بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
35332

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم: قسمت شد به عنوان پزشک عازم حج واجب شدم، و دعاگوی حضرتعالی هستم. اما به دلیل حجم کاری زیاد، خیلی نمی‌توانم زیارت بروم، و از این بابت کمی دلخورم. دو شب پیش دوبار پشت هم خواب دیدم به دلیل مشکلی نامعلوم قبل از ایام تشریق، از سفر برگشتم، و خیلی ناراحت بودم و گریه می‌کردم که میخوام برگردم مکه ولی اجازه نمیدادن. خواستم در صورت امکان بنده رو راهنمایی بفرمایید و توصیه ای بگید که از سفر بهره کامل رو ببرم و اگر کتابی توصیه می‌کنید مطالعه کنم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با آرزوی توفیق در راهی که قدم گذاشته‌اید اگر فرصت کردید جزوه «حقیقت حج» که روی سایت هست را مطالعه فرمایید. و هر وقت فرصت کردید از طواف‌های مستحبی غفلت نکنید. موفق باشید

35101

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام حضور استاد گرامی: ببخشید مبحث دعای سحر مربوط به حق مطلق است؟ حق مقید که نیست.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است به این معنا که با هر اسمی که روبرو می‌شوید متوجه حضور مطلق آن اسم در همه مظاهر می‌گردید. در این مورد عرایضی در کتاب «شرح اسماء دریچه های نظر به حق» شده است. موفق باشید

34878

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد بزرگوار: طاعاتتون قبول. ۱. بنده آنقدر ترس از آینده و انتقام خدا بخاطر هر اشتباهم دارم که نمیتونم با خدا رابطه عاشقانه برقرار کنم و همیشه می‌ترسم خدا بخاطر فلان حرفی که گفتم فلان بلا رو سرم بیاره، به جای مراقبه خیلی زیاد سرزنش می‌کنم خودم رو. میشه کمکم کنید که بتونم راه درست رو در پیش بگیرم؟ ۲. هر وقت میخوام جایی برم از قبل تصمیم می‌گیرم که کم حرف بزنم، ولی توی عمل که قرار می‌گیرم موفق نمیشم، وقتی هم موفق میشم همه ش فکر می‌کنم بقیه از دستم ناراحت شدند و فکر کردند تحویلشون نگرفتم. خلاصه که درگیرم. اگه میشه راهنماییم کنید، یا اینکه بفرمایید کدوم کتاب رو بخونم یا کدوم صوت رو گوش بدم. تشکر از لطفتون

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. هر اندازه در رشد معارف دینی و تدبّر در قرآن تلاش کنیم، بهتر می‌توانیم از این نوع افکار رها شویم. ۲. پیشنهاد می‌شود مدتی با کتاب «فرزندم؛ این‌چنین باید بود» مأنوس باشید، إن‌شاءالله در فرصت لازمی که روح انسان نیاز دارد حاضر می‌گردید و از این نوع صفت‌ها که نگران آن هستید، آزاد می‌شوید. موفق باشید

34657

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام و خدا قوت خدمت استاد عزیز و تبریک به مناسبت اعیاد شعبانیه، حقیقتا انقلاب اسلامی یک جریان انسان ساز هستش ولی سوال این هستش که آیا توان تامین همه نیازها را دارد یا خیر؟ واقعا عدم شفافیت ها و تکیه به وعده ها بچه های انقلابی را در مواجه با عموم مردم دچار ضعف کرده. به عنوان مثال بحث امروز جامعه در زمینه اقتصادی آیا شرایط مبتنی بر جنگ دشمن است و مثل جنگ امنیتی بعد از روشن شدن حقایق و مبارزه با سر شبکه ها و لیدرها شرایط به روزهای عادی بر می‌گردد و یا نه نبود زیر ساخت‌های مناسب، نوع مصرف و نگرش حکومت باعث بروز شکاف اقتصادی شده و روز بروز عرصه را برای مردم تنگ تر می‌کند. آقای قديري ابیانه سخنرانی یک ساعته با عنوان جهاد تبیین دارند که طبق آمار و ارقام درآمدهای کشور را محاسبه کرده و میزان قدرت مالی دولت را بیان می‌کند که اگر باور کنیم شرایطی که بیان کردند نتیجه اقتصاد ضعیف تر در آینده و با توجه به مدل زندگی عموم مردم که درگیر کثرت ها شدند نا امیدی می‌شود حاصلش. حال سوال بنده این است که ما باید خودمان را برای این روزهای سخت اقتصادی آماده کنیم و دنبال حقیقتی فراتر از مادی‌گرایی باشیم و زاهدانه زندگی کنیم و یا اصلا حساب کتاب امثال آقای قديري واقعیت ندارد و یا همه واقعیت نیست به هر حال امروزه بچه های انقلابی که تمام قد با اطمینان از آقای رئیسی حمایت کردند و شرایط فعلی باعث سرکوبشان شده و دلیل و برهان قبول نمی‌کنند از این سرمایه های حقیقی انقلاب واقعا چاره چیست؟ باور کنید فقط وعده صبر می‌دهیم به مردم و آینده نزدیک که همه چیز خوب میشه و ما این حرفها را از خودمان نمی‌زنیم از صحبت‌های حضرت آقا و بعضا خود شما به مردم انتقال میدیم ولی هنوز مردم در سفره خود چیزی لمس نکردن. تشکر از صبر شما اگر مایل بودید تا صوت آقای قديري را بفرستم

