با سلام و تحییت خدمت شما استاد طاهرزاده: استاد میشه بهم بگین اسد الله اسدی که بود؟ و در سال ۱۳۸۸ چه کارهایی را انجام داد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: چیزی بیش از آنچه در برنامه «بدون تعارف» مطرح شد، نمیدانم. موفق باشید
روز معلم بر شما و تمام شاگردانتون که دست پرورده استادی چون شما هستند و ما بر سفره علم آموزی آنها درس میخونیم مبارک و فرخنده باشه. ان شاءالله دعای رفیق شهیدتان استاد مطهری بدرقه راه زندگیتون باشه.
باسمه تعالی: سلام علیکم: با تشکر و به امید آنکه بتوانیم در نسبت با دیگر عزیزان، آینهای در مقابل همدیگر باشیم برای هرچه درخشش انسانیتمان. از شهید مطهری بزرگ یاد کردید؛ حقیقتاً آن مرد بیش از آن بود که ما گمان کنیم او را یافتهایم! باید با نگاهِ هرمنوتیکی به او و آثارش نظر کرد تا جایگاه تاریخی آن شخص و آن کلمات معلوم گردد و با آن نوع تفکر تاریخی است که میتوان در فردای خود نیز با آن مرد بزرگ مأنوس بود. عرایضی تحت عنوان «مطهریِ فردای تاریخ ما» شده است که به عنوان مقدمه إن شاءالله میتواند راهگشا باشد. موفق باشیدhttps://lobolmizan.ir/category/79?&tab=posts&inner_tab=leaflet
سلام وقت خوش: میدانیم که اعمال ما بر اساس عالَم ما هست و عالم ما بر اساس نسبت ما با وجود آیه قران میفرماید «کل یعمل علی شاکلته» آیا شاکله همان نسبت ما با وجود و تقرر ظهوری ما نیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! هرکس بر اساس شاکلهاش عمل میکند به همان معنایی که خود را با آن شاکله، شکل داده. حال باید در شکلدادنِ شاکله هرکس سعی کند آن شاکلهای را در خود پیش آورد که با روحیه عبودیت شکل گرفته باشد. موفق باشید
با سلام خدمت استاد عزیز: سوالات زیادی دارم که با توجه به متفاوت بودن مباحث آن ها را در سوال های جدا از هم طرح میکنم پیشاپیش از اینکه وقتتون را میگیرم عذر خواهی میکنم منجوانی هستم که چند سالی است دانشکاهم تمام شده. در دانشکاه شرایط عرفانی و روحی خوبی داشتم. حالا دیکه از اون دوستان و کتب و مکان های معنوی و فضا های معنوی خبری نیست کم کم دچار روزمرگی، کار، ارتباط نالازم و کاها تلفنی ناسالم با نامحرم، دوری از مسجد و... شدم من همیشه دوست دارم در محضر خدا باشم و هیچ وقتتت از انکه فلان گناه را میکنم خوشحال نبودم و نیستم ولی تقریبا در همه ی ازمون های خدا شکست خوردم خیلی دوست دارم عاشق خدا باشم خیلی دوست دارم همیشه خودم را در محضر خدا ببینم ولی کشش فضاهای گذشته اینقدر زیاد هست که نمیتونم و اصلا نمیتونم صبر بر طاعت کنم به شدت احساس تنهایی که میکنم میرم سراغ گناه و نامحرم و پیام و... از طرفی به شدت دوست دارم در محضر خدا باشم نمیتونم و نمیدونم چه کنم راه های زیادی را هم امتحان کردم ذکر، کتاب، دوری از فضای مجازی و.. ولی نشد که نشد این عشق به خدا چطور باید برگرده!؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! اگر فرموده اند: «مهر خوبان در میانِ جان نشان / جان مده الاّ به مهر دلخوشان» از آن جهت است که باید افق جان ما شخصیت انسانهای کامل باشد و با آنها بهسربردن از طریق انس با شخصیت علمی و عملیِ آنها؛ جهانِ ما همانی میشود که آن عزیزان در آن جهان حاضرند. در این رابطه ارتباط با دوستان معنوی و حضور در جلسات معرفتی، ما را هرچه بیشتر به خودمان برمیگرداند تا در جهانی که شهید حاج قاسم سلیمانیها در آن قرار گرفتهاند، قرار گیریم و در فهم رهبر معظم انقلاب توفیق یابیم. موفق باشید
با سلام و عرض پوزش خدمت استاد طاهرزاده. زمانی در مواجهه با برخی از اندیشه ها، این مطالب و جمع بندی ها مطرح می شد. نظر مبارک استاد را مسألت دارم. عنوان: «تفکر تاریخی چیست و متفکر تاریخ ما کیست؟» هر تاریخ و زمانه ای را «عقل» خاصی در بر می گیرد و به پیش می راند. این عقل اگر چه در باطن و در وجود همگان یکسان «حضور» دارد، لکن در همگان یکسان «ظهور و تجلی» ندارد. متفکران تاریخ کسانی هستند که عقل زمانه در وجود آن ها و در تفکر آنان بیش از دیگران متجلی است. و در حقیقت آینده ی هر جامعه ای را در آینه تفکر و شخصیت متفکران آن جامعه باید جست و جو کرد. آینده، یعنی آنی که دارد می آید! از کجا می آید؟ از همان جایی که متفکر رفته است و آن آینده را دیده است و در آینه افکارش آن آینده تابیده و او آن را گزارش و انعکاس داده است. آینده، باطنِ متجلی و پنهان تاریخ و هر زمانه ای ست. هیچ کس نمی تواند جلوی آمدن و تابیدن آن آینده را بگیرد. آینده ی ما چیست و آنچه دارد می آید و می تابد کدام است؟ آینده، به صورت رخداد ظهور میکند، و با تابش خود، راهی به سوی خود به روی ما می گشاید. آنجا که تفکر نیست، یعنی نوری از آینده نمی تابد و بین ما و آینده حجاب هایی واقع شده است. ما در آینه شخصیت هایی مثل حضرت امام خمینی «رحمة الله علیه» آینده خود را به نظاره می نشینیم. امام ما همان پرتو تابان و درخشانی است که از افق آینده ما به سوی ما آمده و می خواهد ما را با خود به سوی آن آینده و تمدن درخشان بکشاند. امامْ آینه ی آینده ی قدسی و پس فردایی و زمان باقی و انفسی ماست. جهان توسعه نیافته، جهان مظلومی است که از تفکر تاریخی محروم شده و از راه آینده اصلی خودش بیرون افتاده و راه توسعه هم در مقابلش گشوده نشده و بدین شکل دچار بی تاریخی و بی آیندگی و سرگردانی گشته. انقلاب اسلامی همان ریسمان و حبل الله متینی است که از افق آینده به سوی ما آویخته شده و می تواند ما را از باتلاق توسعه نیافتگی بیرون کشیده و در راه آینده و تاریخ اصلی خودمان قرار داده و پروازمان دهد. اگر به آن تمسک کنیم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! «چه خوش صید دلم کردی بنازم چشم مستت را / که کس آهوی وحشی را از این خوشتر نمیگیرد». دقیقاً در خال زدهاید از آن جهت که توانستهاید امر تاریخی را با تفکر و حضور در آینده به خوبی جمع کنید و معنای «حبل المتین» بودنِ انقلاب اسلامی را بنمایید. چه اندازه محروماند خفاشانی که دشمن آفتابِ فاش و آشکار انقلاب اسلامی هستند و در دل چنین طلوع بزرگی که در این تاریخ پیش آمده، آیندهای که آینده دیگری است، نمییابند آیندهای که در کلام حکیمانه رهبر معظم انقلاب تحت عنوان «ایمان و امید» بدان اشاره شد. موفق باشید
سلام علیکم! در اشعار فارسی ما قصه لیلی و مجنون داریم. مجنون هیچ وقت نمیتواند به وصال لیلی برسد. در این اشعار خدا مد نظر است ومجنون مخلوقات هستند. لیلی که همان خداست، دست نیافتنی است. مجنون چیست؟ پرتویی از وجود لیلی است. یعنی لیلی با پرتو افشانی خودش را نشان میدهد. مجنون از خودش وجودی ندارد. هرچه هست، پر توی وجود لیلی است. به هرچه نظر کنی پر توی روی لیلی است. به قول شاعر: با گلرخ خویش گفتم: ای غنچه دهان / هر لحظه مپوش چهره چون عشوه دهان / زد خنده که: من بعکس خوبان جهان / در پرده عیان باشم و بی پرده نهان. اگر شما به مصرع آخر دقت کنید. می گوید: لیلی در پرده عیان و آشکار است. اما بدون پرده نهان است. یعنی اگر بخواهی خدا را در پرده ببینی میشود. پرده هایش همین مظاهر هستند. اما اگر بخواهی خدا را بیپرده مشاهده کنید محال است و خدا پنهان میشود. پس دیدن لیلی (خدا) بی پرده محال است. اما خدا را در مظاهر میشود شهود کرد. خدا از طریق خلق موجودات پیام میدهد که هستم. یعنی خدا کمالات خودش را به توسط مظاهرش آشکار میسازد. یعنی بدون مظاهر محال است از خدا معرفتی کسب کنیم. در هرچه نظر کنی، فقط یک نور میبینی. موجودات اسماء الله هستند. اسمای الهی همان تجلیات ذات هستند. انسان هیچ گاه به ذات نمیرسد. مقام ذات، لارسم له است. اما انسان به حقیقت اسما میتواند برسد. حقیقت اسماء چشیدنی است نه مفهومی. عارف سعی میکند، تا به حقیقت اسماء الله برسد و آن را بچشد. تذکر خیلی مهم: اسماء الله مساوی ذات نیست. تمام موجوداتی که ما میبینیم مظاهر اسماء الله هستند. نه ذات. عارف میخواهد از طریق این موجودات به آن اسماء برسد. اسماء مفهوم نیستند. بلکه حقایق خارجی هستند. به مقام ذات الهی چه حصولی چه حضوری محال است رسیدن. اما رسیدن به اسماء الهی حضورا ممکن است و هدف عارف رسیدن به همین درک حضوری که مساوی چشیدن وجودی است، میباشد. راه رسیدن به اسماءالله تزکیه نفس و زدودن ما سوی الله از درون دل است. تا غیری در خانه دل است، او غایب است. باید کثرت از دل برود تا نور وحدت بیاید. «این ما تولوا فثم وجه الله» به هر سوی بنگری اسماء خدا را میبینی. یعنی اگر تزکیه نفس کنی، اسماء الهی در جان تو آشکار میشود. اسماء الهی وجه الله هستند. با حواس پنجگانه و یا نور عقل نمیتوان به حقیقت این آیه رسید. بلکه باید دل را به میان آورد و آن را چشید. والسلام. نظر شما درباره متن فوق چیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: این نگاه، نگاهی است بسیار عالی، و حقیقتاً باید در آن تأمل کرد و با نور ایمانی که در این مسیر پیش میآید زندگی دینی را ادامه داد و به سیره عالیترین جلوههای اسماء که اولیای الهی هستند نظر نمود، به همان معنایی که حضرت صادق «علیهالسلام» فرمودند: «نحن و الله الأسماء الحسنی» به خدا سوگند، اسماء حسنای خداوند ما هستیم. موفق باشید
