سلام و عرض ادب خدمت استاد عزیز و دست اندر کاران گرامی: آمدهام که بنویسم از آیندهای که سودای آنرا دارم که با تمام وجود در آن حاضر باشم. دبیرستان بودم که حادثهای رخ داد و آوینی بر سر راهم قرار گرفت. آوینی، نوری بود بر ظلمات بیتاریخیِ مدارس تیزهوشان. گویی چیزی از جنس خودمان بود و میخواست آنچنان انتظار آمدن پس فردای تاریخ را بکشد، که هر آنچه نیاز است تا نفس انسان آماده بشود برای آن عالم را در خود به ظهور برساند. آری، آوینی تمام دغدغهها و بینش و عالم مرا عوض کرد. گویی به راستی که نزد خودم حاضر شدم و چه مستیِ خمارگونهای بود... خلاصه میکنم و میروم بر سر اصل موضوع. حالا که یک سالی است از سد کنکور گذشتهام و فارغ گشتهام از بسیاری از محدودیت ها، و مطالعات متوسطی از مباحث علوم انسانی و اسلامی- از فلسفه و عرفان اسلامی گرفته تا آثار جنابعالی و کتب شهید آوینی و آرای هایدگر و دکتر فردید و دکتر داوری و...- داشتهام، و از طرفی برهوتِ بی تاریخی و بی آیندگیِ مدارس تیزهوشان که واسطهی پرورش ورودی های دانشگاه های برتر کشور هستند را دیدهام و تجربه کردهام، باید قدمی بردارم و آنچنان که عین صاد میگوید، تولیدی کنم و دستی بگیرم. اما با توجه به آنکه کمتر کسی است که به وقتآگاهی اندیشیده باشد و آگاه باشد به خدعه های تاریخِ کنونی، و وضع بیتاریخی و بیآیندگی را با اعماق جانش چشیده باشد و بیدار شده باشد به وقتِ انتظار، شخص یا اشخاصی را پیدا نکردم که دست به کار شده باشند و بخواهند شمعی روشن کنند تا بلکه من هم بتوانم با یاری رساندن آنها، هم در آیندهٔ خود حاضر بشوم و هم آنکه بار را بر دوش آنها بیاندازم و آسوده خاطر باشم. اما اگر پیرامون، این قدر تاریک است، پس باید حداقل باریکه راهی به نور باز کرد. پس راهی نیست جز آنکه با مدد گرفتن از خداوند و حضور تاریخی شهدا، امکاناتِ حرکت را خودم در خودم ایجاد کنم، نیرو ها را بیرون بکشم، و رشد کنیم تا آنجا که بتوانیم در آینده توحیدی انقلاب اسلامی حاضر بشویم. حال آنکه این راه، هزاران گونه چاله و مانع و سد و سنگ دارد و من که خودم را فقیر محض میبینم و مسیر خودم را با اخبات و انکسار و در دست داشتن توکل و صبر طی کردهام و نه آنکه چشم به تلاش خودم و طلب خودم داشته باشم، که چشم به رحمت و بخشش او داشتهام و هر چه عطا کرده، از رحمت واسعه خودش بوده نه از سعی و تلاش من؛ در عین حال که میدانم این وظیفه تاریخی من است تا بتوانم در آینده حاضر بشوم، اما خودم را که لبریزم از غرور جوانی و تکبر و آفات عدیده، در حدی نمیبینم که بخواهم ساقیِ دیگران باشم در چنین راهی که بس خطرناک است و کسی به راحتی بار دیگران را به دوش نمیکشد؛ که ما در پیچ و خم مسیر زندگی خودمان هم ماندهایم. اصلا نمیدانم که آیا درست است که دیگران را از خوابِ عمیقِ بیتاریخی و بیآیندگی بیدار کرد و آنها را متوجهِ عفونت تاریخ کرد؟ چشم دوختن در این مغاک، اگر طولانی بشود، میشود عالمِ انسان. و اگر آنها بیعالمتر شدند چه؟ آنوقت این خسارت را چگونه باید تحمل کرد؟ نمیدانم آیا میتوان برای انسانهای این عصر که انسانهای ثانیهای شدهاند و ارادهی معطوف به قدرتشان آنقدر مناسباتِ ابزاری ساخته که صبر و حوصله ندارند، از صبر و توکل حرف زد؟ صبر برای آنکه دوباره ساغر انسان را از می لبالب کنند و وقت برای انسان پیش بیاید. یا آنکه میتوان برای انسان این عصر که خواسته یا ناخواسته پیمان بسته است که حسبی نفسی، از زهد اسلام گفتگو کرد و اراده خداوند...؟ که اگر آنها را نتوان تمام و کمال و بیواسطه با غربزدگی حقیقی آشنا کرد، از کجا معلوم که با غربزدگی های دیگری نخواهند این بیتاریخی را درمان کنند؟ آنها را از عالم خودشان بیرون میکشیم، اما ما که رند خراباتیم. ما نمیخواهیم عالمی را از آنها بگیریم و عالمی به آنها بدهیم. که اینگونه، عالم جدید هم صورتی از همان عالم قبلی است. چرا که ابژه ماست. مثل کاری که بسیاری از متفکرین اسلامی میکنند و ناخواسته تاریخ کنونی و مناسباتش را به بهانه اسلامی کردن، تطهیر میکنند. آری ما از خرابات میگوییم. دعوت میکنیم به اینکه بیایید و پیمانه های عشق حق را بنوشید تا ببینیم باید چگونه بود و چرا بود. دعوت میکنیم به آنکه بیعالم شوید تا در خرابات عالم راهتان بدهند؛ تا در متن هستی، که نزدیکترین حقیقت به انسان است، سکنی بگزینید. گویی کلمهای بودهاید از روایت هستی. یا آنکه از سنت آگوستین قدیس نقل شده است ایمان بیاور تا بفهمی. آری، از طرفی خوابِ عمیقِ بیتاریخی و بیآیندگی و از طرفی دوری راه و وحشت مسیر و توشهای که کم است... امید است که لطفی در حق فرزندتان کنید و قبل از همه چیز، این فرزندتان را از دعای شهادت محروم نکنید و در ثانی، نکاتی را بیان بفرمایید که راهنمای مسیر باشد. ای کاش یار، دوست داشته باشد این آشفتگی را...