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتش این امری است که همه نیروهای انقلاب با زوایای مختلف در تلاشند تا انقلاب از این بحران نیز بگذرد و با روحیه آقای رئیس جمهور امید چنین امری هست، وقتی انقلاب اسلامی در رشد همه ابعاد انسانی رشد کند که ذات انقلاب اسلامی نیز چنین است. در همین رابطه شب گذشته عرایضی شد، خوب است که به صوت آن جلسه توجهی بفرمایید. موفق باشید

https://eitaa.com/matalebevijeh/13080

34600
متن پرسش

سلام استاد گرامی: وقت بخیر، استاد صحبت‌های شما و دوستان را در مورد امی بودن پیامبرصل الله علیه وآله شنیدم و خیلی استفاده کردم، سوالم این است که رسیدن به این حالت و اتصال به بعد امی بودن پیامبر گرامی صل الله علیه وآله در واقع همان رعایت تقوا (بندگی خدا) و تقویت ایمان است درسته؟ این صحبت‌های شما یادآور حدیث عنوان بصری بود برام، وقتی انسان بندگی خدا را پیشه کند، علم نورانی و سعه صدر به او داده می‌شود و می‌تواند در آینه غیر، به بیکرانه ابدیت زندگی کند.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که در آن جلسه عرض شد بحث در آن بود که با نظر به نسبتی که باید با پیامبر امّی «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» پیدا کنیم، خود را ذیل رسالت آن حضرت که «یعلمهم الکتاب و الحکمة» است قرار می‌دهیم. و باید متوجه باشیم می‌تواند این راه ادامه یابد و با دانایی‌های دینی و با انجام اعمال عبادی و اخلاق فاضله، کار را تمام‌شده ندانیم، بلکه در بستر رعایت دینداری می‌توان به نورانیت رسول خدا «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» و استقرار اصیل آن حضرت که همان اُمّی‌بودنِ خاص ایشان است، رسید که نوعی مادری را به میان می‌آوریم در نسبت خود و خلق، که شعور و بصیرت و حضوری است ماورای دانایی‌ها. موفق باشید.      

34555

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

به نام آنکه نام آوران نام و جان می دهند تا در طریق عشقش نامی از آنها در میان نباشد. عرض سلام و رضوان خداوند بر شما باد. یوم اللّه ۲۲ بهمن رو به شما تبریک عرض می‌کنم جسارتا بنده کلیپ شرح سوره ی حمد شما رو از شرح امام خمینی (ره) مشاهده کردم. فرمودید هیچ کس قادر به درک ذات اقدس الهی نیست حتی حضرت محمد (ص) مقصود سخن شما همین دنیا بوده است؟ یا اینکه پس از مرگ وصال تمام رخ نمی دهد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! وقتی هم که وصال، تماماً رخ دهد باز ما همچنان بنده اوییم و او ربّ ما، و از این جهت خدای خود را که همه مقصد و مقصود ما است، درک می‌کنیم. و این غیر از درک ذات اقدس الهی است به معنای این‌که بر خداوند احاطه پیدا کنیم. موفق باشید

34483

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

مدتی این گفتگو تاخیر شد، سخت پر از سخنم و گره‌های مهیبی که بر جانم افتاده، زبانم را سنگین کرده اما نتوانستم دست از این نوشتار بردارم و سخنی که مدتهاست در جهان درونم پرسه می‌زند به زبان نیاورم. استاد بزرگوار بحمدلله افرادی کم و بیش با فضای فکری و معنوی حضرتعالی آشنا شده‌اند و شاگردی می‌کنند و کم و بیش ابراز ارادتی. اما در این نوشتار خواستم از لایه‌ای درونی تر از شخصیت شما از کسی که شاید قلم است برای زبان شما، حکمت است برای بیان شما برای کسی که خود را به همان اندازه که مدیون شما می‌دانم، مدیون ایشان می‌دانم، قدردانی کنم. از همسر بزرگوارتان که به درک من قلب گروه لب المیزان است، پشتوانه جلسات منظم و پرمحتوا و آرامش حضرتعالی برای مطالعه تفکر است. علامه طباطبایی در ستایش همسرسان فرمودند اگر او نبود، المیزان نبود و بنده در قدردانی از بانویی که حتی به نام ایشان را نمی‌شناسم، بی‌شک می‌گویم اگر او نبود لب المیزان نبود. به مقام غیبی زن در عالم توحید زیاد اندیشیده‌ام. که منظورم پنهان شدن زن در پستوی خانه‌اش نیست، زن سرزمینی است که انسان ها در آن بزرگ می‌شوند، پناه می‌گیرند و مظهر نام نعم الماهدون هم هست. اگر زهرای اطهر حجه حجج الله است، بانویی که در سیر توحیدی به ایشان اقتدا می‌کند، استادِ استاد است، غیب لب المیزان است و هیچ کس نامش را نمی‌داند در آغاز هیچ کتاب و اثری از او تقدیر نشده و اصلا تمنای این نام‌آوری ها را ندارد. هرچه به دستگیری فکری و معنوی حضرتعالی مدیونیم، به این بزرگوارهم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بگذارید از روح انقلاب اسلامی بگویم که هر آن‌کس در فضای آن روح قرار گرفت، گویا از ابتدا جایگاهِ انتهایی‌اش را حسّ می‌کند و به سوی آن‌که «نه هنوز!» است، جلو می‌رود و روز به روز بیشتر و بیشتر می‌شود و این امری است که بنده در همه کسانی که در متن انقلاب، صادقانه حاضر شده‌اند، تجربه  نموده‌ام. جنابعالی متذکر امری شدید از موضوعی تا راهی باشد برای همگانِ شما.  موفق باشید