سلام استاد عزیز: ملال و تنهایی و پوچی که هیچ، کینه، زودرنجی و ناراحتی و دلخوری شدید از همه کس و کوچکترین مسائل زندگی را جهنم کرده، یا گرفتاری به بی معنایی و پوچی، یا غوطه وری پر جهنم کینه و حالاتی وسواس گونه ریشه این حالات کجاست؟ چکار باید کرد؟ هیچ مفری نمی بینم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره برای هرکس این موارد پیش میآید . مهم آن است که با عمیقشدن در معارف الهی بخصوص «معرفت نفس» میتوان از این مرحله نیز عبور کرد. مطالعه کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» که روی سایت هست، به عنوان مقدمه خوب است. موفق باشید
سلام: باز هم متولد شدم تا شهید شوم. در جشن تولدم ازم میپرسند آرزویت را بگو؟ من رو میکنم به خدا و میگویم امسال را سال شهادت من قرار بده. تولدم افتاده به روز عاشورا در روز جمعه، ولادتت مبارک باد ای زنده یاد، جان ها باز امدی و رفتنی را نشانم دادی. خوشت باد ای جان بی غم میشویمت و در دریایی گمت میکنم تا دگر پیدا نشوی. هردم دارم تلاش میکنم پیدا تر باشم. با ولادتم یادم می آید روزهای حرمتم را، نجواهایی در رحم با مادرم را. خواطر نشانم میشود روزهای ندیدنم را و به یاد نیامدنم را. زندگی ام شده شیشه ی زمان که هردم با گذشتی زمان آن را از این طرف یه آن طرف میکنند . و باید بگذرد این زمان و بگذرد. مهدی جان مثل این که باز هم ولادت شما شد و من بودم که جا ماندم . انگار که من ار صحنه قافل شدم. من شدم عمر زمانه که خواستم با دیدن فرصتی به منبر مسجد کوفه بروم و منبر از من دور میشد. من افتادم در پی خوردن نان جو به جای نان گندم بلکه توانسته باشم فرار کنم از چیزهایی که میتواند دور کندم از ریختن خون خدا بر روی زمین داغ کربلا. کار سازم هست همیشه نشستن در کنار گودال قتل گاه و اشک را ریختن. انتخاب کنم مرگی اختیاری را و داوطلبانه را. گر که ریزد خون من آن دوست رو / پای کوبان جان بر افشانم بر او / رقص جولان بر سر میدان کنند / رقص اندر خون خود مردان کنند / چون جهند از دست خود دستی زنند / چون رهند از رقص خود رقصی کنند. دلم پرواز میخواد، دلم همراز میخواد، زمین پایان من نیست. قرار ما حسینه بهار ما حسینه. زمین پایان من نیست دلم آغاز میخواد. با ذکر یا حسین. از شما هم میخواهم از همون لحظه با ذکر یا حسین شروع کنید. یا حسین
باسمه تعالی: سلام علیکم: به امید آنکه هرچه بیشتر متوجه فردایی باشیم که در امروزمان باید درک کنیم. آیا نباید منتظر برآیند كارهای انبیاء و اولیاء در تاریخ بود؟ پیامبر خدا «صلواتاللهعلیهواله» فرمودند: «وَالَّذی بَعَثْنی بِالْحَقِّ بَشیراً ،لَوْ لَمْ یَبْقِ مِنَ الدُّنیا اِلّا یَوْمٌ واحدٌ لَطَوَّلَ الله ذالِكَ الْیَوم حَتّی یَخْرُجَ فیهِ وَلَدی الْمَهدی»، قسم به خدایی كه مرا مبعوث كرد تا از خوبیها خبر بدهم، اگر از دنیا نمانده باشد مگر یك روز، خدا آن روز را آنقدر طولانی می كند تا این كه مهدی كه فرزند من است، ظهور كند. «وَ یَبْلُغُ سُلطانُهُ الْمَشرِقَ وَ الْمَغْرِبَ» حاكمیت فرزندم كه حاكمیت اسلام نهایی است، مشرق و مغرب را فرامی گیرد. به همان معنایی که انسانیت انسانها تحت تأثیر حضور انسان کامل، عالمگیر میشود و همگان خود را در آن حضورِ متعالی احساس میکنند. موفق باشید
سلام خدمت استاد ارجمند: درمسیر تحصیلی و انتخاب شغل و رشته من یک کشش درونی در خود به رشته حقوق و سیاست و مسائل اعتقادی و سیاسی دیدم و صد البته مستعد بودم الان هم از انتخابم راضی ام، نیاز جامعه و ولایت و اثر گذاری و مسائل مالی را هم دیدم و به این سمت آمدم آیا انتخاب من درست بوده؟ پیش خودم فکر میکردم در مسائل هسته ای و یا پزشکی استعداد دارم اما عیچ علاقه ای نداشتم و از محاسبات فیزیک و... بیزار بودم، ارزشش را دارد این علاقه را برای خدمت به کشورم به اجبار ایجاد کنم برای خودم یا با قدرت به مسیرم ادامه دهم؟ استاد بزرگوار پایه علمی قوی در علوم انسانی و مبانی اعتقادی دارم. بیشتر علاقه ام به عضویت در هیئت علمی دانشگاه های برتر هست اما خوب موقعیتی کاملا اشباع شده هست بنابراین مسیر قضاوت را انتخاب میکنم هرچند طبع لطیفی دارم اما میتوانم مستعد عمل کنم. نظرتان را درباره هدفگذاری ام بفرمایید به نظرتان مسیر کلی ام صحیح هست؟ روش کشف استعداد اسلامی در این مسیر را بفرمایید، در صورت امکان اگر ممکن هست استخاره ای هم در باره ورودم به منسد قضا بگیرید،