باسمه تعالی: سلام علیکم: مگر میشود ما از بحران و بیتاریخی سخن بگوییم و مخاطبان، بیتاریختر شوند؟ نه! آنان تازه متوجه میشوند که در این آخرین دوران که باید در نهایت حضور خود باشند؛ چه اندازه در عمیقترین ظلمات فرو رفتهاند و اتفاقاً اینکه ملاحظه میکنید نسل شما مانند شما در نسبتِ با شهید آوینی به خود میآیند، به جهت آن است که آن مرد بزرگ با مخاطبانش از آخرین دوران سخن گفت. همه حرف در این یک کلمه است که چه افقی آن شهید بزرگوار را به چنین گفتنهایی واداشت که اگر اینگونه نمینوشت که نوشت؛ در جستجوی خود کجا میتوانست برود؟ یعنی اگر آقای کامران آوینی، حضرت روح الله «رضواناللهتعالیعلیه» را پیدا نکرده بود، کجا میتوانست باشد؟ مسلّماً شیخ متدینی که به زندگی آرام دینی قانع شود، نبود! و از آن طرف، روح ناآرام او نمیگذاشت به روشنفکری غربزده تبدیل شود. آیا اگر او با آنچه در خود داشت، خود را رفیق شهیدان نمییافت، به راهی جز خودکشی فکر می کرد؟! شهید آوینی پدیدهای است که یا باید شهیدان و شهادت را انتخاب میکرد و یا خودکشی را. و معجزه مکتب میخانهای حضرت روح الله «رضواناللهتعالیعلیه» او را تا آنجا برد که سید شهیدانِ اهل قلم شد. راستی اگر شهید مرتضی آوینی، حضرت روح الله «رضواناللهتعالیعلیه» را پیدا نمیکرد تاریخِ میخانهای حضرت روح الله، یعنی تاریخی که در آن مدرسه و مسجد به تنهایی جواب آوینیها را نمیدهد ولی چاره راه، عبور از مسجد و مدرسه نیست، چاره راه، حضور در راهی است که مسجد و مدرسه به میخانه تبدیل شود.
اینجا است که نهتنها نباید نگران گشودن نکات باشید که در صدد آن هستید بلکه آری! با این نوع گشودنها، تازه اعتراض انسانها بر خودشان شروع میشود و این تازه اول راه است وقتی متوجه شوند بحرانی آنان را فرا گرفته است و ما امیدوارِ به خودآمدنهایی هستیم که پس از خودآگاهی نسبت به آن بحرانها، برای بشر جدید پیش میآید. و این است راز امیدواریِ ما و شهید آوینی به آینده. موفق باشید
با سلام خدمت استاد عزیزم: واقعه «الست بربکم» که در قرآن آمده است، در واحدیت اتفاق افتاده است یا احدیت؟ با تشکر از توجه استاد بزرگوارم!
باسمه تعالی: سلام علیکم: برای ما چنین نکاتی نباید مسئله باشد. مهم آن است که در فطرت خود چنین حضوری را مدّ نظر قرار دهیم. زیرا حضور در واحدیت و احدیت بستگی به رویکرد ما با موضوع دارد. موفق باشید
سلام و عرض ادب خدمت شما استاد عزیز: ان شاءالله جز یاوران حضرت آقا باشید. من مدتی هست که در مسیر حفظ قرانم. میخواستم از استاد سوال بپرسم تدبر و تفسیر قران رو ادامه بدیم یا حفظ قرآن رو اگر ممکنه ما رو راهنمایی کنید. آیا حفظ کردن قران هم مجالست و همنشینی با قرآن محسوب میشه؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: حفظ قرآن حتماً کار ارزشمندی است و اگر حدّاقل به گفتۀ رهبر معظم انقلاب این قرآنشناسِ واقعی، حفظ قرآن با مفاهیم باشد بهتر است و سپس به تفسیر آیات و سورهها پرداخته شود. موفق باشید
سلام خسته نباشید: میخواستم نظر استاد را در مورد کتاب حضرت حجت (مجموعه بیانات آیتاللّٰه بهجت پیرامون حضرت ولی عصر عجلالله تعالی فرجه الشریف) بدانم؟ با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب مذکور را مطالعه نکردهام. موفق باشید
می ترسم از تکرار، می ترسم، از نفس خود بسیار می ترسم، از این رهایی های بی بن بست، از انتهای کار می ترسم، امروز از فردای مرگ خویش، از این ابد هر بار می ترسم، در برزخی زندانی خویشم، وز این همه دیوار می ترسم، تردیدها ویرانه ام کردند، از دانه ی انکار می ترسم، امروز حتی از یقین، حتی، از شک و از پندار می ترسم، گیرم که دیداری میسّر شد، از شرم این دیدار می ترسم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: این ترس نیست، این «پروا» است و وقتی افقی از حقیقت در مقابل انسان گشوده شود که لازمه آن آمادهکردن خود میباشد برای درک آن حضور؛ آن «پروا» به سراغ انسان میآید و در این رابطه است که «تقوا» این عالیترین واژه، معنای حقیقی خود را پیدا میکند. آری! در این مورد کوره راهی مقابل انسان گشوده میشود تا با حضور در آن، روشنیگاهی که در پیش است به ظهور آید. موفق باشید
سلام و رحمت: استاد ببخشید بنده میخواستم در جهت ارتباط با قران پیش بروم، تا الان فقط روخوانی آیات را انجام میدادم، میخواستم یه سیری به من پیشنهاد کنید تا بتوانم در آینده تفسیر المیزان را هم بدون مشکل مطالعه کنم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: پیشنهاد بنده مطالعه جزوه «روش کار با تفسیر المیزان» است که روی سایت هست. موفق باشید
با سلام: استاد عزیز، در مورد تاثیر نماز غفیله خواستم از خدمتتان بپرسم. ممنون
باسمه تعالی: سلام علیکم: در نظر بگیرید این ما هستیم که مانند حضرت یونس «علیهالسلام» در ظلمات دنیا گرفتاریم و با یادآوریِ نیایش آن حضرت در آن ظلمات، متذکر قسمت آخر آن آیه هستیم که فرمود: «كَذَلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ» که حاصل آن آیه است که حضرت اظهار داشتند: «لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَک إِنِّی کنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ». موفق باشید