40364

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و نور و درود و برکت و رحمت الهی. استاد سؤالم اینه: ما وقتی فردی از خانواده مون رو که دچار بیماری سختی بوده از دست میدیم، با اینکه می‌فهمیم و درک می‌کنیم که با مرگ در وضعیت بهتری هست و از درد های جسمی رها شده و الان براش خیلی بهتره، چرا بی اختیار گریه می‌کنیم؟ یا حتی وقتی شهدای عزیزمون رو از دست میدیم دست خودمون نیست گریه می‌کنیم با اینکه میدونیم که اونها در وضعیتی هستند که ما شاید هیچ وقت نصیبمون نشه و توفیقش رو نداشته باشیم و اونها با شرایط جدیدشون خیلی لذت میبرن و شاید اصلا فکر ما هم نباشند. با این حال چرا ما گریه می‌کنیم؟ شاید اگر از خودمون بپرسیم علت گریه ات واقعا چیه؟ جوابی هم نداشته باشیم. این اشک از کجا میاد؟ به چه علت میاد؟ بعدش چرا با گریه اروم میشیم؟ چرا می‌خواهیم به اونها بپیوندیم؟ تا آروم بشیم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. در مورد اقوام، آری! عامل اشک همان انسی است که در میان بوده است ولی در مورد اشک و گریه برای شهدای کربلا، قضیه متفاوت خواهد بود. در این مورد عرایضی شده که ذیلاً تقدیم می‌شود:
راز اشک برای امام حسین«علیه‌السلام»
۱. در صحنه‌های ظهور ایمان، وقتی جان انسان‌ها با افق‌های گشوده ایمان روبه‌رو شوند، در طلب حضور در آن افق‌ها، اشک به ظهور می‌آید. اشک‌هایی که با نظر به رازهای ناگفتنیِ آن افق‌های گشوده سرازیر می‌شود تا جان انسان‌ نسبتی با آن افق‌های گشوده برقرار کند و این یعنی کربلا و این یعنی سخن حضرت سیدالشهداء «علیه‌السلام» که فرمودند: «أَنَا قَتِیلُ الْعَبْرَةِ لَا یَذْکُرُنِی مُؤْمِنٌ إلا استعبر»، من کشته شده‌ اشک هستم، مؤمنی مرا یاد نمی‌کند مگر این‌که اشک بر چشمانش جاری می‌شود. و از این جهت اشكي كه در شيعه هست با ناراحتي‌هاي عاطفي و احساساتي فرق اساسي دارد، اشك براي امام حسين «علیه‌السلام» عامل رابطه انسان است با مقاصد قدسي و لذا نه تنها شادي و نشاط را از شيعيان نمي‌گيرد، بلكه شادي و نشاط در زندگي شيعيان موج مي‌زند. 
2- آنگاه که معنا و جایگاه اشک را در کربلا شناختیم، هرجا آن حضور، حضور کربلایی است، آن اشک‌ها به ظهور می‌آیند و این یعنی ما با نظر به کربلا جایگاه اشک برای حاج قاسم و شهید رئیسی و برای فرمانده‌های تجاوز اخیر رژیم صهیونی را فهمیدیم و ما معنای جایگاه اشک‌های حضرت امام خمینی «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» را می‌توانیم به خوبی «فهم» کنیم؛ وقتی رهبر معظم انقلاب به عنوان امام جمعۀ تهران خبر نوجوانانی را دادند که قلک‌های خود را شکسته بودند و پول‌های آن را برای کمک به جبهه هدیه کردند. https://eitaa.com/soha_sima/4983
 

38732
متن پرسش

مرگ روشن‌گر. بسیاری از عارفان معاصر «توجه به مرگ» و «تفکر دربارۀ مرگ» را آغاز راه‌یابی به سلوک می‌دانند. «مرگ» حقیقتی است حتمی، ناگهانی و همه‌شمول و تفکر دربارۀ آن، موجب طرح سؤالات بنیادین می‌شود. انسان دورۀ قاجار برای وصول به عالم معنا چاره‌ای جز «تحت سرپرستی استاد قرارگرفتن» و تبعیت از دستورات او نداشت. اما با ظهور انقلاب اسلامی، چارچوب‌های عرفانی هم دچار تحول معنایی شد. «ولایت فقیه» جای «استاد» را گرفت و «جهاد برای تحقق منویات رهبر» جای «ذکر و ورد» نشست* و «شهادت» نقطۀ پایانی وصول به حق در چنین دستگاهی است. انسان انقلاب اسلامی به دنبال چنین پایانی است. حضور مردم در تشییع شهدا هم تجدید عهد و یادآوری «چنین مرگی» است. مرگی که با حماسه و ایثار درهم‌آمیخته و «ترس از مرگ» را کنار زده است. مرگی که بر اثر مواجهه با تاریکی محض و کفر خالص رخ می‌دهد و موجب روشن‌گری هرچه بیشتر نفوسِ عمومی می‌شود. مرگی که همچون شهاب‌سنگی نورانی صحنۀ تاریک جهان امروز را لحظاتی روشن می‌کند و لرزه بر پایه‌های سترگ کاخِ درون آدمی می‌اندازد. در نظر مردم «شهید» نقطۀ آرمانی نوعی از زندگی دنیایی است که در آن، آدمی خود را بازیچۀ دنیا نکرده است و به آخرت (به‌عنوان مهم‌ترین بخش از حیات آدمی) توجهی ویژه داشته است. در این دستگاه عرفانی تحقق هرچه بیشتر اسلام و به قول بنیان‌گذار آن «اهتزاز پرچم لا إله إلا الله» مهم‌ترین «خیری» است که افراد برای رسیدن به آن رقابت می‌کنند. وَلِكُلٍّ وِجْهَةٌ هُوَ مُوَلِّيهَا فَاسْتَبِقُوا الْخَيْرَاتِ (آیۀ ۱۴۸ سورۀ مبارکۀ بقره) این تازه شروع ماجراست. غایت عرفانِ انقلاب اسلامی ظهور جامعه‌ای از «انسان‌های قرآنی» است. پی‌نوشت: * این به معنای منسوخ‌شدن اذکار نیست بلکه اذکار محور چنین عرفانی نیست. ** منظور از «انسان قرآنی» جلوه‌گری قرآن در وجود انسان است. ۲۷ مهر ۱۴۰۳