باسمه تعالی: سلام علیکم: حضرت امام خمینی «رضواناللهتعالیعلیه» در خطاب به کسانی که از حضور در نظام قضائی احتیاط میکردند، میفرمودند اگر در همین مسیر، قصدتان احیای حقوق افراد باشد، ارزش خود را دارد. موفق باشید
با سلام: در راهپیمایی ۲۲ بهمن امسال شاهد حضور شخصیت های سیاسی در تهران بودیم از جمله ریاست اسبق جمهوری آقای دکتر روحانی بودند در حین حضور به راهپیمایی به ایشان توهین کردند و شعارهای بعضی مردم لقب دروغگو و مرگ بر منافق و مرگ بر آخوند آمریکایی سر دادند به نظر من کار بدی کردند به آقای روحانی توهین کردند و در این مورد و موارد حضرت آقا رهبر معظم فرمودند نباید توهین و فحاشی به مسولین کرد یک مورد مهر پرت کردن به آقای دکتر لاریجانی و توهین به مرحوم آیت الله هاشمی رحمت الله علیه که با لگد به در خانه ایشان زدهاند حضرت آقا واکنش نشان دادند و سخنرانی ایشان در قم به هم زدند و یا اخیرا که توهین به آقای روحانی شد آیا با این کارها دشمن به شاد نشدیم چرا بعضی به اصطلاح انقلابی نما با این کارها ضعف نشان دشمنان اسلام و انقلاب دادند و به نظر نباید این کارها انجام شود در پای صندوق رای باید تسویه حساب کنیم و نقد کنیم با فحاشی و توهین کاری از پیش نمی بریم اگر قبول نداریم این آقایان را خوب رای ندهیم ولی توهین و جسارت کاری بسیار زشت و ناپسند و به دور از انسانیت هست.
باسمه تعالی: سلام علیکم: مطمئناً کار این افراد اگر نگوییم نفوذی بودهاند، کاری بود دشمن شادکن. و هرگز این افراد از جنس شهدا که هیچ، از جنس مردم عادی هم نیستند. در روایت از امام صادق«عليهالسلام» داریم: «فى قَولِهِ تَعالى (وَقولوا لِلنَّاسِ حُسنا) میفرمایند: أى لِلنّاسِ كُلِّهِم مُؤمِنِهِم وَ مُخالِفِهِم ، أَمَّا المُؤمِنونَ فَيَبسُطُ لَهُم وَجهَهُ ، وَ أَمَّا المُخالِفونَ فَيُكَلِّمُهُم بِالمُداراةِ لاِجتِذابِهِم إِلَى الايمانِ ، فَإِنَّهُ بِأَيسَرَ مِن ذلِكَ يَكُفُّ شُرورَهُم عَن نَفسِهِ، و عَن إخوانِهِ المُؤمِنينَ؛» درباره آيه (و با مردم سخن نيكو گوييد) فرمودند: مقصود همه مردمان، اعم از مؤمن و كافر منظور است. اما با مؤمنان بايد گشاده رو بود و اما با كافران بايد به نرمى و مدارا سخن گفت، تا به سوى ايمان كشيده شوند و كمترين نتیجهاش اين است كه خود و برادران مؤمنش را از گزند آنان مصون مىدارد. چه اندازه خوب میفرمایید که ما باید پای صندق رأی مرزها را مشخص کنیم. موفق باشید
استاد دلم میخواد همین رو بگم که هیچ کس نیست و نبوده که گوش بده باشه. داره متلاشی میشه جگرم، خودم هستم ولی از بس که در خلوتم بی معنی بودم او هم الان نیست برا گوش دادن. خدایا زید من کو؟ من چه کنم؛ گناه عالم چیه که باید جور من رو بکشه. بدم میاد از آدم های که ترسو هستند و از حرف زدن با بقیه میترسن و همیشه دیوار دفاعی برای خود چیدن. آه ای کاش میشد این روند مسخره رو برید. انتقام میگیرم از دنیا، یکی از رفقای دوست داشتنی امشب از این حرف زد که یک کسی یه راهی رو شروع میکنه نمیدونم مینویسه، شعر میسرایه و ... دلم میخواد روند عادی خودم رو داشته باشم. هوا و هوس مثل یک قطب نما میمونه در دل یخ بندان که دل بستن و بسنده کردن به آن عاقلانه است. همه میدونن طاها کیه، همون که همیشه بی جهت و بی دلیل داره میخنده و خیلی رو مخه. اگه مِیخونه نرم کجا برم. اما من نمیدونم. چرا باید رفت توی لاک خود، مگه این دنیا جز یک قوطی در حال متلاشی نیست و دیگه خودم و خودت کجاشی. نیست انگارم، بوش همه جا را فرا گرفته، بجای طاووس های رویایی خفاش های کرنایی به دور من میگردند. نبود انگار، نیست انگار هرچی که تو بگی؛ همون فکر میکرد نیست. نمیدونم چجور گریه رو بنویسم. بابا بخدا من هم میخوام حاضر باشم در تاریخ اما، متاسفانه تا زیر چانه به زیر باتلاق رفته ام. بخدا خواستم این همه ننویسم ولی بدونین که من یک راوانی هستم که اطرافیانم یه لطفی کردن زنگ نزدن به فارابی بیاد ببرتم. هیچی ازتون نمیخوام، خونده باشین کافیه ...