سلام جناب طاهر زاده: با توجه به آموزه های دینی، همیشه خطر منافقین از کفار برای مسلمانان بیشتر بوده. بزرگترین منافق تاریخ در صدر اسلام باعث شده ما هر ساله چندین نوبت بخاطر مصائب حضرت زهرا و حضرت علی عزادار باشیم. در بعد فردی نیز نفاق درون عامل مهلکی است که شما خود به آن بهتر از ما واقف هستید. یادم هست زمان آقای خمینی نیز چندین بار این موضوع مطرح شد و در نهایت ایشان به این جمله که منافقین از کفار بدترند صحه گذاشتند. سئوال من از شما این است که در سی سال اخیر مدام بر دشمن بیرون تاکید شده و دشمنی آمریکا و اسرائیل برای مردم مهمترین و بزرگترین خطر جلوه داده شده، در صورتیکه پر واضح است دشمن بیرون ما را راهی جهنم نمی تواند بکند اعمال ماست که در نهایت ما را رستگار یا جهنمی خواهد کرد، هیچگاه یک سرباز امریکایی و یا اسرائیلی نمی تواند من را راهی جهنم کند اما نفاقی که چه در درون جامعه اسلامی است بخاطر رواج بدعت ها مانند انچه در صدر اسلام رخ داد و چه در نفس ماست بسیار مهلک می تواند باشد. با اینکه بد اخلاقی ، اختلاس ، دروغ و فریب و خصوصا تهمت بسیار در جامعه رواج یافته اما این گناهان خطری انگاشته نمی شود و برعکس دائم بر جنایات اسرائیل و آمریکا برای مردم تاکید می گردد. امکان ندارد در یکی از محیط هایی که عزیزان طرفدار حکومت هستند، حاضر شویم و کوچکترین نقدی کنیم و با انواع تهمت های وهابی، حرامزاده، غربگدا، جاسوس ، نفوذی و..... روبرو نشویم. حتی از طرف افرادی که خود را استاد میدانند و گرداننده این گروهها هستند. هر کسی کوچکترین زاویه فکری دارد با انواع برچسب و تهمت ها مواجه می گردد. خیلی کنجکاوم شما که هم در زمینه عرفان و اخلاق صاحب نظر هستید و هم بسیار طرفدار حکومت ولایت فقیه و انقلاب اسلامی این انحراف بزرگ را چگونه توجیه می کنید. می بخشید من را چون مطمئن هستم جواب جنابعالی توجیهی بیشتر نخواهد بود اما واقعا درک نمی کنم فردی که به خطر یک دروغ و یا تهمت و یا ظلم و بدعت کاملا آگاه است چگونه اینهمه ظلم و بداخلاقی را که نتیجه آدرس غلط بابت دشمن است توجیه می کند. چگونه بر خلاف گفته حضرت رسول که بزرگترین دشمنتان نفس شماست که در بین سینه شماست را به دشمنی آمریکا و اسرائیل تغییر می دهید و انرا توجیه می کنید؟ به فرض با این جماعت، شما موفق به نابودی اسرائیل و فتح آمریکا شدید ، پس از آن چه کار خواهید کرد؟ پس از چهل سال، تمام اختلاس های آمریکا را به اصلاح طلب ها مرتبط می کنید؟ با باطل که نمی توان به حق رسید!
باسمه تعالی: سلام علیکم: همین طور است که میفرمایید. ما متأسفانه آنطور که شایسته نظام اسلامی بود نسبت به رشد فضائل اخلاقی و انسانیت انسانها تلاش نکردهایم و فضای دنیازدگی و خودبینی و عدم انصاف و عدم عشق به عدالت، در بین آنانی که تنها به ظاهرِ مذهب متوقف هستند وجوددارد و آن طورکه باید فضائل رشد نکرده است. و این وظیفه ما میباشد که متذکر چنین اموری باشیم و در آموزههای دینی متذکر مکارم اخلاقی شویم که پیامبر خدا «صلواتاللهعلیهوآله» برای آن مبعوث شده اند. آنچه بنده و امثال بنده را نسبت به انقلاب اسلامی امیدوار میکند، آن است که تنها در بستر همین انقلاب میتوانیم از این نوع تنگناهای تاریخی عبور کنیم. موفق باشید
سلام: حالتون خوبه؟ اصولا برای اثبات حقانیت اسلام باید محتوای آن هم سنجیده شود و مهمترین بعد اسلام فقه آن است در فقه خلاف عقلهای زیادی هست: زمین موات شهری و مالک شدن آن با ریختن سنگ، قرض دادن کنیز بدون اجازه خودش به برادر دینی، جهاد ابتدایی علیه اهل کتاب بدون اتمام حجت برای احاد ملت آنها و یا اکثریت ملت مذکور و... اسلام قطعا معجزاتی دارد ولی طبق ادیان گذشته دجال هم می تواند معجزه کند حتی غزالی که اشعری بوده گفته اگر کسی عصایش اژدها شود ولی بگوید دو ضرب در دو پنج می شود من پیامبری او را نمی پذیرم. حالا با توجه به وجود معجزات در اسلام ظاهرا نمی تواند از جانب شیطان باشد چون خوبیهای آن هم کم نیست چطور باید آن را از خدا دانست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. مواردی که فرمودید را باید در شرایط تاریخیِ خودش بررسی کنیم که بحث آن مفصل است و به همین جهت ملاحظه میکنید که مثلاً چگونه اسلام به طور ظریف، جهانِ آن روزین را از موضوع بردهداری و یا آن برخوردی که با زنان میشده؛ عبور داد. و از طرفی بعضی از موارد که فرمودید مربوط به اسلام نیست. و اگر ائمه هدی«علیهمالسلام» بنا به مسیری که خداوند در «غدیر» تعیین فرمود، حاکمیت داشتند؛ آن موارد صورت نمیگرفت. در همین رابطه به سؤالی که در مورد ساختار حکومت در اسلام مطرح کردهاید میتوان فکر کرد که سیره ائمه مدّ نظر است و در زمان غیبت، ولایت فقیه. در مواردی که در دیگر سؤالات فرمودهاید نیاز به حوصله و تحقیق و مطالعه دارد که البته از محدوده سؤال و جواب بیرون است.