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چه اندازه کورچشمند آنانی که متوجه چنین امری در آخرین دوران بشر نیستند که به گفته جنابعالی مواجهه نور محض با ظلمات محض است، و آن کسی که در چنین شرایطی این جبهه را مدیریت می‌کند شهید است تا معلوم شود انسان‌هایی در این آخرین دوران به میدان آمده‌اند که به گفته شهید یحیی سنوار: «مذاکره در کار نیست؛ یا پیروز می‌شویم یا کربلا رخ می‌دهد»، به همان معنای مدیریت صحنه، حتی تا مرز شهادت. و این یعنی آغازی که جبهه کفر به تعبیر رهبر معظم انقلاب همچون یخ در حال ذوب‌شدن است زیرا برای اثبات خود مجبور است جنایت را به هر بهانه‌ای به اوج برساند در حالیکه جهان هستی ظرفیت قبول چنان جنایاتی را ندارد و از این جهت می‌توان در پیشانی جبهه صهیونیست جنایتکار بر خلاف تصوری که دارد، نابودی آن را ملاحظه کرد. بیچاره گمان می‌کند با هرچه عمیق‌ترکردنِ جنایت، پایه‌های بقای خود را محکم می‌کند، غافل از این‌که در مقابل او فرهنگی است که شهادت را به جای خواری و خفت و ترس به میان آورده. و این راز نابودی استکبار در جلوه جنایات اسرائیل است. موفق باشید    

38226

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام و تحییت خدمت شما استاد طاهرزاده: طبق تفسیر سوره ی يوسف تان چرا قرآن گفته «و شَهِدَ شاهِدٌ مِنْ أهلِها» و نگفته «و قالَ شاهِدٌ مِنْ أهلِها»؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: معنی شهادت، نوعی گفتن است. موفق باشید

38127

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد: نظرتون بر مبنای قرآن و حدیث در این باره بفرمایید: تفال ‎پزشکیان به قرآن در بدو ورود به ساختمان نهاد ریاست جمهوری پزشکیان به گلپایگانی: ببین چی اومد! قَالَ ادْخُلُوا فِي أُمَمٍ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِكُم... گلپایگانی: وای! (ادامه قرائت آیه توسط پزشکیان) این که خیلی بده! مخبر: بد شده؟! پزشکیان «با خنده» : آره بابا خیلی بده!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که در جواب سؤال شماره 38125 عرض شد؛ نباید در این مورد ورود کرد چون آن آیات، وجوه متفاوتی دارد با نسبت‌های متفاوت. موفق باشید

36839
متن پرسش

السلام علیک یا زینب کبری «سلام الله علیها» 
"من و جنونِ نام تو هر دم
کوچه پس کوچه‌های حیات
شده مُزَیَّن به یاد و حال تو
حیات تو شد، ملاک شب و روز ما" 

آری تویی آن‌که در طول عمرش شامِ بلاها را درک کرد و در شعله‌ی شعف عشق حق، شعله‌ای شد و نوای «مَا رَأَیْتُ إِلَّا جَمِیلًا»ی شما جان‌ها را شنواتر کرد و تو خرابه عالَم را با معرفی حسین «علیه السلام» آباد کردی...
نامت جاری شد در عالم، زین_ب «سلام‌الله علیها»، آری زینب تو علمدار راه مادری! 
مادرت زهرای اطهر «سلام الله علیها» أُمِّ أَبیها شد و تاریخ خواب‌زده و ترک‌خورده را با گریه‌هایش خیس کرد و آماده‌ی رویشی دوباره، قطرات اشک مادرت، در بستر تاریخ انسانیت، راه یافت و بوستانی شد برای احیای انسان... 
اما أَب کیست؟ که مادرت اُمَّش شد، واقعاً زینب جان! آیا أُمِّ أَبیها بودن طریقی است و سیری دارد؟
أَب، بُن و ریشه‌ی حیات تاریخ است، آری او رسول الله است، او که وجودش سرآغاز و بهانه خلقت است و گوییا أَب همان چشمه جوشان اسلام است که سَد غفلت‌ها و سقیفه داشت او را محدود به منبع آبی راکد می‌کرد که دیگر جوشش و حیات‌بخشی ندارد. اما دختری چون مادر تو، عَلَم مادری برای آن حقیقت زنده برداشت و نشان داد که
آی آدمها! چشمه جوشان حیات انسان عمیق است و شاه‌رگ حیاتش به نظرها و مددهای قدسی علی «علیه السلام» است، او خیبر شکنی ست که خود، حق و حق، خود علی است...
آری ربوبیت حق، رهبرانی چون جَدَّت و پدرت را در تاریخ به انسان هدیه کرد، ولی هر پدری، مادری خواهد داشت که چون مادرتان بسوزد از غم و بسوزاند ریشه تزویر و ریا و... را و بر باغبان، باغ انسانیت مادری کند، البته به خون دل و باران اشک و محبت و ایمان و ایثار... 
حضرت زینب «سلام الله علیها» نور دو عین حضرت زهراست، او بعد مادرش هر آن أُمِّ أَبیها شده است، 
 در ایام ولایت حضرت علی مرتضی «علیه السلام» بر تاریخ، حضرت زینب «سلام الله علیها» برای پدرش، مادر شد و چه احوال که بر او نگذشت... تا رسید بر سحر فُزْتُ بِرَبِّ الکَعبه
بعد از آن، شیر زن قصه‌ی انسانیت بر سبط اکبر، حسن مجتبی «علیه السلام»، مادر شد... خواهری که مادر شد و چه ها دید و شنید و تا آخر مادرانه پای ایشان ایستاد... تا لحظه تشت و جگر و... 
اما، امان از ایامی که زینب کبری «سلام الله علیها»، او که دلداده و بی‌تاب حسین «علیه السلام» است و در سایه الطاف امام حسین «علیه السلام» آرام است! 
آری حضرت زینب «سلام الله علیها» عهد کرده که بر سر میخانه حسین «علیه السلام» بایستد، وقتی که تزویر پرده برداشته و یزید، پدر تاریخ یعنی حضرت اباعبدالله الحسین «علیه السلام» را به مسلخ می‌کشد، زینب «سلام الله علیها» باز مثل همیشه مادرانه می‌ایستد و آرمان پدر را احیا می‌کند، با فصاحت و بلاغت، طوفان به پا کرد و کاخ استکبار یزیدیان را ویران کرد. 
آری زینب کبری «سلام الله علیها»، شیر میدان نبرد حق و باطل است و مصداق «أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ» شد، اما با چه خردی؟ با کمی دقت می‌توان «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَالَّذِينَ مَعَهُ» را در صلابت حیدری و مقاومت فاطمی اش دید... 
اما ای من، ای تو، ای او...
اندکی!! اندکی صبر! 
أَبِ تاریخ تو کیست؟ آیا به تأسی از شیر زن کربلا و مادرش، حاضری مادر بشوی بر پدر تاریخ؟ آری! من و تو، باید طلب و عزم و عهد مادری را کنیم و درد مادری را چشیم و مادر شویم بر پدر تاریخ مان، بر انقلاب حضرت روح الله. آری ای یار! مادری راه است، راهی از جنس بودن پر از شور و شوق و با عقل و خردی که ان شاء الله چون مادران تاریخ در تمام ابعاد وجودی مان از جمله کلام و زبان مان خود را نشان دهد و جان‌ها را بیدار کند... 
هرچه چشم گرداندم، پدری جز خمینی کبیر و خامنه ای عزیز نیافتم. آری و مادرانی دیدم که در عصر امام خمینی تا همین روز هر آن، با دل و جان آن چنان لب به سخن گشوده و آن چنان جوانان خویش را تقدیم کردند و آن چنان مست به دنبال فنا، خویش سراسیمه دویده که اینک هر کجا بویی از انسان هست غوغای مادری برای پدر تاریخ برپاست، کار به جایی رسیده که شیران بیشه‌ی غزه، شیرزنان و شیربچه‌ها و شیرمردانش... به تأسی از زینب کبری «سلام‌الله علیها» و لشکر کودکان و زنانش در خروش تاریخ طوفان الاقصی را به پا کردند. 
 آیا مادری، پدر حقیقی به عهده ی حضرت زهرا «سلام الله علیها» و حضرت زینب «سلام الله علیها» بود و تمام شد و باید در مقام خاص باشیم یا قصه‌ی انتظار، همان قصه‌ی أُمِّ أَبیهای تاریخ و تعالی بشر است و ادامه دارد تا انسان به حقیقت کامل شود؟ این نگاه و تعمیم دادن چقدر جا دارد؟
با تشکر
 