باسمه تعالی: سلام علیکم: مهم آن است که در بودنِ خود به شدنی فکر کنیم که در دل این بودن، پیش میآید آنطور که جوانانی مانند شما در کانال «فرصت» https://eitaa.com/forsat_soha مباحثی تحت عنوان «ما و انقلاب اسلامی» را پیش آوردهاند. خوب است که به آن مباحث رجوع فرمایید. موفق باشید
عنوان: کتابشناسی و توبه. با سلام. ۲ سوال دارم. ۱. لطفا کتابی که مطالب فصوص الحکم را شسته و رفته و آسان کرده باشد به صورت آموزشی باشد، معرفی بفرمایید. ۲. در موضوعی که از روی جهل، اشتباه بفهمی و عمل کنی و خراب کنی؛ چه کار باید کرد؟ هر چقدر هم توبه کنم فقط خدا می تواند آن را درست کند. افتضاح کردم و گرفتار عذاب وجدان.
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. کتاب «فصوص الحکم» کتابی است که باید با استاد دنبال شود و آن استاد نیز سینه به سینه از استاد و یا استادهایی گرفته باشد. ۲. باز توبه و باز توبه و جبران مافات. موفق باشید
سلام علیکم خدمت استاد طاهرزاده: در جواب سوالی که پرسیده بود آیا هرمنوتیگ فلسفی همان قلوب یعقلون هست؟ فرمودید اگر با توجه به همان آیه ۴۶ سوره حج باشد بله. حال سوال من این است که آیا این «قلوب یعقلون بها» آیا همان حضور قلب هست که در عبادات وارد شده؟ یعنی در هر مسئله ای انسان باید نزد قلب خود حاضر باشد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: همان طور که آیه ۴۶ سوره مبارکه حج متذکر میشود و میفرماید: «أَفَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَتَكُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ يَعْقِلُونَ بِهَا أَوْ آذَانٌ يَسْمَعُونَ بِهَا» بحث در حضوری است که با نظر به تاریخ و سرنوشت ملتهای گذشته پیش میآید تا انسان متوجه شود چگونه در هر تاریخی اراده الهی است که انسانها را در آن تاریخ در بر میگیرد. موفق باشید
سلام و عرض ادب: برای فرزندی که ۱۰ سال است آلوده به انواع مواد، مخدر، مشروبات الکلی، دزدی، دروغ، بی نمازی است و تمام کارهای لازم چه درمانی چه دعایی انجام شده ولی تاثیر نداشته آیا میشود نفرینش کرد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال بهتر است دعایش کنید. نمیداند، امیدوار باشید ان شاءالله اصلاح میشود. تا میتوانید با او قطع رابطه نکنید. موفق باشید
استاد سلام: سوالی در رابطه با شغل معلمی دارم. بدون دروغ یکی از چالش های یک معلم کنترل و مدیریت کلاس درس است و گاهی این مطلب مسئله اساسی ذهن معلم در سر کلاس می شود. امروز دانش آموزی سر کلاس سوالی در مورد اینکه فلان درس به چه کار ما می آید از بنده پرسید من هم با تصور غالب بر ذهنم که او نیتش به هم ریختن کلاس است جوابی به او دادم اما بعدا از خودم پرسیدم: حالا اگر واقعا این سوال دغدغه ذهن این دانش آموز بود چه؟ یا اصلا بله نیت اصلی اش به هم ریختن کلاس بوده اما خود سوال هم دغدغه ذهنش بوده یا حتی او این سوال را برای به هم ریختن کلاس پرسیده اما اصل سوال برای هم شاگردیهایش مطرح بوده، آیا با این وجود نحوه برخورد من درست بوده؟ از طرف دیگر سالهای اول تدریس به این جور سوالات خیلی بها می دادم و سعی می کردم با فکر دانش آموز همراه شوم اما واقعا در کنترل کلاس مشکل پیش می آمد. گویا در عملکرد بنده همراهی با فکر دانش آموز لازمه اش یک آزادی هست که در نهایت او از این آزادی سوء استفاده می کند. خواهشم این است که این دغدغه بنده را هم با توجه به تجربیات معلمی تان و هم اندیشه تان جواب بدهید. ممنون
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال جمعِ این دو مورد مهم است که از یک طرف دانشآموزان بتوانند سؤال کنند حتی به هر بهانهای. و از طرف دیگر جنابعالی به عنوان معلم کلاس در عین جوابگویی به سؤالات در وقت مشخص، نه صِرف آن موقعی که دانشآموز سؤال کرده، مواظب کنترل کلاس هم باشید. این دیگر زرنگی معلم است که بتواند این دو حضور را با همدیگر جمع کند. موفق باشید