۲. در مورد معجزات، باید متوجه بود در هر زمانی خداوند برای هدایت بشر و اطمینان بشر به راهی که خداوند توسط پیامبرش پیش آورده، معجزه مطرح میشود و در این آخرین زمان که آخرین پیامبر به صحنه آمده است که تاریخ اندیشیدن بشر است؛ توجه به قرآن را با تدبّر در آن پیشنهاد میکند تا از طریق اندیشیدن نسبت به خود قرآن متوجه معجزهبودن آن بشویم. لذا فرمود: «أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ ۚ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلَافًا كَثِيرًا» (نساء/82) و این نهتنها موجب حقّانیت قرآن به عنوان کلام خداوند میگردد، بلکه موجب صدق ادعای رسول خدا نیز میباشد. موفق باشید
سلام و احترام: تفاوت بین آیات، روایات و آرا لا نفرق بین احد" ===> نفضل بعضها استاد جمع بین دنیا و آخرت چگونه ممکن است؟ از سویی توصیه های جنابتان (در کتاب رزق و درک دنیا) و البته نافرجامی در امور، حقیر را به دنیا بی میل کرده به گونه ای که هیچ امر دنیایی محرک حقیر برای فعالیت نیست و این خلاف توفیقات و شادابیهای قبلی و البته باعث سردرگمی شده. در کتاب دکتر صدرا خواندم ملاصدرا معتقد است هرکس از توسعه مادی جلوگیری کند مرتکب گناه کبیره شده است. در حالت کلی حین مطالعه تفاوت بین آیات و روایات و نظرات باعث شده هیچ نظم فکری نباشد و دچار نوعی رخوت و سردرگمی در اکثر امور شوم. بارها به خود گوشزد کرده ام که راه سعادت نباید انقدر پیچیده و دور باشد ولی با رجوع به زندگی نامه علما آن را در دسترس نمی بینم. فارابی، ملاصدرا، علامه، امام، جوادی آملی، تهجد، روزه داری، زیارت، توسل،؟؟؟ چگونه در راه بودن را مقصد بدانم؟ چگونه بدانم در راه هستم؟ سعادت چیست و چگونه بدست می آید؟ حق و حقیقت کدام است؟ در طلب حقیقت چندین سال قبل با جنابعالی آشنا شدم و اکنون با تغییرات بسیار رفتاری و کرداری در نادانی و سردرگمی نه توانستم موش از انبان بیرون کنم و نه انبانی فراهم. خود را خسر الدنیا و الآخره می یابم. یا همان هیچ انگاری. شاید اگر این پریشانی درمانی دارد در خور حقیر مشتاقم وگرنه رجوع به دیگر بیانات خود و دیگران را توصیه نکنید و فقط شنوای درد دل باشید. ممنون
باسمه تعالی: سلام علیکم: ظاهراً این نوع احوالات را حکایتِ سیری بدانید که در این زمانه پیش میآید. غزل شماره ۱۲۷ متذکر همین امر است و یا در این رابطه سری به سؤال و جواب شماره ۳۵۹۹۰ بزنید خوب است. با توجه به همه حرفها، مائیم و ثقلین. آری! تدبّر در قرآن را باید محور قرار داد و سیره اولیای الهی را که آینههای نور قرآناند مدّ نظر. با اینهمه به گفته جناب حافظ: «آنقدر ای دل که توانی بکوش / گرچه بهشتت نه به کوشش دهند». موفق باشید
سلام علیکم و رحمه الله. وقتتون بخیر استاد. استاد یه راهنمایی میفرمایید در مورد فرقه حجتیه؟ و اینکه وقتی این دسته فرقه را در جامعه باهاشون روبرو میشیم استاد باید چگونه رفتار کنیم؟ منظورم جواب قانع کننده ای که باطل بودن این فرقه را اثبات کند. با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: اینها به این معنا منتظرهستند که در غیاب آن حضرت هر کاری مجازند انجام دهند و گویا از نظر آنها در غیاب آن حضرت، مسئولیتی بخصوص مسئولیت حاکمیت نظام اسلامی بر عهده ما نمیباشد. در حالیکه وظیفه اسلامی اعم از وظیفه فردی و یا اجتماعی هرگز تعطیل نمیشود. حضرت امام خمینی «رضواناللهتعالیعلیه» در کتاب «ولایت فقیه» مطلب خوبی مطرح میفرمایند و یا میتوانید به کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» که روی سایت هست به قسمت «مبانی حکومت دینی» رجوع فرمایید. https://lobolmizan.ir/search?search=%D9%85%D8%A8%D8%A7%D9%86%DB%8C%20%D9%86%D8%B8%D8%B1%DB%8C%20%D9%86%D8%A8%D9%88%D8%AA&tab=posts&inner_tab=book موفق باشید
سلام: مدتها انس با قرآن مجید از وجودم سلب شده بود و گاه که مراجعه می کردم چند آیه ای که می خواندم حوصله ی تداوم قرائتش را نداشتم و قرآن را می بستم و گویی هنوز قرآن رزقم نبود و زمانش فرا نرسیده بود. اخیرا توفیق شد یک دور قرآن را از زیر نظر گذراندم بسیاری از صفحات مطلب چندانی به نظر می رسد برای زخم های وجودی من نداشت. برخی آیات حرف برای گفتن داشت و انسان می گفت تو که می توانی چرا بقیه را چنین نگفته ای مثل سوره توحید بخش هایی از حدید و حشر، آیه ی لن ترانی، آیه ی نور، آیات مربوط به قاب قوسین و معدودی آیات دیگر. البته این معدود مطالب عرفانی قرآن لااقل برای بنده ثابت نشده که بالاتر از مطالب عرفانی ای است که گاه در سایر ادیان مطرح شده است مطالب عرفانی زیبایی را جناب ابن عربی و مولوی و سایر عرفا مطرح نمودند و همچنین در روایات وجود دارد لکن با وجود اینکه مفتون شیخین سترگ ابن عربی و مولوی بودم همه را یک سو نهادم اکنون زمانی است که یا قرآن ماسوای هر آنچه عرفا یافته اند یا بافته اند خویش را ثابت می کند یا اینکه این خانه از پایبست ویران است بعد از یک دور قرائت من در برزخم نه برایم ثابت شده که کلام خداست و نه ثابت شده کلام او نیست. مُذَبْذَبِينَ بَيْنَ ذلِكَ لا إِلى هؤُلاءِ وَ لا إِلى هؤُلاءِ
باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی اخیراً در رابطه با سوره «علق» تحت عنوان: «قرآن بانک سکوت چندین ساله حضرت محمد «صلواتاللهعلیهوآله» شد مبنی بر آنکه اگر با قرآن درست برخورد شود، خودِ قرآن عامل تصدیق خودش میباشد. https://eitaa.com/matalebevijeh/14372 . موفق باشید
«ما در خود چیزهایی سراغ داریم که به تمام معنای کلمه، و حقیقتا ملک ما هستند، و وجودشان قائم به وجود ما است، مانند اجزاء بدن ما، و قوای بدنی ما، بینایی ما، و چشم ما، شنوایی ما، و گوش ما، چشایی ما، و دهان ما، لامسه ما، و پوست بدن ما، بویایی ما، و بینی ما، و نیز دست و پا و سایر اعضای بدن ما، که حقیقتا مال ما هستند، و میشود گفت مال ما هستند، چون وجودشان قائم به وجود ما است، اگر ما نباشیم چشم و گوش ما جدای از وجود ما هستی علیحده ای ندارند، و معنای این ملک همین است که گفتیم: اولا هستیشان قائم به هستی ما است، و ثانیا جدا و مستقل از ما وجود ندارند، ثالثا این که ما میتوانیم طبق دلخواه خود از آنها استفاده کنیم، و این معنای ملک حقیقی است.» سلام استاد: ببخشید از این قسمت از نوشته ی المیزان سوال دارم که توضیح میدهد در مورد مالکیت حقیقی و برای مثال دست و پای انسان، خب اشکالی که هست اگر من مرگ مغزی شدم دست مرا میتوانند به دیگری پیوند بزنند پس هستی دستم قائم به هستی من نیست و میتواند مستقل از من وجود داشته باشد و بعد از مرگ، خانواده میتوانند به دلخواه خود استفاده کنند پس اجزای بدن من در مالکیت حقیقی من نیستند و در مورد روح خیلی از موارد وقتی شخص مبتلا به آسیب های روحی می شود مالکیت کامل روح را ندارد مثل کسی که جنون دارد یا یکسری از اختلالات روانی یا اگر روح او تسخیر شود پس یه جورایی ما کلا روی هیچ چیزی مالکیت حقیقی نداریم و مالکیت جسم و روح من، مالکیت اعتباری میشود که از سمت خدا داده شده نه از سمت قوانین اجتماعی. سوال دیگر اینکه من چون یکم سخت هست برایم المیزان همه ی متن را تقریبا مینویسم خیلی روی ان فکر میکنم و هی اشکال میکنم و بعد به جواب میرسم و از کشف آن لذت میبرم و سعی میکنم مشکلات را با آن بسنجم و جواب ها را از دل آن پیدا کنم هم سخت و هم خیلی شیرین است اما چون خیلی دیر جلو میرود، میترسم متوقف شود نطر شما چیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: بدن انسان ابزار نفس ناطقه اوست تا نفس با تدبیر بدن به کمالات خود نایل شود و به همین جهت وقتی روح، بدن را رها کرد آن بدن از بین میرود. بنابراین نمیتوان گفت ما مالکِ بدنمان هستیم، بلکه ابزاری است در اختیار ما ۲. مهم، درکِ مطلب است در آن صورت همان مطلب زمینه درک بهتر دیگر مطالب خواهد شد و کار سرعت میگیرد. موفق باشید
سلام وقت بخیر: روز دوشنبه آمدم مسجد خدیجه کبری بعد از نماز صبح و در حال پیاده روی فرمودید تفسیر گوش کنم اسم سوره و کسی که تفسیر رو شرح کرده رو دوباره بفرمایید . شرح تفسیر ایت الله طباطبایی رو میخوام شروع کنم از کجا شروع کنم و توحیدم رو میخوام بیشتر کنم. راهنمایی بفرمایید خداوند خیرتون بده
باسمه تعالی: سلام علیکم: حاج آقا عابدینی بحمدلله در شرح تفسیر المیزان زحمات خوبی کشیدهاند میتوانید به ایشان رجوع فرمایید. در مورد رشد مبانی توحیدی خوب است که به بحث «برهان صدیقین» همراه با شرح صوتی آن که روی سایت هست رجوع فرمایید. موفق باشید
به اسم خدای عشق ها و رسیدن ها و نرسیدن ها. عرض سلام: استاد گرامی یکی از دوستان بنده طی تغییری بسیار در عشق خدا بودن و حب هیچ آدمی رو به دلش راه نمیداد حتی میگفت همسرش رو نشونه ای از خدا میدونه و علاقه ای شدید به فردی نداره تا اینکه شدیدا دلبسته فردی در فامیلشون شد و تقریبا نتوست اونچه رو میخواست محقق کنه و دیگه حتی نمازای عادیشم به زور میخونه یعنی انگار برگشته به قبل از تغییر ولی به شدت دوست داره برگرده و عشقش به اون فرد خدایی بشه میگه که عاشق برگشتنه ولی نمیتونه تصور کنه به اون نرسه یک زندگی خدایی رو آرزومنده میخواستم اگر میشه در این مورد راهنمایی کنید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آن نوع شیفتگی و عشقی که انسان در این زمانه به دنبال آن است و جوابگوی طلب اوست، حضور در تاریخی است که با انقلاب اسلامی شروع شده و با نظر به شهدا میتوان به آیندهای بزرگ و نورانی نظر کرد وگرنه دیگر عشقها و شیفتگیها از آن جهت که توهّمی بیش نیست بالاخره به سردی میگراید. موفق باشید