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی به خوبی فهمیدیم هرجا مردی می‌درخشد، درخشش او با نظر به تعبیر رسای شما کوهی لطیف مانند شیر زن کربلا در صحنه بوده؛ حال مائیم و جهانی که باید بانوان‌مان با همان حضور و با بصیرت تمام، جایگاه خود را بیابند بدون آن‌که نقش مردان را به عهده بگیرند که در آن صورت مانند تمدن غربی گرفتار جامعه‌ای خواهیم شد «بی‌مادر»، با همه معنایی که بی‌مادری دارد. کجاست «مادری» در جهانی که نه معنای زندگی را می‌فهمند و نه معنای انسان و انسانیت را و نه معنای صبر و امیدواری را، به‌خصوص در خرابه‌های غزه. 
حضرت زینب کبری «سلام‌الله‌علیها» همان‌طور که فرمودید در هر صحنه‌ای، از صحنه‌ حضور تاریخیِ حضرت علی «علیه‌السلام» بگیر تا صحنه تاریخیِ امام حسن «علیه‌السلام» و امام حسین «علیه‌السلام»؛ در همه صحنه‌ها متوجه حضور تاریخی خود می‌شوند و این شد عامل آن‌که توانستند آنچنان نقش‌آفرینی کنند، و از آن مهم‌تر به آن بصیرت خاص برسند. https://eitaa.com/matalebevijeh/15857
چه اندازه حضرت روح الله «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» دقیق متوجه امر فوق شدند و لذا حضوری را برای زن ترسیم کردند که به گفته خودشان «ما مفتخريم كه بانوان ما و زنان پير و جوان و خرد و كلان، در صحنه‏ هاى فرهنگى و اقتصادى و نظامى حاضر، و همدوش مردان يا بهتر از آنان در راه تعالى اسلام و مقاصد قرآن كريم فعاليت دارند».
حال این نوع زن‌بودن و این نوع مادری در این دیگر قدم‌های این تاریخ، باز «زن» و باز «مادر» و حضوری بعد از حضور. موفق باشید
 