ضمن عرض سلام: استاد در کلیپی که در کانال مطالب ویژه ارسال کردید رهبر عزیز خاطره ای رو نقل میکنند که آیت الله سمنانی از امام خمینی به خاطر تهیه ی کتاب تفسیر المیزان تشکر میکنند و علامه طباطبایی پاسخ میدهند که نویسنده ایشان هستند. سؤال بنده این است: استاد راز سکوت امام خمینی (ره) چه بوده است ؟ چونکه ایشان مخاطب آقای سمنانی بوده اند قاعدتا باید پاسخی میدادند چرا سکوت کرده اند؟ با تشکر در دور دوم فصوص هستم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که رهبر معظم انقلاب آن فضا را ترسیم کردند و فرمودند: «آقای خمینی هم آدمی نبود که در این قضایا دستپاچه بشود، ساکت نشسته بود و حرفی نمیزد.» اتفاقاً حکایت از آن دارد که چه اندازه حضرت امام با متانت کامل، میدان کلام را برای آیت الله طباطبایی آماده کردند تا خود علامه موضوع را به میان بیاورند و همیشه حضرت امام اینگونه بودهاند تا بگذارند در میدانهای اصیل، آنچه باید پیش آید، پیش آید. موفق باشید
سلام و ادب استاد عزیز: لطفاً نظرتان را در مورد ادبیات این متن و چنین ادبیاتی که امروزه زیاد دیده میشود از نظر اخلاقی و شرعی بفرمایید. این متن از آقای مهدی جمشیدی، ذیل فیلمی که از یکی از اساتید دانشگاه تهران منتشر شده نوشته شده. در فیلم، استاد دانشجوی دختر بیحجاب را فاحشه خطاب میکند: در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران، دکتر جمشیدیها به فاحشهگیهای راهیافته به محیط علمی اعتراض داشت، اما «فحشاجویان» برآشوبیدند و گفتند اینجا «آکادمی» است! ۲. شما؟! آکادمی؟! دریغ از سر سوزنی علم و معرفت در وجود دستمالیشده و همهجاییتان. شرمتان باد؛ شما برای «آن کار دیگر» آمدهاید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: مطمئناً این ادبیات که میفرمایید با ادبیات رهبر معظم انقلاب نمیخواند که میفرمایند: «حجاب بیتردید یک ضرورت شرعی و خدشهناپذیر است اما این ضرورت خدشهناپذیر نباید موجب شود کسانی که به صورت کامل حجاب را رعایت نمیکنند به بیدینی یا ضدانقلابی متهم شوند... بدحجابی یا ضعف حجاب درست نیست امّا این موجب نمیشود که ما این [افراد] را از حوزهی دین و انقلاب و مانند اینها خارج بکنیم و خارج بدانیم؛ چرا؟ البتّه همه ماها یک نقصهایی داریم، باید نقصها را برطرف کنیم.» موفق باشید
سلام و ادب: در شرایطی هستم که احساس میکنم دعا برای تعجیل در ظهور هم بیشتر نمایشیه تا واقعا دعا...! صرفا هر وقت یخورده شرایط بهم ریخت یاد امام زمان و الآن وقت ظهور است و... میوفتم... غیر از اون باشه تو روزمرگیها شاید یادشون بیوفتم که معمولا نمیوفتم... و از این کارای نمایشی خستهم... اما نمیدونم با خود چه کنم که واقعا امام رو بخوام... خودم رو که میبینم حتی روم نمیشه بگم «اللهم عجل لولیک الفرج»! اینقدر که فقط در بلاها از ایشون یاد کردیم نه اینکه واقعا در زندگی احساس کنیم کم داریم... توصیهای راهکاری برای حل این موضوع میفرمایید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! نسبت ما با انسان کامل در راستای انسانیتی است که به دنبال آن هستیم که به گفته آیت الله حسنزاده، ما غائب میباشیم و نه آن حضرت. کافی است ما از انسانیت اصیل خود غافل نباشیم، در آن صورت نسبتی با آن حضرت که جانِ جانان ما میباشند؛ برقرار خواهیم کرد تا آن حضرت ما را در ابعاد انسانیمان جلو و جلوتر ببرند. در آن صورت دعا برای ظهور آن حضرت معنای عمیقتری پیدا میکند به معنای ظهوری برای متعالی کردن انسانیت در جهان انسانی. امید است با ظهور هرچه بیشتر آن حضرت، انسانها گمشده خود را پیدا کنند. موفق باشید