با سلام خدمت استاد طاهرزاده گرانقدر: اگر اعیان ثابته کفار که همان اراده تکوینی خداوند است فقط با ظهور کفر در آنها تحقق می یابد و هدایت تشریعی اثری در هدایت آنها ندارد، این امر چگونه با عدالت الهی و اختیار انسان قابل جمع می باشد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به اینکه اختیار، ذاتیِ انسان است و تا آخرین مراحلِ دنیایی با آن میباشد؛ هرگز نمیتوان از بحث در مورد «اعیان ثابته» چنین نتایجی گرفت. هرچند متأسفانه دیده شده است بعضی از افراد متوجه سخنان ابن عربی نشدهاند. در حالیکه جناب ابن عربی در فصّ «عُزیری» ظرائفی در این مورد مطرح کردهاند. موفق باشید
سلام استاد طاهرزاده: من کتابهای کربلا رو خوندم و یه سوال دارم. وقتی به امام حسین فکر می کنم و اینکه خدا با او چه کرد، نمی تونم هضمش کنم. میدونم که دشمنان اسلام این کارو با امام حسین کردند و امام حسین خودشو فدای خدا کرد. ولی باز نمیتونم هضم کنم چطور خدا تونست ببینه بزرگترین انسان تاریخ اینطوری تکه تکه زیر سم اسب ها بشه و چرا اون لحظه خدا کاری نکرد. میدانم باطن این کار رحمت خدا برای امام حسین بوده ولی من ظاهر اتفاقات رو میگم. چطور خدا تونست این صحنه رو ببینه؟ کسی که زندگیش رو تقدیم خداوند میکنه خدا چرا باهاش اینجوری کرد؟ یاد امام حسین پابرجاست ولی این خیلی کمه و این جبران ناپذیره که کسی اون هم در حد امام حسین زیر سم اسب ها تکه تکه بشه. خدا چرا سکوت میکنه؟ و چرا مانع این اتفاق نمیشه؟ چرا اسب ها اونجا تبدیل به سنگ نشدن؟ همونجوری که باران سجیل اومد. چجوری این رو هضم کنم. ممنون.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به این فکر کنید که خداوند در واقع جواب عالیترین تقاضای حضرت سیدالشهدا «علیهالسلام» را که بنا داشتند نهاییترین خباثت امویان را نشان دهند؛ جواب داد و از این جهت حضرت سیدالشهدا «علیهالسلام» در قتلگاه شکر میکردند که در کاری که به عهده گرفتند خداوند به خوبی موفقشان کرد اینکه خداوند بخواهد مستقیم از دشمنان اهل بیت انتقام بگیرد، موضوعِ اصلی که عبور از جریان خبیث اموی است پنهان میشود و یک کار بزرگ فرهنگی، تبدیل میشود به یک جنگ نظامی. موفق باشید
با سلام حضرت استاد: در رابطه «من» با «محیط» ردیف تقدم و تأخر با کدام یک است؟ البته این در راستای دغدغه حضرات و بزرگان و از جمله جناب خودتان، مبــنی بـر عینی سازی مسائل مهم و فرهنگی و فلسفی و فقهی و روایی و کلامی است. بنظرم دقت در این مسأله ازاین جهت مهم است که جایگاه انقلاب اسلامی و ولایت فقیه و در نسبت با هر «من» مشخص میشود. مثلا، اینکه مرز میان «من» و «محیط» دقیقا کجاست؟ مرز میان من و انقلاب اسلامی از کدام و درکدام حیطه است؟ در سخنـان ارزشمنــد چندین ساله حضرتعالی انصافاً «نسبــت» میان «من _انقلاب» به زیبایی مشخص میشود، اما مرز ممیز ما بین این دو، بنظرم جای توضیح بیشتر دارد، بنده یک اشتباهی که بشخصه بدان دچار بودم این بود که مثلا جسم و فکر و حس و... خودم را جزء من خودم می انگاشتم، درحالیکه اگر تأمل میکردم، معلوم بود که منِ من، حس و فکر و جسمم نبود، لـوازم این تفکر اشتباه این بود که ما به حس ها و فکرهای خود اصالت قائل میشویم و اینجاست که دچار منّیت میشویم و از طرفی نمیتوانیم خود را در منظر حس و فکر و جسم خود بشناسیم.. هاکذا در مسأله من و انقلاب.... اگر من، انقلاب را در من خود نشناسم، دچار یک ترس و حزن و خوف دروغین خواهم شد، چرا؟ چون وجه انقلابی خود را نمیبینم، و اگر وجه انقلابی نمایان نباشد انسان همیشه ترس از دست دادن دارد، وارستگی نخواهد داشت، در موضع حفظ شرایط خواهد بود نه در موضع حرکت متعالی. و این حاصل عدم تمییز مرز من و انقلاب است آیا حضرتعالی در این راستا برای امثال من توضیحات اضافی تر پیشنهاد دارید؟ یا اگر اشتباهی در نگرش هست، اصلاحاتی دارید؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: حرف، حرف درستی است بخصوص که نسبتی بین درک وجود خود و تاریخی که در آن هستیم، در میان میباشد. اگر تفکر، تاریخی است از آن طرف هم تفکر در «وجود» است و هر اندازه انسان بتواند در نسبت خود با تاریخ به عنوان ظهور «وجود» در آن مرحله که ما در آن مرحله از «وجود» حاضریم، حاضر باشد؛ نسبت او با خودش که بیارتباط با تاریخ به آن معنایی که عرض شد، نیست؟ بیشتر خود را درک کرده است. عرایضی که در مباحث «انقلاب اسلامی، انتظار و وارستگی» می شود که مواجهه نگاه هایدگر و صدرا نسبت به «وجود» انسان است إنشاءالله میتواند روحی را در مخاطب بوجود آورد تا «خود» را بخواند و نه «خود» را بفهمد. موفق باشید