36733
متن پرسش

سلام خدمت استاد گرامی: بنده نَمی از مباحث جنابعالی را در ذهن دارم. نمی دانم چرا ولی با ورود به دانشگاه غرق در سیاهی شدم! نماز و دعای من سر جایش باقیست ولی سایه کثیفی که از وصف آن عاجزم روی من افتاده است. البته که ارتباطی به دانشگاه ندارد. من با جهانی تنگ مواجهم که به شدت فشرده ام کرده. نخوابیدن تا ساعت ۳ نیمه شب و مطالعه نداشتن و لذتهای مجازی، سیاهی عجیبی داشته اند که حالا بعد از چندین ماه که غرق در آنها بودم دارند ضرر خود را می رسانند. من نمی‌دانم بنده اصلا آدم بی ایمانی نیستم ولی ظاهرا در جایی بذرش در دلم کاشته شده. شیطان و یاران او در اتاقم جولان می دهند. اصلا وضع عجیبی برایم پیش آمده که توصیفش را نمی توانم بکنم. من عاشق خدا بودم و می‌دانم که او هم با من بود. یکدفعه همه چیز زیر و رو شد. به شدت فاصله گرفتیم. من و من که فاصله نداشتیم! من الان باید زجه بی خدایی بزنم؟ منی که همین الان هم نمی‌خواهم حتی یک نماز قضا داشته باشم؟ منی که قرآن خوان هستم؟ پس چه اتفاقی افتاده؟ کجای کار لنگ می‌زند؟ آخر خدایی که داشتم قوی نبود یعنی اصلا بازدارندگی ایجاد نمی‌کرد. انداختمش دور و لعنت به او فرستادم. در جهان کفر به دنبال خدای قوی تر بودم که مرا در کفر ثابت کردند! من اینجا را نمی پسندم. من این جهانی که دارم، این حالی که دارم را نمی‌خواهم. طلبم بزرگ بود حالا عذابم می دهند؟ طمع کردم؟ نشاط کار کردن از بنده گرفته شده! ظاهرا حتی کارم را هم نمی‌خواهند. می دانید: قصه من شده قصه شخصی که برای شکار عقاب کبوترش را پر داد، حالا نه کبوترش را دارد نه عقاب را. الان آن خدای قبلی مرا کافی نیست، خدایِ جدیدی هم پیش نیامده. در کفر، معلقم. فقط می‌دانم او هست. من الان چه کنم که از این اضطراب رها شم؟ می‌دانم که ذات بشر جدید همین است. خودم را گم کرده ام. به دنبال خودمم ولی تا الان به این شدت مرا در خودش غرق نکرده بود که الان قدرت زندگی عادی را از من گرفته و درد های عجیبی به همراهش داشته است. بشر مدرنی که من باشم گرفتار کفری شده که کورسوی امیدش پیدا نیست! خداوندا! مرا نجات بده، ای نور دهنده عالم! مرا خلاص کن از بندی که مرا به خاک چسبانده و قدرت رسیدن به تو را از من گرفته. خلقم کردی تا به تو باز آیم. پس بگیر دستانم را ای کورسوی امید بیچارگان.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! عرض نشد هان! ای دیندارانِ دیروزین، برهوتی در پیش است؟!! آیا نباید تقدیر زمانه‌ای که جهان مدرن با خود آورده و ما را از آن گریزی نیست، یعنی نیست‌انگاری را بشناسیم و نسبت به آن تأمّل کنیم؟! اگر ذیل حضرت روح الله «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» و شخصیت عرفانی، حِکمی و عبادی و سیاسیِ او حاضر نشویم، حال مائیم و همه آن بحران‌هایی که فرمودید. خدا را شاکر باشید که متوجه شده‌اید می‌توان از این ظلمات گذشت و این در صورتی است که به «جهان بین دو جهان» فکر کنیم و از این جهت فرار از دانشگاه، راهِ حلّ نیست. باید با هویتی دیگر وارد این جهان شد، جهانی که خدای حضرت امام و رهبر معظم انقلاب متوجه حضور امروز و فردایِ آن هستند. در این فضا است که به ما می‌گویند: « هیچ‌گاه نومید مشو. اگر همه‌ درها هم به رویت بسته شوند، سرانجام او کوره راهی مخفی را که از چشم همه پنهان مانده، به رویت باز می کند. حتی اگر هم اکنون قادر به دیدنش نباشی، بدان که در پس گذرگاه‌های دشوار باغ های بهشتی قرار دارد.» موفق باشید    

36629
متن پرسش

سلام استاد گرانقدرم: روز به روز بیشتر حقانیت مکتب امام خمینی (ره) برایم متجلی می‌شود و نور انقلابی را در صحنه می‌بینم که عده‌ای دانشمند و ملّا می‌خواهند آن را خاموش کنند، ظلمات مدرنیته یعنی تقابل دانش تحصلی با علمی که یقذفه الله فی قلب من یشا است. انگار تاریخ دارد هر نفر را از درون وجودش و (نه ذهنیت و مفهوم) صدا می‌زند و به مطلع فجری پس از لیله القدر تاریخی فرا می‌خواند. کورباد چشمی که نمی‌تواند سلطنت العلم سلطان را ببیند. درود بر خمینی علم مرگ بر شاه دانش الحمدلله که چشمانم سویی داشتند تا کتاب سلوک ذیل شخصیت امام خمینی (ره) شما را بچشم و گوشهایم توان شنیدن شنیدنی‌ها را دارند. چه از این بالاتر؟ سیب و موز و گلابی بماند برای اهلش! ما در هیچی خود هستیم و خوشیم به نور مستوحشین فی الظلم لبیک یا خمینی لبیک یا خامنه‌ای کم نمی‌آوریم ان شاءالله.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چه اندازه این نکته که فرمودید مهم است که: «انگار تاریخ دارد هر نفر را از درون خود و نه در مفاهیم ذهنی‌‌اش، صدا می‌زند تا انسان به مطلع فجری برسد». حقیقتاً زندگی در بستر توحید الهی جز این نیست. باید در این عالَم به این حضور فکر کرد «و لو بلغ ما بلغ». هرچه می‌خواهد پیش آید، مهم نیست وقتی افق را نور توحید الهی پر کرده است. موفق باشید