با سلام و خسته نباشید خدمت استاد گرامی: مدتی هست توفیق دارم در یکی از موسسات فرهنگی، مربی گروهی از نوجوانان دبیرستانی هستم، در این گروه تعدادی از نوجوانان هستند که با وجود شرکت در جلسات معرفتی فراوان و... هم از لحاظ استعدادی، استعداد معرفتی کمتری دارند هم دچار مشکلات متفاوت مانند اعتیاد، شرکت در هیئات تقریبا منحرف و .... هستند هرچقدر برای کمک به این دوستان تلاش میکنم فایده ای ندارد به نظر شما تا کجا باید برای هدایت دیگران تلاش کرد؟ و برای این نوجوانان با توجه به استعداد معرفتی کمتری که دارند چه کاری میتوانم انجام بدهم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: مشکل عمده امروزینِ جوانان ما، ابهام در معنای بودنِ خودشان است. از این جهت باید در موضوع «معرفت نفس» و توجه به حضور بیکرانه اکنون جاودانه آنها با آنها صحبت کرد و با حوصله، آنها را متوجه بودنی بس متعالی نمود. موفق باشید
سلام استاد طاهرزاده بزرگوار: عاقبتتون بخیر. سوالی داشتم خواستم نظر شما رو درمورد اسم سوفیا بدونم دخترم ۸ سالشه و اسمش سوفیا هست من با توجه به معنی خوبی که داشت این اسم رو انتخاب کردم اما الان شخصی به من گفتن از نظر ماورایی خوب نیست و زنان بدکاره غربی این اسم رو میزارن نظر شخص شما برلم مهم هست که آیا این اسم نیکو هست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: در جریان معنای اسم مذکور نیستم ولی در هر حال در فرهنگ ما اشاره به نماد خاصی نیست. در حالی که در فرهنگ خود نمادهای خاصی داریم که اشاره به شخصیتهای اصیلی میباشد و انسان نام خود را در نمادی که آن نام بدان اشاره دارد، احساس میکند. موفق باشید
سلام علیکم: برای آشنایی با تفکر و آثار رنه گنون، کدام کتاب ایشان را پیشنهاد می کنید؟ با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: هر سه کتابی که بنده از ایشان مطالعه کردهام کتابهای خوب و حکیمانهای بوده است مثل «بحران جهان غرب» و «سیطره کمیّت» و «راز صلیب». موفق باشید
با سلام: عدم توجه کافی به پشت قضایایی که اکنون در حال وقوع اند (چه در عرصه ذهنی و چه در عرصه عینی) چه قاضایای خوشایند و چه ناخوشایند! کـــــــفـــر است، _با توجه به لفظ کفر که پوشانیدن تعمدی است!! و بزعم قرآن این پدیده،_ یعنی عدم توجه به آخر امر_اثراتی به همراه دارد، که آن برگشتن به گذشته ایی است که حقیقتا معدوم است! زندگی با عدمیات! و این خسران عظیم است آل عمران «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِن تُطِيعُوا الَّذِينَ كَفَرُوا يَرُدُّوكُمْ عَلَىٰ أَعْقَابِكُمْ فَتَنقَلِبُوا خَاسِرِينَ» ﺍﻱ ﺍﻫﻞ ﺍﻳﻤﺎﻥ! ﺍﮔﺮ ﺍﺯ ﻛﺎﻓﺮﺍﻥ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﺑﺮﻳﺪ، ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ [ﻋﻘﺎﻳﺪ ﻭ ﺭﻭﺵ ﻫﺎﻱ ﻛﺎﻓﺮﺍﻧﻪ] ﮔﺬﺷﺘﮕﺎﻧﺘﺎﻥ ﺑﺎﺯﻣﻰ ﮔﺮﺩﺍﻧﻨﺪ، ﺩﺭ ﻧﺘﻴﺠﻪ ﺯﻳﺎﻧﻜﺎﺭ ﺧﻮﺍﻫﻴﺪ ﺷﺪ. (١٤٩) اگر «تطیعوا الذین کفروا» را در حد اطاعت از کافران و کافران را مختص انسانهایی که دارای عقاید خاص و یا عدم اعتقاد موافق با ما فرض کنیم، قرآن را تنزل نداده ایم بلکه تجافی داده ایم، این قطع از معارف بلند بالای قرآن است. لذا بنظر میآید بزرگترین چالش امروز دوستداران و محققان و مترجمان و مفسران قرآن، برای رهایی بخشی معارف قرآن از دام اوهام و تقصیرات و غرض ورزی هاست! لذا مهم است که ابتدا بدانیم حقیقتا کافر کیست و پدیده کفر برخواسته از کیست و چیست؟ آیا دلیل کفر مربوط به دلایل محیطی است یا برخواسته اراده شخصییست؟ بدون ایجاد حّد مرز مشخص میان این الفاظ بظاهر بدیهی ولی بغایت در پس پرده ابهام، فهم، تفهیم قرآن چیزی جز بی ارزش کردن قرآن نیست. هاکذا در خصوص جـــــهاد تبین از موضوع انقلاب ما با چالشی اینچنین روبرو هستیم، که اگر تبین ناصواب صورت پذیرد، تیشه به ریشه انقلاب است! نه تبین ارزش انقلاب.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید در همین رابطه رهبر معظم انقلاب در کار فرهنگی و جهاد تبیین، موضوعِ بازتولیدِ مفاهیم را به میان آوردند تا واژههای معنوی حیات فعّال و اشارات معنوی خود را محفوظ بدارند وگرنه به جهت کثرت استفاده در امور روزمرّه از طراوت و زندهبودن آنها کاسته میشود. موفق باشید