سلام: همانطور که فرمودند ادل دلیل علی امکان شیء وقوعه اگر فریب های هوش مصنوعی را شاهد نبودیم می توانستیم بگوییم سنن الهی مانع فریب خوردن ما می شود ولی وقتی ویدئویی مشابه اصل می سازد وقتی در همین ایران اخیرا در اخبار آمده است که مجری برنامه ای هوش مصنوعی است دیگر به نظر می رسد جایی برای استناد به سنن باقی نماند. همانطور که شاهدیم حدود هفت و نیم میلیارد در اتخاذ دین به اشتباه رفته اند و فقط چند صد میلیون آن هم اکثرا به صورت ارثی و شانسی فرقه بر حق را متخذ شدند وقتی چند نفر بعد از حضرت رسول توانستند میلیارد ها نفر را تا امروز و بعد از این گمراه کنند چرا هوش مصنوعی نتواند موجب گمراهی ما شود؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! همانطور که اگر خودمان را در اختیار تکنیک قرار دهیم بر ما مسلط میشود؛ در مورد کامپیوتر و هوش مصنوعی نیز قضیه از همین قرار است. البته نمیدانم این اطلاعات را شما از کجا آوردهاید؟ البته که از هوش مصنوعی نپرسیدهاید؟!! در آینده عرایضی در مورد جایگاه اموری مثل هوش مصنوعی خواهد شد إن شاءالله. موفق باشید
سلام علیکم و رحمة الله جناب استاد، این روزها که پرده از انواع فساد جامعه بیش از پیش کنار رفته و این پردهدری در فحشای بیّن ظهوری بس شهوتانگیز یافته است، شخصا نفرتی عمیق نسبت به اغلب جامعه در خود حس میکنم و این سؤال را از خود میپرسم که آیا به راستی شرع مقدس من را مکلف نموده که باید خلق الله را دوست داشته باشم؟ تا کی باید مشغول مخلوق ماند و از خود غافل شد؟ چرا نوحوار به ساخت کشتی نجات خود نپردازیم و از این جماعت پرشکایت گریان روی برنتابیم؟ در شرایطی که جرأت مقابله با فساد از بین رفته و مرتبه نهی از منکرمان از انزجار قلبی، تجاوز نمی کند، چگونه میتوان الفاظ وحدت! و همبستگی و جامعه مسلمین را فهم کرد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: تصور بنده آن است که واقعاً اینطور نیست. اکثر مردم جامعه ما انسانهای خوبی هستند و باید برخورد ما با آنها دلسوزانه و صمیمی باشد. ملاحظه کردید که رهبر معظم انقلاب در مورد افراد ضعیف الحجاب که هیچ، حتی در مورد آنهایی که کشف حجاب کردهاند فرمودند؛ قضیه را نمیدانند وگرنه آن کار را نمیکردند. موفق باشید
سلام استاد: برای اینکه مباحث شما رو بچه های ما بتونن شروع کنن چه کنیم؟ پسرم۱۰ سالشه بشدت علاقه به مطالعه داره. میخوام سوقش بدم با این سمت. آیا مباحثی مناسب سن اونها پیش بینی کردین استاد بزرگوار؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: إن شاءالله کتاب هایی مثل «جوان و انتخاب بزرگ» و یا «چه نیازی به نبی» که روی سایت هست و یا کتاب « داستان راستان» از مرحوم شهید مطهری در این موارد می تواند مفید و موثر باشد. موفق باشید
عرض سلام و ادب محضر استاد طاهرزاده عزیز: اسعد الله ایامکم. استاد اگر کسی نسبت به یکسری از نظرات، رفتارها، قوانین یا مناسبات موجود در جمع دوستانش نظر مخالفی داشته که به نظرش حق است و آن را اظهار کند و گاهاً باعث ناراحتی و دلخوری دوستانش شود به نحوی که وی را فردی معترض و ناراضی قلمداد کنند، آیا این حس درونی و اظهار نظر مخالف، امری به جاست یا کاری زشت است که شیطان آن را در نظرش زیبا جلوه داده است؟ (برای روشن شدن بحث فرض بفرمایید که در گروه دوستانه قرار شده قرض الحسنه ای راه اندازی شود و هربار با قرعه کشی به کسی وامی تعلق بگیرد ولی این قرعه کشی توسط یک نفر که مورد شناس همه نیست در غیاب بقیه انجام شده و نتیجه اعلام میشود. حال اگر فرد اعتماد نداشته و اعتراض کند و بخواهد که قرعه کشی به صورت حضوری انجام گیرد آیا خواسته اش ناحق است؟ یا مثلا چند نفر در جمع قرار بگذارند که هر گروه دوستانه ای در فضای مجازی شکل میگیرد باید این افراد به عنوان ناظر حضور داشته باشند درحالیکه حضورشان لزومی ندارد، آیا اعتراض به حضور این افراد حق هست؟ یا مثلاً برای حذف برخی اعضای گروه شرایطی اعلام میشود که منطقی نیست، آیا اعتراض به این شرایط حق هست یا اینکه کلا در چنین مواردی بهتر است انسان تغافل کرده و با وجود نارضایتی قلبی، عبور کند؟) اساساً این اخلاق و رفتار ریشه در کدام رذیله یا فضیلت اخلاقی دارد و اگر رذیله است راه درمان آن چیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: چرا انسان به صورتی دوستانه و با دلیل، حرف خود را در جمع دوستان نزند؟! نهایتاً اگر پذیرفته نشد، همچنان دوستی را حفظ میکند بدون آنکه جمع را ترک نماید. موفق باشید
سلام وقت عالی بخیر: درباره همایش زنان تاثیر گذار که به همت خانم آقای رئیسی برگزار شد و در سکوت خبری سر پوش گذاشته شد، اگر نظری دارید بزرگواری بفرمایید حرفی خداپسندانه ارائه کنید که امان از آه مظلوم که بدون سرپوش تا خود عرش میرود و امان از مکر، که خداوند خود جوابش را به عهده گرفته و امان از رمی الله خدا را داد من بستان از او.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور که متوجه شدهاید برگزاری همایش زنان تأثیرگزار کاری بس حکیمانه و عالمانه بود. زیرا از یک طرف موجب رسوایی دروغهای ماههای اخیر رسانههای استکباری شد و از طرف دیگر متذکر افق تازهای شد که انقلاب اسلامی نسبت به زن دارد. همینطور که میفرمایید همین اندازه عرض کنم که بسیار تلاش کردند تا آن همایش را نادیده بگیرند، غافل از آنکه آن همایش کار خود را کرد ولی انکار و ندیدهانگاشتنِ آنها، لکه سیاهی شد بر شخصیت مدعیان احترام به حقوق زن. موفق باشید