36110

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد: یکی از اقوام بنده در شرف جدایی از همسرش هست، شوهرش رو بسیار دوست دارد ولی بعلت ابتلا به کارهای حرام و اجبار ایشان به همراهی وحشت این را دارد که بلغزد. اخیرا با یکی از اساتید بنده که از شاگردان علامه حسن زاده هستن مشورت کردند ایشان گفتند خیلی زود طلاق بگیر و به هیچ وجه به این زندگی برنگرد حتی ۱۰ سال دیگر هم برای تو وصل شدن به این آقا خطرناک است شما ستاره های همخوانی با هم ندارید (از طریق اسم مادر و اسم خودشان ابجد دراوردن و این رو گفتن) اگر همسر ایشان توبه کند باز هم می‌شود به این قطعیت گفت اصلا هیچ انسانی در مورد بندگان خدا می‌تواند به این قطعیت صحبت کند؟ بنده به شدت به این استادم بد دل شدم. راهنمایی بفرمائید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این مباحثی که اخیرا پیش آمده است و موضوع هماهنگی انسان‌ها را بر اساس هماهنگی نامشان با حروف ابجد به میان کشیده است، ابداً پایه علمی و دینی ندارد به خصوص در چنین امری. آری! چه بهتر که آن خانم در عین اینکه زندگی خود را دوست دارد به هیچ وجه در امور حرامی که شوهرش پیشنهاد می‌کند وارد نشود و در عین حال با هنرمندی مادرانه خود زندگی خود را محفوظ بدارد. سعی کند شوهر خود را نیز از چنین باتلاق‌هایی نجات دهد تا رسالت انسانی خود را به بهترین نحو انجام داده باشد. موفق باشید

36069

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام: می‌خواستم از استاد محترم بپرسم که خروج روح از کالبد بدن بصورت اختیاری چگونه هست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد خوب است به نگاه جناب سهروردی و سیر از کثرت به وحدت در دستگاه فلسفه او و فلسفه حکمت متعالیه جناب صدرا، نظر کرد. موفق باشید

35977

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام: من یک سال است که بازنشسته شده ام نمی‌دانم با اوقات فراغت چکار کنم. صبح نماز جماعت می‌روم تا طلوع آفتاب قران یا دعا می‌خوانم چند سخنراني از محمد شجاعی گوش می‌دهم بقیه وقتم را احساس می‌کنم تلف می‌شود، عصر به گلزار شهدا می‌روم یک ساعتی آنجا هستم با این حال نمی‌دانم بقیع وقتم را چکار کنم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بیشتر خوب است با عمق‌بخشیدن به معارفی مثل «معرفت نفس» و تدبّر در قرآن از طریق تفسیر «المیزان» یا سوره‌هایی که روی سایت هست، اندیشه خود را رشد دهید. موفق باشید

35907

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد زیارت قبول: محتاج دعای خیر شما بشدت هستم. با عرض ادب. استاد، دلیل مرگ افراد از قبل مشخص است؟ یا با اعمال دنیایی مان دلیل مرگمان مشخص می‌شود. یا اصلا ربطی به دلیل و اینها ندارد. فقط مربوط به تکامل روح و دست کشیدن نفس از بدن خود است؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که در کتاب «خویشتن پنهان» مطرح شد مرگ طبیعی با تبدیل قوه‌های نفس به فعلیت‌شان و مرگ غیر طبیعی با یأسِ نفس نسبت به ادامه خود صورت می‌گیرد. در این مورد خوب است به آن کتاب رجوع شود. موفق باشید

35881

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد: مگر نمی‌گویید روح که به تکامل خودش رسید، از ابزار بدن دست می‌کشد. پس سکته چیست؟ آیا اگر یکی مثلا از حادثه ای یا صدای بلندی، ترسید و سکته کرد اینکه یک اتفاق است!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در مباحث «معرفت نفس» در بحث «یأس روح» از ادامه تدبیر بدن به این نکات پرداخته شد. آری! آن‌گاه که نفس در تکوین خود متوجه عدم امکان تدبیر آن بدن شد، عکس العمل بیرونی انصرافِ نفس، همان مسائلی مثل سکته و یا دیگر مرگها می باشد. موفق باشید

35587

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام: به نظر می رسد هوش مصنوعی ثابت می کند بسیاری از چیزهایی که پیش از این حاکی از روح مجرد می دانستیم می شود بدون وجود روح مجرد نیز انجام داد. مثلا هوش مصنوعی می تواند وارد بحث و گفتگو شود سوال آیا نطق مختص موجود مجرد نبود؟ بنابرین چه ابایی وجود دارد که ما حافظه داشته باشیم بدون نیاز به بعد مجرد همانطور که بشر توانست موجودی خلق کند با حافظه و نطق بدون نیاز به بعد مجرد، خدا هم می تواند ماده ای خلق کند که حافظه و ... داشته باشد بدون بعد مجرد و آن بدن انسان و بخصوص مغز اوست از یک طرف ادله ای می خواهیم که ماده ی انسان مکفی نیست و ابعاد مجرد لازم است برای هوش و ... و از سویی ادله می خواهیم که هوش مصنوعی هیچ گاه به خودآگاهی نخواهد رسید

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد لازم است با دنبال‌کردن مباحثی مانند «معرفت نفس»، جایگاه و مقام امور مجرد را بشناسیم تا متوجه شویم مقام وجودیِ موجودات مجرد بالاتر از آن است که فعالیت‌های حسابگرانه و مادی بتواند علت وجود آن‌ها شود. عرایضی در این رابطه در جلسه شنبه اخیر تحت عنوان «نسبت هوش مصنوعی با انسان!؟» : https://eitaa.com/matalebevijeh/14168 شده است . خوب است با دقت آن مطالب دنبال شود. موفق باشید

35104

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد: در منزل «خُلق» این سوال رو از محضر تون داشتم با کسب اجازه چون ظاهر من مؤمن هست بعضی ها به من متلک میگن یا اکثرا در حضور من توهین می‌کنند به رهبر انقلاب یا به امام خمینی یا به روحانیون. من تا میشه سکوت می‌کنم یا به ندرت جوابشون رو میدم. اگه جوابشون رو بدم «روز و شب عربده با خلق جهان نتوان کرد» اگه جوابشون رو ندم می‌ترسم متلک گفتن به من توهین به مومنین و دین اسلام تلقی بشه. می‌خواستم راهنمایی بفرمائید در چه مواردی باید سکوت کرد و کجاها باید جواب داد؟ خدا حفظ تون کنه