سلام استاد: خوب هستید استاد😔 دلگیرم، دارم خفه میشم، به هر دری میزنم بسته است. میدونم حکمتی داره، میدونم اینا میگذره، میدونم ما برای جای دیگه ای ساخته شدیم کل نامه ۳۱ نهج البلاغه رو خوندم بهش فکر کردم و میکنم ولی یه حس دلتنگی البته (دنیایی و آخرتی) هنوز من رو اذیت میکنه. متوسل میشم به اهل بیت (ع) باز آروم تر میشم ولی باز هست. با خدا خلوت میکنم، همیشه با زبون خودمونی میگم خدایا غلط کردم میدونم خطا کردم ولی خدایا بدادم برس. گریه میکنم. اون قدر گریه میکنم و دلم میگیره که خجالت میکشم توصیفش کنم. من هیچ کس رو غیر خدا و اهل بیت ندارم ولی نمیدونم چرا اینقد اذیت میشم. لطفا راهنماییم کنید یه بر نامه بهم بدین یه مدتی باهاش جلو برم تا خودم رو جمع و جور کنم خدا روز قیامت دلتون رو آروم کنه استاد🙏🙏🙏 بی صبرانه منتظر جوابتونم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: گویا این قصه این زمانه است که انسان میخواهد از زندگی معمولی به زندگی گستردهتری سیر کند. در این رابطه است که باید با تعمق بیشتر به معارف رجوع کرد و اینجا بود که حضرت امام خمینی علاوه بر طرح تفسیر سوره «حمد» در تلویزیون، حتی در نامه خود به گورباچف، جناب صدرا و ابن عربی را مطرح فرمودند. پیشنهاد بنده آن است که جوانان در این زمانه نباید از معارف صدرایی مثل «معرفت نفس» و «برهان صدیقین» غفلت کنند. موفق باشید
با سلام: شما در برهان صدیقین میفرمایید که: بجای اینکه بگوییم، درخت هست باید بگوییم که، هست است که درخت شده است. حال با توجه به عبارات بالا آیا میتوان گفت که: این هست که درخت شد همان عین وجود است؟ البته منظورم این نیست که عین وجود درخت شده چون درخت ماهیت است و حدود وجود. بعبارتی دیگر آیا میتوان گفت که این عین وجود است که به درخت تجلی کرده است؟ نمیدانم منظورم را درست بیان کردم یا نه! با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به اینکه «وجود» در ذات خود شدت و ضعف دارد و عین وجود مرتبه اشدّ آن است؛ از این جهت هر مرتبه از «وجود» عین وجود نیست ولی در عین حال وجود است. موفق باشید
سلام و احترام خدمت شما عزیز و بزرگوار: این روشن ضمیری و دید باطنی کسی هست که با اتخاذ سیاستهای غلط ما و دین ما و کشور ما را به این روز سیاه انداخته است. به گفته شهاب الدین حایری نویسنده پیچ تاریخی موعود رسید اما ما به چپ پیچیدیم و پیچ به راست دقیقا یکسال پیش در یک تیر ۱۴۰۱ وقتی پوتین پس از حمله به اوکراین با رهبر ایران دیدار کرد، رهبری ضمن استقبال گرم از وی در زمانی که فضای بین المللی این تجاوز را محکوم مینمود، آنرا حمله پیش دستانه و در مسیر حفظ امنیت ملی روسیه خواند! چندی بعد با توجه به شدت گرفتن انتقادها از مواضع حمایتگرانه حاکمیت ایران از روسیه واخبار ارسال پهباد به آنجا، این بار رهبری طی نطقی به توجیه مواضع ایران پرداخت و آن را ناشی از پیش بینی یک پیچ تاریخی دانست که منتهی به تغییر ساختار قدرت جهانی میشود. دقیقا بخاطر همین پیش بینی و در راستای مواضع حمایتگرانه از روسیه، ایران در تابستان گذشته علی رغم استقبال امریکا و اروپا از بازگشتش به برجام، با این استدلال که زمستان سرد اروپا در پیش است حاضر به احیاءبرجام نشد که قرار بود گاز ایران را جایگزین گاز روسیهای نماید که با آغاز جنگ با اوکراین به اروپا و ناتو اعلان جنگ داده بود. جنگ آغاز شد اما پیچ تاریخی آن به عکس پیش بینی رهبری به چپ نپیچید بلکه به راست پیچید. امروز که روسیه گرفتار جنگ داخلی شده و گروه شبه نظامی روسی مهم واگنر، کودتا نموده و رسما در حال خلع نمودن پوتین از قدرت است این سوال مطرح میشود چرا منافع ملیما به پای روسیه متجاوز به قربانگاه رفت؟!
باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به اینکه این موارد، ابعاد بسیار عمیقتری دارد، نمیتوان در محدوده سؤال و جواب بدان پرداخت. خوب است در این مورد به بحث «منافع و فرصتهای رابطه اقتصادی با روسیه در نظم جدید جهانی چیست؟» که صحبت آقای علیزاده با آقای احمد صالحی است، رجوع فرمایید. https://eitaa.com/matalebevijeh/10865 موفق باشید