سلام خدمت استاد گرامی و عزیز وقتتان پر برکت: مطالبی که در زیر آمده صحبتهای عده ای از دوستان هست که بنده انتقال میدهم، البته شخصا هم بعد از جریان آقای امید دانا همین نظر را نسبت به آقای علیزاده دارم و جنبه احتیاط را رعایت و مانند قبل که کلیپهای آقای امید دانا را از مطالب ویژه نشر میدادم، در مورد آقای علیزاده این کار را انجام نمی دهم 👇👇صحبت تعدادی از دوستان یه مسالهای رو بعضا سوال داشتند و برخی تذکر و اعتراض یه مدت کانال مطالب ویژه مکرر مباحث امید دانا را ارسال میکرد، علیرغم هشدار بعضی نیروهای انقلابی بر ناسالم بودن ایشون تا اینکه علنا وضعیت این شخص مشخص شد. الان هم در مورد اپیزودهای آ.علیزاده همین طوره در مورد ایشون هم احتمال فتنه و... وجود داره و متاسفانه مدام در کانال و با متنهای استاد مطلب گذاشته میشه آ.علیزاده با تخریب برخی مسئولین به اسم حمایت از نظام، در مقابل فرمایشات آقا عمل میکنه، تحلیلهای غیر منصفانه داره و... متاسفانه کثرت پستهای علیزاده با زیرنویس استاد طاهرزاده، وجاهت مناسبی نداره در مورد امید دانا و بعضی کلیپها و پستهای استاد هم من خیلی اعتراضات دریافت کردم این اعتراض رو یه عده نسبت به عدم تشخیص صحیح یا مسامحه یا سهل انگاری یا دقیق رؤیت و فهم نکردن دارن یعنی صرف بیان ظاهری نسبت به حمایت انقلاب نباید اینقدر سادهانگارانه تلقی بشه، اون هم در شرایط فتنههای عمیق امروز.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که مکرر عرض شده از جمله در پرسش و پاسخهای شماره ۳۴۶۸۰ و۲۶۰۷۴ ، بنا بر این نیست که ما مقلد کسی باشیم، ولی اندیشه هر انسانی او را دعوت میکند که سخنانی که ارزش نشاندادن به غیر را دارد، متذکر شویم. مگر آنجایی که آقای امید دانا مطالب خوبی در رابطه با رهبر معظم انقلاب گفتند را میتوان انکار کرد؟! و یا آنگاه که سخنانی گفتندکه ارزش همراهی با ایشان را نداشت، مگر جز این است که باید آن سخنان را نقد کرد؟! البته تصور بنده آن است که تازه آقای علیزاده را نباید با آقای امید دانا مقایسه کرد. با اینهمه آنجایی که ایشان نکات دقیقی نسبت به موقعیت انقلاب اسلامی و ایرانِ امروز مطرح میکنند؛ نکاتی است که خوب است رفقای انقلابی ما در جریان آن باشند حتی ضرورت دارد که متوجه باشند در میدان تفکر اهل نظر چه میگذرد و اگر ملاحظه فرموده باشید آنگاه که پیشنهاد میشود که آن سخنرانی خاص از آقای علیزاده مورد توجه قرار گیرد، سرفصلهای آن سخن مورد تأکید قرار میگیرد. و بر عکس، با توجه به این امر بنده صد در صد با صحبتهای اخیر ایشان تحت عنوان «بازگشت گشت ارشاد چه تبعاتی دارد؟» درچهارصد و شصت و نهمین اپیزود رادیو جدال کاملاً مخالف هستم. و ایشان در نهایت بیانصافی نسبت به دولت جناب آقای دکتر رئیسی سخن گفتند. موفق باشید
با عرض سلام و درود خدمت استاد طاهرزاده. در جمهوری اسلامی رأی بدهیم تا جزو رأی دهندگان باشیم. آیا اگر حتی هیچ دلیل دیگری برای رأی دادن نباشد، این به خودی خود دلیل کافی برای رأی دادن ما در انتخابات پیش روی نیست؟ جزو رأی دهندگان باشیم یعنی جزو کسانی باشیم که دشمنان ایران از آنها مأیوس میشوند. جزو رأی دهندگان باشیم یعنی جزو کسانی باشیم که غاصبان ظالم و خبیث صهیونیست و حامیانشان را ناامید کرده ایم. جزو رأی دهندگان باشیم یعنی تروریست های حادثه کرمان را دلشاد نکرده ایم. جزو رأی دهندگان باشیم یعنی جزو کسانی باشیم که خط مأیوس کننده فضای مجازی دشمن بر آنها اثری نداشته است. جزو رأی دهندگان باشیم یعنی وجود مشکلات ما را از انقلابمان پشیمان نکرده است و همچنان به آینده امیدواریم. جزو رأی دهندگان باشیم یعنی جزو کسانی نباشیم که رأی ندادن را راه حل میدانند و ... اگر جزو رأی دهندگان نباشیم یعنی همه اینها برعکس. پس چرا جزو رأی دهندگان نباشیم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: چه زیبا مناجاتی است آنگاه که انسان از حضرت معبودِ محبوب تقاضا میکند: « وَأَلْحِقْنِي بِالصَّالِحِينَ (سورة يوسف آية ۱۰۱). زیرا مسلماً آنانی که در بستر انقلاب اسلامی و در این مرحله تاریخی در زمره رأیدهندگان قرار میگیرند، به صالحین به معنای واقعی کلمه ملحق خواهند شد زیرا متوجه جهانی شدهاند که جهان کفر و استکبار نیست، جهان گشوده توحید است در مقابل شرک. جهان گشوده امید است در مقابل ناامیدی. در این شرایط حساس در زمره رأیدهندگان خواهیم بود تا در فردایِ روز رأی در نزد خود احساس پوچی و نیستانگاری نکنیم؛ به طوری که جهانمان تاریک و ظلمانی گردد. موفق باشید