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً ملاحظه فرموده اید خود خداوند شرایطی را فراهم می‌کند که کجا و چگونه سکوت کنید و کجا و چگونه تذکر دهید. این امر را به عهده خداوند بگذارید. موفق باشید

35048

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام خدمت حاج آقا، استاد بحثی که خانم لطفی راجع به رجعت الان د رکانالشونه، بنده روی قبور شهدای گمنام هم می‌بینیم نوشته رجعت، این رجعت بالون رجعت یکیه؟ حاج آقا ما کجاییم؟ باید کجا باشیم، شما گفتید این که در تلویزیون برنامه پس از زندگی میگه اینا برگشتن این طور نیست من تو این زمینه مطلب میخام. صحبت حجه الاسلام عابدینی هم گوش دادم, استاد مطلب دیگه یکی از کتابهای علامه حسن زاده راجع به انواع سلسله سادات بود، همش میگم علامه چی میدیدن؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: یک نوع رجعت، رجعتی است که فرد متوفی دوباره به دنیا برمی گردد تا در نهایتی که باید حاضر شود، حاضر گردد و یک نوع رجعت، رجعت فکر و فردی است که رحلت کرده و یا شهید شده. آری! ممکن است حاج قاسم سلیمانی به صورت رجعت نوع اول، رجعت نکند ولی در آینده از نظر فکری، حاج قاسم ها داریم به عنوان روح و روحیه ای که ایشان در خود داشتند. موفق باشید

34960

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد وقتتون بخیر: لطفا اسامی تمامی نویسندگان که مورد تاییدتان هستند بیان کنید. در هر زمینه عرفان، فلسفه، غرب شناسی. اسلام شناسی. چه نویسندگان داخلی چه غربی. کاش لیستی تهیه می‌شد که تشنگان علم سردرگم نبودند که به چه کتاب و کسی مراجعه کنند. مثلا آقای عبدالکریم سروش. ملکیان واقای بازرگان... به نظر خیلی فهیم هستند ولی حرفهای ضد و نقیضی دارند اغلب!! کاش کسی شما را و قلم شما را به دانشگاهیان و دانشجوها معرفی می‌کرد. یا حداقل اسمی و قطعه ای از کتاب‌ها و قلم شما در کتاب درسی دانش آموزان در هر مقطعی برده می‌شد. که چراغ هدایتی باشید برای هر کسی که خود بخواهد ولی راه نداند. من که خیلی گشتم و با وجودی‌که اهل مطالعه ام، تا دوستی شما را به من معرفی نکرد، عمرا اگر تا آخر عمرم با شما آشنا می‌شدم. چرا اینقدر نویسندگان خوب در این کشور غریب اند!!! واقعا چرا؟ ما که ادعای مسلمانی داریم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده که قابل نیستم. حقیقتاً معرفی نویسندگان قابل اعتماد در مواردی که می‌فرمایید کار مشکلی است و همان‌طور که متوجه شده‌اید متأسفانه آقای دکتر سروش و آقای ملکیان مخاطبان خود را در نهایت، به نوعی نیست‌انگاری گرفتار می‌کنند. به این فکر باشید که بالاخره با آثار علامه طباطبایی و حضرت امام و شاگردان آن‌ها مرتبط شوید. موفق باشید

34895

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

بسم الله الرحمن الرحیم. یا مادر مدد. سلام استاد. این چند وقت در جواب سوالاتی که می‌فرمودید تنها مشکل شما نیست بار اول به من فرمودین باید به افق و حضور حاج قاسم نظر انداخت و به تازگی فرمودید افق شهید آوینی. در اینها آیا تفاوتی هست؟ نکته دیگر هم اینکه نمی‌دانم چرا ولی هنوز با قلم ارتباطی نگرفتم تا دوای دردم باشد بهمین خاطر از درد به خود می‌پیچم چه کنم؟!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! روحی است که خود را در افقی بلندتر جستجو می‌کند. افقی که شخصیت‌هایی مانند حاج قاسم و شهید آوینی نمادِ آن هستند. اخیراً عرایضی تحت عنوان « نگاهی پدیدارشناسانه به شخصیت شهید آوینی»  https://eitaa.com/matalebevijeh/13463شده است. خوب است که نظری به آن بحث بیندازید. موفق باشید

34188

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و عرض ادب. در کتاب جوان و انتخاب بزرگ صفحه ۶۴، فرمودید که در دوران جنینی روح بدن را می سازد، آن هم با استفاده از امکاناتی که به او می رسد، مثل شرایط تغذیه مادر و... سوال این است که؛ آیا به این معنی است که خداوند، روح انسانی را به نطفه می دهد تا روح نطفه را زیبا و متعادل بپروراند؟! پس آیا به این معناست که از ابتدا و قبل از تشکیل نطفه، روح انسانی دخیل در امر تشکیل جسم است و ابزار خالقیت خداوند متعال می باشد؟ این نکته بسیار لطیف و عمیق است و نیاز به توضیح دارد. به طور دقیق تر، آگاهی روح در مرحله جنینی از چه سنخ آگاهی است؟ آگاهی غریزی یا نباتی یا عقلی و با اراده و اختیار؟ لطفا در این باره توضیح دهید و بفرمایید که در این باره از چه منابعی می‌توانم مطالعه کنم؟ از مطالب تان خیلی استفاده می کنم‌ و دعاگوی تان هستم. متشکرم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: توضیح این مطالب در کتاب «ده نکته در معرفت نفس» همراه شرح صوتی آن و تکمیل آن‌ها در کتاب «خویشتن پنهان» شده است مبنی بر آن‌که روح یا نفس ناطقه است که نطفه را به صورت تکوینی تدبیر می‌کند و البته اگر زمینه تدبیر نطفه توسط روح از طریق والدین به‌خصوص مادر فراهم شود، نفس ناطقه جسم انسان را به عالی‌ترین شکل از تعادل شکل می‌دهد. موفق باشید

نمایش چاپی