاتي را اِعمال نموده تا خوانندگان محترم بتوانند بيشترين استفاده را ببرند و لذا چون بعضاً مطالب مفصلي به بحث اضافه شده است ممكن است در هنگام مطالعة كتاب احساس شود حالت سخنرانيبودن بحث تغيير كرده است، كه از آن گريزي نيست. ولي به طور كلي چون معتقديم هدف متون ديني تربيت انسان است و نه صرفاً آموزش او و جايگاه تربيت قلب است و نه ذهن، سعي شده است تا حدّ امكان فضاي محاورهاي آن محفوظ بماند.
گروه فرهنگي الميزان
مقدمه مؤلف
1- انسانهاي هوشيار و متوجه سنن الهي به کمک ابواب گشودة خداوند و واسطههاي فيض ربّاني، از بندهاي پيچيدهشده بر قلب و ذهن و زبان خود ميرهند و وارد مجلس اُنس با خدا ميشوند و از پايگاه بصيرت توحيدي، زندگي و تاريخ را تحليل نموده و عمل خود را بر آن اساس شکل ميدهند و تاريخ جديد جهان را شروع مينمايند، و لذا ضرورت توجه به واسطة فيض عالَم، يعني حضرت صاحبالامر(عج)، ضرورتي است که غفلت از آن، غفلت از همة زندگي در ابعاد فردي و اجتماعي است.
2- در مورد فرهنگ مهدويت؛ انسان از غناي منابع و فقر تدبّر و تأمل در آن آثار، در شگفت ميماند. به واقع فرهنگ مهدويت که گوهر اصلي دينداري در عصر غيبت است و شيعه افتخار توجه به آن را به نحو خاص براي خود حفظ کرده، ميطلبد که با آن با دقت و تعمق برخورد شود و از اين طريق برکات فوقالعادهاي براي امروز و فرداي خود به دست آورد و پايههاي تمدن اسلامي را بنيان نهاد.
3- معرفت به مقام امامي که تجلي جامع اسماء حُسناي الهي و آيت غيبالغيوب پروردگار و خاتم اوصياء و کعبة آمال همة انبياء و اولياء و واسطة فيض خدا است، و بدون او هستي در هم ميريزد[1] و زمين اهلش را فرو ميبرد، چرا بايد اينچنين ساده مطرح باشد که مجبور باشيم براي طرح چنين عقيدهاي بزرگ در موضع دفاعي قرار گيريم؟ و دشمنان اين عقيده تصور نمايند حرفي براي گفتن دارند.
4- گويا شيطان همة سوارهنظام و پيادهنظام خود را بسيج کرده تا اين حقيقت بزرگ به فراموشي سپرده شود، چرا که مرگِ او با ظهور حضرت(عج) رقم خورده است. شيطان از خداوند تا روز قيامت مهلت ميخواهد، ولي خداوند تا روز «معلوم» به او مهلت ميدهد. «قَالَ رَبِّ فَأَنظِرْنِي إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ* قَالَ فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنظَرِينَ* إِلَى يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ»[2] امام صادق(ع)؛ « يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ » را عصر ظهور معرفي ميکنند.[3] پس عصر ظهور، عصرِ شکستن شيشة عمر شيطان است. از همين رو؛ شيطان سرسختترين دشمن امام زمان(عج) بهشمار ميرود و تمام تلاش او براي تخريب اين حقيقت بزرگ و به تأخير انداختن ظهور آن حضرت است، و لذا شيعيان بايد براي مقابله با شيطان و اعوان وانصار او به منطق عقل و نقل معتبر مجهز گردند تا به خوبي شرايط ظهور آن وعدة بزرگ خدا را محقق نمايند.
5- در موضوع مهدويت يک کار؛ طرحِ متون روايي بسيار ارزشمندي است که وجود مقدس حضرت وليعصر(عج) را مطرح ميکند - اعم از روايات مربوط به وجود مقدس آن حضرت، يا روايات مربوط به چگونگي و شرايط ظهور آن حضرت - و کار ديگر؛ تحليل در مورد آن متون و روشننمودن جايگاه حضرت از نظر روايات است، که اين کتاب در عين نظر به کار اول، بيشتر کار دوم را بهعهده گرفته است، زيرا تدبّر و تحليل در متون روايي و ادعية مربوطه موجب ميشود حقانيت و عظمت جايگاه معرفتي آن ادعيه و روايات هر چه بيشتر براي ما روشن شود و با اميدواري بيشتر به آنها تکيه کنيم.
6- بيش از سه دهه است که غرب با استعداد شيطاني خود متوجه مسأله مهدويت شده است و براي به انحرافکشيدن آن از طريق منابع و روايات مسيحي و يهودي و از جمله مطالعات اسلامي، تلاش پيگير نموده است، و عملاً با تأسيس صدها سايت و ساخت فيلم و انتشار کتاب، در صدد است موضوع مهدويت را به حجاب ببرد و با بازداري مردم براي رسيدن به بلوغ معنوي، براي ادامة حيات شيطاني خود، ظهور حضرت را به تأخير مياندازد و اينجاست که منتظران واقعي بايد همة همت خود را جهت خنثيکردن آن حيلهها بهکار گيرند و به کمک ائمه معصومين(ع)، تصور صحيح و مؤثري از مهدويت و فرهنگ انتظار داشته باشند تا إنشاءالله در عين دفع ظلمات آخرالزمان، هرچه زودتر از برکات ظهور آن حقيقت بزرگ برخوردار شويم.
7- توجه درست و دقيق به حجّتِ حي خداوند(عج) به خودي خود احياء فرهنگي است که ميتواند مباني و صورت فرهنگ مدرنيته را به نقد بکشد و جايگاه تاريخي آن را بهخوبي نمايان کند و اين کار از هيچيک از عناصر فرهنگي گذشته و حال بهجز فرهنگ انتظار و مهدويت بر نميآيد و لذا است که با طرح درست مهدويت ميتوان با سرعتي غير قابل تصور از حجاب ظلمات مدرنيته گذشت و جبهة ظهور مقدس حضرت صاحبالامر(عج) را گشود.
8- اگر روزي جامعة ما به درجهاي از خودآگاهي تاريخي برسد که از عمق جان تمنّاي تجديد حيات فرهنگ ناب محمدي(ص) در آن شعلهور شود، فرهنگ مهدويت و توجه به حضرت مهدي(عج) - به عنوان جان ماية تفکر ديني و شيعي- تنها نقطة اتکاء ما براي برگشت به هويت اصيلمان ميباشد و لذا است که عاقلانهترين کار براي نجات جامعه، احياء هرچه دقيقتر فرهنگ مهدويت است و اميد فراوان داريم در اين راستا توفيق برداشتن قدمي - هرچند کوچک - نصيب ما بشود. إنشاءالله
طاهرزاده
[1] - «لو بقيت الارض بغير امام لساخت»، کافي، ج 1، ص 179، باب ان الارض لا تخل من حجة، ح 10- «بحارالانوار»، ج 23، ص 28.
2 - سوره حجر، آيات 37 تا 39.
3 - سيماي حضرت مهدي (عج) در قرآن، هاشم بحراني، ص 36.